حساب کاربری گلرخ ایرایی در شبکههای اجتماعی، بیانیهای را از قول «زنان اوین» در محکومیت صدور حکم اعدام برای وریشه مرادی و پخشان عزیزی به شرح زیر منتشر کرد:
«ما زنان اوین از شما آحاد مردم ایران خواستاریم:
با واکنش فعالانهی خود اجازه ندهید جمهوری اسلامی جانهای عزیز را قربانی تسویه حساب خود با جنبشهای آزادیخواهانه و برابریطلبانه بکند.
دستگاه سرکوب و استبداد دینی جمهوری اسلامی، بار دیگر قساوت خود را عیان ساخت و در شرایطی که ایران را با سیاستهای تمامیتخواهانه در منطقه به ورطهی جنگ و چرخهی خون و جنون کشانده است، برای یک زندانی سیاسی دیگر حکم اعدام صادر کرد.
وریشه مرادی در شعبهی ۱۵ بیدادگاه انقلاب تهران به ریاست ابوالقاسم صلواتی به اعدام محکوم شد.
این حکم ناعادلانه با پروندهسازی نهادهای امنیتی و در نبودِ مستندات مستدل و کافی، پس از پانزده ماه بازجوییهای منافی حقوق متهم، همراه با شکنجههای روحی و جسمی شدید، با وجود ایرادات شکلی و ماهوی پرونده، صرفا به استناد علم قاضی صادر شده است.
این در حالی است که پیش از آن دو زن فعال سیاسی دیگر (پخشان عزیزی و شریفه محمدی) هم با چنین حکمی روبهرو شدند و هماکنون بیش از ۴۲ تن از زندانیان سیاسی کشور در خطر اجرای این حکم غیر انسانی قرار دارند.
این حکومت خودکامه تلاش میکند تا به ناکامیهای مکرر خود در عرصهی سیاستهای داخلی و خارجی، ضعف قدرتهای نظامی، نفوذهای امنیتی، شکست نیروهای نیابتی خود در منطقه از یکسو و از سوی دیگر ایستادگی و مقاومت ستودنی و بیپایان مردم، از کردستان تا تهران و از خوزستان تا بلوچستان، با ستاندن جانهای عزیز فعالان سیاسی و مدنی پاسخ دهد. حکومت در این راه از زیر پا گذاشتن هیچ مرز انسانی و اخلاقیای فروگذار نمیکند تا از فروپاشی قدرت پوشالی خود جلوگیری و بقایش را تضمین کند.
ما زنان زندانی در اوین، ضمن محکوم کردن رویههای خصمانه، بیشرمانه و فراقانونی دستگاه قضا برای سرکوب فعالان سیاسی، مدنی و عقیدتی و مخالفت با حکم اعدام، لغو همهی احکام صادر شدهی اعدام برای زندانیان سراسر کشور را خواستاریم.
ما از آحاد مردم ایران (حقوقدانان، فعالان سیاسی، مدنی، صنفی، فعالان حوزهی زنان، دانشجویان و استادان و ...) میخواهیم که با واکنش فعالانهی خود اجازه ندهند هیچکدام از محکومانِ در خطر اجرای حکم اعدام، از جمله پخشان عزیزی و وریشه مرادی، قربانی تسویه حساب جمهوری اسلامی با جنبش آزادیخواهانه و برابریطلبانهی مردم ایران شوند.
آبان ۱۴۰۳
بند زنان اوین»
#نه_به_اعدام #پخشان_عزیزی #وریشه_مرادی #بیانیه #بند_زنان_اوین #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«ما زنان اوین از شما آحاد مردم ایران خواستاریم:
با واکنش فعالانهی خود اجازه ندهید جمهوری اسلامی جانهای عزیز را قربانی تسویه حساب خود با جنبشهای آزادیخواهانه و برابریطلبانه بکند.
دستگاه سرکوب و استبداد دینی جمهوری اسلامی، بار دیگر قساوت خود را عیان ساخت و در شرایطی که ایران را با سیاستهای تمامیتخواهانه در منطقه به ورطهی جنگ و چرخهی خون و جنون کشانده است، برای یک زندانی سیاسی دیگر حکم اعدام صادر کرد.
وریشه مرادی در شعبهی ۱۵ بیدادگاه انقلاب تهران به ریاست ابوالقاسم صلواتی به اعدام محکوم شد.
این حکم ناعادلانه با پروندهسازی نهادهای امنیتی و در نبودِ مستندات مستدل و کافی، پس از پانزده ماه بازجوییهای منافی حقوق متهم، همراه با شکنجههای روحی و جسمی شدید، با وجود ایرادات شکلی و ماهوی پرونده، صرفا به استناد علم قاضی صادر شده است.
این در حالی است که پیش از آن دو زن فعال سیاسی دیگر (پخشان عزیزی و شریفه محمدی) هم با چنین حکمی روبهرو شدند و هماکنون بیش از ۴۲ تن از زندانیان سیاسی کشور در خطر اجرای این حکم غیر انسانی قرار دارند.
این حکومت خودکامه تلاش میکند تا به ناکامیهای مکرر خود در عرصهی سیاستهای داخلی و خارجی، ضعف قدرتهای نظامی، نفوذهای امنیتی، شکست نیروهای نیابتی خود در منطقه از یکسو و از سوی دیگر ایستادگی و مقاومت ستودنی و بیپایان مردم، از کردستان تا تهران و از خوزستان تا بلوچستان، با ستاندن جانهای عزیز فعالان سیاسی و مدنی پاسخ دهد. حکومت در این راه از زیر پا گذاشتن هیچ مرز انسانی و اخلاقیای فروگذار نمیکند تا از فروپاشی قدرت پوشالی خود جلوگیری و بقایش را تضمین کند.
ما زنان زندانی در اوین، ضمن محکوم کردن رویههای خصمانه، بیشرمانه و فراقانونی دستگاه قضا برای سرکوب فعالان سیاسی، مدنی و عقیدتی و مخالفت با حکم اعدام، لغو همهی احکام صادر شدهی اعدام برای زندانیان سراسر کشور را خواستاریم.
ما از آحاد مردم ایران (حقوقدانان، فعالان سیاسی، مدنی، صنفی، فعالان حوزهی زنان، دانشجویان و استادان و ...) میخواهیم که با واکنش فعالانهی خود اجازه ندهند هیچکدام از محکومانِ در خطر اجرای حکم اعدام، از جمله پخشان عزیزی و وریشه مرادی، قربانی تسویه حساب جمهوری اسلامی با جنبش آزادیخواهانه و برابریطلبانهی مردم ایران شوند.
آبان ۱۴۰۳
بند زنان اوین»
#نه_به_اعدام #پخشان_عزیزی #وریشه_مرادی #بیانیه #بند_زنان_اوین #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
حورا نیکبخت، زندانی سیاسی: خاورمیانه به «زن، زندگی، آزادی» محتاج است
حورا نیکبخت، زندانی سیاسی زن محبوس در زندان اوین، با انتشار نامهای شرایط و روحیات پخشان عزیزی و وریشه مرادی دو زندانی سیاسی محکوم به اعدام کُرد را توصیف میکند. میگوید: «پازل زندگی همهی ساکنان خاورمیانه به قطعهی لغو حکم اعدام پخشان، وریشه و تکتک زنان و مردانی که برای آزادی مبارزه میکنند نیاز دارد و پخشانها و وریشههای آزاد را میخواهد و به ژن، ژیان، ئازادی محتاج است.
حالا خاورمیانه بگوید، دو زنِ کوردِ بزرگ شده در مناطق اهل تسنن دادخواهیشان را به کجا ببرند؟!»
متن کامل این نامه را در ادامه بخوانید:
از انتهای شمالی بزرگراه «یادگار امام»، زندان اوین مینویسم. از این سرآمد یادگارهای خمینی و از زندانیان بند زنان اوین.
سال گذشته پس از مراجعه به پزشک و تشخیص علائمی که هیچکدام مشکلات جسمی مشخصی را نشان نمیداد، برایم مسافرت، کویر، یوگا و دوستی با آدمهای شاد تجویز شد. پزشک معتقد بود همینها حال مرا خوب میکردند. حال اما اینجا هستم. جایی که هیچکدام از آنها میسر نیست. اما با زنان مبارز، مقاوم و امیدوار اوین هستم.
اینجا آرمانشهر نیست اما ویرانشهری هم که برخی به تصویر کشیدهاند نیست. ویرانشهر جلوهدادن اینجا برای امتیاز گرفتن از حکومت فاشیستی است و لاغیر.
اگر بخواهم از این زنان مقاوم نام ببرم، بیاغراق نام پخشان عزیزی و وریشه مرادی را در ردیفهای ابتدایی میآورم؛ دو زنی که محکوماند به اعدام (قتل حکومتی).
پخشان عزیزی را اولبار در حیاط بند دیدم. نه بابت موهایی که بر اثر موقعیتها و شرایط دهشتناک سفید شدهاند که بر اساس پختگی و آرامش منحصر به فردش، تصور کردم از من سالها بزرگتر است. در جواب سوال «اتهام شما چیه؟» تلخخندی زد و گفت «زن بودن و کورد بودن.»
تا روزی که خبر حکم اعدامش به بند رسید، همچنان تصور میکردم خیلی بزرگتر است و عجیب اینکه هنوز هم حس میکنم با زنی که دو برابر من زندگی کرده، روبرویم.
باید خیلی بزرگ باشی که نگذاری حتا پشت سر کسی که جانت برایش مهم نیست صحبت کنند. باید خیلی بزرگ باشی که در عین زیر حکم اعدام بودن، حواست به همه باشد و مددکار بودنت را لحظهای فراموش نکنی. باید چقدر بزرگ باشی که بارها به همبندها تاکید کنی در شعارهای #نه_به_اعدام نامت را نیاورند و وقتی بفهمی کسی میخواهد دربارهات بنویسد، چندین بار تکرار کنی که اشاره به دیگر محکومان به اعدام را فراموش نکند.
.
پخشان عمیقا باور دارد که فقط جسمش زندانی است و فکر، اندیشه و احساسش به خاورمیانه، آزادند. زنی که از کودکی مهر تجزیهطلبی، شهروند نبودن و جنس دوم بودن بر او خورده و در سال ۸۸ نیز با همین اتهامات بازداشت شد. پخشان با چگونه حبس کشیدنش نشان داد از مرگ نمیترسد؛ از زندگیِ بدون عزت میهراسد و همیشه برای زندگی آزاد و با شرافت مبارزه کرده است. ابلاغ حکم اعدام ذرهای تغییر در روند زندگی روزانهاش ایجاد نکرده؛ هیچ چیزی در برنامهی تغذیه، نظافت، ورزش و مطالعهاش جابهجا نشده است.
زنی که ماهها در سلول انفرادی بوده، بدون کتاب، بدون تماس و ملاقات، برای شام #کارزار_سهشنبههای_نه_به_اعدام، در حجمی بالا غذا میپزد.
آنچه پخشان در مواجهه با داعش تجربه کرده، برای بسیاری غیر قابل تصور است. زنی که محکوم است به مددکار بودن و انجام وظیفه فراتر از مرزهایی که برای آن اعتباری هم قائل نبوده.
وریشه را که به خواست خودش جوانا صدایش میکنیم، اولبار در راهروی بند دیدم. طمأنینهاش در صحبت، ظاهر همیشه مرتب و هماهنگی بین رنگها در پوشش و موگیرهای کوچک بر گیسوان همیشه بافتهاش توجه را جلب میکند و برای ذهنی که به کلیشه عادت دارن، زنی میسازد که به اصطلاح آب هم در دلش تکان نخورده است.
نشست و برخاست بیشتر هم با او، بدون شناخت دقیق از روزگاری که سپری کرده، این خیال خام را خامتر میکند: به درستنویسی و ویرایش علاقهمند است و دوست دارد به زبان فارسی، زبان دومش هم کاملا بیغلط بنویسد؛ پیوسته کتاب سفارش میدهد و مطالعه میکند؛ با دقت و حوصله برای کفی گولیلوانک درست میکند. حتا در اعتصاب غذای بیست روزهاش هم ناخوشیای در گفتار و رفتارش دیده نمیشد و فقط صورت و بدنِ به شدت تحلیل رفتهاش از سرِ ضمیرش خبر میدادند.
باید بخواهی بدانی چرا و چطور اینجاست. اشکهایش که موقع تعریف شکل بازجویی و اعدام فرزاد کمانگر سرازیر میشوند، خیال خامت را میسوزانند و خاکستر میکنند.
اینکه بعد از اینهمه سال، همان بازجوی فرزاد او را هم بازجویی کرده لبخندی پر غرور بر لبش مینشاند.
ادامه را اینجا بخوانید:
https://tinyurl.com/nsnk73uw
#حورا_نیکبخت #پخشان_عزیزی #وریشه_مرادی #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
حورا نیکبخت، زندانی سیاسی زن محبوس در زندان اوین، با انتشار نامهای شرایط و روحیات پخشان عزیزی و وریشه مرادی دو زندانی سیاسی محکوم به اعدام کُرد را توصیف میکند. میگوید: «پازل زندگی همهی ساکنان خاورمیانه به قطعهی لغو حکم اعدام پخشان، وریشه و تکتک زنان و مردانی که برای آزادی مبارزه میکنند نیاز دارد و پخشانها و وریشههای آزاد را میخواهد و به ژن، ژیان، ئازادی محتاج است.
حالا خاورمیانه بگوید، دو زنِ کوردِ بزرگ شده در مناطق اهل تسنن دادخواهیشان را به کجا ببرند؟!»
متن کامل این نامه را در ادامه بخوانید:
از انتهای شمالی بزرگراه «یادگار امام»، زندان اوین مینویسم. از این سرآمد یادگارهای خمینی و از زندانیان بند زنان اوین.
سال گذشته پس از مراجعه به پزشک و تشخیص علائمی که هیچکدام مشکلات جسمی مشخصی را نشان نمیداد، برایم مسافرت، کویر، یوگا و دوستی با آدمهای شاد تجویز شد. پزشک معتقد بود همینها حال مرا خوب میکردند. حال اما اینجا هستم. جایی که هیچکدام از آنها میسر نیست. اما با زنان مبارز، مقاوم و امیدوار اوین هستم.
اینجا آرمانشهر نیست اما ویرانشهری هم که برخی به تصویر کشیدهاند نیست. ویرانشهر جلوهدادن اینجا برای امتیاز گرفتن از حکومت فاشیستی است و لاغیر.
اگر بخواهم از این زنان مقاوم نام ببرم، بیاغراق نام پخشان عزیزی و وریشه مرادی را در ردیفهای ابتدایی میآورم؛ دو زنی که محکوماند به اعدام (قتل حکومتی).
پخشان عزیزی را اولبار در حیاط بند دیدم. نه بابت موهایی که بر اثر موقعیتها و شرایط دهشتناک سفید شدهاند که بر اساس پختگی و آرامش منحصر به فردش، تصور کردم از من سالها بزرگتر است. در جواب سوال «اتهام شما چیه؟» تلخخندی زد و گفت «زن بودن و کورد بودن.»
تا روزی که خبر حکم اعدامش به بند رسید، همچنان تصور میکردم خیلی بزرگتر است و عجیب اینکه هنوز هم حس میکنم با زنی که دو برابر من زندگی کرده، روبرویم.
باید خیلی بزرگ باشی که نگذاری حتا پشت سر کسی که جانت برایش مهم نیست صحبت کنند. باید خیلی بزرگ باشی که در عین زیر حکم اعدام بودن، حواست به همه باشد و مددکار بودنت را لحظهای فراموش نکنی. باید چقدر بزرگ باشی که بارها به همبندها تاکید کنی در شعارهای #نه_به_اعدام نامت را نیاورند و وقتی بفهمی کسی میخواهد دربارهات بنویسد، چندین بار تکرار کنی که اشاره به دیگر محکومان به اعدام را فراموش نکند.
.
پخشان عمیقا باور دارد که فقط جسمش زندانی است و فکر، اندیشه و احساسش به خاورمیانه، آزادند. زنی که از کودکی مهر تجزیهطلبی، شهروند نبودن و جنس دوم بودن بر او خورده و در سال ۸۸ نیز با همین اتهامات بازداشت شد. پخشان با چگونه حبس کشیدنش نشان داد از مرگ نمیترسد؛ از زندگیِ بدون عزت میهراسد و همیشه برای زندگی آزاد و با شرافت مبارزه کرده است. ابلاغ حکم اعدام ذرهای تغییر در روند زندگی روزانهاش ایجاد نکرده؛ هیچ چیزی در برنامهی تغذیه، نظافت، ورزش و مطالعهاش جابهجا نشده است.
زنی که ماهها در سلول انفرادی بوده، بدون کتاب، بدون تماس و ملاقات، برای شام #کارزار_سهشنبههای_نه_به_اعدام، در حجمی بالا غذا میپزد.
آنچه پخشان در مواجهه با داعش تجربه کرده، برای بسیاری غیر قابل تصور است. زنی که محکوم است به مددکار بودن و انجام وظیفه فراتر از مرزهایی که برای آن اعتباری هم قائل نبوده.
وریشه را که به خواست خودش جوانا صدایش میکنیم، اولبار در راهروی بند دیدم. طمأنینهاش در صحبت، ظاهر همیشه مرتب و هماهنگی بین رنگها در پوشش و موگیرهای کوچک بر گیسوان همیشه بافتهاش توجه را جلب میکند و برای ذهنی که به کلیشه عادت دارن، زنی میسازد که به اصطلاح آب هم در دلش تکان نخورده است.
نشست و برخاست بیشتر هم با او، بدون شناخت دقیق از روزگاری که سپری کرده، این خیال خام را خامتر میکند: به درستنویسی و ویرایش علاقهمند است و دوست دارد به زبان فارسی، زبان دومش هم کاملا بیغلط بنویسد؛ پیوسته کتاب سفارش میدهد و مطالعه میکند؛ با دقت و حوصله برای کفی گولیلوانک درست میکند. حتا در اعتصاب غذای بیست روزهاش هم ناخوشیای در گفتار و رفتارش دیده نمیشد و فقط صورت و بدنِ به شدت تحلیل رفتهاش از سرِ ضمیرش خبر میدادند.
باید بخواهی بدانی چرا و چطور اینجاست. اشکهایش که موقع تعریف شکل بازجویی و اعدام فرزاد کمانگر سرازیر میشوند، خیال خامت را میسوزانند و خاکستر میکنند.
اینکه بعد از اینهمه سال، همان بازجوی فرزاد او را هم بازجویی کرده لبخندی پر غرور بر لبش مینشاند.
ادامه را اینجا بخوانید:
https://tinyurl.com/nsnk73uw
#حورا_نیکبخت #پخشان_عزیزی #وریشه_مرادی #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
ویدا ربانی: اعتصاب کردیم چون راه دیگری پیش روی خود نمیبینیم
نامهای از قلب درد و مقاومت
ویدا ربانی، روزنامهنگار و زندانی سیاسی، از بند زنان زندان اوین، در نامهای تکاندهنده وضعیت اسفناک زندانیان سیاسی، بیتوجهی به حقوق اولیه آنها، و محرومیتهای سیستماتیک در حق درمان را به تصویر کشیده است. او و مطهره گونهای، دانشجوی اخراجی ترم آخر. دندانپزشکی، برای اعتراض به شرایط درمانی نرگس محمدی و دیگر همبندیهای خود، از ۲۸ آبان ماه اعتصاب غذا کردهاند؛ اقدامی که از سر استیصال و درد صورت گرفته، اما فریادی است علیه بیعدالتی.
این نامه، علاوه بر شرح شرایط طاقتفرسای جسمی و روحی زندانیان، به وضعیت هشداردهنده محرومیت از درمان و استفاده از فشارهای روانی و جسمی بر زندانیان سیاسی اشاره میکند. ویدا با صداقت و جسارت، از نظامی مینویسد که حتی نیازهای ابتدایی انسانی را دستمایهی تنبیه و کنترل قرار داده است. متن کامل این نامه، فراخوانی است برای توجه، همبستگی و عمل.
متن کامل نامه را به نقل از رسانه ایرانوایر بخوانید:
روی برانکارد چرخدار میآید توی بند، مردمک چشمهای سیاه و درشتش گشاد شده و با اینکه مدام به اطرافش و به انبوه جمعیتی که دورهاش کردهاند نگاه میکند، اما انگار چیزی نمیبیند یا وارد جای عجیب و ناآشنایی شده است. با نگاه خیره و مبهوتش چشم در چشم میشوم، بلند صدایش میزنم، نرگس؟ نگاه میکند اما انگار من را نمیشناسد.
پرسنل زندان میگويند ببریدش بالا. صدای اعتراضها زندانیها بلند میشود که این کار ما نیست، چطور ببریم و...
چند زندانی رای باز مرد و یکی دو مرد که از پرسنل زندان هستند دارند بحث میکنند که چطور برانکارد با پایههای چرخدار را از دو ردیف پلههای بند زنان بالا ببرند. بالاخره برانکارد را سر و ته، طوری که سر نرگس پایین است از پلهها بالا میبرند.
میآیند توی اتاق سه، میخواهند نرگس را بلند کنند و بگذارند روی تخت خودش، پای راستش تا بالای ران توی آتل است و نباید خم شود. وقتی میخواهند بلندش کنند نرگس کمی به خودش میآید. میگوید اگر پا خم شود با وجود جراحی استخوان میشکند، ده دقیقهای بگو مگو میکنند و در آخر نرگس میگوید اجازه نمیدهم، کار شما نیست.
بیسیم میزنند و با ما شرط میکنند که در تمام مسیر هیچ زندانی نباشد تا پرسنل آمبولانس بیمارستان بیاید و او را جابهجا کنند. اول به خاطر اینکه بندان زنان امنیتی است اجازه ورود به آنها نداده بودند.
بالاخره نرگس را از روی برانکارد بلند میکنند. تخت زندان خیلی کوتاه است و تا او را بگذارند روی تخت فریادش بلند میشود: «پااااام، آخ پااام، سپیده پام پام پام....صدای دلخراش و هق هق گریه بلند میشود.
یکی دو بار تلاش میکنند، بلندش میکنند و بالاخره میگذارند روی تخت و میروند! تنها ۴۸ ساهت از جراحیش گذشته، درد در چهرهاش پیداست. صدای هق هق گریه به تدریج آرامتر میشود. مهوش و سپیده اتاق را خلوت میکنند، نرگس دوست ندارد کسی حال و روزش را ببیند.
یک ساعت بعد رفتم نگاهی به نرگس انداختم، چشمانش قرمز و پف کرده بود، گریه نمیکرد اما از درد اشک در چشمانش حلقه میزد و به پایین میغلتید. اینبار مرا شناخت، شروع با خندیدن کرد و گفت باور کن همش داشتم به مصطفی(نیلی، وکیلش) میگفتم برای ویدا شیرینی بخر.
و برای بقیه توضیح میداد: «دفعه قبل که از بیمارستان برگشتم ویدا یک جعبه شیرینی فرانسه توی وسایل پیدا کرد و با ذوق بازش کرد ولی تویش نان بربری بود. آنقدر غر زد که اینبار هی به مصطفی گفتم شیرینی را فراموش نکنی.»
نمیتوانم به صورتش نگاه کنم. برمیگردم از این وضعیت فرار کنم توی تختم، جوانا (وریشه مرادی) کنار تخت ایستاده، یک لیوان آب جوش که چند آلو بخارا داخل آن انداخته را هم میزند و میپرسد. نرگس چطوره؟
تختمان مشترک است، او طبقه بالای تخت است.
من فقط خشم و بغضم را قورت میدهم و میپرسم زخم عثنیعشر با آب جوش و آلوچه درمان میشه؟ بدبخت داری از خونریزی میمیری.
وریشه بعد از آن اعتصاب غذای طولانی حالا خونریزی دارد. مستقیم نمیگویند اما ما میدانیم چون در مراسمهای اعتراض به اعدام شرکت کرده اعزامش به بیمارستان را لغو کردهاند. فقط او نبود، بدون اینکه مستقیما بگویند هر کسی در اعتراض به اعدامها شرکت داشت را به نحوی تنبیه کردند. بسته به اینکه زندانی چه چیزی داشته باشد که بشود از آن محرومش کرد، از تحویل ندادن وسایل تا قطع تلفن و ملاقات و اعزام به بیمارستان.
مدتی است که میگويند ملاقات حضوری و ملاقات خصوصی با همسر امتیاز است و در صورت حسن رفتار به زندانی تعلق میگیرد.
ادامه را در لینک زیر بخوانید:
https://tinyurl.com/3xfhxhzd
#بیانیه #ویدا_ربانی #مطهره_گونه_ای #بند_زنان_اوین #نرگس_محمدی #وریشه_مرادی #پخشان_عزیزی #حق_درمان #اعتصاب_غذا #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
نامهای از قلب درد و مقاومت
ویدا ربانی، روزنامهنگار و زندانی سیاسی، از بند زنان زندان اوین، در نامهای تکاندهنده وضعیت اسفناک زندانیان سیاسی، بیتوجهی به حقوق اولیه آنها، و محرومیتهای سیستماتیک در حق درمان را به تصویر کشیده است. او و مطهره گونهای، دانشجوی اخراجی ترم آخر. دندانپزشکی، برای اعتراض به شرایط درمانی نرگس محمدی و دیگر همبندیهای خود، از ۲۸ آبان ماه اعتصاب غذا کردهاند؛ اقدامی که از سر استیصال و درد صورت گرفته، اما فریادی است علیه بیعدالتی.
این نامه، علاوه بر شرح شرایط طاقتفرسای جسمی و روحی زندانیان، به وضعیت هشداردهنده محرومیت از درمان و استفاده از فشارهای روانی و جسمی بر زندانیان سیاسی اشاره میکند. ویدا با صداقت و جسارت، از نظامی مینویسد که حتی نیازهای ابتدایی انسانی را دستمایهی تنبیه و کنترل قرار داده است. متن کامل این نامه، فراخوانی است برای توجه، همبستگی و عمل.
متن کامل نامه را به نقل از رسانه ایرانوایر بخوانید:
روی برانکارد چرخدار میآید توی بند، مردمک چشمهای سیاه و درشتش گشاد شده و با اینکه مدام به اطرافش و به انبوه جمعیتی که دورهاش کردهاند نگاه میکند، اما انگار چیزی نمیبیند یا وارد جای عجیب و ناآشنایی شده است. با نگاه خیره و مبهوتش چشم در چشم میشوم، بلند صدایش میزنم، نرگس؟ نگاه میکند اما انگار من را نمیشناسد.
پرسنل زندان میگويند ببریدش بالا. صدای اعتراضها زندانیها بلند میشود که این کار ما نیست، چطور ببریم و...
چند زندانی رای باز مرد و یکی دو مرد که از پرسنل زندان هستند دارند بحث میکنند که چطور برانکارد با پایههای چرخدار را از دو ردیف پلههای بند زنان بالا ببرند. بالاخره برانکارد را سر و ته، طوری که سر نرگس پایین است از پلهها بالا میبرند.
میآیند توی اتاق سه، میخواهند نرگس را بلند کنند و بگذارند روی تخت خودش، پای راستش تا بالای ران توی آتل است و نباید خم شود. وقتی میخواهند بلندش کنند نرگس کمی به خودش میآید. میگوید اگر پا خم شود با وجود جراحی استخوان میشکند، ده دقیقهای بگو مگو میکنند و در آخر نرگس میگوید اجازه نمیدهم، کار شما نیست.
بیسیم میزنند و با ما شرط میکنند که در تمام مسیر هیچ زندانی نباشد تا پرسنل آمبولانس بیمارستان بیاید و او را جابهجا کنند. اول به خاطر اینکه بندان زنان امنیتی است اجازه ورود به آنها نداده بودند.
بالاخره نرگس را از روی برانکارد بلند میکنند. تخت زندان خیلی کوتاه است و تا او را بگذارند روی تخت فریادش بلند میشود: «پااااام، آخ پااام، سپیده پام پام پام....صدای دلخراش و هق هق گریه بلند میشود.
یکی دو بار تلاش میکنند، بلندش میکنند و بالاخره میگذارند روی تخت و میروند! تنها ۴۸ ساهت از جراحیش گذشته، درد در چهرهاش پیداست. صدای هق هق گریه به تدریج آرامتر میشود. مهوش و سپیده اتاق را خلوت میکنند، نرگس دوست ندارد کسی حال و روزش را ببیند.
یک ساعت بعد رفتم نگاهی به نرگس انداختم، چشمانش قرمز و پف کرده بود، گریه نمیکرد اما از درد اشک در چشمانش حلقه میزد و به پایین میغلتید. اینبار مرا شناخت، شروع با خندیدن کرد و گفت باور کن همش داشتم به مصطفی(نیلی، وکیلش) میگفتم برای ویدا شیرینی بخر.
و برای بقیه توضیح میداد: «دفعه قبل که از بیمارستان برگشتم ویدا یک جعبه شیرینی فرانسه توی وسایل پیدا کرد و با ذوق بازش کرد ولی تویش نان بربری بود. آنقدر غر زد که اینبار هی به مصطفی گفتم شیرینی را فراموش نکنی.»
نمیتوانم به صورتش نگاه کنم. برمیگردم از این وضعیت فرار کنم توی تختم، جوانا (وریشه مرادی) کنار تخت ایستاده، یک لیوان آب جوش که چند آلو بخارا داخل آن انداخته را هم میزند و میپرسد. نرگس چطوره؟
تختمان مشترک است، او طبقه بالای تخت است.
من فقط خشم و بغضم را قورت میدهم و میپرسم زخم عثنیعشر با آب جوش و آلوچه درمان میشه؟ بدبخت داری از خونریزی میمیری.
وریشه بعد از آن اعتصاب غذای طولانی حالا خونریزی دارد. مستقیم نمیگویند اما ما میدانیم چون در مراسمهای اعتراض به اعدام شرکت کرده اعزامش به بیمارستان را لغو کردهاند. فقط او نبود، بدون اینکه مستقیما بگویند هر کسی در اعتراض به اعدامها شرکت داشت را به نحوی تنبیه کردند. بسته به اینکه زندانی چه چیزی داشته باشد که بشود از آن محرومش کرد، از تحویل ندادن وسایل تا قطع تلفن و ملاقات و اعزام به بیمارستان.
مدتی است که میگويند ملاقات حضوری و ملاقات خصوصی با همسر امتیاز است و در صورت حسن رفتار به زندانی تعلق میگیرد.
ادامه را در لینک زیر بخوانید:
https://tinyurl.com/3xfhxhzd
#بیانیه #ویدا_ربانی #مطهره_گونه_ای #بند_زنان_اوین #نرگس_محمدی #وریشه_مرادی #پخشان_عزیزی #حق_درمان #اعتصاب_غذا #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📅 تاریخ: شنبه، ۳۰ نوامبر ۲۰۲۴
🕙 ساعت: ۱۶:۳۰
📍 مکان:Jernbanetorge Oslo Norge
امشب شبکه ایرانیان نروژ به رسم شب کریسمس نروژیان تظاهرات مشعلی برگزار کرد که همراه با پرفورمنسی اعتراضی بود تا توجه جامعه و دولت نروژ را به ماشین اعدامِ نظام اسلامی در ایران، جلب کرده و خواهان توقف فوری احکام اعدام شوند.
#بچه_های_اکباتان #پخشان_عزیزی #وریشه_مرادی
#بچههای_اکباتان #نه_به_جمهورى_اسلامى #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
🕙 ساعت: ۱۶:۳۰
📍 مکان:Jernbanetorge Oslo Norge
امشب شبکه ایرانیان نروژ به رسم شب کریسمس نروژیان تظاهرات مشعلی برگزار کرد که همراه با پرفورمنسی اعتراضی بود تا توجه جامعه و دولت نروژ را به ماشین اعدامِ نظام اسلامی در ایران، جلب کرده و خواهان توقف فوری احکام اعدام شوند.
#بچه_های_اکباتان #پخشان_عزیزی #وریشه_مرادی
#بچههای_اکباتان #نه_به_جمهورى_اسلامى #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«پخش تراکت توسط بچههای فعال اصفهان در مخالفت با احکام اعدامی که جمهوری اسلامی برای معترضین صادر میکنه
به امید آزادی ایران»
#اصفهان #نه_به_اعدام #بچه_های_اکباتان #بچههای_اکباتان #نه_به_جمهورى_اسلامى #پخشان_عزیزی #وریشه_مرادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
به امید آزادی ایران»
#اصفهان #نه_به_اعدام #بچه_های_اکباتان #بچههای_اکباتان #نه_به_جمهورى_اسلامى #پخشان_عزیزی #وریشه_مرادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«پرفورمنس سکوت» مقابل دادگاه لاهه، امروز ۱۰ /دسامبر/۲۰۲۴ همزمان با روز جهانی حقوق بشر.
به نام عدالت، به نام حق، به نام انسانیت و وجدانهای بیدار.
امروز، در سکوتی پر از اعتراض و خشم فروخورده، مقابل دادگاه بینالمللی لاهه ایستادیم تا فریاد بزنیم:
نه به اعدام، نه به گرفتن زندگی از جوانانی که هنوز میتوانند به آینده،به زندگی امید داشته باشند.
ما به سهم خود، در برابر ظلم ایستادهایم و هرآنچه در توان داریم برای زنده نگهداشتن امید و عدالت انجام میدهیم.
این مبارزه برای عدالت، برای کرامت انسانی، و برای آیندهای عاری از چرخه مرگ است.
برای #پخشان_عزیزی #وریشه_مرادی
#میلاد آرمون
#حسین_نعمتی،
#امیرمحمد_خوشاقبال
#علیرضا_برمرزپورناک
#علیرض_کفایی
#نوید_نجاران
و همه آنانی که هنوز حکمهای اعدامشان اجرا نشده، ایستادهایم.
امید زنده است، و جهان باید بداند: هیچچیز نمیتواند جلوی نور خواستهمان برای زندگی، آزادی و شرافت انسانی را بگیرد.
ما صدای این جوانانیم، و تا آخرین نفس مبارزه خواهیم کرد.
#نه_به_اعدام
#بچه_های_اکباتان
#زن_زندگی_آزادی
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
به نام عدالت، به نام حق، به نام انسانیت و وجدانهای بیدار.
امروز، در سکوتی پر از اعتراض و خشم فروخورده، مقابل دادگاه بینالمللی لاهه ایستادیم تا فریاد بزنیم:
نه به اعدام، نه به گرفتن زندگی از جوانانی که هنوز میتوانند به آینده،به زندگی امید داشته باشند.
ما به سهم خود، در برابر ظلم ایستادهایم و هرآنچه در توان داریم برای زنده نگهداشتن امید و عدالت انجام میدهیم.
این مبارزه برای عدالت، برای کرامت انسانی، و برای آیندهای عاری از چرخه مرگ است.
برای #پخشان_عزیزی #وریشه_مرادی
#میلاد آرمون
#حسین_نعمتی،
#امیرمحمد_خوشاقبال
#علیرضا_برمرزپورناک
#علیرض_کفایی
#نوید_نجاران
و همه آنانی که هنوز حکمهای اعدامشان اجرا نشده، ایستادهایم.
امید زنده است، و جهان باید بداند: هیچچیز نمیتواند جلوی نور خواستهمان برای زندگی، آزادی و شرافت انسانی را بگیرد.
ما صدای این جوانانیم، و تا آخرین نفس مبارزه خواهیم کرد.
#نه_به_اعدام
#بچه_های_اکباتان
#زن_زندگی_آزادی
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
حتی اگر تمام مردم ما را سرکوب کنید، حتی اگر همهمان را به خاک و خون بکشید، بدانید که اگر یک نفر از ما باقی بماند، همان یک نفر بر گور ظلم و ستم شما خواهد رقصید. ما مردمانی هستیم که امید، آزادی، و حقیقت را در قلبهای خود زنده نگه میداریم، و هیچ قدرتی نمیتواند این شعله را خاموش کند. پایان شما نزدیک است، چرا که تاریخ ثابت کرده است، هیچ ظالمی برای همیشه باقی نمیماند. ما برای عدالت و آزادی ایستادهایم، و روزی فرا خواهد رسید که بر ویرانههای استبداد شما، جشن پیروزی بگیریم.
متن و ویدیو از الهام مدرسی از بازداشتشدگان خیزش انقلابی ۱۴۰۱
#نه_به_اعدام #بچههای_اکباتان #بچه_های_اکباتان #پخشان_عزیزی #وریشه_مرادی #عباس_دریس #مجاهد_کورکور #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
متن و ویدیو از الهام مدرسی از بازداشتشدگان خیزش انقلابی ۱۴۰۱
#نه_به_اعدام #بچههای_اکباتان #بچه_های_اکباتان #پخشان_عزیزی #وریشه_مرادی #عباس_دریس #مجاهد_کورکور #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
صدای زندانیان سیاسی باشیم و فراموش نکنیم که در راه انقلاب، هرکسی آن کاری را که «میتواند» باید انجام دهد.
#وریشه_مرادی
#نه_به_اعدام
#نه_به_جمهوری_اسلامی
(طرح و پخش پوستر، از اعضای جوانان محلات ایران)
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
#وریشه_مرادی
#نه_به_اعدام
#نه_به_جمهوری_اسلامی
(طرح و پخش پوستر، از اعضای جوانان محلات ایران)
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
گرافیتی اعتراضی علیه اعدام
آری از شبح، معروف به بنکسی ایران
شهرک اکباتان، ۲۱ دی ماه ۱۴۰۳
#نه_به_اعدام #نه_به_جمهورى_اسلامى #وریشه_مرادی #پخشان_عزیزی #مجاهد_کورکور #مهدی_حسنی #بهروز_احسانی #هنر_اعتراض #گرافیتی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
آری از شبح، معروف به بنکسی ایران
شهرک اکباتان، ۲۱ دی ماه ۱۴۰۳
#نه_به_اعدام #نه_به_جمهورى_اسلامى #وریشه_مرادی #پخشان_عزیزی #مجاهد_کورکور #مهدی_حسنی #بهروز_احسانی #هنر_اعتراض #گرافیتی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech