امیر ایزدخواه، یکی از کاربران شبکه اجتماعی ایکس، خاطرهای از دوران کودکی و رفتار گشت ثارالله به شرح زیر منتشر کرده است:
«سال۱۳۶۱
نزدیک ماه رمضون بود. با مادر و خواهرم رفته بودیم خرید.
فروشگاه پاستور، يه چيزي شبیه سوپرمارکت بود، که اونزمان خیلی رایج نبود، ولی جنس های خیلی جذابی داشت.
اولین بار بود که لیوان تاشو میدیدم و با اصرار، مادرمو مجبور کردم که بخرتش. البته یه یویو هم کنارش واسم خرید.
هرجا میرفتی اون زمان، رادیو روشن بود.
«توجه توجه» !
کلماتی اضطراب آور، که ترس مرگ رو چنان به دل بچه ٦ ساله می انداخت که زبونش بند میرفت و پاهاش بیجون میشد.
آژیر وضعیت قرمز که بصدا در میومد، دیگه هیچ چیز دنیا جدی نبود، نه لیوان تاشو نه یویو! فقط بمب مهم بود و این سوال که قراره رو سر کی بیفته اینبار.
رفتیم توی زیرزمین، انبار فروشگاه با درهای شیشه ای بزرگ که به هیچ وجه، مصداق پناهگاه نبود. بگذریم که صدای لرزش شیشه ها و جیغ ها، از صدای انفجار بیشتر بود و وحشت آورتر.
اما این ترس واقعی از مرگِ محتمل زیر بمب های صدام، باعث نمیشد که از اوباشی نترسید که ارضا غربزه جنایت در باطنشون، با نصب عکس خمینی روی جیب لباس کمیته و دیدن وحشت در چهره زنان و دختران و پسران جوون ، به اوج میرسید.
وضعیت سفید شد و از پناهگاه بیرون اومدیم. دم در فروشگاه، ماشین گشت ثارالله وایساده بود.
اونزمان، لباس همه مردم شبیه هم بود و کسی به اون صورت دنبال مد نمیرفت. خواهرم ١٣ سالش بود و احتمالا بعد از دویدن به سمت پناهگاه و اون لحظات مرگ آلود، کمی از موهاش از روسری بیرون اومده بود. مادرم البته چادری بود ولی با اینحال، ارازل های کمیته در عقب رو باز کردن و با فحاشی و عربده به ما گفتند سوار شید.
خواهرم اومد چونه بزنه باهاشون و روسریشو مرتب کرد ولی مادرم گفت حرف نزنید و سریع سوار شید.
اون موقع ها وقتی کسی رو میگرفتند، مردم جمع میشدن و تماشا میکردند، و فارغ از بیگناهی افراد، قرار گرفتن توی جمعیت تماشاچی، خوشایند نبود و مادرم میخواست قبل ازینکه مردم جمع بشند، قائله ختم بشه، هرچند به شر!
ما رو تو بازداشتگاه کمیته، که بعدها شد دانشگاه پیام نور، تا ساعت ۱۱ شب نگه داشتند!
بیست سی نفری تو اتاق بودند، بیشتر دخترای جوون ولی مادری هم بود که نوزادشو گذاشته بود تو خونه و در حالی که هنوز بیگودی رو سرش بود، رفته بود سرکوچه گل بخره که بره عروسی.
دو دستی به در میکوبید و زار میزد و التماس میکرد که بچه من شیرخواره و تو خونه تنهاست.
ولی تا ساعت ۱۱ شب اون در باز نشد.
حوصلم سررفته بود از بازی کردن با یویو هم خسته شده بودم.
خواهر ۱۰ ساله دیگه ای هم داشتم که خونه تنها بود و پدرم هم از ما بیخبر! همین کافی بود برای مادرم که از نگرانی بی تاب بشه ولی با این وجود، شده بود سنگ صبور یه دختر جوون دیگه، که میگفت : بابام سرمو میبره!
باباش راننده تاکسی بود و خونشون اون ور شهر تو یه منطقه فقیرنشین.
رنگش پریده بود و همین باعث شده بود، عینک بزرگ سیاه و گردش، بیشتر به چشم بیاد و بعد از ۴۰ سال هنوز تو ذهن من بمونه.
در باز شد و بعد از موعظه های یه آخوند و تعهد گرفتن، که خودش یک ساعتی طول کشید، همه آزاد شدند.
یادم نیست که پدرم چطور خبردار شد و اومده بود سراغمون و من و خواهرمو برد خونه، ولی مادرم با اون دختر عینکی رفت خونشون تا به باباش توضیح بده که اونا حتی یه زن چادری رو هم گرفته بودن و یه جورایی وساطت کنه و مطمئن بشه که باباش، دختر رو نمیزنه.
وقتی مادرم برگشت خونه، پدرم اوقات تلخی کرد، نمیدونم چرا، ولی مامان از شدت سر درد حال تهوع داشت و مدام بالا میاورد.
فرداش، قصه بابای اون دختر رو تعریف کرد ، گفت که دست روی دختر بلند نکرد ولی داد بیداد کرده بود و خودشو زده بود و قرآن رو پاره کرده بود و خدا رو تهدید کرده بود که دیگه روزه نمیگیره!
…
۴۰ سال گذشته و هنوز…مهسا و آرمیتا و آرزو ها، قربانی توحش اوباش حکومت جهل و جنایت جمهوری اسلامی میشند.»
- شما چه تجربهای دارید؟ چه خاطرهای از آن دوران تا کنون دارید؟
گشت ایثار، گشت ثارالله، گشت عفاف، گشت ارشاد و ...
#زن_زندگى_آزادى
#مهسا_امينی #دهه_شصت #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«سال۱۳۶۱
نزدیک ماه رمضون بود. با مادر و خواهرم رفته بودیم خرید.
فروشگاه پاستور، يه چيزي شبیه سوپرمارکت بود، که اونزمان خیلی رایج نبود، ولی جنس های خیلی جذابی داشت.
اولین بار بود که لیوان تاشو میدیدم و با اصرار، مادرمو مجبور کردم که بخرتش. البته یه یویو هم کنارش واسم خرید.
هرجا میرفتی اون زمان، رادیو روشن بود.
«توجه توجه» !
کلماتی اضطراب آور، که ترس مرگ رو چنان به دل بچه ٦ ساله می انداخت که زبونش بند میرفت و پاهاش بیجون میشد.
آژیر وضعیت قرمز که بصدا در میومد، دیگه هیچ چیز دنیا جدی نبود، نه لیوان تاشو نه یویو! فقط بمب مهم بود و این سوال که قراره رو سر کی بیفته اینبار.
رفتیم توی زیرزمین، انبار فروشگاه با درهای شیشه ای بزرگ که به هیچ وجه، مصداق پناهگاه نبود. بگذریم که صدای لرزش شیشه ها و جیغ ها، از صدای انفجار بیشتر بود و وحشت آورتر.
اما این ترس واقعی از مرگِ محتمل زیر بمب های صدام، باعث نمیشد که از اوباشی نترسید که ارضا غربزه جنایت در باطنشون، با نصب عکس خمینی روی جیب لباس کمیته و دیدن وحشت در چهره زنان و دختران و پسران جوون ، به اوج میرسید.
وضعیت سفید شد و از پناهگاه بیرون اومدیم. دم در فروشگاه، ماشین گشت ثارالله وایساده بود.
