آثار محمدکاظم کاظمی
1.72K subscribers
254 photos
76 videos
38 files
107 links
بایگانی شعرها و مطالب آموزشی محمدکاظم کاظمی

هشتگ #شعر_کاظمی برای شعرهاست
هشتگ #آموزشی_کاظمی برای مطالب آموزشی

کانال اصلی من که مطالب گوناگون را در آن منتشر می‌کنم، با این نشانی است
@mkazemkazemi

ارتباط با گرداننده
@mkkazemi
Download Telegram
🔹 ارباب تشدیدها
🔻 یادداشتی دربارۀ میزان ضرورت علامت تشدید در نگارش.
🔻 در سایت محمدکاظم کاظمی
http://www.mkkazemi.com/1398/07/14/tashdid/
🔹 موسی عصمتی، نور چشم شاعران مشهد
🔸 بخشی از پیشگفتاری که بر کتاب «بی چشمداشت» موسی عصمتی نوشته بودم.
🔻
مکن در جسم و جان منزل، که این دون است و آن والا
قدم زین هر دو بیرون نه، نه اینجا باش، نه آنجا
در دیوان سنایی غزنوی و بر پیشانی این قصیدۀ باشکوه می‌خوانیم که «این قصیدۀ غرّا در عرصۀ سرخس و در آن زمین مقدس گفته شده.» و در احوال سنایی نیز نوشته‌اند که او روزگاری از عمر خود را در سرخس سپری کرده و از محضر مشایخ آن شهر بهره گرفته است. یکی دیگر از قصاید زیبای سنایی با مطلع «ای سنایی بی کله شو، گرت باید سروری» نیز زادۀ سرخس است و این سخن در دیوان او ثبت شده است.
سرخس یکی از شهرهای بزرگ خراسان‌زمین بوده است، شهری در میانۀ نیشابور و هرات و مرو، و زادگاه و پرورشگاه بسیاری از مشایخ تصوف، دانشمندان و دولتمردان.
دریغ که سرخس نیز همانند دیگر شهرهای خراسان، پامال ستور غزان و سپس چنگیزیان و سپس لشکریان تیمور گورکانی شد و دچار فترتی در ادب و دانش، چنان که در بعضی از نواحی خرسان تا کنون ادامه دارد.
و امروز برای ما بسیار خوشایند است که از خطه‌ای که که روزگاری آن را «زمین مقدس» می‌خوانده اند و غبار ایام، چهرۀ فرهنگی آن را پوشانده است، شاعری برمی‌خیزد که یادآور خراسانیان قدیم است، هم در سخت‌کوشی و پشتکار در صورت شعر، هم در تعهد و التزام در سیرت آن.
قریب به پانزده سال پیش بود که جوانی دانش‌آموز، با عصایی سپید و دلی روشن‌تر از آن، در آغاز هر هفته تک و تنها از روستایی در نواحی سرخس با چند وسیلۀ نقلیۀ متعدد و متوالی، خود را به مشهد می‌رساند تا درس مدرسه را از کف ننهد، در حالی که چه بسیار جوان‌های شهرنشین، فارغ از محدویت‌هایی که آن جوان با آن دست و گریبان بود هم آن مایه از همت و پشتکار را نداشتند. آن دانش‌آموز در آخر هفته باز با همان دشواری راهی روستایش می‌شد، تا ایام تعطیل را در کنار خانواده بگذراند و باز هفتۀ بعد راهی مسیر دانش‌اندوزی شود.
و آن دانش‌آموز وقتی به مشهد می‌آمد، معمولاً هدیه‌ای ارجمند برای من داشت، تعدادی شعر که سروده‌های اخیرش بود و در نوار کاستی ذخیره شده بود. او معمولاً بخشی از نوار کاست را خالی می‌گذاشت، برای شنیدن نقد و نظرم دربارۀ آن شعرها. و بدین ترتیب، دوستی من و موسی عصمتی شکل گرفت.
آن دانش‌آموز سپس به دانشگاه رفت، در شهر بیرجند. تحصیلات را به پایان رساند و البته آنچه حاصل این دوران بود، نه تنها دانش و آگاهی بیشتر در زمینۀ ادبیات، که شریکی مهربان برای زندگی بود. و سپس موسی عصمتی با کوله‌باری از دانش، برگشت تا برای دانش‌آموزان نابینا معلمی کند؛ برایشان شعر بخواند و کتاب‌های شاعران امروز را به خط بریل برگرداند تا دست این دانش‌آموزان از آثار ادبی امروزیان خالی نباشد. هدیۀ بسیار ارجمند دیگر موسی عصمتی برای من، کتاب «پیاده آمده بودم...» من با خط بریل است که آن را در مجموعه‌ای که از چاپ‌های متعدد این کتاب دارم، نگه داشته‌ام و برایم بسی عزیز است.
از آن زمان موسی عصمتی همواره در محافل ادبی مشهد حضوری پررنگ داشته است؛ بارها در جشنواره‌های شعر مقام آورده و به واسطۀ اخلاق نیکو، پشتکار وصف‌ناپذیر و شعرهای زیبای خود، نور چشم شاعران مشهد بوده است.

متن کامل این پیشگفتار در سایت محمدکاظم کاظمی منتشر شده است
http://www.mkkazemi.com/1398/07/23/esmati/

#موسی_عصمتی
#بی_چشمداشت
@asarkazemi
Indesign Step By Step.pdf
2.9 MB
🔹 این‌دیزاین گام به گام
یک متن آموزشی مختصر و مفید برای آشنایی با برنامۀ این‌دیزاین.
#این_دیزاین
#گام_به_گام
#آموزشی_کاظمی
@asarkazemi
🔹 آداب شعر خواندن و شعر شنیدن
🔸 محمدکاظم کاظمی

