تصویرهای پست «استقلال افغانستان و یک مشابهت تاریخی» (به ترتیب از راست به چپ، از بالا به پایین)
Forwarded from Pamir News
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
بمب خبری
@Pamirnews 👈
لایف جنجالی دیشب استاد محمدحسین جعفریان، شاعر، نویسنده، ژورنالیست و فلمساز بسیجی و جانبازی ایرانی و کارشناس ارشد مسایل افغانستان که به صورت اختصاصی پامیرنیوز به آن دسترسی پیدا کرده...در ای فلم نفرها مستقیم از هرات، دره پنجشیر، بامیان و بدخشان گپ زده، در آخر جعفریان صاحب به ارتباط شایعه ورود کدام صهیونیست به پنجشیر و کدام مقاله احمد مسعود در واشنگتنپست و جو خراب فضای مجازی به ایارتباط، بسیار یک گپای درست و جنجالی میزند....حتماحتماحتما این لایو را ببینید. خاصه ۴۵ دقیقه آخرین ش را. آدرس پیج استاد جعفریان در اینستاگرام:
👇
https://instagram.com/mh_jafarian?utm_medium=copy_link
و پیج دیگر...
👇
https://instagram.com/mhjafarian?utm_medium=copy_link
https://t.me/pamirnews 👈👈
@Pamirnews 👈
لایف جنجالی دیشب استاد محمدحسین جعفریان، شاعر، نویسنده، ژورنالیست و فلمساز بسیجی و جانبازی ایرانی و کارشناس ارشد مسایل افغانستان که به صورت اختصاصی پامیرنیوز به آن دسترسی پیدا کرده...در ای فلم نفرها مستقیم از هرات، دره پنجشیر، بامیان و بدخشان گپ زده، در آخر جعفریان صاحب به ارتباط شایعه ورود کدام صهیونیست به پنجشیر و کدام مقاله احمد مسعود در واشنگتنپست و جو خراب فضای مجازی به ایارتباط، بسیار یک گپای درست و جنجالی میزند....حتماحتماحتما این لایو را ببینید. خاصه ۴۵ دقیقه آخرین ش را. آدرس پیج استاد جعفریان در اینستاگرام:
👇
https://instagram.com/mh_jafarian?utm_medium=copy_link
و پیج دیگر...
👇
https://instagram.com/mhjafarian?utm_medium=copy_link
https://t.me/pamirnews 👈👈
کانال محمدکاظم کاظمی
🔹 استقلال افغانستان و یک مشابهت تاریخی 🔻 امروز ۲۸ اسد (مرداد) سالگرد استقلال افغانستان بود. همین اول این را بگویم که منظور از این استقلال، جداشدن افغانستان و ایران از هم نیست، بلکه استقلال از انگلستان منظور است. یعنی تا ۲۸ اسد ۱۲۹۸، افغانستان از نظر سیاست…
🔹 شیوۀ داوری دربارۀ یک بحث تاریخی
من در پست قبل بحثی داشتم دربارۀ سالگرد استقلال افغانستان با اشاره به دو شخصیت تاریخی، امانالله خان و حبیبالله کلکانی. نظرهای من در مورد این دو شخصیت، بر پایۀ آثاری بود که از تاریخ افغانستان خواندهام از جمله «افغانستان در مسیر تاریخ» میر غلاممحمد غبار و «افغانستان در پنج قرن اخیر» میر محمدصدیق فرهنگ که دو کتاب مهم در تاریخ افغانستان به حساب میآیند. افزون بر آن، از گزارشهای خبری به خصوص در روزنامۀ اطلاعات ایران که در همان زمان چاپ شده و در کتاب «افغانستان در روزنامۀ اطلاعات ایران» به کوشش بصیراحمد حسینزاده گرد آمده است هم بهره گرفتهام. طبیعتاً در این یادداشت سعی کردم که دربارۀ این دو زمامدار افغانستان، فارغ از ملاحظات قومی نظر بدهم و بر این باورم که هر دو تن، واجد خصوصیات مثبت و منفی بودند.
🔻 این مطلب را در اینستاگرام هم گذاشتم و واکنشهایی که بعضی از عزیزان در پیامها در آنجا داشتند، برایم غیرمنتظره بود و تا حدودی رنگ عصبیتهای قومی داشت. نه تنها در مورد این دو شخصیت اظهار نظرهایی افراطآمیز دیده میشد که قضاوتهایی تند متوجه نویسندۀ این یادداشت نیز میشد.
من عزیزان را به دو چیز توصیه میکنم. اول، خواندن کتابهای تاریخ آن زمان است. با خواندن این کتابها تصویر بهتری از اشخاص و وقایع خواهیم داشت. اگر عزیزانی هستند که کتابهای مفید دیگری دربارۀ عصر امانی و عصر حکومت کلکانی سراغ دارند، معرفی کنند. بگذاریم که مسیر آگاهی و دانش باز شود، نه پرخاشگری و عصبیت.
🔻 دیگر این که در بحث و گفتگو، آداب آن را رعایت کنیم و بدانیم که با عصبیت، پرخاشگری و دشنام دادن، پیشرفتی در سطح آگاهی جامعه رخ نمیدهد. سعی کنیم مدارا، شکیبایی و انصاف پیشه کنیم. این که اشخاص مورد بحث یا نویسندۀ مطلب را با صفاتی مثل «خنزیر»، «ناموسفروش»، «کوردل»، «میوهٔ کرمزده» و دارای «ذهنیت تاریک و منفی» یاد کنیم، کمکی به مخاطب و خوانندۀ مطلب ما نمیکند. کسی هم با خواندن چنین پیامهایی به مسیر درست و حقیقت راهنمایی نمیشود.
من دربارۀ «آداب بحث و گفتگو» در کانال تلگرامی و نیز صفحهٔ اینستاگرام خودم چند پست دارم. پیشنهاد میکنم عزیزانی که لب به پرخاش گشوده بودند، آنها را بخوانند. ضرر نخواهند کرد.
@mkazemkazemi
من در پست قبل بحثی داشتم دربارۀ سالگرد استقلال افغانستان با اشاره به دو شخصیت تاریخی، امانالله خان و حبیبالله کلکانی. نظرهای من در مورد این دو شخصیت، بر پایۀ آثاری بود که از تاریخ افغانستان خواندهام از جمله «افغانستان در مسیر تاریخ» میر غلاممحمد غبار و «افغانستان در پنج قرن اخیر» میر محمدصدیق فرهنگ که دو کتاب مهم در تاریخ افغانستان به حساب میآیند. افزون بر آن، از گزارشهای خبری به خصوص در روزنامۀ اطلاعات ایران که در همان زمان چاپ شده و در کتاب «افغانستان در روزنامۀ اطلاعات ایران» به کوشش بصیراحمد حسینزاده گرد آمده است هم بهره گرفتهام. طبیعتاً در این یادداشت سعی کردم که دربارۀ این دو زمامدار افغانستان، فارغ از ملاحظات قومی نظر بدهم و بر این باورم که هر دو تن، واجد خصوصیات مثبت و منفی بودند.
🔻 این مطلب را در اینستاگرام هم گذاشتم و واکنشهایی که بعضی از عزیزان در پیامها در آنجا داشتند، برایم غیرمنتظره بود و تا حدودی رنگ عصبیتهای قومی داشت. نه تنها در مورد این دو شخصیت اظهار نظرهایی افراطآمیز دیده میشد که قضاوتهایی تند متوجه نویسندۀ این یادداشت نیز میشد.
من عزیزان را به دو چیز توصیه میکنم. اول، خواندن کتابهای تاریخ آن زمان است. با خواندن این کتابها تصویر بهتری از اشخاص و وقایع خواهیم داشت. اگر عزیزانی هستند که کتابهای مفید دیگری دربارۀ عصر امانی و عصر حکومت کلکانی سراغ دارند، معرفی کنند. بگذاریم که مسیر آگاهی و دانش باز شود، نه پرخاشگری و عصبیت.
🔻 دیگر این که در بحث و گفتگو، آداب آن را رعایت کنیم و بدانیم که با عصبیت، پرخاشگری و دشنام دادن، پیشرفتی در سطح آگاهی جامعه رخ نمیدهد. سعی کنیم مدارا، شکیبایی و انصاف پیشه کنیم. این که اشخاص مورد بحث یا نویسندۀ مطلب را با صفاتی مثل «خنزیر»، «ناموسفروش»، «کوردل»، «میوهٔ کرمزده» و دارای «ذهنیت تاریک و منفی» یاد کنیم، کمکی به مخاطب و خوانندۀ مطلب ما نمیکند. کسی هم با خواندن چنین پیامهایی به مسیر درست و حقیقت راهنمایی نمیشود.
من دربارۀ «آداب بحث و گفتگو» در کانال تلگرامی و نیز صفحهٔ اینستاگرام خودم چند پست دارم. پیشنهاد میکنم عزیزانی که لب به پرخاش گشوده بودند، آنها را بخوانند. ضرر نخواهند کرد.
@mkazemkazemi
🔻 شنبه ۳۰ مرداد، ساعت ۲۳
مهمان سلمان کدیور هستم به صورت زنده در اینستاگرام ایشان.
https://instagram.com/kadivar.salman?utm_medium=copy_link
مهمان سلمان کدیور هستم به صورت زنده در اینستاگرام ایشان.
https://instagram.com/kadivar.salman?utm_medium=copy_link
Forwarded from همشهری (R Za)
⬅️ صفحه اول روزنامه همشهری، یکشنبه ۳۱مرداد ۱۴۰۰
🔺نسخه دیجیتال روزنامه را در سایت
newspaper.hamshahrionline.ir
بخوانید.
🔴 @hamshahrinews
🔺نسخه دیجیتال روزنامه را در سایت
newspaper.hamshahrionline.ir
بخوانید.
🔴 @hamshahrinews
کانال محمدکاظم کاظمی
⬅️ صفحه اول روزنامه همشهری، یکشنبه ۳۱مرداد ۱۴۰۰ 🔺نسخه دیجیتال روزنامه را در سایت newspaper.hamshahrionline.ir بخوانید. 🔴 @hamshahrinews
یادداشت من دربارهٔ وضعیت افغانستان
در صفحهٔ ۱ روزنامهٔ همشهری
امروز ۳۱ مرداد ۱۴۰۰
در صفحهٔ ۱ روزنامهٔ همشهری
امروز ۳۱ مرداد ۱۴۰۰
🔹 هماکنون، شبکۀ افق، تکرار برنامۀ «جهانآرا» ویژۀ افغانستان. برنامهای که قدری هم جنجالی شد.
کانال محمدکاظم کاظمی
🔹 هماکنون، شبکۀ افق، تکرار برنامۀ «جهانآرا» ویژۀ افغانستان. برنامهای که قدری هم جنجالی شد.
ولی برندۀ اصلی این مناظره به نظرم محمدنعیم بود. در فرصت اندکی که داشت، با تسلط، مهارت، سخنوری و البته با مغلطهکاری و انحراف اذهان به سمت مطلوب خود، همه حرفهایش را گفت، بدون تپق، بدون لکنت، بدون کوتاه آمدن از مواضع خود.
در جریان امریکا هم حرف دل خود را گفت و آب پاکی روی دست آقای ثابتی ریخت. گفت امریکا به کشور ما حمله کرده بود، با او جنگیدیم. وگرنه ما که با امریکا مشکلی نداریم.
قابل توجه کسانی که تصور میکردند طالبان دشمن خونی امریکایند و همواره بر این موضع خود خواهند بود. نه برادر من. آنها عملگرایند نه ایدئولوژیست. خیلی قشنگ و ماهرانه چرخش میکنند و شما را جا میگذارند متأسفانه.
@mkazemkazemi
در جریان امریکا هم حرف دل خود را گفت و آب پاکی روی دست آقای ثابتی ریخت. گفت امریکا به کشور ما حمله کرده بود، با او جنگیدیم. وگرنه ما که با امریکا مشکلی نداریم.
قابل توجه کسانی که تصور میکردند طالبان دشمن خونی امریکایند و همواره بر این موضع خود خواهند بود. نه برادر من. آنها عملگرایند نه ایدئولوژیست. خیلی قشنگ و ماهرانه چرخش میکنند و شما را جا میگذارند متأسفانه.
