روشنک مولایی، دختری که موتورسیکلتسوار آزارگر جنسی را هل داده بود، چهارشنبه گذشته از زندان قرچک ورامین آزاد شده است.
بر اساس اطلاعات منتشرشده از سوی کانون زنان ایرانی: «قاضی دادگاهی که به صورت آنلاین برگزار شده بود، برای او مجازات شلاق صادر کرده است.
روشنک مولایی موقع آزادی از زندان وضعیت جسمی و روحی خوبی داشته وبه هنگام خداحافظی با همبندانش به آنها گفته که «شلاقم را خوردم و دارم میرم.»
این کانون افزوده است: «مشخص نیست که حکم شلاق روشنک مولایی چقدر بوده و چگونه اجرا شده است.
روشنک از فعالان مبارزه با حجاب اجباری است و پیشتر در جریان جنبش زن، زندگی، آزادی نیز بازداشت شده بود.
او در بازداشت اخیرش بیش از بیست روز در زندان قرچک بهسر برده است.»
#روشنک_مولایی_علیشاه #روشنک_ملایی_عالیشاه #حجاب_عفاف #خشونت_علیه_زنان #شلاق #نه_به_جمهورى_اسلامى #نه_به_پوشش_اجباری #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
بر اساس اطلاعات منتشرشده از سوی کانون زنان ایرانی: «قاضی دادگاهی که به صورت آنلاین برگزار شده بود، برای او مجازات شلاق صادر کرده است.
روشنک مولایی موقع آزادی از زندان وضعیت جسمی و روحی خوبی داشته وبه هنگام خداحافظی با همبندانش به آنها گفته که «شلاقم را خوردم و دارم میرم.»
این کانون افزوده است: «مشخص نیست که حکم شلاق روشنک مولایی چقدر بوده و چگونه اجرا شده است.
روشنک از فعالان مبارزه با حجاب اجباری است و پیشتر در جریان جنبش زن، زندگی، آزادی نیز بازداشت شده بود.
او در بازداشت اخیرش بیش از بیست روز در زندان قرچک بهسر برده است.»
#روشنک_مولایی_علیشاه #روشنک_ملایی_عالیشاه #حجاب_عفاف #خشونت_علیه_زنان #شلاق #نه_به_جمهورى_اسلامى #نه_به_پوشش_اجباری #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
دختر نوجوان ۱۷ سالهای در پیرانشهر توسط پدرش به قتل رسید.
این قتل دلخراش با «انگیزه ناموسی» صورت گرفته است. کانی عبدالهی دختر ۱۷ ساله با ضربات متعدد چاقو مورد حمله قرار گرفت و با وجود اینکه به بیمارستان منتقل شده بود جان خود را از دست داد. کانی را به بهانه ارتباط با یک پسر به قتل رساندهاند.
فقدان مجازات مناسب قانونی برای خشونتهای ناموسی علیه زنان و به ویژه عدم جرمانگاری خشونت خانگی علیه آنها از دلایل موثر در عدم کاهش این نوع از خشونت در ایران است.
تجویز قتل زن توسط شوهر به دلیل خیانت جنسی در قوانین، نبود مجازات مناسب برای پدرانی که فرزندان خود را به قتل میرسانند، فقدان مجازات مناسب جایگزین قصاص نفس برای جرم قتل عمد و به ویژه برخورد همراه با تساهل و تسامح دستگاه قضایی با قاتل در پروندههای مربوط به زنکُشی از مواردی است که قوانین موضوعه در ایران را به مجوزی قانونی برای اعمال خشونت علیه زنان تبدیل کرده است.
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#یاری_مدنی_توانا
#خشونت_علیه_زنان
#قتل_ناموسی
@Tavaana_Tavaanatech
این قتل دلخراش با «انگیزه ناموسی» صورت گرفته است. کانی عبدالهی دختر ۱۷ ساله با ضربات متعدد چاقو مورد حمله قرار گرفت و با وجود اینکه به بیمارستان منتقل شده بود جان خود را از دست داد. کانی را به بهانه ارتباط با یک پسر به قتل رساندهاند.
فقدان مجازات مناسب قانونی برای خشونتهای ناموسی علیه زنان و به ویژه عدم جرمانگاری خشونت خانگی علیه آنها از دلایل موثر در عدم کاهش این نوع از خشونت در ایران است.
تجویز قتل زن توسط شوهر به دلیل خیانت جنسی در قوانین، نبود مجازات مناسب برای پدرانی که فرزندان خود را به قتل میرسانند، فقدان مجازات مناسب جایگزین قصاص نفس برای جرم قتل عمد و به ویژه برخورد همراه با تساهل و تسامح دستگاه قضایی با قاتل در پروندههای مربوط به زنکُشی از مواردی است که قوانین موضوعه در ایران را به مجوزی قانونی برای اعمال خشونت علیه زنان تبدیل کرده است.
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#یاری_مدنی_توانا
#خشونت_علیه_زنان
#قتل_ناموسی
@Tavaana_Tavaanatech
پدر و برادر دختری ۱۷ ساله او را در حالی که فرزندش را در آغوش داشت با ۱۶ گلوله به قتل رساندند.
روز گذشته خبر قتل هولناک عاطفه زغیبی؛ دختر ۱۷ سالهای در شهر شوشتر واقع در استان خوزستان منتشر شد.
یک پدر ۱۶ گلوله به دختر نوجوانش شلیک کرده آنهم در حالی که نوزادش در آغوشش بوده.
این جنایات در کشورمان تکرار میشود و چه بسا نامها فراموش شوند رومینا عاطفه کانی مبینا ...
تبریک میگم دختره!
طرح از مانا نیستانی
https://tavaana.org/congratulations/
مانا نیستانی
فقدان مجازات مناسب قانونی برای خشونتهای ناموسی علیه زنان و به ویژه عدم جرمانگاری خشونت خانگی علیه آنها از دلایل موثر در عدم کاهش این نوع از خشونت در ایران است.
تجویز قتل زن توسط شوهر به دلیل خیانت جنسی در قوانین، نبود مجازات مناسب برای پدرانی که فرزندان خود را به قتل میرسانند، فقدان مجازات مناسب جایگزین قصاص نفس برای جرم قتل عمد و به ویژه برخورد همراه با تساهل و تسامح دستگاه قضایی با قاتل در پروندههای مربوط به زنکُشی از مواردی است که قوانین موضوعه در ایران را به مجوزی قانونی برای اعمال خشونت علیه زنان تبدیل کرده است.
@mananey
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#یاری_مدنی_توانا
#خشونت_علیه_زنان
#قتل_ناموسی
@Tavaana_Tavaanatech
روز گذشته خبر قتل هولناک عاطفه زغیبی؛ دختر ۱۷ سالهای در شهر شوشتر واقع در استان خوزستان منتشر شد.
یک پدر ۱۶ گلوله به دختر نوجوانش شلیک کرده آنهم در حالی که نوزادش در آغوشش بوده.
این جنایات در کشورمان تکرار میشود و چه بسا نامها فراموش شوند رومینا عاطفه کانی مبینا ...
تبریک میگم دختره!
طرح از مانا نیستانی
https://tavaana.org/congratulations/
مانا نیستانی
فقدان مجازات مناسب قانونی برای خشونتهای ناموسی علیه زنان و به ویژه عدم جرمانگاری خشونت خانگی علیه آنها از دلایل موثر در عدم کاهش این نوع از خشونت در ایران است.
تجویز قتل زن توسط شوهر به دلیل خیانت جنسی در قوانین، نبود مجازات مناسب برای پدرانی که فرزندان خود را به قتل میرسانند، فقدان مجازات مناسب جایگزین قصاص نفس برای جرم قتل عمد و به ویژه برخورد همراه با تساهل و تسامح دستگاه قضایی با قاتل در پروندههای مربوط به زنکُشی از مواردی است که قوانین موضوعه در ایران را به مجوزی قانونی برای اعمال خشونت علیه زنان تبدیل کرده است.
@mananey
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#یاری_مدنی_توانا
#خشونت_علیه_زنان
#قتل_ناموسی
@Tavaana_Tavaanatech
در دو هفته اخیر حداقل ۷ زن توسط مردان خانواده خود به قتل رسیدهاند.
از ابتدای بهمنماه تا امروز، خبر قتل ۷ زن از جمله دو دختر نوجوان توسط پدر، همسر و بستگان خود در شهرهای کرمانشاه، شوشتر، اسدآباد، بروجرد، مراغه، پیرانشهر و اسلامآباد غرب منتشر شده است.
دقت کنید این مواردی بوده که رسانهای شده است. نکته حائز اهمیت دیگر استفاده مقامات جمهوری اسلامی از «اختلاف خانوادگی» به جای «انگیزههای ناموسی» است.
جدا از نقش فرهنگ، آموزش اشتباه و مواردی از این قبیل، قوانین جاری کشور احتمال وقوع چنین قتلهایی را افزایش میدهند.
مطابق ماده ۳۰۱ قانون مجازات اسلامی قصاص در صورتی ثابت میشود که مرتکب پدر یا از اجداد پدری مجنی علیه نباشد. بنابراین یکی از شرایط قصاص فقدان رابطه پدر و فرزندی میان قاتل و مقتول است.
مطابق با ماده ۲۲۰ قانون مجازات اسلامی، پدر در جایگاه ولی دم در قتل فرزند قصاص نمیشود، بلکه قصاص تبدیل به دیه و تعزیر میشود. همین قانون موجب شده که اغلب قاتلان در «قتلهای ناموسی»، از قبل خود را از مجازاتهای سنگین معاف بدانند.
#قتل_ناموسی #قانون_مجازات_اسلامی #نه_به_جمهوری_اسلامی #خشونت_علیه_زنان #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
از ابتدای بهمنماه تا امروز، خبر قتل ۷ زن از جمله دو دختر نوجوان توسط پدر، همسر و بستگان خود در شهرهای کرمانشاه، شوشتر، اسدآباد، بروجرد، مراغه، پیرانشهر و اسلامآباد غرب منتشر شده است.
دقت کنید این مواردی بوده که رسانهای شده است. نکته حائز اهمیت دیگر استفاده مقامات جمهوری اسلامی از «اختلاف خانوادگی» به جای «انگیزههای ناموسی» است.
جدا از نقش فرهنگ، آموزش اشتباه و مواردی از این قبیل، قوانین جاری کشور احتمال وقوع چنین قتلهایی را افزایش میدهند.
مطابق ماده ۳۰۱ قانون مجازات اسلامی قصاص در صورتی ثابت میشود که مرتکب پدر یا از اجداد پدری مجنی علیه نباشد. بنابراین یکی از شرایط قصاص فقدان رابطه پدر و فرزندی میان قاتل و مقتول است.
مطابق با ماده ۲۲۰ قانون مجازات اسلامی، پدر در جایگاه ولی دم در قتل فرزند قصاص نمیشود، بلکه قصاص تبدیل به دیه و تعزیر میشود. همین قانون موجب شده که اغلب قاتلان در «قتلهای ناموسی»، از قبل خود را از مجازاتهای سنگین معاف بدانند.
#قتل_ناموسی #قانون_مجازات_اسلامی #نه_به_جمهوری_اسلامی #خشونت_علیه_زنان #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
دلارا جهاندیده، زنی که از سوی شوهرش مورد حمله قرار گرفته بود، جان باخت
«دادبان» در خبری اختصاصی نوشت:
دلارا جهاندیده، زن ۳۸ ساله ساکن جهرم که روز سه روز پیش (سهشنبه ۷ اسفند) از سوی همسرش مورد حمله و ضرب و شتم شدید قرار گرفته بود، جان باخت.
این زن پس از دو روز بستری در بیمارستان پیمانیه شهر جهرم، در حالتی که در نتیجه صدمات وارده به کما رفته بود، نهایتا روز پنجشنبه ۹ اسفند، جان خود را از دست داده است.
«دادبان» سه روز پیش از مصدومیت شدید این زن در نتیجه خشونت همسرش خبر داده بود.
همسر دلارا جهاندیده در مقابل خانه مادر و پدر دلارا به وی حمله کرده و با یک چوب به شدت بر سر او ضربه میزند که در نتیجه این ضربه، جمجمه دلارا خُرد شده و به کما میرود.
یک منبع مطلع در این زمینه به «دادبان» گفته بود:
دلارا جهاندیده از دو ماه پیش قصد جدایی از همسرش را داشت، اما همسرش با جدایی مخالف بود و بارها او را تهدید به مرگ و اسیدپاشی کرده بود.
به گفته این منبع آگاه، ۴۰ روز پیش همسر دلارا، یکبار تلاش میکند تا او را در خواب خفه کند، اما موفق به این کار نمیشود و دلارا پس از مدتی بیهوشی مجددا به هوش میآید.
آنطور که این منبع گفته، تلاشهای دلارا و خانواده او پس از اقدام به قتل همسرش برای دادخواهی فایدهای نداشته و با وجود آثار کبودی شدید روی گردن و تایید پزشکی قانونی، اما دادگاه هیچ اقدام فوری برای تامین امنیت دلارا انجام نمیدهد.
عامل قتل دلارا (همسرش) پس از این حمله متواری شده بود اما بعدا بازداشت شد.
روزی نیست که خبر زنکشی در ایران منتشر نشود جمهوری اسلامی وقیحانه قتل زنان را با صبغه ناموسی معرفی میکند و به جامعه و به جهان القا میکند که این خواست جامعه بوده. اجازه ندهیم این اخبار عادی شود.
#دلارا_جهاندیده #زنکشی #خشونت_علیه_زنان
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
@Tavaana_TavaanaTech
«دادبان» در خبری اختصاصی نوشت:
دلارا جهاندیده، زن ۳۸ ساله ساکن جهرم که روز سه روز پیش (سهشنبه ۷ اسفند) از سوی همسرش مورد حمله و ضرب و شتم شدید قرار گرفته بود، جان باخت.
این زن پس از دو روز بستری در بیمارستان پیمانیه شهر جهرم، در حالتی که در نتیجه صدمات وارده به کما رفته بود، نهایتا روز پنجشنبه ۹ اسفند، جان خود را از دست داده است.
«دادبان» سه روز پیش از مصدومیت شدید این زن در نتیجه خشونت همسرش خبر داده بود.
همسر دلارا جهاندیده در مقابل خانه مادر و پدر دلارا به وی حمله کرده و با یک چوب به شدت بر سر او ضربه میزند که در نتیجه این ضربه، جمجمه دلارا خُرد شده و به کما میرود.
یک منبع مطلع در این زمینه به «دادبان» گفته بود:
دلارا جهاندیده از دو ماه پیش قصد جدایی از همسرش را داشت، اما همسرش با جدایی مخالف بود و بارها او را تهدید به مرگ و اسیدپاشی کرده بود.
به گفته این منبع آگاه، ۴۰ روز پیش همسر دلارا، یکبار تلاش میکند تا او را در خواب خفه کند، اما موفق به این کار نمیشود و دلارا پس از مدتی بیهوشی مجددا به هوش میآید.
آنطور که این منبع گفته، تلاشهای دلارا و خانواده او پس از اقدام به قتل همسرش برای دادخواهی فایدهای نداشته و با وجود آثار کبودی شدید روی گردن و تایید پزشکی قانونی، اما دادگاه هیچ اقدام فوری برای تامین امنیت دلارا انجام نمیدهد.
عامل قتل دلارا (همسرش) پس از این حمله متواری شده بود اما بعدا بازداشت شد.
روزی نیست که خبر زنکشی در ایران منتشر نشود جمهوری اسلامی وقیحانه قتل زنان را با صبغه ناموسی معرفی میکند و به جامعه و به جهان القا میکند که این خواست جامعه بوده. اجازه ندهیم این اخبار عادی شود.
#دلارا_جهاندیده #زنکشی #خشونت_علیه_زنان
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
@Tavaana_TavaanaTech
زنکشی، مرگ یک زن نیست؛ مرگ وجدان جمعی است
هر بار که زنی کشته میشود، تکهای از وجدان جمعی ما فرو میریزد. این جنایتها اتفاقات خانوادگی نیستند، بلکه بخشی از یک نظم تاریخی، حقوقی و فرهنگی هستند. با پنهان کردن عنوان این قتلها زیر واژه خانواده، به تکرار آن دامن خواهیم زد.
زنکشی، قتل یک فرد نیست؛ مرگ معنای عمیقی دارد. مرگی که نهتنها جان یک زن را میگیرد، بلکه رشتههای ناپیدای وجدان یک جامعه را میگسلد. هر بار که زنی به دست مردی، شوهری، پدری یا برادری کشته میشود، تاریخ دوباره خونآلود میشود.
این قتلها نه واکنشهای آنیاند، نه تصادفاتی دردناک، زنکشی میوهای تلخ است که هر بار از درختی کهن و ریشهدار سربرمیآورد؛ درختی که ریشهاش در قانون، خاکش در سنت و آبش در باورهای فرهنگی جاری است. با اینهمه، رسانهها و جامعه اغلب این فاجعه را با واژگانی آرام و گمراهکننده مانند: «قتل خانوادگی»، «قتل ناموسی»، «اختلاف زناشویی» و «غیرت مردانه» روایت میکنند. این واژهها نهتنها حقیقت را پنهان میکنند، بلکه ساختار خشونت را بیهویت میسازند.
ناموس و غیرت، واژههایی هستند که همچون زنجیری بر گردن زنان سنگینی میکنند؛ از همان لحظهای که زنی برای نخستین بار این واژهها را از زبان پدر، برادر، همسر یا حتی غریبهای میشنود، این زنجیر را بهعنوان باری سنگین و زخمی کاری بر جان خود حمل میکند. قتل زنان به نام «ناموس»، نهتنها محصول ذهنیتهای بیمار و سلطهجویانه است، بلکه نتیجهی سیستمی است که در دل خود، قدرت را در دستان مردان میگذارد تا خشونت خود را در پوشش «حق» توجیه کنند. زنکشی، یک حادثه یا اتفاق خانگی نیست. زنی که در سکوت، در اتاق خواب، در انباری خانه و یا در کوچهای خلوت، به دست مردی که او را «ناموس» خود میخواند، کشته میشود، یک جنایت فرهنگی است. جنایتی که جامعه با تعارف و ترحم به قاتل، دل میسوزاند. قانون یک پدرِ قاتل را نمیکشد، اما زنی عاشق را مجرم میداند. فرهنگ، مرگ زن را توجیه میکند و خشم مرد را غیرت مینامد و رسانه، خشونت را بیطرفانه نقل میکند، بیآنکه به ریشههای آن بپردازد.
زنکشی تنها یک رویداد نیست، بلکه یک سیستم پیچیده است؛ از مدرسهای که در آن به دختر سکوت میآموزد و به پسر قدرت، تا قانونی که برای خون زن، بهایی اندک قائل است و رسانهای که جنازهٔ زن را میپوشاند، اما چاقوی مرد را نه… اینها مجموعهای از قوانین، سنتها و آموزشهایی هستند که زن را به سکوت و مرگ سوق میدهد و مرد را به سلطه و مصونیت تشویق میکند.
زنان، قربانیان خاموش مفاهیم مردسالارانهاند. «ناموس» و «غیرت»، واژههایی که ما از کودکی میشنویم، بیآنکه بدانیم چگونه به جان اندیشههایمان رخنه کردهاند و چگونه مرز عشق و خشونت، حمایت و سلطهگری، احترام و تملک را در ذهنمان مخدوش ساختهاند. واژههایی که در ظاهر بیضررند، اما در عمل برای توجیه خشونت، سرکوب و قتل به کار میروند.
ما مسئول واژههایی هستیم که بر زبان میآوریم. باید واژهها را از نو نوشت. باید فریاد زد که زنکشی، جنایتی فرهنگی است، نه حادثهای در خانواده، باید سیستم را افشا کرد و صدای زنانی شد که پیش از آنکه فریاد بزنند، خاموششان کردهاند.
زنکشی، آینهای است که ما را نشان میدهد. اگر از آن روی برگردانیم، تصویر محو نمیشود؛ فقط تاریکتر میشود و تا زمانی که این ساختار پابرجاست، ما هر هفته خبری خواهیم شنید و هر بار وانمود خواهیم کرد که شوکه شدهایم.
اما جامعهای که مرد در آن میکُشد و قانون برای او مماشات میکند، چگونه میخواهد به زن حق زیستن دهد؟ زن در چنین سرزمینی، جز با ترس چگونه زندگی کند؟
ما به این خشونت عادت کردهایم. متاسفانه خبر زنکشی دیگر برای ما به اندازه کافی شوکهکننده نیست، چون همه به این وضعیت خو گرفتهایم. اما اگر سکوت کنیم، تنها شاهد نیستیم؛ شریک جرم خواهیم بود.
سیاوش آبان
پنجم آپریل ۲۰۲۵
ـ سیاوش، هنرمند ایرانی ساکن آلمان و از مخاطبان توانا است، که مطلب و پوستر را برای ما ارسال کرده است.
ـ در طی روزها و هفتههای اخیر، موارد متعددی از زنکشی و قتل ناموسی در شبکههای اجتماعی منتشر شده است.
قوانین ناعادلانه جمهوری اسلامی، نظام آموزشی مردسالار و برنامههای سیستم تبلیغات حکومت تسهیلگر و توجیهگر قتلهای ناموسی هستند.
مرتبط:
میزگرد «کالبدشکافی قتلهای ناموسی در ایران»:
https://tavaana.org/fa/Live_HonorKilling
قتلهای ناموسی، پروین بختیاری نژاد: خشونت علیه زنان
http://bit.ly/1HFkkvV
#خشونت_علیه_زنان #زن_کشی #قتل_ناموسی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
هر بار که زنی کشته میشود، تکهای از وجدان جمعی ما فرو میریزد. این جنایتها اتفاقات خانوادگی نیستند، بلکه بخشی از یک نظم تاریخی، حقوقی و فرهنگی هستند. با پنهان کردن عنوان این قتلها زیر واژه خانواده، به تکرار آن دامن خواهیم زد.
زنکشی، قتل یک فرد نیست؛ مرگ معنای عمیقی دارد. مرگی که نهتنها جان یک زن را میگیرد، بلکه رشتههای ناپیدای وجدان یک جامعه را میگسلد. هر بار که زنی به دست مردی، شوهری، پدری یا برادری کشته میشود، تاریخ دوباره خونآلود میشود.
این قتلها نه واکنشهای آنیاند، نه تصادفاتی دردناک، زنکشی میوهای تلخ است که هر بار از درختی کهن و ریشهدار سربرمیآورد؛ درختی که ریشهاش در قانون، خاکش در سنت و آبش در باورهای فرهنگی جاری است. با اینهمه، رسانهها و جامعه اغلب این فاجعه را با واژگانی آرام و گمراهکننده مانند: «قتل خانوادگی»، «قتل ناموسی»، «اختلاف زناشویی» و «غیرت مردانه» روایت میکنند. این واژهها نهتنها حقیقت را پنهان میکنند، بلکه ساختار خشونت را بیهویت میسازند.
ناموس و غیرت، واژههایی هستند که همچون زنجیری بر گردن زنان سنگینی میکنند؛ از همان لحظهای که زنی برای نخستین بار این واژهها را از زبان پدر، برادر، همسر یا حتی غریبهای میشنود، این زنجیر را بهعنوان باری سنگین و زخمی کاری بر جان خود حمل میکند. قتل زنان به نام «ناموس»، نهتنها محصول ذهنیتهای بیمار و سلطهجویانه است، بلکه نتیجهی سیستمی است که در دل خود، قدرت را در دستان مردان میگذارد تا خشونت خود را در پوشش «حق» توجیه کنند. زنکشی، یک حادثه یا اتفاق خانگی نیست. زنی که در سکوت، در اتاق خواب، در انباری خانه و یا در کوچهای خلوت، به دست مردی که او را «ناموس» خود میخواند، کشته میشود، یک جنایت فرهنگی است. جنایتی که جامعه با تعارف و ترحم به قاتل، دل میسوزاند. قانون یک پدرِ قاتل را نمیکشد، اما زنی عاشق را مجرم میداند. فرهنگ، مرگ زن را توجیه میکند و خشم مرد را غیرت مینامد و رسانه، خشونت را بیطرفانه نقل میکند، بیآنکه به ریشههای آن بپردازد.
زنکشی تنها یک رویداد نیست، بلکه یک سیستم پیچیده است؛ از مدرسهای که در آن به دختر سکوت میآموزد و به پسر قدرت، تا قانونی که برای خون زن، بهایی اندک قائل است و رسانهای که جنازهٔ زن را میپوشاند، اما چاقوی مرد را نه… اینها مجموعهای از قوانین، سنتها و آموزشهایی هستند که زن را به سکوت و مرگ سوق میدهد و مرد را به سلطه و مصونیت تشویق میکند.
زنان، قربانیان خاموش مفاهیم مردسالارانهاند. «ناموس» و «غیرت»، واژههایی که ما از کودکی میشنویم، بیآنکه بدانیم چگونه به جان اندیشههایمان رخنه کردهاند و چگونه مرز عشق و خشونت، حمایت و سلطهگری، احترام و تملک را در ذهنمان مخدوش ساختهاند. واژههایی که در ظاهر بیضررند، اما در عمل برای توجیه خشونت، سرکوب و قتل به کار میروند.
ما مسئول واژههایی هستیم که بر زبان میآوریم. باید واژهها را از نو نوشت. باید فریاد زد که زنکشی، جنایتی فرهنگی است، نه حادثهای در خانواده، باید سیستم را افشا کرد و صدای زنانی شد که پیش از آنکه فریاد بزنند، خاموششان کردهاند.
زنکشی، آینهای است که ما را نشان میدهد. اگر از آن روی برگردانیم، تصویر محو نمیشود؛ فقط تاریکتر میشود و تا زمانی که این ساختار پابرجاست، ما هر هفته خبری خواهیم شنید و هر بار وانمود خواهیم کرد که شوکه شدهایم.
اما جامعهای که مرد در آن میکُشد و قانون برای او مماشات میکند، چگونه میخواهد به زن حق زیستن دهد؟ زن در چنین سرزمینی، جز با ترس چگونه زندگی کند؟
ما به این خشونت عادت کردهایم. متاسفانه خبر زنکشی دیگر برای ما به اندازه کافی شوکهکننده نیست، چون همه به این وضعیت خو گرفتهایم. اما اگر سکوت کنیم، تنها شاهد نیستیم؛ شریک جرم خواهیم بود.
سیاوش آبان
پنجم آپریل ۲۰۲۵
ـ سیاوش، هنرمند ایرانی ساکن آلمان و از مخاطبان توانا است، که مطلب و پوستر را برای ما ارسال کرده است.
ـ در طی روزها و هفتههای اخیر، موارد متعددی از زنکشی و قتل ناموسی در شبکههای اجتماعی منتشر شده است.
قوانین ناعادلانه جمهوری اسلامی، نظام آموزشی مردسالار و برنامههای سیستم تبلیغات حکومت تسهیلگر و توجیهگر قتلهای ناموسی هستند.
مرتبط:
میزگرد «کالبدشکافی قتلهای ناموسی در ایران»:
https://tavaana.org/fa/Live_HonorKilling
قتلهای ناموسی، پروین بختیاری نژاد: خشونت علیه زنان
http://bit.ly/1HFkkvV
#خشونت_علیه_زنان #زن_کشی #قتل_ناموسی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
قوانین تبعیضآمیز، تسهیلکننده جنایتهای ناموسی هستند. قتل زن و دختر توسط همسر یا پدر، توسط برادر... این روزها در خبرها زیاد شنیده میشود.
قوانینی که بر اساس شرع تدوین شدهاند متاسفانه زمینه را برای چنین قتلهایی بیشتر فراهم میآورند و مجازات موجود پیشگیرانه نیست.
حکومت هم در نظامآموزشی و برنامههای رسمی و منابر، تبعیض و خشونت علیه زنان را رواج میدهد.
خشونت و تبعیضی که بعضاً به عنوان یک «حق» با پشتوانه قوانین شریعت به رسمیت شناخته میشود و اینقدر تکرار شده که برای برخی امری عادی به نظر میرسد!
فرگل قدیمی ضمن انتشار این طرح نوشت:
«از همچین دولت و رهبر بی شرف و کثیفی، قوانین بهتر از این برنمیاد.... قوانینی که حامی دزدها، جانیها و قاتلاس. به امید روزی که دیگه از این اخبار نشنویم ....»
fargol_ghadimi
#زن_زندگی_آزادی #حقوق_زنان #حقوق_بشر #قتل_ناموسی #ناموس_کشی #زن_کشی #خشونت_علیه_زنان_را_متوقف_کنید #خشونت_خانگي #قانون_مجازات_اسلامی #نه_به_جمهوری_اسلامی #قتل_فرزند_توسط_پدر #قتل_ناموسی_پدر #هنر_اعتراض #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
قوانینی که بر اساس شرع تدوین شدهاند متاسفانه زمینه را برای چنین قتلهایی بیشتر فراهم میآورند و مجازات موجود پیشگیرانه نیست.
حکومت هم در نظامآموزشی و برنامههای رسمی و منابر، تبعیض و خشونت علیه زنان را رواج میدهد.
خشونت و تبعیضی که بعضاً به عنوان یک «حق» با پشتوانه قوانین شریعت به رسمیت شناخته میشود و اینقدر تکرار شده که برای برخی امری عادی به نظر میرسد!
فرگل قدیمی ضمن انتشار این طرح نوشت:
«از همچین دولت و رهبر بی شرف و کثیفی، قوانین بهتر از این برنمیاد.... قوانینی که حامی دزدها، جانیها و قاتلاس. به امید روزی که دیگه از این اخبار نشنویم ....»
fargol_ghadimi
#زن_زندگی_آزادی #حقوق_زنان #حقوق_بشر #قتل_ناموسی #ناموس_کشی #زن_کشی #خشونت_علیه_زنان_را_متوقف_کنید #خشونت_خانگي #قانون_مجازات_اسلامی #نه_به_جمهوری_اسلامی #قتل_فرزند_توسط_پدر #قتل_ناموسی_پدر #هنر_اعتراض #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
قتل ماهرو تندپور، جوان ۲۵ سالهای که به دست خواستگارش، زنگ خطری ست برای جامعه ایران.
پردیس ربیعی، خبرنگار مستقل و فعال حوزه زنان، در واکنش به قتل ماهرو تندپور در صفحه اینستاگرام خود نوشت:
«در جامعه ای که مرد از کودکی یاد میگیرد زن را ما یملک خود بداند مخالفت زن تهدیدی مستقیم علیه اقتدار اوست رد خواستگاری در ساختارهای سنتی نه تصمیم شخصی زن بلکه نوعی توهین به مرد و خانوادهاش قلمداد میشود. این نگاه مردسالار راه را برای خشونت باز میکند. ریشههای مردسالاری که در تار و پود فرهنگ ما تنیده شده، حق انتخاب برای زنان همچنان مفهومی ناپذیرفتنی است. یکی از تلخترین نمونههای این حقیقت قتل دختر جوانی به نام ماهرو است؛ دختری که تنها گناهش این بود دلش میخواست طبق رویاهایی که در سر داشت برای زندگیاش برنامه ریزی کند و به خواستگارش پاسخ منفی دهد.
ماهرو تندپور متولد سال ۱۳۷۹ از طایفه ی «زیلایی» و ساکن روستای چهارتل بود. خانوادهاش از عشایر بودند و زندگیشان ساده اما سرشار از تلاش و صمیمیت بود. در فامیل او را به نام «فرانوش» صدا میزدند.
تا آخرین لحظه تلاش کرد مستقل محترم و استوار زندگی کند. او با پذیرش در رشته علوم تربیتی در دانشگاه پیام نور یاسوج با خواهرش خانهای اجاره کرد تا بتواند به تحصیل ادامه دهد. برای تأمین هزینههای زندگی و دانشگاه در یک داروخانه ی دامپزشکی کار میکرد. زنی جوان سخت کوش و مصمم که زندگیاش در حال شکلگیری بود.
اما کابوس، چهرهای آشنا داشت. علیرضا نوهی داییِ ماهرو حدود یک سال بود که به خواستگاری او آمده بود اما ماهرو با آگاهی از عدم همخوانی شخصیتی، وضعیت نابسامان شغلی علیرضا و شرایط زندگی سنتی خانواده او مخالفت کرد.
این مخالفت اما برای علیرضا قابل پذیرش نبود در جهانبینی مردانه سلطهگر زن نباید مخالفت کند. چند روز پیش از قتل، علیرضا با چاقو به ماهرو حملهور شده بود اما همکارانش در داروخانه مانع شدند. با وجود تهدید مستقیم شکایتی ثبت نشد و هیچ واکنش بازدارندهای در قبال او صورت نگرفت. تا این که در نهایت علیرضا ماهرو را با کلت کمری به قتل رساند.
رفتار علیرضا نمونهای کلاسیک از الگوی خشونت مردانه در مواجهه با جواب رد به پیشنهاد خواستگاری است. افرادی مانند علیرضا هویت خود را با تأیید بیرونی - به ویژه از سوی یک زن - تعریف میکنند. رد شدن از سوی ماهرو برای علیرضا نه فقط یک «نه ساده»، بلکه تهدیدی برای هویتش بود. تهدیدی که با خشونت پاسخ داده شد. در چنین ساختاری خشم، ناکامی و ضعف کنترل هیجانات در بستر یک تربیت مردسالار تبدیل به جنایت میشود.
در ساختار سنتی جامعه ایران همچنان نگاه به زن با مالکیت درآمیخته است. ازدواج نه به عنوان مشارکت، بلکه به مثابه حق مسلم مرد تلقی میشود.
از سویی دیگر نبود واکنشهای قانونی مؤثر به تهدیدهای پیشین علیرضا زمینهساز فاجعه شد. سکوت، بیتفاوتی جامعه و ناتوانی نظام عدالت در پیشگیری از وقوع فجایع همه در این مرگ همدستاند.
قتل ماهرو نتیجهی یک تصمیم شخصی نبود پیامد ساختارهایی بود که هنوز «نه گفتن» زن را توهین به غرور مردان میداند. پیامد فرهنگیست که به مرد حق مالکیت میدهد و به زن تنها حق اطاعت دارد. نه گفتن یک زن پایان دنیا نیست. اما تا زمانی که برای برخی مردان چنین تلقی میشود دنیای زنان همچنان ناامن باقی خواهد ماند.
ماهرو، روناک، غزاله و شهره باوقار همه قربانی یک چیز شدند:
قربانی اینکه جامعه همچنان نپذیرفته که یک زن حق انتخاب دارد.»
#زنکشی
#خشونت_علیه_زنان #یاری_مدنی_توانا #نه_به_جمهوری_اسلامی #زن_زندگی_آزادی
#قتل_ناموسی
@Tavaana_TavaanaTech
پردیس ربیعی، خبرنگار مستقل و فعال حوزه زنان، در واکنش به قتل ماهرو تندپور در صفحه اینستاگرام خود نوشت:
«در جامعه ای که مرد از کودکی یاد میگیرد زن را ما یملک خود بداند مخالفت زن تهدیدی مستقیم علیه اقتدار اوست رد خواستگاری در ساختارهای سنتی نه تصمیم شخصی زن بلکه نوعی توهین به مرد و خانوادهاش قلمداد میشود. این نگاه مردسالار راه را برای خشونت باز میکند. ریشههای مردسالاری که در تار و پود فرهنگ ما تنیده شده، حق انتخاب برای زنان همچنان مفهومی ناپذیرفتنی است. یکی از تلخترین نمونههای این حقیقت قتل دختر جوانی به نام ماهرو است؛ دختری که تنها گناهش این بود دلش میخواست طبق رویاهایی که در سر داشت برای زندگیاش برنامه ریزی کند و به خواستگارش پاسخ منفی دهد.
ماهرو تندپور متولد سال ۱۳۷۹ از طایفه ی «زیلایی» و ساکن روستای چهارتل بود. خانوادهاش از عشایر بودند و زندگیشان ساده اما سرشار از تلاش و صمیمیت بود. در فامیل او را به نام «فرانوش» صدا میزدند.
تا آخرین لحظه تلاش کرد مستقل محترم و استوار زندگی کند. او با پذیرش در رشته علوم تربیتی در دانشگاه پیام نور یاسوج با خواهرش خانهای اجاره کرد تا بتواند به تحصیل ادامه دهد. برای تأمین هزینههای زندگی و دانشگاه در یک داروخانه ی دامپزشکی کار میکرد. زنی جوان سخت کوش و مصمم که زندگیاش در حال شکلگیری بود.
اما کابوس، چهرهای آشنا داشت. علیرضا نوهی داییِ ماهرو حدود یک سال بود که به خواستگاری او آمده بود اما ماهرو با آگاهی از عدم همخوانی شخصیتی، وضعیت نابسامان شغلی علیرضا و شرایط زندگی سنتی خانواده او مخالفت کرد.
این مخالفت اما برای علیرضا قابل پذیرش نبود در جهانبینی مردانه سلطهگر زن نباید مخالفت کند. چند روز پیش از قتل، علیرضا با چاقو به ماهرو حملهور شده بود اما همکارانش در داروخانه مانع شدند. با وجود تهدید مستقیم شکایتی ثبت نشد و هیچ واکنش بازدارندهای در قبال او صورت نگرفت. تا این که در نهایت علیرضا ماهرو را با کلت کمری به قتل رساند.
رفتار علیرضا نمونهای کلاسیک از الگوی خشونت مردانه در مواجهه با جواب رد به پیشنهاد خواستگاری است. افرادی مانند علیرضا هویت خود را با تأیید بیرونی - به ویژه از سوی یک زن - تعریف میکنند. رد شدن از سوی ماهرو برای علیرضا نه فقط یک «نه ساده»، بلکه تهدیدی برای هویتش بود. تهدیدی که با خشونت پاسخ داده شد. در چنین ساختاری خشم، ناکامی و ضعف کنترل هیجانات در بستر یک تربیت مردسالار تبدیل به جنایت میشود.
در ساختار سنتی جامعه ایران همچنان نگاه به زن با مالکیت درآمیخته است. ازدواج نه به عنوان مشارکت، بلکه به مثابه حق مسلم مرد تلقی میشود.
از سویی دیگر نبود واکنشهای قانونی مؤثر به تهدیدهای پیشین علیرضا زمینهساز فاجعه شد. سکوت، بیتفاوتی جامعه و ناتوانی نظام عدالت در پیشگیری از وقوع فجایع همه در این مرگ همدستاند.
قتل ماهرو نتیجهی یک تصمیم شخصی نبود پیامد ساختارهایی بود که هنوز «نه گفتن» زن را توهین به غرور مردان میداند. پیامد فرهنگیست که به مرد حق مالکیت میدهد و به زن تنها حق اطاعت دارد. نه گفتن یک زن پایان دنیا نیست. اما تا زمانی که برای برخی مردان چنین تلقی میشود دنیای زنان همچنان ناامن باقی خواهد ماند.
ماهرو، روناک، غزاله و شهره باوقار همه قربانی یک چیز شدند:
قربانی اینکه جامعه همچنان نپذیرفته که یک زن حق انتخاب دارد.»
#زنکشی
#خشونت_علیه_زنان #یاری_مدنی_توانا #نه_به_جمهوری_اسلامی #زن_زندگی_آزادی
#قتل_ناموسی
@Tavaana_TavaanaTech
وقتی قانون پشت قاتل میایستد؛ سکوت قانون، صدای خون: ریشههای مذهبی و ساختاری خشونت علیه زنان در جمهوری اسلامی
حسن باقرینیا
قتل زنان توسط همسران یا پدرانشان، که در ماههای اخیر بار دیگر به شکلی تلخ در صدر اخبار قرار گرفته، تنها وقایع فردی یا خانوادگی نیستند. این رویدادها، تجلی بیرونی نوعی خشونت ساختاری هستند که در لایههای قانون، فرهنگ، و تفسیر دینی در جمهوری اسلامی ریشه دواندهاند.
یکی از مهمترین موانع در مسیر حمایت قانونی از زنان در ایران، برداشتهای مردسالارانه از متون دینی است. آیات و احادیثی نظیر «الرجال قوامون على النساء» یا «واضربوهن»، در تفاسیر سنتی فقهی، همواره بهگونهای تعبیر شدهاند که مرد را در جایگاه قیم، حاکم و حتی گاه تنبیهکننده زن قرار میدهند. این تفاسیر، اغلب با احادیثی همراه شدهاند که به شکلگیری ساختارهای نابرابر در خانواده مشروعیت میبخشند؛ احادیثی که زن را فاقد عقل کامل، ناتوان در تصمیمگیری، و موجودی تابع نشان میدهند.
مشکل زمانی عمیقتر میشود که نظام حقوقی جمهوری اسلامی، به جای استفاده از یافتههای علوم انسانی مدرن مانند روانشناسی، جامعهشناسی و جرمشناسی در تدوین قوانین، صرفاً بر این تفاسیر سنتی تکیه میکند. همین نگاه است که سبب شده لایحه «تأمین امنیت زنان در برابر خشونت» پس از ۱۲ سال رفتوآمد میان دولت، قوه قضاییه و مجلس، نهایتاً با تغییر محتوا و حذف مفاد حمایتی، از سوی دولت پس گرفته شود.
خشونت خانگی، حتی اگر به لحاظ آماری نسبت به برخی جرایم دیگر کمتر باشد، به دلیل اثرات عمیق و گستردهاش بر ساختار خانواده و روان جامعه، باید با حساسیت ویژه مورد توجه قرار گیرد. اما در جمهوری اسلامی، قوانین نهتنها از زنان در برابر این نوع خشونت حمایت نمیکنند، بلکه در مواردی، پدر یا شوهر را بهواسطه نقش «شرعی» و «قانونی» خود، از مسئولیت کیفری معاف میسازند.
ادامه چنین وضعیتی، به معنای نهادینهسازی خشونت در سطح قانون و عرف است؛ خشونتی که در آن، زن نه قربانی، بلکه گاه متهم تلقی میشود. در دنیایی که معیارهای حقوقی و انسانی روزبهروز به سوی عدالت جنسیتی پیش میروند، اصرار بر حفظ ساختارهای تبعیضآمیز مذهبی، تنها به عمیقتر شدن شکاف میان ملت و حاکمیت منجر خواهد شد.
#خشونت_علیه_زنان #زن_کشی #دختر_کشی #حسن_باقری_نیا #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
حسن باقرینیا
قتل زنان توسط همسران یا پدرانشان، که در ماههای اخیر بار دیگر به شکلی تلخ در صدر اخبار قرار گرفته، تنها وقایع فردی یا خانوادگی نیستند. این رویدادها، تجلی بیرونی نوعی خشونت ساختاری هستند که در لایههای قانون، فرهنگ، و تفسیر دینی در جمهوری اسلامی ریشه دواندهاند.
یکی از مهمترین موانع در مسیر حمایت قانونی از زنان در ایران، برداشتهای مردسالارانه از متون دینی است. آیات و احادیثی نظیر «الرجال قوامون على النساء» یا «واضربوهن»، در تفاسیر سنتی فقهی، همواره بهگونهای تعبیر شدهاند که مرد را در جایگاه قیم، حاکم و حتی گاه تنبیهکننده زن قرار میدهند. این تفاسیر، اغلب با احادیثی همراه شدهاند که به شکلگیری ساختارهای نابرابر در خانواده مشروعیت میبخشند؛ احادیثی که زن را فاقد عقل کامل، ناتوان در تصمیمگیری، و موجودی تابع نشان میدهند.
مشکل زمانی عمیقتر میشود که نظام حقوقی جمهوری اسلامی، به جای استفاده از یافتههای علوم انسانی مدرن مانند روانشناسی، جامعهشناسی و جرمشناسی در تدوین قوانین، صرفاً بر این تفاسیر سنتی تکیه میکند. همین نگاه است که سبب شده لایحه «تأمین امنیت زنان در برابر خشونت» پس از ۱۲ سال رفتوآمد میان دولت، قوه قضاییه و مجلس، نهایتاً با تغییر محتوا و حذف مفاد حمایتی، از سوی دولت پس گرفته شود.
خشونت خانگی، حتی اگر به لحاظ آماری نسبت به برخی جرایم دیگر کمتر باشد، به دلیل اثرات عمیق و گستردهاش بر ساختار خانواده و روان جامعه، باید با حساسیت ویژه مورد توجه قرار گیرد. اما در جمهوری اسلامی، قوانین نهتنها از زنان در برابر این نوع خشونت حمایت نمیکنند، بلکه در مواردی، پدر یا شوهر را بهواسطه نقش «شرعی» و «قانونی» خود، از مسئولیت کیفری معاف میسازند.
ادامه چنین وضعیتی، به معنای نهادینهسازی خشونت در سطح قانون و عرف است؛ خشونتی که در آن، زن نه قربانی، بلکه گاه متهم تلقی میشود. در دنیایی که معیارهای حقوقی و انسانی روزبهروز به سوی عدالت جنسیتی پیش میروند، اصرار بر حفظ ساختارهای تبعیضآمیز مذهبی، تنها به عمیقتر شدن شکاف میان ملت و حاکمیت منجر خواهد شد.
#خشونت_علیه_زنان #زن_کشی #دختر_کشی #حسن_باقری_نیا #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
من، علی جهانیان، از ۱۴سالگی با اسلحه از خاک وطن دفاع کردم و امروز نیز بیسلاح اما با فریادی از دل، برای کرامت انسان ایرانی و آزادی تلاش میکنم.
در این راه، بسیار تاوان دادهام،
دردها کشیدهام، زخمها خوردهام،
من و همسرم، فرشته سوری، به اتهام تبلیغ علیه نظام ، هر یک به یکسال حبس که تجدیدنظر هم آنرا تأیید کرده محکوم شدیم.
آیا اعتراض بیخشونت، جرم است؟ آیا زنی بیمار و افسرده ،باید به جای تیمار، زندان برود؟
این صدا فقط فریاد من نیست، صدای زخمیست که بر تن همه ما نشسته. اگر هنوز قلبتان برای حقیقت میتپد، این فریاد را بشنوید و بازتاب دهید.
فریادم از این ستمها،
گوش شنوایی نیافته؛
اما شاید همین واژهها،
اندکی مرهم باشد بر دلی خسته،
اندکی تسلا برای روح زخمی همسرم و موارد مشابه.
در این صفحه، صدای خود را فریاد میزنم
تا بدانند،
هنوز ایمان دارم به فردایی روشن،
به ایرانی آزاد،
و به مردمی که روزی،
حقشان را از تاریخ باز خواهند گرفت.
ای مدعیان دین، غاصبان حکومت،
اگر به آنچه میگویید ایمان داشتید، عدالت اینگونه نمیخشکید و فقر اینچنین فراگیر نمیشد.
چگونه به نام اسلام، بیتالمال را میبخشید و مظلوم را خاموش میخواهید؟
شما اسلام را نقاب کردهاید، نه آیینه.
اما تاریخ بیرحمانه چهرهها را آشکار میکند، و نامتان را با سیاهی به یاد خواهد سپرد.
اگر پرسیدن و مطالبهگری بیخشونت جرم است، پس خطر اصلی برای این نظام، اندیشهی آزاد است نه دشمن خارجی.
کجاست رافت اسلامیتان، وقتی زنی بیمار به جای درمان، زندان میبیند؟
چگونه از کرامت زن و خانواده میگویید، اما مادران را بهخاطر یک "چرا" از عزیزانشان جدا میکنید؟
این فقط درد من نیست، درد ماست؛ زخمی مشترک که درمانش همدلی میطلبد.
سکوت را شکستهام تا پژواک صدای وجدان جمعیمان باشم—صدایی که دیگر نمیخواهد خاموش بماند.
اگر هنوز به حقیقت و مسئولیت باور دارید، این فریاد کوچک را بازتاب دهید؛
شاید گوشهای بسته اینبار بشنوند، و آنان که مردم را ناآگاه میپندارند، بدانند که ما بیدار و هوشیاریم.
با مهر، علی جهانیان.
#خشونت_علیه_زنان
#جمهوری_اسلامی_انتخاب_من_نیست
#انسانیت #وطن #مسئولیت_اجتماعی #علی_جهانیان
#فرشته_سوری #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
در این راه، بسیار تاوان دادهام،
دردها کشیدهام، زخمها خوردهام،
من و همسرم، فرشته سوری، به اتهام تبلیغ علیه نظام ، هر یک به یکسال حبس که تجدیدنظر هم آنرا تأیید کرده محکوم شدیم.
آیا اعتراض بیخشونت، جرم است؟ آیا زنی بیمار و افسرده ،باید به جای تیمار، زندان برود؟
این صدا فقط فریاد من نیست، صدای زخمیست که بر تن همه ما نشسته. اگر هنوز قلبتان برای حقیقت میتپد، این فریاد را بشنوید و بازتاب دهید.
فریادم از این ستمها،
گوش شنوایی نیافته؛
اما شاید همین واژهها،
اندکی مرهم باشد بر دلی خسته،
اندکی تسلا برای روح زخمی همسرم و موارد مشابه.
در این صفحه، صدای خود را فریاد میزنم
تا بدانند،
هنوز ایمان دارم به فردایی روشن،
به ایرانی آزاد،
و به مردمی که روزی،
حقشان را از تاریخ باز خواهند گرفت.
ای مدعیان دین، غاصبان حکومت،
اگر به آنچه میگویید ایمان داشتید، عدالت اینگونه نمیخشکید و فقر اینچنین فراگیر نمیشد.
چگونه به نام اسلام، بیتالمال را میبخشید و مظلوم را خاموش میخواهید؟
شما اسلام را نقاب کردهاید، نه آیینه.
اما تاریخ بیرحمانه چهرهها را آشکار میکند، و نامتان را با سیاهی به یاد خواهد سپرد.
اگر پرسیدن و مطالبهگری بیخشونت جرم است، پس خطر اصلی برای این نظام، اندیشهی آزاد است نه دشمن خارجی.
کجاست رافت اسلامیتان، وقتی زنی بیمار به جای درمان، زندان میبیند؟
چگونه از کرامت زن و خانواده میگویید، اما مادران را بهخاطر یک "چرا" از عزیزانشان جدا میکنید؟
این فقط درد من نیست، درد ماست؛ زخمی مشترک که درمانش همدلی میطلبد.
سکوت را شکستهام تا پژواک صدای وجدان جمعیمان باشم—صدایی که دیگر نمیخواهد خاموش بماند.
اگر هنوز به حقیقت و مسئولیت باور دارید، این فریاد کوچک را بازتاب دهید؛
شاید گوشهای بسته اینبار بشنوند، و آنان که مردم را ناآگاه میپندارند، بدانند که ما بیدار و هوشیاریم.
با مهر، علی جهانیان.
#خشونت_علیه_زنان
#جمهوری_اسلامی_انتخاب_من_نیست
#انسانیت #وطن #مسئولیت_اجتماعی #علی_جهانیان
#فرشته_سوری #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
افتخار آفرینی ورزشکاران جمهوری اسلامی ایران
طرح از فرگل قدیمی
@fargol_ghadimi
«سه نفر از شرکتکنندگان ایرانی (دو ورزشکار دوومیدانی و یک مربی) در مسابقات قهرمانی دوومیدانی آسیا ۲۰۲۵ در شهر گومی کره جنوبی به اتهام تجاوز به یک زن ۲۰ ساله بازداشت شدهاند.
به نوشته این رسانه «صبح روز ۳۱ می ۲۰۲۵ حدود ساعت ۷، گزارشی به پلیس رسید مبنی بر اینکه یک زن کرهای ۲۰ ساله در هتلی در شهر گومی توسط این افراد مورد تجاوز قرار گرفته است. پلیس پس از حضور در محل حادثه، دو ورزشکار ایرانی ۳۰ ساله و یک مربی را به عنوان متخلفان بازداشت کرد.»
ـ جمهوری اسلامی همواره ورزشکاران را سفیر ایدئولوژی حکومت معرفی میکند. پیش از حضور در مسابقات آنها را به دیدار مقامات و زیارت اماکن مذهبی میبرد، پیروزی آنها را به واسطه دعای خیر میداند و در صورت کسب مدال ورزشکارانی که مدال خود را به سرداران تروریست سپاه، خامنهای، امام زمان، آستان قدس و... تقدیم میکنند، از مواهب و امتیازات ویژه برخوردار میشوند. فدراسیونها اغلب همراه تیمها آخوند و گاهی مداح هم به مسابقات اعزام میکنند!
حالا اما توسط ورزشکارانی که به طور پیوسته تحت آموزشهای ایدئولوژیک بودهاند، رسوایی پیش آمده و گفتهاند که خاطیان مجازات خواهند شد.
#حقوق_زنان #نه_به_جمهوری_اسلامی #دو_و_میدانی #احسان_حدادی #خشونت_علیه_زنان #فدراسیون_دوومیدانی #کره_جنوبی #کارتون #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
طرح از فرگل قدیمی
@fargol_ghadimi
«سه نفر از شرکتکنندگان ایرانی (دو ورزشکار دوومیدانی و یک مربی) در مسابقات قهرمانی دوومیدانی آسیا ۲۰۲۵ در شهر گومی کره جنوبی به اتهام تجاوز به یک زن ۲۰ ساله بازداشت شدهاند.
به نوشته این رسانه «صبح روز ۳۱ می ۲۰۲۵ حدود ساعت ۷، گزارشی به پلیس رسید مبنی بر اینکه یک زن کرهای ۲۰ ساله در هتلی در شهر گومی توسط این افراد مورد تجاوز قرار گرفته است. پلیس پس از حضور در محل حادثه، دو ورزشکار ایرانی ۳۰ ساله و یک مربی را به عنوان متخلفان بازداشت کرد.»
ـ جمهوری اسلامی همواره ورزشکاران را سفیر ایدئولوژی حکومت معرفی میکند. پیش از حضور در مسابقات آنها را به دیدار مقامات و زیارت اماکن مذهبی میبرد، پیروزی آنها را به واسطه دعای خیر میداند و در صورت کسب مدال ورزشکارانی که مدال خود را به سرداران تروریست سپاه، خامنهای، امام زمان، آستان قدس و... تقدیم میکنند، از مواهب و امتیازات ویژه برخوردار میشوند. فدراسیونها اغلب همراه تیمها آخوند و گاهی مداح هم به مسابقات اعزام میکنند!
حالا اما توسط ورزشکارانی که به طور پیوسته تحت آموزشهای ایدئولوژیک بودهاند، رسوایی پیش آمده و گفتهاند که خاطیان مجازات خواهند شد.
#حقوق_زنان #نه_به_جمهوری_اسلامی #دو_و_میدانی #احسان_حدادی #خشونت_علیه_زنان #فدراسیون_دوومیدانی #کره_جنوبی #کارتون #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
میفرماد که:
ورزش با نیت خدمت به کشور، عبادت است.
طرح از فرگل قدیمی
fargol_ghadimi
#خامنه_ای_ضحاک #نه_به_جمهورى_اسلامى #حقوق_زنان #دو_و_میدانی #احسان_حدادی #خشونت_علیه_زنان #فدراسیون_دوومیدانی #کره_جنوبی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
ورزش با نیت خدمت به کشور، عبادت است.
طرح از فرگل قدیمی
fargol_ghadimi
#خامنه_ای_ضحاک #نه_به_جمهورى_اسلامى #حقوق_زنان #دو_و_میدانی #احسان_حدادی #خشونت_علیه_زنان #فدراسیون_دوومیدانی #کره_جنوبی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
به یاد الهه حسیننژاد، که زندگی را دوست داشت...
الهه حسیننژاد ، دختری که ۴ خرداد ۱۴۰۴ در میدان آزادی تهران مفقود شد، در صفحه اینستاگرام خود، بارها از #سیدمحمد_حسینی قهرمان راه آزادی ایران یاد کرده بود.
مث یه کوه بلند
مث یه خواب کوتاه
یه مرد بود، یه مرد
حسین رونقی درباره قتل الهه حسیننژاد نوشته است:
مسئولیت کشته شدن الهه حسیننژاد، همچنان بر عهده جمهوری اسلامی است؛ حکومتی که بهجای تأمین امنیت زنان، تمام توان خود را صرف سرکوب آنها با عنوان «بیحجابی» کرده است.
وقتی هزاران مأمور و دوربین برای کنترل پوشش زنان بهکار گرفته میشود، اما برای نجات جان یک زن هیچ اقدام بهموقعی صورت نمیگیرد، وقتی قتلهای ناموسی و تجاوز نه تنها محکوم نمیشوند، بلکه در ساختار حکومتی توجیه و حمایت میشوند، روشن است که ساختار زنستیز و غیرانسانی حاکم، شریک جرم قاتل است.
الهه یکی از هزاران قربانی این ساختار است.
چگونه برای آزار زنان ایران با عنوان مضحک بیحجابی، هزاران مأمور و دوربین در سطح شهرها وجود دارد، اما برای تأمین امنیت شهروندان، بهویژه زنان، هیچ امکانات یا نیرویی وجود ندارد؟
قتل الهه نمادی از وضعیت ناامن و ناپایدار کشور است؛ وضعیتی که نتیجهی عملکرد جمهوری اسلامی و نیروهای امنیتی آن است.
این ناامنی، که با سرکوب جامعه، تضعیف امنیت عمومی و فروپاشی بنیانهای اعتماد اجتماعی تشدید شده، بیشترین آسیب را متوجه زنان و کودکان کرده است. در چنین شرایطی که ساختارهای رسمی نهتنها حافظ امنیت نیستند، بلکه خود بخشی از تهدید به شمار میآیند، شهروندان ناچارند خود مراقب امنیت خویش باشند و اجازه ندهند این خلأ امنیتی، به آنها آسیب برساند.
#الهه_حسین_نژاد #ناامنی_اجتماعی #خشونت_علیه_زنان #نه_به_جمهورى_اسلامى #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
الهه حسیننژاد ، دختری که ۴ خرداد ۱۴۰۴ در میدان آزادی تهران مفقود شد، در صفحه اینستاگرام خود، بارها از #سیدمحمد_حسینی قهرمان راه آزادی ایران یاد کرده بود.
مث یه کوه بلند
مث یه خواب کوتاه
یه مرد بود، یه مرد
حسین رونقی درباره قتل الهه حسیننژاد نوشته است:
مسئولیت کشته شدن الهه حسیننژاد، همچنان بر عهده جمهوری اسلامی است؛ حکومتی که بهجای تأمین امنیت زنان، تمام توان خود را صرف سرکوب آنها با عنوان «بیحجابی» کرده است.
وقتی هزاران مأمور و دوربین برای کنترل پوشش زنان بهکار گرفته میشود، اما برای نجات جان یک زن هیچ اقدام بهموقعی صورت نمیگیرد، وقتی قتلهای ناموسی و تجاوز نه تنها محکوم نمیشوند، بلکه در ساختار حکومتی توجیه و حمایت میشوند، روشن است که ساختار زنستیز و غیرانسانی حاکم، شریک جرم قاتل است.
الهه یکی از هزاران قربانی این ساختار است.
چگونه برای آزار زنان ایران با عنوان مضحک بیحجابی، هزاران مأمور و دوربین در سطح شهرها وجود دارد، اما برای تأمین امنیت شهروندان، بهویژه زنان، هیچ امکانات یا نیرویی وجود ندارد؟
قتل الهه نمادی از وضعیت ناامن و ناپایدار کشور است؛ وضعیتی که نتیجهی عملکرد جمهوری اسلامی و نیروهای امنیتی آن است.
این ناامنی، که با سرکوب جامعه، تضعیف امنیت عمومی و فروپاشی بنیانهای اعتماد اجتماعی تشدید شده، بیشترین آسیب را متوجه زنان و کودکان کرده است. در چنین شرایطی که ساختارهای رسمی نهتنها حافظ امنیت نیستند، بلکه خود بخشی از تهدید به شمار میآیند، شهروندان ناچارند خود مراقب امنیت خویش باشند و اجازه ندهند این خلأ امنیتی، به آنها آسیب برساند.
#الهه_حسین_نژاد #ناامنی_اجتماعی #خشونت_علیه_زنان #نه_به_جمهورى_اسلامى #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
از ردیابی بیحجابها تا ناتوانی در نجات یک زن؛
در شهری با هزار دوربین هیچکس نجاتش نداد!
✍حسن باقرینیا
ده روز چشمانتظاری، اضطراب، و بیخبری؛ و در نهایت، تلخترین پایان ممکن: الهه حسیننژاد به قتل رسید. دختری که ناپدید شد، خبری از او نشد، و حالا دیگر تنها نامیست روی یک گزارش رسمی، و جسمی بیجان که جامعهای را در شوک فرو برد.
اما این فقط روایت یک قتل نیست؛ این روایت یک بیعدالتی ساختاری است. روایتی از سرزمینی که در آن، نه جان انسان، که بقای قدرت ارزشمندتر شمرده میشود.
در جمهوری اسلامی، وظیفهی بنیادین حکومت ــ یعنی حفاظت از امنیت جانی، روانی و اجتماعی مردم ــ به حاشیه رانده شده. جای آن را دغدغههای ایدئولوژیک، سیاسی و سرکوبگرانه گرفتهاند. وقتی دختری گم میشود، خانوادهاش دستبهدامان پلیس میشوند، اما نیروهایی که با تمام سرعت میتوانند خانهی یک زن را به خاطر پوشش یا پست اینستاگرامیاش تفتیش کنند، در قبال ناپدید شدن او، ساکت، کند، و بیاثرند.
الهه حسیننژاد قربانی خشونت شد؛ اما خشونتی گستردهتر و نهادینهتر، در پسِ این قتل ایستاده است: خشونت ساختاری حاکمیتی که مردم را نه شهروند، بلکه ابزار و تهدید میبیند. خشونتی که نیروهایش به جای پیگیری سرنوشت یک دختر مفقود، مشغول تعقیب دانشجویان، معلمان، نویسندگان و فعالان مدنی هستند. مشغول سازماندهی نیروهای آتش به اختیار و ثبت چهرهی زنان برای صدور احکام قضایی. آری؛ پلیس برای روسری وقت دارد، برای جان زن نه!
الهه، فقط یک اسم نیست. او نماد هزاران زنیست که در این سرزمین، میان بیتفاوتی حکومت و خشونت جامعه، گم میشوند، کشته میشوند، و فراموش میشوند.
ما این روایت را فراموش نخواهیم کرد.
و نخواهیم پذیرفت که «حفظ نظام»، بهانهی مرگ فرزندانمان شود.
#الهه_حسین_نژاد #ناامنی_اجتماعی #خشونت_علیه_زنان #حسن_باقری_نیا #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
در شهری با هزار دوربین هیچکس نجاتش نداد!
✍حسن باقرینیا
ده روز چشمانتظاری، اضطراب، و بیخبری؛ و در نهایت، تلخترین پایان ممکن: الهه حسیننژاد به قتل رسید. دختری که ناپدید شد، خبری از او نشد، و حالا دیگر تنها نامیست روی یک گزارش رسمی، و جسمی بیجان که جامعهای را در شوک فرو برد.
اما این فقط روایت یک قتل نیست؛ این روایت یک بیعدالتی ساختاری است. روایتی از سرزمینی که در آن، نه جان انسان، که بقای قدرت ارزشمندتر شمرده میشود.
در جمهوری اسلامی، وظیفهی بنیادین حکومت ــ یعنی حفاظت از امنیت جانی، روانی و اجتماعی مردم ــ به حاشیه رانده شده. جای آن را دغدغههای ایدئولوژیک، سیاسی و سرکوبگرانه گرفتهاند. وقتی دختری گم میشود، خانوادهاش دستبهدامان پلیس میشوند، اما نیروهایی که با تمام سرعت میتوانند خانهی یک زن را به خاطر پوشش یا پست اینستاگرامیاش تفتیش کنند، در قبال ناپدید شدن او، ساکت، کند، و بیاثرند.
الهه حسیننژاد قربانی خشونت شد؛ اما خشونتی گستردهتر و نهادینهتر، در پسِ این قتل ایستاده است: خشونت ساختاری حاکمیتی که مردم را نه شهروند، بلکه ابزار و تهدید میبیند. خشونتی که نیروهایش به جای پیگیری سرنوشت یک دختر مفقود، مشغول تعقیب دانشجویان، معلمان، نویسندگان و فعالان مدنی هستند. مشغول سازماندهی نیروهای آتش به اختیار و ثبت چهرهی زنان برای صدور احکام قضایی. آری؛ پلیس برای روسری وقت دارد، برای جان زن نه!
الهه، فقط یک اسم نیست. او نماد هزاران زنیست که در این سرزمین، میان بیتفاوتی حکومت و خشونت جامعه، گم میشوند، کشته میشوند، و فراموش میشوند.
ما این روایت را فراموش نخواهیم کرد.
و نخواهیم پذیرفت که «حفظ نظام»، بهانهی مرگ فرزندانمان شود.
#الهه_حسین_نژاد #ناامنی_اجتماعی #خشونت_علیه_زنان #حسن_باقری_نیا #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
« توجیه خیلی از کسایی که طرفدار این یارو هستن، اینه که : خیلی راست میگه!ولی! آره!!!! بد دهنه! آدم راستگوی دیگه ای به جز این نیست؟؟؟؟ چیو راست میگه دقیقا؟؟؟»
طرح و متن از فرگل قدیمی
fargol_ghadimi
در چند روز گذشته سخنان فردی که قبلا هم سابقه خشونت علیه زنان داشت، در توجیه و دفاع از ورزشکاران متجاوز خبرساز شد. نکته مهم اما این است که امثال این فرد ۱۴ میلیون نفر فالوئر دارند!!
حسین رونقی درباره موضوع تجاوز ورزشکاران ایرانی نوشت:
همانطور که در قتلهای ناموسی شرافتی نیست، در تجاوز نیز جز ننگ چیزی وجود ندارد.
در ماجرای تجاوز چند ورزشکار با پرچم جمهوری اسلامی به یک زن کرهای، مسئله تنها یک «جرم فردی» نیست؛ بلکه بازتاب مستقیم ضدفرهنگ برآمده از حکومتی است که سالها زنستیزی، سرکوب جنسی، و مشروعسازی خشونت و تجاوز را ترویج کرده است.
کسانی که امروز سعی میکنند تجاوز را انکار یا توجیه کنند، همان کسانی هستند که دیروز قتلهای ناموسی را با عناوینی چون «غیرت» و «ناموسپرستی» تطهیر میکردند؛ همصدا با ساختار غیرانسانی و ضدزن جمهوری اسلامی.
مسابقات بینالمللی ورزشی، فراتر از رقابتهای فیزیکی و برای ارزشهای انسانی، صلح، همدلی، همبستگی و احترام متقابل است. اما کسانی که با نام این ملت به میدان رفتهاند و بهجای افتخارآفرینی، مرتکب تجاوز شدهاند، نه ورزش را میفهمند، نه درکی از نمایندگی مردم دارند.
این افراد نه ورزشکارند، نه نمایندهی ایران؛ بلکه بازوی همان نظام خونریز، سلطهگر و انسانستیزی هستند که خشونت، تحقیر و تجاوز را نهتنها تحمل، بلکه آموزش و ترویج میکند.
آنها مانند مأموران سرکوب یا اختلاسگران، ادامهدهندهی فرهنگ «اوباشسالاری» و «لمپنسالاری» هستند که سرزمینی به وسعت ایران را به نابودی و فلاکت کشانده است.
این ورزشکاران متجاوز، محصول ساختار آموزش ایدئولوژیک و ضدفرهنگی جمهوری اسلامیاند؛ ساختاری که بهجای تربیت افراد آگاه، سالم و مسئول، افراد بیمار و جانی را به جامعه تحویل میدهد. و حتی گاه نهتنها در برابر اعتراض عمومی از آنها دفاع میکند، بلکه آنها را در جایگاههای رسمی مانند فدراسیونهای ورزشی یا پستهای دولتی مینشاند؛ گویی مجرم یا جنایتکار بودن، شرط ترفیع در این نظام است.
توجیه تجاوز، همانند دفاع از «غیرت» و «ناموس» در قتلهای ناموسی است. چگونه است که استقلال، آزادی و حق انتخاب یک زن یا دختر ایرانی، فحشا و فساد نامیده میشود و حکم به «سر بریدن» میدهند، اما عدهای که خود را «مرد ایرانی» مینامند، همچون قاتلان کودکان ایران و مأموران سرکوب حکومت، به تجاوز و جنایت افتخار میکنند؟
توجیه تجاوز، همدستی با متجاوز است. تجاوز، جنایت است؛ و هر تلاشی برای توجیه آن، تداوم چرخهای است که انسانیت را از جامعه میگیرد.
@Hosseinronaghi
#خشونت_علیه_زنان #حقوق_بشر #حقوق_زنان #تجاوز #زن_زندگی_آزادی #هنر_اعتراض #هنر #کارتون #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
طرح و متن از فرگل قدیمی
fargol_ghadimi
در چند روز گذشته سخنان فردی که قبلا هم سابقه خشونت علیه زنان داشت، در توجیه و دفاع از ورزشکاران متجاوز خبرساز شد. نکته مهم اما این است که امثال این فرد ۱۴ میلیون نفر فالوئر دارند!!
حسین رونقی درباره موضوع تجاوز ورزشکاران ایرانی نوشت:
همانطور که در قتلهای ناموسی شرافتی نیست، در تجاوز نیز جز ننگ چیزی وجود ندارد.
در ماجرای تجاوز چند ورزشکار با پرچم جمهوری اسلامی به یک زن کرهای، مسئله تنها یک «جرم فردی» نیست؛ بلکه بازتاب مستقیم ضدفرهنگ برآمده از حکومتی است که سالها زنستیزی، سرکوب جنسی، و مشروعسازی خشونت و تجاوز را ترویج کرده است.
کسانی که امروز سعی میکنند تجاوز را انکار یا توجیه کنند، همان کسانی هستند که دیروز قتلهای ناموسی را با عناوینی چون «غیرت» و «ناموسپرستی» تطهیر میکردند؛ همصدا با ساختار غیرانسانی و ضدزن جمهوری اسلامی.
مسابقات بینالمللی ورزشی، فراتر از رقابتهای فیزیکی و برای ارزشهای انسانی، صلح، همدلی، همبستگی و احترام متقابل است. اما کسانی که با نام این ملت به میدان رفتهاند و بهجای افتخارآفرینی، مرتکب تجاوز شدهاند، نه ورزش را میفهمند، نه درکی از نمایندگی مردم دارند.
این افراد نه ورزشکارند، نه نمایندهی ایران؛ بلکه بازوی همان نظام خونریز، سلطهگر و انسانستیزی هستند که خشونت، تحقیر و تجاوز را نهتنها تحمل، بلکه آموزش و ترویج میکند.
آنها مانند مأموران سرکوب یا اختلاسگران، ادامهدهندهی فرهنگ «اوباشسالاری» و «لمپنسالاری» هستند که سرزمینی به وسعت ایران را به نابودی و فلاکت کشانده است.
این ورزشکاران متجاوز، محصول ساختار آموزش ایدئولوژیک و ضدفرهنگی جمهوری اسلامیاند؛ ساختاری که بهجای تربیت افراد آگاه، سالم و مسئول، افراد بیمار و جانی را به جامعه تحویل میدهد. و حتی گاه نهتنها در برابر اعتراض عمومی از آنها دفاع میکند، بلکه آنها را در جایگاههای رسمی مانند فدراسیونهای ورزشی یا پستهای دولتی مینشاند؛ گویی مجرم یا جنایتکار بودن، شرط ترفیع در این نظام است.
توجیه تجاوز، همانند دفاع از «غیرت» و «ناموس» در قتلهای ناموسی است. چگونه است که استقلال، آزادی و حق انتخاب یک زن یا دختر ایرانی، فحشا و فساد نامیده میشود و حکم به «سر بریدن» میدهند، اما عدهای که خود را «مرد ایرانی» مینامند، همچون قاتلان کودکان ایران و مأموران سرکوب حکومت، به تجاوز و جنایت افتخار میکنند؟
توجیه تجاوز، همدستی با متجاوز است. تجاوز، جنایت است؛ و هر تلاشی برای توجیه آن، تداوم چرخهای است که انسانیت را از جامعه میگیرد.
@Hosseinronaghi
#خشونت_علیه_زنان #حقوق_بشر #حقوق_زنان #تجاوز #زن_زندگی_آزادی #هنر_اعتراض #هنر #کارتون #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
زندگی را کُشتند تا....
الهه حسیننژاد، که بهسادگی جانش را از دست داد؛
نه به جرم خطایی بزرگ، بلکه به خاطر تکهای سرد و بیجان که به آن «گوشی» میگویند.
در سرزمینی که برای یک تار موی زنانه، هزاران حکم، هزاران نامه و هزاران تهدید صادر میشود،
چرا وقتی پای امنیت جان انسانها به میان میآید، چشمان تیزبین و زبانها بسته میشوند؟
چرا وقتی حرکتهای کوچک زیر ذرهبین است، هیچکس نگاه خود را به جانهای معصوم نمیدوزد؟
کسی نیست بپرسد چگونه ممکن است کشوری که همه رفتارهای جزئی مردمش را رصد میکند،
نتواند از جان یک دختر محافظت کند؟
چگونه ممکن است برای لباس پوشیدن، برای یک حرف کوچک، پروندهها تشکیل شود،
اما وقتی خون در خیابان جاری میشود، هیچ دری بسته نشود؟
چند روز، شبکههای مجازی مملو بود از دلهایی که برای بازگشت الهه میتپیدند؛
هزاران چشم امیدوار به معجزهای که رخ نداد.
آنچه بازگشت، سردی و خاموشی بود؛ جسدی بیجان که نشان از شکستی تلخ در زنجیرهی این جامعه داشت.
الهه رفت، اما دردش و فریادهای خاموشش باقی ماند؛
فریادهایی که میپرسند: اگر برای یک تار مو هزاران برخورد و پرونده است،
پس چرا برای زندگیهای بیپناه، حتی کوچکترین حمایتی نیست؟
اگر هر قدم مردم زیر نظر است، پس چرا مرگهای ناگفته ادامه دارد؟
این همان جامعهای است که جان انسانها برایش ارزشی کمتر از یک دستگاه کوچک تکنولوژیک دارد،
اما برای نگاه و رفتار هر فرد، تمام قد ایستاده است.
برای دفاع از مظلوم، برای بیان سادهترین حقایق، مجازات میشوی...
معلمانی که صدای دردشان را بلند کردند، به احکام رنگارنگ و فلهای محکوم شدند؛
از اخراج و تنبیه گرفته تا زندان و بازداشت، بدون کوچکترین دلیلی جز حقیقتگویی.
کامیوندارانی که تنها خواستار حق ابتدایی خود بودند، پشت میلهها رفتند.
وکیلانی که برای دفاع از جان و حق موکل خود ایستادند، چشم به نابینایی دوختهاند.
پرستارانی که خواستار کمترین حقوقشان بودند، از صحنه کنار گذاشته شدند...
و این است آن سوی واقعی عدالت؛
جایی که سکوت بر زبانها حکمفرماست، اما پای دردها به هیچ کس نرسد.
معلمان، برای روشنگری تنبیه شدند؛
پرستاران، برای طلب حق، کنار گذاشته شدند؛
کامیونداران، برای نان، مجازات شدند.
و آنسوتر، فعالان مدنی و نخبگان علمی، پشت میلهها فراموش شدند؛
همهشان، نه مجرم، که آینههایی بودند در برابر چهرهی پنهان ناکارآمدی؛
و چه ساده، آینهها را شکستند تا تصویر، دیده نشود.
و در این سرزمین، الهه حسیننژاد، یکی از هزاران جانِ بیدفاعی بود که در سکوتِ دردناک جامعه گم شد؛
نمادی از نابرابری، سکوت و ناکارآمدی که همچنان ادامه دارد.
کوکب بداغی پگاه-معلم ایذه
#الهه_حسین_نژاد #خشونت_علیه_زنان #زن_زندگی_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
الهه حسیننژاد، که بهسادگی جانش را از دست داد؛
نه به جرم خطایی بزرگ، بلکه به خاطر تکهای سرد و بیجان که به آن «گوشی» میگویند.
در سرزمینی که برای یک تار موی زنانه، هزاران حکم، هزاران نامه و هزاران تهدید صادر میشود،
چرا وقتی پای امنیت جان انسانها به میان میآید، چشمان تیزبین و زبانها بسته میشوند؟
چرا وقتی حرکتهای کوچک زیر ذرهبین است، هیچکس نگاه خود را به جانهای معصوم نمیدوزد؟
کسی نیست بپرسد چگونه ممکن است کشوری که همه رفتارهای جزئی مردمش را رصد میکند،
نتواند از جان یک دختر محافظت کند؟
چگونه ممکن است برای لباس پوشیدن، برای یک حرف کوچک، پروندهها تشکیل شود،
اما وقتی خون در خیابان جاری میشود، هیچ دری بسته نشود؟
چند روز، شبکههای مجازی مملو بود از دلهایی که برای بازگشت الهه میتپیدند؛
هزاران چشم امیدوار به معجزهای که رخ نداد.
آنچه بازگشت، سردی و خاموشی بود؛ جسدی بیجان که نشان از شکستی تلخ در زنجیرهی این جامعه داشت.
الهه رفت، اما دردش و فریادهای خاموشش باقی ماند؛
فریادهایی که میپرسند: اگر برای یک تار مو هزاران برخورد و پرونده است،
پس چرا برای زندگیهای بیپناه، حتی کوچکترین حمایتی نیست؟
اگر هر قدم مردم زیر نظر است، پس چرا مرگهای ناگفته ادامه دارد؟
این همان جامعهای است که جان انسانها برایش ارزشی کمتر از یک دستگاه کوچک تکنولوژیک دارد،
اما برای نگاه و رفتار هر فرد، تمام قد ایستاده است.
برای دفاع از مظلوم، برای بیان سادهترین حقایق، مجازات میشوی...
معلمانی که صدای دردشان را بلند کردند، به احکام رنگارنگ و فلهای محکوم شدند؛
از اخراج و تنبیه گرفته تا زندان و بازداشت، بدون کوچکترین دلیلی جز حقیقتگویی.
کامیوندارانی که تنها خواستار حق ابتدایی خود بودند، پشت میلهها رفتند.
وکیلانی که برای دفاع از جان و حق موکل خود ایستادند، چشم به نابینایی دوختهاند.
پرستارانی که خواستار کمترین حقوقشان بودند، از صحنه کنار گذاشته شدند...
و این است آن سوی واقعی عدالت؛
جایی که سکوت بر زبانها حکمفرماست، اما پای دردها به هیچ کس نرسد.
معلمان، برای روشنگری تنبیه شدند؛
پرستاران، برای طلب حق، کنار گذاشته شدند؛
کامیونداران، برای نان، مجازات شدند.
و آنسوتر، فعالان مدنی و نخبگان علمی، پشت میلهها فراموش شدند؛
همهشان، نه مجرم، که آینههایی بودند در برابر چهرهی پنهان ناکارآمدی؛
و چه ساده، آینهها را شکستند تا تصویر، دیده نشود.
و در این سرزمین، الهه حسیننژاد، یکی از هزاران جانِ بیدفاعی بود که در سکوتِ دردناک جامعه گم شد؛
نمادی از نابرابری، سکوت و ناکارآمدی که همچنان ادامه دارد.
کوکب بداغی پگاه-معلم ایذه
#الهه_حسین_نژاد #خشونت_علیه_زنان #زن_زندگی_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
غیرت، اگر نقد نشود، باز هم میکُشد؛
تأملی در خشونتهای مبتنی بر غیرت و مسئولیت نظام حاکم
✍حسن باقرینیا
هانیه بهبودی، ورزشکار جوان و موفق، دیگر در میان ما نیست. مرگ او، اگرچه یک فاجعه شخصی بهنظر میرسد، اما ریشه در ساختاری دارد که خشونت علیه زنان را نهتنها ممکن، که مشروع، مقدس و حتی «ضروری» جلوه میدهد. این ساختار، فقط خانواده سنتی یا فرهنگ محلی نیست؛ بلکه نظام سیاسی-ایدئولوژیکی است که در رأس آن، جمهوری اسلامی با همه ابزارهای مذهبی، حقوقی و رسانهایاش ایستاده است.
🔸وقتی منبر به میدان آموزش خشونت تبدیل میشود
در ایرانِ امروز، منبرها، تریبونهای نماز جمعه، و رسانههای رسمی بارها و بارها بر لزوم کنترل زنان تأکید میکنند. روحانیونی که با زبان «مردانگی» و «غیرت»، محدودسازی زنان را توصیه میکنند، سهم بزرگی در مشروعسازی خشونت دارند. در این منبرها، زنان نه بهعنوان شهروند، بلکه بهعنوان ناموس مردان تعریف میشوند و دفاع از آنها، نه وظیفه دولت، که وظیفه مرد خانه است؛ حتی اگر با «مشت آهنین» باشد.
این فرهنگ، بهصورت مکرر بازتولید میشود؛ نه در حاشیه جامعه، بلکه در قلب رسمیترین نهادهای ایدئولوژیک نظام.
🔸قانون، مدافع مردان؛ قاضی زنان
قوانین جمهوری اسلامی، نهتنها حافظ جان زنان نیستند، بلکه در مواردی خاص، به قتل آنان «تخفیف» میدهند. مردی که همسر یا دختر خود را بکشد، با مجازات کمتری مواجه میشود. قوانین مربوط به «قصاص»، «ولایت پدر» و «اختیارات شوهر» در خروج زن از خانه، همگی بر این ایده استوارند که زن ملک مرد است، نه انسان مستقل.
در چنین ساختاری، اگر مردی دست به خشونت بزند، قانون نه بازدارنده است و نه پناه. قانون در ایران، بخشی از مسأله است، نه راهحل.
🔸رهبری که از حجاب میگوید، اما از خون نمیگوید
رهبر جمهوری اسلامی، بارها و بارها با لحنی تند درباره «لزوم رعایت حجاب» سخن گفته، و بیحجابی را به «بیحیایی» و «فساد اجتماعی» پیوند زده است. اما همان رهبری، هیچگاه درباره خشونت خانگی، قتلهای ناموسی، یا زنان قربانی سکوت را نشکسته است. این سکوت، بیطرفی نیست؛ مشارکت در جنایت است.
وقتی رأس نظام، حجاب را مسئله اصلی جامعه میداند و حضور اجتماعی زنان را با دقت و حساسیت رصد میکند، اما نسبت به جان آنان بیتفاوت است، چه پیامی به جامعه مخابره میشود؟ اینکه «زن»، نه انسان، بلکه ابزار کنترلی برای ساختار قدرت است؛ و کنترل او، مسئولیت هر مردی.
🔸روانشناسی غیرت یا ناتوانی نظام در تولید امنیت عاطفی
غیرت، از منظر روانشناسی، اغلب واکنشیست به اضطراب، ترس از دستدادن کنترل و بحران عزتنفس. اما در جامعهای که این اضطراب با آموزههای رسمی دینی و فرهنگی تقویت میشود، «غیرت» از سطح احساس فردی به یک ارزش اجتماعی ارتقا مییابد. مرد نگران، در این فضا، احساس میکند وظیفهای مقدس بر دوش دارد؛ وظیفهای که به او مشروعیت میدهد برای نظارت، سرکوب و حذف.
و نظام، با سیاستهایش، با قوانینش، و با تربیت فرهنگیاش، این مشروعیت را هر روز تولید و توزیع میکند.
🔸هانیه، نه یک استثنا؛ بلکه یک نشانه
هانیه، یکی از هزاران زنیست که در سکوت قانونی، در سایه تفسیرهای مذهبی، و در بستر فرهنگی مبتنی بر تملک مردانه جان باختهاند. قتل او، هشدار یکباره نیست؛ پژواک صدای بلند ساختاریست که خشونت را آموزش میدهد، غیرت را تقدیس میکند، و زنان را به سکوت و حذف میراند.
🔸راه رهایی: نقد صریح و بازسازی فرهنگی
اگر بهراستی خواهان تغییر هستیم، باید با شجاعت:
مفهوم غیرت را از جایگاه قدسیاش پایین بکشیم،
نظام حقوقی را بهنفع برابری و عدالت بازنویسی کنیم،
سکوت مسئولان را افشا کرده و از آنان پاسخ بخواهیم،
و زنان را نه بهعنوان «ناموس»، بلکه بهعنوان انسانهای کامل و دارای حق بشناسیم.
تا آن زمان، باید بهروشنی گفت:
غیرت، اگر نقد نشود، باز هم میکُشد.
و تا نظام سیاسی قرون وسطایی جمهوری اسلامی حاکم باشد، این درد هرگز دوا نمیشود.
#هانیه_بهبودی #خشونت_علیه_زنان
#حسن_باقری_نیا #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
تأملی در خشونتهای مبتنی بر غیرت و مسئولیت نظام حاکم
✍حسن باقرینیا
هانیه بهبودی، ورزشکار جوان و موفق، دیگر در میان ما نیست. مرگ او، اگرچه یک فاجعه شخصی بهنظر میرسد، اما ریشه در ساختاری دارد که خشونت علیه زنان را نهتنها ممکن، که مشروع، مقدس و حتی «ضروری» جلوه میدهد. این ساختار، فقط خانواده سنتی یا فرهنگ محلی نیست؛ بلکه نظام سیاسی-ایدئولوژیکی است که در رأس آن، جمهوری اسلامی با همه ابزارهای مذهبی، حقوقی و رسانهایاش ایستاده است.
🔸وقتی منبر به میدان آموزش خشونت تبدیل میشود
در ایرانِ امروز، منبرها، تریبونهای نماز جمعه، و رسانههای رسمی بارها و بارها بر لزوم کنترل زنان تأکید میکنند. روحانیونی که با زبان «مردانگی» و «غیرت»، محدودسازی زنان را توصیه میکنند، سهم بزرگی در مشروعسازی خشونت دارند. در این منبرها، زنان نه بهعنوان شهروند، بلکه بهعنوان ناموس مردان تعریف میشوند و دفاع از آنها، نه وظیفه دولت، که وظیفه مرد خانه است؛ حتی اگر با «مشت آهنین» باشد.
این فرهنگ، بهصورت مکرر بازتولید میشود؛ نه در حاشیه جامعه، بلکه در قلب رسمیترین نهادهای ایدئولوژیک نظام.
🔸قانون، مدافع مردان؛ قاضی زنان
قوانین جمهوری اسلامی، نهتنها حافظ جان زنان نیستند، بلکه در مواردی خاص، به قتل آنان «تخفیف» میدهند. مردی که همسر یا دختر خود را بکشد، با مجازات کمتری مواجه میشود. قوانین مربوط به «قصاص»، «ولایت پدر» و «اختیارات شوهر» در خروج زن از خانه، همگی بر این ایده استوارند که زن ملک مرد است، نه انسان مستقل.
در چنین ساختاری، اگر مردی دست به خشونت بزند، قانون نه بازدارنده است و نه پناه. قانون در ایران، بخشی از مسأله است، نه راهحل.
🔸رهبری که از حجاب میگوید، اما از خون نمیگوید
رهبر جمهوری اسلامی، بارها و بارها با لحنی تند درباره «لزوم رعایت حجاب» سخن گفته، و بیحجابی را به «بیحیایی» و «فساد اجتماعی» پیوند زده است. اما همان رهبری، هیچگاه درباره خشونت خانگی، قتلهای ناموسی، یا زنان قربانی سکوت را نشکسته است. این سکوت، بیطرفی نیست؛ مشارکت در جنایت است.
وقتی رأس نظام، حجاب را مسئله اصلی جامعه میداند و حضور اجتماعی زنان را با دقت و حساسیت رصد میکند، اما نسبت به جان آنان بیتفاوت است، چه پیامی به جامعه مخابره میشود؟ اینکه «زن»، نه انسان، بلکه ابزار کنترلی برای ساختار قدرت است؛ و کنترل او، مسئولیت هر مردی.
🔸روانشناسی غیرت یا ناتوانی نظام در تولید امنیت عاطفی
غیرت، از منظر روانشناسی، اغلب واکنشیست به اضطراب، ترس از دستدادن کنترل و بحران عزتنفس. اما در جامعهای که این اضطراب با آموزههای رسمی دینی و فرهنگی تقویت میشود، «غیرت» از سطح احساس فردی به یک ارزش اجتماعی ارتقا مییابد. مرد نگران، در این فضا، احساس میکند وظیفهای مقدس بر دوش دارد؛ وظیفهای که به او مشروعیت میدهد برای نظارت، سرکوب و حذف.
و نظام، با سیاستهایش، با قوانینش، و با تربیت فرهنگیاش، این مشروعیت را هر روز تولید و توزیع میکند.
🔸هانیه، نه یک استثنا؛ بلکه یک نشانه
هانیه، یکی از هزاران زنیست که در سکوت قانونی، در سایه تفسیرهای مذهبی، و در بستر فرهنگی مبتنی بر تملک مردانه جان باختهاند. قتل او، هشدار یکباره نیست؛ پژواک صدای بلند ساختاریست که خشونت را آموزش میدهد، غیرت را تقدیس میکند، و زنان را به سکوت و حذف میراند.
🔸راه رهایی: نقد صریح و بازسازی فرهنگی
اگر بهراستی خواهان تغییر هستیم، باید با شجاعت:
مفهوم غیرت را از جایگاه قدسیاش پایین بکشیم،
نظام حقوقی را بهنفع برابری و عدالت بازنویسی کنیم،
سکوت مسئولان را افشا کرده و از آنان پاسخ بخواهیم،
و زنان را نه بهعنوان «ناموس»، بلکه بهعنوان انسانهای کامل و دارای حق بشناسیم.
تا آن زمان، باید بهروشنی گفت:
غیرت، اگر نقد نشود، باز هم میکُشد.
و تا نظام سیاسی قرون وسطایی جمهوری اسلامی حاکم باشد، این درد هرگز دوا نمیشود.
#هانیه_بهبودی #خشونت_علیه_زنان
#حسن_باقری_نیا #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
شاهزاده رضا پهلوی، در ارتباط با قتل الهه حسیننژاد و خشونت علیه زنان، در پیامی که در شبکههای اجتماعی نوشت:
الهه حسیننژاد، یکی دیگر از دختران آزادیخواه و میهندوست ایران، قربانی رژیم زنستیز و سرکوبگر جمهوری اسلامی شد. راهی جز پیروزی در برابر این بیداد نداریم. تا زمانی که پیروز نشویم، آنها فرزندان ما را خواهند کشت.
حتی در روایت تحریفشدهای که رژیم از این جنایت منتشر کرده، تاثیر مستقیم نگاه سرکوبگرانه جمهوری اسلامی علیه شهروندان به ویژه زنان ایرانی کاملاً مشهود است.
تا زمانی که این رژیم بر سر کار است و خشونت سیاسی را تجویز، و نفرت علیه زنان را عادیسازی میکند، الههها، مهساها، نیکاها و آرمیتاهای ایران در امان نخواهند بود.
در جامعهای که حقوق شهروندی وجود نداشته باشد، امنیت و حقوق زن بیشتر نقض خواهد شد.
امنیت و آزادی تنها زمانی به جامعه، بهویژه به دختران بیگناه ایرانزمین، بازمیگردد که جمهوری اسلامی سرنگون شود و یک دولت ملی و مسئول در کشور ما استقرار یابد.
تا رسیدن آن روز، حفاظت تکتک شهروندان ایران از یکدیگر -بهویژه از زنان جامعه- یک وظیفه ملی است. مردان آزادهی ایرانی نشان دادهاند چه اندازه در این زمینه یار و یاور و همگام همرزمان زن خویش هستند.
#الهه_حسین_نژاد #خشونت_علیه_زنان #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
الهه حسیننژاد، یکی دیگر از دختران آزادیخواه و میهندوست ایران، قربانی رژیم زنستیز و سرکوبگر جمهوری اسلامی شد. راهی جز پیروزی در برابر این بیداد نداریم. تا زمانی که پیروز نشویم، آنها فرزندان ما را خواهند کشت.
حتی در روایت تحریفشدهای که رژیم از این جنایت منتشر کرده، تاثیر مستقیم نگاه سرکوبگرانه جمهوری اسلامی علیه شهروندان به ویژه زنان ایرانی کاملاً مشهود است.
تا زمانی که این رژیم بر سر کار است و خشونت سیاسی را تجویز، و نفرت علیه زنان را عادیسازی میکند، الههها، مهساها، نیکاها و آرمیتاهای ایران در امان نخواهند بود.
در جامعهای که حقوق شهروندی وجود نداشته باشد، امنیت و حقوق زن بیشتر نقض خواهد شد.
امنیت و آزادی تنها زمانی به جامعه، بهویژه به دختران بیگناه ایرانزمین، بازمیگردد که جمهوری اسلامی سرنگون شود و یک دولت ملی و مسئول در کشور ما استقرار یابد.
تا رسیدن آن روز، حفاظت تکتک شهروندان ایران از یکدیگر -بهویژه از زنان جامعه- یک وظیفه ملی است. مردان آزادهی ایرانی نشان دادهاند چه اندازه در این زمینه یار و یاور و همگام همرزمان زن خویش هستند.
#الهه_حسین_نژاد #خشونت_علیه_زنان #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
زنکشی ساختاری؛ جمهوری اسلامی متهم ردیف اول
برای کبری، هانیه، الهه و همه آنانی که در سکوت کشته شدند
دکتر حسین باقرینیا، استاد دانشگاه اخراجشده، در این ویدیو میگوید: هانیه بهبودی، زن ورزشکاری که روزی با لبخندش در اخبار موفقیتهای ورزشیاش دیده میشد، حالا دیگر نیست؛ قربانی خشونت همسرش شد. او تأکید میکند این نخستین مورد نبود و آخرین هم نخواهد بود. الهه قربانی دیگر بود، و تنها در همین هفته، چندین زنکشی در خراسان شمالی و رضوی گزارش شده است.
او میافزاید: این حوادث استثنا نیستند، بلکه نشانهی یک چرخهی منظم از خشونتاند؛ خشونتی ساختاری که قانون نهتنها مهارش نمیکند، بلکه خود بخشی از آن است. ماده ۳۰۱ قانون مجازات اسلامی میگوید پدری که فرزندش را بکشد، قصاص نمیشود؛ یعنی قانون به مرد اختیار جان زن و فرزند را میدهد. نگاهی که زن را «ناموس» مرد میبیند، نه انسانی مستقل.
این استاد سابق دانشگاه یادآور میشود: در جمهوری اسلامی، زن تا وقتی فرمانبردار و خاموش باشد، پذیرفته است؛ اما اگر اراده کند، «نه» بگوید یا صدایی داشته باشد، از سوی قانون، عرف و مذهب رسمی سرکوب میشود. لایحه حمایت از زنان ۱۲ سال در مجلس خاک خورد و نهایتاً کنار گذاشته شد. هیچ پناهگاه امنی برای زنان در معرض خشونت تعریف نشده و خدمات حمایتی وجود ندارد.
او خاطرنشان میکند: در کشورهای مسلمانی چون ترکیه و اردن، اصلاح قوانین و ایجاد پناهگاهها آمار زنکشی را کاهش داده است؛ اما در ایران، زنکشی به بخشی از زیست روزمره بدل شده. ما نباید به این وضعیت عادت کنیم؛ باید روایت کنیم، آگاهی بدهیم و همبستگی را تمرین کنیم.
در پایان، او یاد میکند از کبری رضایی، زن مهاجر افغانستانی که در سکوت و حاشیه کشته شد. صدای ما باید جای سکوت او باشد.
#زن_کشی #خشونت_علیه_زنان #هانیه_بهبودی #الهه_حسین_نژاد #کبری_رضایی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
برای کبری، هانیه، الهه و همه آنانی که در سکوت کشته شدند
دکتر حسین باقرینیا، استاد دانشگاه اخراجشده، در این ویدیو میگوید: هانیه بهبودی، زن ورزشکاری که روزی با لبخندش در اخبار موفقیتهای ورزشیاش دیده میشد، حالا دیگر نیست؛ قربانی خشونت همسرش شد. او تأکید میکند این نخستین مورد نبود و آخرین هم نخواهد بود. الهه قربانی دیگر بود، و تنها در همین هفته، چندین زنکشی در خراسان شمالی و رضوی گزارش شده است.
او میافزاید: این حوادث استثنا نیستند، بلکه نشانهی یک چرخهی منظم از خشونتاند؛ خشونتی ساختاری که قانون نهتنها مهارش نمیکند، بلکه خود بخشی از آن است. ماده ۳۰۱ قانون مجازات اسلامی میگوید پدری که فرزندش را بکشد، قصاص نمیشود؛ یعنی قانون به مرد اختیار جان زن و فرزند را میدهد. نگاهی که زن را «ناموس» مرد میبیند، نه انسانی مستقل.
این استاد سابق دانشگاه یادآور میشود: در جمهوری اسلامی، زن تا وقتی فرمانبردار و خاموش باشد، پذیرفته است؛ اما اگر اراده کند، «نه» بگوید یا صدایی داشته باشد، از سوی قانون، عرف و مذهب رسمی سرکوب میشود. لایحه حمایت از زنان ۱۲ سال در مجلس خاک خورد و نهایتاً کنار گذاشته شد. هیچ پناهگاه امنی برای زنان در معرض خشونت تعریف نشده و خدمات حمایتی وجود ندارد.
او خاطرنشان میکند: در کشورهای مسلمانی چون ترکیه و اردن، اصلاح قوانین و ایجاد پناهگاهها آمار زنکشی را کاهش داده است؛ اما در ایران، زنکشی به بخشی از زیست روزمره بدل شده. ما نباید به این وضعیت عادت کنیم؛ باید روایت کنیم، آگاهی بدهیم و همبستگی را تمرین کنیم.
در پایان، او یاد میکند از کبری رضایی، زن مهاجر افغانستانی که در سکوت و حاشیه کشته شد. صدای ما باید جای سکوت او باشد.
#زن_کشی #خشونت_علیه_زنان #هانیه_بهبودی #الهه_حسین_نژاد #کبری_رضایی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
چرخه تلخ خشونت علیه زنان؛
از قربانی تا قاتل سایه سیاستهای سرکوبگرایانه :
هر روز از گوشهوکنار این سرزمین، خبر قتل زنی دیگر به دست یکی از نزدیکان یا غریبهای ناشناس منتشر میشود؛ از الهه تا کبری، از هانیه تا صدها زن بینامونشان دیگر. این قتلها تنها وقایعی فردی یا جنایتهایی اتفاقی نیستند، بلکه بازتاب خشونتی ساختاری و نهادینهاند که در تار و پود جامعه ما ریشه دوانده؛ جامعهای گرفتار فقر اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی که بهسوی فروپاشی اخلاقی و انسانی سوق داده میشود.
سالهاست حاکمیت، بهجای توانمندسازی و حمایت از زنان، به کنترل و سرکوب آنها پرداخته است. بهجای آموزش، آگاهیرسانی، و سرمایهگذاری برای ارتقاء فرهنگی جامعه، منابع عمومی صرف گشتهای ارشاد، دوربینهای نظارتی، و طرحهای سرکوبگرانهای همچون استخدام «حجابان» شدهاند. ابزارهایی که نهتنها امنیت نیاوردهاند، بلکه ترس، خشونت و انفعال اجتماعی را نهادینه کردهاند. بودجههایی که میتوانستند صرف ارتقای مهارتهای اجتماعی، پیشگیری از خشونت خانگی، و ترویج برابری جنسیتی شوند، به کنترل بدن و رفتار زنان محدود ماندهاند.
چرخهای تلخ و تکراری شکل گرفته است: زنی کشته میشود، قاتلش اعدام میشود، و رسانههای رسمی فریاد میزنند «اشرار را به سزای عملشان رساندیم» تا تصویری ساختگی از امنیت به جامعه عرضه کنند. اما این امنیت، سرابی بیش نیست؛ امنیتی سطحی که زیر پوست آن، خشم، سرکوب، و ناامیدی موج میزند.
آیا هیچگاه تصمیمگیران لحظهای درنگ کردهاند؟ آیا هرگز از جامعهشناسان مستقل، از نهادهای مدنی، یا از تجربه کشورهای موفق در کاهش خشونتهای جنسیتی بهره گرفتهاند؟ آیا مجرمان – پیش از آنکه به جنایت برسند – از منظر روانی، خانوادگی، اجتماعی، اقتصادی و حتی سیاسی بررسی شدهاند؟ بسیاری از این افراد، خود قربانیان همان ساختار معیوبیاند که خشونت را بازتولید میکند؛ ساختاری که بهجای ترمیم انسانها، آنها را به سوی سقوط سوق میدهد.
بیتردید جنایت باید با واکنشی حقوقی همراه باشد. اما عدالت، فراتر از مجازات است. مجرمان نیز در دل همین ساختار شکل گرفتهاند؛ ساختاری که با فقر، تبعیض، بیعدالتی و سرکوب، انسان را به مرز جنون و خشونت میکشاند. اعدام، هرچند ممکن است در لحظهای مرهمی بر زخم خانواده قربانی یا بخشی از افکار عمومی باشد، اما پاسخی پایدار برای ریشههای این بحران نیست.
سیاست اعدام، نه عدالت است و نه نمایش اقتدار. بلکه ابزاری برای سرکوب خشم جامعهایست که نادیده گرفته شده؛ جامعهای که صدایش شنیده نمیشود، و زخمهایش درمان نمیشوند. خشم را نمیتوان با ترس مهار کرد. اگر ساختارهای تبعیضآمیز، فرهنگ خشونتپرور و سیاستهای سرکوبگر تغییر نکنند، این چرخه خشونت به اشکال پیچیدهتر و پنهانتری ادامه خواهد یافت.
برای شکستن این چرخه، سیاستهای شکستخورده برچیده و به سمت راهحلهایی انسانی، پیشگیرانه و عدالتمحور باید حرکت کرد؛ راهحلهایی که بر پایه حقوق بشر، کرامت انسانی، و برابری جنسیتی استوار باشند.
مریم یحیوی ،خرداد ۱۴۰۴
#خشونت_علیه_زنان #مربم_بحیوی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
از قربانی تا قاتل سایه سیاستهای سرکوبگرایانه :
هر روز از گوشهوکنار این سرزمین، خبر قتل زنی دیگر به دست یکی از نزدیکان یا غریبهای ناشناس منتشر میشود؛ از الهه تا کبری، از هانیه تا صدها زن بینامونشان دیگر. این قتلها تنها وقایعی فردی یا جنایتهایی اتفاقی نیستند، بلکه بازتاب خشونتی ساختاری و نهادینهاند که در تار و پود جامعه ما ریشه دوانده؛ جامعهای گرفتار فقر اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی که بهسوی فروپاشی اخلاقی و انسانی سوق داده میشود.
سالهاست حاکمیت، بهجای توانمندسازی و حمایت از زنان، به کنترل و سرکوب آنها پرداخته است. بهجای آموزش، آگاهیرسانی، و سرمایهگذاری برای ارتقاء فرهنگی جامعه، منابع عمومی صرف گشتهای ارشاد، دوربینهای نظارتی، و طرحهای سرکوبگرانهای همچون استخدام «حجابان» شدهاند. ابزارهایی که نهتنها امنیت نیاوردهاند، بلکه ترس، خشونت و انفعال اجتماعی را نهادینه کردهاند. بودجههایی که میتوانستند صرف ارتقای مهارتهای اجتماعی، پیشگیری از خشونت خانگی، و ترویج برابری جنسیتی شوند، به کنترل بدن و رفتار زنان محدود ماندهاند.
چرخهای تلخ و تکراری شکل گرفته است: زنی کشته میشود، قاتلش اعدام میشود، و رسانههای رسمی فریاد میزنند «اشرار را به سزای عملشان رساندیم» تا تصویری ساختگی از امنیت به جامعه عرضه کنند. اما این امنیت، سرابی بیش نیست؛ امنیتی سطحی که زیر پوست آن، خشم، سرکوب، و ناامیدی موج میزند.
آیا هیچگاه تصمیمگیران لحظهای درنگ کردهاند؟ آیا هرگز از جامعهشناسان مستقل، از نهادهای مدنی، یا از تجربه کشورهای موفق در کاهش خشونتهای جنسیتی بهره گرفتهاند؟ آیا مجرمان – پیش از آنکه به جنایت برسند – از منظر روانی، خانوادگی، اجتماعی، اقتصادی و حتی سیاسی بررسی شدهاند؟ بسیاری از این افراد، خود قربانیان همان ساختار معیوبیاند که خشونت را بازتولید میکند؛ ساختاری که بهجای ترمیم انسانها، آنها را به سوی سقوط سوق میدهد.
بیتردید جنایت باید با واکنشی حقوقی همراه باشد. اما عدالت، فراتر از مجازات است. مجرمان نیز در دل همین ساختار شکل گرفتهاند؛ ساختاری که با فقر، تبعیض، بیعدالتی و سرکوب، انسان را به مرز جنون و خشونت میکشاند. اعدام، هرچند ممکن است در لحظهای مرهمی بر زخم خانواده قربانی یا بخشی از افکار عمومی باشد، اما پاسخی پایدار برای ریشههای این بحران نیست.
سیاست اعدام، نه عدالت است و نه نمایش اقتدار. بلکه ابزاری برای سرکوب خشم جامعهایست که نادیده گرفته شده؛ جامعهای که صدایش شنیده نمیشود، و زخمهایش درمان نمیشوند. خشم را نمیتوان با ترس مهار کرد. اگر ساختارهای تبعیضآمیز، فرهنگ خشونتپرور و سیاستهای سرکوبگر تغییر نکنند، این چرخه خشونت به اشکال پیچیدهتر و پنهانتری ادامه خواهد یافت.
برای شکستن این چرخه، سیاستهای شکستخورده برچیده و به سمت راهحلهایی انسانی، پیشگیرانه و عدالتمحور باید حرکت کرد؛ راهحلهایی که بر پایه حقوق بشر، کرامت انسانی، و برابری جنسیتی استوار باشند.
مریم یحیوی ،خرداد ۱۴۰۴
#خشونت_علیه_زنان #مربم_بحیوی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech