ΑпτiгeligioпΑгcives
211 subscribers
107 photos
2 videos
42 files
58 links
✍🏼 Text channel: @AntiReligion

Scientific,
historical
philosophical
psychology
sociology and ...
.
.
.
Download Telegram
فلسفه‌ی دین نزد #فویرباخ ناظر بر آن است که تصورات دینی عموما علل خود را در طبیعت آدمی دارند، ولی به عنوان کشش‌های چنین طبیعتی تجربه نمی‌شوند، بلکه به مثابه تخیلاتی آنجهانی بازنمایی می‌گردند. #خدا برای فویرباخ آینه‌ی آدمی است، ولی آدمی به این امر آگاهی ندارد و نمی‌داند که در گذر تاریخ این آینه را خود آفریده و در آن چیزی جز خود را نمی‌بیند. آدمی نخست ذات خود و آنچه را در #روح و #اراده و #قلب خود دارد فرافکنی می‌کند، تا سپس آن را دوباره بازیابد.

منظور فویرباخ از خدا به عنوان آینه‌ی آدمی، طبعا نه این یا آن آدم، بلکه نوع #بشر است. او دین را همان «باور به خدا» تعریف می‌کند و آن را نیز همین گونه می‌نگرد. به باور او آدمی در #دین نیز به ذات خویشتن روی می‌آورد، بدون آنکه بداند که این ذات خود اوست. دین از دیدگاه فویرباخ، رفتار آدمی نسبت به نیروهای خویشتن است، ولی به گونه‌ای که گویی این نیروها از آن دیگری هستند.

آرای فویرباخ در #نقد_دین بر افکار کارل مارکس، زیگموند فروید، اریش فروم و شماری دیگر از متفکران تاثیری انکارناپذیر داشته است. در این نوشتار به دیدگاه‌های او در حوزه‌ی نقد دین نگاهی می‌افکنیم.
به گفته‌ی فویرباخ باید با همه‌ی توان با توهم زیانمند دین مبارزه کرد و بدون میانجی ذاتی خدایی، به جای #تقدس دین، تقدس #انسان را نشاند. وی هدف خود از نقد دین را در جملات زیر خلاصه می‌کند: «هدف نوشته‌ها و درس‌گفتارهای من اینست که آدمیان را از یزدان‌شناس به انسان‌شناس، از خدادوست به انسان‌دوست، از کاندیدای #بهشت به دانشجویان این‌جهانی، از خدمتکار دینی و سیاسی سلطنت‌های آسمانی و زمینی به شهروندان #آزاد و #آگاه زمین تبدیل کنم».

جستجوی حقیقت، پیکار با ادعاهای اخلاقی فریبکارانه‌ی دین، آموزش انسان‌ها برای رساندن آنان به بلوغ فکری و روحی و نیز هدایت نیروهای بشری برای زندگی واقعی این‌جهانی، هدف‌هایی است که فویرباخ در نقد دین، خود را به آنها متعهد می‌داند.

🔚 پایان...

#لودویگ_فویرباخ #نقد_دین #ایمان #خدا #روح #اراده #احساس #اعتقاد #انسان #صوفیگری #خرافه #حقیقت #دروغ #روان #علمی #عقلی #آتئیست #اخلاق #آگاهی #رهایی #معجزه #دعا #برهان #توهم #پدر #پسر #شعور #خرد #تردید #پرسش #تخیل #فانتزی #تاریخ #فرهنگ #هنر #فلسفه
🗂 @AntiReligionArchives
اگر چه «آرمانشهر» مسلمانان در گذشته است، اما ادیان ابراهیمی دارای تصوراتی با ظاهر «آرمانشهری» هم هستند که بر «آینده» ناظر است. البته این تصورات به معنای دقیق کلمه «آرمانشهری» نیستند، بلکه جنبه‌ی «فرجام‌شناختی» دارند. موعودگرایی در یهودیت و مسیحیت و اسلام، و باورهایی چون «قیامت کبری»، «روز داوری نهایی» و «ظهور مهدی»، همگی در ظاهر دارای رگه‌هایی «آرمانشهری» هستند. اما تفاوت «آرمانشهرهای سیاسی» با «آرمانشهرهای دینی» در آنست که اولی قرار است به دست انسان‌ها تحقق یابد و دومی فقط به «اراده‌ی خداوند» ممکن است و انسان‌ها در آن نقشی ندارند!

بنابراین آنچه فعلا برای شهروندان جوامع اسلامی به عنوان معضلی باقی می‌ماند، نه رویداد قریب‌الوقوع «قیامت» یا «ظهور مهدی»، بلکه تلاش بیمارگونه‌ی اسلامگرایان برای تحقق جامعه‌ای است که الگوی آرمانی آن در صحرای حجاز ۱۴۰۰ سال پیش نهفته است!

🔚 پایان...

#تاریخ_اسلام #اسلام #آرمانشهر #گذشته_گرا #پیشرفت #پسرفت #کهنه‌_گرایی #عصر_روشنگری #تامس_مور #توماسو_کامپانلا #فرانسیس_بیکن #آرمانشهرهای_سیاسی #اوتوپوس #ناکجاآباد #صدر_اسلام #صحرای_حجاز #نقد_فرهنگ #نقد_دین #نقد_رفتارهای_اجتماعی #فرهنگ_دینی #آسیب‌_شناسی_فرهنگی #تجددمدرنیسم #مدرنیته #تاریک_‌اندیشی #نابالغی_روحی #روشنگری #یهودیت #مسیحیت
🗂 @AntiReligionArchives
فروید تصریح می‌کند که مرجعی بالاتر از #خرد وجود ندارد و اگر چه #صدای_خرد آهسته و خفیف است ولی آنقدر از پای نمی‌نشیند تا برای خود گوش شنوایی بیابد. به گفته‌ی او خدای ما «لوگوس» است، ولی این خدا قادر مطلق نیست و فقط قادر است به بخشی از چیزهایی عمل کند که خدایان پیش از او وعده داده بودند. ولی این امر به معنی ناتوانی چنین خدایی نیست. فروید اندک امیدی دارد که آدمیان روزی بتوانند به جهانی رضایت دهند و خود را با آن سازگار کنند که در کل، نیاز به #معنا و #امنیت را برآورده نمی‌کند. او امیدوار است روزی فرا رسد که آدمیان به #ایمان_دینی نیازی نداشته باشند و قادر شوند از طریق چشم‌پوشی از معنابخشی به جهان، قابلیت تازه‌ای برای درک #واقعیت برای خود ایجاد کنند.

به باور فروید رشد دانش‌ها به گونه‌ای اجتناب‌ناپذیر به زوال ادیان می‌انجامد و این امر نه قابل تاسف است و نه خطرناک. زیرا ادیان قادر نشده‌اند آدمیان را خوشبخت کنند و حتی نتوانسته‌اند آدمیان را به رفتاری اخلاقی وادارند. فروید #نقد_دین را سودمند می‌داند و معتقد است که باید برای رابطه‌ی آدمی با فرهنگ طرحی نو درانداخت. او پیشنهاد می‌کند که با دین به مثابه یک «روان‌نژندی» رفتار شود و همانگونه که در روان‌درمانی مرسوم است، استدلال‌های عقلی جایگزین استدلال‌های دینی شوند. اگر دین دیگر پایه‌ی ممنوعیت‌های فرهنگی نباشد، شمار زیادی از این ممنوعیت‌ها رفع می‌شوند.

فروید امیدوار است که عقلانی کردن ممنوعیت‌ها بتوانند به آشتی آدمی با فرهنگ بینجامند. پیش‌شرط آن اینست که خرد آنقدر نیرومند شود تا بتواند بر شور و اشتیاق غلبه کند. وی بدین‌منظور دو راه پیش می‌نهد: یکی اینکه ممنوعیت‌های فکری، دینی، جنسی و سیاسی برداشته شوند و دیگر اینکه آدمیان برای واقعیت آموزش داده شوند تا بیاموزند که ناگزیرند با ناتوانی و درماندگی خود کنار بیایند.

🔚 پایان...

📎 #فروید #فرهنگ #دین #آرتور_شوپنهاور #لودویگ_فویرباخ #فریدریش_نیچه #روانکاوی #آينده_یک_پندار #عجز_و_درماندگی #کودکی #محافظت #پشتیبانی #پدر #خدا #تسلیم #ستایش #پرستش #توتم #تابو #داروین #احساس_گناه #ناخودآگاه #هنر #اخلاق #آتئیست #توهم #پندار #آمال_و_آرزوها #حقیقت #واقعیت #طبیعت #بلوغ_روحی #خرد #معنا #امنیت #ایمان_دینی #نقد_دین
🗂 @AntiReligionArchives
روزنامه‌نگاران یکی از گروه‌های #اجتماعی درگیر این پدیده خودسانسوری هستند. این امر هم در نظام‌های #دیکتاتوری و هم در ساختارهای #دموکراتیک عمل می‌کند. به‌عنوان نمونه روزنامه نگاران مستقل در ایران از جمله به لحاظ #استبداد به میزان گسترده‌ای دستخوش خودسانسوری هستند و یا در فرانسه دمکراتیک روزنامه نگاران در رسانه‌های خصوصی مانند نشریات و تلویزیون و یا در رسانه‌های دولتی به شکل‌های گوناگون به خودسانسوری پرداخته و پیشاپیش قلم و زبان خود را از #شفافیت دور می‌کنند. به عنوان نمونه توجه به سیاست مسلط و منافع سهامدار رسانه خصوصی، حفظ منافع سیاسی یک شخصیت ویا گروه سیاسی، واکنش‌های ناشی از #نقد_دین و یا قدرت سیاسی، تصمیم گیری در چهارچوب یک سلسله مراتب سازمانی از جمله عواملی هستند که روزنامه نگار را بسوی خودسانسوری می‌کشاند. خودسانسوری یک پدیده روحی، فرهنگی، روانشناختی فرد در جهت کنترل خویش و انطباق رفتاری با هنجارها و فضای مستولی در جامعه است. خودسانسوری عاملی برای پنهان کردن شخصیت خود و نفی #استقلال_فردی است.
#کارل_مارکس، متفکر آلمانی سده‌ی نوزدهم (۱۸۸۳ ـ ۱۸۱۸)، گفته بود: «دین، تریاک مردم است». شاید این معروف‌ترین جمله‌ای باشد که تا کنون متفکری در #نقد_دین گفته است. البته متولیان دین و مخالفان فکری مارکس که در این سخن دستاویزی برای حمله به آتئیسم بطور اعم و اندیشه‌های مارکس بطور اخص یافته‌اند، به سهم خود در اشتهار این سخن نقش بزرگی داشته‌اند. بیهوده نیست که حتی امروز نیز بسیاری از کسانی که با اندیشه‌های مارکس آشنایی ندارند، دست‌کم در این نکته اتفاق‌نظر دارند که او یکی از پیگیرترین و رادیکال‌ترین منتقدان دین بوده است.

اما بر خلاف تصور رایج باید گفت که مارکس صرفنظر از سخنانی که گاه در این یا آن اثر خود به تلویح یا تصریح درباره‌ی دین بیان کرده، جز در دو رساله که هر دو نیز در دوره‌ی جوانی او نوشته شده، بطور مشخص و منسجم به دین و نقد آن نپرداخته است.

رساله‌ی نخست «درباره‌ی مساله‌ی یهود» نام دارد و رساله‌ی دوم دیباچه‌‌ای است که مارکس برای کتاب خود تحت عنوان «نقد فلسفه‌ی حق هگل» نوشت و در آن بطور مشخص به مفهوم دین و نقد آن نیز پرداخته است.
برای مارکس اهمیت #نقد_دین محرز است زیرا: «نقد دین، آدمی را هشیار می‌کند تا مانند آدمی سر عقل آمده بیاندیشد، عمل کند و واقعیت خود را بسازد؛ تا بر گرد خویش و بر گرد خورشید واقعی بگردد. زیرا دین فقط خورشیدی دروغین است که دور آدمی می‌گردد، مادامی که او بر گرد خود نمی‌گردد».

اما مارکس هم‌ هنگام خواستار فراگذشتن از نقد دین و فرارویاندن آن به نقد حقوق و سیاست است. او توهم‌زدایی از «هاله‌ی مقدس این تیره خاکدان» را از این دیدگاه میسر می‌داند و می‌نویسد:

«وظیفه‌ی تاریخ است پس از آنکه آن‌جهانی بودن حقیقت ناپدید شده است، حقیقت این‌جهان را تثبیت کند. این در وهله‌ی نخست وظیفه‌ی فلسفه‌ی در خدمت تاریخ است، حال که صورت مقدس از خودبیگانگی آدمی برملا شده است، از خودبیگانگی در صورت‌های نامقدس را برملا کند. از این طریق است که نقد آسمان به نقد زمین، نقد دین به نقد حقوق و نقد تئولوژی به نقد سیاست تبدیل می‌شود».
بطور خلاصه می‌توان گفت که مارکس در حالی که همه‌ی اشکال دین را نقد می‌کند، دگرگونی مناسبات اجتماعی را نشانه می‌گیرد. برای او دین عاملی برای از خودبیگانگی آدمی است. آدمی اولوهیتی می‌سازد و سپس این اولوهیت را برای سرنوشت خود مسئول می‌داند؛ در صورتی که این آدمی است که دین را ساخته و نه دین آدمی را.

از دیدگاه مارکس، آدمی از سوی دیگر از طریق ساختن دین، به خود قواعد و ممنوعیت‌هایی را تحمیل می‌کند که مانع رشد و شکوفایی او می‌شوند. او از این گذرگاه مطیع مراجع و اتوریته‌ های دینی می‌شود که مشروعیت آنها یا بر مناسباتی موهوم و خیالی با اولوهیت استوارند، یا برخاسته از امتیازهای ناشی از دانستنی‌هایی درباره‌ی امور دینی. ادیان بقایای ایدئولوژی‌های اعصار گذشته‌اند و نمایانگر «آگاهی واژگونه نسبت به جهان».

به باور مارکس، ادیان همچنین نقشی تخدیرکننده دارند و در خدمت آن هستند که هستی آدمی را از طریق رویاپردازی و تسلی خاطر برای آن‌جهان، تحمل‌پذیر کنند و از این طریق فلاکت موجود را پایدار سازند و مشروعیت بخشند. از این منظر،‌ نقد دین فقط نیازمند نقدی نظری نیست، بلکه محتاج تغییرات مادی زندگی‌ و براندازی آن مناسبات اجتماعی است که دین را به عنوان «آه مخلوق در تنگنا افتاده» ضروری کرده است. با چنین رویکردی است که می‌توان به جنگ اوضاع رفت و «سلاح نقد» را با «نقد سلاح» تکمیل کرد.

📚 در همین زمینه: نگاهی به اندیشه‌های لودویگ فویرباخ در نقد دین
https://t.me/AntiReligionArchives/296

🔚 پایان...

📎 #کارل_مارکس #نقد_دین #دین_تریاک_مردم_است #توهمات #آرامبخش #مخدر #از_خودبیگانگی_دینی #جهان_واژگونه #فلاکت_دینی #جامعه #حکومت #خدا #لودویگ_فویرباخ
🗂 @AntiReligionArchives
با این همه، تسلط نیچه بر زبان، لحن شاعرانه و قدرت واژه‌پردازی و روش ویژه‌ای که برای بیان اندیشه‌های ژرف خود به کار می‌برد، کار را برای فهمیدن او دشوار و برای نوشتن درباره‌ی او دشوارتر می‌کند. از این منظر طبعا پرداختن به اندیشه‌های نیچه در حوزه‌ی #نقد_دین و #متافیزیک، آن هم در یادداشتی کوتاه، کاری دشوار و همواره با خطر ناکامی همراه است. بنابراین باید این نوشتار را نیز فقط تلاشی برای برداشتن گام کوچکی در جهت نزدیک‌تر شدن به «میدان منازعه» ارزیابی کرد و نه بیشتر. 

نیچه از زبان #زرتشت خود می‌گوید: «اگر خدایان وجود داشتند، من چگونه می‌توانستم تحمل کنم که خدا نباشم؟». تفکر نیچه همزمان آموزه‌های دینی تئولوژی مسیحی و متافیزیک را نشانه می‌گیرد. اوج این معارضه در تمثیلی به نام «آدم دیوانه» بازتاب یافته که نیچه در آن مرگ خدا را اعلام کرده است و ما در پایان این نوشتار به آن بازخواهیم گشت. ولی در آغاز اشاره‌هایی گذرا به اندیشه‌های نیچه در نقد مسیحیت.
با مرگ خدا، اوج نیهیلیسم فرارسیده است. ولی کسانی که او را کشته‌اند ـ یعنی کسانی که به او باور ندارند ـ هنوز درنیافته‌اند که مرگ خدا چه معنایی دارد. به راستی مرگ خدا چه معنایی دارد؟ وقتی آدمی پاسخ این پرسش را نمی‌داند، به طریق اولی نمی‌داند چگونه می‌توان ارزش‌های تازه آفرید.

آری، خدا به مثابه والاترین ارزش مرده است، ولی نتیجه‌ی نیهیلیستی مرگ او فقط هشیاری آدمی نیست، بلکه آدمی همچنین «آن‌جهان» را باخته است، بدون آنکه «این‌جهان» را برده باشد. نیچه اما می‌خواهد از گذرگاه چیرگی بر نیهیلیسم ما را با هنری آشنا کند که با کمک آن بتوان هنگام باختن برد. او می‌خواهد با قدرت اندیشه‌ی خود نیروی همه‌ی تلاش‌ها، شورها و احساساتی را که آدمی با «آن‌جهان» پیوند زده بود آزاد سازد و در خدمت زندگی قرار دهد. او می‌خواهد با فلسفه‌ی خود به آدمیان بیاموزد که چگونه می‌توان پس از چشم برگرفتن از آسمان، «به زمین وفادار ماند» و با «بازسنجی همه‌ی ارزش‌ها»، ارزش‌های تازه آفرید.

📚دنیا دیگر با قواعد خدا نمی‌چرخد

🔚 پایان...

📎 #فریدریش_نیچه #اندیشه #فرهنگ #اخلاق #موسیقی #ادبیات #تاریخ #نقد_دین #زرتشت #تبارشناسی_اخلاق #اخلاق_بندگی #نیچه #دجال #مسیحیت #یهودیت #عیسی #روان‌شناسی #متعصبان_دینی #شک‌_گرایی #کلیسا #دین #فلسفه #متافیزیک #حقیقت #مرگ_خدا #نیهیلیسم