اونزمان، لباس همه مردم شبیه هم بود و کسی به اون صورت دنبال مد نمیرفت. خواهرم ١٣ سالش بود و احتمالا بعد از دویدن به سمت پناهگاه و اون لحظات مرگ آلود، کمی از موهاش از روسری بیرون اومده بود. مادرم البته چادری بود ولی با اینحال، ارازل های کمیته در عقب رو باز کردن و با فحاشی و عربده به ما گفتند سوار شید.
خواهرم اومد چونه بزنه باهاشون و روسریشو مرتب کرد ولی مادرم گفت حرف نزنید و سریع سوار شید.
اون موقع ها وقتی کسی رو میگرفتند، مردم جمع میشدن و تماشا میکردند، و فارغ از بیگناهی افراد، قرار گرفتن توی جمعیت تماشاچی، خوشایند نبود و مادرم میخواست قبل ازینکه مردم جمع بشند، قائله ختم بشه، هرچند به شر!
ما رو تو بازداشتگاه کمیته، که بعدها شد دانشگاه پیام نور، تا ساعت ۱۱ شب نگه داشتند!
بیست سی نفری تو اتاق بودند، بیشتر دخترای جوون ولی مادری هم بود که نوزادشو گذاشته بود تو خونه و در حالی که هنوز بیگودی رو سرش بود، رفته بود سرکوچه گل بخره که بره عروسی.
دو دستی به در میکوبید و زار میزد و التماس میکرد که بچه من شیرخواره و تو خونه تنهاست.
ولی تا ساعت ۱۱ شب اون در باز نشد.
حوصلم سررفته بود از بازی کردن با یویو هم خسته شده بودم.
خواهر ۱۰ ساله دیگه ای هم داشتم که خونه تنها بود و پدرم هم از ما بیخبر! همین کافی بود برای مادرم که از نگرانی بی تاب بشه ولی با این وجود، شده بود سنگ صبور یه دختر جوون دیگه، که میگفت : بابام سرمو میبره!
باباش راننده تاکسی بود و خونشون اون ور شهر تو یه منطقه فقیرنشین.
رنگش پریده بود و همین باعث شده بود، عینک بزرگ سیاه و گردش، بیشتر به چشم بیاد و بعد از ۴۰ سال هنوز تو ذهن من بمونه.
در باز شد و بعد از موعظه های یه آخوند و تعهد گرفتن، که خودش یک ساعتی طول کشید، همه آزاد شدند.
یادم نیست که پدرم چطور خبردار شد و اومده بود سراغمون و من و خواهرمو برد خونه، ولی مادرم با اون دختر عینکی رفت خونشون تا به باباش توضیح بده که اونا حتی یه زن چادری رو هم گرفته بودن و یه جورایی وساطت کنه و مطمئن بشه که باباش، دختر رو نمیزنه.
وقتی مادرم برگشت خونه، پدرم اوقات تلخی کرد، نمیدونم چرا، ولی مامان از شدت سر درد حال تهوع داشت و مدام بالا میاورد.
فرداش، قصه بابای اون دختر رو تعریف کرد ، گفت که دست روی دختر بلند نکرد ولی داد بیداد کرده بود و خودشو زده بود و قرآن رو پاره کرده بود و خدا رو تهدید کرده بود که دیگه روزه نمیگیره!
…
۴۰ سال گذشته و هنوز…مهسا و آرمیتا و آرزو ها، قربانی توحش اوباش حکومت جهل و جنایت جمهوری اسلامی میشند.»
- شما چه تجربهای دارید؟ چه خاطرهای از آن دوران تا کنون دارید؟
گشت ایثار، گشت ثارالله، گشت عفاف، گشت ارشاد و ...
#زن_زندگى_آزادى
#مهسا_امينی #دهه_شصت #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سی شهریور ۱۴۰۱ هرگز فراموش نمیشود.
این دلاوران را هرگز فراموش نمیکنیم
سارینا اسماعیلزاده، کرج
امیرمحمد نوروزی، بندر انزلی
پارسا رضادوست، هشتگرد
علیرضا فتحی، قزوین
کنعان آقایی، کرج
حنانه کیا، نوشهر
سینا لوحموسوی، آمل
ساسان قربانی، رضوانشهر
محمدحسن ترکمان، بابل
عرفان خزایی، تهران
محمدجواد زاهدی، ساری
رحیم کلیج، قائمشهر
محسن مالمیر، نوشهر
محمد زمانی، ساوه
حدیث نجفی، کرج
محمد زارعی، ورامین
امیرحسین بساطی، کرمانشاه
روزبه خادمیان، کرج
بهنام لایقپور، رشت
سیاوش محمودی، تهران
غزاله چلابی، آمل
محمدرسول مومنیزاده، رشت
محمدرضا اسکندری، پاکدشت
کشتهشدگان راه #زن_زندگى_آزادى در ۳۰ شهریور
ویدیو از پوریا افضلی
#مهسا_امینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
این دلاوران را هرگز فراموش نمیکنیم
سارینا اسماعیلزاده، کرج
امیرمحمد نوروزی، بندر انزلی
پارسا رضادوست، هشتگرد
علیرضا فتحی، قزوین
کنعان آقایی، کرج
حنانه کیا، نوشهر
سینا لوحموسوی، آمل
ساسان قربانی، رضوانشهر
محمدحسن ترکمان، بابل
عرفان خزایی، تهران
محمدجواد زاهدی، ساری
رحیم کلیج، قائمشهر
محسن مالمیر، نوشهر
محمد زمانی، ساوه
حدیث نجفی، کرج
محمد زارعی، ورامین
امیرحسین بساطی، کرمانشاه
روزبه خادمیان، کرج
بهنام لایقپور، رشت
سیاوش محمودی، تهران
غزاله چلابی، آمل
محمدرسول مومنیزاده، رشت
محمدرضا اسکندری، پاکدشت
کشتهشدگان راه #زن_زندگى_آزادى در ۳۰ شهریور
ویدیو از پوریا افضلی
#مهسا_امینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«دو سال از روزی که صدای بیپروای جوانان ما در اعتراض به ظلم و بیعدالتی برخاست، میگذرد. این ویدئو یادبودی است برای آنهایی که در مسیر زن، زندگی، آزادی جان باختند. هرگز فراموش نخواهیم کرد که آنها برای آرزوهای مشترکمان، برای آیندهای روشنتر و برای آزادیای که از آنِ همهی ماست، ایستادند. نامشان، صدایشان و آرمانشان برای همیشه در قلب و ذهن ما زنده خواهد ماند. این راه ادامه دارد، و ما با یاد و خاطرهی آنها تا رسیدن به روزهای بهتر مبارزه میکنیم.»
از صفحه اینستاگرام برنوی ایل
bernoyeh_eil
#مهسا_امینی
#زن_زندگى_آزادى
#آبان_خونین
#دادخواهی
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
از صفحه اینستاگرام برنوی ایل
bernoyeh_eil
#مهسا_امینی
#زن_زندگى_آزادى
#آبان_خونین
#دادخواهی
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
نصب پوستر
#زن_زندگى_آزادى در دانشگاه علامه طباطبایی
ما ادامه داریم
مهر ماه ۱۴۰۳
ارسالی مخاطبان
#دانشگاه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
#زن_زندگى_آزادى در دانشگاه علامه طباطبایی
ما ادامه داریم
مهر ماه ۱۴۰۳
ارسالی مخاطبان
#دانشگاه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
علیه فراموشی؛
تصاویری از قدرت و رشادت مردم ایران در مهر ماه ۱۴۰۱
مردم ایران اگر با هم در میدان مبارزه حضور داشته باشند، میتوانند بر دیکتاتوری فائق آیند و آن روز دور نیست که خیابانهای شهرهای ایران در تسخیر آزادیخواهان در آید.
#علیه_فراموشی #زن_زندگى_آزادى #قدرت_مردم #قدرت_بی_قدرتان #همبستگی #یاری_مدنی_توانا
@Ravaana_TavaanaTech
تصاویری از قدرت و رشادت مردم ایران در مهر ماه ۱۴۰۱
مردم ایران اگر با هم در میدان مبارزه حضور داشته باشند، میتوانند بر دیکتاتوری فائق آیند و آن روز دور نیست که خیابانهای شهرهای ایران در تسخیر آزادیخواهان در آید.
#علیه_فراموشی #زن_زندگى_آزادى #قدرت_مردم #قدرت_بی_قدرتان #همبستگی #یاری_مدنی_توانا
@Ravaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ابوالفضل نوجوان ۱۶ سالهای بود که در ۳۰ شهریور ۱۴۰۱ در شهر ری با شلیک مستقیم گلوله گاز اشکآور به سرش توسط ماموران جمهوری اسلامی زخمی شده بود و ۵ خرداد ۱۴۰۲ بعد از هشت ماه تحمل درد و رنج، جان باخت.
فراموش نمیکنیم که خانواده ابوالفضل چه رنجی کشیدند. ابوالفضل فرزند ایران بود، سرمایه ایران بود، توسط حکومت جمهوری اسلامی کشته شد.
ویدیو از پوریا افضلی
#ابوالفضل_امیرعطایی #مهسا_امینی #زن_زندگى_آزادى #مرد_میهن_آبادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
فراموش نمیکنیم که خانواده ابوالفضل چه رنجی کشیدند. ابوالفضل فرزند ایران بود، سرمایه ایران بود، توسط حکومت جمهوری اسلامی کشته شد.
ویدیو از پوریا افضلی
#ابوالفضل_امیرعطایی #مهسا_امینی #زن_زندگى_آزادى #مرد_میهن_آبادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
به یاد جانباخته راه آزادی وطن : عباس منصوری ، قهرمانی از خوزستان، شوش دانیال
سال ۱۴۰۱ در سالگرد اعتراضات آبان نود و هشت جوانان شوش به خیابان آمدن تا علیه دیکتاتوری حکومت جمهوری اسلامی فریاد بزنند مزدوران علی خامنه ای با دستگیری عده زیادی از جوانان تلاش کردن تا خیزش جوانان را سرکوب کنند در جریان این دستگیری های گسترده جوان ۱۹ ساله عباس منصوری هم دستگیر شد ، عباس استاد کناف کاری بود و هر شب که کارش تمام میشد مادرش او را به گیم نت ی واقع در میدان هفت تیر می رساند ، آنجا پاتوق عباس و دوستانش بود ، شب ۲۵ آبان ۱۴۰۱ عباس جلوی گیم نت ایستاده و تظاهرات جوانان را تماشا میکرد ، مزدوران حکومتی سر رسیده و او را به جرم تماشای تظاهرات دستگیر میکنند و با خود میبرند ، آنها عباس را به پلیس آگاهی شوش برده و سه روز زیر شکنجه گرفتن و بعد از سه روز او را به زندان دزفول فرستادن ، در زندان دزفول وقتی احکام سنگین زندانیان را میخوانند عباس حالت تشنع پیدا کرد و ماموران حکومتی در زندان دزفول از این فرصت سو استفاده کرده و به او آمپول و قرص تزریق کردن ، آنها با بی شرمی به عباس گفتند که دیگر خانواده ات را نخواهی دید ، خانواده عباس با تلاش های زیاد موفق شدن که او را از زندان آزاد کنند اما عباس جوان تایب نیاورده و مدت کوتاهی بعد از آزادی در اثر شکنجه های ضد انسانی و تزریق آمپول روز ۲۰ آذر ۱۴۰۱ به کاروان جانباختگان راه آزادی وطن پیوست.😞💔🕊️🕊️
مزدوران حکومت به خانواده عباس فشار آوردن تا مرگ او را خودکشی اعلام کنند ، عباس روز ۲۰ آذر ۱۴۰۱ در میان اشک های دوستان و پدر و مادرش به خاک سپرده شد ، عباس پسری بسیار معدب ، سر به زیر و بسیار خوش خنده بود ، او پسری هنرمند بود که گیتار مینواخت و برای آینده اش هزاران آرزو داشت. عباس مادرش را بسیار دوست داشت و در یکی از پست هایش نوشته بود:
از تمام دلتنگی ها ، از اشک ها و شکایت ها که بگذریم باید اعتراف کنم مادرم که میخندد خوشبختم.💔
درست است که او دیگر نیست که با خنده های مادرش احساس خوشبختی کند ، اما بی گمان جان او و دیگر جانباختگان که خون بهای سنگین آزادی ایران شدن خنده را بر لبان تمامی مادران داغدیده میهن خواهد نشاند و فرزندان آینده ایران در خوشبختی و سعادت خواهند زیست.🥀🥀🕊️🕊️🥀🥀
از صفحه مسعود علیزاده
masoudalizadeh___
#زن_زندگى_آزادي
#مهسا_اميني
#عباس_منصوری
#نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
#جمهوری_اسلامی_نابود_باید_گردد
#علیه_فراموشی
#یاری_مدنی_توانا
z._.m_62 👈👈پیج مادر زنده یاد عباس منصوری
@Tavaana_TavaanaTech
سال ۱۴۰۱ در سالگرد اعتراضات آبان نود و هشت جوانان شوش به خیابان آمدن تا علیه دیکتاتوری حکومت جمهوری اسلامی فریاد بزنند مزدوران علی خامنه ای با دستگیری عده زیادی از جوانان تلاش کردن تا خیزش جوانان را سرکوب کنند در جریان این دستگیری های گسترده جوان ۱۹ ساله عباس منصوری هم دستگیر شد ، عباس استاد کناف کاری بود و هر شب که کارش تمام میشد مادرش او را به گیم نت ی واقع در میدان هفت تیر می رساند ، آنجا پاتوق عباس و دوستانش بود ، شب ۲۵ آبان ۱۴۰۱ عباس جلوی گیم نت ایستاده و تظاهرات جوانان را تماشا میکرد ، مزدوران حکومتی سر رسیده و او را به جرم تماشای تظاهرات دستگیر میکنند و با خود میبرند ، آنها عباس را به پلیس آگاهی شوش برده و سه روز زیر شکنجه گرفتن و بعد از سه روز او را به زندان دزفول فرستادن ، در زندان دزفول وقتی احکام سنگین زندانیان را میخوانند عباس حالت تشنع پیدا کرد و ماموران حکومتی در زندان دزفول از این فرصت سو استفاده کرده و به او آمپول و قرص تزریق کردن ، آنها با بی شرمی به عباس گفتند که دیگر خانواده ات را نخواهی دید ، خانواده عباس با تلاش های زیاد موفق شدن که او را از زندان آزاد کنند اما عباس جوان تایب نیاورده و مدت کوتاهی بعد از آزادی در اثر شکنجه های ضد انسانی و تزریق آمپول روز ۲۰ آذر ۱۴۰۱ به کاروان جانباختگان راه آزادی وطن پیوست.😞💔🕊️🕊️
مزدوران حکومت به خانواده عباس فشار آوردن تا مرگ او را خودکشی اعلام کنند ، عباس روز ۲۰ آذر ۱۴۰۱ در میان اشک های دوستان و پدر و مادرش به خاک سپرده شد ، عباس پسری بسیار معدب ، سر به زیر و بسیار خوش خنده بود ، او پسری هنرمند بود که گیتار مینواخت و برای آینده اش هزاران آرزو داشت. عباس مادرش را بسیار دوست داشت و در یکی از پست هایش نوشته بود:
از تمام دلتنگی ها ، از اشک ها و شکایت ها که بگذریم باید اعتراف کنم مادرم که میخندد خوشبختم.💔
درست است که او دیگر نیست که با خنده های مادرش احساس خوشبختی کند ، اما بی گمان جان او و دیگر جانباختگان که خون بهای سنگین آزادی ایران شدن خنده را بر لبان تمامی مادران داغدیده میهن خواهد نشاند و فرزندان آینده ایران در خوشبختی و سعادت خواهند زیست.🥀🥀🕊️🕊️🥀🥀
از صفحه مسعود علیزاده
masoudalizadeh___
#زن_زندگى_آزادي
#مهسا_اميني
#عباس_منصوری
#نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
#جمهوری_اسلامی_نابود_باید_گردد
#علیه_فراموشی
#یاری_مدنی_توانا
z._.m_62 👈👈پیج مادر زنده یاد عباس منصوری
@Tavaana_TavaanaTech
از دختر خیابان انقلاب تا دختر علوم تحقیقات… ما ادامه داریم… . .
طرح از ساناز باقری
#دختر_علوم_تحقيقات #دختر_خیابان_انقلاب #نه_به_حجاب_اجباری #نه_به_جمهوری_اسلامی #شجاعت #ما_ادامه_داریم #زن_زندگى_آزادى #مهسا_امینی #ویدا_موحد #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
طرح از ساناز باقری
#دختر_علوم_تحقيقات #دختر_خیابان_انقلاب #نه_به_حجاب_اجباری #نه_به_جمهوری_اسلامی #شجاعت #ما_ادامه_داریم #زن_زندگى_آزادى #مهسا_امینی #ویدا_موحد #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
اعظم جنگروی، از دختران خیابان انقلاب که در پس از اقدام اعتراضیاش در سال ۱۳۹۶ بازداشت شد بود، در شبکه اجتماعی ایکس نوشت؛
«وقتی به حجاب اجباری اعتراض کردم، خانواده من رو تحت فشار گذاشته بودن که اعلام کنند من بیمار روانی هستم حتی من را پزشک قانونی هم بردند. یکی از اعضای خانواده من به ملاقات من امد و جریان را با من در میان گذاشت . انقدر تحت فشار بود که همش گریه میکرد میگفت اینجوری زندان نمیری. من با بغض نگاهش کردم گفتم میخوای بگی من دیونم؟ من روانیم؟ چجوری دلتون میاد با من اینکار رو کنین !؟ بعد جفتمون زدیم زیر گریه ! من قبول نکردم و ازش خواهش کردم اینکار رو نکنن.
خانواده من این کار را نکردند. اما خیلی از خانواده هایی که تحت فشار هستند،این کار را انجام میدن چون فکر میکنن این بهترین کار برای عزیزشان است. این روش جمهوری اسلامی است که بگوید ما سلامت روانی نداریم و به خاطر مشکلات روحی کنش زنان را زیر سوال ببرد.»
#دختر_علوم_تحقیقات #دختران_خیابان_انقلاب #اعظم_جنگروی #نه_به_حجاب_اجباری #آهو_دریایی #زن_زندگى_آزادى #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«وقتی به حجاب اجباری اعتراض کردم، خانواده من رو تحت فشار گذاشته بودن که اعلام کنند من بیمار روانی هستم حتی من را پزشک قانونی هم بردند. یکی از اعضای خانواده من به ملاقات من امد و جریان را با من در میان گذاشت . انقدر تحت فشار بود که همش گریه میکرد میگفت اینجوری زندان نمیری. من با بغض نگاهش کردم گفتم میخوای بگی من دیونم؟ من روانیم؟ چجوری دلتون میاد با من اینکار رو کنین !؟ بعد جفتمون زدیم زیر گریه ! من قبول نکردم و ازش خواهش کردم اینکار رو نکنن.
خانواده من این کار را نکردند. اما خیلی از خانواده هایی که تحت فشار هستند،این کار را انجام میدن چون فکر میکنن این بهترین کار برای عزیزشان است. این روش جمهوری اسلامی است که بگوید ما سلامت روانی نداریم و به خاطر مشکلات روحی کنش زنان را زیر سوال ببرد.»
#دختر_علوم_تحقیقات #دختران_خیابان_انقلاب #اعظم_جنگروی #نه_به_حجاب_اجباری #آهو_دریایی #زن_زندگى_آزادى #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
سحر بهشتی، خواهر ستار، در خصوص حرکت اعتراضی دختر جوان دانشگاه علوم و تحقیقات در پی تعرض یک بسیجی و حراست دانشگاه، نوشت:
عصیان در برابر استبداد
زنان جامعه ما در دهههای گذشته، نهتنها درون خانوادهها با چالشهای سنتی دست و پنجه نرم کردهاند، بلکه در دل جامعهای نیز ایستادهاند که قوانینش، برگرفته از فقه، بر آنان تحمیل شده است. اوج این مبارزه، که صدایی جهانی پیدا کرد، در جنبش مهسا تجلی یافت. زنانی که سالها از اجبار و تحمیل پوشش رنج برده بودند، به خیابان آمدند و جان خود را در راه آزادی گذاشتند؛ بسیاری از آنها کشته یا زندانی شدند. اما این پایان کار نبود و نخواهد بود. اکنون زنی به نشانه اعتراض به خفقان و استبداد برمیخیزد و صدای اعتراض خود را بلند میکند. این حرکت، نمادین از فریاد خاموش ملتی است که دههها زیر بار فشار و تهدید زندگی کرده است. این زن، که بدنش را به نمادی از اعتراض بدل کرده، نشان میدهد تا چه حد افراد به مرزهای نهایی عصیان و فریاد رسیدهاند.
ممکن است برخی این اقدام را به پروژههای سیاسی یا تبلیغاتی نسبت دهند، و البته هر فردی حق دارد برداشت خود را داشته باشد و اینگونه بپندارد که رژیم از این نوع اعتراضات به نفع خود بهرهبرداری میکند. اما در این نگاه، حقیقتی عمیق نادیده گرفته میشود: آیا بهتر نیست بهجای تمرکز بر انگیزهها و برچسبها، از خود بپرسیم چه بر سر این جامعه آمده است که یک زن باید به چنین شیوهای اعتراض کند؟ چه شرایطی باعث شده که برخی چنین فرضیهای را باورپذیر بدانند؟ آیا آزادی در انتخاب پوشش و حق تعیین سرنوشت، حق هر انسانی نیست؟ اگر حتی فرض شود که چنین اقدامی برنامهریزیشده باشد، بازهم آگاهی جامعه را افزایش داده و توجه را به حقوق زنان و شرایط آنان جلب کرده است.
اما اگر از فرضیههای سیاسی عبور کنیم، این پرسشها همچنان باقیاند: آیا زنان در این جامعه از کرامت و آزادی برخوردارند؟ آیا حق انتخاب دارند؟ زنانی که علیه ظلم و نابرابری ایستادگی میکنند، نشان میدهند که درد و رنجهای واقعی، حتی در پوشش و حریم شخصی نیز بازتاب مییابد، و دیگر جایی برای سکوت باقی نمانده است.
استبداد و نظامهای سرکوبگر همواره سعی دارند ابعاد مختلف زندگی خصوصی مردم را کنترل کنند و آنها را به اطاعت وادارند. اما اعتراضاتی از این دست، گواهی است بر اینکه چنین راهبردی شکست خورده است. تودهها بیدار شدهاند و دیگر حاضر نیستند در برابر فشارهای روانی و اجتماعی سر خم کنند. این حرکتها، با تمام انتقادها و برچسبها، پیامی است از سوی مردمی که خواهان تغییرات بنیادی هستند.
تاریخ بارها نشان داده است که استبداد و ظلم سرانجام شکست خواهند خورد. سرکوب و فشار نمیتوانند شعلهٔ آزادیخواهی را خاموش کنند؛ بلکه این شعله نهفته، در فرصت مناسب، به آتشی بزرگ تبدیل میشود و در نهایت راهی برای انقلاب و تحول باز خواهد کرد.
"سحر بهشتی"
#آهو_دریایی #دختر_علوم_تحقيقات #زن_زندگى_آزادى #نه_به_حجاب_اجباری #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
عصیان در برابر استبداد
زنان جامعه ما در دهههای گذشته، نهتنها درون خانوادهها با چالشهای سنتی دست و پنجه نرم کردهاند، بلکه در دل جامعهای نیز ایستادهاند که قوانینش، برگرفته از فقه، بر آنان تحمیل شده است. اوج این مبارزه، که صدایی جهانی پیدا کرد، در جنبش مهسا تجلی یافت. زنانی که سالها از اجبار و تحمیل پوشش رنج برده بودند، به خیابان آمدند و جان خود را در راه آزادی گذاشتند؛ بسیاری از آنها کشته یا زندانی شدند. اما این پایان کار نبود و نخواهد بود. اکنون زنی به نشانه اعتراض به خفقان و استبداد برمیخیزد و صدای اعتراض خود را بلند میکند. این حرکت، نمادین از فریاد خاموش ملتی است که دههها زیر بار فشار و تهدید زندگی کرده است. این زن، که بدنش را به نمادی از اعتراض بدل کرده، نشان میدهد تا چه حد افراد به مرزهای نهایی عصیان و فریاد رسیدهاند.
ممکن است برخی این اقدام را به پروژههای سیاسی یا تبلیغاتی نسبت دهند، و البته هر فردی حق دارد برداشت خود را داشته باشد و اینگونه بپندارد که رژیم از این نوع اعتراضات به نفع خود بهرهبرداری میکند. اما در این نگاه، حقیقتی عمیق نادیده گرفته میشود: آیا بهتر نیست بهجای تمرکز بر انگیزهها و برچسبها، از خود بپرسیم چه بر سر این جامعه آمده است که یک زن باید به چنین شیوهای اعتراض کند؟ چه شرایطی باعث شده که برخی چنین فرضیهای را باورپذیر بدانند؟ آیا آزادی در انتخاب پوشش و حق تعیین سرنوشت، حق هر انسانی نیست؟ اگر حتی فرض شود که چنین اقدامی برنامهریزیشده باشد، بازهم آگاهی جامعه را افزایش داده و توجه را به حقوق زنان و شرایط آنان جلب کرده است.
اما اگر از فرضیههای سیاسی عبور کنیم، این پرسشها همچنان باقیاند: آیا زنان در این جامعه از کرامت و آزادی برخوردارند؟ آیا حق انتخاب دارند؟ زنانی که علیه ظلم و نابرابری ایستادگی میکنند، نشان میدهند که درد و رنجهای واقعی، حتی در پوشش و حریم شخصی نیز بازتاب مییابد، و دیگر جایی برای سکوت باقی نمانده است.
استبداد و نظامهای سرکوبگر همواره سعی دارند ابعاد مختلف زندگی خصوصی مردم را کنترل کنند و آنها را به اطاعت وادارند. اما اعتراضاتی از این دست، گواهی است بر اینکه چنین راهبردی شکست خورده است. تودهها بیدار شدهاند و دیگر حاضر نیستند در برابر فشارهای روانی و اجتماعی سر خم کنند. این حرکتها، با تمام انتقادها و برچسبها، پیامی است از سوی مردمی که خواهان تغییرات بنیادی هستند.
تاریخ بارها نشان داده است که استبداد و ظلم سرانجام شکست خواهند خورد. سرکوب و فشار نمیتوانند شعلهٔ آزادیخواهی را خاموش کنند؛ بلکه این شعله نهفته، در فرصت مناسب، به آتشی بزرگ تبدیل میشود و در نهایت راهی برای انقلاب و تحول باز خواهد کرد.
"سحر بهشتی"
#آهو_دریایی #دختر_علوم_تحقيقات #زن_زندگى_آزادى #نه_به_حجاب_اجباری #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
شیرین عبادی، برنده جایزه صلح نوبل، در واکنش به ربودن دختر معترض علوم و تحقیقات و انتقال او به بیمارستان روانی متنی به شرح زیر منتشر کرد:
«بیمار انگاری» معترضان، روش دیرینه حکومت برای سرکوب مخالفان
🔸️خبر، کوتاه و دردناک است: یک دختر دانشجو بعد از اینکه نیروهای حراست دانشگاه برای تحمیل حجاب اجباری به او حمله و لباسش را پاره کردند در اعتراض لباسهایش را از تن درآورد و نیمه برهنه شد.
🔸️واکنش حکومت هم چیزی جز تکرار همان سناریوی نخنما نیست: فرد معترض دچار اختلال روانی است؛ «بیمار انگاری» معترضان روش دیرینهی دستگاه سرکوب است. اگر دانشجوی معترض علوم تحقیقات «بیمار» بود، چرا او را بازداشت کردید؟ آیا دستگاه امنیتی مسئول رسیدگی به وضعیت پزشکی شهروندان است؟!
🔸️تصور کنید حکومتی که به دلیل شکل شال و روسری، دختران را بازداشت میکند و به قتل میرساند، ادعا میکند با این دختر با آرامش صحبت کرده! روایتی که حتی برای «طنز بودن» هم زیادی بیمزه است!
🔸️دختر معترض دانشگاه علوم تحقیقات بازداشت و به بیمارستان روانی منتقل شده است. همان مکانی که بسیاری از مخالفان جمهوری اسلامی در آنجا شکنجه شدهاند. ما تجربه دردناک بهنام محجوبی را که در پی انتقال به بیمارستان روانپزشکی رازی به قتل رسید را فراموش نکردهایم.
🔸️انتقال شهروندان توسط دستگاه امنیتی به بیمارستانهای روانی مصداق شدیدترین شکنجههاست. اگر حکومت نگران سلامتی انسانها بود، صدها زندانی سیاسی، در محرومیت از حق درمان و خدمات پزشکی، با مرگ دست و پنجه نرم نمیکردند.
#شیرین_عبادی #آهو_دریایی #زن_زندگى_آزادى #نه_به_جمهوری_اسلامی #نه_به_حجاب_اجباری #دختر_علوم_تحقيقات #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«بیمار انگاری» معترضان، روش دیرینه حکومت برای سرکوب مخالفان
🔸️خبر، کوتاه و دردناک است: یک دختر دانشجو بعد از اینکه نیروهای حراست دانشگاه برای تحمیل حجاب اجباری به او حمله و لباسش را پاره کردند در اعتراض لباسهایش را از تن درآورد و نیمه برهنه شد.
🔸️واکنش حکومت هم چیزی جز تکرار همان سناریوی نخنما نیست: فرد معترض دچار اختلال روانی است؛ «بیمار انگاری» معترضان روش دیرینهی دستگاه سرکوب است. اگر دانشجوی معترض علوم تحقیقات «بیمار» بود، چرا او را بازداشت کردید؟ آیا دستگاه امنیتی مسئول رسیدگی به وضعیت پزشکی شهروندان است؟!
