کانال محمدکاظم کاظمی
2.81K subscribers
2.03K photos
314 videos
99 files
948 links
کانال‌های مرتبط:
آثار (شعرها و نوشته‌های آموزشی)
@asarkazemi
پادکست شعر پارسی
https://castbox.fm/va/5426223
صفحۀ اینستاگرام:
instagram.com/mkazemkazemi
سایت:
www.mkkazemi.com
Download Telegram
🔹 تجدید چاپ «ستارۀ شب دیجور»
🔸 یادمان علامۀ شهید سید اسماعیل بلخی
🔸 به کوشش سید اسحاق شجاعی
توضیح بیشتر در پست بعد 👇
کانال محمدکاظم کاظمی
🔹 تجدید چاپ «ستارۀ شب دیجور» 🔸 یادمان علامۀ شهید سید اسماعیل بلخی 🔸 به کوشش سید اسحاق شجاعی توضیح بیشتر در پست بعد 👇
🔹 «ستارۀ شب دیجور» اثر سید اسحاق شجاعی تجدید چاپ شد.

دهۀ هفتاد بود و جامعۀ ما سخت تشنۀ بازشناسی علامه سید اسماعیل بلخی روحانی و شاعر مبارز افغانستان. چنین بود که سید اسحاق شجاعی داستان‌نویس و پژوهشگر ارجمند افغانستان دست به کار شد و با کاوشی مفصل کتاب «ستارۀ شب دیجور» را فراهم آورد. این کتاب اثری جامع در شناخت علامه بلخی، زندگی و آثار اوست. در آنجا مقالات، گفتگوها، خاطرات و چشمدیدهای بسیاری از افراد گوناگون دربارۀ علامه گرد آمد، همراه با گزیده‌ای از آثار شعر و بعضی از سخنرانی‌های آن مرد بزرگ.
«ستارۀ شب دیجور» بالاخره در سال ۱۳۸۳ منتشر شد. ویرایش آن کتاب با من بود و پیگیری امور نشر آن با محمدحسین جعفریان و طرح جلد آن با علی‌رضا ذاکری. آن را انتشارات سوره مهر منتشر کرد.
از آن زمان تا کنون من سراغ ندارم که کتابی چنین جامع دربارۀ‌ علامه بلخی تدوین شده باشد. و این کتاب اکنون با ویرایشی جدید و مطالبی تازه و تعویض بعضی از مطالب، از سوی مؤسسۀ انتشارات صبح امید به چاپ دوم رسیده است. این چاپ را می‌توان ویراست دوم این کتاب دانست.
به گفتۀ مؤلف کتاب در یادداشتی دربارۀ این اثر «ستاره شب دیجور، دارای شش فصل و چند پیوست است. در فصول شش‌گانة کتاب ابعاد گونه‌گون زندگی و مبارزات علامه بلخی از دیدگاه‌های مختلف بررسی شده است. خاطرات بیش از 35 شخصیت سیاسی و علمی و فرهنگی درباره بلخی، تحلیل زندگی و مبارزات علامه به قلم نویسندگان سرشناس کشور، معرفی آثار قلمی خود علامه بلخی و نیز خاطرات علامه از سال‌های زندانش و ... بخشی از مطالب این کتاب است... این کتاب را می‌توانید از فروشگاه‌‌های مرکزی انتشارات صبح امید در این نشانی‌ها تهیه کنید:
کابل، چهارراهی پل سرخ، مارکت تجارتی ملّی، منزل پایین
قم، بلوار معلم، مجتمع ناشران، واحد ۲۱، پلاک ۷.
چنان‌چه در مشهد نزدیک‌تر هستید، می‌توانید با شمارۀ نویسنده در تلگرام در تماس شده کتاب را به دست آورید. @sayedeshaqshojai
🔻
خواندن این کتاب را به کسانی که در پی شناخت بهتری از علامه بلخی و زمانۀ اویند یا به تاریخ و ادبیات افغانستان در نیم قرن اخیر علاقه‌مندند، پیشنهاد می‌کنم.

#سید_اسماعیل_بلخی
#سید_اسحاق_شجاعی
#ستاره_شب_دیجور
@mkazemkazemi
🔹 قصّۀ سنگ و خشت‌
به نوجوانان کارگر هموطنم‌
🔸 محمدکاظم کاظمی

دیدمت صبحدم در آخر صف‌، کولۀ سرنوشت در دستت‌
کوله‌باری که بود از آن پدر، و پدر رفت و هِشت‌، در دستت‌

گرچه با آسمان در افتادی تا که طرحی دگر دراندازی‌
باز این فالگیر آبله‌رو طالعت را نوشت در دستت‌

بس که با سنگ و گچ عجین گشته‌، تکه‌چوبی در آستین گشته‌
بس که با خاک و گِل به‌سر برده‌، می‌توان سبزه کشت در دستت‌

شب می‌افتد و می‌رسی از راه با غروری نگفتنی در چشم‌
یک سبد نان تازه در بغلت و کلید بهشت در دستت‌

کاش می‌شد ببینمت روزی پشتِ میزی که از پدر نرسید
و کتابی که کس نگفته در آن قصّۀ سنگ و خشت‌، در دستت‌

بازی‌ات را کسی به‌هم نزند، دفترت را کسی قلم نزند
و تو با اختیار خط بکشی‌، خطّ یک سرنوشت‌، در دستت‌
آبان ۱۳۷۷
@asarkazemi
👍1
شب قدر
محمدکاظم کاظمی
🔹 شب قدر
🔸 محمدکاظم کاظمی

ـ شب قدر است، شود سال دگر زنده نباشی
سعی کن ای پسر خوب که شرمنده نباشی

بندۀ منتخب حضرت رحمان که نبودی
می‌شود حداقل بندۀ یک بنده نباشی...

دختر خوب! تو کم از پسر خوب چه داری؟
سعی کن پیش برادر که سرافکنده نباشی
***
ـ پدرم! حرف شما خوب، ولی می‌شود آیا
این قدر خشک و نصیحتگر و یک‌دنده نباشی؟

فکر پروندۀ مایی؟ دمتان گرم، ولی ما
نگرانیم شما «فاقد پرونده» نباشی

شب قدر است، تو صد سال دگر زنده بمانی
و به شطرنج جهان، مهرۀ بازنده نباشی

صد شب قدر دگر می‌رسد و می‌رود اما
اوج شرمندگی این است که شرمنده نباشی
۳۰ تیر ۹۳، بامداد شب قدر

#شعر_کاظمی
#شب_قدر
@mkazemkazemi
⚫️ دایی گرامی‌ام ناصر رضازاده دیشب به رحمت خدا رفت. پارسال درست در چنین شبی از ماه مبارک رمضان، مادر از دنیا رفت و امسال برادر مهربان او، بر اثر بیماری خانمانسوز کرونا.
▪️ ناصر رضازاده پنجمین فرزند خانواده بود. دوران دانشجویی را در آلمان گذرانده بود و در ایران، سال‌ها و تا زمان بازنشستگی، در شرکت ایران ناسیونال مشغول کار بود.
▪️ مردی بود آرام، مؤقر و مهربان. به همسر و فرزندانش و همه اعضای خانوادۀ رضازاده تسلیت می‌گویم. روحش شاد.
@mkazemkazemi
Forwarded from همشهری (Z.p)
🔘 تاوانی‌که مردم افغانستان می‌پردازند

محمدکاظم کاظمی‌- ‌شاعر و نویسنده افغانستانی

🔺 افغانستان چند دهه است که از عملیات‌های انتحاری رهایی ندارد. چون همواره کسانی هستند که از جنایت در این کشور سود می‌برند و البته دولت و نیروهای امنیتی هم غالبا ناکارآمد بوده‌اند.

🔺 یکی از آماج‌ این حملات از دیرباز، شیعیانند؛ به‌خصوص شیعیان هزاره که عمدتا در مناطق غربی کابل زندگی می‌کنند و این چندمین انفجار یا عملیات انتحاری زنجیره‌ای است که در این اواخر در این مناطق صورت گرفته است.

🔺 این واقعیتی است که شیعیان و به‌خصوص مردم هزاره در افغانستان قرن‌ها تحت ستم و تبعیض بوده‌اند. این تعدی‌ها و تبعیض‌ها، در اغلب دوران سیاسی افغانستان به اشکال مختلف وجود داشته و امروز خود را در قالب عملیات‌های تروریستی نشان می‌دهد.

📌 متن کامل یادداشت را اینجا بخوانید

🔴 @hamshahrinews
Forwarded from خانهٔ آینه
🍀 امروز با بیدل

🔹 عید بیدل
ای مژدۀ دیدار تو چون عید مبارک
فردوس به چشمی که تو را دید مبارک
بر بام، هلال‌ابروی من قبله‌نما شد
کز هر طرف آمد خبرِ عید مبارک
دل قانع شوقی است، به هر رنگ که باشد
داغ تو به ما، جام به جمشید مبارک

غزل عیدانۀ بیدل واقعاً یک غزل متفاوت و متمایز است، از این جهت که طبق عادت معمول شاعران، فقط و فقط بر عید و مسائل خاص آن متمرکز نشده است، بلکه این عید را در بستری از محبت، عشق و در کنار این‌ها مضامین اجتماعی و سیاسی مطرح کرده است. در واقع او بیش از این که مشتاق عید باشد، مشتاق کسی است که در این عید به دیدار او نائل می‌شود.
در بیت بعدی تعبیر جالبی به کار برده است. تشبیه هلال به ابرو در شعر فارسی سابقه دارد، ولی شاعر این را به همان سادگی بیان نمی‌‌کند. می‌گوید گویا این محبوب ابروهلالی من بر بام آمده است که همه مردم به خیال رؤیت هلال، عید مبارک می‌گویند.
ولی این قناعت و استغنای بیدل باز هم در اینجا نمود دارد، آنجا که می‌گوید «داغ تو به ما، جام به جمشید مبارک». این خاصیت جالبی است در شعر بیدل که همیشه به کمترین‌ها قانع است. به خیال معشوق قانع است، به همین که نامه‌اش به معشوق رسیده باشد قانع است، به همین که به یاد طرف باشد قانع است و در اینجا به همین داغ دل قانع است و همین داغ محبت را از جام جم برتر می‌شمرد. در جایی دیگر هم می‌گوید:

آنچه ما در حلقۀ داغ محبّت دیده‌ایم‌
نی سکندر دید در آیینه، نی در جام، جم‌

اما چنان که گفتیم این غزل عیدانۀ بیدل بسیار متنوع و حاوی مضامین گوناگون است، از جمله مضامین اجتماعی و سیاسی. او در بیتی می‌گوید

ای بی‌خردان، غرۀ اقبال مباشید
دولت نبوَد بر همه جاوید مبارک

این از بیت‌های هشداردهندۀ بیدل در باب ناپایداری جاه و جلال دنیایی است، چیزی که در قدیم آن را «دولت» می‌نامیده‌اند. و جالب این که «دولت» در زبان فارسی امروز، معنایی یافته است که نه تنها این بیت با آن تناسب دارد، بلکه حتی برش بیشتری می‌یابد.
اما سخن از عید فطر در شعر بیدل را نمی‌توان به پایان برد و از این رباعی زیبا یاد نکرد، رباعی‌ای که بر خلاف بسیاری از شعرهای بیدل، بسیار ساده و شفاف است و عاطفی:

عید آمد و هر کس پی کار خویش است
می‌نازد اگر غنی و گر درویش است
من بی تو به حال خود نظرها کردم
دیدم که هنوزم رمضان در پیش است

#خانه_آینه
#امروز_با_بیدل
#عید
@khanehayeneh
🔴 ای مژدۀ دیدار تو چون عید مبارک‌
🔸 نسخۀ ابرو
🔸
من سه اجرا از این شعر بیدل دارم که آن‌ها را نسخه‌های «ابرو»، «رمضان» و «کلید» نام گذاشته‌ام. دو نسخۀ اول در یک طرز است و سومی اندکی با آن‌ها فرق دارد. هر سه آهنگ را در همین روزها تقدیم دوستان می‌کنم.
🔹
نسخۀ ابرو
ای مژدۀ دیدار تو چون عید مبارک‌
فردوس به چشمی که تو را دید، مبارک‌
هلال عید می‌بینی و من پیوسته‌ابرویت‌
مبارک باد بر تو عید و بر من دیدن رویت‌
گویند طرب شیفته عید صیام است
گل مایل رنگینى و مى نشئه جام است
این وسوسه‏ها معتقد طبع عوام است
عالم همه سودایى اندیشه خام است
ما روى تو دیدیم دگر عید تمام است (بیدل)
‌ ای آینه منزلت مبارک باشد
شد جلوه مقابلت، مبارک باشد
آمد ز سفر کسی که دل با او بود
بیدل‌! اکنون دلت مبارک باشد (بیدل)
دل قانع شوقی است به هر صورتی که هست(۱)
داغ تو به ما، جام به جمشید مبارک‌
ای بی‌خردان‌! غرّۀ اقبال مباشید
دولت نبود بر همه جاوید مبارک‌
پیراهنی از تار وفا دوخته بودم‌
چون تاب جفای تو نیاورد، کفن شد (طالب آملی)
(صدا محو می‌شود و روشن نیست که آهنگ تمام شده است، یا نه. شاید بیت بالا مقدمۀ یک آهنگ جدید است که در ادامه خوانده شده است و ما آن را نداریم. در آهنگ‌های استاد این طرز ورود از یک آهنگ به آهنگ دیگر سابقه دارد.)

۱. اصل دیوان بیدل: دل قانع شوقی است، به هر رنگ که باشد
#سرآهنگ
#ای_مژدۀ_دیدار
@ostad_sarahang
ای مژدۀ‌دیدار، ابرو
سرآهنگ
🔸 استاد سرآهنگ
🔹ای مژدۀ دیدار تو چون عید مبارک
نسخۀ ابرو
شعر: بیدل
@ostad_sarahang
✳️ محفل شعر بهارستان
🔹 به صورت زنده از اینستاگرام
🔹 با اجرای زینب بیات و محمدکاظم کاظمی
🔻 پنج‌شنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۰، ساعت ۲۲ تا ۲۳
نشانی اینستاگرام
@mkazemkazemi
✳️ انتشار چند آهنگ تازه در کانال استاد سرآهنگ.
این کانال به آهنگ‌های استاد محمدحسین سرآهنگ آوازخوان فقید افغانستان اختصاص دارد. آن را من و آقای محمدشفیع بی‌ریا اداره می‌کنیم. حدود هزار تن در این کانال عضویت دارند و تا کنون نزدیک به ۲۰۰ آهنگ از استاد در آنجا منتشر شده است. به تازگی انتشار آهنگ‌ها در کانال سرعت بیشتری یافته است و امیدوارم که با همین آهنگ بتوانم ادامه دهم اگر مشغله‌ها بگذارد.
علاقه‌مندان استاد را به حضور در این کانال دعوت می‌کنم.
نشانی کانال:
https://t.me/ostad_sarahang
Forwarded from افشين علا
با حضور شاعرانی از ایران، افغانستان و پاکستان؛
عصر شعر «لاله های دشت برچی» برگزار می‌شود
محافل ادبی نهاد کتابخانه های عمومی کشور عصر شعر «لاله های دشت برچی» را به مناسبت گرامیداشت یاد شهدای دانش‌آموز مکتب سیدالشهدای کابل، به صورت مجازی برگزار می کند.

گفتنی است شاعران برجسته ایران و افغانستان از جمله افشین علا، محمد کاظم کاظمی، سید رضا محمدی،سید ضیا قاسمی، زینب بیات، سید راحل موسوی، ابوطالب مظفری، سید حکیم بینش، سید سکندر حسینی، احمد شهریار، علی ذوالقدر، محمد مهدی عبداللهی، مریم زندی(کودک و نوجوان-ایران)، سورنا جوکار(کودک و نوجوان-ایران)، همچنین جمعی از دبیران محافل ادبی نهاد شامل حمید حمزه نژاد، حمید حسینیان، منوچهر پروینی، عاطفه جوشقانیان، مسعود طاهری و شورای ادبی نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور از حاضران در این عصر شعر مجازی خواهند بود.

علاقه‌مندان برای حضور در این عصر شعر مجازی می‌توانند از ساعت ۱۶ روز یکشنبه ۲۶ اردیبهشت ماه از طریق صفحه اسکای روم به آدرس skyroom.online/ch/nahaad/mahafel در این برنامه شرکت کنند.
قند پارسی
روز فردوسی
❇️ قند پارسی
ویژه روز بزرگداشت فردوسی، گذری بر داستان رستم و اسفندیار
🔷 نویسنده: محمدکاظم کاظمی
🔻تهیه‌كننده و گوینده: زینب بیات
#رستم_اسفندیار
#فردوسی
#قند_پارسی
#شاهنامه
#رادیو_دری
#وطن_فارسی
@zaynabbayat
🔹 شب‌، همچنان سیاه‌
🔸 محمدکاظم کاظمی
این شعر سه قسمتی قریب به بیست سال پیش و در عصر حاکمیت طالبان بر کشور سروده شد، ولی گویا برای ملتی که مصائبش ادامه دارد شعرها هم سال‌ها کاربرد خواهد داشت، روزی برای کابل، روزی برای ارزگان و روزی دیگر که خدا نیاورد، نمی‌دانم برای کجا.

۱
حلق سرود پاره‌، لبهای خنده در گور
تنبور و نَی در آتش‌، چنگ و سَرَنده در گور

این شهر بی‌تنفّس لَت‌خوردۀ چه قومی است‌؟
یک سو ستاره زخمی‌، یک سو پرنده در گور

دیگر کجا توان بود؟ وقتی که می‌خرامد
مار گزنده بر خاک‌، مور خورنده در گور

گفتی که «جهل جانکاه پوسیدۀ قرون شد
بوجهل و بولهب‌ها گشتند گَنده در گور»

اینک ببین هُبل را، بُت‌های کور و شَل را
مردان تیغ بر کف‌، زن‌های زنده در گور

جبریل اگر بیاید از آسمان هفتم‌
می‌افکنندش این قوم‌، با بالِ کنده در گور

۲
گفتند «گُل مرویید، این حکمِ پادشاه است‌
چشم و چراغ بودن‌، روشن‌ترین گناه است‌

حدّ شکوفه تکفیر، حکم بنفشه زنجیر
سهم سپیده تبعید، جای ستاره چاه است‌

آواز پای کوکب در کوچه‌ها نپیچد
در دستِ شحنه شلاّق همواره روبه‌راه است»

مغز عَلَم‌به‌دوشان تقدیم مار بادا
وقتی که کلّه‌ها را خالی‌شدن کلاه است‌

صابون ماه و خورشید صد بار بر تنش خورد
امّا چه می‌توان کرد؟ شب همچنان سیاه است‌

ناچار گُل مرویید، از نور و نَی مگویید
وقتی به شهر کوران‌، یک‌چشمه پادشاه است‌

۳
شهری که این‌چنین است‌، بی‌شهریار بادا
یعنی که شهریارش رقصانِ دار بادا

تا ردّ پای نااهل در کوچه آشکار است‌،
سنگ آذرخش بادا، چوب اژدهار بادا

قومی که خارِ وحشت بر کوی و بر گذر کاشت‌،
در کوره‌های دوزخ آتش‌بیار بادا

حتّی اگر اذانی از حلقشان برآید،
بانگ کلاغ بادا، صوت حمار بادا

گفتند «سر بدزدید» گفتیم «سر نهادیم»
گفتند «لب ببندید» گفتیم «عار بادا»

با پتک اگر نکوبیم بر کلّه‌های خالی‌
مغز علم‌به‌دوشان تقدیم مار بادا
دی ۱۳۷۵ ـ مهر ۱۳۷۶

@asarkazemi
👍1
Forwarded from خبرهای شعر خراسان (محمدکاظم کاظمی)
▪️گرامیداشت دختران شهید دانش‌آموز کابل
با حضور محمدکاظم کاظمی، نویسنده و شاعر
🔻 چهارشنبه ٢٩ اردیبهشت ۱۴۰۰، ساعت ۱۰ صبح
🔻 ورود از طریق لینک زیر با انتخاب گزینهٔ میهمان:
https://skyroom.online/ch/khrpl/mashadpl
هم اکنون 👆
▪️ مادرمان، مرضیه رضازاده
🔹 این متن، بخشی از زندگی‌نامۀ خودنوشت من است، آنجا که دربارۀ مادرم نوشته‌ام. امروز اولین سالگرد درگذشت اوست، بعد از یک دوران نسبتاً طولانی بیماری در اواخر عمر.
▪️
مادرم مرضیه رضازاده از یک خانواده متوسط شهری است. زنی است آرام و بسیار صبور و زحمتکش. خیلی محافظه‌کار و مصالحه‌جوی است. کمتر قدرت «نه» گفتن دارد. هیچ وقت کسی ندید که اهل جنجال و دعوا و مرافعات معمول خانوادگی با بستگان باشد. خیلی مظلوم و آرام بوده و صبور و درون‌ریز....
متن کامل در پست بعدی 👇
▪️ مادرمان، مرضیه رضازاده
🔹 این متن، بخشی از زندگی‌نامۀ خودنوشت من است، آنجا که دربارۀ مادرم نوشته‌ام. امروز اولین سالگرد درگذشت اوست، بعد از یک دوران نسبتاً طولانی بیماری در اواخر عمر.
▪️
مادرم مرضیه رضازاده از یک خانواده متوسط شهری است. زنی است آرام و بسیار صبور و زحمتکش. خیلی محافظه‌کار و مصالحه‌جوی است. کمتر قدرت «نه» گفتن دارد. هیچ وقت کسی ندید که اهل جنجال و دعوا و مرافعات معمول خانوادگی با بستگان باشد. خیلی مظلوم و آرام بوده و صبور و درون‌ریز....
ولی در عین این که زنی آرام و مصالحه‌جو بوده، از معدود زنان باسواد نسل خود بوده است. در آن زمان که زنان هرات به ندرت مکتب رفته بودند، او باسواد بود و اهل خواندن کتاب و روزنامه گاهی.
ولی در عین حال یک زن خانه بود به تمام معنی. در آشپزی و رسیدگی‌ها به امور خانه عالی. بسیار مهمان‌نواز است، یعنی رسیدگی به مهمان‌ها خیلی برایش مهم است، حتی اگر آن مهمان خلاف میل او آمده باشد. حتی همین الان که نزدیک هشتاد سال سن دارد و حتی غذای او را پرستار ما می‌پزد، تا موردی پیش می‌آید که مثلا مسافری از خارج آمده است، اولین دغدغه مادرم مهمان کردن اوست.
کار مهم دیگر مادرم، پرستاری او از پدرم بود. پدرم حدود ۲۵ سال پایانی عمرش را با بیماری‌های مختلف درگیر بود و مادرم عین یک پرستار دلسوز و جدی، از او پرستاری کرد. حتی اگر ظهر جایی مهمان بود، غذای پدر را درست می‌کرد، روی گاز می‌گذاشت و به ما می‌سپرد و بعد می‌رفت.
در مجموع زندگی‌اش آرام بود. ولی از بعضی رنج‌ها هم دور نبود. از این جمله سال‌های تنهایی در جوانی بود. پدرم به سبب وضعیت شغلی، بسیار در سفر بود و مادرم به تنهایی خانواده را اداره می‌کرد. در سال‌های بعد رنج دیگری که مادرم برد، دوری از فرزندان بود. که تا حال ادامه دارد. این خیلی برایش سخت بود. رنج دیگری که مادرم دید، دو سه حادثه‌ای بود که در سالهای اخیر بر او وارد شد. یکی مرگ پدرم که خیلی در او اثر گذاشت. بعد از آن هم دو بار در تصادف و حادثه‌هایی که برایش رخ داد، مدت‌ها بستری شد. بر اثر این حوادث و اثرات روحی حاصل از آن‌ها، یک مقدار زیاد افت کرد و کمابیش دچار ضعف حافظه شد که تا حال ادامه دارد...

#مرضیه_رضازاده
@mkazemkazemi