عاشقانهای سروده فروغ فرخزاد؛
تقدیم به همراهان همیشگی #توانا
یکی از مولفههایی که شعر فروغ را از عصر و زمانه خویش متفاوت میسازد #سرودن از عشق زمینی است. در شعر او زنی زندگی میکند که با #عشق #شعر میسراید و همچون #شاعران بسیار موفق زمانه خود رنگ و بوی روزگارش را در آن میریزد. فروغ امان نیافت که از زندگی و دردهایش بیش از پنج دفتر بسراید. او همچون «اسیری» بود که «دیوار»ها را در هم شکست و به «عصیان» رسید. بعدها «تولدی دیگر» یافت و نهایتا «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» آخرین پناهش شد. جامعه هنری ایران فروغ فرخزاد را در روزی برفی از دست داد اما هنوز هم پس از گذشت هشت دهه ابیات او ماندگار و دلنشین است.
ترانه بسیار زیبای «عاشقانه» از دفتر «تولدی دیگر» را در زادروز #فروغ به شما همراهان عزیز توانا تقدیم میکنیم. فروغ در لابلای بیتهای این شعر دلانگیز از خواهشهای عاطفی و روحیاش میسراید. آنچه که برای بسیاری از زنان روزگار وی معمول نبود.
زادروزش فرخنده و مبارک
شعر: فروغ فرخزاد
خواننده: معین
آلبوم: پنجره
آهنگساز: کاظم عالمی
ای شب از رویای تو رنگین شده
سینه از عطر توام سنگین شده
ای به روی چشم من گسترده خویش
شادیم بخشیده از اندوه بیش
همچو بارانی که شوید جسم خاک
هستیم زآلودگی ها کرده پاک
ای تپش های تن سوزان من
آتشی در سایهء مژگان من
ای ز گندمزارها سرشارتر
ای ز زرین شاخه ها پر بارتر
ای در بگشوده بر خورشیدها
در هجوم ظلمت تردیدها
با توام دیگر ز دردی بیم نیست
هست اگر، جز درد خوشبختیم نیست
ای دل تنگ من و این بار نور؟
هایهوی زندگی در قعر گور؟
ای دو چشمانت چمنزاران من
داغ چشمت خورده بر چشمان من
پیش از اینت گر که در خود داشتم
هرکسی را تو نمی انگاشتم
درد تاریکیست درد خواستن
رفتن و بیهوده خود را کاستن
سر نهادن بر سیه دل سینه ها
سینه آلودن به چرک کینه ها
در نوازش، نیش ماران یافتن
زهر در لبخند یاران یافتن
آه، ای با جان من آمیخته
ای مرا از گور من انگیخته
چون ستاره، با دو بال زرنشان
آمده از دور دست آسمان
جوی خشک سینه ام را آب تو
بستر رگهایم را سیلاب تو
در جهانی اینچنین سرد و سیاه
با قدمهایت قدمهایم براه
ای به زیر پوستم پنهان شده
همچو خون در پوستم جوشان شده
گیسویم را از نوازش سوخته
گونه هام از هرم خواهش سوخته
آه، ای بیگانه با پیرهنم
آشنای سبزه زاران تنم
آه، ای روشن طلوع بی غروب
آفتاب سرزمین های جنوب
آه، آه ای از سحر شاداب تر
از بهاران تازه تر سیراب تر
عشق دیگر نیست این، این خیرگیست
چلچراغی در سکوت و تیرگیست
عشق چون در سینه ام بیدار شد
از طلب پا تا سرم ایثار شد
این دگر من نیستم، من نیستم
حیف از آن عمری که با من زیستم
ای لبانم بوسه گاه بوسه ات
خیره چشمانم به راه بوسه ات
ای تشنجهای لذت در تنم
ای خطوط پیکرت پیرهنم
آه می خواهم که بشکافم ز هم
شادیم یک دم بیالاید به غم
آه، می خواهم که برخیزم ز جای
همچو ابری اشک ریزم های های
این دل تنگ من و این دود عود؟
در شبستان، زخمه های چنگ و رود؟
این فضای خالی و پروازها؟
این شب خاموش و این آوازها؟
ای نگاهت لای لائی سِحر بار
گاهوار کودکان بیقرار
ای نفسهایت نسیم نیمخواب
شسته از من لرزه های اضطراب
خفته در لبخند فرداهای من
رفته تا اعماق دنیا های من
ای مرا با شور شعر آمیخته
اینهمه آتش به شعرم ریخته
چون تب عشقم چنین افروختی
لاجرم شعرم به آتش سوختی.
درباره #فروغ_فرخزاد بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/fa/ForoughFarokhzad
@Tavaana_Tavaanatech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
تقدیم به همراهان همیشگی #توانا
یکی از مولفههایی که شعر فروغ را از عصر و زمانه خویش متفاوت میسازد #سرودن از عشق زمینی است. در شعر او زنی زندگی میکند که با #عشق #شعر میسراید و همچون #شاعران بسیار موفق زمانه خود رنگ و بوی روزگارش را در آن میریزد. فروغ امان نیافت که از زندگی و دردهایش بیش از پنج دفتر بسراید. او همچون «اسیری» بود که «دیوار»ها را در هم شکست و به «عصیان» رسید. بعدها «تولدی دیگر» یافت و نهایتا «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد» آخرین پناهش شد. جامعه هنری ایران فروغ فرخزاد را در روزی برفی از دست داد اما هنوز هم پس از گذشت هشت دهه ابیات او ماندگار و دلنشین است.
ترانه بسیار زیبای «عاشقانه» از دفتر «تولدی دیگر» را در زادروز #فروغ به شما همراهان عزیز توانا تقدیم میکنیم. فروغ در لابلای بیتهای این شعر دلانگیز از خواهشهای عاطفی و روحیاش میسراید. آنچه که برای بسیاری از زنان روزگار وی معمول نبود.
زادروزش فرخنده و مبارک
شعر: فروغ فرخزاد
خواننده: معین
آلبوم: پنجره
آهنگساز: کاظم عالمی
ای شب از رویای تو رنگین شده
سینه از عطر توام سنگین شده
ای به روی چشم من گسترده خویش
شادیم بخشیده از اندوه بیش
همچو بارانی که شوید جسم خاک
هستیم زآلودگی ها کرده پاک
ای تپش های تن سوزان من
آتشی در سایهء مژگان من
ای ز گندمزارها سرشارتر
ای ز زرین شاخه ها پر بارتر
ای در بگشوده بر خورشیدها
در هجوم ظلمت تردیدها
با توام دیگر ز دردی بیم نیست
هست اگر، جز درد خوشبختیم نیست
ای دل تنگ من و این بار نور؟
هایهوی زندگی در قعر گور؟
ای دو چشمانت چمنزاران من
داغ چشمت خورده بر چشمان من
پیش از اینت گر که در خود داشتم
هرکسی را تو نمی انگاشتم
درد تاریکیست درد خواستن
رفتن و بیهوده خود را کاستن
سر نهادن بر سیه دل سینه ها
سینه آلودن به چرک کینه ها
در نوازش، نیش ماران یافتن
زهر در لبخند یاران یافتن
آه، ای با جان من آمیخته
ای مرا از گور من انگیخته
چون ستاره، با دو بال زرنشان
آمده از دور دست آسمان
جوی خشک سینه ام را آب تو
بستر رگهایم را سیلاب تو
در جهانی اینچنین سرد و سیاه
با قدمهایت قدمهایم براه
ای به زیر پوستم پنهان شده
همچو خون در پوستم جوشان شده
گیسویم را از نوازش سوخته
گونه هام از هرم خواهش سوخته
آه، ای بیگانه با پیرهنم
آشنای سبزه زاران تنم
آه، ای روشن طلوع بی غروب
آفتاب سرزمین های جنوب
آه، آه ای از سحر شاداب تر
از بهاران تازه تر سیراب تر
عشق دیگر نیست این، این خیرگیست
چلچراغی در سکوت و تیرگیست
عشق چون در سینه ام بیدار شد
از طلب پا تا سرم ایثار شد
این دگر من نیستم، من نیستم
حیف از آن عمری که با من زیستم
ای لبانم بوسه گاه بوسه ات
خیره چشمانم به راه بوسه ات
ای تشنجهای لذت در تنم
ای خطوط پیکرت پیرهنم
آه می خواهم که بشکافم ز هم
شادیم یک دم بیالاید به غم
آه، می خواهم که برخیزم ز جای
همچو ابری اشک ریزم های های
این دل تنگ من و این دود عود؟
در شبستان، زخمه های چنگ و رود؟
این فضای خالی و پروازها؟
این شب خاموش و این آوازها؟
ای نگاهت لای لائی سِحر بار
گاهوار کودکان بیقرار
ای نفسهایت نسیم نیمخواب
شسته از من لرزه های اضطراب
خفته در لبخند فرداهای من
رفته تا اعماق دنیا های من
ای مرا با شور شعر آمیخته
اینهمه آتش به شعرم ریخته
چون تب عشقم چنین افروختی
لاجرم شعرم به آتش سوختی.
درباره #فروغ_فرخزاد بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/fa/ForoughFarokhzad
@Tavaana_Tavaanatech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
توانا آموزشکده جامعهمدنی ایران
فروغ فرخزاد؛ تولدی دیگر - توانا آموزشکده جامعهمدنی ایران
«آرزوی من آزادی زنان ایران و تساوی حقوق آنها با مردان است … من به رنجهایی که خواهرانم در این مملکت در اثر بیعدالتی مردان میبرند، کاملا واقف هستم و نیمی از هنرم را برای تجسم دردها و آلام آنها به کار میبرم. آرزوی من ایجاد یک محیط مساعد برای فعالیتهای…
دیوانه شو، دیوانه شو
دولتمند بزرگترین فلک سرای تاجیکستان است که علم موسیقی را نیز در مدرسه موسیقی و دانشگاه هنر تاجیکستان آموخته و به همین دلیل با موسیقی جهان آشنایی دارد.
او به واسطه همین آشنایی گاه دست به نوآوریهایی در اجراهایش میزند و با این کار سعی میکند تواناییهای موسیقی تاجیکستان را نشان دهد. او در سال ۱۹۵۰ در روستای داغستان ناحیه شورآباد تاجیکستان در خانوادهای کشاورز و اهل فرهنگ به دنیا آمد.
نخستین استادان او پدرش خان محمد و برادرش نظرعلی بودند. او در مدرسه موسیقی و دانشکده هنر تاجیکستان تحصیل کرده است.
نخستین کنسرت دولتمند خال اف در سال ۱۹۶۳ در سن ۱۳ سالگي از تلویزیون سراسری شوروی سابق پخش شد و از ۲۸ سال پیش از شعرهای مولوی در کارهایش استفاده کرد تا این که ۲ سال پیش ژاک شیراک نشان طلایی کشور فرانسه را بهدلیل استفاده از شعرهای مولوی به دولتمند اهدا کرد.
دولتمند همانگونه که به موسیقی اصیل تاجکستان و #اشعار #مولانا پایبند است، از شعرهای #شاعران معاصر نیز استفاده میکند و حتی با ارکسترهای سمفونیک و گروه کر نیز کنسرت میگذارد.
دولتمند رهبر گروه فلک تاجیکستان است که از سوی دولت حمایت میشود.
موسیقی #تاجیکستان شامل ۶ مقام و فلک سرایی است. فلک #موسیقی مردمی است که سالهاست آوازهای آن که قرنها سینه به سینه از نسلی به نسل دیگر منتقل شده و اجرا میشود. دولتمند درباره موسیقی فلک در مصاحبهای گفته است: بهدلیل استفاده از اشعار عرفانی در زمان شوروی سابق از سوی دولت تا حدودی اجرای این نوع موسیقی ممنوع بود.
ویدیو: bit.ly/1SGZXoG
@Tavaana_Tavaanatech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
دولتمند بزرگترین فلک سرای تاجیکستان است که علم موسیقی را نیز در مدرسه موسیقی و دانشگاه هنر تاجیکستان آموخته و به همین دلیل با موسیقی جهان آشنایی دارد.
او به واسطه همین آشنایی گاه دست به نوآوریهایی در اجراهایش میزند و با این کار سعی میکند تواناییهای موسیقی تاجیکستان را نشان دهد. او در سال ۱۹۵۰ در روستای داغستان ناحیه شورآباد تاجیکستان در خانوادهای کشاورز و اهل فرهنگ به دنیا آمد.
نخستین استادان او پدرش خان محمد و برادرش نظرعلی بودند. او در مدرسه موسیقی و دانشکده هنر تاجیکستان تحصیل کرده است.
نخستین کنسرت دولتمند خال اف در سال ۱۹۶۳ در سن ۱۳ سالگي از تلویزیون سراسری شوروی سابق پخش شد و از ۲۸ سال پیش از شعرهای مولوی در کارهایش استفاده کرد تا این که ۲ سال پیش ژاک شیراک نشان طلایی کشور فرانسه را بهدلیل استفاده از شعرهای مولوی به دولتمند اهدا کرد.
دولتمند همانگونه که به موسیقی اصیل تاجکستان و #اشعار #مولانا پایبند است، از شعرهای #شاعران معاصر نیز استفاده میکند و حتی با ارکسترهای سمفونیک و گروه کر نیز کنسرت میگذارد.
دولتمند رهبر گروه فلک تاجیکستان است که از سوی دولت حمایت میشود.
موسیقی #تاجیکستان شامل ۶ مقام و فلک سرایی است. فلک #موسیقی مردمی است که سالهاست آوازهای آن که قرنها سینه به سینه از نسلی به نسل دیگر منتقل شده و اجرا میشود. دولتمند درباره موسیقی فلک در مصاحبهای گفته است: بهدلیل استفاده از اشعار عرفانی در زمان شوروی سابق از سوی دولت تا حدودی اجرای این نوع موسیقی ممنوع بود.
ویدیو: bit.ly/1SGZXoG
@Tavaana_Tavaanatech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
YouTube
تصنیف دیوانه شو
آواز و آهنگ: دولتمند خالوف
دولتمند بزرگترين فلك سراي تاجيكستان است كه علم موسيقي را نيز در مدرسه موسيقي و دانشگاه هنر تاجيكستان آموخته و به همين دليل با موسيقي جهان آشنايي دارد.
او به واسطه همين آشنايي گاه دست به نوآوريهايي در اجراهايش ميزند و با اين كار…
دولتمند بزرگترين فلك سراي تاجيكستان است كه علم موسيقي را نيز در مدرسه موسيقي و دانشگاه هنر تاجيكستان آموخته و به همين دليل با موسيقي جهان آشنايي دارد.
او به واسطه همين آشنايي گاه دست به نوآوريهايي در اجراهايش ميزند و با اين كار…
لغت سامیزدات نخستین بار توسط نیکلای گلازکوف، شاعر روس به کار برده شد و معنی آن «من خودم منتشر میکنم» است. سامیزدات شامل #مقالات سیاسی، اخبار، #رمان، #شعر و نیز کارهای توقیف شده خارجیان بود که در بین مخالفان و #روشنفکران بلوک شرق دست به دست میشد. عوامل مختلفی باعث ایجاد انگیزه در آفرینندگان سامیزدات شد. سامیزدات بیشتر سیستمی برای نشر بود تا برای به وجود آوردن اتحادی ایدئولوژیک.
در آغاز بسیاری از #نویسندگان، #شاعران و موسیقیدانان به دنبال این بودند که آثار خود را در خارج از چهارچوب محدودیت رسانههای دولتی، عرضه کنند. آنها سامیزدات را برای نشر آثاری به کار گرفتند که برای رسانههای رسمی و یا صنعت ضبط موسیقی غیر قابل قبول بود.
در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ که فضای سیاسی محدودتر شد، بقیه مخالفان از نشریات زیرزمینی برای انتقاد از رژیم در زمینه رعایت نکردن #حقوق_بشر و نیز تخطی از قوانین بینالمللی استفاده کردند.
هر چند بسیاری از سامیزداتها سیاسی نبودند، ولی بسیاری از آثار ادبی معتبر اتحاد شوروی که انتقادهای تندی به رژیم داشتند، به صورت زیرزمینی چاپ و توزیع شدند. وارلام شالاموف و آلکساندرسولژنیتسین زندانیان سابق #گولاگ استالین، هر دو داستانهایی نوشتند که به خاطر #افشاگری درباره اردوگاههای #کاراجباری استالین، مورد تحسین قرار گرفته و توجه جهانی را به خود جلب کرد. اردوگاههایی که میلیونها نفر از #شهروندان اتحاد شوروی در آنها به زندان افتاده و نهایتا تعداد زیادی از گرسنگی مردند....
متن کامل این تجربه را در فایل زیر بخوانید
@Tavaana_TavaanaTech
در آغاز بسیاری از #نویسندگان، #شاعران و موسیقیدانان به دنبال این بودند که آثار خود را در خارج از چهارچوب محدودیت رسانههای دولتی، عرضه کنند. آنها سامیزدات را برای نشر آثاری به کار گرفتند که برای رسانههای رسمی و یا صنعت ضبط موسیقی غیر قابل قبول بود.
در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ که فضای سیاسی محدودتر شد، بقیه مخالفان از نشریات زیرزمینی برای انتقاد از رژیم در زمینه رعایت نکردن #حقوق_بشر و نیز تخطی از قوانین بینالمللی استفاده کردند.
هر چند بسیاری از سامیزداتها سیاسی نبودند، ولی بسیاری از آثار ادبی معتبر اتحاد شوروی که انتقادهای تندی به رژیم داشتند، به صورت زیرزمینی چاپ و توزیع شدند. وارلام شالاموف و آلکساندرسولژنیتسین زندانیان سابق #گولاگ استالین، هر دو داستانهایی نوشتند که به خاطر #افشاگری درباره اردوگاههای #کاراجباری استالین، مورد تحسین قرار گرفته و توجه جهانی را به خود جلب کرد. اردوگاههایی که میلیونها نفر از #شهروندان اتحاد شوروی در آنها به زندان افتاده و نهایتا تعداد زیادی از گرسنگی مردند....
متن کامل این تجربه را در فایل زیر بخوانید
@Tavaana_TavaanaTech
۲۹ بهمنماه سالگرد درگذشت نادر نادرپور است.
نادر نادرپور، #شاعر و #نویسنده و #مترجم سرشناس ایرانی و از اعضای #کانون_نویسندگان ایران در ۱۶ خرداد ۱۳۰۸ در تهران به دنیا آمد.
از نادرپور یازده دفتر شعر باقی مانده است. آنچه نادرپور را بر سر زبانها انداخت شعری بود با نام «قم» که در سال ۱۳۳۱ سروده شد:
«چندین هزار زن
چندین هزار مرد
زنها لچک به سر
مردان عبا به دوش
یک گنبد طلا
با لکلکان پیر
یک باغ بیصفا
با چند تکدرخت
از خندهها تهی
وز گفتهها خموش
یک حوض نیمهپر
با آب سبز رنگ
چندین کلاغ پیر
برتودههای سنگ
انبوه سائلان
در هر قدم براه
عمامهها سفید
رخسارهها سیاه»
#نادرنادرپور از قبل از انقلاب با انقلاب مذهبی مشکل داشت. او در گفتوگویی که سالها بعد با سیمین بهبهانی شاعر نامآوازه دارد و در یکی از تلویزیونهای بروممرزی پخش شده میگوید که دلیل مخالفتش با انقلاب مذهبی این بوده که از همان ابتدا میدیده که این انقلاب، انحراف از مسیر آزادیخواهیای بوده است که گذشتگان ما در انقلاب مشروطه خواهان آن بودهاند. (نقل به مضمون) نادر نادرپور در روز جمعه ۲۹ بهمنماه ۱۳۷۸ در شهر لسآنجلس درگذشت. از مجموعهی اشعار نادرپور میتوان به «چشمها و دستها»، «دختر جام»، «شعر انگور»، «سرمهی خورشید»، «گیاه و سنگ نه،آتش»، «خون و خاکستر» و … اشاره کرد.
پس از انقلاب نادر نادرپور مانند بسیاری از #هنرمندان و #شاعران و #نویسندگان و... از ایران مهاجرت کرد. مهاجرتی که دیگر بازگشتی نداشت.
شعر «کهندیارا» که داریوش اقبالی نیز آنرا خوانده است نگاه نادرپور به مهاجرت و غربت و دوری از وطن را به خوبی به تصویر کشیده است. ترانهی کهندیارا با صدای #داریوش به همراهان توانا تقدیم میشود.
برای آشنایی بیشتر با نادر نادرپور:
https://goo.gl/aLzkiu
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
نادر نادرپور، #شاعر و #نویسنده و #مترجم سرشناس ایرانی و از اعضای #کانون_نویسندگان ایران در ۱۶ خرداد ۱۳۰۸ در تهران به دنیا آمد.
از نادرپور یازده دفتر شعر باقی مانده است. آنچه نادرپور را بر سر زبانها انداخت شعری بود با نام «قم» که در سال ۱۳۳۱ سروده شد:
«چندین هزار زن
چندین هزار مرد
زنها لچک به سر
مردان عبا به دوش
یک گنبد طلا
با لکلکان پیر
یک باغ بیصفا
با چند تکدرخت
از خندهها تهی
وز گفتهها خموش
یک حوض نیمهپر
با آب سبز رنگ
چندین کلاغ پیر
برتودههای سنگ
انبوه سائلان
در هر قدم براه
عمامهها سفید
رخسارهها سیاه»
#نادرنادرپور از قبل از انقلاب با انقلاب مذهبی مشکل داشت. او در گفتوگویی که سالها بعد با سیمین بهبهانی شاعر نامآوازه دارد و در یکی از تلویزیونهای بروممرزی پخش شده میگوید که دلیل مخالفتش با انقلاب مذهبی این بوده که از همان ابتدا میدیده که این انقلاب، انحراف از مسیر آزادیخواهیای بوده است که گذشتگان ما در انقلاب مشروطه خواهان آن بودهاند. (نقل به مضمون) نادر نادرپور در روز جمعه ۲۹ بهمنماه ۱۳۷۸ در شهر لسآنجلس درگذشت. از مجموعهی اشعار نادرپور میتوان به «چشمها و دستها»، «دختر جام»، «شعر انگور»، «سرمهی خورشید»، «گیاه و سنگ نه،آتش»، «خون و خاکستر» و … اشاره کرد.
پس از انقلاب نادر نادرپور مانند بسیاری از #هنرمندان و #شاعران و #نویسندگان و... از ایران مهاجرت کرد. مهاجرتی که دیگر بازگشتی نداشت.
شعر «کهندیارا» که داریوش اقبالی نیز آنرا خوانده است نگاه نادرپور به مهاجرت و غربت و دوری از وطن را به خوبی به تصویر کشیده است. ترانهی کهندیارا با صدای #داریوش به همراهان توانا تقدیم میشود.
برای آشنایی بیشتر با نادر نادرپور:
https://goo.gl/aLzkiu
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