ΑпτiгeligioпΑгcives
209 subscribers
107 photos
2 videos
42 files
58 links
✍🏼 Text channel: @AntiReligion

Scientific,
historical
philosophical
psychology
sociology and ...
.
.
.
Download Telegram
البته علت این امر که مارکس بطور گسترده نقد دین را در آثار خود موضوعیت نبخشیده، آن نبوده که وی به نقد دین اهمیت لازم را نمی‌داده است، چرا که به گفته‌ی خود او «نقد دین، پیش‌شرط همه‌ی نقدهاست».

علت اصلی بیشتر آن بوده که از نظر مارکس با نقدی که #لودویگ_فویرباخ درباره‌ی مسیحیت نوشته بود، موضوع نقد دین دست‌کم برای آلمان پایان یافته بود و مارکس خود به این نکته در همان دیباچه اشاره می‌کند. فریدریش انگلس یار همفکر مارکس نیز بعدها در نقدی که تحت عنوان «لودویگ فویرباخ و پایان فلسفه‌ی کلاسیک آلمان» بر فلسفه‌ی فویرباخ می‌نویسد، به تاثیری که افکار فویرباخ بر مارکس و او گذاشته اشاره و صریحا اعتراف می‌کند که پس از انتشار کتاب فویرباخ تحت عنوان «سرشت مسیحیت»، مارکس و او هر دو بی‌درنگ «فویرباخی» شدند!

بنابراین هدف #مارکس در دیباچه‌ی نقد فلسفه‌ی حق هگل، نه صرفا بازگشت به مباحث فویرباخ در نقد دین، بلکه فراتر رفتن از بحث‌های اوست؛ زیرا مارکس همانگونه که در آخرین تز خود درباره‌ی فویرباخ تصریح کرده، بر خلاف دیگر فیلسوفان، فقط در پی ارائه‌ی «تعبیر» تازه‌ای از جهان نیست، بلکه می‌خواهد جهان را «تغییر» دهد.

در این نوشتار بطور مختصر به اندیشه‌های #کارل_مارکس در حوزه‌ی #دین و نقد آن نگاهی گذرا خواهیم داشت.
اما برای مارکس، جهان آدمی تنها یک جهان فکری انتزاعی نیست، بلکه جهانی مشخص مبتنی بر مناسبات اجتماعی است. از این‌رو می‌افزاید:

« آدمی، یعنی جهان آدمی، یعنی حکومت و جامعه. و این #حکومت و #جامعه هستند که دین را چونان آگاهی واژگونه نسبت به جهان تولید می‌کنند، زیرا خود، جهانی واژگونه‌اند.

دین، نظریه‌ی عمومی چنین جهانی است، خلاصه‌ی دانشنامه‌ای آن، منطق آن به شکلی مردم‌پسند، شرف معنوی‌شده‌ی آن، شور و اشتیاق آن، تقدیس اخلاقی آن، مکمل تشریفاتی آن و دلیل تسلی عمومی و توجیه آن است.

دین، تحقق پندارگونه‌ی سرشت آدمی است، زیرا سرشت آدمی دارای واقعیتی حقیقی نیست. بنابراین پیکار با دین، پیکار باواسطه با جهانی است، که دین رایحه‌ی روحانی آن است. #فلاکت_دینی از یکسو جلوه‌ی فلاکت واقعی است و از دیگرسو اعتراضی به این فلاکت واقعی. #دین، آه مخلوق به تنگنا افتاده است، جان جهانی بی‌‌رحم و روح اوضاعی بی‌روح است.
#دین_تریاک_مردم_است. »
بطور خلاصه می‌توان گفت که مارکس در حالی که همه‌ی اشکال دین را نقد می‌کند، دگرگونی مناسبات اجتماعی را نشانه می‌گیرد. برای او دین عاملی برای از خودبیگانگی آدمی است. آدمی اولوهیتی می‌سازد و سپس این اولوهیت را برای سرنوشت خود مسئول می‌داند؛ در صورتی که این آدمی است که دین را ساخته و نه دین آدمی را.

از دیدگاه مارکس، آدمی از سوی دیگر از طریق ساختن دین، به خود قواعد و ممنوعیت‌هایی را تحمیل می‌کند که مانع رشد و شکوفایی او می‌شوند. او از این گذرگاه مطیع مراجع و اتوریته‌ های دینی می‌شود که مشروعیت آنها یا بر مناسباتی موهوم و خیالی با اولوهیت استوارند، یا برخاسته از امتیازهای ناشی از دانستنی‌هایی درباره‌ی امور دینی. ادیان بقایای ایدئولوژی‌های اعصار گذشته‌اند و نمایانگر «آگاهی واژگونه نسبت به جهان».

به باور مارکس، ادیان همچنین نقشی تخدیرکننده دارند و در خدمت آن هستند که هستی آدمی را از طریق رویاپردازی و تسلی خاطر برای آن‌جهان، تحمل‌پذیر کنند و از این طریق فلاکت موجود را پایدار سازند و مشروعیت بخشند. از این منظر،‌ نقد دین فقط نیازمند نقدی نظری نیست، بلکه محتاج تغییرات مادی زندگی‌ و براندازی آن مناسبات اجتماعی است که دین را به عنوان «آه مخلوق در تنگنا افتاده» ضروری کرده است. با چنین رویکردی است که می‌توان به جنگ اوضاع رفت و «سلاح نقد» را با «نقد سلاح» تکمیل کرد.

📚 در همین زمینه: نگاهی به اندیشه‌های لودویگ فویرباخ در نقد دین
https://t.me/AntiReligionArchives/296

🔚 پایان...

📎 #کارل_مارکس #نقد_دین #دین_تریاک_مردم_است #توهمات #آرامبخش #مخدر #از_خودبیگانگی_دینی #جهان_واژگونه #فلاکت_دینی #جامعه #حکومت #خدا #لودویگ_فویرباخ
🗂 @AntiReligionArchives
تکنیک دین این است که ارزش زندگانی را کاهش دهد و تصویر جهانی واقعی را به طور وهم آمیخته ای دگرگون کند و شرط این کار ترساندن عقل است.

دین به قیمت تثبیت نابالغی روحی به وسیله ی اعمال فشار و کشاندن انسان ها به جنون جمعی، بسیاری از آنان را از نوروز فردی مصون می کند اما دیگر کار چندانی نمی کند. راه های بسیاری برای انسانها در دستیابی به سعادت وجود دارند اما هیچ یک به یقین معلوم نیست که به آنجا برسد.

حتی #دین هم نمیتواند به وعده ی خود وفا کند، وقتی فرد مومن نهایتا مجبور شود از مشیت الهی سخن بگوید، اقرار می کند که تنها چیزی که در حال رنج به مثابه ی تسلی و سرچشمه ی لذت برایش باقی مانده است تسلیم بی چون و چراست و اگر حاضر به اطاعت بی چون و چرا است پس احتمالا می توانست از رفتن به بیراهه اجتناب کند. یعنی می توانست از ابتدا تن به #مشیت_الهی دهد و کوششی نکند.

در این نوشتار مروری خواهیم داشت بر کارکرد و نقش #خدا در جوامع دین زده.
#ششم_مه زادروز #زیگموند_فروید، متفکر و روان‌شناس اتریشی (۱۹۳۹ ـ ۱۸۵۶)، بنیادگذار #روان‌کاوی، از تاثیرگذارترین و مناقشه‌برانگیزترین نظریه‌پردازان #روان‌شناسی اعماق و یکی از جدی‌ترین منتقدان #دین و #فرهنگ در سده‌ی بیستم است. فروید خود را مخالف دین «در هر شکل و غلظتی» می‌‌دانست. به باور او، دین، آشتی آدمی با طبیعتی را که برای او خطرناک است، از گذرگاه «انسانی‌کردن طبیعت» برآورده می‌کند. ولی دین این هدف را که خوفناکی طبیعت را از آدمی بگیرد و او را با بی‌رحمی سرنوشت که بویژه در پدیده‌ی مرگ تظاهر می‌کند آشتی دهد، از طریق باور به خدا برآورده می‌کند. نیاز به داشتن یک #رهبر که فروید آن را «حسرت پدر» می‌نامد، همانند وضعیت دوگانه‌ی روان‌شناختی کودکی خُرد در برابر پدرش است. عطش چنین حسرتی از طریق باور به #خدا برطرف می‌شود.
#روانشناسی_و_روانکاوی

دانش #روانشناسی و #روانکاوی رابطه مستقیمی با #دین دارد. به همین سبب بنیان گذاران این دانش و ادامه دهندگان آن همواره به بررسی مسئله ی دین و تاثیر آن در روان انسان پرداخته اند.

دو تن از بنیان گذاران اولیه رشته روانشناسی تحلیلی (روانکاوی)، #زیگموند_فروید و #کارل_گوستاو_یونگ، تحقیقات گسترده ای درحوزه اسطوره و دین دارند و دو مکتب فکری متفاوت در روانکاوی و دین شناسی به وجود آورده اند.
#دین_از_نظر_فروید

مکتب متعارض یونگ از آن فروید است که بر خلاف یونگ، دین را #توهم اسکیزوفرنیک یا جنون آمیز می داند و نه تنها برای آن ارزش حیاتی و روان درمان گرانه قائل نیست بلکه آن را ناشی از #روان_نژندی وسواس آمیز عام نوع بشر می داند. او به اینکه خدا را رد می کرده همواره به خود می بالیده است.

فروید دین را توهمی جهت آرامش و تحقق رویایی آرزوها می داند. از نظر او دین از #عقده_اُدیپ و رابطه با پدر سرچشمه می گیرد. حسادت و رقابت با #پدر در تصرف جنس مخالف تا سرحد مرگ و حتی خوردن گوشت قربانی البته نه به جهت کینه و دشمنی، بلکه به خاطر کسب قدرتی که پدر دارد و پشیمانی و حرمت ازدواج با مادر و پس از آن حرمت ازدواج درون گروهی اولین تجلیات دین می باشند.
#علم بیان می کند که تنها منشا دانش، آن چیزی است که از مشاهده ی قابل آزمایش و اثبات بر می خیزد و هیچ منشا دانش، همچون وحی، شهود و غیب، قابل اطمینان نیست چرا که تمامی آنها ارضای تکانه های آرزومندانه به حساب می آیند… علم به دقت مراقب است تا از هر گونه عامل فردی و تاثیرات محیطی به دور بماند… رویه آن، رسیدن به همسانی با واقعیت است… این همسانی با دنیای واقعی بیرونی را #حقیقت می نامیم.

🔚 پایان...

📎 #زیگموند_فروید #ششم_مه #روان‌شناسی #روان‌کاوی #کارل_گوستاو_یونگ #خدا #رهبر #دین #توهم #روان_نژندی #عقده_اُدیپ #داروین #پدر #قدرت #توتم #حسادت #کودک #اگوست_کنت #هگل #تاریخ #طبیعت #بشر #اعتقاد #اطاعت #خدایان #پندار #علم #حقیقت
#AntiReligion
🗂 @AntiReligionArchives
كتاب نیمی از آسمان از زبان كسانی كه آن روزها را دیده بودند تصویرهای تكان دهنده ای از وضعیت زنان قبل از #انقلاب ارائه می دهد. اما این كتاب فقط حكایت رنج های زنان نیست. بلكه نشان می دهد كه همین زنان فرودست چگونه موفق شدند شرایط را عوض كنند، به صحنه مبارزه سیاسی و اجتماعی قدم بگذارند، انقلاب كنند و به سازندگان جامعه و تاریخ تبدیل شوند.

خواندن این كتاب برای ما كه در جامعه خود از كودكی با #ستم_جنسیتی دست به گریبانیم و به محض اینكه دست چپ و راستمان را می شناسیم با #مردسالاری و #پدرسالاری و با چماق و تازیانه دولت و قوانین مدنی و شرعی و #سنت و #دین بر سرمان می كوبند، بسیار جالب و آموزنده است. برای ما كه می بینیم دیو فقر و ستم، ده ها هزار دختر جوان را به تن فروشی واداشته است، برای ما كه هزاران نفرمان قربانی قتل های ناموسی و خودكشی ها شده ایم، برای ما كه ممنوعیت معاشرت و عشق را تجربه كرده ایم و #ازدواج_ناخواسته به واقعه ای ناگزیر در زندگی اكثریتمان تبدیل شده، روبرو شدن با تجربه مشابه زنان چینی و فهمیدن اینکه چگونه دست به #تغییر_ریشه_ای شرایط زندگیشان زدند، بسیار هیجان آور است.

در ادامه معرفی این اثر ارزشمند بخش هایی از کتاب فوق را برای همراهان آماده کردیم و در پایان نسخه الکترونیکی آن را جهت دانلود و مطالعه در دسترس علاقمندان قرار دادیم. این كتاب را همه باید بخوانیم، بر سر نكاتش فكر كنیم و به بحث بگذاریم و آموزه هایش را در مبارزه برای كسب رهایی بكار بگیریم...
#تجربه_ما

ما در تجربه اسارت خود در جمهوری اسلامی بارها با این استدلال حكومتیان و تئوریسین های مردسالار روبرو شده ایم كه #حق، حق است. #عدالت، عدالت است. #قانون، قانون است و بیطرف است و زن و مرد نمی شناسد! نیمی از آسمان با نگاه به قوانین مدنی چین انقلابی، پوچی و عوامفریبانه بودن این قبیل استدلالات را خوب نشان می دهد و به ما می گوید كه لازمه رفع #ستم و #نابرابری، تدوین قوانین تبعیض آمیز و نابرابر مثبت به نفع ستمدیدگان است. در جامعه ای كه اسیر نابرابری و #تبعیض_جنسیتی علیه زنان است، تنها قوانینی می تواند عادلانه باشد و به رفع ستمدیدگی و فرودستی زنان كمك كند كه به ضرر موقعیت برتر مردان در همه زمینه ها باشد.

#نیمی_از_آسمان، موضوع قانون و جنسیت را در زمینه هایی مثل اشتغال و دستمزد، آموزش و پرورش، خانواده و ازدواج و طلاق، روابط جنسی قبل از ازدواج و سقط جنین بررسی می كند.

احتیاج نیست كه ما با همه نظراتی كه #كلودی_بوروایل مطرح می كند موافق باشیم یا كل تجربه چین انقلابی در این زمینه را بی كم و كاست بدانیم. مساله اینست كه كتاب نیمی از آسمان ما را با به عمل درآمدن افکار پیشرو و انقلابی در مناسبات چند صد میلیون زن و مرد آشنا می كند و دریچه های بیشماری را به روی ما می گشاید تا بتوانیم گسترده تر و عمیق تر به یك مساله مهم اجتماعی و طبقاتی یعنی مساله #زن نگاه كنیم.

📚 https://t.me/AntiReligion/140

🔚 پایان...

📎 #نیمی_از_آسمان #كلودی_بوروایل #زن #زنان #چین #انقلاب #ستم_جنسیتی #مردسالاری #دین #ازدواج_ناخواسته #رادیکال #تغییر_ریشه_ای #فرهنگ_جنسی #سركوب_جنسی #سرمايه_داری #پرولتاريا #خانه_داری #پختن #شستن #عشق #نياز_مادی #استقلال_اقتصادی #سرمايه_داری #پيوندهای_داوطلبانه #بورژوازی #تبعیض_جنسیتی
#AntiReligion
🗂 @AntiReligionArchives
نويسنده در فصل مربوط به #اومانيسم به اکثر سوء‌تفاهم‌ها درخصوص #علم و #دین و در نتیجه تعاریف غلط از دین می‌پردازد.

به اعتقاد او اکثر سوء تفاهم‌ها در خصوص علم و دین نتیجهٔ تعاریف غلط از دین است. بسیار زیاد اتفاق می‌افتد که مردم دین را با خرافات، معنویت و اعتقاد به نیروهای ماوراء طبیعی، یا اعتقاد به خدایان اشتباه می‌گیرند. دین هیچ کدام از این‌ها نیست. 

#دین نمی‌تواند معادل خرافات فرض شود، زیرا اکثر مردم مایل نیستند باورهای محبوب خود را «خرافات» بنامند. ما همیشه به «حقیقت» اعتقاد داریم. این فقط دیگران هستند که به #خرافات اعتقاد دارند!
 
به همین شکل، افراد کمی هستند که به نیروهای ماوراء طبیعی باور دارند. شیاطین، برای کسانی که به آن‌ها اعتقاد دارند، نیروهایی ماوراء طبیعی نیستند. آن‌ها جزئی از #طبیعت هستند، درست مثل کدو تنبل، عقرب و میکروب. پزشکان نوین عامل بیماری‌ها را میکروب‌های نامرئی می‌دانند و کشیشان وودو شیاطین نامرئی را عامل بیماری‌ها می‌پندارند. هیچ چیز ماوراء طبیعی در این نیست: شما شیطانی را عصبانی می‌کنید و او هم وارد بدن شما می‌شود و درد ایجاد می‌کند. چه چیزی طبیعی‌تر از این می‌تواند وجود داشته باشد؟ فقط آن‌ها که به شیاطین اعتقاد ندارند، آن‌ها را جدا از نظم طبیعی چیزها می‌پندارند.

تعریف دین به «اعتقاد به خدا» نیز دارای اشکال است. ما این‌طور فکر می‌کنیم که یک مسیحی متدین به این دلیل مذهبی است که به خدا اعتقاد دارد، در حالی که کمونیست‌های پرشور مذهبی نیستند، زیرا کمونیسم خدایی ندارد. 

اما دین توسط انسان‌ها به وجود آمده است، نه خدایان، و بر اساس کارکرد اجتماعی خود مشخص می‌شود، نه وجود خدایان. دین هر آن چیزی است که به ساختارهای اجتماعی انسانی یک مشروعیت فوق بشری بدهد. دین به هنجارها و ارزش‌های انسانی، با این استدلال که بازتاب قوانین فوق‌بشری هستند، مشروعیت می‌دهد.

دین ادعا می‌کند که انسان‌ها تابع نظامی از قوانین اخلاقی هستند که خودشان ابداع نکرده‌اند و نمی‌توانند آن‌ها را تغییر دهند. یک یهودیِ معتقد می‌تواند بگوید که این نظامی از قوانین اخلاقی است که توسط خدا در #کتاب_مقدس حلول کرده است. یک هندو می‌تواند بگوید که قوانین توسط برهما، ویشو و شیوا خلق شده‌اند و توسط ودا به انسان‌ها وحی شده‌اند. ادیان دیگر، از بودیسم و دائوئیسم گرفته تا نازیسم، کمونیسم و لیبرالیسم، معتقدند که قوانین فوق بشری قوانینی طبیعی هستند، و محصول این یا آن خدا نیستند. هر کدام طبعاً به نوع متفاوتی از قوانین طبیعی باور دارد، که توسط پیامبران و فرهیختگان، از بودا و لوازی گرفته تا هیتلر و لنین، کشف شده و ظهور یافته‌اند.
جامعه پدیده‌ای متکثر است که در آن مذاهب، باورها و عقاید گوناگون وجود دارد. حکومتی که می‌خواهد از حقانیت برخوردار باشد، ناچار است در چنین فضای متکثری، از نظر دینی و ایدئولوژیک بیطرف باشد، در غیر این صورت خود یک طرف دعواست و قادر نخواهد بود اختلافات مذهبی و ایدئولوژیک را در جامعه حل و فصل کند. ادیان و مذاهب بنا بر طبیعت خود مدعی حقایق مطلق و جهانشمول و تغییرناپذیرند، اما حکومت در امور کشورداری و سیاست‌ورزی، با تمشیت امور سیال و گذرا و «این‌جهانی» سروکار دارد و نه امور «آن‌جهانی» مورد ادعای دین!

در #سیاست هیچ چیز جاودانه و غیرقابل تغییری وجود ندارد. سیاست عرصه‌ی چانه‌زنی و مصالحه و بقول معروف «هنر ممکنات» است و هر آینه #دین با جزمیات و خصلت تام‌گرای خود وارد عالم سیاست شود، کار را به بن‌بست و تباهی می‌کشد، همانطور که #جمهوری_اسلامی آن را نشان داد. بنابراین امر #جدایی_دین_از_حکومت، دارای اهمیت کانونی و یکی از شاخص‌های اصلی حکومت‌های مدرن و نظام‌های #دموکراتیک است و وثیقه‌ای برای #صلح_اجتماعی در کشورهای پیشرفته به‌شمار می‌رود.
تجربه‌های تلخ خاورمیانه‌ای

کشورهای منطقه خاورمیانه کمتر فرصت داشته‌اند اشکال دموکراتیک اداره جامعه بدون دخالت دین در حکومت را زندگی کنند. تجربه‌های حکومت‌های عرفی (سکولار) در این منطقه از ایران پس از مشروطیت گرفته تا ترکیه آتاتورک و تونس و یا مصر بیشتر غیردموکراتیک و استبدادی بوده است. سکولاریزاسیون آمرانه، غیرمشارکتی و از بالا یکی از دلایل عدم رشد فرهنگ دموکراتیک و جامعه مدنی، سرخوردگی ژرف مردم از روندهای نوسازی جامعه و حکومت و رشد اسلام سیاسی در منطقه است.

به این تجربه نامیمون باید ضعف تاریخی اندیشه سیاسی و نقد در این کشور‌ها را افزود که در به‌وجود آوردن فرهنگ دموکراتیک و درک بهتر دنیای امروزی و برخورد سنجشگرانه به #دین و #سنت و جایگاه آنها بازمانده‌اند. در چنین فضایی اسلام سیاسی مدعی داشتن الگوی حکومتی آلترناتیو میدان‌داری می‌کند و مدعی پروژه مدیریت جامعه بر پایه اصول و آموزه‌های دینی است.

طی دهه‌ها نیروهای اسلام‌گرا و روشنفکران و نخبگان وابسته به آنها به نوعی باور اسطوره‌گونه دامن زدند که گویا اصول و قواعد اسلام پاسخ‌های مناسبی برای نیازهای جامعه و اقتصاد امروزی دارند. این باور اسطوره‌گونه دهه‌هاست که در روان‌شناسی و بازنمای خیالی گروه‌های وسیع مردم از مراکش تا آسیای مرکزی لانه کرده و روایت‌های گوناگون آن توسط گروه‌های اسلام گرا بازسازی و تکرار می‌شوند.
ایدئولوگهای دینی توهم ساز هستند. ما باید هوشیار باشیم و از توهم انگیزی در اجتماع بپرهیزیم و کار علمی و عقلانی و تحقیقی مشخصه فعالیت ماست. ما میدانیم دین بطور عموم با چهره ایی رازآلود و اسرارآمیز جلوه می‌کند و با فریبندگی خود در اعماق ذهن انسانها فرو می‌نشیند. انسانها با انگیزه‌های گوناگون به #دین چنگ می‌زنند. ترس‌ها و دلهره‌های زندگی، احساس درماندگی و ناتوانی، احساس تنهایی، جستجوی ارزش معنوی، نبود شناخت از طبیعت، ناتوانی فرهنگی، خرافه پرستی رایج، ناتوانی خردگرایی، اشتیاق به زندگی جمعی، ناتوانی‌های روانی، ترس از قیامت و غضب الهی و غیره از جمله انگیزه هایی هستند که به دین عملکرد روانشناسانه و اجتماعی می‌دهد. این تمایل به دین، شیفتگی و #تقدسگرایی را در ذهن و روان استوار می‌سازد.

روان آدمی به امنیت نیاز دارد و احساس «تقدس و جاودانگی» دین، آدمی را به آرامش کاذب سوق می‌دهد. بنابراین #تقدس در بیرون آدمی نیست بلکه نتیجه روند روانی و ناخودآگاه آدمی است. خواهش امنیت نزد انسان تقدس را تقویت می‌کند و کارگزاران دینی با ابزارها و تکنیک‌های کرداری و گفتاری، عنصر قدسیت را مستحکم می‌کنند. تمام دستگاه‌های روحانیت و ایدئولوژی رایج دینی قرن‌ها می‌گویند و تکرار می‌کنند: قرآن آسمانی است، قرآن معجزه است، قرآن کلام الله است، قرآن آخرین کلام است، قرآن مستلزم وضوگرفتن است، قرآن نجات دهنده است. #ایدئولوژی تکرار شده بر ذهن ناتوان تاثیر می‌گذارد. بدین ترتیب در تجربه بشری می‌بینیم که در طول زندگی میلیون‌ها پیام کوچک و بزرگ تکرار می‌شود تا باور به تقدس قرآن در شخصیت نهادینه شود. باور به تقدس قرآن از تبلیغ تکراری ناشی می‌شود.
چهارم، باید فرهنگ خود را با فرهنگ‌های مدرن جهان و تئوری‌های فلسفی و جامعه شناختی و تاریخی و بیولوژیکی و اخترشناسی و تکنولوژیکی و سایر تئوری‌های علمی، بیش از گذشته پیوند زد. توجه کنیم که کشورهای مسلمان با فقر و دیکتاتوری و تعصب و تروریسم و تقدسگرایی دینی و عقب ماندگی علمی دچارند و این امر در پیوند با ساختار ذهنی دینی است. البته در دمکراسی‌های جهان پدیده #دین و #خرافه موجود است ولی به لحاظ ساخت سکولار جامعه و تاریخ خودمختاری و شخصیتی انسانها، امور جامعه بر پایه عقلانیت و دانش و فرهنگ و تجربه می‌گردد.

در کشورهای اسلامی تقدیر دینی و جایگاه #الله و قدسیت قرآن نقش تعیین کننده دارد. باید از این دین خارج شد و این حقیقت را گفت که ماندگاری در اسلام جز عقب ماندگی و درماندگی خرد نتیجه دیگری ندارد. حکومت ایران اسلامی است، قوانین ایران اسلامی و فقهی است، مناسبات اجتماعی مردمان آغشته به اسلام زدگی است، و تباهی‌های جامعه گسترده است. گفتن خروج از دین آسان است ولی امری بسیار دشوار و چه بسا نشدنی باشد. ولی در اینجا منظور آن است که قوای فکری روشنفکری و هنرمندانه از ممنوعیت دینی خارج شده و به انتقاد وسیع رو بیاورند. دین قرآنی جامعه را فلج کرده و روشنفکر و سیاستمدار را مچاله کرده است. خارج شدن از چنین وضعیتی یک چالش بزرگ است. آزادمنشی فکری در جامعه به فرهنگ انتقادی دامن می‌زند و این امر پویایی سکولاریسم فکری را در پی خواهد داشت.

روشن است که باور دینی در اعماق رفتار و ذهن آدمی ریشه دارد و یک پدیده بسیار ژرف است. حال این واقعیت مانع مبارزه فکری برای گسترش آزادی اندیشه نباید باشد. حرف من در اینجا با فرهیختگان است. افراد آگاه و روشنفکران آزاد و فرهیختگان ایرانی نباید توسط اسلام و قرآن در فلجی باقی بمانند. آنها نباید به دام نواندیشان دینی و تبلیغات «اسلام رحمانی» بیافتند. قرآن، راهنمای سقوط ماست. جامعه ما به یک فرهنگ سازی بزرگ نیازمند است و این فرهنگ سازی با انتقاد به دین و قرآن گره خورده است.

🔚 پایان...

📎 #کتاب_مقدس #قرآن #تقدسگرایی #ایدئولوژی #دین #الله #محمد #تاریخ #تجاوز #تعرض #خودبیگانگی #شیعه_گری #خرافات #ایران #تقوا #احساس_گناه #خشونت #ترور #جامعه_شناسی #احکام_قرآنی #عقب_ماندگی #آخوندیسم #نقد_اسلام #نقد_قرآن #روشنگری
#AntiReligion
🗂 @AntiReligionArchives
در فلسفه‌ی نیچه ساختمانی واحد یا طرحی منظم دیده نمی‌شود. او به آتشفشانی می‌ماند که اندیشه‌های خود را مانند گدازه‌هایی سوزان به هرسو پراکنده است. #نیچه از سیستم‌سازی فلسفی بیزار بود و ترجیح می‌داد ژرف‌ترین اندیشه‌های خود را گاه در قالب کوتاه‌ترین جملات بیان کند. خود او گفته بود: «این بلندپروازی من است که در ده جمله چیزی بگویم که دیگری در یک کتاب می‌گوید، که دیگری در یک کتاب نمی‌گوید».

نیچه به‌رغم گریزان بودن از ایجاد سیستم فلسفی، در آثار پرشمار خود به حوزه‌های فکری و موضوعات متعددی پرداخته است، از #فرهنگ گرفته تا #اخلاق، از #موسیقی گرفته تا #ادبیات، از #فلسفه گرفته تا #دین، از #تاریخ گرفته تا روان‌شناسی و غیره. همچنین نیچه برای بیان اندیشه‌های خود در همه‌ی این عرصه‌ها به قالب‌ها و فرم‌های گوناگونی که مناسب تشخیص ‌داده متوسل شده است، از جمله شعر، برهان‌های کوتاه، کلام قصار و گزین‌گویه‌ (آفوریسم)، تمثیلات و نیز نثری سرشار از تصاویر. ولی این قالب‌ها نافی دقت مفهومی در آثار نیچه نیست، بلکه بر عکس، مفاهیم نیچه از برندگی الماس برخوردارند.
حضیض سنخ‌های خدایی

گفتنی است که نیچه رادیکال‌ترین نقد خود بر ضد مسیحیت را بطور منسجم در کتاب «ضدمسیح» #دجال ارائه می‌کند که یکی از آثار متاخر اوست و در سال ۱۸۸۸ نوشته شده است. وی در این کتاب مسیحیت را دشمن خونی واقعیت می‌داند و معتقد است که نمی‌بایست آن را بزک کرد و رنگ‌وروغن زد، زیرا مسیحیت خصم مرگبار سنخ انسان‌های نیرومند است. #مسیحیت آرمانی از تضاد با غریزه‌های زندگی نیرومند درست کرده است. مسیحیت خرد و حتی نیرومندترین طبیعت‌های روحی را از این طریق تباه ساخته که عالی‌ترین ارزش‌های روحی را «گناهکارانه» و «گمراه‌کننده» و «وسوسه» جلوه داده است.

نیچه تصریح می‌کند که مسیحیت #دین ترحم است و ترحم با انفعالات نفس که انرژی حس زندگی را افزایش می‌دهند در تضاد است. ترحم، تاثیری افسرده‌کننده دارد و از نیروی آدمی می‌کاهد. ترحم، آدمی را به نیستی متقاعد می‌کند، البته کسی صریحا از «نیستی» سخن نمی‌گوید، بلکه به جای آن گفته می‌شود: «آن‌جهان» یا «خدا» یا «زندگی واقعی» یا «رستگاری» یا «نیروانا». برای نیچه، مادامی که کشیش یا روحانی مسیحی، نوع برتر انسان شناخته می‌شود، «روح ناب» چیزی جز «دروغ ناب» نیست. شغل کشیشان نفی‌کردن، تحریف‌کردن و مسموم‌کردن زندگی‌ست و هنگامی که روحانیان یعنی «وکیلان آگاه نیستی و نفی» به عنوان «نمایندگان حقیقت» شمرده می‌شوند، پاسخی برای این پرسش وجود ندارد که حقیقت چیست، زیرا آدمی حقیقت را واژگونه ساخته است.
نیچه به نیروی ویرانگر سیاسی دین نیز اشاره می‌کند و معتقد است که #دین همواره بر ضد ارزش‌های والا بوده و این را تاریخ اثبات می‌کند. مسیحیت نخست میراث عصر باستان، بویژه امپراتوری روم و بعدها فرهنگ مورو ـ اسلامی در اسپانیا و سپس در جنگ‌های صلیبی فرهنگ شرق را نابود ساخته است. نیچه همچنین در جنبش رنسانس آخرین شانس پیروزی فرهنگ والا را می‌بیند که می‌توانست مسیحیت را شکست دهد، آن هم در مرکز آن یعنی رم، ولی به گفته‌ی او، جنبش رفورماسیون مانع این امر می‌شود.

همانگونه که گفتیم نیچه در بررسی ریشه‌های مسیحیت به یهودیت نیز می‌پردازد. وی در یهودیت دینی را می‌بیند که از یک دین طبیعی اولیه‌ به دینی اخلاقی و ضدطبیعی تبدیل می‌شود. او بویژه کاست روحانیان یهودی را مسئول این دگرگونی می‌داند. به گفته‌ی نیچه، روحانیان یهودی همه‌ی مفاهیم را قلب کردند تا بتوانند به قدرت برسند. کتاب مقدس یهودیان «عهد عتیق»، جعل‌نامه‌‌ای ساخته‌ی دست خاخام‌هاست که در آن تاریخ قوم یهود به یک «سازوکار رستگاری ابلهانه» قلب شده است و در آن هر کس علیه «یهوه» گناه کند مجازات می‌شود و هر کس مومن بماند پاداش می‌گیرد. به باور نیچه این‌ها همه در خدمت آن است که مردم مطیع روحانیان یهودی باشند.

از دیدگاه نیچه هنگامی که گرانیگاه زندگی نه به خود زندگی، بلکه به «آن‌جهان»، یعنی به نیستی منتقل شود، از این طریق گرانیگاه زندگی از آن گرفته می‌شود. و این کاری است که دین انجام داده است.
با مرگ خدا، اوج نیهیلیسم فرارسیده است. ولی کسانی که او را کشته‌اند ـ یعنی کسانی که به او باور ندارند ـ هنوز درنیافته‌اند که مرگ خدا چه معنایی دارد. به راستی مرگ خدا چه معنایی دارد؟ وقتی آدمی پاسخ این پرسش را نمی‌داند، به طریق اولی نمی‌داند چگونه می‌توان ارزش‌های تازه آفرید.

آری، خدا به مثابه والاترین ارزش مرده است، ولی نتیجه‌ی نیهیلیستی مرگ او فقط هشیاری آدمی نیست، بلکه آدمی همچنین «آن‌جهان» را باخته است، بدون آنکه «این‌جهان» را برده باشد. نیچه اما می‌خواهد از گذرگاه چیرگی بر نیهیلیسم ما را با هنری آشنا کند که با کمک آن بتوان هنگام باختن برد. او می‌خواهد با قدرت اندیشه‌ی خود نیروی همه‌ی تلاش‌ها، شورها و احساساتی را که آدمی با «آن‌جهان» پیوند زده بود آزاد سازد و در خدمت زندگی قرار دهد. او می‌خواهد با فلسفه‌ی خود به آدمیان بیاموزد که چگونه می‌توان پس از چشم برگرفتن از آسمان، «به زمین وفادار ماند» و با «بازسنجی همه‌ی ارزش‌ها»، ارزش‌های تازه آفرید.

📚دنیا دیگر با قواعد خدا نمی‌چرخد

🔚 پایان...

📎 #فریدریش_نیچه #اندیشه #فرهنگ #اخلاق #موسیقی #ادبیات #تاریخ #نقد_دین #زرتشت #تبارشناسی_اخلاق #اخلاق_بندگی #نیچه #دجال #مسیحیت #یهودیت #عیسی #روان‌شناسی #متعصبان_دینی #شک‌_گرایی #کلیسا #دین #فلسفه #متافیزیک #حقیقت #مرگ_خدا #نیهیلیسم
آیا ایمان دارم؟ هرکسی آزاد است عقیده‌ی خودش را داشته باشد، و نظر من این است که ساده‌ترین توضیح این است که خدایی وجود ندارد. کسی عالم را خلق نکرد و کسی راهبر سرنوشت ما نیست. این مرا به بصیرتی ژرف می‌رساند: احتمالاً بهشت و زندگی پس از مرگ نیز وجود ندارد. به‌نظر من، اعتقاد به زندگیِ پس از مرگ فقط خواب و خیال است. سندی در خور اعتماد برایش نداریم و بر خلاف تمامی آن چیزهایی است که در علم می‌دانیم. فکر می‌کنم وقتی می‌میریم به غبار بر می‌گردیم. اما از یک لحاظ حیات ما ادامه دارد: در تأثیری که نهاده‌ایم و در ژن هایی که به فرزندانمان منتقل می‌کنیم. ما همین یک عمر را داریم که در آن از دیدن طرح بزرگ عالم لذت ببریم و برای همین بسیار شکر گزارم.

🔚 پایان...

🖇 #پاسخ‌های‌کوتاه_به_پرسش‌های‌بزرگ #استیون_هاکینگ #کیهان #عالم #خالق #خدا #دین #نظریه #نسبیت #فضا #زمان #سیاهچاله #مهبانگ
#BriefAnswerToTheBigQuestions
#StephenHawking
📚 @AntiReligionArchives