آموزشکده توانا
53.6K subscribers
33.5K photos
38.5K videos
2.55K files
19.8K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
Forwarded from گفت‌وشنود

تسلیمه نسرین پزشک متولد بنگلادش که به نویسندگی و فمینیسم روی آورده‌است و به نقل از خودش، انسان‌گرایی سکولار است.

او برنده چندین جایزه‌  از جمله جایزه ساخاروف ۱۹۹۴، جایزه PEN سوئد ۱۹۹۴ و جایزه سیمون دوبووار ۲۰۰۸ است.
نسرین به خاطر نقد به اسلام، و به‌طور کلی به مذهب شهرت بیشتری پیدا کرد.
تجربیات شخصی تسلیمه نسرین از سوءاستفاده جنسی در دوران نوجوانی و کار به عنوان پزشک متخصص زنان که به‌طور روزمره دخترانی را معاینه می‌کرد که تحت تجاوز جنسی قرار گرفته بودند، در نوشته‌های او در نقد از وضعیت زنان در اسلام تجلی یافت.

#تسلیمه_نسرین #تبعیض_جنسیتی #نقد_دین #سکولاریسم #اسلام #زن #فمینیسم #انسان_گرایی #خرد_گرایی #گفت‌وگو_توانا
@Dialogue1402
Forwarded from گفت‌وشنود
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فائزه ندیمی، نویسنده و جامعه‌شناس، در این ویدیو درباره سوال همیشگی «انسان‌بودن» چیست، سخن می‌گوید.

انسان بودن، فرهنگ و ضرورت گفتگو و رواداری

همه‌ی ما شاید بارها از خود پرسیده‌ایم: انسان بودن یعنی چه؟ آیا انسان فقط یک حیوان است که دو پا دارد و قدرت تفکر بیشتری نسبت به سایر موجودات دارد؟ حقیقت این است که آنچه ما را از سایر جانداران متمایز می‌کند، فرهنگ، خودآگاهی و توانایی معنا‌بخشی به زندگی است.

انسان برخلاف سایر حیوانات، فقط بر اساس غریزه زندگی نمی‌کند. او یاد می‌گیرد، تجربه می‌کند، و دانسته‌هایش را به نسل‌های بعدی منتقل می‌کند. فرهنگ، سنت‌ها، زبان، نمادها و ارزش‌های مشترک، همان چیزهایی هستند که جوامع انسانی را شکل می‌دهند و به ما امکان همزیستی می‌دهند. ما به واسطه‌ی این ویژگی‌ها، ساختارهای اجتماعی پیچیده‌ای ایجاد کرده‌ایم که در آن‌ها قوانین، هنجارها و شیوه‌های ارتباطی، فراتر از نیازهای غریزی تعریف شده‌اند.

اما این تفاوت چگونه ما را به رواداری و ضرورت گفتگو می‌رساند؟ دقیقاً همین توانایی معنا‌بخشی و اجتماعی‌بودن است که از ما می‌خواهد تفاوت‌های یکدیگر را بپذیریم و برای درک متقابل، گفتگو کنیم. انسان تنها موجودی است که می‌تواند درباره‌ی خود بیندیشد، آینده را پیش‌بینی کند و برای ساختن جهانی بهتر تصمیم بگیرد. اگر چنین ویژگی‌هایی داریم، پس نباید مانند حیوانات که از سر غریزه به اختلافات واکنش نشان می‌دهند، به تعارضات اجتماعی پاسخ دهیم. گفتگو ابزار ماست، و رواداری ضامن بقای ما.

وقتی انسان‌ها یکدیگر را نه به عنوان دشمن، بلکه به عنوان بخشی از یک جامعه‌ی مشترک ببینند، آنگاه می‌توانند به جای تخریب، به ساختن بپردازند. تاریخ نشان داده است که جوامعی که مسیر تعامل و گفتگو را انتخاب کرده‌اند، پایدارتر و پیشرفته‌تر بوده‌اند. در مقابل، خشونت و حذف دیگری، تنها به نابودی اجتماعی و عقب‌ماندگی منجر شده است.

انسان بودن یعنی توانایی درک، همدلی و پذیرش تفاوت‌ها. ما در جهانی زندگی می‌کنیم که در آن، تکثر و تفاوت اجتناب‌ناپذیر است. اگر انسانیت ما در فرهنگ، معنا‌بخشی، و اجتماعی‌بودن ریشه دارد، پس باید از آن برای گفتگو، رواداری و ساختن آینده‌ای بهتر استفاده کنیم. جامعه‌ای عادلانه زمانی شکل می‌گیرد که به جای نفرت و خشونت، صداهای مختلف شنیده شوند و اختلاف‌ها، نه با سرکوب، بلکه با درک و تعامل حل شوند.

یوتیوب خانم ندیمی:
https://youtube.com/@avin1992

#مدارا #گفتگو #رواداری #انسان #انسان_بودن #فرهنگ #اجتماعی_بودن #گفتگو_توانا

@Dialogue1402
Forwarded from گفت‌وشنود
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
‏چند روز پیش، در یکی از سفرهای اخیرم به ناپل، به‌طور کاملاً اتفاقی با صحنه‌ای روبه‌رو شدم که هم چشم‌نواز بود و هم ذهنم را به‌شدت درگیر کرد: خیابانی در مرکز شهر، در محاصره‌ی مردم، موسیقی، پرچم‌های رنگارنگ، و گروه‌هایی از کودکان و بزرگسالان که تندیسی طلایی از مریم را بر دوش می‌کشیدند. صداهای مارش، لباس‌های آیینی، هیجان در چهره‌ی کودکان، اشتیاق پیرمردها و اشک‌های پنهانی برخی زنان، صحنه‌ای خلق کرده بود که اگرچه مذهبی بود، اما برای من بیشتر به یک تئاتر شهری تمام‌عیار شبیه بود نه به معنای تحقیر، بلکه به معنای عمیقِ بازنمایی جمعیِ یک باور.

من نه مؤمنم و نه به مفاهیم الهی باور دارم. اما همان‌طور که یک موزیسین بی‌خدا می‌تواند از باخ یا پرگولزی لذت ببرد، من هم در مواجهه با این مراسم، مجذوب جنبه‌هایی از آن شدم که فراتر از دین بودند: قدرت تصویر، هماهنگی بدن‌ها، تصرف فضا، و از همه مهم‌تر، میل انسان به خلق معنا در جهانی بی‌پاسخ. برای من، این مراسم تبلور نوعی “تلاش انسانی برای دوام یافتن” بود. نوعی مقاومت در برابر زوال، فراموشی، و بی‌ریشگی.

این تجربه برایم یادآور آیین‌های مذهبی در ایران شد به‌ویژه مراسم عزاداری محرم. در هر دو، فضا به تسخیر مردم درمی‌آید؛ بدن‌ها بخشی از آیین می‌شوند، کودکان وارد جهانی آیینی و نمادین می‌شوند، و مفاهیمی مثل شهادت، پناه، نجات و درد، در قالب نمادها و صداها بازآفرینی می‌شوند. تفاوت البته قابل تأمل است: در سنت ایرانی، ما بیشتر با تراژدی، حزن، و «بازنمایی رنج» مواجهیم؛ در حالی‌که در مراسم ناپلی، نوعی شور و شادی جمعی، نوعی بازسازی امید در قالب زیبایی وجود دارد. در ایران، عاشورا بیشتر فضای درون‌گرایانه و سنگین دارد؛ در ناپل، این مراسم به فضای بیرونی، عمومی و حتی کارناوالی نزدیک است. اما هر دو، در نهایت، روایت‌هایی هستند که مردم، با استفاده از آن‌ها، خود را در جهان تعریف می‌کنند.

از نگاه پدیدارشناسی سکولار، آن‌چه در این مراسم اهمیت دارد، نه «واقعیتِ» قدسی، بلکه تجربه‌ی زیسته‌ی آن است. این آیین‌ها تلاشی هستند برای خلق “امتداد” در دل روزمرگی. چیزی که مرا بیش از هر چیز جذب کرد، نه مریم یا دعاهای مکرر بود، بلکه این واقعیت بود که انسان‌ها چطور، با توسل به نماد، تصویر، و تکرار، خود را از پوچی نجات می‌دهند بی‌آن‌که لزوماً بدانند آیا آن‌چه می‌ستایند، واقعاً وجود دارد یا نه.

از دید من، این مراسم، بیشتر از آن‌که بازتاب یک خدا باشد، بازتاب خود انسان است: انسانی که در هزارتوی بی‌ثباتی‌های جهان مدرن، هنوز به دنبال چنگ انداختن به چیزی است که برایش معنا بیاورد؛ حتی اگر آن معنا بر پایه‌ی افسانه یا اسطوره ساخته شده باشد.

متن و تصویر برگرفته از صفحه ایکس دکتر شاهین مدرس

#انسان #معنا #باور #آیین_مذهبی #گفتگو_توانا

@Dialogue1402