@mkazemkazemi
Forwarded from کانال زینب بیات
🔷زنجیرهی قومگرایی از عبدالرحمان تا اشرف غنی
🔺زینب بیات
رخدادهای مملکت ما چنان به هم پیوند خورده که این روزها دیگر برای تحلیل مسائل کشور لازم نیست سیاستمدار باشی. کافی است بگذاری که ذهنت به شکل خودکار رشته تحولات قرن اخیر را کنار هم بچیند و آن وقت نتیجه خودش به دست میآید.
ذهنم می برد مرا به دوران عبدالرحمان خان که لقب «جابر» را در بین مردم از آن خود کرده است. کسی که با اقدامات نژادپرستانه و قتلها و کوچ اجباری مردم هزاره از افغانستان در تاریخ ما، نام کشیده است. کشتار مردم، به بردگی گرفتن و غصب زمینهای آنها که باعث کوچ عدهی زیادی از مردم شیعه و فارسیزبان به پاکستان و ایران شد، حدود ۱۳۰ سال پیش.
از دروازهٔ زمان عبور میکنم و میرسم به زمانی که نام خراسان بزرگ به افغانستان تغییر یافت، یک نام نو که قبلاً فقط به مناطق محدودی از کشور اطلاق میشد و نه کل این سرزمین پهناور با اقوام و ملیتهای مختلف. نام یک قوم به کل کشور تعمیم داده شد و به کل قومیتهای دیگر.
از دروازهٔ زمان عبور میکنم و میبینم که همچنان حاکمان یکدست پشتون در دورههای متعدد تلاش میكنند که این سرزمین را به سمت پشتونیزه کردن ببرند. انتقال گروههایی از مردم پشتون جنوب به نوار مرزی و شمال افغانستان که کلاً تاجیکنشین و ازبکنشین است در زمان محمدنادر خان و حتی همین حالا.
گردونۀ زمان میچرخد و می رسم به دورهٔ ظاهر شاه، زمانی که زبان پشتو در کنار زبان فارسی در قانون اساسی به رسمیت شناخته شد. آموزش زبان پشتو در ادارات و در مکاتب اجباری شد و تلاش شد یک نوع فارسیستیزی در سیاست حکومتی، حاکم شود تا به امروز که حتی در قانون اساسی افغانستان، بیان شده است که باید سرود ملی به زبان پشتو باشد. من این قانون را در شرایطی که قومیتهای متعدد با زبانهای مختلف و به صورت گسترده با زبان ملی فارسی صحبت میکنند درک نمیکنم.
میرسم به حامد کرزی که طالبان را که سالها شب و روزشان به انتحاریکردن و کشتن مردم ما از پیر و جوان و خرد و کلان گذشته، برادر خواند، برادری که صرفاً ناراضی است ولی نارضایتی او به قیمت ریختن خون جوانان و کودکان و زنان و مردان زیادی بهخصوص از مردم هزاره و شیعه منجر شده است، مثل حوادث اخیر در دشت برچی. به راستی چرا تمرکز کشت و کشتار در کابل توسط طالبان، مناطق شیعهنشین و هزارهنشین بود؟ آیا بین طالبان و اشرف غنی با عبدالرحمان جابر نسبتی است؟ آیا سیاست پشتونیزهکردن افغانستان حالا به شکل جدیدتر و مدرنتری ادامه دارد؟
به اشرف غنی که میرسم یک مرحله جلوتر میرود او با طالبان به توافقهای پنهانی میرسد. شهرها را یکی یکی میسپارد به دست طالبان، همتباران خودش. به نیروهای دفاعی در ولایات مختلف، پشتیبانی نمی رساند و علیرغم دل بستگی به پست خودش، انگار به یک منفعت بزرگتر قومی و یک معاملهٔ بزرگتر تاریخی فکر میکند و آن رسیدن به مرحلهٔ نهایی پشتونیزهکردن افغانستان است. کاری که استارتش را عبدالرحمان جابر زده بود باید به یک سرانجامی میرسید.
طالبان کشور را یکدست میگیرد. در شمال و جنوب و شرق و غرب سیطره پیدا میكند و نیروها و فرماندهان ازبک و تاجیک و هزاره به استثنای احمد مسعود همه و همه میدان را خالی میکنند. در کابل هم مردم گروه گروه به میدان هوایی هجوم میآورند که کابل را ترک کنند و عمدهی این مردم، فارسیزبان هستند.
ذهن من این اتفاقها را در کنار هم میچیند، به یک رشته درمیآورد و به یک نتیجهگیری شوم میرسد.
نشستهام و به این تحلیل فکر میكنم به افغانستانی یکدست پشتون با یک فکر افراطی و سلفی در منطقه، بدون زبان فارسی و بدون تعادل و به آیندهای مبهم و گنگ برای کشوری که روزی نامش خراسان بزرگ بود و مولانا و سنایی و ناصرخسرو و خواجه عبدالله انصاری در آن نفس کشیدند و شعر گفتند و گنجینهای به نام زبان فارسی را با همه تعالیم بینظیر و ارزشمندش به تاریخ بشر هدیه کردند.
و به این فکر میکنم شاید روزی برسد که برای فرزندانمان قصه کنیم که روزگاری در کابل و غزنه و هرات و بلخ و بامیان و بدخشان...مردم به زبان فارسی حرف میزدند، مادران به فارسی برای بچههایشان، لالاییمیخواندند، جوانان به فارسی شعر میسرودند، شبهای کابل، شبهای شعر بود، تابلوهای خیابانها و دکانها فارسی بود و ...
روزگاری بود اما حالا ....
#طالبان
#افغانستان
#زبان_فارسی
#پشتونیسم
@zaynabbayat
🔺زینب بیات
رخدادهای مملکت ما چنان به هم پیوند خورده که این روزها دیگر برای تحلیل مسائل کشور لازم نیست سیاستمدار باشی. کافی است بگذاری که ذهنت به شکل خودکار رشته تحولات قرن اخیر را کنار هم بچیند و آن وقت نتیجه خودش به دست میآید.
ذهنم می برد مرا به دوران عبدالرحمان خان که لقب «جابر» را در بین مردم از آن خود کرده است. کسی که با اقدامات نژادپرستانه و قتلها و کوچ اجباری مردم هزاره از افغانستان در تاریخ ما، نام کشیده است. کشتار مردم، به بردگی گرفتن و غصب زمینهای آنها که باعث کوچ عدهی زیادی از مردم شیعه و فارسیزبان به پاکستان و ایران شد، حدود ۱۳۰ سال پیش.
از دروازهٔ زمان عبور میکنم و میرسم به زمانی که نام خراسان بزرگ به افغانستان تغییر یافت، یک نام نو که قبلاً فقط به مناطق محدودی از کشور اطلاق میشد و نه کل این سرزمین پهناور با اقوام و ملیتهای مختلف. نام یک قوم به کل کشور تعمیم داده شد و به کل قومیتهای دیگر.
از دروازهٔ زمان عبور میکنم و میبینم که همچنان حاکمان یکدست پشتون در دورههای متعدد تلاش میكنند که این سرزمین را به سمت پشتونیزه کردن ببرند. انتقال گروههایی از مردم پشتون جنوب به نوار مرزی و شمال افغانستان که کلاً تاجیکنشین و ازبکنشین است در زمان محمدنادر خان و حتی همین حالا.
گردونۀ زمان میچرخد و می رسم به دورهٔ ظاهر شاه، زمانی که زبان پشتو در کنار زبان فارسی در قانون اساسی به رسمیت شناخته شد. آموزش زبان پشتو در ادارات و در مکاتب اجباری شد و تلاش شد یک نوع فارسیستیزی در سیاست حکومتی، حاکم شود تا به امروز که حتی در قانون اساسی افغانستان، بیان شده است که باید سرود ملی به زبان پشتو باشد. من این قانون را در شرایطی که قومیتهای متعدد با زبانهای مختلف و به صورت گسترده با زبان ملی فارسی صحبت میکنند درک نمیکنم.
میرسم به حامد کرزی که طالبان را که سالها شب و روزشان به انتحاریکردن و کشتن مردم ما از پیر و جوان و خرد و کلان گذشته، برادر خواند، برادری که صرفاً ناراضی است ولی نارضایتی او به قیمت ریختن خون جوانان و کودکان و زنان و مردان زیادی بهخصوص از مردم هزاره و شیعه منجر شده است، مثل حوادث اخیر در دشت برچی. به راستی چرا تمرکز کشت و کشتار در کابل توسط طالبان، مناطق شیعهنشین و هزارهنشین بود؟ آیا بین طالبان و اشرف غنی با عبدالرحمان جابر نسبتی است؟ آیا سیاست پشتونیزهکردن افغانستان حالا به شکل جدیدتر و مدرنتری ادامه دارد؟
به اشرف غنی که میرسم یک مرحله جلوتر میرود او با طالبان به توافقهای پنهانی میرسد. شهرها را یکی یکی میسپارد به دست طالبان، همتباران خودش. به نیروهای دفاعی در ولایات مختلف، پشتیبانی نمی رساند و علیرغم دل بستگی به پست خودش، انگار به یک منفعت بزرگتر قومی و یک معاملهٔ بزرگتر تاریخی فکر میکند و آن رسیدن به مرحلهٔ نهایی پشتونیزهکردن افغانستان است. کاری که استارتش را عبدالرحمان جابر زده بود باید به یک سرانجامی میرسید.
طالبان کشور را یکدست میگیرد. در شمال و جنوب و شرق و غرب سیطره پیدا میكند و نیروها و فرماندهان ازبک و تاجیک و هزاره به استثنای احمد مسعود همه و همه میدان را خالی میکنند. در کابل هم مردم گروه گروه به میدان هوایی هجوم میآورند که کابل را ترک کنند و عمدهی این مردم، فارسیزبان هستند.
ذهن من این اتفاقها را در کنار هم میچیند، به یک رشته درمیآورد و به یک نتیجهگیری شوم میرسد.
نشستهام و به این تحلیل فکر میكنم به افغانستانی یکدست پشتون با یک فکر افراطی و سلفی در منطقه، بدون زبان فارسی و بدون تعادل و به آیندهای مبهم و گنگ برای کشوری که روزی نامش خراسان بزرگ بود و مولانا و سنایی و ناصرخسرو و خواجه عبدالله انصاری در آن نفس کشیدند و شعر گفتند و گنجینهای به نام زبان فارسی را با همه تعالیم بینظیر و ارزشمندش به تاریخ بشر هدیه کردند.
و به این فکر میکنم شاید روزی برسد که برای فرزندانمان قصه کنیم که روزگاری در کابل و غزنه و هرات و بلخ و بامیان و بدخشان...مردم به زبان فارسی حرف میزدند، مادران به فارسی برای بچههایشان، لالاییمیخواندند، جوانان به فارسی شعر میسرودند، شبهای کابل، شبهای شعر بود، تابلوهای خیابانها و دکانها فارسی بود و ...
روزگاری بود اما حالا ....
#طالبان
#افغانستان
#زبان_فارسی
#پشتونیسم
@zaynabbayat
https://newspaper.hamshahrionline.ir/id/138422/
✳️ گفتوگو با روزنامۀ همشهری، دربارۀ وضعیت کنونی افغانستان.
🔻 با سپاس از خانم نگار حسینخانی.
✳️ گفتوگو با روزنامۀ همشهری، دربارۀ وضعیت کنونی افغانستان.
🔻 با سپاس از خانم نگار حسینخانی.
شمشیر روی نقشه جغرافیا دوید
محمدکاظم کاظمی، شاعر و نویسنده، زاده هرات است. روزنامه همشهری امروز،روزنامه همشهری صبح،صفحه روزنامه همشهری،دانلود روزنامه همشهری امروز،همشهری آنلاین
Forwarded from بریل های ناگزیر اشعار موسی عصمتی (موسی عصمتی)
آخر هرات و میمنه آسان سقوط کرد
پروانه در حوالی پروان سقوط کرد
گنجشک ِ زخم خوردهی این روزهای شهر
از آسمان صاف خراسان سقوط کرد
کابل شبیه بغض زمینگیر چرخ بال
در درههای سبز بدخشان سقوط کرد
***
رستم! از این مسیر به جایی نمیرسی
برگرد از سفر که سمنگان سقوط کرد
پرواز را چگونه به خاطر بیاورد
انسان که از پرندهی بیجان سقوط کرد
موسی عصمتی
لینک کانال اشعار #موسی_عصمتی 👇
@bicheshmdasht2
پروانه در حوالی پروان سقوط کرد
گنجشک ِ زخم خوردهی این روزهای شهر
از آسمان صاف خراسان سقوط کرد
کابل شبیه بغض زمینگیر چرخ بال
در درههای سبز بدخشان سقوط کرد
***
رستم! از این مسیر به جایی نمیرسی
برگرد از سفر که سمنگان سقوط کرد
پرواز را چگونه به خاطر بیاورد
انسان که از پرندهی بیجان سقوط کرد
موسی عصمتی
لینک کانال اشعار #موسی_عصمتی 👇
@bicheshmdasht2
✳️ مجموعه آموزشی ابزار کانکور
🔹 ویژۀ امتحان کانکور افغانستان
🔻 در این روزگاری که سرشار از خبرهای ناگوار است، بعضی نقاط روشن، آدمی را دلگرم و امیدوار به آینده میسازد. من بارها گفتهام که نسل جوان ما هیچ راه دیگری برای ساماندادن به امور مملکت در پیش ندارد، جز «آگاهی و دانایی».
🔻 مجموعۀ آموزشی «ابزار کانکور» کار یک جمع فعال و پرتلاش از جوانان هموطن ماست، برای تقویت بنیۀ علمی دانشآموزان ما برای کانکور. این اپلیکیشن بر روی تلفن همراه نصب میشود و به نظرم سودمند و کارآمد میآید. توصیه میکنم که عزیزان دانشآموز ما که در حال آمادگی گرفتن برای کانکور امسال هستند، آن را تهیه کنند.
🔻 نشانیهای دسترسی به این مجموعه
سایت
www.abzarkankor.com
ایمیل
info@abzarkankor.com
نشانی در فضای مجازی (تلگرام، فیسبوک، اینستاگرام و یوتیوب)
abzarkankor
شمارۀ تماس
+93775515896
+93771050885
🔹 ویژۀ امتحان کانکور افغانستان
🔻 در این روزگاری که سرشار از خبرهای ناگوار است، بعضی نقاط روشن، آدمی را دلگرم و امیدوار به آینده میسازد. من بارها گفتهام که نسل جوان ما هیچ راه دیگری برای ساماندادن به امور مملکت در پیش ندارد، جز «آگاهی و دانایی».
🔻 مجموعۀ آموزشی «ابزار کانکور» کار یک جمع فعال و پرتلاش از جوانان هموطن ماست، برای تقویت بنیۀ علمی دانشآموزان ما برای کانکور. این اپلیکیشن بر روی تلفن همراه نصب میشود و به نظرم سودمند و کارآمد میآید. توصیه میکنم که عزیزان دانشآموز ما که در حال آمادگی گرفتن برای کانکور امسال هستند، آن را تهیه کنند.
🔻 نشانیهای دسترسی به این مجموعه
سایت
www.abzarkankor.com
ایمیل
info@abzarkankor.com
نشانی در فضای مجازی (تلگرام، فیسبوک، اینستاگرام و یوتیوب)
abzarkankor
شمارۀ تماس
+93775515896
+93771050885
✳️ بخشی از سخنان آقای کاظم انبارلویی در سایت خبرگزاری فارس.
«امروز ملت مظلوم و ستمدیده افغانستان که روزی پاره تن اسلام و ایران بود پس از 40 سال مبارزه با قدارهبندان قدرتهای جهانی از شرق وغرب عالم موفق شده است اجانب را از کشور بیرون کند. دولتهایی که در این 40 سال در افغانستان روی کار آمدند انواع حکومتهای سکولار شرقی و غربی را تجربه کردهاند اما فرهنگ انقلابی و اسلامی ملت، آن را برنتافتند مردم افغانستان هیچ یک از آن مدلها را نپذیرفتند. جمهوری اسلامی ایران یک مدل موفق از زیست اسلامی و انقلابی بدون سلطه خارجی را در این 40 سال به عنوان یک تجربه به جهانیان عرضه داشته است .آیا طالبان با تغییراتی که در نوع نگرش خود به امر «جامعه» ، «حکومت» و «حکمرانی»از خود نشان میدهند حاضرند از این مدل پیروی و یک زیست برادرانه را در همسایگی با ایران تجربه کنند. تضمین امنیت شیعیان ، احترام به فرهنگ اهل بیت پیامبر و همدردی در ایام دهه اول محرم با عزاداران در مناطق مختلف نشانههای خوبی از این زیست انقلابی و انسانی است و میتواند پایههای همبستگی دو ملت ایران و افغانستان قرار گیرد.»
🔻 پاسخ من به این سخنان، در پست بعدی است 👇
«امروز ملت مظلوم و ستمدیده افغانستان که روزی پاره تن اسلام و ایران بود پس از 40 سال مبارزه با قدارهبندان قدرتهای جهانی از شرق وغرب عالم موفق شده است اجانب را از کشور بیرون کند. دولتهایی که در این 40 سال در افغانستان روی کار آمدند انواع حکومتهای سکولار شرقی و غربی را تجربه کردهاند اما فرهنگ انقلابی و اسلامی ملت، آن را برنتافتند مردم افغانستان هیچ یک از آن مدلها را نپذیرفتند. جمهوری اسلامی ایران یک مدل موفق از زیست اسلامی و انقلابی بدون سلطه خارجی را در این 40 سال به عنوان یک تجربه به جهانیان عرضه داشته است .آیا طالبان با تغییراتی که در نوع نگرش خود به امر «جامعه» ، «حکومت» و «حکمرانی»از خود نشان میدهند حاضرند از این مدل پیروی و یک زیست برادرانه را در همسایگی با ایران تجربه کنند. تضمین امنیت شیعیان ، احترام به فرهنگ اهل بیت پیامبر و همدردی در ایام دهه اول محرم با عزاداران در مناطق مختلف نشانههای خوبی از این زیست انقلابی و انسانی است و میتواند پایههای همبستگی دو ملت ایران و افغانستان قرار گیرد.»
🔻 پاسخ من به این سخنان، در پست بعدی است 👇
کانال محمدکاظم کاظمی
Photo
✳️ تحریف تاریخ و تحلیل جهتدار در سخنان آقای انبارلویی
آنچه در تصویرها میبینید، بخشهایی از یک مطلب آقای محمدکاظم انبارلویی در سایت خبرگزاری فارس است. به نظر من در این سخنان از مقدماتی غلط، نتایجی غلطتر گرفته شده است.
🔻 من تصور میکنم که نویسنده اطلاعی از تاریخ و سیاست و تفکر دینی در افغانستان ندارد یا هم اگر دارد، عامدانه یا ناعامدانه آن را تحریف میکند. تجاوز بیگانگان به افغانستان و واکنش مردم به آن، بسیار پیچیدهتر از این بود. بله مردم افغانستان هیچگاه دل خوشی از اجانب نداشتهاند. ولی این الزاماً به این معنی نیست که آنها همیشه اجانب را راندند و سپس بر اثر این قضیه به سعادتمندی رسیدند. متأسفانه به دلایل گوناگون، جنگ و جهاد مردم افغانستان علیه روسها، با همه اخلاصی که مجاهدان ما داشتند، برای ملت ما آوردهٔ چندانی نداشت. دهۀ هفتاد یعنی دوران پس از خروج شوروی یکی از تاریکترین و فاجعهبارترین دورانها بود. جنگهای خونین داخلی میان مجاهدین، میان مجاهدین و طالبان و سپس استقرار طالبان با آن حکومتداری خشن و ویرانگر، دقیقاً در سالهایی رخ داد که کشور نه در سلطۀ اجانب بود و نه حکومت سکولار داشت.
🔻 در مورد حکومت دینی یا سکولار، شاید این سخن برای ایران درست باشد که مردم حکومت سکولار شاهی را سرنگون کردند و جمهوری اسلامی برقرار کردند. ولی مردم افغانستان هنوز بیشترین رضایت عمومی را از دو حکومت سکولار ظاهرشاهی و داوودخانی دارند و بیشترین نفرت را از حکومتهای کمونیستی و نیز حکومتهای به ظاهر اسلامی ولی در باطن متحجری که در این سالها تجربه کردند.
🔻 دینمداری در افغانستان پیچیدگیهایی دارد و حکومت دینی یا غیردینی آنجا الزاماً همان چیزی نیست که در ایران دیدهایم. جمهوری اسلامی در ایران با فقه پویا و پشتوانۀ فکری اندیشمندان مترقیای که آن را ایجاد کردند یک چیز است و در افغانستان که این زمینهها را نداشته است، چیزی دیگر. این که امارتی را که هنوز حتی به یک انتخابات ساده تن نمیدهد، دومین «جمهوری اسلامی» بدانیم، تنزل «جمهوری اسلامی» در ذهن مردم ایران است.
🔻 جناب انبارلویی از «همبستگی دو ملت» گفته است. بله این آرزوی قلبی همهٔ ماست. ولی شما باید این همبستگی را نه در عملکرد حاکمیت، که در وفاق دو ملت سراغ بگیرید. وقتی در روز روشن حقایق کشور افغانستان را تحریفشده و وارونه جلوه میدهید، مردم ما را رنجیده و آزرده میسازید. دولتها میآیند و میروند، ولی مردم هستند که میمانند. اگر هم در پی همبستگی با حاکمیتهای افغانستان هستید، کار خود را بکنید. ولی این را به بهای تحریف تاریخ و آزردن مردم ما انجام ندهید.
• لینک مطلب آقای انبارلویی در فارس
https://www.farsnews.ir/news/14000601000948/
آنچه در تصویرها میبینید، بخشهایی از یک مطلب آقای محمدکاظم انبارلویی در سایت خبرگزاری فارس است. به نظر من در این سخنان از مقدماتی غلط، نتایجی غلطتر گرفته شده است.
🔻 من تصور میکنم که نویسنده اطلاعی از تاریخ و سیاست و تفکر دینی در افغانستان ندارد یا هم اگر دارد، عامدانه یا ناعامدانه آن را تحریف میکند. تجاوز بیگانگان به افغانستان و واکنش مردم به آن، بسیار پیچیدهتر از این بود. بله مردم افغانستان هیچگاه دل خوشی از اجانب نداشتهاند. ولی این الزاماً به این معنی نیست که آنها همیشه اجانب را راندند و سپس بر اثر این قضیه به سعادتمندی رسیدند. متأسفانه به دلایل گوناگون، جنگ و جهاد مردم افغانستان علیه روسها، با همه اخلاصی که مجاهدان ما داشتند، برای ملت ما آوردهٔ چندانی نداشت. دهۀ هفتاد یعنی دوران پس از خروج شوروی یکی از تاریکترین و فاجعهبارترین دورانها بود. جنگهای خونین داخلی میان مجاهدین، میان مجاهدین و طالبان و سپس استقرار طالبان با آن حکومتداری خشن و ویرانگر، دقیقاً در سالهایی رخ داد که کشور نه در سلطۀ اجانب بود و نه حکومت سکولار داشت.
🔻 در مورد حکومت دینی یا سکولار، شاید این سخن برای ایران درست باشد که مردم حکومت سکولار شاهی را سرنگون کردند و جمهوری اسلامی برقرار کردند. ولی مردم افغانستان هنوز بیشترین رضایت عمومی را از دو حکومت سکولار ظاهرشاهی و داوودخانی دارند و بیشترین نفرت را از حکومتهای کمونیستی و نیز حکومتهای به ظاهر اسلامی ولی در باطن متحجری که در این سالها تجربه کردند.
🔻 دینمداری در افغانستان پیچیدگیهایی دارد و حکومت دینی یا غیردینی آنجا الزاماً همان چیزی نیست که در ایران دیدهایم. جمهوری اسلامی در ایران با فقه پویا و پشتوانۀ فکری اندیشمندان مترقیای که آن را ایجاد کردند یک چیز است و در افغانستان که این زمینهها را نداشته است، چیزی دیگر. این که امارتی را که هنوز حتی به یک انتخابات ساده تن نمیدهد، دومین «جمهوری اسلامی» بدانیم، تنزل «جمهوری اسلامی» در ذهن مردم ایران است.
🔻 جناب انبارلویی از «همبستگی دو ملت» گفته است. بله این آرزوی قلبی همهٔ ماست. ولی شما باید این همبستگی را نه در عملکرد حاکمیت، که در وفاق دو ملت سراغ بگیرید. وقتی در روز روشن حقایق کشور افغانستان را تحریفشده و وارونه جلوه میدهید، مردم ما را رنجیده و آزرده میسازید. دولتها میآیند و میروند، ولی مردم هستند که میمانند. اگر هم در پی همبستگی با حاکمیتهای افغانستان هستید، کار خود را بکنید. ولی این را به بهای تحریف تاریخ و آزردن مردم ما انجام ندهید.
• لینک مطلب آقای انبارلویی در فارس
https://www.farsnews.ir/news/14000601000948/
✳️ بخشی از یادداشت من در سایت خبرگزاری مهر، دربارۀ لزوم حمایت از نخبگان افغانستان، در اوضاع کنونی.
🔸 «تجربۀ گذشته، میتواند چراغ راه آینده باشد. این که ایران بتواند تا حد توان گروههای تأثیرگذار و نخبۀ افغانستان را به عنوان مهاجر در خود بپذیرد، با آنان رویهای نیک و درخور در پیش گیرد. در فردایی که چندان هم دور نخواهد بود، این آدمها به هر حال به درد دو ملت میخورند و همان پلهای پیوند خواهند بود.
🔸 نگذارید که آن کشور از نخبگان خالی شود و یا آن نخبگان فردا با کولهباری از اندوختهها و طبیعتاً افکار کشورهای دیگر به افغانستان برگردند. اگر هم به منفعت خود میاندیشید، باز هم این یک سرمایهگذاری برای آیندۀ ایران نیز خواهد بود، کشوری که خواه ناخواه و برای همیشه در افغانستان منافعی دارد و چه بسا که این منافع، مشترک هم هست. افغانستان بازار خوبی برای کالاهای شماست، بازار خوبی برای متاع فرهنگ شماست، معبر خوبی برای ارتباط شما با شرق آسیاست و منبع خوبی از نیروی انسانی سختکوش و امانتدار برای آیندۀ اقتصاد هر دو کشور است.»
🔻 متن کامل یادداشت در اینجاست:
https://www.mehrnews.com/news/5289957
🔸 «تجربۀ گذشته، میتواند چراغ راه آینده باشد. این که ایران بتواند تا حد توان گروههای تأثیرگذار و نخبۀ افغانستان را به عنوان مهاجر در خود بپذیرد، با آنان رویهای نیک و درخور در پیش گیرد. در فردایی که چندان هم دور نخواهد بود، این آدمها به هر حال به درد دو ملت میخورند و همان پلهای پیوند خواهند بود.
🔸 نگذارید که آن کشور از نخبگان خالی شود و یا آن نخبگان فردا با کولهباری از اندوختهها و طبیعتاً افکار کشورهای دیگر به افغانستان برگردند. اگر هم به منفعت خود میاندیشید، باز هم این یک سرمایهگذاری برای آیندۀ ایران نیز خواهد بود، کشوری که خواه ناخواه و برای همیشه در افغانستان منافعی دارد و چه بسا که این منافع، مشترک هم هست. افغانستان بازار خوبی برای کالاهای شماست، بازار خوبی برای متاع فرهنگ شماست، معبر خوبی برای ارتباط شما با شرق آسیاست و منبع خوبی از نیروی انسانی سختکوش و امانتدار برای آیندۀ اقتصاد هر دو کشور است.»
🔻 متن کامل یادداشت در اینجاست:
https://www.mehrnews.com/news/5289957
خبرگزاری مهر | اخبار ایران و جهان | Mehr News Agency
یادداشت/ محمدکاظم کاظمی مهاجرتهای ناگزیر/حمایت ازنخبگان افعانستان به نفع آینده ایران است
اگر به منفعت کشور همسایه میاندیشید، نگذارید که آن کشور از نخبگان خالی شود و یا آن نخبگان فردا با کولهباری از اندوختهها و طبیعتاً افکار کشورهای دیگر به افغانستان برگردند.
قند پارسی
نامۀ اهل خراسان
🔷 به سمرقند اگر بگذری ای باد سحر
نامهی اهل خراسان به بر خاقان بر
نامهای مطلع آن رنج تن و آفت جان
نامهای مقطع آن درد دل و سوز جگر
✍️انوری ابیوردی
🔶 نگاهی به قصیدۀ «نامۀ اهل خراسان» انوری ابیوردی در برنامه قند پارسی
این قصیده شاید شمهای از شرح حال امروز مردم خراسان بزرگ باشد.
🔺نویسنده: محمدکاظم کاظمی
🔻تهیهکننده و گوینده: زینب بیات
🔹کارشناس: اسماعیل امینی
#قند_پارسی
#نامه_اهل_خراسان
#انوری_ابیوردی
#افغانستان
#وطن_فارسی
@zaynabbayat
نامهی اهل خراسان به بر خاقان بر
نامهای مطلع آن رنج تن و آفت جان
نامهای مقطع آن درد دل و سوز جگر
✍️انوری ابیوردی
🔶 نگاهی به قصیدۀ «نامۀ اهل خراسان» انوری ابیوردی در برنامه قند پارسی
این قصیده شاید شمهای از شرح حال امروز مردم خراسان بزرگ باشد.
🔺نویسنده: محمدکاظم کاظمی
🔻تهیهکننده و گوینده: زینب بیات
🔹کارشناس: اسماعیل امینی
#قند_پارسی
#نامه_اهل_خراسان
#انوری_ابیوردی
#افغانستان
#وطن_فارسی
@zaynabbayat
🔹 ویرایش مقدمۀ علم اخلاق
بالاخره ویرایش کتاب هزار صفحهای «مقدمۀ علم اخلاق» علامه صلاحالدین سلجوقی هم تمام شد. این کتاب را با همکاری سمیه چوپانی و زهره هاشمی به پایان بردیم.
🔻 کتاب را انتشارات عرفان چاپ میکند. همت انتشارات عرفان در تجدید چاپ آثار مرحوم صلاحالدین سلجوقی ستودنی است. پیش از این نیز کتابهای «نقد بیدل»، «ترجمۀ اخلاق نیکوماخوس»، «تهذیبالاخلاق»، «سرگذشت یتیم جاوید» و «تجلی خدا در آفاق و انفس» را منتشر کرده است و پنج کتاب دیگر از جمله همین «مقدمۀ علم اخلاق» بر سر دست است. من در ویرایش همه این کتابها سهم داشتهام.
🔻 ویرایش کتابهای علامه سلجوقی برایم از کارهای لذتبخش و در عین حال دشوار بوده است. لذتبخش به خاطر زیبایی نثر و معنی عبارات و دشوار به خاطر متن سنگین و سرشار از لغتهای غریب، که در همین نمونهها هم میبینید. من همه واژگان دشوار این کتاب را معنی کردم. کار سختی بود و گاهی لغتنامهها هم کم میآورند. در یکی از تصویرها فقط چند واژه از پانصد واژه و اصطلاح این کتاب را میبینید.
🔻 سختی دیگر این است که برای کتابهای سلجوقی باید با فارسی رایج در افغانستان هم آشنا باشی تا صورت درست کلمات را تشخیص دهی. مثلاً وقتی نویسنده میگوید «در فن اخلاق، آن لذّت به مظاهر پایانتر خود جلوه کرده است.» تو باید بدانی که «پایان» در اینجا به معنی «پایین» آمده است و این در افغانستان رایج است. پس این را برای مخاطب ایرانی پاورقی بزنی.
🔻 اما این تنها نیست. حروفچینیهای قدیمی چاپ مرجع ما سرشار است از خطاهای چاپی و پریدگی حروف که خواندنش را دشوار میکند. باید این غلطها را اصلاح کنی و در عین حال باید محتاط باشی که اصلاح بیجایی انجام ندهی. مثلاً وقتی صحبت از « شاهان متغلب که بر شهرها چیره شدهاند» است، سریع کلمۀ «متغلب» را به «متقلب» اصلاح نکنی. اینجا همان «متغلب» درست است، به معنی «غلبهکننده». یا اگر در جایی «تحلیه» میبینی، سریع آن را به گمان خطای چاپی به «تخلیه» بدل نکنی. به فرهنگها مراجعه کنی و ببینی که این «تحلیه» به معنی «آراستن به زیور» است و درست است.
🔻 ولی این ویرایشهای سخت و حساس، خالی از لذت هم نیست. شبیه حل معماست. و لذت بیشتر وقتی است که حاصل کار را میبینی که کتاب چقدر فرق کرده است. در یکی از تصویرها یک برگ از چاپ قدیم کتاب را میبینید و در تصویر دیگر، حاصل کار را با ویرایش و حروفچینی جدید.
و این هاست که رنج روزی ۱۲ ساعت کار کردن و تا سحر بیدار ماندن را گوارا میکند.
#صلاح_الدین_سلجوقی
#ویراستاری
@mkazemkazemi
بالاخره ویرایش کتاب هزار صفحهای «مقدمۀ علم اخلاق» علامه صلاحالدین سلجوقی هم تمام شد. این کتاب را با همکاری سمیه چوپانی و زهره هاشمی به پایان بردیم.
🔻 کتاب را انتشارات عرفان چاپ میکند. همت انتشارات عرفان در تجدید چاپ آثار مرحوم صلاحالدین سلجوقی ستودنی است. پیش از این نیز کتابهای «نقد بیدل»، «ترجمۀ اخلاق نیکوماخوس»، «تهذیبالاخلاق»، «سرگذشت یتیم جاوید» و «تجلی خدا در آفاق و انفس» را منتشر کرده است و پنج کتاب دیگر از جمله همین «مقدمۀ علم اخلاق» بر سر دست است. من در ویرایش همه این کتابها سهم داشتهام.
🔻 ویرایش کتابهای علامه سلجوقی برایم از کارهای لذتبخش و در عین حال دشوار بوده است. لذتبخش به خاطر زیبایی نثر و معنی عبارات و دشوار به خاطر متن سنگین و سرشار از لغتهای غریب، که در همین نمونهها هم میبینید. من همه واژگان دشوار این کتاب را معنی کردم. کار سختی بود و گاهی لغتنامهها هم کم میآورند. در یکی از تصویرها فقط چند واژه از پانصد واژه و اصطلاح این کتاب را میبینید.
🔻 سختی دیگر این است که برای کتابهای سلجوقی باید با فارسی رایج در افغانستان هم آشنا باشی تا صورت درست کلمات را تشخیص دهی. مثلاً وقتی نویسنده میگوید «در فن اخلاق، آن لذّت به مظاهر پایانتر خود جلوه کرده است.» تو باید بدانی که «پایان» در اینجا به معنی «پایین» آمده است و این در افغانستان رایج است. پس این را برای مخاطب ایرانی پاورقی بزنی.
🔻 اما این تنها نیست. حروفچینیهای قدیمی چاپ مرجع ما سرشار است از خطاهای چاپی و پریدگی حروف که خواندنش را دشوار میکند. باید این غلطها را اصلاح کنی و در عین حال باید محتاط باشی که اصلاح بیجایی انجام ندهی. مثلاً وقتی صحبت از « شاهان متغلب که بر شهرها چیره شدهاند» است، سریع کلمۀ «متغلب» را به «متقلب» اصلاح نکنی. اینجا همان «متغلب» درست است، به معنی «غلبهکننده». یا اگر در جایی «تحلیه» میبینی، سریع آن را به گمان خطای چاپی به «تخلیه» بدل نکنی. به فرهنگها مراجعه کنی و ببینی که این «تحلیه» به معنی «آراستن به زیور» است و درست است.
🔻 ولی این ویرایشهای سخت و حساس، خالی از لذت هم نیست. شبیه حل معماست. و لذت بیشتر وقتی است که حاصل کار را میبینی که کتاب چقدر فرق کرده است. در یکی از تصویرها یک برگ از چاپ قدیم کتاب را میبینید و در تصویر دیگر، حاصل کار را با ویرایش و حروفچینی جدید.
و این هاست که رنج روزی ۱۲ ساعت کار کردن و تا سحر بیدار ماندن را گوارا میکند.
#صلاح_الدین_سلجوقی
#ویراستاری
@mkazemkazemi