This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فاطمه حیدری، خواهر جاویدنام جواد حیدری، ویدیویی از رقص جاویدنام نیما نوری در آخرین تولدش منتشر کرد و نوشت:
یه حسرت همیشه باهامه:
کاش جواد گوشی میبرد.
کاش فقط یه بار زنگ میزد.
فقط یکیمون صداشو میشنید…
ولی این “کاشها” مرهم نیستن.
چون نیما زنگ زد.
بعد از تیر خوردن، با پدرش تماس گرفت.
آروم گفت:
«بابا خوبم، فقط ساچمهایه… دارم میرم درمانگاه.»
تا پدر برسه، زنگ زدن:
«آقا، زود بیا… بچهت از دستت میرهها…»
پدر رسید…
اما نه به نیما.
گفتن بردنش بیمارستان مدنی.
اما بعدش، انگار نیما از روی زمین محو شد.
هیچکس نگفت چی شد.
فقط میدونیم تا عصر زنده بود…
تا شب، خبر رسید.
نیما مبارز بود.
قبلاً هم تو اعتراضات بود.
قبلاً هم ساچمه خورده بود.
میگفت:
«چه آبانی بشه امسال…»
و شد.
۱۲ آبان، نیما هم رفت.
اما ما موندیم.
برای نیما، برای جواد،
برای همهی اونهایی که صداشونو از ما گرفتن—
و تا آخرش میریم.
تولدت مبارک نیما.
#ایران
🎵 Music: "One Shot" by whtrwl
heydari_fatemeh
نیما نوری تنها ۱۸ سال داشت و تکفرزند خانوداهشان بود.
۱۲ آبان ۱۴۰۱ با شلیک ماموران به سینه و رانش در خرمدشت کرج کشته شد.
نیما برای حضور در مراسم چهلم حدیث نجفی به خیابان رفته بود. پیشتر در پیامی به صفحه ۱۵۰۰ تصویر نوشته بود:
"حاضرم جونمو تو این راه بذارم."
نیما نوری، ۱۸ ساله و اهل کرج، برای شرکت در مراسم چهلم جاویدنام حدیث نجفی و پارسا رضادوست عازم بهشت سکینه بود که در میانه راه قربانی خشونت نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی شد.
نیما، متولد ۲۷ فروردین ۱۳۸۳ بود. او تنها فرزند خانواده بود و هیچ خواهری و برادری نداشت.
نیما، دیپلم داشت و قرار بود برای پایان خدمت درخواست بدهد.
ماموران پیکر او را گروگان گرفته بودند و مدتها تحویل خانواده نمیدادند. روی سنگ مزار نیما نوشته شده: تو راه آزادی کشته شدم، قول بده به جای منم آزاده زندگی کنی.
پدر و مادر نیما در چهلم فرزندشان، با فریادزدن نام او، کبوترانی را رها کردند.
https://tavaana.org/nimanouri/
#نیما_نوری #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
یه حسرت همیشه باهامه:
کاش جواد گوشی میبرد.
کاش فقط یه بار زنگ میزد.
فقط یکیمون صداشو میشنید…
ولی این “کاشها” مرهم نیستن.
چون نیما زنگ زد.
بعد از تیر خوردن، با پدرش تماس گرفت.
آروم گفت:
«بابا خوبم، فقط ساچمهایه… دارم میرم درمانگاه.»
تا پدر برسه، زنگ زدن:
«آقا، زود بیا… بچهت از دستت میرهها…»
پدر رسید…
اما نه به نیما.
گفتن بردنش بیمارستان مدنی.
اما بعدش، انگار نیما از روی زمین محو شد.
هیچکس نگفت چی شد.
فقط میدونیم تا عصر زنده بود…
تا شب، خبر رسید.
نیما مبارز بود.
قبلاً هم تو اعتراضات بود.
قبلاً هم ساچمه خورده بود.
میگفت:
«چه آبانی بشه امسال…»
و شد.
۱۲ آبان، نیما هم رفت.
اما ما موندیم.
برای نیما، برای جواد،
برای همهی اونهایی که صداشونو از ما گرفتن—
و تا آخرش میریم.
تولدت مبارک نیما.
#ایران
🎵 Music: "One Shot" by whtrwl
heydari_fatemeh
نیما نوری تنها ۱۸ سال داشت و تکفرزند خانوداهشان بود.
۱۲ آبان ۱۴۰۱ با شلیک ماموران به سینه و رانش در خرمدشت کرج کشته شد.
نیما برای حضور در مراسم چهلم حدیث نجفی به خیابان رفته بود. پیشتر در پیامی به صفحه ۱۵۰۰ تصویر نوشته بود:
"حاضرم جونمو تو این راه بذارم."
نیما نوری، ۱۸ ساله و اهل کرج، برای شرکت در مراسم چهلم جاویدنام حدیث نجفی و پارسا رضادوست عازم بهشت سکینه بود که در میانه راه قربانی خشونت نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی شد.
نیما، متولد ۲۷ فروردین ۱۳۸۳ بود. او تنها فرزند خانواده بود و هیچ خواهری و برادری نداشت.
نیما، دیپلم داشت و قرار بود برای پایان خدمت درخواست بدهد.
ماموران پیکر او را گروگان گرفته بودند و مدتها تحویل خانواده نمیدادند. روی سنگ مزار نیما نوشته شده: تو راه آزادی کشته شدم، قول بده به جای منم آزاده زندگی کنی.
پدر و مادر نیما در چهلم فرزندشان، با فریادزدن نام او، کبوترانی را رها کردند.
https://tavaana.org/nimanouri/
#نیما_نوری #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زادروز جاویدنام دکتر پریسا بهمنی از جانباختگان انقلاب مهسا
دکتر پریسا بهمنی ساکن تهران بود و در روز ۴ آبان ۱۴۰۱ در تجمع پزشکان مقابل سازمان نظام پزشکی تهران به ضرب ۳ گلوله کشته شد.
پریسا بهمنی متولد اول اردیبهشت سال ۱۳۴۹ اهل زنجان و ساکن تهران بود، پزشک متخصص جراح عمومی و تخصص سرطان شناسی از دانشگاه لیون فرانسه، عاشق ایران و مردمش و طبیعتگردی بود.
بعد از کشته شدن مهسا امینی و شروع خیزش مردمی و کشته شدن جوانان ایرانی، او هم از پزشکانی بود که بیانیه پزشکان در محکومیت خشونت علیه شهروندان ایران و بررسی شفاف و دقیق پرونده مهسا امینی را امضا کرده بودند، در تاریخ ۴ آبان ۱۴۰۱ همزمان با چهلم مهسا، پزشکان و کادر درمانی جلوی سازمان نظام پزشکی تهران در خیابان امیر آباد تجمع اعتراضی برگزار کردند و دکتر پریسا بهمنی هم در این تجمع شرکت کرده بود، تجمعشان در اعتراض به سرکوب خونین جوانان معترض، برخورد امنیتی با مجروحان و سوءاستفاده از آمبولانسها و ربودن اسناد محرمانه بیماران بود، اما مزدوران حکومتی این تجمع مسالمت آمیز را به خشونت کشیدند و با گاز اشک آور به تجمع کنندگان حمله کردند و با سلاحهای جنگی به سمتشان شلیک کردند، دکتر بهمنی به ضرب ۳ گلوله از ناحیه گردن و سینه زخمی شد و به زمین افتاد.»
اگر چه در آن زمان رییس روابط عمومی سازمان نظام پزشکی کل کشور تلاش کرد علت مرگ او را تصادف با اتوبوس «بیآرتی» عنوان کند.
یادش گرامی
#پریسا_بهمنی #مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
دکتر پریسا بهمنی ساکن تهران بود و در روز ۴ آبان ۱۴۰۱ در تجمع پزشکان مقابل سازمان نظام پزشکی تهران به ضرب ۳ گلوله کشته شد.
پریسا بهمنی متولد اول اردیبهشت سال ۱۳۴۹ اهل زنجان و ساکن تهران بود، پزشک متخصص جراح عمومی و تخصص سرطان شناسی از دانشگاه لیون فرانسه، عاشق ایران و مردمش و طبیعتگردی بود.
بعد از کشته شدن مهسا امینی و شروع خیزش مردمی و کشته شدن جوانان ایرانی، او هم از پزشکانی بود که بیانیه پزشکان در محکومیت خشونت علیه شهروندان ایران و بررسی شفاف و دقیق پرونده مهسا امینی را امضا کرده بودند، در تاریخ ۴ آبان ۱۴۰۱ همزمان با چهلم مهسا، پزشکان و کادر درمانی جلوی سازمان نظام پزشکی تهران در خیابان امیر آباد تجمع اعتراضی برگزار کردند و دکتر پریسا بهمنی هم در این تجمع شرکت کرده بود، تجمعشان در اعتراض به سرکوب خونین جوانان معترض، برخورد امنیتی با مجروحان و سوءاستفاده از آمبولانسها و ربودن اسناد محرمانه بیماران بود، اما مزدوران حکومتی این تجمع مسالمت آمیز را به خشونت کشیدند و با گاز اشک آور به تجمع کنندگان حمله کردند و با سلاحهای جنگی به سمتشان شلیک کردند، دکتر بهمنی به ضرب ۳ گلوله از ناحیه گردن و سینه زخمی شد و به زمین افتاد.»
اگر چه در آن زمان رییس روابط عمومی سازمان نظام پزشکی کل کشور تلاش کرد علت مرگ او را تصادف با اتوبوس «بیآرتی» عنوان کند.
یادش گرامی
#پریسا_بهمنی #مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سنندج، امروز دوم اردیبهشت ماە زادروز امید حسنی یکی از جانباختگان انقلاب مهسا بر سر مزارش برگزار شد.
امروز خانوادە امید ضمن گرامی داشتن یاد او، با گذاشتن کیک و شمع بر سر مزارش یاد زادروزش را گرامی داشتند.
جاویدنام امید حسنی، جوان ۲۰ ساله که بیست و ششم آبان ماه در مراسم چهلم جانباختگان سنندج توسط نیروهای سرکوبگر ربوده شد و پس از پنج ساعت بازداشت در کلانتری ۱۲فروردین این شهر زیر شکنجه، جان خود را از دست داد.
نهادهای امنیتی رژیم، ۲۴ ساعت بعد پیکر این جانباخته راه آزادی را به خانواده او تحویل دادند و با تدابیر امنیتی، ساعت ۱۰ شب بیست و هفتم آبان ماه با حضور پنج نفر از نزدیکان او در قطعه ۱۱ آرامستان بهشت محمدی سنندج به خاک سپرده شد.
#امید_حسنی #زن_زندگی_آزادی #سنندج #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
امروز خانوادە امید ضمن گرامی داشتن یاد او، با گذاشتن کیک و شمع بر سر مزارش یاد زادروزش را گرامی داشتند.
جاویدنام امید حسنی، جوان ۲۰ ساله که بیست و ششم آبان ماه در مراسم چهلم جانباختگان سنندج توسط نیروهای سرکوبگر ربوده شد و پس از پنج ساعت بازداشت در کلانتری ۱۲فروردین این شهر زیر شکنجه، جان خود را از دست داد.
نهادهای امنیتی رژیم، ۲۴ ساعت بعد پیکر این جانباخته راه آزادی را به خانواده او تحویل دادند و با تدابیر امنیتی، ساعت ۱۰ شب بیست و هفتم آبان ماه با حضور پنج نفر از نزدیکان او در قطعه ۱۱ آرامستان بهشت محمدی سنندج به خاک سپرده شد.
#امید_حسنی #زن_زندگی_آزادی #سنندج #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مادر جاویدنام علی سیدی، ضمن انتشار این ویدیو نوشت:
نترسید نترسید، ما همه با هم هستیم
شعاری بود که جوانانمان فریاد میزدند؛ نشانهای از اتحاد، از پشتهمنزدن، از جوانمردانه ایستادن شانه به شانه.
این خونها را فراموش نکنید...
#چهارشنبه_غم
#چهارم_آبان
#چهارشنبه_خونین
از هر چهارشنبهای که میگذرد بیزارم.
داغ دلم تازهتر میشود، و جگرم بیشتر آتش میگیرد؛ چهارشنبهای که آخرین استوریات را گذاشتی، همانی که خطاب به نامردها نوشتی:
«چرا بچه رو میزنی؟ بیا منو بزن!»
به چه جرمی زدنت، پسرم؟
به این جرم که خودت را سپر کردی؟
به این جرم که گفتی: «چرا خواهرامونو میزنید؟»
همین کافی بود تا اسلحه را بگذارند پهلویت... و شلیک کنند.
ننگشان، مرگشان، که حتی خبر هم ندادند بیایم ببینمت...
تا صبح ناله زدم، ذرهذره مُردم، بیآنکه خبری ازت داشته باشم.
پنجشنبه گفتند شهید شدی...
فهمیدم تا صبح، تن بیجانت را در ماشین کلانتری نگه داشته بودند، بیآنکه ما را باخبر کنند.
و جمعه... که نگذاشتند در پزشک قانونی ببینمت. گفتند: «اگر صدایت دربیاید، گمنام دفنش میکنیم.»
بعد از سه روز، شنبه، تن بیجانت را بیصدا سپردند به خاک.
تمام آرزوهایت، تمام جوانیات، خاموش شد.
همه عکسها و فیلمهایت در گوشیات را پاک کردند...
و فقط همان استوریات باقی ماند.
همانی که نشان داد نترسیدی... شجاعانه و با شرافت از وطن و خواهران و برادرانت دفاع کردی.
اما صد افسوس، هزاران افسوس...
من ماندهام و این غم بزرگ.
بیایید فراموش نکنیم
چه جوانهایی را از دست دادیم...
چه خونهای بیگناهی ریخته شد...
#اتحاد_رمز_پیروزی
#علی_سیدی
#محمد_حسینی
zh.khakpoor
#دادخواهی #علیه_فراموشی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
نترسید نترسید، ما همه با هم هستیم
شعاری بود که جوانانمان فریاد میزدند؛ نشانهای از اتحاد، از پشتهمنزدن، از جوانمردانه ایستادن شانه به شانه.
این خونها را فراموش نکنید...
#چهارشنبه_غم
#چهارم_آبان
#چهارشنبه_خونین
از هر چهارشنبهای که میگذرد بیزارم.
داغ دلم تازهتر میشود، و جگرم بیشتر آتش میگیرد؛ چهارشنبهای که آخرین استوریات را گذاشتی، همانی که خطاب به نامردها نوشتی:
«چرا بچه رو میزنی؟ بیا منو بزن!»
به چه جرمی زدنت، پسرم؟
به این جرم که خودت را سپر کردی؟
به این جرم که گفتی: «چرا خواهرامونو میزنید؟»
همین کافی بود تا اسلحه را بگذارند پهلویت... و شلیک کنند.
ننگشان، مرگشان، که حتی خبر هم ندادند بیایم ببینمت...
تا صبح ناله زدم، ذرهذره مُردم، بیآنکه خبری ازت داشته باشم.
پنجشنبه گفتند شهید شدی...
فهمیدم تا صبح، تن بیجانت را در ماشین کلانتری نگه داشته بودند، بیآنکه ما را باخبر کنند.
و جمعه... که نگذاشتند در پزشک قانونی ببینمت. گفتند: «اگر صدایت دربیاید، گمنام دفنش میکنیم.»
بعد از سه روز، شنبه، تن بیجانت را بیصدا سپردند به خاک.
تمام آرزوهایت، تمام جوانیات، خاموش شد.
همه عکسها و فیلمهایت در گوشیات را پاک کردند...
و فقط همان استوریات باقی ماند.
همانی که نشان داد نترسیدی... شجاعانه و با شرافت از وطن و خواهران و برادرانت دفاع کردی.
اما صد افسوس، هزاران افسوس...
من ماندهام و این غم بزرگ.
بیایید فراموش نکنیم
چه جوانهایی را از دست دادیم...
چه خونهای بیگناهی ریخته شد...
#اتحاد_رمز_پیروزی
#علی_سیدی
#محمد_حسینی
zh.khakpoor
#دادخواهی #علیه_فراموشی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
تصور کن! دادخواهان
اگر شما بودی چه میکردی؟ چه انتظاری از دیگران داشتی؟
دادخواهان
اهمیت زنده نگاهداشتن یاد و خاطره مبارزان با دیکتاتور بر کسی پوشیده نیست. مبارزه خانوادههای دادخواه با دیکتاتوری جمهوری اسلامی نیاز به حمایت جامعه دارد. از یادشان نکاهیم.
https://tavaana.org/imagine17/
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#دادخواهی
@Tavaana_TavaanaTech
اگر شما بودی چه میکردی؟ چه انتظاری از دیگران داشتی؟
دادخواهان
اهمیت زنده نگاهداشتن یاد و خاطره مبارزان با دیکتاتور بر کسی پوشیده نیست. مبارزه خانوادههای دادخواه با دیکتاتوری جمهوری اسلامی نیاز به حمایت جامعه دارد. از یادشان نکاهیم.
https://tavaana.org/imagine17/
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#دادخواهی
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مادر جاویدنام عرفان رضایی، با انتشار این ویدئو در صفحه اینستاگرام خود نوشت:
«به عکسهای کودکی ات نگاه میکنم
آن روزها که خواب آرام و بی دغدغه داشتی و من زل میزدم به چهره معصومت و نوازشت میکردم
...........
یادت هست؟ وقتی چند تار از موهای سفید شقیقه ام را نشانت دادم و گفتم هیچ وقت دلم نمیخواهد پیر شوم، به قیافه پر از سئوالت نگاه کردم و ادامه دادم، چون خیلی وقت نیست که فرصت زندگی پیدا کردم
چه بادقت براندازی کردی و گفتی، مهم دله
دغدغه آن روزهای من و حالا حسرت این روزهای من که چرا عرفانم نتوانست به اندازه من عمر کند که نتواند موهای سفید شقیقه اش راببینید، دنیا و سرنوشت بی تقصیر بود ، جمهوری اسلامی نگذاشت زندگی کنیم.»
حدود یک ماه پیش هم پدر جاویدنام عرفان رضایی پس از سالها رنجبردن از اثرات جانبازی در جنگ و پس از غم و رنج ناشی از فراق فرزندش، جانش را از دست داد و از دنیا رفت.
ـ عرفان رضایی نوائی، جوان ۲۱ سالهای که در مسیر عدالتخواهی و اعتراض به سرکوبهای جمهوری اسلامی، جانش را از دست داد، نماد آگاهی و شجاعت بود. او در خانوادهای بزرگ شد که پدرش، محسن، جانباز شیمیایی و موج انفجار بود؛ مردی که سلامتش را در جنگ ایران و عراق از دست داد و سالها با رنجهای ناشی از جنگ دستوپنجه نرم کرد. عرفان، پسری کتابخوان و آگاه، با وجود تمام دشواریهای زندگی در خانوادهای با مشکلات مالی و فشارهای ناشی از جانبازی پدر، شخصیتی قوی و پرامید داشت.
قتل عرفان در ۳۰ شهریور ۱۴۰۱، صحنهای دردناک از جنایت جمهوری اسلامی را به تصویر کشید. او پس از پایین کشیدن تصویر علی خامنهای، با دو گلوله مأموران امنیتی جان باخت.
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#دادخواهی #عرفان_رضایی
@Tavaana_TavaanaTech
«به عکسهای کودکی ات نگاه میکنم
آن روزها که خواب آرام و بی دغدغه داشتی و من زل میزدم به چهره معصومت و نوازشت میکردم
...........
یادت هست؟ وقتی چند تار از موهای سفید شقیقه ام را نشانت دادم و گفتم هیچ وقت دلم نمیخواهد پیر شوم، به قیافه پر از سئوالت نگاه کردم و ادامه دادم، چون خیلی وقت نیست که فرصت زندگی پیدا کردم
چه بادقت براندازی کردی و گفتی، مهم دله
دغدغه آن روزهای من و حالا حسرت این روزهای من که چرا عرفانم نتوانست به اندازه من عمر کند که نتواند موهای سفید شقیقه اش راببینید، دنیا و سرنوشت بی تقصیر بود ، جمهوری اسلامی نگذاشت زندگی کنیم.»
حدود یک ماه پیش هم پدر جاویدنام عرفان رضایی پس از سالها رنجبردن از اثرات جانبازی در جنگ و پس از غم و رنج ناشی از فراق فرزندش، جانش را از دست داد و از دنیا رفت.
ـ عرفان رضایی نوائی، جوان ۲۱ سالهای که در مسیر عدالتخواهی و اعتراض به سرکوبهای جمهوری اسلامی، جانش را از دست داد، نماد آگاهی و شجاعت بود. او در خانوادهای بزرگ شد که پدرش، محسن، جانباز شیمیایی و موج انفجار بود؛ مردی که سلامتش را در جنگ ایران و عراق از دست داد و سالها با رنجهای ناشی از جنگ دستوپنجه نرم کرد. عرفان، پسری کتابخوان و آگاه، با وجود تمام دشواریهای زندگی در خانوادهای با مشکلات مالی و فشارهای ناشی از جانبازی پدر، شخصیتی قوی و پرامید داشت.
قتل عرفان در ۳۰ شهریور ۱۴۰۱، صحنهای دردناک از جنایت جمهوری اسلامی را به تصویر کشید. او پس از پایین کشیدن تصویر علی خامنهای، با دو گلوله مأموران امنیتی جان باخت.
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#دادخواهی #عرفان_رضایی
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
لیلا مهدوی، مادر جاویدنام سیاوش محمودی، ویدیویی از درختکاری توسط گروهی از هموطنان، به یاد سیاوش منتشر کرد و نوشت:
«درختی به نام "سیاوش"...و
جوانان دلیر و شجاع ایران زمین
از دل شاهنامه آمد، اما نه با شمشیر، نه با تاج و تخت،
با قلبی پر از ایمان، با نگاهی که روشنی میخواست برای شبهای ما.
سیاوشِ ما، از دل اسطورهها بیرون جهید و به کوچههای امروز رسید؛
او فرزند این خاک بود، نه بافتهی افسانه، که بافتهی رنج و امید نسل ما.
سیاوش ما را صدا زد،
او فریاد زد، تا خوابها پاره شوند، تا پردهها کنار بروند،
و همین صدا برای حکومت بچهکُش، گران بود…
گلولهها آمدند، اما خاموشش نکردند.
او رفت، اما سیاوشتر شد،
ریشه زد در دلها، جان گرفت در وجدانها،
و ما تصمیم گرفتیم به نامش درخت بکاریم.
برای او وهم رز مانش
نه فقط برای یادبود، بلکه برای ایستادگی.
نه فقط برای غم، بلکه برای ادامه دادن.
ما هر درخت را به نیّت حقیقت در خاک میکاریم،
و بر شاخههایش روبانهای سرخ میبندیم،
که بگوییم:
"خونِ سیاوش،وسیاوش ها. نه ناپدید میشود و نه فراموش.
بلکه به جان درختان ما رفت،
تا هر بهاری، فریاد بزند."
این حکومت، هر چه برید، ما دوباره خواهیم رویاند.
هر صدایی را که خفه کرد، با هزار برگ فریاد خواهیم زد.
و هر اسطورهای را که به خاک انداخت، با ریشههایی از جنس مردم، دوباره خواهیم ساخت.
و این درخت، تنها برای سیاوش نیست…
برای همهی آنانیست که برای این سرزمین، برای این مردم، از جانِ خود گذشتند.
آنها که نامشان شاید در تاریخ نیامده،
اما یادشان در دلهای ما حک شده است.
ما برایشان میکاریم، مینویسیم، فریاد میزنیم،
و هرگز، هرگز تنهاشان نمیگذاریم.
درخت سیاوش، درخت ایستادگیست.
درخت آنانیست که جان دادند، تا ریشههای ما باقی بماند.»
#سیاوش_محمودی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«درختی به نام "سیاوش"...و
جوانان دلیر و شجاع ایران زمین
از دل شاهنامه آمد، اما نه با شمشیر، نه با تاج و تخت،
با قلبی پر از ایمان، با نگاهی که روشنی میخواست برای شبهای ما.
سیاوشِ ما، از دل اسطورهها بیرون جهید و به کوچههای امروز رسید؛
او فرزند این خاک بود، نه بافتهی افسانه، که بافتهی رنج و امید نسل ما.
سیاوش ما را صدا زد،
او فریاد زد، تا خوابها پاره شوند، تا پردهها کنار بروند،
و همین صدا برای حکومت بچهکُش، گران بود…
گلولهها آمدند، اما خاموشش نکردند.
او رفت، اما سیاوشتر شد،
ریشه زد در دلها، جان گرفت در وجدانها،
و ما تصمیم گرفتیم به نامش درخت بکاریم.
برای او وهم رز مانش
نه فقط برای یادبود، بلکه برای ایستادگی.
نه فقط برای غم، بلکه برای ادامه دادن.
ما هر درخت را به نیّت حقیقت در خاک میکاریم،
و بر شاخههایش روبانهای سرخ میبندیم،
که بگوییم:
"خونِ سیاوش،وسیاوش ها. نه ناپدید میشود و نه فراموش.
بلکه به جان درختان ما رفت،
تا هر بهاری، فریاد بزند."
این حکومت، هر چه برید، ما دوباره خواهیم رویاند.
هر صدایی را که خفه کرد، با هزار برگ فریاد خواهیم زد.
و هر اسطورهای را که به خاک انداخت، با ریشههایی از جنس مردم، دوباره خواهیم ساخت.
و این درخت، تنها برای سیاوش نیست…
برای همهی آنانیست که برای این سرزمین، برای این مردم، از جانِ خود گذشتند.
آنها که نامشان شاید در تاریخ نیامده،
اما یادشان در دلهای ما حک شده است.
ما برایشان میکاریم، مینویسیم، فریاد میزنیم،
و هرگز، هرگز تنهاشان نمیگذاریم.
درخت سیاوش، درخت ایستادگیست.
درخت آنانیست که جان دادند، تا ریشههای ما باقی بماند.»
#سیاوش_محمودی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
خانواده جاویدنام مهرشاد شهیدی، در بندرانزلی در کنار خانواده جاویدنام مهران سماک، بر سر مزار او حاضر شدند و یادش را گرامی داشتند.
amir_shahidi_nezhad
#مهرشاد_شهیدی #مهران_سماک #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
amir_shahidi_nezhad
#مهرشاد_شهیدی #مهران_سماک #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
امروز زادروز جاویدنام شهریار محمدی است. مادر جاویدنام متین نادرخانی بر سر مزار پسرش در تهران، با در دست داشتن تصویری از شهریار، یادش را گرامی داشته و به خانواده او تبریک میگوید. او کیکی بر سر مزار متین گذاشته و شمع تولد شهریار را فوت میکند.
- شهریار محمدی از جانباختگان بوکان است. او دوست و رفیق نزدیک جاویدنام محمد حسنزاده و از لیدرهای خیزش انقلابی در بوکان بود و یک روز پس از کشتهشدن محمد، او هم کشته شد و به رفیقش پیوست. شهریار شب تا صبح کنار پیکر رفیقش بیدار مانده بود و محافظت کرد که پیکر محمد دست عوامل رژیم نیفتد. این کار او شهریار را به عنوان اسوه و الگوی رفاقت و معرفت معرفی کرد.
#شهريار_محمدى #رفاقت_تا_پاى_جان #دايه_مينا #مهسا_امینی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
- شهریار محمدی از جانباختگان بوکان است. او دوست و رفیق نزدیک جاویدنام محمد حسنزاده و از لیدرهای خیزش انقلابی در بوکان بود و یک روز پس از کشتهشدن محمد، او هم کشته شد و به رفیقش پیوست. شهریار شب تا صبح کنار پیکر رفیقش بیدار مانده بود و محافظت کرد که پیکر محمد دست عوامل رژیم نیفتد. این کار او شهریار را به عنوان اسوه و الگوی رفاقت و معرفت معرفی کرد.
#شهريار_محمدى #رفاقت_تا_پاى_جان #دايه_مينا #مهسا_امینی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اگر دستان خونین مزدوران جمهوری اسلامی، شهریار محمدی را به قتل نمیرساندند، امروز، در سیویکمین زادروزش، در آغوش مادرش بود؛ خواهر و برادرش کنار او، و لبخندها میان خانهشان جاری.
اما شهریار، شیر دلیر بوکان، تاب ستم نیاورد. در برابر هیولای استبداد، بیهراس ایستاد و جان خویش را در راه آزادی مردم سرزمینش فدا کرد.
او رفت، اما نامش، آرمانش، و راهش، در دل ما جاریست.
امروز، مادر داغدار اما قهرمان او، کنار رودخانهای، شمع و کیک در دست، با بادکنکهایی بر دوش باد، نام فرزندان جاوید ایران را به آسمان میسپارد؛ نامهایی که خاموش نشدند، بلکه در سپیدهدم آزادی روشن خواهند درخشید.
او تولد فرزند شهیدش را، نه در سکوت، که با نجوای مادرانه خود در دل طبیعت، گرامی میدارد؛ آوایی از جنس عشق، دادخواهی، و امید به فردایی روشن.
شهریار زنده است، در قلب هر که آزادی را میخواهد.
#شهریار_محمدی #دادخواهی #مینا_سلطانی #بوکان
#زن_زندگی_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
اما شهریار، شیر دلیر بوکان، تاب ستم نیاورد. در برابر هیولای استبداد، بیهراس ایستاد و جان خویش را در راه آزادی مردم سرزمینش فدا کرد.
او رفت، اما نامش، آرمانش، و راهش، در دل ما جاریست.
امروز، مادر داغدار اما قهرمان او، کنار رودخانهای، شمع و کیک در دست، با بادکنکهایی بر دوش باد، نام فرزندان جاوید ایران را به آسمان میسپارد؛ نامهایی که خاموش نشدند، بلکه در سپیدهدم آزادی روشن خواهند درخشید.
او تولد فرزند شهیدش را، نه در سکوت، که با نجوای مادرانه خود در دل طبیعت، گرامی میدارد؛ آوایی از جنس عشق، دادخواهی، و امید به فردایی روشن.
شهریار زنده است، در قلب هر که آزادی را میخواهد.
#شهریار_محمدی #دادخواهی #مینا_سلطانی #بوکان
#زن_زندگی_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
آقای علیرضا جعفری، شاعر ایرانی، این ویدیو و متن را برای ما فرستادهاند:
ای شورش مقدس
ای عصیان زنده
ای افتخار و شرف ملت
به این مردم دهان بسته نیروی فریاد عطا کن
[آلبرکامو
کتاب حکومت نظامی]
نداریم سهم از سرور جهان
وطن مانده در گردباد زمان
ندارد خرابیِ وضعش بیان
شکست از غمش قدّ پیر و جوان
به میدان بیایید ایرانیان!
ببین از ستمکاریِ شیخ، درد-
چه با مردم پاک ایران نکرد!
نه افراسیابی، نه بانگ نبرد
ولیکن برآمد از این خاک، گرد!
به میدان بیایید ایرانیان!
زمین شد بیابان، زمان گشت تنگ
ز بس کآمد از ما سکون و درنگ!
نخواهید بر خویشتن نام ننگ
خوشا کوشش راد مردان و جنگ!
به میدان بیایید ایرانیان!
برادر! کجایی؟ که شد وقت کار
تو چون رستمی، در دل کارزار
به میدان بیا، خاک خود پاس دار
که بیگانه را سر بکوبی چو مار
به میدان بیایید ایرانیان!
نیای تو سام نریمان بود
تو را ریشه در خاک ایران بود
به پاخیز تا در تنت جان بود
در این راه جان دادن آسان بود
به میدان بیایید ایرانیان!
طلوع است نزدیک، آگاه باش!
و با لشکر نور همراه باش
اگر شب سیاه است، چون ماه باش
برای شب تیره جانکاه باش
به میدان بیایید ایرانیان!
نماند به جز نیک نامی به جا
خوشا چون درخت، ایستاده، به پا!
چو ظالم در این خانه کرده است جا-
خوشا کاوه بودن در این ماجرا!
به میدان بیایید ایرانیان
علی رضا جعفری(آزادی)
#نه_به_جمهوری_اسلامی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
ای شورش مقدس
ای عصیان زنده
ای افتخار و شرف ملت
به این مردم دهان بسته نیروی فریاد عطا کن
[آلبرکامو
کتاب حکومت نظامی]
نداریم سهم از سرور جهان
وطن مانده در گردباد زمان
ندارد خرابیِ وضعش بیان
شکست از غمش قدّ پیر و جوان
به میدان بیایید ایرانیان!
ببین از ستمکاریِ شیخ، درد-
چه با مردم پاک ایران نکرد!
نه افراسیابی، نه بانگ نبرد
ولیکن برآمد از این خاک، گرد!
به میدان بیایید ایرانیان!
زمین شد بیابان، زمان گشت تنگ
ز بس کآمد از ما سکون و درنگ!
نخواهید بر خویشتن نام ننگ
خوشا کوشش راد مردان و جنگ!
به میدان بیایید ایرانیان!
برادر! کجایی؟ که شد وقت کار
تو چون رستمی، در دل کارزار
به میدان بیا، خاک خود پاس دار
که بیگانه را سر بکوبی چو مار
به میدان بیایید ایرانیان!
نیای تو سام نریمان بود
تو را ریشه در خاک ایران بود
به پاخیز تا در تنت جان بود
در این راه جان دادن آسان بود
به میدان بیایید ایرانیان!
طلوع است نزدیک، آگاه باش!
و با لشکر نور همراه باش
اگر شب سیاه است، چون ماه باش
برای شب تیره جانکاه باش
به میدان بیایید ایرانیان!
نماند به جز نیک نامی به جا
خوشا چون درخت، ایستاده، به پا!
چو ظالم در این خانه کرده است جا-
خوشا کاوه بودن در این ماجرا!
به میدان بیایید ایرانیان
علی رضا جعفری(آزادی)
#نه_به_جمهوری_اسلامی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from کلاس و کتاب توانا
تازه از توانا
راه دشوار دفاع از حق
دفاع از حقوق فردی و اجتماعی همواره یکی از چالشبرانگیزترین و ارزشمندترین رسالتهای جوامع بشری بوده است. در این میان، وکلا به عنوان مدافعان حقوق مردم، نقشی محوری و خطیر در تحقق عدالت ایفا میکنند. کتاب «راه دشوار دفاع از حق» به قلم نیره انصاری، حقوقدان و متخصص حقوق بینالملل، تلاشی در تبیین مسیر پرچالش این رسالت مهم است.
این اثر با نگاهی تاریخی و تحلیلی، نخست به بررسی روند شکلگیری و تحولات قانون استقلال کانون وکلا در ایران از سالهای پیش از ۱۲۹۲ تا انقلاب ۱۳۵۷ میپردازد و سیر تطور استقلال نهاد وکالت را واکاوی میکند. سپس ضمن معرفی تاریخچه روز جهانی وکلای در معرض خطر، توجه خواننده را به ابعاد بینالمللی تهدیدها علیه وکلا جلب میکند. معیارهای بینالمللی دادرسی عادلانه و اهمیت نقش وکلا در تحقق این اصول از دیگر بخشهای این کتاب هستند.
«راه دشوار دفاع از حق» نه تنها تاریخچهای از مبارزات حقوقی وکلاست، بلکه آیینهای از مسئولیت خطیر آنان در صیانت از آزادی، عدالت و کرامت انسانی است.
کتاب «راه دشوار دفاع از حق» اثر نیره انصاری را دانلود کنید:
https://tavaana.org/challenges-of-lawyers-in-iran/
#یاری_مدنی_توانا
#دموکراسی #دیکتاتوری #کتاب #دادخواهی
@tavaana
@Tavaana_TavaanaTech
راه دشوار دفاع از حق
دفاع از حقوق فردی و اجتماعی همواره یکی از چالشبرانگیزترین و ارزشمندترین رسالتهای جوامع بشری بوده است. در این میان، وکلا به عنوان مدافعان حقوق مردم، نقشی محوری و خطیر در تحقق عدالت ایفا میکنند. کتاب «راه دشوار دفاع از حق» به قلم نیره انصاری، حقوقدان و متخصص حقوق بینالملل، تلاشی در تبیین مسیر پرچالش این رسالت مهم است.
این اثر با نگاهی تاریخی و تحلیلی، نخست به بررسی روند شکلگیری و تحولات قانون استقلال کانون وکلا در ایران از سالهای پیش از ۱۲۹۲ تا انقلاب ۱۳۵۷ میپردازد و سیر تطور استقلال نهاد وکالت را واکاوی میکند. سپس ضمن معرفی تاریخچه روز جهانی وکلای در معرض خطر، توجه خواننده را به ابعاد بینالمللی تهدیدها علیه وکلا جلب میکند. معیارهای بینالمللی دادرسی عادلانه و اهمیت نقش وکلا در تحقق این اصول از دیگر بخشهای این کتاب هستند.
«راه دشوار دفاع از حق» نه تنها تاریخچهای از مبارزات حقوقی وکلاست، بلکه آیینهای از مسئولیت خطیر آنان در صیانت از آزادی، عدالت و کرامت انسانی است.
کتاب «راه دشوار دفاع از حق» اثر نیره انصاری را دانلود کنید:
https://tavaana.org/challenges-of-lawyers-in-iran/
#یاری_مدنی_توانا
#دموکراسی #دیکتاتوری #کتاب #دادخواهی
@tavaana
@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from کلاس و کتاب توانا
کتاب راه دشوار دفاع از حق.pdf
1.4 MB
تازه از توانا
راه دشوار دفاع از حق
دفاع از حقوق فردی و اجتماعی همواره یکی از چالشبرانگیزترین و ارزشمندترین رسالتهای جوامع بشری بوده است. در این میان، وکلا به عنوان مدافعان حقوق مردم، نقشی محوری و خطیر در تحقق عدالت ایفا میکنند. کتاب «راه دشوار دفاع از حق» به قلم نیره انصاری، حقوقدان و متخصص حقوق بینالملل، تلاشی در تبیین مسیر پرچالش این رسالت مهم است.
این اثر با نگاهی تاریخی و تحلیلی، نخست به بررسی روند شکلگیری و تحولات قانون استقلال کانون وکلا در ایران از سالهای پیش از ۱۲۹۲ تا انقلاب ۱۳۵۷ میپردازد و سیر تطور استقلال نهاد وکالت را واکاوی میکند. سپس ضمن معرفی تاریخچه روز جهانی وکلای در معرض خطر، توجه خواننده را به ابعاد بینالمللی تهدیدها علیه وکلا جلب میکند. معیارهای بینالمللی دادرسی عادلانه و اهمیت نقش وکلا در تحقق این اصول از دیگر بخشهای این کتاب هستند.
«راه دشوار دفاع از حق» نه تنها تاریخچهای از مبارزات حقوقی وکلاست، بلکه آیینهای از مسئولیت خطیر آنان در صیانت از آزادی، عدالت و کرامت انسانی است.
کتاب «راه دشوار دفاع از حق» اثر نیره انصاری را دانلود کنید:
https://tavaana.org/challenges-of-lawyers-in-iran/
#یاری_مدنی_توانا
#دموکراسی #دیکتاتوری #کتاب #دادخواهی
@tavaana
@Tavaana_TavaanaTech
راه دشوار دفاع از حق
دفاع از حقوق فردی و اجتماعی همواره یکی از چالشبرانگیزترین و ارزشمندترین رسالتهای جوامع بشری بوده است. در این میان، وکلا به عنوان مدافعان حقوق مردم، نقشی محوری و خطیر در تحقق عدالت ایفا میکنند. کتاب «راه دشوار دفاع از حق» به قلم نیره انصاری، حقوقدان و متخصص حقوق بینالملل، تلاشی در تبیین مسیر پرچالش این رسالت مهم است.
این اثر با نگاهی تاریخی و تحلیلی، نخست به بررسی روند شکلگیری و تحولات قانون استقلال کانون وکلا در ایران از سالهای پیش از ۱۲۹۲ تا انقلاب ۱۳۵۷ میپردازد و سیر تطور استقلال نهاد وکالت را واکاوی میکند. سپس ضمن معرفی تاریخچه روز جهانی وکلای در معرض خطر، توجه خواننده را به ابعاد بینالمللی تهدیدها علیه وکلا جلب میکند. معیارهای بینالمللی دادرسی عادلانه و اهمیت نقش وکلا در تحقق این اصول از دیگر بخشهای این کتاب هستند.
«راه دشوار دفاع از حق» نه تنها تاریخچهای از مبارزات حقوقی وکلاست، بلکه آیینهای از مسئولیت خطیر آنان در صیانت از آزادی، عدالت و کرامت انسانی است.
کتاب «راه دشوار دفاع از حق» اثر نیره انصاری را دانلود کنید:
https://tavaana.org/challenges-of-lawyers-in-iran/
#یاری_مدنی_توانا
#دموکراسی #دیکتاتوری #کتاب #دادخواهی
@tavaana
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«بندر سوخت…
اما داغی که بر دل مادر افتاد، هیچ گاه خاموش نمیشود و میسوزاند
آتش، جگر بندر را خاکستر کرد،
و مادری، زیر خاکستر داغ، هنوز دنبال نشانی از فرزندش میگردد.
گردبندی به معنای نشانی!
لنگه کفشی!
یا تن و جانِ پودر شدهای!
شاهدیم بر این داغ بیدرمان💔
و ایستادهایم برای ریشه کن کردن ظالمان»
متن و ویدیو ارسالی مخاطبان
#دادخواهی #بندرعباس #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
اما داغی که بر دل مادر افتاد، هیچ گاه خاموش نمیشود و میسوزاند
آتش، جگر بندر را خاکستر کرد،
و مادری، زیر خاکستر داغ، هنوز دنبال نشانی از فرزندش میگردد.
گردبندی به معنای نشانی!
لنگه کفشی!
یا تن و جانِ پودر شدهای!
شاهدیم بر این داغ بیدرمان💔
و ایستادهایم برای ریشه کن کردن ظالمان»
متن و ویدیو ارسالی مخاطبان
#دادخواهی #بندرعباس #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech