مختار آلبوشوکه، زندانی سیاسی محکوم به حبس ابد، پس از شکنجه شدید و ضربوجرح در بازداشتگاه پلیس به زندان شیبان اهواز بازگردانده شد.
به گزارش «هرانا» این زندانی سیاسی روز سهشنبه ۲۷ آذرماه با حال نامساعد جسمی به زندان شیبان اهواز بازگردانده شده است. وی پیشتر با دستور پلیس فتا و توسط مأموران اداره اطلاعات از زندان خارج شده بود. گزارشها حاکی است که این زندانی در یکی از بازداشتگاههای پلیس اهواز مورد ضربوشتم قرار گرفته است. شدت جراحات وارده و تشدید بیماری فتق وی، منجر به انتقال او به بهداری زندان برای دریافت مراقبتهای پزشکی شده است.
به گفته یک منبع مطلع نزدیک به خانواده این زندانی سیاسی «انتقال مختار پس از بازداشت فردی صورت گرفت که در تلفن همراه او تماسهایی از زندان شیبان ثبت شده بود و وی اظهار کرد که با مختار در ارتباط است.»
این منبع افزود: «مختار پس از این ادعا، به بازداشتگاه منتقل و به انفرادی برده شد. مأموران دست و پای او را به اصطلاح (پا مرغی) بسته و مورد ضربوشتم قرار دادند. مختار نیز در اعتراض به این رفتار دست به اعتصاب غذا زد. ۱۲ روز بعد یعنی در تاریخ ۲۷ آذرماه، در حالی که آثار کبودی بر بدنش مشهود بود، به زندان شیبان بازگردانده شد.
شدت جراحات وارده به حدی بود که مختار قادر به راه رفتن نبود و بیماری فتق او نیز که پیشتر وجود داشت، در اثر این وقایع تشدید شد. اکنون پزشکان اعلام کردهاند که وی نیاز فوری به جراحی دارد، اما تا این لحظه اقدامی برای درمان او صورت نگرفته است.»
این زندانی پیشتر هم در اعتراض به عدم برخورداری از حق درمان دست به اعتصاب غذا زده بود.
سید مختار آلبوشوکه در اسفندماه ۸۹ توسط نیروهای امنیتی در شهر خلفآباد یا رامشیر در استان خوزستان بازداشت شد.
سپس در سال ۹۱ توسط شعبه ۳ دادگاه انقلاب اهواز به ریاست قاضی سیدمحمدباقر موسوی بابت اتهامات «محاربه، افساد فی الارض، تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی و اقدام علیه امنیت ملی» ابتدا به اعدام محکوم شد. این حکم چندی بعد به حبس ابد تغییر پیدا کرد.
صدای زندانیان گمنام باشیم
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#زندان
#زندانی
#اهواز
#مختار_آلبوشوکه
@Tavaana_TavaanaTech
به گزارش «هرانا» این زندانی سیاسی روز سهشنبه ۲۷ آذرماه با حال نامساعد جسمی به زندان شیبان اهواز بازگردانده شده است. وی پیشتر با دستور پلیس فتا و توسط مأموران اداره اطلاعات از زندان خارج شده بود. گزارشها حاکی است که این زندانی در یکی از بازداشتگاههای پلیس اهواز مورد ضربوشتم قرار گرفته است. شدت جراحات وارده و تشدید بیماری فتق وی، منجر به انتقال او به بهداری زندان برای دریافت مراقبتهای پزشکی شده است.
به گفته یک منبع مطلع نزدیک به خانواده این زندانی سیاسی «انتقال مختار پس از بازداشت فردی صورت گرفت که در تلفن همراه او تماسهایی از زندان شیبان ثبت شده بود و وی اظهار کرد که با مختار در ارتباط است.»
این منبع افزود: «مختار پس از این ادعا، به بازداشتگاه منتقل و به انفرادی برده شد. مأموران دست و پای او را به اصطلاح (پا مرغی) بسته و مورد ضربوشتم قرار دادند. مختار نیز در اعتراض به این رفتار دست به اعتصاب غذا زد. ۱۲ روز بعد یعنی در تاریخ ۲۷ آذرماه، در حالی که آثار کبودی بر بدنش مشهود بود، به زندان شیبان بازگردانده شد.
شدت جراحات وارده به حدی بود که مختار قادر به راه رفتن نبود و بیماری فتق او نیز که پیشتر وجود داشت، در اثر این وقایع تشدید شد. اکنون پزشکان اعلام کردهاند که وی نیاز فوری به جراحی دارد، اما تا این لحظه اقدامی برای درمان او صورت نگرفته است.»
این زندانی پیشتر هم در اعتراض به عدم برخورداری از حق درمان دست به اعتصاب غذا زده بود.
سید مختار آلبوشوکه در اسفندماه ۸۹ توسط نیروهای امنیتی در شهر خلفآباد یا رامشیر در استان خوزستان بازداشت شد.
سپس در سال ۹۱ توسط شعبه ۳ دادگاه انقلاب اهواز به ریاست قاضی سیدمحمدباقر موسوی بابت اتهامات «محاربه، افساد فی الارض، تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی و اقدام علیه امنیت ملی» ابتدا به اعدام محکوم شد. این حکم چندی بعد به حبس ابد تغییر پیدا کرد.
صدای زندانیان گمنام باشیم
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#زندان
#زندانی
#اهواز
#مختار_آلبوشوکه
@Tavaana_TavaanaTech
روایت شکنجه در بازداشتگاه پلیس؛ رنجنامه مختار آلبوشوکه از زندان شیبان
مختار آلبوشوکه، زندانی سیاسی محبوس در زندان شیبان اهواز، در نامهای به شرح شکنجههای روحی و جسمیای پرداخته که در یکی از بازداشتگاههای پلیس اهواز تجربه کرده است.
او با اشاره به فحاشیهای جنسیتی مأموران، روایت میکند که چگونه، با وجود آگاهی از بیماری فتق، ضربات مکرر به ناحیه شکمش وارد شده و این خشونتها به تشدید بیماری و تحمل دردهای شدید منجر شده است. وی که محکوم به حبس ابد است، همچنین از محرومیت خود از درمان ضروری علیرغم تأکید پزشکان سخن گفته و توضیح میدهد که چگونه به جای درمان، با تزریق مسکنهای قوی و مصرف قرص، درد ناشی از بیماری و شکنجه را تحمل میکند.
او که پیشتر با دستور پلیس فتا و توسط مأموران اداره اطلاعات از زندان خارج شده بود، در یکی از بازداشتگاههای پلیس اهواز تحت ضربوشتم قرار گرفت.
متن کامل این نامه، عینا در پی میآیند:
«وقتی با حکم ابد و پنج سال، چهارده سال در زندان بمانی؛ دیدن منظره خیابانها، ماشینهای در رفتوآمد، درختهای وسط بلوار و چهرههای مردم که با عجله در آمد و شدند، برای من حکم رفتن به یک تور تفریحی ویژه و دیدن زیباترین مناظر جهان را داشت. برای همین وقتی ۱۵ آذر ۱۴۰۳ من را صدا زدند و در محوطه زندان سوار ماشین کردند، در ابتدا حسی از شوق در وجودم جوانه زد، تا وقتی که با همراهان لباس شخصی که نمیشناختم از در زندان خارج شدیم و نفر جلوئی برگشت و اولین مشت محکم را به صورتم کوبید و به همکارش که کنارم بود گفت «چشمبند و دستبد این بیشرف….را بزنید!»
من در حالی که از شدت درد صورتم را گرفته بودم و در همان حال که دو مامور کناری، دستانم را برای زدن دستبند از روی صورتم کشیده و با فشار و خشونت به پشتم میپیچاندند, و نیز در حالی که آخرین رد مناظر بیرون زندان از مقابل چشمانم میگذشت، با زدن چشمبند با تاریکی مطلق مواجه شده و از خاطرم گذشت که«مختار قرار نیست به تور تفریحی بروی و احتمالا خبری از دیدن بلوار، درخت، ماشین و چهرههای مردم رهگذر نخواهد بود!» اما هرگز فکر آن حجم از داغ و درفش و شکنجه را هم نمیکردم آنهم پس از ۱۴ سال زندانی بودن!
داشتم خودم را دلداری میدادم که:« من چهارده سال است زندانی هستم، با حکم ابد و البته به جرم ناکرده!، دیگر بیشتر از این چه میخواهند که قصد آزارم را داشته باشند!؟» در همین فکرها بودم که مشتی محکم به پائین شکمم زدند که از درد به خود پیچیده و حواسم نبود که گفتم:« من بیماری فتق شدیدی دارم نزنید لطفا!» مأمور کنار دستی که گوئی با شنیدن این حرف من احساسات سادیستیکش به غلیان آمده بود با پوزخندی گفت:”خوب چه بهتر!” و با فحاشی رکیک جنسی ادامه داد که:” که فتق داری! بلائی سرت بیارم که فتقت یادت بره” و باز با تمام قدرت با مشت به زیر شکمم ضربه زد. در طول مسیر تا به بازداشتگاهشان برسیم، با فحاشیهای رکیک جنسی به مادر، خواهر و خانوادهام چنان آزارم دادند که درد مشت و سیلی زدنشان را کمتر متوجه میشدم. چند روز در بازداشتگاهی که بعدا فهمیدم متعلق به پلیس فتای اهواز است، به شدت شکنجه شدم.
نمیدانم چند روز گذشته بود که از شدت ضربات مشت و لگد که تعمدا بیشتر به زیر شکمم میزدند، از هوش رفتم؛ روی تخت بیمارستان و در حالی که با دستبند و پابند به تخت زنجیر شده بودم، به هوش آمدم و متوجه شدم، شخصی که احتمالا پزشک بود، دارد به مامورها اصرار و گاهی التماس میکند که:« این بیماری شدید فتق دارد و احتمال پارهشدن فتقش زیاد است، باید اینجا بماند و فوری عملش کنیم.» مأمورهای لباس شخصی گوئی دکتر با دیوار حرف زده، بدون اینکه پاسخی دهند، آمدند و بعد از زدن دستبند از پشت و چشمبند من را کشان کشان از تخت بیمارستان به شکنجهگاهشان بازگرداندند.
این شکنجه شدن، همراه با فحاشیهای رکیک جنسی به خانوادهام و بیهوشی دوباره و بردن به بیمارستان، اصرار دکتر به بستری و عمل فوری و بیتوجهی مأموران، یکبار دیگر تکرار شد. در حالی که من کلا در اعتصاب بودم، تا زمانی که به زندان شیبان اهواز بازگردانده شدم. همه این رفتارهای غیرانسانی برای این بود که اسم من را در لیست تلفنهای گوشی شخصی که بازداشتشده دیده بودند، من که چهارده سال است زندانی خودشان هستم!
وقتی به بند برگشتم اول فکر کردم بیش از یکی دو ماه است که من را بردهاند و همبندیها یادآور شدند که ۱۲ روز پیش تو را بردند، یعنی از ۱۵ تا ۲۷ آذر! الان که یک ماه از آن روزها میگذرد، احساس میکنم حفرهای عمیق در وجودم ایجاد شده!، نه به دلیل شکنجه فیزیکی، بلکه شکنجه و آزار روحی با فحاشیهای جنسی مکررشان به عزیزانم، حفرهای که هرگز پر نخواهد شد.
مختار آلبوشوکه، دیماه ۱۴۰۳″
اطلاعات بیشتر
https://tinyurl.com/mvkck9br
#مختار_آلبوشوکه #زندان_شیبان_اهواز #شکنحه #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
مختار آلبوشوکه، زندانی سیاسی محبوس در زندان شیبان اهواز، در نامهای به شرح شکنجههای روحی و جسمیای پرداخته که در یکی از بازداشتگاههای پلیس اهواز تجربه کرده است.
او با اشاره به فحاشیهای جنسیتی مأموران، روایت میکند که چگونه، با وجود آگاهی از بیماری فتق، ضربات مکرر به ناحیه شکمش وارد شده و این خشونتها به تشدید بیماری و تحمل دردهای شدید منجر شده است. وی که محکوم به حبس ابد است، همچنین از محرومیت خود از درمان ضروری علیرغم تأکید پزشکان سخن گفته و توضیح میدهد که چگونه به جای درمان، با تزریق مسکنهای قوی و مصرف قرص، درد ناشی از بیماری و شکنجه را تحمل میکند.
او که پیشتر با دستور پلیس فتا و توسط مأموران اداره اطلاعات از زندان خارج شده بود، در یکی از بازداشتگاههای پلیس اهواز تحت ضربوشتم قرار گرفت.
متن کامل این نامه، عینا در پی میآیند:
«وقتی با حکم ابد و پنج سال، چهارده سال در زندان بمانی؛ دیدن منظره خیابانها، ماشینهای در رفتوآمد، درختهای وسط بلوار و چهرههای مردم که با عجله در آمد و شدند، برای من حکم رفتن به یک تور تفریحی ویژه و دیدن زیباترین مناظر جهان را داشت. برای همین وقتی ۱۵ آذر ۱۴۰۳ من را صدا زدند و در محوطه زندان سوار ماشین کردند، در ابتدا حسی از شوق در وجودم جوانه زد، تا وقتی که با همراهان لباس شخصی که نمیشناختم از در زندان خارج شدیم و نفر جلوئی برگشت و اولین مشت محکم را به صورتم کوبید و به همکارش که کنارم بود گفت «چشمبند و دستبد این بیشرف….را بزنید!»
من در حالی که از شدت درد صورتم را گرفته بودم و در همان حال که دو مامور کناری، دستانم را برای زدن دستبند از روی صورتم کشیده و با فشار و خشونت به پشتم میپیچاندند, و نیز در حالی که آخرین رد مناظر بیرون زندان از مقابل چشمانم میگذشت، با زدن چشمبند با تاریکی مطلق مواجه شده و از خاطرم گذشت که«مختار قرار نیست به تور تفریحی بروی و احتمالا خبری از دیدن بلوار، درخت، ماشین و چهرههای مردم رهگذر نخواهد بود!» اما هرگز فکر آن حجم از داغ و درفش و شکنجه را هم نمیکردم آنهم پس از ۱۴ سال زندانی بودن!
داشتم خودم را دلداری میدادم که:« من چهارده سال است زندانی هستم، با حکم ابد و البته به جرم ناکرده!، دیگر بیشتر از این چه میخواهند که قصد آزارم را داشته باشند!؟» در همین فکرها بودم که مشتی محکم به پائین شکمم زدند که از درد به خود پیچیده و حواسم نبود که گفتم:« من بیماری فتق شدیدی دارم نزنید لطفا!» مأمور کنار دستی که گوئی با شنیدن این حرف من احساسات سادیستیکش به غلیان آمده بود با پوزخندی گفت:”خوب چه بهتر!” و با فحاشی رکیک جنسی ادامه داد که:” که فتق داری! بلائی سرت بیارم که فتقت یادت بره” و باز با تمام قدرت با مشت به زیر شکمم ضربه زد. در طول مسیر تا به بازداشتگاهشان برسیم، با فحاشیهای رکیک جنسی به مادر، خواهر و خانوادهام چنان آزارم دادند که درد مشت و سیلی زدنشان را کمتر متوجه میشدم. چند روز در بازداشتگاهی که بعدا فهمیدم متعلق به پلیس فتای اهواز است، به شدت شکنجه شدم.
نمیدانم چند روز گذشته بود که از شدت ضربات مشت و لگد که تعمدا بیشتر به زیر شکمم میزدند، از هوش رفتم؛ روی تخت بیمارستان و در حالی که با دستبند و پابند به تخت زنجیر شده بودم، به هوش آمدم و متوجه شدم، شخصی که احتمالا پزشک بود، دارد به مامورها اصرار و گاهی التماس میکند که:« این بیماری شدید فتق دارد و احتمال پارهشدن فتقش زیاد است، باید اینجا بماند و فوری عملش کنیم.» مأمورهای لباس شخصی گوئی دکتر با دیوار حرف زده، بدون اینکه پاسخی دهند، آمدند و بعد از زدن دستبند از پشت و چشمبند من را کشان کشان از تخت بیمارستان به شکنجهگاهشان بازگرداندند.
این شکنجه شدن، همراه با فحاشیهای رکیک جنسی به خانوادهام و بیهوشی دوباره و بردن به بیمارستان، اصرار دکتر به بستری و عمل فوری و بیتوجهی مأموران، یکبار دیگر تکرار شد. در حالی که من کلا در اعتصاب بودم، تا زمانی که به زندان شیبان اهواز بازگردانده شدم. همه این رفتارهای غیرانسانی برای این بود که اسم من را در لیست تلفنهای گوشی شخصی که بازداشتشده دیده بودند، من که چهارده سال است زندانی خودشان هستم!
وقتی به بند برگشتم اول فکر کردم بیش از یکی دو ماه است که من را بردهاند و همبندیها یادآور شدند که ۱۲ روز پیش تو را بردند، یعنی از ۱۵ تا ۲۷ آذر! الان که یک ماه از آن روزها میگذرد، احساس میکنم حفرهای عمیق در وجودم ایجاد شده!، نه به دلیل شکنجه فیزیکی، بلکه شکنجه و آزار روحی با فحاشیهای جنسی مکررشان به عزیزانم، حفرهای که هرگز پر نخواهد شد.
مختار آلبوشوکه، دیماه ۱۴۰۳″
اطلاعات بیشتر
https://tinyurl.com/mvkck9br
#مختار_آلبوشوکه #زندان_شیبان_اهواز #شکنحه #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech