آموزشکده توانا
54K subscribers
33.2K photos
38.4K videos
2.55K files
19.7K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
احمدرضا حائری، زندانی سیاسی محبوس در زندان قزل‌حصار، نسبت به اجرای حکم اعدام محسن لنگرنشین هشدار داد و خواهان اعتراض همگانی به حکم اعدام شد:

«درود بر دوستان،

چهارشنبه هفته گذشته، دادستان تهران به همراه جمعی از مقامات قضائی به زندان قزلحصار آمدند. هرچند دادستان جسارت رویارویی مستقیم با زندانیان سیاسی واحد چهار را نداشت، اما قناعت‌کار، رئیس دادسرای امنیت، نیری، دادیار ناظر زندانیان و شماری از مقامات زندان به بند سیاسی واحد چهار وارد شدند.

حضور سرزده این مقامات چنان کم‌سابقه بود که بلافاصله در ابتدای دیدار به آنان گفتم: «با توجه به شرایط موجود در قزلحصار و تعداد بالای زندانیان محکوم به اعدام، این حضور شما بیش از آنکه مایه دلگرمی باشد، موجب نگرانی ماست و بیم آن می‌رود که برنامه اجرای گسترده احکام اعدام در پیش باشد.» که البته آقایان این نگرانی را رد کردند.

شرح مذاکرات تلخ و بی‌سابقه‌ای که در ادامه این دیدار رخ داد، در فرصتی دیگر ارائه خواهد شد.

و اینک پیرو، حضور هفته گذشته مقامات قضائی نگرانی ما نسبت به پنهانکاری مسئولان و عزم آن‌ها برای اجرای حکم غیرانسانی اعدام آقای #محسن_لنگرنشین افزایش یافته است.

به‌ویژه با توجه به روند رسیدگی مبهم به پرونده ایشان و اعتصاب زندانیان در ده‌ها زندان کشور علیه اعدام، ضروری است فریاد اعتراض و دادخواهی محسن لنگرنشین و خانواده ایشان را بلندتر کنیم.

#احمدرضا_حائری
#زندان_قزلحصار
تاریخ: ۱۴۰۴/۲/۹»


#احمدرضا_حائری #محسن_لنگرنشین #نه_به_اعدام #بیانیه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
مهدی یراحی، هنرمند معترض، نسبت به خطر اجرای حکم اعدام محسن لنگرنشین واکنش نشان داد.

اینکه چهره‌های سرشناس و هنرمندان در سمت مردم بایستند و در برابر جنایت سکوت نکنند، اهمیت زیادی دارد.

پرونده محسن لنگرنشین پر از تناقض است. شباهت زیادی به اتهاماتی دارد که به مازیار ابراهیمی زدند و بعد مشخص شد که کلا بی‌اساس بوده است.

خانواده محسن لنگرنشین اکنون جلوی زندان قزل‌حصار هستند و نگران که پیش از اذان صبح فردا جان فرزندشان گرفته شود

#محسن_لنگرنشین #نه_به_اعدام #مهدی_یراحی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آخرین تلاش‌های پدر و مادر محسن لنگرنشین، زندانی سیاسی محکوم به اعدام

این پدر و مادر امروز آخرین ملاقات را با فرزندشان داشتند و حالا جلوی زندان قزل‌حصار هستند

محسن لنگرنشین، ۳۴ ساله، یکی از نخبگان در حیطه امنیت شبکه بود. به همین دلیل، در اواسط دهه دوم زندگی‌اش با پیشنهاد دانشگاه امام حسین، در حیطه امنیت شبکه در این دانشگاه مشغول به کار می‌شود.

بعد از مدتی کوتاه، با دیدن سرکوب مردم در دهه ۹۰، با نوشتن استعفا از کار در این دانشگاه انصراف می‌دهد و در شرکتی خصوصی، بنا بر تخصص خود، مشغول به کار می‌شود. در کنار کار در این شرکت، در گمرک تهران نیز به خرید و فروش ماشین می‌پردازد.

دستگاه امنیتی مدعی است که این فرد در ترور حسن تهرانی مقدم (که در سال ۱۳۹۰ کشته شد ـ در آن تاریخ محسن ۱۹ سال بیشتر نداشت) و همین‌طور سرهنگ پاسدار صیاد خدایی (که در سال ۱۴۰۱ کشته شد)، نقش شناسایی را بر عهده داشته است. محسن یک‌سال پیش از این تاریخ در اصفهان ساکن بوده و پرینت اس‌ام‌اس‌ها، تماس‌ها و حضور هرروزه او در محل کار، این ادعا را رد می‌کند.

محسن لنگرنشین، ۱۲ تیرماه ۱۴۰۲ بازداشت شد. او ابتدا به مدت ۲۴ ساعت به یک خانه امن وزارت اطلاعات منتقل می‌شود. در آن‌جا تا صبح روز بعد بازجویی و مورد تهدید قرار می‌گیرد تا آنچه بازجویان می‌خواهند را بنویسد.

روز بعد، او را برای تفهیم اتهام به دادسرا می‌برند. آقای لنگرنشین در دادسرا اتهامات واهی مربوط به جاسوسی برای اسرائیل را نمی‌پذیرد و پس از آن به بند امنیتی ۲۰۹ اطلاعات منتقل می‌شود و ۴۳ روز را در سلول انفرادی تحت شدیدترین شکنجه‌ها می‌گذراند.

او را تحت بازجویی‌های سنگین شبانه قرار می‌دهند. او را تهدید می‌کنند که اگر اعتراف نکند، تک‌تک اعضای خانواده‌اش ـ از جمله پدر، مادر، خواهر و نامزدش ـ را به بند ۲۰۹ منتقل می‌کنند و چنان فشاری بر آن‌ها وارد می‌کنند که اگر آن‌ها را ببیند، نشناسد.

به او اعلام کردند که خواهر و مادرش را بازداشت و به بند ۲۰۹ اطلاعات منتقل کرده‌اند و در صورتی آن‌ها را رها می‌کنند که چیزهایی را که ما می‌خواهیم، بنویسی.

با شکنجه، او را مجبور کردند که بگوید یک موتور هوندا ۱۲۵ را برده و از سرهنگ خدایی فیلم‌برداری کرده و در تعقیب او بوده است. این در حالی است که طبق استعلامی که در پرونده موجود است، نام‌برده هیچ‌وقت موتور هوندا ۱۲۵ نداشته است.

همچنین، او را به محل حادثه منتقل کردند تا آنچه بازجویان می‌خواهند را بگوید و در این حین از او فیلم‌برداری کردند.

از دیگر موارد شکنجه این بود که دست و پایش را زنجیر کردند، او را با شلاق زدند و به او اعلام کردند که اگر به مواردی که بازجوها برای اعتراف می‌خواهند، تمکین نکند، تا ساعاتی دیگر اعدام می‌شود و در صورت تمکین، حکم حبس ابد به او خواهند داد و بعد از چند سال آزاد خواهد شد.

متأسفانه، اتهاماتی را به آقای لنگرنشین منتسب کرده‌اند که ادله لازم برای اثبات آن‌ها وجود ندارد، و قاضی صلواتی (شعبه ۱۵) تنها به اعترافات اجباری تحت شکنجه در دادگاه استناد کرده و حکم اعدام برای وی صادر کرده است.

حکم او عیناً در دیوان تأیید شد.

وکلا تا به امروز سه بار درخواست اعاده دادرسی کرده‌اند که آخرین آن، هفته گذشته بود و به فاصله چند روز (شنبه) مجدداً اعاده رد شد.

یکی از اعضای خانواده او می‌گوید: «محسن از ایران خارج شده بود و اگر ذره‌ای از اتهامات انتسابی به او درست بود، هرگز به ایران بازنمی‌گشت.»
محسن لنگرنشین قرار است سپیده‌دم چهارشنبه (فردا) اعدام شود.

#محسن_لنگرنشین #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا

متن از ریما شیرمحمدی

@Tavaana_TavaanaTech
حسین رونقی، فعال سیاسی، ضمن به اشتراک گذاشتن ویدیوی مادر زندانی سیاسی محکوم به اعدام، محسن لنگرنشین، نوشت:

حکم اعدام محسن لنگرنشین بر پایه‌ی سرکوب شهروندان و ارعاب جامعه است.

اتهام «همکاری با دولت متخاصم» و صدور حکم اعدام بر این اساس برای «محسن لنگرنشین»، چیزی جز ظلم آشکار و بهانه‌ای بی‌اساس نیست. این پرونده‌ها نه بر پایه‌ی قانون، بلکه سیاسی و بر پایه‌ی سرکوب شهروندان و ارعاب جامعه ساخته می‌شوند.

اعدام به این بهانه، آشکارا قتل عمد حکومتی است و هیچ پشتوانه‌ی قانونی، اخلاقی یا انسانی ندارد. این حکم باید بی‌قید و شرط لغو شود. ما نباید در برابر این بی‌عدالتی‌ها سکوت کنیم. این احکام، سند رسوایی حکومت و عوامل صدور و اجرای این قتل‌ها در تاریخ خواهند بود.

پی‌نوشت: وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی رسماً اعلام کرده است که ایران با هیچ دولتی در وضعیت تخاصم نیست! پیش از این، بسیاری از خبرنگاران و فعالان با این اتهام دروغ، محاکمه و زندانی شده‌اند.

ویدئوی مادر محسن لنگرنشین که می‌گوید: «صدای من باشید»

ـ تصویر دیوارنویسی ارسالی یکی از مخاطبان توانا در این پوستر استفاده شده است..
#محسن_لنگرنشین #اسماعیل_فکری #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
محسن لنگرنشین، ۴۳ روز در بازداشتگاه ۲۰۹ وزارت اطلاعات، در سلول انفرادی محبوس بود.
او پیش از بازداشت در تیرماه ۱۴۰۲ به بیماری صرع مبتلا بود و داروی لاموتریژین استفاده میکرد.
متاسفانه به دلیل عدم وجود دارو در بازداشتگاه محسن بارها دچار بی هوشی و تشنج شد.
مشکل شدید قلبی و میگرن هم از عوارض بعدی بازداشت او بود.
پیشتر، خانواده پرونده پزشکی او را به دادگاه ارائه داده بودند.
بازجویان در چنین شرایطی او را تحت فشار برای اعتراف اجباری قرار داده بودند و او را وادار به بازگوکردن و بازنویسی سناریوی ساخته پرداخته نهاد امنیتی کردند.

محسن لنگرنشین می‌گوید، اگر درصدی من آن کارهایی که به من نسبت دادند را انجام داده بودم، وقتی برای یک سفر به خارج از ایران رفته بودم، به ایران برنمی‌گشتم.

محسن ممکن است طلوع آفتاب فردا را نبیند و اعدام شود.

#محسن_لنگرنشین #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
انتقال محسن لنگرنشین، زندانی سیاسی محکوم به اعدام، به مکانی نامعلوم


پدر محسن لنگرنشین این ویدیو را ساعت ۴:۳۰ صبح منتشر کرده و می‌گوید که تمام شب جلوی زندان قزل‌حصار بود، چون گفته بودند محسن بامداد امروز اعدام می‌شود. او می‌گوید که متوجه شده که پسرش را به مکانی نامعلوم انتقال داده‌اند و از وضعیت او بی‌خبر است.

محسن لنگرنشین، ۳۴ ساله، یکی از نخبگان در حیطه امنیت شبکه بود. به همین دلیل، در اواسط دهه دوم زندگی‌اش با پیشنهاد دانشگاه امام حسین، در حیطه امنیت شبکه در این دانشگاه مشغول به کار می‌شود.

بعد از مدتی کوتاه، با دیدن سرکوب مردم در دهه ۹۰، با نوشتن استعفا از کار در این دانشگاه انصراف می‌دهد و در شرکتی خصوصی، بنا بر تخصص خود، مشغول به کار می‌شود. در کنار کار در این شرکت، در گمرک تهران نیز به خرید و فروش ماشین می‌پردازد.

دستگاه امنیتی مدعی است که این فرد در ترور حسن تهرانی مقدم (که در سال ۱۳۹۰ کشته شد ـ در آن تاریخ محسن ۱۹ سال بیشتر نداشت) و همین‌طور سرهنگ پاسدار صیاد خدایی (که در سال ۱۴۰۱ کشته شد)، نقش شناسایی را بر عهده داشته است. محسن یک‌سال پیش از این تاریخ در اصفهان ساکن بوده و پرینت اس‌ام‌اس‌ها، تماس‌ها و حضور هرروزه او در محل کار، این ادعا را رد می‌کند.

محسن لنگرنشین، ۱۲ تیرماه ۱۴۰۲ بازداشت شد. او ابتدا به مدت ۲۴ ساعت به یک خانه امن وزارت اطلاعات منتقل می‌شود. در آن‌جا تا صبح روز بعد بازجویی و مورد تهدید قرار می‌گیرد تا آنچه بازجویان می‌خواهند را بنویسد.

روز بعد، او را برای تفهیم اتهام به دادسرا می‌برند. آقای لنگرنشین در دادسرا اتهامات واهی مربوط به جاسوسی برای اسرائیل را نمی‌پذیرد و پس از آن به بند امنیتی ۲۰۹ اطلاعات منتقل می‌شود و ۴۳ روز را در سلول انفرادی تحت شدیدترین شکنجه‌ها می‌گذراند.

او را تحت بازجویی‌های سنگین شبانه قرار می‌دهند. او را تهدید می‌کنند که اگر اعتراف نکند، تک‌تک اعضای خانواده‌اش ـ از جمله پدر، مادر، خواهر و نامزدش ـ را به بند ۲۰۹ منتقل می‌کنند و چنان فشاری بر آن‌ها وارد می‌کنند که اگر آن‌ها را ببیند، نشناسد.

به او اعلام کردند که خواهر و مادرش را بازداشت و به بند ۲۰۹ اطلاعات منتقل کرده‌اند و در صورتی آن‌ها را رها می‌کنند که چیزهایی را که ما می‌خواهیم، بنویسی.

با شکنجه، او را مجبور کردند که بگوید یک موتور هوندا ۱۲۵ را برده و از سرهنگ خدایی فیلم‌برداری کرده و در تعقیب او بوده است. این در حالی است که طبق استعلامی که در پرونده موجود است، نام‌برده هیچ‌وقت موتور هوندا ۱۲۵ نداشته است.

همچنین، او را به محل حادثه منتقل کردند تا آنچه بازجویان می‌خواهند را بگوید و در این حین از او فیلم‌برداری کردند.

از دیگر موارد شکنجه این بود که دست و پایش را زنجیر کردند، او را با شلاق زدند و به او اعلام کردند که اگر به مواردی که بازجوها برای اعتراف می‌خواهند، تمکین نکند، تا ساعاتی دیگر اعدام می‌شود و در صورت تمکین، حکم حبس ابد به او خواهند داد و بعد از چند سال آزاد خواهد شد.

متأسفانه، اتهاماتی را به آقای لنگرنشین منتسب کرده‌اند که ادله لازم برای اثبات آن‌ها وجود ندارد، و قاضی صلواتی (شعبه ۱۵) تنها به اعترافات اجباری تحت شکنجه در دادگاه استناد کرده و حکم اعدام برای وی صادر کرده است.

حکم او عیناً در دیوان تأیید شد.

وکلا تا به امروز سه بار درخواست اعاده دادرسی کرده‌اند که آخرین آن، هفته گذشته بود و به فاصله چند روز (شنبه) مجدداً اعاده رد شد.

یکی از اعضای خانواده او می‌گوید: «محسن از ایران خارج شده بود و اگر ذره‌ای از اتهامات انتسابی به او درست بود، هرگز به ایران بازنمی‌گشت.»
محسن  لنگرنشین قرار است سپیده‌دم چهارشنبه (فردا) اعدام شود.

#محسن_لنگرنشین #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech
یک قتل حکومتی دیکر و داغدار شدن چند خانواده دیگر

محسن لنگرنشین اعدام شد

خبرگزاری میزان، وابسته به قوه قضاییه، از اجرای حکم اعدام #محسن_لنگرنشین خبر داد و نوشت: «او با همکاری اطلاعاتی و جاسوسی به نفع اسرائیل در حکم محاربه و افساد فی‌الارض بازداشت و محاکمه شده بود.»

محسن لنگرنشین، کارشناس امنیت شبکه و فروشنده خودرو، پس از دو سال همکاری با دانشگاه امام حسین به اتهام جاسوسی برای اسرائیل بازداشت و به اعدام محکوم شده است. او در فایل صوتی‌ای که به دست توانا رسیده، از شکنجه‌های گسترده روانی و جسمی برای اعترافات ساختگی سخن گفته است؛ از جمله تهدید به بازداشت مادر، خواهر و نامزدش، قطع داروهای حیاتی‌اش برای کنترل صرع، تشنج‌های پی‌درپی، صحنه‌سازی ترور و حتی اجرای نمایشی اعدام. بازجوها با ضبط ویدیوهای متعدد و سناریوهای از پیش‌نوشته‌شده تلاش کرده‌اند اعترافات او را بازسازی کنند، در حالی‌که مدارک دفاعی، از جمله نبودن در محل ترور یا مالک نبودن موتورسیکلتی که در پرونده ذکر شده، نادیده گرفته شده‌اند. او می‌گوید تنها جرمش نخبه بودن و کار برای نهادهای رسمی بود.

شاید محسن لنگرنشین به واسطه شغلش، چیزهایی فهمیده بود که برای حکومت خطر داشت و با یک سناریوی ساختگی او را محکوم و اعدام کردند....

پدر و مادر محسن لنگرنشین دیشب تا صبح جلوی زندان قزل‌حصار بودند...

#محسن_لنگرنشین #حکومت_اعدامی #نه_به_جمهورى_اسلامى
#نه_به_اعذام #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
واکنش وحید وکیلی‌فر به قتل حکومتی محسن لنگرنشین: «نگویید احتمالاً طرف جاسوس بوده»

وحید وکیلی‌فر، فیلمساز مستقل، در واکنش به خبر اعدام محسن لنگرنشین با اتهام جاسوسی، متنی در صفحه اینستاگرام خود منتشر کرد و نسبت به استفاده ابزاری از چنین اتهاماتی هشدار داد.

او در این پست اینستاگرامی نوشت:

«دوستان عزیز، لطفاً نگویید احتمالاً طرف جاسوس بوده که اعدام شده است. من به‌عنوان یک فیلمساز مستقل، از سال ۱۴۰۰ به اتهام مضحک و فانتزی جاسوسی در شعبه امنیتی... تهران، پرونده‌ای کاملاً محرمانه دارم.
تمام زندگی خودم، خانواده و دوستانم را مخفیانه کاوش کردند. پرستوها و غضنفرها را سراغم فرستادند—و هنوز هم!
تمام شریان اقتصادی‌ام را قطع کردند، دوستانی را علیه‌ام بسیج کردند، و در واقع بهتر بگویم: خریدند، تا شاید چیزی بیابند.
با این اتهام احمقانه، حتی شوخی‌ شوخی ممکن بود در آن روزها، یا در ایام زن، زندگی، آزادی، به سراغم بیایند و در صبحگاهی دارم بزنند—و احتمالاً عده‌ای می‌گفتند: لابد یارو جاسوس جایی بوده است!
نه عزیزان، هنرمند و دانشمند و مغازه‌دار، جاسوس نیست.
جاسوس یا خود حضرات هستند یا اعضای خانواده و دوستان نزدیکشان.»

وکیلی‌فر همچنین با بازنشر اخبار مربوط به اعدام محسن لنگرنشین در استوری اینستاگرام خود، تلویحاً این پیام را منتقل کرده که اتهام جاسوسی علیه لنگرنشین نیز، مانند بسیاری دیگر، ساختگی و پرونده‌سازی امنیتی بوده است.


#محسن_لنگرنشین #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یاسمن آریانی:
«ما نمی‌خواهیم صرفاً زنده بمانیم، بلکه می‌خواهیم زندگی کنیم»

یاسمن آریانی، زندانی سیاسی سابق، در پیامی ویدیویی به مناسبت روز جهانی کارگر که در صفحه اینستاگرام خود منتشر کرده، با اشاره به فاجعه انفجار در بندرعباس و قتل حکومتی محسن لنگرنشین، خواستار اتحاد همگانی برای پایان دادن به حکومت جمهوری اسلامی شد.

وی در ابتدای سخنان خود گفت: «پیش از هر چیز، باید فاجعه بندرعباس و قتل حکومتی محسن لنگرنشین را نه صرفاً تسلیت گفت، بلکه به‌عنوان سند جنایت جمهوری اسلامی، با صدای بلند فریاد زد.»

آریانی با انتقاد از سرکوب مستمر حکومت افزود: «هر بار که جمهوری اسلامی، دستان خود را به خون یکی از ما آلوده می‌سازد، اعلام می‌کند که تا زمانی که زنده است، امنیت و کرامت انسانی برای ما وجود نخواهد داشت. این حکومت در ذات خود ضد حیات و زندگی است.»

او با اشاره به جنبش زن، زندگی، آزادی گفت: «سه سال پیش، جنبشی شکل گرفت که نه‌تنها تاریخ ایران، بلکه تاریخ جهان را دگرگون ساخت. زن، زندگی، آزادی تنها یک شعار نبود؛ بلکه اعلان جنگی بود علیه سلطه، نظام دیکتاتوری حاکم.»

آریانی تأکید کرد: «هیچ مطالبه‌ای از دیگری جدا نیست. از زنان گرفته تا معلمان، کارگران، پزشکان و دیگر اقشار، همگی با درد مشترکی روبه‌رو هستیم و آن، حکومت جمهوری اسلامی است.»

وی نسبت به انفعال یا بی‌تفاوتی هشدار داد و افزود: «هر فردی که تصور می‌کند می‌تواند حریمی امن برای خود بسازد و از سیاست دور بماند، در توهم به‌سر می‌برد؛ چراکه دیر یا زود، این حکومت درِ خانه او را نیز خواهد کوبید، اما نه برای گفت‌وگو، بلکه برای له کردن او.»

او در بخش پایانی سخنان خود خاطرنشان کرد: «ما از تجربه مرگ، حبس، تحقیر و فروپاشی جان به‌در برده‌ایم. اکنون دیگر صرفاً نمی‌خواهیم زنده بمانیم؛ می‌خواهیم زندگی کنیم، فریاد بزنیم، انتخاب کنیم، کار کنیم، برقصیم، بخندیم. و این با ادامه حیات جمهوری اسلامی ممکن نیست. هیچ اصلاحی، هیچ رفراندومی، هیچ وصله‌ای نمی‌تواند این پیکر مرده را زنده نگاه دارد. باید آن را به پایان رساند، نه برای آن‌که قهرمان باشیم، بلکه برای آن‌که دیگر قربانی نباشیم. هیچکس هم قرار نیست که نجات دهنده ما باشد، ما باید با همین دست‌های خالی، با همین دست‌های زخم خورده، با همین پاهای خسته، خودمان را نجات بدیم و نه با التماس، نه با مذاکره، که با اتحاد، که خشمون با شجاعت...»

#یاسمن_آریانی #زن‌_زندگی_آزادی #روز_کارگر #محسن_لنگرنشین #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
روز یکشنبه، ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، محسن قشقایی، برای تحمل حبس راهی زندان شد

لازم به ذکر است، محسن قشقایی زاده، در تاریخ ۲۵ بهمن ماه ۱۴۰۳، در مقابل دانشگاه تهران، توسط نیروهای امنیتی ـ انتظامی دستگیر و پس از طی مراحل بازجویی‌ها و تفهیم اتهام به بند عمومی زندان اوین منتقل و در تاریخ ۲۸ اسفند ماه ۱۴۰۳، از زندان اوین، آزاد شده بود. 

با آغاز مراحل دادرسی، محسن قشقایی زاده، توسط قاضی محمد تقی تقی‌زاده ـ رئیس شعبه ۲۳ انقلاب تهران، بابت اتهام «اجتماع و تبانی به قصد برهم زدن امنیت کشور» به تحمل ۲ سال حبس تعزیری محکوم شده بود. 

محسن قشقایی، پیشتر هم سابقه زندان داشته است.
اردیبهشت ۱۳۹۳، وقتی که محسن در زندان بود، مادرش برای ملاقات او رفت، اما هرگز به خانه برنگشت. در راه بازگشت، تصادف کرد، کیفش دزدیده شد، هیچ‌کس او را نشناخت، و در بیمارستانی بی‌نام و نشان جان داد. محسن ۴۰ روز از مرگ مادرش بی‌خبر ماند.

#محسن_قشقایی #زندانی_سیاسی #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech
‏گلرخ ایرایی: برای شکستن چوبه‌های دار، صدای هم بودن کافی نیست

