ایران بریفینگ
7.18K subscribers
20.9K photos
27.8K videos
36.6K links
هدف ما؛اطلاع رسانی نقض حقوق بشر توسط نهادهای امنیتی و نظامی درایران است.
سایت:
www.irbr.news


توییتر:
twitter.com/irbriefing

ارتباط با مخاطبین در تلگرام :

@iranbriefing
Download Telegram
‏یکبار دیگر ثابت شد اسرائیل هرگز افراد عادی و یا حتی دانشمند و چهره علمی صرف را هدف قرار نداده است.

‏طهرانچی را یک چهره علمی و استاد دانشگاه می خواندند و اسرائیل را به ترور کور متهم می‌کردند در حالی که همه می‌دانیم او جانشین فخری زاده بود و به دنبال سلاح هسته‌ای .
‏اما حالا مشخص شده در دانشگاه آزاد هم در اصل کارچاق کن سپاه پاسداران بوده .

🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
👍91🔥1
کارون نیمه‌شب ۳۱ شهریور ۱۳۷۷ در کنار پدرش با ضربات چاقو در خانه‌اش در کرمان به قتل می‌رسد.
نصیب پدر از تیزی چاقوها ۲۷ ضربه بود و نصیب پسر ۱۰ ضربه. وزارت اطلاعات مسئولیت قتل آن‌ها را که در پروژهٔ قتل‌های زنجیره‌ای انجام شد به‌صورت رسمی نپذیرفت، هم‌چنان‌که قتل ده‌ها دگراندیش و نویسنده و مترجم دیگر را برعهده نگرفت که در آن دوره به قتل رسیدند.
‏مادر ⁧#کارون_حاجی_زاده ⁩ از آن شب می‌گوید:«من خسته بودم، رفتم اتاق روبه‌رو که سه متر با اتاق آقای حاجی‌زاده فاصله داشت، خوابیدم. آقای حاجی‌زاده عادت داشت تا بچه‌ها برگردند، نمی‌خوابید و تا ساعت سه، سه‌ونیم هم مطالعه می‌کرد. به این دلیل من رفتم اتاق دیگر خوابیدم. من خوابم برد و بچه فامیل را هم که سن و سال کارون بود، پدرش آمده و برده بود. اروند و ارس ساعت دو و نیم برگشته بودند. در می‌زنند، کسی باز نمی‌کند. اروند می‌گوید از بالای در رفتم و در را باز کردم. رفته بودند اتاق پدرشان و دیده بودند که چراغ خاموش است و کنتور را بالا زده بودند. اصلاً در خانه ما برق نبود. از تیر برق بیرون کمی نور می‌افتاد.
‏ارس فکر می‌کند من هم مرده‌‌ام، کشته‌اند. رختخواب را کنار می‌زند و حالا با چه شکلی، با پا زد، با دست زد، مرا بیدار کرد. وقتی مرا بیدار کرد، گفت بابا مرده. من با ذهنیتی که از مرگ برادرم داشتم، وارد اتاق شدم دیدم سر آقای حاجی‌زاده طرف پنجره بود و پاهایش طرفِ در بود که من داخل رفتم. پایش را گرفتم. گرم بود. گفتم ارس، بابات سکته کرده. فکر کردم سکته کرده افتاده سرش خورده به پنجره، چون سرش طرف پنجره بود. فکر کردم خون روی صورتش برای همین است. ارس گفت کارون را هم کشتند.

‏یک لحظه نگاه کردم دیدم وحشتناک کارون را کشته بودند. دهانش پر از مو بود و خون. چشمانش باز بود. دستانش هم پر از مو بود، پر از خون بود. دیگر نتوانستم بایستم. آمدم بیرون و فقط جیغ می‌زدم و کارون را صدا می‌زدم. نتوانستم تحمل کنم که دوباره برگردم توی اتاق. کفش کارون را دم در دیدم. کفش کارون را بو می‌کردم. خودش در فاصله کوتاهی با من بود، ولی من کفشش را بو می‌کردم.
‏وقتی آقای پوررضا قلی آمد توی اتاقی که من خوابیده بودم، نمی‌دانم پنبه بود یا دستمال کاغذی، از روی تشک برداشت گفت این چیست؟ گفتم نمی‌دانم. اصلاً گیج بودم. دیدم همین آقای پوررضا قلی نشسته، دارد گریه می‌کند. فکر کردم قاتل است و او را گرفته‌اند. طرف او حمله بردم و گفتم چرا بچه خوشگل مرا کشتی؟ گفت من قاتل نیستم، پوررضا قلی هستم. باز هم نمی‌شناختم. یک آقایی گفت رئیس آگاهی است.
‏⁧ #قتلهای_زنجیره_ای

🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
🤬63🔥2
احمدرضا قلجی، نوجوان ۱۷ ساله اهل اسدآباد در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۱ در جریان اعتراضات سراسری در تهران بر اثر اصابت گلوله ماموران امنیتی جان خود را از دست داد.
احمد رضا ، یکی از ده‌ها نوجوانی است که توسط جمهوری اسلامی به قتل رسید و‌ چون دادخواهی ندارد نامش رو‌به فراموشی است، او‌ یکی از گمنام ترین کشته شدگان #انقلاب۱۴۰۱ است.
#احمدرضا_قلجی متولد ۲۷ فروردین ۱۳۸۴، اهل اسدآباد همدان است که برای کارگری به تهران عزیمت کرده بود شامگاه پنجشنبه ۳۱ شهریور ۱۴۰۱، بر اثر تیراندازی ماموران امنیتی در میدان فلسطین جان خود را از دست داد.
دو‌تیر بر قلب و‌گردن او‌ اصابت کرد ، گلوله‌های نظامی که گلوله اصابت کرده بر گردن عملا سر او را از پیکر جدا کرده بود، او در دم‌جان باخته بود، مطابق معمول نیروهای امنیتی پیکر او را دزدیدند و نهایت سه روز بعد به خانواده او در “بهشت زهرا” اسدآباد همدان به شرط خاکسپاری در همان لحظه تحویل دادند.

در گواهی پزشکی قانونی علت مرگ این نوجوان “شوک ناشی از خونریزی، آسیب احشاء قفسه سینه و گردن و اصابت اجسام پرتابه ای پر شتاب” ذکر شده است.
یکی از دوستان و شاهدان لحظه جان باختن او اینگونه از او روایت کرده :« احمدرضا برای کمک به مخارج خانواده خود از روستای خاکریز واقع در اسدآباد همدان به تهران عزیمت کرد و در آشکده مشغول به کارگری بود.
او شامگاه ۳۱ شهریورماه برای تعمیر تلفن همراه خود از محل کارش خارج شده بود که با اعترضات مردمی مواجه میشود. اعتراضاتی که در نهایت با دخالت نیروهای امنیتی و انتظامی موجب سرکوب و برخورد با معترضان به طول انجامید.
احمدرضا در آن شب بر اثر تیراندازی ماموران در میدان فلسطین تهران جان خود را از دست داد»
#خامنه_ای_کودک_کش #روز_جهانی_کودک

🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
🤬52🔥2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
امروز ۳۱ شهریور ۱۴۰۲، سالگرد کشته‌شدن مادری است که در داخل خودرو شخصی، در حالی که از خیابان‌ها فیلم‌برداری می‌کرد، مقابل چشمان فرزند و همسرش، از پشت سر گلوله خورد و کشته شد.

#شیرین_علیزاده هنگام قتلش دو شاهد داشت؛ پسر کوچک او که پس از دیدن مرگ مادر از نظر روحی و روانی در شرایط روحی بسیار بدی قرار دارد و همسرش که او‌ نیز تحت فشار نهادهای امنیتی قرار دارد و در بازداشت بوده است.
در روز ۳۱ شهریور ۱۴۰۲، شیرین به همراه همسر و پسر خردسالش در حال رفتن به تنکابن بودند که اعتراضات در متل قو یکباره اوج می‌گیرد، شیرین گوشی تلفن همراه خود را برمی‌دارد و شروع به تصویربرداری از درگیری معترضان با ماموران امنیتی می‌کند.

اما همان لحظه، هدف گلوله‌ها قرار می‌گیرد و همه چیز تمام، مقابل چشمان کودکش، همسر و دیگر سرنشینان به دست ماموران به قتل می‌رسد و فیلم کشته شدن او برای همیشه ثبت می‌شود.

یکی از سرنشینان خودرو در حالی که اشک می‌ریزد، آن شب تلخ را این‌گونه تعریف می‌کند: «درگیری در خیابان تازه شروع شده بود، ما فکر می‌کردیم ماموران شلیک هوایی می‌کنند، اما یکباره به دختری شلیک کردند، کسی که در این فیلم (اسلاید دوم) که به وسیله شیرین گرفته شده، می‌گوید دختر رو کشتن، من هستم، شیرین که تیر خورد، نمی‌دانستیم باید چکار کنیم. »

این شاهد ماجرا درحالی که اشک می‌ریزد به یکی از رسانه‌ها گفته است: «شیرین را به تنها درمانگاه محل بردیم، تعداد مجروحان زیاد بود، شیرین ۱۵ دقیقه بعد جان باخت.»

پس از کشته شدن شیرین، باز هم خانواده او از دست نهادهای امنیتی در امان نبودند، نیروهای امنیتی خانواده شیرین علیزاده را تحت فشار قرار دادند تا در سکوت خبری پیکر او را تحویل گرفته و دفن کنند.

در جواز دفن شیرین علیزاده قید شده است که مرگ بر اثر اصابت شیء فلزی شتاب دار (گلوله) رخ داده است.

شیرین علیزاده اولین جان باخته‎ای نیست که لحظه مرگ خود را به تصویر کشیده است.
#خیزش_سراسری_مردم_ایران #مهسا_امینی #انقلاب_آزادی_ایران

🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
4🔥2🕊2🤬1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شیرین علیزاده، زنی که همراه با خانواده‌اش از اصفهان به مازندران سفر کرده بود، در تاریخ ۳۱ شهریور در متل قو با شلیک گلوله کشته شده است. ویدیوی لحظه تیر خوردن او نشان می‌دهد که هنگام کشته شدن در خودرو شخصی بود و فیلمبرداری می‌کرده است.
ایران بریفینگ توانسته است با همراه #شیرین_علیزاده و‌ شاهد عینی لحظه قتل او گفتگویی داشته باشد، صدای این شاهد عینی را می‌شنوید.
این صدا برای شناسایی نشدن وی با هوش مصنوعی تغییر داده شده است.
#دادخواهی

🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
🕊4👍2🔥2
🔖شیرین علیزاده ۳۱ شهریور ۱۴۰۱ وقتی خانواده در حال مسافرت و عبور از عباس آباد مازندران بودند، بی دلیل و ناگهانی داخل خودرو شخصی، مقابل چشمان فرزند خردسال و همسرش مورد اصابت گلوله قرار گرفته پس از این حادثه محمد وزیری، همسر شیرین علیزاده، ۲۶ مرداد سال جاری بازداشت شد.
پیام درفشان یکی از وکلای خانواده #شیرین_علیزاده روز گذشته اعلام کرده است: «دیوان‌عالی کشور بیش از یک ماه قبل در تاریخ ۱۴۰۲/۸/۸ با دستور تعیین مرجع صالح برای دادگستری مازندران ارسال پرونده نموده اما باز هم بنا بر روال سابق متاسفانه رسیدگی حتی آغاز هم نشده است.»
به گفته او، «در همین مدت در دادگستری اصفهان هر دو پرونده اتهامات مختلف وارده به محمد وزیری همسر ایشان رسیدگی و مختومه شده است. اما دادگستری استان مازندران با وجود گذشت بیش از یک سال از قتل دلخراش شیرین علیزاده هنوز حتی آغاز به رسیدگی مساله هم نکرده است.»
پیام درفشان افزود: «جهت پیگیری حقوق اولیاء دم و خانواده و رسیدگی به وضعیت خون انسان ریخته شده و همچنین رسیدگی لازم به ابعاد دیگر ماجرا برای تقویت جدیت لازم در امر دادخواهی همچنین همکار محترم جناب آقای مجید کاوه اعلام آمادگی پذیرش مسئولیت در استان نموده اند که به صورت همه جانبه مساله توسط وکلا پیگیری شود.»
زهرا کاظمی وکیل دیگر پرونده در خصوص جزئیات پرونده های مختومه‌شده محمد وزیری، همسر شیرین علیزاده، در استان اصفهان نیز توضیح داد:
« این پرونده با صدور دو ماه حبس تعزیری که اجرای آن هم تعلیق شد، مختومه گردید.»
#علیه_فراموشی

🌐 irbr.news
✅️ @irbriefing
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🕊4🔥2🤬2
ستاره تاجیک، دختر نوجوان ۱۷ ساله در جریان اعتراضات سراسری در روز ۳۱ شهریور ۱۴۰۱ در تهران بر اثر ضربات باتون توسط نیروهای امنیتی کشته شد.
ستاره یک مهاجر بود! مهاجری از افغانستان که در کنار مردم ایران برای آزادی جنگید و بر اثر ضرب و شتم نیروهای حکومتی به قتل رسید.
متاسفانه از #ستاره_تاجیک اطلاعات زیادی در دست نیست و اطلاعات ضد و‌ نقیضی هم وجود دارد که پس از قتل ستاره خانواده وی از محله دولت آباد تهران به افغانستان بازپس فرستاده شدند.
#خامنه_ای_کودک_کش #روز_جهانی_کودک

🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
🕊52🔥2
روانبخش امامی راد اولین کشته شده آبادان و استان خوزستان در #آبان_خونین_۹۸ است که کمتر نامی از او برده شده
#روانبخش_امامی_راد ، اهل #ایذه از #استان_خوزستان و ساکن #آبادان بود.
روانبخش متولد ۳۱ شهریور ۱۳۵۵ و در هنگام شهادت ۴۳ ساله و متاهل و دارای فرزند بود .
شب ۲۴ آبان ۱۳۹۸ (بامداد ۲۵ آبان) در اثر شلیک مزدوران و #وحوش_خامنه_ای با شلیک پنج گلوله از پشت به کمرش جان باخت.
او به روایتی پس از فرد کشته شده در سیرجان که متاسفانه اطلاعاتی از او در دست نیست دومین فرد کشته شده در آبان ۹۸ است.
عناصر حکومتی بشدت از انتشار خبر کشته شدن وی جلوگیری کردند و به خانواده اش فشار آوردند که اعلام کنند عامل کشته شدن روانبخش اغتشاشگران و... بوده اند.
از خانواده در قبال دریافت جنازه تعهد گرفتند که به هیچ و جه اطلاع رسانی نکنند.
پیکر روانبخش قهرمان در قبرستان ایذه و در مراسمی کاملا امنیتی به خاک سپرده شد.
#علیه_فراموشی #آبان_پایان_ناپذیر_ایران

🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
5🔥2
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
چند متر مانده به فرمانداری، دو مأمور، دست و پای یک پسر جوان را گرفته بودند و یک مأمور دیگر او را کتک می‌زد. کمی آن‌طرف‌تر، چند مأمور یک دختر نوجوان را زیر کتک و باتوم گرفته بودند. صحنه خیلی بدی بود. می‌ترسیدیم جلو برویم.
دختر داد می‌زد بی‌غیرت‌ها و غیرت ندارید و از این چیزها. یک پسر جوان که خیلی قد بلند بود، دو متر بیشتر بود، برای کمک به آن دختر جلو رفت، با مأمورها درگیر شد. چند نفری ریختند سرش اما حریفش نبودند. یکباره عقب رفتند و شلیک کردند. به سینه‌اش شلیک کردند، افتاد.
شاهدان عینی کشته‌ شدن #پدرام_آذرنوش، نوجوان ۱۷ ساله، در نزدیکی فرمانداری دهدشت می‌گویند که مأمورهای حکومتی ابتدا با گلوله‌های ساچمه‌ای به او شلیک کردند، او همچنان ایستاده بود اما از بالای پشت بام با گلوله جنگی بر سینه‌اش زدند و قلبش را نشانه گرفتند.
به گفته شاهدان عینی، پدرام آذرنوش همان‌جا بعد از اصابت گلوله به قلبش جان باخته است.
پدرام آذرنوش،‌ متولد ۲۷ خرداد ۱۳۸۳ و قهرمان کاراته بود. نوجوان ۱۷ ساله‌ای که غروب پنج‌شنبه، ۳۱ شهریور بر اثر اصابت گلوله در دهدشت کشته شد و در روستای دره‌لبک در استان کهگیلویه و بویراحمد به خاک سپرده شده است.
نزدیکان او گفته‌اند که چند گلوله ساچمه‌ای به او اصابت کرده بود اما گلوله جنگی تک‌تیرانداز از بالای پشت بام، حالت بالا به پایین به قلبش خورده. قلب و کلیه و سینه را ترکانده و جان او را گرفته است.
یکی از نزدیکان پدرام آذرنوش می‌گوید که پیکر او را در بیمارستان یک جایی مانند انباری انداخته بودند. دایی‌ها و عموهای پدرام در بیمارستان را شکاندند و از آنجا بیرون آوردند. روی دست‌های آنها بود که پدرش رسید و همان‌جا سکته کرد و به آی‌سی‌یو منتقل شد.
او می‌گوید: «دهدشت، شهر کوچک عشیره‌ای است همه همدیگر را می‌شناسند. صدای تیراندازی که بلند می‌شود و خبر تیراندازی همه جا می‌پیچد پدر پدرام سراغ مأموران می‌رود و می‌پرسید چی شده؟ می‌گویند هیچی. یک پسری زخمی شده. به او می‌گویند که گلوله به زانویش خورده».
فیض‌الله آذرنوش، پدر پدرام آذرنوش، به گفته نزدیکانش از نیروهای تکاور ارتش هوابرد بوده است،او جانباز جنگ ایران و عراق است و در ۱۴ سالگی به عنوان داوطلب بسیجی به جبهه رفته بود.
#علیه_فراموشی #یاد_یاران

🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
🕊42🔥2
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
محمد جامه‌بزرگ، متولد سوم فروردین ۴۲، اهل شهرستان تویسرکان همدان، ساکن ملارد.

روایت تلخ #محمد_جامه_بزرگ از نحوه کشته‌شدنش در خانه، مقابل چشم خانواده به دست ماموران امنیتی را پسرش گفته است..

ماجرای محمد جامه بزرگ و تبدیل خانواده‌اش به دادخواه، از غروب ۳۱ شهریور آغاز می‌شود.

آن روز ملارد صحنه اعتراضات مردمی است، آن هم درست در خیابانی که مغازه و خانه محمد جامه بزرگ در آن قرار دارد، مسعود پسر جاویدنام محمد جامه‌بزرگ می‌گوید: فاصله خانه ما تا مغازه، عرض خیابان است، با شلوغ شدن خیابان مغازه را بستم و راهی خانه شدم، جلوی در خانه که رسیدم، یک نفر دست انداخت و لباس من را کشید. اول فکر کردم یکی از دوستانم است، دستش را پس زدم  و برگشتم و دیدم یک فرد دیگر است. گفت با من بیا، تو شلوغ می‌کردی. یکباره تعداد ماموران زیاد شد، بابا (مقتول) با بیل به طرفشان آمد، من به خانه پناه بردم و در را بستم.ماموران شروع کردند به شکستن شیشه در و انداختن گاز اشک‌آور داخل خانه. ما می‌خواستیم برویم داخل اما بابا نمی‌آمد و می‌گفت این کارها غیرقانونی است، حق ندارند این کارها را بکنند.»

پس از تهدید شفاهی محمد جامه بزرگ در روز اول مهرماه،  او تصور می‌کند که موضوع پایان یافته اما بامداد ۲ مهر، همه چیز رنگ و بوی دیگری به خود می‌گیرد. ساعت ۳ صبح، تعدادی مأمور ماسک زده زنگ در را می‌زنند، در را باز نکردیم اما خودشان از بالای دیوار پریدند و در را باز کردند، پسران محمد از پشت‌بام به خانه همسایه پناه می‌برند و مقتول به پشت‌بام، ماموران در لحظه آخر او را پیدا می‌کنند، محمد بدون حکم قضایی حاضر به رفتن با ماموران نمی‌شود، در این لحظه تهدید می‌شود اگر با ما نیایی، گروهی دیگر مامور به قصد کشتن شما می‌آیند، و بعد از چند دقیقه دسته دوم امدند، همسر محمد را در خانه زندانی و پس از چند دقیقه همسر او با پیکر خونین و صورتش مواجه می‌شود.

همسر محمد جامه‌بزرگ نیز پیشتر گفته بود: «به چشم او شلیک شده بود. بعدها و با بررسی پزشکی قانونی مشخص شد که از فاصله نزدیک به چشم او گلوله ساچمه‌ای شلیک شده و در مغزش پخش شده است.»
#علیه_فراموشی #یاد_یاران

🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
3🔥2🕊2
روایت قتل محمد جامه‌بزرگ و تبدیل خانواده‌اش به خانواده دادخواه، از غروب ۳۱ شهریور ۱۴۰۱ آغاز شد.

🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
🕊4🔥21
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
۳۱ شهریور ۱۴۰۱ یکی از انقلابی ترین روزها و در واقع آغاز اعتراضات #انقلاب۱۴۰۱ در تبریز است.
اینجا شهرداری تبریز هست و مزدوران رژیم در داخل محوطه شهرداری پناه گرفته اند، مردم و جوانان قصد ورود و تصرف ساختمان #شهرداری_تبریز را دارند.
یک خانم شجاع را نیز در فیلم می‌بینید که در جلوی جوانان و دسته آنها قرار دارد.
#علیه_فراموشی

🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
👍4🔥2🕊1
جواد حیدری، ۳۴ساله، مهندس کشاورزی،۳۱ شهریور ۱۴۰۱ با اصابت گلوله ماموران به پشت سرش در قزوین زخمی شد و به دلیل خونریزی شدید، کشته شد.

در گواهی فوتی که برای جواد حیدری صادر شد، علت مرگ «خونریزی شدید، پارگی شریان تهی‌گاهی چپ و اصابت پرتاب فلزی پرشتاب» قید شده است.
فاطمه، خواهر جواد حیدری در مراسم خاکسپاری برادر در حین عزاداری گیسوان خود را برید. این خواهر دادغدارهمانجا فریاد زد: «شما یک ملت را داغدار کردید. یک ملت خون‌خواه جوانان خود است. با این وحشی‌گری‌ها فقط بر آتش خشم ملی می‌دمید.»
ماموران بارها برای دستگیری اعضای خانواده به خانه آن‌ها هجوم بردند و تلاش کردند تا این خانواده دادخواه را به سکوت بکشانند. حتی به روستای محل سکونت آنان رفته‌ و قفل در دهیاری روستا را شکسته و دوربین‌های آن را با خود برده‌اند.
چندی بعد دستگاه قضایی برای فاطمه و برخی از اعضای خانواده پرونده‌سازی کرد.
۲۵ آبان ۱۴۰۱ محمد، برادر جواد و فاطمه حیدری، که برای پیگیری پرونده خواهر به بازپرسی شعبه پنج دادسرای قزوین رفته بود، ماموران قضایی به جای پاسخگویی به او، بدون احضاریه، ابلاغیه و اطلاع قبلی بازداشتش کردند.
حجت، برادر دیگر جواد، نیز به دلیل دادخواهی بازداشت شد و مقامات قضایی برای ۱۵ نفر از اعضای خانواده و بستگانش از جمله خواهر و پدرش حکم جلب صادر کردند .
۸ آذرماه ۱۴۰۱ فاطمه حیدری در اینستاگرامش ویدیویی از مادرشان منتشر کرد که او خبر از اعتصاب غذای محمد در حبس می‌گوید و اینکه از حال او هیچ خبری ندارند. فاطمه با انتشار این ویدیو نوشت: «صدایی نداریم در برابر ظلم.»
#جواد_حیدری ۳۱ شهریور ۱۴۰۱ در نزدیکی پارک ملت قزوین، خیابان حکم‌آباد مورد اصابت گلوله قرار گرفت و بعد از چند ساعت به دلیل شدت جراحات و عدم رسیدگی پزشکی جان باخت، او از جمله اولین کشته شدگان انقلاب مهسا در قزوین است.
#علیه_فراموشی

🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
6🔥2🕊2
علی طاحونه یکی از آسیب دیدگان از ناحیه چشم است؛ مرد جوانی که نیروهای سرکوب در شهر «کرج» او را هدف شلیک‌های پیاپی قرار دادند و وقتی خیال کردند که علی کشته شده است، آن بن‌بست خونین را ترک کردند. علی اما زنده ماند و بعد از نزدیک به شش ماه، نور بر تاریکی دو چشمش تابید.
۳۴ سال زندگی او که اصالتا اهوازی است و ساکن کرج، در کار و نان‌آوری برای مادر و خواهرش خلاصه شده بود. یعنی تا پیش از شلیک به چشم‌هایش، و از دست دادن کار و خانه‌نشینی.

پدرش سال‌ها پیش در پی بیماری درگذشت، و علی از همان دوران بیماری پدرش، میانه سال تحصیلی اول راهنمایی، تحصیل را رها کرد و در کودکی قدم به بازار کار گذاشت.

اهواز، تابستان‌ها گرمایی بالای ۶۰ درجه دارد و زمستان‌هایی سخت. برای کودکی‌های علی، روزها مکانیکی بود و عصر‌ها خالی کردن بار. بدن کودکانه‌اش باید دبه‌های روغن ۱۸ کیلویی یا گونی‌های پسته‌ ۷۰ کیلویی را جابه‌جا می‌کرد و روح کودکانه‌اش، زمختی نابرابری را طاقت می‌آورد.

بزرگتر که شد سربازی رفت و کار یاد گرفت. وارد تعمیرات جلوبندی خودرو با تخصص فرمان هیدرولیک شد و مکانی را برای کاسبی‌اش اجاره کرد. مشتری‌هایش می‌گویند در میانه تورم و گرانی، دل‌رحم بود و نزدیکانش می‌گویند به اندازه اجاره تعمیراتی، مالیات، حق عضویت در اتحادیه، حق شهرداری و پول برق و خورد و خوراک خانواده‌اش را که در می‌آورد، به مشتری‌هایش تخفیف می‌داد یا رایگان برایشان کار می‌کرد.
تعمیراتی‌اش تازه داشت جان می‌گرفت و شروع به پرداخت بدهی‌هایش کرده بود که اعتراضات سراسری در پی کشته شدن #مهسا_امینی آغاز شد.
#علی_طاحونه همان هفته نخست، ۳۱ شهریور در اعتراضات شهر کرج هدف شلیک سرکوبگران قرار گرفت. هم از ناحیه دو چشم آسیب دید و هم بدنش پر از جای ساچمه و گلوله شد.
او را به بیمارستانی در تهران منتقل کردند. طی ۱۰ روز سه عمل جراحی روی چشم‌های علی انجام شد. اتاق‌های بیمارستان پر از زخمی‌هایی از ناحیه چشم بود. یکی از دوستان علی می‌گوید: «در آن مدت چند کودک چند ماهه و چند ساله دیدیم که در اعتراضات چشم‌هایشان ساچمه خورده بود. بی‌تابی می‌کردند. چشم‌هایشان تخلیه شد.»

پزشکان به علی گفته بودند که چشم‌های او هم تخلیه می‌شود. اما او نپذیرفت و تحت جراحی قرار گرفت. لنز چشم راست علی را درآوردند. شبکیه‌ همان چشمش آسیب دید و پزشکان روغن تزریق کردند و لیزر زدند تا شبکیه جدا نشود. ساچمه، سفیدی چشم چپ علی را پاره کرد و بخیه خورد.
#چشم_برای_آزادی #شلیک_به_چشم_معترضان #علیه_فراموشی
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
🕊42🔥2
علی طاحونه، نه تنها از قربانیان شلیک عامدانه به چشم است بلکه نمونه گویایی از قساوت و پاک کردن رد پای جنایات جمهوری اسلامی است:
‏علی روز ۳۱ شهریور ۱۴۰۱ در اعتراضات کرج پس از شناسایی برای بازداشت هدف شلیک پینت بال ماموران قرار گرفت،علی فرار کرد اما در شب در یکی از کوچه‌های بن‌بست تنها ماند،در خانه‌ای باز شد و علی در آن پناه گرفت. وقتی ماموران از آن‌جا دور شدند، علی هم از پارکینگ آن خانه خارج شد. سر کوچه، پیرمردی غرق در خون روی زمین افتاده بود، می‌خواست به او کمک کند که ماموران شروع به فحاشی و شلیک به او کردند. تعدادی از ساچمه‌ها در سرش قرار گرفت و تعدادی در دستش. علی دوباره به سمت بن‌بست فرار کرد و مردمی که به کمک می‌خواستند بیایند، در پی شلیک گازهای اشک‌آور پراکنده شدند.
‏و در آن لحظه ماموران اینبار به سوی علی تیر جنگی شلیک کردند یک گلوله به ران پای علی خورد و علی بر روی زمین افتاد.
‏ماموران که بالای سر علی رسیدند و پیر غرق در خون او را دیدند، گمان کردند او جان باخته، علی را به خودرویی بردند و در بیرون شهر پیکرش را در محل پارک کامیون‌ها رها کردند و رفتند!
‏خودروهای عبوری او را یافتند و به بیمارستان انتقال دادند، ۴۸ ساعت طول کشید تا علی به بیمارستان برسد!
‏پزشکان به علی گفته بودند که چشم‌های او هم تخلیه می‌شود. اما او نپذیرفت و تحت جراحی قرار گرفت. لنز چشم راست علی را درآوردند. شبکیه‌ همان چشمش آسیب دید و پزشکان روغن تزریق کردند و لیزر زدند تا شبکیه جدا نشود. ساچمه، سفیدی چشم چپ علی را پاره کرد و بخیه خورد و او بینایی یک چشمش را از دست داد،اما چشم دیگرش اگرچه تار اما بینایی دارد.
‏⁧ #علی_طاحونه ⁩ در روزهای گذشته با ⁧ #حسین_نادربیگی ⁩ یکی دیگر از آسیب‌دیدگان اعتراضات ۱۴۰۱ که دو چشم خود را از دست داده است دیدار کرد.
‏وی در اینستاگرام خود نوشته است: «ما همه خوب می‌دانیم از این زندگی و دنیا چه می‌خواهیم نور. امید. آزادی. وطنی پر از آرامش. دلخوشی‌هایمان. کودکی‌هایی که نکرده‌ایم. جوانی‌مان که برای هیچ و پوچ از بین رفت . لذت‌هایی که نبردیم. پایداری. شادی که شد آرزو حسرت خوردن ما جز این‌ها چه خواسته بودیم که چشمانمان را گرفتید تا نبینیم دنیای اطرافمان را اما بدانید باز هم بدون نور چشمانمان ایستاده‌ایم تا جان در بدن داریمو شک نداریم که : نور بر تاریکی پیروز است»


‏⁧
🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
5🔥2🕊2
امروز سالگرد کشته شدن #پدرام_آذرنوش معترض ۱۸ ساله‌ای بود که شب ۳۱ شهریور ۱۴۰۱ درجریان اعتراضات پس از مرگ مهسا امینی در شهرستان دهدشت از استان کهگیلویه و بویراحمد با اصابت چند گلوله جنگی نیروهای انتظامی حوالی فرمانداری شهرستان دهدشت به‌قتل رسید. در گواهی وفات پدرام علت مرگ او اصابت جسم پرتاب فلزی یا گلوله جنگی ذکر شده.
#علیه_فراموشی #خیزش_سراسری_مردم_ایران #مهسا_امینی #انقلاب_آزادی_ایران

🌐
irbr.news
🆔
@irbriefing
🕊42🔥2
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
علی طاحونه از قربانیان شلیک عامدانه به چشمانش است.
او که کنارش در تصویر نشسته در بیمارستان، پوریا است، همان پسر که ماموران در نازی‌آباد او را مورد ضرب‌و‌شتم شدید قرار گرفت و صورتش جراحت شدید برداشت.

علی و پوریا هر دو سندی زنده هستند از آنچه که بر معترضان در جریان خیزش سراسری رفت در حالی که امیر عبدالهیان، وزیر امور خارجه تا قبل از مرگ وجود آن‌ها را انکار می‌کرد.

علی در ۳۱ شهریور در اعتراضات به قتل مهسا امینی در شهر کرج، پس از خارج‌شدن از خانه‌ای که به او پناه داده بود با پیرمردی غرق در خون روبرو می‌شود و برای کمک به او می‌شتابد و با اصابت گلوله ساچمه به سر و دست و در نهایت از ناحیه دو چشم آسیب جدی می‌بیند.
#علیه_فراموشی #ما_فراموش_نمیکنیم

🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
5🔥2
احمدرضا قلجی، نوجوان ۱۷ ساله اهل اسدآباد در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۱ در جریان اعتراضات سراسری در تهران بر اثر اصابت گلوله ماموران امنیتی جان خود را از دست داد.
احمد رضا ، یکی از ده‌ها نوجوانی است که توسط جمهوری اسلامی به قتل رسید و‌ چون دادخواهی ندارد نامش رو‌به فراموشی است، او‌ یکی از گمنام ترین کشته شدگان #انقلاب۱۴۰۱ است.
#احمدرضا_قلجی متولد ۲۷ فروردین ۱۳۸۴، اهل اسدآباد همدان است که برای کارگری به تهران عزیمت کرده بود شامگاه پنجشنبه ۳۱ شهریور ۱۴۰۱، بر اثر تیراندازی ماموران امنیتی در میدان فلسطین جان خود را از دست داد.
دو‌تیر بر قلب و‌گردن او‌ اصابت کرد ، گلوله‌های نظامی که گلوله اصابت کرده بر گردن عملا سر او را از پیکر جدا کرده بود، او در دم‌جان باخته بود، مطابق معمول نیروهای امنیتی پیکر او را دزدیدند و نهایت سه روز بعد به خانواده او در “بهشت زهرا” اسدآباد همدان به شرط خاکسپاری در همان لحظه تحویل دادند.

در گواهی پزشکی قانونی علت مرگ این نوجوان “شوک ناشی از خونریزی، آسیب احشاء قفسه سینه و گردن و اصابت اجسام پرتابه ای پر شتاب” ذکر شده است.
یکی از دوستان و شاهدان لحظه جان باختن او اینگونه از او روایت کرده :« احمدرضا برای کمک به مخارج خانواده خود از روستای خاکریز واقع در اسدآباد همدان به تهران عزیمت کرد و در آشکده مشغول به کارگری بود.
او شامگاه ۳۱ شهریورماه برای تعمیر تلفن همراه خود از محل کارش خارج شده بود که با اعترضات مردمی مواجه میشود. اعتراضاتی که در نهایت با دخالت نیروهای امنیتی و انتظامی موجب سرکوب و برخورد با معترضان به طول انجامید.
احمدرضا در آن شب بر اثر تیراندازی ماموران در میدان فلسطین تهران جان خود را از دست داد»
#علیه_فراموشی

🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
6🔥2
سید مهدی موسوی نیکو، نوجوان ۱۵ساله در ۳۱ شهریور ۱۴۰۱ در خیابان صفاری زنجان به دست لباس شخصی‌های وابسته به سپاه پاسداران ، با ضربات متعدد باتوم به قتل رسید.
نیروهای حکومتی مهدی را ابتدا با گلوله ساچمه‌ای زدند و وقتی که بر زمین افتاد، آنقدر با باتوم برسرش زدند که کشته شد.
خانواده #مهدی_موسوی_نیکو تحت فشار نهادهای امنیتی تا مدتها به خبر کشته شدن فرزندشان را رسانه‌ای نکردند، کمی بعد از دوستان مهدی آنها نیز تائید کردند که فرزندشان در اعتراضات خیابانی کشته شده است.
#علیه_فراموشی

🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
6🔥3
مزدوران‌ جمهوری اسلامی کودک ۱۳ ساله #محمد_رضا_سروری را با گلوله‌ جنگی در #شهرری ، ۳۱ شهریور ۱۴۰۱ به شهادت رسانده‌اند، فیلم‌ لحظه شهادت وی نیز منتشر شده است.
علی شریف‌زاده، وکیل محمد رضا سروری، نوجوان ۱۳ ساله افغانستانی چند روز پس از به قتل رسیدن وی با انتشار جواز دفن موکلش گفته بود که او در جریان اعتراضات به مرگ مهسا امینی در شهر ری کشته شده است.
او در صفحه توییترش نوشت: “فردا اعلام نکنید خودکشی کرده یا به علت بیماری قبلی بوده است.”
در سندی که از سوی وکیل این نوجوان افغان به نشر رسیده، علت فوت به جای اصابت گلوله، «اصابت جسم پرتابه‌ای پرشتاب» عنوان شده است.
مطابق با اطلاعاتی که در سند جواز دفن درج شده، محمدرضا سروری به تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۱ در روزهای آغازین اعتراضات مردمی در شهر ری کشته شده است.
#علیه_فراموشی

🌐 irbr.news
🆔 @irbriefing
8🔥2