آموزشکده توانا
56.6K subscribers
31.3K photos
37K videos
2.54K files
19K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
حورا نیک‌بخت، زندانی سیاسی: خاورمیانه به «زن، زندگی، آزادی» محتاج است

حورا نیکبخت، زندانی سیاسی زن محبوس در زندان اوین، با انتشار نامه‌ای شرایط و روحیات پخشان عزیزی و وریشه مرادی دو زندانی سیاسی محکوم به اعدام کُرد را توصیف می‌کند. می‌گوید: «پازل زندگی همه‌ی ساکنان خاورمیانه به قطعه‌ی لغو حکم اعدام پخشان، وریشه و تک‌تک زنان و مردانی که برای آزادی مبارزه می‌کنند نیاز دارد و پخشان‌ها و وریشه‌های آزاد را می‌خواهد و به ژن، ژیان، ئازادی محتاج است.
حالا خاورمیانه بگوید، دو زنِ کوردِ بزرگ شده در مناطق اهل تسنن دادخواهی‌شان را به کجا ببرند؟!»
متن کامل این نامه را در ادامه بخوانید:
از انتهای شمالی بزرگراه «یادگار امام»، زندان اوین می‌نویسم. از این سرآمد یادگارهای خمینی و از زندانیان بند زنان اوین.
سال گذشته پس از مراجعه به پزشک و تشخیص علائمی که هیچ‌کدام مشکلات جسمی مشخصی را نشان نمی‌داد، برایم مسافرت، کویر، یوگا و دوستی با آدم‌های شاد تجویز شد. پزشک معتقد بود همین‌ها حال مرا خوب می‌کردند. حال اما این‌جا هستم. جایی که هیچ‌کدام از آن‌ها میسر نیست. اما با زنان مبارز، مقاوم و امیدوار اوین هستم.
این‌جا آرمان‌شهر نیست اما ویران‌شهری هم که برخی به تصویر کشیده‌اند نیست. ویران‌شهر جلوه‌دادن این‌جا برای امتیاز گرفتن از حکومت فاشیستی است و لاغیر.
اگر بخواهم از این زنان مقاوم نام ببرم، بی‌اغراق نام پخشان عزیزی و وریشه مرادی را در ردیف‌های ابتدایی می‌آورم؛ دو زنی که محکوم‌اند به اعدام (قتل حکومتی).
پخشان عزیزی را اول‌بار در حیاط بند دیدم. نه بابت موهایی که بر اثر موقعیت‌ها و شرایط دهشتناک سفید شده‌اند که بر اساس پختگی و آرامش منحصر به فردش، تصور کردم از من سال‌ها بزرگ‌تر است. در جواب سوال «اتهام شما چیه؟» تلخ‌خندی زد و گفت «زن بودن و کورد بودن.»
تا روزی که خبر حکم اعدامش به بند رسید، همچنان تصور می‌کردم خیلی بزرگ‌تر است و عجیب اینکه هنوز هم حس می‌کنم با زنی که دو برابر من زندگی کرده، روبرویم.
باید خیلی بزرگ باشی که نگذاری حتا پشت سر کسی که جانت برایش مهم نیست صحبت کنند. باید خیلی بزرگ باشی که در عین زیر حکم اعدام بودن، حواست به همه باشد و مددکار بودنت را لحظه‌ای فراموش نکنی. باید چقدر بزرگ باشی که بارها به هم‌بندها تاکید کنی در شعارهای #نه_به_اعدام نامت را نیاورند و وقتی بفهمی کسی می‌خواهد درباره‌ات بنویسد، چندین بار تکرار کنی که اشاره به دیگر محکومان به اعدام را فراموش نکند.
.
پخشان عمیقا باور دارد که فقط جسمش زندانی است و فکر، اندیشه و احساسش به خاورمیانه، آزادند. زنی که از کودکی مهر تجزیه‌طلبی، شهروند نبودن و جنس دوم بودن بر او خورده و در سال ۸۸ نیز با همین اتهامات بازداشت شد. پخشان با چگونه حبس کشیدنش نشان داد از مرگ نمی‌ترسد؛ از زندگیِ بدون عزت می‌هراسد و همیشه برای زندگی آزاد و با شرافت مبارزه کرده است. ابلاغ حکم اعدام ذره‌ای تغییر در روند زندگی روزانه‌اش ایجاد نکرده؛ هیچ چیزی در برنامه‌ی تغذیه، نظافت، ورزش و مطالعه‌اش جابه‌جا نشده است.
زنی که ماه‌ها در سلول انفرادی بوده، بدون کتاب، بدون تماس و ملاقات، برای شام #کارزار_سه‌شنبه‌های_نه_به_اعدام، در حجمی بالا غذا می‌پزد.
آن‌چه پخشان در مواجهه با داعش تجربه کرده، برای بسیاری غیر قابل تصور است. زنی که محکوم است به مددکار بودن و انجام وظیفه فراتر از مرزهایی که برای آن اعتباری هم قائل نبوده.
وریشه را که به خواست خودش جوانا صدایش می‌کنیم، اول‌بار در راهروی بند دیدم. طمأنینه‌اش در صحبت، ظاهر همیشه مرتب و هماهنگی بین رنگ‌ها در پوشش و موگیرهای کوچک بر گیسوان همیشه بافته‌اش توجه را جلب می‌کند و برای ذهنی که به کلیشه عادت دارن، زنی می‌سازد که به اصطلاح آب هم در دلش تکان نخورده است.
نشست و برخاست بیشتر هم با او، بدون شناخت دقیق از روزگاری که سپری کرده، این خیال خام را خام‌تر می‌کند: به درست‌نویسی و ویرایش علاقه‌مند است و دوست دارد به زبان فارسی، زبان دومش هم کاملا بی‌غلط بنویسد؛ پیوسته کتاب سفارش می‌دهد و مطالعه می‌کند؛ با دقت و حوصله برای کفی گولیلوانک درست می‌کند. حتا در اعتصاب غذای بیست روزه‌اش هم ناخوشی‌ای در گفتار و رفتارش دیده نمی‌شد و فقط صورت و بدنِ به شدت تحلیل رفته‌اش از سرِ ضمیرش خبر می‌دادند.
باید بخواهی بدانی چرا و چطور این‌جاست. اشک‌هایش که موقع تعریف شکل بازجویی و اعدام فرزاد کمانگر سرازیر می‌شوند، خیال خامت را می‌سوزانند و خاکستر می‌کنند.
این‌که بعد از این‌همه سال، همان بازجوی فرزاد او را هم بازجویی کرده لبخندی پر غرور بر لبش می‌نشاند.


ادامه را اینجا بخوانید:
https://tinyurl.com/nsnk73uw

#حورا_نیکبخت #پخشان_عزیزی #وریشه_مرادی #بیانیه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
نامه حورا نیک‌بخت از زندان اوین: پخشان عزیزی برای آن‌چه کرده باید قدر ببیند و بر صدر بنشیند

«حقوق بشر با حقوق بشرتر

پخشان جانم
سلام
دارم از اتاق چهار بند، فقط چند متر دورتر با توحرف می‌زنم اما می‌خواهم صدایم خیلی بلند باشد؛ آن‌قدر بلند که همه بشنوند و آنان که باید گوش بسپرند:
پاییز 1401، وقتی در حال تدریس هم نتوانستم جلوی گریه‌ام برای بی‌گناهی محسن شکاری را بگیرم وکلاس را به انش‌آموزان واگذار کردم، به خیالم هم نمی‌رسید زمانی با کسی که زیر حکم اعدام است هم‌بند شوم و روز و شب‌هایی را که می‌گذراند ببینم. با کسی؟ با زنی. با زنی؟ با پخشان عزیزی؛ با زنی که واقعا به شعر نو شبیه است؛ (پخشان در زبان کُردی به معنای شعر نو است) آن‌قدر شعر و آن‌قدر نو که حظ کردن از کنارش بودن کار هر کسی نیست.

پخشان عزیزم
در فرهنگ سخن، مقابل «بغی» نوشته‌اند بدرکاری، فساد، ستم‌کاری، سرکشی و نافرمانی
معنا بخشیدن به زندگی و تقویت امید به آن در کمپ آوارگان حملات داعش بدکاری است یا فساد یا ستم‌کاری؟
وقتی به کودکان یاد می‌دادی که با گل مجسمه بسازند و با هنرشان حالشان را خوب کنند، خبر داشتی که این کارت مصداق فساد است؟!
وقتی در تخلیه‌ی بار کامیون‌های ارزاق یو.ان کمکمی‌کردی، می‌دانستی داری بدکاری می‌کنی؟
موقع تمیز کردن زخم‌های زنان و کودکان و از بین بردن شپش سر بچه‌ها، از ستم‌کاری‌ات آگاه بودی؟!
پخش نان و فراهم کردن غذا برای آوارگان کدام شکل از ستم است؟!
جرم‌هایت را که مرور می‌کنی، شستن لباس آن‌ها را هم از قلم نینداز!
کمک به آدلاها، خضرها، ویان‌ها، دیلان‌ها و بهارها را سرکشی و نافرمانی به حساب نمی‌آوردی؟!
ماه‌هایی که از خانواده‎‌ات دور بودی و هیچ ارتباطی با آن‌ها نداشتی، اما آغوش می‌شدی که در اوج سرما و باد و باران بارها چادرها را محکم می‌کردی، با این حال خوابت نمی‌برد که نکند محکم‌کاری نکرده باشی، ستم‌کاری‌ات برایت محرز نبود؟!
من نه عقلم قد می‌دهد نه سوادم؛ باز هم خودت قضاوت کن: حتما در سال‌های 2020 و2021 که بر اثر ناتوانی جسمی بعد از عمل جراحی سراغ ترجمع و پژوهش رفتی، فساد کردی.
ایجاد انقلاب ذهنیتی که قطعا بدکاری وفساد و ستم‌کاری است؛ این را همه می‌دانند.
همه‌س ستم‌کاری‌هایت را در کمپ باور می‌کنم؛ چون بارها شبیه‌اش را در بند دیه‌ام؛وقتی حال یکی از هم‌بندی‌ها حتی ذره‌ای بد می‌شود، اولین کسی که به سراغش می‌آید توئی. تجربه‌ی تو را در کمک به بهبود حال جسمی وروحی اطرافیان هیچ‌کدام از ما نداریم.
می‌بینم که گیاه‌خواری و برایمان گفته‌ای که از سال 2014 خوردن گوشت را کنار گذاشته‌ای؛ یعنی بیشتر از 10 سال است که قساوت لازم برای ستم‌کاری را به‌دست آورده‌ای.
باید در ویراست بعدی همه‌ی لغت‌نامه‌ها مددکاری را هم به معانی بغی اضافه کنند یا اینکه مقابل مدخل مددکاری بنویسند بغی.
همه‌ی پزشکان، روزنامه‌نگاران و کسانی که به ملی‌گرایی باور ندارند؛ همه آن‌ها که ماندند و به آوارگان حملات حملات داعش کمک کردند بغی کرده‌اند و به قتل عمد محکوم می‌شوند؟!

خواهرم
تو مددکاری و اظهرمن‌الشمس است که مددکار بودن با حزب وحزب‌گرایی غریبه است و طبیعتا بیرون از نظام دولت‌ها وحزب‌هاست.
حتی پس رنگ داستانی که ساخته‌اند و تو را بر اساس آن محکوم کرده‌اند بی جان است. خباثت و نادانی بخش جدایی‌ناپذیر وجود جمهوری اسلامی است.
کاش این جانیان بفهمند که می‌خواهند نه تو را «سربه دار» که «سر دار» را با تو «بلند» کنند.
تکلیف تو با آن‌چه کرده‌ای مشخص است؛ تکلیف جمهوری اسلامی هم همین‌طور. در این میان فقط مدعیان فعالیت برای حقوق بشر باید تکلیف‌‍شان را مشخص کنند؛ باید در گفتار، رفتار و کردارشان به وضوح نشان بدهند که مدافع حقوق بشرند یا حامی حقوق بشرتر.
اگر شرف دارند، باید برای پخشان عزیزی، زن کرد مددکار محکوم به اعدام، هر کاری می‌توانند بکنند. باید از جمهوری اسلامی بپرسند به تو چه داده است که در ازایش جانت را می‌خواهد؟

پخشان جانم
تو برای آن‌چه کرده‌ای باید قدر ببینی و بر صدر بنشینی، اما نه بر صدر مجازات‌ها.

حورا نیک‌بخت
۲۲ دی ۱۴۰۳
بند زنان زندان اوین»

#پخشان_عزیزی #نه_به_اعدام #بیانیه #حورا_نیکبخت #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech