دروغها و خرافات اسلام
فلسفه برای اولین بار در تمام تاریخ بشر، در یونان ظهور کرد، ظهور کرد و توسعه یافت و به تمام علوم پیچیده و تخصصیِ فعلیِ ما منشعب شد، از فیزیک تا جامعهشناسی. تمدن بینظیری که در یونان باستان ظهور کرد مسیر آیندهی بشر را تعیین و معلوم کرد. جالب است بدانید که…
«منطقهی ایونیا در آسیای صغیر مهد فلسفهی یونانی بوده است. در این منطقه بود که فلسفه به وجود آمد... فلسفهی پیش از سقراطی را به تبع منطقهای که از آن برخاسته است، فلسفهی ایونی نیز میتوان نامید؛ زیرا در بندرهای تجاریِ ایونیا که ابتداء تحت حکومت لودیایی و بعدها - از ۵۴۶ پ. م. به بعد - تحت حکومت ایران بود، یعنی در میلتوس (ملطیه)، اِفِسوس، کلازومنای و ساموس بود که نخستین فلسفه به وجود آمد؛ آنجا که در تقابل مطلوب با حساسیت و تنگنظریِ دموکراسیِ آتنی، مدارای متعارفی که حکومت ایرانی در خصوص مسائل اعتقادی از خود نشان میداد، به فلسفه امکان داد که بدون مانع یا مزاحمت در راه تکامل قرار بگیرد. 💔 آنها از اینجا رسولانی را که حامل حکمتشان بودند به آتن آتیکی و به آبدرای تراکیایی و به ویژه به مستعمرات غرب یونان گسیل داشتند، آنجا که مرکز جدیدی برای فعالیتهایشان بنیان نهادند.»
- کلیات تاریخ فلسفهی یونان، ادوارد تسلر، ترجمهی حسن فتحی
✈️ @islie
- کلیات تاریخ فلسفهی یونان، ادوارد تسلر، ترجمهی حسن فتحی
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
اول باید مشخص کنیم منظور حضرت ارسطو از «خنکشدن قلب» چیه، بعد شواهد علمی و نظریات دانشمندان رو بررسی کنیم.
حضرت ارسطو میفرمایند:
«تنفس باعث خنکشدن حرارت درونی، بهویژه در اطراف قلب میشود.»
اینجا منظور حضرت از «حرارت قلب» در زبان علمی، معادل فعالیت متابولیک قلب، دمای بدن و فعالیت سمپاتیک تلقی میشه (چون بالمآل باعث کاهش دمای قلب و خنکشدن اون میشن که در ادامه توضیحش خواهد آمد).
پس «خنکشدن» معادل است از کاهش در:
دمای قلبی و مرکزیِ بدن (core temperature)
فعالیت سمپاتیک¹ (sympathetic activity)
و ضربان قلب و بار قلبی² (cardiac workload)
که 1 و 2 هم باعث کاهش دمای مرکزیِ بدن هستن.
۱ - تنفس عمیق و کنترلشده باعث فعالیت سیستم پاراسمپاتیک میشه، مطالعات میگن که تنفس آهسته و دیافراگمی باعث کاهش فعالیت سیستم سمپاتیک و افزایش Parasympathetic tone میشه و این اثر منجر میشه به:
کاهش ضربان قلب
کاهش فشار خون
و در نتیجه کاهش مصرف اکسیژن میوکارد.
📚 رفرنس:
Brown, R. P., & Gerbarg, P. L. (2005). Sudarshan Kriya Yogic breathing in the treatment of stress, anxiety, and depression: Part I—neurophysiologic model. Journal of Alternative and Complementary Medicine.
۲ - تنفس سبب تنظیم دمای بدن میشه، هنگام دم، هوای خنک به بدن ورود میکنه و مبادلهی حرارتی با خون ریوی باعث کاهش دمای خون واردشده به قلب از طریق ورید ریوی میشه. همچنین، هایپرونتیلاسیون باعث کاهش دمای مرکزیِ بدن (hypocapnic hypothermia) میشه.
📚 رفرنس:
Sessler, D. I. (2008). "Temperature monitoring and perioperative thermoregulation." Anesthesiology.
۳ - آریتمیِ سینوسیِ تنفسی (Respiratory Sinus Arrhythmia) چیست؟ در هنگام دم و بازدم، نوساناتی در ضربان قلب رخ میده (RSA)، که نوعی تنظیم عصبیِ خودکار برای کارایی بیشتر قلبه. این اثر باعث میشه در زمان دم، افزایش ضربان و در زمان بازدم، کاهش ضربان داشته باشیم و این مکانیسم تطبیقی باعث کاهش کارکرد بیش از حد قلب و خنکشدن اون میشه.
نتیجتاً:
تنفس، فعالیت دستگاه عصبیِ خودکار رو با افزایش Parasympathetic tone و مهار تحریک سمپاتیک تنظیم میکنه، که این امر منجر به کاهش بار کاری قلب، کاهش نیاز عضلهی قلب به اکسیژن و تنظیم حرارتی از طریق تبادل گازی ریوی میشه. 👈 بنابراین، از منظر فیزیولوژیک، تنفس کنترلشده با کاهش فشار متابولیک و بار حرارتی، چنانکه حضرت ارسطو قرنها قبل از علوم پزشکی فرمودن، موجب «خنکشدن» قلب میشه! حالا یهعده نادان که قسم خوردن تا آخر عمر با اهل یونان علیهم السلام دشمنی و ستیز داشته باشن، سعی میکنن بگن ارسطو (ع) دچار خطای علمی شده اما در این پست با استناد به معتبرترین منابع جهانی در پزشکی و فیزیولوژی، اثبات کردیم که نه تنها حضرت دچار هیچ خطایی نشده بلکه اعجاز کرده و همین که این فکت علمی رو قرنها قبل تأسیس علوم تجربی بیان کرده خودش مصداق معجزه و صدق ایشونه. عقلتون رو دست این یونانستیزان که عزمشون رو در تخریب اهل یونان علیهم السلام جزم کردن ندید! که حتماً اون دنیا گیر میکنید و دیگه فرصت جبران نیست. همهی این اقوال ائمهی سهگانه (سقراط و افلاطون و ارسطو) از بزرگترین مصادیق معجزه است! (حساب کنید مثل اسلام یه پول هنگفت و قدرت عظیم سیاسی هم داشته باشیم بریم پزشکان و مفسران رو جمع کنیم و ماهها وقت بذاریم! اونوقت ببینید چی از توش درمیاد. 😂)
همراه ما باشید تا دروغها و خرافات مسلمانان و اسلام رو رسوا کنیم. ❤️
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
«اگر خانه یا قصری را به تو نشان دهم که در آن هیچ اتاق راحت یا دلپذیری نباشد؛ پنجرهها، درها، شومینهها، راهروها، پلهها و کل ساختار ساختمان منبعی از سروصدا، آشفتگی، خستگی، تاریکی و نهایت گرما و سرما باشد، خب تو بیتردید بدون هیچ بررسیِ بیشتری، طراحی و مهندسیِ آن را محکوم خواهی کرد. البته معمار بیفایده تلاش خواهد کرد تا زیرکیِ خود را به رخ بکشد و برایت اثبات کند که اگر این پنجره یا آن در تغییر کند، مشکلاتی بزرگتر به وجود خواهد آمد. البته دقت کن آنچه میگوید ممکن است کاملاً درست و واقعی باشد: یعنی تغییر در یک بخش خاص، در حالی که سایر بخشهای ساختمان دستنخورده باقی بمانند، ممکن است فقط دردسرها را بیشتر کند. اما با این حال، تو همچنان به طور کلی تأکید خواهی کرد که اگر معمار مهارت و نیت خوبی میداشت، میتوانست طرحی برای کل بنا ارائه دهد و اجزای آن را طوری تنظیم کند که همه یا بیشتر این ناراحتیها برطرف شوند. ناآگاهیِ او، یا حتی ناآگاهیِ خودت از چنین طرحی، هرگز تو را قانع نخواهد کرد که چنین چیزی غیرممکن بوده است. اگر در ساختمان مشکلات و ناهنجاریهایی بیابی، همواره بدون نیاز به ورود به جزئیات، معمار را محکوم خواهی کرد. 👈 بهطور خلاصه، دوباره این پرسش را مطرح میکنم: اصلاً آیا مخلوقات و سازههای انسان - موجودی با این همه محدودیت - با #آفرینش و مخلوقات خدای دانا و توانا و خیرخواه مطلق، تفاوت ندارد؟! باید خیلی متعصب باشد اگر کسی عکس این را ادعاء کند!»
👉 Dialogues - PART XI
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
davidhume.org
Hume Texts Online
A permanent online resource for Hume scholars and students, including reliable texts of almost everything written by David Hume, and links to secondary material on the web.
🔘«محمد و زنان اسیر»
#بخش_اول
محمد و پیروانش در جنگهای متعددی شرکت کردند، برخی تهاجمی و برخی دفاعی. پس از پیروزی، مسلمانان اسیرانی را بهعنوان غنایم جنگی میگرفتند. محمد معمولاً این اسرا، اعم از مرد و زن، را بهعنوان برده بین سربازانش تقسیم میکرد. اسلام حقوقی محدود برای بردگان در نظر گرفته است، اما حقوق یا خواستههای صاحب برده همیشه بر حقوق بردگان مقدم بود.
زنان برده عمدتاً برای کار استفاده میشدند، اما خدمت دیگری نیز به اربابان مرد خود ارائه میدادند…
این مقاله با جزئیات و استناد به منابع اسلامی نوشته شده است.
💢منابع مورد استفاده
1. قرآن
2. حدیثهای بخاری (دومین مجموعه مهم در اسلام پس از قرآن)
3. حدیثهای مسلم (سومین مجموعه مهم)
4. حدیثهای ابوداود
5. سیره رسولالله نوشته ابن اسحاق (معتبرترین سیره محمد)
6. کتاب الطبقات الکبیر نوشته ابن سعد، ترجمه اس. موینالحق
7. تاریخ طبری، مجموعهای 39 جلدی که توسط گروهی از محققان مسلمان و غیرمسلمان ترجمه شده است.
از قرآن - سوره معارج (70:22-30)
«…کسانی که شهوت خود را کنترل میکنند، جز با همسرانشان یا کنیزانشان، که برایشان حلال هستند. هرکس جز اینها را طلب کند، گناهکار است…»
این آیه نشان میدهد که مردان مسلمان مجاز بودند با همسران و کنیزان خود رابطه جنسی داشته باشند.
از قرآن - سوره مؤمنون (23:5-6)
«…کسانی که شهوت خود را کنترل میکنند، جز با همسرانشان یا کنیزانشان، که برایشان حلال هستند…»
بار دیگر، تأیید میشود که مردان مسلمان میتوانستند با همسران و کنیزان خود رابطه جنسی داشته باشند.
از قرآن - سوره نساء (4:24)
«و زنان شوهردار برای شما حرام هستند، مگر آنهایی که دست راست شما مالک آنهاست. این فرمان خداست.»
این آیه به مردان مسلمان اجازه میدهد با کنیزان خود رابطه جنسی داشته باشند، حتی اگر شوهردار باشند. زمینه این آیه در حدیث مسلم (جلد 2، شماره 3432) به جنگ اوطاس اشاره دارد.
از قرآن - سوره احزاب (33:50)
«ای پیامبر، ما همسرانی که به آنها مهریه دادهای و کنیزان غنیمتی که خدا به تو داده است را برایت حلال کردیم…»
این آیه برای محمد است و به او اجازه میدهد با کنیزان غنیمتی خود رابطه جنسی داشته باشد.
این آیات تأیید میکنند که مردان مسلمان مجاز بودند با کنیزان خود رابطه جنسی داشته باشند.
💢نمونههای اسلامی از رابطه جنسی مردان مسلمان با کنیزان
محمد با کنیز مسیحی به نام ماریه رابطه جنسی داشت و احتمالاً با کنیز دیگری به نام ریحانه نیز چنین کرد.
ماریه توسط حاکم مصر به محمد هدیه داده شد. او از محمد باردار شد و پسری به دنیا آورد که 18 ماه بعد درگذشت. سپس محمد با او ازدواج کرد.
نقلقول از کتاب الطبقات الکبیر (ص 151):
«حاکم اسکندریه به پیامبر ماریه، خواهرش سیرین، یک الاغ و یک قاطر سفید هدیه داد… پیامبر ماریه را که پوستی سفید و موهایی مجعد و زیبا داشت، دوست داشت… سپس با او بهعنوان کنیز همبستر شد و او را به ملک خود در بنیالنضیر فرستاد.»
توضیح: کنیزانی که فرزندی به دنیا میآوردند، بهعنوان «امولد» شناخته شده و آزاد میشدند.
نقلقول از تاریخ طبری (جلد 39، ص 194):
«محمد به دیدار ماریه میرفت و به او دستور داد خود را بپوشاند، اما با او همبستر شد زیرا او ملک او بود.»
توضیح: محمد بدون ازدواج با ماریه با او رابطه داشت، که در اسلام مجاز بود زیرا کنیز «مال» صاحبش محسوب میشد.
💢شواهد از احادیث
از صحیح بخاری - جلد 3، شماره 432:
ابوسعید خدری نقل کرد که در حضور پیامبر گفتند: «ما زنانی را بهعنوان غنیمت گرفتیم و به قیمت آنها علاقهمندیم. نظرتان درباره الازل (خروج منی در خارج برای جلوگیری از بارداری) چیست؟» پیامبر گفت: «آیا این کار را میکنید؟ بهتر است نکنید، زیرا هر نفسی که خدا مقدر کرده وجود یابد، به وجود خواهد آمد.»
💢از صحیح بخاری - جلد 9، شماره 506:
ابوسعید خدری نقل کرد که در جنگ با بنیالمصطلق، زنانی اسیر شدند و ما میخواستیم با آنها رابطه داشته باشیم بدون باردار کردنشان. از پیامبر درباره الازل پرسیدیم. او گفت: «بهتر است این کار را نکنید، زیرا خدا هر که را بخواهد تا روز قیامت خلق میکند.»
از صحیح بخاری - جلد 5، شماره 637:
بریده نقل کرد: پیامبر، علی را برای آوردن خمس (یکپنجم غنایم) فرستاد. من از علی متنفر بودم چون او پس از رابطه با کنیزی از خمس حمام کرد. این را به پیامبر گفتم. او گفت: «ای بریده، آیا از علی متنفر هستی؟ او از خمس بیشتر از این شایسته است.»
توضیح: علی پیش از تقسیم خمس با کنیزی رابطه داشت و محمد او را سرزنش نکرد.
💢از صحیح مسلم - جلد 2، شماره 3371:
ابوسرمه از ابوسعید پرسید: «آیا از پیامبر درباره الازل شنیدی؟» او گفت: «بله. در جنگ با بنیالمصطلق، زنان عربی را اسیر کردیم. از دوری همسرانمان رنج میبردیم و میخواستیم برایشان باج بگیریم.
@islie
#بخش_اول
محمد و پیروانش در جنگهای متعددی شرکت کردند، برخی تهاجمی و برخی دفاعی. پس از پیروزی، مسلمانان اسیرانی را بهعنوان غنایم جنگی میگرفتند. محمد معمولاً این اسرا، اعم از مرد و زن، را بهعنوان برده بین سربازانش تقسیم میکرد. اسلام حقوقی محدود برای بردگان در نظر گرفته است، اما حقوق یا خواستههای صاحب برده همیشه بر حقوق بردگان مقدم بود.
زنان برده عمدتاً برای کار استفاده میشدند، اما خدمت دیگری نیز به اربابان مرد خود ارائه میدادند…
این مقاله با جزئیات و استناد به منابع اسلامی نوشته شده است.
💢منابع مورد استفاده
1. قرآن
2. حدیثهای بخاری (دومین مجموعه مهم در اسلام پس از قرآن)
3. حدیثهای مسلم (سومین مجموعه مهم)
4. حدیثهای ابوداود
5. سیره رسولالله نوشته ابن اسحاق (معتبرترین سیره محمد)
6. کتاب الطبقات الکبیر نوشته ابن سعد، ترجمه اس. موینالحق
7. تاریخ طبری، مجموعهای 39 جلدی که توسط گروهی از محققان مسلمان و غیرمسلمان ترجمه شده است.
از قرآن - سوره معارج (70:22-30)
«…کسانی که شهوت خود را کنترل میکنند، جز با همسرانشان یا کنیزانشان، که برایشان حلال هستند. هرکس جز اینها را طلب کند، گناهکار است…»
این آیه نشان میدهد که مردان مسلمان مجاز بودند با همسران و کنیزان خود رابطه جنسی داشته باشند.
از قرآن - سوره مؤمنون (23:5-6)
«…کسانی که شهوت خود را کنترل میکنند، جز با همسرانشان یا کنیزانشان، که برایشان حلال هستند…»
بار دیگر، تأیید میشود که مردان مسلمان میتوانستند با همسران و کنیزان خود رابطه جنسی داشته باشند.
از قرآن - سوره نساء (4:24)
«و زنان شوهردار برای شما حرام هستند، مگر آنهایی که دست راست شما مالک آنهاست. این فرمان خداست.»
این آیه به مردان مسلمان اجازه میدهد با کنیزان خود رابطه جنسی داشته باشند، حتی اگر شوهردار باشند. زمینه این آیه در حدیث مسلم (جلد 2، شماره 3432) به جنگ اوطاس اشاره دارد.
از قرآن - سوره احزاب (33:50)
«ای پیامبر، ما همسرانی که به آنها مهریه دادهای و کنیزان غنیمتی که خدا به تو داده است را برایت حلال کردیم…»
این آیه برای محمد است و به او اجازه میدهد با کنیزان غنیمتی خود رابطه جنسی داشته باشد.
این آیات تأیید میکنند که مردان مسلمان مجاز بودند با کنیزان خود رابطه جنسی داشته باشند.
💢نمونههای اسلامی از رابطه جنسی مردان مسلمان با کنیزان
محمد با کنیز مسیحی به نام ماریه رابطه جنسی داشت و احتمالاً با کنیز دیگری به نام ریحانه نیز چنین کرد.
ماریه توسط حاکم مصر به محمد هدیه داده شد. او از محمد باردار شد و پسری به دنیا آورد که 18 ماه بعد درگذشت. سپس محمد با او ازدواج کرد.
نقلقول از کتاب الطبقات الکبیر (ص 151):
«حاکم اسکندریه به پیامبر ماریه، خواهرش سیرین، یک الاغ و یک قاطر سفید هدیه داد… پیامبر ماریه را که پوستی سفید و موهایی مجعد و زیبا داشت، دوست داشت… سپس با او بهعنوان کنیز همبستر شد و او را به ملک خود در بنیالنضیر فرستاد.»
توضیح: کنیزانی که فرزندی به دنیا میآوردند، بهعنوان «امولد» شناخته شده و آزاد میشدند.
نقلقول از تاریخ طبری (جلد 39، ص 194):
«محمد به دیدار ماریه میرفت و به او دستور داد خود را بپوشاند، اما با او همبستر شد زیرا او ملک او بود.»
توضیح: محمد بدون ازدواج با ماریه با او رابطه داشت، که در اسلام مجاز بود زیرا کنیز «مال» صاحبش محسوب میشد.
💢شواهد از احادیث
از صحیح بخاری - جلد 3، شماره 432:
ابوسعید خدری نقل کرد که در حضور پیامبر گفتند: «ما زنانی را بهعنوان غنیمت گرفتیم و به قیمت آنها علاقهمندیم. نظرتان درباره الازل (خروج منی در خارج برای جلوگیری از بارداری) چیست؟» پیامبر گفت: «آیا این کار را میکنید؟ بهتر است نکنید، زیرا هر نفسی که خدا مقدر کرده وجود یابد، به وجود خواهد آمد.»
💢از صحیح بخاری - جلد 9، شماره 506:
ابوسعید خدری نقل کرد که در جنگ با بنیالمصطلق، زنانی اسیر شدند و ما میخواستیم با آنها رابطه داشته باشیم بدون باردار کردنشان. از پیامبر درباره الازل پرسیدیم. او گفت: «بهتر است این کار را نکنید، زیرا خدا هر که را بخواهد تا روز قیامت خلق میکند.»
از صحیح بخاری - جلد 5، شماره 637:
بریده نقل کرد: پیامبر، علی را برای آوردن خمس (یکپنجم غنایم) فرستاد. من از علی متنفر بودم چون او پس از رابطه با کنیزی از خمس حمام کرد. این را به پیامبر گفتم. او گفت: «ای بریده، آیا از علی متنفر هستی؟ او از خمس بیشتر از این شایسته است.»
توضیح: علی پیش از تقسیم خمس با کنیزی رابطه داشت و محمد او را سرزنش نکرد.
💢از صحیح مسلم - جلد 2، شماره 3371:
ابوسرمه از ابوسعید پرسید: «آیا از پیامبر درباره الازل شنیدی؟» او گفت: «بله. در جنگ با بنیالمصطلق، زنان عربی را اسیر کردیم. از دوری همسرانمان رنج میبردیم و میخواستیم برایشان باج بگیریم.
@islie
دروغها و خرافات اسلام
🔘«محمد و زنان اسیر» #بخش_اول محمد و پیروانش در جنگهای متعددی شرکت کردند، برخی تهاجمی و برخی دفاعی. پس از پیروزی، مسلمانان اسیرانی را بهعنوان غنایم جنگی میگرفتند. محمد معمولاً این اسرا، اعم از مرد و زن، را بهعنوان برده بین سربازانش تقسیم میکرد. اسلام…
🔘ادامه….
#بخش_دوم
تصمیم گرفتیم با الازل با آنها رابطه داشته باشیم. از پیامبر پرسیدیم و او گفت: مهم نیست اگر این کار را نکنید، زیرا هر نفسی که تا قیامت مقدر شده، به وجود خواهد آمد.»
💢از صحیح مسلم - جلد 2، شماره 3432:
ابوسعید خدری نقل کرد که در جنگ حنین، پیامبر ارتشی به اوطاس فرستاد. پس از پیروزی، یاران پیامبر از رابطه با زنان اسیر به دلیل شوهردار بودنشان خودداری کردند. سپس آیهای نازل شد: «زنان شوهردار جز آنهایی که دست راست شما مالک آنهاست برای شما حرام هستند» (قرآن 4:24).
از سنن ابوداود - جلد 2، شماره 2150:
ابوسعید خدری گفت: در جنگ حنین، پیامبر ارتشی به اوطاس فرستاد. پس از پیروزی، برخی یاران از رابطه با زنان اسیر به دلیل شوهردار بودنشان امتناع کردند. سپس آیه 4:24 نازل شد که آنها را برایشان حلال کرد پس از پایان دوره عده.
💢از سنن ابوداود - جلد 2، شماره 2167:
محریرز نقل کرد که از ابوسعید درباره الازل پرسیدم. او گفت: در جنگ بنیالمصطلق، زنان عربی را اسیر کردیم. از دوری همسرانمان رنج میبردیم و میخواستیم باج بگیریم. تصمیم گرفتیم با الازل با آنها رابطه داشته باشیم. از پیامبر پرسیدیم و او گفت: «مهم نیست اگر این کار را نکنید، زیرا هر نفسی که تا قیامت مقدر شده، به وجود خواهد آمد.»
تحلیل احادیث
این احادیث نشان میدهند:
1. مردان مسلمان پس از جنگ، زنان اسیر را بین خود تقسیم میکردند.
2. آنها به دلیل دوری از همسرانشان، تمایل به رابطه با این زنان داشتند.
3. از پیامبر درباره الازل پرسیدند تا زنان را باردار نکنند و بتوانند آنها را بفروشند.
4. ازدواج با این زنان لازم نبود و هدفشان فروش آنها بود.
5. علی پیش از تقسیم خمس با کنیزی رابطه داشت و محمد این را تأیید کرد
مردان مسلمان میتوانستند پس از یک دوره عده، با کنیزان خود رابطه داشته باشند، حتی اگر شوهردار بودند. ازدواج یا رضایت کنیز لازم نبود، زیرا کنیز «مال» صاحبش بود.
شواهد از سیره
سیره ابن اسحاق (ص 490 و 493) جنگ بنیالمصطلق و (ص 574-576) جنگ اوطاس را تأیید میکند.
ابن سعد (ص 187-188) گزارش میدهد که در اوطاس 6000 اسیر گرفته شد.
مردان مسلمان پس از جنگ، زنان اسیر را بهعنوان غنیمت میگرفتند.
آنها به دلیل دوری از همسرانشان، تمایل به رابطه با این زنان داشتند.
برای جلوگیری از بارداری (و امکان فروش زنان)، از الازل استفاده میکردند.
ازدواج لازم نبود و زنان بهعنوان «مال» محسوب میشدند.
حتی اگر شوهران زنان اسیر زنده بودند، رابطه با آنها مجاز بود و ازدواجشان بهطور خودکار باطل میشد.
و همچنین رضایت زنان اسیر اهمیتی نداشت.
@islie
#بخش_دوم
تصمیم گرفتیم با الازل با آنها رابطه داشته باشیم. از پیامبر پرسیدیم و او گفت: مهم نیست اگر این کار را نکنید، زیرا هر نفسی که تا قیامت مقدر شده، به وجود خواهد آمد.»
💢از صحیح مسلم - جلد 2، شماره 3432:
ابوسعید خدری نقل کرد که در جنگ حنین، پیامبر ارتشی به اوطاس فرستاد. پس از پیروزی، یاران پیامبر از رابطه با زنان اسیر به دلیل شوهردار بودنشان خودداری کردند. سپس آیهای نازل شد: «زنان شوهردار جز آنهایی که دست راست شما مالک آنهاست برای شما حرام هستند» (قرآن 4:24).
از سنن ابوداود - جلد 2، شماره 2150:
ابوسعید خدری گفت: در جنگ حنین، پیامبر ارتشی به اوطاس فرستاد. پس از پیروزی، برخی یاران از رابطه با زنان اسیر به دلیل شوهردار بودنشان امتناع کردند. سپس آیه 4:24 نازل شد که آنها را برایشان حلال کرد پس از پایان دوره عده.
💢از سنن ابوداود - جلد 2، شماره 2167:
محریرز نقل کرد که از ابوسعید درباره الازل پرسیدم. او گفت: در جنگ بنیالمصطلق، زنان عربی را اسیر کردیم. از دوری همسرانمان رنج میبردیم و میخواستیم باج بگیریم. تصمیم گرفتیم با الازل با آنها رابطه داشته باشیم. از پیامبر پرسیدیم و او گفت: «مهم نیست اگر این کار را نکنید، زیرا هر نفسی که تا قیامت مقدر شده، به وجود خواهد آمد.»
تحلیل احادیث
این احادیث نشان میدهند:
1. مردان مسلمان پس از جنگ، زنان اسیر را بین خود تقسیم میکردند.
2. آنها به دلیل دوری از همسرانشان، تمایل به رابطه با این زنان داشتند.
3. از پیامبر درباره الازل پرسیدند تا زنان را باردار نکنند و بتوانند آنها را بفروشند.
4. ازدواج با این زنان لازم نبود و هدفشان فروش آنها بود.
5. علی پیش از تقسیم خمس با کنیزی رابطه داشت و محمد این را تأیید کرد
مردان مسلمان میتوانستند پس از یک دوره عده، با کنیزان خود رابطه داشته باشند، حتی اگر شوهردار بودند. ازدواج یا رضایت کنیز لازم نبود، زیرا کنیز «مال» صاحبش بود.
شواهد از سیره
سیره ابن اسحاق (ص 490 و 493) جنگ بنیالمصطلق و (ص 574-576) جنگ اوطاس را تأیید میکند.
ابن سعد (ص 187-188) گزارش میدهد که در اوطاس 6000 اسیر گرفته شد.
مردان مسلمان پس از جنگ، زنان اسیر را بهعنوان غنیمت میگرفتند.
آنها به دلیل دوری از همسرانشان، تمایل به رابطه با این زنان داشتند.
برای جلوگیری از بارداری (و امکان فروش زنان)، از الازل استفاده میکردند.
ازدواج لازم نبود و زنان بهعنوان «مال» محسوب میشدند.
حتی اگر شوهران زنان اسیر زنده بودند، رابطه با آنها مجاز بود و ازدواجشان بهطور خودکار باطل میشد.
و همچنین رضایت زنان اسیر اهمیتی نداشت.
@islie
میخواید بدونید اندیشهای چقدر حقیقت داره؟ بهتون یه ملاک میدم: اون اندیشه رو تا جایی که میشه بهصورت خندهدار دربیارید و تمسخرش کنید و بعد ببینید تا چه حد میتونه شوخی و تمسخر رو تحمل کنه.
چرا؟ چون حقیقت، امری است که در برابر تمسخر و طنز به خوبی تاب میاره و مقاومت میکنه.
هر چیزی که تاب و توانی در برابر طنز و شوخی و تمسخر نداره، دروغی بیشتر نیست.
✈️ @islie
چرا؟ چون حقیقت، امری است که در برابر تمسخر و طنز به خوبی تاب میاره و مقاومت میکنه.
هر چیزی که تاب و توانی در برابر طنز و شوخی و تمسخر نداره، دروغی بیشتر نیست.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
حالا لالای لالای لالالای لای
حالا لالای لالای لالالای لای
🎵 یه امشب شب عشقه، همین امشبو داریم، چرا قصه دردو واسه فردا نذاریم؟! عزیزان همه با هم بخونیم... 🪩
حالا لالای لالای لالالای لای
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
دروغها و خرافات اسلام
قصد دارم رقبای جدی و قَدَر مسلمانان معجزهتراش، در آیین هندو را به شما معرفی کنم! تقریباً همهی ما در جریان ادعای بعضی مسلمانان، مربوط به پیشگوییهای علمیِ قرآن - یا حتی سنت - هستیم، ولی از نظایر آنها در سایر ادیان و آیینها نامطلعایم. چنین سوءاستفادههای…
🧬 #اعجاز_علمی در آیین هندو و خطای علمیِ فاحش اسلام!
در سنت باستانیِ هندوها سیستمی هست به نام Gotra که بهنحو دقیق و شگفتانگیزی با علوم پزشکیِ مدرن و ژنتیک هماهنگی داره! این سیستم هزاران سال پیش در هند استفاده میشده و البته هنوز هم هست.
خب! سیستم Gotra چیه؟
در آیین هندو، هر مرد به یه Gotra مشخص تعلق داره و هر Gotra میگه که اون مرد، از کدوم Rishi (حکیم باستانی) نسل به نسل متولد شده. مثلاً کسی که از یه Gotra به اسم Bharadwaja باشه، نسلش به حکیمی به همین اسم برمیگرده. توی این سیستم Gotra، یه قانون خیلی سفت و سخت هست:
دختر و پسری که Gotra یکسان دارن، نباید با هم ازدواج کنن!
خب این چه ربطی به ژنتیک و علوم پزشکی داره؟ میدونیم که بر پایهی علم ژنتیک فعلی، کروموزوم Y فقط در مردها وجود داره و فقط از پدر به پسر منتقل میشه. این کروموزوم Y در طول نسلهای طولانی، تقریباً بدون هیچ تغییری باقی میمونه.
حالا اگه دو نفر که از یه Gotra هستن (یعنی کروموزوم Y خیلی شبیه دارن) با هم ازدواج کنن، بچههاشون بسیار بیشتر در معرض بیماریهای ژنتیکی قرار میگیرن، چون در ژنهاشون شباهت زیادی هست و این یه اصل مسلمی در علم ژنتیک هست که وقتی ژنهای مشابه با هم ترکیب میشن، احتمال مشکلات ژنتیکی و تقویت خطاهای اون کروموزوم بسیار بیشتر میشه (چون باید کروموزومهای نامشابه و مختلف دائم با هم ترکیب بشن که مشکلات ژنتیکیِ روی هر کروموزوم تقویت و ظاهر نشه). دانشمندان امروز به این نتیجه رسیدن، ولی هزاران سال پیش، Rishiها با سیستم دقیق Gotra جلوی این مشکلات رو گرفته بودن و احتمال ظهور مشکلات ژنتیکی رو بسیار بسیار ضعیف کردن! میدونیم که وجود متدها و ابزارهای بسیار پیشرفتهای مثل میکروسکوپ الکترونی، PCR، توالییابی DNA، علم ژنتیک و جنینشناسی و غیره و غیره لازم بودن تا بتونیم این مکانیسمها رو بشناسیم و اجراء کنیم. ولی همین سیستم دقیق Gotra از هزاران سال پیش در آیین هندو وجود داشته! بهراستی هندوهای معروف به گاوپرست چگونه چنین سیستمی رو هزاران سال پیش بهدقت زیاد طراحی و اجراء کرده بودن؟! برخلاف دنیای #اسلام که در اون حتی ازدواج با محارمی مثل دختر/پسر عمو و عمه و خاله و دایی وجود داشته و بر اون تأکید هم میشده و میشه! سیستم علمیِ هندو رو مقایسه کنید با سیستم ضدعلمیِ اسلام!
بعضی از رفرنسها:
https://globalhinduism.wordpress.com/2012/06/04/science-of-genetics-behind-the-hindu-gotra-system-the-y-chromosome-and-the-male-lineage/
https://www.booksfact.com/science/ancient-science/y-chromosome-male-lineage-genetics-behind-hindu-gotra-system.html
https://www.scitcentral.com/documents/dfa7cbdcf06626e693aaf0f60b8070a0.pdf
#معجزات_علمی_قرآن
#معجزه
#اسلام
#قرآن
✈️ @islie
در سنت باستانیِ هندوها سیستمی هست به نام Gotra که بهنحو دقیق و شگفتانگیزی با علوم پزشکیِ مدرن و ژنتیک هماهنگی داره! این سیستم هزاران سال پیش در هند استفاده میشده و البته هنوز هم هست.
خب! سیستم Gotra چیه؟
در آیین هندو، هر مرد به یه Gotra مشخص تعلق داره و هر Gotra میگه که اون مرد، از کدوم Rishi (حکیم باستانی) نسل به نسل متولد شده. مثلاً کسی که از یه Gotra به اسم Bharadwaja باشه، نسلش به حکیمی به همین اسم برمیگرده. توی این سیستم Gotra، یه قانون خیلی سفت و سخت هست:
دختر و پسری که Gotra یکسان دارن، نباید با هم ازدواج کنن!
خب این چه ربطی به ژنتیک و علوم پزشکی داره؟ میدونیم که بر پایهی علم ژنتیک فعلی، کروموزوم Y فقط در مردها وجود داره و فقط از پدر به پسر منتقل میشه. این کروموزوم Y در طول نسلهای طولانی، تقریباً بدون هیچ تغییری باقی میمونه.
حالا اگه دو نفر که از یه Gotra هستن (یعنی کروموزوم Y خیلی شبیه دارن) با هم ازدواج کنن، بچههاشون بسیار بیشتر در معرض بیماریهای ژنتیکی قرار میگیرن، چون در ژنهاشون شباهت زیادی هست و این یه اصل مسلمی در علم ژنتیک هست که وقتی ژنهای مشابه با هم ترکیب میشن، احتمال مشکلات ژنتیکی و تقویت خطاهای اون کروموزوم بسیار بیشتر میشه (چون باید کروموزومهای نامشابه و مختلف دائم با هم ترکیب بشن که مشکلات ژنتیکیِ روی هر کروموزوم تقویت و ظاهر نشه). دانشمندان امروز به این نتیجه رسیدن، ولی هزاران سال پیش، Rishiها با سیستم دقیق Gotra جلوی این مشکلات رو گرفته بودن و احتمال ظهور مشکلات ژنتیکی رو بسیار بسیار ضعیف کردن! میدونیم که وجود متدها و ابزارهای بسیار پیشرفتهای مثل میکروسکوپ الکترونی، PCR، توالییابی DNA، علم ژنتیک و جنینشناسی و غیره و غیره لازم بودن تا بتونیم این مکانیسمها رو بشناسیم و اجراء کنیم. ولی همین سیستم دقیق Gotra از هزاران سال پیش در آیین هندو وجود داشته! بهراستی هندوهای معروف به گاوپرست چگونه چنین سیستمی رو هزاران سال پیش بهدقت زیاد طراحی و اجراء کرده بودن؟! برخلاف دنیای #اسلام که در اون حتی ازدواج با محارمی مثل دختر/پسر عمو و عمه و خاله و دایی وجود داشته و بر اون تأکید هم میشده و میشه! سیستم علمیِ هندو رو مقایسه کنید با سیستم ضدعلمیِ اسلام!
بعضی از رفرنسها:
https://globalhinduism.wordpress.com/2012/06/04/science-of-genetics-behind-the-hindu-gotra-system-the-y-chromosome-and-the-male-lineage/
https://www.booksfact.com/science/ancient-science/y-chromosome-male-lineage-genetics-behind-hindu-gotra-system.html
https://www.scitcentral.com/documents/dfa7cbdcf06626e693aaf0f60b8070a0.pdf
#معجزات_علمی_قرآن
#معجزه
#اسلام
#قرآن
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Global Hinduism
Science of Genetics behind the Hindu Gotra System – The Y Chromosome and the Male Lineage
The Hindu Gotra System – Male Lineage Identification The Gotra is a system which associates a person with his most ancient or root ancestor in an unbroken male lineage. For instance if a person say…
مسلمان: از کجا میدانی که اگر پسرت از دین خارج شود، یک جنایتکار نمیشود؟!
نامتدین: خودت از کجا میدانی که اگر پسرم وارد دینت شود، در آینده تبدیل به یک تروریست داعشی نمیشود و در نهایت حملهی انتحاری نمیکند؟!
✈️ @islie
نامتدین: خودت از کجا میدانی که اگر پسرم وارد دینت شود، در آینده تبدیل به یک تروریست داعشی نمیشود و در نهایت حملهی انتحاری نمیکند؟!
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
بعضیها میپرسند: «چرا در این کانال فقط اسلام نقد میشود؟ چرا سراغ مسیحیت نمیروید؟ چرا زرتشت را نقد نمیکنید؟!»
پاسخش عمیق است، اما ساده. پاسخش ریشه دارد و درد و خاطراتی تلخ. مثل خیلیها، در خانوادهای مذهبی به دنیا آمدهایم. نه همهی مشکلات، اما بسیاری از مشکلات اساسیِ خانواده و اطرافیانمان، ریشه در اسلام داشت. میشود گفت علتالعلل همهی این مشکلات، ایمان به اسلام و خواست اجرای آن بود.
مثلاً مادرم میگفت که در نوجوانی، آن اوایل که محجبه شده بود، زنی مسن از همسایهها به او گفته: «حجاب نگذار! روزی میرسد که با اشک از آیینه بیزار شوی!». مادرم میگوید که در دلش به آن زن خندیده و احساس نفرت کرده است. انگار که یک سفیه به خیال خودش دارد یک عاقل را نصیحت میکند! اما پس از دههها، بعد از اینکه تمام عمرش در حجاب و زیر چادر گذشت، در همان آیینهی موعود، پشیمانی را دید.
من اما فقط شنوندهی آن روایت نبودم، من خودم وارث آن بودم، درون آن. وارث دعواهای خانوادگیِ بیپایان بر سر ارثی که شرع نابرابرش کرده بود. وارث هزینههای گزافی که پدرم به خاطر دینش پرداخت، وارث شکاف عمیق بین او و من. وارث صدها حسرت عمیق در چشم و دل اطرافیانم که غیر از باور به اسلام علتی نداشت. وارث مرگهایی که در آنها، بیشتر از عزاداری، دغدغهی آداب غسل و دفن را داشتند. وارث دردهایی که اسمشان را گذاشته بودند دین الهی، اما در خودشان و دیگران چیزی غیر از زخمهای عمیق نبودند.
ساده است! ما از اسلام مینویسیم، چون زخم آن را خوردهایم. نه فقط در کتابها، که در متن زندگی. نه فقط با تحلیلها، که با استخوان. نه از بیرون، که از درون. من از چیزی مینویسم که پدرم را خشمگین و مادرم را خسته کرده و همهی اطرافیانم را به نحوی شکسته است. چیزی که این بلاها را بر سر تمام خانوادههای ایرانی آورده، تاریخ و سرمایههای ملیِ ما را نابود کرده و جامعه و وطنمان را به گند کشیده است. اما هنوز هم دست برنمیدارد و مثل نهنگ شکمفراخی که فقط نیم قورتش تأمین شده، دو قورت و نیم دیگرش باقی است! اگر جلوی این هیولای سیریناپذیر گرفته نشود، شک ندارم که ما را تا مرز نابودیِ مطلق خواهد برد.
در این مبارزه، مبارز اصلی ما نیستیم که مینویسیم و نقد میکنیم. مبارز اصلی شمایید! شما که میشنوید و میخوانید. در این مبارزه فقط کافی است جرأت داشته باشید، جرأت تغییر، جرأت تفکر اصیل، جرأت حقیقتطلبی، نه دلیلتراشی برای وضع موجود. اگر فکر میکنید که هنوز سرمایههایی داریم که میتوان آنها را حفظ کرد، کافی است تهدید و مانع اصلیِ آنها را بیابید و یک بار برای همیشه تکلیفتان را به نحو جدی و صادقانه با آن روشن کنید. مبارز این میدان شما هستید و جرأت و تلاش شما شرط است.
✈️ @islie
پاسخش عمیق است، اما ساده. پاسخش ریشه دارد و درد و خاطراتی تلخ. مثل خیلیها، در خانوادهای مذهبی به دنیا آمدهایم. نه همهی مشکلات، اما بسیاری از مشکلات اساسیِ خانواده و اطرافیانمان، ریشه در اسلام داشت. میشود گفت علتالعلل همهی این مشکلات، ایمان به اسلام و خواست اجرای آن بود.
مثلاً مادرم میگفت که در نوجوانی، آن اوایل که محجبه شده بود، زنی مسن از همسایهها به او گفته: «حجاب نگذار! روزی میرسد که با اشک از آیینه بیزار شوی!». مادرم میگوید که در دلش به آن زن خندیده و احساس نفرت کرده است. انگار که یک سفیه به خیال خودش دارد یک عاقل را نصیحت میکند! اما پس از دههها، بعد از اینکه تمام عمرش در حجاب و زیر چادر گذشت، در همان آیینهی موعود، پشیمانی را دید.
من اما فقط شنوندهی آن روایت نبودم، من خودم وارث آن بودم، درون آن. وارث دعواهای خانوادگیِ بیپایان بر سر ارثی که شرع نابرابرش کرده بود. وارث هزینههای گزافی که پدرم به خاطر دینش پرداخت، وارث شکاف عمیق بین او و من. وارث صدها حسرت عمیق در چشم و دل اطرافیانم که غیر از باور به اسلام علتی نداشت. وارث مرگهایی که در آنها، بیشتر از عزاداری، دغدغهی آداب غسل و دفن را داشتند. وارث دردهایی که اسمشان را گذاشته بودند دین الهی، اما در خودشان و دیگران چیزی غیر از زخمهای عمیق نبودند.
ساده است! ما از اسلام مینویسیم، چون زخم آن را خوردهایم. نه فقط در کتابها، که در متن زندگی. نه فقط با تحلیلها، که با استخوان. نه از بیرون، که از درون. من از چیزی مینویسم که پدرم را خشمگین و مادرم را خسته کرده و همهی اطرافیانم را به نحوی شکسته است. چیزی که این بلاها را بر سر تمام خانوادههای ایرانی آورده، تاریخ و سرمایههای ملیِ ما را نابود کرده و جامعه و وطنمان را به گند کشیده است. اما هنوز هم دست برنمیدارد و مثل نهنگ شکمفراخی که فقط نیم قورتش تأمین شده، دو قورت و نیم دیگرش باقی است! اگر جلوی این هیولای سیریناپذیر گرفته نشود، شک ندارم که ما را تا مرز نابودیِ مطلق خواهد برد.
در این مبارزه، مبارز اصلی ما نیستیم که مینویسیم و نقد میکنیم. مبارز اصلی شمایید! شما که میشنوید و میخوانید. در این مبارزه فقط کافی است جرأت داشته باشید، جرأت تغییر، جرأت تفکر اصیل، جرأت حقیقتطلبی، نه دلیلتراشی برای وضع موجود. اگر فکر میکنید که هنوز سرمایههایی داریم که میتوان آنها را حفظ کرد، کافی است تهدید و مانع اصلیِ آنها را بیابید و یک بار برای همیشه تکلیفتان را به نحو جدی و صادقانه با آن روشن کنید. مبارز این میدان شما هستید و جرأت و تلاش شما شرط است.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
«از این رو، امروز معتقدم که مطابق با ارادهی خالق متعال عمل میکنم: با دفاع از خود در برابر یهودیان، برای خداوند میجنگم.»
— نبرد من، جلد ۱، فصل ۲
هیتلر جانی تأکید داشت که نسلکشیها و جنایاتش رو فی سبیل خدا انجام داده و خودش رو مأمور خدا میدونست!
✈️ @islie
— نبرد من، جلد ۱، فصل ۲
هیتلر جانی تأکید داشت که نسلکشیها و جنایاتش رو فی سبیل خدا انجام داده و خودش رو مأمور خدا میدونست!
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
فرار یکی از زنان، بعد از مشورت قبل از ازدواج با نبی خدا!🏃♀
منبع: من لایحضره الفقیه - شیخ صدوق
سند: در شات (همهی راویان توثیق شدهاند!)
بیایید این حدیث وزین و عالمانه رو کمی به زبان امروزی بازنویسی کنیم! (در پست بعد) 😁😜
@islie
منبع: من لایحضره الفقیه - شیخ صدوق
سند: در شات (همهی راویان توثیق شدهاند!)
بیایید این حدیث وزین و عالمانه رو کمی به زبان امروزی بازنویسی کنیم! (در پست بعد) 😁😜
@islie
دروغها و خرافات اسلام
فرار یکی از زنان، بعد از مشورت قبل از ازدواج با نبی خدا!🏃♀ منبع: من لایحضره الفقیه - شیخ صدوق سند: در شات (همهی راویان توثیق شدهاند!) بیایید این حدیث وزین و عالمانه رو کمی به زبان امروزی بازنویسی کنیم! (در پست بعد) 😁😜 @islie
روایت مشاورهی قبل از ازدواج زن فمنیست عرب با پیامبر و فرار وی!
یکی بود یکی نبود، غیر از دروغگوی دو عالم، قدرت در دست هیچکس نبود! یه فمنیست باقیمانده از دوران جاهلیت، چادر اجباریاش رو سر کرد و رفت پیش پیامبر که یه مشاورهی جدیِ قبل از ازدواج ازش بگیره.
خانوم گفت: «یا رسولالله! میخوام بدونم اگه شوهر کنم، شوهرم چه حقوقی داره؟ و من چه وظایفی؟»
پیامبر (ص) یه نگاهی کرد و فرمود: «اول اینکه باید ازش اطاعت کنی، فقط فرمان ببری، دوم اینکه بدون اجازهاش به یه گدا حتی یه دونه خرما هم ندی (از مالش به فقراء کمک نکنی)، سوم اینکه بدون رضایتش روزهی مستحبی نگیری، چهارم اینکه همیشه برای نیازهای جنسیِ بیپایانش آماده باشی، حتی حتی اگه روی جهاز شتر باشین وسط کویر بدون روانکننده!»
زن یه کم چشمهاشو تنگ کرد و گفت: «آها، که اینطور… خب ادامه بدید یا رسولالله.»
پیامبر ادامه داد: «بدون اجازهاش هم از خونه بیرون نری (حتی خونهی مامانبابات کوچهی کناری!)، چون اگه بری، تمام فرشتگان آسمون و زمین همزمان سر تا پات رو فحشکش میکنن و صغیر تا کبیرت رو لعنت میدن تا وقتی که برگردی خونه!»
زن ابروهاشو بالا انداخت و گفت: «خب اوکی… حالا اون چی؟ یعنی شوهرم چی به من بدهکاره؟ من چه حق و حقوقی دارم؟»
پیامبر فرمود: «پدر و مادرش حق بیشتری از تو دارن!»
زن گفت: «باشه بابا! حالا بفرمایید که اون به عنوان شوهر، چه وظایفی نسبت به من داره؟»
پیامبر فرمود: «شوهرت؟ پرسیدن داره زنیکهی بیهمهکس؟ اون حقش از تو خیلی بیشتره. به ازای هر صدتا حق که اون داره، تو یه دونه هم نداری.»
زن یه لحظه سکوت کرد… بعد دستاشو به آسمون بلند کرد و گفت: «قسم به همونی که تو رو پیغمبر کرد، دیگه اصلاً سمت مردان نمیرم! حتی دیگه به ازدواج فکر هم نمیکنم؛ به سلامتی مجردی!»
و اینطوری بود که اون زن پرچم استقلال زنان و فمنیسم رو خیلی قبلتر از اروپاییها به اهتزاز درآورد و به نحو غیرمستقیم به پیامبر اعتراض کرد مبنی بر اینکه گور پدر اون ازدواج و تأهلی که شما تعریف و تعیین میکنین! سینگل به گور میرم ولی تن به ازدواج با مرد مسلمان نمیدم!
دقت کنین که بعضی مالهکشان میگن اون زمان این چیزها طبیعی و رایج بوده و زنان هم مشکلی نداشتن!
@islie
یکی بود یکی نبود، غیر از دروغگوی دو عالم، قدرت در دست هیچکس نبود! یه فمنیست باقیمانده از دوران جاهلیت، چادر اجباریاش رو سر کرد و رفت پیش پیامبر که یه مشاورهی جدیِ قبل از ازدواج ازش بگیره.
خانوم گفت: «یا رسولالله! میخوام بدونم اگه شوهر کنم، شوهرم چه حقوقی داره؟ و من چه وظایفی؟»
پیامبر (ص) یه نگاهی کرد و فرمود: «اول اینکه باید ازش اطاعت کنی، فقط فرمان ببری، دوم اینکه بدون اجازهاش به یه گدا حتی یه دونه خرما هم ندی (از مالش به فقراء کمک نکنی)، سوم اینکه بدون رضایتش روزهی مستحبی نگیری، چهارم اینکه همیشه برای نیازهای جنسیِ بیپایانش آماده باشی، حتی حتی اگه روی جهاز شتر باشین وسط کویر بدون روانکننده!»
زن یه کم چشمهاشو تنگ کرد و گفت: «آها، که اینطور… خب ادامه بدید یا رسولالله.»
پیامبر ادامه داد: «بدون اجازهاش هم از خونه بیرون نری (حتی خونهی مامانبابات کوچهی کناری!)، چون اگه بری، تمام فرشتگان آسمون و زمین همزمان سر تا پات رو فحشکش میکنن و صغیر تا کبیرت رو لعنت میدن تا وقتی که برگردی خونه!»
زن ابروهاشو بالا انداخت و گفت: «خب اوکی… حالا اون چی؟ یعنی شوهرم چی به من بدهکاره؟ من چه حق و حقوقی دارم؟»
پیامبر فرمود: «پدر و مادرش حق بیشتری از تو دارن!»
زن گفت: «باشه بابا! حالا بفرمایید که اون به عنوان شوهر، چه وظایفی نسبت به من داره؟»
پیامبر فرمود: «شوهرت؟ پرسیدن داره زنیکهی بیهمهکس؟ اون حقش از تو خیلی بیشتره. به ازای هر صدتا حق که اون داره، تو یه دونه هم نداری.»
زن یه لحظه سکوت کرد… بعد دستاشو به آسمون بلند کرد و گفت: «قسم به همونی که تو رو پیغمبر کرد، دیگه اصلاً سمت مردان نمیرم! حتی دیگه به ازدواج فکر هم نمیکنم؛ به سلامتی مجردی!»
و اینطوری بود که اون زن پرچم استقلال زنان و فمنیسم رو خیلی قبلتر از اروپاییها به اهتزاز درآورد و به نحو غیرمستقیم به پیامبر اعتراض کرد مبنی بر اینکه گور پدر اون ازدواج و تأهلی که شما تعریف و تعیین میکنین! سینگل به گور میرم ولی تن به ازدواج با مرد مسلمان نمیدم!
دقت کنین که بعضی مالهکشان میگن اون زمان این چیزها طبیعی و رایج بوده و زنان هم مشکلی نداشتن!
@islie
بدیهی چیست؟ هر جملهای است که وقتی شما آن را نمیپذیری بلافاصله ذهنت به وضوح متوجه خواهد شد که در حال خودفریبی هستی؛ مثل چی؟ مثل این «هیچ جزء از کل خودش بزرگتر نیست».
سؤال مهمی داریم:
چرا جملهی «خدا وجود دارد و دینش اسلام است» بدیهی نیست؟
از کجا میدانیم که بدیهی نیست؟ از اینجا که واقعاً بسیارند انسانهایی که وقتی این جمله را نمیپذیرند هیچ احساس خودفریبیای نمیکنند.
شاید کسی بگوید بدیهی نیست تا محکی باشد برای سنجش انسانهای خوب و مؤمن از انسانهای بد و کافر!
خب میپرسیم:
چرا چیزهای دیگری محک نشد؟ مثلاً انجام حلالهای محمد و ترک حرامهای او. این خودش به قدر کافی محک قویای نبود؟! حتی میتوانست برای انسان معماهای دیگری طراحی کند و از انسان بخواهد که در تحلیل آنها بکوشد.
به این ابهام نمیگویند وسیلهی محک، بلکه میگویند پرتابشدگیِ انسان در عالم. مثل اینست که والدینی، فرزند ضعیف خودشان را در کودکی در خیابان پرتاب و رها کنند به حال خودش... این محک و سنجه نیست، این پرتابشدگی است!
خدا در حال سنجش و آزمون انسان نیست، خدا انسان را به این عالم مانند موشی پرتاب کرده است!
@islie
سؤال مهمی داریم:
چرا جملهی «خدا وجود دارد و دینش اسلام است» بدیهی نیست؟
از کجا میدانیم که بدیهی نیست؟ از اینجا که واقعاً بسیارند انسانهایی که وقتی این جمله را نمیپذیرند هیچ احساس خودفریبیای نمیکنند.
شاید کسی بگوید بدیهی نیست تا محکی باشد برای سنجش انسانهای خوب و مؤمن از انسانهای بد و کافر!
خب میپرسیم:
چرا چیزهای دیگری محک نشد؟ مثلاً انجام حلالهای محمد و ترک حرامهای او. این خودش به قدر کافی محک قویای نبود؟! حتی میتوانست برای انسان معماهای دیگری طراحی کند و از انسان بخواهد که در تحلیل آنها بکوشد.
به این ابهام نمیگویند وسیلهی محک، بلکه میگویند پرتابشدگیِ انسان در عالم. مثل اینست که والدینی، فرزند ضعیف خودشان را در کودکی در خیابان پرتاب و رها کنند به حال خودش... این محک و سنجه نیست، این پرتابشدگی است!
خدا در حال سنجش و آزمون انسان نیست، خدا انسان را به این عالم مانند موشی پرتاب کرده است!
@islie
ویکتور هوگو میگوید: «هر کس دهلیزهایی که اعمال انسان از آن میگذرد را بشناسد، هرگز قاضی نمیشود! چون قاضی فقط به مقطع مینگرد، اما اگر دهلیزها را بشناسیم ممکن است حکم کنیم به اینکه این طبیعیترین عملی بوده که شخص میتوانست انجام دهد!» #مصطفی_ملکیان
خیلی سال پیش این نقل قول هوگو را از ملکیان شنیدم؛ از همان سالها تا امروز نبوده وقتی که من در قضاوت دیگران، حتی خونیترین دشمنانم، به یاد این قول هوگو نیفتاده باشم. با خودم فکر میکنم، شاید کسی که روبهرویم بود - هر چقدر هم منفور و بیاخلاق - مجبور بوده. شاید چارهای نداشته، شاید در تنگنای انتخابهایی بوده که از بیرونش دیده نمیشد. بعد شرمندهی خودم میشوم، که چرا با یک انسان مجبور - خیلی مجبور - تندی کردم؟ چرا تحقیرش کردم؟ چرا توهین؟ چرا دلش را شکستم؟ چرا آبرویش را بردم؟ من چه میدانستم از دردهای پنهانش، از راههایی که از سر گذرانده بود، از ناگفتهها و ظلمها و کاستیهایی که از کودکی تا آن لحظه، در حقش شده بود؟ چه میدانستم؟
اما وقتی بیشتر فکر میکنم، میبینم خودم هم «مجبور» بودم. مجبور لحظهای خاص، مجبور زخمهایی قدیمی، مجبور خستگی و خیلی چیزهای دیگر. خب آن واکنش هم، طبیعیترین چیزی بود که از من برمیآمد. حالا کسی باید خود من را ببخشد. سعی میکنم خودم را هم ببخشم، چون منم مجبور بودم، درست به همان اندازه که بقیه مجبور بودهاند. اصلاً اگر آدم خودش را نبخشد، چطور میتواند دیگران را ببخشد؟ برای اینکه بتوانم بقیهی مجبورها را ببخشم، قبلش باید نزدیکترین مجبور را ببخشم، یعنی خودم را!
البته گمان نکنید این عقیده، به معنای آنارشی اخلاقی است. اینطور نیست که هر کس هر کاری دلش خواست بکند و بعد با این جملات خودش را توجیه کند! نه، هرگز. اتفاقاً فهم همین نکته که «ما انسانها مجبوریم» باعث میشود از خیلی اجبارها آگاه شویم، باعث میشود خیلی رفتارها را تکرار نکنیم، باعث میشود بهجای فرار از مسئولیت، عمیقتر به مسئولیتهامان نگاه کنیم و در نهایت باعث میشود کمتر غیراخلاقی باشیم.
مگر آن جملهی معروف که میگوید: «هر چقدر توبه شکستی، باز آی...»
به معنای بیقیدی و آنارشیسم اخلاقی بود؟! نه.
بخشش خود، همیشه توجیه نیست، همیشه خودفریبی نیست. اگر انسان خودش را نبخشد یعنی پذیرفته که به ته خط رسیده است و از انسانی که خودش، خودش را ته خط میبیند، هیچ موجودی خطرناکتر نیست.
@islie
خیلی سال پیش این نقل قول هوگو را از ملکیان شنیدم؛ از همان سالها تا امروز نبوده وقتی که من در قضاوت دیگران، حتی خونیترین دشمنانم، به یاد این قول هوگو نیفتاده باشم. با خودم فکر میکنم، شاید کسی که روبهرویم بود - هر چقدر هم منفور و بیاخلاق - مجبور بوده. شاید چارهای نداشته، شاید در تنگنای انتخابهایی بوده که از بیرونش دیده نمیشد. بعد شرمندهی خودم میشوم، که چرا با یک انسان مجبور - خیلی مجبور - تندی کردم؟ چرا تحقیرش کردم؟ چرا توهین؟ چرا دلش را شکستم؟ چرا آبرویش را بردم؟ من چه میدانستم از دردهای پنهانش، از راههایی که از سر گذرانده بود، از ناگفتهها و ظلمها و کاستیهایی که از کودکی تا آن لحظه، در حقش شده بود؟ چه میدانستم؟
اما وقتی بیشتر فکر میکنم، میبینم خودم هم «مجبور» بودم. مجبور لحظهای خاص، مجبور زخمهایی قدیمی، مجبور خستگی و خیلی چیزهای دیگر. خب آن واکنش هم، طبیعیترین چیزی بود که از من برمیآمد. حالا کسی باید خود من را ببخشد. سعی میکنم خودم را هم ببخشم، چون منم مجبور بودم، درست به همان اندازه که بقیه مجبور بودهاند. اصلاً اگر آدم خودش را نبخشد، چطور میتواند دیگران را ببخشد؟ برای اینکه بتوانم بقیهی مجبورها را ببخشم، قبلش باید نزدیکترین مجبور را ببخشم، یعنی خودم را!
البته گمان نکنید این عقیده، به معنای آنارشی اخلاقی است. اینطور نیست که هر کس هر کاری دلش خواست بکند و بعد با این جملات خودش را توجیه کند! نه، هرگز. اتفاقاً فهم همین نکته که «ما انسانها مجبوریم» باعث میشود از خیلی اجبارها آگاه شویم، باعث میشود خیلی رفتارها را تکرار نکنیم، باعث میشود بهجای فرار از مسئولیت، عمیقتر به مسئولیتهامان نگاه کنیم و در نهایت باعث میشود کمتر غیراخلاقی باشیم.
مگر آن جملهی معروف که میگوید: «هر چقدر توبه شکستی، باز آی...»
به معنای بیقیدی و آنارشیسم اخلاقی بود؟! نه.
بخشش خود، همیشه توجیه نیست، همیشه خودفریبی نیست. اگر انسان خودش را نبخشد یعنی پذیرفته که به ته خط رسیده است و از انسانی که خودش، خودش را ته خط میبیند، هیچ موجودی خطرناکتر نیست.
@islie
شاید بپرسید چرا امشب مانند گذشته، خیلی دربارهی «حملهی هوایی اسرائیل به تهران» چیزی ننوشتهایم. سادهترین پاسخ: تجربه!
سال ۹۸، وقتی قاسم سلیمانی به دستور مستقیم ترامپ ترور شد، گروه را کاملاً آزاد گذاشته بودیم، همهی کانالها شلوغ شده بود و همان هیجانی که اکثر شما میخواستید را منتقل میکردیم. آن شب واقعاً معنای آنارشی را به نحو عینی فهمیدیم. از شدت هیجان، گروه تبدیل شده بود به میدان فحش و تحلیلهای آتشین و رؤیاپردازیها آنچنانی! آیا در تاریخ جاا، اتفاقی بزرگتر از ترور سلیمانی داریم؟ نه. از آن شب، حدود ۵-۶ سال گذشته است. تغییری دیدید؟ اصلاحی؟ حرکتی؟ نتیجهای؟ چیزی که بشود اسمش را یک تغییر اساسی گذاشت!
برای همین، حالا که دوباره فضای رسانهایِ ایران ناگهان پر شده از «حملهی بزرگ»، ترجیح میدهیم هیجانی نشویم. این نه اولین بار است، نه آخرین بار. در این چند دهه، بارها شاهد چنین شبهایی بودهایم. اگر هم تأثیری گذاشتهاند، به مرور و با تدریج و تحلیل بوده؛ نه با هیجان و به نحو آنی؛ اگر تغییری هم بوده، همیشه کمتر و ضعیفتر از یکصدم تصورات و توقعات اکثر ما بوده است.
پس امشب هم چیزی نشده، خیلی جدی نگیریم و به زندگیِ معمولمان برسیم. اگر روزی اتفاقی واقعی افتاد که ارزش اسمش را داشته باشد، همه خواهیم فهمید و به وقتش جشن خواهیم گرفت. غیر از آن، بقیهاش فقط سروصدای بیحاصل و جوکهای موقت و زودگذر است. انسانیت انسان، به درسگرفتنش از تجربههاست.
@islie
سال ۹۸، وقتی قاسم سلیمانی به دستور مستقیم ترامپ ترور شد، گروه را کاملاً آزاد گذاشته بودیم، همهی کانالها شلوغ شده بود و همان هیجانی که اکثر شما میخواستید را منتقل میکردیم. آن شب واقعاً معنای آنارشی را به نحو عینی فهمیدیم. از شدت هیجان، گروه تبدیل شده بود به میدان فحش و تحلیلهای آتشین و رؤیاپردازیها آنچنانی! آیا در تاریخ جاا، اتفاقی بزرگتر از ترور سلیمانی داریم؟ نه. از آن شب، حدود ۵-۶ سال گذشته است. تغییری دیدید؟ اصلاحی؟ حرکتی؟ نتیجهای؟ چیزی که بشود اسمش را یک تغییر اساسی گذاشت!
برای همین، حالا که دوباره فضای رسانهایِ ایران ناگهان پر شده از «حملهی بزرگ»، ترجیح میدهیم هیجانی نشویم. این نه اولین بار است، نه آخرین بار. در این چند دهه، بارها شاهد چنین شبهایی بودهایم. اگر هم تأثیری گذاشتهاند، به مرور و با تدریج و تحلیل بوده؛ نه با هیجان و به نحو آنی؛ اگر تغییری هم بوده، همیشه کمتر و ضعیفتر از یکصدم تصورات و توقعات اکثر ما بوده است.
پس امشب هم چیزی نشده، خیلی جدی نگیریم و به زندگیِ معمولمان برسیم. اگر روزی اتفاقی واقعی افتاد که ارزش اسمش را داشته باشد، همه خواهیم فهمید و به وقتش جشن خواهیم گرفت. غیر از آن، بقیهاش فقط سروصدای بیحاصل و جوکهای موقت و زودگذر است. انسانیت انسان، به درسگرفتنش از تجربههاست.
@islie
دروغها و خرافات اسلام
شاید بپرسید چرا امشب مانند گذشته، خیلی دربارهی «حملهی هوایی اسرائیل به تهران» چیزی ننوشتهایم. سادهترین پاسخ: تجربه! سال ۹۸، وقتی قاسم سلیمانی به دستور مستقیم ترامپ ترور شد، گروه را کاملاً آزاد گذاشته بودیم، همهی کانالها شلوغ شده بود و همان هیجانی که…
یکی از دوستانم برایم نوشت:
«از تجربههای تکراریِ گذشته نباید آینده را نتیجه گرفت! منطقی نیست. ضمناً موتور محرکهی انقلابها و تغییرات، همین هیجانات تودههاست، ولو منطقی نباشد!»
پاسخم ساده است:
این هیجانها، از اولش هم نابهجا و اشتباه بوده، نیازی به استدلال قوی برای ردشان نیست. هیجان بیدلیل و بیمحور، خودش بهتنهایی مردود است. از آن گذشته، فرق اساسیِ این شب با سایر شبها چیست؟ شاید قویتر و جدیتر بهنظر بیاید اما چه توفیری در یک تغییر اساسی دارد؟ مخصوصاً که بدون هماهنگیِ امریکا بوده! هنوز که توفیر و نشانهی کافیای دیده نمیشود! کماً هر چقدر بزرگتر باشد، حداقل تا الان کیفاً همان است که همیشه بوده و برای ما کیفیت مهم است نه کمیت.
در مورد تودهها هم، شاید درست همینطور باشد، اما این هیجان، مثل پول است. اگر بیحساب خرجش کنی و ولخرجی، به ته میرسد، بینهایت نیست!
هیجانِ بیپشتوانه، مثل داستان چوپان دروغگوست: آنقدر تکرار میشود که اگر روزی واقعاً گرگی آمد، کسی دیگر باور نمیکند.
#ابتذال_هیجان یعنی همین.
وقتی شور و التهاب را بیمحابا خرج کنیم، دیگر ارزشی برایش نمیماند. نباید گذاشت این انرژیِ گرانقیمت هر شب و سر هر موجی مصروف و هدر شود. باید نگهش داشت؛ ذخیرهاش کرد؛ برای روزی که واقعاً به آن نیاز است، روز مبادا!
و مبادا روزی برسد که آن «روز مبادا» فرا برسد، و ما بمانیم با مردمی که هیجانشان دیگر ته کشیده و اعتمادی که دیگر نیست. این هیجان یک نیروی عظیم اجتماعی است، عجیب نیست که چنین نیروی عظیمی ته نداشته و بینهایت باشد؟!
@islie
«از تجربههای تکراریِ گذشته نباید آینده را نتیجه گرفت! منطقی نیست. ضمناً موتور محرکهی انقلابها و تغییرات، همین هیجانات تودههاست، ولو منطقی نباشد!»
پاسخم ساده است:
این هیجانها، از اولش هم نابهجا و اشتباه بوده، نیازی به استدلال قوی برای ردشان نیست. هیجان بیدلیل و بیمحور، خودش بهتنهایی مردود است. از آن گذشته، فرق اساسیِ این شب با سایر شبها چیست؟ شاید قویتر و جدیتر بهنظر بیاید اما چه توفیری در یک تغییر اساسی دارد؟ مخصوصاً که بدون هماهنگیِ امریکا بوده! هنوز که توفیر و نشانهی کافیای دیده نمیشود! کماً هر چقدر بزرگتر باشد، حداقل تا الان کیفاً همان است که همیشه بوده و برای ما کیفیت مهم است نه کمیت.
در مورد تودهها هم، شاید درست همینطور باشد، اما این هیجان، مثل پول است. اگر بیحساب خرجش کنی و ولخرجی، به ته میرسد، بینهایت نیست!
هیجانِ بیپشتوانه، مثل داستان چوپان دروغگوست: آنقدر تکرار میشود که اگر روزی واقعاً گرگی آمد، کسی دیگر باور نمیکند.
#ابتذال_هیجان یعنی همین.
وقتی شور و التهاب را بیمحابا خرج کنیم، دیگر ارزشی برایش نمیماند. نباید گذاشت این انرژیِ گرانقیمت هر شب و سر هر موجی مصروف و هدر شود. باید نگهش داشت؛ ذخیرهاش کرد؛ برای روزی که واقعاً به آن نیاز است، روز مبادا!
و مبادا روزی برسد که آن «روز مبادا» فرا برسد، و ما بمانیم با مردمی که هیجانشان دیگر ته کشیده و اعتمادی که دیگر نیست. این هیجان یک نیروی عظیم اجتماعی است، عجیب نیست که چنین نیروی عظیمی ته نداشته و بینهایت باشد؟!
@islie
در حالت طبیعی هر شهروندی با خواندن این بیانیه از دولتش، سرشار از عشق و امنیت میشود، اما شما کاری با ما کردید که از این بیانیه جز نفرت و تمسخر هیچ احساس دیگری نمیگیریم. ما هم میخواستیم مثل همهی دنیا پشت حکام و مسئولان وطنمان باشیم اما شما با پافشاری بر شریعت اجباری و بقیهی ظلم و دزدیهایتان، این فرصت را گرفتید، هم از ما و هم از خودتان. طوری بر ما حکومت کردید که الان از موفقیتهای نظامیِ بیگانگان و شکست نظامیِ «ایران مغصوب» مشعوف و امیدوارم میشویم. یکی از بسیار حقوقی که شما از ما سلب کردید، حق حب وطن بود. هر انسانی بالفطره توفیقات نظامیِ وطنش را دوست دارد اما شما ما را به جان فطرتمان هم انداختید. همیشه از وطن میگفتیم و شما از دین، حالا ما از شکست یک دین متوهم میگوییم و شما دست به دامان وطنپرستیِ ما شوید، وطنپرستیای که خودتان آن را به ابتذال کشانده و آنقدر چاقوچاقویش کردهاید که دیگر خونیش نمانده که در راه شما اهداء کند. پارادوکس دردناکی است که از عمق جان موفقیت کشورت را بخواهی اما از هر موفقیتش احساس ناامنی و وحشت کنی، چون میدانی موفقیت یک کشور غصبشده یعنی تقویت غاصبان آن.
@islie
@islie
مسلمانان بدانید که نمازهایتان در هر گوشهی این کشور باطل بوده و هست چون ذره به ذره خاکش غصبی است. در اثبات حماقت و توهم شما همین بس که بخش اعظم نیروی ذهنی و جسمیِ این جامعه را از دست دادید و علیه خود کردید. با این توهم که الله شما را کافی است و به هیچ احد دیگری نیاز ندارید. گلوی جامعهشناسان و روانشناسان اجتماعی پاره شد که اجبار حجاب و بقیهی شریعت، جامعه و دین را نابود میکند، کثیری از اصولیون و رجالیون و فقهاء و مورخان خودتان گفتند که اصلاً این اجبار و این حجاب در منابع دینی نیامده و دستور خدا نیست، مردم هم با هر زبانی که میشد خواستند دست بردارید اما توهمات شما از همهی اینها قویتر بود. شما که سر یک موضوع فرعیِ فرعیِ فرعی دشمن خونیِ این ملت شدید حالا با همان توهمی که الله را کافی میدید با دست و پشت خالی به جنگ ابرغولهای تکنولوژیِ نظامیِ عالم بروید. تنها لطفی که میتوانیم در حقتان بکنیم این است که از مرگ و میر ذلیلانهیتان پارتی نگیریم. حالا هم پای همهی شعارهای ویرانگرتان بمانید: أَلیس الله بكافٍ عبده؟! آدم شکاکی هستم اما در یک حقیقت هیچ شکی ندارم آن هم اینکه یک شب از همین شبها بالاخره خبر قطعیِ مرگ همیشگیِ شما موجبات بساط بزرگترین جشن عمرمان را فراهم خواهد آورد. تمام مرگهایی که در این چند دهه علیه دیگران سر دادید نثار قلب جانتان.
@islie
@islie