🔸️تصور کنید حکومتی که به دلیل شکل شال و روسری، دختران را بازداشت میکند و به قتل میرساند، ادعا میکند با این دختر با آرامش صحبت کرده! روایتی که حتی برای «طنز بودن» هم زیادی بیمزه است!
🔸️دختر معترض دانشگاه علوم تحقیقات بازداشت و به بیمارستان روانی منتقل شده است. همان مکانی که بسیاری از مخالفان جمهوری اسلامی در آنجا شکنجه شدهاند. ما تجربه دردناک بهنام محجوبی را که در پی انتقال به بیمارستان روانپزشکی رازی به قتل رسید را فراموش نکردهایم.
🔸️انتقال شهروندان توسط دستگاه امنیتی به بیمارستانهای روانی مصداق شدیدترین شکنجههاست. اگر حکومت نگران سلامتی انسانها بود، صدها زندانی سیاسی، در محرومیت از حق درمان و خدمات پزشکی، با مرگ دست و پنجه نرم نمیکردند.
#شیرین_عبادی #آهو_دریایی #زن_زندگى_آزادى #نه_به_جمهوری_اسلامی #نه_به_حجاب_اجباری #دختر_علوم_تحقيقات #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«امروز دومين سالگرد جاودانه شدن هيمن امان هست
هیمن آمان در بازداشتگاه بر اثر شکنجه جان خود را از دست داد.
#هيمن_امان ٢٦ آبان ١٤٠١ در بوكان توسط نيروهاى ج.ا زخمى شده بود.
و نزديكهاى صبح به منزلشون حمله كردن و با ضرب و شتم هيمن را بردن و ٢ آذر ١٤٠١ با خانواده تماس گرفتند كه به قتلگاه اروميه بروند براى تحويل پيكر فرزندشون
در اسلايد دوم تتوى روى دست جاويدنام#هيمن_امان كه قبل از كشته شدنش زده بود،
يادتون رفت ياد من موند
ماشين و بدن زخمى جاويدنام #هيمن_امان »
#هيمن_امان
#نه_به_جمهورى_اسلامى
#زن_زندگى_آزادى
#ژن_ژیان_ئازادی
#یاری_مدنی_توانا
📱 Tavaana
📱 Tavaana
📱 Tavaana
📱 Tavaana
📱 tavaana
📱 Beshkan
📱 Dialogue
📱 tavaana
@Tavaana_TavaanaTech
هیمن آمان در بازداشتگاه بر اثر شکنجه جان خود را از دست داد.
#هيمن_امان ٢٦ آبان ١٤٠١ در بوكان توسط نيروهاى ج.ا زخمى شده بود.
و نزديكهاى صبح به منزلشون حمله كردن و با ضرب و شتم هيمن را بردن و ٢ آذر ١٤٠١ با خانواده تماس گرفتند كه به قتلگاه اروميه بروند براى تحويل پيكر فرزندشون
در اسلايد دوم تتوى روى دست جاويدنام#هيمن_امان كه قبل از كشته شدنش زده بود،
يادتون رفت ياد من موند
ماشين و بدن زخمى جاويدنام #هيمن_امان »
#هيمن_امان
#نه_به_جمهورى_اسلامى
#زن_زندگى_آزادى
#ژن_ژیان_ئازادی
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ادامه میدهد با لبهای دوخته و عهدی که بسته است...
شاید تلنگری باشد…
.
.طرح از ساناز باقری
sanazcartoon
#حسین_رونقی
#کیانوش_سنجری
#مهسا_امینی
#زن_زندگى_آزادى #کارتون #یاری_مدنی_توانا
📱 Tavaana
📱 Tavaana
📱 Tavaana
📱 Tavaana
📱 tavaana
📱 Beshkan
📱 Dialogue
📱 tavaana
@Tavaana_TavaanaTech
شاید تلنگری باشد…
.
.طرح از ساناز باقری
sanazcartoon
#حسین_رونقی
#کیانوش_سنجری
#مهسا_امینی
#زن_زندگى_آزادى #کارتون #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اسرین، خواهر جاویدنام شهریار محمدی، ضمن انتشار این ویدیو نوشت:
سومین شب یلدایی که بدون شهریار، برادرم، و دیگر برادران و خواهرانمان میگذرد… شبی که سنگینی غم نبودشان تاریکترین شب سال را برایمان بیپایانتر کرده است.
اما امشب، در کنار یاد همه عزیزانمان، به #یلدا_آقافضلی متهمى كه هيچ وقت اطهار پشيمانى نكرد و بجايش جان داد ، فکر میکنیم؛ دختر شجاعی که در شب یلدا به دنیا آمد، اما امسال ۲۲ سالگیاش را در کنار ستارگان جشن میگیرد.
شهریار، یلدا، و همه شما که جاودانه شدید، یادتان روشناییبخش تاریکترین شبهای ماست.”**
#يلدا_آقافضلي
#يلدا_آقافضلي
#شهريار_محمدى
#امجد_عنايتى
#سپهر_اعظمى
#عرفان_خزايى
#هيمن_امان
#هيوا_جان_جان
#هژار_مام_خسروی
#سياوش_محمودى
#جواد_حيدرى
#محمدمهدى_كرمى
#ابراهيم_شريفى_فر
#هژار_مام_خسروی
#ميلاد_معروفى
#هلن_احمدى
#محسن_شكارى
#محمدرضا_اسكندرى
#زن_زندگى_آزادى
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
سومین شب یلدایی که بدون شهریار، برادرم، و دیگر برادران و خواهرانمان میگذرد… شبی که سنگینی غم نبودشان تاریکترین شب سال را برایمان بیپایانتر کرده است.
اما امشب، در کنار یاد همه عزیزانمان، به #یلدا_آقافضلی متهمى كه هيچ وقت اطهار پشيمانى نكرد و بجايش جان داد ، فکر میکنیم؛ دختر شجاعی که در شب یلدا به دنیا آمد، اما امسال ۲۲ سالگیاش را در کنار ستارگان جشن میگیرد.
شهریار، یلدا، و همه شما که جاودانه شدید، یادتان روشناییبخش تاریکترین شبهای ماست.”**
#يلدا_آقافضلي
#يلدا_آقافضلي
#شهريار_محمدى
#امجد_عنايتى
#سپهر_اعظمى
#عرفان_خزايى
#هيمن_امان
#هيوا_جان_جان
#هژار_مام_خسروی
#سياوش_محمودى
#جواد_حيدرى
#محمدمهدى_كرمى
#ابراهيم_شريفى_فر
#هژار_مام_خسروی
#ميلاد_معروفى
#هلن_احمدى
#محسن_شكارى
#محمدرضا_اسكندرى
#زن_زندگى_آزادى
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دیروز زادروز جاویدنام امجد عنایتی بود، دایه مینا، مادر جاویدنام شهریار محمدی، ضمن انتشار این ویدئو نوشت:
«هر وقت زمان تولد یکی از فرزندانمان فرا میرسد، قلبهای ما مادران داغدار به لرزه میافتد، اشکهای بیامان جاری میشود و خاطرات آنها چون شعلهای در وجودمان زبانه میکشد. اما این درد و داغ ما را از پا نمیاندازد، بلکه در کنار هم بودنمان همچون ستونی استوار ما را قویتر میکند.
امروز تولد ٢٥ سالگی پسر آسمانی و جاویدنام ما، #امجد_عنایتی است. پسری که تنها جرمش فریاد آزادی و انسانیت بود. امجد عزیز، به خون پاک و بیگناهت سوگند، همه ما مادران و پدران داغدار تا همیشه دادخواه خونت باقی خواهیم ماند. تو نماد ایستادگی و شجاعت ما هستی، و یاد و نامت هرگز خاموش نخواهد شد.
در گذشته فرزندان به بزرگی پدران و مادرانشان افتخار میکردند، اما امروز برعکس شده است. شما قهرمانان، ما را سربلند کردید و به ما آموختید که چگونه استوار بایستیم. راهت پرنور و جایگاهت در قلبهای ما جاودان باد، امجد عزیز. این همبستگی خانوادههاى داغدار ادامه راه تو و تمام فرزندان آزادیخواه است، تا روزی که عدالت بهتمامی برقرار شود.»
#امجد_عنايتى
#هژار_مام_خسروى
#هيوا_جان_جان
#هيمن_امان
#ابراهيم_شريفى_فر
#شهريار_محمدى
#زن_زندگى_آزادى #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«هر وقت زمان تولد یکی از فرزندانمان فرا میرسد، قلبهای ما مادران داغدار به لرزه میافتد، اشکهای بیامان جاری میشود و خاطرات آنها چون شعلهای در وجودمان زبانه میکشد. اما این درد و داغ ما را از پا نمیاندازد، بلکه در کنار هم بودنمان همچون ستونی استوار ما را قویتر میکند.
امروز تولد ٢٥ سالگی پسر آسمانی و جاویدنام ما، #امجد_عنایتی است. پسری که تنها جرمش فریاد آزادی و انسانیت بود. امجد عزیز، به خون پاک و بیگناهت سوگند، همه ما مادران و پدران داغدار تا همیشه دادخواه خونت باقی خواهیم ماند. تو نماد ایستادگی و شجاعت ما هستی، و یاد و نامت هرگز خاموش نخواهد شد.
در گذشته فرزندان به بزرگی پدران و مادرانشان افتخار میکردند، اما امروز برعکس شده است. شما قهرمانان، ما را سربلند کردید و به ما آموختید که چگونه استوار بایستیم. راهت پرنور و جایگاهت در قلبهای ما جاودان باد، امجد عزیز. این همبستگی خانوادههاى داغدار ادامه راه تو و تمام فرزندان آزادیخواه است، تا روزی که عدالت بهتمامی برقرار شود.»
#امجد_عنايتى
#هژار_مام_خسروى
#هيوا_جان_جان
#هيمن_امان
#ابراهيم_شريفى_فر
#شهريار_محمدى
#زن_زندگى_آزادى #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
مینا اکبری، فیلمساز، در شبکه ایکس نوشت:
«ترانه علیدوستی قصد داشته با دخترش به قشم سفر کند؛ اما فهمیده کدملیاش برای تمام پروازهای داخلی و خارجی مسدود شده. حالا دخترش اشک میریزد؛ چون مادرش ممنوعالپروازه!
به قول ترانه، «تا حالا چنین چیزی دیدید؛ ممنونالپرواز !
بله؛ اینجا ایران است.»
لازم به ذکر است، پیشتر مهراب قاسمخانی نیز با چنین ممنوعیتی مواجه شده بود.
آقای قاسمخانی در یک استوری اینستاگرام با انتشار تصویری از عدم امکان خرید بلیط هواپیما به علت حضور در «بلک لیست» نوشته بود: «چرا؟ به چه جرمی و با استناد به چه قانونی هنوز در لیست سیاه پروازهای داخلی هستم.این همه سال ممنوعالکاری و ممنوعالخروجی برای من هنوز شما را راضی نکرده است؟»
چندی پیش حسین رونقی هم نوشته بود که قصد سفر به تبریز را داشت، ولی هواپیمایی آتا نام او را در لیست سیاه گذاشته و به او بلیط نداده بود.
در پی اعتراضات گسترده مردم ایران در سال ۱۴۰۱ بعد از جانباختن مهسا امینی، شمار زیادی از هنرمندان و مشاهیر داخل ایران به جرم همراهی و همصدایی با مردم معترض از بسیاری از حقوق اولیه خود از جمله حق امرارمعاش و سفر محروم شدهاند.
#ترانه_علیدوستی #مهسا_امینی #زن_زندگى_آزادى #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«ترانه علیدوستی قصد داشته با دخترش به قشم سفر کند؛ اما فهمیده کدملیاش برای تمام پروازهای داخلی و خارجی مسدود شده. حالا دخترش اشک میریزد؛ چون مادرش ممنوعالپروازه!
به قول ترانه، «تا حالا چنین چیزی دیدید؛ ممنونالپرواز !
بله؛ اینجا ایران است.»
لازم به ذکر است، پیشتر مهراب قاسمخانی نیز با چنین ممنوعیتی مواجه شده بود.
آقای قاسمخانی در یک استوری اینستاگرام با انتشار تصویری از عدم امکان خرید بلیط هواپیما به علت حضور در «بلک لیست» نوشته بود: «چرا؟ به چه جرمی و با استناد به چه قانونی هنوز در لیست سیاه پروازهای داخلی هستم.این همه سال ممنوعالکاری و ممنوعالخروجی برای من هنوز شما را راضی نکرده است؟»
چندی پیش حسین رونقی هم نوشته بود که قصد سفر به تبریز را داشت، ولی هواپیمایی آتا نام او را در لیست سیاه گذاشته و به او بلیط نداده بود.
در پی اعتراضات گسترده مردم ایران در سال ۱۴۰۱ بعد از جانباختن مهسا امینی، شمار زیادی از هنرمندان و مشاهیر داخل ایران به جرم همراهی و همصدایی با مردم معترض از بسیاری از حقوق اولیه خود از جمله حق امرارمعاش و سفر محروم شدهاند.
#ترانه_علیدوستی #مهسا_امینی #زن_زندگى_آزادى #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
هفت سال از روزی که ویدا موحد بر سکوی خیابان انقلاب ایستاد، گذشت.
او با شجاعت روسریاش را برداشت و صدای اعتراض زنانی شد که سالها علیه خشونت سازمانیافته حجاب اجباری مبارزه کرده بودند. این حرکت، نه تنها نقطه عطفی در مبارزه زنان بود، بلکه نشان داد مقاومت آنان از حالت تدافعی بیرون آمده و به شکلی تعرضی و پیشرو بدل شده است.
ویدا تنها نماند، بلکه آغازی شد برای صدای هزاران زن و دختر دیگر. او بنیانگذار حرکتی شد که بعدها به نام «دختران خیابان انقلاب» شناخته شد.
مسیر رهایی
طرح از شاهرخ حیدری
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#زن_زندگى_آزادى
@Tavaana_TavaanaTech
او با شجاعت روسریاش را برداشت و صدای اعتراض زنانی شد که سالها علیه خشونت سازمانیافته حجاب اجباری مبارزه کرده بودند. این حرکت، نه تنها نقطه عطفی در مبارزه زنان بود، بلکه نشان داد مقاومت آنان از حالت تدافعی بیرون آمده و به شکلی تعرضی و پیشرو بدل شده است.
ویدا تنها نماند، بلکه آغازی شد برای صدای هزاران زن و دختر دیگر. او بنیانگذار حرکتی شد که بعدها به نام «دختران خیابان انقلاب» شناخته شد.
مسیر رهایی
طرح از شاهرخ حیدری
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#زن_زندگى_آزادى
@Tavaana_TavaanaTech
پروندهسازیهای متعدد اداره اطلاعات رشت علیه تینا دلجو و بازگشت او به زندان لاکان رشت
تینا دلجو فعال مدنی ساکن رشت که پیشتر از بابت اتهام «تبلیغ علیه نظام» به یک سال حبس تعریزی و گذران حبس با پابند الکترونیکی محکوم شده بود، با دو پروندهسازی دیگر و یورش ماموران امنیتی در منزل خود مواجه شد.
او در حال گذران دوران محکومیت ۱ سال حبس (۹ ماه اجرایی) با پابند الکترونیکی بود که با پرونده جدیدی با اتهام «نشر اکاذیب» به ۷ ماه حبس دیگر محکوم شد. پس از معرفی به زندان و لاکان و گذران مرخصی یک ماهه، هفتهی گذشته پنجشنبه ۶ دیماه، ماموران اداره اطلاعات رشت به منزل وی یورش بردند. ماموران با ارائهی حکم قضایی تمامی وسایل الکترونیکی او را ضبط کردند.
این ضبط در پی تشکیل یک پرونده قضایی جدید است.
تینا دلجو صبح امروز ۱۲ دیماه، جهت تحمل حکم ۷ ماه حبس پیشین، خود را به زندان لاکان رشت معرفی کرد. این درحالی است که هنوز از جزئیات پروندهسازی جدید اطلاعات و ضبط وسایل الکترونیکی وی اطلاعی در دست نیست.
#زن_زندگى_آزادى #زندان_لاکان #تینا_دلجو
#اعتراضات_سراسری #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
تینا دلجو فعال مدنی ساکن رشت که پیشتر از بابت اتهام «تبلیغ علیه نظام» به یک سال حبس تعریزی و گذران حبس با پابند الکترونیکی محکوم شده بود، با دو پروندهسازی دیگر و یورش ماموران امنیتی در منزل خود مواجه شد.
او در حال گذران دوران محکومیت ۱ سال حبس (۹ ماه اجرایی) با پابند الکترونیکی بود که با پرونده جدیدی با اتهام «نشر اکاذیب» به ۷ ماه حبس دیگر محکوم شد. پس از معرفی به زندان و لاکان و گذران مرخصی یک ماهه، هفتهی گذشته پنجشنبه ۶ دیماه، ماموران اداره اطلاعات رشت به منزل وی یورش بردند. ماموران با ارائهی حکم قضایی تمامی وسایل الکترونیکی او را ضبط کردند.
این ضبط در پی تشکیل یک پرونده قضایی جدید است.
تینا دلجو صبح امروز ۱۲ دیماه، جهت تحمل حکم ۷ ماه حبس پیشین، خود را به زندان لاکان رشت معرفی کرد. این درحالی است که هنوز از جزئیات پروندهسازی جدید اطلاعات و ضبط وسایل الکترونیکی وی اطلاعی در دست نیست.
#زن_زندگى_آزادى #زندان_لاکان #تینا_دلجو
#اعتراضات_سراسری #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
"دارم امید"
خواننده: "لاله تجلی"
ترانه سرا و آهنگساز: "نادر تجلی"
nadertajaly.official
#زن_زندگى_آزادى #هنر_اعتراض #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
خواننده: "لاله تجلی"
ترانه سرا و آهنگساز: "نادر تجلی"
nadertajaly.official
#زن_زندگى_آزادى #هنر_اعتراض #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
بازداشت خشونتآمیز ایوب غیبیپور در اهواز
ایوب غیبیپور حاجیور، فعال سیاسی و از بازداشتشدگان خیزش انقلابی۱۴۰۱ در ایذه، روز گذشته (۱۶ دی ماه ۱۴۰۳) توسط نیروهای اطلاعات سپاه در اهواز بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد. این بازداشت که با خشونت همراه بوده، در پی مراجعه مأموران به منزل خانوادگی او آغاز شد. پس از اطلاع از عدم حضور وی در منزل، مأموران به باشگاه بدنسازی محل تمرین او رفته و با ضرب و شتم، اقدام به بازداشت کردند. همچنین دوربینهای مداربسته باشگاه توسط نیروهای امنیتی ضبط شده است.
یک منبع آگاه نزدیک به خانواده ایوب غیبیپور گفته است که او تاکنون هیچ ابلاغیهای برای اجرای حکم حبس دریافت نکرده بود و احتمال میرود این بازداشت به دلایل مرتبط با فعالیتهای او صورت گرفته باشد.
ایوب غیبیپور، متولد بهمن ۱۳۷۳، پیشتر در آبان ۱۴۰۱ به دلیل مشارکت در خیزش انقلابی بازداشت و به زندان شیبان اهواز منتقل شده بود. وی در آن دوران به اتهاماتی چون «محاربه» و «تبلیغ علیه نظام» محاکمه و ابتدا به حبس و تبعید محکوم شد. این حکم در پی نقض توسط دیوان عالی کشور، بار دیگر در دادگاه انقلاب اهواز تأیید شد و به ۱۰ سال حبس تبعیدی در زندان کرمان و یک سال حبس به اتهام تبلیغ علیه نظام تغییر یافت. یکی از اتهامات مطرحشده علیه او، آتش زدن مجسمه قاسم سلیمانی عنوان شده بود.
ایوب غیبیپور در مدت بازداشت پیشین خود از خدمات درمانی مناسب محروم مانده و پس از آزادی موقت با وثیقه، همچنان تحت فشارهای امنیتی قرار داشت. اکنون بازداشت مجدد و انتقال او به مکانی نامعلوم، نگرانیهای گستردهای درباره وضعیت جسمانی و سرنوشت این فعال سیاسی ایجاد کرده است.
#ایوب_غیبی_پور #ایذه #اهواز #زن_زندگى_آزادى
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
ایوب غیبیپور حاجیور، فعال سیاسی و از بازداشتشدگان خیزش انقلابی۱۴۰۱ در ایذه، روز گذشته (۱۶ دی ماه ۱۴۰۳) توسط نیروهای اطلاعات سپاه در اهواز بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد. این بازداشت که با خشونت همراه بوده، در پی مراجعه مأموران به منزل خانوادگی او آغاز شد. پس از اطلاع از عدم حضور وی در منزل، مأموران به باشگاه بدنسازی محل تمرین او رفته و با ضرب و شتم، اقدام به بازداشت کردند. همچنین دوربینهای مداربسته باشگاه توسط نیروهای امنیتی ضبط شده است.
یک منبع آگاه نزدیک به خانواده ایوب غیبیپور گفته است که او تاکنون هیچ ابلاغیهای برای اجرای حکم حبس دریافت نکرده بود و احتمال میرود این بازداشت به دلایل مرتبط با فعالیتهای او صورت گرفته باشد.
ایوب غیبیپور، متولد بهمن ۱۳۷۳، پیشتر در آبان ۱۴۰۱ به دلیل مشارکت در خیزش انقلابی بازداشت و به زندان شیبان اهواز منتقل شده بود. وی در آن دوران به اتهاماتی چون «محاربه» و «تبلیغ علیه نظام» محاکمه و ابتدا به حبس و تبعید محکوم شد. این حکم در پی نقض توسط دیوان عالی کشور، بار دیگر در دادگاه انقلاب اهواز تأیید شد و به ۱۰ سال حبس تبعیدی در زندان کرمان و یک سال حبس به اتهام تبلیغ علیه نظام تغییر یافت. یکی از اتهامات مطرحشده علیه او، آتش زدن مجسمه قاسم سلیمانی عنوان شده بود.
ایوب غیبیپور در مدت بازداشت پیشین خود از خدمات درمانی مناسب محروم مانده و پس از آزادی موقت با وثیقه، همچنان تحت فشارهای امنیتی قرار داشت. اکنون بازداشت مجدد و انتقال او به مکانی نامعلوم، نگرانیهای گستردهای درباره وضعیت جسمانی و سرنوشت این فعال سیاسی ایجاد کرده است.
#ایوب_غیبی_پور #ایذه #اهواز #زن_زندگى_آزادى
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech