آموزشکده توانا
53.7K subscribers
33.4K photos
38.5K videos
2.55K files
19.8K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
بیانیه آغاز اعتصاب غذای مطلب احمدیان زندان اوین – ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴

من، مطلب احمدیان، زندانی سیاسی کُرد، اکنون در چهل‌ودو سالگی و در شانزدهمین سال حبس خود، تصمیم گرفته‌ام از دوشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، در اعتراض به نقض فاحش حق درمان و بی‌عدالتی مستمر دستگاه قضایی، دست به اعتصاب غذا بزنم. من به جرم ایستادگی در برابر تبعیض، به ۳۰ سال حبس محکوم شده‌ام؛ نیمی از آن را تاکنون گذرانده‌ام. در این سال‌ها، از شکنجه‌های طاقت‌فرسا در سلول انفرادی و شکستن سه مهره از ستون فقراتم تا محرومیت از ابتدایی‌ترین حقوق انسانی، بارها مرز مرگ و زندگی را لمس کرده‌ام. اما اکنون، وضعیت سلامت جسمی‌ام به مرحله بحران رسیده است. بر اساس نظر صریح پزشکان زندان، بهداری اوین، پزشکی قانونی و پزشکان معتمد دستگاه قضایی، به دلیل توده مشکوک در اثنی‌عشر، فتق شکمی، پارگی دیافراگم، شکستگی مهره‌های کمر و نارسایی نخاعی، باید هرچه سریع‌تر تحت چندین عمل جراحی سنگین و پی‌در‌پی قرار گیرم و دوران نقاهت را در شرایطی خارج از زندان سپری کنم. علیرغم وثیقه ۵۰ میلیارد ریالی که تمامی توان خانواده‌ام را شامل می‌شود و کفالت هفت وکیل و کارمند رسمی دولت، دادستان تهران، بی‌هیچ توجیه قانونی و تنها با لجاجت سیاسی، با توقف حکم و اعزام من به بیرون از زندان برای درمان مخالفت کرده است. من با آگاهی کامل از پیامدهای این تصمیم اعلام می‌کنم که این اعتصاب غذا صرفاً برای خودم نیست. این فریاد اعتراض علیه نظامی است که در ۴۶ سال گذشته حقوق و کرامت هزاران زندانی، به‌ویژه حق درمان را لگدمال کرده است. مسئولیت هرگونه آسیبی که در پی این اعتصاب متوجه من شود، بر عهده‌ی قوه قضائیه، دادستان تهران و نهادهای امنیتی است. آنان باید پاسخگوی این بی‌عدالتی و پیامدهای آن باشند. امروز از من تنها جان رنجورم باقی مانده؛ اما همین جان را به سلاحی برای افشاگری و اعتراض بدل می‌کنم. در برابر ظلم سکوت نخواهم کرد، حتی اگر بهایش جانم باشد.

#مطلب_احمدیان زندان اوین – ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴ #زندان_اوین #اعتصاب_غذا #بیانیه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
قتل سیستماتیک یک زندانی افغان در قزلحصار؛
نامه سرگشاده احمدرضا حائری خطاب به رئیس قوه قضاییه

«جناب محسنی اژه‌ای،
در سال‌های اخیر بارها، چه با نامه‌های سرگشاده و چه از طریق مکاتبات خصوصی با مسئولان، درباره نقض فاحش حقوق بشر در زندان‌های جمهوری اسلامی، به‌ویژه درباره «حق حیات» زندانیان، هشدار داده‌ام. از ساسان نیک‌نفس تا امیرحسین حاتمی، فهرست قربانیان این سیستم بی‌پایان است. در برابر این هشدارها، آنچه نصیب من شده صرفاً پرونده‌سازی‌های مکرر و حبس بوده است. این بار اما، اگر هیچ اقدامی برای پیگیری فاجعه‌ای که در ادامه شرح داده می‌شود صورت نگیرد، و در عوض بار دیگر من هدف پیگرد قرار گیرم، این آخرین نامه‌ام خواهد بود. پس از این، مخاطب من نهادهای بین‌المللی مدافع حقوق بشر خواهند بود.

در روزهای اخیر، نبی بیاتی، زندانی تبعه افغانستان، در زندان قزلحصار جان خود را از دست داد. او که به دلیل رفتار تحقیرآمیز و خلاف آیین‌نامه، دست به اعتصاب غذای خشک زده بود، بدون هیچ‌گونه رسیدگی و در بی‌تفاوتی مطلق مسئولان، جان باخت. مرگی که به‌روشنی مصداق «قتل سیستماتیک» است.

نگارش این گزارش بر اساس مشاهدات عینی و بررسی دقیق صورت گرفته و به درستی آن اطمینان کامل دارم.

هفته گذشته، نبی بیاتی، زندانی محبوس در سالن ۱۹ واحد چهار، به‌همراه سه هم‌بند دیگر به اتهام مشارکت در یک درگیری، به اتاق موسوم به «دربسته» منتقل شد. شخصاً هنگام بازگشت از ملاقات، آنان را در همان محل دیدم و پیگیر وضعیت‌شان شدم. مسئولان وقت وعده دادند که به‌زودی به بند خود یا بندی دیگر در همان واحد منتقل می‌شوند. اما با دخالت فردی به‌نام اسماعیل فرج‌نژاد، یکی از معاونان موسوم به «سلامت»، این وعده زیر پا گذاشته شد.

این چهار زندانی به واحد یک منتقل شدند؛ شلوغ‌ترین و پرتنش‌ترین واحد زندان، که اساساً فرستادن اتباع خارجی به آن برخلاف آیین‌نامه داخلی زندان‌هاست. نبی بیاتی که این تصمیم را ناعادلانه و توهین‌آمیز می‌دانست، صراحتاً اعلام کرد: اگر در این مکان نگه داشته شود، اعتصاب غذای خشک خواهد کرد و حتی لب به آب نخواهد زد. پاسخ معاون سلامت با پوزخند و جمله‌ای توهین‌آمیز همراه بود: «فوقش می‌میری، به درک!» سپس دستور داد او را نه در داخل اتاق، بلکه در راهروی بند ۹ واحد یک ـ محل تردد عمومی زندانیان ـ مستقر کنند.

چهار روز بعد، در حالی‌ که هیچ‌کس سراغی از او نگرفته بود، نبی بیاتی در تنهایی مطلق جان سپرد. این یک مرگ عادی نبود. این یک قتل بود.

برای ما که در بند هستیم، این خبر جانکاه و تکان‌دهنده بود. چگونه است که در این سرزمین، جان انسان تا این اندازه بی‌ارزش شده؟ چگونه است که مرگِ قابل پیش‌گیری یک زندانی، با چنین آرامشی نادیده گرفته می‌شود؟

بارها هشدار داده‌ام که ساختار مدیریتی زندان قزلحصار، به‌ویژه در حوزه‌ای به‌نام «سلامت»، بحرانی و دوگانه است. از یک سو فردی به‌نام قبادی مسئول واحد ۳ و بند سیاسی (که من نیز در آن زندانی‌ام) است، و از سوی دیگر، فرج‌نژاد که عملاً ساختاری مستقل و بی‌پاسخ‌گو دارد. این آشفتگی ساختاری، زمینه‌ساز فجایعی مانند آنچه بر سر نبی بیاتی آمد، شده است.

با وجود اینکه برخی فعالان حقوق بشر نیز در همین زندان حضور دارند و پیگیر این فاجعه بوده‌اند، تا زمان نگارش این نامه، هیچ نماینده‌ای از سوی قوه قضاییه برای بررسی موضوع به زندان اعزام نشده است. این بی‌تفاوتی، در عمل به معنای تأیید قتل یک زندانی است.

قوانین مربوط به اعتصاب غذا برای زندانیان روشن است. نه‌فقط این قوانین رعایت نشد، بلکه حتی اصول انسانی اولیه نیز زیر پا گذاشته شد. اعتصاب غذا، آخرین راهِ انسانی‌ست که دیگر راهی برای احقاق حق خود نمی‌یابد. این صداها را باید شنید، نه خاموش کرد.

اکنون ما در زندان قزلحصار خواستار اعزام فوری هیأتی مستقل، مسئول و دارای اختیار از خارج از ساختار زندان، برای بررسی این جنایت و برخورد قاطع با عاملان آن هستیم. هرگونه بی‌توجهی به این خواسته، بی‌تردید جایگاه قوه قضاییه را نزد افکار عمومی، در داخل و خارج، بیش از پیش تضعیف خواهد کرد.

احمدرضا حائری
زندان قزلحصار
چهارشنبه، ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴»

#یاری_مدنی_توانا #نه_به_جمهوری_اسلامی #بیانیه #احمدرضا_حائری


@Tavaana_TavaanaTech
‏نامه وریشه مرادی، زندانی سیاسی محکوم به اعدام، به معلم اعدامی فرزاد کمانگر 🌱

به نام معلمی که مرگ را به زانو درآورد
سلام فرزاد …
سلام به تویی که دیگر یک نام نیستی؛
راه هستی، فانوسی در مه و صدایی در سکوت تاریخ هستی.

من تو را نه با چشم، که با جان دیده‌ام؛
میان سطرهای خاک‌خورده‌ی دفترهای مدرسه‌ی ده،
لابه‌لای اشک‌های کودکانی که پدرشان از کوه بازنگشت…
تو را میان فریاد بی‌صدای مادری که زبانش را جرم شمردند، شناختم.
تو را نمی‌شناختم،
اما گویی قرن‌هاست که با من هستی، چون حقیقت، چون درد، چون آرمان.

انها که دار را برایت برافراشتند…
نفهمیدند
که دار، قامت کسی را خم نمی‌کند
که به افق ایستاده باشد.
آن‌ها گمان کردند می‌توانند تو را پایان دهند،
غافل از آن‌که تو همان سحرگاه آغاز شدی؛
در لحظه‌ی خاموشی، فریاد شدی،
در مرگ، زاده شدی.
فرزاد،
تو فقط یک معلم نبودی و نیستی، تو فلسفه‌ی زیستن در زمانه‌ی مردگان هستی.

فرزاد، تو جویباری هستی که از رود صمد بهرنگی سرچشمه گرفت؛ در خاک تشنه‌ی کودکان جاری شدی، بی‌آنکه از سنگلاخ بترسد،
تو تجسم صداقت بودی در عصر جعل،
تجسم امید در سرزمینی که واژه‌ها را تیرباران می‌کنند.

می‌خواستی رؤیا را از تخته‌ی کلاس جدا کنی
و به دیوار واقعیت بیاویزی؛
رؤیاهایی که از دل فقر آمده بودند،
اما شکوه‌شان از تمام قصرها بیشتر بود.

آن‌ها بازجویت را به سراغم فرستادند.
گفت: «او هم همین‌جا نشست. نتوانست بماند و …»
و من گفتم:
او توانست
از مرگ، جاودانگی بیافریند.
از سکوت، فریاد بسازد.
از کلاس، قیام خلق کند.
من ادامه‌ی توام، فرزاد.
ادامه‌ی شیرین علم‌هولی،
زنی که عشقش به زندگی، به زبان مادری‌اش، و به آزادی، جرمش شد؛ سر به دار شد
اما نامش را بر کوه و باد و واژه حک کرد.
ادامه‌ی فرهادی
که از مرگ نترسید چون حقیقت را در آغوش کشیده بود.
ادامه‌ی علی حیدریان
که زاگرس در قلبش می‌تپید.
مهدی اسلامیان
که سکوت نکرد و تا لحظه‌ی آخر، لب‌هایش بر حقیقت بسته نشد.
ادامه‌ی تمام آن‌هایی که مرگ را در آغوش کشیدند تا ما بایستیم.
و ما هنوز ایستاده‌ایم.

دست‌هایمان شاید بسته باشند،
اما صدایمان از همیشه بلندتر است.
هر روز، حقیقت را با تازیانه‌ی انکار می‌زنند؛
هر صبح، واژه‌هایمان را در دادگاه بی‌عدالتی محاکمه می‌کنند؛
و ما، با هر زخم، معنا می‌سازیم…
با هر تحقیر، قامت می‌افرازیم…
با هر خفقان، نفس تازه‌ای برای آزادی می‌کشیم.
فرزاد،
تو دیگر نام نیستی.
تو درختی هستی که هر شاخه‌اش
یک معلم است، یک شاعر، یک عصیان گر.
و من؟
من امروز در همان نقطه‌ای ایستاده‌ام که تو ایستادی.
برای من نیز دار را برافراشته‌اند.
اما هراسی در دل ندارم.
زیرا کسی که حقیقت را بر دوش می‌کشد،
در میدان نبرد، تنها ایستادگی را می‌شناسد،
اگر مرگ، تاوان بر دوش کشیدن حقیقت است،
بگذار من نیز بهای آن را بپردازم.
ما زاده شده‌ایم تا بایستیم، نه بگریزیم.
و این راه، راه رفتن نیست…
راه برخاستن است.
تا آخرین کلمه،
تا آخرین کودک،
تا آخرین کوه
که چون زاگرس پابرجاست…
راه تو ادامه دارد، معلمم—
در صدای ما،
در گام‌های استواری که بر خاک می‌کوبیم،
در دل‌هایی که هنوز برای آزادی می‌تپند…
راه تو ادامه دارد،
تا پیروزی.

«دار، ما را نمی‌شکند؛ تنها ریشه‌هایمان را به ژرفای خاک می‌فرستد.»

وریشه مرادی _ زندانی اعدامی ‌بند زنان اوین
اردیبهشت ۱۴۰۴ 🌱

#StopExecution
#فرزاد_کمانگر #شیرین_علمهولی #فرهاد_وکیلی #علی_حیدریان #وریشه_مرادی #پخشان_عزیزی #نه_به_اعدام #بیانیه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
نامه دو زندانی سیاسی به رئیس‌جمهور آمریکا:

«ایران»، با «جمهوری اسلامی» یکی نیست، این حکومت مرزی برای فریبکاری و دروغ نمی‌شناسد

در این نامه سرگشاده، رضا محمدحسینی و زرتشت احمدی راغب، دو زندانی سیاسی در زندان قزل‌حصار، با تأکید بر نقش مردم ایران در تعیین سرنوشت خود، از دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور ایالات متحده، می‌خواهند در مذاکرات احتمالی با جمهوری اسلامی، حقوق بشر، اراده ملت ایران، و هویت تاریخی این کشور، از جمله نام خلیج فارس، نادیده گرفته نشود و به جای تعامل با حکومتی سرکوب‌گر و فاقد مشروعیت، از مردم ایران و آرمان‌های آزادی‌خواهانه‌شان حمایت شود. آن‌ها همچنین از پرزیدنت ترامپ می‌خواهند که در مذاکره با جمهوری اسلامی، موضوعات حقوق بشری، مثل اعدام، شکنجه و سرکوب را مد نظر قرار دهد و رژیم جمهوری اسلامی را برای واگذاری قدرت به مردم تخت فشار بگذارد.

متن این نامه به شرح زیر است:

جناب آقای دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا؛
ملت ایالات متحده آمریکا؛

ما، دو تن از زندانیان سیاسی در زندان قزل‌حصار، با کمال احترام، این نامه را از پشت میله‌های زندان برای شما می‌نویسیم؛ نه با امید به منجی بیرونی، بلکه با باور به نقش تعیین‌کننده مردم ایران در ساختن سرنوشت خود. با این حال، از آنجا که کشور شما نقشی اثرگذار در تحولات جهانی دارد، لازم می‌دانیم نکاتی را درباره مذاکرات و توافق احتمالی با جمهوری اسلامی با شما در میان بگذاریم.

انتخاب ما برای خطاب قرار دادن شما، نه از سر توهم به منجی خارجی، بلکه با اتکا به مطالعه‌ی تاریخ کشوری‌ست که بر پایه قانون اساسی انسانی و نهادهای نیرومند دموکراتیک بنیان گذاشته شده است؛ و همین ویژگی‌هاست که ما را بر آن داشت تا سخن خود را با رئیس‌جمهور ایالات متحده در میان بگذاریم.

جمهوری اسلامی نه نماینده ملت ایران است و نه حکومتی عادی و قابل اعتماد. این نظام، ساختاری ضددموکراتیک، سرکوب‌گر، فاقد مشروعیت مردمی دارد و مسئول جنایت‌های گسترده‌ای است که طی چهار دهه گذشته، هزاران ایرانی و غیرایرانی را قربانی کرده است.

مذاکره با چنین حکومتی، بدون در نظر گرفتن اصولی چون آزادی بیان، رواداری مذهبی، دموکراسی، عدالت اجتماعی، کرامت انسانی و آزادی‌های فردی، نه تنها خواست ملت ایران را نادیده می‌گیرد بلکه به زیان راهبردهای منطقه‌ای و جهانی ایالات متحده خواهد بود.

ایران بدون حکومتی دموکراتیک، همچنان میدان تاخت‌وتاز مافیای قدرت، فساد و خشونت باقی خواهد ماند. حکومتی که قادر به تأمین امنیت و رفاه شهروندان خود نیست، در منطقه نیز جز بحران، بی‌ثباتی و تهدیدی جدی برای سرمایه‌گذاری و امنیت جهانی نخواهد بود.

شایعه شده که ممکن است که شما خلیج فارس را با نامی جعلی بخوانید. لازم به ذکر است که خلیج فارس، نامی‌ست به قدمت تاریخ ایران؛ نه صرفاً یک جغرافیا، بلکه بخشی از هویت تاریخی و فرهنگی ملت ماست. این نام، که در اسناد تاریخی، نقشه‌های معتبر جهانی و منابع بین‌المللی به رسمیت شناخته شده، میراثی از هزاران سال تاریخ ایران است. هر تلاش برای تحریف آن، صرف‌نظر از انگیزه‌های سیاسی یا مصلحت‌گرایی‌های زودگذر، توهینی‌ست به حقیقت تاریخی و هویت فرهنگی این ملت. در این میان، یادآوری می‌کنیم که جمهوری اسلامی—با بحران عمیق مشروعیت داخلی مواجه است—از طرح چنین موضوعاتی در فضای بین‌المللی بهره‌برداری تبلیغاتی می‌کند تا خود را دروغین، مدافع ایران و تمامیت آن جلوه دهد. اما ایران با جمهوری اسلامی یکی نیست. اکثریت قاطع ایرانیان مخالف این حکومت‌اند، اما در عین حال، حس نیرومند ناسیونالیستی و افتخار به تاریخ و هویت خود دارند. این تمایز، در سیاست‌گذاری هوشمندانه و اخلاق‌مدار نسبت به ایران، حیاتی است.

از شما درخواست داریم:
حقوق مدنی مردم ایران را در مرکز هر تصمیم‌گیری درباره آینده ایران قرار دهید.

به جای تعامل با حاکمیتی که از مشروعیت تهی است، با مردم ایران به‌عنوان متحدان پایدار و استراتژیک تعامل کنید.

در مذاکراتتان با رژیم جمهوری اسلامی، جای حقوق بشر، اعدام، شکنجه و سرکوب خالی است و این موضوع موجب نگرانی زندانیان سیاسی و فعالان حقوق بشر و مردم حق‌طلب ایران شده است. در طی همین ماه‌ها که در حال مذاکره با این رژیم بودید، دستگاه اعدام و سرکوب رژیم همچنان فعال بوده و جان انسان‌هایی را که قربانی بی‌عدالتی بوده‌اند، گرفته است.

در جنایت‌ها و سرکوب‌های این حکومت سهیم نشوید؛ با سکوت یا مصالحه، شریک جنایت نشدن نیز مسئولیتی اخلاقی است. مردم ایران از این حکومت گذر کرده‌اند و خواهان سرنگونی آن هستند.
ادامه در لینک زیر:
tinyurl.com/54cdn6ns

#زرتشت_احمدی_راغب #رضا_محمدحسینی #بیانیه #خلیج_فارس #Persian_Gulf
#نه_به_اعدام #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
درگذشت برزان محمدی، موجب اندوه شدیدی بین افرادی که او را می‌شناختند شده است، مردی با قلبی بزرگ، بخشنده، شریف، نماد رفاقت و وفا و مهربانی، مردی با دغدغه آزادی، زحمتکش، یاری‌رسان دردمندان، مدافع حقوق بشر ...

مهدی مسکین‌نواز، از دوستان او بود و در زندان هم در دوره‌ای با او هم‌بند بود.

صدای آقای مسکین‌نواز را بشنوید. او نتوانست جلوی هق هق گریه‌اش را بگیرد. این روزها پیام‌های زیادی از دوستان برزان دریافت کردیم، همه در شوک بودند و ماتم‌زده از فقدان چنین جان شریفی.


#مهدی_مسکین_نواز #برزان_محمدی #بیانیه #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech
تداوم اعتصاب غذای کارزار "سه‌شنبه‌های نه به اعدام" در ۴۱ زندان، در هفته شصت‌وهشتم
صدور حکم اعدام علیه دو زندانی سیاسی

بر اساس گزارش‌های منتشرشده، صدور و اجرای احکام اعدام توسط دادگاه‌های حکومت ولایت فقیه همچنان بدون وقفه ادامه دارد. از ابتدای اردیبهشت‌ماه تاکنون، بیش از ۹۶ زندانی، از جمله یک زن، اعدام شده‌اند؛ یعنی به‌طور میانگین روزانه دست‌کم چهار تن به دار آویخته شده‌اند.

در روزهای اخیر، امین (پیمان) فرح‌آور گیساوندانی، شاعر و زندانی سیاسی اهل گیلان، توسط قاضی احمد درویش‌گفتار به اتهام "بغی و محاربه" به اعدام محکوم شده است. همچنین احسان فریدی، دانشجوی دانشگاه تبریز، نیز از سوی شعبه دوم دادگاه انقلاب تبریز به اتهام "محاربه" به اعدام محکوم گردید. شایان ذکر است که این احکام غیرانسانی بدون امکان دسترسی زندانیان به وکیل منتخب صادر شده‌اند.

ما از نهادهای حقوق بشری و مخالفان اعدام انتظار داریم که با افشای چهره قضاتی که در صدور این احکام نقش دارند، در نهادهای مستقل حقوق بشری علیه آنان طرح شکایت کنند.
در شرایطی که حکومت از حل بحران‌های داخلی و خارجی خود عاجز مانده، شتاب اعدام‌ها افزایش یافته است. مقابله با اعدام در این شرایط، ضرورتی فوری و انکارناپذیر است. در هر گوشه از این سرزمین باید پرچم مبارزه با اعدام را برافراشت و صدای اعتراض را بلند کرد. نباید اجازه داد این حکومت جنایتکار جان شهروندان را به‌راحتی بگیرد. آزادی، حق ملتی‌ است که دهه‌ها برای دستیابی به آزادی، برابری و دموکراسی هزینه‌های سنگینی پرداخت کرده است.
کارزار "سه‌شنبه‌های نه به اعدام"، ضمن گرامی‌داشت یاد برزان محمدی، زندانی سیاسی سابق و از حامیان این کارزار که متأسفانه در سانحه‌ای دلخراش جان باخت، این ضایعه را به خانواده او و تمامی همراهان کارزار تسلیت می‌گوید.
کارزار "سه‌شنبه‌های نه به اعدام"، در روز سه‌شنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، برای شصت‌وهشتمین هفته متوالی، در ۴۱ زندان کشور در اعتصاب غذا خواهد بود:
زندان‌های: قزلحصار (واحد ۳ و ۴)، اوین (بند زنان، بند ۴ و ۸)، زندان مرکزی کرج، تهران بزرگ، خورین ورامین، چوبیندر قزوین، اراک، خرم‌آباد، اسدآباد اصفهان، دستگرد اصفهان، شیبان اهواز، سپیدار اهواز (بند زنان و مردان)، نظام شیراز، عادل‌آباد شیراز (بند زنان و مردان)، زاهدان (بند زنان)، برازجان، رامهرمز، بهبهان، بم، کهنوج، طبس، مشهد، گنبدکاووس، قائم‌شهر، رشت (بند زنان و مردان)، رودسر، حویق تالش، ازبرم لاهیجان، دیزل‌آباد کرمانشاه، اردبیل، تبریز، ارومیه، سلماس، خوی، نقده، میاندوآب، سقز، بانه، مریوان، سنندج و کامیاران.

هفته شصت و هشتم - ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴
#کارزار_سه‌شنبه‌های_نه_به_اعدام
#نه_به_اعدام #پیمان_فرح_آور #احسان_فریدی #برزان_محمدی #بیانیه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زرتشت احمدی راغب، زندانی سیاسی محبوس در زندان قزل‌حصار، هنگام انتشار خبر تلخ درگذشت برزان محمدی در سلول انفرادی بود.
او که از دوستان برزان بود، در پیامی صوتی، از او به عنوان کارگری که قلندروار زندگی می‌کرد نام می‌برد و عشق او به میهن را می‌ستاید.
آقای احمدی راغب از فعالیت‌های برزان و حضور او بر سر مزار جاویدنامان و نیز حمایتش از کارزار سه‌شنبه‌های نه به اعدام سخن گفته و از این کارگر که نگران سرنوشت ایران بود، به نیکی یاد می‌کند.

#برزان_محمدی #زرتشت_احمدی_راغب #بیانیه #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech
صدور حکم اعدام برای احسان فریدی، دانشجوی دانشگاه تبریز، واکنش‌های زیادی به همراه داشته است.
جمعی از دانشجویان دانشگاه تهران در بیانیه‌ای نوشتند:
«ما دانشجویان بر این باوریم که دانشگاه سنگر آزادی ست نه ترس و سرکوب
صرف نظر از عقاید و گرایشات سیاسی دانشجویان هرگونه ایجاد فضای رعب و وحشت برای ممانعت از آزادی بیان و اعمال محکومیت های قرون وسطایی از جمله اعدام و ... از نظر دانشگاه و دانشجویان محکوم است

اعدام یک دانشجو نه اجرای عدالت که نشانه سرکوب سیستماتیک نسلی ست که در یک جامعه آزاد سرمایه های ملی آن کشور محسوب میشود
ما اجازه نمیدهیم مرگ و ارعاب دیوارهای دانشگاه را محاصره کند
ما، دانشجویان ایران، به‌عنوان صدای آینده‌سازان این سرزمین، علیه مجازات اعدام اعتراض میکنیم. اعدام دانشجویان، یعنی اعدام آینده ایران؛ یعنی خاموش کردن صدای دانش، امید و پیشرفت.
دانشگاه، قلب تپنده جامعه، علیه این ستم خواهد ایستاد و برای دفاع از حق حیات، یک‌صدا متحد می‌شود.

مجازات اعدام، ناقض بنیادی‌ترین حق انسانی، یعنی حق حیات است. این مجازات نه‌تنها بازگشت‌ناپذیر است، بلکه به دلیل خطاهای قضایی، خطر سلب حیات بی‌گناهان را به دنبال دارد. اعدام، خشونتی سازمان‌یافته است که نه‌تنها عدالت را محقق نمی‌کند، بلکه چرخه خشونت را تداوم می‌بخشد و جامعه را از مسیر انسانیت و حقوق پایه ای و بنیادین آزادی بیان و ازادی به عنوان ضرورت بقای انسان در مقام انسانی در تمامیت خود دور می‌کند.»


جمعی از دانشجویان دانشگاه آزاد کرج هم در بیانیه‌ای نوشتند:
«ما اعلام می‌کنیم که دانشجو، به‌عنوان قلب تپنده جامعه، هرگز در برابر این جنایت‌ها سکوت نخواهد کرد. صدور احکام اعدام برای دانشجویان، تلاشی مذبوحانه برای مرعوب ساختن قشری است که آگاهی و شجاعتش، پایه‌های سست نظام را به لرزه درآورده است. ما از تمامی نهادهای بین‌المللی، سازمان‌های حقوق بشری، و انسان‌های آزادی‌خواه جهان می‌خواهیم که با فشار حداکثری بر رژیم ایران، مانع از اجرای این حکم غیرانسانی شوند.
ما، دانشجویان، خطاب به حاکم ستمگر هشدار میدهیم: دستان خون‌آلودتان را از جان دانشجویان کوتاه کنید! اعدام احسان فریدی و هر دانشجوی دیگری، نه تنها آتش خشم ملت را خاموش نخواهد کرد، بلکه شعله‌های مقاومت را فروزان‌تر خواهد ساخت. ما تا لغو کامل این حکم و آزادی بی‌قید و شرط احسان فریدی و تمامی زندانیان سیاسی، از پای نخواهیم نشست.»

متن کامل بیانیه را در اسلاید دوم ببینید.

#احسان_فربدی #نه_به_اعدام #بیانیه #دانشجویان #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaamaTech
فراخوانی از پشت میله‌ها: برای ایران، متحد شوید

به قلم #عباس_واحدیان_شاهرودی زندانی سیاسی، عضو بیانیه ۱۴، محبوس در بند ۶/۱ #زندان_وکیل‌آباد مشهد

خامنه‌ای و جمهوری اسلامی برای بقا، حاضر به هر نوع معامله پنهانی با آمریکا هستند؛ معامله‌هایی که کوچک‌ترین سودی برای مردم ایران نخواهد داشت و تنها با هدف تداوم عمر این حکومت جنایتکار و سرکوبگر صورت می‌گیرد. این توافق‌ها نه نشانه‌ی اصلاح، بلکه ابزاری برای بقای استبداد هستند.

من، به‌عنوان کسی که سال‌های زیادی از عمرم را پشت میله‌های زندان گذرانده‌ام، در این برهه حساس تاریخی از همه نیروهای اپوزیسیون، گروه‌های سیاسی و مخالفان جمهوری اسلامی تقاضا دارم که برای یک بار هم که شده، اختلافات را کنار بگذارند و با هدف مشترک سرنگونی این رژیم سرکوبگر، با یکدیگر متحد شوند.

فرصتی شش‌ماهه را تصور کنید: شش ماه وحدت، همدلی، و تمرکز صرف بر پایان دادن به جمهوری اسلامی. شش ماهی که در آن همه‌ی ما، فارغ از مرام سیاسی و سابقه تشکیلاتی، دست در دست هم به جهانیان و دولت‌ها نشان دهیم که مردم ایران خواهان تغییر حکومت‌اند؛ که مردم ایران آزادی می‌خواهند و پایان استبداد را.

بیانیه ۱۴، که خود یکی از امضاکنندگان آن هستم، نمونه‌ای روشن از چنین اتحاد تاریخی است. در این بیانیه، افراد با گرایش‌های مختلف – پادشاهی‌خواه، جمهوری‌خواه، مجاهد، و سایر گروه‌ها – در کنار هم ایستادند، چون هدف، ایران بود، نه منافع شخصی یا گروهی.

اکنون بیش از هر زمان دیگر به این اتحاد نیاز داریم. به خاطر ایران، دعواهای سیاسی را کنار بگذارید. این‌که امروز دعوا بر سر چیست، در برابر فاجعه‌ای که هر روز در ایران جریان دارد، هیچ اهمیتی ندارد. پیش از هر چیز، باید بر سر اصل اول به تفاهم برسیم: سرنگونی جمهوری اسلامی. جنگ قدرت را بگذارید برای فردای آزادی؛ آن روز که مردم ایران با رأی آزاد خود، شکل نظام آینده را تعیین خواهند کرد.

بیایید برای ایران، به خاطر مردمی که زیر فشار، زندان، فقر و گلوله نفس می‌کشند، اختلافات را کنار بگذاریم. اگر هم‌صدا نشویم، صدایمان هرگز شنیده نخواهد شد.

عباس واحدیان شاهرودی
بند ۶/۱ زندان وکیل‌آباد مشهد
اردیبهشت ۱۴۰۴

#نه_به_جمهورى_اسلامى
#اتحاد_رمز_پیروزی #بیانیه
#یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech