از یک «نه» کوچک تا یک تحول بزرگ
تغییر واقعی، از پایین آغاز میشود
پیام همراهان
در کتاب ماندگار قدرت بیقدرتان، واتسلاو هاول با نگاهی عمیق و انسانی، بر این حقیقت ساده اما بنیادین تأکید میکند: تغییر پایدار اجتماعی و سیاسی نه از بالا، که از دل انسانها و در بطن جامعه آغاز میشود. جملهی «تغییر واقعی از پایین آغاز میشود» نه صرفاً یک شعار، بلکه لب سخن فلسفهی مقاومت مدنی هاول است—فلسفهای که قدرت واقعی را در انتخابهای اخلاقی، فردی و بیهیاهو میبیند.
به باور هاول، ساختارهای استبدادی فقط با زور و سرکوب تداوم نمییابند؛ بلکه از تکرار روزمرهی دروغها، اطاعت بیچالش، و همراهی ناخواستهی مردمی تغذیه میکنند که به ظاهر بیقدرتاند، اما در عمل ستونهای پنهان نظاماند. هرگاه فردی تصمیم بگیرد با وجدان خویش زندگی کند، از تظاهر پرهیز نماید و حقیقت را—حتی در سکوت—پاس بدارد، گامی کوچک اما ویرانگر برای نظام سرکوبگر برمیدارد.
اما این مقاومت خاموش در زندگی واقعی چگونه معنا مییابد؟ در دل یک نظام تمامیتخواه چون جمهوری اسلامی ایران، چگونه میتوان از «پایین» آغاز کرد؟ پاسخ، در انتخابهای کوچک اما آگاهانهایست که روزانه در زندگی شخصی و شغلیمان انجام میدهیم:
معلمی که در کلاس درس، بهجای تبلیغ روایت رسمی نظام، تفکر انتقادی، گفتوگوی آزاد و ارزشهای انسانی را آموزش میدهد. او شاید شعار سیاسی ندهد، اما بذر آگاهی را در ذهن نسل آینده میکارد.
نویسنده یا هنرمندی که بهجای بازتولید کلیشههای حکومتی، از زندگی واقعی مردم، دردها، زیباییها و تناقضهای جامعه روایت میکند؛ حتی اگر اثرش در گمنامی منتشر شود، پژواک آن تا عمق وجدان عمومی نفوذ میکند.
پزشک یا پرستاری که در نظامی تبعیضآمیز، بدون توجه به جنسیت، عقیده یا پوشش بیماران، صرفاً بر اساس کرامت انسانی با آنها رفتار میکند. همین تصمیم ساده، انکار عملی گفتمان تفرقه و تفکیک است.
کارمندی که بهرغم فشارها و عرفهای نانوشته، از پذیرش رشوه یا دروغ در اسناد و فرایندها سر باز میزند. این نه گفتن به فساد، گرچه بیصداست، اما به افول مشروعیت سیستم یاری میرساند.
شهروندی معمولی که در جمعهای خانوادگی یا شبکههای اجتماعی، از انتشار دروغهای حکومتی خودداری میکند و به روایت حقیقت پایبند میماند. این انتخاب، هرچند بیسروصدا، بازتابی از شرافت انسانیست.
هاول از «انقلاب درونی» سخن میگوید؛ انقلابی که با بازسازی درون انسان، با ایستادگی در برابر دروغ، و با کنشهای کوچک اما اصیل آغاز میشود. او مینویسد: «حتی انسانی که در ظاهر بیقدرت است، اگر از دروغ گفتن و تظاهر پرهیز کند، یک عمل سیاسی انجام داده است.»
در جهانی که قدرتهای بیرونی چیرهاند و بسیاری از انسانها خود را ناتوان و فرودست میپندارند، هاول یادآور میشود که قدرت حقیقی در درون هر فرد نهفته است. تحول واقعی، از لحظهای آغاز میشود که فرد تصمیم میگیرد در راستی زندگی کند، نه در دروغ.
زمانی که صداقت، جایگزین ترس میشود، تغییر نیز آغاز شده است—آرام، آهسته، اما برگشتناپذیر.
#مقاومت_مدنی #واتسلاو_هاول #نه_به_جمهوری_اسلامی #با_حقیقت_زندگی_کنیم #مسئولیت_فردی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
تغییر واقعی، از پایین آغاز میشود
پیام همراهان
در کتاب ماندگار قدرت بیقدرتان، واتسلاو هاول با نگاهی عمیق و انسانی، بر این حقیقت ساده اما بنیادین تأکید میکند: تغییر پایدار اجتماعی و سیاسی نه از بالا، که از دل انسانها و در بطن جامعه آغاز میشود. جملهی «تغییر واقعی از پایین آغاز میشود» نه صرفاً یک شعار، بلکه لب سخن فلسفهی مقاومت مدنی هاول است—فلسفهای که قدرت واقعی را در انتخابهای اخلاقی، فردی و بیهیاهو میبیند.
به باور هاول، ساختارهای استبدادی فقط با زور و سرکوب تداوم نمییابند؛ بلکه از تکرار روزمرهی دروغها، اطاعت بیچالش، و همراهی ناخواستهی مردمی تغذیه میکنند که به ظاهر بیقدرتاند، اما در عمل ستونهای پنهان نظاماند. هرگاه فردی تصمیم بگیرد با وجدان خویش زندگی کند، از تظاهر پرهیز نماید و حقیقت را—حتی در سکوت—پاس بدارد، گامی کوچک اما ویرانگر برای نظام سرکوبگر برمیدارد.
اما این مقاومت خاموش در زندگی واقعی چگونه معنا مییابد؟ در دل یک نظام تمامیتخواه چون جمهوری اسلامی ایران، چگونه میتوان از «پایین» آغاز کرد؟ پاسخ، در انتخابهای کوچک اما آگاهانهایست که روزانه در زندگی شخصی و شغلیمان انجام میدهیم:
معلمی که در کلاس درس، بهجای تبلیغ روایت رسمی نظام، تفکر انتقادی، گفتوگوی آزاد و ارزشهای انسانی را آموزش میدهد. او شاید شعار سیاسی ندهد، اما بذر آگاهی را در ذهن نسل آینده میکارد.
نویسنده یا هنرمندی که بهجای بازتولید کلیشههای حکومتی، از زندگی واقعی مردم، دردها، زیباییها و تناقضهای جامعه روایت میکند؛ حتی اگر اثرش در گمنامی منتشر شود، پژواک آن تا عمق وجدان عمومی نفوذ میکند.
پزشک یا پرستاری که در نظامی تبعیضآمیز، بدون توجه به جنسیت، عقیده یا پوشش بیماران، صرفاً بر اساس کرامت انسانی با آنها رفتار میکند. همین تصمیم ساده، انکار عملی گفتمان تفرقه و تفکیک است.
کارمندی که بهرغم فشارها و عرفهای نانوشته، از پذیرش رشوه یا دروغ در اسناد و فرایندها سر باز میزند. این نه گفتن به فساد، گرچه بیصداست، اما به افول مشروعیت سیستم یاری میرساند.
شهروندی معمولی که در جمعهای خانوادگی یا شبکههای اجتماعی، از انتشار دروغهای حکومتی خودداری میکند و به روایت حقیقت پایبند میماند. این انتخاب، هرچند بیسروصدا، بازتابی از شرافت انسانیست.
هاول از «انقلاب درونی» سخن میگوید؛ انقلابی که با بازسازی درون انسان، با ایستادگی در برابر دروغ، و با کنشهای کوچک اما اصیل آغاز میشود. او مینویسد: «حتی انسانی که در ظاهر بیقدرت است، اگر از دروغ گفتن و تظاهر پرهیز کند، یک عمل سیاسی انجام داده است.»
در جهانی که قدرتهای بیرونی چیرهاند و بسیاری از انسانها خود را ناتوان و فرودست میپندارند، هاول یادآور میشود که قدرت حقیقی در درون هر فرد نهفته است. تحول واقعی، از لحظهای آغاز میشود که فرد تصمیم میگیرد در راستی زندگی کند، نه در دروغ.
زمانی که صداقت، جایگزین ترس میشود، تغییر نیز آغاز شده است—آرام، آهسته، اما برگشتناپذیر.
#مقاومت_مدنی #واتسلاو_هاول #نه_به_جمهوری_اسلامی #با_حقیقت_زندگی_کنیم #مسئولیت_فردی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
👍22❤4🕊1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«گاهی سکوتها فریاد میزنند...
میلاد داداش
روزهای بی تو، نفس کشیدن هم
یادگاری ست از غمت...
گریههای مامان را بر مزارت دیدی؟
در هر قطره اش نام تو را فریاد زد...
اما میدانم آن سوتر لبخند تو را میبینیم
همانگونه که جاودانه شدی.
این اشکها فقط برای تو نیست میلاد جانم...
برای مادری ست که آسمان را به ماتم نشاندی.
در هر قطره از اشکهایش دنیایی
از عشق به تو موج میزند.
تو ستاره شدی و او... زمینی که هرشب
به آسمان تو خیره میماند.»
متن و ویدیو از صفحه امید سعیدیانجو، برادر جاویدنام میلاد سعیدیانجو از جانباختگان خیزش انقلابی ۱۴۰۱ در شهرستان ایذه
#میلاد_سعیدیان_جو #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
میلاد داداش
روزهای بی تو، نفس کشیدن هم
یادگاری ست از غمت...
گریههای مامان را بر مزارت دیدی؟
در هر قطره اش نام تو را فریاد زد...
اما میدانم آن سوتر لبخند تو را میبینیم
همانگونه که جاودانه شدی.
این اشکها فقط برای تو نیست میلاد جانم...
برای مادری ست که آسمان را به ماتم نشاندی.
در هر قطره از اشکهایش دنیایی
از عشق به تو موج میزند.
تو ستاره شدی و او... زمینی که هرشب
به آسمان تو خیره میماند.»
متن و ویدیو از صفحه امید سعیدیانجو، برادر جاویدنام میلاد سعیدیانجو از جانباختگان خیزش انقلابی ۱۴۰۱ در شهرستان ایذه
#میلاد_سعیدیان_جو #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
🕊22💔10👎1
وضعیت نگرانکننده سایه صیدال در سلول انفرادی زندان قرچک
سایه صیدال، زندانی سیاسی، همچنان در سلول انفرادی نگهداری میشود و مسئولان زندان تصمیم گرفتهاند تا او را از سایر زندانیان سیاسی جدا کنند و به بند زندانیان جرایم خطرناک منتقل کنند.
صفحه اینستاگرام سایه صیدال، نوشت:
سایه صیدال، زندانی سیاسی، چند روز پیش به بهانه ملاقات با مسئولان زندان و طرح مشکلات موجود، توسط مأموران زندان فراخوانده شد. اما در اقدامی غیرمنتظره، به دلیل اعتراضات مکرر وی به شرایط زندان و انتشار فایلهای صوتی، به سلول انفرادی منتقل شد.
بر اساس گزارشها، سایه صیدال طی تماس تلفنی کوتاهی از انفرادی، از وضعیت جسمی و روحی نامناسبی خبر داده که نگرانی عمیق خانوادهاش را به دنبال داشته است. در این تماس، فردی در کنار او حضور داشت تا مانع از آزادی بیان وی شده و مکالمه را به سرعت پایان دهد تا او به سلول انفرادی بازگردانده شود.
همچنین، به سایه صیدال اعلام شده که پس از پایان دوره انفرادی، به بند عمومی و محل نگهداری زندانیان خطرناک منتقل خواهد شد. وی در پاسخ تأکید کرده که حاضر به انتقال به بند عمومی نیست و ترجیح میدهد در انفرادی بماند، مگر اینکه به اجبار منتقل شود.
این وضعیت، نگرانیهای جدی درباره شرایط نگهداری این زندانی سیاسی و نقض حقوق وی ایجاد کرده است.
#سایه_صیدال #زندان_قرچک #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
سایه صیدال، زندانی سیاسی، همچنان در سلول انفرادی نگهداری میشود و مسئولان زندان تصمیم گرفتهاند تا او را از سایر زندانیان سیاسی جدا کنند و به بند زندانیان جرایم خطرناک منتقل کنند.
صفحه اینستاگرام سایه صیدال، نوشت:
سایه صیدال، زندانی سیاسی، چند روز پیش به بهانه ملاقات با مسئولان زندان و طرح مشکلات موجود، توسط مأموران زندان فراخوانده شد. اما در اقدامی غیرمنتظره، به دلیل اعتراضات مکرر وی به شرایط زندان و انتشار فایلهای صوتی، به سلول انفرادی منتقل شد.
بر اساس گزارشها، سایه صیدال طی تماس تلفنی کوتاهی از انفرادی، از وضعیت جسمی و روحی نامناسبی خبر داده که نگرانی عمیق خانوادهاش را به دنبال داشته است. در این تماس، فردی در کنار او حضور داشت تا مانع از آزادی بیان وی شده و مکالمه را به سرعت پایان دهد تا او به سلول انفرادی بازگردانده شود.
همچنین، به سایه صیدال اعلام شده که پس از پایان دوره انفرادی، به بند عمومی و محل نگهداری زندانیان خطرناک منتقل خواهد شد. وی در پاسخ تأکید کرده که حاضر به انتقال به بند عمومی نیست و ترجیح میدهد در انفرادی بماند، مگر اینکه به اجبار منتقل شود.
این وضعیت، نگرانیهای جدی درباره شرایط نگهداری این زندانی سیاسی و نقض حقوق وی ایجاد کرده است.
#سایه_صیدال #زندان_قرچک #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💔23👍4❤1👎1
سپیده قلیان، در یکی از پروندههایش، شاکی خصوصی داشت و آن شاکی کسی نبود جز آمنه ذبیحپور، بازجوـخبرنگار.
روایت سپیده قلیان از روز دادگاه را بخوانید:
لباسم واقعاً خیرهکننده بود؛ سالها از این زندان به اون زندان با خودم حملش کرده بودم. بالاتنهاش سوزندوزی قرمز داشت و شلوارش از بالا گشاد بود؛میشد پاچهش رو بالا بکشی و مثل شلوارک شه، دقیق نمیدونم اسم مدلش چی بود. اگه اشتباه نکنم جلسات دادگاه سه جلسه بود . جلسه سوم با تلاش وکلا و ادلهای که ارائه کردیم، قاضی رو مجاب کرده بودیم شاکی باید خودش حضور داشته باشه. جلسات قبل، یه نماینده حقوقی از صداوسیما میاومد؛ یه پسر پرافاده که به چشم نمیاومد.
روز موعود رسید. لباسم رو پوشیدم، ولی روش یه شومیز انداختم و روی سرم دستمال اشپزخونه بند رو گذاشتم تا مشکلی برای ورود به دادگاه پیش نیاد. به محض شروع جلسه و ورود آمنه، شومیز و دستمال اشپزخونه رو کندم و پرت کردم بیرون. وقتی آمنه منو با تاپ و شلواری که بالا کشیده بودم و تقریباً شلوارک شده بود دید، شروع کرد به فریاد زدن که چرا با این لباس اومدم. من فقط با یه لبخند پرصلابت نگاهش میکردم. و تو دلم گفتم ما زنها واقعا قوی هستیم. اون توهین میکرد، به قاضی هم فرصت حرف زدن نمیداد. همه تو دادگاه، از پاسیار و سرباز تا مسئول دفتر، از شدت بد و بیراه گفتنش ماتشون برده بود. میگفت من جاسوس سرویسهای اطلاعاتی موسادم، جاسوس اینترنشنالم. ادعا میکرد خودش خیلی محبوبه و افشاگری من باعث محبوبیتش شده. میگفت منو مأمور کردن تا بدنامش کنم. انگشتش رو مثل یه تهدید تو هوا تکون میداد و میگفت: «اینبار کاری میکنم موهات رنگ دندونات بشه!» من فقط میخندیدم و گفتم: «امان از روزی که دست مردم بیفتی.» اون دوباره شروع کرد به توهین به معترضین.
آخر جلسه، رو به قاضی گفتم: «میخوام از خانم ذبیحپور عذرخواهی کنم.» همه شوکه شدن. قاضی گفت: «بفرمایید.» شش قدم به سمتش برداشتم، آب دهنم رو جمع کردم و جمع کردم و جمع کردم، بعد یهو تف کردم تو صورتش و گفتم: «این هدیه همون مردمیه که میگی عاشقتن!» آب دهن من انقدر زیاد بود که سرباز کنارش بعدا گفت نمیدونست کجای صورتش رو پاک کنه. قاضی به زور جلوی خندش رو گرفت، پاسیار از خنده رفت بیرون. آمنه هوار میزد که «پدرت رو درمیارم.» منم با حال خوب از دادگاه زدم بیرون.
بعدش، تو کل زندان حرفم پیچید. از پرستار تا پزشک و سرباز همهجا گفتن که تف کردم تو صورت آمنه. هر کی تو محوطه موقع اعزام منو میدید، میگفت: «سپیده، دمت گرم!»
#سپیده_قلیان #آمنه_ذبیح_پور #بازجو_خبرنگار #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
روایت سپیده قلیان از روز دادگاه را بخوانید:
لباسم واقعاً خیرهکننده بود؛ سالها از این زندان به اون زندان با خودم حملش کرده بودم. بالاتنهاش سوزندوزی قرمز داشت و شلوارش از بالا گشاد بود؛میشد پاچهش رو بالا بکشی و مثل شلوارک شه، دقیق نمیدونم اسم مدلش چی بود. اگه اشتباه نکنم جلسات دادگاه سه جلسه بود . جلسه سوم با تلاش وکلا و ادلهای که ارائه کردیم، قاضی رو مجاب کرده بودیم شاکی باید خودش حضور داشته باشه. جلسات قبل، یه نماینده حقوقی از صداوسیما میاومد؛ یه پسر پرافاده که به چشم نمیاومد.
روز موعود رسید. لباسم رو پوشیدم، ولی روش یه شومیز انداختم و روی سرم دستمال اشپزخونه بند رو گذاشتم تا مشکلی برای ورود به دادگاه پیش نیاد. به محض شروع جلسه و ورود آمنه، شومیز و دستمال اشپزخونه رو کندم و پرت کردم بیرون. وقتی آمنه منو با تاپ و شلواری که بالا کشیده بودم و تقریباً شلوارک شده بود دید، شروع کرد به فریاد زدن که چرا با این لباس اومدم. من فقط با یه لبخند پرصلابت نگاهش میکردم. و تو دلم گفتم ما زنها واقعا قوی هستیم. اون توهین میکرد، به قاضی هم فرصت حرف زدن نمیداد. همه تو دادگاه، از پاسیار و سرباز تا مسئول دفتر، از شدت بد و بیراه گفتنش ماتشون برده بود. میگفت من جاسوس سرویسهای اطلاعاتی موسادم، جاسوس اینترنشنالم. ادعا میکرد خودش خیلی محبوبه و افشاگری من باعث محبوبیتش شده. میگفت منو مأمور کردن تا بدنامش کنم. انگشتش رو مثل یه تهدید تو هوا تکون میداد و میگفت: «اینبار کاری میکنم موهات رنگ دندونات بشه!» من فقط میخندیدم و گفتم: «امان از روزی که دست مردم بیفتی.» اون دوباره شروع کرد به توهین به معترضین.
آخر جلسه، رو به قاضی گفتم: «میخوام از خانم ذبیحپور عذرخواهی کنم.» همه شوکه شدن. قاضی گفت: «بفرمایید.» شش قدم به سمتش برداشتم، آب دهنم رو جمع کردم و جمع کردم و جمع کردم، بعد یهو تف کردم تو صورتش و گفتم: «این هدیه همون مردمیه که میگی عاشقتن!» آب دهن من انقدر زیاد بود که سرباز کنارش بعدا گفت نمیدونست کجای صورتش رو پاک کنه. قاضی به زور جلوی خندش رو گرفت، پاسیار از خنده رفت بیرون. آمنه هوار میزد که «پدرت رو درمیارم.» منم با حال خوب از دادگاه زدم بیرون.
بعدش، تو کل زندان حرفم پیچید. از پرستار تا پزشک و سرباز همهجا گفتن که تف کردم تو صورت آمنه. هر کی تو محوطه موقع اعزام منو میدید، میگفت: «سپیده، دمت گرم!»
#سپیده_قلیان #آمنه_ذبیح_پور #بازجو_خبرنگار #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
❤84👍3💯3👎2🕊1
«نظام پساتوتالیتر» یعنی چه؟ تفاوت آن با دیکتاتوری کلاسیک چیست؟
از ریش و انگشتر تا اطاعت پنهان
یکی از مفاهیم مهم کتاب قدرتِ بیقدرتان، «پساتوتالیتاریسم» و «نظام پساتوتالیتر» است.
این مفهوم مقداری ابهامآفرین است که قصد دارم در این پست، برای ابهامزدایی، کمی در مورد آن صحبت کنم.
✍️دکتر حسین اکبرینسب
هاول در یکی از بخشهای ابتدایی کتاب، در مورد این نامگذاری صحبت میکند و اعتراف میکند که عبارت دقیقی نیست، اما ناچار است برای نامگذاری نظام حاکم بر کشورش در آن دوران، از آن استفاده کند تا تمایز آن نظام را با دیکتاتوریهای کلاسیک مشخص نماید.
ابهامی که ایجاد میشود بهخاطر واژهی پُست است؛ یکی از معانی مرسوم آن «عبور و گذشتن» است که در این صورت، معنای کلی عبارت هاول «عبور از دیکتاتوری» خواهد بود.
هاول همانجا توضیح میدهد که منظورش القای این معنا نیست، چون آن جامعه هنوز از دیکتاتوری عبور نکرده است. بلکه منظور او «تفاوت» است: تفاوت با امری که همزمان از آن عبور صورت نگرفته است.
بنابراین، نظام پساتوتالیتر متفاوت با نظام توتالیتر است، اما هنوز از آن عبور نکرده و آن را هم در دل خود دارد.
بهعبارتی، نظام پساتوتالیتر، نوعی از توتالیتاریسم است که با توتالیتاریسم کلاسیک فرقهایی دارد.
در نظام توتالیتر، حاکمیت مبتنی بر زور و اجبار و اعمال مستقیم، واضح و آشکار قدرت است. اما در نظام پساتوتالیتر، لزوماً زور و اجبار اعمال نمیشود، بلکه بخش مهمی از سلطه از طریق ایدئولوژی و مشارکت افراد تحت سلطه در مناسک آن ایدئولوژی اعمال میشود.
نقطهی عزیمت هاول در مورد ایدئولوژی، تعریف کارل مارکس است که ایدئولوژی را نوعی آگاهیِ کاذب تعریف میکند که کار آن، قلب حقیقت است!
از نظر مارکس، ایدئولوژی دروغ و توهمی بزرگ است که جای حقایق را میگیرد و به شکلی دردناک و فاجعهبار، باورپذیر است.
بهنظر هاول، نظام پساتوتالیتر از باورپذیری ایدئولوژی و توهمات ایدئولوژیک استفاده میکند و مردمان تحت سلطه را با خود همراه میسازد.
مردم تحت سلطه با مشارکت در انواع مناسک ایدئولوژیک، چه در اشکال کارناوالی و تجمعی و نمایشی، چه در الفاظ زبانی و چه در بهکارگیری تصاویر و انجام اداها و اطوار و حتی نوع لباس پوشیدن، عملاً آن ایدئولوژی را برمیسازند و سرپا نگه میدارند و از این طریق، سلطهی آن نظام بر خود را تسهیل میکنند.
مثلاً گذاشتن ریش بلند توسط مردان و نامیدن آن به نام «محاسن»، دست کشیدنهای گاه و بیگاه بر این محاسن، یا پوشیدن پیراهن در وضعیتی که روی شلوار قرار گیرد، انداختن چند انگشتر با نگینهای درشت در انگشتان دست، یا نوع یقه خاص و ادای الفاظ مرسوم مذهبی توسط اشخاص، در دهههای اول پس از انقلاب اسلامی، بخشی از همین مناسک ایدئولوژیک بودند.
هاول مجموعهی این مناسک را یک پانارومای کامل توصیف میکند که قطعات آن توسط مردم تحت سلطه در اشکال گوناگون جورچین میشود.
مردم با مشارکت در ساختن لحظهبهلحظهی این پاناروما، اطاعت خود از نظام پساتوتالیتر را نشان میدهند و با آن همراه میشوند.
اصلاً نظام پساتوتالیتر، مجموعهی همین مناسک و اداها و اطوار است، بعلاوهی اهدافی که حاکمان برای آن در نظر گرفتهاند؛ و هر جا که لازم باشد برای پیش بردن آن به زور هم متوسل میشوند.
اما واقعیت آن است که زور همین مناسک از زور قدرت قهری حاکمیت بیشتر است؛ چون تعداد آنها عملاً بیشمار است (این مناسک عملاً همهجا و در هر لحظه هستند و آدم را وادار به مشارکت میکنند. هر جا که چشم باز کنی، حتی در رفتارهای شخصی و عادتشدهی آدمها حضور دارند و تکرار میشوند.)
مجموعهی این مناسک، در نهایت همان چنبرهی دروغ، ریا و تزویر است که مردم در آن گرفتار میشوند و خروج از آن زمانی دشوار میشود که حضور در این چنبره، از طرف نظام حاکم که کنترل سیستم اقتصادی را هم در دست دارد، با پاداش همراه میشود!
به شکلی که اطاعت و حضور در مناسک ایدئولوژیک، مساوی با تأمین منافع است و خروج از این چنبره و قرار گرفتن در دایرهی حقیقت، معادل از دست دادن منافع و چهبسا آغاز تنبیههای گوناگون است.
در نهایت، هاول این پیچیدگی سلطه را با اعمال مستقیم قدرت توسط دیکتاتوریهای کلاسیک متفاوت میداند و بر این پیچیدگی، نام «نظام پساتوتالیتر» را مینهد و در پایان فایل سه، سعی میکند تفاوتهای آن با نظام دیکتاتوری کلاسیک را بیان نماید.
#توتالیتتریسم #پساتوتالیتر #دیکتاتوری #استبداد_دینی #نظام_ایدئولوژیک #واتسلاو_هاول #حسین_اکبری_نسب #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
از ریش و انگشتر تا اطاعت پنهان
یکی از مفاهیم مهم کتاب قدرتِ بیقدرتان، «پساتوتالیتاریسم» و «نظام پساتوتالیتر» است.
این مفهوم مقداری ابهامآفرین است که قصد دارم در این پست، برای ابهامزدایی، کمی در مورد آن صحبت کنم.
✍️دکتر حسین اکبرینسب
هاول در یکی از بخشهای ابتدایی کتاب، در مورد این نامگذاری صحبت میکند و اعتراف میکند که عبارت دقیقی نیست، اما ناچار است برای نامگذاری نظام حاکم بر کشورش در آن دوران، از آن استفاده کند تا تمایز آن نظام را با دیکتاتوریهای کلاسیک مشخص نماید.
ابهامی که ایجاد میشود بهخاطر واژهی پُست است؛ یکی از معانی مرسوم آن «عبور و گذشتن» است که در این صورت، معنای کلی عبارت هاول «عبور از دیکتاتوری» خواهد بود.
هاول همانجا توضیح میدهد که منظورش القای این معنا نیست، چون آن جامعه هنوز از دیکتاتوری عبور نکرده است. بلکه منظور او «تفاوت» است: تفاوت با امری که همزمان از آن عبور صورت نگرفته است.
بنابراین، نظام پساتوتالیتر متفاوت با نظام توتالیتر است، اما هنوز از آن عبور نکرده و آن را هم در دل خود دارد.
بهعبارتی، نظام پساتوتالیتر، نوعی از توتالیتاریسم است که با توتالیتاریسم کلاسیک فرقهایی دارد.
در نظام توتالیتر، حاکمیت مبتنی بر زور و اجبار و اعمال مستقیم، واضح و آشکار قدرت است. اما در نظام پساتوتالیتر، لزوماً زور و اجبار اعمال نمیشود، بلکه بخش مهمی از سلطه از طریق ایدئولوژی و مشارکت افراد تحت سلطه در مناسک آن ایدئولوژی اعمال میشود.
نقطهی عزیمت هاول در مورد ایدئولوژی، تعریف کارل مارکس است که ایدئولوژی را نوعی آگاهیِ کاذب تعریف میکند که کار آن، قلب حقیقت است!
از نظر مارکس، ایدئولوژی دروغ و توهمی بزرگ است که جای حقایق را میگیرد و به شکلی دردناک و فاجعهبار، باورپذیر است.
بهنظر هاول، نظام پساتوتالیتر از باورپذیری ایدئولوژی و توهمات ایدئولوژیک استفاده میکند و مردمان تحت سلطه را با خود همراه میسازد.
مردم تحت سلطه با مشارکت در انواع مناسک ایدئولوژیک، چه در اشکال کارناوالی و تجمعی و نمایشی، چه در الفاظ زبانی و چه در بهکارگیری تصاویر و انجام اداها و اطوار و حتی نوع لباس پوشیدن، عملاً آن ایدئولوژی را برمیسازند و سرپا نگه میدارند و از این طریق، سلطهی آن نظام بر خود را تسهیل میکنند.
مثلاً گذاشتن ریش بلند توسط مردان و نامیدن آن به نام «محاسن»، دست کشیدنهای گاه و بیگاه بر این محاسن، یا پوشیدن پیراهن در وضعیتی که روی شلوار قرار گیرد، انداختن چند انگشتر با نگینهای درشت در انگشتان دست، یا نوع یقه خاص و ادای الفاظ مرسوم مذهبی توسط اشخاص، در دهههای اول پس از انقلاب اسلامی، بخشی از همین مناسک ایدئولوژیک بودند.
هاول مجموعهی این مناسک را یک پانارومای کامل توصیف میکند که قطعات آن توسط مردم تحت سلطه در اشکال گوناگون جورچین میشود.
مردم با مشارکت در ساختن لحظهبهلحظهی این پاناروما، اطاعت خود از نظام پساتوتالیتر را نشان میدهند و با آن همراه میشوند.
اصلاً نظام پساتوتالیتر، مجموعهی همین مناسک و اداها و اطوار است، بعلاوهی اهدافی که حاکمان برای آن در نظر گرفتهاند؛ و هر جا که لازم باشد برای پیش بردن آن به زور هم متوسل میشوند.
اما واقعیت آن است که زور همین مناسک از زور قدرت قهری حاکمیت بیشتر است؛ چون تعداد آنها عملاً بیشمار است (این مناسک عملاً همهجا و در هر لحظه هستند و آدم را وادار به مشارکت میکنند. هر جا که چشم باز کنی، حتی در رفتارهای شخصی و عادتشدهی آدمها حضور دارند و تکرار میشوند.)
مجموعهی این مناسک، در نهایت همان چنبرهی دروغ، ریا و تزویر است که مردم در آن گرفتار میشوند و خروج از آن زمانی دشوار میشود که حضور در این چنبره، از طرف نظام حاکم که کنترل سیستم اقتصادی را هم در دست دارد، با پاداش همراه میشود!
به شکلی که اطاعت و حضور در مناسک ایدئولوژیک، مساوی با تأمین منافع است و خروج از این چنبره و قرار گرفتن در دایرهی حقیقت، معادل از دست دادن منافع و چهبسا آغاز تنبیههای گوناگون است.
در نهایت، هاول این پیچیدگی سلطه را با اعمال مستقیم قدرت توسط دیکتاتوریهای کلاسیک متفاوت میداند و بر این پیچیدگی، نام «نظام پساتوتالیتر» را مینهد و در پایان فایل سه، سعی میکند تفاوتهای آن با نظام دیکتاتوری کلاسیک را بیان نماید.
#توتالیتتریسم #پساتوتالیتر #دیکتاتوری #استبداد_دینی #نظام_ایدئولوژیک #واتسلاو_هاول #حسین_اکبری_نسب #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
👍13❤4
Forwarded from گفتوشنود
کمیسیون ایالات متحده در امور آزادی مذهبی بینالمللی (USCIRF) در گزارش سالانه خود که روز دوشنبه، ششم مرداد ۱۴۰۴ منتشر شد، از تداوم سرکوب و نقض حقوق اقلیتهای دینی در ایران خبر داد.
این گزارش به طور خاص به وضعیت مسیحیان، یهودیان، اهل سنت و بهائیان پرداخته و اعلام کرده است که این سرکوبها، به ویژه پس از درگیریهای نظامی اخیر میان ایران و اسرائیل، شدت یافته است.
بر اساس این گزارش، مقامات ایرانی زندانیان عقیدتی را تحت شکنجه و مجازاتهای سنگین قرار میدهند و آنها را از خدمات درمانی محروم میکنند. همچنین، حکومت ایران به بازداشتهای خودسرانه، ناپدیدسازی اجباری، تخریب اموال و ترویج نفرتپراکنی آنلاین علیه اقلیتهای مذهبی مبادرت میورزد.
گزارش کمیسیون آمریکایی همچنین هشدار میدهد که پس از جنگ ۱۲ روزه اخیر با اسرائیل، جمهوری اسلامی تلاش برای هدف قرار دادن اماکن و افراد یهودی در خارج از کشور را تشدید کرده است. این کمیسیون تاکید میکند که یهودیان در ایران، علیرغم به رسمیت شناخته شدن ظاهری، در وضعیت ناامنی فزایندهای قرار دارند. تبلیغات یهودیستیزانه افزایش یافته و بازداشتهای خودسرانه و تهدیدها علیه جامعه یهودیان شدت یافته است.
در ادامه گزارش آمده است که جمهوری اسلامی در حالی که دین یهود را به رسمیت میشناسد، در سطح عمومی یهودیان را دشمنان اسلام معرفی میکند، تاریخ هولوکاست را انکار و تحریف میکند، بر کنیسهها نظارت دارد و با ایجاد حوزههای رأیگیری مخصوص یهودیان و وادار کردن نمایندگان جامعه یهودیان به ابراز حمایت از حکومت، به ایجاد ترس و ارعاب در میان این جامعه دامن میزند. همچنین، حکومت ایران یهودیان را به طور جمعی مسئول اقدامات نظامی اسرائیل معرفی میکند.
کمیسیون ایالات متحده در امور آزادی مذهبی بینالمللی در گزارش خود از کنگره آمریکا خواسته است تا «متمم لاوتنبرگ» را به طور دائمی تمدید و اجرا کند تا اقلیتهای دینی تحت آزار در ایران بتوانند از طریق آن، پناهندگی در آمریکا دریافت کنند. این متمم در ابتدا برای یهودیان فراری از اتحاد جماهیر شوروی تدوین شده بود و در سال ۲۰۰۴ به اقلیتهای دینی در ایران نیز گسترش یافت.
#آزادی_مذهبی #ایالات_متحده_آمریکا #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
کمیسیون ایالات متحده در امور آزادی مذهبی بینالمللی (USCIRF) در گزارش سالانه خود که روز دوشنبه، ششم مرداد ۱۴۰۴ منتشر شد، از تداوم سرکوب و نقض حقوق اقلیتهای دینی در ایران خبر داد.
این گزارش به طور خاص به وضعیت مسیحیان، یهودیان، اهل سنت و بهائیان پرداخته و اعلام کرده است که این سرکوبها، به ویژه پس از درگیریهای نظامی اخیر میان ایران و اسرائیل، شدت یافته است.
بر اساس این گزارش، مقامات ایرانی زندانیان عقیدتی را تحت شکنجه و مجازاتهای سنگین قرار میدهند و آنها را از خدمات درمانی محروم میکنند. همچنین، حکومت ایران به بازداشتهای خودسرانه، ناپدیدسازی اجباری، تخریب اموال و ترویج نفرتپراکنی آنلاین علیه اقلیتهای مذهبی مبادرت میورزد.
گزارش کمیسیون آمریکایی همچنین هشدار میدهد که پس از جنگ ۱۲ روزه اخیر با اسرائیل، جمهوری اسلامی تلاش برای هدف قرار دادن اماکن و افراد یهودی در خارج از کشور را تشدید کرده است. این کمیسیون تاکید میکند که یهودیان در ایران، علیرغم به رسمیت شناخته شدن ظاهری، در وضعیت ناامنی فزایندهای قرار دارند. تبلیغات یهودیستیزانه افزایش یافته و بازداشتهای خودسرانه و تهدیدها علیه جامعه یهودیان شدت یافته است.
در ادامه گزارش آمده است که جمهوری اسلامی در حالی که دین یهود را به رسمیت میشناسد، در سطح عمومی یهودیان را دشمنان اسلام معرفی میکند، تاریخ هولوکاست را انکار و تحریف میکند، بر کنیسهها نظارت دارد و با ایجاد حوزههای رأیگیری مخصوص یهودیان و وادار کردن نمایندگان جامعه یهودیان به ابراز حمایت از حکومت، به ایجاد ترس و ارعاب در میان این جامعه دامن میزند. همچنین، حکومت ایران یهودیان را به طور جمعی مسئول اقدامات نظامی اسرائیل معرفی میکند.
کمیسیون ایالات متحده در امور آزادی مذهبی بینالمللی در گزارش خود از کنگره آمریکا خواسته است تا «متمم لاوتنبرگ» را به طور دائمی تمدید و اجرا کند تا اقلیتهای دینی تحت آزار در ایران بتوانند از طریق آن، پناهندگی در آمریکا دریافت کنند. این متمم در ابتدا برای یهودیان فراری از اتحاد جماهیر شوروی تدوین شده بود و در سال ۲۰۰۴ به اقلیتهای دینی در ایران نیز گسترش یافت.
#آزادی_مذهبی #ایالات_متحده_آمریکا #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
💔8👍1
طبق گزارش دریافتی، دو تن از زندانیان تیپ ۲ سالن ۶ زندان تهران بزرگ توسط یک زندانی جرایم خطرناک، مورد اصابت چاقو قرار گرفتند.
طبق گزارش دریافتی، یک زندانی جرایم خطرناک به نام امید خاندایی، که حدود یک هفته است که به بند زندانیان سیاسی منتقل شده است، با دو تن از زندانیان سیاسی و عقیدتی به نامهای علی قنادزاده (از دراویش گنابادی) و محمود داراییمنش (از معترضان خیزش ۱۴۰۱) درگیر شده و آقای قنادزاده از ناحیه دست و کمر و محمود داراییمنش از ناحیه کمر مورد اصابت چاقو قرار گرفتند.
علاوه بر امید خاندایی، چند زندانی دیگر جرایم خشن، به بند زندانیان سیاسی منتقل شدهاند. جمهوری اسلامی همواره با عدم رعایت اصل تفکیک جرایم، به طور عمدی جان زندانیان سیاسی را تهدید کرده است و در مواردی با هماهنگی مسئولان زندان، این کار منجر به درگیری شدید و حتی جانباختن زندانیان سیاسی هم شده است. زندانیان سیاسی بر اساس آئیننامه اجرایی سازمان زندانها باید از زندانیان جرائم خشن تفکیک شوند.
این در حالیاست که بارها شاهد بودهایم مقامات زندان از زندانیان جرائم خشن برای فشار بر زندانیان سیاسی سوءاستفاده میکنند، این افراد را ترغیب میکنند که علیه زندانیان سیاسی اقداماتی انجام دهند.
مرگ تلخ علیرضا شیرمحمدعلی زندانی سیاسی را، که در زندان توسط زندانیان جرائم خشن به قتل رسید، به خاطر میآورید؟
#محمود_دارایی_منش #علی_قنادزاده #زندان_تهران_بزرگ #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
طبق گزارش دریافتی، یک زندانی جرایم خطرناک به نام امید خاندایی، که حدود یک هفته است که به بند زندانیان سیاسی منتقل شده است، با دو تن از زندانیان سیاسی و عقیدتی به نامهای علی قنادزاده (از دراویش گنابادی) و محمود داراییمنش (از معترضان خیزش ۱۴۰۱) درگیر شده و آقای قنادزاده از ناحیه دست و کمر و محمود داراییمنش از ناحیه کمر مورد اصابت چاقو قرار گرفتند.
علاوه بر امید خاندایی، چند زندانی دیگر جرایم خشن، به بند زندانیان سیاسی منتقل شدهاند. جمهوری اسلامی همواره با عدم رعایت اصل تفکیک جرایم، به طور عمدی جان زندانیان سیاسی را تهدید کرده است و در مواردی با هماهنگی مسئولان زندان، این کار منجر به درگیری شدید و حتی جانباختن زندانیان سیاسی هم شده است. زندانیان سیاسی بر اساس آئیننامه اجرایی سازمان زندانها باید از زندانیان جرائم خشن تفکیک شوند.
این در حالیاست که بارها شاهد بودهایم مقامات زندان از زندانیان جرائم خشن برای فشار بر زندانیان سیاسی سوءاستفاده میکنند، این افراد را ترغیب میکنند که علیه زندانیان سیاسی اقداماتی انجام دهند.
مرگ تلخ علیرضا شیرمحمدعلی زندانی سیاسی را، که در زندان توسط زندانیان جرائم خشن به قتل رسید، به خاطر میآورید؟
#محمود_دارایی_منش #علی_قنادزاده #زندان_تهران_بزرگ #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💔20❤4🕊3
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بیخبری نگرانکننده از رستم باقری؛ فعال سیاسی اهل لرستان
بیش از یک ماه از بازداشت رستم باقری، فعال سیاسی اهل کوهدشت لرستان، میگذرد و هیچ خبری از وضعیت او در دست نیست. باقری که طی ماههای گذشته زندگی مخفیانهای را در پی فشارهای امنیتی آغاز کرده بود، به دلیل فعالیتهای انتقادیاش در اینستاگرام تحت پیگرد قرار داشت و نهایتاً در سکوت خبری در ایام جنگ ۱۲ روزه جمهوری اسلامی و اسرائیل، بازداشت شد.
صفحه اینستاگرام او که با شجاعت به بیان دیدگاههای خود در نقد ساختار جمهوری اسلامی میپرداخت، پس از بازداشت با دستور قضایی، توسط نهادهای حکومتی مسدود شده است.
رستم باقری، متولد ۱۳۶۰ و دارای مدرک کارشناسی ارشد MBA، و از کارآفرینان لرستان است که پیش از این نیز سابقه بازداشت و شکنجه در جریان خیزش سراسری ۱۴۰۱ را داشته است. او در ۱۶ آذرماه ۱۴۰۱ در جریان روز دانشجو مورد ضربوشتم مأموران لباسشخصی قرار گرفت و دچار آسیب جدی در ناحیه گوش شد که تا امروز آثار آن باقی مانده است.
باقری در سال ۱۴۰۲ نیز در مسیر رفتن به مراسم سالگرد نیکا شاکرمی بازداشت و مدتی در زندان مرکزی خرمآباد محبوس بود. در ماههای اخیر نیز با شکایت دادستان به اتهام «تبلیغ علیه نظام» تحت تعقیب بود و پس از انتشار یک ویدیو در پاسخ به این احضار، با افزایش فشارهای امنیتی و تهدید خانوادهاش، ناچار به زندگی مخفیانه شد.
با گذشت چندین هفته از بازداشت رستم باقری و انتقال به زندان خرمآباد، نهادهای امنیتی و قضایی همچنان هیچ پاسخ روشنی درباره وضعیت پرونده او ارائه نکردهاند.
#رستم_باقری #کوهدشت #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
بیش از یک ماه از بازداشت رستم باقری، فعال سیاسی اهل کوهدشت لرستان، میگذرد و هیچ خبری از وضعیت او در دست نیست. باقری که طی ماههای گذشته زندگی مخفیانهای را در پی فشارهای امنیتی آغاز کرده بود، به دلیل فعالیتهای انتقادیاش در اینستاگرام تحت پیگرد قرار داشت و نهایتاً در سکوت خبری در ایام جنگ ۱۲ روزه جمهوری اسلامی و اسرائیل، بازداشت شد.
صفحه اینستاگرام او که با شجاعت به بیان دیدگاههای خود در نقد ساختار جمهوری اسلامی میپرداخت، پس از بازداشت با دستور قضایی، توسط نهادهای حکومتی مسدود شده است.
رستم باقری، متولد ۱۳۶۰ و دارای مدرک کارشناسی ارشد MBA، و از کارآفرینان لرستان است که پیش از این نیز سابقه بازداشت و شکنجه در جریان خیزش سراسری ۱۴۰۱ را داشته است. او در ۱۶ آذرماه ۱۴۰۱ در جریان روز دانشجو مورد ضربوشتم مأموران لباسشخصی قرار گرفت و دچار آسیب جدی در ناحیه گوش شد که تا امروز آثار آن باقی مانده است.
باقری در سال ۱۴۰۲ نیز در مسیر رفتن به مراسم سالگرد نیکا شاکرمی بازداشت و مدتی در زندان مرکزی خرمآباد محبوس بود. در ماههای اخیر نیز با شکایت دادستان به اتهام «تبلیغ علیه نظام» تحت تعقیب بود و پس از انتشار یک ویدیو در پاسخ به این احضار، با افزایش فشارهای امنیتی و تهدید خانوادهاش، ناچار به زندگی مخفیانه شد.
با گذشت چندین هفته از بازداشت رستم باقری و انتقال به زندان خرمآباد، نهادهای امنیتی و قضایی همچنان هیچ پاسخ روشنی درباره وضعیت پرونده او ارائه نکردهاند.
#رستم_باقری #کوهدشت #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💔18🕊2❤1
نمایش اقتدار یا بحران مشروعیت؟
خیام عباسی، جامعهشناس
رئیسجمهور اسلامی ایران، دکتر مسعود پزشکیان، چون در انتخاباتی بسته، دستوری و نمایشی به قدرت رسیده، تخصص پزشکی دارد و یا ممکن است با سواد دیپلماتیک آشنایی نداشته باشد، با رسانههای مخالف و اپوزیسیون با ادبیات خاصی حرف زده و آنها را «نامرد» خطاب کرده است. گرچه نامبرده حدود سه دهه است در ساختار سیاسی ایران به عنوان وزیر و نماینده مجلس فعالیت و سابقه دارد.
این صحنه، تصویری غنی برای تحلیل جامعهشناختی ارائه میدهد و چندین لایه از پویاییهای قدرت، مشروعیت، و ارتباطات را آشکار میسازد. در قلب این وضعیت، بحران مشروعیت قرار دارد. رئیسجمهوری که مسیر رسیدنش به قدرت، از نظر بخش قابلتوجهی از جامعه یا ناظران بیرونی، فاقد رقابت واقعی و رضایت عمومی تلقی میشود، اغلب با چالشی عمیق در تثبیت اقتدارش روبرو است. فقدان مشروعیت مردمی یا دموکراتیک، گاهی منجر به اتکای بیشتر به مشروعیت سنتی (مانند انتصاب توسط نهادهای خاص) یا مشروعیت کاریزماتیک مبتنی بر نمایش قدرت میشود.
فقدان سواد دیپلماتیک و توسل به ادبیات کوچهبازاری در این چارچوب معنادار است. این رفتار میتواند چندین عملکرد داشته باشد. نخست، نشانهای از ناامنی و ضعف است. رهبرانی که احساس میکنند پایههای قدرتشان سست است، ممکن است برای جبران این ضعف ادراکشده، به نمایشهای پرخاشگرانه متوسل شوند. دوم، این ادبیات میتواند تلاشی عمدی برای ایجاد ارتباط با پایگاه خاصی از حامیان باشد، گروهی که ممکن است نخبگان سنتی یا رسانههای رسمی را بیربط یا فاسد ببینند و زبان مردمی و خشن را نشانهای از صداقت و نزدیکی به تودهها تفسیر کنند. این یک استراتژی قطبسازی عمدی است که «ما» (حامیان وفادار) را در مقابل «آنها» (دشمنان خارجی و داخلی) قرار میدهد.
خطاب کردن رسانههای مخالف و اپوزیسیون به عنوان نامرد بسیار گویا است. این اصطلاح بار جنسیتی و فرهنگی سنگینی دارد. در ساختارهای مردسالارانه، مردانگی اغلب با مفاهیمی مانند شجاعت، شرافت، وفاداری و قدرت گره خورده است. با نسبت دادن صفت «نامرد»، شخص رئیسجمهور سعی دارد مخالفان را نه فقط از نظر سیاسی، بلکه از نظر «هویت بنیادین و حیثیت ا
جتماعی» تخریب کند. این کار چند هدف دارد: بیاعتبارسازی عمیق مخالفان با قرار دادن آنها خارج از هنجارهای پذیرفته شده اجتماعی، تحریک احساسات و تعصبات بخشی از جامعه که به این هنجارها پایبند هستند، و ایجاد فضایی که هرگونه مخالفت را نه یک حق دموکراتیک، بلکه عملی ناجوانمردانه و خیانتآمیز جلوه دهد. این کار، شخصیسازی و اخلاقیسازی اختلاف سیاسی است که جای بحث ایدئولوژیک یا برنامهای را با حمله به شخصیت و هویت میگیرد.
پیامدهای جامعهشناختی این رفتار گسترده است. این رفتار گفتمان فضای عمومی را تخریب میکند و گفتوگوی مدنی سازنده را غیرممکن میسازد. همچنین خشونت کلامی را عادیسازی میکند و ممکن است راه را برای افزایش خشونت فیزیکی هموار سازد. این رویکرد به تشدید شکافهای اجتماعی و قطبیسازی بیشتر جامعه دامن میزند و اعتماد عمومی به نهادها و فرآیندهای سیاسی را بیشتر تضعیف میکند. در سطح بینالمللی نیز این رفتار اعتبار و وجهه کشور را به شدت خدشهدار میسازد و آن را در انزوا قرار میدهد. با این حال، در کوتاهمدت، ممکن است برای بخشی از پایگاه حامی شخص رئیسجمهور، این رفتار به عنوان نمایش قدرت و عدم تساهل در برابر دشمنان تفسیر شود و وفاداری آنها را تقویت کند، هرچند این وفاداری لزوماً نه بر پایه مشروعیت دموکراتیک یا عملکرد مؤثر، بلکه بر اساس هویتسازی و دشمنتراشی استوار است. به طور خلاصه، این وضعیت نمونهای بارز از تلاش یک رئیسجمهور با پایههای مشروعیت ضعیف برای حفظ کنترل از طریق استراتژیهای قطبیسازی، تخریب مخالفان و جایگزینی دیپلماسی با پرخاشگری کلامی است؛ استراتژیهایی که پیامدهای مخربی برای ساختار اجتماعی و سیاسی جامعه به همراه دارد.
کانال تلگرام نگارنده
https://t.me/drabbasee
#پزشکیان #مشروعیت #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
خیام عباسی، جامعهشناس
رئیسجمهور اسلامی ایران، دکتر مسعود پزشکیان، چون در انتخاباتی بسته، دستوری و نمایشی به قدرت رسیده، تخصص پزشکی دارد و یا ممکن است با سواد دیپلماتیک آشنایی نداشته باشد، با رسانههای مخالف و اپوزیسیون با ادبیات خاصی حرف زده و آنها را «نامرد» خطاب کرده است. گرچه نامبرده حدود سه دهه است در ساختار سیاسی ایران به عنوان وزیر و نماینده مجلس فعالیت و سابقه دارد.
این صحنه، تصویری غنی برای تحلیل جامعهشناختی ارائه میدهد و چندین لایه از پویاییهای قدرت، مشروعیت، و ارتباطات را آشکار میسازد. در قلب این وضعیت، بحران مشروعیت قرار دارد. رئیسجمهوری که مسیر رسیدنش به قدرت، از نظر بخش قابلتوجهی از جامعه یا ناظران بیرونی، فاقد رقابت واقعی و رضایت عمومی تلقی میشود، اغلب با چالشی عمیق در تثبیت اقتدارش روبرو است. فقدان مشروعیت مردمی یا دموکراتیک، گاهی منجر به اتکای بیشتر به مشروعیت سنتی (مانند انتصاب توسط نهادهای خاص) یا مشروعیت کاریزماتیک مبتنی بر نمایش قدرت میشود.
فقدان سواد دیپلماتیک و توسل به ادبیات کوچهبازاری در این چارچوب معنادار است. این رفتار میتواند چندین عملکرد داشته باشد. نخست، نشانهای از ناامنی و ضعف است. رهبرانی که احساس میکنند پایههای قدرتشان سست است، ممکن است برای جبران این ضعف ادراکشده، به نمایشهای پرخاشگرانه متوسل شوند. دوم، این ادبیات میتواند تلاشی عمدی برای ایجاد ارتباط با پایگاه خاصی از حامیان باشد، گروهی که ممکن است نخبگان سنتی یا رسانههای رسمی را بیربط یا فاسد ببینند و زبان مردمی و خشن را نشانهای از صداقت و نزدیکی به تودهها تفسیر کنند. این یک استراتژی قطبسازی عمدی است که «ما» (حامیان وفادار) را در مقابل «آنها» (دشمنان خارجی و داخلی) قرار میدهد.
خطاب کردن رسانههای مخالف و اپوزیسیون به عنوان نامرد بسیار گویا است. این اصطلاح بار جنسیتی و فرهنگی سنگینی دارد. در ساختارهای مردسالارانه، مردانگی اغلب با مفاهیمی مانند شجاعت، شرافت، وفاداری و قدرت گره خورده است. با نسبت دادن صفت «نامرد»، شخص رئیسجمهور سعی دارد مخالفان را نه فقط از نظر سیاسی، بلکه از نظر «هویت بنیادین و حیثیت ا
جتماعی» تخریب کند. این کار چند هدف دارد: بیاعتبارسازی عمیق مخالفان با قرار دادن آنها خارج از هنجارهای پذیرفته شده اجتماعی، تحریک احساسات و تعصبات بخشی از جامعه که به این هنجارها پایبند هستند، و ایجاد فضایی که هرگونه مخالفت را نه یک حق دموکراتیک، بلکه عملی ناجوانمردانه و خیانتآمیز جلوه دهد. این کار، شخصیسازی و اخلاقیسازی اختلاف سیاسی است که جای بحث ایدئولوژیک یا برنامهای را با حمله به شخصیت و هویت میگیرد.
پیامدهای جامعهشناختی این رفتار گسترده است. این رفتار گفتمان فضای عمومی را تخریب میکند و گفتوگوی مدنی سازنده را غیرممکن میسازد. همچنین خشونت کلامی را عادیسازی میکند و ممکن است راه را برای افزایش خشونت فیزیکی هموار سازد. این رویکرد به تشدید شکافهای اجتماعی و قطبیسازی بیشتر جامعه دامن میزند و اعتماد عمومی به نهادها و فرآیندهای سیاسی را بیشتر تضعیف میکند. در سطح بینالمللی نیز این رفتار اعتبار و وجهه کشور را به شدت خدشهدار میسازد و آن را در انزوا قرار میدهد. با این حال، در کوتاهمدت، ممکن است برای بخشی از پایگاه حامی شخص رئیسجمهور، این رفتار به عنوان نمایش قدرت و عدم تساهل در برابر دشمنان تفسیر شود و وفاداری آنها را تقویت کند، هرچند این وفاداری لزوماً نه بر پایه مشروعیت دموکراتیک یا عملکرد مؤثر، بلکه بر اساس هویتسازی و دشمنتراشی استوار است. به طور خلاصه، این وضعیت نمونهای بارز از تلاش یک رئیسجمهور با پایههای مشروعیت ضعیف برای حفظ کنترل از طریق استراتژیهای قطبیسازی، تخریب مخالفان و جایگزینی دیپلماسی با پرخاشگری کلامی است؛ استراتژیهایی که پیامدهای مخربی برای ساختار اجتماعی و سیاسی جامعه به همراه دارد.
کانال تلگرام نگارنده
https://t.me/drabbasee
#پزشکیان #مشروعیت #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
👍16❤1
«تمام زندگى من تلاشى بوده است براى قدم برداشتن در جهت روشن نيمكره زمين.
نمیدانم از كجا آمدهام و به كجا میروم، فقط میدانم كه مردن را دوست ندارم و اين را نيز میدانم كه مردن میتواند انتهاى كار نباشد! میخواهم ادامه داشته باشم چون روز را دوست دارم و گل را دوست دارم و عاشق آفتاب هستم و نيز به اين دليل كه میخواهم تمام مردم از زمانى كه به دنيا میآيند با روز و گل و آفتاب و آيينه و آب رفاقت كنند.
هميشه عاشق انسان بودهام و همواره در اين انديشه به سر بردهام كه بايد مرتبه و مقام والاى انسان را به او شناساند و به او باز پس داد. از اينكه مردم دشمن مردم بودهاند دردها كشيدهام و از اينكه انسان قاتل انسان شده است رنج ها بردهام.»
قسمتى از مقدمه كتاب شعر "من و آن من ديگر"
فريدون فرخ زاد-جولاى ١٩٨٣
لس انجلس
پیکر بیجان فریدون فرخزاد ۱۶ مرداد ۱۳۷۱ پیداشد، ولی گویا وزارت خارجه جمهوری اسلامی بهتر از همه میدانست که او را ۹ مرداد به قتل رساندهاند و تاریخ وفات را در شناسنامهاش نهم مرداد ثبت کردند!
فریدون فرخزاد معروفترین شومن ایران،در ۴۷ سالگی به قتل رسید.
او از مخالفان سرشناس جمهوری اسلامی بود که رهبران نظام، بهویژه آیتالله خمینی و نظام ولایت فقیه را در برنامههایش شدیدا مورد سرزنش قرار میداد.
در زمان ریاستجمهوری هاشمیرفسنجانی، از دفتر او با برخی شخصیتها و افراد سرشناس اپوزیسیون در خارج از کشور، به منظور کشاندن آنها به ایران، تماس برقرارمیشد.
تماسگیرندگان ابراز میداشتند که شرایط در جمهوری اسلامی تغییر کرده ومنتقدان یا مخالفان میتوانند بدون هیچ نگرانی به ایران بازگردند. بعدها روشن شد که هدف اصلی از تماس و گفتگوها با مخالفان در خارج از کشور قتل آنها بوده است.
در همین رابطه افرادی از ایران با فریدون فرخزاد تماس میگیرند. فرستادگان جمهوری اسلامی به او میگویند که میتواند با خیال راحت به ایران بازگردد و مشکلات مادرش را حل کند. هیچ خطری متوجه او نخواهد بود. آنها از فرخزاد میخواهند که تماسها، گفتگوها و مذاکرات را کاملا پنهان نگه دارد و با کسی در این مورد ابدا سخنی نگوید. پس از مدتی قرار میشود برای آخرین بار و به منظور گفتگو درباره جزئیات سفر فرخزاد به ایران، نشستی در خانه او در شهر بن آلمان برگزار شود. در روز ملاقات، ...
ادامه این متن را در صفحه ۱۰۲ کتاب بنیادگرایان اسلامی و قتل دگراندیشان بخوانید!
لینک دانلود رایگان کتاب
https://tavaana.org/fa/Assassinations_of_IR
طرح از محمد یاوری
#فریدون_فرخزاد #تروریسم #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
نمیدانم از كجا آمدهام و به كجا میروم، فقط میدانم كه مردن را دوست ندارم و اين را نيز میدانم كه مردن میتواند انتهاى كار نباشد! میخواهم ادامه داشته باشم چون روز را دوست دارم و گل را دوست دارم و عاشق آفتاب هستم و نيز به اين دليل كه میخواهم تمام مردم از زمانى كه به دنيا میآيند با روز و گل و آفتاب و آيينه و آب رفاقت كنند.
هميشه عاشق انسان بودهام و همواره در اين انديشه به سر بردهام كه بايد مرتبه و مقام والاى انسان را به او شناساند و به او باز پس داد. از اينكه مردم دشمن مردم بودهاند دردها كشيدهام و از اينكه انسان قاتل انسان شده است رنج ها بردهام.»
قسمتى از مقدمه كتاب شعر "من و آن من ديگر"
فريدون فرخ زاد-جولاى ١٩٨٣
لس انجلس
پیکر بیجان فریدون فرخزاد ۱۶ مرداد ۱۳۷۱ پیداشد، ولی گویا وزارت خارجه جمهوری اسلامی بهتر از همه میدانست که او را ۹ مرداد به قتل رساندهاند و تاریخ وفات را در شناسنامهاش نهم مرداد ثبت کردند!
فریدون فرخزاد معروفترین شومن ایران،در ۴۷ سالگی به قتل رسید.
او از مخالفان سرشناس جمهوری اسلامی بود که رهبران نظام، بهویژه آیتالله خمینی و نظام ولایت فقیه را در برنامههایش شدیدا مورد سرزنش قرار میداد.
در زمان ریاستجمهوری هاشمیرفسنجانی، از دفتر او با برخی شخصیتها و افراد سرشناس اپوزیسیون در خارج از کشور، به منظور کشاندن آنها به ایران، تماس برقرارمیشد.
تماسگیرندگان ابراز میداشتند که شرایط در جمهوری اسلامی تغییر کرده ومنتقدان یا مخالفان میتوانند بدون هیچ نگرانی به ایران بازگردند. بعدها روشن شد که هدف اصلی از تماس و گفتگوها با مخالفان در خارج از کشور قتل آنها بوده است.
در همین رابطه افرادی از ایران با فریدون فرخزاد تماس میگیرند. فرستادگان جمهوری اسلامی به او میگویند که میتواند با خیال راحت به ایران بازگردد و مشکلات مادرش را حل کند. هیچ خطری متوجه او نخواهد بود. آنها از فرخزاد میخواهند که تماسها، گفتگوها و مذاکرات را کاملا پنهان نگه دارد و با کسی در این مورد ابدا سخنی نگوید. پس از مدتی قرار میشود برای آخرین بار و به منظور گفتگو درباره جزئیات سفر فرخزاد به ایران، نشستی در خانه او در شهر بن آلمان برگزار شود. در روز ملاقات، ...
ادامه این متن را در صفحه ۱۰۲ کتاب بنیادگرایان اسلامی و قتل دگراندیشان بخوانید!
لینک دانلود رایگان کتاب
https://tavaana.org/fa/Assassinations_of_IR
طرح از محمد یاوری
#فریدون_فرخزاد #تروریسم #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💔29❤6👍3🕊1