امروز نامهای از شریفه محمدی، فعال کارگری محکوم به اعدام، منتشر شد. او در یادداشتی از زندان لاکان رشت خطاب به پسر و همسرش، با اشاره به تلاش بازجویان برای گرفتن اعترافات دروغین از او، نوشت: «با آنکه مسئولان زندان دو ماه برای ابلاغ "حکم جدید" اعدام فرصت داشتهاند، اما حکم را "درست در ساعتی قبل از ملاقات با همسر و فرزند" او، آنهم در روز تولد پسرش، ابلاغ کردهاند.»
پس از انتشار این نامه، فروغ سمیعنیا، فعال حقوق زنان زندانی سابق، در پستی در اینستاگرام به شرح وضعیت ناگوار شریفه محمدی در زندان اشاره کرد و خطاب به شریفه محمدی نوشت:
«من تو را با همان تصویر به خاطر سپردهام؛ شریفه محمدی آزاد و رها.»
ورق بزنید و متن نامه را بخوانید.
صدای زندانیان باشیم
#شریفه_محمدی
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#نه_به_اعدام
@Tavaana_TavaanaTech
پس از انتشار این نامه، فروغ سمیعنیا، فعال حقوق زنان زندانی سابق، در پستی در اینستاگرام به شرح وضعیت ناگوار شریفه محمدی در زندان اشاره کرد و خطاب به شریفه محمدی نوشت:
«من تو را با همان تصویر به خاطر سپردهام؛ شریفه محمدی آزاد و رها.»
ورق بزنید و متن نامه را بخوانید.
صدای زندانیان باشیم
#شریفه_محمدی
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#نه_به_اعدام
@Tavaana_TavaanaTech
مطهره گونهای، فعال سیاسی، از حق تحصیل محروم شده است. او در پستی که در شبکه اکس منتشر کرد نوشته است که برای احقاق حق خود به دانشگاه رفته و قصد داشته با ظفرقندی، وزیر بهداشت جمهوری اسلامی، حرف بزند که نیروهای امنیتی او را محاصره کردهاند و مانع او شدهاند.
مطهره گونهای از دانشگاه اخراج شد در حالیکه در آستانه دفاع از پایاننامه دکترای دندانپزشکی بود. او ایستادگی و شرافت را به سر خم کردن ترجیح داد اخراج شد و حتی زندانی شد. او بهتازگی پس از تحمل ۶ ماه حبس از زندان آزاد شده است. با این حال به مبارزه با دیکتاتور ادامه میدهد.
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#مطهره_گونه_ای
@Tavaana_TavaanaTech
مطهره گونهای از دانشگاه اخراج شد در حالیکه در آستانه دفاع از پایاننامه دکترای دندانپزشکی بود. او ایستادگی و شرافت را به سر خم کردن ترجیح داد اخراج شد و حتی زندانی شد. او بهتازگی پس از تحمل ۶ ماه حبس از زندان آزاد شده است. با این حال به مبارزه با دیکتاتور ادامه میدهد.
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#مطهره_گونه_ای
@Tavaana_TavaanaTech
دادخواهی
اهمیت زنده نگاهداشتن یاد و خاطره مبارزان با دیکتاتور بر کسی پوشیده نیست. مبارزه خانوادههای دادخواه با دیکتاتوری جمهوری اسلامی نیاز به حمایت جامعه دارد. از یادشان نکاهیم
در ادامه عکس مادران همسران و خانوادههای دادخواه میآید. شما برای حمایت از خانوادههای دادخواه چه اقداماتی انجام دادهاید؟
این کارزار با فراخوان کاملیا سجادیان، مادر دادخواه محمدحسن ترکمان، آغاز شده است.
عکس جاویدنام محمدمهدی کرمی
عکس جاویدنام کیان پیرفلک
عکس جاویدنام رضا معظمی
عکس جاویدنام علی فتوحی
عکس جاویدنام حنانه کیا
عکس جاویدنام عرفان ساریخانیدشتی
عکس جاویدنام بهنام لایقپور
عکس جاویدنام محسن جعفرپناه
عکس جاویدنام مریم آروین
عکس جاویدنام رضا رسایی
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#دادخواهی
@Tavaana_TavaanaTech
اهمیت زنده نگاهداشتن یاد و خاطره مبارزان با دیکتاتور بر کسی پوشیده نیست. مبارزه خانوادههای دادخواه با دیکتاتوری جمهوری اسلامی نیاز به حمایت جامعه دارد. از یادشان نکاهیم
در ادامه عکس مادران همسران و خانوادههای دادخواه میآید. شما برای حمایت از خانوادههای دادخواه چه اقداماتی انجام دادهاید؟
این کارزار با فراخوان کاملیا سجادیان، مادر دادخواه محمدحسن ترکمان، آغاز شده است.
عکس جاویدنام محمدمهدی کرمی
عکس جاویدنام کیان پیرفلک
عکس جاویدنام رضا معظمی
عکس جاویدنام علی فتوحی
عکس جاویدنام حنانه کیا
عکس جاویدنام عرفان ساریخانیدشتی
عکس جاویدنام بهنام لایقپور
عکس جاویدنام محسن جعفرپناه
عکس جاویدنام مریم آروین
عکس جاویدنام رضا رسایی
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#دادخواهی
@Tavaana_TavaanaTech
«حکم شریفه محمدی، حکم اعدامِ فعالیت مدنی در ایران است»
جلوه جواهری، فعال حقوق زنان، در واکنش به صدور مجدد حکم اعدام علیه شریفه محمدی، نوشت:
آروزی که خبر بازداشت شریفه محمدی را شنیدم، تعجب نکردم. در جغرافیای ما، بازداشت انسانهای شریف بدون ارتکاب هیچ جرمی، در حالی که مجرمان واقعی آزادانه میگردند، به امری طبیعی بدل شده است. ما همیشه منتظر شنیدن خبر دستگیری وجدانهای آگاهیهستیم که گناهشان چیزی جز تلاش برای بهبود زندگی مردمانی گرفتار در خشونت، بیعدالتی و تبعیض نیست؛ مردمی که خود نیز در همین رنجها سهیماند: کودکان کار، زنان، افراد دارای معلولیت، کارگران، اقوام تحت ستم و...
پس خبر بازداشت شریفه چندان غافلگیرم نکرد. بااینحال، دلشوره داشتیم. نمیدانستیم چرا بازداشت شده و این بلاتکلیفی تا کِی ادامه خواهد داشت. ابتدا امید داشتیم که زود آزاد شود، اما وقتی بازداشت اوطولانی شد و نهم دیماه ۱۴۰۲، در بیست و دومین روز بازداشت انفرادیاش در لاکان رشت، بدون اطلاع قبلی به خانواده به زندان سنندج منتقل شد، نگرانیمان به دلآشوبی بدل شد. ناباورانه از خود میپرسیدیم: چرا؟! ما میدانستیم که شریفه و همسرش، سیروس فتحی، جز برای ستمدیدگان دل نسوزاندهاند و تنها شکل فعالیت آنها فعالیت صنفی بوده است. سالها در سختترین شرایط زیستهاند و همواره منافع دیگران را بر خود ترجیح دادهاند. آنها فرزندی چون آیدین را پرورش دادهاند؛ کودکی که نهتنها در این دشواریها تاب آورده است، بلکه به دیگران نیز امید و انگیزه میبخشد.
با هر خبری که درباره پرونده شریفه و شرایط او منتشر میشد، ابهامها بیشتر میشد. یکی از تلخترین خبرها این بود که به او در یکی از جلسات بازجویی در سنندج آسیب رسانده بودند، بهحدیکه کبودی دور چشم و صورتش گواه آن بود. بعدها برایم تعریف کرد که در یکی از بازجوییها، بازجو چنان عصبانی شده که با شدت بر میز کوبیده، میز برگشته و محکم به صورتش برخورد کرده است؛ ضربهای که تا مدتها صورتش را متورم و کبود نگه داشت.
شریفه محمدی پس از ۸۳ روز بیخبری، در حالی که همچنان ممنوعالملاقات و تحت بازجوییهای سنگینبود، در ششم اسفند ۱۴۰۲ از زندان سنندج به زندان لاکان رشت منتقل شد. در چنین شرایطی، فرد بازداشتشده نه میتواند از وضعیت خود خبری بدهد و نه حق دفاع از خود دارد. شریفه نیز از ابتداییترینحقوق خود محروم بود، در حالی که خانوادهاش نیزتحت فشار قرار داشتند و برای اطلاعرسانی تهدیدمیشدند. در تمام این مدت، او را در سلول انفرادینگهداری کرده و تحت فشارهای شدید بازجویی برایاعتراف غیرواقعی علیه خود قرار داده بودند. در همینحال، از تماس با فرزند و خانوادهاش و همچنین از حق داشتن وکیل محروم بود. سیروس، که از لحظهٔ بازداشت همسرش پیگیر وضعیت او بود، بارها با تهدید نیروهای امنیتی و در نهایت پروندهسازیقضایی روبهرو شد.
در ۲۲ خرداد ۱۴۰۳، تنها دو روز پس از اولین جلسه دادگاه شریفه، مأموران وزارت اطلاعات سیروس را به اتهام نشر اکاذیب بازداشت کردند. او تا ۳۱ خرداد در بازداشت و تحت بازجویی بود. تصور کنید در این مدت بر شریفه چه گذشته است؛ زنی که تنها دلگرمیاش حضور همسرش در کنار فرزندشان بود، حالا با بازداشت سیروس، زیر فشاری مضاعف قرار گرفته بود. فشاری که هدفی جز خاموش کردن هرگونه اعتراض احتمالی او و خانوادهاش به روند دادگاه و حکم از پیش تعیینشده نداشت.
.....
اکنون ۴۸۶ روز از بازداشت شریفه محمدی میگذرد؛ بازداشتی که بیش از سه ماه آن در انفرادی و بیخبری خانواده از وضعیت او سپری شد. در تمام این مدت حتی یک روز هم به مرخصی نیامد و در شرایط آزاد، همسر، پسر و مادر خود را در آغوش نگرفت. تصور رنجی که بر شریفه و خانوادهاش، بهویژه سیروس و آیدین گذشته، بسیار دردناک است.
حکم اعدام علیه او، نهفقط حکمی علیه یک فرد، بلکه اقدامی علیه هرگونه فعالیت مدنی در ایران و تهدیدی برای همه فعالان اجتماعی است. این رنج اگرچه مستقیمبه او و خانوادهاش تحمیل شده است، اما نباید تصور کنیم که ما در آن سهیم نیستیم و در شرایطی امن زندگی میکنیم. این ناامنی هر روز گستردهتر میشود و اگر سکوت کنیم، دیر یا زود دامن همهمان را خواهد گرفت.»
۱۶ فروردین ۱۴۰۴
صدای زندانیان باشیم
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#نه_به_اعدام
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
جلوه جواهری، فعال حقوق زنان، در واکنش به صدور مجدد حکم اعدام علیه شریفه محمدی، نوشت:
آروزی که خبر بازداشت شریفه محمدی را شنیدم، تعجب نکردم. در جغرافیای ما، بازداشت انسانهای شریف بدون ارتکاب هیچ جرمی، در حالی که مجرمان واقعی آزادانه میگردند، به امری طبیعی بدل شده است. ما همیشه منتظر شنیدن خبر دستگیری وجدانهای آگاهیهستیم که گناهشان چیزی جز تلاش برای بهبود زندگی مردمانی گرفتار در خشونت، بیعدالتی و تبعیض نیست؛ مردمی که خود نیز در همین رنجها سهیماند: کودکان کار، زنان، افراد دارای معلولیت، کارگران، اقوام تحت ستم و...
پس خبر بازداشت شریفه چندان غافلگیرم نکرد. بااینحال، دلشوره داشتیم. نمیدانستیم چرا بازداشت شده و این بلاتکلیفی تا کِی ادامه خواهد داشت. ابتدا امید داشتیم که زود آزاد شود، اما وقتی بازداشت اوطولانی شد و نهم دیماه ۱۴۰۲، در بیست و دومین روز بازداشت انفرادیاش در لاکان رشت، بدون اطلاع قبلی به خانواده به زندان سنندج منتقل شد، نگرانیمان به دلآشوبی بدل شد. ناباورانه از خود میپرسیدیم: چرا؟! ما میدانستیم که شریفه و همسرش، سیروس فتحی، جز برای ستمدیدگان دل نسوزاندهاند و تنها شکل فعالیت آنها فعالیت صنفی بوده است. سالها در سختترین شرایط زیستهاند و همواره منافع دیگران را بر خود ترجیح دادهاند. آنها فرزندی چون آیدین را پرورش دادهاند؛ کودکی که نهتنها در این دشواریها تاب آورده است، بلکه به دیگران نیز امید و انگیزه میبخشد.
با هر خبری که درباره پرونده شریفه و شرایط او منتشر میشد، ابهامها بیشتر میشد. یکی از تلخترین خبرها این بود که به او در یکی از جلسات بازجویی در سنندج آسیب رسانده بودند، بهحدیکه کبودی دور چشم و صورتش گواه آن بود. بعدها برایم تعریف کرد که در یکی از بازجوییها، بازجو چنان عصبانی شده که با شدت بر میز کوبیده، میز برگشته و محکم به صورتش برخورد کرده است؛ ضربهای که تا مدتها صورتش را متورم و کبود نگه داشت.
شریفه محمدی پس از ۸۳ روز بیخبری، در حالی که همچنان ممنوعالملاقات و تحت بازجوییهای سنگینبود، در ششم اسفند ۱۴۰۲ از زندان سنندج به زندان لاکان رشت منتقل شد. در چنین شرایطی، فرد بازداشتشده نه میتواند از وضعیت خود خبری بدهد و نه حق دفاع از خود دارد. شریفه نیز از ابتداییترینحقوق خود محروم بود، در حالی که خانوادهاش نیزتحت فشار قرار داشتند و برای اطلاعرسانی تهدیدمیشدند. در تمام این مدت، او را در سلول انفرادینگهداری کرده و تحت فشارهای شدید بازجویی برایاعتراف غیرواقعی علیه خود قرار داده بودند. در همینحال، از تماس با فرزند و خانوادهاش و همچنین از حق داشتن وکیل محروم بود. سیروس، که از لحظهٔ بازداشت همسرش پیگیر وضعیت او بود، بارها با تهدید نیروهای امنیتی و در نهایت پروندهسازیقضایی روبهرو شد.
در ۲۲ خرداد ۱۴۰۳، تنها دو روز پس از اولین جلسه دادگاه شریفه، مأموران وزارت اطلاعات سیروس را به اتهام نشر اکاذیب بازداشت کردند. او تا ۳۱ خرداد در بازداشت و تحت بازجویی بود. تصور کنید در این مدت بر شریفه چه گذشته است؛ زنی که تنها دلگرمیاش حضور همسرش در کنار فرزندشان بود، حالا با بازداشت سیروس، زیر فشاری مضاعف قرار گرفته بود. فشاری که هدفی جز خاموش کردن هرگونه اعتراض احتمالی او و خانوادهاش به روند دادگاه و حکم از پیش تعیینشده نداشت.
.....
اکنون ۴۸۶ روز از بازداشت شریفه محمدی میگذرد؛ بازداشتی که بیش از سه ماه آن در انفرادی و بیخبری خانواده از وضعیت او سپری شد. در تمام این مدت حتی یک روز هم به مرخصی نیامد و در شرایط آزاد، همسر، پسر و مادر خود را در آغوش نگرفت. تصور رنجی که بر شریفه و خانوادهاش، بهویژه سیروس و آیدین گذشته، بسیار دردناک است.
حکم اعدام علیه او، نهفقط حکمی علیه یک فرد، بلکه اقدامی علیه هرگونه فعالیت مدنی در ایران و تهدیدی برای همه فعالان اجتماعی است. این رنج اگرچه مستقیمبه او و خانوادهاش تحمیل شده است، اما نباید تصور کنیم که ما در آن سهیم نیستیم و در شرایطی امن زندگی میکنیم. این ناامنی هر روز گستردهتر میشود و اگر سکوت کنیم، دیر یا زود دامن همهمان را خواهد گرفت.»
۱۶ فروردین ۱۴۰۴
صدای زندانیان باشیم
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#نه_به_اعدام
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گلی که باید بر سر آرمیتا ریخته میشد، امروز بر روی مزارش ریخته شده است. او را کشتند، جرمش چه بود؟ اینکه میخواست به تحقیر تن ندهد، میخواست خودش انتخاب کند که چه بپوشد.
جنایتی که هیچگاه فراموش نخواهد شد...
امروز تولدش بود.
ویدیو از استوری آوا گراوند
awvageravand_
#آرمیتا_گراوند #دادخواهی #نه_به_جمهورى_اسلامى #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
جنایتی که هیچگاه فراموش نخواهد شد...
امروز تولدش بود.
ویدیو از استوری آوا گراوند
awvageravand_
#آرمیتا_گراوند #دادخواهی #نه_به_جمهورى_اسلامى #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«پسرم بیگناهه، پاسپورتش مهر خروج داره؛ چرا حکم اعدام؟»
قزبست روزدار، مادر حمید حسیننژاد حیدرانلو، زندانی سیاسی محکوم به اعدام، در ویدیو از شکنجهها، بیعدالتیها و اتهامات بیپایهای میگوید که منجر به صدور حکم اعدام برای فرزندش شده است.
او میگوید:
«من قزبست روزدار، مادر حمید حسیننژاد حیدرانلو هستم، اهل چالدران. دو ساله پسرم رو بازداشت کردن. یه سال کامل بدون تماس تو بازداشتگاه بود. همون روزی که میگن درگیر شده، ما با هم تو ترکیه بودیم، پاسپورتش مهر خروج داره، تلفنش هم نشون میده اون روز خارج از ایرانه. ولی گرفتنش و زیر شکنجه مجبورش کردن اعتراف کنه. اون بیسواده، نمیدونسته چی داره امضا میکنه.
وکیلش بیگناهیشو ثابت کرده. چرا باید اعدامش کنن؟ پسر من بیگناهه. من دارم از درد میمیرم. نوههام بیپدر موندن. کمکمون کنید…»
حمید حسیننژاد، متولد ۱۳۶۴ و پدر سه فرزند، روز ۲۴ فروردین ۱۴۰۲ بازداشت و پس از آن به مدت ۱۱ ماه و ۱۰ روز در بازداشتگاه اداره اطلاعات ارومیه، تحت شدیدترین شکنجههای جسمی و روحی قرار گرفت تا به «شرکت در درگیری مسلحانه با نیروهای مرزبانی» اعتراف کند؛ اعترافی که تحت فشار و بدون حضور وکیل اخذ شد.
وی متهم به «بغی» از طریق عضویت در حزب کارگران کوردستان (PKK) شده؛ اتهامی که اسناد و شواهد موجود آن را بهکلی رد میکنند.
او تنها دو بار اجازه تماس کوتاه با خانوادهاش را داشته و از تمام حقوق پایهای همچون دسترسی به وکیل و ملاقات با خانواده محروم بوده است.
با وجود دفاعیات و مدارک متعدد مبنی بر بیگناهی او، شعبه اول دادگاه انقلاب ارومیه به ریاست قاضی نجفزاده، تنها در یک جلسه چند دقیقهای و صرفاً بر اساس «علم قاضی»، حکم اعدام برای این زندانی سیاسی صادر کرده است.
#حمید_حسین_نژاد #حمید_حسین_نژاد_حیدرانلو #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
قزبست روزدار، مادر حمید حسیننژاد حیدرانلو، زندانی سیاسی محکوم به اعدام، در ویدیو از شکنجهها، بیعدالتیها و اتهامات بیپایهای میگوید که منجر به صدور حکم اعدام برای فرزندش شده است.
او میگوید:
«من قزبست روزدار، مادر حمید حسیننژاد حیدرانلو هستم، اهل چالدران. دو ساله پسرم رو بازداشت کردن. یه سال کامل بدون تماس تو بازداشتگاه بود. همون روزی که میگن درگیر شده، ما با هم تو ترکیه بودیم، پاسپورتش مهر خروج داره، تلفنش هم نشون میده اون روز خارج از ایرانه. ولی گرفتنش و زیر شکنجه مجبورش کردن اعتراف کنه. اون بیسواده، نمیدونسته چی داره امضا میکنه.
وکیلش بیگناهیشو ثابت کرده. چرا باید اعدامش کنن؟ پسر من بیگناهه. من دارم از درد میمیرم. نوههام بیپدر موندن. کمکمون کنید…»
حمید حسیننژاد، متولد ۱۳۶۴ و پدر سه فرزند، روز ۲۴ فروردین ۱۴۰۲ بازداشت و پس از آن به مدت ۱۱ ماه و ۱۰ روز در بازداشتگاه اداره اطلاعات ارومیه، تحت شدیدترین شکنجههای جسمی و روحی قرار گرفت تا به «شرکت در درگیری مسلحانه با نیروهای مرزبانی» اعتراف کند؛ اعترافی که تحت فشار و بدون حضور وکیل اخذ شد.
وی متهم به «بغی» از طریق عضویت در حزب کارگران کوردستان (PKK) شده؛ اتهامی که اسناد و شواهد موجود آن را بهکلی رد میکنند.
او تنها دو بار اجازه تماس کوتاه با خانوادهاش را داشته و از تمام حقوق پایهای همچون دسترسی به وکیل و ملاقات با خانواده محروم بوده است.
با وجود دفاعیات و مدارک متعدد مبنی بر بیگناهی او، شعبه اول دادگاه انقلاب ارومیه به ریاست قاضی نجفزاده، تنها در یک جلسه چند دقیقهای و صرفاً بر اساس «علم قاضی»، حکم اعدام برای این زندانی سیاسی صادر کرده است.
#حمید_حسین_نژاد #حمید_حسین_نژاد_حیدرانلو #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
رضا محمدحسینی، زندانی سیاسی محبوس در زندان قزلحصار اعلام کرد که از امروز دست به اعتصاب غذای نامحدود زده است.
متن بیانیه آقای محمدحسینی به شرح زیر است:
«بیانیه آغاز اعتصاب غذای نامحدود
رضا محمدحسینی | زندان قزلحصار
من، رضا محمدحسینی، اعلام میکنم که از امروز دست به اعتصاب غذای نامحدود میزنم. این تصمیم را نه از روی ضعف، بلکه از سر ایمان و مسئولیت در برابر جانهایی که بیصدا سرکوب میشوند، گرفتهام.
در اعتراض به اعدامهای پیدرپی، به زندانیبودن زنان و مردانی که تنها گناهشان ایستادن در برابر ظلم است، به نقض سیستماتیک حقوق بشر در زندانها، به شکنجه، به فشارهای امنیتی و به سکوت مرگباری که تحمیل میشود، با جانم فریاد میزنم: بس است!
ما زندانی نیستیم؛ ما گروگان یک حکومت بیرحم هستیم. آیا جای یک انسان تنها به خاطر اعتراض یا حرفزدن، باید سلول انفرادی و شکنجهگاه باشد؟ چرا باید در حالی که هیچ جرمی مرتکب نشدهایم، ماهها و سالها در حبس بمانیم؟
امروز که خیلی از حرفهایی که ما زدیم و بابتش زندانی شدیم را همه میزنند، قرار بود ما زندانی شویم تا عبرتی باشیم برای بقیه، تا بترسند و سکوت کنند، ولی این حربه حکومت بیفایده بود. صدای اعتراض امروز از هر گوشه و کنار مملکت برخاسته است. پس چرا هنوز ما را در حبس نگه داشتهاید؟ چرا باید جوانیمان در زندان بگذرد؟
در دل این چهاردیواری، چه ابزاری برایمان مانده جز آنکه بدنمان را، جانمان را به سلاحی علیه دیکتاتوری بدل کنیم؟ وقتی همه صداها را خفه میکنند، جسممان میشود فریاد؛ فریادی علیه ظلم.
اعتصاب غذای نامحدودم را با اعتصاب غذای تر از امروز آغاز میکنم. این آخرین ابزار من است برای اعتراض به بیداد، برای یادآوری این حقیقت به جامعه جهانی که هنوز انسانهایی هستند که ایستادهاند، حتی در میانه دیوارهای بلند زندان.
من میخواهم جانم، فریاد بیصدای آنهایی باشد که پیش از ما زیر این سرکوب له شدند و آنهایی که بعد از ما، اگر ما سکوت کنیم، نوبتشان خواهد رسید.
رضا محمدحسینی
زندان قزلحصار
۱۸ فروردین ۱۴۰۴»
#بیانیه #رضا_محمدحسینی #اعتصاب_غذا #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
متن بیانیه آقای محمدحسینی به شرح زیر است:
«بیانیه آغاز اعتصاب غذای نامحدود
رضا محمدحسینی | زندان قزلحصار
من، رضا محمدحسینی، اعلام میکنم که از امروز دست به اعتصاب غذای نامحدود میزنم. این تصمیم را نه از روی ضعف، بلکه از سر ایمان و مسئولیت در برابر جانهایی که بیصدا سرکوب میشوند، گرفتهام.
در اعتراض به اعدامهای پیدرپی، به زندانیبودن زنان و مردانی که تنها گناهشان ایستادن در برابر ظلم است، به نقض سیستماتیک حقوق بشر در زندانها، به شکنجه، به فشارهای امنیتی و به سکوت مرگباری که تحمیل میشود، با جانم فریاد میزنم: بس است!
ما زندانی نیستیم؛ ما گروگان یک حکومت بیرحم هستیم. آیا جای یک انسان تنها به خاطر اعتراض یا حرفزدن، باید سلول انفرادی و شکنجهگاه باشد؟ چرا باید در حالی که هیچ جرمی مرتکب نشدهایم، ماهها و سالها در حبس بمانیم؟
امروز که خیلی از حرفهایی که ما زدیم و بابتش زندانی شدیم را همه میزنند، قرار بود ما زندانی شویم تا عبرتی باشیم برای بقیه، تا بترسند و سکوت کنند، ولی این حربه حکومت بیفایده بود. صدای اعتراض امروز از هر گوشه و کنار مملکت برخاسته است. پس چرا هنوز ما را در حبس نگه داشتهاید؟ چرا باید جوانیمان در زندان بگذرد؟
در دل این چهاردیواری، چه ابزاری برایمان مانده جز آنکه بدنمان را، جانمان را به سلاحی علیه دیکتاتوری بدل کنیم؟ وقتی همه صداها را خفه میکنند، جسممان میشود فریاد؛ فریادی علیه ظلم.
اعتصاب غذای نامحدودم را با اعتصاب غذای تر از امروز آغاز میکنم. این آخرین ابزار من است برای اعتراض به بیداد، برای یادآوری این حقیقت به جامعه جهانی که هنوز انسانهایی هستند که ایستادهاند، حتی در میانه دیوارهای بلند زندان.
من میخواهم جانم، فریاد بیصدای آنهایی باشد که پیش از ما زیر این سرکوب له شدند و آنهایی که بعد از ما، اگر ما سکوت کنیم، نوبتشان خواهد رسید.
رضا محمدحسینی
زندان قزلحصار
۱۸ فروردین ۱۴۰۴»
#بیانیه #رضا_محمدحسینی #اعتصاب_غذا #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
واکنش طنز شاکر بوری، طنزپرداز، به سخنان مشاور مدیر حوزه علمیه که گفته بود:
«در زمینه رفاه ما از آمریکا جلوتریم.»
پاسخ شما به این سخنان یاوه چیست؟ زیر سایه حاکمیت جمهوری اسلامی ایرانیان از دسترسی به آب آشامیدنی برق گاز محرومند و قدرت خرید مردم روزبهروز کاهش مییابد. البته شاید منظور محمدحسن زمانی، مشاور مدیر حوزه علمیه رفاه طلاب حوزه علمیه بوده! و نه رفاه ایرانیان.
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#طنز
@Tavaana_TavaanaTech
«در زمینه رفاه ما از آمریکا جلوتریم.»
پاسخ شما به این سخنان یاوه چیست؟ زیر سایه حاکمیت جمهوری اسلامی ایرانیان از دسترسی به آب آشامیدنی برق گاز محرومند و قدرت خرید مردم روزبهروز کاهش مییابد. البته شاید منظور محمدحسن زمانی، مشاور مدیر حوزه علمیه رفاه طلاب حوزه علمیه بوده! و نه رفاه ایرانیان.
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#طنز
@Tavaana_TavaanaTech
در ضرورت حمایت همهجانبه معلمان از مصطفی مهرآئین
مصطفی مهرآئین، استادیار جامعهشناسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی است که به انتقاد از دیکتاتوری جمهوری اسلامی میپردازد. او تاکنون نامههایی خطاب به علی خامنهای نوشته که بعد از انتشار نامه نخست به شعبه ۹ دادسرای فرهنگ و رسانه احضار شد.
تهدید و احضار مصطفی مهرآئین مورد اعتراض جامعه مدنی قرار گرفته است. از جمله عزیز قاسمزاده فعال صنفی حقوق معلمان یادداشتی «در ضرورت حمایت همهجانبه معلمان از مصطفی مهرآئین» منتشر کرد.
متن یادداشت:
«مصطفی مهرآیین استاد جامعهشناسی است. او علاوه بر اینکه مدام با تاکید میگوید که یک معلم است، تمام کنشش و منشش نیز معلمانه است. اگر مهمترین رکن رکین معلمی را تلاش مجدانه برای پراکندن آگاهی بدانیم، مصطفی مهرآیین دستکم طی سه سال اخیر در عرصه عمومی بیش از هر کسی در این مسیر قدم نهاده است. او به رغم اینکه میتوانست یک آکادمیسین مرجع و مولد صرف باقی بماند، اما پا را فراتر نهاد و نه فقط به برقراری و نسبت میان تولیدات نظری خود با شرایط عینی جامعه ایرانی بسنده نکرد، بلکه خود در مقام یک اکتیویست، توانست از یک سو با سادهسازی پیچیدهترین نظرهای سیاسی آن را برای عامیترین مردم هم ملموس و قابل فهم کند و از سوی دیگر دردمندانه و بر اساس «اخلاق وظیفهگرا» و فراتر از آن «اخلاق فضیلتگرا» خود را موظف به بیان موضع نسبت به شرایط موجود نماید تا هم مسیر معیشت خود را تنگ کند و هم در پیچوخمها و دالانهای قضایی گرفتار آید. مسیری که همت بلند و کلام پر از سوز و شور او نشان میدهد که انتخاب این «دشواری وظیفه» آگاهانه و از سر دردمندی بوده است.
مهرآیین نه برای سلبریتیشدن این مسیر را رفته و نه نیازی به شهرت در این راه دارد. او معلمی است که از سر رنجبردن بر سر نابرابریهای موجود و ویرانی کشور، هم درد را فریاد کرده و هم شرط علاج را بیان نموده.
مهرآیین به رغم اینکه قهرمان زمانه خود شده است، تمام تئوری او از قضا این است که قهرمانی را امری همگانی بداند و راه نجات را از حضور و مطالبه همه شهروندان در مسیر حقطلبی بیاید. او هم حکومت را مخاطب خود قرار میدهد و هم مردم را و مسئولیت را از همه میخواهد از حاکم جاریکردن حق مردم را و از مردم تنندادن به هر رذیلتی را و شاید این دو از مهمترین رسالتهای یک معلم آگاه است که مهرآیین مدام به انذار آن میکوشد.
اساتیدی هستند که از عظمت ایران و قهرمانان تاریخیش هم بسیار میدانند و هم بسیار میگویند. اهل هیچ رشوه کلامی و رفتاری به حکومت و دولت هم نیستند اما میخواهند در همان تاریخ باقی بمانند. قهرمانان گذشته را بسی دوست میدارند و در ستایش آنها و مذمت ستمهای ظالمان تاریخ، سخنها میگویند و حکایتها مینویسند. اما بیآنکه نان ارتزاق از دولتمردان کنونی بخورند، نسبت به شرایط اسفبار کنونی، صامت و ساکتند، مهرآیین اما خواسته است در مقام روشنفکری که از فربهی نظری بسیار نیز بهره برده، استثنایی بر قاعده چنین روشنفکرانی باشد که یک آکادمسین صرف بیموضع هستند.
تلاشهای ارزنده نظری و عملی او کمک شایانی به آینده کشور ماست که به دنبال یافتن خرد جمعی و اداره کشور از سوی خردمندان است.
اگر حقوق شهروندی در تمامی ابعاد آن و احترام به آزادیهای فردی و اجتماعی و سیاسی برای ما مهم است، تلاشهای فکری و عملی مصطفی مهرآیین در این سه سال مدام و مستمر و بیوقفه بوده است. زبان سلیس و صریح در آمیختگی هم و با دانشی عمیق، ما را بر آن میدارد که صدای مهرآیین باشیم.
در یک کلام مصطفی مهرآیین به جامعه ایرانی بیش از همه آموخته است که «خوشبختی امری جمعی است تا فردی» از همین رو او همه رنجها و مشقتهای فردی را در مسیر آزادی و عدالت، معلمانه پیموده است حمایت از او اگر امری اخلاقی و وظیفه شهروندی و همگانی است، بر معلمان جامعه این فرض واجبتر است...»
مخاطب گرامی توانا! پیشنهاد شما چیست؟
شما برای حمایت از مصطفی مهرآئین چه اقداماتی انجام میدهید؟
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#مصطفی_مهرآئین
#بیانیه
@Tavaana_TavaanaTech
مصطفی مهرآئین، استادیار جامعهشناسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی است که به انتقاد از دیکتاتوری جمهوری اسلامی میپردازد. او تاکنون نامههایی خطاب به علی خامنهای نوشته که بعد از انتشار نامه نخست به شعبه ۹ دادسرای فرهنگ و رسانه احضار شد.
تهدید و احضار مصطفی مهرآئین مورد اعتراض جامعه مدنی قرار گرفته است. از جمله عزیز قاسمزاده فعال صنفی حقوق معلمان یادداشتی «در ضرورت حمایت همهجانبه معلمان از مصطفی مهرآئین» منتشر کرد.
متن یادداشت:
«مصطفی مهرآیین استاد جامعهشناسی است. او علاوه بر اینکه مدام با تاکید میگوید که یک معلم است، تمام کنشش و منشش نیز معلمانه است. اگر مهمترین رکن رکین معلمی را تلاش مجدانه برای پراکندن آگاهی بدانیم، مصطفی مهرآیین دستکم طی سه سال اخیر در عرصه عمومی بیش از هر کسی در این مسیر قدم نهاده است. او به رغم اینکه میتوانست یک آکادمیسین مرجع و مولد صرف باقی بماند، اما پا را فراتر نهاد و نه فقط به برقراری و نسبت میان تولیدات نظری خود با شرایط عینی جامعه ایرانی بسنده نکرد، بلکه خود در مقام یک اکتیویست، توانست از یک سو با سادهسازی پیچیدهترین نظرهای سیاسی آن را برای عامیترین مردم هم ملموس و قابل فهم کند و از سوی دیگر دردمندانه و بر اساس «اخلاق وظیفهگرا» و فراتر از آن «اخلاق فضیلتگرا» خود را موظف به بیان موضع نسبت به شرایط موجود نماید تا هم مسیر معیشت خود را تنگ کند و هم در پیچوخمها و دالانهای قضایی گرفتار آید. مسیری که همت بلند و کلام پر از سوز و شور او نشان میدهد که انتخاب این «دشواری وظیفه» آگاهانه و از سر دردمندی بوده است.
مهرآیین نه برای سلبریتیشدن این مسیر را رفته و نه نیازی به شهرت در این راه دارد. او معلمی است که از سر رنجبردن بر سر نابرابریهای موجود و ویرانی کشور، هم درد را فریاد کرده و هم شرط علاج را بیان نموده.
مهرآیین به رغم اینکه قهرمان زمانه خود شده است، تمام تئوری او از قضا این است که قهرمانی را امری همگانی بداند و راه نجات را از حضور و مطالبه همه شهروندان در مسیر حقطلبی بیاید. او هم حکومت را مخاطب خود قرار میدهد و هم مردم را و مسئولیت را از همه میخواهد از حاکم جاریکردن حق مردم را و از مردم تنندادن به هر رذیلتی را و شاید این دو از مهمترین رسالتهای یک معلم آگاه است که مهرآیین مدام به انذار آن میکوشد.
اساتیدی هستند که از عظمت ایران و قهرمانان تاریخیش هم بسیار میدانند و هم بسیار میگویند. اهل هیچ رشوه کلامی و رفتاری به حکومت و دولت هم نیستند اما میخواهند در همان تاریخ باقی بمانند. قهرمانان گذشته را بسی دوست میدارند و در ستایش آنها و مذمت ستمهای ظالمان تاریخ، سخنها میگویند و حکایتها مینویسند. اما بیآنکه نان ارتزاق از دولتمردان کنونی بخورند، نسبت به شرایط اسفبار کنونی، صامت و ساکتند، مهرآیین اما خواسته است در مقام روشنفکری که از فربهی نظری بسیار نیز بهره برده، استثنایی بر قاعده چنین روشنفکرانی باشد که یک آکادمسین صرف بیموضع هستند.
تلاشهای ارزنده نظری و عملی او کمک شایانی به آینده کشور ماست که به دنبال یافتن خرد جمعی و اداره کشور از سوی خردمندان است.
اگر حقوق شهروندی در تمامی ابعاد آن و احترام به آزادیهای فردی و اجتماعی و سیاسی برای ما مهم است، تلاشهای فکری و عملی مصطفی مهرآیین در این سه سال مدام و مستمر و بیوقفه بوده است. زبان سلیس و صریح در آمیختگی هم و با دانشی عمیق، ما را بر آن میدارد که صدای مهرآیین باشیم.
در یک کلام مصطفی مهرآیین به جامعه ایرانی بیش از همه آموخته است که «خوشبختی امری جمعی است تا فردی» از همین رو او همه رنجها و مشقتهای فردی را در مسیر آزادی و عدالت، معلمانه پیموده است حمایت از او اگر امری اخلاقی و وظیفه شهروندی و همگانی است، بر معلمان جامعه این فرض واجبتر است...»
مخاطب گرامی توانا! پیشنهاد شما چیست؟
شما برای حمایت از مصطفی مهرآئین چه اقداماتی انجام میدهید؟
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#مصطفی_مهرآئین
#بیانیه
@Tavaana_TavaanaTech
کتیبه مهم داریوش بزرگ در آستانه نابودی است.
کتیبه داریوش یکم هخامنشی که به عنوان «نخستین فرمان داریوش بزرگ» و بزرگترین کتیبه تخت جمشید شناخته میشود، دچار فرسایش شده و به گفته سیاوش آریا، کنشگر میراث فرهنگی، بخشهایی از آن ریخته است.
جمهوری اسلامی به جنگ با ایران و تاریخ ایران رفته است. عدم توجه به میراث فرهنگی و تاریخ کشورمان باعث شده شاهد چنین صحنههایی باشیم. ثروت کشورمان در راه تسلیح گروههای تروریستی در منطقه خرج میشود.
به گزارش تایمز اسرائیل، اخیرن از تونلهای حماس مدارکی به دست آمده که نشان میدهد رهبران گروه حماس؛ یحیی سنوار و محمد الضیف، در ژوئن ۲۰۲۱ نامهای به فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، اسماعیل قاآنی، ارسال کردهاند و در آن خواستار حمایت مالی برای اجرای طرحی به منظور حمله به اسرائیل شدهاند. آنها ۵۰۰ میلیون دلار از جمهوری اسلامی خواسته بودند.
در حالی که بیش از نیمی از ایرانیان زیر خط فقر زندگی میکنند آثار باستانی ایران در معرض نابودی است و ...
دلیل شما برای گفتن نه به جمهوری اسلامی چیست؟
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#تاریخ
#آثار_باستانی
@Tavaana_TavaanaTech
کتیبه داریوش یکم هخامنشی که به عنوان «نخستین فرمان داریوش بزرگ» و بزرگترین کتیبه تخت جمشید شناخته میشود، دچار فرسایش شده و به گفته سیاوش آریا، کنشگر میراث فرهنگی، بخشهایی از آن ریخته است.
جمهوری اسلامی به جنگ با ایران و تاریخ ایران رفته است. عدم توجه به میراث فرهنگی و تاریخ کشورمان باعث شده شاهد چنین صحنههایی باشیم. ثروت کشورمان در راه تسلیح گروههای تروریستی در منطقه خرج میشود.
به گزارش تایمز اسرائیل، اخیرن از تونلهای حماس مدارکی به دست آمده که نشان میدهد رهبران گروه حماس؛ یحیی سنوار و محمد الضیف، در ژوئن ۲۰۲۱ نامهای به فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، اسماعیل قاآنی، ارسال کردهاند و در آن خواستار حمایت مالی برای اجرای طرحی به منظور حمله به اسرائیل شدهاند. آنها ۵۰۰ میلیون دلار از جمهوری اسلامی خواسته بودند.
در حالی که بیش از نیمی از ایرانیان زیر خط فقر زندگی میکنند آثار باستانی ایران در معرض نابودی است و ...
دلیل شما برای گفتن نه به جمهوری اسلامی چیست؟
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#تاریخ
#آثار_باستانی
@Tavaana_TavaanaTech
چائوشسکو دیکتاتور رومانی سه روز پس از بازگشت از سفر به ایران تیرباران شد.
اما ماجرای سفر دیکتاتور رومانی به ایران و اعدام او سه روز بعد از بازگشت به رومانی چه بود؟
در سال ۱۹۸۹ چائوشسکو به تهران رفته بود، او از اوضاع کشورش خبر داشت. به گفته مدیرکل وقت اروپای شرقی وزارت خارجه جمهوری اسلامی، «او در ایران تصمیم گرفت به کشورش برنگردد؛ گفت ممکن است سمت کره شمالی برود.»
نعمتالله ایزدی، مدیر کل وقت اروپای شرقی وزارت خارجه در گفتوگو با انتخاب، ادامه داد:
«چائوشسکو اما بعدا تصمیم گرفت برگردد که سه روز بعد هم اعدام شد.»
چائوشسکو پس از بازگشت از تهران در یک نطق زنده را دیو و تلویزیونی عوامل نا آرامی در تیمشوارا را گروهی اخلالگر و عوامل امپریالیست خواند.
کتاب «رومانی: جزیره دهشتناک جنوب شرقی اروپا» اثر هلموت فراوئندرفر را به رایگان دانلود کنید و بخوانید:
https://tavaana.org/romania-the-grim-island/
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#ایران
@Tavaana_TavaanaTech
اما ماجرای سفر دیکتاتور رومانی به ایران و اعدام او سه روز بعد از بازگشت به رومانی چه بود؟
در سال ۱۹۸۹ چائوشسکو به تهران رفته بود، او از اوضاع کشورش خبر داشت. به گفته مدیرکل وقت اروپای شرقی وزارت خارجه جمهوری اسلامی، «او در ایران تصمیم گرفت به کشورش برنگردد؛ گفت ممکن است سمت کره شمالی برود.»
نعمتالله ایزدی، مدیر کل وقت اروپای شرقی وزارت خارجه در گفتوگو با انتخاب، ادامه داد:
«چائوشسکو اما بعدا تصمیم گرفت برگردد که سه روز بعد هم اعدام شد.»
چائوشسکو پس از بازگشت از تهران در یک نطق زنده را دیو و تلویزیونی عوامل نا آرامی در تیمشوارا را گروهی اخلالگر و عوامل امپریالیست خواند.
کتاب «رومانی: جزیره دهشتناک جنوب شرقی اروپا» اثر هلموت فراوئندرفر را به رایگان دانلود کنید و بخوانید:
https://tavaana.org/romania-the-grim-island/
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#ایران
@Tavaana_TavaanaTech
مخالفت با تعلیق ادامه حبس محمدرضا مرادبهروزی، فعال مدنی زندانی
محمدرضا مرادبهروزی، فعال مدنی زندانی، به اتهام «تبلیغ علیه نظام» در تاریخ در تاریخ ۱۴۰۳/۸/۱۶ بازداشت شد.
او توسط دادیار شعبه اول اجرای احکام دادسرای انقلاب قزوین، سیدعلی تقیزاده، بازداشت شده بود و برای گذراندن دوران محکومیت یکساله حبس به زندان چوبیندر قزوین منتقل شد.
۱۴۰۳/۱۲/۲ با پابند الکترونیکی و با محدودیت تردد در شعاع ۱۰۰۰ متری محل اقامت خود، بهطور مشروط آزاد شد.
عوامل بیدادگاه جمهوری اسلامی با درخواست تعلیق ادامه حبس او مخالفت کردهاند و محمدرضا مرادبهروزی هم اکنون با وجود مشکلات جدی خانوادگی، معیشتی و اقتصادی، پرداخت ماهیانه ۱۰ میلیون تومان اجارهخانه، ۱۷ میلیون تومان اقساط بانکی و ...، درخواست تعلیق ادامه حبس خود را داشته که با مخالفت قاضی ناظر بر زندان قزوین، حسین ربانی افرمجانی، مواجه شده است
این شرایط در حالیست که فشارهای اقتصادی و روانی بر زندانیان سیاسی با پابند به علت عدم توانایی کار کردن، میتواند عواقب جبرانناپذیری برای آنان و خانوادههایشان بههمراه داشته باشد.
محمدرضا مرادبهروزی حالا نمیتواند حتی در شهر خودش کار کند، به دیدار اقوامش که در فاصلهای بیش از یک کیلومتر باشند برود، دنبال فرزندش برود و او را از مدرسه بردارد، اگر کسی از اعضای خانوادهاش در بیمارستانی با فاصله بیش از هزار متر بستری شد، او نمیتواند به بیمارستان برود، نمیتواند برای امرار معاش مسافرکشی کند، نمیتواند در مراسم خاکسپاری کسی شرکت کند و ....
همواره باید یک زائده الکترونیکی به پا داشته باشند و مراقب باشد که خراب نشود و موقع استحمام خیس نشود! علاوه بر آن باید بابت پابند الکترونیکی هر ماه پول هم بپردازد!
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#زندانیان_سیاسی
#محمدرضا_مرادبهروزی
@Tavaana_TavaanaTech
محمدرضا مرادبهروزی، فعال مدنی زندانی، به اتهام «تبلیغ علیه نظام» در تاریخ در تاریخ ۱۴۰۳/۸/۱۶ بازداشت شد.
او توسط دادیار شعبه اول اجرای احکام دادسرای انقلاب قزوین، سیدعلی تقیزاده، بازداشت شده بود و برای گذراندن دوران محکومیت یکساله حبس به زندان چوبیندر قزوین منتقل شد.
۱۴۰۳/۱۲/۲ با پابند الکترونیکی و با محدودیت تردد در شعاع ۱۰۰۰ متری محل اقامت خود، بهطور مشروط آزاد شد.
عوامل بیدادگاه جمهوری اسلامی با درخواست تعلیق ادامه حبس او مخالفت کردهاند و محمدرضا مرادبهروزی هم اکنون با وجود مشکلات جدی خانوادگی، معیشتی و اقتصادی، پرداخت ماهیانه ۱۰ میلیون تومان اجارهخانه، ۱۷ میلیون تومان اقساط بانکی و ...، درخواست تعلیق ادامه حبس خود را داشته که با مخالفت قاضی ناظر بر زندان قزوین، حسین ربانی افرمجانی، مواجه شده است
این شرایط در حالیست که فشارهای اقتصادی و روانی بر زندانیان سیاسی با پابند به علت عدم توانایی کار کردن، میتواند عواقب جبرانناپذیری برای آنان و خانوادههایشان بههمراه داشته باشد.
محمدرضا مرادبهروزی حالا نمیتواند حتی در شهر خودش کار کند، به دیدار اقوامش که در فاصلهای بیش از یک کیلومتر باشند برود، دنبال فرزندش برود و او را از مدرسه بردارد، اگر کسی از اعضای خانوادهاش در بیمارستانی با فاصله بیش از هزار متر بستری شد، او نمیتواند به بیمارستان برود، نمیتواند برای امرار معاش مسافرکشی کند، نمیتواند در مراسم خاکسپاری کسی شرکت کند و ....
همواره باید یک زائده الکترونیکی به پا داشته باشند و مراقب باشد که خراب نشود و موقع استحمام خیس نشود! علاوه بر آن باید بابت پابند الکترونیکی هر ماه پول هم بپردازد!
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#زندانیان_سیاسی
#محمدرضا_مرادبهروزی
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آرمیتا گراوند، دختری بود معمولی؛ مثل میلیونها نوجوان ایرانی. اهل موسیقی، هنرمند، نقاش، ورزشکار، و پر از آرزوهای ریز و درشت.
نه سلاحی داشت، نه شعاری سر داد، فقط بود؛ و همین «بودن» برای سرکوبگران کافی بود تا وجودش را تاب نیاورند.
آرمیتا را کشتند، فقط به خاطر موهایش.
اما امروز، میلیونها دختر ایرانی با موهای باز در خیابان قدم میزنند و شیوهی بودن خود را به حکومتی تحمیل میکنند که هیچگاه مردم را تاب نیاورده است.
حکومتی که دوست دارد مردم را درگیر ابتداییترین حقوقشان نگه دارد. حالا که زنان، با ایستادگی و شجاعت، بخش بزرگی از عرصهی عمومی را پس گرفتهاند، همان حکومت تلاش میکند از این تغییر، بهرهبرداری تبلیغاتی کند؛ و به جهان بگوید: «ببینید، حکومت ما نرمال است، بر زنان فشاری نیست.»
اما ما فراموش نمیکنیم.
فراموش نمیکنیم که دختران ایران را به خاطر چند تار مو کشتید، بازداشت کردید، تحقیر و شکنجه کردید، و با پروندهسازیهای امنیتی، خواستید حذفشان کنید.
هنوز هم، تا آنجا که میتوانید، فشار میآورید؛ چون خوب میدانید که «حجاب»، تنها خاکریز اول است.
مردم ایران، حالا که شهامت خود را بازیافتهاند، نه فقط از شما عبور کردهاند، بلکه صدایشان را به مطالبهای بزرگتر تبدیل کردهاند: عدالت، آزادی، و پسگرفتن ایران.
برای اینهمه جنایت، اینهمه غارت، و اینهمه ویرانی، باید پاسخگو باشید.
و خواهید بود.
ویدیو با صدای وفادار
برای زادروز آرمیتا گراوند. و یادآوری ظلمی که جمهوریاسلامی بر مردم ایران روا داشته است
#آرمیتا_گرواند #دادخواهی #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
نه سلاحی داشت، نه شعاری سر داد، فقط بود؛ و همین «بودن» برای سرکوبگران کافی بود تا وجودش را تاب نیاورند.
آرمیتا را کشتند، فقط به خاطر موهایش.
اما امروز، میلیونها دختر ایرانی با موهای باز در خیابان قدم میزنند و شیوهی بودن خود را به حکومتی تحمیل میکنند که هیچگاه مردم را تاب نیاورده است.
حکومتی که دوست دارد مردم را درگیر ابتداییترین حقوقشان نگه دارد. حالا که زنان، با ایستادگی و شجاعت، بخش بزرگی از عرصهی عمومی را پس گرفتهاند، همان حکومت تلاش میکند از این تغییر، بهرهبرداری تبلیغاتی کند؛ و به جهان بگوید: «ببینید، حکومت ما نرمال است، بر زنان فشاری نیست.»
اما ما فراموش نمیکنیم.
فراموش نمیکنیم که دختران ایران را به خاطر چند تار مو کشتید، بازداشت کردید، تحقیر و شکنجه کردید، و با پروندهسازیهای امنیتی، خواستید حذفشان کنید.
هنوز هم، تا آنجا که میتوانید، فشار میآورید؛ چون خوب میدانید که «حجاب»، تنها خاکریز اول است.
مردم ایران، حالا که شهامت خود را بازیافتهاند، نه فقط از شما عبور کردهاند، بلکه صدایشان را به مطالبهای بزرگتر تبدیل کردهاند: عدالت، آزادی، و پسگرفتن ایران.
برای اینهمه جنایت، اینهمه غارت، و اینهمه ویرانی، باید پاسخگو باشید.
و خواهید بود.
ویدیو با صدای وفادار
برای زادروز آرمیتا گراوند. و یادآوری ظلمی که جمهوریاسلامی بر مردم ایران روا داشته است
#آرمیتا_گرواند #دادخواهی #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
درخواست اعداده دادرسی حکم اعدام علیه پخشان عزیزی برای دومین بار در دیوان عالی کشور رد شده است.
فعالان میدانی، در فضای سانسور و خفقان حاکم، دیوارهای شهر را تبدیل به رسانهای برای حمایت از زندانیان در معرض خطر اعدام کردهاند.
روز گذشته مازیار طاطایی، وکیل دادگستری، اعلام کرد که دیوان عالی کشور، دومین درخواست اعاده دادرسی پخشان عزیزی، زندانی سیاسی محکوم به اعدام، را رد کرده است. به گفته وکیل پخشان عزیزی، «شعبه رسیدگیکننده بدون بررسی پرونده محاکماتی و بیتوجه به دفاعیات وکلا، این درخواست را بیاساس خوانده و رد کرده است.»
پخشان عزیزی، ۱۳ مردادماه ۱۴۰۲، در تهران بازداشت شد. سه ماه و سه هفته در سلول انفرادی بازداشتگاه وزارت اطلاعات نگهداری شد و پس از آن به بند زنان زندان اوین منتقل شد.
شعبه بیست و ششم دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی ایمان افشاری، مردادماه ۱۴۰۳ پخشان عزیزی را از بابت اتهام «بغی» از طریق «عضویت در جمعیتهای معارض کشور» به اعدام و چهار سال حبس محکوم کرد.
این در حالی است که به گفته وکلا و خانواده، پخشان عزیزی هیچ گونه عضویتی در گروهها و دستهجات نداشته و تنها به عنوان مددکار به مدت ۱۰ سال در کمپهای آوارگان روژاوا فعالیت میکرده است و حوزه کاری او ژنولوژی، مطالعات زنان، بوده است.
در بهمن امیر رئیسیان، وکیل دادگستری اعلام کرد که شعبه نهم دیوان عالی کشور، در پرونده خانم عزیزی قرار رد اعاده دادرسی صادر کرده است. پیش از این، مازیار طاطائی، یکی دیگر از وکلای مدافع خانم عزیزی، اعلام کرده بود که در مراجعه به دیوان عالی کشور جهت پیگیری درخواست اعاده دادرسی پخشان عزیزی، شعبه رسیدگی کننده به اعاده دادرسی، با درخواست توقف اجرای حکم در اجرای تبصره ماده ۴۷۸ قانون آئین دادرسی موافقت کرده است.
اواسط دی ماه سال گذشته، امیر رئیسیان از تایید حکم اعدام موکلش در دیوان عالی کشور خبر داد و اعلام کرد که شعبه ۳۹ دیوانعالی کشور بدون توجه به ایرادات متعدد پرونده، حکم اعدام را تایید کرده است.
پخشان عزیزی، اهل مهاباد، پیش از این نیز سابقه بازداشت و برخوردهای قضایی را داشته است. در سال ۱۳۸۸ وی به اتهام فعالیت سیاسی بازداشت و پس از چهار ماه با تودیع وثیقه آزاد شده بود.
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_اعدام
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#پخشان_عزیزی
@Tavaana_TavaanaTech
درخواست اعداده دادرسی حکم اعدام علیه پخشان عزیزی برای دومین بار در دیوان عالی کشور رد شده است.
فعالان میدانی، در فضای سانسور و خفقان حاکم، دیوارهای شهر را تبدیل به رسانهای برای حمایت از زندانیان در معرض خطر اعدام کردهاند.
روز گذشته مازیار طاطایی، وکیل دادگستری، اعلام کرد که دیوان عالی کشور، دومین درخواست اعاده دادرسی پخشان عزیزی، زندانی سیاسی محکوم به اعدام، را رد کرده است. به گفته وکیل پخشان عزیزی، «شعبه رسیدگیکننده بدون بررسی پرونده محاکماتی و بیتوجه به دفاعیات وکلا، این درخواست را بیاساس خوانده و رد کرده است.»
پخشان عزیزی، ۱۳ مردادماه ۱۴۰۲، در تهران بازداشت شد. سه ماه و سه هفته در سلول انفرادی بازداشتگاه وزارت اطلاعات نگهداری شد و پس از آن به بند زنان زندان اوین منتقل شد.
شعبه بیست و ششم دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی ایمان افشاری، مردادماه ۱۴۰۳ پخشان عزیزی را از بابت اتهام «بغی» از طریق «عضویت در جمعیتهای معارض کشور» به اعدام و چهار سال حبس محکوم کرد.
این در حالی است که به گفته وکلا و خانواده، پخشان عزیزی هیچ گونه عضویتی در گروهها و دستهجات نداشته و تنها به عنوان مددکار به مدت ۱۰ سال در کمپهای آوارگان روژاوا فعالیت میکرده است و حوزه کاری او ژنولوژی، مطالعات زنان، بوده است.
در بهمن امیر رئیسیان، وکیل دادگستری اعلام کرد که شعبه نهم دیوان عالی کشور، در پرونده خانم عزیزی قرار رد اعاده دادرسی صادر کرده است. پیش از این، مازیار طاطائی، یکی دیگر از وکلای مدافع خانم عزیزی، اعلام کرده بود که در مراجعه به دیوان عالی کشور جهت پیگیری درخواست اعاده دادرسی پخشان عزیزی، شعبه رسیدگی کننده به اعاده دادرسی، با درخواست توقف اجرای حکم در اجرای تبصره ماده ۴۷۸ قانون آئین دادرسی موافقت کرده است.
اواسط دی ماه سال گذشته، امیر رئیسیان از تایید حکم اعدام موکلش در دیوان عالی کشور خبر داد و اعلام کرد که شعبه ۳۹ دیوانعالی کشور بدون توجه به ایرادات متعدد پرونده، حکم اعدام را تایید کرده است.
پخشان عزیزی، اهل مهاباد، پیش از این نیز سابقه بازداشت و برخوردهای قضایی را داشته است. در سال ۱۳۸۸ وی به اتهام فعالیت سیاسی بازداشت و پس از چهار ماه با تودیع وثیقه آزاد شده بود.
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_اعدام
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#پخشان_عزیزی
@Tavaana_TavaanaTech