آموزشکده توانا
50.9K subscribers
36.7K photos
39.7K videos
2.56K files
20.7K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
«پس از سال‌ها انکار، جمهوری اسلامی امروز نه تنها می‌داند در میان مردم ایران از مقبولیت افتاده است؛ که حتی می‌خواهد با راه انداختن کارناوال شنیع شادی نیروهای سرکوب‌گر خود، این پیام را مخابره کند که ما برای ماندن در قدرت به مشروعیت مردمی نیازی نداریم. وگرنه مانند دهه‌های گذشته، به نظامیان و شبه‌نظامیان خود دستور می‌داد بدون لباس فرم این تجمعات نمایشی را راه بیاندازند.

چنین پیامی اما تازگی ندارد. از ترکیب نامفهوم دو واژه "جمهوری" و "اسلامی" می‌شد فهمید یک جای کار می‌لنگد. در نظامی که حاکم خود را نماینده خدا و مجری دستورات او می‌داند، آرای مردمی در تعیین سیاست‌های کلی و جزئی راه به جایی نمی‌برند.

اما اکنون که چهره ننگین فساد و سرکوب جمهوری اسلامی از پرده بیرون افتاده و آشکارا خود را از مردم ایران جدا می‌داند؛ زمان آن است که مردم هم، دست در دست هم، در برابر این حکومت سفّاک و تمام متعلقاتش، مانند تیم به‌ظاهر ملی فوتبال، ایستاده و یک بار برای همیشه ثابت کنند: "این عوعوی سگان شما نیز بگذرد."»

- متن ارسالی مخاطبان توانا

#مهسا_امینی #انقلاب_۱۴۰۱ #یاری_مدنی_توانا #بحران_مشروعیت

@Tavaana_TavaabaTech
105👍78👌10🔥1
امیرسالار داوودی، وکیل دادگستری و فعال حقوق بشر:
تصویب قانون حجاب اجباری، اذعان حکومت به نداشتن مشروعیت است

امیرسالار داوودی، وکیل دادگستری و زندانی سیاسی سابق، در دو توئیت کوتاه به بررسی قانون حجاب اجباری و پیامدهای آن پرداخت و اظهار داشت که تصویب این قانون، نشانه‌ای آشکار از بحران مشروعیت در حکومت است.

او در توییت‌های خود نوشت:
«هدف اصلی قانون حجاب، عمدتاً بانوان سرزمین ما هستند. لیکن تکلیف ما مردها جز این نیست که حتی کمتر از آنی به اینکه مسئله ما نیست، فکر هم نکنیم و کنار زنان سرزمینمان در یک کارزار مشترک تا آخر بمانیم. تضییع حقوق زنان سرزمین ما فراتر از این قانون است. بازی نخوریم.»

امیرسالار داوودی تأکید می‌کند که مسئله حجاب اجباری تنها یکی از نمادهای تضییع حقوق زنان است و مبارزه با آن نیازمند همبستگی و مشارکت مردان و زنان ایران است. او به خصوص بر همراهی مردان در این کارزار تاکید می‌کند.

داوودی سپس به پیامدهای تصویب قانون حجاب اجباری پرداخت و افزود:
«وقتی در مورد حجاب اجباری، یک حکومت بعد از ۴۴ سال به تصویب قانونی در ۷۴ ماده تن می‌دهد، بالصراحه اذعان دارد که دیگر نمی‌تواند ادعا کند که مشروعیت دارد. چرا که ناچار شده در مهمترین مُعرّفه‌ای که حسب آن مدعی بود، مردم نگاه رسمی‌اش را پذیرا هستند، پناهنده قانون گردد.»

او با این تحلیل، نتیجه می‌گیرد که حکومت دیگر نمی‌تواند ادعای همراهی مردم با خود را داشته باشد، زیرا مجبور شده با تصویب قانون جدید، نشان دهد که حمایت مردمی از سیاست‌هایش در خصوص حجاب به‌طور جدی زیر سؤال رفته است.

