آموزشکده توانا
54.7K subscribers
32.7K photos
38.1K videos
2.55K files
19.5K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
تصور کن – نهم: خدعه یا خودفریبی؟

خدعه بود یا خودفریبی یا مسخ دسته جمعی؟ نتیجه یکسان است؛ جز بی‌سامانی نسل‌ها، ویرانی ایران، ناآرامی خاورمیانه و ای بسا تشویش جهان، از حکومت اسلامی چه حاصل شد؟
اصلا این بار تصور نکن! نیاز به تخیل نیست؛ در واقعیت، به عین، با جسم و جان، دیدیم و زیستیم که چه‌گونه تقریبا تمام یک ملت، علی‌رغم همه زینهارهای پیشین، دچار خطر آن «خدعه‌/خودفریبی‌/مسخ» تاریخی شد! 
ضدیت با  کسب‌و‌کار به وسیله دین و مخالفت با حاکمیت فقها، حتی قبل از آن که آن‌ها به حکومت رسمی برسند، تازگی نداشت. اگر عیار روحانیون، طی قرن‌ها، تنگاتنگ قدرت‌ها، پیش‌تر مشخص نشده بود، پس انباشت آن‌ همه مذمت  موعظان و لعن  واعظان  جلوه‌گر در محراب و نفرین منبر  متظاهر و نقد زهد و رد ریا در ادبیات کهن ایران، در آثار کلاسیک یا مدرن و معاصر فارسی، همچنین ملامت مکر ملایان در فولکلور، فرهنگ عامه، از کجا ست؟! شهر قصه یادمان هست. دلزدگی و دوری‌گزینی روشن‌فکران، چه دین‌دارها مثل علی شریعتی و جلال آل‌احمد، و چه لاییک‌ها مثل احمد کسروی، از معمم‌ها برای چه بود؟ 
ولی پرسش محوری من در این پادکست این است که چرا بر یک جمله منسوب به کسروی، بیش‌تر دامن زده شد؟ و ظاهرا خود آخوندها، البته با بیان دیگران، آن را لق‌لقه‌ی زبان‌ها کردند؟ وقتی آن دندان لق را در دهان‌ شیعیان می‌گذاشتند، می‌شد پرسید: چرا «ملت ایران یک حکومت به آخوندها بدهکار است»؟ طلب‌کاری روی چه حسابی؟ اگر منظور چنین بوده که این گوی و این میدان؛ روحانیان بر سر کار بیایند تا مشخص شود علوم دینی/فقهی به درد مدیریت مملکت نمی‌خورد، آیا درست بود، با همین استدلال، آن حکم کذایی را در مورد مومنان ادیان دیگر یا بی‌دین‌ها هم صادر کنیم؟ چرا ایرانی‌ها نتوانستند از حکومت دینی یا دین حکومتی کلیساها در اروپای قرون وسطی عبرت بگیرند؟ مگر آدم‌های دیگر تا همان زمان ۱۳۵۷ تجربه نکرده بودند که جز سکولار‌شدن، راهی به دموکراسی نیست؟

https://tavaana.org/imagine9/

در یوتیوب:
https://youtu.be/m4UeJlm_W-c

در ساندکلاد:
https://soundcloud.com/tavaana/wgmvwi7vtqrd
در کست‌باکس:
https://castbox.fm/episode/id4733738-id590940308

#تصورکن #تصور_کن #پادکست #خمینی #خدعه #انقلاب۵۷ #زن_زندگی_آزادی #مهسا_امینی #انقلاب_ملی #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
و این پایانی است بر این ویروس...

ویدیو ساخته شده توسط یکی از دانشجویان دانشگاه سوره

- نیاز به شرح بیشتری نیست،تصاویر خود سخن می‌گویند، میکس جالبی از تصویر و صدا ...

#مهسا_امینی #انقلاب_ملی #هنر_اعتراض #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کمک کنید زودتر تمومش کنیم...

هر روز بقای جمهوری اسلامی، سراسر خسارت است. از نظر مالی، جانی، محیط زیستی ... .
بیایید زودتر تمامش کنیم!

ادیت: #کمپانی_فرکانس

#سرنگونی_جمهوری_اسلامی
#انقلاب_ملی_ایران
#فرزندان_ایران
#پاینده_ایران
#هنر_اعتراض
#یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM

تولدت مبارک کیان عزیز، محمد حسینی
هیچوقت فراموشت نمی‌کنیم.

سیدمحمد حسینی، متولد دوم اسفند ۱۳۶۱ در کرج بود. پدرش حسن و مادرش صغری، اهل تنکابن بودند و سال‌ها پیش فوت کرده‌اند. یک خواهر و یک برادر، و یک برادر ناتنی دارد که سال‌های زیادی، رابطه چندانی با آنها نداشت و در کمال شهر کرج در یک خانه استیجاری، تنها زندگی می‌کرد.
او را یک روز پس از مراسم چهلم حدیث نجفی و کشته شدن یک بسیجی با خشونت در خانه‌اش بازداشت کردند.

او تا مقطع سیکل (راهنمایی) درس خوانده بود و در شرکت «جوجه‌کشی» مرغک قزوین، کارگر بود؛ کارگری با درآمد ماهانه حدوداً شش میلیون تومان.

محمد حسینی در چند رشته رزمی، از جمله کونگ‌فو و ووشو، حکم قهرمانی داشت. رزمی‌کاری که به گفته کسانی که او را از نزدیک می‌شناختند، شمشیرها و همه آن چیزی که از خانه‌اش، در صداوسیما و خبرگزاری‌های حکومتی به عنوان مستندات جرم علیه او به نمایش درآمد، وسایل ورزش رزمی‌اش بود. خودش هم در فیلم‌های تقطیع‌شده‌ای که از «دادگاه» و همچنین «بازسازی صحنه قتل عجمیان» توسط رسانه‌های حکومتی منتشر شده می‌گوید که این ابزار «برای ورزش بود.»

وکیلش پس از اعدام حکومتی او نوشت: «روایت موکلم همه اشک بود از شکنجه، ضرب وشتم با چشم و دست و پای بسته تا لگد به سر و بیهوشی، از میله آهنی به کف پا و شوکر در قسمت‌های مختلف بدن، مردی که اقرارهایش تحت شکنجه بوده و هیچ وجاهت قانونی ندارد.»
سیدمحمد حسینی را روز ۱۷ دی‌ماه در حالی که خودش نه انتظارش داشت و نه خبر اینکه قرار است کشته شود، اعدام کردند، او را امروز تمام مردم ایران و همه دنیا می‌شناسند، رفتن به مزارش، پختن غذا و توزیع آن و نوشتن نامش بر روی اسکناس یا اعلامیه و بیلبوردهای شهر ...برای گرامیداشت یاد او شده است بخشی از حرکت‌های اعتراضی علیه نظامی که او را قربانی قتل حکومتی کردند.


ویدیو از صفحه هنرمند گرامی:
@ali0mahi

#محمد_حسینی #کیان_حسینی #نه_به_اعدام #انقلاب_ملی #مهسا_امینی‌ #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
جاویدنام میلاد معروفی، امشب باید شمع تولد ۲۶ سالگی‌اش را فوت می‌کرد.

میلاد جوانی پر از انرژی و شور زندگی بود. او سوارکاری می‌کرد و در آن بسیار خبره بود. ۲۶ آبان‌ ۱۴۰۱ با گلوله ماموران در بوکان به‌شدت زخمی شد و یک روز بعد در بیمارستان جان باخت. جمعیت بزرگی از مردم بوکان برای مراسم خاکسپار او در روستای «کوسته» بوکان گرد هم آمدند . مادر میلاد بر مزار فرزندش گفت: «پسرم شهید است. تقدیمش می‌کنم به کردستان. من مادر میلاد نیستم اگر انتقامش را نگیریم.» و پدر نیز گفت: «میلاد شهید کردستان است و انتقامش را می‌گیرم. ۷دی ۱۴۰۱ مراسم چهلمین روز کشته‌شدن میلاد معروفی در روستای کوسته برگزار شد. ماموران سرکوبگر در این مراسم به مردم حمله کردند. آن‌ها با گاز اشک‌آور به منزل یکی از بستگان یورش بردند و پدر و برخی از اعضای خانواده را بازداشت کردند.

میلاد از آغاز اعتراض‌ها تا روز کشته شدنش، بسیار در شبکه‌های اجتماعی فعال بود:

«از موقعی که اعتراضها شروع شد گفت تا شرایط خوب نشه هیچ پست و استوری خارج از بحث اعتراضها در اینستاگرام نمیذاره. حتی یه استوری گذاشت و نوشت هرکسی استوری بی‌مورد بذاره آنفالو می‌کنه. روزی دو تا استوری درباره اعتراضها میذاشت. یه بار از شرایط زندان اوین نوشت و گفت از همه نوع قشر و شغل توش هست. یه شهر کامله. یکی از دوستاش گفت فقط یه سوارکار کم داره. میلاد توی جوابش گفت اگه لازم باشه و کمکی به مردم کشورم بکنه حاضرم برم. زن، زندگی، آزادی برای میلاد مفهوم آزادی و رها شدن یک ملت بود. خیلی خوشحال بود میگفت این بار دیگه کارشون تمومه. »

آخرین استوری اینستاگرام میلاد معروفی این شعر از مولوی بود: «آبی که از دیده چو خون می‌ریزد/خون است بیا ببین که چون می‌ریزد»

منبع نزدیک به خانواده می‌گوید: «ادبیات فارسی خونده بود. عاشق حیوانات بود. همیشه میگفت یه روزی دامپزشک میشم.»

https://tavaana.org/milad_maroofi/
در یوتیوب:
https://youtu.be/KB5YiW1fUZg

#میلاد_معروفی #بوکان #مهسا_امینی #انقلاب_ملی #یادمون_نمیره #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
آرش فروزنده‌جمالی؛ جان شیفته‌ آزادی

میلاد یا آرش فروزنده‌ جمالی، متولد ۳۰ اردیبهشت ۱۳۶۹ بود که بامداد ۲۸ اسفند ۱۴۰۱ جان خود را از دست داد. در برگه فوت صادرشده از بیمارستان شریعتی تهران، دلیل فوت، نارسایی ارگان‌های متعدد، مانند نارسایی کلیوی و نارسایی کبدی عنوان شده است. در حالی ‌که به شهادت خانواده‌اش، هیچ بیماری زمینه‌ای نداشته است.

۱۹ ​اسفند ماه ۱۴۰۱، آرش فروزنده جمالی، ساعتی ربوده و در یک خودرو توسط نیروهای لباس شخصی نگهداری شد. به او یک بطری آب معدنی دادند که نمی‌دانیم حاوی چه سمی بود که حالش به شدت خراب شد، به بیمارستان مراجعه کرد و سرانجام روز ۲۸ اسفند جان سپرد.

او از جوانان آزادی‌خواه بود که حضوری فعال در انقلاب ملی ایران داشت. او پیش‌تر در پستی در اینستاگرام خود نوشته بود: مرگ در شب آزادی را به زندگی در صبح استبداد ترجیح می‌دهم. دادخواه خون عزیزان‌مان هستیم!

هایلایت استوری‌های او در رابطه با انقلاب، نشان می‌دهد که او شیفته آزادی بود. جایی که نوشت: «در راه آزادی نه تنها قدمی به عقب نیست، بلکه لحظه‌ای برای ایستادن هم نیست. مگر جسم، خالی از جان جا بماند.»

او به دوستانش گفته بود: «من کاری را که باید، انجام دادم و تاثیرم را گذاشتم، شک نداشته باشید که این انقلاب چه من باشم و چه نباشم، پیروز خواهد شد.»

تصاویری از آرش به جا مانده که نشان می‌دهد او عاشق آزادی، شادی، خانواده – به خصوص مادرش – محیط زیست و حیوانات بود. او خواستار یک زندگی نرمال بود، مثل خیلی از جوانان انقلابی ایران، اما جمهوری اسلامی جان این جوان پویا را گرفت.

آرش در دست‌نوشته‌ای برای دوست نزدیکش نوشته بود: «فردای آزادی به یاد بیاور کدام خیابان را شانه‌به‌شانه‌ من قدم زدی. فردای آزادی، دوباره قدم بزن به عشق، به خنده، همان خیابان را. که به خون من آزاد شد.»

https://tavaana.org/arash_frouzandeh

در یوتیوب:
https://youtu.be/P9T6Jkt5BKs

#آرش_فروزنده_جمالی #میلاد_فروزنده_جمالی #مهسا_امینی #انقلاب_ملی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM

امروز سه‌شنبه ۲۸ اسفند ماه ۱۴۰۳ مراسم دومین سالگرد جان‌باختن جاویدنام آرش فروزنده جمالی، بر سر مزارش در شهر آبادان برگزار شد

میلاد یا آرش فروزنده‌ جمالی، متولد ۳۰ اردیبهشت ۱۳۶۹ بود که بامداد ۲۸ اسفند ۱۴۰۱ جان خود را از دست داد. در برگه فوت صادرشده از بیمارستان شریعتی تهران، دلیل فوت، نارسایی ارگان‌های متعدد، مانند نارسایی کلیوی و نارسایی کبدی عنوان شده است. در حالی ‌که به شهادت خانواده‌اش، هیچ بیماری زمینه‌ای نداشته است.

۱۹ اسفند ماه ۱۴۰۱، آرش فروزنده جمالی، ساعتی ربوده و در یک خودرو توسط نیروهای لباس شخصی نگهداری شد. به او یک بطری آب معدنی دادند که نمی‌دانیم حاوی چه سمی بود که حالش به شدت خراب شد، به بیمارستان مراجعه کرد و سرانجام روز ۲۸ اسفند جان سپرد.

او از جوانان آزادی‌خواه بود که حضوری فعال در انقلاب ملی ایران داشت. او پیش‌تر در پستی در اینستاگرام خود نوشته بود: مرگ در شب آزادی را به زندگی در صبح استبداد ترجیح می‌دهم. دادخواه خون عزیزان‌مان هستیم!

هایلایت استوری‌های او در رابطه با انقلاب، نشان می‌دهد که او شیفته آزادی بود. جایی که نوشت: «در راه آزادی نه تنها قدمی به عقب نیست، بلکه لحظه‌ای برای ایستادن هم نیست. مگر جسم، خالی از جان جا بماند.»

او به دوستانش گفته بود: «من کاری را که باید، انجام دادم و تاثیرم را گذاشتم، شک نداشته باشید که این انقلاب چه من باشم و چه نباشم، پیروز خواهد شد.»

تصاویری از آرش به جا مانده که نشان می‌دهد او عاشق آزادی، شادی، خانواده – به خصوص مادرش – محیط زیست و حیوانات بود. او خواستار یک زندگی نرمال بود، مثل خیلی از جوانان انقلابی ایران، اما جمهوری اسلامی جان این جوان پویا را گرفت.

آرش در دست‌نوشته‌ای برای دوست نزدیکش نوشته بود: «فردای آزادی به یاد بیاور کدام خیابان را شانه‌به‌شانه‌ من قدم زدی. فردای آزادی، دوباره قدم بزن به عشق، به خنده، همان خیابان را. که به خون من آزاد شد.»

https://tavaana.org/arash_frouzandeh

در یوتیوب:
https://youtu.be/P9T6Jkt5BKs

#آرش_فروزنده_جمالی #میلاد_فروزنده_جمالی #مهسا_امینی #انقلاب_ملی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech