صلح اجتماعی بر پایه جدایی دین از حکومت
در خاورمیانه مانند بسیاری دیگر از مناطق دنیا مرزهای سیاسی و مرزهای مذهبی و قومی با یکدیگر همخوانی ندارند. ادیان و شاخههای پرشمار آنها در چهارچوب مرزهای ملی یک کشور محدود نمیشوند و هیچ کشوری دارای یک مذهب نیست.
به این جغرافیای سیاسی-دینی پیچیده و حساس باید واقعیت جامعهشناسانه دنیای امروز را افزود که در آن شهروندان بتدریج از نفوذ بیچون و چرای نهادهای مذهبی پرقدرت رها میشوند و رابطه فردی با دین و دینداری برقرار میکنند و یا باور خود به دین و امر قدسی را از دست میدهند. تنوع هویت شهروندی و اشکال دینداری و یا ناباوری به دین یکی از اصلیترین ویژگیهای جوامع امروزی است.
در چنین فضایی وجود حکومتهایی که خود را در قالب خشک یک دین و یا خوانشی از یک دین مطرح میکنند و یا در پی آنند مجموعهای از اصول و قواعد یک مذهب را بهگونهای آمرانه و از بالا به عرصه عمومی تحمیل کنند بهخودی خود تقلیلی و غیردمکراتیک هستند.
نظامهای #دینسالار با سیاستهای سویهدار خود بهناچار در برابر بخشهایی از مردمی قرار میگیرند که به گونه دیگر به دین و دینداری مینگرند، دین دیگری دارند و یا رابطه چندانی با دین ندارند. به این گونه است که #حکومت_دینی به ناگزیر #تبعیض بر پایه نوع دینداری و رابطه با دین را نهادی میکند و شهروندان هیچگاه از حقوق برابر برخوردار نمیشوند.
تنوع مذهبی کشورهای #خاورمیانه خاص این منطقه نیست. بسیاری از کشورها در اروپا، آفریقا و آمریکا هم ادیان و اشکال دینداری گوناگونی را زندگی میکنند. مهاجرتهای گسترده در چهارگوشه جهان نیز بر پیچیدگی و تنوع مرزهای جغرافیایی ادیان افزوده است. صلح اجتماعی و سیاسی در این کشورها از جمله با پذیرش اصل مهم جدایی حکومت و دین و عدم تحمیل یک دین خاص به عرصه عمومی ممکن شده است.
در خاورمیانه مانند بسیاری دیگر از مناطق دنیا مرزهای سیاسی و مرزهای مذهبی و قومی با یکدیگر همخوانی ندارند. ادیان و شاخههای پرشمار آنها در چهارچوب مرزهای ملی یک کشور محدود نمیشوند و هیچ کشوری دارای یک مذهب نیست.
به این جغرافیای سیاسی-دینی پیچیده و حساس باید واقعیت جامعهشناسانه دنیای امروز را افزود که در آن شهروندان بتدریج از نفوذ بیچون و چرای نهادهای مذهبی پرقدرت رها میشوند و رابطه فردی با دین و دینداری برقرار میکنند و یا باور خود به دین و امر قدسی را از دست میدهند. تنوع هویت شهروندی و اشکال دینداری و یا ناباوری به دین یکی از اصلیترین ویژگیهای جوامع امروزی است.
در چنین فضایی وجود حکومتهایی که خود را در قالب خشک یک دین و یا خوانشی از یک دین مطرح میکنند و یا در پی آنند مجموعهای از اصول و قواعد یک مذهب را بهگونهای آمرانه و از بالا به عرصه عمومی تحمیل کنند بهخودی خود تقلیلی و غیردمکراتیک هستند.
نظامهای #دینسالار با سیاستهای سویهدار خود بهناچار در برابر بخشهایی از مردمی قرار میگیرند که به گونه دیگر به دین و دینداری مینگرند، دین دیگری دارند و یا رابطه چندانی با دین ندارند. به این گونه است که #حکومت_دینی به ناگزیر #تبعیض بر پایه نوع دینداری و رابطه با دین را نهادی میکند و شهروندان هیچگاه از حقوق برابر برخوردار نمیشوند.
تنوع مذهبی کشورهای #خاورمیانه خاص این منطقه نیست. بسیاری از کشورها در اروپا، آفریقا و آمریکا هم ادیان و اشکال دینداری گوناگونی را زندگی میکنند. مهاجرتهای گسترده در چهارگوشه جهان نیز بر پیچیدگی و تنوع مرزهای جغرافیایی ادیان افزوده است. صلح اجتماعی و سیاسی در این کشورها از جمله با پذیرش اصل مهم جدایی حکومت و دین و عدم تحمیل یک دین خاص به عرصه عمومی ممکن شده است.
سخن پایانی
همانطور که گفتیم ما در ایران با وضعیتی به مراتب دشوارتر و پیچیدهتری روبرو هستیم، چون ایران جامعهای اسلامی است و نه مسیحی. با این همه، با توجه به دو الگوی یاد شده میتوان گفت که ویژگیهای جامعهی ایران، صرفنظر از دشواری تحقق، «لائیسیته» را برای میهن ما ضروری میکند. علت آن هم روشن است. روند سکولاریزه شدن عمدتا در جوامعی روی داده که جنبش رفورماسیون و پروتستانتیسم پیشتر نقش کلیسای کاتولیک و روحانیان را در آنها تضعیف کرده بود. حکومت در این کشورها توانست از این موقعیت تاریخی استفاده و دین را از حکومت جدا کند. اما ما در ایران با نهاد متنفذ و سازمانیافتهای به نام #روحانیان_شیعه روبرو هستیم که دعوی قدرت دارد. بنابراین لازم است حکومت پس از سقوط جمهوری اسلامی فعالانه در این زمینه وارد میدان شود و تا آنجا که میتواند با وضع کردن قوانین تازه، امتیازهای ناموجه و سنتی نهاد روحانیت را لغو کند و با کوتاه کردن دست روحانیان از مقامات دولتی، آنان را به مساجد بازگرداند. یکی از گامهای اولیه در این زمینه لغو امتیاز تشیع به عنوان «مذهب دولتی و رسمی» کشور است که خود منشاء بزرگترین تبعیضهای مذهبی در کشور است. دوم، اصل جدایی کامل دین از حکومت است که باید در قانون اساسی نظام پس از جمهوری اسلامی تصریح شود تا حکومت لائیک همواره مراقب باشد که کسی از این اصل تخطی نکند!
شاید برخی از این اقدامات در حال حاضر که ما هنوز گردنهی سقوط رژیم فقاهتی را پشت سر نگذاشتهایم تا اندازهای آرمانی و اتوپیک به نظر بیاید. اما نباید فراموش کرد که به کرسی نشاندن چنین قوانینی، در وهلهی نخست به تناسب و صفآرایی نیروهای لائیک و اسلامگرا در جامعه باز میگردد و منوط به آن است که مردم و بویژه جامعهی مدرن شهروندی ایران در این رویارویی جانب چه کسانی را بگیرند و تا چه اندازه آمادهی پذیرش تغییرات در قوانین باشند. نکتهی قابل توجه اما اینست که طبعا فضای پس از سقوط رژیم جمهوری اسلامی، فضای کنونی نخواهد بود و جامعه پس از دهها سال جنایت و فساد و تبهکاری این رژیم، آمادهی پذیرش بسیاری از تغییرات جدی در الگوی سیاسی و اجتماعی است. نیروهای لائیک با اتحاد و تلاش خود باید از این فرصت به بهترین نحو استفاده کنند. حقوقدانان لائیک و پیشرو ایران باید از هماکنون در صدد تدوین طرحهای قانونی در این زمینه باشند.
🔚 پایان...
📎 #جدایی_دین_از_حکومت #سکولاریته #لائیسیته #صلح_اجتماعی #جمهوری_اسلامی #دینسالار #تبعیض #خاورمیانه #دموکراتیک #ایران #فرانسه #اخلاق_دینی #سرکوب #فساد #غارت #فروپاشی_اخلاقی #دموکراسی #حکومت_دینی #حکومت_عرفی #سکولاریسم #لائیسیسم #عصر_روشنگری #مسیحیت #اسلام #روحانیان_شیعه
#AntiReligion
🗂 @AntiReligionArchives
همانطور که گفتیم ما در ایران با وضعیتی به مراتب دشوارتر و پیچیدهتری روبرو هستیم، چون ایران جامعهای اسلامی است و نه مسیحی. با این همه، با توجه به دو الگوی یاد شده میتوان گفت که ویژگیهای جامعهی ایران، صرفنظر از دشواری تحقق، «لائیسیته» را برای میهن ما ضروری میکند. علت آن هم روشن است. روند سکولاریزه شدن عمدتا در جوامعی روی داده که جنبش رفورماسیون و پروتستانتیسم پیشتر نقش کلیسای کاتولیک و روحانیان را در آنها تضعیف کرده بود. حکومت در این کشورها توانست از این موقعیت تاریخی استفاده و دین را از حکومت جدا کند. اما ما در ایران با نهاد متنفذ و سازمانیافتهای به نام #روحانیان_شیعه روبرو هستیم که دعوی قدرت دارد. بنابراین لازم است حکومت پس از سقوط جمهوری اسلامی فعالانه در این زمینه وارد میدان شود و تا آنجا که میتواند با وضع کردن قوانین تازه، امتیازهای ناموجه و سنتی نهاد روحانیت را لغو کند و با کوتاه کردن دست روحانیان از مقامات دولتی، آنان را به مساجد بازگرداند. یکی از گامهای اولیه در این زمینه لغو امتیاز تشیع به عنوان «مذهب دولتی و رسمی» کشور است که خود منشاء بزرگترین تبعیضهای مذهبی در کشور است. دوم، اصل جدایی کامل دین از حکومت است که باید در قانون اساسی نظام پس از جمهوری اسلامی تصریح شود تا حکومت لائیک همواره مراقب باشد که کسی از این اصل تخطی نکند!
شاید برخی از این اقدامات در حال حاضر که ما هنوز گردنهی سقوط رژیم فقاهتی را پشت سر نگذاشتهایم تا اندازهای آرمانی و اتوپیک به نظر بیاید. اما نباید فراموش کرد که به کرسی نشاندن چنین قوانینی، در وهلهی نخست به تناسب و صفآرایی نیروهای لائیک و اسلامگرا در جامعه باز میگردد و منوط به آن است که مردم و بویژه جامعهی مدرن شهروندی ایران در این رویارویی جانب چه کسانی را بگیرند و تا چه اندازه آمادهی پذیرش تغییرات در قوانین باشند. نکتهی قابل توجه اما اینست که طبعا فضای پس از سقوط رژیم جمهوری اسلامی، فضای کنونی نخواهد بود و جامعه پس از دهها سال جنایت و فساد و تبهکاری این رژیم، آمادهی پذیرش بسیاری از تغییرات جدی در الگوی سیاسی و اجتماعی است. نیروهای لائیک با اتحاد و تلاش خود باید از این فرصت به بهترین نحو استفاده کنند. حقوقدانان لائیک و پیشرو ایران باید از هماکنون در صدد تدوین طرحهای قانونی در این زمینه باشند.
🔚 پایان...
📎 #جدایی_دین_از_حکومت #سکولاریته #لائیسیته #صلح_اجتماعی #جمهوری_اسلامی #دینسالار #تبعیض #خاورمیانه #دموکراتیک #ایران #فرانسه #اخلاق_دینی #سرکوب #فساد #غارت #فروپاشی_اخلاقی #دموکراسی #حکومت_دینی #حکومت_عرفی #سکولاریسم #لائیسیسم #عصر_روشنگری #مسیحیت #اسلام #روحانیان_شیعه
#AntiReligion
🗂 @AntiReligionArchives