#امیرسالار_داودی
#نه_به_ححاب_اجباری
#حجاب_اجباری #بحران_مشروعیت #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech
👍253
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دکتر حاتم قادری، استاد فلسفه سیاسی، در گفت‌وگویی در استودیو پات تأکید کرد که علی خامنه‌ای بیش از هر زمان به مرگ سیاسی نزدیک شده است. او با مرور مواضع تند خامنه‌ای در خطبه‌های سال گذشته درباره زنان، اسرائیل و آمریکا، و مقایسه آن با تحولات داخلی و منطقه‌ای اخیر—از عقب‌نشینی‌های آشکار در مواضع ایدئولوژیک تا تغییر رویکرد به مذاکره با آمریکا—گفت: «این تحولات چیزی نیست جز نشانه‌های مرگ سیاسی.» قادری با اشاره به از دست رفتن مشروعیت و توان مانور سیاسی رهبر جمهوری اسلامی، افزود: «به باور من، مرگ سیاسی او حتی رخ داده، هرچند هنوز بسیاری باور دارند که او همچنان در رأس قدرت است.»

@studio_patt

ویدیوی کامل این گفتگو در یوتیوب:
https://youtu.be/P0_zVbZowLk?feature=shared

#بحران_مشروعیت #حاتم_قادری #نه_به_جمهورى_اسلامى #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
👍32💯3
اگر اعتراض کنید، نمی‌آیم!

از وکالت تا ولایت؛ وقتی نماینده، ارباب موکلان می‌شود

✍️خیام عباسی، جامعه‌شناس



غلامرصا تاجگردون نماینده گچساران که در انتخابات قبلی به دلیل تخلف انتخاباتی، اعتبارنامه‌اش توسط نمایندگان مجلس تأیید نشد و از مجلس اخراجش کردند، در یک جلسه با تعدادی از موکلین و منتقدان خود گفته است (نقل به مضمون): چرا اعتراض می‌کنید؟. اگر به اعتراض و انتقاد ادامه بدهید، رهای‌تان می‌کنم و در تهران می‌نشینم، کاری هم از دست‌تان برنمی‌آید چون نماینده هستم.


پارلمانی که تاجگردون عضو آن است، نتیجۀ تئوری‌پردازی‌های فیلسوفان غربی است و بعید است نام‌برده از مکانیزم آن و ضرورت پاسخگویی وکیل به موکلان آگاه باشد. اگر او با مکانیزمی کاملاً دموکراتیک انتخاب شده بود، همین چند جمله حق عزل او را به موکلانش می‌داد و موکلانش - حتا آن درصدی که به او رأی نداده‌اند- قادر بودند به راحتی، کرسی قرمز ِ پُر آب‌ونان را از زیر پای او بکشند. اما دریغا که... .

اما، فیلسوفانی چون روسو و لاک بر این اصل پای فشرده‌اند که قدرت سیاسی ریشه در حقوق انتخاباتی مردم دارد. نماینده، وکیل‌ِ موکلان است، نه ارباب آنان. موکل، وکیل را استخدام می‌کند تا کارهای او را انجام بدهد. این رابطه در ایران برعکس شده است. هنگامی که نماینده‌ای می‌گوید: «رهای‌تان می‌کنم و کاری نمی‌توانید بکنید چون نماینده هستم» در واقع خود را فراتر از مردم می‌نهد و رابطۀ عمودی ِ فرادست - فرودست را جای‌گزین رابطۀ افقی ِ خادم - موکل می‌کند. این سخن، مشروعیت نمایندگی را از اساس تخریب می‌کند.
حقِ اعتراض و نقد، خون جاری در رگ‌های دموکراسی است. جان استوارت میل در رساله‌ جاودان «دربارۀ آزادی» هشدار داده است که خاموش کردن صداهای مخالف، جامعه را به ورطۀ «استبداد خاموش» می‌کشاند. عبارت «اعتراض می‌کنید» نه‌تنها حق مردم را تحقیر می‌کند، بلکه خطر تبدیل نمایندگی به پدرسالاری سیاسی را آشکار می‌سازد. نماینده‌ای که نقد و اعتراض را با تهدید پاسخ می‌دهد، گویی خود را «پدر و دانای کل جامعه» می‌پندارد. 
البته چنین آدمی حتا مصونیت پارلمانی را هم درک نکرده است. مصونیت پارلمانی، حربه‌ای برای دفاع از استقلال نهاد قانون‌گذاری در برابر فشارهای بیرونی است. این دیدگاه را منتسکیو، نظریه‌پرداز تفکیک قوا نوشته است. اما هنگامی که نماینده‌ای با تکیه بر این مصونیت فریاد می‌زند:‌«کاری از دست‌تان برنمی‌آید»،‌ این امتیاز را به سلاحی برای مصونیت از پاسخگویی بدل می‌کند. این همان فساد نهادی است که ارسطو نسبت به آن هشدار داده است؛ یعنی تبدیل دموکراسی به اولیگارشی خودکامه.
هابرماس و دیگر نظریه‌پردازان دموکراسی ِ گفت‌وگومحور تأکید دارند که مشروعیت نهادها در گرو دادوستد پیوسته با ارادۀ مردم است. اعلام «در تهران می‌نشینم» و تهدید به ترک مسئولیت، نشان‌دهندۀ گسست ارادۀ نماینده از ارادۀ موکلان است. این سخن، آشکارا می‌گوید نفع شخصی یا موقعیت من بر خدمت به شما ارجحیت دارد. 
حتی ادموند برک که از استقلال رأی نماینده دفاع می‌کرد، هرگز حق تحقیر مردم یا انکار پاسخگویی را مجاز نمی‌شمرد. آنچه این جا رخ داده، سقوط از اخلاق نمایندگی به ورطۀ نخوت قدرت است. نماینده‌ای که تهدید به «رها کردن» مردم می‌کند، گویی نمایندگی را ملک شخصی خود می‌پندارد، نه امانتی عمومی.
این سخن، سه زنگ‌خطر بزرگ را به صدا درمی‌آورد: 
اول، فراموشی ریشه‌های مردمی قدرت (روسو)؛
دوم،  تبدیل نقد به «تهدید» (نفی آزادی بیان میل)؛
و سوم، سوءاستفاده از نهادهای دموکراتیک برای تثبیت بی‌مسئولیتی (ارسطو). 

همان‌گونه که روسو هشدار داد قدرتی که از مردم برمی‌خیزد، اگر در خدمت مردم نباشد، مشروعیت خود را می‌کُشد.
این نماینده، با گفتارش، نه‌تنها مشروعیت خودش را خدشه‌دار کرده، بلکه خطر بی‌اعتمادی به نهاد نمایندگی را نیز دامن زده است.
این‌که کدام‌یک از نهادها و سازمان‌های حکومتی در نبود حق عزل مردم، از این نماینده پاسخ و توضیح بخواهند، در اصول اساسی و حقوق سیاسی مردم غایب است. در واقع برای چنین نماینده‌ای هم روشن است که ارکان حکومت از او توضیح نمی‌خواهند. هرچه هست، حتا رنگ ظاهری هم از سیستم انتخاباتی در ایران باقی نمانده است. اگرنه چنین افرادی، نمایندگی مردم را در لیست آرزوهای‌شان می‌نوشتند.


آن‌چه خواندید یادداشت تحلیلی خیام عباسی (جامعه‌شناس) است که در کانال تلگرامی‌اش (شرنگ) منتشر شده است.

#مشروعیت #بحران_مشروعیت #دموکراسی #مسئولیت #شفافیت #قدرت #نمایندگی #پاسخگویی #استبداد #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
🕊12👍62
آریتمی‌های قلب نظام در مترو گلشهر
✍️آبتین نیک‌منش

چه می‌شود که اختلال دو ساعته‌ی مترو، ناگهان به صحنه‌ی اعتراض سیاسی با شعارهای رادیکال بدل می‌شود؟
واقعه‌ی گلشهر، روایتی از بی‌اعتباری نهادها بود. وقتی در هر اختلال و نقصی، از کوچک تا بزرگ، تنها در عرض یک ساعت، نوک پیکان اعتراض به رأس ساختار سیاسی و موجودیت نظام نشانه می‌رود، یعنی نهادهای میانی دیگر کارکرد خود را از دست داده‌اند. از نگاه مردم، بود و نبودشان تفاوتی ندارد.

شاید اگر در لندن، استانبول یا مسکو قطار دچار نقص فنی شود، مردم نهایتاً سازمان مترو یا شهرداری را بر سر مدیرانش خراب کنند؛ اما بعید است به‌یک‌باره شعار سرنگونی تمامیت نظام سیاسی را بدهند یا پادشاه پیشین را صدا کنند. اینجاست که می‌فهمیم چند اتفاق افتاده؛ همان آریتمی‌های خطرناک در نوار قلب.

تا همین چند سال پیش، رئیس‌جمهور، شهردار و مدیر این نهاد و آن سازمان هم مورد خطاب مردم ناراضی و منتقدان بود. یکی می‌گفت احمدی‌نژاد فلان کرد، دیگری می‌گفت روحانی فاسد بود و آن یکی می‌گفت نه، رفسنجانی دزد بود. اما در چند سال گذشته، گویی دیگر نهادی جز ولایت فقیه مسئول نیست و تمامی نهادهای دیگر، در ذهن مردم بازیچه و صرفاً آلت دست فرض می‌شوند.

نتیجه‌ی بی‌اعتباری نهادها، ایجاد پتانسیل تبدیل هر بحران به دومینوی سقوط است. اگر قرار باشد هر اتفاقی، مثل قطعی برق یا توقف مترو، منجر به شعارهایی چون «مرگ بر خامنه‌ای» یا «رضا شاه، روحت شاد» شود، تکلیف چه خواهد بود؟ آن هم در نظامی که با چندین ابر بحران از اقتصاد تا فرهنگ و محیط‌زیست روبه‌روست. از کجا معلوم یکی از این بحران‌ها، همین روزها نتواند برایش دردسری بزرگ مثل آبان ۹۸ یا قیام مهسا درست کند؟

آن هم وقتی که اکثریت، موجودیت یک سیستم و یک فرد را عامل این وضع می‌دانند. دیگر نه رئیس‌جمهور مسئول است، نه شهردار، نه رئیس اداره‌ی برق، نه آمریکا و اسرائیل. هیچ‌کس دیگر در تیررس نیست؛ فقط یک نفر مخاطب خشم و نفرت است.

چیزی که خامنه‌ای همیشه از آن وحشت داشت و با سیاستی دقیق و ریاکارانه تلاش می‌کرد دولت و انتخاب مردم را مسئول مشکلات معرفی کند. در حالی‌که جزء‌به‌جزء تصمیمات از سوی خامنه‌ای و منصوبانش گرفته می‌شد، او در ظاهر شبیه اپوزیسیون، جلوی بسیجی‌ها نمایش انتقاد و مظلومیت می‌داد. هم‌زمان، در پشت پرده به ظریف و روحانی دستور امضای برجام و تسلیم می‌داد و در برابر نیروهای ارزشی با چهره‌ای مظلوم می‌گفت: «من که از اول به غربی‌ها بدبین بودم و راضی نبودم، اما چه کنیم، عده‌ای کار خود را می‌کنند!»

با اشاره‌ی او، مجلس ولایت‌مدارش برجام را در بیست دقیقه تصویب می‌کند! سپس در صداوسیمای تحت امرش، مستند و فیلم می‌سازد تا القا کند این دولت مزدور آمریکا و تیم مذاکره‌کننده‌اش جاسوس بوده‌اند!

رنگ باختن این حنا و شناسایی عامل اصلی، همان سیگنال‌های خطرناکی است که وقتی پزشکان در نوار قلب یک بیمار می‌بینند، از ادامه‌ی حیات او بیمناک می‌شوند؛ به‌ویژه اگر وی دچار بیماری‌های مزمن و زمینه‌ای مانند مرگ روایت‌ها، انزوای بین‌المللی، تحریم حداکثری، جنگ با جوانان و زنان، اقتصاد ورشکسته و سیستم اطلاعاتی آبکش در برابر اسرائیل باشد.

آیا بوی بحران بقا را استشمام نمی‌کنید؟
إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ


این مطلب را آقای آبتین نیک‌منش برای ما ارسال کرده‌اند.


#بحران_مشروعیت #نه_به_جمهوری_اسلامی #مترو_گلشهر #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
👍223👎1
ابتلای نظام به سرطان سیاسی
✍️آبتین نیکمنش

شکاف در ساختار سیاسی و درگیری میان پدرخوانده‌های باندهای قدرت را سرطان می‌خوانمش، چرا که همچون سرطان، نظم و مکانیسم یک بدنه را ویران می‌کند. نشانه‌های این مرض، اخیراً بیش از پیش نوک کوه یخش در جمهوری اسلامی هویدا شده است؛ چند هفته پیش، شمخانی تلاش کرد در رسانه‌ها با زیر سؤال بردن صداقت حسن روحانی در ماجرای هواپیمای اوکراینی، او را بی‌اعتبار کند، و چندی بعد، فیلم عروسی دختر شمخانی به طور گسترده پخش شد. از سویی، اژه‌ای پس از سال‌ها سکوت، به جان علی انصاری، رئیس بانک آینده و نوچه‌ی مجتبی خامنه‌ای می‌افتد و برای انحلال بانک آینده تهدیدش می‌کند. در این اثنا، مصطفی پورمحمدی (عنصر مخوف امنیتی و قضایی سابق) می‌گوید اعضای نظام بهتر است به جای درگیری با هم، به مصلحت نظام فکر کنند؛ و شمخانی هم ملتمسانه فریاد می‌زند: «آهای رقبا، هوشیار باشید که ما همگی در یک کشتی نشسته‌ایم!»

می‌بینید که این روزها شنیدن صدای درگیری گرگ‌ها در جمهوری اسلامی کار سختی نیست. قبلاً هم کم نبود، اما امروز آن‌قدر گسترده شده که به فضای رسانه کشیده است؛ از این‌رو مردم ایران باید بسیار امیدوار باشند. در همه‌ی تئوری‌ها و نظریه‌پردازی‌ها درباره‌ی انقلاب‌ها و فروپاشی‌ها، وقوع شکاف و عدم انسجام نیروهای سیاسی در یک رژیم، در کنار سایر عوامل مثل بحران مشروعیت، بحران کارآمدی، فشار خارجی و حضور اپوزیسیون عمل‌گرا، از شروط لازم و اصلی است. زیرا مادامی که نیروهای سیاسی هم‌صدا باشند، دستگاه سرکوب نیز منسجم و مطمئن عمل می‌کند؛ اما شکاف در بالا، ناامیدی و بی‌اعتمادی را به پایین منتقل می‌کند.

از سوی دیگر، این درگیری‌ها و شکاف‌ها در زمان بحران‌هایی مثل اعتراضات خیابانی یا حمله‌ی نظامی، می‌تواند همچون سرطانی به جان دستگاه تصمیم‌سازی و اتاق‌های فکر امنیتی بیفتد و آن‌ها را دچار خطاهای محاسباتی‌ای کند که تصمیم‌هایشان بلای جان خودشان شود. به‌ویژه وقتی عمود خیمه‌ی نظام و عامل انسجام، یعنی رهبری جمهوری اسلامی، حذف شده باشد. او چینی‌بندزن این شکاف‌ها در بیش از سه دهه‌ی گذشته بوده و دیگر کسی در قد و قامت او پیدا نخواهد شد که بتواند این ترک‌ها را بند بزند.

یادتان نرود ابراهیم رئیسی سال گذشته در حضور اردوغان، فالی گرفت و حضرت حافظ گفت:
«خوش باش که ظالم نبرد راه به منزل!»
و می‌بینیم که از آن روز تاکنون چه بر جمهوری اسلامی گذشته است. شاید همین فال، استعاره‌ای از سرنوشتی باشد که این بار نه در کتاب شعر، بلکه در متن کتاب تاریخ برای جمهوری اسلامی نگاشته شود.

آبتین نیک‌منش

#بحران_مشروعیت #جنگ_قدرت #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
👍221