سلامت ذهن و روان در شرایط دشوار، ۸- شکنجه، عواقب جمعی و راههای درمان
ارعاب و شکنجه یک فرد به صورت علنی، ارعاب و شکنجه تمام جامعه است. به همین دلیل همه ما ممکن است نشانههای شکنجهشدن را تا حدی داشته باشیم. فراموش نکنیم که ممکن است آنطور که برای سلامت و رشد بدنی به امکانات، مراقبت و بهداشت روزانه دسترسی داریم، برای سلامت و تقویت و رشد ذهنی و روانی به امکانات مشابه کافی دسترسی نداشته باشیم یا از آن استفاده نکنیم.
از متن:
۳ روش مراقبت و درمان، پس از شکنجه
کمک گرفتن از پزشکان و رواندرمانگران
افزایش آگاهی فرد و اطرافیان
افزایش آگاهی و حمایت عمومی
https://tavaana.org/mental-health-for-prisoners-8/
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#نه_به_شكنجه
@Tavaana_TavaanaTech
ارعاب و شکنجه یک فرد به صورت علنی، ارعاب و شکنجه تمام جامعه است. به همین دلیل همه ما ممکن است نشانههای شکنجهشدن را تا حدی داشته باشیم. فراموش نکنیم که ممکن است آنطور که برای سلامت و رشد بدنی به امکانات، مراقبت و بهداشت روزانه دسترسی داریم، برای سلامت و تقویت و رشد ذهنی و روانی به امکانات مشابه کافی دسترسی نداشته باشیم یا از آن استفاده نکنیم.
از متن:
۳ روش مراقبت و درمان، پس از شکنجه
کمک گرفتن از پزشکان و رواندرمانگران
افزایش آگاهی فرد و اطرافیان
افزایش آگاهی و حمایت عمومی
https://tavaana.org/mental-health-for-prisoners-8/
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#نه_به_شكنجه
@Tavaana_TavaanaTech
👍7❤3
بیانیه جمعی از فعالان سیاسی درباره آزادی بیان و رسانه در چارچوب «چشمانداز ایران دموکراتیک»
جمعی از فعالان سیاسی داخل کشور با انتشار بیانیهای، اصول و ضرورتهای آزادی بیان و آزادی رسانهها را تشریح کرده و آن را یکی از ارکان اصلی «چشمانداز ایران دموکراتیک» دانستهاند. در این متن آمده است که آزادی بیان پایهگذار جامعهای آزاد و دموکراتیک است و بدون آن، هیچ اصلاح یا تغییر پایداری امکانپذیر نخواهد بود.
بیانیه تأکید میکند که آزادی بیان تنها به معنای سخن گفتن نیست، بلکه شامل شنیدهشدن، دسترسی به اطلاعات و امکان نقد قدرت نیز میشود. به باور نویسندگان، در نظام موجود این حق بهطور سیستماتیک سرکوب شده است.
استفاده از اتهاماتی چون «تبلیغ علیه نظام»، «توهین به مقامات»، «تشویش اذهان عمومی» و «اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی» از جمله ابزارهایی دانسته شده که برای خاموشسازی صداهای منتقد به کار میرود. همچنین به فیلترینگ گسترده، انسداد شبکههای اجتماعی و انحصار رسانهای در اختیار صداوسیما و کارتلهای حکومتی بهعنوان عواملی اشاره شده که جامعه را در فضای بسته سانسور و تبلیغات یکسویه قرار دادهاند.
امضاکنندگان، که خود را جمهوریخواه معرفی کردهاند، اصولی را برای آینده ایران برشمردهاند: لغو جرمانگاری اندیشه و بیان، پایان دادن به قوانین محدودکننده آزادی بیان، استقلال و تنوع رسانهها، رفع سانسور و تضمین دسترسی آزاد به اینترنت، شفافیت و دسترسی عمومی به قراردادها و بودجههای کلان، حمایت از روزنامهنگاران و کنشگران مدنی در برابر تهدید و پیگرد، ترویج فرهنگ نقدپذیری و تفکر انتقادی در نظام آموزشی، و تعیین مرزهای آزادی بیان بر پایه معیارهای جهانی حقوق بشر، محدود به مواردی مانند دعوت به خشونت یا نفرتپراکنی.
در پایان بیانیه آمده است:
«تضمین آزادی بیان و آزادی رسانهها نه تنها پیششرط استقرار جمهوری دموکراتیک است، بلکه ابزاری حیاتی برای جلوگیری از بازتولید استبداد و فساد در آینده به شمار میرود. ایران آزاد و دموکراتیک تنها زمانی تحقق خواهد یافت که هر شهروند بتواند بدون ترس از سانسور، سرکوب یا مجازات، اندیشه و نظر خود را بیان کند.»
این متن به امضای ۳۲ تن رسیده است. از جمله آنان میتوان به سپیده ابطحی، رضا ابراهیمزاده، صدیقه اکبری، سروش افخمی، علیرضا احمدیراد، فرزانه امینی، تیرداد بنکدار، مریم جعفری، هادی خورشیدی، مطهره گونهای، مائده دلبری، علی رحیمی مقدم، آرش زمانی، امید سجنی، حسین سربندی، علی فراهانی، احمد قدیانی، سعید ملائی، آزادی مقدم، لیلا میرغفاری و کامبیز نوروززاده اشاره کرد.
#نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا #ایران
@Tavaana_TavaanaTech
جمعی از فعالان سیاسی داخل کشور با انتشار بیانیهای، اصول و ضرورتهای آزادی بیان و آزادی رسانهها را تشریح کرده و آن را یکی از ارکان اصلی «چشمانداز ایران دموکراتیک» دانستهاند. در این متن آمده است که آزادی بیان پایهگذار جامعهای آزاد و دموکراتیک است و بدون آن، هیچ اصلاح یا تغییر پایداری امکانپذیر نخواهد بود.
بیانیه تأکید میکند که آزادی بیان تنها به معنای سخن گفتن نیست، بلکه شامل شنیدهشدن، دسترسی به اطلاعات و امکان نقد قدرت نیز میشود. به باور نویسندگان، در نظام موجود این حق بهطور سیستماتیک سرکوب شده است.
استفاده از اتهاماتی چون «تبلیغ علیه نظام»، «توهین به مقامات»، «تشویش اذهان عمومی» و «اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی» از جمله ابزارهایی دانسته شده که برای خاموشسازی صداهای منتقد به کار میرود. همچنین به فیلترینگ گسترده، انسداد شبکههای اجتماعی و انحصار رسانهای در اختیار صداوسیما و کارتلهای حکومتی بهعنوان عواملی اشاره شده که جامعه را در فضای بسته سانسور و تبلیغات یکسویه قرار دادهاند.
امضاکنندگان، که خود را جمهوریخواه معرفی کردهاند، اصولی را برای آینده ایران برشمردهاند: لغو جرمانگاری اندیشه و بیان، پایان دادن به قوانین محدودکننده آزادی بیان، استقلال و تنوع رسانهها، رفع سانسور و تضمین دسترسی آزاد به اینترنت، شفافیت و دسترسی عمومی به قراردادها و بودجههای کلان، حمایت از روزنامهنگاران و کنشگران مدنی در برابر تهدید و پیگرد، ترویج فرهنگ نقدپذیری و تفکر انتقادی در نظام آموزشی، و تعیین مرزهای آزادی بیان بر پایه معیارهای جهانی حقوق بشر، محدود به مواردی مانند دعوت به خشونت یا نفرتپراکنی.
در پایان بیانیه آمده است:
«تضمین آزادی بیان و آزادی رسانهها نه تنها پیششرط استقرار جمهوری دموکراتیک است، بلکه ابزاری حیاتی برای جلوگیری از بازتولید استبداد و فساد در آینده به شمار میرود. ایران آزاد و دموکراتیک تنها زمانی تحقق خواهد یافت که هر شهروند بتواند بدون ترس از سانسور، سرکوب یا مجازات، اندیشه و نظر خود را بیان کند.»
این متن به امضای ۳۲ تن رسیده است. از جمله آنان میتوان به سپیده ابطحی، رضا ابراهیمزاده، صدیقه اکبری، سروش افخمی، علیرضا احمدیراد، فرزانه امینی، تیرداد بنکدار، مریم جعفری، هادی خورشیدی، مطهره گونهای، مائده دلبری، علی رحیمی مقدم، آرش زمانی، امید سجنی، حسین سربندی، علی فراهانی، احمد قدیانی، سعید ملائی، آزادی مقدم، لیلا میرغفاری و کامبیز نوروززاده اشاره کرد.
#نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا #ایران
@Tavaana_TavaanaTech
👍14❤1
کفالت سیاسی؛ فراتر از اقدام نمادین و حامل فشار سیاسی
پس از انقلاب ۱۴۰۱، و سرکوب معترضان توسط جمهوری اسلامی، شماری از سیاستمداران اروپایی کفالت سیاسی معترضان زندانی را به عهده گرفتهاند که با احکام سنگین از جمله اعدام مواجه شده بودند.
آذر ۱۴۰۱ مسئله پذیرفتن کفالت سیاسی برخی از زندانیان سیاسی ایرانی توسط برخی از سیاستمداران اروپایی برجسته شد. سیاستمدارانی که اغلب آنان نمایندگان پارلمانهای کشورهای خود هستند، اعلام کردند که کفالت سیاسی برخی از زندانیان سیاسی را پذیرفتهاند.
به عنوان نمونه میتوان مشخصا از این موارد نام برد:
مارتین دیدنهوفن، نماینده پارلمان آلمان، که کفالت سیاسی محمد بروغنی را پذیرفت.
محمد بروغنی ابتدا به اعدام محکوم شده بود بعدتر حکم اعدام او به ۵ سال حبس و ۱۰ سال تبعید تبدیل شد.
کارلوس کاسپر، نماینده پارلمان آلمان که کفالت سیاسی سامان صیدی (یاسین) را پذیرفت.
سامان یاسین ابتدا به اعدام محکوم شده بود بعدتر با وثیقه ۴ میلیاردتومانی برای درمان آزاد شد و از کشور خارج شد.
آزاده رجحان، نماینده ایرانیتبار پارلمان سوئد کفالت سیاسی فرزانه قرهحسنلو را پذیرفت.
فرزانه قرهحسنلو ابتدا به ۲۵ سال حبس محکوم شده بود بعدتر این حکم به ۵ سال حبس در تبعید تبدیل شد.
اردلان شکرآبی نماینده ایرانیتبار پارلمان سوئد، کفالت سیاسی مهدی کرمی را پذیرفت.
مهدی کرمی به اعدام محکوم شده بود و در تاریخ ۱۷ دیماه ۱۴۰۱ اعدام شد.
آرین کاراپت، نماینده ارمنیتبار پارلمان سوئد، کفالت سیاسی آرین فرزامنیا را پذیرفت.
آرین نوجوان ۱۶ سالهای است که به ۲۵ سال حبس و تبعید محکوم شده است.
این صرفا نام تعدادی از نمایندگان اروپایی است که اعلام کردهاند کفالت سیاسی برخی از زندانیان در ایران را که در شرایط بسیار نامطلوبی بسر میبرند پذیرفتهاند و تعداد نمایندگان کفیل بیش از اینهاست.
اما پرسش اصلی برای مخاطب ایرانی احتمالا اینجاست که این کفالت چه تاثیری در حال زندانیان دارد و آیا میتواند به بهبود وضعیت آنان و رهایی آنان از خطر مرگ و اعدام یاری برساند؟
در بیانی خلاصه و ساده بایستی گفت که کفالت سیاسی به معنای تضمین امنیت زندانی در ایران نیست؛ بلکه این کفالت کمک میکند که نام زندانی در افکار عمومی جهان - و از جمله کشورهای اروپایی - بیشتر و بیشتر مطرح شده و هزینه اعمال نقض حقوق او توسط جمهوری اسلامی بسیار بالا برود.
به بیان دیگر، کفالت سیاسی ضمانت حقوقی برای فرد کفیل یا جمهوری اسلامی ایجاد نمیکند بلکه از لحاظ اخلاقی، فشار را از سمت کفیل بر جمهوری اسلامی بالا میبرد....
ادامه را بخوانید:
https://tavaana.org/fa/PolitischePatenschaften
#کفالت_سیاسی #یاری_حقوقی_توانا #مهسا_امینی #انقلاب_۱۴۰۱
@Tavaana_TavaanaTech
پس از انقلاب ۱۴۰۱، و سرکوب معترضان توسط جمهوری اسلامی، شماری از سیاستمداران اروپایی کفالت سیاسی معترضان زندانی را به عهده گرفتهاند که با احکام سنگین از جمله اعدام مواجه شده بودند.
آذر ۱۴۰۱ مسئله پذیرفتن کفالت سیاسی برخی از زندانیان سیاسی ایرانی توسط برخی از سیاستمداران اروپایی برجسته شد. سیاستمدارانی که اغلب آنان نمایندگان پارلمانهای کشورهای خود هستند، اعلام کردند که کفالت سیاسی برخی از زندانیان سیاسی را پذیرفتهاند.
به عنوان نمونه میتوان مشخصا از این موارد نام برد:
مارتین دیدنهوفن، نماینده پارلمان آلمان، که کفالت سیاسی محمد بروغنی را پذیرفت.
محمد بروغنی ابتدا به اعدام محکوم شده بود بعدتر حکم اعدام او به ۵ سال حبس و ۱۰ سال تبعید تبدیل شد.
کارلوس کاسپر، نماینده پارلمان آلمان که کفالت سیاسی سامان صیدی (یاسین) را پذیرفت.
سامان یاسین ابتدا به اعدام محکوم شده بود بعدتر با وثیقه ۴ میلیاردتومانی برای درمان آزاد شد و از کشور خارج شد.
آزاده رجحان، نماینده ایرانیتبار پارلمان سوئد کفالت سیاسی فرزانه قرهحسنلو را پذیرفت.
فرزانه قرهحسنلو ابتدا به ۲۵ سال حبس محکوم شده بود بعدتر این حکم به ۵ سال حبس در تبعید تبدیل شد.
اردلان شکرآبی نماینده ایرانیتبار پارلمان سوئد، کفالت سیاسی مهدی کرمی را پذیرفت.
مهدی کرمی به اعدام محکوم شده بود و در تاریخ ۱۷ دیماه ۱۴۰۱ اعدام شد.
آرین کاراپت، نماینده ارمنیتبار پارلمان سوئد، کفالت سیاسی آرین فرزامنیا را پذیرفت.
آرین نوجوان ۱۶ سالهای است که به ۲۵ سال حبس و تبعید محکوم شده است.
این صرفا نام تعدادی از نمایندگان اروپایی است که اعلام کردهاند کفالت سیاسی برخی از زندانیان در ایران را که در شرایط بسیار نامطلوبی بسر میبرند پذیرفتهاند و تعداد نمایندگان کفیل بیش از اینهاست.
اما پرسش اصلی برای مخاطب ایرانی احتمالا اینجاست که این کفالت چه تاثیری در حال زندانیان دارد و آیا میتواند به بهبود وضعیت آنان و رهایی آنان از خطر مرگ و اعدام یاری برساند؟
در بیانی خلاصه و ساده بایستی گفت که کفالت سیاسی به معنای تضمین امنیت زندانی در ایران نیست؛ بلکه این کفالت کمک میکند که نام زندانی در افکار عمومی جهان - و از جمله کشورهای اروپایی - بیشتر و بیشتر مطرح شده و هزینه اعمال نقض حقوق او توسط جمهوری اسلامی بسیار بالا برود.
به بیان دیگر، کفالت سیاسی ضمانت حقوقی برای فرد کفیل یا جمهوری اسلامی ایجاد نمیکند بلکه از لحاظ اخلاقی، فشار را از سمت کفیل بر جمهوری اسلامی بالا میبرد....
ادامه را بخوانید:
https://tavaana.org/fa/PolitischePatenschaften
#کفالت_سیاسی #یاری_حقوقی_توانا #مهسا_امینی #انقلاب_۱۴۰۱
@Tavaana_TavaanaTech
👍15❤6
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«ما سپر انسانی بودیم!»
روایت هولناک مطهره گونهای از بمباران زندان اوین. مطهره گونهای، فعال سیاسی در گفتوگو با حسین رزاق از لحظات سخت بازداشت خود میگوید.
این ویدئو را استودیو پات منتشر کرده است.
مطهره گونهای، در این گفتگو و پیشتر هم با نوشتن پستهایی درباره حمله موشکی اسرائیل به جمهوری اسلامی و بیتوجهی جمهوری اسلامی به زندانیان گفته است.
او بارها به ترس و وحشت حاکم بر زندانیان اشاره کرده و گفت:
«طبق برنامه ریزیشان قرار نبود زنده بمانیم. حتی موقع انفجارها، درهای سلول را خودمان شکستیم. پاسیارها دستور گرفته بودند که درهای انفرادی و سلولها را باز نکنند.»
او میگوید که در جریان این حمله هوایی، بخشهایی از زندان از جمله بند ۲۰۹ هدف اصابت قرار گرفت. درهای سلولها، حتی در زمان انفجار، همچنان بسته ماندند و جان ۱۵ زن زندانی، از جمله خودش، به شدت در خطر افتاد؛ بدون آنکه کوچکترین اقدامی از سوی مسئولان برای نجات جان آنان صورت گیرد.
صدای زندانیان باشیم
#نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا #زندانیان_سیاسی
@Tavaana_TavaanaTech
روایت هولناک مطهره گونهای از بمباران زندان اوین. مطهره گونهای، فعال سیاسی در گفتوگو با حسین رزاق از لحظات سخت بازداشت خود میگوید.
این ویدئو را استودیو پات منتشر کرده است.
مطهره گونهای، در این گفتگو و پیشتر هم با نوشتن پستهایی درباره حمله موشکی اسرائیل به جمهوری اسلامی و بیتوجهی جمهوری اسلامی به زندانیان گفته است.
او بارها به ترس و وحشت حاکم بر زندانیان اشاره کرده و گفت:
«طبق برنامه ریزیشان قرار نبود زنده بمانیم. حتی موقع انفجارها، درهای سلول را خودمان شکستیم. پاسیارها دستور گرفته بودند که درهای انفرادی و سلولها را باز نکنند.»
او میگوید که در جریان این حمله هوایی، بخشهایی از زندان از جمله بند ۲۰۹ هدف اصابت قرار گرفت. درهای سلولها، حتی در زمان انفجار، همچنان بسته ماندند و جان ۱۵ زن زندانی، از جمله خودش، به شدت در خطر افتاد؛ بدون آنکه کوچکترین اقدامی از سوی مسئولان برای نجات جان آنان صورت گیرد.
صدای زندانیان باشیم
#نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا #زندانیان_سیاسی
@Tavaana_TavaanaTech
🕊17💔7❤5
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زرتشت احمدی راغب از زندان قزلحصار: «نظام با سرکوب و فساد، مردم را به خاک سیاه نشانده است»
زرتشت احمدی راغب، زندانی سیاسی محبوس در زندان قزلحصار، در پیامی صوتی از روند سرکوب، فساد گسترده و نقض آزادیهای اساسی در جمهوری اسلامی انتقاد کرد.
او با یادآوری پروندهسازیهای امنیتی علیه خود از سال ۱۳۹۷ گفت: «کار مرا به زور گرفتند و از همانجا اعتراضاتم را آغاز کردم. دفاع من از حق کار، حق آزادی و حق زندگی بود، نه تبلیغ علیه نظام. جمهوری اسلامی خودش بیشترین تبلیغ منفی را علیه خود میکند.»
این فعال مدنی با اشاره به فقر، فساد، بیآبی و بحران معیشتی در کشور افزود: «در قرن بیستویکم، مردم ایران در منجلاب فساد و فقر گرفتار شدهاند، در حالیکه ثروتهای ملی صرف جنگافروزی و حمایت از گروهها و حکومتهای خارجی در لبنان، فلسطین، سوریه و دیگر کشورها شده است.»
او حکومت جمهوری اسلامی را متهم کرد که با سوءاستفاده از نیروهای نظامی، امنیتی و قضایی، مخالفان و آزادیخواهان را روانه زندان کرده است: «کسانی که برای آزادی و پیشرفت ایران اندیشههای بلند داشتند، امروز پشت میلهها هستند.»
احمدی راغب تأکید کرد مردم ایران خواهان ارتباط با جهان آزاد و صلحجو هستند، نه وابستگی به چین و روسیه: «فرهنگ ایران فرهنگ عشق، دوستی و صلح است. این حکومت است که با سرکوب، پروندهسازی و برچسبزنیهایی مانند جاسوسی و تروریسم، کشور را به قهقرا برده است.»
#بیانیه #زرتشت_احمدی_راغب #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
زرتشت احمدی راغب، زندانی سیاسی محبوس در زندان قزلحصار، در پیامی صوتی از روند سرکوب، فساد گسترده و نقض آزادیهای اساسی در جمهوری اسلامی انتقاد کرد.
او با یادآوری پروندهسازیهای امنیتی علیه خود از سال ۱۳۹۷ گفت: «کار مرا به زور گرفتند و از همانجا اعتراضاتم را آغاز کردم. دفاع من از حق کار، حق آزادی و حق زندگی بود، نه تبلیغ علیه نظام. جمهوری اسلامی خودش بیشترین تبلیغ منفی را علیه خود میکند.»
این فعال مدنی با اشاره به فقر، فساد، بیآبی و بحران معیشتی در کشور افزود: «در قرن بیستویکم، مردم ایران در منجلاب فساد و فقر گرفتار شدهاند، در حالیکه ثروتهای ملی صرف جنگافروزی و حمایت از گروهها و حکومتهای خارجی در لبنان، فلسطین، سوریه و دیگر کشورها شده است.»
او حکومت جمهوری اسلامی را متهم کرد که با سوءاستفاده از نیروهای نظامی، امنیتی و قضایی، مخالفان و آزادیخواهان را روانه زندان کرده است: «کسانی که برای آزادی و پیشرفت ایران اندیشههای بلند داشتند، امروز پشت میلهها هستند.»
احمدی راغب تأکید کرد مردم ایران خواهان ارتباط با جهان آزاد و صلحجو هستند، نه وابستگی به چین و روسیه: «فرهنگ ایران فرهنگ عشق، دوستی و صلح است. این حکومت است که با سرکوب، پروندهسازی و برچسبزنیهایی مانند جاسوسی و تروریسم، کشور را به قهقرا برده است.»
#بیانیه #زرتشت_احمدی_راغب #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💔26❤6👍5🕊2
🔷امید در آستانه مرگ؛
اعدامی دیگر برای نمایش قدرت پوشالی
✍مهدی محمودیان/زندان اوین
🔹من این روزها در کنار جوانی زندانی هستم که نامش امید تباری مقدم است. گذشته از آنکه او نیز مانند بسیاری از ما قربانی یک پرونده سازی پر از تناقض و دروغ شده، اکنون در آستانهی مرگ قرار گرفته است؛ مرگی که نه بر اساس قانون، نه بر اساس عدالت، بلکه صرفاً محصول ارادهی جنایتکارانه نهادهای امنیتی و سیاسی است.
🔹امید در مهرماه سال گذشته در تهران بازداشت شد، به خانههای امن منتقل شد، و بعد از هفتهها بازجویی و بلاتکلیفی، دادگاه قم حکم برائت او را صادر کرد؛ به صراحت اعلام کرد هیچ دلیلی برای ادامهی تعقیب این جوان وجود ندارد. وزارت اطلاعات بلافاصله پس از آزادی او را دوباره بازداشت کرد و اینبار به تهران منتقل کرد؛ گویی قانون و حکم دادگاه هیچ اعتباری ندارد.
🔹بعد از انتقال به اوین و تشکیل پروندهی جدید، بازهم بازپرس جدید به او میگوید نهایتاً حکم یک سال زندان در انتظار اوست. نماینده دادستان در جلسات اول محاکمه نهتنها در خواست حکم اعدام نمیکند، بلکه با توجه به عدم سوسابقه امید و قاعدتا محتویات پرونده از دادگاه درخواست حداقل مجازات را میکند.
🔹به ناگاه و درست پس از آغاز جنگ اخیر، همه چیز تغییر میکند. قاضی صلواتی که در این سالها بارها نشان داده احکامش تابع سیاست است نه عدالت، در جلسه سوم که پس از جنگ برگزار میشود با دست علامت بریدن گردن را به امید نشان داده و میگوید: «میکشمت بالا.»
🔹امروز امید تباری مقدم در حالی محکوم به اعدام است که پروندهاش از آغاز تا امروز مملو از تضاد و بیمنطقی بوده. او هیچ مدرکی علیه خود ندیده، هیچ فرصت دفاع واقعی نداشته و تنها قربانی شرایط سیاسی و نیاز دستگاه امنیتی به «قربانی گرفتن» است.
انچه این روند کثیف و جنایتبار را سخیف تر و غمبارتر میکند این است که این روزها و پس از صدور حکم اعدام، با فشار و تهدید، او را بارها به اتاقهای بازجویی بردهاند و خواستهاند مقابل دوربین بنشیند و چیزهایی بگوید که نه ربطی به پروندهاش دارد و نه هیچ ارتباطی با او. چیزهایی از پیش نوشتهشده که تنها قرار است در سناریوی رسانهای نهادهای امنیتی مصرف شود؛
همان نمایشهای تکراری که سالها برای توجیه بازداشتها و اعدامهای غیرقانونی ساختهاند.
🔹امید در برابر این فشارها تا امروز مقاومت کرده و حاضر نشده تن به اعترافات دروغین بدهد، اما هیچکس نمیداند تا کی میتواند در برابر این شکنجهی روانی و تهدید به مرگ ایستادگی کند. آنها بهخوبی میدانند که اگر پرونده را بر اساس واقعیات بسنجند، حتی یک روز زندان هم برای او قابل توجیه نیست؛ به همین دلیل به دروغ و اعتراف ساختگی متوسل شدهاند تا بعداً حکم اعدامش را به «مدرک» تبدیل کنند.
🔹اعدام امید، تنها پایان زندگی یک جوان نیست؛ بلکه نشانهای است از تداوم همان چرخهی سیاهی که دهههاست در این کشور جان بهترین فرزندانش را گرفته است. امروز نوبت امید است، فردا میتواند نوبت هر کدام از ما باشد کافی است در زمان و مکانی باشیم که مطلوب سناریوی جنایکتاران امنیتی است.
🔹اعدام امید نه یک حکم قضایی، بلکه قتل حکومتی است، قتلی که تنها به خاطر بقا و نمایش این قدرت پوشالی انجام میشود.
🔹امید تباری مقدم امروز میان مرگ و زندگی ایستاده است. مرگ او تنها یک تراژدی شخصی نیست، بلکه نمادی است از شکستن قانون، لگدمال شدن عدالت و تحقیر کرامت انسانی در برابر چشم همهی ما. اگر اعدام شود، نه فقط جان یک بیگناه گرفته شده، بلکه لکهی ننگی بر وجدان جمعی ما باقی خواهد ماند؛ بر سکوتها، بیتفاوتیها و تأخیرهای ما. حفظ جان او تنها مطالبهای انسانی نیست، بلکه محک جدی برای جامعهای است که باید تصمیم بگیرد
میخواهد در برابر این چرخهی مرگ بایستد یا همچنان نظارهگر قربانی شدن انسانهای بیگناه بماند.
- منتشر شده در شبکههای اجتماعی مهدی محمودیان، زندانی سیاسی
#امید_تباری_مقدم #نه_به_اعدام #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
اعدامی دیگر برای نمایش قدرت پوشالی
✍مهدی محمودیان/زندان اوین
🔹من این روزها در کنار جوانی زندانی هستم که نامش امید تباری مقدم است. گذشته از آنکه او نیز مانند بسیاری از ما قربانی یک پرونده سازی پر از تناقض و دروغ شده، اکنون در آستانهی مرگ قرار گرفته است؛ مرگی که نه بر اساس قانون، نه بر اساس عدالت، بلکه صرفاً محصول ارادهی جنایتکارانه نهادهای امنیتی و سیاسی است.
🔹امید در مهرماه سال گذشته در تهران بازداشت شد، به خانههای امن منتقل شد، و بعد از هفتهها بازجویی و بلاتکلیفی، دادگاه قم حکم برائت او را صادر کرد؛ به صراحت اعلام کرد هیچ دلیلی برای ادامهی تعقیب این جوان وجود ندارد. وزارت اطلاعات بلافاصله پس از آزادی او را دوباره بازداشت کرد و اینبار به تهران منتقل کرد؛ گویی قانون و حکم دادگاه هیچ اعتباری ندارد.
🔹بعد از انتقال به اوین و تشکیل پروندهی جدید، بازهم بازپرس جدید به او میگوید نهایتاً حکم یک سال زندان در انتظار اوست. نماینده دادستان در جلسات اول محاکمه نهتنها در خواست حکم اعدام نمیکند، بلکه با توجه به عدم سوسابقه امید و قاعدتا محتویات پرونده از دادگاه درخواست حداقل مجازات را میکند.
🔹به ناگاه و درست پس از آغاز جنگ اخیر، همه چیز تغییر میکند. قاضی صلواتی که در این سالها بارها نشان داده احکامش تابع سیاست است نه عدالت، در جلسه سوم که پس از جنگ برگزار میشود با دست علامت بریدن گردن را به امید نشان داده و میگوید: «میکشمت بالا.»
🔹امروز امید تباری مقدم در حالی محکوم به اعدام است که پروندهاش از آغاز تا امروز مملو از تضاد و بیمنطقی بوده. او هیچ مدرکی علیه خود ندیده، هیچ فرصت دفاع واقعی نداشته و تنها قربانی شرایط سیاسی و نیاز دستگاه امنیتی به «قربانی گرفتن» است.
انچه این روند کثیف و جنایتبار را سخیف تر و غمبارتر میکند این است که این روزها و پس از صدور حکم اعدام، با فشار و تهدید، او را بارها به اتاقهای بازجویی بردهاند و خواستهاند مقابل دوربین بنشیند و چیزهایی بگوید که نه ربطی به پروندهاش دارد و نه هیچ ارتباطی با او. چیزهایی از پیش نوشتهشده که تنها قرار است در سناریوی رسانهای نهادهای امنیتی مصرف شود؛
همان نمایشهای تکراری که سالها برای توجیه بازداشتها و اعدامهای غیرقانونی ساختهاند.
🔹امید در برابر این فشارها تا امروز مقاومت کرده و حاضر نشده تن به اعترافات دروغین بدهد، اما هیچکس نمیداند تا کی میتواند در برابر این شکنجهی روانی و تهدید به مرگ ایستادگی کند. آنها بهخوبی میدانند که اگر پرونده را بر اساس واقعیات بسنجند، حتی یک روز زندان هم برای او قابل توجیه نیست؛ به همین دلیل به دروغ و اعتراف ساختگی متوسل شدهاند تا بعداً حکم اعدامش را به «مدرک» تبدیل کنند.
🔹اعدام امید، تنها پایان زندگی یک جوان نیست؛ بلکه نشانهای است از تداوم همان چرخهی سیاهی که دهههاست در این کشور جان بهترین فرزندانش را گرفته است. امروز نوبت امید است، فردا میتواند نوبت هر کدام از ما باشد کافی است در زمان و مکانی باشیم که مطلوب سناریوی جنایکتاران امنیتی است.
🔹اعدام امید نه یک حکم قضایی، بلکه قتل حکومتی است، قتلی که تنها به خاطر بقا و نمایش این قدرت پوشالی انجام میشود.
🔹امید تباری مقدم امروز میان مرگ و زندگی ایستاده است. مرگ او تنها یک تراژدی شخصی نیست، بلکه نمادی است از شکستن قانون، لگدمال شدن عدالت و تحقیر کرامت انسانی در برابر چشم همهی ما. اگر اعدام شود، نه فقط جان یک بیگناه گرفته شده، بلکه لکهی ننگی بر وجدان جمعی ما باقی خواهد ماند؛ بر سکوتها، بیتفاوتیها و تأخیرهای ما. حفظ جان او تنها مطالبهای انسانی نیست، بلکه محک جدی برای جامعهای است که باید تصمیم بگیرد
میخواهد در برابر این چرخهی مرگ بایستد یا همچنان نظارهگر قربانی شدن انسانهای بیگناه بماند.
- منتشر شده در شبکههای اجتماعی مهدی محمودیان، زندانی سیاسی
#امید_تباری_مقدم #نه_به_اعدام #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💔41❤5🕊5👍2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مادر جاویدنام جواد موسوی، از جانباختگان انقلاب مهسا، در اینستاگرام نوشت:
«جواد من برای خودش رسالتی تعریف کرده بود؛ میخواست صدای مردمش باشد، از دردها و رنجهایشان بگوید و چشمها را به حقیقت باز کند. او جانش را در این راه گذاشت. امروز که او نیست، من ـ مادری داغدار ـ این رسالت را بر دوش خودم میدانم. صدای خاموشنشدنی او در گلوی من ادامه پیدا خواهد کرد.
شما عزت و شرافت یک ملت را از بین بردید؛ پدر را شرمنده زن و فرزندش کردید و مردم را از ابتداییترین حقوق انسانی محروم ساختید. زندانها را از نخبگان و دلسوزان پر کردهاید، در حالیکه بیلیاقتان بر مسند قدرت نشستهاند. برای به بار آوردن چنین حجم از خرابی و فساد، باید بیوجدان و خائن بود، باید فرق خوب و بد را دانست و آگاهانه راه نابودی را انتخاب کرد. شما عامدانه کمر به ویرانی ایران بستهاید. طرفدارانتان هم از دروغهای تکراریتان خسته شدهاند و دیگر حتی در میان همان اندک عرزشیها جایگاهی ندارید.
مردم ایران با خرد و آگاهی که در این سالها به دست آوردهاند، شایستهی زندگی شرافتمندانه و همراه با آرامش و آسایشاند.
مطمئنم که با آگاهی و اتحاد نور بر تاریکی پیروز خواهد شد.
۷ شهریور ۱۴۰۴»
dadkhahe_javadmousavi
#سید_جواد_موسوی
#دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«جواد من برای خودش رسالتی تعریف کرده بود؛ میخواست صدای مردمش باشد، از دردها و رنجهایشان بگوید و چشمها را به حقیقت باز کند. او جانش را در این راه گذاشت. امروز که او نیست، من ـ مادری داغدار ـ این رسالت را بر دوش خودم میدانم. صدای خاموشنشدنی او در گلوی من ادامه پیدا خواهد کرد.
شما عزت و شرافت یک ملت را از بین بردید؛ پدر را شرمنده زن و فرزندش کردید و مردم را از ابتداییترین حقوق انسانی محروم ساختید. زندانها را از نخبگان و دلسوزان پر کردهاید، در حالیکه بیلیاقتان بر مسند قدرت نشستهاند. برای به بار آوردن چنین حجم از خرابی و فساد، باید بیوجدان و خائن بود، باید فرق خوب و بد را دانست و آگاهانه راه نابودی را انتخاب کرد. شما عامدانه کمر به ویرانی ایران بستهاید. طرفدارانتان هم از دروغهای تکراریتان خسته شدهاند و دیگر حتی در میان همان اندک عرزشیها جایگاهی ندارید.
مردم ایران با خرد و آگاهی که در این سالها به دست آوردهاند، شایستهی زندگی شرافتمندانه و همراه با آرامش و آسایشاند.
مطمئنم که با آگاهی و اتحاد نور بر تاریکی پیروز خواهد شد.
۷ شهریور ۱۴۰۴»
dadkhahe_javadmousavi
#سید_جواد_موسوی
#دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💔35❤7🕊5👍3
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
منصوره بهکیش از خانوادههای دادخواه دهه شصت:
«خاوران، جمعه هفتم شهریور ۱۴۰۴!
جمعه تعداد زیادی از خانوادههای خاوران و یارانِ همراه به مناسبت سیوهفتمین سالگرد کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷، در خاوران گردهم آمدند، اما باز هم با درِ بسته و اذیت و آزار و تهدید سیلی از ماموران روبرو شدند.
عزیزی گفت: " امروز #خاوران قیامتی بود. از سر خیابان لپه زنک تا دم دربِ سبز خاوران، کلی ماشین نیروی انتظامی، گارد ویژه و لباس شخصی بود. داخل هم بیست نفر بیشتر بودند. خیلی به خانوادهها اصرار میکردند که بیایید و داخل بروید. کارت ملی نمیخواستند، اما شماره آنرا میخواستند. بعد گفتند اگر شماره ملیتون رو حفظ نیستید، شماره موبایل بدهید. تعداد زیادی داخل رفتند و بقیه مخالف بودیم. آنها نیم ساعتی در حضور ماموران داخل بودند و در قسمت دسته جمعیها دور گشتند و سرود خواندند و بعد بیرون آمدند. از همه نیز تک به تک فیلم و عکس گرفتند. بعد در کنار دیوار عکسها را کنار همدیگر گذاشتیم و آنجا سالگرد را برگزار کردیم و با دلی خونین و خشمگین از این همه ظلم به خانه بازگشتیم.".
سی و هفت سال پیش درست در چنین روزهایی از پنجم تا پانزدهم شهریور ۶۷، زندانیان سیاسی سوسیالیست که پیشتر در دادگاههای ناعادلانه به حبس محکوم شده بودند را به بیدادگاههای چند دقیقهای کشاند و آنها که حاضر نشدند عقیده و آرمان خود را انکار کنند را دسته دسته و بدون اطلاع زندانیان و خانوادهها، مخفیانه حلق آویز کردند. سپس وحشیانه در کانتینرها ریختند و مخفیانه در گورهای جمعی خاوران و دیگر گورهای بینام و نشان به خاک دادند و مسئولان حکومتی شریک در این قتل عام، همچنان حقیقت را تحریف یا انکار میکنند.
درود درود به آن جانهای شیفته و سروهای ایستاده که تا پای جان برای دستیابی به آزادی، برابری و عدالت اجتماعی و ساختن دنیایی انسانی و عادلانه ایستادند. 🌹
درودهای گرم به مادران و خانوادههای خاوران که بیش از چهار دهه است پیگیر و پایدار برای گرامیداشت یاد عزیزانشان و دادخواهی ایستادهاند. 🌻»
"تا که در بند یکی بندم هست
با تو ای سوخته، پیوندم هست
نبرم راز، مگر با خورشید
تا به خون ریشه سوگندم هست
خنجر خاری در خون دهان
گر ز گلزار بپرسندم هست
داغ سرسختی اندیشه سرخ
زخم خونین خطرمندم هست
گل خون میشکنم، میروم
آ... ی باغ را گل گل، مانندم هست
تو برآنی که مرا پشتی نیست
من برآنم که دماوندم هست
شفقی ریخته در سرب و سرود
روی دلتای فرآیندم هست
دل اکنونم اگر خفته بهخون
دل فردایی خرسندم هست." سعید سلطانپور
mansoureh.behkish
#دادخواهی
#دهه_شصت #کشتار۶۷ #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«خاوران، جمعه هفتم شهریور ۱۴۰۴!
جمعه تعداد زیادی از خانوادههای خاوران و یارانِ همراه به مناسبت سیوهفتمین سالگرد کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷، در خاوران گردهم آمدند، اما باز هم با درِ بسته و اذیت و آزار و تهدید سیلی از ماموران روبرو شدند.
عزیزی گفت: " امروز #خاوران قیامتی بود. از سر خیابان لپه زنک تا دم دربِ سبز خاوران، کلی ماشین نیروی انتظامی، گارد ویژه و لباس شخصی بود. داخل هم بیست نفر بیشتر بودند. خیلی به خانوادهها اصرار میکردند که بیایید و داخل بروید. کارت ملی نمیخواستند، اما شماره آنرا میخواستند. بعد گفتند اگر شماره ملیتون رو حفظ نیستید، شماره موبایل بدهید. تعداد زیادی داخل رفتند و بقیه مخالف بودیم. آنها نیم ساعتی در حضور ماموران داخل بودند و در قسمت دسته جمعیها دور گشتند و سرود خواندند و بعد بیرون آمدند. از همه نیز تک به تک فیلم و عکس گرفتند. بعد در کنار دیوار عکسها را کنار همدیگر گذاشتیم و آنجا سالگرد را برگزار کردیم و با دلی خونین و خشمگین از این همه ظلم به خانه بازگشتیم.".
سی و هفت سال پیش درست در چنین روزهایی از پنجم تا پانزدهم شهریور ۶۷، زندانیان سیاسی سوسیالیست که پیشتر در دادگاههای ناعادلانه به حبس محکوم شده بودند را به بیدادگاههای چند دقیقهای کشاند و آنها که حاضر نشدند عقیده و آرمان خود را انکار کنند را دسته دسته و بدون اطلاع زندانیان و خانوادهها، مخفیانه حلق آویز کردند. سپس وحشیانه در کانتینرها ریختند و مخفیانه در گورهای جمعی خاوران و دیگر گورهای بینام و نشان به خاک دادند و مسئولان حکومتی شریک در این قتل عام، همچنان حقیقت را تحریف یا انکار میکنند.
درود درود به آن جانهای شیفته و سروهای ایستاده که تا پای جان برای دستیابی به آزادی، برابری و عدالت اجتماعی و ساختن دنیایی انسانی و عادلانه ایستادند. 🌹
درودهای گرم به مادران و خانوادههای خاوران که بیش از چهار دهه است پیگیر و پایدار برای گرامیداشت یاد عزیزانشان و دادخواهی ایستادهاند. 🌻»
"تا که در بند یکی بندم هست
با تو ای سوخته، پیوندم هست
نبرم راز، مگر با خورشید
تا به خون ریشه سوگندم هست
خنجر خاری در خون دهان
گر ز گلزار بپرسندم هست
داغ سرسختی اندیشه سرخ
زخم خونین خطرمندم هست
گل خون میشکنم، میروم
آ... ی باغ را گل گل، مانندم هست
تو برآنی که مرا پشتی نیست
من برآنم که دماوندم هست
شفقی ریخته در سرب و سرود
روی دلتای فرآیندم هست
دل اکنونم اگر خفته بهخون
دل فردایی خرسندم هست." سعید سلطانپور
mansoureh.behkish
#دادخواهی
#دهه_شصت #کشتار۶۷ #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
❤32🕊8👍1
سرقت و غارت اموال شخصی زندانیان سیاسی در جریان «شنبه خونین قزلحصار»
بنابر اطلاع منابع موثق، صدها وسیله و اموال عمومی و لوازم مجاز به ارزش صدها میلیون تومان در جریان شنبه خونین قزلحصار (شنبه چهارم مرداد) به سرقت رفته است.
این سرقتها در شرایطی صورت گرفت که به مدت پنج روز همه زندانیان سیاسی در انفرادیهای واحد ۳ و بند ۳۵ تحت شکنجه بودند. در همین زمان سعید ماسوری در مسیر تبعید به زاهدان قرار داشت و زندانیان مهدی حسنی و بهروز احسانی نیز در همان ساعات اعدام شدند.
به گزارش منابع مطلع، واحد چهار، سالن س۳، بند ۲۰ (محل استقرار زندانیان سیاسی در واحد ۴) از صبح روز شنبه چهارم مرداد تا پایان همان هفته تحت اختیار مسئول حفاظت واحد چهار، مأمور رحیم فیضی بوده است؛ کسی که سابقه طولانی در سرقت و غارت اموال زندانیان دارد.
در مذاکرات نمایندگان زندانیان سیاسی، نقش و دستور مستقیم غلامعلی محمدی رئیس سازمان زندانها و آقای حیاتالغیب رئیس سازمان زندانهای استان تهران در صدور دستور آن حمله خونین و غارت وسایل مورد تأکید قرار گرفته است. به گفتهی آنان، این اقدامات همگی به دستور مسئولان سازمان زندانها انجام شده است.
زندانیان سیاسی واحد ۴ تأکید دارند که غارت اموالشان پس از شنبه خونین قزلحصار، در کنار ضرب و جرح منجر به زخمی شدن زندانیان سیاسی و اعدام دو تن از آنان، به نوعی شبیه تقسیم غنائم جنگی میان عوامل سرکوب و فرماندهان میدانی این واقعه بوده است.
از جمله افراد دخیل در این ماجرا میتوان به مزدوران اسماعیل فرجنژاد (معاون سلامت مادامالعمر سازمان زندانها و فامیل نزدیک غلامعلی محمدی رئیس سازمان زندانها)، علیرضا شهبازی و رحیم فیضی (مأموری که سالیان سال از اموال زندانیان ارتزاق کرده است) اشاره کرد.
براساس برآوردها، ارزش اموال به غارت رفته بیش از سیصد میلیون تومان بوده و زندانیان همچنان خواستار پیگیری و بازپسگیری آن هستند.
#شنبه_خونین_قزلحصار
#از_قزلحصار_بگو
#نه_به_اعدام
#قزلحصار
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
بنابر اطلاع منابع موثق، صدها وسیله و اموال عمومی و لوازم مجاز به ارزش صدها میلیون تومان در جریان شنبه خونین قزلحصار (شنبه چهارم مرداد) به سرقت رفته است.
این سرقتها در شرایطی صورت گرفت که به مدت پنج روز همه زندانیان سیاسی در انفرادیهای واحد ۳ و بند ۳۵ تحت شکنجه بودند. در همین زمان سعید ماسوری در مسیر تبعید به زاهدان قرار داشت و زندانیان مهدی حسنی و بهروز احسانی نیز در همان ساعات اعدام شدند.
به گزارش منابع مطلع، واحد چهار، سالن س۳، بند ۲۰ (محل استقرار زندانیان سیاسی در واحد ۴) از صبح روز شنبه چهارم مرداد تا پایان همان هفته تحت اختیار مسئول حفاظت واحد چهار، مأمور رحیم فیضی بوده است؛ کسی که سابقه طولانی در سرقت و غارت اموال زندانیان دارد.
در مذاکرات نمایندگان زندانیان سیاسی، نقش و دستور مستقیم غلامعلی محمدی رئیس سازمان زندانها و آقای حیاتالغیب رئیس سازمان زندانهای استان تهران در صدور دستور آن حمله خونین و غارت وسایل مورد تأکید قرار گرفته است. به گفتهی آنان، این اقدامات همگی به دستور مسئولان سازمان زندانها انجام شده است.
زندانیان سیاسی واحد ۴ تأکید دارند که غارت اموالشان پس از شنبه خونین قزلحصار، در کنار ضرب و جرح منجر به زخمی شدن زندانیان سیاسی و اعدام دو تن از آنان، به نوعی شبیه تقسیم غنائم جنگی میان عوامل سرکوب و فرماندهان میدانی این واقعه بوده است.
از جمله افراد دخیل در این ماجرا میتوان به مزدوران اسماعیل فرجنژاد (معاون سلامت مادامالعمر سازمان زندانها و فامیل نزدیک غلامعلی محمدی رئیس سازمان زندانها)، علیرضا شهبازی و رحیم فیضی (مأموری که سالیان سال از اموال زندانیان ارتزاق کرده است) اشاره کرد.
براساس برآوردها، ارزش اموال به غارت رفته بیش از سیصد میلیون تومان بوده و زندانیان همچنان خواستار پیگیری و بازپسگیری آن هستند.
#شنبه_خونین_قزلحصار
#از_قزلحصار_بگو
#نه_به_اعدام
#قزلحصار
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💔21🕊3
ناگفتههایی از بازداشت، بازجویی و شکنجه آزاد شجاعی، کولبر اعدام شده به اتهامی واهی
به روایت یکی از زندانیان سیاسی
جزئیاتی تازه از بازداشت و شکنجه آزاد شجاعی، با دستخط یکی از زندانیان سیاسی به دست ما رسیده است، که شامل نکاتی تکاندهنده است.
متن این گزارش به شرح زیر است:
آزاد شجاعی، فرزند عبدالرحمن، اهل سردشت و ساکن روستای «دولهگرم»، در تیرماه ۱۴۰۲ زمانی که برای خرید نان از منزل خارج شد، با تماس تلفنی مأموران امنیتی مواجه گردید که به او دستور دادند خود را تا ساعت چهار و نیم به اداره اطلاعات شهر معرفی کند. او که تصور میکرد موضوع پرسشها بار دیگر به جابهجایی مشروب و سیگار مربوط است، تصمیم گرفت پیش از بازگشت به خانه و تهیه نان، به سرعت به اداره اطلاعات مراجعه کند.
پس از حضور در اداره اطلاعات، حدود نیم تا یک ساعت پشت در منتظر ماند تا اجازه ورود یابد. بازجوییها با پرسشهای کلی و تکراری آغاز شد، اما پس از چهار تا پنج ساعت، وقتی آزاد شجاعی از ادامه جلسه ابراز نارضایتی کرد، ناگهان مورد ضربوشتم دستهجمعی مأموران قرار گرفت. چند روز بعد، در حالی که آثار شکنجه بر بدنش مشهود بود، به اداره اطلاعات ارومیه منتقل شد و بازجوییها همراه با شکنجههای شدید ادامه یافت.
از او خواسته میشد اعتراف کند که جاسوس اسرائیل است و تجهیزات مربوط به عملیات ترور محسن فخریزاده را وارد کرده است. بازجویان میپرسیدند: «محموله را به چه کسی تحویل دادی؟ برای چه کسی آوردی و از چه کسی گرفتی؟» اما آزاد شجاعی بارها پاسخ میداد: «کار من فقط جابهجایی مشروب و سیگار است. اصلاً محموله یعنی چه؟» وقتی بازجویان توضیح دادند «محموله یعنی کالا»، او میگفت: «خب بگویید کالا، مثلاً یخچال یا تلویزیون. قاچاقچی و باربر خودش را دارد، من فقط مشروب و سیگار جابهجا میکنم. بگذارید بروم.»
شکنجهها به حدی بود که چند دندانش در اثر ضربات مشت شکسته شد و یکی از بیضههایش در طول شش ماه انفرادی و بازجویی از بین رفت. او مجبور بود هرآنچه بازجو دیکته میکرد، عیناً بنویسد؛ در غیر این صورت، وادارش میکردند برگه بازجویی را بجود و بخورد. خودش گفته بود که بارها ناچار به خوردن چندین برگه شده است.
پس از حدود پانزده ماه بازداشت، در مهر ۱۴۰۳ طی یک جلسه ویدیویی کمتر از پنج دقیقه به اعدام محکوم شد. فرجامخواهی او نیز در شعبه نهم دیوان عالی کشور رد شد و حکم اعدامش تأیید گردید. آزاد شجاعی به تصور اینکه پس از دادگاه بدوی آزاد خواهد شد، در تابستان ۱۴۰۳ لباسهای پاییزه و زمستانی خود را در ملاقات به خانواده تحویل داده بود.
او اهل سنت بود و با وجود اشتغال به قاچاق مشروبات الکلی به دلیل بیکاری و فقر، هیچگاه نماز اول وقت خود را ترک نمیکرد. بارها در زندان گفته بود که به جمهوری اسلامی التزام دارد و تنها به دلیل بیپولی دست به این کار زده است. آزاد شجاعی از خانواده شهدا بود و سه فرزند خردسال بین پنج تا سیزده سال داشت.
سرانجام، آزاد شجاعی، کولبر کرد، روز چهارم تیرماه ۱۴۰۳ همراه با ادریس آلی و رسول احمدرسول در زندان ارومیه اعدام شد.
#آزاد_شجاعی #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
به روایت یکی از زندانیان سیاسی
جزئیاتی تازه از بازداشت و شکنجه آزاد شجاعی، با دستخط یکی از زندانیان سیاسی به دست ما رسیده است، که شامل نکاتی تکاندهنده است.
متن این گزارش به شرح زیر است:
آزاد شجاعی، فرزند عبدالرحمن، اهل سردشت و ساکن روستای «دولهگرم»، در تیرماه ۱۴۰۲ زمانی که برای خرید نان از منزل خارج شد، با تماس تلفنی مأموران امنیتی مواجه گردید که به او دستور دادند خود را تا ساعت چهار و نیم به اداره اطلاعات شهر معرفی کند. او که تصور میکرد موضوع پرسشها بار دیگر به جابهجایی مشروب و سیگار مربوط است، تصمیم گرفت پیش از بازگشت به خانه و تهیه نان، به سرعت به اداره اطلاعات مراجعه کند.
پس از حضور در اداره اطلاعات، حدود نیم تا یک ساعت پشت در منتظر ماند تا اجازه ورود یابد. بازجوییها با پرسشهای کلی و تکراری آغاز شد، اما پس از چهار تا پنج ساعت، وقتی آزاد شجاعی از ادامه جلسه ابراز نارضایتی کرد، ناگهان مورد ضربوشتم دستهجمعی مأموران قرار گرفت. چند روز بعد، در حالی که آثار شکنجه بر بدنش مشهود بود، به اداره اطلاعات ارومیه منتقل شد و بازجوییها همراه با شکنجههای شدید ادامه یافت.
از او خواسته میشد اعتراف کند که جاسوس اسرائیل است و تجهیزات مربوط به عملیات ترور محسن فخریزاده را وارد کرده است. بازجویان میپرسیدند: «محموله را به چه کسی تحویل دادی؟ برای چه کسی آوردی و از چه کسی گرفتی؟» اما آزاد شجاعی بارها پاسخ میداد: «کار من فقط جابهجایی مشروب و سیگار است. اصلاً محموله یعنی چه؟» وقتی بازجویان توضیح دادند «محموله یعنی کالا»، او میگفت: «خب بگویید کالا، مثلاً یخچال یا تلویزیون. قاچاقچی و باربر خودش را دارد، من فقط مشروب و سیگار جابهجا میکنم. بگذارید بروم.»
شکنجهها به حدی بود که چند دندانش در اثر ضربات مشت شکسته شد و یکی از بیضههایش در طول شش ماه انفرادی و بازجویی از بین رفت. او مجبور بود هرآنچه بازجو دیکته میکرد، عیناً بنویسد؛ در غیر این صورت، وادارش میکردند برگه بازجویی را بجود و بخورد. خودش گفته بود که بارها ناچار به خوردن چندین برگه شده است.
پس از حدود پانزده ماه بازداشت، در مهر ۱۴۰۳ طی یک جلسه ویدیویی کمتر از پنج دقیقه به اعدام محکوم شد. فرجامخواهی او نیز در شعبه نهم دیوان عالی کشور رد شد و حکم اعدامش تأیید گردید. آزاد شجاعی به تصور اینکه پس از دادگاه بدوی آزاد خواهد شد، در تابستان ۱۴۰۳ لباسهای پاییزه و زمستانی خود را در ملاقات به خانواده تحویل داده بود.
او اهل سنت بود و با وجود اشتغال به قاچاق مشروبات الکلی به دلیل بیکاری و فقر، هیچگاه نماز اول وقت خود را ترک نمیکرد. بارها در زندان گفته بود که به جمهوری اسلامی التزام دارد و تنها به دلیل بیپولی دست به این کار زده است. آزاد شجاعی از خانواده شهدا بود و سه فرزند خردسال بین پنج تا سیزده سال داشت.
سرانجام، آزاد شجاعی، کولبر کرد، روز چهارم تیرماه ۱۴۰۳ همراه با ادریس آلی و رسول احمدرسول در زندان ارومیه اعدام شد.
#آزاد_شجاعی #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💔36🕊6❤3
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عباس شریفی، زندانی سیاسی که اینک دوران تبعید خود را در زابل میگذراند، این ویدیو را قبل از رفتن به تبعید گرفته و به مناسبت سالگرد جانباختن جاویدنام جواد روحی منتشر کرده است.
«دومین سالگرد جواد روحی
این ویدیو قبل از تبعیدم گرفته شده🖤 بهمناسبت دومین سالگرد جواد روحی عزیز
۹ شهریور ۱۴۰۴
رفیق نامت در قلب تعداد زیادی از ایرانیان زنده هست نه فراموش میکنیم نه میبخشیم
اعتراضات ۱۴۰۱ زندان ساری تیرکلا
(موزیک: راوی_ترانه)
مزار: آمل_ روستای کلیکان_ امامزاده آقا یوسف رضا»
abi.sharifii
جواد روحی ۳۵ ساله، از بازداشتشدگان خیزش انقلابی زن، زندگی، آزادی در سال ۱۴۰۱ بود، در ۹ شهریور سال گذشته (۱۴۰۲) به طرز مشکوکی در زندان نوشهر جان سپرد.
جواد روحی پیشتر از سوی شعبه اول دادگاه انقلاب ساری به اتهامات «افساد فیالارض، مقابله با حکومت اسلامی و ارتداد» به ۳ بار اعدام محکوم شده بود. این حکم بعدتر در دیوان عالی کشور نقض شد، اما علیرغم نقض حکم این شهروند ۳۵ ساله همچنان بلاتکلیف در زندان محبوس بود.
شرح شکنجههای جواد روحی، نشان از کینه بازجویان از او داشت. جوانی پر شور که در جریان مبارزات مردم از چهرههای درخشان شهرشان بود و با رقصیدن در خیابان و شعارهایی که میداد،شور و شوق زیادی در مردم ایجاد کرده بود.
بخشی از شرح شکنجههای جواد روحی به قلم خودش:
«اتفاقات روز بازداشت در مورخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۱
🔹 ساعت ۹ شب به طور وحشیانه بازداشت شدم
تا صبح زیر ضربوشتم بودم و کتک خوردم و سرم جای شوکر میباشد
🔹کمرم در سال ۱۴۰۰ جراحی شده بود و در بیمارستانهای امام رضا و امامخمینی و ۱۷ شهریور به مدت ۴ ماه بر اثر زخم و بیماری اعصاب و روان بستری بودم و زیر شکنجه و ضربات شدید جای عمل سابق باز شد.
🔹 در دوران بازداشت در بیمارستان ولایت ساری ۴۸ ساعت بستری شدم و علت بستری شدن من شکنجه و اعتراف اجباری بود.
🔹۴۴ روز در اطلاعات و امنیت سپاه استان مازندران زیر شکنجه روحی و روانی بودم و بازجویی شدم و ۳ شبانهروز به زیر پاهای من شلاق و باتوم زدند.
🔹در اثر ضربات زیراد پای سمت راست بنده فلج و بیحس شده بود.»
زمانی که جواد روحی بعد از چند روز بازجویی اولیه به بازداشتگاه «شهید کاظمی ساری» متعلق به اطلاعات سپاه واقع در زندان تیرکلای این شهر، منتقل شد «از شدت شکنجه و ترس، اختیار ادرارش را از دست داده بود و قدرت تکلم هم نداشت». نهاد بازداشتکننده جواد روحی اطلاعات سپاه بود و طی روزهای بعد از آن، و در همان بازداشتگاه بارها و بارها بازجویی شد. بر اثر فشارهای بازجویی در روزهای اول توان حرکت خود را هم از دست داده بود و با توجه به عدم کنترل ادرار، شرایط برای سایر همسلولیهایش هم غیرقابل تحمل شده بود و از این رو بار دیگر او را به انفرادی منتقل کردند. در جریان این بازجوییها یکی از شبها وضعیت او چنان وخیم شد که جواد روحی را عریان به میان کریدور بند منتقل کرده و برای کنترل علایم حیاتی دکتر را همانجا بالای سر او بردند.
جواد روحی بعد از مدتی در سلول خود دچار وسواس شده و لااقل روزی دهبار به حمام میرفت و میگفت که این کار به او آرامش میدهد.
سازمان عفو بینالملل پیشتر در مورد شکنجههای جواد روحی و هم پروندههای او نوشته بود: «جوانان نامبرده جهت «اعترافگیری» مورد ناپدیدسازی قهری و انواع شکنجه و سایر رفتارهای بیرحمانه، غیرانسانی و تحقیرآمیز قرار گرفتهاند از جمله حبس طولانیمدت در سلولهای انفرادی، آویزان شدن، ضرب و شتم، شلاق، شوک الکتریکی، تهدید به مرگ با گذاشتن اسلحه به روی پیشانی و تجاوز یا سایر خشونتهای جنسی از جمله گذاشتن یخ روی بیضهها.»
عفو بین الملل همچنین نوشت: «در نتیجه این شکنجهها، جواد روحی دچار پارگی کتف، عدم کنترل ادرار، عوارض گوارشی و اختلالات حرکتی و گفتاری و عرشیا تکدستان دچار شکستگی انگشت پا و مشکلات حافظه شد. بر اساس اطلاعات عفو بینالمل، بینی مهدی محمدی فرد به دلیل ضرب و شتم در زمان دستگیری شکست و او به دلیل تجاوز دچار جراحات مقعدی و خونریزی مقعدی شد.»
#جواد_روحی #مهسا_امينی #زن_زندگی_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«دومین سالگرد جواد روحی
این ویدیو قبل از تبعیدم گرفته شده🖤 بهمناسبت دومین سالگرد جواد روحی عزیز
۹ شهریور ۱۴۰۴
رفیق نامت در قلب تعداد زیادی از ایرانیان زنده هست نه فراموش میکنیم نه میبخشیم
اعتراضات ۱۴۰۱ زندان ساری تیرکلا
(موزیک: راوی_ترانه)
مزار: آمل_ روستای کلیکان_ امامزاده آقا یوسف رضا»
abi.sharifii
جواد روحی ۳۵ ساله، از بازداشتشدگان خیزش انقلابی زن، زندگی، آزادی در سال ۱۴۰۱ بود، در ۹ شهریور سال گذشته (۱۴۰۲) به طرز مشکوکی در زندان نوشهر جان سپرد.
جواد روحی پیشتر از سوی شعبه اول دادگاه انقلاب ساری به اتهامات «افساد فیالارض، مقابله با حکومت اسلامی و ارتداد» به ۳ بار اعدام محکوم شده بود. این حکم بعدتر در دیوان عالی کشور نقض شد، اما علیرغم نقض حکم این شهروند ۳۵ ساله همچنان بلاتکلیف در زندان محبوس بود.
شرح شکنجههای جواد روحی، نشان از کینه بازجویان از او داشت. جوانی پر شور که در جریان مبارزات مردم از چهرههای درخشان شهرشان بود و با رقصیدن در خیابان و شعارهایی که میداد،شور و شوق زیادی در مردم ایجاد کرده بود.
بخشی از شرح شکنجههای جواد روحی به قلم خودش:
«اتفاقات روز بازداشت در مورخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۱
🔹 ساعت ۹ شب به طور وحشیانه بازداشت شدم
تا صبح زیر ضربوشتم بودم و کتک خوردم و سرم جای شوکر میباشد
🔹کمرم در سال ۱۴۰۰ جراحی شده بود و در بیمارستانهای امام رضا و امامخمینی و ۱۷ شهریور به مدت ۴ ماه بر اثر زخم و بیماری اعصاب و روان بستری بودم و زیر شکنجه و ضربات شدید جای عمل سابق باز شد.
🔹 در دوران بازداشت در بیمارستان ولایت ساری ۴۸ ساعت بستری شدم و علت بستری شدن من شکنجه و اعتراف اجباری بود.
🔹۴۴ روز در اطلاعات و امنیت سپاه استان مازندران زیر شکنجه روحی و روانی بودم و بازجویی شدم و ۳ شبانهروز به زیر پاهای من شلاق و باتوم زدند.
🔹در اثر ضربات زیراد پای سمت راست بنده فلج و بیحس شده بود.»
زمانی که جواد روحی بعد از چند روز بازجویی اولیه به بازداشتگاه «شهید کاظمی ساری» متعلق به اطلاعات سپاه واقع در زندان تیرکلای این شهر، منتقل شد «از شدت شکنجه و ترس، اختیار ادرارش را از دست داده بود و قدرت تکلم هم نداشت». نهاد بازداشتکننده جواد روحی اطلاعات سپاه بود و طی روزهای بعد از آن، و در همان بازداشتگاه بارها و بارها بازجویی شد. بر اثر فشارهای بازجویی در روزهای اول توان حرکت خود را هم از دست داده بود و با توجه به عدم کنترل ادرار، شرایط برای سایر همسلولیهایش هم غیرقابل تحمل شده بود و از این رو بار دیگر او را به انفرادی منتقل کردند. در جریان این بازجوییها یکی از شبها وضعیت او چنان وخیم شد که جواد روحی را عریان به میان کریدور بند منتقل کرده و برای کنترل علایم حیاتی دکتر را همانجا بالای سر او بردند.
جواد روحی بعد از مدتی در سلول خود دچار وسواس شده و لااقل روزی دهبار به حمام میرفت و میگفت که این کار به او آرامش میدهد.
سازمان عفو بینالملل پیشتر در مورد شکنجههای جواد روحی و هم پروندههای او نوشته بود: «جوانان نامبرده جهت «اعترافگیری» مورد ناپدیدسازی قهری و انواع شکنجه و سایر رفتارهای بیرحمانه، غیرانسانی و تحقیرآمیز قرار گرفتهاند از جمله حبس طولانیمدت در سلولهای انفرادی، آویزان شدن، ضرب و شتم، شلاق، شوک الکتریکی، تهدید به مرگ با گذاشتن اسلحه به روی پیشانی و تجاوز یا سایر خشونتهای جنسی از جمله گذاشتن یخ روی بیضهها.»
عفو بین الملل همچنین نوشت: «در نتیجه این شکنجهها، جواد روحی دچار پارگی کتف، عدم کنترل ادرار، عوارض گوارشی و اختلالات حرکتی و گفتاری و عرشیا تکدستان دچار شکستگی انگشت پا و مشکلات حافظه شد. بر اساس اطلاعات عفو بینالمل، بینی مهدی محمدی فرد به دلیل ضرب و شتم در زمان دستگیری شکست و او به دلیل تجاوز دچار جراحات مقعدی و خونریزی مقعدی شد.»
#جواد_روحی #مهسا_امينی #زن_زندگی_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💔20🕊11❤4👌4