آموزشکده توانا
56.7K subscribers
31.1K photos
36.9K videos
2.54K files
18.9K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
امروز قرار بود سالگرد جاویدنام امیرجواد اسعدزاده در مشهد بر سر مزارش برگزار شود، دکتر حسن باقری‌نیا و دکتر کمال جعفری‌یزدی برای حضور در مراسم رفته بودند، ولی ماموران امنیتی اجازه برگزاری مراسم را ندادند. آقای دکتر کمال جعفری‌یزدی در این ویدیو در این خصوص توضیح می‌دهد.

«#اميرجواداسعدزاده نقاش بود و گرافیست و پسری بسیار آرام و مهربان بود از خانواده‌ای که پدر ارتشی بود. پدر داغدار امیرجواد، از دوران قبل از انقلاب افسرارتش بوده است و همه هشت سال جنگ را هم در جبهه برای این آب و خاک جنگیده است.
شنبه ۲۸ آبان، در بلوار پیروزی مشهد، حدفاصل هنرستان و هفت‌تیر، امیرجواد با یکی از دوستانش در حال کشیدن نقاشی اعتراضی روی دیوار بوده‌اند که چهار بسیجی سرمی‌رسند و آنهارا می‌گیرند و به زیرزمین مسجدی در همان نزدیکی منتقل می‌کنند و آنها را به طرز وحشیانه‌ای مورد ضرب و شتم قرار می‌دهند و سپس پیکر نیمه‌جان امیر و دوستش را به کلانتری هفت‌تیر مشهد منتقل می‌کنند. مأموران کلانتری ‌امیر را که دیگر علائم حیاتی نداشته روی صندلی نگه‌می‌دارند و فرم جلوی او می‌گذارند و امیر همین‌جا تمام می‌کند و از روی صندلی به زمین می‌افتد. مأموران کلانتری جنازه او را به بیمارستان جوادالائمه منتقل می‌کنند و بیمارستان از پذیرش او به علت اینکه علائم حیاتی نداشته خود‌داری می‌کند و مأموران کلانتری با مسئولین بیمارستان وارد جر و بحث می‌شوند و آنها را وادار می‌کنند که بنویسند در بیمارستان فوت کرده و دوربین‌های بیمارستان را جمع می‌کنند و می‌برند.
وقتی به خانواده خبر فوت امیر را می‌دهند، شرط می‌گذارند که تنها در صورتی جنازه را تحویل می‌دهند که مراسم برگزار نشود و وقتی خانواده در گورستان منتظر جنازه برای خاکسپاری بودند از شورای تأمین به خانواده اطلاع می‌دهند که ما جنازه را به گورستان دیگری می‌بریم به نام امام‌رضا و باید خودتان را به آنجا برسانید. در گورستان به هیچ‌ عنوان اجازه دیدن متوفی را نمی‌دهند که یکی از اعضای خانواده با وجود ممانعت مأموران امنیتی موفق می‌شود بخشی از پلاستیک و کفن را پاره ‌کند و قسمتی از صورت امیرجواد را می‌بیند.»

#زن_زندگی_آزادی #آزادی #امیرجواد_اسعدزاده #مهسا_امینی #اتحاد_رمز_پیروزی #برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
لیلا مهدوی، مادر جاویدنام سیاوش محمودی، ضمن انتشار این ویدیو نوشت:

«روزی این دست همراه هزاران دست دیگر بالا خواهد رفت وبا افتخار سرود ای ایران را خواهیم خواند آن روز روز سقوط ظالمین، قاتلین و دزدانی است که این کشور را به تاراج بردند.»

ـ شما روز سقوط ظالمین در ایران، چه خواهید کرد؟
تا آن روز البته کارهای زیادی هم باید انجام داد، به امید آن روز، بیایید هر روز یک کنش مثبت در جهت رسیدن به مقصد مورد نظر انجام دهیم.

#سیاوش_محمودی #برای_آزادی #برای_ایران #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
پرستو احمدی، خواننده و آهنگساز، در یکی از کاروانسراهای ایران کنسرتی را بدون حجاب اجباری با نام «کنسرت کاروانسرا» اجرا و آن را از یوتیوب پخش کرد.
پرستو احمدی در جریان خیزش انقلابی، قطعه «از خون جوانان وطن» را اجرا کرده بود که با استقبال گسترده‌ای روبه‌رو شد و در مهرماه ۱۴۰۲ هم پرونده‌ای برای او در قوه قضاییه تشکیل شده بود.
در این ویدیو اجرای قطعه «مرا ببوس» را در اجرای «کنسرت کاروانسرا»ی او می‌بینید که احسان بیرقدار، سهیل فقیه‌نصیری، امین طاهری و امیرعلی پیرنیا هم به عنوان نوازنده او را همراهی کردند.

متن از ایران اینترنشنال

پرستو احمدی نوشت:
«من پرستو؛ دختری که می‌خواهم برای مردمی که دوستشان دارم بخوانم. این حقی است که نمی‌توانستم از آن چشم بپوشم؛ خواندن برای خاکی که عاشقانه دوستش دارم. اینجا، در این نقطه از ایران عزیزمان، در این تکه‌ای که تاریخ و اسطوره‌های ما به هم پیوند می‌خورند، صدای من را در این کنسرت فرضی بشنوید و خیال کنید، این وطن زیبا را…

از تمام کسانی که در این شرایط سخت و ویژه من رو همراهی کردن سپاسگزارم.»

برای حمایت از پرستو احمدی، یوتیوب او را دنبال کنید:

https://youtu.be/oYcaDHEnhbU?si=6VSdT34x9MuK6VTJ

#پرستو_احمذی #صدای_زن #نه_به_پوشش_اجباری #زن_زندگی_آزادی #برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
محمد ترکمانی، زندانی سیاسی سابق، در پیامی خطاب به مردم ایران، ضمن تأکید بر لزوم مبارزه با ظلم و بی‌عدالتی، گفت: «ما چیزی جز آزادی سرزمین‌مان را نخواهیم پذیرفت.»

متن کامل این پیام به شرح زیر است:


سخنی با جوانان و مردم ایران
محمد ترکمانی، زندانی سیاسی سابق
تاریخ: ۲۲ آذر ۱۴۰۳

درود بر مردم دردمند و ستمدیده ایران،

ما در کشوری زندگی می‌کنیم که طی ۴۵ سال گذشته، ذخایر نفتی آن، هر روز با رنگ سیاهش نوید سفیدبختی می‌داد، اما امروز، اکثریت مردم حتی از حداقل مزایای آن محروم‌اند. کودکانی معصوم از شدت گرسنگی، کمبود بیمارستان، پزشک و دارو جان می‌دهند، و مادران محروم هنگام وضع حمل از بین می‌روند.

در کشوری با این‌همه ثروت و منابع، چگونه ممکن است بیش از ۹۹ درصد مردم در محرومیت زندگی کنند؟ این نابرابری آشکار چگونه می‌تواند امید به آینده‌ای روشن را در دل‌ها زنده نگه دارد؟ چطور می‌توان به فرزندانمان گفت که برای آینده‌ای بهتر تلاش کنند، وقتی این شرایط جاری است؟

آقایان پورشه‌سوار!
آیا تاکنون تلخی فقر را شنیده یا چشیده‌اید؟ پاسخ روشن است: هرگز! اگر حتی لحظه‌ای رنج فقر را درک کرده بودید، این‌گونه به ظلم، ستم و شکنجه‌های روزمره که بر مردم روا می‌شود، بی‌تفاوت نمی‌ماندید.

سؤال من از شما، آقایان بی‌تفاوت که در سکوت نظاره‌گر این همه فلاکت هستید:
آیا تا به حال مادرتان را دیده‌اید که پشت در داروخانه، در حالی که نگاهش به داروهای قفسه خشک شده، جان بدهد؟

امروز، پس از ۴۵ سال، هنوز بسیاری از روستاهای دورافتاده جاده درست، حمام تمیز و امکانات اولیه ندارند. هزاران بیماری و مشکلات ناشی از فقر در همین روستاها وجود دارد که حتی نامشان به گوش مسئولان بی‌کفایت جمهوری اسلامی نخورده است. چه کسی باید پاسخگوی این مردم باشد؟ آیا این‌ها انسان نیستند؟ آیا آن‌ها ایرانی نیستند؟

ما مردم فقط خودمان را گول می‌زنیم و ادعا می‌کنیم ملتی آگاه هستیم. اگر این‌چنین است، چرا ۴۵ سال است که این همه ظلم، فقر و گرسنگی را تحمل کرده‌ایم؟

در کشوری که میلیون‌ها نفر با زحمت و جان‌کندن کار می‌کنند تا چند صد نفر در ناز و نعمت زندگی کنند، نمی‌توان امید به بهبود داشت. تا زمانی که این رژیم ظالم و فاسد پابرجاست، اوضاع فقط بدتر خواهد شد.

ما، زندانیان سیاسی و همه کسانی که به فکر سرزمین و آینده فرزندانشان هستند، وظیفه داریم با تمام توان با این شرایط مبارزه کنیم. نباید اجازه دهیم سطح فرهنگ و آگاهی ما را پایین نگه دارند. باید دست این رژیم جنایتکار را روزبه‌روز بیشتر رو کنیم و مردم را تشویق کنیم که با این حکومت دیکتاتور و ضد مردمی به پا خیزند و بجنگند.

پیامی به زندانیان سیاسی و براندازان:
ما متعلق به خودمان نیستیم؛ ما متعلق به میلیون‌ها انسانی هستیم که نمی‌توانند حق خود را بگیرند.
ما چیزی جز آزادی سرزمینمان را نخواهیم پذیرفت.

زنده باد آزادی
زندانی سیاسی آزاد باید گردد

محمد ترکمانی
زندانی سیاسی سابق

#محمد_ترکمانی #بیانیه #برای_آزادی #فقر_فساد_گرونی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
بخوان که شهر سرود زن شود
که این وطن وطن شود

به امید کنسرت پرستو احمدی و سایر زنان ایرانی در میدان آزادی به زودی، پس از آزادی ایران

طرح از شهرزاد
artdeshaz

#پرستو_احمدی #برای_آزادی #برای_ایران #هنر_اعتراض #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
عصیان می‌کنم، پس هستم؛ گذشته از جان باید گذشت از طوفان‌ها...
درستایش عصیانگری پرستو احمدی
✍️ دکتر حسن باقری‌نیا


عصیانگری، به عنوان یک عمل انسانی و اخلاقی، همواره در تاریخ بشر نقش مهمی ایفا کرده است. در برابر نظام‌های توتالیتری و قوانین تبعیض‌آمیز، نافرمانی مدنی نه تنها یک حق بلکه یک مسئولیت است.

نخست، عصیانگری به ما یادآوری می‌کند که انسان‌ها فراتر از قوانین و مقررات هستند. قوانین تبعیض‌آمیز، که معمولاً بر اساس قدرت و کنترل شکل می‌گیرند، نمی‌توانند حقیقت انسانی را تعیین کنند. به عنوان شهروندان مسئول، ما باید در برابر این قوانین ناعادلانه ایستادگی کنیم.

دوم، نافرمانی مدنی می‌تواند به تغییرات مثبت منجر شود. تاریخ نشان می‌دهد که بسیاری از جنبش‌های اجتماعی و تغییرات بنیادین از دل عصیانگری و اعتراضات شکل گرفته‌اند. این عمل می‌تواند الهام‌بخش دیگران باشد و باعث ایجاد یک جنبش گسترده‌تر برای عدالت و آزادی شود.

سوم، نافرمانی در برابر قوانین تبعیض‌آمیز می‌تواند به آگاهی عمومی کمک کند. وقتی افراد در برابر ظلم و ستم ایستادگی می‌کنند، توجه جامعه به مسائل مهم جلب می‌شود و این آگاهی می‌تواند به تغییرات اجتماعی منجر شود.

عصیانگری یک عمل انسانی است که نشان‌دهنده شجاعت، همبستگی و تعهد به اصول اخلاقی است. به عنوان شهروندان مسئول، ما باید از حق خود برای نافرمانی استفاده کنیم و برای دنیایی عادلانه‌تر تلاش کنیم. این نه تنها وظیفه ماست بلکه نشانه‌ای از انسانیت ماست.

هموطن عزیز: تن به سرکوب ندهیم؛ هر کدام‌مان یک قدم برداریم، کار استبداد تمام است؛ شجاعت را از پرستو بیاموزیم؛ او جان تازه‌ای به جنبش زن زندگی آزادی داد.
او گفته: خیال کنیم این وطن زیبا را؛ آری؛ رویا داشته باشیم؛ رویای آزادی؛
رویای یک رقص بی‌وقفه از شادی.

حسن باقری نیا
۲۳ آذر ۱۴۰۳

#پرستو_احمدی #حسن_باقری_نیا #نافرمانی_مدنی #صدای_زن #مقاومت_مدنی #عصیانگری #برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
پدر جاویدنام حمیدرضا روحی، این ویدیو را در استوری اینستاگرامش منتشر کرد و نوشت:

«پرستو»‌ها
لذت پرواز در آسمان را به ماندن بر روی زمین ناهموار ترجیح می‌دهند

ali_rouhi1401‏

این پدر دادخواه، با انتشار صدای پرستو احمدی و انتشار جمله بالا از شهامت این خواننده جوان حمایت کرد.

پرستو احمدی، حمیدرضا روحی و جوانان شجاع ایران، تشنه آزادی بوده‌اند. جوانان دلیر ایران، دادن بها حتی در حد نثار جان را بر زیست تحقیرآمیز در جمهوری اسلامی ترجیح داده و به خواسته حکومت تن نداده‌اند.

#حمیدرضا_روحی #پرستو_احمدی #برای_آزادی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
با جمهوری اسلامی مبارزه می‌کنیم تا به آزادی برسیم، اما وقتی می‌گوییم آزادی، دقیقاً منظورمان چیست؟

بر اساس دیدگاه «ایزایا برلین»، دو مفهوم اساسی از آزادی وجود دارد:

۱. آزادی از (Freedom from)

این نوع آزادی به معنای رهایی از قید و بندها، ظلم، سرکوب و محدودیت‌هاست. این مفهوم تأکید دارد که افراد باید از موانع و تهدیداتی که آزادی آن‌ها را محدود می‌کند، آزاد باشند. به عنوان مثال:

آزادی از فقر: دسترسی به منابع اقتصادی و فرصت‌های شغلی که افراد را از دایره فقر خارج کند.

آزادی از تبعیض: برابری در حقوق و فرصت‌ها بدون توجه به جنسیت، نژاد، مذهب یا هر ویژگی دیگر.

آزادی از ترس و خشونت: ایجاد محیطی امن که در آن افراد بتوانند بدون ترس از آزار و اذیت زندگی کنند.

آزادی از تحمیل سبک زندگی: حق انتخاب در زندگی شخصی، از جمله انتخاب پوشش و سبک زندگی.
 
این رویکرد معمولاً بر حقوق فردی و عدم مداخله تأکید دارد و به دنبال ایجاد فضایی است که در آن هر فرد بتواند بدون ترس از سرکوب، زندگی کند.

۲. آزادی برای (Freedom for)

این نوع آزادی به معنای داشتن فرصت‌ها و امکانات برای تحقق پتانسیل‌های فردی و اجتماعی است. این مفهوم بیشتر بر این تأکید دارد که آزادی فقط به معنای عدم وجود محدودیت نیست، بلکه باید به افراد این امکان را بدهد که به اهداف و آرزوهای خود دست یابند. به عبارت دیگر:

آزادی برای رشد: فراهم کردن شرایطی که افراد بتوانند مهارت‌های خود را توسعه دهند و به یادگیری ادامه دهند.

آزادی برای پیشرفت: ایجاد فرصت‌هایی برای مشارکت در فعالیت‌های اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی.

آزادی برای شکوفایی استعدادها: شناسایی و پرورش استعدادهای فردی در زمینه‌های مختلف، از هنر و علم تا ورزش.

استبداد دینی حاکم بر جمهوری اسلامی، مانعی بزرگ بر سر این دو مفهوم از آزادی است. در واقع، این نظام نه تنها آزادی از محدودیت‌ها را سلب کرده، بلکه شرایط لازم برای تحقق آزادی برای رشد و پیشرفت را نیز فراهم نکرده است.

ایران زیبای ما در پسا جمهوری اسلامی کشوری خواهد بود که در آن شهروندان آزاد خواهند بود؛

۱. آزادی از محدودیت‌ها و قید و بندهای ایدئولوژیکی و دینی: در چنین جامعه‌ای، افراد حق خواهند داشت تا باورها و ارزش‌های خود را انتخاب کنند بدون اینکه تحت فشار یا تهدید قرار گیرند.

۲. آزادی برای رشد، پیشرفت و شکوفایی استعدادها: این کشور فرصتی خواهد بود برای همه افراد تا بتوانند در زمینه‌های مختلف فعالیت کنند و به اهداف خود دست یابند.

این دو مفهوم از آزادی نه تنها نیازمند مبارزه‌ای مستمر هستند، بلکه نیازمند همبستگی اجتماعی و فرهنگی نیز می‌باشند تا همه شهروندان بتوانند در ساختن آینده‌ای بهتر مشارکت کنند.

حسن باقری‌نیا 
۲۷ آذر ماه ۱۴۰۳

مرتبط:
دو برداشت از مفهوم آزادی, اثر آیزایا برلین
https://tavaana.org/isaiah-berlin-two-concepts-of-liberty/

#آزادی #برای_آزادی #حسن_باقری_نیا #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech
فرض بهشت

✍️ رحیم قمیشی

فرض که سیاست‌های منطقه‌ای شما شکست کامل نخورده. حماس پیروز شده، حزب‌الله لبنان موفق بوده، اسد هم برای هواخوری رفته مسکو. سوریه هنوز دست شماست!
فرض که تمام تسلیحات و مهمات گرانقیمتی که فرستاده بودید اطراف اسرائیل همه دود سیاه نشده.
فرض که کشورهای عرب مسلمان دوستی با اسرائیل را، امروز به همکاری با ایران ترجیح نمی‌دهند.
فرض که ترامپ بزودی سر کار نمی‌آید و این بار مجبور نیستید نفت را که سرمایه مهم این سرزمین است، به نصف قیمت در دنیا، آنهم به قاچاقچیان بفروشید.

فرض که دلار در سه ماه پنجاه درصد گران نشده. پول ملی به گند کشانده نشده، فرض که حقوق کارگران و کارمندان و معلمان و بازنشستگان، متناسب تورم بهبود یافته.
فرض که بازی دو سر باخت لایحه حجاب را شما شروع نکردید. نفرت را در دل مردم نکاشتید. فرض که اینترنت را مطابق خواست مردم آزاد کردید. فرض که برق، روزانه قطع نمی‌شود، گاز در سرزمین ما وضع بحرانی ندارد.
فرض وضعیت آب کشور بحرانی نیست. آموزش در کشور سقوط نکرده، دره بی‌اعتمادی بین مردم و حاکمان به‌وجود نیامده.

فرض که آلودگی شهرها وحشتناک نشده، فرض همه دزدی‌های بزرگ خیالی بیش نبوده، اختلاس و چپاول در کشور اتفاق نیفتاده. فرض روحانیون به منصب رسیده، ناگهان پولدار و زمیندار و صاحب املاک و زوجات متعدد نشده‌اند.
فرض موسسات اقتصادی وابسته به آستان‌ها و سپاه و بنیادهایی که به هیچ کس حساب پس نمی‌دهند و اقتصاد کشور را به خاک سیاه نشانده‌اند، وجود ندارند.
فرض زندان‌های ایران پر نیست از زندانیان بی‌گناه. پرونده‌های جرم و جنایت در دادگاه ها تلنبار نشده‌اند.
فرض که کشور را در رده نخست اعدام و ناکارآمدی و فساد قرار نداده‌اند. اعتقادات مردم بکلی از دست نرفته، بیشتر آنها که در انقلاب سهم داشتند امروز نادم و پشیمان از آنچه به سرشان، و به سر مردم رفت، نیستند.

فرض که در خیابان وقتی نام خمینی را می‌آورید مردم بلافاصله رحمةالله علیه می‌گویند. فرض که آرزوی مرگ هیچکس را ندارند.
فرض که ظرف ۴۵ سال گذشته فرهنگ مردم رشد کرده، اقتصادشان بهتر شده، شادی و امید در زندگی ایجاد شده، هنر به یغما نرفته، رادیو تلویزیون تبدیل به مرکز مداحی و عزا نشده.
فرض ما الگوی جهان شده‌ایم و اسم ایران که می‌آید کسی یاد جنگ نمی‌افتد!
اصلا فرض ما را به بهشت آورده‌اید و می‌کُشید تا به بهشت واقعی‌تر هم، زودتر برسیم!!

مردم اگر این خوشبختی را نخواهند
حق دارند یا نه؟!
مردم اگر شما را نخواهند، باید زندان شوند؟ باید بمیرند؟
شما نورانی، نماینده خدا، پیشگو، زمینه‌ساز ظهور، امید مستضعفان جهان، تقسیم کننده بهشت و جهنم!
اگر مردم شما را نخواهند، چه؟

اصلا ما حوصله شنیدن آمارهای دروغ شما را نداریم.
حوصله نداریم از پیروزی‌های خیالی‌تان در سوریه و لبنان بشنویم.
نمی‌خواهیم بشنویم به فضل الهی چه حوادثی قرار است در آینده رخ بدهد.
اگر ما شما را نخواهیم
سبک حکومت شما را نخواهیم
بهشت شما را نخواهیم
یک زندگی معمولی بخواهیم...
شادی بخواهیم
شما حرف حساب‌تان چیست؟
"ما صلاح خویش نمی‌دانیم"!؟
تمام دیکتاتورها و ستمگران تاریخ دقیقاً همین را گفته‌اند.

باور کنید ما به خون هیچکس تشنه نیستیم، نه به خون شما، نه به خون اسرائیل، نه آمریکا!
ما فقط می‌خواهیم شما نباشید.
یعنی در رأس کار نباشید.
بروید مسکو، بروید عراق، واتیکان، اصلا بمانید ایران.
فقط بگذارید ما جهنم خودمان را تجربه کنیم.
شاید جهنم ما، از بهشت شما
برای ما دلپذیرتر بود
شاید شما هم در جهنم ما
زندگی خوبتری را تجربه کنید!
یک دل شاد
یک زندگی آرام
یک همزیستی قشنگ
روزهایی پر از جشن و سرور

ما بهشت موعود شما را نمی‌خواهیم!
چقدر خودخواه و بی‌وجدانید
مثل بشار اسد دو میلیارد دلار
بردارید و فقط بروید...
ما جشن‌ها قرار است بگیریم.
در نبود شما!

از کانال تلگرام نویسنده

#برای_یک_زندگی_معمولی #زندگی_نرمال #نه_به_جمهوری_اسلامی #بشار_اسد #دیکتاتور #برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
چند سالی‌ست که یلدایم من
تارتر، تیره‌تر، ژرف در عمق تباهی
ناامید از سحر و شادی فردایم من!

چند وقتی‌ست نوشتن سخت است
جشن و شادی و سرودن سخت است.
بر لبم خندهٔ مصنوعی و سرد
در دلم داغِ جوانانِ وطن.
آری، آری، تا گلویم خفه در عمق سیاهی
ژرف‌تر از شبِ یلدایم من!

آری، ایرانم من،
ملکِ ویرانم من.
بچه‌هایم همه افیون در دست،
چشم‌ها گود شده تا پسِ سر،
ناامید و خسته،
گورهایشان دو قدم آن‌سو‌تر.
نفس گرمِ گلوله در سر،
وه، چه نالانم من!

خزرم رفته به تاراج، و خلیج
گم و گور است میانِ گوگل،
عرب است یا عجم است!
وه، چه گمنامم من!

دشت‌هایم همه خشک،
خانه‌ها مانده به گل،
رودهایم همه وحشی شده و
سیل هر بار مرا کرده خجل.
چه پرعصیانم من!

چشم دارم به قدم‌های شما،
بچه و پیر و جوان.
مگذارید مرا پا در گل،
منشانید مرا چشم به راه.
آی ایرانم من،
می‌شنوید؟
گرچه ویرانم و خسته،
منتظر در ته دالانم من،
و نگاهم بر در،
تا که در باز شود از سرِ شوق
و نجاتم بدهید و
بریزید و بپاشید شعف.

راه را گم نکنیدا یک وقت!
یه کمی این‌سو‌تر،
کمکی آن‌سو‌تر،
می‌فروشند همه شهر و دیارانم را،
آب‌ها،
ساحل‌ها،
ماهی‌ها،
معدن و نفت و سوارانم را.
راه را گم نکنید!

حال چونان شبه بی‌سر و دست،
چند انسانم من!

آه، ای دخترکانِ زیبا،
دست در دستِ پسرها،
شال از سر به در آرید و
بر دورِ کمر سفت کنید!
بانگِ میهن بر لب،
جان بر کف،
اجنبی از ایران دور کنید!
نور بر غمکده پیروز کنید!
و نجاتم بدهید و
بریزید و بپاشید شعف!
که پریشانم من،
چشم بر راهِ شما.

آآآی ایرانم من!


شیوا اولیایی
زمستان ۱۳۹۸

متن و صدا، از خانم شیوا اولیایی از مخاطبان توانا

#ایران #برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
انقلاب ۵۷ یکی از تلخ‌ترین و سرنوشت‌سازترین وقایع تاریخ معاصر ایران بود که مسیری تاریک و بی‌ثباتی را برای مردم این سرزمین رقم زد. انقلابی که در لفظ با شعارهایی چون آزادی، عدالت و برابری آغاز شد، اما نتیجه‌اش سرکوب، اختناق و تبعیض شد. شورشی که آینده ایران را نه تنها به پیش نبرد، بلکه به گذشته‌ای پر از تعصب و استبداد بازگرداند. هرچه زمان جلو می‌رود و بیشتر می‌خوانیم و به نظریات انقلابیون رجوع می‌کنیم می‌بینیم که گروه‌های دخیل در انقلاب باوری به آزادی‌های فردی و سیاسی به معنایی که در کشورهای غربی متداول است، نداشته‌اند و بیشتر الگوی کشورهای اروپای شرقی مد نظرشان بود.

امروز، نسل جوان ایران با نگاه به تاریخ، اشتباهات آن دوران را به‌خوبی درک کرده‌اند. آنها می‌دانند که چه بهای سنگینی برای تصمیمات نادرست و احساساتی آن زمان پرداخته شده است. این نسل، آگاه‌تر، جسورتر و با امید به بازسازی ایران، در تلاش‌اند تا آن اشتباه بزرگ را جبران کنند. نسل نیکا و ساریناها، برای یک زندگی معمولی که ۴۶ سال است از ایرانیان دریغ شده است، می‌جنگند، برای حقوق اولیه و انسانی.

جوانان ایران امروز برای آزادی و عدالت واقعی، بهایی سنگین می‌پردازند. آنها در خیابان‌ها، زندان‌ها و حتی در زندگی روزمره خود، مقاومت می‌کنند تا آینده‌ای بهتر برای کشورشان بسازند. این نسل، دیگر اسیر شعارهای پوچ و وعده‌های بی‌اساس نمی‌شود. آن‌ها می‌دانند که ایران شایسته حکومتی است که به حقوق انسانی احترام بگذارد و آزادی را برای همه تضمین کند.

آنچه این روزها در مبارزات نسل جوان دیده می‌شود، اراده‌ای قوی برای جبران گذشته و ساختن آینده‌ای روشن است. آنها با وجود سرکوب، زندان، شکنجه و تهدید، ایستاده‌اند و نشان داده‌اند که اشتباهات گذشته را تکرار نخواهند کرد. این نسل، حامل امید و نماد بازگشت به مسیری است که ایران را به شکوه و اقتدار واقعی‌اش بازگرداند. با حرکتی رو به حلو، درس‌گیری از خطاهای گذشتگان و ساختن ایران بر بنیان اندیشه‌های مدرن و مترقی و متکی بر توسعه‌ای متوازن و پایدار،

با همبستگی و مقاومت، ایران را پس می‌گیریم.
ویدیو ارسالی مخاطبان توانا


#نه_به_جمهوری_اسلامی #برای_آزادی #برای_یک_زندگی_معمولی #زندگی_نرمال #زن_زندگی_آزادی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
جاویدنام بکتاش آبتین:
دوست دارم که در جوانی، با اقتدار، جان شیرینم را فدا کنم برای آزادی

۱۸ دی‌ماه یادآور روزی است که بکتاش آبتین، شاعر، نویسنده و فیلمساز آزادی‌خواه، در زندان جمهوری اسلامی به دلیل ابتلا به کرونا و محرومیت از درمان، جان خود را از دست داد. اما پیش از آنکه جسم او در بند ستم خاموش شود، با سخنان و عملش راهی روشن برای آزادی‌خواهان ترسیم کرد.

بکتاش آبتین در سخنانش از انتخابی گفت که زندگی و جانش را به فضیلتی مهم‌تر گره زد: پایمردی و ایستادگی در برابر ظلم. او در ویدیویی، از پیشنهادهای دوستان نزدیکش برای خروج از ایران سخن می‌گوید. او می‌توانست با حمایت رفقایش از ایران خارج شود، در امنیت زندگی کند و آثار بیشتری خلق کند. دوستانش بارها از او خواستند تا از این فرصت استفاده کند و به او گفتند که «بیرون زندان مؤثرتر هستی.» اما بکتاش آبتین چنین پاسخ داد:

«حلقه مفقوده وضعیت جامعه معاصر ما فضیلت پایمردی و ایستادگی است. ما امروز به اندازه کافی شاعر خوب، فیلم‌ساز خوب و هنرمند خوب داریم. چیزی که کم داریم، آدم‌هایی است که بایستند، مبارزه کنند، حقشان را بخواهند و پایمردی کنند. بدین ترتیب دوست دارم که همین امروز، با جوانی، با اقتدار، جان شیرینم را فدا کنم برای آزادی

آبتین با شجاعت، بی‌هیچ مصلحت‌اندیشی و بدون هیچ انتقادی به کسانی که انتخابی دیگر داشتند، تصمیم گرفت بایستد.

ما یک بار و مدت محدودی زندگی می‌کنیم. اینکه برای آزادی حاضر باشیم تا پای جان ایستادگی کنیم، ارزش بزرگی است.

بکتاش آبتین، عضو کانون نویسندگان ایران، تنها یک شاعر یا هنرمند نبود؛ او الگویی برای مبارزه علیه سانسور، ظلم و استبداد بود. او در دفاع از آزادی بیان و کرامت انسانی تا پای جان ایستاد و یادش تا همیشه الهام‌بخش آزادی‌خواهان باقی خواهد ماند.

#بکتاش_آبتین #نه_به_جمهورى_اسلامى #دادخواهی #شاعر #نویسنده #فیلمساز #برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech