🔹 در کمین دانایی
🔻 محمدکاظم کاظمی
من در این سالها هیچ قومی و مردم هیچ منطقهای را در دانشاندوزی به اندازۀ قوم هزاره و مردم مناطق مرکزی جدی و پیگیر ندیدم. از همان سالهای اول مهاجرت ما به ایران، میدیدیم که اغلب مردم از دیگر اقوام افغانستان، از جمله مردم هرات، در کار فعالیتهای اقتصادیاند و مردم مناطق مرکزی با جدیت در تلاش یادگیری، هرچند یادگیری در آن زمان فقط در حوزههای علمیه میسر بود برای مهاجران ما.
و پس از تحولات جدید نیز چنین بوده است. شاید این انتخاب ناگزیر و سرنوشت محتوم مردمی بوده است که مناطق زندگیشان نه برای کشاورزی مساعد است، نه برای بازرگانی و نه برای سیاستورزی. به راستی در مناطق مرکزی چه میتوان کرد جز مجهزشدن به دانش؟ تا به این وسیله بشود ستم و محرومیت چندین قرنه را جبران کرد؟
و این دقیقاً چیزی است که میتواند مایۀ هراس باشد برای کسانی که چشمِ دیدن بهروزی و موفقیت این قوم و این مردم را ندارند. مانع کشاورزی میشود شد. میتوان زمین مردم را از آنان گرفت، چنان که گرفتند. مانع بازرگانی میشود شد، میشود آنان را در مناطق کوهستانی مرکز کشور محصور ساخت، چنان که ساختند. مانع دستیابی به قدرت سیاسی میتوان شد، با انحصارگری در قدرت و ایجاد مکانیسمهای محدودکننده. ولی مانع دانشاندوزی چگونه میتوان شد؟ تنها راه چاره همین حذف فیزیکی و ایجاد جوّ هراس است. پس بیسبب نیست که سالهاست مراکز آموزشی و نسل دانشجو و دانشآموز این مردم اولین هدف این عملیاتها بوده است، از انفجار در تظاهرات جنبش روشنایی بگیرید تا حملۀ اخیر به یک مرکز آموزشی. این همه نشانۀ این است که از آگاهی و دانایی روزافزونی که در این قوم و این مردم در حال وقوع است، میهراسند.
این عملیاتهای انتحاری در مراکز آموزشی غرب کابل دردناک، نگرانکننده و تأسفبار است. ولی بر این گواهی میدهد که مردم هزاره و مناطق مرکزی راه درستی انتخاب کردهاند، که همان تمرکز بر آگاهی و دانایی است. و این مسیر هرچند سخت و پرحادثه و زمانبر است، در نهایت موفقیتآمیز است. البته این تنها تسلیای است که در این وضعیت میتوانیم به خود بدهیم، ولی تسلیای است اطمینانبخش.
#کوثر_دانش
#انتحاری
#دانایی
@mkazemkazemi
🔻 محمدکاظم کاظمی
من در این سالها هیچ قومی و مردم هیچ منطقهای را در دانشاندوزی به اندازۀ قوم هزاره و مردم مناطق مرکزی جدی و پیگیر ندیدم. از همان سالهای اول مهاجرت ما به ایران، میدیدیم که اغلب مردم از دیگر اقوام افغانستان، از جمله مردم هرات، در کار فعالیتهای اقتصادیاند و مردم مناطق مرکزی با جدیت در تلاش یادگیری، هرچند یادگیری در آن زمان فقط در حوزههای علمیه میسر بود برای مهاجران ما.
و پس از تحولات جدید نیز چنین بوده است. شاید این انتخاب ناگزیر و سرنوشت محتوم مردمی بوده است که مناطق زندگیشان نه برای کشاورزی مساعد است، نه برای بازرگانی و نه برای سیاستورزی. به راستی در مناطق مرکزی چه میتوان کرد جز مجهزشدن به دانش؟ تا به این وسیله بشود ستم و محرومیت چندین قرنه را جبران کرد؟
و این دقیقاً چیزی است که میتواند مایۀ هراس باشد برای کسانی که چشمِ دیدن بهروزی و موفقیت این قوم و این مردم را ندارند. مانع کشاورزی میشود شد. میتوان زمین مردم را از آنان گرفت، چنان که گرفتند. مانع بازرگانی میشود شد، میشود آنان را در مناطق کوهستانی مرکز کشور محصور ساخت، چنان که ساختند. مانع دستیابی به قدرت سیاسی میتوان شد، با انحصارگری در قدرت و ایجاد مکانیسمهای محدودکننده. ولی مانع دانشاندوزی چگونه میتوان شد؟ تنها راه چاره همین حذف فیزیکی و ایجاد جوّ هراس است. پس بیسبب نیست که سالهاست مراکز آموزشی و نسل دانشجو و دانشآموز این مردم اولین هدف این عملیاتها بوده است، از انفجار در تظاهرات جنبش روشنایی بگیرید تا حملۀ اخیر به یک مرکز آموزشی. این همه نشانۀ این است که از آگاهی و دانایی روزافزونی که در این قوم و این مردم در حال وقوع است، میهراسند.
این عملیاتهای انتحاری در مراکز آموزشی غرب کابل دردناک، نگرانکننده و تأسفبار است. ولی بر این گواهی میدهد که مردم هزاره و مناطق مرکزی راه درستی انتخاب کردهاند، که همان تمرکز بر آگاهی و دانایی است. و این مسیر هرچند سخت و پرحادثه و زمانبر است، در نهایت موفقیتآمیز است. البته این تنها تسلیای است که در این وضعیت میتوانیم به خود بدهیم، ولی تسلیای است اطمینانبخش.
#کوثر_دانش
#انتحاری
#دانایی
@mkazemkazemi
✳️ به اطلاع عموم امت اسلام میرسانم که میتوانید برای طراحی سایت، پشتیبانی فنی سایت و دیگر امور مربوط به برنامهنویسی کامپیوتری، به منصوره خلیلی مراجعه کنید تا رستگار شوید.
هم دقت کارش خوب است، هم سرعت و پیگیری او و هم بعد از انجام کار، شما را به یاد خدا رها نمیکند.
سایت شخصی مرا مثل دسته گل طراحی کرده، فیلمهای آموزشی را در آن منتشر کرده و درگاه خرید آن را هم درست کرده است که این یکی آخر به خصوص خیلی کارآمد است.
🔻 با این روشها میتوانید به ایشان دسترسی داشته باشید.
شناسۀ تلگرامی
@mimkach
اینستاگرام
https://www.instagram.com/mansoure.khalili/
فیسبوک
fb.com/mansoure.khalili
هم دقت کارش خوب است، هم سرعت و پیگیری او و هم بعد از انجام کار، شما را به یاد خدا رها نمیکند.
سایت شخصی مرا مثل دسته گل طراحی کرده، فیلمهای آموزشی را در آن منتشر کرده و درگاه خرید آن را هم درست کرده است که این یکی آخر به خصوص خیلی کارآمد است.
🔻 با این روشها میتوانید به ایشان دسترسی داشته باشید.
شناسۀ تلگرامی
@mimkach
اینستاگرام
https://www.instagram.com/mansoure.khalili/
فیسبوک
fb.com/mansoure.khalili
همچو کتابی است جهان، جامع احکام نهان
جان تو سر دفتر آن، فهم کن این مسئله را
مولانا
✳️ کتاب بلخ
عرضه و فروش کتاب های کمیاب ادبی،
فلسفی، تاریخی، هنری و رمان؛
🔸 ویژۀ پژوهشگران، اساتید و دوست داران
کتاب؛
🔸 معرفی هر روزۀ یک کتاب نادر؛
🔸 قیمت مناسب و ارسال سریع؛
🔸 خرید کتاب های کمیاب و نایاب؛
🔻 کانال تلگرامی کتاب بلخ
@balkhbook
جان تو سر دفتر آن، فهم کن این مسئله را
مولانا
✳️ کتاب بلخ
عرضه و فروش کتاب های کمیاب ادبی،
فلسفی، تاریخی، هنری و رمان؛
🔸 ویژۀ پژوهشگران، اساتید و دوست داران
کتاب؛
🔸 معرفی هر روزۀ یک کتاب نادر؛
🔸 قیمت مناسب و ارسال سریع؛
🔸 خرید کتاب های کمیاب و نایاب؛
🔻 کانال تلگرامی کتاب بلخ
@balkhbook
کانال محمدکاظم کاظمی
آرامگاه سید جمالالدین افغانی، در صحن دانشگاه کابل. به یادداشت بعد مراجعه کنید. 🔻
🔺 این تصویر آرامگاه سید جمالالدین در صحن دانشگاه کابل است. من در اینجا خیلی دوچرخهسواری کردم در نوجوانی، شاید سال ۱۳۶۰. با فریدون و جاوید پسران مرحوم غلامحیدر ساعی که با آنان قوم نزدیک بودیم، دوچرخهها را برمیداشتیم و میرفتیم به محوطۀ دانشگاه کابل برای دوچرخهسواری. روی قسمت سیمانی دور آرامگاه میچرخیدیم و از راههای شیبدار کنار آن بالا و پایین میرفتیم. خانۀ ما نزدیک دانشگاه بود، شاید در ۱۰۰ متری آن، در جمال مینه.
همین حوض نزدیک آرامگاه آب داشت و در آن قورباغههایی ریز شنا میکردند و گاهی از حوض بیرون میآمدند. یکی از آنها جلو چشم من زیر چرخ دوچرخۀ جاوید شد. و من هنوز آن صحنه را به یاد دارم. هنوز ما جمع سهنفری را قاتل یک موجود بیگناه میدانم.
در این دانشگاه خواهرم مهری درس خواند، در دانشکدۀ پزشکی. برادرم عبدالله درس خواند در دانشکدۀ مهندسی. عبدالولی و شهلا فرزندان آقای ساعی درس خواندند و وحید، ثریا، ناهید و فرزانه فرزندان عمهام درس خواندند. همچنین عبدالحی و قیوم و جمله و جلیله و دیگر دخترعموها. خلاصه نسلی از جوانان کشور در اینجا درس خواندند و اکنون آوارۀ سرزمینهای دیگرند و تقریباً هیچیک نتوانستند از این آموختههایشان استفادۀ کنند. من هم آرزو داشتم در همان دانشکدۀ مهندسی درس بخوانم، همان که در زمین چمن جلو آن هم بارها فوتبال بازی کرده بودیم.
البته ناگفته نماند که بعضی جلادان مملکت هم در همان دانشگاه درس خواندند، هم کمونیستهایی که وقتی به قدرت رسیدند شمار عظیمی از مردم، از جمله همدورهها و استادان خودشان را به جوخۀ مرگ سپردند. و نیز در همانجا جمعی از رهبران مجاهدین ما درس خواندند و البته بعضی از آنان در خیانت و جنایت دست کمونیستها را از پشت بستند. همه رفتند و دانشگاه ماند، با کتابخانههایی غارت شده، ساختمانهایی متروک و بنای تیرخوردۀ مقبرۀ سید جمالالدین، بعد از جنگهای داخلی مجاهدین. در جنگهای داخلی مجاهدین دانشگاه در خط مقدم جنگها بود و سنگر نظامیان.
از دهۀ هشتاد دانشگاه دوباره کانون علماندوزی شد. امروز وقتی واقعۀ دردناک حملۀ جنایتکاران به دانشگاه رخ میدهد و عکسها را مرور میکنم. من دل این را نداشتم که کشته شدن یک جانور کوچک زیر چرخ دوچرخه را ببینم. حال با چه دلی این تصویرها را میبینم؟
#دانشگاه_کابل
#آرامگاه_سید_جمال_الدین
#محمدکاظم_کاظمی
@mkazemkazemi
همین حوض نزدیک آرامگاه آب داشت و در آن قورباغههایی ریز شنا میکردند و گاهی از حوض بیرون میآمدند. یکی از آنها جلو چشم من زیر چرخ دوچرخۀ جاوید شد. و من هنوز آن صحنه را به یاد دارم. هنوز ما جمع سهنفری را قاتل یک موجود بیگناه میدانم.
در این دانشگاه خواهرم مهری درس خواند، در دانشکدۀ پزشکی. برادرم عبدالله درس خواند در دانشکدۀ مهندسی. عبدالولی و شهلا فرزندان آقای ساعی درس خواندند و وحید، ثریا، ناهید و فرزانه فرزندان عمهام درس خواندند. همچنین عبدالحی و قیوم و جمله و جلیله و دیگر دخترعموها. خلاصه نسلی از جوانان کشور در اینجا درس خواندند و اکنون آوارۀ سرزمینهای دیگرند و تقریباً هیچیک نتوانستند از این آموختههایشان استفادۀ کنند. من هم آرزو داشتم در همان دانشکدۀ مهندسی درس بخوانم، همان که در زمین چمن جلو آن هم بارها فوتبال بازی کرده بودیم.
البته ناگفته نماند که بعضی جلادان مملکت هم در همان دانشگاه درس خواندند، هم کمونیستهایی که وقتی به قدرت رسیدند شمار عظیمی از مردم، از جمله همدورهها و استادان خودشان را به جوخۀ مرگ سپردند. و نیز در همانجا جمعی از رهبران مجاهدین ما درس خواندند و البته بعضی از آنان در خیانت و جنایت دست کمونیستها را از پشت بستند. همه رفتند و دانشگاه ماند، با کتابخانههایی غارت شده، ساختمانهایی متروک و بنای تیرخوردۀ مقبرۀ سید جمالالدین، بعد از جنگهای داخلی مجاهدین. در جنگهای داخلی مجاهدین دانشگاه در خط مقدم جنگها بود و سنگر نظامیان.
از دهۀ هشتاد دانشگاه دوباره کانون علماندوزی شد. امروز وقتی واقعۀ دردناک حملۀ جنایتکاران به دانشگاه رخ میدهد و عکسها را مرور میکنم. من دل این را نداشتم که کشته شدن یک جانور کوچک زیر چرخ دوچرخه را ببینم. حال با چه دلی این تصویرها را میبینم؟
#دانشگاه_کابل
#آرامگاه_سید_جمال_الدین
#محمدکاظم_کاظمی
@mkazemkazemi
Forwarded from آثار محمدکاظم کاظمی
🔴 ستارۀ احمد
🔸 به مناسبت سالگرد میلاد پیامبر بزرگ اسلام
🔹 محمدکاظم کاظمی
امشب مگر چه ولوله در آسمان شده است؟
این گنبد سیاه، جواهرنشان شده است
این گنبد سیاه، جواهرنشان شده است
آری، در آن ستارۀ احمد عیان شده است
امروز حال دهکدههامان بهاری است
حتی درختِ یخزده هم شادمان شده است
آن سنگ سرد، پر شده است از گل گلاب
آن چوب خشک، شاخچۀ ارغوان شده است
در خانه تا به چند نشینی؟ که مرد و زن
راهی به سمت برزن و کوی و دکان شده است
عبدالعلی به خانۀ فاروق میرود
زینب دوباره عایشه را میزبان شده است
اما جدال مولوی و شیخ، کم نشد
این جنگ، مثل جنگ انار و دهان شده است
(البته شیخ و مولوی خوب نیز هست
با همدگر به سان دو گل مهربان شده است
این یک به دستِ بسته و آن یک به دست باز
با یک زبان به پیش خدا همزبان شده است
دیروز این به خانۀ آن میهمان شده
امروز آن به خانۀ این میهمان شده است)
القصه، شیخ و مولوی بد، در این مقام،
هر یک به سان کورۀ آتشفشان شده است
منبر برای موعظۀ خلقِ بینواست
منبر برای این دو نفر نردبان شده است
دیدم که هر کدام، به قال و مقال خود
میگفت نیمۀ پرِ این استکان شده است
آری، در این مسابقه، صد بار دیدهایم
هر کس میان باختهها قهرمان شده است
هر کس به مذهب پدر خویش، مفتی است
هر کس به زورخانۀ خود پهلوان شده است
دعوا چه میکنی، که به قال و مقالتان
این شیشه بارهاست به سنگ امتحان شده است
دعوا چه میکنی که در این کاروان چرا
گاهی علی و گاه عمر ساربان شده است
فکری بکن که مقصد این کاروان کجاست؟
در راه او چه دزد پلیدی نهان شده است؟
فکری بکن که مال و منال مسافران
اینک نصیب راهزن بیامان شده است
وهابی از طریقی و غالی به گونهای
آمادهی، جویدن این استخوان شده است
×××
هرچند خون ما و شما را مکیدهاند
هرچند خون ما و شما رایگان شده است
ما هر دو تن دو نیمۀ سیبیم، عین هم
سیبی که پروریدۀ یک باغبان شده است
سیبی که آب خوردۀ رود حقیقت است
رودی که از مدینۀ احمد روان شده است
رودی که شاخه شاخه شد و هر طرف که رفت،
آبِ حیاتِ یک طرفِ این جهان شده است
نهری به قندهار رسید و انار شد
نهری درختِ جنگلِ مازندران شده است
نهری به چابهار رسید و بهار کرد
نهری به رودک آمده و مولیان شده است
یک نهر، سوی مزرع ترکان روانه شد
یک نهر، آبخورد خراسانیان شده است
یک نهر آب شیرین، یک نهر آب شور
راهی به هر کرانۀ این خاکدان شده است
شیرین آن رسید به بنگاله، قند شد
شورَش، ملاحت نمک سیستان شده است
یک نهر، سر نهاده به دامان کوهسار
بند امیر در بغل بامیان شده است
×××
نوری که خورده است به منشور کائنات
از آن طرف برون شده، رنگینکمان شده است
یک آیه آمده است و هزاران مفسّرش
هر یک به واژۀ دگری ترجمان شده است
آیینهای شکسته و هر پارهای از آن
روشنگر کرانی از این بیکران شده است
یک پاره نزد مفتی الازهر آمده
یک پاره سهم مجتهد اصفهان شده است
یا در کتاب احمد حنبل نوشته شد
یا با زبان شیخ کلینی بیان شده است
×××
ختم سخن که، مولوی و شیخِ نازنین!
قصد وضو کنید که وقت اذان شده است
خلقی به دستِ بسته و خلقی به دستِ باز
آمادۀ گرفتن آن ریسمان شده است
با این همه ستارۀ پرنورِ رنگرنگ
مسجد نشان دیگری از کهکشان شده است
افسوس، یک فدایی داعش در آن میان
آمادۀ معاشقه با حوریان شده است
6 دی 1394
#محمدکاظم_کاظمی
#ستاره_احمد
@mkazemkazemi
🔸 به مناسبت سالگرد میلاد پیامبر بزرگ اسلام
🔹 محمدکاظم کاظمی
امشب مگر چه ولوله در آسمان شده است؟
این گنبد سیاه، جواهرنشان شده است
این گنبد سیاه، جواهرنشان شده است
آری، در آن ستارۀ احمد عیان شده است
امروز حال دهکدههامان بهاری است
حتی درختِ یخزده هم شادمان شده است
آن سنگ سرد، پر شده است از گل گلاب
آن چوب خشک، شاخچۀ ارغوان شده است
در خانه تا به چند نشینی؟ که مرد و زن
راهی به سمت برزن و کوی و دکان شده است
عبدالعلی به خانۀ فاروق میرود
زینب دوباره عایشه را میزبان شده است
اما جدال مولوی و شیخ، کم نشد
این جنگ، مثل جنگ انار و دهان شده است
(البته شیخ و مولوی خوب نیز هست
با همدگر به سان دو گل مهربان شده است
این یک به دستِ بسته و آن یک به دست باز
با یک زبان به پیش خدا همزبان شده است
دیروز این به خانۀ آن میهمان شده
امروز آن به خانۀ این میهمان شده است)
القصه، شیخ و مولوی بد، در این مقام،
هر یک به سان کورۀ آتشفشان شده است
منبر برای موعظۀ خلقِ بینواست
منبر برای این دو نفر نردبان شده است
دیدم که هر کدام، به قال و مقال خود
میگفت نیمۀ پرِ این استکان شده است
آری، در این مسابقه، صد بار دیدهایم
هر کس میان باختهها قهرمان شده است
هر کس به مذهب پدر خویش، مفتی است
هر کس به زورخانۀ خود پهلوان شده است
دعوا چه میکنی، که به قال و مقالتان
این شیشه بارهاست به سنگ امتحان شده است
دعوا چه میکنی که در این کاروان چرا
گاهی علی و گاه عمر ساربان شده است
فکری بکن که مقصد این کاروان کجاست؟
در راه او چه دزد پلیدی نهان شده است؟
فکری بکن که مال و منال مسافران
اینک نصیب راهزن بیامان شده است
وهابی از طریقی و غالی به گونهای
آمادهی، جویدن این استخوان شده است
×××
هرچند خون ما و شما را مکیدهاند
هرچند خون ما و شما رایگان شده است
ما هر دو تن دو نیمۀ سیبیم، عین هم
سیبی که پروریدۀ یک باغبان شده است
سیبی که آب خوردۀ رود حقیقت است
رودی که از مدینۀ احمد روان شده است
رودی که شاخه شاخه شد و هر طرف که رفت،
آبِ حیاتِ یک طرفِ این جهان شده است
نهری به قندهار رسید و انار شد
نهری درختِ جنگلِ مازندران شده است
نهری به چابهار رسید و بهار کرد
نهری به رودک آمده و مولیان شده است
یک نهر، سوی مزرع ترکان روانه شد
یک نهر، آبخورد خراسانیان شده است
یک نهر آب شیرین، یک نهر آب شور
راهی به هر کرانۀ این خاکدان شده است
شیرین آن رسید به بنگاله، قند شد
شورَش، ملاحت نمک سیستان شده است
یک نهر، سر نهاده به دامان کوهسار
بند امیر در بغل بامیان شده است
×××
نوری که خورده است به منشور کائنات
از آن طرف برون شده، رنگینکمان شده است
یک آیه آمده است و هزاران مفسّرش
هر یک به واژۀ دگری ترجمان شده است
آیینهای شکسته و هر پارهای از آن
روشنگر کرانی از این بیکران شده است
یک پاره نزد مفتی الازهر آمده
یک پاره سهم مجتهد اصفهان شده است
یا در کتاب احمد حنبل نوشته شد
یا با زبان شیخ کلینی بیان شده است
×××
ختم سخن که، مولوی و شیخِ نازنین!
قصد وضو کنید که وقت اذان شده است
خلقی به دستِ بسته و خلقی به دستِ باز
آمادۀ گرفتن آن ریسمان شده است
با این همه ستارۀ پرنورِ رنگرنگ
مسجد نشان دیگری از کهکشان شده است
افسوس، یک فدایی داعش در آن میان
آمادۀ معاشقه با حوریان شده است
6 دی 1394
#محمدکاظم_کاظمی
#ستاره_احمد
@mkazemkazemi
سرگذشت یتیم جاوید
محمدکاظم کاظمی
🔹 معرفی کتاب ارزشمند «سرگذشت یتیم جاوید» که داستانی تاریخی است از زندگی حضرت پیامبر اسلام، از تولد تا ازدواج.
🔸 این کتاب نوشتۀ محمد شوکتالتونی و ترجمۀ صلاحالدین سلجوقی است.
🔸در این فایل صوتی که برای رادیو دری بیان شده است، این کتاب را به اجمال معرفی کردهام. خواندن این کتاب بینظیر را به همه کسانی که علاقهمند این موضوع هستند پیشنهاد میکنم.
🔸 با تشکر از سید علی عطایی به خاطر انجام این گفتگو و از زینب بیات به خاطر تدوین و صداگذاری آن.
#سرگذشت_یتیم_جاوید
#پیامبر_اسلام
#رادیو_دری
#محمدکاظم_کاظمی
@mkazemkazemi
🔸 این کتاب نوشتۀ محمد شوکتالتونی و ترجمۀ صلاحالدین سلجوقی است.
🔸در این فایل صوتی که برای رادیو دری بیان شده است، این کتاب را به اجمال معرفی کردهام. خواندن این کتاب بینظیر را به همه کسانی که علاقهمند این موضوع هستند پیشنهاد میکنم.
🔸 با تشکر از سید علی عطایی به خاطر انجام این گفتگو و از زینب بیات به خاطر تدوین و صداگذاری آن.
#سرگذشت_یتیم_جاوید
#پیامبر_اسلام
#رادیو_دری
#محمدکاظم_کاظمی
@mkazemkazemi
Forwarded from تماشا
تقدیم به دوست بزرگوارم استاد'' محمد کاظم کاظمی'' که مظلومیت افغانستان را بیشتر از ما می شناسد.
روح شهیدان مظلوم دانشگاه کابل در جوار رحمت الهی باد.
کابل ! سلام ، دست و دلم داغدار توست
شعر به خون نشسته ی من سوگوار توست
گاهی به کشتگان فراوان نگاه کن
خورشید شمع غربت سنگ مزار توست
با آن ' حکیم غزنه ' و آن ' خواجه ی هرات '
تقدیر تو چنین شد و این روزگار توست
کابل ! صدای خسته ی خود را بلند کن
تاریخ تو ، گذشته ی تو ، اعتبار توست
مثل همیشه شعر بخوان از دلاوری
' شهنامه ' راز غیرت ایل و تبار توست
کابل ! کجاست شور .''سواران زابلی'' ؟
'' رستم '' هنوز مثل یلی در دیار توست
'' رستم '' کجاست ؟ '' رخش '' کو ؟ و اتحاد کو؟
بسیار ' دیو و غول ' که در رهگذار توست
تنها تو نیستی و در آشوب فصل ها
'' ایران تو '' ، همیشه دلش در کنار توست
تا آفتاب می وزد از پشت کوه ها
خون گلوی عاشق تو ، یادگار توست
شعبان کرم دخت
بابلسر آبان نود و نه
کانال شعر من
@karamdokht
روح شهیدان مظلوم دانشگاه کابل در جوار رحمت الهی باد.
کابل ! سلام ، دست و دلم داغدار توست
شعر به خون نشسته ی من سوگوار توست
گاهی به کشتگان فراوان نگاه کن
خورشید شمع غربت سنگ مزار توست
با آن ' حکیم غزنه ' و آن ' خواجه ی هرات '
تقدیر تو چنین شد و این روزگار توست
کابل ! صدای خسته ی خود را بلند کن
تاریخ تو ، گذشته ی تو ، اعتبار توست
مثل همیشه شعر بخوان از دلاوری
' شهنامه ' راز غیرت ایل و تبار توست
کابل ! کجاست شور .''سواران زابلی'' ؟
'' رستم '' هنوز مثل یلی در دیار توست
'' رستم '' کجاست ؟ '' رخش '' کو ؟ و اتحاد کو؟
بسیار ' دیو و غول ' که در رهگذار توست
تنها تو نیستی و در آشوب فصل ها
'' ایران تو '' ، همیشه دلش در کنار توست
تا آفتاب می وزد از پشت کوه ها
خون گلوی عاشق تو ، یادگار توست
شعبان کرم دخت
بابلسر آبان نود و نه
کانال شعر من
@karamdokht
Forwarded from تمبر و اسکناس افغانستان
سلام دوستان.
در این کانال تمبر(تکت پستی) و اسکناس های کاغذی افغانستان را از دوره های مختلف برای شما به نمایش خواهم گذاشت.
برخی از این اقلام برای فروش نیز می باشد. علاقمندانی که مایل به خرید باشند می توانند با مدیریت کانال تماس بگیرند.
@tambrafghanestan51
در این کانال تمبر(تکت پستی) و اسکناس های کاغذی افغانستان را از دوره های مختلف برای شما به نمایش خواهم گذاشت.
برخی از این اقلام برای فروش نیز می باشد. علاقمندانی که مایل به خرید باشند می توانند با مدیریت کانال تماس بگیرند.
@tambrafghanestan51
🔸 پیشنهادی برای یک کتاب
در این روزها به شکل شگفتآور و البته دلپذیری شاهد همدردیهای مردم ایران با مردم افغانستان، به خاطر واقعۀ دانشگاه کابل بودهایم. دلنوشتهها و شعرهای بسیاری منتشر شده است. عزیزان شاعر ایرانی آنقدر شعر به من فرستادهاند که فرصت بازنشرشان را نیافتهام.
به نظرم انتشار این شعرها، هم شعرهای شاعران افغانستان و هم ایران، به صورت یک کتاب میتواند این همدلی را ماندگار سازد. کافی است که کسی یا کسانی تدوین این کتاب را به عهده بگیرند و یک نهاد فرهنگی از دو کشور بانی انتشار آن شود..
مشغلههای فعلی من اجازه نمیدهد وگرنه آن را به عهده میگرفتم. ولی اگر کسی پا پیش بگذارد و حامیای برای انتشار آن وجود داشته باشد من میتوانم در تدوین آن و نیز در اختیار گذاشتن شعرهایی که به من رسیده است همکاری کنم.
نام کتاب هم که ناگفته پیداست.
بسمالله
*تصویر پرچم افغانستان با عبارت «جان پدر کجاستی» بر بدنۀ برج میدان آزادی تهران است. این پدیده اول بار است که رخ میدهد و نشان از بیدارشدن علقههای دیرین میان دو ملت دارد.
در این روزها به شکل شگفتآور و البته دلپذیری شاهد همدردیهای مردم ایران با مردم افغانستان، به خاطر واقعۀ دانشگاه کابل بودهایم. دلنوشتهها و شعرهای بسیاری منتشر شده است. عزیزان شاعر ایرانی آنقدر شعر به من فرستادهاند که فرصت بازنشرشان را نیافتهام.
به نظرم انتشار این شعرها، هم شعرهای شاعران افغانستان و هم ایران، به صورت یک کتاب میتواند این همدلی را ماندگار سازد. کافی است که کسی یا کسانی تدوین این کتاب را به عهده بگیرند و یک نهاد فرهنگی از دو کشور بانی انتشار آن شود..
مشغلههای فعلی من اجازه نمیدهد وگرنه آن را به عهده میگرفتم. ولی اگر کسی پا پیش بگذارد و حامیای برای انتشار آن وجود داشته باشد من میتوانم در تدوین آن و نیز در اختیار گذاشتن شعرهایی که به من رسیده است همکاری کنم.
نام کتاب هم که ناگفته پیداست.
بسمالله
*تصویر پرچم افغانستان با عبارت «جان پدر کجاستی» بر بدنۀ برج میدان آزادی تهران است. این پدیده اول بار است که رخ میدهد و نشان از بیدارشدن علقههای دیرین میان دو ملت دارد.
Forwarded from کانال زینب بیات
چقدر سالها منتظر دیدن چنین تصاویری بودم.
سالهایی که در میان نمادهای بیشمار حمایت و همدلی با مردم فلسطین و لبنان و نیجریه و... در خیابانهای تهران و مشهد دنبال نام افغانستان میگشتم. و ته دلم خالی میشد.
سالهایی که به دنبال شنیدن خبری تلخ از کابل چشم مان میماند به تلویزیون در بخش های خبری و گوینده خبر با بی تفاوتی خبر کشته شدههای کابل را می خواند و بعد میرفت سراغ خبر بعدی.
و ته دلم خالی میشد.
جان مادر، رفتنت چه سوزی داشت که خیابانهای تهران را تکان داد و عواطف برج آزادی را برانگیخت؟
سپاس همزبان
#سپاس_همزبان
#جان_پدر_کجاستی
#کابل
@zaynab_bayat
سالهایی که در میان نمادهای بیشمار حمایت و همدلی با مردم فلسطین و لبنان و نیجریه و... در خیابانهای تهران و مشهد دنبال نام افغانستان میگشتم. و ته دلم خالی میشد.
سالهایی که به دنبال شنیدن خبری تلخ از کابل چشم مان میماند به تلویزیون در بخش های خبری و گوینده خبر با بی تفاوتی خبر کشته شدههای کابل را می خواند و بعد میرفت سراغ خبر بعدی.
و ته دلم خالی میشد.
جان مادر، رفتنت چه سوزی داشت که خیابانهای تهران را تکان داد و عواطف برج آزادی را برانگیخت؟
سپاس همزبان
#سپاس_همزبان
#جان_پدر_کجاستی
#کابل
@zaynab_bayat
Forwarded from کبری موسوی قهفرخی (کبری موسوی قهفرخی)
"جان پدر کجاستی؟"
چه رازی در این جمله است که جگر همه را میسوزاند و به همدردی با خانوادهی جانباختگان دانشگاه کابل وا میدارد؟!
کلماتی که در این جمله بهکار رفتهاند کلماتی بسیار معمولی و پرکاربردند اما چه شده که ترکیب آنها با هم چنین تاثیر شگرفی بر جان همه گذاشته است؟
این قدرت زبان، نوع ترکیب و چینش کلمات و جادوی موسیقی است که توانسته روح و روان مخاطبان را درگیر کند. بهاحتمال بسیار قوی هیچ پدری در اوضاع بحرانی، مانند آنچه در دانشگاه کابل رخ داد، به دنبال جفتوجور کردن کلام و موسیقی به شکلی ادبی و موثر نیست؛ پس چه شده که نیروی شگفتوخیرهکنندهی این جملهی کوتاه، در این موقعیت آزاد شده و گویشوران فارسی را چنین اندوهگین ساخته؟. اینکه میگویم "گویشوران فارسی"، چون دریافت نکات زبانی، احساسی و موسیقیایی ِ این جمله قطعاً برای همزبانان، بهنسبت غیرهمزبانان، ملموستر است.
برای روشن شدن آنچه در نظر دارم به این مطلب استناد میکنم که "واجها[ حروف] یا بسامد آنها در شعر، تنها بر جنبهی موسیقیایی کلام نمیافزایند، بلکه ممکن است القاگر پدیدهها، احساسات، تصاویر یا اندیشههایی نیز باشند. موریس گرامون نخستین کسی است که این بحث را به شیوهای علمی مطرح میکند".( قویمی، ۱۳۸۳: ۶)
ممکن است کسی بگوید ولی در مطلب بالا سخن از شعر است؛ بله! دقیقاً در پیامک "جان پدر کجاستی" نیز ما با یک شعر روبهروییم. اگر از دیدگاه عروض به این جمله نگاه کنیم نیممصراعی از یک شعر در وزن دوری با وزن "مفتعلن مفاعلن" روبهروی ماست. نیممصراعی که بهعلت برخورداری از غنای احساسی، عصارهی مرثیهای بلند است؛ مرثیهای که نگرانی، عشق، هراس، چشمانتظاری و تمام احساساتِ اینگونهی "پدر-فرزندی" را در خود فشرده و بهطور کامل بازتابانده است. توجه بهکاربرد درست فعل "است" در این جمله، هم به درستیِ وزن انجامیده و هم اینکه نشان میدهد گویشوران فارسی در افغانستان به جایگاه درست کاربرد فعل "است" و تفاوت آن با فعل "هست" واقفاند؛ و بههمین علت، بهاحتمال بسیار قوی اگر این جمله بهصورت " جان پدر کجا هستی؟" بود نمیتوانست چنین بازخوردی پیدا کند.
نکتهی زبانی و موسیقیایی دیگر که در این جمله نهفته است همراه شدن دو حرف (ج، س) است. "واکهایی مانند (ژ، ش، ج، چ) که در زبان فارسی بیانگر حرکتی سریع و غالباً بیصدا هستند، در بیان شکوِه و شکایت بهکار میروند. اینواجها غالباً با واجهای (س، ز) همراه میشوند و تاثرات روحی گوناگونی مانند نگرانی و اضطراب ناشی از هراس، رنج و حیرت هستند و ناخشنودی انسان را نشان میدهند." ( نک: قویمی، ۱۳۸۳: ۶۵_ ۵۳).
جان کلام آنکه تلفیق عمیق موسیقی و کلام در زبان فارسی دری، از پس ِ سدههای بسیار، از میان آتش و خون، خود را چنین نمودار کرده و احساسات را در عرصهی ایرانِ بزرگ بهجوش آورده و به همدردی فرا خوانده است. این خاصیت زبان نامیرای فارسی است.
مطالبی که به آنها استناد کرده ام از این منبع انتخاب شدهاند:
قویمی، مهوش( ۱۳۸۳). آواها و القاها؛ رهیافتی به شعر اخوان ثالث.تهران: هرمس
#کبری_موسوی_قهفرخی
#جان_پدر_کجاستی
@mousavighahfarokhi
چه رازی در این جمله است که جگر همه را میسوزاند و به همدردی با خانوادهی جانباختگان دانشگاه کابل وا میدارد؟!
کلماتی که در این جمله بهکار رفتهاند کلماتی بسیار معمولی و پرکاربردند اما چه شده که ترکیب آنها با هم چنین تاثیر شگرفی بر جان همه گذاشته است؟
این قدرت زبان، نوع ترکیب و چینش کلمات و جادوی موسیقی است که توانسته روح و روان مخاطبان را درگیر کند. بهاحتمال بسیار قوی هیچ پدری در اوضاع بحرانی، مانند آنچه در دانشگاه کابل رخ داد، به دنبال جفتوجور کردن کلام و موسیقی به شکلی ادبی و موثر نیست؛ پس چه شده که نیروی شگفتوخیرهکنندهی این جملهی کوتاه، در این موقعیت آزاد شده و گویشوران فارسی را چنین اندوهگین ساخته؟. اینکه میگویم "گویشوران فارسی"، چون دریافت نکات زبانی، احساسی و موسیقیایی ِ این جمله قطعاً برای همزبانان، بهنسبت غیرهمزبانان، ملموستر است.
برای روشن شدن آنچه در نظر دارم به این مطلب استناد میکنم که "واجها[ حروف] یا بسامد آنها در شعر، تنها بر جنبهی موسیقیایی کلام نمیافزایند، بلکه ممکن است القاگر پدیدهها، احساسات، تصاویر یا اندیشههایی نیز باشند. موریس گرامون نخستین کسی است که این بحث را به شیوهای علمی مطرح میکند".( قویمی، ۱۳۸۳: ۶)
ممکن است کسی بگوید ولی در مطلب بالا سخن از شعر است؛ بله! دقیقاً در پیامک "جان پدر کجاستی" نیز ما با یک شعر روبهروییم. اگر از دیدگاه عروض به این جمله نگاه کنیم نیممصراعی از یک شعر در وزن دوری با وزن "مفتعلن مفاعلن" روبهروی ماست. نیممصراعی که بهعلت برخورداری از غنای احساسی، عصارهی مرثیهای بلند است؛ مرثیهای که نگرانی، عشق، هراس، چشمانتظاری و تمام احساساتِ اینگونهی "پدر-فرزندی" را در خود فشرده و بهطور کامل بازتابانده است. توجه بهکاربرد درست فعل "است" در این جمله، هم به درستیِ وزن انجامیده و هم اینکه نشان میدهد گویشوران فارسی در افغانستان به جایگاه درست کاربرد فعل "است" و تفاوت آن با فعل "هست" واقفاند؛ و بههمین علت، بهاحتمال بسیار قوی اگر این جمله بهصورت " جان پدر کجا هستی؟" بود نمیتوانست چنین بازخوردی پیدا کند.
نکتهی زبانی و موسیقیایی دیگر که در این جمله نهفته است همراه شدن دو حرف (ج، س) است. "واکهایی مانند (ژ، ش، ج، چ) که در زبان فارسی بیانگر حرکتی سریع و غالباً بیصدا هستند، در بیان شکوِه و شکایت بهکار میروند. اینواجها غالباً با واجهای (س، ز) همراه میشوند و تاثرات روحی گوناگونی مانند نگرانی و اضطراب ناشی از هراس، رنج و حیرت هستند و ناخشنودی انسان را نشان میدهند." ( نک: قویمی، ۱۳۸۳: ۶۵_ ۵۳).
جان کلام آنکه تلفیق عمیق موسیقی و کلام در زبان فارسی دری، از پس ِ سدههای بسیار، از میان آتش و خون، خود را چنین نمودار کرده و احساسات را در عرصهی ایرانِ بزرگ بهجوش آورده و به همدردی فرا خوانده است. این خاصیت زبان نامیرای فارسی است.
مطالبی که به آنها استناد کرده ام از این منبع انتخاب شدهاند:
قویمی، مهوش( ۱۳۸۳). آواها و القاها؛ رهیافتی به شعر اخوان ثالث.تهران: هرمس
#کبری_موسوی_قهفرخی
#جان_پدر_کجاستی
@mousavighahfarokhi
▪️ حوادث تروریستی اخیر در دانشگاه کابل و مؤسسۀ کوثر دانش، عواطف جمع وسیعی از شاعران را جریحهدار ساخت و سبب سرایش شعرهای بسیاری شد. اکنون عبارت «جان پدر کجاستی» نمادی شده است برای بیان اندوه دو ملت ایران و افغانستان نسبت به تهاجمهایی که بر دانش و آگاهی در این کشور میشود.
▪️ خانۀ ادبیات افغانستان، مؤسسۀ فرهنگی درّ دری و کانون ادبی کلمه برآناند که مجموعهای از سرودههای شاعران فارسیزبان برای این وقایع را گردآورند.
▪️ شما میتوانید سرودههایتان را تا جمعه ۲۳ آبان ۱۳۹۹ با روشهای ارتباطی زیر، به ما بفرستید.
شماره تلفن
+989388021934
تلگرام:
@ZahraHosainZade
اینستاگرام:
@zahra_hosainzade
فیسبوک:
Zahra Hosainzada
ایمیل:
zahra.jawaher@gmail.com
▪️ خانۀ ادبیات افغانستان، مؤسسۀ فرهنگی درّ دری و کانون ادبی کلمه برآناند که مجموعهای از سرودههای شاعران فارسیزبان برای این وقایع را گردآورند.
▪️ شما میتوانید سرودههایتان را تا جمعه ۲۳ آبان ۱۳۹۹ با روشهای ارتباطی زیر، به ما بفرستید.
شماره تلفن
+989388021934
تلگرام:
@ZahraHosainZade
اینستاگرام:
@zahra_hosainzade
فیسبوک:
Zahra Hosainzada
ایمیل:
zahra.jawaher@gmail.com
کانال محمدکاظم کاظمی
Photo
🔺 بخشی ویژۀ حادثۀ دانشگاه کابل، در روزنامۀ قدس دوشنبه ۱۹ آبان ۹۹
با سپاس از خانم زمانیان گرانقدر و دیگر دستاندرکاران این روزنامه.
با سپاس از خانم زمانیان گرانقدر و دیگر دستاندرکاران این روزنامه.
Forwarded from آثار محمدکاظم کاظمی
🔹 جان پدر
🔸 محمدکاظم کاظمی
▪️ برای کشتگان دانشگاه کابل در آبان ۹۹، با اشاره به پیام معروف «جان پدر کجاستی؟»
🔻
برف لجوج آب شد و نوبهار شد
جان پدر پرنده شد و رهسپار شد
جان پدر پرنده شد و هر طرف که رفت
با دام و دانهٔ دگری سر دچار شد
گاهی به دشت و کوه و بیابان پناه برد
گاهی مقیم مملکت همجوار شد
یک روز کارگر شد و یک روز کارساز
روزی پیاده بود و زمانی سوار شد
او پشتِ چرخ بود، ولی چرخدنده ساخت
او گرمِ کوره بود، ولی آبدار شد
عمر پدر به دربهدریها تباه گشت
جان پدر ولی سند افتخار شد
جان پدر، جوالیِ مردم نمیشود
آن روزها تمام شد و تار و مار شد
جان پدر معلٔم و دانشور و ادیب
جان پدر وکیل و سیاستمدار شد
***
جان پدر، کجاستی امروز، شب شده است
جان پدر پرنده شد... اما شکار شد
مشهد، ۱۹ آبان ۹۹
جوالی: حمال، باربر، حملکنندۀ جوال.
#جان_پدر_کجاستی
#دانشگاه_کابل
#محمدکاظم_کاظمی
#شعر_کاظمی
@asarkazemi
🔸 محمدکاظم کاظمی
▪️ برای کشتگان دانشگاه کابل در آبان ۹۹، با اشاره به پیام معروف «جان پدر کجاستی؟»
🔻
برف لجوج آب شد و نوبهار شد
جان پدر پرنده شد و رهسپار شد
جان پدر پرنده شد و هر طرف که رفت
با دام و دانهٔ دگری سر دچار شد
گاهی به دشت و کوه و بیابان پناه برد
گاهی مقیم مملکت همجوار شد
یک روز کارگر شد و یک روز کارساز
روزی پیاده بود و زمانی سوار شد
او پشتِ چرخ بود، ولی چرخدنده ساخت
او گرمِ کوره بود، ولی آبدار شد
عمر پدر به دربهدریها تباه گشت
جان پدر ولی سند افتخار شد
جان پدر، جوالیِ مردم نمیشود
آن روزها تمام شد و تار و مار شد
جان پدر معلٔم و دانشور و ادیب
جان پدر وکیل و سیاستمدار شد
***
جان پدر، کجاستی امروز، شب شده است
جان پدر پرنده شد... اما شکار شد
مشهد، ۱۹ آبان ۹۹
جوالی: حمال، باربر، حملکنندۀ جوال.
#جان_پدر_کجاستی
#دانشگاه_کابل
#محمدکاظم_کاظمی
#شعر_کاظمی
@asarkazemi
Forwarded from شهرآرانیوز
⭕️«جان پدر» شعر تازه محمدکاظم کاظمی در سوگ شهدای دانایی + صوت
🌍این شعر را در لینک زیر بخوانید و با صدای شاعر بشنوید
@ShahraraNews
instagram.com/shahraranews
🌍این شعر را در لینک زیر بخوانید و با صدای شاعر بشنوید
@ShahraraNews
instagram.com/shahraranews
کانال محمدکاظم کاظمی
⭕️«جان پدر» شعر تازه محمدکاظم کاظمی در سوگ شهدای دانایی + صوت 🌍این شعر را در لینک زیر بخوانید و با صدای شاعر بشنوید @ShahraraNews instagram.com/shahraranews
🔺 با سپاس از جناب محمدرضا هاشمی و دستاندرکاران گرانقدر شهرآرا نیوز.
🔸 دوستان گرانقدر. پاسخدادن به تماسهای تلفنی به دلایل متعدد برایم مقدور نیست. بیزحمت امرتان را با تلگرام و واتساپ (به صورت متنی و نه صوتی) بیان بفرمایید.
🔸 و اینک بعضی از دلایل این امر:
🔹 کار من ویراستاری و نوشتن است و به تمرکز نیاز دارد. تماسهای تلفنی مانع تمرکز شخص میشود.
🔹 تماسهای تلفنی به لطف خدا بسیار است و وقت قابل توجهی از من میگیرد که از توان من در این ایام خارج است.
🔹 محل کار من منزل است و آن هم در فضای عمومی خانه. صحبتکردن من با تلفن مزاحم دیگران است، به خصوص اگر مشغول درس یا نوشتن یا استراحت باشند.
🔹 اما در مورد پیامک و دایرکت اینستاگرام، قضیه این است که اینها روی گوشی تلفن است و تایپ در آنجا برایم سخت است به اضافۀ عوارضی که روی گردنم گذاشته است. من تلگرام و واتساپ را روی سیستم دارم و اینجا تایپ سریع برایم ممکن است.
🔸 شاید بعضی عزیزان بفرمایند که «این کار مهم و فوری است» یا «حالا ما بعد سالی تماس گرفتیم». قضیه این است که اغلب عزیزان امری مهم و فوری دارند و غالباً هم بعد از مدتها تماس گرفتهاند. مشکل من متأسفانه یک مشکل عمومی است.
🙏 با سپاس از درک و محبت شما.
▪️ محمدکاظم کاظمی
🔸 و اینک بعضی از دلایل این امر:
🔹 کار من ویراستاری و نوشتن است و به تمرکز نیاز دارد. تماسهای تلفنی مانع تمرکز شخص میشود.
🔹 تماسهای تلفنی به لطف خدا بسیار است و وقت قابل توجهی از من میگیرد که از توان من در این ایام خارج است.
🔹 محل کار من منزل است و آن هم در فضای عمومی خانه. صحبتکردن من با تلفن مزاحم دیگران است، به خصوص اگر مشغول درس یا نوشتن یا استراحت باشند.
🔹 اما در مورد پیامک و دایرکت اینستاگرام، قضیه این است که اینها روی گوشی تلفن است و تایپ در آنجا برایم سخت است به اضافۀ عوارضی که روی گردنم گذاشته است. من تلگرام و واتساپ را روی سیستم دارم و اینجا تایپ سریع برایم ممکن است.
🔸 شاید بعضی عزیزان بفرمایند که «این کار مهم و فوری است» یا «حالا ما بعد سالی تماس گرفتیم». قضیه این است که اغلب عزیزان امری مهم و فوری دارند و غالباً هم بعد از مدتها تماس گرفتهاند. مشکل من متأسفانه یک مشکل عمومی است.
🙏 با سپاس از درک و محبت شما.
▪️ محمدکاظم کاظمی