🔷💠🔹🔹
@AdabSar
#روزشمار نیاکان(۶بهمن)
درود به همه و روزتان به نیکی آغاز باد 💐💐💐
۱۴۵۸ سال پیش(چهار روز پیش از برگزاری جشن سده) انوشیروان دادگر در نشستی که با بزرگان ایران برای آگاهی از چگونگی برگزاری جشن سده داشت، گفت:
میخواهد برای هر روستای ایران یک دهگان(دهقان) برگزیند که خویشکاریاش(وظیفهاش) سروسامان دادن کارهای روستا، گردآوری خراج سالیانه، شناسانیدن(معرفی) سرباز در زمان نیاز، پرورش اسب برای فروش به ارتش، میانجیگری میان مردم و... است و چنین کسی باید هم برزگر باشد هم دارای زمین(خرده مالک) که با دردسرهای هر دو گروه آشنا باشد
و همچنین دادگر، راستگو، راست کردار و مردمی.
و خویشکاری میهنیاش کوشش برای افزایش درآمد روستاها، گزارش فرآوردههای کشاورزی، ناخرسندیها، ستمگری و زورگویی کشوریان به مردم و... به نمایندگان پادشاه است.
این آیین کارآمد کمکم بخشی از فرهنگ روستاهای ایران شد و بنیادگزار آن که از سوی باستاننگاران فرنام(لقب) دادگر گرفت از فرمانروایانی بود که کوشید به درد دل مردم برسد و کارهای شایستهی بسیاری برای پیشبرد شهریگری(تمدن) و گسترش داد ایرانی انجام داد.
یاد و نامش گرامی و راهش پررهرو باد
فرستنده #کوروش_آریاویج
برگرفته از تاربرگ «تاریخ ایرانیان در این روز» نوشتهی #نوشیروان_کیهانی_زاده
#جشن_سده
@AdabSar
🔷💠🔹🔹
@AdabSar
#روزشمار نیاکان(۶بهمن)
درود به همه و روزتان به نیکی آغاز باد 💐💐💐
۱۴۵۸ سال پیش(چهار روز پیش از برگزاری جشن سده) انوشیروان دادگر در نشستی که با بزرگان ایران برای آگاهی از چگونگی برگزاری جشن سده داشت، گفت:
میخواهد برای هر روستای ایران یک دهگان(دهقان) برگزیند که خویشکاریاش(وظیفهاش) سروسامان دادن کارهای روستا، گردآوری خراج سالیانه، شناسانیدن(معرفی) سرباز در زمان نیاز، پرورش اسب برای فروش به ارتش، میانجیگری میان مردم و... است و چنین کسی باید هم برزگر باشد هم دارای زمین(خرده مالک) که با دردسرهای هر دو گروه آشنا باشد
و همچنین دادگر، راستگو، راست کردار و مردمی.
و خویشکاری میهنیاش کوشش برای افزایش درآمد روستاها، گزارش فرآوردههای کشاورزی، ناخرسندیها، ستمگری و زورگویی کشوریان به مردم و... به نمایندگان پادشاه است.
این آیین کارآمد کمکم بخشی از فرهنگ روستاهای ایران شد و بنیادگزار آن که از سوی باستاننگاران فرنام(لقب) دادگر گرفت از فرمانروایانی بود که کوشید به درد دل مردم برسد و کارهای شایستهی بسیاری برای پیشبرد شهریگری(تمدن) و گسترش داد ایرانی انجام داد.
یاد و نامش گرامی و راهش پررهرو باد
فرستنده #کوروش_آریاویج
برگرفته از تاربرگ «تاریخ ایرانیان در این روز» نوشتهی #نوشیروان_کیهانی_زاده
#جشن_سده
@AdabSar
🔷💠🔹🔹
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
#روزشمار نیاکان (دهه نخست ماه مارس)
به نوشتهی کهننگاران رومی، یونانی و ارمنی، همچنین با همسنجی گاهشماری(مقایسه تقویم)ها، ششمین پادشاه اشکانی، مهرداد يکم که ناموَر به مهرداد بزرگ بود، در روزی که به گمان برابر با یکم ماه مارس ۱۷۳سال پيش از زایش(میلاد) بود، بزرگان ايران را گرد هم آورد و گفت آهنگ آن دارد که کشور دارای آیین بنیادین(قانون اساسی) باشد و دادیک(حقوق) مردم و کارتاران(دولتیان) در آن روشن شود. باشندگان(حاضران) رای او را پسندیدند و کشور دارای آیین بنیادین و دو سگالشگاه(مجلس شورا) شد که به آن دو با هم «مِهِستان» ميگفتند.
گزینش جانشین پادشاه از میان شاهزادگان، نیوِ جنگ(اعلان جنگ)، پیشنهاد سازش(صلح)، همبستهکردن نیروها، برکنارکردن پادشاه چنانچه دچار دیوانگی، بیماری بهبودناپذیر یا کژکاری در کشورداری شود، از بایستگیهای(وظایف) مهستان بود. همچنین بهبود سامانهی باژ(مالیات) و دارایی، دستور زدن دانگ با فرتور/نگاره/رخشاره(عکس) تازه، گزینش پادشاهان ارمنستان، هایستن(تاییدکردن) نمادین پادشاهان پارسیتبار سرزمین پُنتوس، جایی در کرانهی خورتاب و خورتاب خورآیی(ساحل جنوب و جنوب شرقی) دریای سیاه در آناتولی که پایتخت آن شهر سینوپ بود، همچنین گمارش(انتصاب) فرماندهی ارتش سراسری برای یک چرخهی زمانی و راهبری جنگ از کامیک(اختیار)های مهستان بود. مهستان، پادشاه را برای فرماندهی ارتش و راهبری لشگرکشی و جنگ برگزیده بود. مهستان از ۱۳۵سال پیش از زایش و با پایانیافتن ساخت شهر تیسپون(تیسفون)، پایتخت تازهی اشکانیان، نشستهای خود را در این شهر برگزار میکرد.
تیسپون، ۷۷۲سال پایتخت ایران بود و پس از تازش اَرَب(عرب)ها، به دست آنان افتاد و ویران شد. ولی ویرانهی کاخ خسرو انوشیروان ساسانی برجا ماند. کهننگاران آن را "کاخ داد" مینامیدند، زیرا انوشیروان با هرکس که خواستار دیدار او بود یا دادخواهی داشت، در این کاخ دیدار میکرد. وی زنجیری در میدان بیرونی کاخ آویخته بود که اگر کسی آن را میکشید، در سرای انوشیروان سدا(صدا)یی برمیخواست و او آگاه میشد. سپس به ایوان(بالکن) میرفت و به سخنان او گوش میداد و چنانچه نیاز بود، او را به دفتر کار خود فرامیخواند. گفته شده که این زنجیر به اندازهای بلند بود که هتا(حتی) کودکان میتوانستند آن را تکان دهند و با پادشاه دیدار کنند.
پژوهشگرانی که پیدایش و پیشینهی مردمسالاری را میکاوند، نوشتهاند که ایران در زمان اشکانیان دارای شیوهای از مردمسالاری بود. همچنین سرزمینهای دوردستی چون ارمنستان خودتُوان(خودمختار) بودند. مهستان نیز جایی بود تا نگر(نظر) همگان در آن شنیده و بررسی شود. رومیان، راهاندازی مهستان در زمان اشکانیان را فرتابییافته(الهامگرفته) از سنای روم و یونان میدانستند ولی پذیرفتن این داوخواهی(ادعا) دشوار است. زیرا ۱۷۳سال پیش از زایش، هنوز گستره(قلمرو)ی کابینهی روم در خورآسان(شرق) گسترش نیافته بود، با ایران همسایه نشده بود و دادوستدی میان دو کشور نبود.
برداشت از تارنمای #نوشیروان_کیهانی_زاده
برگردان به پارسی پاک #ادبسار
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادبسار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
#روزشمار نیاکان (دهه نخست ماه مارس)
به نوشتهی کهننگاران رومی، یونانی و ارمنی، همچنین با همسنجی گاهشماری(مقایسه تقویم)ها، ششمین پادشاه اشکانی، مهرداد يکم که ناموَر به مهرداد بزرگ بود، در روزی که به گمان برابر با یکم ماه مارس ۱۷۳سال پيش از زایش(میلاد) بود، بزرگان ايران را گرد هم آورد و گفت آهنگ آن دارد که کشور دارای آیین بنیادین(قانون اساسی) باشد و دادیک(حقوق) مردم و کارتاران(دولتیان) در آن روشن شود. باشندگان(حاضران) رای او را پسندیدند و کشور دارای آیین بنیادین و دو سگالشگاه(مجلس شورا) شد که به آن دو با هم «مِهِستان» ميگفتند.
گزینش جانشین پادشاه از میان شاهزادگان، نیوِ جنگ(اعلان جنگ)، پیشنهاد سازش(صلح)، همبستهکردن نیروها، برکنارکردن پادشاه چنانچه دچار دیوانگی، بیماری بهبودناپذیر یا کژکاری در کشورداری شود، از بایستگیهای(وظایف) مهستان بود. همچنین بهبود سامانهی باژ(مالیات) و دارایی، دستور زدن دانگ با فرتور/نگاره/رخشاره(عکس) تازه، گزینش پادشاهان ارمنستان، هایستن(تاییدکردن) نمادین پادشاهان پارسیتبار سرزمین پُنتوس، جایی در کرانهی خورتاب و خورتاب خورآیی(ساحل جنوب و جنوب شرقی) دریای سیاه در آناتولی که پایتخت آن شهر سینوپ بود، همچنین گمارش(انتصاب) فرماندهی ارتش سراسری برای یک چرخهی زمانی و راهبری جنگ از کامیک(اختیار)های مهستان بود. مهستان، پادشاه را برای فرماندهی ارتش و راهبری لشگرکشی و جنگ برگزیده بود. مهستان از ۱۳۵سال پیش از زایش و با پایانیافتن ساخت شهر تیسپون(تیسفون)، پایتخت تازهی اشکانیان، نشستهای خود را در این شهر برگزار میکرد.
تیسپون، ۷۷۲سال پایتخت ایران بود و پس از تازش اَرَب(عرب)ها، به دست آنان افتاد و ویران شد. ولی ویرانهی کاخ خسرو انوشیروان ساسانی برجا ماند. کهننگاران آن را "کاخ داد" مینامیدند، زیرا انوشیروان با هرکس که خواستار دیدار او بود یا دادخواهی داشت، در این کاخ دیدار میکرد. وی زنجیری در میدان بیرونی کاخ آویخته بود که اگر کسی آن را میکشید، در سرای انوشیروان سدا(صدا)یی برمیخواست و او آگاه میشد. سپس به ایوان(بالکن) میرفت و به سخنان او گوش میداد و چنانچه نیاز بود، او را به دفتر کار خود فرامیخواند. گفته شده که این زنجیر به اندازهای بلند بود که هتا(حتی) کودکان میتوانستند آن را تکان دهند و با پادشاه دیدار کنند.
پژوهشگرانی که پیدایش و پیشینهی مردمسالاری را میکاوند، نوشتهاند که ایران در زمان اشکانیان دارای شیوهای از مردمسالاری بود. همچنین سرزمینهای دوردستی چون ارمنستان خودتُوان(خودمختار) بودند. مهستان نیز جایی بود تا نگر(نظر) همگان در آن شنیده و بررسی شود. رومیان، راهاندازی مهستان در زمان اشکانیان را فرتابییافته(الهامگرفته) از سنای روم و یونان میدانستند ولی پذیرفتن این داوخواهی(ادعا) دشوار است. زیرا ۱۷۳سال پیش از زایش، هنوز گستره(قلمرو)ی کابینهی روم در خورآسان(شرق) گسترش نیافته بود، با ایران همسایه نشده بود و دادوستدی میان دو کشور نبود.
برداشت از تارنمای #نوشیروان_کیهانی_زاده
برگردان به پارسی پاک #ادبسار
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادبسار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
📚📖 @AdabSar
#روزشمار نیاکان - بیستوچهارم آپریل/چهارم اردیبهشت
🔅 ایران، پایهگذار نخستین بنیاد نویسندگی و ترزبانی(ترجمه) در جهان
نخستین بنیاد نویسندگی و ترزبانی نبیگ(کتاب) جهان، ماه آپریل سال 552 ترسایی(میلادی) و به خواست خسروانوشیروان دادگر در ایران گشایش یافت. در کنار آن یک نامکسرا(کتابخانه)ی همگانی و پژوهشی برای گردآوری نسک(کتاب)های گوناگون از سراسر جهان ساخته شد. پارهای از گذشتهنگاران روز نوزدهم آپریل(سیام فروردین) و بیشتر آنها روز بیستوچهارم آپریل(چهارم اردیبهشت) همان سال را روز آغاز کار این بنیاد دانستهاند.
برای آوردن نیپیک(کتاب) از گوشهوکنار جهان به این بنیاد، خسروانوشیروان هتا(حتی) پزشک ویژهی خود "برزویه" را به هند فرستاد و او "کلیله و دمنه" را به ایران آورد که به پارسی میانه(پارسی ساسانی)، سپس به اربی(عربی) و دوباره به پارسی نوین (پارسی دری) برگردان شد.
چهار سده پس از خسرو یکم، سامانیان چنین بنیادی را در کنار نامکسرای همگانی "مرو" ساختند. این بنیاد "دانشنامهی نسک (دائرةالمعارف كتاب) و چاپ نامکسرای مرو" نام داشت و بزرگترين نسکخانه(کتابخانه) و کانون نگارش و ترزبانی نبیگ جهان در آن زمان بود که روزانه دستكم چهارسد(چهارصد) نگارنده، نوشتهها را رونویسی میکردند. این کانون به زنده داشتن زبان و ادب پارسی نیز یاری بسیاری رساند. روش كار نسکخانهی مرو، الگوی نامکسراهای همگانی و پژوهشی جهان امروز است. "مرو"، اينک در استان "ماری" کشور ترکمنستان است و نامکسرای مرو تا زمان تازش مغولان در فرارود(ماوراءالنهر) برپا بود.
✍🏻 برگرفته از تارنمای #نوشیروان_کیهانی_زاده
✍🏻 بازنویسی به پارسی پاک #ادبسار
📚📖 @AdabSar
#روزشمار نیاکان - بیستوچهارم آپریل/چهارم اردیبهشت
🔅 ایران، پایهگذار نخستین بنیاد نویسندگی و ترزبانی(ترجمه) در جهان
نخستین بنیاد نویسندگی و ترزبانی نبیگ(کتاب) جهان، ماه آپریل سال 552 ترسایی(میلادی) و به خواست خسروانوشیروان دادگر در ایران گشایش یافت. در کنار آن یک نامکسرا(کتابخانه)ی همگانی و پژوهشی برای گردآوری نسک(کتاب)های گوناگون از سراسر جهان ساخته شد. پارهای از گذشتهنگاران روز نوزدهم آپریل(سیام فروردین) و بیشتر آنها روز بیستوچهارم آپریل(چهارم اردیبهشت) همان سال را روز آغاز کار این بنیاد دانستهاند.
برای آوردن نیپیک(کتاب) از گوشهوکنار جهان به این بنیاد، خسروانوشیروان هتا(حتی) پزشک ویژهی خود "برزویه" را به هند فرستاد و او "کلیله و دمنه" را به ایران آورد که به پارسی میانه(پارسی ساسانی)، سپس به اربی(عربی) و دوباره به پارسی نوین (پارسی دری) برگردان شد.
چهار سده پس از خسرو یکم، سامانیان چنین بنیادی را در کنار نامکسرای همگانی "مرو" ساختند. این بنیاد "دانشنامهی نسک (دائرةالمعارف كتاب) و چاپ نامکسرای مرو" نام داشت و بزرگترين نسکخانه(کتابخانه) و کانون نگارش و ترزبانی نبیگ جهان در آن زمان بود که روزانه دستكم چهارسد(چهارصد) نگارنده، نوشتهها را رونویسی میکردند. این کانون به زنده داشتن زبان و ادب پارسی نیز یاری بسیاری رساند. روش كار نسکخانهی مرو، الگوی نامکسراهای همگانی و پژوهشی جهان امروز است. "مرو"، اينک در استان "ماری" کشور ترکمنستان است و نامکسرای مرو تا زمان تازش مغولان در فرارود(ماوراءالنهر) برپا بود.
✍🏻 برگرفته از تارنمای #نوشیروان_کیهانی_زاده
✍🏻 بازنویسی به پارسی پاک #ادبسار
📚📖 @AdabSar
🔷💠🔹🔹
@AdabSar
#روزشمار نیاکان(۶بهمن)
۱۴۵۹ سال پیش و چهار روز پیش از برگزاری #جشن_سده انوشیروان دادگر در نشستی که با بزرگان ایران برای آگاهی از چگونگی برگزاری جشن سده داشت، گفت:
میخواهد برای هر روستای ایران یک دهگان(دهقان) برگزیند که خویشکاریاش(وظیفهاش) سروسامان دادن کارهای روستا، گردآوری خراج سالیانه، شناسانیدن(معرفی) سرباز در زمان نیاز، پرورش اسب برای فروش به ارتش، میانجیگری میان مردم و... است و چنین کسی باید هم برزگر باشد هم دارای زمین(خرده مالک) که با دردسرهای هر دو گروه آشنا باشد
و همچنین دادگر، راستگو، راست کردار و مردمی.
و خویشکاری میهنیاش کوشش برای افزایش درآمد روستاها، گزارش فرآوردههای کشاورزی، ناخرسندیها، ستمگری و زورگویی کشوریان به مردم و... به نمایندگان پادشاه است.
این آیین کارآمد کمکم بخشی از فرهنگ روستاهای ایران شد و بنیادگزار آن که از سوی باستاننگاران فرنام(لقب) دادگر گرفت از فرمانروایانی بود که کوشید به درد دل مردم برسد و کارهای شایستهی بسیاری برای پیشبرد شهریگری(تمدن) و گسترش داد ایرانی انجام داد.
یاد و نامش گرامی و راهش پررهرو باد
فرستنده #کوروش_آریاویج
برگرفته از تاربرگ «تاریخ ایرانیان در این روز»
نوشتهی #نوشیروان_کیهانی_زاده
@AdabSar
🔷💠🔹🔹
@AdabSar
#روزشمار نیاکان(۶بهمن)
۱۴۵۹ سال پیش و چهار روز پیش از برگزاری #جشن_سده انوشیروان دادگر در نشستی که با بزرگان ایران برای آگاهی از چگونگی برگزاری جشن سده داشت، گفت:
میخواهد برای هر روستای ایران یک دهگان(دهقان) برگزیند که خویشکاریاش(وظیفهاش) سروسامان دادن کارهای روستا، گردآوری خراج سالیانه، شناسانیدن(معرفی) سرباز در زمان نیاز، پرورش اسب برای فروش به ارتش، میانجیگری میان مردم و... است و چنین کسی باید هم برزگر باشد هم دارای زمین(خرده مالک) که با دردسرهای هر دو گروه آشنا باشد
و همچنین دادگر، راستگو، راست کردار و مردمی.
و خویشکاری میهنیاش کوشش برای افزایش درآمد روستاها، گزارش فرآوردههای کشاورزی، ناخرسندیها، ستمگری و زورگویی کشوریان به مردم و... به نمایندگان پادشاه است.
این آیین کارآمد کمکم بخشی از فرهنگ روستاهای ایران شد و بنیادگزار آن که از سوی باستاننگاران فرنام(لقب) دادگر گرفت از فرمانروایانی بود که کوشید به درد دل مردم برسد و کارهای شایستهی بسیاری برای پیشبرد شهریگری(تمدن) و گسترش داد ایرانی انجام داد.
یاد و نامش گرامی و راهش پررهرو باد
فرستنده #کوروش_آریاویج
برگرفته از تاربرگ «تاریخ ایرانیان در این روز»
نوشتهی #نوشیروان_کیهانی_زاده
@AdabSar
🔷💠🔹🔹
Forwarded from ادبسار
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
#روزشمار نیاکان (دهه نخست ماه مارس)
به نوشتهی کهننگاران رومی، یونانی و ارمنی، همچنین با همسنجی گاهشماری(مقایسه تقویم)ها، ششمین پادشاه اشکانی، مهرداد يکم که ناموَر به مهرداد بزرگ بود، در روزی که به گمان برابر با یکم ماه مارس ۱۷۳سال پيش از زایش(میلاد) بود، بزرگان ايران را گرد هم آورد و گفت آهنگ آن دارد که کشور دارای آیین بنیادین(قانون اساسی) باشد و دادیک(حقوق) مردم و کارتاران(دولتیان) در آن روشن شود. باشندگان(حاضران) رای او را پسندیدند و کشور دارای آیین بنیادین و دو سگالشگاه(مجلس شورا) شد که به آن دو با هم «مِهِستان» ميگفتند.
گزینش جانشین پادشاه از میان شاهزادگان، نیوِ جنگ(اعلان جنگ)، پیشنهاد سازش(صلح)، همبستهکردن نیروها، برکنارکردن پادشاه چنانچه دچار دیوانگی، بیماری بهبودناپذیر یا کژکاری در کشورداری شود، از بایستگیهای(وظایف) مهستان بود. همچنین بهبود سامانهی باژ(مالیات) و دارایی، دستور زدن دانگ با فرتور/نگاره/رخشاره(عکس) تازه، گزینش پادشاهان ارمنستان، هایستن(تاییدکردن) نمادین پادشاهان پارسیتبار سرزمین پُنتوس، جایی در کرانهی خورتاب و خورتاب خورآیی(ساحل جنوب و جنوب شرقی) دریای سیاه در آناتولی که پایتخت آن شهر سینوپ بود، همچنین گمارش(انتصاب) فرماندهی ارتش سراسری برای یک چرخهی زمانی و راهبری جنگ از کامیک(اختیار)های مهستان بود. مهستان، پادشاه را برای فرماندهی ارتش و راهبری لشگرکشی و جنگ برگزیده بود. مهستان از ۱۳۵سال پیش از زایش و با پایانیافتن ساخت شهر تیسپون(تیسفون)، پایتخت تازهی اشکانیان، نشستهای خود را در این شهر برگزار میکرد.
تیسپون، ۷۷۲سال پایتخت ایران بود و پس از تازش اَرَب(عرب)ها، به دست آنان افتاد و ویران شد. ولی ویرانهی کاخ خسرو انوشیروان ساسانی برجا ماند. کهننگاران آن را "کاخ داد" مینامیدند، زیرا انوشیروان با هرکس که خواستار دیدار او بود یا دادخواهی داشت، در این کاخ دیدار میکرد. وی زنجیری در میدان بیرونی کاخ آویخته بود که اگر کسی آن را میکشید، در سرای انوشیروان سدا(صدا)یی برمیخواست و او آگاه میشد. سپس به ایوان(بالکن) میرفت و به سخنان او گوش میداد و چنانچه نیاز بود، او را به دفتر کار خود فرامیخواند. گفته شده که این زنجیر به اندازهای بلند بود که هتا(حتی) کودکان میتوانستند آن را تکان دهند و با پادشاه دیدار کنند.
پژوهشگرانی که پیدایش و پیشینهی مردمسالاری را میکاوند، نوشتهاند که ایران در زمان اشکانیان دارای شیوهای از مردمسالاری بود. همچنین سرزمینهای دوردستی چون ارمنستان خودتُوان(خودمختار) بودند. مهستان نیز جایی بود تا نگر(نظر) همگان در آن شنیده و بررسی شود. رومیان، راهاندازی مهستان در زمان اشکانیان را فرتابییافته(الهامگرفته) از سنای روم و یونان میدانستند ولی پذیرفتن این داوخواهی(ادعا) دشوار است. زیرا ۱۷۳سال پیش از زایش، هنوز گستره(قلمرو)ی کابینهی روم در خورآسان(شرق) گسترش نیافته بود، با ایران همسایه نشده بود و دادوستدی میان دو کشور نبود.
برداشت از تارنمای #نوشیروان_کیهانی_زاده
برگردان به پارسی پاک #ادبسار
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادبسار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
#روزشمار نیاکان (دهه نخست ماه مارس)
به نوشتهی کهننگاران رومی، یونانی و ارمنی، همچنین با همسنجی گاهشماری(مقایسه تقویم)ها، ششمین پادشاه اشکانی، مهرداد يکم که ناموَر به مهرداد بزرگ بود، در روزی که به گمان برابر با یکم ماه مارس ۱۷۳سال پيش از زایش(میلاد) بود، بزرگان ايران را گرد هم آورد و گفت آهنگ آن دارد که کشور دارای آیین بنیادین(قانون اساسی) باشد و دادیک(حقوق) مردم و کارتاران(دولتیان) در آن روشن شود. باشندگان(حاضران) رای او را پسندیدند و کشور دارای آیین بنیادین و دو سگالشگاه(مجلس شورا) شد که به آن دو با هم «مِهِستان» ميگفتند.
گزینش جانشین پادشاه از میان شاهزادگان، نیوِ جنگ(اعلان جنگ)، پیشنهاد سازش(صلح)، همبستهکردن نیروها، برکنارکردن پادشاه چنانچه دچار دیوانگی، بیماری بهبودناپذیر یا کژکاری در کشورداری شود، از بایستگیهای(وظایف) مهستان بود. همچنین بهبود سامانهی باژ(مالیات) و دارایی، دستور زدن دانگ با فرتور/نگاره/رخشاره(عکس) تازه، گزینش پادشاهان ارمنستان، هایستن(تاییدکردن) نمادین پادشاهان پارسیتبار سرزمین پُنتوس، جایی در کرانهی خورتاب و خورتاب خورآیی(ساحل جنوب و جنوب شرقی) دریای سیاه در آناتولی که پایتخت آن شهر سینوپ بود، همچنین گمارش(انتصاب) فرماندهی ارتش سراسری برای یک چرخهی زمانی و راهبری جنگ از کامیک(اختیار)های مهستان بود. مهستان، پادشاه را برای فرماندهی ارتش و راهبری لشگرکشی و جنگ برگزیده بود. مهستان از ۱۳۵سال پیش از زایش و با پایانیافتن ساخت شهر تیسپون(تیسفون)، پایتخت تازهی اشکانیان، نشستهای خود را در این شهر برگزار میکرد.
تیسپون، ۷۷۲سال پایتخت ایران بود و پس از تازش اَرَب(عرب)ها، به دست آنان افتاد و ویران شد. ولی ویرانهی کاخ خسرو انوشیروان ساسانی برجا ماند. کهننگاران آن را "کاخ داد" مینامیدند، زیرا انوشیروان با هرکس که خواستار دیدار او بود یا دادخواهی داشت، در این کاخ دیدار میکرد. وی زنجیری در میدان بیرونی کاخ آویخته بود که اگر کسی آن را میکشید، در سرای انوشیروان سدا(صدا)یی برمیخواست و او آگاه میشد. سپس به ایوان(بالکن) میرفت و به سخنان او گوش میداد و چنانچه نیاز بود، او را به دفتر کار خود فرامیخواند. گفته شده که این زنجیر به اندازهای بلند بود که هتا(حتی) کودکان میتوانستند آن را تکان دهند و با پادشاه دیدار کنند.
پژوهشگرانی که پیدایش و پیشینهی مردمسالاری را میکاوند، نوشتهاند که ایران در زمان اشکانیان دارای شیوهای از مردمسالاری بود. همچنین سرزمینهای دوردستی چون ارمنستان خودتُوان(خودمختار) بودند. مهستان نیز جایی بود تا نگر(نظر) همگان در آن شنیده و بررسی شود. رومیان، راهاندازی مهستان در زمان اشکانیان را فرتابییافته(الهامگرفته) از سنای روم و یونان میدانستند ولی پذیرفتن این داوخواهی(ادعا) دشوار است. زیرا ۱۷۳سال پیش از زایش، هنوز گستره(قلمرو)ی کابینهی روم در خورآسان(شرق) گسترش نیافته بود، با ایران همسایه نشده بود و دادوستدی میان دو کشور نبود.
برداشت از تارنمای #نوشیروان_کیهانی_زاده
برگردان به پارسی پاک #ادبسار
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادبسار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
📚📖 @AdabSar
#روزشمار نیاکان - بیستوچهارم آپریل/چهارم اردیبهشت
🔅 ایران، پایهگذار نخستین بنیاد نویسندگی و ترزبانی(ترجمه) در جهان
نخستین بنیاد نویسندگی و ترزبانی نبیگ(ترجمهی کتاب) جهان، ماه آپریل سال ۵۵۲ ترسایی(میلادی) و به خواست خسروانوشیروان دادگر در ایران گشایش یافت. در کنار آن یک نامکسرا(کتابخانه)ی همگانی و پژوهشی برای گردآوری نسک(کتاب)های گوناگون از سراسر جهان ساخته شد. پارهای از گذشتهنگاران روز نوزدهم آپریل(سیام فروردین) و بیشتر آنها روز بیستوچهارم آپریل(چهارم اردیبهشت) همان سال را روز آغاز کار این بنیاد دانستهاند.
برای آوردن نیپیک(کتاب) از گوشهوکنار جهان به این بنیاد، خسروانوشیروان هتا(حتی) پزشک ویژهی خود "برزویه" را به هند فرستاد و او "کلیله و دمنه" را به ایران آورد که به پارسی میانه(پارسی ساسانی)، سپس به اربی(عربی) و دوباره به پارسی نوین (پارسی دری) برگردان شد.
چهار سده پس از خسرو یکم، سامانیان چنین بنیادی را در کنار نامکسرای همگانی "مرو" ساختند. این بنیاد "دانشنامهی نسک (دائرةالمعارف كتاب) و چاپ نامکسرای مرو" نام داشت و بزرگترين نسکخانه(کتابخانه) و کانون نگارش و ترزبانی نبیگ جهان در آن زمان بود که روزانه دستكم چهارسد(چهارصد) نگارنده، نوشتهها را رونویسی میکردند. این کانون به زنده داشتن زبان و ادب پارسی نیز یاری بسیاری رساند. روش كار نسکخانهی مرو، الگوی نامکسراهای همگانی و پژوهشی جهان امروز است. "مرو"، اينک در استان "ماری" کشور ترکمنستان است و نامکسرای مرو تا زمان تازش مغولان در فرارود(ماوراءالنهر) برپا بود.
✍🏻 برگرفته از تارنمای #نوشیروان_کیهانی_زاده
✍🏻 بازنویسی به #پیام_پارسی : #ادبسار
📚📖 @AdabSar
#روزشمار نیاکان - بیستوچهارم آپریل/چهارم اردیبهشت
🔅 ایران، پایهگذار نخستین بنیاد نویسندگی و ترزبانی(ترجمه) در جهان
نخستین بنیاد نویسندگی و ترزبانی نبیگ(ترجمهی کتاب) جهان، ماه آپریل سال ۵۵۲ ترسایی(میلادی) و به خواست خسروانوشیروان دادگر در ایران گشایش یافت. در کنار آن یک نامکسرا(کتابخانه)ی همگانی و پژوهشی برای گردآوری نسک(کتاب)های گوناگون از سراسر جهان ساخته شد. پارهای از گذشتهنگاران روز نوزدهم آپریل(سیام فروردین) و بیشتر آنها روز بیستوچهارم آپریل(چهارم اردیبهشت) همان سال را روز آغاز کار این بنیاد دانستهاند.
برای آوردن نیپیک(کتاب) از گوشهوکنار جهان به این بنیاد، خسروانوشیروان هتا(حتی) پزشک ویژهی خود "برزویه" را به هند فرستاد و او "کلیله و دمنه" را به ایران آورد که به پارسی میانه(پارسی ساسانی)، سپس به اربی(عربی) و دوباره به پارسی نوین (پارسی دری) برگردان شد.
چهار سده پس از خسرو یکم، سامانیان چنین بنیادی را در کنار نامکسرای همگانی "مرو" ساختند. این بنیاد "دانشنامهی نسک (دائرةالمعارف كتاب) و چاپ نامکسرای مرو" نام داشت و بزرگترين نسکخانه(کتابخانه) و کانون نگارش و ترزبانی نبیگ جهان در آن زمان بود که روزانه دستكم چهارسد(چهارصد) نگارنده، نوشتهها را رونویسی میکردند. این کانون به زنده داشتن زبان و ادب پارسی نیز یاری بسیاری رساند. روش كار نسکخانهی مرو، الگوی نامکسراهای همگانی و پژوهشی جهان امروز است. "مرو"، اينک در استان "ماری" کشور ترکمنستان است و نامکسرای مرو تا زمان تازش مغولان در فرارود(ماوراءالنهر) برپا بود.
✍🏻 برگرفته از تارنمای #نوشیروان_کیهانی_زاده
✍🏻 بازنویسی به #پیام_پارسی : #ادبسار
📚📖 @AdabSar
🇮🇷✨ @AdabSar
#روزشمار نیاکان - پیروزی ایرانیان در «زادروز روشنایی و گرمی» و بازسازی یک فرمانروایی ایرانی با گام نهادن پیروزمندانهی "مرداویز زیاری" به اسپادانا(اصفهان)
در آغازین روزهای ماه دسامبر سال ۹۳۱ ترسایی(میلادی) یا آذرماه ۳۱۰ خورشیدی، مرداويز زياری فرمانروا و رهبر مردم مازندران، گيلان، گرگان، کاسپین(قزوین) و ری پس از بیرون راندن سپاه عباسیان از کاشان، همدان و چند شهر دیگر و در هم کوبیدن آنان در نبردی که در ۴۹ گز(کیلومتر)ی اسپادانا رخ داد، به این شهر درون شد و اسپادانا را پایتخت ایران نامید. مرداویز زیاری یک ایراندوست، هوادار نوزایی و از بانیان خودایستایی/خودسالاری (استقلال) ایران بود.
در همين روز مرداويز در میان مردم اسپادانا که برای پیشواز او گرد آمده بودند، گفت که من و یارانم برای پاسداری از ميهن شمشير برداشته و جان خود را در دست گرفتهایم. در زادروز روشنایی و گرمی [روز جشن اذرگان در نهم آذر] كه روزی خوش برای ايرانيان بود، در نزدیکی اسپادانا سپاهیان عباسی را بشستيم و از ایران بگریزاندیم. من از دیلمان برخاستهام. از ميان مردمی شکستناپذير. هيچكس برای دشمنیاری(خیانت به کشور) و دغاکاری گذشتهی خود کیفر نمیشود. ولی از این پس، کیفر دشمنیاری مرگ است.
از اين پس به پارسی سخن بگویید و همهی آیینها و جشنهای گذشته را كه برماند(میراث) فرهنگی ما است، به همان شیوه پاس بدارید و برگزار کنید. ترس و دروغ را از خود دور سازيد كه مايهی همهی بدبختیها است. من یک مسلمان هستم و برگزاری آیینهای میهنی بر پاد(مخالف) اسلام نیست. اگر آیینها و زبان خود را پاس بداریم، ایرانی میمانیم.
پایبندی به گفتار نیک، کردار نیک و اندیشهی نیک اندرز نياكانمان است كه پیشینه و بزرگی خود را بر پايهی آن استوار داشته بودند و هرگاه كه از چارچوب آن برون شدند، آسيب ديدند. من امسال جشن سده را در این شهر برپا میدارم تا یادآور سه آموزهی کهن ما باشد.
در اين گردهمایی، ياران و پيروان مرداويز همچون برادران بويه در کنار او بودند و پس از مرگ مرداويز سراسر ايران را آزاد کردند، بغداد را گرفتند، کیش گروهی(شیعه) را آیینمند(رسمی) کردند، و پادشاه(خلیفه) روشگرایان(سنیها) را دستنشانده خود كردند.
نوشتهاند که مردوايز درسال ۹۳۵ ترسایی و چهار سال پس از گام نهادن به اسپادانا، در همين شهر به دست کارگران بیگانه و برای سختگیری فراوانی که به آنان داشت، کشته شد. این شهر در سال ۶۴۱ به دست تازیان افتاده بود.
درباره مرداویز نوشتهاند که او جاهپرست نبود. او شیفتهی ایران بود و فرمانروایانی که چون خودش آرمان آزادی ایران را داشتند، برمیگزید. یک نمونهی آن نصر سامانی، فرمانروای فرارود(ماوراءالنهر) خراسان و اَپاختر خوربَری(شمالغربی) ایران بود.
برگرفته از تارنمای #نوشیروان_کیهانی_زاده
بازنویسی به پارسی پاک: ادبسار
🇮🇷✨ @AdabSar
#روزشمار نیاکان - پیروزی ایرانیان در «زادروز روشنایی و گرمی» و بازسازی یک فرمانروایی ایرانی با گام نهادن پیروزمندانهی "مرداویز زیاری" به اسپادانا(اصفهان)
در آغازین روزهای ماه دسامبر سال ۹۳۱ ترسایی(میلادی) یا آذرماه ۳۱۰ خورشیدی، مرداويز زياری فرمانروا و رهبر مردم مازندران، گيلان، گرگان، کاسپین(قزوین) و ری پس از بیرون راندن سپاه عباسیان از کاشان، همدان و چند شهر دیگر و در هم کوبیدن آنان در نبردی که در ۴۹ گز(کیلومتر)ی اسپادانا رخ داد، به این شهر درون شد و اسپادانا را پایتخت ایران نامید. مرداویز زیاری یک ایراندوست، هوادار نوزایی و از بانیان خودایستایی/خودسالاری (استقلال) ایران بود.
در همين روز مرداويز در میان مردم اسپادانا که برای پیشواز او گرد آمده بودند، گفت که من و یارانم برای پاسداری از ميهن شمشير برداشته و جان خود را در دست گرفتهایم. در زادروز روشنایی و گرمی [روز جشن اذرگان در نهم آذر] كه روزی خوش برای ايرانيان بود، در نزدیکی اسپادانا سپاهیان عباسی را بشستيم و از ایران بگریزاندیم. من از دیلمان برخاستهام. از ميان مردمی شکستناپذير. هيچكس برای دشمنیاری(خیانت به کشور) و دغاکاری گذشتهی خود کیفر نمیشود. ولی از این پس، کیفر دشمنیاری مرگ است.
از اين پس به پارسی سخن بگویید و همهی آیینها و جشنهای گذشته را كه برماند(میراث) فرهنگی ما است، به همان شیوه پاس بدارید و برگزار کنید. ترس و دروغ را از خود دور سازيد كه مايهی همهی بدبختیها است. من یک مسلمان هستم و برگزاری آیینهای میهنی بر پاد(مخالف) اسلام نیست. اگر آیینها و زبان خود را پاس بداریم، ایرانی میمانیم.
پایبندی به گفتار نیک، کردار نیک و اندیشهی نیک اندرز نياكانمان است كه پیشینه و بزرگی خود را بر پايهی آن استوار داشته بودند و هرگاه كه از چارچوب آن برون شدند، آسيب ديدند. من امسال جشن سده را در این شهر برپا میدارم تا یادآور سه آموزهی کهن ما باشد.
در اين گردهمایی، ياران و پيروان مرداويز همچون برادران بويه در کنار او بودند و پس از مرگ مرداويز سراسر ايران را آزاد کردند، بغداد را گرفتند، کیش گروهی(شیعه) را آیینمند(رسمی) کردند، و پادشاه(خلیفه) روشگرایان(سنیها) را دستنشانده خود كردند.
نوشتهاند که مردوايز درسال ۹۳۵ ترسایی و چهار سال پس از گام نهادن به اسپادانا، در همين شهر به دست کارگران بیگانه و برای سختگیری فراوانی که به آنان داشت، کشته شد. این شهر در سال ۶۴۱ به دست تازیان افتاده بود.
درباره مرداویز نوشتهاند که او جاهپرست نبود. او شیفتهی ایران بود و فرمانروایانی که چون خودش آرمان آزادی ایران را داشتند، برمیگزید. یک نمونهی آن نصر سامانی، فرمانروای فرارود(ماوراءالنهر) خراسان و اَپاختر خوربَری(شمالغربی) ایران بود.
برگرفته از تارنمای #نوشیروان_کیهانی_زاده
بازنویسی به پارسی پاک: ادبسار
🇮🇷✨ @AdabSar
☀️🍉 @AdabSar
🎂🎈 بنیاد نهادن جشن زادروز در ایران برای نخستینبار در جهان
اردشیر یکم ساسانی یا اردشیر پاپکان، نخستین پادشاه ساسانی در جشن شب چلهی سال ۲۳۳ ترسایی (میلادی) دین زرتشتی را کیش آیینمند(رسمی) ایران خواند و دستور داد آتشکدههای خاموش روشن شوند، گردآوری آموزشهای زرتشت که از زمان بلاش یکم اشکانی آغاز شده بود به سرانجام برسد و در دسترس همگان باشد.
در این جشن اردشیر مردم را فراخواند که هر سال زادروز خود را جشن بگیرند تا گذشت زمان را از یاد نبرند، نیکی پیشه کنند و با گرد هم آمدن همبستگی آنان سست نشود.
او به سالخوردگان یادآور شد که برای سربلندی بازماندگان، نام نیک از خود به یادگار بگذارند، به جوانان اندرز دهند و آموختههای زندگی خود را به آنان بیاموزند.
هرودوت در نخستین نبیگ(کتاب) خود نوشته است که پارسها «زادروز» خود را جشن میگیرند، جامهی نو میپوشند، به بستگان مهمانی میدهند و شادی میکنند.
خلفتبریزی نگارنده برهان قاطع، ماکس مولر، کریستنِسن، مری بویس و دیگر خاورشناسان، ایرانیان را بنیادگذار جشن زادروز دانسته و نوشتهاند که این آیین سپس به روم و اروپا رفت و جهانی شد.
اردشیر پاپکان روزنگار(تقویم)ی به نام «کارنامک» داشت که دومین روزنامه جهان بهشمار آمده است. در این کارنامک نه تنها کارهای انجام شده آن روز، که برنامههای آینده و دیوانی را مینوشت و وزیران و دستیاران خود را از آن آگاه میکرد.
#روزشمار نیاکان
برگرفته از تارنمای #نوشیروان_کیهانی_زاده
بازنویسی به پارسی پاک: ادبسار
#جشن_زادروز
☀️🍉 @AdabSar
🎂🎈 بنیاد نهادن جشن زادروز در ایران برای نخستینبار در جهان
اردشیر یکم ساسانی یا اردشیر پاپکان، نخستین پادشاه ساسانی در جشن شب چلهی سال ۲۳۳ ترسایی (میلادی) دین زرتشتی را کیش آیینمند(رسمی) ایران خواند و دستور داد آتشکدههای خاموش روشن شوند، گردآوری آموزشهای زرتشت که از زمان بلاش یکم اشکانی آغاز شده بود به سرانجام برسد و در دسترس همگان باشد.
در این جشن اردشیر مردم را فراخواند که هر سال زادروز خود را جشن بگیرند تا گذشت زمان را از یاد نبرند، نیکی پیشه کنند و با گرد هم آمدن همبستگی آنان سست نشود.
او به سالخوردگان یادآور شد که برای سربلندی بازماندگان، نام نیک از خود به یادگار بگذارند، به جوانان اندرز دهند و آموختههای زندگی خود را به آنان بیاموزند.
هرودوت در نخستین نبیگ(کتاب) خود نوشته است که پارسها «زادروز» خود را جشن میگیرند، جامهی نو میپوشند، به بستگان مهمانی میدهند و شادی میکنند.
خلفتبریزی نگارنده برهان قاطع، ماکس مولر، کریستنِسن، مری بویس و دیگر خاورشناسان، ایرانیان را بنیادگذار جشن زادروز دانسته و نوشتهاند که این آیین سپس به روم و اروپا رفت و جهانی شد.
اردشیر پاپکان روزنگار(تقویم)ی به نام «کارنامک» داشت که دومین روزنامه جهان بهشمار آمده است. در این کارنامک نه تنها کارهای انجام شده آن روز، که برنامههای آینده و دیوانی را مینوشت و وزیران و دستیاران خود را از آن آگاه میکرد.
#روزشمار نیاکان
برگرفته از تارنمای #نوشیروان_کیهانی_زاده
بازنویسی به پارسی پاک: ادبسار
#جشن_زادروز
☀️🍉 @AdabSar
🇮🇷✨ @AdabSar
هشتم دی، گرامیداشت پاسدار زبان پارسی
#رادمان_پورماهک
بپاخیزیها و از جان گذشتگیهای آزادیخواهان ایرانی در سدههای نهم و دهم ترسایی، از درخشانترین رویدادهای آموزنده و برانگیزانندهی جهان است.
"رادمان پور ماهک"(رادمان پسر ماهک) که امروز او را با نام "یعقوب لیث صفاری" و "یعقوب عیار" میشناسیم، یکی از برجستهترین کسانی است که پس از تازش ارب(عرب)ها به ایران، کوشید آیین و فرهنگ ایرانی را از گزند بهدور نگهدارد و و زبان شیوای پارسی را با آیینمَند(رسمی) کردن آن، زنده بدارد. او یکی از اَیباران(عیاران) دلاور و هوشمند ایران بود که کوششهای وی برای آب و خاک و فرهنگ ایران در درازنای زمان همچنان ارزنده و پررنگ است. او کُهرُمان(قهرمان) پایداری میهنی ایرانیان و ایرانیتباران در برابر بیگانگان بود.
رادمان، نخستین کسی بود که زبان پارسی را ۲۰۰ سال پس از تازش به ایران، زبان آیینی ایران دانست. از زمان تازش اربها تا زمان رادمان، زبان آیینی ایران تازی بود. او پیش از فردوسی میزیست و سخن گفتن ایرانیان به زبان تازی را ننگ میشمرد. اگر کوشش آزادیخواهان و میهندوستانی چون او و فردوسی توسی نبود، شاید ما نیز همچون مسر(مصر)یان و بسیاری از کشورهای نزدیک، زبان مهادین(اصیل) خویش را از دست داده بودیم. میرجلالالدین کزازی نیز باور دارد که پارسی زبان سختجانی است و از فراز و فرودهای سختی گذشته، ولی زنده مانده است.
رادمان پور ماهک در سال ۲۵۴ فَرارَفتِ ماهی(هجری قمری) یا ۸۶۸ ترسایی(میلادی) پس از آزادسازی کرمان، زبان پارسی را آیینی(رسمی) کرد. رادمان دستور داده بود که اگر کسی در رواگ زبان دیگری برای جایگزینی پارسی بکوشد، سخت کیفر شود. او در این سال سراسر سرزمین پارس را آزاد کرد و پس از آزاد کردن خوزستان بیمار شد و درگذشت. چند سالی است که روز هشتم دی در کنار آرامگاهاش در نزدیکی شهر دِژپُل(دزفول)، آیین "روز میهنی(ملی) گرامیداشت یعقوب لیث صفاری" برگزار میشود.
امروز زبانشناسان دریافتهاند که فردید(منظور) رادمان از زنده نگه داشتن زبان پارسی، همان گویش(لهجه)ای بود که درباریان ساسانی بدان مینوشتند و میگفتند و به گمان، سرآغاز پارسی دَری بود. گویشی که آن را پارسی دربار مینامیدند. پارسی دَری، فرزند پارسی میانه و نوه پارسی باستان است.
پس از او، سامانیان و خاندان بویه(آلبویه) زبان پارسی را گسترش دادند و از نابودی آن جلوگیری کردند. سامانیان به رواگ(رواج) زبان پارسی میاندیشیدند و غزنویان نیز پارسی را به هندوستان بردند.
محسن ابوالقاسمی در نبیک(کتاب) "تاریخ زبان فارسی" آوردهاست: "[...]در سال ۲۵۴ هجری، یعقوب لیث صفار، دولت مستقل ایران را در شهر زرنج سیستان تاسیس کرد و زبان فارسی دری را زبان رسمی کرد که تاکنون ادامه دارد[...]"
در بنمایههای کهن نیز از این رویداد نام برده شده است.
#روزشمار نیاکان
✍🏼 برداشت آزاد از تارنمای "امروز در تاریخ"
نویسنده: #نوشیروان_کیهانی_زاده
ویرایش و برگردان به پارسی پاک: ادبسار
🇮🇷✨ @AdabSar
goo.gl/7yx7JF
هشتم دی، گرامیداشت پاسدار زبان پارسی
#رادمان_پورماهک
بپاخیزیها و از جان گذشتگیهای آزادیخواهان ایرانی در سدههای نهم و دهم ترسایی، از درخشانترین رویدادهای آموزنده و برانگیزانندهی جهان است.
"رادمان پور ماهک"(رادمان پسر ماهک) که امروز او را با نام "یعقوب لیث صفاری" و "یعقوب عیار" میشناسیم، یکی از برجستهترین کسانی است که پس از تازش ارب(عرب)ها به ایران، کوشید آیین و فرهنگ ایرانی را از گزند بهدور نگهدارد و و زبان شیوای پارسی را با آیینمَند(رسمی) کردن آن، زنده بدارد. او یکی از اَیباران(عیاران) دلاور و هوشمند ایران بود که کوششهای وی برای آب و خاک و فرهنگ ایران در درازنای زمان همچنان ارزنده و پررنگ است. او کُهرُمان(قهرمان) پایداری میهنی ایرانیان و ایرانیتباران در برابر بیگانگان بود.
رادمان، نخستین کسی بود که زبان پارسی را ۲۰۰ سال پس از تازش به ایران، زبان آیینی ایران دانست. از زمان تازش اربها تا زمان رادمان، زبان آیینی ایران تازی بود. او پیش از فردوسی میزیست و سخن گفتن ایرانیان به زبان تازی را ننگ میشمرد. اگر کوشش آزادیخواهان و میهندوستانی چون او و فردوسی توسی نبود، شاید ما نیز همچون مسر(مصر)یان و بسیاری از کشورهای نزدیک، زبان مهادین(اصیل) خویش را از دست داده بودیم. میرجلالالدین کزازی نیز باور دارد که پارسی زبان سختجانی است و از فراز و فرودهای سختی گذشته، ولی زنده مانده است.
رادمان پور ماهک در سال ۲۵۴ فَرارَفتِ ماهی(هجری قمری) یا ۸۶۸ ترسایی(میلادی) پس از آزادسازی کرمان، زبان پارسی را آیینی(رسمی) کرد. رادمان دستور داده بود که اگر کسی در رواگ زبان دیگری برای جایگزینی پارسی بکوشد، سخت کیفر شود. او در این سال سراسر سرزمین پارس را آزاد کرد و پس از آزاد کردن خوزستان بیمار شد و درگذشت. چند سالی است که روز هشتم دی در کنار آرامگاهاش در نزدیکی شهر دِژپُل(دزفول)، آیین "روز میهنی(ملی) گرامیداشت یعقوب لیث صفاری" برگزار میشود.
امروز زبانشناسان دریافتهاند که فردید(منظور) رادمان از زنده نگه داشتن زبان پارسی، همان گویش(لهجه)ای بود که درباریان ساسانی بدان مینوشتند و میگفتند و به گمان، سرآغاز پارسی دَری بود. گویشی که آن را پارسی دربار مینامیدند. پارسی دَری، فرزند پارسی میانه و نوه پارسی باستان است.
پس از او، سامانیان و خاندان بویه(آلبویه) زبان پارسی را گسترش دادند و از نابودی آن جلوگیری کردند. سامانیان به رواگ(رواج) زبان پارسی میاندیشیدند و غزنویان نیز پارسی را به هندوستان بردند.
محسن ابوالقاسمی در نبیک(کتاب) "تاریخ زبان فارسی" آوردهاست: "[...]در سال ۲۵۴ هجری، یعقوب لیث صفار، دولت مستقل ایران را در شهر زرنج سیستان تاسیس کرد و زبان فارسی دری را زبان رسمی کرد که تاکنون ادامه دارد[...]"
در بنمایههای کهن نیز از این رویداد نام برده شده است.
#روزشمار نیاکان
✍🏼 برداشت آزاد از تارنمای "امروز در تاریخ"
نویسنده: #نوشیروان_کیهانی_زاده
ویرایش و برگردان به پارسی پاک: ادبسار
🇮🇷✨ @AdabSar
goo.gl/7yx7JF
🔷💠🔹🔹
@AdabSar
بازداشت و مرگ خسروپرویز یکی از رویدادهای دگرگونکننده جهان شد
۳۱ دسامبر سال ۶۲۷ ترسایی(میلادی) برابر با دهم دی یا روزی در همان نزدیکی، خسروپرویز یا خسرو دوم از دودمان ساسانی بهدست افسران ارتش بازداشت شد و این آغازی بود بر پایان پادشاهی توانمند ایران.
آرمان خسرو پرویز، رساندن مرزهای ایران به روزگار داریوش بزرگ بود. از اینرو جنگهای گستردهای انجام داد و آسیای باختری و مسر(مصر) را گرفت و چلیپای سِپَندِ ترسایان (صلیب مقدس مسیحیان) را که مسیها(مسیح) برآن آویخته شده بود به تیسپون(تیسفون) آورد، ارتش را فرسوده کرده و از مردم باژ(باج، خراج) سنگین میگرفت و به شَوَند(دلیلِ) شکستی که یکسال پیش از این در جنگ نینوا از رومِ خاوری خورده بود به بادهگساری روی آورده و در بیشتر نشستهای ارتشی مست بود. با نگر به آنچه گفته شد و به درخواست افسران ارتش (که در برابر دشمن سرگردان شده بودند) و با پَسَندِش(تصویب) فرزندش "شیرویه" یا غباد دوم او را بازداشت کردند و شیرویه را برتخت فرمانروایی ایران نشاندند. ولی بازداشت خسرو پرویز که ۳۷ سال پادشاه ایران بود، به بهبود روزگار کشور نیانجامید. زیرا تا او زنده بود، بزرگان کشور پادشاهی پسرش را نمیپذیرفتند. چند هفته پس از آن، خسرو پرویز به دستور سپهبدان و بهدست زندانبان کشته شد و نُه سال پس از آن ارتش ایران در کادُسی(قادسیه) شکست خورد.
همچنین سپاه روم نیز که در این جنگها ناتوان شده بود در برابر تازیان شکست خورد. مرگ خسروپرویز یکی از رویدادهای دگرگونکننده در جهان بود.
پس از خسروپرویز و در چهار سال و چندماه پیش از شکست کادوسی، ۱۰ تن در ایران به پادشاهی رسیدند: غباد دوم یا شیرویه، اردشیر سوم، خسرو سوم، جوانشیر، پوراندخت، گشتاسب، آذرمیدخت، هرمز پنجم، پیروز، خسرو پنجم و یزدگرد سوم که واپسین پادشاه دودمان ساسانی بود و در مرو کشته شد. پوراندخت و آذرمیدخت دختران خسرو پرویز بودند. پوراندخت ۱۷ ماه پادشاهی کرد ولی پادشاهی آذرمیدخت بسیار کوتاه بود.
#روزشمار نیاکان
برداشت آزاد از تارنمای "امروز در تاریخ"، نویسنده #نوشیروان_کیهانی_زاده
بازنویسی و برگردان به پارسی پاک: ادبسار
@AdabSar
💠🔷🔹🔹
@AdabSar
بازداشت و مرگ خسروپرویز یکی از رویدادهای دگرگونکننده جهان شد
۳۱ دسامبر سال ۶۲۷ ترسایی(میلادی) برابر با دهم دی یا روزی در همان نزدیکی، خسروپرویز یا خسرو دوم از دودمان ساسانی بهدست افسران ارتش بازداشت شد و این آغازی بود بر پایان پادشاهی توانمند ایران.
آرمان خسرو پرویز، رساندن مرزهای ایران به روزگار داریوش بزرگ بود. از اینرو جنگهای گستردهای انجام داد و آسیای باختری و مسر(مصر) را گرفت و چلیپای سِپَندِ ترسایان (صلیب مقدس مسیحیان) را که مسیها(مسیح) برآن آویخته شده بود به تیسپون(تیسفون) آورد، ارتش را فرسوده کرده و از مردم باژ(باج، خراج) سنگین میگرفت و به شَوَند(دلیلِ) شکستی که یکسال پیش از این در جنگ نینوا از رومِ خاوری خورده بود به بادهگساری روی آورده و در بیشتر نشستهای ارتشی مست بود. با نگر به آنچه گفته شد و به درخواست افسران ارتش (که در برابر دشمن سرگردان شده بودند) و با پَسَندِش(تصویب) فرزندش "شیرویه" یا غباد دوم او را بازداشت کردند و شیرویه را برتخت فرمانروایی ایران نشاندند. ولی بازداشت خسرو پرویز که ۳۷ سال پادشاه ایران بود، به بهبود روزگار کشور نیانجامید. زیرا تا او زنده بود، بزرگان کشور پادشاهی پسرش را نمیپذیرفتند. چند هفته پس از آن، خسرو پرویز به دستور سپهبدان و بهدست زندانبان کشته شد و نُه سال پس از آن ارتش ایران در کادُسی(قادسیه) شکست خورد.
همچنین سپاه روم نیز که در این جنگها ناتوان شده بود در برابر تازیان شکست خورد. مرگ خسروپرویز یکی از رویدادهای دگرگونکننده در جهان بود.
پس از خسروپرویز و در چهار سال و چندماه پیش از شکست کادوسی، ۱۰ تن در ایران به پادشاهی رسیدند: غباد دوم یا شیرویه، اردشیر سوم، خسرو سوم، جوانشیر، پوراندخت، گشتاسب، آذرمیدخت، هرمز پنجم، پیروز، خسرو پنجم و یزدگرد سوم که واپسین پادشاه دودمان ساسانی بود و در مرو کشته شد. پوراندخت و آذرمیدخت دختران خسرو پرویز بودند. پوراندخت ۱۷ ماه پادشاهی کرد ولی پادشاهی آذرمیدخت بسیار کوتاه بود.
#روزشمار نیاکان
برداشت آزاد از تارنمای "امروز در تاریخ"، نویسنده #نوشیروان_کیهانی_زاده
بازنویسی و برگردان به پارسی پاک: ادبسار
@AdabSar
💠🔷🔹🔹
📜🖋 @AdabSar
🔅 سالگشت درگذشت «سیبویه» ایرانی که برای زبان اربی/عربی دستور زبان(صرفونحو) نوشت
و نگاهی به جایگاه جهانی ادب پارسی
🖋 با نگاه به روزنگارهای جهانی، «سیبویهSibbuyeh» زبانشناس نامدار ایرانی در نخستین هفتهی ژانویهی سال ۷۹۳ ترسایی در شیراز درگذشت. او زادهی استان پارس بود. سیبویه نخستین کسی بود که برای زبان اربی دستور زبان نوشت و آواهای این زبان را سامان داد. نشانههای ــَــِـُــًــٍــٌ ساختهی سیبویه است. این کار در زمان خود شاهکار بود و او را با نام «سیبویه نحوی» میخواندند. سیبویه به مانک(معنی) کسی است که بوی میوهی سیب میدهد. بی کوشش او پیشرفت زبان اربی شایا(ممکن) نبود و این زبان به شیوهی کنونیاش پایدار نمیماند. همین یک رخداد پاسخی درخور به پارسیستیزانی است که زبان تنومند، باستانی و ریشهدار پارسی را گویشی از زبان اربی میدانند.
🖋 هنگامی که از ادبسار(ادبیات) پارسی نام برده میشود فردید(منظور) همهی آن چیزی است ایرانیان و پارسیگویان سراسر جهان سروده و نگاشتهاند و گسترهی آن سراسر سرزمینهایی است که فرهنگ ایرانی و زبان پارسی در آنها روامند(رایج) بود. ادب کنونی ایران مرزهای فرهنگی گسترده در سراسر آسیای میانه، ایران خاوری، کشمیر، قفقاز و ایران باختری گذشته را در بر میگیرد. میدانیم که تا سدهها زبان دربار پادشاهان هند و عثمانی و زبان ادبوران(ادیبان) و اندیشمندان هندی و روسیه نیمروزی(جنوبی) پارسی بود.
«امیرخسرو دهلوی» و «محمد اقبال لاهوری» نمونههای برجستهی آن هستند. پس از خودسالاری(استقلال) پاکستان، سرود میهنی این کشور به زبان پارسی بود.
🖋 اکنون در دانشنامه(دایرهالمعارف)ها، ادب پارسی با پشتوانهی ادبی توانمند و نگارندگان و سرایندگانِ فَرینه(ممتاز)، گستردهترین ادبسار در همهی جهان شناخته شده است که با نگر(توجه) به اوستا، پیشینهی آن بیش از سههزار سال است. ادب پارسی بهویژه در سدههای میانی بالاترین تراز(سطح) در درازنای سدهها و هزارهها است. ارزش هازهشناسی(جامعهشناسی) ادب پارسی در سدههای میانی، در این است که آکنده از پند به همگان، از نوجوانان تا رامیاران(سیاستمداران) است. دیگر اینکه فراوانی چامه(شعر)های پارسی این زبان را که نشانهی گسترهی اندیشهی مردمانش است به «زبان چامه» نامور ساخته است. ما اکنون این جایگاه را وامدار سامانیان، فردوسی و سرایندگان سدهی نهم تا سیزدهم هستیم که خاستگاه بیشتر آنان ایران خورآیی(شرقی)، اَپاختر خورآیی(شمال شرقی)، آسیای میانه و پارس بود.
🖋 سرودگان پارسی بر خنیای ایرانی در میان کشورهای هنرخیز برتری بخشیده بودند. ادب و هنر مرزهای پیمانی را درمینوردند تا گواه کیستی مردمان خود باشند. یک نمونه از آن در سدههای گذشته برگردان کاووسنامه(قابوسنامه) است که یازده سده پیش از این به دست یک فرمانروای تبرستانی از دودمان زیاریان نوشته و به زبانهای یونانی، هبرو، اسپانیایی، ایتالیایی، آلمانی، انگلیسی و فرانسوی برگردانده شد. ترزبان(مترجم) آن به زبان انگلیسی «سر توماس نورث» بود.
🖋 ترزبانی(ترجمه) ادبی در جهان ارب(عرب) نیز با برگردان «کلیله و دمنه» از پارسی ساسانی به اربی و در سده هشتم ترسایی به دست «روزبه» انجام شد. روزبه را با نام ابنمقفع میشناختند. ولی شوربختانه با اینکه روزبه چنین کار ارزندهای در کارنامه داشت، منصور عباسی دستور داد تا جان او را بستانند.
#روزشمار نیاکان
برداشت آزاد از تارنمای "امروز در تاریخ"، نویسنده #نوشیروان_کیهانی_زاده
بازنویسی و برگردان به پارسی پاک: ادبسار
📜🖋 @AdabSar
🔅 سالگشت درگذشت «سیبویه» ایرانی که برای زبان اربی/عربی دستور زبان(صرفونحو) نوشت
و نگاهی به جایگاه جهانی ادب پارسی
🖋 با نگاه به روزنگارهای جهانی، «سیبویهSibbuyeh» زبانشناس نامدار ایرانی در نخستین هفتهی ژانویهی سال ۷۹۳ ترسایی در شیراز درگذشت. او زادهی استان پارس بود. سیبویه نخستین کسی بود که برای زبان اربی دستور زبان نوشت و آواهای این زبان را سامان داد. نشانههای ــَــِـُــًــٍــٌ ساختهی سیبویه است. این کار در زمان خود شاهکار بود و او را با نام «سیبویه نحوی» میخواندند. سیبویه به مانک(معنی) کسی است که بوی میوهی سیب میدهد. بی کوشش او پیشرفت زبان اربی شایا(ممکن) نبود و این زبان به شیوهی کنونیاش پایدار نمیماند. همین یک رخداد پاسخی درخور به پارسیستیزانی است که زبان تنومند، باستانی و ریشهدار پارسی را گویشی از زبان اربی میدانند.
🖋 هنگامی که از ادبسار(ادبیات) پارسی نام برده میشود فردید(منظور) همهی آن چیزی است ایرانیان و پارسیگویان سراسر جهان سروده و نگاشتهاند و گسترهی آن سراسر سرزمینهایی است که فرهنگ ایرانی و زبان پارسی در آنها روامند(رایج) بود. ادب کنونی ایران مرزهای فرهنگی گسترده در سراسر آسیای میانه، ایران خاوری، کشمیر، قفقاز و ایران باختری گذشته را در بر میگیرد. میدانیم که تا سدهها زبان دربار پادشاهان هند و عثمانی و زبان ادبوران(ادیبان) و اندیشمندان هندی و روسیه نیمروزی(جنوبی) پارسی بود.
«امیرخسرو دهلوی» و «محمد اقبال لاهوری» نمونههای برجستهی آن هستند. پس از خودسالاری(استقلال) پاکستان، سرود میهنی این کشور به زبان پارسی بود.
🖋 اکنون در دانشنامه(دایرهالمعارف)ها، ادب پارسی با پشتوانهی ادبی توانمند و نگارندگان و سرایندگانِ فَرینه(ممتاز)، گستردهترین ادبسار در همهی جهان شناخته شده است که با نگر(توجه) به اوستا، پیشینهی آن بیش از سههزار سال است. ادب پارسی بهویژه در سدههای میانی بالاترین تراز(سطح) در درازنای سدهها و هزارهها است. ارزش هازهشناسی(جامعهشناسی) ادب پارسی در سدههای میانی، در این است که آکنده از پند به همگان، از نوجوانان تا رامیاران(سیاستمداران) است. دیگر اینکه فراوانی چامه(شعر)های پارسی این زبان را که نشانهی گسترهی اندیشهی مردمانش است به «زبان چامه» نامور ساخته است. ما اکنون این جایگاه را وامدار سامانیان، فردوسی و سرایندگان سدهی نهم تا سیزدهم هستیم که خاستگاه بیشتر آنان ایران خورآیی(شرقی)، اَپاختر خورآیی(شمال شرقی)، آسیای میانه و پارس بود.
🖋 سرودگان پارسی بر خنیای ایرانی در میان کشورهای هنرخیز برتری بخشیده بودند. ادب و هنر مرزهای پیمانی را درمینوردند تا گواه کیستی مردمان خود باشند. یک نمونه از آن در سدههای گذشته برگردان کاووسنامه(قابوسنامه) است که یازده سده پیش از این به دست یک فرمانروای تبرستانی از دودمان زیاریان نوشته و به زبانهای یونانی، هبرو، اسپانیایی، ایتالیایی، آلمانی، انگلیسی و فرانسوی برگردانده شد. ترزبان(مترجم) آن به زبان انگلیسی «سر توماس نورث» بود.
🖋 ترزبانی(ترجمه) ادبی در جهان ارب(عرب) نیز با برگردان «کلیله و دمنه» از پارسی ساسانی به اربی و در سده هشتم ترسایی به دست «روزبه» انجام شد. روزبه را با نام ابنمقفع میشناختند. ولی شوربختانه با اینکه روزبه چنین کار ارزندهای در کارنامه داشت، منصور عباسی دستور داد تا جان او را بستانند.
#روزشمار نیاکان
برداشت آزاد از تارنمای "امروز در تاریخ"، نویسنده #نوشیروان_کیهانی_زاده
بازنویسی و برگردان به پارسی پاک: ادبسار
📜🖋 @AdabSar
Forwarded from ادبسار
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
#روزشمار نیاکان (دهه نخست ماه مارس)
به نوشتهی کهننگاران رومی، یونانی و ارمنی، همچنین با همسنجی گاهشماری(مقایسه تقویم)ها، ششمین پادشاه اشکانی، مهرداد يکم که ناموَر به مهرداد بزرگ بود، در روزی که به گمان برابر با یکم ماه مارس ۱۷۳سال پيش از زایش(میلاد) بود، بزرگان ايران را گرد هم آورد و گفت آهنگ آن دارد که کشور دارای آیین بنیادین(قانون اساسی) باشد و دادیک(حقوق) مردم و کارتاران(دولتیان) در آن روشن شود. باشندگان(حاضران) رای او را پسندیدند و کشور دارای آیین بنیادین و دو سگالشگاه(مجلس شورا) شد که به آن دو با هم «مِهِستان» ميگفتند.
گزینش جانشین پادشاه از میان شاهزادگان، نیوِ جنگ(اعلان جنگ)، پیشنهاد سازش(صلح)، همبستهکردن نیروها، برکنارکردن پادشاه چنانچه دچار دیوانگی، بیماری بهبودناپذیر یا کژکاری در کشورداری شود، از بایستگیهای(وظایف) مهستان بود. همچنین بهبود سامانهی باژ(مالیات) و دارایی، دستور زدن دانگ با فرتور/نگاره/رخشاره(عکس) تازه، گزینش پادشاهان ارمنستان، هایستن(تاییدکردن) نمادین پادشاهان پارسیتبار سرزمین پُنتوس، جایی در کرانهی خورتاب و خورتاب خورآیی(ساحل جنوب و جنوب شرقی) دریای سیاه در آناتولی که پایتخت آن شهر سینوپ بود، همچنین گمارش(انتصاب) فرماندهی ارتش سراسری برای یک چرخهی زمانی و راهبری جنگ از کامیک(اختیار)های مهستان بود. مهستان، پادشاه را برای فرماندهی ارتش و راهبری لشگرکشی و جنگ برگزیده بود. مهستان از ۱۳۵سال پیش از زایش و با پایانیافتن ساخت شهر تیسپون(تیسفون)، پایتخت تازهی اشکانیان، نشستهای خود را در این شهر برگزار میکرد.
تیسپون، ۷۷۲سال پایتخت ایران بود و پس از تازش اَرَب(عرب)ها، به دست آنان افتاد و ویران شد. ولی ویرانهی کاخ خسرو انوشیروان ساسانی برجا ماند. کهننگاران آن را "کاخ داد" مینامیدند، زیرا انوشیروان با هرکس که خواستار دیدار او بود یا دادخواهی داشت، در این کاخ دیدار میکرد. وی زنجیری در میدان بیرونی کاخ آویخته بود که اگر کسی آن را میکشید، در سرای انوشیروان سدا(صدا)یی برمیخواست و او آگاه میشد. سپس به ایوان(بالکن) میرفت و به سخنان او گوش میداد و چنانچه نیاز بود، او را به دفتر کار خود فرامیخواند. گفته شده که این زنجیر به اندازهای بلند بود که هتا(حتی) کودکان میتوانستند آن را تکان دهند و با پادشاه دیدار کنند.
پژوهشگرانی که پیدایش و پیشینهی مردمسالاری را میکاوند، نوشتهاند که ایران در زمان اشکانیان دارای شیوهای از مردمسالاری بود. همچنین سرزمینهای دوردستی چون ارمنستان خودتُوان(خودمختار) بودند. مهستان نیز جایی بود تا نگر(نظر) همگان در آن شنیده و بررسی شود. رومیان، راهاندازی مهستان در زمان اشکانیان را فرتابییافته(الهامگرفته) از سنای روم و یونان میدانستند ولی پذیرفتن این داوخواهی(ادعا) دشوار است. زیرا ۱۷۳سال پیش از زایش، هنوز گستره(قلمرو)ی کابینهی روم در خورآسان(شرق) گسترش نیافته بود، با ایران همسایه نشده بود و دادوستدی میان دو کشور نبود.
برداشت از تارنمای #نوشیروان_کیهانی_زاده
برگردان به پارسی پاک #ادبسار
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادبسار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
#روزشمار نیاکان (دهه نخست ماه مارس)
به نوشتهی کهننگاران رومی، یونانی و ارمنی، همچنین با همسنجی گاهشماری(مقایسه تقویم)ها، ششمین پادشاه اشکانی، مهرداد يکم که ناموَر به مهرداد بزرگ بود، در روزی که به گمان برابر با یکم ماه مارس ۱۷۳سال پيش از زایش(میلاد) بود، بزرگان ايران را گرد هم آورد و گفت آهنگ آن دارد که کشور دارای آیین بنیادین(قانون اساسی) باشد و دادیک(حقوق) مردم و کارتاران(دولتیان) در آن روشن شود. باشندگان(حاضران) رای او را پسندیدند و کشور دارای آیین بنیادین و دو سگالشگاه(مجلس شورا) شد که به آن دو با هم «مِهِستان» ميگفتند.
گزینش جانشین پادشاه از میان شاهزادگان، نیوِ جنگ(اعلان جنگ)، پیشنهاد سازش(صلح)، همبستهکردن نیروها، برکنارکردن پادشاه چنانچه دچار دیوانگی، بیماری بهبودناپذیر یا کژکاری در کشورداری شود، از بایستگیهای(وظایف) مهستان بود. همچنین بهبود سامانهی باژ(مالیات) و دارایی، دستور زدن دانگ با فرتور/نگاره/رخشاره(عکس) تازه، گزینش پادشاهان ارمنستان، هایستن(تاییدکردن) نمادین پادشاهان پارسیتبار سرزمین پُنتوس، جایی در کرانهی خورتاب و خورتاب خورآیی(ساحل جنوب و جنوب شرقی) دریای سیاه در آناتولی که پایتخت آن شهر سینوپ بود، همچنین گمارش(انتصاب) فرماندهی ارتش سراسری برای یک چرخهی زمانی و راهبری جنگ از کامیک(اختیار)های مهستان بود. مهستان، پادشاه را برای فرماندهی ارتش و راهبری لشگرکشی و جنگ برگزیده بود. مهستان از ۱۳۵سال پیش از زایش و با پایانیافتن ساخت شهر تیسپون(تیسفون)، پایتخت تازهی اشکانیان، نشستهای خود را در این شهر برگزار میکرد.
تیسپون، ۷۷۲سال پایتخت ایران بود و پس از تازش اَرَب(عرب)ها، به دست آنان افتاد و ویران شد. ولی ویرانهی کاخ خسرو انوشیروان ساسانی برجا ماند. کهننگاران آن را "کاخ داد" مینامیدند، زیرا انوشیروان با هرکس که خواستار دیدار او بود یا دادخواهی داشت، در این کاخ دیدار میکرد. وی زنجیری در میدان بیرونی کاخ آویخته بود که اگر کسی آن را میکشید، در سرای انوشیروان سدا(صدا)یی برمیخواست و او آگاه میشد. سپس به ایوان(بالکن) میرفت و به سخنان او گوش میداد و چنانچه نیاز بود، او را به دفتر کار خود فرامیخواند. گفته شده که این زنجیر به اندازهای بلند بود که هتا(حتی) کودکان میتوانستند آن را تکان دهند و با پادشاه دیدار کنند.
پژوهشگرانی که پیدایش و پیشینهی مردمسالاری را میکاوند، نوشتهاند که ایران در زمان اشکانیان دارای شیوهای از مردمسالاری بود. همچنین سرزمینهای دوردستی چون ارمنستان خودتُوان(خودمختار) بودند. مهستان نیز جایی بود تا نگر(نظر) همگان در آن شنیده و بررسی شود. رومیان، راهاندازی مهستان در زمان اشکانیان را فرتابییافته(الهامگرفته) از سنای روم و یونان میدانستند ولی پذیرفتن این داوخواهی(ادعا) دشوار است. زیرا ۱۷۳سال پیش از زایش، هنوز گستره(قلمرو)ی کابینهی روم در خورآسان(شرق) گسترش نیافته بود، با ایران همسایه نشده بود و دادوستدی میان دو کشور نبود.
برداشت از تارنمای #نوشیروان_کیهانی_زاده
برگردان به پارسی پاک #ادبسار
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادبسار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
🇮🇷✨ @AdabSar
هشتم دی، گرامیداشت پاسدار زبان پارسی گرامی باد
بپاخیزیها و از جان گذشتگیهای آزادیخواهان ایرانی در سدههای نهم و دهم ترسایی، از درخشانترین رویدادهای آموزنده و برانگیزانندهی جهان است.
«رادمان پور ماهک»(رادمان پسر ماهک) که امروز او را با نام «یعقوب لیث صفاری» و «یعقوب عیار» میشناسیم، یکی از برجستهترین کسانی است که پس از یورش تازیان به ایران، کوشید آیین و فرهنگ ایرانی را از گزند بهدور نگهدارد و و زبان شیوای پارسی را با آیینمَند(رسمی) کردن آن، زنده بدارد. او یکی از اَیباران(عیاران) دلاور و هوشمند ایران بود که کوششهای وی برای آب و خاک و فرهنگ ایران در درازنای زمان همچنان ارزنده و پررنگ است. او کُهرُمان(قهرمان) پایداری میهنی ایرانیان و ایرانیتباران در برابر بیگانگان بود.
رادمان، نخستین کسی بود که زبان پارسی را ۲۰۰ سال پس از تازش به ایران، زبان آیینی ایران دانست. از زمان تازش تا زمان رادمان، زبان آیینی ایران تازی بود. او پیش از فردوسی میزیست و سخن گفتن ایرانیان به زبان بیگانه را ننگ میشمرد. اگر کوشش آزادیخواهان و میهندوستانی چون او و فردوسی توسی نبود، شاید ما نیز همچون مردم مسر(مصر)، اراک(عراق)، سوریه و بسیاری از کشورهای نزدیک، زبان مهادین(اصیل) خویش را از دست داده بودیم. هرچند که «میرجلالالدین کزازی» باور دارد که پارسی زبان سختجانی است و از فراز و فرودهای سختی گذشته و زنده مانده است.
#رادمان_پورماهک در سال ۲۵۴ فَرارَفتِ ماهی(هجری قمری) یا ۸۶۸ ترسایی(میلادی) پس از آزادسازی کرمان، زبان پارسی را آیینی(رسمی) کرد. رادمان دستور داده بود که اگر کسی در رواگ(رواج) زبان دیگری برای جایگزینی پارسی بکوشد، سخت کیفر شود. او در این سال سراسر سرزمین پارس را آزاد کرد و پس از آزاد کردن خوزستان بیمار شد و درگذشت. چند سالی است که روز هشتم دی در کنار آرامگاهاش در نزدیکی شهر دِژپُل(دزفول)، آیین «روز میهنی(ملی) گرامیداشت یعقوب لیث صفاری» برگزار میشود.
#نوشیروان_کیهانی_زاده در تارنمای «امروز در تاریخ» نوشته است که امروز زبانشناسان دریافتهاند که فردید(منظور) رادمان از زنده نگه داشتن زبان پارسی، همان گویش(لهجه)ای بود که درباریان ساسانی بدان مینوشتند و میگفتند و به گمان، سرآغاز پارسی دَری بود. گویشی که آن را پارسی دربار مینامیدند. پارسی دَری، فرزند پارسی میانه و نوهی پارسی باستان است.
پس از او، سامانیان و خاندان بویه(آلبویه) زبان پارسی را گسترش دادند و از نابودی آن جلوگیری کردند. سامانیان به رواگ(رواج) زبان پارسی میاندیشیدند و غزنویان نیز پارسی را به هندوستان بردند.
محسن ابوالقاسمی در نبیک(کتاب) «تاریخ زبان فارسی» آوردهاست: «[...]در سال ۲۵۴ هجری، یعقوب لیث صفار، دولت مستقل ایران را در شهر زرنج سیستان تاسیس کرد و زبان فارسی دری را زبان رسمی کرد که تاکنون ادامه دارد[...]»
در بنمایههای کهن نیز از این رویداد نام برده شده است.
🇮🇷✨ @AdabSar
goo.gl/7yx7JF
هشتم دی، گرامیداشت پاسدار زبان پارسی گرامی باد
بپاخیزیها و از جان گذشتگیهای آزادیخواهان ایرانی در سدههای نهم و دهم ترسایی، از درخشانترین رویدادهای آموزنده و برانگیزانندهی جهان است.
«رادمان پور ماهک»(رادمان پسر ماهک) که امروز او را با نام «یعقوب لیث صفاری» و «یعقوب عیار» میشناسیم، یکی از برجستهترین کسانی است که پس از یورش تازیان به ایران، کوشید آیین و فرهنگ ایرانی را از گزند بهدور نگهدارد و و زبان شیوای پارسی را با آیینمَند(رسمی) کردن آن، زنده بدارد. او یکی از اَیباران(عیاران) دلاور و هوشمند ایران بود که کوششهای وی برای آب و خاک و فرهنگ ایران در درازنای زمان همچنان ارزنده و پررنگ است. او کُهرُمان(قهرمان) پایداری میهنی ایرانیان و ایرانیتباران در برابر بیگانگان بود.
رادمان، نخستین کسی بود که زبان پارسی را ۲۰۰ سال پس از تازش به ایران، زبان آیینی ایران دانست. از زمان تازش تا زمان رادمان، زبان آیینی ایران تازی بود. او پیش از فردوسی میزیست و سخن گفتن ایرانیان به زبان بیگانه را ننگ میشمرد. اگر کوشش آزادیخواهان و میهندوستانی چون او و فردوسی توسی نبود، شاید ما نیز همچون مردم مسر(مصر)، اراک(عراق)، سوریه و بسیاری از کشورهای نزدیک، زبان مهادین(اصیل) خویش را از دست داده بودیم. هرچند که «میرجلالالدین کزازی» باور دارد که پارسی زبان سختجانی است و از فراز و فرودهای سختی گذشته و زنده مانده است.
#رادمان_پورماهک در سال ۲۵۴ فَرارَفتِ ماهی(هجری قمری) یا ۸۶۸ ترسایی(میلادی) پس از آزادسازی کرمان، زبان پارسی را آیینی(رسمی) کرد. رادمان دستور داده بود که اگر کسی در رواگ(رواج) زبان دیگری برای جایگزینی پارسی بکوشد، سخت کیفر شود. او در این سال سراسر سرزمین پارس را آزاد کرد و پس از آزاد کردن خوزستان بیمار شد و درگذشت. چند سالی است که روز هشتم دی در کنار آرامگاهاش در نزدیکی شهر دِژپُل(دزفول)، آیین «روز میهنی(ملی) گرامیداشت یعقوب لیث صفاری» برگزار میشود.
#نوشیروان_کیهانی_زاده در تارنمای «امروز در تاریخ» نوشته است که امروز زبانشناسان دریافتهاند که فردید(منظور) رادمان از زنده نگه داشتن زبان پارسی، همان گویش(لهجه)ای بود که درباریان ساسانی بدان مینوشتند و میگفتند و به گمان، سرآغاز پارسی دَری بود. گویشی که آن را پارسی دربار مینامیدند. پارسی دَری، فرزند پارسی میانه و نوهی پارسی باستان است.
پس از او، سامانیان و خاندان بویه(آلبویه) زبان پارسی را گسترش دادند و از نابودی آن جلوگیری کردند. سامانیان به رواگ(رواج) زبان پارسی میاندیشیدند و غزنویان نیز پارسی را به هندوستان بردند.
محسن ابوالقاسمی در نبیک(کتاب) «تاریخ زبان فارسی» آوردهاست: «[...]در سال ۲۵۴ هجری، یعقوب لیث صفار، دولت مستقل ایران را در شهر زرنج سیستان تاسیس کرد و زبان فارسی دری را زبان رسمی کرد که تاکنون ادامه دارد[...]»
در بنمایههای کهن نیز از این رویداد نام برده شده است.
🇮🇷✨ @AdabSar
goo.gl/7yx7JF
📜🖋 @AdabSar
🔅 سالگشت درگذشت «سیبویه» ایرانی که برای زبان اربی/عربی دستور زبان(صرفونحو) نوشت
و نگاهی به جایگاه جهانی ادب پارسی
🖋 با نگاه به روزنگارهای جهانی، «سیبویهSibbuyeh» زبانشناس نامدار ایرانی در نخستین هفتهی ژانویهی سال ۷۹۳ ترسایی در شیراز درگذشت. او زادهی استان پارس بود. سیبویه نخستین کسی بود که برای زبان عربی دستور زبان نوشت و آواهای این زبان را سامان داد. نشانههای ــَــِـُـــــًــٍــٌ ساختهی سیبویه است. این کار در زمان خود شاهکار بود و او را با نام «سیبویه نحوی» میخواندند. سیبویه به مانک(معنی) کسی است که بوی میوهی سیب میدهد. بی کوشش او پیشرفت زبان عربی شایا(ممکن) نبود و این زبان به شیوهی کنونیاش پایدار نمیماند. همین یک رخداد پاسخی درخور به پارسیستیزانی است که زبان تنومند، باستانی و ریشهدار پارسی را گویشی از زبان تازی میدانند.
🖋 هنگامی که از ادبسار(ادبیات) پارسی نام برده میشود فردید(منظور) همهی آن چیزی است که ایرانیان و پارسیگویان سراسر جهان سروده و نگاشتهاند و گسترهی آن سراسر سرزمینهایی است که فرهنگ ایرانی و زبان پارسی در آنها روامند(رایج) بود. ادب کنونی ایران مرزهای فرهنگی گسترده در سراسر آسیای میانه، ایران خاوری، کشمیر، گابگـَه(قفقاز) و ایران باختری گذشته را در بر میگیرد. میدانیم که تا سدهها زبان دربار پادشاهان هند و عثمانی و زبان ادبوران(ادیبان) و اندیشمندان هندی و روسیه نیمروزی(جنوبی) پارسی بود.
«امیرخسرو دهلوی» و «محمد اقبال لاهوری» نمونههای برجستهی آن هستند. پس از خودسالاری(استقلال) پاکستان، سرود میهنی این کشور به زبان پارسی بود.
🖋 اکنون در دانشنامه(دایرهالمعارف)ها، ادب پارسی با پشتوانهی ادبی توانمند و نگارندگان و سرایندگانِ فَرینه(ممتاز)، گستردهترین ادبسار در همهی جهان شناخته شده است که با نگر(توجه) به اوستا، پیشینهی آن بیش از سههزار سال است. ادب پارسی بهویژه در سدههای میانی بالاترین تراز(سطح) در درازنای سدهها و هزارهها است. ارزش هازهشناسی(جامعهشناسی) ادب پارسی در سدههای میانی، در این است که آکنده از پند به همگان، از نوجوانان تا رامیاران(سیاستمداران) است. دیگر اینکه فراوانی چامه(شعر)های پارسی این زبان را که نشانهی گسترهی اندیشهی مردمانش است به «زبان چامه» نامور ساخته است. ما اکنون این جایگاه را وامدار سامانیان، فردوسی و سرایندگان سدهی نهم تا سیزدهم هستیم که خاستگاه بیشتر آنان ایران خورآیی(شرقی)، اَپاختر خورآیی(شمال شرقی)، آسیای میانه و پارس بود.
🖋 سرودگان پارسی بر خنیای ایرانی در میان کشورهای هنرخیز برتری بخشیده بودند. ادب و هنر مرزهای پیمانی را درمینوردند تا گواه کیستی مردمان خود باشند. یک نمونه از آن در سدههای گذشته برگردان کاووسنامه(قابوسنامه) است که یازده سده پیش از این به دست یک فرمانروای تبرستانی از دودمان زیاریان نوشته و به زبانهای یونانی، هبرو، اسپانیایی، ایتالیایی، آلمانی، انگلیسی و فرانسوی برگردانده شد. ترزبان(مترجم) آن به زبان انگلیسی «سر توماس نورث» بود.
🖋 ترزبانی(ترجمه) ادبی در جهان ارب/عرب نیز با برگردان «کلیله و دمنه» از پارسی ساسانی به عربی و در سده هشتم ترسایی به دست «روزبه» انجام شد. روزبه را با نام ابنمقفع میشناختند. ولی شوربختانه با اینکه روزبه چنین کار ارزندهای در کارنامه داشت، منصور عباسی دستور داد تا جان او را بستانند.
#روزشمار نیاکان
برداشت آزاد از تارنمای «امروز در تاریخ» #نوشیروان_کیهانی_زاده
بازنویسی و برگردان به #پیام_پارسی: ادبسار
📜🖋 @AdabSar
🔅 سالگشت درگذشت «سیبویه» ایرانی که برای زبان اربی/عربی دستور زبان(صرفونحو) نوشت
و نگاهی به جایگاه جهانی ادب پارسی
🖋 با نگاه به روزنگارهای جهانی، «سیبویهSibbuyeh» زبانشناس نامدار ایرانی در نخستین هفتهی ژانویهی سال ۷۹۳ ترسایی در شیراز درگذشت. او زادهی استان پارس بود. سیبویه نخستین کسی بود که برای زبان عربی دستور زبان نوشت و آواهای این زبان را سامان داد. نشانههای ــَــِـُـــــًــٍــٌ ساختهی سیبویه است. این کار در زمان خود شاهکار بود و او را با نام «سیبویه نحوی» میخواندند. سیبویه به مانک(معنی) کسی است که بوی میوهی سیب میدهد. بی کوشش او پیشرفت زبان عربی شایا(ممکن) نبود و این زبان به شیوهی کنونیاش پایدار نمیماند. همین یک رخداد پاسخی درخور به پارسیستیزانی است که زبان تنومند، باستانی و ریشهدار پارسی را گویشی از زبان تازی میدانند.
🖋 هنگامی که از ادبسار(ادبیات) پارسی نام برده میشود فردید(منظور) همهی آن چیزی است که ایرانیان و پارسیگویان سراسر جهان سروده و نگاشتهاند و گسترهی آن سراسر سرزمینهایی است که فرهنگ ایرانی و زبان پارسی در آنها روامند(رایج) بود. ادب کنونی ایران مرزهای فرهنگی گسترده در سراسر آسیای میانه، ایران خاوری، کشمیر، گابگـَه(قفقاز) و ایران باختری گذشته را در بر میگیرد. میدانیم که تا سدهها زبان دربار پادشاهان هند و عثمانی و زبان ادبوران(ادیبان) و اندیشمندان هندی و روسیه نیمروزی(جنوبی) پارسی بود.
«امیرخسرو دهلوی» و «محمد اقبال لاهوری» نمونههای برجستهی آن هستند. پس از خودسالاری(استقلال) پاکستان، سرود میهنی این کشور به زبان پارسی بود.
🖋 اکنون در دانشنامه(دایرهالمعارف)ها، ادب پارسی با پشتوانهی ادبی توانمند و نگارندگان و سرایندگانِ فَرینه(ممتاز)، گستردهترین ادبسار در همهی جهان شناخته شده است که با نگر(توجه) به اوستا، پیشینهی آن بیش از سههزار سال است. ادب پارسی بهویژه در سدههای میانی بالاترین تراز(سطح) در درازنای سدهها و هزارهها است. ارزش هازهشناسی(جامعهشناسی) ادب پارسی در سدههای میانی، در این است که آکنده از پند به همگان، از نوجوانان تا رامیاران(سیاستمداران) است. دیگر اینکه فراوانی چامه(شعر)های پارسی این زبان را که نشانهی گسترهی اندیشهی مردمانش است به «زبان چامه» نامور ساخته است. ما اکنون این جایگاه را وامدار سامانیان، فردوسی و سرایندگان سدهی نهم تا سیزدهم هستیم که خاستگاه بیشتر آنان ایران خورآیی(شرقی)، اَپاختر خورآیی(شمال شرقی)، آسیای میانه و پارس بود.
🖋 سرودگان پارسی بر خنیای ایرانی در میان کشورهای هنرخیز برتری بخشیده بودند. ادب و هنر مرزهای پیمانی را درمینوردند تا گواه کیستی مردمان خود باشند. یک نمونه از آن در سدههای گذشته برگردان کاووسنامه(قابوسنامه) است که یازده سده پیش از این به دست یک فرمانروای تبرستانی از دودمان زیاریان نوشته و به زبانهای یونانی، هبرو، اسپانیایی، ایتالیایی، آلمانی، انگلیسی و فرانسوی برگردانده شد. ترزبان(مترجم) آن به زبان انگلیسی «سر توماس نورث» بود.
🖋 ترزبانی(ترجمه) ادبی در جهان ارب/عرب نیز با برگردان «کلیله و دمنه» از پارسی ساسانی به عربی و در سده هشتم ترسایی به دست «روزبه» انجام شد. روزبه را با نام ابنمقفع میشناختند. ولی شوربختانه با اینکه روزبه چنین کار ارزندهای در کارنامه داشت، منصور عباسی دستور داد تا جان او را بستانند.
#روزشمار نیاکان
برداشت آزاد از تارنمای «امروز در تاریخ» #نوشیروان_کیهانی_زاده
بازنویسی و برگردان به #پیام_پارسی: ادبسار
📜🖋 @AdabSar
💚🤍♥️ بپاخیزیها و از جان گذشتگیهای آزادیخواهان ایرانی در سدههای نهم و دهم ترسایی از درخشانترین رویدادهای آموزنده و برانگیزانندهی جهان است.
«رادمان پور ماهک» (رادمان پسر ماهک) که امروز او را با نام «یعقوب لیث صفاری» و «یعقوب عیار» میشناسیم، یکی از برجستهترین کسانی است که پس از یورش تازیان به ایران، کوشید آیین و فرهنگ ایرانی را از گزند بهدور دارد و زبان شیوای پارسی را با آیینمَند (رسمی) کردن آن زنده بدارد. او یکی از اَیباران (عیاران) دلاور و هوشمند ایران بود که کوششهای وی برای آب و خاک و فرهنگ ایران در درازنای زمان همچنان ارزنده و پررنگ است. او کُهرُمان (قهرمان) پایداری میهنی ایرانیان و ایرانیتباران در برابر بیگانگان بود.
رادمان نخستین کسی بود که زبان پارسی را ۲۰۰سال پس از تازش به ایران زبان آیینی ایران دانست. از زمان تازش تا زمان رادمان، زبان آیینی ایران تازی بود. او پیش از فردوسی میزیست و سخن گفتن ایرانیان به زبان بیگانه را ننگ میشمرد. اگر کوشش آزادیخواهان و میهندوستانی چون او و فردوسی توسی نبود، شاید ما نیز همچون مردم مسر (مصر)، اراک (عراق)، سوریه و بسیاری از کشورهای نزدیک، زبان مهادین (اصیل) خویش را از دست داده بودیم. هرچند که «میرجلالالدین کزازی» باور دارد که پارسی زبان سختجانی است و از فراز و فرودهای سختی گذشته و زنده مانده است.
#رادمان_پورماهک در سال ۲۵۴ فَرارَفتِ ماهی (هجری قمری) یا ۸۶۸ ترسایی (میلادی) پس از آزادسازی کرمان زبان پارسی را آیینی (رسمی) کرد. رادمان دستور داده بود که اگر کسی در رواگ (رواج) زبان دیگری برای جایگزینی پارسی بکوشد سخت کیفر شود. او در این سال سراسر سرزمین پارس را آزاد کرد و پس از آزاد کردن خوزستان بیمار شد و درگذشت. چند سالی است که روز هشتم دی در کنار آرامگاهاش در نزدیکی شهر دِژپُل (دزفول) آیین «روز میهنی گرامیداشت یعقوب لیث صفاری» برگزار میشود.
#نوشیروان_کیهانی_زاده در تارنمای «امروز در تاریخ» نوشته است که امروز زبانشناسان دریافتهاند که فردید (منظور) رادمان از زنده نگه داشتن زبان پارسی همان گویش(لهجه)ای بود که درباریان ساسانی بدان مینوشتند و میگفتند و به گمان سرآغاز پارسی دَری بود. گویشی که آن را پارسی دربار مینامیدند. پارسی دَری فرزند پارسی میانه و نوهی پارسی باستان است.
پس از او سامانیان و خاندان بویه زبان پارسی را گسترش دادند و از نابودی آن جلوگیری کردند. سامانیان به رواگ زبان پارسی میاندیشیدند و غزنویان نیز پارسی را به هندوستان بردند.
محسن ابوالقاسمی در نبیک (کتاب) «تاریخ زبان فارسی» آوردهاست: «[...]در سال ۲۵۴ هجری، یعقوب لیث صفار، دولت مستقل ایران را در شهر زرنج سیستان تاسیس کرد و زبان فارسی دری را زبان رسمی کرد که تاکنون ادامه دارد[...]»
در بنمایههای کهن نیز از این رویداد نام برده شده است.
✍🏻 #ادبسار
goo.gl/7yx7JF
💚🤍♥️ @AdabSar
«رادمان پور ماهک» (رادمان پسر ماهک) که امروز او را با نام «یعقوب لیث صفاری» و «یعقوب عیار» میشناسیم، یکی از برجستهترین کسانی است که پس از یورش تازیان به ایران، کوشید آیین و فرهنگ ایرانی را از گزند بهدور دارد و زبان شیوای پارسی را با آیینمَند (رسمی) کردن آن زنده بدارد. او یکی از اَیباران (عیاران) دلاور و هوشمند ایران بود که کوششهای وی برای آب و خاک و فرهنگ ایران در درازنای زمان همچنان ارزنده و پررنگ است. او کُهرُمان (قهرمان) پایداری میهنی ایرانیان و ایرانیتباران در برابر بیگانگان بود.
رادمان نخستین کسی بود که زبان پارسی را ۲۰۰سال پس از تازش به ایران زبان آیینی ایران دانست. از زمان تازش تا زمان رادمان، زبان آیینی ایران تازی بود. او پیش از فردوسی میزیست و سخن گفتن ایرانیان به زبان بیگانه را ننگ میشمرد. اگر کوشش آزادیخواهان و میهندوستانی چون او و فردوسی توسی نبود، شاید ما نیز همچون مردم مسر (مصر)، اراک (عراق)، سوریه و بسیاری از کشورهای نزدیک، زبان مهادین (اصیل) خویش را از دست داده بودیم. هرچند که «میرجلالالدین کزازی» باور دارد که پارسی زبان سختجانی است و از فراز و فرودهای سختی گذشته و زنده مانده است.
#رادمان_پورماهک در سال ۲۵۴ فَرارَفتِ ماهی (هجری قمری) یا ۸۶۸ ترسایی (میلادی) پس از آزادسازی کرمان زبان پارسی را آیینی (رسمی) کرد. رادمان دستور داده بود که اگر کسی در رواگ (رواج) زبان دیگری برای جایگزینی پارسی بکوشد سخت کیفر شود. او در این سال سراسر سرزمین پارس را آزاد کرد و پس از آزاد کردن خوزستان بیمار شد و درگذشت. چند سالی است که روز هشتم دی در کنار آرامگاهاش در نزدیکی شهر دِژپُل (دزفول) آیین «روز میهنی گرامیداشت یعقوب لیث صفاری» برگزار میشود.
#نوشیروان_کیهانی_زاده در تارنمای «امروز در تاریخ» نوشته است که امروز زبانشناسان دریافتهاند که فردید (منظور) رادمان از زنده نگه داشتن زبان پارسی همان گویش(لهجه)ای بود که درباریان ساسانی بدان مینوشتند و میگفتند و به گمان سرآغاز پارسی دَری بود. گویشی که آن را پارسی دربار مینامیدند. پارسی دَری فرزند پارسی میانه و نوهی پارسی باستان است.
پس از او سامانیان و خاندان بویه زبان پارسی را گسترش دادند و از نابودی آن جلوگیری کردند. سامانیان به رواگ زبان پارسی میاندیشیدند و غزنویان نیز پارسی را به هندوستان بردند.
محسن ابوالقاسمی در نبیک (کتاب) «تاریخ زبان فارسی» آوردهاست: «[...]در سال ۲۵۴ هجری، یعقوب لیث صفار، دولت مستقل ایران را در شهر زرنج سیستان تاسیس کرد و زبان فارسی دری را زبان رسمی کرد که تاکنون ادامه دارد[...]»
در بنمایههای کهن نیز از این رویداد نام برده شده است.
✍🏻 #ادبسار
goo.gl/7yx7JF
💚🤍♥️ @AdabSar