آموزشکده توانا
50.9K subscribers
36.8K photos
39.7K videos
2.56K files
20.7K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
بیش از یک سال از بلاتکلیفی نسیم غلامی سیمیاری در زندان می‌گذرد.

نسیم غلامی سیمیاری در تاریخ ۲۸ اردیبهشت‌ماه ۱۴۰۲ دستگیر شده است.

گلرخ ایرانی، زندانی سیاسی، در نخستین سالگرد بازداشت هم‌بندی‌اش نسیم غلامی سیمیاری در زندان اوین نوشت:
«برای نسیم عزیزم
که سرشار از مقاومت است
و بی ادعاست.
یکسال پیش بازداشت شد و همچنان بلاتکلیف است. در اعتراض به فقر و فلاکتی که در زندگی‌هامان تنیده شده است و مطالبه‌اش بهتر زیستن بود. نسیم عزیزم را وادار به اعتراف علیه خود کردند و حالا با اتهاماتی سنگین مواجه است وارد کردن اتهامات سنگین در پاسخ به اعتراض و حضور در کف خیابان نه تنها محکوم که نشان از استیصال و کینه‌توزی حکومت و سیستم قضائی و امنیتی آن است. اعتراض حق ما و خیابان از آن ماست.»

نسیم از زنان شجاع ایران است که شهامت او به دیگران جرات ایستادگی و مقاومت داده است.
به او اتهامات سنگینی زده‌اند و او همچنان در زندان است.

#نسیم_سیمیاری #نسیم_غلامی_سیمیاری #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
💔37👍51
نسیم غلامی سیمیاری، از بازداشت‌شدگان خیزش انقلابی از حدود ۱۴ ماه پیش در زندان اوین در بازداشت و بلاتکلیفی به‌سر می‌برد.

این زن زندانی در بازجویی‌ها وادار به اعتراف علیه خود شده و با اتهاماتی سنگین مواجه است.

مهناز طراح، زندانی سیاسی و یکی از زنان هم‌بند نسیم غلامی سیمیاری، در بند زنان زندان اوین شعری برای او نوشته است.

من به این روزگار تباه اعتراض دارم
من به مرگ، به خاموشی اعتراض دارم

در این زمانه که آن درختان پُر شاخه
می‌شوند هر کدام چوبه دار اعتراض دارم

من به آن چکُشی، که می‌خورد بر میز
من به آن حکم اعتراض دارم

من به کابوس‌های شبانه به رنجِ روزانه
به قساوت به نسیم وطن اعتراض دارم

اگر از بخت بد مانده‌ام در این دوران
به سکوت این نسل اعتراض دارم

سرِ سرو قامتان سلامت باد
من به این ملت خاموش اعتراض دارم

مهناز طراح
زندان اوین
تیرماه ۱۴۰۳

#نسیم_غلامی_سیمیاری
#نسیم_سیمیاری
#مهناز_طراح #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
👌2012💯3👍2🕊1💔1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#نسیم_غلامی_سیمیاری معترض بازداشتی خیزش #زن_زندگی_آزادی از سوی ایمان افشاری، رییس شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران با اتهام «قیام مسلحانه علیه جمهوری اسلامی (بغی)» در خطر صدور حکم سنگینی همچون #اعدام قرار دارد. عکس‌ها و ویدئویی از نسیم که سرشار از شور زندگی است و در خطر اعدام است!

ویدیو و متن از حساب ایکس رضا اکوانیان

#نسیم_سیمیاری #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
💔51🕊52
نسیم غلامی سیمیاری از جوانان شجاع و قهرمان ایران است که در زندان است و در معرض صدور حکم اعدام. اتهامات سنگینی را به او نسبت داده‌اند و او تحت بازجویی‌های سنگینی قرار گرفته است.

زهرا، خواهر جاویدنام میلاد سعیدیان‌جو و فاطمه، خواهر جاویدنام جواد حیدری، در استوری اینستاگرام خود تولد نسیم را تبریک گفته‌اند.

زهرا نوشت:

«برای نسیم غلامی سیمیاری که با اتهامات واهی فقط به دلیل اعتراض به کشته شدن جوانان ایران در زندان است.
دختری که الان باید در سالروز تولدش در کنار دوستان و خانواده اش باشد حالا با پرونده سازی جانش در خطر است.
نسیم جان تو را زندانی کرده اند ولی ما اینجا عشق تو به سرزمینت را فراموش نخواهیم کرد.
من امروز قلبم پر از درد و غم و شرمندگی است ، به تو و به شجاعتت افتخار میکنم.
برای رفیقی که در بند و زنجیر همراه من شد.
برای نسیم
تولدت مبارک قهرمان»

#نسیم_سیمیاری #نسیم_غلامی_سیمیاری #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
37👍6💔3
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این جوان پر شور و شوق، که روز ۲۲ تیر ماه تولدش بود، نسیم غلامی سیمیاری است. او در معرض صدور حکم اعدام قرار دارد. نسیم مثل بسیاری از جوانان دیگر ایران برای آزادی و برای ایران به خیابان‌ها رفت. جمهوری اسلامی خیلی‌ها مثل حدیث و نیما و سارینا و سیاوش و حمیدرضا و عرفان و ... را در خیابان کشت، خیلی‌ها را بازداشت کرد و می‌خواهد بکشد!

نسیم ۱۴ ماه پیش زندانی است. او چهار ماه انفرادی و شکنجه را تحمل کرد و با اتهام قیام مسلحانه علیه نظام جمهوری اسلامی (بغی) محاکمه شده که می‌تواند به صدور احکام سنگینی مثل اعدام منتهی شود.

ویدیو از صفحه رضا اکوانیان

#نسیم_سیمیاری #نسیم_غلامی_سیمیاری #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
💔59🕊53👍2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«نسیم سیمیاری ، متولد ۲۲ تیرماه ۱۳۶۷، دانش‌آموختۀ رشتۀ معماری، در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۲ توسط ماموران اطلاعات سپاه در تهران بازداشت شد. پس از بازداشت به بند ۱-الف سپاه منتقل و در سلول انفرادی تحت بازجویی قرار گرفت. پس از دو ماه به بند ۲_الف و در نهایت در ۴ مهرماه ۱۴۰۲ به بند زنان اوین منتقل شد.
پس از ۵ ماه بازداشت نسیم با اتهامات « اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی»، «تبلیغ علیه نظام» و اتهام «بغی» مواجه شد که می‌تواند منجر به صدور احکام سنگینی نظیر اعدام شود. جلسات دادگاه او در ۱۰ تیرماه و ۶مردادماه در شعبۀ ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی افشاری برگزار شد. در نهایت در ۲۶ شهریورماه ۱۴۰۲ به ۶ سال حبس تعریزی (۵سال اجرایی)، ۷۴ ضربه شلاق و ۲۰ سال نفی بلد به شهرستان انگوران در استان زنجان محکوم شد.
در حال حاضر نسیم در حال گذراندن دوران حبس خود در بند زنان اوین است.
هم‌بندی‌های نسیم در بند زنان اوین او را اینطور توصیف می‌کنند: شجاع، مهربان، سخت‌کوش در ورزش، بامهارت در آشپزی، آراسته و خلاق در تبریک‌های تولدش به اعضای بند.
به امید آزادی نسیم»

nasim_simiari

#نسیم_سیمیاری
#بند_زنان_اوین
#علیه_فراموشی
#زندانی_سیاسی
#یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
21💔8🕊4👍3
زندان غریب‌جایی است. در شعر و ترانه، در رمان و فیلم، آن نهایتِ دشواری را، انتهای ستم را، اوج نفرین را، قعر ناامیدی را، جزیرۀ دورافتادۀ غربت را با حبس و بند و زندان به تصویر می‌کشند و به گوش‌مان می‌رسانند تا گوشۀ ذهن‌مان را جانوری تاریک و سمج بجود و ببلعد و جای خالی‌اش پر شود از خشم، غم، دلتنگی‌، استیصال، تنهایی‌.
زندان اما اگر یک شبش را صبح کرده باشید، پر از خاطره هم هست، پر از هم‌دلی، پر از ماجراجویی، پر از درس‌هایی که تنها در زندان یادشان می‌گیری.
هم‌بندی هم غریب انسانی‌ است...
کاش در زندان نبودی نسیم جان، اما اگر نبودی لحظات ترسناک و پرتنش‌مان چطور می‌گذشت؟ حتی تصور نبودنت زندان را ترسناک‌تر از اینی که هست می‌کند.
زندگی کردن در زندان کنار تو طوری شده است که در قلبم آزادی‌ات را بخواهم و درست همان لحظه بابت حضورت کنارمان، کنار خواهرانت قدردان باشم.
دو سال گذشت و تو هرروزِ این دوسال را، گوشۀ سلول انفرادی، در اتاق بازجویی، در جلسات دادگاه، در بند، روی تختت، در آشپزخانه، در هواخوری تنها زنده نماندی، تنها نفس نکشیدی، تو زندگی کردی نسیم جان.
به بهانه‌های سادۀ زندگی پناه آوردی، از نگاه ما هم‌بندیانت اما گاهی زندگی به تو پناه آورده تا امروز، که تکیه‌گاه خواهرانمان شده‌ای در ارتفاعات تهران.
تو می‌خندی، هر شب کُبی را بغل می‌گیری، قربان انگشتان ریزش می‌روی و می‌بوسیشان. دستی را می‌گیری و به زندگی می‌کشانی.
با ظرف غذایی در دست پردۀ تخت مریم را کنار می‌زنی، می‌خندی، دست مریم را می‌گیری و به زندگی می‌کشانی. تا آخرین دقیقۀ ورزش می‌پری، بالا می‌پری، کنار آنیشا و محبوبه با بطری‌های آب‌معدنی ورزش می‌کنی، دست هم را می‌گیرید و به زندگی می‌کشانید.
میان سی‌دی‌های فیلم و سریال می‌گردی، سریال‌ها و فیلم‌های بی‌خود ایرانی را بالا و پایین می‌کنی تا چیزی بالاخره پیدا کنی. آدم‌ها هرشب به امید تو دور تلویزیون جمع می‌شوند. تو دور هم جمع کردن را بلدی، باهم خندیدن را بلدی، باهم اشک ریختن را هم. اسم هرکس در ذهنت با تاریخ تولدش ثبت می‌شود و تو نسیم جان بلدی در انتهای روزی سخت، شاید تلخ، حتی سنگین و سربی و سیاه رژ تولدت را بزنی، راه بیفتی ما را جمع کنی، پاورچین پشت پردۀ آن هم‌بندیِ تازه‌به‌دنیاآمده به خط‌مان کنی، تو با شمعی در دست سرت را تکان بدهی و ما دست بزنیم، ترانۀ تولد بخوانیم- و برای ناهید بلاچاو بلاچاو بلاچاوچاوچاو- و روزمان را بشوییم؛ در زلال قلب تو نسیم جان، روز سخت و سنگین‌مان را بشوییم و به تخت‌هایمان پناه ببریم.
 
تو بلدی چطور کنار پخشان روی نیمکت نحیف هواخوری بنشینی و یکی از کتاب‌های کتابخانه را با هم بخوانید و میانش سکوت کنید.
تو بلدی گاهی تنها انتهای هواخوری بنشینی و به باغچه زل بزنی، به هم‌بندیانت که دور هواخوری قدم می‌زنند لبخند بزنی و با جمله‌ای کوتاه سرذوق بیاوری‌شان.
تو مدارا هم بلدی نسیم جان. گلرخ و وریشه و تو کنار هم، از دور شبیه جهان‌ها و جهان‌بینی‌های دورید اما تو بلدی چطور پل بزنی، چطور مدارا کنی، چطور متواضع از جهان خودت برای‌شان و برایمان بگویی. تو بلدی دورها را به هم نزدیک کنی نسیم جان.
تو که آرام پای منبر ما مثلا فمینیست‌های آگاه به همه‌چیز می‌نشینی تا راجع به کتاب‌ها و مقالاتی که خوانده‌ایم برایت پرحرفی کنیم، چطور می‌توانی اینطور بی‌ادعا مرهم باشی، همراه باشی، خواهر باشی، رفیق باشی، غم‌خوار باشی. تو زندگی می‌کنی نسیم جان، ما تو را نگاه می‌کنیم، من زندگی تو را مقاله می‌کنم، یکی روش‌های مراقبت تو را کتابچه.
نه مرگ و نه حکم مرگ زورشان به شوری که در چشمانت می‌درخشد، در قلبت سرریز می‌شود و در دستانت، دستان مهربانت گر گرفته، نرسید.
جای ما زندان نیست، جای تو هم. اما در چاردیواری‌ای که دو جان، دو زندگی سایۀ مرگ را روی خود می‌بینند، در آن لحظه‌ها که اخبار سه‌شنبه‌ها، که دلتنگی گاهی نفس می‌بُرَد، اگر تو نبودی چطور می‌گذشت؟ حتی تصور نبودنت زندان را ترسناک‌تر می‌کند نسیم جان، اما آزادی حق ماست، حق تو هم.
بیا با هم روراست باشیم؛ هم‌بندی‌هایمان با دلتنگی، با دلهرۀ تصور نبودنت برایت آرزوی آزادی دارند.
تو پناهی، پناه مگر کیست جز تنِ عصیانگری که به گاه رنج خواهرانش آرام نمی‌گیرد. پناه مگر کیست جز صاحب تختی که هر ساعت از روز می‌شود آرام پرده‌اش را کوبید، گوشه‌اش خزید، درددل کرد، میانش شعرهای روی دیوار را خواند و آرام شد.
جای هیچ‌کس زندان نیست، تو هم نسیم جان.
اما بیا روراست باشیم؛ این بند زخمی، این بند محاصره‌شده با مرگ، این بند که هرکس گوشۀ تختش قرص‌ها و داروها و پمادهایش را چیده، این بند زیر ضرب تهمت و افترا را، چه کسی می‌توانست با سبزِ زندگی‌اش، سبزِ پررنگ و غلیظ زندگی‌اش بهار باشد جز تو؟


منبع:
@harasswatch

#نسیم_سیمیاری
#یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech
👍14💔72
دو سال از حبس نسیم سیمیاری، زندانی سیاسی محبوس در بند زنان اوین، گذشته است

نسیم سیمیاری ، متولد ۲۲ تیرماه ۱۳۶۷، دانش‌آموختۀ رشتۀ معماری، در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۲ توسط ماموران اطلاعات سپاه در تهران بازداشت شد. پس از بازداشت به بند ۱-الف سپاه منتقل و در سلول انفرادی تحت بازجویی قرار گرفت. پس از دو ماه به بند ۲_الف و در نهایت در ۴ مهرماه ۱۴۰۲ به بند زنان اوین منتقل شد.
پس از ۵ ماه بازداشت نسیم با اتهامات « اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی»، «تبلیغ علیه نظام» و اتهام «بغی» مواجه شد که می‌توانست منجر به صدور احکام سنگینی نظیر اعدام شود. جلسات دادگاه او در ۱۰ تیرماه و ۶مردادماه ۱۴۰۳ در شعبۀ ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی افشاری برگزار شد. در نهایت در ۲۶ شهریورماه ۱۴۰۳ به ۶ سال حبس تعریزی (۵سال اجرایی)، ۷۴ ضربه شلاق و ۲۰ سال نفی بلد به شهرستان انگوران در استان زنجان محکوم شد.
در حال حاضر نسیم در حال گذراندن دوران حبس خود در بند زنان اوین است.
هم‌بندی‌های نسیم در بند زنان اوین او را اینطور توصیف می‌کنند: شجاع، مهربان، سخت‌کوش در ورزش، بامهارت در آشپزی، آراسته و خلاق در تبریک‌های تولدش به اعضای بند.

مطالب و تصاویری که درباره نسیم منتشر شده، او را جوانی پر از شور و شوق زندگی نشان می‌دهد، زنی پر انرژی که به فضای ملال‌آور زندان رنگ زندگی می‌دهد و آن را برای خود و هم‌بندی‌های خود تحمل‌پذیر می‌کند.

نسیم و امثال او، جرعه‌ای آزادی می‌خواستند، زندگی‌ای معمولی که ۴۶ سال است از مردم ایران دریغ شده است.

در تصویر دستخط و گردنبندی را می‌بینید که نسیم به یکی از هم‌بندی‌های خود داده است.

هم‌بندی سابق نسیم نوشته:

«وقتی نامه‌ی آزادیم رسید نسیم این گردنبند و نامه رو به دستم داد.

نسیم همیشه کم حرف میزنه همیشه برای کل بند از آهنگ‌های توماج و سورنا می‌نویسه انگار همه‌ی حرف‌های دلش توی همون کلمات پیدا میشه. دلم برات تنگ شده هر لحظه بیشتر از قبل.
امیدوارم زودتر آزاد شی»

خواهر نسیم هم به مناسبت دومین سالگرد بازداشت او نوشته:
«هیچ کس حتی نزدیکترین آدم‌ها از جنس تجربه‌ی تو نیست.

از جنس لحظه‌هایی که در سکوت انتخاب کردی بمانی

نه برای تحمل بلکه برای روییدن در دل چیزی که دیگران فقط از بيرون تماشا کردند.

زندگی مسابقه نیست. مقایسه نیست.

بی‌وقفه در حال تغییر است.

و تو با هر آگاهی که به لحظه آوردی آن را دوباره آفريدی.

گاهی همه چیز در سکوتی ظریف اتفاق می‌افتد یک نفس عمیق یک بخشش بی صدا

یک انتخاب برای دوباره آغازیدن بی نیاز از دلیل

در جهانی که همه عجله دارند که دیده شوند، تو آرام گرفتی در ندیدن در حس کردن در فهمیدن در زیستن.

و این عمیق‌ترین شکوه انسان بودن است نه در اثبات خود بلکه در اجازه دادن به زندگی که از درونت جاری شود.

تو نه محصول دردهایی نه قربانی گذشته‌ای تو ادامه‌ی نور آگاهی‌ای که هر روز انتخابش میکنی

nasim_simiari

۲ سال شد که نیستی»

#نسیم_سیمیاری #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech
💔22👍2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM


۲۲ تیر ماه، تولد زندانی سیاسی، نسیم سیمیاری است. او اکنون در زندان قرچک به سر می‌برد.

سپیده قلیان، به مناسبت زادروز هم بندی سابقش نوشته:
تولد پارسالت، همه تو هواخوری زندان جمع شده بودیم و با صدای بلند شعار می‌دادیم: «امسال می‌ده کشته سپاه، مرگ بر کل نظام.» موقع فوت کردن شمع‌ها، درست تو روزایی که تهدید به اعدام می‌شدی، با گریه و بغض اسم شریفه محمدی رو آوردی و گفتی: «به امید شکستن حکم شریفه.»

نسیم سیمیاری ، متولد ۲۲ تیرماه ۱۳۶۷، دانش‌آموختۀ رشتۀ معماری، در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۲ توسط ماموران اطلاعات سپاه در تهران بازداشت شد. پس از بازداشت به بند ۱-الف سپاه منتقل و در سلول انفرادی تحت بازجویی قرار گرفت. پس از دو ماه به بند ۲_الف و در نهایت در ۴ مهرماه ۱۴۰۲ به بند زنان اوین منتقل شد.
پس از ۵ ماه بازداشت نسیم با اتهامات « اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی»، «تبلیغ علیه نظام» و اتهام «بغی» مواجه شد که می‌توانست منجر به صدور احکام سنگینی نظیر اعدام شود. جلسات دادگاه او در ۱۰ تیرماه و ۶مردادماه ۱۴۰۳ در شعبۀ ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی افشاری برگزار شد. در نهایت در ۲۶ شهریورماه ۱۴۰۳ به ۶ سال حبس تعریزی (۵سال اجرایی)، ۷۴ ضربه شلاق و ۲۰ سال نفی بلد به شهرستان انگوران در استان زنجان محکوم شد.
هم‌بندی‌های نسیم او را اینطور توصیف می‌کنند: شجاع، مهربان، سخت‌کوش در ورزش، بامهارت در آشپزی، آراسته و خلاق در تبریک‌های تولدش به اعضای بند.

مطالب و تصاویری که درباره نسیم منتشر شده، او را جوانی پر از شور و شوق زندگی نشان می‌دهد، زنی پر انرژی که به فضای ملال‌آور زندان رنگ زندگی می‌دهد و آن را برای خود و هم‌بندی‌های خود تحمل‌پذیر می‌کند.

نسیم و امثال او، جرعه‌ای آزادی می‌خواستند، زندگی‌ای معمولی که ۴۶ سال است از مردم ایران دریغ شده است.

نسیم تولدت مبارک

#نسیم_سیمیاری #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
💔32🕊42
صفحه اینستاگرام نسیم سیمیاری (زندانی سیاسی محبوس در زندان قرچک) ضمن انتشار این نقاشی‌های هم بندی سابقش (ویدا ربانی) نوشت:

«ویدا ربانی عزیز عکس‌ تعدادی از نقاشی‌هاش از بند زنان اوین رو منتشر کرده. در این نقاشی‌ها فضای داخل بند، هواخوری و اتاق‌ها به زیبایی به تصویر کشیده شدن. پاره‌های تنمون رو هم در این نقاشی‌ها کنار هم، در حال رقص، گرم صحبت، در حال مطالعه و خیره به گوشه‌ای می‌تونیم ببینیم و تشخیص‌شون بدیم. نقاشی‌ها شبیه عکس‌های نایابی شدن از شهری دور از دسترس که با تماشاشون می‌تونیم بفهمیم خاطراتی که در تماس‌های کوتاه تلفنی برامون تعریف می‌کنن کجا اتفاق افتاده. می‌تونیم برای چند ثانیه کنارشون باشیم و تخیل کنیم از گوشه‌ی هواخوری باغچه چه شکلیه، لباس‌ها چطور روی بند تکون میخورن، زل زدن به تپه‌های اوین از پشت پنجره‌ی اتاقها چه احساسی میتونه بهشون بده، وقتی کنار هم دور کبی (کبری بیکی) جمع میشن چطور به صورت شیرینش زل میزنن. این عکس‌ها رو در آغوش می‌گیریم و می‌بوسم چون نقش و نشونی از جان‌های عزیزی دارن که مدت‌هاست از ما دورن و آزادی ازشون سلب شده. جان‌های آزاده‌ای که هنوز و به زیبایی زندگی رو پشت دیوارهای زندان سرپا نگه داشتن و با امید شب‌ها رو صبح میکنن.
به امید آزادی تمام زندانیان سیاسی
و نسیم عزیز که جانانه برای معنای زندگی می‌جنگه»


ـ نقاشی کشیدن و ترسیم فضای زندان و مقاومت زندانیان برای تغییر فضای بند، نوعی روایت‌گری و تاریخ‌نگاری است که حالات و روحیات افراد را ثبت می‌کند.
ویدا ربانی تعداد زیادی نقاشی از زندگی روزمره در زندان، هواخوری بند و ... کشیده و منتشر کرده است. این نقاشی‌ها بسیار ارزشمند هستند و خیلی هم زیبا کشیده شده‌اند.
#نسیم_سیمیاری
#علیه_فراموشی
#بند_زنان_اوین
#زندانی_سیاسی
#nasim_simiari
#یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
💔361

نسیم سیمیاری از بازداشت‌شدگان خیزش «زن، زندگی، آزادی» در اعتراض به عدم آزادی همبندی اش فریبا کمال‌آبادی دست به اعتصاب غذا زده است.

او در یادداشتی از زندان اوین اعلام کرده است که در حمایت از فریبا کمال‌آبادی و با درخواست آزادی او، اعتصاب غذایش را شروع کرده است.


«من، #نسیم_سیمیاری، بیش از دو سال پیش در خیزش #زن_زندگی_آزادی بازداشت شدم. هرگز از رنج‌هایی که در ماه‌های بازجویی، انفرادی و در سالهایی که در زندان بودم، متحمل شدم، سخن نگفتم؛ اما امروز میخواهم رنجی را با شما در میان بگذارم که از آنچه بر جسم و جانم تحمیل شد تلختر و سهمگینتر بود. میخواهم با شما از رنج #فریبا_کمال_آبادی بگویم؛ معلمی که از او بسیار آموختم. فریبا صبور است و در طی دو سال و نیمی که با هم زندگی کردیم، درسهای زیادی از او آموختم؛ درس انسانیت و مدارا در برابر رنجهایی که ناگزیر از تحملشان بوده. او بیش از سیزده سال از عمرش را در زندان سپری کرده است. با سری بلند ایستاده است و با همۀ بچه‌ها (ما زندانیان) همدلی میکند. گاهی فقط به حرفهایمان گوش میکند تا بگویی و بگویی و آرام شوی. گاهی همکلام میشود و همدردی میکند. گاهی تجربیاتش را با ما قسمت میکند که هرکدام درسی است برایمان. دختر کوچکش در راه سالن ملاقات زندان بزرگ شد، نوه‌هایش را در سالن ملاقات به آغوش کشید، دنبال هم دویدند و قایم‌باشک بازی کردند. با هم نقاشی کشیدند و برایشان قصه گفت و هربار قصه‌هایش با صدای زنگ سالن ملاقات ناتمام ماند. فریبا به شرایط سخت عادت دارد و در دلتنگیها مقاومت میکند. مقاومتِ حبس کشیدن را بلد است. هفتۀ گذشته و در حالی که هفت سال از حبسش باقی مانده، بی آنکه در انتظار آزادی باشد توسط وکیل مطلع شد که قرار است آزاد شود. شاد شد و اشک شوق ریخت. با خوشحالی یکدیگر را صدا زدیم و خبر خوش را به شادی و هلهله با هم تقسیم کردیم. ۱۹ مهر ۱۴۰۴ خبر آزادی‌اش از جانب نمایندۀ نهاد قوۀ قضاییه اعلام شد و قرار شد در یک هفته به بند ارسال شود. گفتند آمادۀ رفتن باشد اما فاصلۀ شادی فریبا، خانواده، وکلایش و بند زنان تا رنج ماندنش در زندان فقط چندروز بود. خبر آمد که آزادی‌اش منتفی شده است. برای فریبا و هزاران روزی که در بند است، برای رنجهایی که کشید، برای سال‌ها ایستادگی، صبوری و مقاومتش تا آزادی بی‌قیدوشرط فریبای عزیزم آموزگاری که از او بسیار آموختم، در اعتصاب غذا خواهم بود.

نسیم سیمیاری بند زنان اوین یکشنبه ۲۰ مهر ۱۴۰۴»

#بیانیه #اعتصاب_غذا #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
27💔7👍2🕊1
یک هفته از اعتصاب غذای نسیم سیمیاری گذشت؛ او ممنوع‌الملاقات شد

با گذشت هفت روز از آغاز اعتصاب غذای نسیم سیمیاری، از بازداشت‌شدگان خیزش «زن، زندگی، آزادی»، مسئولان زندان اوین او را ممنوع‌الملاقات کرده‌اند.

سیمیاری در یادداشتی که پیش‌تر از زندان منتشر کرده بود، اعلام کرده بود در اعتراض به تداوم بازداشت فریبا کمال‌آبادی، هم‌بندی‌اش در بند زنان اوین، دست به اعتصاب غذا زده است. او نوشته بود:

«می‌خواهم رنجی را با شما در میان بگذارم که از آنچه بر جسم و جانم تحمیل شد، تلخ‌تر و سهمگین‌تر بود. می‌خواهم از رنج فریبا کمال‌آبادی بگویم؛ معلمی که از او درس انسانیت و مدارا آموختم. دختر کوچکش در راه سالن ملاقات زندان بزرگ شد و نوه‌هایش را در همان سالن به آغوش کشید... مقاومتِ حبس کشیدن را بلد است.»

نسیم در این نامه تأکید کرده بود که در پی خبر لغو آزادی فریبا کمال‌آبادی، در حمایت از او و «برای رنج‌هایی که کشیده و سال‌هایی که در بند است»، تا آزادی بی‌قید و شرطش در اعتصاب غذا خواهد ماند.

وضعیت جسمی نسیم پس از یک هفته اعتصاب غذا رو به وخامت رفته است، اما مقامات زندان به جای رسیدگی، او را از دیدار با خانواده محروم کرده‌اند.

ـ فریبا کمال‌آبادی، زندانی بهائی، چهاردهمین سال حبس خود را می‌گذراند. او از مدیران جامعه بهائی، یک بار از سال ۱۳۸۷ تا ۱۳۹۷ دوران حبس خود را گذراند. دو سال و نیم از حبس را در سلول‌های انفرادی بود. به او حتی برای شرکت در مراسم عروسی دخترش مرخصی ندادند. او بار دیگر چهار سال پیش بازداشت شد، باز هم حکم ده سال زندان بود. فریبا کمال‌آبادی وقتی به زندان رفته بود، دخترش کودکی خردسال بود، او را از مادری و دخترش را از کنار مادر بودن، محروم کردند، تنها به خاطر عقیده‌اش.
حالا نوه‌اش، دارد بزرگ می‌شود، دور از آغوش مادر بزرگ ...

نسیم سیمیاری، جوان آزاده‌ای است که این ظلم را تاب نیاورده و اعتراض کرده است. فعالان مدنی یکشنبه ۲۷ مهر ماه ساعت ۷ شب به وقت ایران، در یک طوفان توییتری درباره نسیم و فریبا خواهند نوشت. تا این صدا را بلندتر کنند، صدای آزادگی و عدالت‌خواهی.

#نسیم_سیمیاری #فریبا_کمال_آبادی #اعتصاب_غذا #زن_زندگی_آزادی #اوین #فریبا_نسیم #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech
17💔8🕊5
زنان زندانی سیاسی اوین به هم‌بندی‌شان نسیم سیمیاری:
فریاد بلند حق‌خواهی‌ات شنیده شد

نسیم سیمیاری، زندانی سیاسی، یک هفته است که در اعتراض به تداوم بازداشت فریبا کمال‌آبادی، هم‌بندی‌اش در بند زنان اوین، دست به اعتصاب غذا زده است.
در این ارتباط هم‌بندیانش، با درخواست پایان دادن به اعتصاب، بیانیه‌ای به شرح زیر صادر کرده‌اند:

«نسیم سیمیاری بعد از چهار ماه انفرادی و تحمل بازجویی‌های سخت به بند آمد. بیش از دو سال است که با هم زندگی می‌کنیم و شاهدی هستیم بر زخم‌هایی نشسته بر جسم و جان او. شاهدی هستیم بر صبوری‌هایش و توان بی‌پایانش در مواجهه با رنج‌های مدامی که اگرچه جان را می‌خراشد؛ اما محکم‌تر و قوی‌تر می‌کند جان بیداری چون او را.
امروز نسیم در اعتراضی بر حق به آنچه در خصوص فریبا کمال‌آبادی رخ داد، در اعتصاب غذا است. فریبا کمال‌آبادی، شهروند بهائی، حدود ۱۴ سال از عمر خود را در زندان و حدود سه سال از آن را در سلول‌های انفرادی تهران و مشهد گذرانده است؛ بی‌آنکه در انتظار آزادی باشد، از سوی نیروهای امنیتی به او و خانواده‌اش اعلام شد که آزاد خواهد شد و دقیقا در لحظه‌ای که قرار بود برای آزادی از بند خارج شود، خبر رسید که آزادی‌اش منتفی است.
حالا نسیم عزیزمان در اعتراض به این بی‌حرمتی در اعتصاب غذا است. او از جان خود مایه گذاشته تا صدای این بی‌عدالتی را بلندتر به افکار عمومی برساند. ما دوستان و هم‌بندیان نسیم که شاهد وخامت حال او هستیم، از او می‌خواهیم به اعتصاب خود پایان دهد. نسیم عزیز. فریاد بلند حق‌خواهی‌ات شنیده شد.

هم‌بندیان تو در بند زنان زندان اوین
۲۸ مهر ۱۴۰۴»

#نسیم_سیمیاری #فریبا_کمال_آبادی #داستان_ما_یکیست #فریبا_نسیم #بیانیه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
💔22💯104