✳️ این یک یادداشت ارتجالی و حاصل یک فرصت یکی دو ساعته است. می‌باید گسترش یابد و چیزهایی به آن افزوده شود.
🔻
در هر موقعیتی و در هر مواجهه‌ای با دیگران شعر نخوانید مگر این که از شما بخواهند. در مسیر راه، پشت میز غذا، در موقعی که شخص مقابل مشغول کاری است شعر نخوانید و در هر حال ببینید شخص حوصله دارد یا نه. و اگر خواندید به یک شعر بسنده کنید مگر اینکه مخاطب درخواست کند.
🔻
شعر زیاد نخوانید. در هر جایی به خواندن یک شعر ترجیحاً کوتاه بسنده کنید مگر این که از شما بخواهند. اگر قرار است در جلسه‌ای هر شاعری یک شعر بخواند، برای خواندن شعر دوم درخواست نکنید و مجری را در محذوریت نگذارید، به خصوص اگر وقت کم است. حتی اگر کسانی در جلسه سفارش شعری دیگر می‌دهند، مقاومت کنید و در هر حال از مجری اجازه بگیرید.
🔻
و اگر مجری برنامه هستید در خلال برنامه زیاد حرف نزنید و شعر نخوانید مگر یکی دو بیت در فاصله‌ای که شاعر به تریبون می‌رسد. به خصوص وقتی وقت کم است و شاعران را به کوتاه خواندن توصیه می‌کنید. شما نیامده‌اید که خودتان شعر بخوانید. شما اینجا فقط مجری هستید حتی اگر شاعر باشید یا دکلماتور یا گوینده صدا و سیما.
🔻
اگر پشت بلندگو شعر می‌خوانید همان اول میکروفن را تنظیم کنید. نه به آن دور باشید و نه نزدیک. موقع شعرخوانی به صدای سالن گوش بدهید و اگر پارازیت دارد کمی دور شوید. اگر صوت خوب نباشد شعرخوانی‌تان مالیده.
🔻
هیچ گاه، هیچ گاه، شعر یک شاعر را در حضور خود او دکلمه نکنید به خصوص اگر مجری جلسه‌ هستید. این کار تلویحاً یعنی برای خواندن شعرش از او شایسته‌ترید و این تحقیر اوست. از کجا معلوم که خود شاعر نخواهد همان شعری را بخواند که شما سوزانده‌اید؟
🔻
تا برای کسی شعر خواندید بلافاصله از او دربارۀ شعرتان نظر نخواهید. بگذاری از شعر لذت ببرد بدون دغدغهٔ نقد آن. و همین‌طور اگر کتابتان را به دیگری هدیه دادید، همراه با آن درخواست نقد و نظر نکنید. شاید شخص فرصت یا تمایل نداشته باشد.
🔻
و باز، اگر از شما نخواسته‌اند، شعر دیگران را نقد نکنید مگر در جلسات نقد شعر یا در رسانه‌ها در مورد کتاب شعر. و متعادل و مشفقانه نقد کنید به طوری که برای شاعر راهگشا باشد.
🔻
در موقع شعرخوانی دیگران سکوت کنید. با کسی حرف نزنید حتی درگوشی و آهسته. به تلفن جواب ندهید و اگر ناچار هستید که جواب بدهید، بیرون بروید.
🔻
موقع شعرخوانی دیگران با گوشی‌تان ور نروید. اینستاگرام و تلگرامتان را نگاه نکنید. برای شاعر ناخوشایند است. (یکی این را به خودم بگوید.)
🔻
اگر وارد جلسه‌ای می‌شوید و کسی شعر می‌خواند سعی کنید در شعر او اخلال نکنید. سریع بنشینید و شعر را گوش کنید. وسط شعرخوانی یک نفر هم بلند نشوید. در کل زیاد رفت و آمد نکنید و تمرکز شاعر را به هم نزنید.
🔻
اگر کسی شعری می‌خواند و شما شعر را حفظ هستید با او همخوانی نکنید یا کلمات شعر را پیش از او ادا نکنید. حفظ کردن شعر دیگران هنر خاصی نیست که بخواهید به رخ جمع بکشید.

#شعرخوانی
#شعرشنیدن
#محمدکاظم_کاظمی
@asarkazemi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔹 یک نمایش کوچک از جادوی استایل‌ها در این‌دیزاین.
🔻 با استایل‌بندی متن‌ها و اشکال، می‌شود به راحتی و با چند کلیک به آن‌ها شکل داد. و این کار را برای دهها مورد دیگر نیز تکرار کرد.
🔻 در اینجا برای اجزای مختلف متن از پاراگراف استایل و برای جعبۀ متن و عکس‌ها از آبجکت استایل استفاده شده است.
🔻 عکس‌ها به متن لنگر می‌شوند و تنظیمات لنگر هم در استایل مربوط به هر کدام تعریف شده است.
🔻 البته اِعمال استایل ها با کلید فوری هم ممکن بود و من برای جنبۀ آموزشی آن از موس استفاده کردم.
#این_دیزاین
#استایل_ها
#آموزشی_کاظمی
@asarkazemi
🔸 من چرا مسلمانم؟
(بخشی از یک یادداشت بلند)

به نظر من بهترین کار این است که ما یک بار با خود فرض کنیم که اصلاً مسلمان نیستیم و اکنون با خبر رسالت پیامبر مواجه شده‌ایم. برخورد ما با این قضیه چیست؟ آیا معقول‌تر این است که محمد بن عبدالله را پیامبر مبعوث از سوی خداوند بدانیم؟ یا نه، بر این باور باشیم که دینی بر پیغمبر اسلام نازل نشده است و او با این حال، ادعای پیامبری است.

بیاییم به تاریخ سفر کنیم و به جایی برسیم که مردی چهل‌ساله امّی مکتب‌ندیده بناگاه ادعای پیامبری می‌کند. اگر ما این پیامبری را نپذیریم و این ادعا را بی‌اساس بدانیم، چه فرضی می‌توانیم کرد؟ گاهی برای ردّ یک قضیه، بیایید جهت خلاف آن را بررسی کنید. ببینید که پذیرفتن آن عقلانی‌تر است یا نپذیرفتنش.

اگر ما رسالت محمد را نپذیریم، لاجرم باید بگوییم که او دروغ گفته است و ۲۳ سال تمام، با همه دشواری‌هایی که این دروغ برایش ایجاد کرد، بر آن پای فشرده است. به راستی محمد چه انگیزه‌ای برای دروغ داشت؟ آن هم دروغی که هر روز دایره گسترده‌تری بیابد. اگر به دروغ بگوید من پیامبر شمایم، باید همه آیات قرآن را هم به دروغ به خداوند نسبت داده باشد. باید همیشه سخنانی از خود بسازد و آن را به خداوند نسبت دهد. به راستی چنین روشی، به طول ۲۳ سال، با آن آرامش خاطری که پیامبر ما داشت، ممکن است؟ ممکن است کسی نه یک روز، بلکه ۲۳ سال تمام خلقی را بر سر کار بگذارد، در حالی که تا چهل‌سالگی کسی از او دروغی نشنیده است؟

و از آن مهم‌تر، بهایی است که شخص برای این ادعایش می‌پردازد. آنچه یک پیغمبر دروغین را به کارش دلبسته می‌کند و او را ثابت‌قدم می‌دارد، وفور پیروان و جمع شدن خلایق به گرد اوست، به ویژه هیاهوگرانی که ممکن است خودشان این توهم را تشدید کنند. ولی پیامبر ما در چند سال اول رسالتش حتی ده نفر پیرو نداشت. اگر با معیارهای ملموس و معمول بنگریم، در آن اوایل هیچ‌کس نمی‌بایست به تداوم و پیروزی این نهضت امید داشته باشد. به همین دلیل هم مشرکان در آن سال‌ها او را جدی نگرفتند. فقط مسخره‌اش کردند و به او خندیدند.

در این وضعیت خیلی طبیعی است که اگر شخصی ادعای دروغینی برای رسالت دارد، وقتی بعد از چند سال ببیند که حتی ده دوازده نفر پیرو هم ندارد، از آن ادعا دست بکشد، یا قدری از آن مواضع اولیه‌اش کوتاه بیاید تا مخاطبان بیشتری جلب کند.

ولی پیامبر با همه بی‌توجهی‌ها، با همه تمسخرها و سپس آزار و اذیت‌ها، با همه نومیدی از دعوت بعضی از نزدیکان همچون عموهایش، با نهایت شکیبایی به کارش ادامه می‌دهد. در وضعیتی که هیچ چشم‌انداز روشنی نیست، با قاطعیت مواضع خود را حفظ می‌کند و حتی در بهای ریاست بر شهر مکه هم به کوچک‌ترین معامله‌ای راضی نمی‌شود. این می‌تواند سلوک کسی باشد که به دروغ، مدعی رسالتی شده است؟

▪️ متن کامل این یادداشت در سایت محمدکاظم کاظمی با این نشانی منتشر شده است:
http://www.mkkazemi.com/1397/09/04/eslam/

#محمدکاظم_کاظمی
#من_چرا_مسلمانم
@asarkazemi
🔹 سه یادداشت دربارۀ مرحوم قیصر امین‌پور، در سایت محمدکاظم کاظمی
به مناسبت سالگرد درگذشت آن بزرگ.

🔸 یادداشت اول
شاعری متعادل و جامع
در ۸ خرداد ۱۳۸۵ برای روزنامۀ همشهری نوشته شد تا در ویژه‌نامه‌ای برای شادروان قیصر امین‌پور چاپ شود.

قیصر امین‌پور بی هیچ تردیدی مطرح‌ترین شاعر ایران در این سه دهه بوده است‌. البته این سخن بدان معنی نیست که او همواره و نزد همه مخاطبان شعر، بیشتر مقبولیت را داشته است‌. ما بسیار شاعران داشته‌ایم که یا در مقاطعی از زمان‌، و یا در میان گروه خاصی از مخاطبان محبوبیتی استثنایی یافته‌اند. ولی وقتی گستردگی حوزۀ مخاطبان و آن هم در زمانی طولانی را در نظر می‌گیریم‌، قیصر را شاعر مطرح همه سالها می‌یابیم‌.

به راستی چرا این‌گونه است‌؟ چرا این شاعر همواره مخاطبان ثابت خود را داشته و همواره نیز در اوج مقبولیت بوده است‌؟ و چرا در مقاطعی کوتاه از زمان‌، شاعران دیگری بر او پیشی گرفته‌اند؟

به گمان من این قضیه یک دلیل سبک‌شناسانه دارد. شاعران مختلف‌، در غلظت و شدت ویژگیهای سبکی‌شان یکسان نیستند. بعضی بسیار صاحب سبک هستند، یعنی هنرمندیهایی ویژۀ خود دارند و این هنرمندیها، تنها تکیه‌گاه آنهاست‌. حالا، در زمانه‌هایی که پسند عمومی بر این وجوه از شعر معطوف است‌، این شاعران بیش از حد انتظار مطرح می‌شوند و محبوبیت می‌یابند. در مقابل‌، وقتی که پسند عمومی تغییر یافت و یا شاعر در آن خصوصیات سبکی خویش به افراط گرایید، این شهرت ناگهان فروکش می‌کند.

به همین ترتیب‌، شعر شاعرانی که چنین خروج از هنجارهای شدیدی دارند، در میان گروهی از مخاطبان که این ویژگی را می‌پسندند بسیار مطرح می‌شود و در میان بخشی دیگر ممکن است هیچ بازتابی نداشته باشد. چنین است که شهرت و با محبوبیت این شاعران‌، همواره در نوسان است‌.

مثلاً در ادب قدیم ما، کسانی همچون سلمان ساوجی و کمال‌اسماعیل در عصری که صنعت‌پردازی بیشترین جاذبه را دارد، ناگهان مطرح‌ترین شاعران زبان فارسی می‌شوند; ولی با تغییر این ذایقه‌، فقط در حد شاعران متوسط فارسی قابل طرح هستند و نه بیش از آن‌. در شعر این چند دهه نیز می‌توان شادروان نصرالله مردانی یا احمد عزیزی را از این گروه دانست‌.

در کنار اینان‌، شاعرانی هم هستند که قابلیتهایشان در میان وجوه مختلف شعر تقسیم شده است‌. اینان غالباً همه تواناییها را در کنار هم دارند و به همین لحاظ، همواره تعدادی طرفدار ثابت خواهند داشت‌. حافظ مسلماً بهترین تصویرگر نیست‌; بهترین صنعت‌پرداز هم نیست‌; فصیح‌ترین شاعر فارسی هم نیست و در عرفان و معرفت هم حرف اول را نمی‌زند. ولی این حسن را دارد که توانسته‌است تا حدی قابل قبول‌، همه این ویژگیها را در شعرش جمع کند و برخوردش نیز با آنها متعادل باشد. چنین است که در روزگار صنعت‌پردازی هم حافظ خریدار دارد، در روزگار زبان‌آوری هم و در روزگار معنی‌گرایی هم‌.

قیصر امین‌پور، از گروه همین شاعران متعادل و همه‌جانبه است‌. در شعر او همه محاسن دیگران یافته می‌شود، ولی در حد نسبی و قابل قبول‌. او در بیشتر قالبهای رایج این روزگار شعر گفته است و شعر قابل قبول هم گفته است‌. در شعر او بیشتر معانی مطروحه در این سالها را می‌توان یافت و غالب گروههای اجتماعی‌، می‌توانند حرفهای دلخواه خود را در شعر او بیابند. او در تصویرگری‌، سلامت و هنرمندی در زبان‌، رعایت تناسبهای لفظی و معنوی و بالاخره طرح و ساختار شعرهایش همواره موفق بوده است‌. شاید در هیچ یک از این جوانب مختلف شعر، به تنهایی نتوان قیصر را بی‌بدیل و بی‌رقیب دانست‌، ولی در این تعادل و جامعیت البته او شاعری است که نظیرش را حداقل من در میان شاعران این چند دهه سراغ ندارم‌.

🔻 دو یادداشت دیگر نیز با این نشانی در سایت منتشر شده است.
http://www.mkkazemi.com/1396/08/08/qaysar/

@asarkazemi
مرتبط با یادداشت «کتاب‌های بی‌نشان»
آثار محمدکاظم کاظمی
مرتبط با یادداشت «کتاب‌های بی‌نشان»
🔹 کتاب‌های بی‌نشان
🔸 محمدکاظم کاظمی

در حال مرتب کردن ارجاعات به کتاب‌های جناب محمدرضا عبدالملکیان هستم برای کتاب هشت نقد. ایشان تعدادی مجموعه شعر مستقل دارد. تا اینجا خیلی هم خوب. بعد یک گزیدۀ اشعار در انتشارات مروارید دارد و این هم پذیرفتنی است. یک گزیده هم در سلسلۀ کتاب نیستان دارد که البته همه داریم و به نقص‌های آن سلسله معترف. ایشان باز یک کتاب دیگر دارد به نام «هنوز فرصت هست» که مجموعۀ شعرهای نیمایی ایشان است و لاجرم از کتاب‌های مستقل گلچین شده است. این دیگر چرا؟ آن گزیدۀ اشعار هم که بیشترش نیمایی بود. باز در این میان کتابی هست به نام «هوای حوصله ابری» هست که متن کامل دو کتاب «حالا که آمده‌ای» و «این کوچه را از روی رودخانه نوشته‌ام» در آن تکرار شده است، در کنار شعرهایی چاپ‌نشده. این کتاب مقدمۀ مفصلی دارد ولی به این نکتۀ کلیدی اشاره نشده است که این آثار باری دیگر به صورت کتاب‌های مستقلی چاپ شده است.

و این مشکل تنها آثار جناب عبدالملکیان نیست. کتاب‌های بسیاری دیگر از شاعران گرانقدر هم این پریشانی‌ها و تداخل‌ها را دارد. حتی شاید بگویید «خودت هم که سه گزیدۀ شعر با شعرهای موازی و متداخل داری.» می‌گویم: بله متأسفانه و این هیچ خوب نبود. به همین دلیل بعد از کتاب تکا در برابر گزیده‌های دیگری که بعضی دوستان ناشر پیشنهاد دادند مقاومت کردم و در مقدمۀ «شمشیر و جغرافیا» نوشتم که خوش دارم از این پس گزیده‌گوی باشم نه گزیده‌ساز.

باری، می‌پذیرم که در این اوضاع نابسامان نشر و توزیع کتاب، همین که این کتاب‌ها چاپ می‌شود و به فروش می‌رود هم مغتنم است. ولی دشوار نیست اگر شاعران گرانقدر در مقدمۀ هر کتاب همین را توضیح دهند. آن مقدمه‌های مفصل شاعرانه سرشار از خاطرات دیر و دور که برای کتاب می‌نویسند خیلی هم خوب است. ولی باید دربارۀ تاریچخۀ چاپ این شعرها هم چند سطری نوشت. یا حداقل باید پای شعرها تاریخ بگذارند تا حداقل این تاریخ‌ها دیگران را از سرگردانی در بیاورد و کسی که آثار را دنبال می‌کند نقشۀ روشنی از مجموعۀ این آثار داشته باشد.

#کتاب_های_بی_نشان
#محمدکاظم_کاظمی
@asarkazemi
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔹 شماره‌بندی صفحات در این‌دیزاین
🔸 در این فیلم کوتاه در این موارد توضیح داده شده است
۱. تغییر شمارۀ بعضی صفحات
۲. تغییر نوع شماره‌گذاری از عددی به الفبایی و...
۳. حذف شمارۀ صفحه برای برخی صفحات
#این_دیزاین
#صفحات
#مسترپیج
#شماره_گذاری
#آموزشی_کاظمی
@asarkazemi
🔹خرید پستی کتاب‌های محمدکاظم کاظمی

آن دسته از کتاب‌های من که به وسیلۀ انتشارات سپیده‌باوران منتشر شده است، با مراجعه به سایت این انتشارات به صورت پستی قابل تهیه است.
۱. شمشیر و جغرافیا
۲. روزنه
۳. شعر پارسی
۴. مرقع صدرنگ
۵. گزیدۀ رباعیات بیدل

نشانی سایت:
https://sepidehbavaran.ir/

@asarkazemi
🔹 دکتر شفیعی کدکنی، معمار بلاغت نوین
به مناسبت سالگرد تولد ایشان

محمدکاظم کاظمی🔻 

     حقیقت این است که تا چند دهه پیش، نظام و متون آموزشی ما در عرصه‌ی نقد و ارزیابی شعر بسیار سنتی بود و ناکارآمد. هنوز در عروض فارسی، بحث اصلی، شناخت ارکان و افاعیل و زحافات عروضی بود و در علم قافیه، شناخت حروف و عیوب آن. در بدیع کار صاحب‌نظران ما بیشتر دسته‌بندی و شاخه‌بندی صناعات معنوی و لفظی بود و پرداختن به بعضی صنایع که اصلاً ارزش هنری نداشت.
 
چنین بود که بیشتر توان فکری ما صرف فراگرفتن و حفظ کردن این قواعد و قوانین و دسته‌بندی‌ها می‌شد، تا ارزش هنری‌شان. مثلاً در مبحث تشبیه، ما باید این را می‌آموختیم که «تشبیه جمع» آن است که «یک چیز را به چند چیز تشبیه کنند» و «تشبیه تسویه» آن است که «چند چیز را به یک چیز تشبیه کنند» و «تشبیه ملفوف» آن است که «اول همه مشبه‌ها و بعد از آن همه مشبه‌ به‌ها را ذکر کنند» و «تشبیه مفروق» آن است که «چند مشبه و چند مشبه به باشد و هر مشبه بهی را تالی مشبه خود قرار دهند.» ولی بسیار به ندرت از این سخنی می‌رفت که به راستی این تشبیه تا چه حد تازگی دارد؛ تا چه پویایی دارد؛ تا چه حد با فضای ذهنی شاعر و مخاطب او نزدیک است؛ تا چه حد عینی و ملموس است؛ تا چه حد از کشف برخوردار است. به راستی ارزش هنری تشبیه در چیست؛ یک تشبیه خوب برای تأثیرگذاری بیشتر باید چه ویژگیهایی داشته باشد.

و در وزن و قافیه باز این بحث در کار نبود که به راستی تأثیر هنری وزن در چیست. چرا کلام موزون بیشتر جذاب است و باز آیا این جذابیت تا چه مایه ارزش دارد. چرا قافیه به کلام زیبایی می‌بخشد و این زیبایی در چه جایهایی خلل‌پذیر است. هر آنچه آموزش داده می‌شد «قواعد» بود و آن هم به صورتی خشک و قالبی. به واقع در اینجا بیشتر سخن از «انواع و اقسام» بود و «قواعد و مقررات»، تا «چیستی» و «کیفیت» آرایه‌های ادبی.

در نهایت دانش‌آموخته‌ی این نظام آموزشی کسی می شد که «بحر رمل مثمن مخبون» را خوب می‌شناخت و می‌دانست که «الف تأسیس» در قافیه چیست و «جناس مذیل» با «جناس متوازی» چه تفاوتی دارد. برای هر یک از اینها نیز مثالهای بسیاری به خاطر داشت و البته کمتر به این می‌اندیشید که برای یک شعر، ملفوف بودن و مفروق بودن تشبیه کارسازتر است یا این که آن تشبیه ملموس و تازه باشد یا نباشد.

با این وصف، مهم‌ترین متن آموزشی بلاغت فارسی، «فنون بلاغت و صناعات ادبی» مرحوم جلال‌الدین همایی بود و از حق نباید گذشت که ایشان کوشیده بود که مباحث خشک و سنگین بلاغت قدیم را تا حدی که در آن عصر ممکن بود ساده و منسجم سازد و با بیانی متناسب با پسند مخاطب جوان آن روز، بازنگاری کند و البته در مواردی به نقد و ارزیابی آن صنایع نیز بپردازد. به واقع این کتاب را می‌توان جامع مباحث و نگرشهای بلاغی کهن ما دانست. ولی من وقتی پس از خواندن این کتاب و فراگیری بیشتر مباحث آن، به کتاب «صور خیال در شعر فارسی» دکتر شفیعی برخوردم، انگار پنجره‌ای به دنیایی دیگر برایم باز شد.

پنجره‌ی بعدی که باز چشم‌اندازی کاملاً‌ بدیع در برابرم گشود، «موسیقی شعر» دکتر شفیعی بود. آنگاه بود که به ناکارآمدی بسیاری از آن آموزه‌های کهن پی بردم و دریافتم که جایگاه اصلی تخیل، موسیقی و زبان در شعر کجاست و از چه منظری باید به اینها نگریست.

 جالب است که همه‌ی کتاب صور خیال درباره‌ی عنصر خیال است، ولی هیچ چیزی درباره‌ی انواع تشبیه و استعاره و مجاز و کنایه در این کتاب نمی‌توان یافت، مگر در حدّ ضرورت برای ارزیابیهای هنری. بخش مهمی از کتاب موسیقی شعر به وزن و قافیه اختصاص دارد، ولی هیچ سخنی از ارکان و افاعیل و زحافات و حروف قافیه و عیوب قافیه در آن نیست. به واقع اگر هم عیبی در قافیه مطرح می‌شود، نقد خود «قافیه‌اندیشی» است و این که در مجموع وجود یا عدم قافیه چه سود و زیانی برای شعر دارد.

نمی‌توانم بگویم که این طرز نگاه، اولین بار توسط دکتر شفیعی ارائه شده است؛ ولی می‌توانم گفت که ایشان یک دیدگاه کاملاً شکل‌یافته، منظم و مهم‌تر از آن، ملموس و عینی در زیبایی‌شناسی شعر ارائه می‌کند که سخت آموزشی است و کارآمد.

بر این «آموزشی بودن» و «کارآمد بودن» از آن روی تأکید می‌کنم که ایشان توانسته‌ است تعادلی دلپذیر میان مباحث نظری و کاربردهای عملی آنها ایجاد کند. تعادل دیگر، در حوزه سنت و نوآوری است، به‌گونه‌ای که ایشان با همه نوآوری و نواندیشی خویش، متکی به سنت شعری ماست و با همه وقوف بر بلاغت سنتی و متون ادب کهن، نگاهی امروزین دارد. و تعادل دیگر از آن روی ایجاد شده است که ایشان در عین وفاداری به معیارهای اکادمیک، از ذوق و زیبایی‌پسندی بهره‌ی تمام دارد. یعنی دارنده‌ی خصایل و اوصافی است که بسیار به ندرت در یک شخص جمع می‌شوند.
#شفیعی_کدکنی
@asarkazemi 
مشترکات زبانی در خراسان
محمدکاظم کاظمی
🔹 مشترکات زبانی در خراسان
سخنرانی کوتاه محمدکاظم کاظمی در جلسۀ خراسان‌خوانی در فرهنگسرای بهشت، شنبه ۱۷ آبان ۱۳۹۸
🔻 با سپاس از جناب حمید عشقی و مسئولان فرهنگسرای بهشت به خاطر برگزاری این جلسه.
🔻 خلاصه: بیان مشترکات زبانی میان دو کشور افغانستان و ایران، با تأکید بر خراسان به عنوان سرزمینی که میان چند کشور فارسی‌زبان تقسیم شده است و می‌تواند حلقۀ وصل همزبانان باشد.

@asarkazemi
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔹شعرخوانی در محفل یادبود هشت شاعر خراسانی
🔸 مؤسسۀ توانبخشی همدم، جمعه ۲۴ آبان ۱۳۹۸
🔻 این اولین بار بود که در حضور جناب دکتر شفیعی شعر خواندم و این برایم مایۀ مباهات است.
#شعر_کاظمی
#ستارۀ_احمد
#مؤسسۀ_همدم
@asarkazemi
🔹 خطّ ممتد

🔸 محمدکاظم کاظمی

ولی انسان چنان پیشی گرفت از دیو و از دد هم
که صاف از بیم او جنّ و ملک خواندند «اشهد» هم

کتاب آمد، رسول آمد، امام آمد، فقیه آمد
ولی هر «آمد آمد» ظاهراً دارد «نیامد» هم

ظلوم انسان، جهول انسان، کفور انسان، حسود انسان
تو ای انسان، در این بازی شدی شیطان ارشد هم

بر اندامش بدان‌سان پوستینِ چپّه پوشاندی
که دین خویش را نشناخت حتی شخص ایزد هم

چنان این حلقه را بر خلق مؤمن تنگ گرداندی
که هنگام گزینش پشتِ در می‌مانَد احمد هم

به آیینی خیابان خدا را خط‌کشی کردی
که عابر وقت ناچاری گذشت از خطّ ممتد هم

بترس از تیغ خویش آن دم که با خون شسته گردد خون
بترس از عدل خود روزی که از حد بگذرد «حد» هم

کلوخی چند روی هم بنه، بندی فراهم کن
که زور سیل شوخی نیست، شاید بشکند سد هم

مشهد، ۱۳ آذر ۱۳۹۸

#شعر_کاظمی
#خط_ممتد
@asarkazemi
♻️ سه‌گانه‌های نگارش

🔸 متن اصلی
او بيش از ۱۲ جلد كتاب تألیف کرده است.

🔻 نظر ویراستار
واحد شمارش کتاب وقتی کتاب به عنوان یک «اثر» مطرح می‌شود، «عنوان» است و وقتی به عنوان «نسخه» مطرح می‌شود، «جلد» است. وقتی می‌گوییم «۲۰ جلد کتاب خریدیم» منظور این است که ۲۰ نسخه کتاب خریده‌ایم که حالا این‌ها ممکن است حتی ۲۰ جلد از یک عنوان کتاب باشد. ولی وقتی می‌گوییم «این کتابخانه ۳۰۰۰ عنوان کتاب دارد» یعنی ۳۰۰۰ اثر مستقل، که حالا ممکن است از بعضی از آن‌ها، چند جلد در کتابخانه موجود باشد.

حاصل ویرایش
او بیش از ۱۲ عنوان کتاب تألیف کرده است.

#نگارش
#آموزشی_کاظمی
@asarkazemi
🔹 زمستان کابل‌
🔸 محمدکاظم کاظمی

این شعر را سال‌ها پیش نوشته بودم. و اینک با واقعۀ دردناک مرگ کولبر نوجوان به یاد آن افتادم.

ای ابرِ سردکوشِ زمستان‌! در کیسۀ دریده چه داری‌؟
باز آمدی چه سرب و چه سنگی بر شهر بی‌سپیده بباری‌؟

ای ماه‌، محرم شب این شهر! یک دم نقاب ابر برافکن‌
تا شهریان خفته به یخ را در کوچه و گذر بشماری‌

یخ‌بسته شد نفس به گلو هم‌، خون کسان به کوچه و جو هم‌
آن سویِ کوهِ ساکت و سنگی‌، ای آفتاب‌! گرمِ چه کاری‌؟

کودک نشست و اسپک چوبی سوزاندۀ اجاق تهی شد
مردان هنوز بر سر چالش‌، مردان هنوز گرم سواری‌

گفتند «برف شعر سپید است‌، یا نقل آستانۀ عید است‌
اینها به یمن خون شهید است‌» زن گفت «خون شوهرم‌، آری‌!»

می‌گفت «جای برف چه می‌شد ای آسمان‌! ستاره بپاشی‌
تا یک بغل ستاره بریزم یک امشبی میان بخاری‌

تا یک بغل ستارۀ روشن مرگ لجوج را بفریبد
تا خواب نان گرم ببینند این کودکان خفته به خواری‌

تا خواب روز عید ببینند، تصویر یک شهید ببینند
در جشنِ بی‌سرود گل سرخ‌، در دشتِ لاله‌های بهاری»

رفتار سرد برفِ شب و روز، برخورد گرم سربِ نهان‌سوز
این است تا رسیدن نوروز تقدیر شهر سوخته‌، باری‌

#شعر_کاظمی

@asarkazemi
🖌 نکته‌های نگارش
🔸 تمرکز بر ارتباطات منطقی در جمله

من در یادداشت‌های گوناگونی نوشته‌ام که در نگارش و ویرایش باید بیش از مسائل فنی مثل نقطه‌گذاری و فاصله و نیم‌فاصله مراقب ساختار جملات و ارتباط منطقی میان اجزای آن‌ها باشیم. من دیده‌ام که بسیاری از کسانی که کار ویرایش می‌کنند یا در مورد پیراستگی یک متن یا کار یک ویراستار قضاوت می‌کنند، نگرانی‌شان مسائل فنی است. بله این‌ها هم اهمیت دارد، ولی وقتی ساختار جمله معیوب باشد با هیچ ویرایش فنی‌ای بسامان نخواهد شد. این عبارت یک مثال خوب است.
«چون امیر به همۀ حاکمان هزاره‌جات دستور داده بود تا تمام سران هزاره را به کابل بفرستند، کهندل خان نیز دستور امیر را به اجرا گذاشت.»
در اینجا عیب کار چیست؟ به نظر من عبارت مشکل منطقی دارد. دقت کنید، «چون امیر دستور داده بود... کهندل خان نیز دستور را اجرا کرد.» گویا این «چون» دلیل اطاعت کهندل خان را می‌رساند. یعنی چنین به نظر می‌رسد که علت این که او دستور امیر را اجرا کرد این بود که امیر به فرستادن سران هزاره به کابل دستور داده بود. و اگر دستور دیگری بود، او اطاعت نمی‌کرد. در حالی که نباید چنین باشد، بلکه باید بگوید «چون امیر دستور داده بود، کهندل خان سران هزاره را به کابل فرستاد.» یعنی «چون» به عمل کهندل خان در مورد سران هزاره باید برگردد نه به اطاعت کردن از دستور.
البته اگر «چون» را حذف کنیم، می‌شود عبارت را به این صورت بسامان ساخت: « امیر به همۀ حاکمان هزاره‌جات دستور داد تا تمام سران هزاره را به کابل بفرستند و کهندل خان نیز دستور امیر را به اجرا گذاشت.»
اصلاً وجود آن «چون» ضرورت ندارد.

#نگارش
#نکته_های_نگارش
#آموزشی_کاظمی
@asarkazemi
✳️ آداب و فنون بحث
🔸 محمدکاظم کاظمی

شایسته دیدم که در این ایّام پر بحث و گفتگو، این یادداشت‌ها را که حاصل تجربه‌های خودم است و البته شکل اجمالی و خلاصه دارد، منتشر کنم.

🔹 قسمت اول
🔻 ۱. به نظرم مهم‌ترین ضرورت یک بحث این است که در آن به دنبال کشف حقیقت و رسیدن به نتیجۀ درست باشیم. یعنی ما و طرف مقابل ما بکوشیم که از آگاهی و استدلال همدیگر برای روشن‌شدن حقیقت استفاده کنیم. هیچ چیزی مهم‌تر از حقیقت نیست.

🔻 ۲. همیشه این آمادگی را داشته باشید که ممکن است همه یا بخشی از حقیقت در طرف مقابل باشد و شما مطلقاً یا به صورت نسبی در خطا باشید. بنابراین هرجا حس کردید حتی در بخشی اندک از بحث، حق با طرف مقابل است، آن را تأیید کنید. یک فایدۀ ضمنی این قضیه این است که رقیب هم برای پذیرش حقیقتی که در جانب شماست، آمادگی بهتری می‌یابد. فایدۀ دیگر این است که حریف درمی‌یابد که شما منصف هستید و اگر در جایی سخن او را رد کردید، از سر لجاجت نیست. خیلی مهم است که حریف منصف‌بودن شما را با درک کند.

🔻 ۳. می‌دانم که برگشتن از موضع خویش قدری سخت است و شجاعت می‌طلبد. ولی این شجاعت را داشته باشید. نگران نباشید که عقب‌نشینی شما ممکن است به زیانتان باشد. نه، شما دو بُرد کرده‌اید. یکی این که به حقیقت رسیده‌اید و آن را پذیرفته‌اید و دیگر این که عقلانیت، انصاف و شجاعت پذیرش خود را نشان داده‌اید و در چشم آدم‌های فهیم، این خودش ارزش دارد. به خصوص اگر با آدم‌های فهیم طرف هستید راحت‌تر این حقیقت را پذیرید و مطمئن باشید که آن‌ها شما را اگرنه به خاطر موضع شما در بحث، بلکه به خاطر این اخلاق شما تحسین خواهند کرد.

🔻 ۴. ولی به هر حال با توجه به این که احتمال عقب‌نشینی از مواضع خود را می‌دهید، از اول با موضع محکم وارد نشوید. به قول شاعر «در همه جایی که درآیی، نخست / رخنۀ‌ بیرون‌شدنش کن درست». از اول سخن‌تان را با قاطعیت و جزمیت و مطلق‌نگری بیان نکنید. بگویید «به نظر من این طور است ولی باز هم باید بحث کنیم و ببینیم که درست است یا نه.» یا بگویید «اگر این قضیه فلان باشد این طور خواهد بود.» یعنی نظرتان را مشروط و با عدم قطعیت بیان کنید که اگر لازم شد تجدید نظر کنید، برایتان سخت نباشد.

🔻 ۵. و اگر در بحث غلبه با شما بود، عقب‌نشاندن حریف برایتان مهم نباشد، بلکه این مهم باشد که او چقدر به حقیقتی که منظور شما بود دست یافته است، حتی اگر به ظاهر آن را نپذیرفته باشد و بر موضع خودش باشد. حاصل اصلی‌ای که شما از بحث برمی‌دارید، تغییر ذهنیت حریف به سمت حقیقتی باشد که شما در پی آن هستید. ولی این که او چقدر این تغییر ذهنیت را نشان می‌دهد یا اعتراف می‌کند مهم نیست.

🔻 ۶. گاهی شخص قصد عقب‌نشینی و پذیرش سخن شما را دارد، ولی برایش سخت است. این قضیه را درک کنید و هر گاه حس کردید که او در دل سخن شما را پذیرفته ولی بیان آن برایش سخت است، راه عقب‌نشینی را باز کنید. طوری رفتار نکنید که او به لجاجت بیفتد. بالاخره او هم حق دارد که با آبرومندی صحنه را ترک کند و حتی اندکی احساس پیروزی هم با خود داشته باشد.

🔻 ۷. هر جا سخن حریف شما درست است آن را تأیید کنید، هرچند با بقیۀ اجزای سخن او موافق نباشید. حتی اگر بر او غلبه یافتید، سعی کنید این غلبه را از سخنان و مواضع خودش استنتاج کنید. طوری باشد که طرف حس کند خودش به این نتیجه رسیده است، ولو نتیجه‌اش علیه او باشد.

🔻 ۸. هیچ گاه، هیچ گاه، به خود شخص حمله نکنید، بلکه فقط فکر و موضوع را نشانه بگیرید. گمانه‌زنی نکنید و درپی اهداف او از طرح بحث نباشید. نگویید که این فکر او حاصل چه خصوصیت اخلاقی‌ای است. مثلاً‌ نگویید که تو لجوج یا حسود یا بهانه‌جو هستی یا از طرح این بحث اهداف و نیات شخصی داری. ممکن است اشتباه کرده باشید و تهمت زده باشید. شما صرف نظر از هدف و غرض او، به سخنی که می‌گوید و فکری که بیان می‌کند توجه کنید.

🔻 ۹. حریف را به خاطر اندک بودن دانش و آگاهی‌اش تحقیر نکنید. نگویید که تو تحصیلات و دانش کافی نداری؛ نگویید که تو در این موضوع تخصص نداری؛ نگویید که اصلاً چرا وارد این بحث شده‌ای. به همین صورت، دانش، آگاهی و تجربۀ خود را به رخ او نکشید و به خصوص آن را پشتوانۀ درستی سخن خود نسازید. نگویید حرف من درست است چون من متخصص این موضوع هستم. نگویید من به اندازۀ سن تو یا وزن تو کتاب خوانده‌ام؛ یا وقتی من این چیزها را می‌خواندم تو بچه بودی. نگویید که شاگرد فلانی یا استاد فلانی هستید. هیچ مهم نیست که شما در آن موضوع چقدر تخصص دارید، چقدر کار کرده‌اید، چقدر مطلب نوشته‌اید، چقدر تألیفات و یا شاگردان و یا موقعیت‌های آموزشی دارید یا استاد شما چه کسی بوده است. فقط این مهم است که حرف شما چقدر درست است. ممکن است متخصص یک رشته هم اشتباه کند و سخن یک غیرمتخصص در مواردی درست باشد.

#آداب_بحث
#قسمت_اول
@asarkazemi
✳️ آداب و فنون بحث
🔸 محمدکاظم کاظمی
🔹 قسمت دوم و پایانی

🔻 ۱۰. ولی در عین حال که سن و سال ملاک درستی موضع شخص نیست، شما رعایت سن و سال طرف را بکنید. اگر جوان و احیاناً پرخاشگر است بردبار باشید و اگر از شما بزرگ‌تر است، احترامش را حفظ کنید و بیشتر مراعاتش کنید. اگر او از شما بزرگ‌تر است، به خصوص مراقب لحن خود باشید. حتی اگر آنقدر کهنسال است که نتیجۀ این بحث چندان هم به کارش نمی‌آید، تا جایی که مقدور باشد حرف او را تأیید کنید.

🔻 ۱۱. لحن بحث خیلی خیلی مهم است. بسیار وقت‌ها لجوج‌ترین افراد را هم می‌شود با یک لحن مؤدبانه و مهربانانه نرم کرد. هیچ‌گاه از عبارت‌های زننده و برخورنده استفاده نکنید، حتی اگر لجاجت طرف مقابل، شما را کلافه و عصبانی کرده باشد. هیچ‌گاه از کوره در نروید، دشنام ندهید و نیش و کنایه نزنید. این خیلی مهم است که بعد از بحث هم او شما را دوست داشته باشد.

🔻 ۱۲. اگر بحث به صورت مکتوب است از علایم برخورنده به خصوص علامت «!» خیلی استفاده نکنید. به خصوص این علامت را چند بار پیاپی به صورت «!!!» به کار نبرید. اگر در فضایی هستید که امکان درج شکلک دارید، شکلک‌های برخورنده را به کار نبرید و تا جای ممکن سخن را با کلمات بیان کنید نه شکلک‌ها.

🔻 ۱۳. بعضی عبارت‌ها هرچند محترمانه به نظر می‌رسند، در واقع نیش‌دار هستند. مثلاً دگر در حین بحث بگوییم «آقای دکتر، شما که می‌دانید فلان قضیه چنین است.» در اینجا هم به دکتر بودن شخص کنایه زده‌ایم و هم غیرمستقیم گفته‌ایم که اگر نمی‌دانی، پس دکتر نیستی. یا عبارت «ناگفته پیداست» یک بار معنایی بد دارد، یعنی «تو این‌قدر نادان هستی که عبارتی را که ناگفته پیداست من الان باید به تو بگویم.» یا مثلاً ‌نگویید «من آنچه شرط بلاغ است با تو می‌گویم / تو خواه از سخنم پند گیر، خواه ملال». این شعر در مقام بحث خوب نیست، چون نوعی خودخواهی در خود دارد و بی‌مسئولیتی در مورد شخص مقابل.

🔻 ۱۴. اما در مقام تواضع یا توضیح سخنان خود از طنز و شوخی پرهیز نکنید، طنز و شوخی‌ای که بیشتر معطوف به خودتان باشد. مثلاً این که «یعنی من اینقدر خنگ بودم که این حرف شما را متوجه نشدم؟ باورم نمی‌شود.» یا «من با همه نبوغ و ذکاوتم متوجه حرف شما نشدم.»

🔻 ۱۵. تواضع و فروتنی هیچ‌چیزی از شخصیت شما کم نمی‌کند. با فروتنی، هم تحسین می‌شوید و هم راه عقب‌نشینی در بحث برایتان باز است. البته خیلی مراقب باشید که تواضع را از حد نگذرانید که به نوعی خودستایی بدل شود و چنین پیامی به دیگران منتقل کند که «می‌بینید من در کنار دیگر کمالات، چقدر هم آدم متواضعی هستم؟»

🔻 ۱۶. اگر حریف آداب بحث را رعایت نکرد، صبور و آرام باشید. اگر اهل لجاجت و نیش و کنایه‌زدن است، نگذارید بازی را به میدان خودش بکشاند. متانت، ادب و احترام را در هر حالتی حفظ کنید، حتی اگر بی‌احترامی دیدید. بگذارید او در نهایت شرمندۀ اخلاق شما بشود.

🔻 ۱۷. گاهی حریف برای پنهان کردن تغییر موضع خویش، از این شاخه به آن شاخه می‌پرد؛ میدان بحث را عوض می‌کند و از موضوع اصلی طفره می‌رود. به نظر من در این مواقع به او گوشزد نکنید که تو چرا طفره می‌روی. او در پی مفرّی برای رهایی و یک پیروزی ولو اندک در میدانی دیگر است. نمی‌خواهد شکست را بپذیرد و شما هم بر این قضیه اصرار نکنید. بگذارید که او هم با یک برد مختصر، ولو در عرصه‌ای دیگر و در موضوعی دیگر، میدان را ترک کند. چیزی از شما کم نمی‌شود. شما به نتیجه‌ای که همان روشنگری و حقیقت‌یابی است، رسیده‌اید. لازم نیست از او اعتراف بگیرید یا او را در میدان اصلی بحث میخکوب کنید و از پا در بیاورید.

🔻 ۱۸. هیچ وقت «جواب دندان‌شکن دادن» و «از رو در بردن شخص» را پیروزی تلقی نکنید، چون این کار حداکثر این که طرف را ساکت و حتی از میدان بیرون می‌کند. ولی ذهن و فکر او را اصلاح نمی‌کند. شخص را از میدان بیرون کردن ممکن است مقدور باشد، ولی نتیجه‌بخش نیست. این رفتار تولید کینه می‌کند، چون شخص در ظاهر نتوانسته احساس خود را تخلیه کند، در باطن نسبت به شما کینه‌ورز و عقده‌ای می‌شود.

🔻 ۱۹. در بحث‌های گروهی همیشه بکوشید طرفدار حقیقت باشید نه طرفدار شخص یا اشخاصی در گروه. حضورتان در بحث یکنواخت و منصفانه باشد. طوری نباشد که تا کسی از همفکران شما در معرض تهاجم بود وارد بحث شوید و یا تا کسی از همفکران شما سخنی درست و سنجیده گفت، فقط همان را تأیید کنید. هرجا سخن درستی گفته می‌شود تأیید کنید و هرجا چیزی نادرست است در آن چند و چون کنید، ولی این انتخاب بر مبنای حقیقت باشد نه بر این مبنا که کدام‌یک از دوستان شما در کدام سمت است.

🔻 ۲۰. و باز به همان حرف اول برگردیم. در بحث به دنبال حقیقت‌جویی برای خود و اصلاح فکر و ذهنیت حریف (در صورتی که حریف شما در اشتباه است) باشید نه در پی شکست حریف و سربلند بیرون‌آمدن از میدان.

#آداب_بحث
#قسمت_دوم
@asarkazemi