فروغ فرخزاد ۸۱ ساله شد
به مناسبت #زادروز #فروغ_فرخزاد
فروغ فرخزاد:
«آرزوی من #آزادی #زنان #ایران و #تساوی حقوق آنها با مردان است... من به رنجهایی که خواهرانم در این مملکت در اثر بی عدالتی مردان میبرند، کاملاً واقف هستم و نیمی از هنرم را برای تجسم دردها و آلام آنها به کار میبرم. آرزوی من ایجاد یک محیط مساعد برای فعالیتهای علمی هنری و اجتماعی زنان است.»
فروغالزمان فرخزاد هشتم دیماه ۱۳۱۳ در خیابان معزالسلطنه در محله امیریه تهران به دنیا آمد. پس از گذراندن دبستان و دبیرستان به هنرستان بانوان رفت و خیاطی و نقاشی فراگرفت. تا سال سوم در دبیرستان «خسرو خاور» درس خواند. یکی از همکلاسیهای فروغ میگفت: زنگهای انشا برای فروغ بدترین ساعات درس بود؛ همیشه میگفت که من از #انشا متنفرم و بیزارم چرا که معلم انشا همیشه او را توبیخ میکرد و میگفت: فروغ تو این ها را از کتابها میدزدی؟ فروغ گویا به خیاطی علاقهی وافر داشت و میگفت وقتی از خیاطی برمیگردم بهتر میتوانم #شعر بگویم.
فروغ تنها شانزده سال داشت که به یکی از بستگان مادرش دل بست و او کسی نبود جز پرویز شاپور که خود #نویسنده بود و از لحاظ سنی پانزده سال از فروغ بزرگتر بود. خانواده فروغ با این ازدواج مخالف بودند. محصول این ازدواج فرزند پسری است به نام کامیار. این وصلت چندان نپائید و از همسرش جدا شد و این جدایی موجب شد که از دیدار فرزندش محروم بماند. فروغ همواره نگران قضاوت فرزندش در مورد خود بود.
او در جایی در این باره میگوید:
«کامی یک روز بزرگ خواهد شد و مرا چنان که هستم خواهد شناخت نه آنطور که درباره من به او تلقین میکنند و معصومیت او را با تفتیشهای بیمارانهی خود آلوده میسازند.»
فروغ سیزده یا چهارده ساله بود که شعرگفتن آغاز کرد. او در مصاحبهای میگوید:
«وقتی سیزده یا چهارده ساله بودم، خیلی غزل میساختم و هیچوقت هم آنرا چاپ نکردم. وقتی #غزل را نگاه میکنم با وجود اینکه از حالت کلی آن خوشم میآید به خودم میگویم خوب خانم، کمپلکس غزلسرایی آخر تو را هم گرفت.»
فروغ هفده سال داشت که نخستین مجموعهی اشعار خود به نام «اسیر» را در سال ۱۳۳۱ چاپ کرد و بیستویکسال داشت که مجموعه «دیوار» را منتشر ساخت. در این هنگام بود که ناسزا و دشنامهای بسیاری بر فروغ باریدن گرفت. عصیان فروغ به فرهنگ ِ نرسالار خوش نیامد و تهمتها بود که از چپ و راست بر او فرود میآمد.
در سال ۱۳۳۶ و در سن بیستودوسالگی فروغ سومین مجموعه #شعر خویش به نام «عصیان» را به چاپ رساند. فروغ کمکم داشت سینما را هم تجربه میکرد. در شهریور ۱۳۳۷ و در سن بیستوسهسالگی به جهان سینما نزدیک شد. در این مسیر با ابراهیم گلستان آشنا شد؛ آشناییای که مسیر زندگی فروغ را تغییر داد. در سال ۱۳۴۱ فروغ فیلم “خانه سیاه است” را در آسایشگاه جذامیان بابا باغس تبریز میسازد. تهیهکنندگی این #فیلم را #ابراهیم_گلستان بر عهده میگیرد و در واقع این فیلم حاصل همکاری فروغ فرخزاد و ابراهیم گلستان در استودیو فیلم گلستان است.
این فیلم توانست جایزهی بهترین فیلم مستند همان سال را در فستیوال فیلم آلمان غربی از آن ِ خود کند.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/9v5lqZ
#توانا
@Tavaana_TavaanaTech
به مناسبت #زادروز #فروغ_فرخزاد
فروغ فرخزاد:
«آرزوی من #آزادی #زنان #ایران و #تساوی حقوق آنها با مردان است... من به رنجهایی که خواهرانم در این مملکت در اثر بی عدالتی مردان میبرند، کاملاً واقف هستم و نیمی از هنرم را برای تجسم دردها و آلام آنها به کار میبرم. آرزوی من ایجاد یک محیط مساعد برای فعالیتهای علمی هنری و اجتماعی زنان است.»
فروغالزمان فرخزاد هشتم دیماه ۱۳۱۳ در خیابان معزالسلطنه در محله امیریه تهران به دنیا آمد. پس از گذراندن دبستان و دبیرستان به هنرستان بانوان رفت و خیاطی و نقاشی فراگرفت. تا سال سوم در دبیرستان «خسرو خاور» درس خواند. یکی از همکلاسیهای فروغ میگفت: زنگهای انشا برای فروغ بدترین ساعات درس بود؛ همیشه میگفت که من از #انشا متنفرم و بیزارم چرا که معلم انشا همیشه او را توبیخ میکرد و میگفت: فروغ تو این ها را از کتابها میدزدی؟ فروغ گویا به خیاطی علاقهی وافر داشت و میگفت وقتی از خیاطی برمیگردم بهتر میتوانم #شعر بگویم.
فروغ تنها شانزده سال داشت که به یکی از بستگان مادرش دل بست و او کسی نبود جز پرویز شاپور که خود #نویسنده بود و از لحاظ سنی پانزده سال از فروغ بزرگتر بود. خانواده فروغ با این ازدواج مخالف بودند. محصول این ازدواج فرزند پسری است به نام کامیار. این وصلت چندان نپائید و از همسرش جدا شد و این جدایی موجب شد که از دیدار فرزندش محروم بماند. فروغ همواره نگران قضاوت فرزندش در مورد خود بود.
او در جایی در این باره میگوید:
«کامی یک روز بزرگ خواهد شد و مرا چنان که هستم خواهد شناخت نه آنطور که درباره من به او تلقین میکنند و معصومیت او را با تفتیشهای بیمارانهی خود آلوده میسازند.»
فروغ سیزده یا چهارده ساله بود که شعرگفتن آغاز کرد. او در مصاحبهای میگوید:
«وقتی سیزده یا چهارده ساله بودم، خیلی غزل میساختم و هیچوقت هم آنرا چاپ نکردم. وقتی #غزل را نگاه میکنم با وجود اینکه از حالت کلی آن خوشم میآید به خودم میگویم خوب خانم، کمپلکس غزلسرایی آخر تو را هم گرفت.»
فروغ هفده سال داشت که نخستین مجموعهی اشعار خود به نام «اسیر» را در سال ۱۳۳۱ چاپ کرد و بیستویکسال داشت که مجموعه «دیوار» را منتشر ساخت. در این هنگام بود که ناسزا و دشنامهای بسیاری بر فروغ باریدن گرفت. عصیان فروغ به فرهنگ ِ نرسالار خوش نیامد و تهمتها بود که از چپ و راست بر او فرود میآمد.
در سال ۱۳۳۶ و در سن بیستودوسالگی فروغ سومین مجموعه #شعر خویش به نام «عصیان» را به چاپ رساند. فروغ کمکم داشت سینما را هم تجربه میکرد. در شهریور ۱۳۳۷ و در سن بیستوسهسالگی به جهان سینما نزدیک شد. در این مسیر با ابراهیم گلستان آشنا شد؛ آشناییای که مسیر زندگی فروغ را تغییر داد. در سال ۱۳۴۱ فروغ فیلم “خانه سیاه است” را در آسایشگاه جذامیان بابا باغس تبریز میسازد. تهیهکنندگی این #فیلم را #ابراهیم_گلستان بر عهده میگیرد و در واقع این فیلم حاصل همکاری فروغ فرخزاد و ابراهیم گلستان در استودیو فیلم گلستان است.
این فیلم توانست جایزهی بهترین فیلم مستند همان سال را در فستیوال فیلم آلمان غربی از آن ِ خود کند.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/9v5lqZ
#توانا
@Tavaana_TavaanaTech
توانا
فروغ فرخزاد؛ تولدی دیگر
«آرزوی من آزادی زنان ایران و تساوی حقوق آنها با مردان است ... من به رنجهایی که خواهرانم در این مملکت در اثر بیعدالتی مردان میبرند، کاملا واقف هستم و نیمی از هنرم را برای تجسم دردها و آلام آنها
امروز زادروز #فروغ فرخزاد، #شاعر سرشناس #ایرانی است.
خوانندهی ایرانی «جهان» یکی از اشعار #فروغ_فرخزاد با نام «نگاه کن» را اجرا کرده است.
غلامعباس قشقایی با نام هنری «جهان» مردادماه ۱۳۳۳ در شهر جهرم به دنیا آمد. جهان تا پایان دوران دبیرستان در شهر زادگاه خود به سر برد و پس از آن برای ادامهی تحصیل در رشتهی مهندسی #معماری به تهران رفت.
جهان برای خوانندگی به #آمریکا مهاجرت کرد. نخستین آلبوم وی با نام «از دست عشق» را شرکت پارس ویدئو در سال ۱۳۷۱ پخش کرد.
جهان سال ۱۳۸۲ و پس از زمینلرزه بم برای نخستین بار پس از سالها به ایران بازگشت. او نخست به شهر بم رفت و سپس به شهر خود جهرم.
«جهان» در روز ۲۲ فروردین ۱۳۸۹ خورشیدی در سن ۵۵ سالگی بر اثر سکته قلبی درگذشت.
یاد فروغ فرخزاد و جهان گرامی!
نگاه کن
نگاه کن که غم درون دیدهام
چگونه قطرهقطره آب میشود
چگونه سایه سیاه سرکشم
اسیر دست آفتاب میشود
نگاه کن
تمام هستیام خراب میشود
شرارهای مرا به کام میکشد
مرا به اوج میبرد
مرا به دام میکشد
نگاه کن
تمام آسمان من
پر از شهاب میشود
تو آمدی ز دورها و دورها
ز سرزمین عطرها و نورها
نشاندهای مرا کنون به زورقی
ز عاجها ز ابرها، بلورها
مرا ببر امید دلنواز من
ببر به شهر شعرها و شورها
به راه پر ستاره میکشانیام
فراتر از ستاره مینشانیام ....
برای آشنایی بیشتر با فروغ فرخزاد:
https://goo.gl/9v5lqZ
#توانا
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
خوانندهی ایرانی «جهان» یکی از اشعار #فروغ_فرخزاد با نام «نگاه کن» را اجرا کرده است.
غلامعباس قشقایی با نام هنری «جهان» مردادماه ۱۳۳۳ در شهر جهرم به دنیا آمد. جهان تا پایان دوران دبیرستان در شهر زادگاه خود به سر برد و پس از آن برای ادامهی تحصیل در رشتهی مهندسی #معماری به تهران رفت.
جهان برای خوانندگی به #آمریکا مهاجرت کرد. نخستین آلبوم وی با نام «از دست عشق» را شرکت پارس ویدئو در سال ۱۳۷۱ پخش کرد.
جهان سال ۱۳۸۲ و پس از زمینلرزه بم برای نخستین بار پس از سالها به ایران بازگشت. او نخست به شهر بم رفت و سپس به شهر خود جهرم.
«جهان» در روز ۲۲ فروردین ۱۳۸۹ خورشیدی در سن ۵۵ سالگی بر اثر سکته قلبی درگذشت.
یاد فروغ فرخزاد و جهان گرامی!
نگاه کن
نگاه کن که غم درون دیدهام
چگونه قطرهقطره آب میشود
چگونه سایه سیاه سرکشم
اسیر دست آفتاب میشود
نگاه کن
تمام هستیام خراب میشود
شرارهای مرا به کام میکشد
مرا به اوج میبرد
مرا به دام میکشد
نگاه کن
تمام آسمان من
پر از شهاب میشود
تو آمدی ز دورها و دورها
ز سرزمین عطرها و نورها
نشاندهای مرا کنون به زورقی
ز عاجها ز ابرها، بلورها
مرا ببر امید دلنواز من
ببر به شهر شعرها و شورها
به راه پر ستاره میکشانیام
فراتر از ستاره مینشانیام ....
برای آشنایی بیشتر با فروغ فرخزاد:
https://goo.gl/9v5lqZ
#توانا
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
توانا
فروغ فرخزاد؛ تولدی دیگر
«آرزوی من آزادی زنان ایران و تساوی حقوق آنها با مردان است ... من به رنجهایی که خواهرانم در این مملکت در اثر بیعدالتی مردان میبرند، کاملا واقف هستم و نیمی از هنرم را برای تجسم دردها و آلام آنها
عاشقانهای سروده فروغ فرخزاد؛
تقدیم به همراهان همیشگی #توانا
یکی از مولفههایی که شعر فروغ را از عصر و زمانه خویش متفاوت میسازد #سرودن از عشق زمینی است. در شعر او زنی زندگی میکند که با #عشق #شعر میسراید و همچون #شاعران بسیار موفق زمانه خود رنگ و بوی روزگارش را در آن میریزد. فروغ امان نیافت که از زندگی و دردهایش بیش از پنج دفتر بسراید. او همچون «اسیری» بود که «دیوار»ها را در هم شکست و به «عصیان» رسید. بعدها «تولدی دیگر» یافت و نهایتا «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» آخرین پناهش شد. جامعه هنری ایران فروغ فرخزاد را در روزی برفی از دست داد اما هنوز هم پس از گذشت هشت دهه ابیات او ماندگار و دلنشین است.
ترانه بسیار زیبای «عاشقانه» از دفتر «تولدی دیگر» را در زادروز #فروغ به شما همراهان عزیز توانا تقدیم میکنیم. فروغ در لابلای بیتهای این شعر دلانگیز از خواهشهای عاطفی و روحیاش میسراید. آنچه که برای بسیاری از زنان روزگار وی معمول نبود.
زادروزش فرخنده و مبارک
شعر: فروغ فرخزاد
خواننده: معین
آلبوم: پنجره
آهنگساز: کاظم عالمی
ای شب از رویای تو رنگین شده
سینه از عطر توام سنگین شده
ای به روی چشم من گسترده خویش
شادیم بخشیده از اندوه بیش
همچو بارانی که شوید جسم خاک
هستیم زآلودگی ها کرده پاک
ای تپش های تن سوزان من
آتشی در سایهء مژگان من
ای ز گندمزارها سرشارتر
ای ز زرین شاخه ها پر بارتر
ای در بگشوده بر خورشیدها
در هجوم ظلمت تردیدها
با توام دیگر ز دردی بیم نیست
هست اگر، جز درد خوشبختیم نیست
ای دل تنگ من و این بار نور؟
هایهوی زندگی در قعر گور؟
ای دو چشمانت چمنزاران من
داغ چشمت خورده بر چشمان من
پیش از اینت گر که در خود داشتم
هرکسی را تو نمی انگاشتم
درد تاریکیست درد خواستن
رفتن و بیهوده خود را کاستن
سر نهادن بر سیه دل سینه ها
سینه آلودن به چرک کینه ها
در نوازش، نیش ماران یافتن
زهر در لبخند یاران یافتن
آه، ای با جان من آمیخته
ای مرا از گور من انگیخته
چون ستاره، با دو بال زرنشان
آمده از دور دست آسمان
جوی خشک سینه ام را آب تو
بستر رگهایم را سیلاب تو
در جهانی اینچنین سرد و سیاه
با قدمهایت قدمهایم براه
ای به زیر پوستم پنهان شده
همچو خون در پوستم جوشان شده
گیسویم را از نوازش سوخته
گونه هام از هرم خواهش سوخته
آه، ای بیگانه با پیرهنم
آشنای سبزه زاران تنم
آه، ای روشن طلوع بی غروب
آفتاب سرزمین های جنوب
آه، آه ای از سحر شاداب تر
از بهاران تازه تر سیراب تر
عشق دیگر نیست این، این خیرگیست
چلچراغی در سکوت و تیرگیست
عشق چون در سینه ام بیدار شد
از طلب پا تا سرم ایثار شد
این دگر من نیستم، من نیستم
حیف از آن عمری که با من زیستم
ای لبانم بوسه گاه بوسه ات
خیره چشمانم به راه بوسه ات
ای تشنجهای لذت در تنم
ای خطوط پیکرت پیرهنم
آه می خواهم که بشکافم ز هم
شادیم یک دم بیالاید به غم
آه، می خواهم که برخیزم ز جای
همچو ابری اشک ریزم های های
این دل تنگ من و این دود عود؟
در شبستان، زخمه های چنگ و رود؟
این فضای خالی و پروازها؟
این شب خاموش و این آوازها؟
ای نگاهت لای لائی سِحر بار
گاهوار کودکان بیقرار
ای نفسهایت نسیم نیمخواب
شسته از من لرزه های اضطراب
خفته در لبخند فرداهای من
رفته تا اعماق دنیا های من
ای مرا با شور شعر آمیخته
اینهمه آتش به شعرم ریخته
چون تب عشقم چنین افروختی
لاجرم شعرم به آتش سوختی.
درباره #فروغ_فرخزاد بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/fa/ForoughFarokhzad
@Tavaana_Tavaanatech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
تقدیم به همراهان همیشگی #توانا
یکی از مولفههایی که شعر فروغ را از عصر و زمانه خویش متفاوت میسازد #سرودن از عشق زمینی است. در شعر او زنی زندگی میکند که با #عشق #شعر میسراید و همچون #شاعران بسیار موفق زمانه خود رنگ و بوی روزگارش را در آن میریزد. فروغ امان نیافت که از زندگی و دردهایش بیش از پنج دفتر بسراید. او همچون «اسیری» بود که «دیوار»ها را در هم شکست و به «عصیان» رسید. بعدها «تولدی دیگر» یافت و نهایتا «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» آخرین پناهش شد. جامعه هنری ایران فروغ فرخزاد را در روزی برفی از دست داد اما هنوز هم پس از گذشت هشت دهه ابیات او ماندگار و دلنشین است.
ترانه بسیار زیبای «عاشقانه» از دفتر «تولدی دیگر» را در زادروز #فروغ به شما همراهان عزیز توانا تقدیم میکنیم. فروغ در لابلای بیتهای این شعر دلانگیز از خواهشهای عاطفی و روحیاش میسراید. آنچه که برای بسیاری از زنان روزگار وی معمول نبود.
زادروزش فرخنده و مبارک
شعر: فروغ فرخزاد
خواننده: معین
آلبوم: پنجره
آهنگساز: کاظم عالمی
ای شب از رویای تو رنگین شده
سینه از عطر توام سنگین شده
ای به روی چشم من گسترده خویش
شادیم بخشیده از اندوه بیش
همچو بارانی که شوید جسم خاک
هستیم زآلودگی ها کرده پاک
ای تپش های تن سوزان من
آتشی در سایهء مژگان من
ای ز گندمزارها سرشارتر
ای ز زرین شاخه ها پر بارتر
ای در بگشوده بر خورشیدها
در هجوم ظلمت تردیدها
با توام دیگر ز دردی بیم نیست
هست اگر، جز درد خوشبختیم نیست
ای دل تنگ من و این بار نور؟
هایهوی زندگی در قعر گور؟
ای دو چشمانت چمنزاران من
داغ چشمت خورده بر چشمان من
پیش از اینت گر که در خود داشتم
هرکسی را تو نمی انگاشتم
درد تاریکیست درد خواستن
رفتن و بیهوده خود را کاستن
سر نهادن بر سیه دل سینه ها
سینه آلودن به چرک کینه ها
در نوازش، نیش ماران یافتن
زهر در لبخند یاران یافتن
آه، ای با جان من آمیخته
ای مرا از گور من انگیخته
چون ستاره، با دو بال زرنشان
آمده از دور دست آسمان
جوی خشک سینه ام را آب تو
بستر رگهایم را سیلاب تو
در جهانی اینچنین سرد و سیاه
با قدمهایت قدمهایم براه
ای به زیر پوستم پنهان شده
همچو خون در پوستم جوشان شده
گیسویم را از نوازش سوخته
گونه هام از هرم خواهش سوخته
آه، ای بیگانه با پیرهنم
آشنای سبزه زاران تنم
آه، ای روشن طلوع بی غروب
آفتاب سرزمین های جنوب
آه، آه ای از سحر شاداب تر
از بهاران تازه تر سیراب تر
عشق دیگر نیست این، این خیرگیست
چلچراغی در سکوت و تیرگیست
عشق چون در سینه ام بیدار شد
از طلب پا تا سرم ایثار شد
این دگر من نیستم، من نیستم
حیف از آن عمری که با من زیستم
ای لبانم بوسه گاه بوسه ات
خیره چشمانم به راه بوسه ات
ای تشنجهای لذت در تنم
ای خطوط پیکرت پیرهنم
آه می خواهم که بشکافم ز هم
شادیم یک دم بیالاید به غم
آه، می خواهم که برخیزم ز جای
همچو ابری اشک ریزم های های
این دل تنگ من و این دود عود؟
در شبستان، زخمه های چنگ و رود؟
این فضای خالی و پروازها؟
این شب خاموش و این آوازها؟
ای نگاهت لای لائی سِحر بار
گاهوار کودکان بیقرار
ای نفسهایت نسیم نیمخواب
شسته از من لرزه های اضطراب
خفته در لبخند فرداهای من
رفته تا اعماق دنیا های من
ای مرا با شور شعر آمیخته
اینهمه آتش به شعرم ریخته
چون تب عشقم چنین افروختی
لاجرم شعرم به آتش سوختی.
درباره #فروغ_فرخزاد بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/fa/ForoughFarokhzad
@Tavaana_Tavaanatech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
توانا آموزشکده جامعهمدنی ایران
فروغ فرخزاد؛ تولدی دیگر - توانا آموزشکده جامعهمدنی ایران
«آرزوی من آزادی زنان ایران و تساوی حقوق آنها با مردان است … من به رنجهایی که خواهرانم در این مملکت در اثر بیعدالتی مردان میبرند، کاملا واقف هستم و نیمی از هنرم را برای تجسم دردها و آلام آنها به کار میبرم. آرزوی من ایجاد یک محیط مساعد برای فعالیتهای…
خاکسپاری #فروغ
ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد
به مناسبت سالگرد مرگ #فروغ_فرخزاد
...به مادرم گفتم :"دیگر تمام شد."
گفتم :" همیشه پیش از آنکه فکر کنی اتفاق میافتد
باید برای روزنامه تسلیتی بفرستیم."
سلام ای غرابت تنهایی
اتاق را به تو تسلیم میکنیم
چرا که ابرهای تیره همیشه
پیغمبران آیه های تازه تطهیرند
و در شهادت یک شمع
راز منوری است که آن را
آن آخرین و آن کشیده ترین شعله خوب میداند.
ایمان بیاوریم
ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد
ایمان بیاوریم به ویرانه های باغ های تخیل
به داس های واژگون شده ی بیکار
و دانه های زندانی .
نگاه کن که چه برفی میبارد....
شاید حقیقت آن دو دست جوان بود ، آن دو دست جوان
که زیر بارش یکریز برف مدفون شد
و سال دیگر ، وقتی بهار
با آسمان پشت پنجره همخوابه میشود
و در تنش فوران میکنند
فواره های سبز ساقه های سبک بار
شکوفه خواهد داد ای یار ، ای یگانه ترین یار
ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد....
برای آشنایی بیشتر با فروغ فرخزاد:
https://goo.gl/9v5lqZ
ویدیو: bit.ly/1Thab0r
#زن #شاعر #نوگرا #زنان
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد
به مناسبت سالگرد مرگ #فروغ_فرخزاد
...به مادرم گفتم :"دیگر تمام شد."
گفتم :" همیشه پیش از آنکه فکر کنی اتفاق میافتد
باید برای روزنامه تسلیتی بفرستیم."
سلام ای غرابت تنهایی
اتاق را به تو تسلیم میکنیم
چرا که ابرهای تیره همیشه
پیغمبران آیه های تازه تطهیرند
و در شهادت یک شمع
راز منوری است که آن را
آن آخرین و آن کشیده ترین شعله خوب میداند.
ایمان بیاوریم
ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد
ایمان بیاوریم به ویرانه های باغ های تخیل
به داس های واژگون شده ی بیکار
و دانه های زندانی .
نگاه کن که چه برفی میبارد....
شاید حقیقت آن دو دست جوان بود ، آن دو دست جوان
که زیر بارش یکریز برف مدفون شد
و سال دیگر ، وقتی بهار
با آسمان پشت پنجره همخوابه میشود
و در تنش فوران میکنند
فواره های سبز ساقه های سبک بار
شکوفه خواهد داد ای یار ، ای یگانه ترین یار
ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد....
برای آشنایی بیشتر با فروغ فرخزاد:
https://goo.gl/9v5lqZ
ویدیو: bit.ly/1Thab0r
#زن #شاعر #نوگرا #زنان
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
توانا
فروغ فرخزاد؛ تولدی دیگر
«آرزوی من آزادی زنان ایران و تساوی حقوق آنها با مردان است ... من به رنجهایی که خواهرانم در این مملکت در اثر بیعدالتی مردان میبرند، کاملا واقف هستم و نیمی از هنرم را برای تجسم دردها و آلام آنها
http://ow.ly/pXCj304xeMS
إيمان بياوريم به آغاز فصل سرد روز اول مهر در اين عكس زينب و اسما ١١ ساله (سمت چپ من) بخاطر ازدواج از تحصيل محروم شدن😞 زينب ميگفت شال رو كه بندازن سرم اتيش ميزنم 😞😞😞😞تلاش كرديم اما نشد فقر اقتصادي و فرهنگي از ما قويتر بود😞سن ازدواج هنوز در بعضي نقاط از كشور كه از نزديك شاهدش بودم ١١ ساله. يازده سالي كه همه در اون سنت پذيرفتن و بسيار عادي بنظر مياد😞 آيا همچنان نجات دهنده در گور خفته است😞 #سيستان_بلوچستان #زندگي #من_ايراني_ام #تو_يه_دنيا_مي_ارزي #ايمان_بياوريم_به آغاز_فصل_سرد #فروغ_فرخزاد #سبز_خواهم_شد #ميدانم
از اینستاگرام مهناز محمدی، #سینماگر، #مستندساز، #بازیگر و #مدافع #حقوق_زنان و فعال #حقوق_کودک
#ازدواج_کودکان
#کودکی
طنز علیرضا رضایی درباره ازدواج کودکان
https://tavaana.org/fa/Rishkhand16
حقوق کودک و نوجوان از تولد تا 18 سالگی:
https://goo.gl/ZPPyAd
مطالعه موردی
نجود علی مبارزه علیه ازدواج کودکان در یمن
https://goo.gl/EC2g0H
@Tavaana_TavaanaTech
إيمان بياوريم به آغاز فصل سرد روز اول مهر در اين عكس زينب و اسما ١١ ساله (سمت چپ من) بخاطر ازدواج از تحصيل محروم شدن😞 زينب ميگفت شال رو كه بندازن سرم اتيش ميزنم 😞😞😞😞تلاش كرديم اما نشد فقر اقتصادي و فرهنگي از ما قويتر بود😞سن ازدواج هنوز در بعضي نقاط از كشور كه از نزديك شاهدش بودم ١١ ساله. يازده سالي كه همه در اون سنت پذيرفتن و بسيار عادي بنظر مياد😞 آيا همچنان نجات دهنده در گور خفته است😞 #سيستان_بلوچستان #زندگي #من_ايراني_ام #تو_يه_دنيا_مي_ارزي #ايمان_بياوريم_به آغاز_فصل_سرد #فروغ_فرخزاد #سبز_خواهم_شد #ميدانم
از اینستاگرام مهناز محمدی، #سینماگر، #مستندساز، #بازیگر و #مدافع #حقوق_زنان و فعال #حقوق_کودک
#ازدواج_کودکان
#کودکی
طنز علیرضا رضایی درباره ازدواج کودکان
https://tavaana.org/fa/Rishkhand16
حقوق کودک و نوجوان از تولد تا 18 سالگی:
https://goo.gl/ZPPyAd
مطالعه موردی
نجود علی مبارزه علیه ازدواج کودکان در یمن
https://goo.gl/EC2g0H
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
.
إيمان بياوريم به آغاز فصل سرد #روز_اول_مهر در اين عكس زينب و اسما ١١ ساله (سمت چپ من) بخاطر ازدواج از تحصيل محروم شدن😞 زينب ميگفت شال رو كه بندازن سرم اتيش ميزنم 😞😞😞😞تلاش كرديم اما نشد فقر اقتصادي و فرهنگي از ما قويتر بود😞سن ازدواج هنوز در بعضي نقاط از…
إيمان بياوريم به آغاز فصل سرد #روز_اول_مهر در اين عكس زينب و اسما ١١ ساله (سمت چپ من) بخاطر ازدواج از تحصيل محروم شدن😞 زينب ميگفت شال رو كه بندازن سرم اتيش ميزنم 😞😞😞😞تلاش كرديم اما نشد فقر اقتصادي و فرهنگي از ما قويتر بود😞سن ازدواج هنوز در بعضي نقاط از…
روایت پوران فرخزاد از خانهای که خراب شد
فروغ خانه میخواهد چهکار؟
همهچیز از عکسی شروع شد که چند روز پیش، سر صبح، هوشنگ گلمکانی، سردبیر مجله فیلم، در اینستاگرام خود گذاشت و در توضیحش نوشت: «هرروز از کنار کوچه اعرابی در خیابان هدایت میگذشتم، اما امروز صبح شاهد اتفاق تأسفبرانگیزی شدم. خانه فروغ فرخزاد با خاک یکسان شده بود. تخریب کامل، دیگر هیچچیز از آن بر جای نمانده».
ماه اخیر، ماه عجیبی برای فروغ فرخزاد بود؛ انتشار نامهای از او به ابراهیم گلستان حواشی فراوانی را لااقل در فضای مجازی به وجود آورد و حالا خانهاش با خاک یکسان شده؛ خانهای که میگویند ابراهیم گلستان برای او فراهم کرده و مدتی نیز کاوه گلستان و بعدها لیلی گلستان در آن اقامت داشتهاند.
پوران فرخزاد، این خانه، واقع در دروس را بهخوبی به یاد میآورد: «چندینبار به این خانه رفته بودم. از نظر معماری خانه خاصی نبود، اما فروغ آن را به زیبایی تزئین کرده بود. حیاط قشنگی داشت و هالِ بزرگی و دو اتاق کوچک». خواهر فروغ میدانسته که این خانه بالاخره خراب خواهد شد، فارغ از آنکه دراینمیان خاطره خواهرش چه خواهد شد: «این خانه را بعد از فوت همسر لیلی گلستان فروخته بودند. مالک هم قصد داشت خانه را خراب کند و چند طبقه بسازد. من و دو فیلمساز، چندباری جلسه گذاشتیم، دیدار کردیم و اصرارمان بر این بود که خانه تخریب نشود بلکه بتوان از آن مکانی برای بزرگداشت فروغ ایجاد کرد، اما مالک میگفت: «من فروغ مروغ سرم نمیشود». پول داده بود و خانه را خریده بود و حالا حق داشت که خرابش کند». این اولین و آخرینبار نخواهد بود که خانهای با بوی خاطرات تاریخ ادبیات ایران ویران میشود؛ از خانه پروین اعتصامی تا خانه هدایت، از خانه میرزادهعشقی تا خانه سیمین و جلال که هنوز وضع روشنی ندارد.
پوران فرخزاد با صدای بغضآلودش ادامه میدهد: «این یعنی روال رایج در یک جامعه که بیفرهنگی در آن قالب شده است. شما توقع داشتید که بیاید میلیونها تومان پولش را لنگِ فروغ کند؟ اصلا مگر میداند فروغ کیست؟ فروغ برای آنهایی که میشناسندش، زنده است و باقیماندن خاطرهاش ربطی به این خانه و آن خانه ندارد. اصلا فروغ خانه میخواهد چهکار؟»
از خانههایی که فروغ در آن زندگی کرده، هنوز یکی دیگر مانده است؛ خانه پدریاش در چهارراه مولوی؛ خانهای که آنهم بهنوعی محل مناقشه است و هر روز بیم آن میرود که به روزگار همین خانه بدل شود.
این موضوع اما برای پوران که به گفته خودش، تلخترین داغها، داغ مرگ اعضای خانوادهاش- را در سینه دارد، از جنس دیگری است: «ما در دورانی زندگی میکنیم که همهچیز در حال تغییر است؛ خانهها را خراب میکنند تا برج بسازند، شهرها ویران میشوند، گلهای آفتابگردان حیاط خانه فروغ از بین میروند و ما هم زندهایم و شاهد. فروغ رفته است و راحت شده، خوشبهحالش. ما ماندهایم و دیدن و شنیدن این خبرهای تلخ».
سعید برآبادی- روزنامه شرق
goo.gl/vQHFOU
مطلب مرتبط:
فروغ فرخزاد
http://bit.ly/1uMdl1p
فروغ خانه میخواهد چهکار؟
همهچیز از عکسی شروع شد که چند روز پیش، سر صبح، هوشنگ گلمکانی، سردبیر مجله فیلم، در اینستاگرام خود گذاشت و در توضیحش نوشت: «هرروز از کنار کوچه اعرابی در خیابان هدایت میگذشتم، اما امروز صبح شاهد اتفاق تأسفبرانگیزی شدم. خانه فروغ فرخزاد با خاک یکسان شده بود. تخریب کامل، دیگر هیچچیز از آن بر جای نمانده».
ماه اخیر، ماه عجیبی برای فروغ فرخزاد بود؛ انتشار نامهای از او به ابراهیم گلستان حواشی فراوانی را لااقل در فضای مجازی به وجود آورد و حالا خانهاش با خاک یکسان شده؛ خانهای که میگویند ابراهیم گلستان برای او فراهم کرده و مدتی نیز کاوه گلستان و بعدها لیلی گلستان در آن اقامت داشتهاند.
پوران فرخزاد، این خانه، واقع در دروس را بهخوبی به یاد میآورد: «چندینبار به این خانه رفته بودم. از نظر معماری خانه خاصی نبود، اما فروغ آن را به زیبایی تزئین کرده بود. حیاط قشنگی داشت و هالِ بزرگی و دو اتاق کوچک». خواهر فروغ میدانسته که این خانه بالاخره خراب خواهد شد، فارغ از آنکه دراینمیان خاطره خواهرش چه خواهد شد: «این خانه را بعد از فوت همسر لیلی گلستان فروخته بودند. مالک هم قصد داشت خانه را خراب کند و چند طبقه بسازد. من و دو فیلمساز، چندباری جلسه گذاشتیم، دیدار کردیم و اصرارمان بر این بود که خانه تخریب نشود بلکه بتوان از آن مکانی برای بزرگداشت فروغ ایجاد کرد، اما مالک میگفت: «من فروغ مروغ سرم نمیشود». پول داده بود و خانه را خریده بود و حالا حق داشت که خرابش کند». این اولین و آخرینبار نخواهد بود که خانهای با بوی خاطرات تاریخ ادبیات ایران ویران میشود؛ از خانه پروین اعتصامی تا خانه هدایت، از خانه میرزادهعشقی تا خانه سیمین و جلال که هنوز وضع روشنی ندارد.
پوران فرخزاد با صدای بغضآلودش ادامه میدهد: «این یعنی روال رایج در یک جامعه که بیفرهنگی در آن قالب شده است. شما توقع داشتید که بیاید میلیونها تومان پولش را لنگِ فروغ کند؟ اصلا مگر میداند فروغ کیست؟ فروغ برای آنهایی که میشناسندش، زنده است و باقیماندن خاطرهاش ربطی به این خانه و آن خانه ندارد. اصلا فروغ خانه میخواهد چهکار؟»
از خانههایی که فروغ در آن زندگی کرده، هنوز یکی دیگر مانده است؛ خانه پدریاش در چهارراه مولوی؛ خانهای که آنهم بهنوعی محل مناقشه است و هر روز بیم آن میرود که به روزگار همین خانه بدل شود.
این موضوع اما برای پوران که به گفته خودش، تلخترین داغها، داغ مرگ اعضای خانوادهاش- را در سینه دارد، از جنس دیگری است: «ما در دورانی زندگی میکنیم که همهچیز در حال تغییر است؛ خانهها را خراب میکنند تا برج بسازند، شهرها ویران میشوند، گلهای آفتابگردان حیاط خانه فروغ از بین میروند و ما هم زندهایم و شاهد. فروغ رفته است و راحت شده، خوشبهحالش. ما ماندهایم و دیدن و شنیدن این خبرهای تلخ».
سعید برآبادی- روزنامه شرق
goo.gl/vQHFOU
مطلب مرتبط:
فروغ فرخزاد
http://bit.ly/1uMdl1p
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. روایت #پوران_فرخزاد از خانهای که خراب شد فروغ خانه میخواهد چهکار؟ همهچیز از عکسی شروع شد که چند روز پیش، سر صبح، هوشنگ گلمکانی، سردبیر مجله فیلم، در اینستاگرام خود گذاشت و در توضیحش نوشت: «هرروز از کنار کوچه اعرابی در خیابان هدایت میگذشتم، اما امروز…