ΑпτiгeligioпΑгcives
209 subscribers
107 photos
2 videos
42 files
58 links
✍🏼 Text channel: @AntiReligion

Scientific,
historical
philosophical
psychology
sociology and ...
.
.
.
Download Telegram
آیا تا به امروز شنیده‌اید یا دیده‌اید که حتی یک نفر از نمادگان سیاسی و فرهنگی #جامعه_ایرانی برای خطا و خطاکاری خود، شرم‌سار شده باشد ــ و بدین وسیله مسئولیت عمل خود را پذیرفته باشد ــ و عذر خواسته باشد؟  نه از طریق شکنجه و تهدید و نه از سر هراس، بلکه خودخواسته و از سر گونه‌ای شرم راستین که از مواجهه با خود و از خشم بر خود، رخ می‌دهد!

بی‌شرمی ما حد و مرز نمی‌شناسد. از این رو باید چون هملت ندا برآوریم: ای شرم، کجاست سرخی‌ات؟
در جامعه بی‌شرم ما، حجب و حیا با شرم جا‌به‌جا گرفته می‌شود. شرم راه زندگی را می‌گشاید، اما #حجب راه زندگی را می‌پوشاند و نهان می‌کند. #حیا و حجب برآیند هراس از مذمت و تنبیه و مجازات است اما شرم نه محصول هراس از عقوبت و بدنامی اجتماعی، که برآیند اندیشیدن به خویش و به عمل خویش و به منویات خویش است: رودررویی با خویشتن است: رهایی از #خود‌فریبی است؛ نیفکندن دلیل بد اختری خود بر گرده این و آن است.

انسانی که شرم را می‌شناسد، اعتبار و ارزش عمل خود را نه به عمل و رفتار همگانی بلکه به خود عمل می‌سنجد و از این رو، می‌تواند در نزد خود از مقصود و از کردار خود شرم‌سار ‌شود. او همچون ما ایرانیان بی‌شرم نمی‌گوید که دزد نگرفته پادشاه است و بدین وسیله مسئولیت خود را از عمل دزدی سلب نمی‌کند چرا که هیچ‌کس از دزدی او آگاه نشده است.
مگر نه این که خود او، از این دزدی آگاه است؟ آن که شرم را می‌شناسد، آن که در کرد و کار خود می‌نگرد و نه در کرد و کار دیگران، چندان خود را ارج می‌نهد که برای تأیید دزدی‌اش، به شاهد و نگرنده‌ای جز خود نیاز ندارد. او پلیس و قاضی خویش‌ است و نه پلیس و قاضی دیگران! او پیامبر خویش است، نه پیامبر مردمان! هیچ پیامبری را نمی‌توان یافت که از بی‌شرمی آکنده نبوده باشد؛ پیامبران بی‌شرم بوده‌اند وگرنه چگونه می‌توانستند، پیام رستگاری‌ آورند؟!

شرم، آزادی‌بخش است اما خجالت و حجب و حیا آزادی را از آدمی می‌دزد و محروم می‌کند.
این بی‌شرمی و بی‌آزرمی محض است که زبان به ستایش و مجیزگویی می‌گشاید و بدین‌سان حقیرترین و رجاله‌ترین افراد جامعه را در لفاف شکوه و جلال  می‌پیچد و آنان را به رهبران و سروران قهار جامعه بدل می‌کند.

این بی‌شرمی چندان نیرومند است که اگر بر آن شوم که بگویم سبب بنیادی برآمدن و مانایی همه نظام‌ها و رهبران جبار و جرار همین بی‌شرمی بوده است، چندان راه را بی‌راهه نرفته‌ام. اما بیش از همه، این حجب و حیا بوده است که انسان را در فرهنگ ما از شکوفایی حیاتی خود بازداشته است. این انسان به مثابه فرهنگ، چندان مأخوذ به حیا و محجوب مانده که امکان سیطره بی‌شرمی را در خود و برای خود در شکل‌های متنوعی از نظام‌های سیاسی مستبد و زیان‌کاران اجتماعی فراهم کرده است.
بی‌شرمی دروغ می‌گوید و بیش از همه به خود و سپس به دیگران. این بی‌شرمی است که در خیابان‌ها نعره می‌زند: حجاب‌ات را درست کن! این بی‌شرمی است که می‌گوید: مرگ بر این، و درود بر آن! این بی شرمی است که ردای شیعیان را بر تن می‌کند و مسجد سنی‌ها را آوار می‌سازد اما مدعی رهبری مسلمین جهان می‌شود: بی شرمی توهمات و توقعاتی دارد که از ظرفیت‌های عاطفی و عقلی‌اش بسیار فراتر می‌رود و همین عدم توازن و تناسب گنجایی ذهنی و گشادی توقعات و تصورات بی‌شرمی است که آن را بسیار ناسازگار، ناروا و نابودگر می‌سازد.

از دیگر ساز و کارهای بی‌شرمی این است که از دیگران مدام طلب ندامت و توبه می‌کند: طلب #ندامت و #توبه از دیگران ابلهانه‌ترین و نادانانه‌ترین کاری است که می‌توان انجام داد. اصولا توبه و ندامت ناممکن است، زیرا هر انسانی تنها آن‌چه بود خود را محقق می‌گرداند و بدین وسیله همانی می‌شود که به راستی هست و این هرگز اهمیت ندارد که دیگران این فرایند شدن را چگونه می‌سنجند و تفسیر می‌کنند: خطا‌کاری، زشتی، دیوانگی، گناه، جنون، جرم و جنایت!
هرگز نباید از کنش‌ها و واکنش‌ها، از گفته‌ها و نوشته‌ها، از تصمیم‌ها، عشق‌ها و نفرت‌های خود نادم گردید. اظهار ندامت و پشیمانی، توهین به خویش‌ است، نفی خویش‌ و چنان‌بود خویش‌ است.

کسانی که دیگران را به #ندامت و #توبه، به اقرار به اشتباه فرا می‌خوانند، در بنیاد به توهین به خویشتن خویش فرا می‌خوانند؛ این توبه‌فرمایان و طالبان ندامت، همان مردمان بی‌شرم‌اند که چنان سرگرم لذت بردن از خشم گرفتن به دیگرانند که از خاطر برده‌اند این خشم را بیش از هر کس، باید به خود می‌گرفتند چرا که بی‌شرمانه، در قلمرو زندگی و در مدار مسئولیت حیاتی دیگران گام گذاشته‌اند.
تقوا علیه شرم!

#تقوا، یک بیماری بنیادی و مزمن انسانی است. بیماری‌ای که برآیند تحقیر و بلعیده شدن جسم در مقام بخش و بهره‌ ما از زندگی‌ست. تقوا بیماری‌ای است که از سر شرم‌سار شدن‌های مکرر و طولانی بر روان آدمی قالب شده است: گونه‌ای بازداری، تو رفتن و پس‌ کشیدن از سر ترس، آن هم ترس از خدای همه‌چیز دان و همه‌جا حاضری که یک دم از حجم حضور و سنگینی نگاه آن نمی‌توان آسود، و از این رو، چهره‌ واقعی تقوا را در مقام ابتلا و مرض از خلال این ترس دمادم و درونیده می‌توان دید؛ چرا که ترس عامل همه‌ بیماری‌هاست و ترس از خدا نیز به سبب ژرفا و گستردگی‌اش، بی‌تردید وخیم‌ترین و کشنده‌ترین گونه‌‌ ترس است که اگر در جان آدمی رخنه کند، او را به کلی از پای درخواهد آورد.

تا بدین‌جا این بیماری تنها برای خود فرد متقی خطرناک است اما خطر بزرگ‌تر آن‌جاست که تقوا به تدریج جسمانیت و  نمود‌های عینی زندگی را به شکل دیو، دشمن، هیولا و نفرین درخواهد آورد و هنگامی که این بیماری جسم و جان را به تمامی مسخر کرد، فرد خدا‌‌‌ترس دچار این توهم بی‌پایان خواهد شد که در پس زندگی دسیسه‌ای شیطانی در کار است، دسیسه‌ای که هر لحظه در کمین راستی، نجابت و تقوای اوست و این همانا سرآغاز بی‌شرمی است که از گونه‌ای طلب‌کاری روانی و اجتماعی بر اثر رنج‌کشیدگی و عذاب‌دیدگی مفرط در انسان پدید می‌آید.
دو نویسنده اروپایی به شدت از بیماری #تقوا رنج می‌بردند و در حقیقت، به نوعی خوف و خدا‌ترسیِ عمیقِ موروثی آلوده بودند: کی‌یرکه‌گارد دانمارکی و نیز فرانتس کافکای چک.

در جامعه‌ ما نیز صادق هدایت به‌گونه‌‌ای مهلک دچار این مرض ناخودآگاه بشری ــ اما از سنخ ایرانی‌اش ــ بود. او بدون آن که خود خبر داشته باشد، چونان یک دیندار مانوی و یک زاهد مسلمان زندگی را درک می‌کرد: تباهی و آلودگی محض؛ و به زبانی که او دوست داشت: دست خر تو لجن کردن!
این نویسندگان، که ذهنی بسیار خلاق نیز داشتند، سرانجام از پس آن برآمدند که بیماری خود را در هیأت ادبیات به مرضی زیباشناسانه و  اندیش‌ورزانه بدل کنند. به آن آهمندی‌ و ناخوشی‌ای که تنها خود را نمی‌اندیشد، بلکه جهان را نیز در دنیای ناخوشانه‌ و در صور خیالی خود بیمار و مرض‌آلود تصور می‌کند.

آنان بی‌شرمانه، زندگی را چون فسادی فراگیر می‌دیدند و آدمیان را چونان کرم‌ها و حشراتی مسخ شده که از این فساد عظیم برآمده و در هم می‌لولند. این سرنوشت همه‌ خداترسان و تقوا‌پیشگان است که روزی از گرسنگی یا از سر تاب نیاوردن زندگی تلف شوند و در حقیقت از سرِ کُفران زندگی. چنان‌که آن یهودی زاهد و خداترس بزرگ ادبیات یعنی کافکا بر اثر گرسنگی تلف شد و آن زاهد‌منش ایرانی نیز بر اثر گریز خودخواسته از ــ به زعم او ــ نکبت زندگی!

🔚 پایان...

📎 #شرم #فرهنگ #اخلاق #شرم‌سار #سرافکندن #بی‌شرمی #جامعه_ایرانی #حجب #حیا #خود‌فریبی #ندامت #توبه #تقوا
#AntiReligion
🗂 @AntiReligionArchives
📚 مقاله شماره: ۶٨

📝: قرآن

🆔 https://t.me/AntiReligionArchives/1073
قرآن مقدس نیست

از نظر جامعه شناسی و علم تاریخ هیچ کتابی آسمانی نیست. کتاب نتیجه فکر و تخیل آدمی است و داده‌های علمی و اساطیری و تخیلی و ادبی توسط انسان‌ها بوجود آمده‌اند. به این لحاظ کتاب همیشه یک موضوع برای تحلیل است و به تحلیل هرمنوتیک و ادبی و تاریخی در می آید. #قرآن نه مقدس و نه آسمانی است.

درباره قرآن از صد و پنجاه سال پیش در مراکز پژوهشی و دانشگاهی غرب بررسی و تحلیل وجود دارد. در غرب تربیت عقلانی و روش‌های علمی تحقیق و برنامه‌های پژوهشی، منجر به آثار برجسته تحلیلی شده است. البته در کشورهای استبداد زده اسلامی، در میان مردم اسلام زده که از روحیه منطقی تحقیقی بدوراند و در محیط دانشگاهی اسلامی که #جعل و #خودسانسوری و #اسلامگرایی حاکم است، عرضه تحلیل علمی درباره قرآن میسر نبوده و نیست. ولی در فرهنگ غرب از دیرباز بررسی علمی و موشکافانه کتابهای دینی مانند #تورات و #انجیل و قرآن رایج بوده است و قرآن هم به مثابه یک واقعه تاریخی مورد بررسی قرار گرفته است.

در غرب پژوهش درباره دین یک سنت است و عرفگرایی موجود زمینه آرامی برای تحقیق فراهم نموده است. بزرگانی همچون تئودور نولدکه، ایگناز گلدزیهر، اسنوک هورگرونج، توراندرا، سرتوماس آرنولد، مونتگمری وات، آلفردلوئی پرهمار، ماتیو گیدر، فرانسوا دروش، ژاکلین شابی، رژیس بلاشر، از جمله پژوهشگرانی هستند که درباره #قرآن و #اسلام تحقیق و بررسی‌های با ارزشی عرضه کرده‌اند.
کار پژوهشی علمی درباره قرآن در کشور #مسلمان وجود ندارد. ولی به اعتبار درک تاریخی و جامعه شناختی و به اعتبار همه کارهای تحقیقی جدی در غرب، میتوان اعلام کرد قرآن #کتاب_مقدس نیست بلکه یک کتاب تاریخی است.
ایدئولوگهای دینی توهم ساز هستند. ما باید هوشیار باشیم و از توهم انگیزی در اجتماع بپرهیزیم و کار علمی و عقلانی و تحقیقی مشخصه فعالیت ماست. ما میدانیم دین بطور عموم با چهره ایی رازآلود و اسرارآمیز جلوه می‌کند و با فریبندگی خود در اعماق ذهن انسانها فرو می‌نشیند. انسانها با انگیزه‌های گوناگون به #دین چنگ می‌زنند. ترس‌ها و دلهره‌های زندگی، احساس درماندگی و ناتوانی، احساس تنهایی، جستجوی ارزش معنوی، نبود شناخت از طبیعت، ناتوانی فرهنگی، خرافه پرستی رایج، ناتوانی خردگرایی، اشتیاق به زندگی جمعی، ناتوانی‌های روانی، ترس از قیامت و غضب الهی و غیره از جمله انگیزه هایی هستند که به دین عملکرد روانشناسانه و اجتماعی می‌دهد. این تمایل به دین، شیفتگی و #تقدسگرایی را در ذهن و روان استوار می‌سازد.

روان آدمی به امنیت نیاز دارد و احساس «تقدس و جاودانگی» دین، آدمی را به آرامش کاذب سوق می‌دهد. بنابراین #تقدس در بیرون آدمی نیست بلکه نتیجه روند روانی و ناخودآگاه آدمی است. خواهش امنیت نزد انسان تقدس را تقویت می‌کند و کارگزاران دینی با ابزارها و تکنیک‌های کرداری و گفتاری، عنصر قدسیت را مستحکم می‌کنند. تمام دستگاه‌های روحانیت و ایدئولوژی رایج دینی قرن‌ها می‌گویند و تکرار می‌کنند: قرآن آسمانی است، قرآن معجزه است، قرآن کلام الله است، قرآن آخرین کلام است، قرآن مستلزم وضوگرفتن است، قرآن نجات دهنده است. #ایدئولوژی تکرار شده بر ذهن ناتوان تاثیر می‌گذارد. بدین ترتیب در تجربه بشری می‌بینیم که در طول زندگی میلیون‌ها پیام کوچک و بزرگ تکرار می‌شود تا باور به تقدس قرآن در شخصیت نهادینه شود. باور به تقدس قرآن از تبلیغ تکراری ناشی می‌شود.
قرآن التقاط و خشونت در تاریخ

قرآن چیست؟ قرآن کتابی است که در طی دویست سال در زمان #محمد و پس از محمد تنظیم شد و محصول کار ترکیبی از دین یهود و نیایش‌های نصارا و احکام ناشی از جنگ‌های پیامبر اسلام و سیاستهای خلفای عرب می‌باشد. قرآن کتاب احکام تعبدی نسبت به الله و رسول او و تاریخ شبه جزیره عربستان و بخشی از اقوام جغرافیای یک گوشه کوچک جهان می‌باشد که با الگوی قیبله‌ای و برده داری و خشونت و تبعیض زیسته‌اند. این دین فاقد فلسفه و پندهای متین و بردباری است و این دین نفی حقوق بشر است.

البته این کتاب محصول تاریخ و جامعه‌ای قیبله‌ای می‌باشد که قادر به تدوین چنین افکاری نمی‌توانست باشد. این کتاب نسبت به سیر افکار و فرهنگ زمان پیش از خود و همزمان خود، یعنی یونانیان و ایرانیان و رومیان عقب افتاده بود و نمی‌توانست مفاهیم و پیام‌هایی داشته باشد که مطابق روح و خواست جوامع پیشرفته تر باشد.
اسلامگرایان همیشه کوشش کرده‌اند تا به #قرآن جنبه آسمانی و جادویی و مقدس بدهند تا بر ذهن عامه تسلط داشته باشند و حقیقت قرآن را پنهان نگه دارند. قرآن یک کتاب عادی است که از نظر فرهنگی بسیار نازل و عقبگرا است و انعکاسی از یک جامعه بدوی خشونتگرا و چپاولگر و غنیمت خواه می‌باشد. این کتاب از نظر زبانی بسیار مغشوش و آشفته است، ترتیب منطقی ندارد، سرشار از تکرارهای بیهوده است، اشتباه‌های دستوری زیاد دارد، جمله‌ها بریده بریده است و برخی سوره‌ها با واژه هایی آغاز می‌شود که بدون معناست. این وضع آشفته و نابسامان قرآن ناشی از سلیقه و اشتباه کاتبان یهودی و غیر یهودی متعددی است که این کتاب را دستکاری کرده و جمع آوری نموده‌اند. این کتاب در زمان محمد وجود نداشت و طی دویست سال توسط انسان تغییر یافته و دستکاری شده و تنظیم شده است.

بدنبال #تجاوز عرب و تشکیل خلافت اسلامی عرب، این کتاب بعنوان منشور سیاسی و حقوقی برای خلافت عربی در یک قلمرو گسترده مطرح می‌شود. در طول #تاریخ این کتاب ایدئولوژیک توسط قدرتمداران و حکام و فقها و آخوندها و ایدئولوگ‌های مسلمان، به جامعه‌های گوناگون و نیز به ذهن ایرانیان تحمیل شد و به باور عامیانه تبدیل گشت.
از یاد نبریم که سیاست و قوانین و سنت‌ها و رسوم در جامعه ما برپایه قرآن و دین خشونت بار و نابردبار، پرداخته شدند و این مجموعه بعنوان وسیله‌ای برای کنترل جامعه و روان و ذهن انسان‌ها مورد استفاده قرار گرفت.
بعنوان نمونه قانون اساسی جمهوری اسلام و قوانین جزایی ایران زیر سلطه قرآن است. نوزاد مسلمان از لحظه تولد تا مرگ مورد #تعرض همه جانبه دین قرار می‌گیرد و اعتقاد دینی به تخریب خودمختاری فردی و عقل گرایی مستقل فرد می‌پردازد. از #خودبیگانگی از همان ابتدا آغاز می‌شود و دین خشونت و تجاوز بمرور به یک پدیده طبیعی و مقدس تبدیل می‌شود.

ایرانیان دستخوش یک مسخ فرهنگی و شخصیتی دردناک شدند و به فرهنگ خود تا حدودی پشت کردند. فرهنگ میترایی و اوستایی و اساطیری به کنار رفت و قرآن و #شیعه_گری و #خرافات بر ذهن و رفتار ایرانی سوار شد و عقب نشینی و پست روی فرهنگی آغاز گشت. البته فرهنگ دیرینه و ادبیات شعری فارسی در برابر اسلام مقاومت کردند و با تاثیر پذیری از دین، دوگانگی در خود بوجود آوردند. ولی به‌هرحال جامعه تاریخی و فرهنگی #ایران با اسلام بازنده بود و در دل خود کهنگی و خوی استبدادی و تعبد فکری را رشد داد.
در مورد ایرانیان یک نکته دیگر را باید افزود و آن بیگانگی ایرانیان با زبان قرآنی بود. ایرانیان عربی نمی‌دانستند و کارگزاران دینی این عامل را یک «تقوا» نشان دادند و اعلام داشتند که خواندن قرآن به عربی صواب دارد. بنابراین نادانی به #تقوا و به عامل ازخودبیگانگی تبدیل شد. در واقع قرآن تنها منشأ شناخت را خود قرآن می‌داند و خارج از آنرا «کفر» تلقی می‌کند.

ایدئولوژی قرآنی #احساس_گناه در فرد تولید کرده و دوری از قرآن را خطایی مرگبار ارزیابی می‌کند. قرآن بسرعت انسان را به برده تبدیل نموده و او را مطیع می‌خواهد. برای قرآن بهترین بندگان تسلیم شدگان هستند. بنابراین ایدئولوژی قرآنی شخصیت مستقل را خرد می‌کند و قادر است فرد معتقد و با ایمان را به تروریست و جاسوس تبدیل نماید. سوره‌های قرآن با تکرار ترس و جهنم، انسان را به یک فرد مفلوک تبدیل نموده و او را برای انجام خشونت مقدس آماده می‌سازد.
▪️ای کسانیکه ایمان آورده اید، کافرانی که نزد شمایند را بکشید! تا در شما درشتی و شدت را بیابند. و بدانید که خداوند با پرهیزکاران است!

قرآن، سوره التوبة (٩) آیه ١٢٣


▪️چون با کافران روبرو شديد، گردنشان را بزنید. و چون آنها را سخت فرو فکنديد، اسيرشان کنيد و سخت ببنديد. آنگاه يا به منت آزاد کنيد یا به فدیه. تا آنگاه که جنگ به پايان آيد. و اين است حکم خدا. و اگر خدا ميخواست از آنان انتقام ميگرفت، ولی خواست تا شمارا به یکدیگر بیازماید. و آنان که در راه خدا کشته شده اند اعمالشان را باطل نميکند.

قرآن، سوره محمد (۴٧) آیه ۴


▪️سزاى كسانى كه با [دوستداران] خدا و پيامبر او می‌جنگند و در زمين به فساد میکوشند جز اين نيست كه كشته شوند يا بر دار آويخته گردند يا دست و پايشان در خلاف جهت‏ يكديگر بريده شود يا از آن سرزمين تبعيد گردند اين رسوايى آنان در دنياست و در آخرت عذابى بزرگ خواهند داشت.

قرآن، سوره المائدة (۵) آیه ٣٣


▪️بكشيد آنان را كه ايمان نيارند به خدا و روز آخر و حرام ندارند آنچه را كه حرام كرده است خدا و رسولش و نمى گروند به كيش حقّ از آنان كه داده شدند كتاب را تا جزيه پردازند از دسترنج خود (با دست خود يا به جاى خود) و ايشانند سرافكندگان

قرآن، سوره التوبة (٩) آیه ٢٩


این احکام قرآنی دستور عملیاتی برای اجرای #خشونت و #ترور هستند. این احکام همچون فرمان نظامی و مقدس در ذهن می‌نشیند و روان انسانی بر پایه مقوله هایی چون حرام و حلال، گناه و صواب، کفر و دین، جهنم و بهشت، مرتد و مسلمان، رفتار خود را تنظیم نموده و جنایتکاری را به معیار «تقوا» تبدیل می‌کند. بنابراین تمامی قوانین جامعه ایران اسلامی میگردند و در جمهوری اسلامی کشتار و شکنجه شهروندان یک حق الهی اعلام می‌شود.
در یک کلام، قرآن کتاب دینی تاریخی و متعلق به یک جامعه قبیله‌ای و بیابانی است و فاقد ارزش معنوی انسانی می‌باشد. برای محققین این کتاب سندی برای فهم اسلام در قلمرو جغرافیای عربی در ۱۴۰۰ سال پیش است. این کتاب، التقاطی است و از نگاه هرمنوتیک، قرآن اخلاقیات و روحیات و معیارها و ویژگی‌های آن دوران را نشان می‌دهد. علیرغم این بعد تاریخی، در جامعه امروزی قرآن الهام بخش میلیون‌ها انسان است و تنظیم کننده رفتاری و روانی این بخش از جمعیت جهان است. البته این جمعیت از نظر #جامعه_شناسی بسیار متفاوت بوده و همه دارای نزدیکی یکسان به این کتاب و تاثیرپذیری یگانه از قرآن نیستند. جامعه ایران نیز در تاریخ خود مناسبات گوناگون با ایدئولوژی قرآنی داشته ولی از این ایدئولوژی دینی بسیار متاثر است. این تاثیر پذیری همچون یک بیماری پاتولوژیک عمل کرده و از خودبیگانگی ایرانیان یکی از نتایج آن است.
انتقاد دائم به قرآن

حال با قرآن چه باید کرد؟ جامعه ایران نیازمند یک جنبش فکری و فرهنگی بزرگ است. یکی از ابعاد این جنبش فکری، توسعه نقد دین اسلام است. ما باید قرآن را در تمام ابعاد مورد انتقاد قرار دهیم زیرا یکی از عوامل انحطاط ما همین باور قرآنی است. اگر اساطیر و فرهنگ خود را نمی‌شناسیم، قرآن و اعتقاد ناشی از آن، فرهنگ کهن ما را در نزد ما خوار نمود. اگر تمایل به تئوری داروین نیست، قرآن افسانه دینی یهود را به قانون مقدس آفرینش تبدیل نموده است. اگر در جامعه ما فلسفه پیش نرفت، قرآن مانع پیشرفت است. اگر عدم بردباری نسبت به کیش‌های دیگر و مخالفان موجود است، عامل خشونت همین آیات قرآن و تاریخ «غزوات» محمد است. اگر امروز آخوندها بر کشور ما حکومت می‌کنند یک عامل اساسی، همان باورهای دینی به قرآن و شیعه گری است که در ذهن مردم و در سیاست سلطان و پادشاه جایگزین شده بود. یکی از عوامل بیماری جامعه ایران همین #احکام_قرآنی است که در حکومت و در ذهن مردم قرار دارد.

روشن است عوامل عقب ماندگی جامعه چندگانه است و بعنوان نمونه استبداد و هجوم‌های بیگانه و عقب ماندگی اجتماعی و اقتصادی و کشتار مخالفان و نیز دین اسلام، از اینگونه عوامل هستند. پس همه عوامل #عقب_ماندگی را باید نقد کرد و در همین رابطه عامل دینی، اسلام، را باید به انتقاد سیستماتیک کشاند.
محورهای این انتقاد کدامند؟

یکم، نقد علمی و شفاف دانشگاهی و روشنفکر از قرآن یک ضرورت تاریخی است. قرآن مقدس نیست و فقط اسلامگرایان و افراد ناآگاه چنین ادعایی را دارند. مقدس دانستن قرآن در یک فضای عوامانه که خرد انتقادگر ندارد واقعیتی است. ولی روحیه دانشگاهی و علمی هرگز یک نوشته را به متن مقدس و آسمانی تبدیل نمی‌کند. متاسفانه دانشگاه‌های ایران فاقد چنین خصوصیتی هستند ولی در محیط علمی دانشگاهی بررسی انتقادی تمامی ادیان یک امر عادی است. در این روحیه دانشگاهی همیشه افکار و نوشته‌ها به موضوع تحقیقی تبدیل می‌شوند و نقد باز می‌شود.

دانشگاهیان ایرانی در خارج کشور بخصوص کسانی که اسلام مسئله تحقیقاتی آنهاست، فرصت آن‌را دارند تا نقد خود را تهیه نمایند. البته بسیاری از دانشگاهیان و روشنفکران فرصت طلب و کم جسارت و سیاستمداران گزافه گو به پوپولیسم خطرناک کشیده شده‌اند و انتقاد به اسلام و شیعه گری و قرآن را «توهین» به دین توده تلقی می‌کنند. متاسفانه این درک نازل و پوپولیستی به سقوط فرهنگی جامعه دامن می‌زند. نقد افکار خرافه گرا و ارتجاعی، «توهین» نیست بلکه بیانگر سلامتی و کیفیت روشنفکری است. پس فرد روشنفکر و دانشگاهی که در این زمینه پژوهش دارند کار انتقادی خود را درباره قرآن و اسلام باید ادامه دهند. ما نیازمند ایجاد یک سنت علمی انتقاد به قرآن و اسلام در دانشگاه و محیط #روشنفکری هستیم و این سنت می‌تواند با موج پرتوان ترجمه آثار غربی در #نقد_اسلام همراه باشد.