#نظریه_درباره_خشونت
"دیل پترسون" و "ریچارد وانگهام" انسان شناس و بیولوژیست انگلیسی در "مردان شیطانی: میمونها و ریشههای خشونت انسانی" مینویسند که خشونت در انسانها ذاتی است، هر چند اجتناب ناپذیر نیست. روانکاو آمریکائی جیمز گلیگان که آثار متعددی به خشونت اختصاص داده مینویسد خشونت اغلب به عنوان پادزهری برای #شرم و #تحقیر به کار میرود. استفاده از خشونت منبع #غرور و #دفاع از افتخار است، بویژه برای مردانی که خشونت را نشانه مردانگی میدانند.
"استیون پینکر" در مقاله "تاریخ خشونت" در "نیو ریپابلیک" دلایلی ارائه میکند که متوسط میزان ستیز و خشونت در انسانها و حیوانات در طول چند سده گذشته کاهش یافتهاست. این نگاه با تاکید روی تمدن و توسعه آموزش انسان را قابل تغییر میداند. فیلسوف فرانسوی "آندره کنت اسپونویل" مینویسد خشونت نه اتفاقی است و نه نتیجه انحطاط انسان میباشد، بلکه این امر از "جنسیت حیوانی" انسان برمیخیزد و از جامعه مایه میگیرد. هیچ جامعه ای از خشونت جدا نیست و بعلاوه میل و رقابت و قدرت بر خشونت تاثیر داشته و آنرا تشدید میکند (روانشناسی، نوامبر ۱۹۹٨ ).
بنابراین در جوامع گوناگون خشونت یک امر اجتناب ناپذیر است، ولی همانگونه که "ماکس وبر" جامعه شناس آلمانی در اثر خود "سیاست و دانشمند" میگوید #قانون خشونت را مهار میکند. یکی از کارکردهای اصلی قانون تعدیل خشونت است اجرای قانون ابزار اصلی تعدیل خشونت غیر نظامی در جامعهاست. دولتها استفاده از خشونت را در دستگاههای قضایی با نظارت بر افراد و مسئولان سیاسی، از جمله پلیس و ارتش تعدیل میکنند. از نظر ماکس وبر برای جامعه مدنی استفاده از خشونت دارای مشروعیت است. البته هانا آرنت، نظریهپرداز سیاسی آلمانی، تاکید میکند که :"خشونت میتواند قابل توجیه باشد، اما هرگز مشروع نیست." حال اگر به کارل مارکس رجوع کنیم، از نظر او خشونت در درون مناسبات طبقاتی است و در جامعه سرمایه داری از سرشت اقتصاد موجود برمیخیزد. از نظر او خشونت در بطن مناسبات اقتصادی و مالکیت خصوصی بر ابزار تولید است.
اگر نگاه بیولوژیکی خشن بودن طبیعت انسان و غرور او را مطرح میکند، نگاه آنترپولوژیک دوم حیوانیت و جنبه اجتماعی انسان را عناصر تعیین کننده تشخیص داده و بالاخره نگاه طبقاتی، نظم موجود را عامل اساسی خشونت ارزیابی میکند و بنیاد نظام را ریشه قهر و خشونت میداند.
علیرغم این دیدگاه های متضاد باید توضیح داد خشونتهای سراسری در ایران کدامند، از کجا میایند و چه آسیب هائی برجامعه وارد کرده اند و ویژگی الگوی ایران چیست در ایران در حالی که خشونت های اجتماعی گسترده است، ما با حضور یک دولت و "دستگاه قانونی" متمرکز مواجه هستیم. حال اگر بپذیریم که خشونت با عوامل ریشه ای متنوع سروکار دارد این پرسش باقی میماند که دستگاه دولتی موجود چه نقشی در برابر خشونت ایفا میکند.
اصل مطلب این است که بین خشونت و قانون، کدام عنصر غلبه دارد؟ در شرایط متعارف نظریه "ماکس وبر" درست و دولت تعدیل کننده خشونت و کنترل کننده قهر رایج در جامعه است. حال آنکه در جامعه ایران یک ویژگی اساسی وجود دارد. حکومت ایران دمکراتیک نیست بلکه ولایت فقیهی است؛ بعلاوه قانون اساسی و قانون مجازات و قانون خانواده در ایران بطور وسیع متکی بر آیات قرآنی و #سنت_اسلامی و با #تبعیض_جنسیتی و مذهبی عجین شده اند. بنابراین قانون که باید تعدیل کننده باشد، خود بحران و تبعیض و خشونت حقوقی و سمبولیک را تقویت میکند.
خشونتی که در ایران جاری است هم دولتی و هم اجتماعی است و این خشونت در بسیاری موارد فاقد قدرت تنزل دهنده قهر در جامعه است. در ایران خشونت بزرگ بوده و با آسیب های گسترده است، زیرا خشونت از پائین و خشونت از بالا نفس جامعه را گرفته است.
"دیل پترسون" و "ریچارد وانگهام" انسان شناس و بیولوژیست انگلیسی در "مردان شیطانی: میمونها و ریشههای خشونت انسانی" مینویسند که خشونت در انسانها ذاتی است، هر چند اجتناب ناپذیر نیست. روانکاو آمریکائی جیمز گلیگان که آثار متعددی به خشونت اختصاص داده مینویسد خشونت اغلب به عنوان پادزهری برای #شرم و #تحقیر به کار میرود. استفاده از خشونت منبع #غرور و #دفاع از افتخار است، بویژه برای مردانی که خشونت را نشانه مردانگی میدانند.
"استیون پینکر" در مقاله "تاریخ خشونت" در "نیو ریپابلیک" دلایلی ارائه میکند که متوسط میزان ستیز و خشونت در انسانها و حیوانات در طول چند سده گذشته کاهش یافتهاست. این نگاه با تاکید روی تمدن و توسعه آموزش انسان را قابل تغییر میداند. فیلسوف فرانسوی "آندره کنت اسپونویل" مینویسد خشونت نه اتفاقی است و نه نتیجه انحطاط انسان میباشد، بلکه این امر از "جنسیت حیوانی" انسان برمیخیزد و از جامعه مایه میگیرد. هیچ جامعه ای از خشونت جدا نیست و بعلاوه میل و رقابت و قدرت بر خشونت تاثیر داشته و آنرا تشدید میکند (روانشناسی، نوامبر ۱۹۹٨ ).
بنابراین در جوامع گوناگون خشونت یک امر اجتناب ناپذیر است، ولی همانگونه که "ماکس وبر" جامعه شناس آلمانی در اثر خود "سیاست و دانشمند" میگوید #قانون خشونت را مهار میکند. یکی از کارکردهای اصلی قانون تعدیل خشونت است اجرای قانون ابزار اصلی تعدیل خشونت غیر نظامی در جامعهاست. دولتها استفاده از خشونت را در دستگاههای قضایی با نظارت بر افراد و مسئولان سیاسی، از جمله پلیس و ارتش تعدیل میکنند. از نظر ماکس وبر برای جامعه مدنی استفاده از خشونت دارای مشروعیت است. البته هانا آرنت، نظریهپرداز سیاسی آلمانی، تاکید میکند که :"خشونت میتواند قابل توجیه باشد، اما هرگز مشروع نیست." حال اگر به کارل مارکس رجوع کنیم، از نظر او خشونت در درون مناسبات طبقاتی است و در جامعه سرمایه داری از سرشت اقتصاد موجود برمیخیزد. از نظر او خشونت در بطن مناسبات اقتصادی و مالکیت خصوصی بر ابزار تولید است.
اگر نگاه بیولوژیکی خشن بودن طبیعت انسان و غرور او را مطرح میکند، نگاه آنترپولوژیک دوم حیوانیت و جنبه اجتماعی انسان را عناصر تعیین کننده تشخیص داده و بالاخره نگاه طبقاتی، نظم موجود را عامل اساسی خشونت ارزیابی میکند و بنیاد نظام را ریشه قهر و خشونت میداند.
علیرغم این دیدگاه های متضاد باید توضیح داد خشونتهای سراسری در ایران کدامند، از کجا میایند و چه آسیب هائی برجامعه وارد کرده اند و ویژگی الگوی ایران چیست در ایران در حالی که خشونت های اجتماعی گسترده است، ما با حضور یک دولت و "دستگاه قانونی" متمرکز مواجه هستیم. حال اگر بپذیریم که خشونت با عوامل ریشه ای متنوع سروکار دارد این پرسش باقی میماند که دستگاه دولتی موجود چه نقشی در برابر خشونت ایفا میکند.
اصل مطلب این است که بین خشونت و قانون، کدام عنصر غلبه دارد؟ در شرایط متعارف نظریه "ماکس وبر" درست و دولت تعدیل کننده خشونت و کنترل کننده قهر رایج در جامعه است. حال آنکه در جامعه ایران یک ویژگی اساسی وجود دارد. حکومت ایران دمکراتیک نیست بلکه ولایت فقیهی است؛ بعلاوه قانون اساسی و قانون مجازات و قانون خانواده در ایران بطور وسیع متکی بر آیات قرآنی و #سنت_اسلامی و با #تبعیض_جنسیتی و مذهبی عجین شده اند. بنابراین قانون که باید تعدیل کننده باشد، خود بحران و تبعیض و خشونت حقوقی و سمبولیک را تقویت میکند.
خشونتی که در ایران جاری است هم دولتی و هم اجتماعی است و این خشونت در بسیاری موارد فاقد قدرت تنزل دهنده قهر در جامعه است. در ایران خشونت بزرگ بوده و با آسیب های گسترده است، زیرا خشونت از پائین و خشونت از بالا نفس جامعه را گرفته است.
#خشونت_سیاسی
خشونت سیاسی بمعنای سوءاستفاده از قدرت سیاسی و اعمال سلطه فردی و بکارگیری شیوه های خشونت بار مانند مداخله نظامی و #تروریسم و کودتای نظامی و #اعدام و قتل سیاسی و شکنجه و زندان و آزار روحی و تعرض تبلیغاتی و تصمیمات غیرعادلانه دستگاه قضائی است. این خشونت در دو شکل، یا بصورت خشونت جسمانی و بطور مستقیم بمنظور نابودی و صدمه زدن فیزیکی است یا بشکل سمبولیک بوده و با اعمال فشارهای روحی و روانی تجلی مییابد. در واقع خشونت سیاسی بکارگیری قهر و زور در نظام سیاسی بمنظور باطاعت کشاندن افراد و خفه کردن اعتراض های اجتماعی میباشد.
#خشونت_فیزیکی استفاده خودسرانه از قهر برای زخمی کردن یا نابودساختن فیزیکی است. این خشونت بمعنای نفی حقوق افراد و ضربه زدن به حق حیات میباشد. تمامی #دیکتاتورها و جنایتکاران سیاسی راه اصلی برتری و قدرت خود را بر خشونت بنیاد کرده اند. همیشه خشونت فیزیکی با خشونت سمبولیک همراه است. بقول "فلیپ برو" جامعه شناس فرانسوی، در اثر خود "خشونت در سیاست"، خشونت سمبولیک همیشه مورد توجه لازم قرار نمیگیرد حال آنکه این خشونت در محیطی سیاسی با احساسات قوی به ایجاد #ترس در افراد دست زده و برای دسترسی به هدف خود انواع و اقسام مراسم و آئین های گوناگون را بکار میگیرد.
"ژوژ سورل" فیلسوف و جامعه شناس فرانسوی در اثر خود "تفکرات درباره خشونت" میگوید خشونت بمعنای تخریب نظم اجتماعی است. البته او به قهر دستگاه دولتی بورژوائی نقد کرده زیرا به بیان دیگر این خشونت شیرازه مناسبات را بهم ریخته، کینه ها و انتقام کشی را حادتر نموده و سلطه متکی بر زور را تحمیل میکند. "والتر بنجامین" در "تزهای خود در مفهوم تاریخ" "از قهر انقلابی" صحبت میکند. البته خشونت از جانب برخی متفکران بطور کلی رد نمیشود و گاه جنبه مشروع و لازم پیدا میکند. ادبیات مارکسیستی سرشار از ستایش قهر انقلابی و انقلاب است، جنبش های ضد استعماری اغلب به قهر روی آورده اند تا اشغالگر را بیرون رانند، ژان پل سارتر از خشونت لازم بندگان در مستعمرات علیه استعمارگر حرف میزند و بر آنست که اینگونه خشونت همانند خشونت و قهر علیه نازیسم و اشغالگر درست است، زیرا نازیسم قهر متمرکز ویرانگر است.
در جوامع استبدادی خشن، اعمال خشونت و اقدام مسلحانه از جانب قدرت حاکم از جمله روشهای مورد استفاده حکومتداری بوده است و زمانیکه که هرگونه عدالتخواهی با وسائل نظامی و اسلحه گرم و کشتار توام است، مقاومت نظامی گزینه تحمیلی نهائی است. ولی آنچه مسلم است در رژیم #دمکراسی و دولت حقوقی نمی توان خشونت بکار بست و قدرت سیاسی در صورت اعمال قهر به تخریب اساس مقررات و قواعد دست زده و به استبداد روی میاورد.
در ایران نظام حکومتی در بنیاد خود طرفدار #تبعیض و خشونت دینی و سیاسی بوده است و بطور مدام تنش و بحران ناشی از استبداد از خصوصیات مناسبات حاکم بوده است. سراسر عمر حکومت اسلامی با خشونت سیاسی عجین بوده و این خشونت وجه مشخصه #توتالیتاریسم_مذهبی موجود میباشد. طبقه حاکم اعمال خشونت مستقیم را وسیله اصلی #بقا و ادامه قدرت سیاسی خود میداند و برای او سانسور و شکنجه و زندان و اعدامهای مکرر مخالفان بعنوان تنها راه کنترل جامعه بشمار میاید. در این نظام بسیاری از انسانها دارای اضطراب و نگرانی هستند زیرا خود را در امنیت نمی بینند.
قدرت سیاسی در ایران منشا هراس است، حال آنکه در شرایط دمکراتیک قدرت مرکزی قدرت آرامش بخش و نظم دهند بحساب میاید. اقدام های خودسرانه پاسدار و بسیجی و پلیس، تهدید های تبلیغاتی حکومتی، احتمال حملات نظامی خارجی علیه مراکز اتمی، خبر و نمایش اعدامهای فردی و جمعی در میدانهای عمومی و غیره، یک فضای سنگین ترس و نگرانی بوجود آورده و احساس تشویش فلج کننده را گسترش داده است. این احساس منفی زیر پوست اعضای جامعه رفته و تمایل به آفرینش و چابکی فرهنگی و اجتماعی را کند نموده است.
خشونت سیاسی بمعنای سوءاستفاده از قدرت سیاسی و اعمال سلطه فردی و بکارگیری شیوه های خشونت بار مانند مداخله نظامی و #تروریسم و کودتای نظامی و #اعدام و قتل سیاسی و شکنجه و زندان و آزار روحی و تعرض تبلیغاتی و تصمیمات غیرعادلانه دستگاه قضائی است. این خشونت در دو شکل، یا بصورت خشونت جسمانی و بطور مستقیم بمنظور نابودی و صدمه زدن فیزیکی است یا بشکل سمبولیک بوده و با اعمال فشارهای روحی و روانی تجلی مییابد. در واقع خشونت سیاسی بکارگیری قهر و زور در نظام سیاسی بمنظور باطاعت کشاندن افراد و خفه کردن اعتراض های اجتماعی میباشد.
#خشونت_فیزیکی استفاده خودسرانه از قهر برای زخمی کردن یا نابودساختن فیزیکی است. این خشونت بمعنای نفی حقوق افراد و ضربه زدن به حق حیات میباشد. تمامی #دیکتاتورها و جنایتکاران سیاسی راه اصلی برتری و قدرت خود را بر خشونت بنیاد کرده اند. همیشه خشونت فیزیکی با خشونت سمبولیک همراه است. بقول "فلیپ برو" جامعه شناس فرانسوی، در اثر خود "خشونت در سیاست"، خشونت سمبولیک همیشه مورد توجه لازم قرار نمیگیرد حال آنکه این خشونت در محیطی سیاسی با احساسات قوی به ایجاد #ترس در افراد دست زده و برای دسترسی به هدف خود انواع و اقسام مراسم و آئین های گوناگون را بکار میگیرد.
"ژوژ سورل" فیلسوف و جامعه شناس فرانسوی در اثر خود "تفکرات درباره خشونت" میگوید خشونت بمعنای تخریب نظم اجتماعی است. البته او به قهر دستگاه دولتی بورژوائی نقد کرده زیرا به بیان دیگر این خشونت شیرازه مناسبات را بهم ریخته، کینه ها و انتقام کشی را حادتر نموده و سلطه متکی بر زور را تحمیل میکند. "والتر بنجامین" در "تزهای خود در مفهوم تاریخ" "از قهر انقلابی" صحبت میکند. البته خشونت از جانب برخی متفکران بطور کلی رد نمیشود و گاه جنبه مشروع و لازم پیدا میکند. ادبیات مارکسیستی سرشار از ستایش قهر انقلابی و انقلاب است، جنبش های ضد استعماری اغلب به قهر روی آورده اند تا اشغالگر را بیرون رانند، ژان پل سارتر از خشونت لازم بندگان در مستعمرات علیه استعمارگر حرف میزند و بر آنست که اینگونه خشونت همانند خشونت و قهر علیه نازیسم و اشغالگر درست است، زیرا نازیسم قهر متمرکز ویرانگر است.
در جوامع استبدادی خشن، اعمال خشونت و اقدام مسلحانه از جانب قدرت حاکم از جمله روشهای مورد استفاده حکومتداری بوده است و زمانیکه که هرگونه عدالتخواهی با وسائل نظامی و اسلحه گرم و کشتار توام است، مقاومت نظامی گزینه تحمیلی نهائی است. ولی آنچه مسلم است در رژیم #دمکراسی و دولت حقوقی نمی توان خشونت بکار بست و قدرت سیاسی در صورت اعمال قهر به تخریب اساس مقررات و قواعد دست زده و به استبداد روی میاورد.
در ایران نظام حکومتی در بنیاد خود طرفدار #تبعیض و خشونت دینی و سیاسی بوده است و بطور مدام تنش و بحران ناشی از استبداد از خصوصیات مناسبات حاکم بوده است. سراسر عمر حکومت اسلامی با خشونت سیاسی عجین بوده و این خشونت وجه مشخصه #توتالیتاریسم_مذهبی موجود میباشد. طبقه حاکم اعمال خشونت مستقیم را وسیله اصلی #بقا و ادامه قدرت سیاسی خود میداند و برای او سانسور و شکنجه و زندان و اعدامهای مکرر مخالفان بعنوان تنها راه کنترل جامعه بشمار میاید. در این نظام بسیاری از انسانها دارای اضطراب و نگرانی هستند زیرا خود را در امنیت نمی بینند.
قدرت سیاسی در ایران منشا هراس است، حال آنکه در شرایط دمکراتیک قدرت مرکزی قدرت آرامش بخش و نظم دهند بحساب میاید. اقدام های خودسرانه پاسدار و بسیجی و پلیس، تهدید های تبلیغاتی حکومتی، احتمال حملات نظامی خارجی علیه مراکز اتمی، خبر و نمایش اعدامهای فردی و جمعی در میدانهای عمومی و غیره، یک فضای سنگین ترس و نگرانی بوجود آورده و احساس تشویش فلج کننده را گسترش داده است. این احساس منفی زیر پوست اعضای جامعه رفته و تمایل به آفرینش و چابکی فرهنگی و اجتماعی را کند نموده است.
باری...؛ زنانی که از جانب همسرانشان مورد خشونت قرار می گیرند پنج برابر بیشتر از سایر زنان در معرض آسیبهای روانی و خطر خودکشی و شش برابر بیشتر در معرض اختلالات روانی قرار دارند.
در خانواده هایی که اعتیاد به مواد مخدر و الکل، بیکاری و تنش وجود دارد، خشونت نیز بیشتر به چشم می خورد. مردانی که از کودکی در خانواده شاهد کتک خوردن زنان خانواده بوده اند در بزرگسالی بیشتر مرتکب خشونت علیه همسران خود می شوند. الگوهای #پرخاشگری در جامعه ابعاد پرخاشگری و خشونت را عمیقتر میکنند.
در جامعه ای که قدرت سیاسی و طبقات حاکم از #اخلاق_اجتماعی بی بهره هستند و دستگاه دولتی فاقد مشروعیت دمکراتیک است، بدآموزی ها آسانتر میباشند. متاسفانه ایران سرزمین اعدام و زورگوئی است زیرا از روح دمکراسی دور بوده و خشونت ها در اعماق ذهن تاریخی جامعه نفوذ دارند. جامعه ایران سراسر آسیب دیده است و کنشگران سندیکائی و سیاسی و جمعی خاموشند. این خشونت از تاریخ استبدادی و شاهان و روحانیونی که به خون ریزی خوکرده بودند و نیز از قوانین و دینی که دارای طبیعت استبدادی و تبعیض آمیز بوده و بالاخره از فساد و بیعدالتی موجود سرچشمه میگیرد.
🔚 پایان...
#خشونت #آسیب #اجتماعی #زنان #زندان #شکنجه #تجاوز #تحقیر #توهین #تهدید #ترساندن #تروریسم #ترس #تبعیض #توتالیتاریسم_مذهبی #تولیدمثل #جامعه #اخلاق_اجتماعی #استرس #اعتیاد #اعدام #امنیت_اقتصادی #استقلال_اقتصادی #اسلام #استبداد #امنیت #ایران #اجتماعی #پرخاشگری #سکسیسم #دمکراسی #دیکتاتورها #فرهنگ_مذهبی #سنتهای_کهنه #مردسالارانه #فساد #بیکاری #بیعدالتی
🗂 @AntiReligionArchives
در خانواده هایی که اعتیاد به مواد مخدر و الکل، بیکاری و تنش وجود دارد، خشونت نیز بیشتر به چشم می خورد. مردانی که از کودکی در خانواده شاهد کتک خوردن زنان خانواده بوده اند در بزرگسالی بیشتر مرتکب خشونت علیه همسران خود می شوند. الگوهای #پرخاشگری در جامعه ابعاد پرخاشگری و خشونت را عمیقتر میکنند.
در جامعه ای که قدرت سیاسی و طبقات حاکم از #اخلاق_اجتماعی بی بهره هستند و دستگاه دولتی فاقد مشروعیت دمکراتیک است، بدآموزی ها آسانتر میباشند. متاسفانه ایران سرزمین اعدام و زورگوئی است زیرا از روح دمکراسی دور بوده و خشونت ها در اعماق ذهن تاریخی جامعه نفوذ دارند. جامعه ایران سراسر آسیب دیده است و کنشگران سندیکائی و سیاسی و جمعی خاموشند. این خشونت از تاریخ استبدادی و شاهان و روحانیونی که به خون ریزی خوکرده بودند و نیز از قوانین و دینی که دارای طبیعت استبدادی و تبعیض آمیز بوده و بالاخره از فساد و بیعدالتی موجود سرچشمه میگیرد.
🔚 پایان...
#خشونت #آسیب #اجتماعی #زنان #زندان #شکنجه #تجاوز #تحقیر #توهین #تهدید #ترساندن #تروریسم #ترس #تبعیض #توتالیتاریسم_مذهبی #تولیدمثل #جامعه #اخلاق_اجتماعی #استرس #اعتیاد #اعدام #امنیت_اقتصادی #استقلال_اقتصادی #اسلام #استبداد #امنیت #ایران #اجتماعی #پرخاشگری #سکسیسم #دمکراسی #دیکتاتورها #فرهنگ_مذهبی #سنتهای_کهنه #مردسالارانه #فساد #بیکاری #بیعدالتی
🗂 @AntiReligionArchives
دوبووار در کتاب جنس دوم به مباحثی عمیق و ریشه دار می پردازد، به الگوهای پایداری که بشر آن را بر ساخته است. یعنی الگوهای #تبعیض و #تحقیر جنس #زن که می توان آنها را در سطر سطر زندگی بشر یافت. مراحلی که #بشر از آغاز برای ایجاد #تمدن پیموده است.
از نظر دوبوار نگرش به کهتری زن از یک طرف در زندگی زیسته ای است که بشر در طول عمر خود فرا گرفته است و از طرف دیگر به دانش، فلسفه، تاریخ و علم روانکاوی نیز مربوط است. زیرا #مردان بوده اند که دانش را تولید کرده اند. آنها بر اساس آنچه که می اندیشیدند زن را متصور می شدند. دوبووار با مطرح کردن #تبعیض_جنسی موجود در این دانش ها توضیح می دهد که نسل بشر چرا و چگونه کهتری زن را توجیح کرده است. او با بیان کردن نمادهای اسطوره در تاریخ، بررسی علم روانکاوی و بنیاد مذهب که در جان مردمان وجود دارد، به ریشه های انقیاد زنان می پردازد.
از نظر دوبوار نگرش به کهتری زن از یک طرف در زندگی زیسته ای است که بشر در طول عمر خود فرا گرفته است و از طرف دیگر به دانش، فلسفه، تاریخ و علم روانکاوی نیز مربوط است. زیرا #مردان بوده اند که دانش را تولید کرده اند. آنها بر اساس آنچه که می اندیشیدند زن را متصور می شدند. دوبووار با مطرح کردن #تبعیض_جنسی موجود در این دانش ها توضیح می دهد که نسل بشر چرا و چگونه کهتری زن را توجیح کرده است. او با بیان کردن نمادهای اسطوره در تاریخ، بررسی علم روانکاوی و بنیاد مذهب که در جان مردمان وجود دارد، به ریشه های انقیاد زنان می پردازد.
اگر مقاومت های زنانه شکل اصلی خود را نگرفته باشد، تسلیم شدن زنان و حل شدن آنان در نظام قدرت را در پی خواهد داشت. در واقع دنیایی که بر پایه منافع و #قدرت است اگر نیاز عاجلی به الگوهای #برابری زنان و مردان حس نکند طبعاً برای آن نیز تلاش نخواهد کرد.
رسیدن به آنچه دوبووار می خواهد با راه حلی که او ارائه می دهد در دوره ی کنونی لازم هست ولی کافی نیست. شاید نظرات دوبووار از دیدگاه خُرد بتواند مشکلات بشر را تا حدودی پوشش دهد ولی در بحث کلان نمی تواند تأثیر تعیین کننده ای بر دنیای کنونی داشته باشد. زیرا نقش ثروت و قدرت آن قدر پُررنگ است که هر بخش از منافع بشری که متضادش باشد را نابود می کند.
این که دوبووار معتقد است در نظام مردانه، زنان تحت ستم هستند طبعاً مبنای درستی دارد و به واسطه ی این دیدگاه، #فمنیست های نسل دوم و سوم بسیار تلاش کردند که بتوانند نظام های مردانه را تلطیف کنند و تا حدی از فشار سلطه ی آنها در زمینه های قانونی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی بکاهند. ولی اگر چه در نظام اقتصادی و سیاسی سقف شیشه ایی بالاتر رفته است ولی متأسفانه هنوز وجود دارد.
در زمینه #سیاست نیز اگر چه پست های ریاست جمهوری در بعضی کشورها به زنان سپرده شده است ولی در اغلب کشورها هنوز زنان برای ورود به عرصه سیاست و مدیریت های کلان، به سختی باید بجنگند و تلاش کنند تا موفق شوند.
از نظر #اجتماعی نیز نگرش های سنتی و بازدارنده هنوز در اغلب مردم دنیا موج می زند. به همین سبب، در برخی نقاط دنیا «زن» هنوز به عنوان «انسان» به رسمیت شناخته نشده است!
🔚 پایان...
📎 #سیمون_دوبوار #جنس_دوم #تبعیض #تحقیر #زن #بشر #تمدن #مردان #مادری #همسری #تاریخ #فلسفه #روانکاوی #طبیعت #ضعف_جسمانی #زیگموند_فروید #آلت_تناسلی #مذهب #بقا #ازدواج #عدم_آزادی #استقلال_اقتصادی #وابستگی #کار #دانش #مردسالار #قدرت #فمنیست #سیاست
#TheSecondSex
#SimoneDeBeauvoir
#AntiReligion
🗂 @AntiReligionArchives
رسیدن به آنچه دوبووار می خواهد با راه حلی که او ارائه می دهد در دوره ی کنونی لازم هست ولی کافی نیست. شاید نظرات دوبووار از دیدگاه خُرد بتواند مشکلات بشر را تا حدودی پوشش دهد ولی در بحث کلان نمی تواند تأثیر تعیین کننده ای بر دنیای کنونی داشته باشد. زیرا نقش ثروت و قدرت آن قدر پُررنگ است که هر بخش از منافع بشری که متضادش باشد را نابود می کند.
این که دوبووار معتقد است در نظام مردانه، زنان تحت ستم هستند طبعاً مبنای درستی دارد و به واسطه ی این دیدگاه، #فمنیست های نسل دوم و سوم بسیار تلاش کردند که بتوانند نظام های مردانه را تلطیف کنند و تا حدی از فشار سلطه ی آنها در زمینه های قانونی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی بکاهند. ولی اگر چه در نظام اقتصادی و سیاسی سقف شیشه ایی بالاتر رفته است ولی متأسفانه هنوز وجود دارد.
در زمینه #سیاست نیز اگر چه پست های ریاست جمهوری در بعضی کشورها به زنان سپرده شده است ولی در اغلب کشورها هنوز زنان برای ورود به عرصه سیاست و مدیریت های کلان، به سختی باید بجنگند و تلاش کنند تا موفق شوند.
از نظر #اجتماعی نیز نگرش های سنتی و بازدارنده هنوز در اغلب مردم دنیا موج می زند. به همین سبب، در برخی نقاط دنیا «زن» هنوز به عنوان «انسان» به رسمیت شناخته نشده است!
🔚 پایان...
📎 #سیمون_دوبوار #جنس_دوم #تبعیض #تحقیر #زن #بشر #تمدن #مردان #مادری #همسری #تاریخ #فلسفه #روانکاوی #طبیعت #ضعف_جسمانی #زیگموند_فروید #آلت_تناسلی #مذهب #بقا #ازدواج #عدم_آزادی #استقلال_اقتصادی #وابستگی #کار #دانش #مردسالار #قدرت #فمنیست #سیاست
#TheSecondSex
#SimoneDeBeauvoir
#AntiReligion
🗂 @AntiReligionArchives
#تجربه_ما
ما در تجربه اسارت خود در جمهوری اسلامی بارها با این استدلال حكومتیان و تئوریسین های مردسالار روبرو شده ایم كه #حق، حق است. #عدالت، عدالت است. #قانون، قانون است و بیطرف است و زن و مرد نمی شناسد! نیمی از آسمان با نگاه به قوانین مدنی چین انقلابی، پوچی و عوامفریبانه بودن این قبیل استدلالات را خوب نشان می دهد و به ما می گوید كه لازمه رفع #ستم و #نابرابری، تدوین قوانین تبعیض آمیز و نابرابر مثبت به نفع ستمدیدگان است. در جامعه ای كه اسیر نابرابری و #تبعیض_جنسیتی علیه زنان است، تنها قوانینی می تواند عادلانه باشد و به رفع ستمدیدگی و فرودستی زنان كمك كند كه به ضرر موقعیت برتر مردان در همه زمینه ها باشد.
#نیمی_از_آسمان، موضوع قانون و جنسیت را در زمینه هایی مثل اشتغال و دستمزد، آموزش و پرورش، خانواده و ازدواج و طلاق، روابط جنسی قبل از ازدواج و سقط جنین بررسی می كند.
احتیاج نیست كه ما با همه نظراتی كه #كلودی_بوروایل مطرح می كند موافق باشیم یا كل تجربه چین انقلابی در این زمینه را بی كم و كاست بدانیم. مساله اینست كه كتاب نیمی از آسمان ما را با به عمل درآمدن افکار پیشرو و انقلابی در مناسبات چند صد میلیون زن و مرد آشنا می كند و دریچه های بیشماری را به روی ما می گشاید تا بتوانیم گسترده تر و عمیق تر به یك مساله مهم اجتماعی و طبقاتی یعنی مساله #زن نگاه كنیم.
📚 https://t.me/AntiReligion/140
🔚 پایان...
📎 #نیمی_از_آسمان #كلودی_بوروایل #زن #زنان #چین #انقلاب #ستم_جنسیتی #مردسالاری #دین #ازدواج_ناخواسته #رادیکال #تغییر_ریشه_ای #فرهنگ_جنسی #سركوب_جنسی #سرمايه_داری #پرولتاريا #خانه_داری #پختن #شستن #عشق #نياز_مادی #استقلال_اقتصادی #سرمايه_داری #پيوندهای_داوطلبانه #بورژوازی #تبعیض_جنسیتی
#AntiReligion
🗂 @AntiReligionArchives
ما در تجربه اسارت خود در جمهوری اسلامی بارها با این استدلال حكومتیان و تئوریسین های مردسالار روبرو شده ایم كه #حق، حق است. #عدالت، عدالت است. #قانون، قانون است و بیطرف است و زن و مرد نمی شناسد! نیمی از آسمان با نگاه به قوانین مدنی چین انقلابی، پوچی و عوامفریبانه بودن این قبیل استدلالات را خوب نشان می دهد و به ما می گوید كه لازمه رفع #ستم و #نابرابری، تدوین قوانین تبعیض آمیز و نابرابر مثبت به نفع ستمدیدگان است. در جامعه ای كه اسیر نابرابری و #تبعیض_جنسیتی علیه زنان است، تنها قوانینی می تواند عادلانه باشد و به رفع ستمدیدگی و فرودستی زنان كمك كند كه به ضرر موقعیت برتر مردان در همه زمینه ها باشد.
#نیمی_از_آسمان، موضوع قانون و جنسیت را در زمینه هایی مثل اشتغال و دستمزد، آموزش و پرورش، خانواده و ازدواج و طلاق، روابط جنسی قبل از ازدواج و سقط جنین بررسی می كند.
احتیاج نیست كه ما با همه نظراتی كه #كلودی_بوروایل مطرح می كند موافق باشیم یا كل تجربه چین انقلابی در این زمینه را بی كم و كاست بدانیم. مساله اینست كه كتاب نیمی از آسمان ما را با به عمل درآمدن افکار پیشرو و انقلابی در مناسبات چند صد میلیون زن و مرد آشنا می كند و دریچه های بیشماری را به روی ما می گشاید تا بتوانیم گسترده تر و عمیق تر به یك مساله مهم اجتماعی و طبقاتی یعنی مساله #زن نگاه كنیم.
📚 https://t.me/AntiReligion/140
🔚 پایان...
📎 #نیمی_از_آسمان #كلودی_بوروایل #زن #زنان #چین #انقلاب #ستم_جنسیتی #مردسالاری #دین #ازدواج_ناخواسته #رادیکال #تغییر_ریشه_ای #فرهنگ_جنسی #سركوب_جنسی #سرمايه_داری #پرولتاريا #خانه_داری #پختن #شستن #عشق #نياز_مادی #استقلال_اقتصادی #سرمايه_داری #پيوندهای_داوطلبانه #بورژوازی #تبعیض_جنسیتی
#AntiReligion
🗂 @AntiReligionArchives
Telegram
Aпτiгeligioп
https://t.me/AntiReligionArchives/844
صلح اجتماعی بر پایه جدایی دین از حکومت
در خاورمیانه مانند بسیاری دیگر از مناطق دنیا مرزهای سیاسی و مرزهای مذهبی و قومی با یکدیگر همخوانی ندارند. ادیان و شاخههای پرشمار آنها در چهارچوب مرزهای ملی یک کشور محدود نمیشوند و هیچ کشوری دارای یک مذهب نیست.
به این جغرافیای سیاسی-دینی پیچیده و حساس باید واقعیت جامعهشناسانه دنیای امروز را افزود که در آن شهروندان بتدریج از نفوذ بیچون و چرای نهادهای مذهبی پرقدرت رها میشوند و رابطه فردی با دین و دینداری برقرار میکنند و یا باور خود به دین و امر قدسی را از دست میدهند. تنوع هویت شهروندی و اشکال دینداری و یا ناباوری به دین یکی از اصلیترین ویژگیهای جوامع امروزی است.
در چنین فضایی وجود حکومتهایی که خود را در قالب خشک یک دین و یا خوانشی از یک دین مطرح میکنند و یا در پی آنند مجموعهای از اصول و قواعد یک مذهب را بهگونهای آمرانه و از بالا به عرصه عمومی تحمیل کنند بهخودی خود تقلیلی و غیردمکراتیک هستند.
نظامهای #دینسالار با سیاستهای سویهدار خود بهناچار در برابر بخشهایی از مردمی قرار میگیرند که به گونه دیگر به دین و دینداری مینگرند، دین دیگری دارند و یا رابطه چندانی با دین ندارند. به این گونه است که #حکومت_دینی به ناگزیر #تبعیض بر پایه نوع دینداری و رابطه با دین را نهادی میکند و شهروندان هیچگاه از حقوق برابر برخوردار نمیشوند.
تنوع مذهبی کشورهای #خاورمیانه خاص این منطقه نیست. بسیاری از کشورها در اروپا، آفریقا و آمریکا هم ادیان و اشکال دینداری گوناگونی را زندگی میکنند. مهاجرتهای گسترده در چهارگوشه جهان نیز بر پیچیدگی و تنوع مرزهای جغرافیایی ادیان افزوده است. صلح اجتماعی و سیاسی در این کشورها از جمله با پذیرش اصل مهم جدایی حکومت و دین و عدم تحمیل یک دین خاص به عرصه عمومی ممکن شده است.
در خاورمیانه مانند بسیاری دیگر از مناطق دنیا مرزهای سیاسی و مرزهای مذهبی و قومی با یکدیگر همخوانی ندارند. ادیان و شاخههای پرشمار آنها در چهارچوب مرزهای ملی یک کشور محدود نمیشوند و هیچ کشوری دارای یک مذهب نیست.
به این جغرافیای سیاسی-دینی پیچیده و حساس باید واقعیت جامعهشناسانه دنیای امروز را افزود که در آن شهروندان بتدریج از نفوذ بیچون و چرای نهادهای مذهبی پرقدرت رها میشوند و رابطه فردی با دین و دینداری برقرار میکنند و یا باور خود به دین و امر قدسی را از دست میدهند. تنوع هویت شهروندی و اشکال دینداری و یا ناباوری به دین یکی از اصلیترین ویژگیهای جوامع امروزی است.
در چنین فضایی وجود حکومتهایی که خود را در قالب خشک یک دین و یا خوانشی از یک دین مطرح میکنند و یا در پی آنند مجموعهای از اصول و قواعد یک مذهب را بهگونهای آمرانه و از بالا به عرصه عمومی تحمیل کنند بهخودی خود تقلیلی و غیردمکراتیک هستند.
نظامهای #دینسالار با سیاستهای سویهدار خود بهناچار در برابر بخشهایی از مردمی قرار میگیرند که به گونه دیگر به دین و دینداری مینگرند، دین دیگری دارند و یا رابطه چندانی با دین ندارند. به این گونه است که #حکومت_دینی به ناگزیر #تبعیض بر پایه نوع دینداری و رابطه با دین را نهادی میکند و شهروندان هیچگاه از حقوق برابر برخوردار نمیشوند.
تنوع مذهبی کشورهای #خاورمیانه خاص این منطقه نیست. بسیاری از کشورها در اروپا، آفریقا و آمریکا هم ادیان و اشکال دینداری گوناگونی را زندگی میکنند. مهاجرتهای گسترده در چهارگوشه جهان نیز بر پیچیدگی و تنوع مرزهای جغرافیایی ادیان افزوده است. صلح اجتماعی و سیاسی در این کشورها از جمله با پذیرش اصل مهم جدایی حکومت و دین و عدم تحمیل یک دین خاص به عرصه عمومی ممکن شده است.
سخن پایانی
همانطور که گفتیم ما در ایران با وضعیتی به مراتب دشوارتر و پیچیدهتری روبرو هستیم، چون ایران جامعهای اسلامی است و نه مسیحی. با این همه، با توجه به دو الگوی یاد شده میتوان گفت که ویژگیهای جامعهی ایران، صرفنظر از دشواری تحقق، «لائیسیته» را برای میهن ما ضروری میکند. علت آن هم روشن است. روند سکولاریزه شدن عمدتا در جوامعی روی داده که جنبش رفورماسیون و پروتستانتیسم پیشتر نقش کلیسای کاتولیک و روحانیان را در آنها تضعیف کرده بود. حکومت در این کشورها توانست از این موقعیت تاریخی استفاده و دین را از حکومت جدا کند. اما ما در ایران با نهاد متنفذ و سازمانیافتهای به نام #روحانیان_شیعه روبرو هستیم که دعوی قدرت دارد. بنابراین لازم است حکومت پس از سقوط جمهوری اسلامی فعالانه در این زمینه وارد میدان شود و تا آنجا که میتواند با وضع کردن قوانین تازه، امتیازهای ناموجه و سنتی نهاد روحانیت را لغو کند و با کوتاه کردن دست روحانیان از مقامات دولتی، آنان را به مساجد بازگرداند. یکی از گامهای اولیه در این زمینه لغو امتیاز تشیع به عنوان «مذهب دولتی و رسمی» کشور است که خود منشاء بزرگترین تبعیضهای مذهبی در کشور است. دوم، اصل جدایی کامل دین از حکومت است که باید در قانون اساسی نظام پس از جمهوری اسلامی تصریح شود تا حکومت لائیک همواره مراقب باشد که کسی از این اصل تخطی نکند!
شاید برخی از این اقدامات در حال حاضر که ما هنوز گردنهی سقوط رژیم فقاهتی را پشت سر نگذاشتهایم تا اندازهای آرمانی و اتوپیک به نظر بیاید. اما نباید فراموش کرد که به کرسی نشاندن چنین قوانینی، در وهلهی نخست به تناسب و صفآرایی نیروهای لائیک و اسلامگرا در جامعه باز میگردد و منوط به آن است که مردم و بویژه جامعهی مدرن شهروندی ایران در این رویارویی جانب چه کسانی را بگیرند و تا چه اندازه آمادهی پذیرش تغییرات در قوانین باشند. نکتهی قابل توجه اما اینست که طبعا فضای پس از سقوط رژیم جمهوری اسلامی، فضای کنونی نخواهد بود و جامعه پس از دهها سال جنایت و فساد و تبهکاری این رژیم، آمادهی پذیرش بسیاری از تغییرات جدی در الگوی سیاسی و اجتماعی است. نیروهای لائیک با اتحاد و تلاش خود باید از این فرصت به بهترین نحو استفاده کنند. حقوقدانان لائیک و پیشرو ایران باید از هماکنون در صدد تدوین طرحهای قانونی در این زمینه باشند.
🔚 پایان...
📎 #جدایی_دین_از_حکومت #سکولاریته #لائیسیته #صلح_اجتماعی #جمهوری_اسلامی #دینسالار #تبعیض #خاورمیانه #دموکراتیک #ایران #فرانسه #اخلاق_دینی #سرکوب #فساد #غارت #فروپاشی_اخلاقی #دموکراسی #حکومت_دینی #حکومت_عرفی #سکولاریسم #لائیسیسم #عصر_روشنگری #مسیحیت #اسلام #روحانیان_شیعه
#AntiReligion
🗂 @AntiReligionArchives
همانطور که گفتیم ما در ایران با وضعیتی به مراتب دشوارتر و پیچیدهتری روبرو هستیم، چون ایران جامعهای اسلامی است و نه مسیحی. با این همه، با توجه به دو الگوی یاد شده میتوان گفت که ویژگیهای جامعهی ایران، صرفنظر از دشواری تحقق، «لائیسیته» را برای میهن ما ضروری میکند. علت آن هم روشن است. روند سکولاریزه شدن عمدتا در جوامعی روی داده که جنبش رفورماسیون و پروتستانتیسم پیشتر نقش کلیسای کاتولیک و روحانیان را در آنها تضعیف کرده بود. حکومت در این کشورها توانست از این موقعیت تاریخی استفاده و دین را از حکومت جدا کند. اما ما در ایران با نهاد متنفذ و سازمانیافتهای به نام #روحانیان_شیعه روبرو هستیم که دعوی قدرت دارد. بنابراین لازم است حکومت پس از سقوط جمهوری اسلامی فعالانه در این زمینه وارد میدان شود و تا آنجا که میتواند با وضع کردن قوانین تازه، امتیازهای ناموجه و سنتی نهاد روحانیت را لغو کند و با کوتاه کردن دست روحانیان از مقامات دولتی، آنان را به مساجد بازگرداند. یکی از گامهای اولیه در این زمینه لغو امتیاز تشیع به عنوان «مذهب دولتی و رسمی» کشور است که خود منشاء بزرگترین تبعیضهای مذهبی در کشور است. دوم، اصل جدایی کامل دین از حکومت است که باید در قانون اساسی نظام پس از جمهوری اسلامی تصریح شود تا حکومت لائیک همواره مراقب باشد که کسی از این اصل تخطی نکند!
شاید برخی از این اقدامات در حال حاضر که ما هنوز گردنهی سقوط رژیم فقاهتی را پشت سر نگذاشتهایم تا اندازهای آرمانی و اتوپیک به نظر بیاید. اما نباید فراموش کرد که به کرسی نشاندن چنین قوانینی، در وهلهی نخست به تناسب و صفآرایی نیروهای لائیک و اسلامگرا در جامعه باز میگردد و منوط به آن است که مردم و بویژه جامعهی مدرن شهروندی ایران در این رویارویی جانب چه کسانی را بگیرند و تا چه اندازه آمادهی پذیرش تغییرات در قوانین باشند. نکتهی قابل توجه اما اینست که طبعا فضای پس از سقوط رژیم جمهوری اسلامی، فضای کنونی نخواهد بود و جامعه پس از دهها سال جنایت و فساد و تبهکاری این رژیم، آمادهی پذیرش بسیاری از تغییرات جدی در الگوی سیاسی و اجتماعی است. نیروهای لائیک با اتحاد و تلاش خود باید از این فرصت به بهترین نحو استفاده کنند. حقوقدانان لائیک و پیشرو ایران باید از هماکنون در صدد تدوین طرحهای قانونی در این زمینه باشند.
🔚 پایان...
📎 #جدایی_دین_از_حکومت #سکولاریته #لائیسیته #صلح_اجتماعی #جمهوری_اسلامی #دینسالار #تبعیض #خاورمیانه #دموکراتیک #ایران #فرانسه #اخلاق_دینی #سرکوب #فساد #غارت #فروپاشی_اخلاقی #دموکراسی #حکومت_دینی #حکومت_عرفی #سکولاریسم #لائیسیسم #عصر_روشنگری #مسیحیت #اسلام #روحانیان_شیعه
#AntiReligion
🗂 @AntiReligionArchives