تو زندان سکوت معنایی نداره. همه‌جا پر از صداست اما صدایی که نمی‌شه باهاش رویا رو به تصویر کشید. برای کسی که با صدا، تصور می‌کنه و می‌تونه اون‌چه به ذهنش میاد رو بنویسه، کار سخت می‌شه. این‌جا شبا بهتر می‌شه خودکار رو برداشت و چیزی نوشت. مثلا میشه رفت تو اتاق سیگار. پایین پله‌هایی که مسدود شده و پشتِ در‌ش یه دیوار با بلوکای خاکستری و سیمان کشیدن. اونجا هم وقتی چشمات رو می‌بندی، فقط می‌تونی تو صدای تهویه‌ی صنعتی قراضه‌ای که کنارت زوزه می‌کشه غرق بشی. بیرون کشیدنِ رویا از تو صدای تهویه‌ی صنعتی _که تا قبل از این فکر می‌کردم برای مرغداری مناسبه_ کار سختیه. ولی می‌شه چشما رو بست و تصور کرد.
چند وقت پیش اعلام شده بود جمهوری اسلامی طی یک سال، حدود هزار نفر رو اعدام کرده و رکورد دو دهه‌ی گذشته‌ی خودش رو شکسته. ما رکورد زده بودیم و تونسته بودیم اون‌قدر سکوت کنیم و نگاه کنیم که همچین رتبه‌ای هولناکی رو به‌دست بیاریم.
نشسته بودم رو چارپایه‌ی چوبی و تو صدای تهویه گم شده بودم. چشمام رو بسته بودم و به سیگار پک می‌زدم. نیمه‌شب بود. شاید نزدیک به اذان صبح.
مرور این خبر و وحشتِ نزدیک شدن اذان صبح کافی بود تا صداها ...  _یعنی چند نفر رو، از کجا، برای اعدام منتقل می‌کردن؟
همین کافی بود تا صداها هجوم بیارن
صدای پوتین‌هایی که نزدیک می‌شدن
صدای کلید که تو قفل آهنی می‌چرخید
صدای باز شدن قفل
صدای کشیده و کوبیده شدن قفل کشویی
صدای چرخیدن لولای زنگ زده‌ی درِ سلول
صدای کوبیده شدن دری آهنی به دیواری سیمانی
صدای دو رگه‌ی سربازی مسخ شده: «بلند شو»
و سکوت
صدای افسرنگهبانی که با شغلش عجین شده بود: «پاشو بریم»
و باز سکوت
صدای پوتین‌های سرباز که به همراه افسرنگهبان و چند نیروی کمکی وارد سلول شدن
صدای تَن‌هایی که به هم می‌سابیدن و پیکری که برای «نیامدن» تقلا می‌کرد
صدای کوبیده شدنِ تن‌ها به در آهنی که نیمه‌باز مونده بود
صدای نفس‌های سنگینی که از سلول‌های کناری به گوش می‌رسید
صدای پوتین‌هایی که کوریدور رو به سمت درِ خروج طی می‌کردن و صدای دمپایی پلاستیکی‌ای که از لابه‌لایِ کوبش پوتین‌ها روی سرامیکِ کف راهرو به شکل فریادی کش‌دار و کر کننده در‌ اومده بود
صدای درهایی که پشت هم باز و بسته می‌شدن
صدای تقلای پیکری که حالا دیگه روی زمین کشیده می‌شد و تو صدای خواب‌آلود موذن گم می‌شد
صدای خمیازه‌ی راننده‌ی آمبولانسی که بی‌حوصله به ماشین‌اش تکیه داده بود و منتظر بود همه چی زودتر تموم بشه و بره دنبال کارش
صدای پزشکی! که گزارشی رو از وضعیت محکوم به مرگ، به مردی که کلاسوری در دست داشت اعلام می‌کرد
و صدای سقوط دانه‌های تسبیحِ «مردی که از ملزومات صحنه‌ی اعدام بود» و داشت چیزی رو زیر لب زمزمه می‌کرد
سیگار به انتها رسید. برای رها شدن از صدای تقلای پیکرِ «مردی که می‌خواست زنده بمونه»، ناخودآگاه به صدای تهویه‌ی صنعتی پناه بردم. سعی کردم دوباره بشنومش تا صداهای دیگه محو بشن.
چشمام رو باز کردم.دمپایی‌هام رو روی زمین کشیدم و به اقیانوسی که ویدا روی دیوار کشیده بود چشم دوختم.عادت داشتم وقتی این‌جا تنها می‌شدم صدای آب رو تصور کنم.اما مثل همیشه نبود. قُل‌قُل آب همه‌چیز رو تو خودش خفه کرد. مثل خفگی طناب دار دور گردنِ محکومی که ریتمِ تکون خوردنِ بدن معلق‌اش داره کندتر و کندتر می‌شه. محکومی که آخرین صداهایی که شنید، صدای باز شدن دریچه‌ی مرگ، صدای رها شدن طناب، صدای شکستن گردن و خرخر سختِ آخرین نفس‌هایی بود که تو صدای پرت شدن دمپایی روی زمینِ زیر پاش آروم گرفت.
ما مرگ رو تصور، روایت و زندگی می‌کنیم.
اما اون‌که پشت قتل‌گاه فرزندش شب رو به کور سوی امیدی انتظار می‌کشه، بیش از ما مرگ رو زندگی می‌کنه.
محسن لنگرنشین از ما خواست صداش باشیم. پدر و مادر محسن هم از ما خواستن صداشون باشیم. ما هم از همدیگه خواستیم که صداشون باشیم و در همون حال که همه از هم می‌خواستیم صدای اونا باشیم، کشتنش.
صدا قدرت عجیبی داره برای تصور رویاها و کابوس‌ها. اما برای شکستن چوبه‌های دار، صدای هم بودن کافی نیست. شاید لازم بود بعد از شنیدن صدای هم، بعد از شنیدن صدای مادر محسن، صدای مادر محمد یا صدای آقاماشالله کرمی، بند کفش‌مونو می‌بستیم و در خونه رو به هم می‌کوبیدیم و می‌رفتیم پشت در زندون. دست‌کم کسی که صدامون زده بود رو تو اون گرگ و میش مرگ‌بار تنها نذاشته بودیم و یه «نه» بلند گفته بودیم به اعدام و شده بودیم مثل «صدای خواهش شفاف آب به جاری شدن» که بیشتر از اون‌که فقط یه «صدا» باشه، تداعی اراده‌ست. اراده‌ی جاری شدن.

گلرخ ایرایی
اردیبهشت ۱۴۰۴
زندان اوین

#نه_به_اعدام
#محسن_لنگرنشین
#محمد_قبادلو
#محمدمهدی_کرمی
#محمد_حسینی
و تمامی آنانی که بی حضور «ما» بر دار شدند.

#بیانیه #گلرخ_ایرایی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
هفت روز از قتل حکومتی محسن لنگرنشین گذشته است، حکومت نه پیکرش را تحویل خانواده داده و نه محل دفن او را گفته است. گزارش‌ها حاکی از فشار و سرکوب خانواده است.

ریما شیرمحمدی، فعال حقوق بشر، که پیش‌تر جزئیات مهمی درباره پرونده محسن لنگرنشین منتشر کرده است، نوشته:

‏«قتل حکومتیِ #محسن_لنگرنشین نه تحویل پیکر، نه حق سوگواری، حالا خانواده‌اش را سرکوب می‌کنند.

هفت روز از قتل حکومتی محسن لنگرنشین می‌گذرد و به گفته یکی از دوستان، خانواده‌ وی همچنان با مشکلات جدی روبه‌رو هستند.

تاکنون نه تنها پیکر او به خانواده تحویل داده نشده، بلکه محل دفن او نیز برایشان مشخص نشده است.

طبق گفته این منبع موثق، پدر محسن تحت فشارهای شدید امنیتی، تمامی پست‌های خود[درباره پسرش] را از صفحه اینستا حذف کرده است. همچنین، یکی از همسایگان خانواده لنگرنشین اشاره کرده که ماموران امنیتی به طور مداوم، در شعاعی گسترده در اطراف محله و منزل خانواده لنگرنشین حضور دارند.

این شرایط نگران‌کننده نیازمند توجه و حمایت عمومی است.»

عدم تحویل دادن پیکر افراد کشته شده، مصداق بارز ناپدیدسازی قهری است. جمهوری اسلامی در این خصوص سابقه‌ای طولانی و خونبار دارد. هنوز پیکر بهائیان اعدام شده در سال‌های اول استقرار جمهوری اسلامی، به خانواده‌ها تحویل داده نشده است. هنوز بسیاری از اعدامی‌های دهه شصت مزارشان معلوم نیست، هنوز مزار فرزاد کمان‌گر، شیرین علم‌هولی، رامین حسین‌پناهی، زانیار مرادی، لقمان مرادی، حسین سعیدی، ابول کورکور، مصطفی احمدزاده، محمود احمدی، سعید زینالی و ... نامشخص است.

#ناپدیدسازی_قهری #نه_به_اعدام #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خانواده جاویدنام محسن محمدی کوچکسرایی، مراسم سالگرد تولدش را بر سر مزار او برگزار کردند و یادش را گرامی داشتند.

آن‌ها ضمن انتشار این ویدیو نوشتند:


«به نام خدای رنگین کمان
یادی می‌کنیم از هم‌وطنان جانباخته حادثه تاسف باربندرعباس💔🥺
تشکروقدردانی می‌کنیم از همه همراهان و دوست داران همیشگی آزادی و سپاس ویژه از خانواده‌های دادخواه که در این روزبزرگ کنارمون بودن.✌️
همگان بدانید که امروز ۱۷ اردیبهشت محسن محمدی کوچکسرایی ۴۰ ساله می‌شد، اگر در کشورش امنیت داشت و به دست نیروهای سرکوب‌گر کشته نمی‌شد.

جان دل، قهرمان زندگیم، میخواهم ازآسمان نظاره‌گر ما باشی دراین روززیبا، کنارما باشی. تو همیشه در قلب و جان مازندگی خواهی کرد و بهترین خاطرات زندگیمان را که حضور تو در آن پررنگ بود، فراموش نخواهیم کرد.
ما هرگز شجاعت تورافراموش نخواهیم کرد، که بادست خالی درمقابل کوهی از ظلم وستم ایستادی و آن‌ها ناجوانمردانه از پشت با گلوله جنگی قلبت را هدف قرار دادند.
جان برادر؛ مامانده‌ایم با پرچمی که بر دوش ما نهادی تا ادامه دهیم راهت را تا زنده نگه داریم رویای آزادی را.
و در پایان از طرف تو آرزو می‌کنیم برای فرزندان این سرزمین جشن شادی رابه ثمر نشستن بهار آزادی را.
امیدوارم صدای تولدت مبارک من به تو در بهشت رسیده باشد تولدت مبارک✌️🥳💙»


#محسن_محمدی_کوچکسرائی #پسر_طبیعت #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
پیکر محسن لنگرنشین، یازده روز پس از قتل حکومتی او به خاک سپرده شد

ریما شیرمحمدی، ضمن انتشار این تصویر نوشت:

«محسن لنگرنشین، کنار آرمیتا گراوند ـ که گشت ارشاد در مترو جانش را گرفت ـ و محمد قبادلو ـ که با حکم اعدام کشته شد ـ به خاک سپرده شد.

سه جوان، سه قربانی جمهوری اسلامی.

اینجا عشقی خفته است…»

جمهوری اسلامی طی سناریویی ساختگی محسن لنگرنشین را به جرم کاری که نکرده بود، به اعدام محکوم کرد.
ویدیویی که حکومت از اعترافات اجباری او منتشر کرد، خود بیانگر ساختگی بودن این سناریو بود.


#محسن_لنگرنشین #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech