✍ #پس_از_محمد
بخش نهم
💠قبايل شورشی و امتناع آنان از پرداخت ماليات زكات
🔹هر چند با از پا در آمدن أسوَد، يکی از شورشهای مهم بر عليه حکومت مرکزی به پايان ميرسد، با اين حال، در نقاط ديگر دامنه شورش همچنان رو به افزايش می گذارد. از جمله، قبايل طَیّ و اسد به دور طُلَيعَه گرد آمده بودند. مردم غَطَفان دست از اسلام برداشته بودند. هوازن مردد بودند و زکات نميدادند و بجز بنی ثقيف و طايفه جديله همه مرتد شده بودند. بخشی از بنی سليم نيز دست از دين شسته بودند.
🔅در مورد يمن نيز هرچند کار أسوَد به پايان رسيده بود، ولی در يمامه کار مُسَيلَمه بالا گرفته بود. ابوبکر نيز پس از اعزام اسامه با نامه به عاملن خود در مناطق شورشی و کسانيکه هنوز با او مانده مرتد نشده بودند، اطلاع ميدهد تا باز گشت اسامه و لشکرش در انتظار بمانند. در واقع نيز برای حکومت مرکزی و اسلام جز سه هزار تن لشکر اسامه که همگی از مهاجرين و انصار بودند و کسانی که در مدينه باقی مانده بودند، نيروی چندانی باقی نمانده بود.
📎 @ISLIE
🔸در مناطق شورشی، در بسياری نقاط، مردم مرتد شده و نمايندگان و مامورين محمد را از همه جا بيرون ريخته بودند. بنابراين، در مناطق ديگر نيز جز بخشهائی از بعضی قبايل که هنوز، آنهم با ترديد، وفادار مانده بودند، کس ديگری باقی نمانده بود. اينها هم که در گستره وسيع مناطق شورشی نيروهای پراکنده و ضعيفی بودند، و از اينرو توان دست زدن به عمل مستقل و متکی به خود را نداشتند، بدستور ابوبکر منتظر بازگشت نيروی اسامه نشسته بودند. در واقع، با مرگ محمد و شورش سراسری اعراب بر عليه وی شيرازه قدرت و دولت اسلامی در هم پاشيده و به حد اوليه خود در مدينه کاهش يافته بود.
🔰واقعه مهم ديگری که در اين زمان رخ ميدهد ورود نمايندگان طوايف "بنی مُرَه"، "بنی ثَعلَبه"، "بنی عبس"، بخشی از مردم "بنی کِنانه"، "ينی لَيثيان"، "بنی ديليان"، "بنی مُدلِجيان" که طرفداران طُلَيحه نيز در ميان آنان بوده اند، به مدينه برای مذاکره با ابوبکر بوده است. اين نمايندگان همگی از ابوبکر درخواست قطع پرداخت ماليات به دولت مرکزی را ميکنند. مردم هوازن و بنی اسد نيز از پرداخت ماليات سر ميزنند و بهمين منظور نماينده به مدينه ميفرستند. طبری ميگويد:
📜"فرستادگان قبايل عرب که از دين گشته بودند پيش وی می آمدند که می خواستند نماز را بپذيرند اما زکات ندهند، اما ابوبکر نپذيرفت."
📗طبری، جلد چهارم، فارسی، ص۱۳۶۸.
📕الکامل فی التاریخ ،ابن اثیر ،ترجمه، ج ۸، ص: ۳۸ (بیان حال مرتدین)
➰ @ISLIE ➰
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆↜
بخش نهم
💠قبايل شورشی و امتناع آنان از پرداخت ماليات زكات
🔹هر چند با از پا در آمدن أسوَد، يکی از شورشهای مهم بر عليه حکومت مرکزی به پايان ميرسد، با اين حال، در نقاط ديگر دامنه شورش همچنان رو به افزايش می گذارد. از جمله، قبايل طَیّ و اسد به دور طُلَيعَه گرد آمده بودند. مردم غَطَفان دست از اسلام برداشته بودند. هوازن مردد بودند و زکات نميدادند و بجز بنی ثقيف و طايفه جديله همه مرتد شده بودند. بخشی از بنی سليم نيز دست از دين شسته بودند.
🔅در مورد يمن نيز هرچند کار أسوَد به پايان رسيده بود، ولی در يمامه کار مُسَيلَمه بالا گرفته بود. ابوبکر نيز پس از اعزام اسامه با نامه به عاملن خود در مناطق شورشی و کسانيکه هنوز با او مانده مرتد نشده بودند، اطلاع ميدهد تا باز گشت اسامه و لشکرش در انتظار بمانند. در واقع نيز برای حکومت مرکزی و اسلام جز سه هزار تن لشکر اسامه که همگی از مهاجرين و انصار بودند و کسانی که در مدينه باقی مانده بودند، نيروی چندانی باقی نمانده بود.
📎 @ISLIE
🔸در مناطق شورشی، در بسياری نقاط، مردم مرتد شده و نمايندگان و مامورين محمد را از همه جا بيرون ريخته بودند. بنابراين، در مناطق ديگر نيز جز بخشهائی از بعضی قبايل که هنوز، آنهم با ترديد، وفادار مانده بودند، کس ديگری باقی نمانده بود. اينها هم که در گستره وسيع مناطق شورشی نيروهای پراکنده و ضعيفی بودند، و از اينرو توان دست زدن به عمل مستقل و متکی به خود را نداشتند، بدستور ابوبکر منتظر بازگشت نيروی اسامه نشسته بودند. در واقع، با مرگ محمد و شورش سراسری اعراب بر عليه وی شيرازه قدرت و دولت اسلامی در هم پاشيده و به حد اوليه خود در مدينه کاهش يافته بود.
🔰واقعه مهم ديگری که در اين زمان رخ ميدهد ورود نمايندگان طوايف "بنی مُرَه"، "بنی ثَعلَبه"، "بنی عبس"، بخشی از مردم "بنی کِنانه"، "ينی لَيثيان"، "بنی ديليان"، "بنی مُدلِجيان" که طرفداران طُلَيحه نيز در ميان آنان بوده اند، به مدينه برای مذاکره با ابوبکر بوده است. اين نمايندگان همگی از ابوبکر درخواست قطع پرداخت ماليات به دولت مرکزی را ميکنند. مردم هوازن و بنی اسد نيز از پرداخت ماليات سر ميزنند و بهمين منظور نماينده به مدينه ميفرستند. طبری ميگويد:
📜"فرستادگان قبايل عرب که از دين گشته بودند پيش وی می آمدند که می خواستند نماز را بپذيرند اما زکات ندهند، اما ابوبکر نپذيرفت."
📗طبری، جلد چهارم، فارسی، ص۱۳۶۸.
📕الکامل فی التاریخ ،ابن اثیر ،ترجمه، ج ۸، ص: ۳۸ (بیان حال مرتدین)
➰ @ISLIE ➰
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆↜
✍ #پس_از_محمد
بخش دهم
💠 قبایل شورشی و امتناع آنان از پرداخت مالیات و زکات
✔️بنظر ميرسد که وسيعترين جنبش در ميان قبايل عرب مربوط به نپرداختن زکات يا ماليات اسلامی به دولت مرکزی بود. قبايل اطراف مدينه نيز برای همين مطالبه نمايندگان خود را نزد ابوبکر فرستاده بودند. حتی در زمان حيات محمد نيز هنگامی که او "نوفل بن معاويه دئلی" را بر سر بنی فزاره برای گرفتن ماليات زکات ميفرستد، "خارجة بن حصن، در "شربه" به او برخورد کرده و همه ماليات های دريافتی را از چنگ او بدر آورده به بنی فزاره پس ميدهد. مقدسی نيز باين مسئله اشاره ميکند و ميگويد:
📜"تمام عرب جز اهل سه مسجد، مکه، مدينه، بحرين و مردمی از نخع و کِنده همه مرتد شدند. بعضی از پردخت زکات سر باز زدند و بعضی منکر زکات شدند و بعضی کفر خود را منکر بودند اما با مسلمانان از در دشمنی در آمدند".
📗مقدسی مطهربن طاهر، آفرينش وتاريخ، جلد 4تا ،6فارسی، ص 837.
📎 @ISLIE
🔹بنابراين، بنظر می رسيد که زکات يعنی ماليات تحميلی اولين و مهمترين مطالبه جنبش ضد اسلامی و ضد ديکتاتوری در شبه جزيره بود. حتی در جلسه ای که ابوبکر در مدينه برای جنگ با شورشيان تشکيل ميدهد، حاضرين او را مورد انتقاد قرار ميدهند و ميگويند: " چگونه به جنگ مردمی ميروی که به خدا و رسول خدا گواهی می دهند و حال آنکه پيامبر خود مى فرمود: "من مامورم که با مردم پيكار کنم تا بگويند: لااله الا الله و چون اين سخن را گفتند ديگر خونشان و اموالشان در زينهار است ِمگر حقى ايجاب کند". و ابوبکر پاسخ ميدهد: "من با هر کس ميان نماز و زکات تفرقه بيندازد جنگ خواهم کرد. به خدا سوگند که اگر از پرداخت بزغاله اى- يا به روايتى زکات يك سال يك شتر- سر باز زنند من با ايشان جنگ خواهم کرد".
📗مقدسی مطهربن طاهر، آفرينش وتاريخ، جلد 4تا ،6فارسی، ص 838.
🔸در نتبجه، ابوبکر حاضر به اين نميشود که مسئله زکات را از نماز جدا نموده تن به مطالبه شورشيان بدهد. او به درستی تشخيص ميدهد که کوچکترين عقب نشينی در برابر مخالفين، آنانرا جری تر ساخته، مقدمه عقب نشينی های بعدی و خارج شدن شيرازه امور از دست مسلمانان و دولت جرّار اسلامی می گردد. از اينرو، ملاک مسلمان بودن را عملا از نماز به پرداخت ماليات تغيير ميدهد و نشان ميدهد که مسئله پايه ای در جنبش محمد نه صرفا ترويج تجريدی يک دين بلکه برپائی يک دولت جديد و استقرار اتوريته آن بوده است. در واقع نيز، آنچه که اکنون بيش از هر چيز ديگری در معرض خطر و موضوع اصلی کشمکش قرار گرفته بود، در درجه اول دولت مرکزی و قدرت آن و نه چيز ديگری بود.
✳️ما در گذشته ديديم که اسلام چيزی نبود که مردم عرب بآن ايمان بياوردند، بلکه به زور شمشير بر آنان تحميل شد. هدف واقعی و اصلی محمد نيز، همانطور که خود بارها گفته بود، مطيع کردن عرب تحت فرمان خود و عجم تحت فرمان عرب بود. داستان خود ساخته خدا، و وحی و در يک کلام اسلام، تنها بهانه ای برای پيشبرد اين مقصود بود •
منابع بیشتر
📗طبری، جلد چهارم، فارسی، ص۱۳۶۸.
📘الکامل فی التاریخ ،ابن اثیر ،ترجمه، ج ۸، ص: ۳۸ (بیان حال مرتدین)
➰ @ISLIE ➰
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆↜
بخش دهم
💠 قبایل شورشی و امتناع آنان از پرداخت مالیات و زکات
✔️بنظر ميرسد که وسيعترين جنبش در ميان قبايل عرب مربوط به نپرداختن زکات يا ماليات اسلامی به دولت مرکزی بود. قبايل اطراف مدينه نيز برای همين مطالبه نمايندگان خود را نزد ابوبکر فرستاده بودند. حتی در زمان حيات محمد نيز هنگامی که او "نوفل بن معاويه دئلی" را بر سر بنی فزاره برای گرفتن ماليات زکات ميفرستد، "خارجة بن حصن، در "شربه" به او برخورد کرده و همه ماليات های دريافتی را از چنگ او بدر آورده به بنی فزاره پس ميدهد. مقدسی نيز باين مسئله اشاره ميکند و ميگويد:
📜"تمام عرب جز اهل سه مسجد، مکه، مدينه، بحرين و مردمی از نخع و کِنده همه مرتد شدند. بعضی از پردخت زکات سر باز زدند و بعضی منکر زکات شدند و بعضی کفر خود را منکر بودند اما با مسلمانان از در دشمنی در آمدند".
📗مقدسی مطهربن طاهر، آفرينش وتاريخ، جلد 4تا ،6فارسی، ص 837.
📎 @ISLIE
🔹بنابراين، بنظر می رسيد که زکات يعنی ماليات تحميلی اولين و مهمترين مطالبه جنبش ضد اسلامی و ضد ديکتاتوری در شبه جزيره بود. حتی در جلسه ای که ابوبکر در مدينه برای جنگ با شورشيان تشکيل ميدهد، حاضرين او را مورد انتقاد قرار ميدهند و ميگويند: " چگونه به جنگ مردمی ميروی که به خدا و رسول خدا گواهی می دهند و حال آنکه پيامبر خود مى فرمود: "من مامورم که با مردم پيكار کنم تا بگويند: لااله الا الله و چون اين سخن را گفتند ديگر خونشان و اموالشان در زينهار است ِمگر حقى ايجاب کند". و ابوبکر پاسخ ميدهد: "من با هر کس ميان نماز و زکات تفرقه بيندازد جنگ خواهم کرد. به خدا سوگند که اگر از پرداخت بزغاله اى- يا به روايتى زکات يك سال يك شتر- سر باز زنند من با ايشان جنگ خواهم کرد".
📗مقدسی مطهربن طاهر، آفرينش وتاريخ، جلد 4تا ،6فارسی، ص 838.
🔸در نتبجه، ابوبکر حاضر به اين نميشود که مسئله زکات را از نماز جدا نموده تن به مطالبه شورشيان بدهد. او به درستی تشخيص ميدهد که کوچکترين عقب نشينی در برابر مخالفين، آنانرا جری تر ساخته، مقدمه عقب نشينی های بعدی و خارج شدن شيرازه امور از دست مسلمانان و دولت جرّار اسلامی می گردد. از اينرو، ملاک مسلمان بودن را عملا از نماز به پرداخت ماليات تغيير ميدهد و نشان ميدهد که مسئله پايه ای در جنبش محمد نه صرفا ترويج تجريدی يک دين بلکه برپائی يک دولت جديد و استقرار اتوريته آن بوده است. در واقع نيز، آنچه که اکنون بيش از هر چيز ديگری در معرض خطر و موضوع اصلی کشمکش قرار گرفته بود، در درجه اول دولت مرکزی و قدرت آن و نه چيز ديگری بود.
✳️ما در گذشته ديديم که اسلام چيزی نبود که مردم عرب بآن ايمان بياوردند، بلکه به زور شمشير بر آنان تحميل شد. هدف واقعی و اصلی محمد نيز، همانطور که خود بارها گفته بود، مطيع کردن عرب تحت فرمان خود و عجم تحت فرمان عرب بود. داستان خود ساخته خدا، و وحی و در يک کلام اسلام، تنها بهانه ای برای پيشبرد اين مقصود بود •
منابع بیشتر
📗طبری، جلد چهارم، فارسی، ص۱۳۶۸.
📘الکامل فی التاریخ ،ابن اثیر ،ترجمه، ج ۸، ص: ۳۸ (بیان حال مرتدین)
➰ @ISLIE ➰
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆↜
✍ #پس_از_محمد
بخش یازدهم
💠رد مطالبه شورشيان و حمله آنان به مدينه
✔️با رد درخواست شورشيان در امر قطع ماليات زکات، دامنه شورش و جنگ به مدينه نيز ميرسد، و قبايل درخواست کننده که در اطراف مدينه مستقر بودند، پس از رد درخواستشان تصميم ميگيرند که به مدينه حمله کنند. زيدبن اسلم مى گويد:
📜"فرستادگان قبايل از دين گشته اطراف مدينه سوى قوم خويش رفتند و به آنها خبر دادند که در مدينه چندان کس نيست و آنها را به انديشه حمله به مدينه انداختند".
📗طبری، جلد چهارم، فارسی، ص1371.
📜ابوبكر، طلحه و زبير و "عبدالله بن مسعود" را بر سر گذرگاه هاى مدينه مى گذارد و مسلمانان مدينه را در مسجد آماده نگاه داشته ".
📗طبری، جلد چهارم، فارسی، ص1371.
📜سه روز ميگذرد تا اينکه شورشيان شبانگاه به سوى مدينه حمله ور می شوند و گروهى در "ذى حسى" می مانند. سپس ابوبکر با نيروی شتر سوار خود به کمک آنها می شتابد. در ابتدا، شورشيان با يک حيله جنگی پیروز میشوند ، وی در نهایت ابوبکر بر آنها چيره شده، تا ذوالقصه آنان را به عقب می نشاند.
📗طبری، جلد چهارم، فارسی، ص1372.
🔅اين اولين پيروزی مسلمانان بر مرتدين و شورشيان در عربستان بود. اين پيروزی روحيه مسلمانان را بالا ميبرد. چرا که در اثر کشتاری که شورشيان از مسلمانان در قبايل خود کرده بودند، روحيه آنها بشدت پائين آمده بود.
📜"چنان بود که بنی ذبيان و عبس به مسلمانان خويش تاخته بودند و خونشان را ريخته بودند و قبايل مجاور آنها نيز چنين کرده بودند، جنگ ابوبکر مايه عزت مسلمانان شد و قسم خورد که از مشرکان بسيار کس می کشد و از هر قبيله که مسلمانان را کشته اند معادل مسلمانان مقتول و بيشتر، کشتار ميکند".
📗طبری، جلد چهارم، فارسی، ص1373.
📎 @ISLIE
🔰اين کشتار و برادر کشی خونين که محمد آغازگر آن بود و اکنون ميرفت تا به اوج خود برسد،
🔅 همیشه نظام های دیکتاتوری برای پوشاندن وحشيگری خود، خود را متمدن و اقوام صلح طلب و دمکرات ما قبل خود را وحشی و بربر نام نهاده اند . در مورد اسلام نيز ديديم که چگونه نظام جهل و جاهليت و خرافات، نظامی که برای برقراری ديکتاتوری خون آشام خود، جامعه دمکرات و بدوی عرب را به خاک و خون کشيده، و بزرگترين برادر کشی و حمام خون را در ميان آنان به راه انداخته بود، برای پوشاندن جهل و بربريت خود، آنان را به همين القاب منتسب کرده بود.
🔅با عقب نشينی شورشيان به ذوالقصه، خطر حمله به مدينه از ميان نميرود، بلکه با اخبار بيشتری که از شورش مردم در ساير نقاط ميرسد بالا ميگيرد. مقدسی ميگويد:
📜"هراس مسلمانان در مدينه از گرايش همگانی عرب به رده [ارتداد]، بسياری يافت. فرزندان و زنان را به حصارها و ميان کوهها بردند و ابوبکر با يارانش از مهاجر و انصار ، بيرون آمد و در ذدوالقصه فرود آمدند"
📗مقددسی مطهربن طاهر، آفرينش وتاريخ، جلد 4تا ،6فارسی، ص 841
🔅باين ترتيب، حتی خود مدينه نيز برای جنايتکارانی که مردم عرب را بخاک سياه نشانده آنانرا تشنه خون خود کرده بودند، ديگر جای امنی محسوب نمی شد.
🔸در ذوالقصه، ابوبکر که نفرات کمی در اطرافش بوده، مورد حمله "خارجة بن حِصن بن حُذَيقه بدر فَزاری" و قبيله غَطَفان قرار گرفته فراری می شود و به بيشه ای در آن نزديکی فرار ميکند. در اين زمان، "طلحة بن عبدالله" به کمک ميرسد و مسلمانان بازگشته و بر خارجه فائق می شوند. خارجه همان کسی بوده است که زکات بنی فَزاره را از چنگ نماينده محمد در آورده ميان آنها تقسيم ميکند. خطيئه اين شعر را در باره اين جنگ و در ستايش خارجه ميگويد:
📜"جانم فدای فرزند بدر باد روزی که سپاه خويش را آورد، -; آنگاه که همه اموال ميراثی و اکتسابی مرا در حصار گرفته بودند- ; تا محو کنند آنچه را که قريش جان خود را بر سر آن نهادند،; سوارانی دلير با بازوان کشيده و بلند".
📗مقددسی مطهربن طاهر، آفرينش وتاريخ، جلد 4تا ،6فارسی، ص 841
🔹چند روز بعد اسامه نيز بعد از دو ماه و چند روز با غنايم غارتی خود باز ميگردد. اين نيز بر روحيه مسلمانان ميافزايد.
🎯ابوبکر، او را در مدينه بجای خود گذارده با لشکری به ذوالقصه، جائيکه شورشيان به آن عقب نششته بودند می تازد و بنی ذبيان و بنی ثعلبه را شکست داده سرزمين آنها را بعنوان غنيمت جنگی غصب ميکند. آنها نيز دوباره مسلمان شده، به سرزمين خود باز ميگردند. ولی ابوبکر تحت اين عنوان که زمين هايشان غنيمت جنگی است بآنها اجازه اقامت در سرزمينشان را نميدهد. او ابرق را چراگاه اسبان مسلمانان و سرزمين ديگر آنان را چراگاه خودشان ميکند. ولی پس از درگيری ميان ماموران مالياتی و مردم، اين چراگاه نيز بعنوان زکات غصب ميگردد.
📘همچنین در الکامل فی التاریخ ،ابن اثیر ،ترجمه، ج ۸، ص: ۳۸ (بیان حال عنسی) نیز میتوانید پیدا کنید
➰ @ISLIE ➰
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆↜
بخش یازدهم
💠رد مطالبه شورشيان و حمله آنان به مدينه
✔️با رد درخواست شورشيان در امر قطع ماليات زکات، دامنه شورش و جنگ به مدينه نيز ميرسد، و قبايل درخواست کننده که در اطراف مدينه مستقر بودند، پس از رد درخواستشان تصميم ميگيرند که به مدينه حمله کنند. زيدبن اسلم مى گويد:
📜"فرستادگان قبايل از دين گشته اطراف مدينه سوى قوم خويش رفتند و به آنها خبر دادند که در مدينه چندان کس نيست و آنها را به انديشه حمله به مدينه انداختند".
📗طبری، جلد چهارم، فارسی، ص1371.
📜ابوبكر، طلحه و زبير و "عبدالله بن مسعود" را بر سر گذرگاه هاى مدينه مى گذارد و مسلمانان مدينه را در مسجد آماده نگاه داشته ".
📗طبری، جلد چهارم، فارسی، ص1371.
📜سه روز ميگذرد تا اينکه شورشيان شبانگاه به سوى مدينه حمله ور می شوند و گروهى در "ذى حسى" می مانند. سپس ابوبکر با نيروی شتر سوار خود به کمک آنها می شتابد. در ابتدا، شورشيان با يک حيله جنگی پیروز میشوند ، وی در نهایت ابوبکر بر آنها چيره شده، تا ذوالقصه آنان را به عقب می نشاند.
📗طبری، جلد چهارم، فارسی، ص1372.
🔅اين اولين پيروزی مسلمانان بر مرتدين و شورشيان در عربستان بود. اين پيروزی روحيه مسلمانان را بالا ميبرد. چرا که در اثر کشتاری که شورشيان از مسلمانان در قبايل خود کرده بودند، روحيه آنها بشدت پائين آمده بود.
📜"چنان بود که بنی ذبيان و عبس به مسلمانان خويش تاخته بودند و خونشان را ريخته بودند و قبايل مجاور آنها نيز چنين کرده بودند، جنگ ابوبکر مايه عزت مسلمانان شد و قسم خورد که از مشرکان بسيار کس می کشد و از هر قبيله که مسلمانان را کشته اند معادل مسلمانان مقتول و بيشتر، کشتار ميکند".
📗طبری، جلد چهارم، فارسی، ص1373.
📎 @ISLIE
🔰اين کشتار و برادر کشی خونين که محمد آغازگر آن بود و اکنون ميرفت تا به اوج خود برسد،
🔅 همیشه نظام های دیکتاتوری برای پوشاندن وحشيگری خود، خود را متمدن و اقوام صلح طلب و دمکرات ما قبل خود را وحشی و بربر نام نهاده اند . در مورد اسلام نيز ديديم که چگونه نظام جهل و جاهليت و خرافات، نظامی که برای برقراری ديکتاتوری خون آشام خود، جامعه دمکرات و بدوی عرب را به خاک و خون کشيده، و بزرگترين برادر کشی و حمام خون را در ميان آنان به راه انداخته بود، برای پوشاندن جهل و بربريت خود، آنان را به همين القاب منتسب کرده بود.
🔅با عقب نشينی شورشيان به ذوالقصه، خطر حمله به مدينه از ميان نميرود، بلکه با اخبار بيشتری که از شورش مردم در ساير نقاط ميرسد بالا ميگيرد. مقدسی ميگويد:
📜"هراس مسلمانان در مدينه از گرايش همگانی عرب به رده [ارتداد]، بسياری يافت. فرزندان و زنان را به حصارها و ميان کوهها بردند و ابوبکر با يارانش از مهاجر و انصار ، بيرون آمد و در ذدوالقصه فرود آمدند"
📗مقددسی مطهربن طاهر، آفرينش وتاريخ، جلد 4تا ،6فارسی، ص 841
🔅باين ترتيب، حتی خود مدينه نيز برای جنايتکارانی که مردم عرب را بخاک سياه نشانده آنانرا تشنه خون خود کرده بودند، ديگر جای امنی محسوب نمی شد.
🔸در ذوالقصه، ابوبکر که نفرات کمی در اطرافش بوده، مورد حمله "خارجة بن حِصن بن حُذَيقه بدر فَزاری" و قبيله غَطَفان قرار گرفته فراری می شود و به بيشه ای در آن نزديکی فرار ميکند. در اين زمان، "طلحة بن عبدالله" به کمک ميرسد و مسلمانان بازگشته و بر خارجه فائق می شوند. خارجه همان کسی بوده است که زکات بنی فَزاره را از چنگ نماينده محمد در آورده ميان آنها تقسيم ميکند. خطيئه اين شعر را در باره اين جنگ و در ستايش خارجه ميگويد:
📜"جانم فدای فرزند بدر باد روزی که سپاه خويش را آورد، -; آنگاه که همه اموال ميراثی و اکتسابی مرا در حصار گرفته بودند- ; تا محو کنند آنچه را که قريش جان خود را بر سر آن نهادند،; سوارانی دلير با بازوان کشيده و بلند".
📗مقددسی مطهربن طاهر، آفرينش وتاريخ، جلد 4تا ،6فارسی، ص 841
🔹چند روز بعد اسامه نيز بعد از دو ماه و چند روز با غنايم غارتی خود باز ميگردد. اين نيز بر روحيه مسلمانان ميافزايد.
🎯ابوبکر، او را در مدينه بجای خود گذارده با لشکری به ذوالقصه، جائيکه شورشيان به آن عقب نششته بودند می تازد و بنی ذبيان و بنی ثعلبه را شکست داده سرزمين آنها را بعنوان غنيمت جنگی غصب ميکند. آنها نيز دوباره مسلمان شده، به سرزمين خود باز ميگردند. ولی ابوبکر تحت اين عنوان که زمين هايشان غنيمت جنگی است بآنها اجازه اقامت در سرزمينشان را نميدهد. او ابرق را چراگاه اسبان مسلمانان و سرزمين ديگر آنان را چراگاه خودشان ميکند. ولی پس از درگيری ميان ماموران مالياتی و مردم، اين چراگاه نيز بعنوان زکات غصب ميگردد.
📘همچنین در الکامل فی التاریخ ،ابن اثیر ،ترجمه، ج ۸، ص: ۳۸ (بیان حال عنسی) نیز میتوانید پیدا کنید
➰ @ISLIE ➰
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆↜
✍ #پس_از_محمد
بخش دوازدهم
💠ابوبكر دست به تعرض ميزند
: "هرکس مسلمان نشد بکشید"
🔹يکی از دليل پيروزی محمد بر قبايل عرب و مخالفين اش، همانطور که در قبل ديديم، سياست تعرضی و تحرک دائمی و بلاوقفه او بود. بالعکس، دليل عمده شکست قريش در برابر محمد، عدم تحرک نظامی و سياسی آن، حالت دفاعی و سياست صبر و انتظار، و رها کردن محمد بحال خود و بی اعتنائی به ترک تازی های او بود. اين سياست که بعنوان سنت محمد، از جانب او به ابوبکر (و بعد عمر) بارث می رسد، در نهايت باعث پيروزی نهائی وی بر شورشيان و سرکوب آنان ميگردد. بر اساس اين سياست، در حاليکه شورشيان وقت گذرانی کرده از يک کاسه کردن نيرو های شان بر عليه مدينه و تعرض فوری بآن غافل ميمانند، بالعکس ابوبکر، بلافاصله پس از دفع حمله به مدينه، دست به حمله متقابل به آنان در ذوالقصه نموده، بدون کوچکترين تامل، خود را برای تعرض گسترده بعدی آماده ميکند.
🔅البته، نبايد فراموش کرد که اعزام نيروی چند هزار نفری به شام، به نقطه ای تا آن حد دور، و آنهم در شرايطی که مسلمانان از نظر نيروی نظامی کامل در مضيقه، و در دو قدمی خود زير حمله بلاوقفه دشمنان خود و در معرض انقراض بودند، از نظر نظامی نهايت حماقت، و صرفا از روی تعصب به اجرای دستور قبلی محمد بود.
📎 @ISLIE
🔸بهرحال، ابوبکر به محض شکست شورشيان در ذوالقصه، بدون اينکه کوچکترين اهمالی بخرج دهد، در همانجا، نيروهای خود را به يازده بخش تقسيم نموده، برای آنها يازده پرچم می بندد و آنها را روانه نقاط مختلف برای جنگ با شورشيان ميکند، و در ضمن به سالار هر گروه ميگويد: "مسلمانانی را که در مسير اويند و توان جنگ دارند راهی کند و بعضيشان را برای دفاع از سرزمينشان به جای گذارد."
🔅خالدبن وليد را با ۴۵٠٠تن به جنگ طُلَيحه و عکرمة بن ابی جهل را نيز به جنگ مُسَيلَمه ميفرستد. مهاجر بن ابی اميه را نيز به منطقه ای که أسوَد در آن قيام کرده بود اعزام داشته و باو ميگويد که ابناء يمن را بر ضد قيس بن مکشوح و همدستان يمنی وی کمک نمايد و سپس بسوی قبيله کِنده در حَضرَموت برود. بقيه گروه ها را نيز به حمقتين نزديکی شام، به سوی قوم قُضاعَه و وديعه و حارث، به جنگ مردم دبا، مردم مهره، به سوی يمامه، به سوی بنی سليم و مردم هوازن، به تهامه در يمن، و به بحرين گسيل ميدارد.
قبل از اعزام گروه های نظامی، نامه هائی را نيز برای سران شورشيان در نقاط مختلف برای اتمام حجت با آنان ارسال ميدارد. در اين نامه ها با کمال شقاوت به آنها اطلاع ميدهد:
👈📜"من فلانى را با سپاهى از مهاجران و انصار و تابعان سوى شما فرستادم و فرمان دادم ... هر که (از فرمان پيوستن به اسلام) دريغ کرد، با او جنگ کند و هر کس از آنها را به چنگ آرد زنده نگذارد و به آتش بسوزد و بى پروا بكشد و زن و فرزند اسير کند و از هيچكس جز اسلام نپذيرد، هر که اطاعت کند براى او نيك باشد وهر که نكند خدا از او عاجز نماند... دعوت اذان است و چون مسلمانان اذان گفتند از آنها دست بداريد و اگر اذان نگفتند به آنها بتازيد".
📗طبری، جلد چهارم، فارسی، ص1371.
📘الکامل فی التاریخ ،ابن اثیر ،ترجمه، ج ۸، ص: ۴۸
همچنين در نامه ای که به هر يک از سالاران سپاه ها بعنوان راهنمای عمل ميدهد نيز ميگويد که اگر مرتدين دعوت او به بازگشت به اسلام را قبول کردند، دست از آنها بدارد، در حاليکه، طبق احکام قبلی مجازات مرتد مرگ بود. ولی اکنون که اوضاع بر وفق مراد نبود، با يک قدم بعقب، مجددا برای آنها راهی برای بازگشت به اسلام باز می شد، و اين خود باز نشان ميداد که اسلام و آيه ها و قوانين آن، چيز بهانۀ رسيدن به قدرت و حفظ آن نبود.
➰ @ISLIE ➰
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆↜
بخش دوازدهم
💠ابوبكر دست به تعرض ميزند
: "هرکس مسلمان نشد بکشید"
🔹يکی از دليل پيروزی محمد بر قبايل عرب و مخالفين اش، همانطور که در قبل ديديم، سياست تعرضی و تحرک دائمی و بلاوقفه او بود. بالعکس، دليل عمده شکست قريش در برابر محمد، عدم تحرک نظامی و سياسی آن، حالت دفاعی و سياست صبر و انتظار، و رها کردن محمد بحال خود و بی اعتنائی به ترک تازی های او بود. اين سياست که بعنوان سنت محمد، از جانب او به ابوبکر (و بعد عمر) بارث می رسد، در نهايت باعث پيروزی نهائی وی بر شورشيان و سرکوب آنان ميگردد. بر اساس اين سياست، در حاليکه شورشيان وقت گذرانی کرده از يک کاسه کردن نيرو های شان بر عليه مدينه و تعرض فوری بآن غافل ميمانند، بالعکس ابوبکر، بلافاصله پس از دفع حمله به مدينه، دست به حمله متقابل به آنان در ذوالقصه نموده، بدون کوچکترين تامل، خود را برای تعرض گسترده بعدی آماده ميکند.
🔅البته، نبايد فراموش کرد که اعزام نيروی چند هزار نفری به شام، به نقطه ای تا آن حد دور، و آنهم در شرايطی که مسلمانان از نظر نيروی نظامی کامل در مضيقه، و در دو قدمی خود زير حمله بلاوقفه دشمنان خود و در معرض انقراض بودند، از نظر نظامی نهايت حماقت، و صرفا از روی تعصب به اجرای دستور قبلی محمد بود.
📎 @ISLIE
🔸بهرحال، ابوبکر به محض شکست شورشيان در ذوالقصه، بدون اينکه کوچکترين اهمالی بخرج دهد، در همانجا، نيروهای خود را به يازده بخش تقسيم نموده، برای آنها يازده پرچم می بندد و آنها را روانه نقاط مختلف برای جنگ با شورشيان ميکند، و در ضمن به سالار هر گروه ميگويد: "مسلمانانی را که در مسير اويند و توان جنگ دارند راهی کند و بعضيشان را برای دفاع از سرزمينشان به جای گذارد."
🔅خالدبن وليد را با ۴۵٠٠تن به جنگ طُلَيحه و عکرمة بن ابی جهل را نيز به جنگ مُسَيلَمه ميفرستد. مهاجر بن ابی اميه را نيز به منطقه ای که أسوَد در آن قيام کرده بود اعزام داشته و باو ميگويد که ابناء يمن را بر ضد قيس بن مکشوح و همدستان يمنی وی کمک نمايد و سپس بسوی قبيله کِنده در حَضرَموت برود. بقيه گروه ها را نيز به حمقتين نزديکی شام، به سوی قوم قُضاعَه و وديعه و حارث، به جنگ مردم دبا، مردم مهره، به سوی يمامه، به سوی بنی سليم و مردم هوازن، به تهامه در يمن، و به بحرين گسيل ميدارد.
قبل از اعزام گروه های نظامی، نامه هائی را نيز برای سران شورشيان در نقاط مختلف برای اتمام حجت با آنان ارسال ميدارد. در اين نامه ها با کمال شقاوت به آنها اطلاع ميدهد:
👈📜"من فلانى را با سپاهى از مهاجران و انصار و تابعان سوى شما فرستادم و فرمان دادم ... هر که (از فرمان پيوستن به اسلام) دريغ کرد، با او جنگ کند و هر کس از آنها را به چنگ آرد زنده نگذارد و به آتش بسوزد و بى پروا بكشد و زن و فرزند اسير کند و از هيچكس جز اسلام نپذيرد، هر که اطاعت کند براى او نيك باشد وهر که نكند خدا از او عاجز نماند... دعوت اذان است و چون مسلمانان اذان گفتند از آنها دست بداريد و اگر اذان نگفتند به آنها بتازيد".
📗طبری، جلد چهارم، فارسی، ص1371.
📘الکامل فی التاریخ ،ابن اثیر ،ترجمه، ج ۸، ص: ۴۸
همچنين در نامه ای که به هر يک از سالاران سپاه ها بعنوان راهنمای عمل ميدهد نيز ميگويد که اگر مرتدين دعوت او به بازگشت به اسلام را قبول کردند، دست از آنها بدارد، در حاليکه، طبق احکام قبلی مجازات مرتد مرگ بود. ولی اکنون که اوضاع بر وفق مراد نبود، با يک قدم بعقب، مجددا برای آنها راهی برای بازگشت به اسلام باز می شد، و اين خود باز نشان ميداد که اسلام و آيه ها و قوانين آن، چيز بهانۀ رسيدن به قدرت و حفظ آن نبود.
➰ @ISLIE ➰
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆↜
✍ #پس_از_محمد
بخش سیزدهم
💠پيروزی خالد بر طُلَيحه و فرار وی به شام و کشتن مخالفان به بدترین وضع ممکن
✔️همانطور که گفته شد خالد با سپاه خود رو بسوی طُلَيحه می آورد و عُکاشة بن مِحسَن و ثابت بن اَقرَم را به عنوان طليه لشکر خود پيشاپيش می فرستد. طليعه بيرون می آيد و توسط افراد خود هر دو را ميکشد
🔅 سپس خالد با سپاه خود در بزاخه فرود می آيد و جنگی سخت ميان او و طليعه و قبايل شورشی بپا می شود. در اين جنگ، فقط از طرف بنی فَزاره هفتصد تن به سالاری "عُيَينَه" به کمک طُلَيحه آمده بودند. جنگ بطول ميکشد و از دو طرف کسان زيادی کشته می شوند. عٌيَينَه که در اثر ادامه جنگ نگران شده بوده پی در پی نزد طُلَيحه که مانند محمد در جنگ بدر در چادر خود به دعا و ورد خوانی مشغول بوده می آمده و از او از آمدن جبرئيل و آوردن وعده پيروزی می پرسيده و خشمگين از پاسخ های منفی طُلَيحه دوباره به ميدان جنگ باز می گشته. تا اينکه، سرانجام، طُلَيحه به او خبر آمدن جبرئيل و آوردن آيه ای برای او را ميدهد. آيه مزبور که بنا به روايت راويان اسلامی، تقليدی از يکی از آيه های قران بوده از اينقرار بوده است: "همانا ترا روزی است که آغازش از آن تو نيست اما سرانجام گردش آن با توست و سخنی خواهد بود که هرگزش فراموش نخواهی کرد". با شنيدن اين آيه، عٌيَينَه از طُلَيحه نا اميد شده به سپاهيان خود می گويد: "ای بنی فزاره اين مرد دروغگوی است".
📗مقدسی مطهربن طاهر، آفرينش وتاريخ، جلد 4تا ،6فارسی، ص842.
🔹با کنار کشيدن بنی فَزاره، تکليف جنگ يکسره می شود و وقتی که باقی مانده سپاه نزد طُلَيحه آمده از او چاره جوئی ميکنند، فَزاره نيز بهمراه زنش و به منظور ترک صحنه جنگ سوار بر اسب شده و به پيروان خود ميگويد که آنها هم چنين کنند. باين ترتيب، طليحه شکست خورده فرار ميکند. او ابتدا به شام ميرود و پس از مدتی به مدينه باز گشته امان ميگيرد و مسلمان می شود.
📎 @ISLIE
🔅با فرار طُلَيحه، شورشيان غَطَفان و اسد پراکنده می شوند، وبا شکست شورش ، ماشين سرکوب و کشت و کشتار دولت اسلامی دوباره شروع بکار ميکند. در حاليکه، بسياری برای حفظ جان خود دوباره به اسلام برگشته اظهار ندامت ميکنند، بسياری نيز، بخصوص آنانکه در کشتن عمال و مامورين دولت اسلامی دست داشته اند دستگير و به طرز فجيعی به قتل ميرسند.
🔰هنگاميكه خالدبن وليد براى سرکوب مردم اسد و غَطَفان که بر عليه دولت اسلامى قيام کرده و در اطراف طُلَيحه جمع شده بودند اعزام شده بود، ابوبكر براى او نوشته بود ..." هر کس از قتله مسلمانان را به دست آورى بكش که مايه عبرت ديگران شود، و هر کس از آنها راکه از دين بگشته و مخالفت خدا کرده، و مايل باشى و صلح دانى بكش." خالد نيز پس از تسليم قبايل مزبور، به آنها و قبايل هوازن و سليم که در نزديکی اشان بسر می برده و پس از شکست طُلَيحه آنان نيز تسليم شده بودند، دستور ميدهد تا شورشيانى را که عمال حكومت اسلامى را به قتل رسانده بودند "بيارند و چون بياوردند ...👈☠ آنها را به بند کرد و کسانى را که به مسلمانان تاخته بودند #اعضاء_بريد و به #آتش سوخت و #سنگسار_کرد و از #کوه _بينداخت و به #چاه_افكند و #تيرباران کرد".
📗طبری، جلد چهارم، فارسی، ص 1392.
☠آنگاه، خالد طی نامه ای اعمال خود را باو گزارش کرده منجمله مينويسد که چگونه شورشيان را "به بدترين وضعی کشتم." ابوبکر نيز برای او مينويسد:
"نعمتی که خدا بتو داده مايه فزونی خير باشد (نعمت آدمکشی و کشتن مخالفين به بدترين وضع ممکن)، در کار خويش خدا را در نظر داشته باش که خدا با پرهيزکاران و نکوکاران است (به معنی پرهيزکاری و نکوکاری که معنی قرآنی آنها هم همين است توجه کنيد)، در کار خدا (کنترل ديگران بزور) کوشا باش و سستی مکن و هر کس از قتل مسلمانان را بدست آوردی بکش که مايه عبرت ديگران شود، و هر کس از آنها را که از دين بگشته و مخالفت خدا کرده، و مايل باشی و صلح دانی بکش".
📗طبری، جلد چهارم، فارسی، ص 1392
ابن هشام ميگويد:
📜"خالد يک ماه در بزاخه بود و به جستجوی قتله مسلمانان به هر سو ميرفت، بعضی را #بسوخت و بعضی را با #سنگ_بکوفت و بعضی را از #فراز_کوه بينداخت"
📗ابن هشام، جلد دوم، فارسی، ص 562
➰ @ISLIE ➰
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆↜
بخش سیزدهم
💠پيروزی خالد بر طُلَيحه و فرار وی به شام و کشتن مخالفان به بدترین وضع ممکن
✔️همانطور که گفته شد خالد با سپاه خود رو بسوی طُلَيحه می آورد و عُکاشة بن مِحسَن و ثابت بن اَقرَم را به عنوان طليه لشکر خود پيشاپيش می فرستد. طليعه بيرون می آيد و توسط افراد خود هر دو را ميکشد
🔅 سپس خالد با سپاه خود در بزاخه فرود می آيد و جنگی سخت ميان او و طليعه و قبايل شورشی بپا می شود. در اين جنگ، فقط از طرف بنی فَزاره هفتصد تن به سالاری "عُيَينَه" به کمک طُلَيحه آمده بودند. جنگ بطول ميکشد و از دو طرف کسان زيادی کشته می شوند. عٌيَينَه که در اثر ادامه جنگ نگران شده بوده پی در پی نزد طُلَيحه که مانند محمد در جنگ بدر در چادر خود به دعا و ورد خوانی مشغول بوده می آمده و از او از آمدن جبرئيل و آوردن وعده پيروزی می پرسيده و خشمگين از پاسخ های منفی طُلَيحه دوباره به ميدان جنگ باز می گشته. تا اينکه، سرانجام، طُلَيحه به او خبر آمدن جبرئيل و آوردن آيه ای برای او را ميدهد. آيه مزبور که بنا به روايت راويان اسلامی، تقليدی از يکی از آيه های قران بوده از اينقرار بوده است: "همانا ترا روزی است که آغازش از آن تو نيست اما سرانجام گردش آن با توست و سخنی خواهد بود که هرگزش فراموش نخواهی کرد". با شنيدن اين آيه، عٌيَينَه از طُلَيحه نا اميد شده به سپاهيان خود می گويد: "ای بنی فزاره اين مرد دروغگوی است".
📗مقدسی مطهربن طاهر، آفرينش وتاريخ، جلد 4تا ،6فارسی، ص842.
🔹با کنار کشيدن بنی فَزاره، تکليف جنگ يکسره می شود و وقتی که باقی مانده سپاه نزد طُلَيحه آمده از او چاره جوئی ميکنند، فَزاره نيز بهمراه زنش و به منظور ترک صحنه جنگ سوار بر اسب شده و به پيروان خود ميگويد که آنها هم چنين کنند. باين ترتيب، طليحه شکست خورده فرار ميکند. او ابتدا به شام ميرود و پس از مدتی به مدينه باز گشته امان ميگيرد و مسلمان می شود.
📎 @ISLIE
🔅با فرار طُلَيحه، شورشيان غَطَفان و اسد پراکنده می شوند، وبا شکست شورش ، ماشين سرکوب و کشت و کشتار دولت اسلامی دوباره شروع بکار ميکند. در حاليکه، بسياری برای حفظ جان خود دوباره به اسلام برگشته اظهار ندامت ميکنند، بسياری نيز، بخصوص آنانکه در کشتن عمال و مامورين دولت اسلامی دست داشته اند دستگير و به طرز فجيعی به قتل ميرسند.
🔰هنگاميكه خالدبن وليد براى سرکوب مردم اسد و غَطَفان که بر عليه دولت اسلامى قيام کرده و در اطراف طُلَيحه جمع شده بودند اعزام شده بود، ابوبكر براى او نوشته بود ..." هر کس از قتله مسلمانان را به دست آورى بكش که مايه عبرت ديگران شود، و هر کس از آنها راکه از دين بگشته و مخالفت خدا کرده، و مايل باشى و صلح دانى بكش." خالد نيز پس از تسليم قبايل مزبور، به آنها و قبايل هوازن و سليم که در نزديکی اشان بسر می برده و پس از شکست طُلَيحه آنان نيز تسليم شده بودند، دستور ميدهد تا شورشيانى را که عمال حكومت اسلامى را به قتل رسانده بودند "بيارند و چون بياوردند ...👈☠ آنها را به بند کرد و کسانى را که به مسلمانان تاخته بودند #اعضاء_بريد و به #آتش سوخت و #سنگسار_کرد و از #کوه _بينداخت و به #چاه_افكند و #تيرباران کرد".
📗طبری، جلد چهارم، فارسی، ص 1392.
☠آنگاه، خالد طی نامه ای اعمال خود را باو گزارش کرده منجمله مينويسد که چگونه شورشيان را "به بدترين وضعی کشتم." ابوبکر نيز برای او مينويسد:
"نعمتی که خدا بتو داده مايه فزونی خير باشد (نعمت آدمکشی و کشتن مخالفين به بدترين وضع ممکن)، در کار خويش خدا را در نظر داشته باش که خدا با پرهيزکاران و نکوکاران است (به معنی پرهيزکاری و نکوکاری که معنی قرآنی آنها هم همين است توجه کنيد)، در کار خدا (کنترل ديگران بزور) کوشا باش و سستی مکن و هر کس از قتل مسلمانان را بدست آوردی بکش که مايه عبرت ديگران شود، و هر کس از آنها را که از دين بگشته و مخالفت خدا کرده، و مايل باشی و صلح دانی بکش".
📗طبری، جلد چهارم، فارسی، ص 1392
ابن هشام ميگويد:
📜"خالد يک ماه در بزاخه بود و به جستجوی قتله مسلمانان به هر سو ميرفت، بعضی را #بسوخت و بعضی را با #سنگ_بکوفت و بعضی را از #فراز_کوه بينداخت"
📗ابن هشام، جلد دوم، فارسی، ص 562
➰ @ISLIE ➰
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆↜
✍ #پس_از_محمد
بخش چهاردهم
💠قيام اُ ِم رمل يا سلمی
🔸يکی ديگر از رهبران شورشيان اُمِ رمل يا سلمی (سلما) دختر مالک بن حُذَيفَه بود. او کسی بود که در زمان محمد، در يکی از غارتگری های مسلمانان اسير شده و بصورت برده به عايشه رسيده بود. عايشه نيز او را آزاد کرده بود. سلمی نيز ابتدا نزد او باقی مانده و سپس به نزد قوم خودش رفته بود و بعد به انتقام از مسلمانان برعليه آنان قيام کرده بود و اکنون با باقيمانده شورشيان غَطَفان و هوازن و سليم و اسد و طَیّ که بگرد او جمع شده بودند، از ظفر بسوی حوائب ميرفت. طبری ميگويد:
📜 "اين پراکندگان به دور سلمی فراهم شدند که، همانند مادر خويش حرمت و لياقت داشت و شتر ام قرفه پيش وی بود. وی کسان را ترغيب کرد و گفت: بايد جنگ کنيد و يکی را ميان قوم فرستاد و آنها را به جنگ خالد دعوت کرد". هنگاميکه سپاه او با سپاه خالد روبرو می شود، جنگی سخت ميان آنان درگير می شود. طبری ميگويد:
📜"هنگام جنگ سلمی بر شتر مادر خويش ايستاده بود و مانند وی حرمت و عزت داشت، می گفتند: هرکه شتر او را رم دهد صد شتر جايزه دارد. و اين به سبب حرمت وی بود. در اين جنگ خاندان ها از طايفه "خاسی" و "هار به" و "غنم" نابود شد و بسيار کس از طايفه کاهل کشته شد. جنگ سخت بود. گروهی از سواران اسلام به دور شتر فراهم آمدند و آنرا پی کردند و بکشتند و يکصد مرد به دور شتر کشته شد. خبر فيروزی اين جنگ بيست روز پسِ قره به مدينه رسيد".
📗طبری، جلد چهارم، فارسی، ص .1394
📘الکامل فی التاریخ ،ابن اثیر ،ترجمه، ج ۸، ص: ۴۹
📎 @ISLIE
🔰اين نوع مقاومت ها و جنگ ها، مقاومت توده های واقعی مردم بر عليه ديکتاتوری سياه اسلامی بود. رهبران اين جنبش ها کسانی بودند که مانند ام رمل از ميان مردم برخاسته بودند و از اينرو در کنار آنان تا آخرين قطره خون خود ميجنگيدند. اين رهبران، و جنبش هائی که تحت رهبری خود داشتند، با رهبران خرافی و شيادی مانند أسوَد، طُلَيحه، مُسَيلَمه و سجاح که ادعای پيامبری
داشته و مانند خود محمد قصد فريب مردم و حکمرانی بر آنها را داشتند، از زمين تا آسمان متفاوت بودند. ضعف اساسی اين جنبش ها و رهبران آنها اين بود که پراکنده بوده بخاطر محدود بودن چشم اندازشان قادر به اتحاد فوری و وسيع در ميان خود نبودند.
☠از جمله جنايات و وحشيگری های ديگر مسلمانان و بخصوص ابوبکر در طی اين جنگ ها يکی بآتش انداختن و سوزاندن "إياس بن عَبد يالِيل" در مدينه بود. اياس که از بنی سليم بود نزد ابوبکر می آيد و با ادعای مسلمانی از او درخواست مرکب و سلاح برای جنگ با مرتدين و شورشيان ميکند. ولی پس از گرفتن مرکب و سلاح بر عليه مسلمانان برخاسته "در جواء مقام ميگيرد و نجبة بن ابی الميثاء از بنی شريد را مامور حمله به مسلمانان طايفه سليم و عامر و هوازن ميکند. ابوبکر، طريفة بن حاجز را به جنگ او ميفرستد. در جنگی که ميان اين دو در ميگيرد، نجبه کشته و إياس فراری و سپس دستگير شده به مدينه آورده می شود. ابوبکر نيز دستور ميدهد "تا در نمازگاه مدينه هيزم بسيار آماده کردند و آتشی افروختند و او را دست و پا بسته در #آتش_انداختند".
📗طبری، جلد چهارم، فارسی، ص .1394
📘الکامل فی التاریخ ،ابن اثیر ،ترجمه، ج ۸، ص: ۵۰
➰ @ISLIE ➰
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆↜
بخش چهاردهم
💠قيام اُ ِم رمل يا سلمی
🔸يکی ديگر از رهبران شورشيان اُمِ رمل يا سلمی (سلما) دختر مالک بن حُذَيفَه بود. او کسی بود که در زمان محمد، در يکی از غارتگری های مسلمانان اسير شده و بصورت برده به عايشه رسيده بود. عايشه نيز او را آزاد کرده بود. سلمی نيز ابتدا نزد او باقی مانده و سپس به نزد قوم خودش رفته بود و بعد به انتقام از مسلمانان برعليه آنان قيام کرده بود و اکنون با باقيمانده شورشيان غَطَفان و هوازن و سليم و اسد و طَیّ که بگرد او جمع شده بودند، از ظفر بسوی حوائب ميرفت. طبری ميگويد:
📜 "اين پراکندگان به دور سلمی فراهم شدند که، همانند مادر خويش حرمت و لياقت داشت و شتر ام قرفه پيش وی بود. وی کسان را ترغيب کرد و گفت: بايد جنگ کنيد و يکی را ميان قوم فرستاد و آنها را به جنگ خالد دعوت کرد". هنگاميکه سپاه او با سپاه خالد روبرو می شود، جنگی سخت ميان آنان درگير می شود. طبری ميگويد:
📜"هنگام جنگ سلمی بر شتر مادر خويش ايستاده بود و مانند وی حرمت و عزت داشت، می گفتند: هرکه شتر او را رم دهد صد شتر جايزه دارد. و اين به سبب حرمت وی بود. در اين جنگ خاندان ها از طايفه "خاسی" و "هار به" و "غنم" نابود شد و بسيار کس از طايفه کاهل کشته شد. جنگ سخت بود. گروهی از سواران اسلام به دور شتر فراهم آمدند و آنرا پی کردند و بکشتند و يکصد مرد به دور شتر کشته شد. خبر فيروزی اين جنگ بيست روز پسِ قره به مدينه رسيد".
📗طبری، جلد چهارم، فارسی، ص .1394
📘الکامل فی التاریخ ،ابن اثیر ،ترجمه، ج ۸، ص: ۴۹
📎 @ISLIE
🔰اين نوع مقاومت ها و جنگ ها، مقاومت توده های واقعی مردم بر عليه ديکتاتوری سياه اسلامی بود. رهبران اين جنبش ها کسانی بودند که مانند ام رمل از ميان مردم برخاسته بودند و از اينرو در کنار آنان تا آخرين قطره خون خود ميجنگيدند. اين رهبران، و جنبش هائی که تحت رهبری خود داشتند، با رهبران خرافی و شيادی مانند أسوَد، طُلَيحه، مُسَيلَمه و سجاح که ادعای پيامبری
داشته و مانند خود محمد قصد فريب مردم و حکمرانی بر آنها را داشتند، از زمين تا آسمان متفاوت بودند. ضعف اساسی اين جنبش ها و رهبران آنها اين بود که پراکنده بوده بخاطر محدود بودن چشم اندازشان قادر به اتحاد فوری و وسيع در ميان خود نبودند.
☠از جمله جنايات و وحشيگری های ديگر مسلمانان و بخصوص ابوبکر در طی اين جنگ ها يکی بآتش انداختن و سوزاندن "إياس بن عَبد يالِيل" در مدينه بود. اياس که از بنی سليم بود نزد ابوبکر می آيد و با ادعای مسلمانی از او درخواست مرکب و سلاح برای جنگ با مرتدين و شورشيان ميکند. ولی پس از گرفتن مرکب و سلاح بر عليه مسلمانان برخاسته "در جواء مقام ميگيرد و نجبة بن ابی الميثاء از بنی شريد را مامور حمله به مسلمانان طايفه سليم و عامر و هوازن ميکند. ابوبکر، طريفة بن حاجز را به جنگ او ميفرستد. در جنگی که ميان اين دو در ميگيرد، نجبه کشته و إياس فراری و سپس دستگير شده به مدينه آورده می شود. ابوبکر نيز دستور ميدهد "تا در نمازگاه مدينه هيزم بسيار آماده کردند و آتشی افروختند و او را دست و پا بسته در #آتش_انداختند".
📗طبری، جلد چهارم، فارسی، ص .1394
📘الکامل فی التاریخ ،ابن اثیر ،ترجمه، ج ۸، ص: ۵۰
➰ @ISLIE ➰
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆↜
✍ #پس_از_محمد
بخش پانزدهم
💠شكست سجاح و فرار وی به شام
✔️خالد، پس از تمام کردن کار طُلَيحه و قبايل غَطَفان و اسد و بنی سليم و هوازن، بسوی يمامه، حرکت ميکند. در آنجا، سجاح و مُسَيلَمه با ادعای پيغمبری قيام کرده بودند. سجاح از قبيله بنی تَِغلِب بود و طوايف ربيعه را نيز با خود داشت. طايفه هُذَيل نيز از مسيحی گری بيرون آمده به او پيوسته بودند و به اين ترتيب کارش بالا گرفته بود.
🔹پس از مرگ محمد، "وکيع بن مالک" و "مالک بن نُوَيره"، از جمله عاملانی که محمد پس از روی آوری يمن و يمامه به وی، بر سر بنی حنظله نهاده بود، و بعدا "زِبرِقان بن بَدر، عامل محمد بر سر طايفه رباب به سجاح می پيوندند. آنگاه سجاح با سپاه خود بسوی مدينه حرکت ميکند. در ميانه راه هنگام گذشتن از نباج "اوس بن خزيمه هجيمی" و مردم "بنی عَمرو" که بگرد سجاح جمع شده بودند ناگهان به وی حمله نموده از او اسير ميگيرند. سجاح نيز پس از مذاکره و گرفتن اسيران خود تعهد ميکند که ديگر از منطقه آنان عبور ننمايد و چون مالک و وکيع نيز از او جدا شده بودند، از حمله به مدينه منصرف شده با سپاه خود قصد بنی حنيفه در يمامه را ميکند.
🔅مُسَيلَمه که از قصد او بيمناک می شود و می ترسد که اگر با سجاح درگير شود "ثمامه و شرحبيل بن حسنه با قبايل اطراف بر سرزمين حجر تسلط" مييابند، به قصد دوستی برای او هديه فرستاده با او به مذاکره می نشيند . شرحبيل يکی از گروه های ارسالی ابوبکر برای جنگ با مُسَيلَمه بوده است. در اين مذاکره، گفتگوی زير ميان دو پيغمبر!! رد و بدل می شود:
📜مُسَيلَمه - نصف زمين از ماست، اگر قريش عدالت کرده بود يک نيمه زمين از آن وی بود، اينک خدا نيمه ای را که قريش نخواست به تو داد که اگر قريش خواسته بود از آن وی می شد.
سجاح - نصف را کسی رد ميکند که ستمگر باشد، نصف را به سپاهی ده که بدان راغب است.
مُسَيلَمه - خدا از هر که اطاعت آورد، شنيد، و چون در خير طمع بست او را اميد داد و پيوسته کارش به خوشی فراهم آمد. خدايتان ديد و عطا داد و از بيم رها کرد که به روز جزا نجاتتان دهد و زنده کند، درودهای گروه نيکان، نه تيره روزان و بدکاران، بر ما باد. آنها که شب به پا خيزند و به روز روزه دارند برای پروردگار بزرگتان که پروردگار ابرها و بارانها است. مُسَيلَمه متعهد می شود که نيمی از محصول سال آتی يمامه را برای وی بفرستد.
📗طبری، جلد چهارم، فارسی، ص 1394.
📘تاريخ كامل بزرگ اسلام و ايران/ابن اثیر، ترجمه، ج ۸، ص: ۵۸
📎 @ISLIE
🔰در اينجا، ملاحظه ميگردد که چگونه تمامی شبه جزيره عربستان تحت تاثير پيروزی های اوليه محمد به روش های خرافی و رياکارانه او آلوده گشته و کارها، و اعمال و رفتار اين پيغمبران جديد مشابه و بتقليد از خود او بوده است.
👈راويان مسلمان، اغلب ادعا ميکنند که آيه های آنان تقليدی دزدانه از محمد بوده است. اگر منظورشان تقليد در شکل است که چه اهميتی ميتواند داشته باشد. ولی اگر منظور آنان تقليد در محتوا ميباشد که تمام عقايد و ايه های محمد نيز از نظر محتوا تقليدی از پيغمبران يهود و مسيحيت بوده است.
➰ @ISLIE ➰
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆↜
بخش پانزدهم
💠شكست سجاح و فرار وی به شام
✔️خالد، پس از تمام کردن کار طُلَيحه و قبايل غَطَفان و اسد و بنی سليم و هوازن، بسوی يمامه، حرکت ميکند. در آنجا، سجاح و مُسَيلَمه با ادعای پيغمبری قيام کرده بودند. سجاح از قبيله بنی تَِغلِب بود و طوايف ربيعه را نيز با خود داشت. طايفه هُذَيل نيز از مسيحی گری بيرون آمده به او پيوسته بودند و به اين ترتيب کارش بالا گرفته بود.
🔹پس از مرگ محمد، "وکيع بن مالک" و "مالک بن نُوَيره"، از جمله عاملانی که محمد پس از روی آوری يمن و يمامه به وی، بر سر بنی حنظله نهاده بود، و بعدا "زِبرِقان بن بَدر، عامل محمد بر سر طايفه رباب به سجاح می پيوندند. آنگاه سجاح با سپاه خود بسوی مدينه حرکت ميکند. در ميانه راه هنگام گذشتن از نباج "اوس بن خزيمه هجيمی" و مردم "بنی عَمرو" که بگرد سجاح جمع شده بودند ناگهان به وی حمله نموده از او اسير ميگيرند. سجاح نيز پس از مذاکره و گرفتن اسيران خود تعهد ميکند که ديگر از منطقه آنان عبور ننمايد و چون مالک و وکيع نيز از او جدا شده بودند، از حمله به مدينه منصرف شده با سپاه خود قصد بنی حنيفه در يمامه را ميکند.
🔅مُسَيلَمه که از قصد او بيمناک می شود و می ترسد که اگر با سجاح درگير شود "ثمامه و شرحبيل بن حسنه با قبايل اطراف بر سرزمين حجر تسلط" مييابند، به قصد دوستی برای او هديه فرستاده با او به مذاکره می نشيند . شرحبيل يکی از گروه های ارسالی ابوبکر برای جنگ با مُسَيلَمه بوده است. در اين مذاکره، گفتگوی زير ميان دو پيغمبر!! رد و بدل می شود:
📜مُسَيلَمه - نصف زمين از ماست، اگر قريش عدالت کرده بود يک نيمه زمين از آن وی بود، اينک خدا نيمه ای را که قريش نخواست به تو داد که اگر قريش خواسته بود از آن وی می شد.
سجاح - نصف را کسی رد ميکند که ستمگر باشد، نصف را به سپاهی ده که بدان راغب است.
مُسَيلَمه - خدا از هر که اطاعت آورد، شنيد، و چون در خير طمع بست او را اميد داد و پيوسته کارش به خوشی فراهم آمد. خدايتان ديد و عطا داد و از بيم رها کرد که به روز جزا نجاتتان دهد و زنده کند، درودهای گروه نيکان، نه تيره روزان و بدکاران، بر ما باد. آنها که شب به پا خيزند و به روز روزه دارند برای پروردگار بزرگتان که پروردگار ابرها و بارانها است. مُسَيلَمه متعهد می شود که نيمی از محصول سال آتی يمامه را برای وی بفرستد.
📗طبری، جلد چهارم، فارسی، ص 1394.
📘تاريخ كامل بزرگ اسلام و ايران/ابن اثیر، ترجمه، ج ۸، ص: ۵۸
📎 @ISLIE
🔰در اينجا، ملاحظه ميگردد که چگونه تمامی شبه جزيره عربستان تحت تاثير پيروزی های اوليه محمد به روش های خرافی و رياکارانه او آلوده گشته و کارها، و اعمال و رفتار اين پيغمبران جديد مشابه و بتقليد از خود او بوده است.
👈راويان مسلمان، اغلب ادعا ميکنند که آيه های آنان تقليدی دزدانه از محمد بوده است. اگر منظورشان تقليد در شکل است که چه اهميتی ميتواند داشته باشد. ولی اگر منظور آنان تقليد در محتوا ميباشد که تمام عقايد و ايه های محمد نيز از نظر محتوا تقليدی از پيغمبران يهود و مسيحيت بوده است.
➰ @ISLIE ➰
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆↜
✍ #پس_از_محمد
بخش شانزدهم
💠شکست سجاح و جنایات فرماده مسلمانان ، خالد بن ولید
🔹هنگاميکه سجاح قصد جنگ با مُسَيلَمه را ميکند، پيروان او مانند مسلمانان که با جنگ بدر و بعضی لشکر کشی های محمد مخالفت ميکنند، از در مخالفت با وی در می آيند و ميگويند، "مردم يمامه نيروی بسيار دارند و کار مُسَيلَمه بالا گرفته
است". ولی او نيز مانند محمد برای ساکت نمودن آنها، وحی خدا و امر او به
رفتن به يمامه را بهانه ميکند و اين آيه را برای آنان می آورد:
📜"سوی يمامه روی کنيد، و چون کبوتر بال گشاييد که غزايی قاطع است و از آن پس ملمتی به شما نرسد".
📗طبری، جلد چهارم، فارسی، ص1394.
📘تاريخ كامل بزرگ اسلام و ايران/ابن اثیر، ترجمه، ج ۸، ص: ۵۸
👈🔸جالب است که در اينجا نيز سجاح مانند محمد در جنگ بدر، از رفتن به جنگ مُسَيلَمه رو سفيد بيرون آمده منتفع می شود. بنابراين، او نيز ميتواند موفقيت خود در گرفتن نيمی از حاصل يمامه را بپای مستظهر بودن خود به پشتيبانی خدا و اصالت ادعای پيغمبری اش بگذارد، که بطور قطع هم اينکار را کرده است. بنابراين، اگر سجاح نيز از درايت، فرصت طلبی، پشتکار و بيرحمی محمد بر خوردار بود، و مانند او از فرصت های تاريخی و مناسبِی نيز بهره مند می شد، با يکی دو پيروزی ديگر، هوادارنش را بطور قطع معتقد به پيغمبری خود نموده، با پيروزی های بعدی، بجای محمد به پيغمبر برگزيده خدا در عربستان تبديل می شد.
🔹در اين زمان، خالدبن وليد پس از پايان کار غَطَفان و اسد و هوازن و طَیّ، برای انجام ماموريت بعدی خود، و احتمال به ابتکار خود، وارد يمامه که عکرمه و شرحبيل نيز در دسته های جداگانه برای جنگ با مُسَيلَمه به آنجا اعزام شده بودند، می شود. راويان اسلامی در يک کلام ميگويند که با آمدن وليد به يمامه ياران سجاح پراکنده می شوند. ولی هيچ توضيحی دراين مورد و چگونگی امر نميدهند. بهرحال، با پراکنده شدن ياران سجاح، عاملين قبلی محمد در منطقه مانند زِبرِقان بن بَدر عامل طايفه رباب، و وکيع و سماعه که پس از مرگ محمد به سجاح پيوسته بودند تغيير جهت داده به خالد روی می آوردند.
🔹با آمدن خالد به بطاء، مردم بنی يرموع برای دفاع جمع می شوند. ولی مالک آنانرا منصرف ساخته پراکنده می سازد. وقتی خالد وارد می شود طبق دستور ابوبکر که گفته بود "وقتی بجائی فرود آمديد اذان گوئيد و اقامه نماز گوئيد. آگر مردم آنجا نيز اذان گفتند و اقامه نماز گفتند، از آنها دست بداريد. و اگر نگفتند به آنها حمله کنيد و بكشيد و به آتش بسوزيد و به طرق ديگر نابود کنيد".، همين کار را ميکنند. مالک و اطرافيانش نيز در جواب اعلام مسلمانی کرده، اسلحه هايشان را زمين گذارده با آنها نماز می کنند، با اينحال، خالد مالک را با کسانش گرفته #گردن_ميزند.
📎 @ISLIE
🔅يک روايت اينست که خالد، از آنجهت مالک را ميکشد که دلباخته زن زيبای او می شود و برای همين در پی بهانه ای او را بقتل ميرساند.
🔹 وقتی مالک را میبردند که گردن بزنند اشاره به زنش ميکند و ميگويد: "ای خالد، اين زن است که باعث کشتن من می شود"
🔰البته، جنايات خالد به همينجا ختم نمی شود. او پس از گردن زدن مالک و نزديکانش دستور ميدهد تا از سر آنان اجاقی بسازند و در آن آتش بپا کرده سر آنها را بسوزانند. سويری شرح ماجرا را اينطور ميدهد.
📜"مالك بن نُوَيره از همه آشتگان بيشتر موى داشت و مردم سپاه خالد با سر کشتگان اجاق ساختند و پوست همه سرها از آتش آسيب ديد مگر سر مالك که ديگ پخته شد اما سر وى از آتش نسوخت از بس موى که داشت و موى انبوه پوست سر وى را از حرارت آتش محفوظ داشته بود."
📗مقدسی مطهربن طاهر، آفرينش وتاريخ، جلد 4تا ،6فارسی، ص 843.
📘طبری، جلد چهارم، فارسی، ص 1407.
📓تاريخ كامل بزرگ اسلام و ايران/ ترجمه، ج ۸، ص: ۶۱
➰ @ISLIE ➰
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆↜
بخش شانزدهم
💠شکست سجاح و جنایات فرماده مسلمانان ، خالد بن ولید
🔹هنگاميکه سجاح قصد جنگ با مُسَيلَمه را ميکند، پيروان او مانند مسلمانان که با جنگ بدر و بعضی لشکر کشی های محمد مخالفت ميکنند، از در مخالفت با وی در می آيند و ميگويند، "مردم يمامه نيروی بسيار دارند و کار مُسَيلَمه بالا گرفته
است". ولی او نيز مانند محمد برای ساکت نمودن آنها، وحی خدا و امر او به
رفتن به يمامه را بهانه ميکند و اين آيه را برای آنان می آورد:
📜"سوی يمامه روی کنيد، و چون کبوتر بال گشاييد که غزايی قاطع است و از آن پس ملمتی به شما نرسد".
📗طبری، جلد چهارم، فارسی، ص1394.
📘تاريخ كامل بزرگ اسلام و ايران/ابن اثیر، ترجمه، ج ۸، ص: ۵۸
👈🔸جالب است که در اينجا نيز سجاح مانند محمد در جنگ بدر، از رفتن به جنگ مُسَيلَمه رو سفيد بيرون آمده منتفع می شود. بنابراين، او نيز ميتواند موفقيت خود در گرفتن نيمی از حاصل يمامه را بپای مستظهر بودن خود به پشتيبانی خدا و اصالت ادعای پيغمبری اش بگذارد، که بطور قطع هم اينکار را کرده است. بنابراين، اگر سجاح نيز از درايت، فرصت طلبی، پشتکار و بيرحمی محمد بر خوردار بود، و مانند او از فرصت های تاريخی و مناسبِی نيز بهره مند می شد، با يکی دو پيروزی ديگر، هوادارنش را بطور قطع معتقد به پيغمبری خود نموده، با پيروزی های بعدی، بجای محمد به پيغمبر برگزيده خدا در عربستان تبديل می شد.
🔹در اين زمان، خالدبن وليد پس از پايان کار غَطَفان و اسد و هوازن و طَیّ، برای انجام ماموريت بعدی خود، و احتمال به ابتکار خود، وارد يمامه که عکرمه و شرحبيل نيز در دسته های جداگانه برای جنگ با مُسَيلَمه به آنجا اعزام شده بودند، می شود. راويان اسلامی در يک کلام ميگويند که با آمدن وليد به يمامه ياران سجاح پراکنده می شوند. ولی هيچ توضيحی دراين مورد و چگونگی امر نميدهند. بهرحال، با پراکنده شدن ياران سجاح، عاملين قبلی محمد در منطقه مانند زِبرِقان بن بَدر عامل طايفه رباب، و وکيع و سماعه که پس از مرگ محمد به سجاح پيوسته بودند تغيير جهت داده به خالد روی می آوردند.
🔹با آمدن خالد به بطاء، مردم بنی يرموع برای دفاع جمع می شوند. ولی مالک آنانرا منصرف ساخته پراکنده می سازد. وقتی خالد وارد می شود طبق دستور ابوبکر که گفته بود "وقتی بجائی فرود آمديد اذان گوئيد و اقامه نماز گوئيد. آگر مردم آنجا نيز اذان گفتند و اقامه نماز گفتند، از آنها دست بداريد. و اگر نگفتند به آنها حمله کنيد و بكشيد و به آتش بسوزيد و به طرق ديگر نابود کنيد".، همين کار را ميکنند. مالک و اطرافيانش نيز در جواب اعلام مسلمانی کرده، اسلحه هايشان را زمين گذارده با آنها نماز می کنند، با اينحال، خالد مالک را با کسانش گرفته #گردن_ميزند.
📎 @ISLIE
🔅يک روايت اينست که خالد، از آنجهت مالک را ميکشد که دلباخته زن زيبای او می شود و برای همين در پی بهانه ای او را بقتل ميرساند.
🔹 وقتی مالک را میبردند که گردن بزنند اشاره به زنش ميکند و ميگويد: "ای خالد، اين زن است که باعث کشتن من می شود"
🔰البته، جنايات خالد به همينجا ختم نمی شود. او پس از گردن زدن مالک و نزديکانش دستور ميدهد تا از سر آنان اجاقی بسازند و در آن آتش بپا کرده سر آنها را بسوزانند. سويری شرح ماجرا را اينطور ميدهد.
📜"مالك بن نُوَيره از همه آشتگان بيشتر موى داشت و مردم سپاه خالد با سر کشتگان اجاق ساختند و پوست همه سرها از آتش آسيب ديد مگر سر مالك که ديگ پخته شد اما سر وى از آتش نسوخت از بس موى که داشت و موى انبوه پوست سر وى را از حرارت آتش محفوظ داشته بود."
📗مقدسی مطهربن طاهر، آفرينش وتاريخ، جلد 4تا ،6فارسی، ص 843.
📘طبری، جلد چهارم، فارسی، ص 1407.
📓تاريخ كامل بزرگ اسلام و ايران/ ترجمه، ج ۸، ص: ۶۱
➰ @ISLIE ➰
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆↜
✍ #پس_از_محمد
بخش هفدهم
💠جنگ خونین یمامیه
🔹ابوبکر هنگام ارسال نيروهای سرکوبگر خود بر عليه شورشيان، عکرمه و بدنبال وی شرحبيل را برای جنگ با مُسَيلَمه به يمامه ميفرستد، و به خالد نيز دستور ميدهد که پس از پايان کار سجاح، به آنان پيوسته کار مُسَيلَمه را تمام کنند.اما عکرمه برای آنکه بر ديگران پيشدستی کند و کار مُسَيلَمه را خود تمام نمايد، عجله کرده به تنهائی به جنگ با مُسَيلَمه رفته و شکست ميخورد. ابوبکر از شرحبيل ميخواهد که بدون آنکه دست به عملی بزند در انتظار بازگشت خالد از مدينه بماند. خالد که برای پاسخگوئی در مورد قتل مالک سپاه خود را در بطاء گذارده و به تنهائی به مدينه رفته بوده است، پس از پايان کار به نزد سپاهيان خود باز ميگردد، و منتظر ميماند تا سپاه ديگری از انصار و مهاجرين از مدينه به بطاء آمده از آنجا همگی راهی شوند. در اين ميان، شرحبيل نيز مانند عکرمه بدون آنکه منتظر خالد شود به تنهائی به جنگ مُسَيلَمه که ۴٠ هزار نيروی جنگی از مردم بنی حنيفه را در اختيار داشته است ميرود، و از او شکست می خورد. از اينرو ابوبکر، سپاه ديگری به فرماندهی سليط به کمک خالد می فرستد. باين ترتيب، سومين جنگ ميان مسلمانان و مُسَيلَمه آغاز می شود. هر دو سپاه در عقربا اردو می زنند و آماده کارزار می شوند.
📎 @ISLIE
👈مُسَيلَمه به جنگجويان بنی حنيفه می گويد:
📜ای بنی حنيفه اکنون روزغيرت و حميت است. اگر امروز هزيمت شويد، زنان به اسيری روندو بی عقد با آنها در آميزند، برای حفظ کسان خويش بجنگيد و زنان خود را مصون داريد".
📗طبری، جلد چهارم، فارسی، ص 1420.
📜آنگاه جنگی سخت و خونين ميان دو طرف آغاز می شود. جنگی که به عقيده راويان اسلامی، "در اسلام جنگی دشوارتر از آن نبود"، بطوريکه از مسلمانان "دو هزار و دويست تن کشته ميشوند و بيشتر آنها که ماندند مجروح شدند و زيد بن الخطاب- که رايت دار مسلمانان بودکشته شد."
📗مقدسی مطهربن طاهر، آفرينش وتاريخ، جلد 4تا ،6فارسی، ص 845.
🔸در اين جنگ بارها طرفين به هزيمت رفته دوباره بر طرف ديگر چيره شدند. حتی يکبار جنگجويان بنی حنيفه چنان مسلمانان را به هزيمت انداختند که تا چادر خالد بن وليد فرمانده آنان پيشروی کرده و حتی وارد چادر وی شدند. بطوريکه، خالد مجبور به فرار از چادر خود شد و بنی حنيفيان قصد زن او "اُمِ تميم" را که در چادر بود کردند و تنها به توصيه مجاعه، يکی از سالاران بنی حنيفه که اسير و در چادر خالد زندانی بوده است، از اينکار منصرف می شوند.
🔹سرانجام نوبت پيشروی مسلمانان ميشود که تا باغ محل سکونت مُسَيلَمه پيش رفته موفق به گذشتن از ديوار و بازکردن درب آن ميشوند. در اين باغ که باغ مرگ معروف می شود، مُسَيلَمه با کسانی که دور او را گرفته بودند بشدت مقاومت می کنند، بطوريکه کسان زيادی در اين باغ کشته می شوند. طبری، به نقل از عبيد بن عُمَير، رقم کل کشته شدگان در ميدان نبرد و منجمله اين باغ را #ده_هزار_نفر ذکر ميکند که به نقل از او تلفات و مجروحين مسلمانان بيش از باديه نشينان بوده است.
📗تاريخ كامل بزرگ اسلام و ايران/ ترجمه، ج ۸، ص: ۶۷
📘تاريخ طبری/ ترجمه، ج ۴، ص: ۱۴۱۲
➰ @ISLIE ➰
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆↜
بخش هفدهم
💠جنگ خونین یمامیه
🔹ابوبکر هنگام ارسال نيروهای سرکوبگر خود بر عليه شورشيان، عکرمه و بدنبال وی شرحبيل را برای جنگ با مُسَيلَمه به يمامه ميفرستد، و به خالد نيز دستور ميدهد که پس از پايان کار سجاح، به آنان پيوسته کار مُسَيلَمه را تمام کنند.اما عکرمه برای آنکه بر ديگران پيشدستی کند و کار مُسَيلَمه را خود تمام نمايد، عجله کرده به تنهائی به جنگ با مُسَيلَمه رفته و شکست ميخورد. ابوبکر از شرحبيل ميخواهد که بدون آنکه دست به عملی بزند در انتظار بازگشت خالد از مدينه بماند. خالد که برای پاسخگوئی در مورد قتل مالک سپاه خود را در بطاء گذارده و به تنهائی به مدينه رفته بوده است، پس از پايان کار به نزد سپاهيان خود باز ميگردد، و منتظر ميماند تا سپاه ديگری از انصار و مهاجرين از مدينه به بطاء آمده از آنجا همگی راهی شوند. در اين ميان، شرحبيل نيز مانند عکرمه بدون آنکه منتظر خالد شود به تنهائی به جنگ مُسَيلَمه که ۴٠ هزار نيروی جنگی از مردم بنی حنيفه را در اختيار داشته است ميرود، و از او شکست می خورد. از اينرو ابوبکر، سپاه ديگری به فرماندهی سليط به کمک خالد می فرستد. باين ترتيب، سومين جنگ ميان مسلمانان و مُسَيلَمه آغاز می شود. هر دو سپاه در عقربا اردو می زنند و آماده کارزار می شوند.
📎 @ISLIE
👈مُسَيلَمه به جنگجويان بنی حنيفه می گويد:
📜ای بنی حنيفه اکنون روزغيرت و حميت است. اگر امروز هزيمت شويد، زنان به اسيری روندو بی عقد با آنها در آميزند، برای حفظ کسان خويش بجنگيد و زنان خود را مصون داريد".
📗طبری، جلد چهارم، فارسی، ص 1420.
📜آنگاه جنگی سخت و خونين ميان دو طرف آغاز می شود. جنگی که به عقيده راويان اسلامی، "در اسلام جنگی دشوارتر از آن نبود"، بطوريکه از مسلمانان "دو هزار و دويست تن کشته ميشوند و بيشتر آنها که ماندند مجروح شدند و زيد بن الخطاب- که رايت دار مسلمانان بودکشته شد."
📗مقدسی مطهربن طاهر، آفرينش وتاريخ، جلد 4تا ،6فارسی، ص 845.
🔸در اين جنگ بارها طرفين به هزيمت رفته دوباره بر طرف ديگر چيره شدند. حتی يکبار جنگجويان بنی حنيفه چنان مسلمانان را به هزيمت انداختند که تا چادر خالد بن وليد فرمانده آنان پيشروی کرده و حتی وارد چادر وی شدند. بطوريکه، خالد مجبور به فرار از چادر خود شد و بنی حنيفيان قصد زن او "اُمِ تميم" را که در چادر بود کردند و تنها به توصيه مجاعه، يکی از سالاران بنی حنيفه که اسير و در چادر خالد زندانی بوده است، از اينکار منصرف می شوند.
🔹سرانجام نوبت پيشروی مسلمانان ميشود که تا باغ محل سکونت مُسَيلَمه پيش رفته موفق به گذشتن از ديوار و بازکردن درب آن ميشوند. در اين باغ که باغ مرگ معروف می شود، مُسَيلَمه با کسانی که دور او را گرفته بودند بشدت مقاومت می کنند، بطوريکه کسان زيادی در اين باغ کشته می شوند. طبری، به نقل از عبيد بن عُمَير، رقم کل کشته شدگان در ميدان نبرد و منجمله اين باغ را #ده_هزار_نفر ذکر ميکند که به نقل از او تلفات و مجروحين مسلمانان بيش از باديه نشينان بوده است.
📗تاريخ كامل بزرگ اسلام و ايران/ ترجمه، ج ۸، ص: ۶۷
📘تاريخ طبری/ ترجمه، ج ۴، ص: ۱۴۱۲
➰ @ISLIE ➰
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆↜
✍ #پس_از_محمد
بخش هجدهم
💠 شکست مسلمیه
🔹سرانجام، با کشته شدن مُسَيلَمه با ذوبين وحشی، غالم نيرومندی که در جنگ احد حمزه عموی محمد را نيز از پای در آورده بود، بنی حنيفيان بطور نهائی به هزيمت رفته و مسلمانان پيروز می شوند.
🔅پس از شکست بنی حنيفه، خالد کسانی را به نزديکی قلعه های بنی حنيفه می فرستد تا از "مال و زن و بچه" آنچه که يافتند بگيرند و بياوردند. آنگاه، قصد خود قلعه ها را ميکنند.
🔅مجاعه، يکی از سران بنی حنيفه که اسير خالد بوده است، باو ميگويد: "بخدا مردم شتابجو به مقابله شما آمده اند و قلعه ها پر از مرد جنگی است بيا تا درباره باقيماندگان با تو صلح کنم".
🔸خالد قبول ميکند و قرار بر اين می شود که خالد همه طلا و نقره ها و نيمی از اسيران و سلاح و مرکب و يک باغ و مزرعه از هر ده و بانتخاب خود، بگيرد و ساکنان قلعه ها مسلمان شده امان بگيرند.
🔅خالد به مجاعه سه روز فرصت ميدهد که بر سر شرايط صلح با اهالی قلع صحبت کند. در قلعه ها که جز زن و فرزند و پيران و واماندگان قوم نبوده اند، سَلَمَة بن عُمَير با مجاعه بشدت مخالفت ميکند و به ساکنين قلعه ميگويد: "ای مردم بنی حنيفه ! برای حفظ کسان خود بجنگيد و صلح نکنيد که قلعه استوار است و آذوقه بسيار و زمستان در پيش". مجاعه در مخالفت با سَلَمَه ميگويد:
"تو مردی شومی و از اينکه من حريف را فريب داده ام و صلح را پذيرفته اند مغرور شده ای، مگر کسی از شما مانده که مايه خير باشد و دفاع تواند کرد؟ من اين کار را کردم تا چنانکه مُسَيلَمه گفته است نابود نشويد". مردم از مجاعه پيروی ميکنند و حاضر به قبول شرايط صلح می شوند.
📎 @ISLIE
🔹آنوقت مجاعه به زنان ميگويد که برای فريب خالد، خود را بشکل مردان در آوريد، و مسلح شويد و بالای قلعه ها برويد و خود نزد خالد بازگشته ميگويد که "صلح مرا نپذيرفتند و بعضی از آنها بخلاف رای من بالای قلعه ها رفته اند و کار انها به من مربوط نيست ... اگر ميخواهی کاری کن که قوم را راضی کنم." خالد به بالی قلعه ها نگاه ميکند و انبوه "مردان" مسلح را می بيند و چون تلفات زيادی داده از جنگ خسته شده است و تازه نميدانسته که اگر جنگ ادامه يابد چه خواهد شد و می خواسته که پيروز بازگردد، قبول ميکند و حاضر می شود از يک چهارم ديگر از اسيران بگذرد و فقط یک چهارم آنان را باسارت بگيرد. واقعا هم تن دادن به جنگی ديگر برای مسلمانان هم دشوار و هم خطرناک بوده است. و تازه بهددشواری بر بنی حنيفه پيروز شده بودند.
🔅باين ترتيب، ناچار می شود دوباره تن به سازش دهد. وقتی ساکنان قلعه ها که زن و کودک و پيرمردان بوده اند بيرون می آيند، خالد به مجاعه ميگويد: "مرا فريب دادی". و مجاعه جواب ميدهد: "قوم منند، جز اين چه می توانستم کرد".٦٢
🔰در اين زمان دستوری از ابوبکر به خالد ميرسد که "اگر خدای عز و وجل وی را بر بنی حنيفه ظفر داد همه ذکور #بالغ را #بکشد." ولی اين پس از قرارداد صلح بود و خالد نميتواند دستور جنايتکارانه ابوبکر را در قتل عام مردان و پسران بنی حنيفه بمرحله عمل در آورد. از اينرو، ۵٠٠نفری را که در اطراف قلعه ها دستگير کرده بود- که مشمول قرارداد صلح نمی شدند، بعنوان اسير و برای بستن دهان ابوبکر به مدينه ميفرستد.
📗مقدسی مطهربن طاهر، آفرينش وتاريخ، جلد 4تا ،6فارسی، ص .845
📘طبری ، جلد چهارم، فارسی، ص 1430.
📕تاريخ كامل بزرگ اسلام و ايران/ ترجمه، ج ۸، ص: ۶۷
➰ @ISLIE ➰
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆↜
بخش هجدهم
💠 شکست مسلمیه
🔹سرانجام، با کشته شدن مُسَيلَمه با ذوبين وحشی، غالم نيرومندی که در جنگ احد حمزه عموی محمد را نيز از پای در آورده بود، بنی حنيفيان بطور نهائی به هزيمت رفته و مسلمانان پيروز می شوند.
🔅پس از شکست بنی حنيفه، خالد کسانی را به نزديکی قلعه های بنی حنيفه می فرستد تا از "مال و زن و بچه" آنچه که يافتند بگيرند و بياوردند. آنگاه، قصد خود قلعه ها را ميکنند.
🔅مجاعه، يکی از سران بنی حنيفه که اسير خالد بوده است، باو ميگويد: "بخدا مردم شتابجو به مقابله شما آمده اند و قلعه ها پر از مرد جنگی است بيا تا درباره باقيماندگان با تو صلح کنم".
🔸خالد قبول ميکند و قرار بر اين می شود که خالد همه طلا و نقره ها و نيمی از اسيران و سلاح و مرکب و يک باغ و مزرعه از هر ده و بانتخاب خود، بگيرد و ساکنان قلعه ها مسلمان شده امان بگيرند.
🔅خالد به مجاعه سه روز فرصت ميدهد که بر سر شرايط صلح با اهالی قلع صحبت کند. در قلعه ها که جز زن و فرزند و پيران و واماندگان قوم نبوده اند، سَلَمَة بن عُمَير با مجاعه بشدت مخالفت ميکند و به ساکنين قلعه ميگويد: "ای مردم بنی حنيفه ! برای حفظ کسان خود بجنگيد و صلح نکنيد که قلعه استوار است و آذوقه بسيار و زمستان در پيش". مجاعه در مخالفت با سَلَمَه ميگويد:
"تو مردی شومی و از اينکه من حريف را فريب داده ام و صلح را پذيرفته اند مغرور شده ای، مگر کسی از شما مانده که مايه خير باشد و دفاع تواند کرد؟ من اين کار را کردم تا چنانکه مُسَيلَمه گفته است نابود نشويد". مردم از مجاعه پيروی ميکنند و حاضر به قبول شرايط صلح می شوند.
📎 @ISLIE
🔹آنوقت مجاعه به زنان ميگويد که برای فريب خالد، خود را بشکل مردان در آوريد، و مسلح شويد و بالای قلعه ها برويد و خود نزد خالد بازگشته ميگويد که "صلح مرا نپذيرفتند و بعضی از آنها بخلاف رای من بالای قلعه ها رفته اند و کار انها به من مربوط نيست ... اگر ميخواهی کاری کن که قوم را راضی کنم." خالد به بالی قلعه ها نگاه ميکند و انبوه "مردان" مسلح را می بيند و چون تلفات زيادی داده از جنگ خسته شده است و تازه نميدانسته که اگر جنگ ادامه يابد چه خواهد شد و می خواسته که پيروز بازگردد، قبول ميکند و حاضر می شود از يک چهارم ديگر از اسيران بگذرد و فقط یک چهارم آنان را باسارت بگيرد. واقعا هم تن دادن به جنگی ديگر برای مسلمانان هم دشوار و هم خطرناک بوده است. و تازه بهددشواری بر بنی حنيفه پيروز شده بودند.
🔅باين ترتيب، ناچار می شود دوباره تن به سازش دهد. وقتی ساکنان قلعه ها که زن و کودک و پيرمردان بوده اند بيرون می آيند، خالد به مجاعه ميگويد: "مرا فريب دادی". و مجاعه جواب ميدهد: "قوم منند، جز اين چه می توانستم کرد".٦٢
🔰در اين زمان دستوری از ابوبکر به خالد ميرسد که "اگر خدای عز و وجل وی را بر بنی حنيفه ظفر داد همه ذکور #بالغ را #بکشد." ولی اين پس از قرارداد صلح بود و خالد نميتواند دستور جنايتکارانه ابوبکر را در قتل عام مردان و پسران بنی حنيفه بمرحله عمل در آورد. از اينرو، ۵٠٠نفری را که در اطراف قلعه ها دستگير کرده بود- که مشمول قرارداد صلح نمی شدند، بعنوان اسير و برای بستن دهان ابوبکر به مدينه ميفرستد.
📗مقدسی مطهربن طاهر، آفرينش وتاريخ، جلد 4تا ،6فارسی، ص .845
📘طبری ، جلد چهارم، فارسی، ص 1430.
📕تاريخ كامل بزرگ اسلام و ايران/ ترجمه، ج ۸، ص: ۶۷
➰ @ISLIE ➰
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆↜
✍ #پس_از_محمد
بخش نوزدهم
💠سركوب خونین بحرين و عمان
🔹با مرگ محمد مردم بحرين نيز دست به شورش زده از مسلمانی روی بر ميگردانند. قبيله عبدالقيس، با تلاش مسلمانان به اسلام باز ميگردد، ولی بنی بکر در ارتداد و مخالفت با اسلام باقی ميماند. تا آنکه، ابوبکر علاء بن اَلحَضرَمی را با سپاهی برای سرکوب مردم بحرين ميفرستد.
🔅هنگاميکه علاء به هجر ميرسد مردم عبدالقيس را که مسلمان بودند به جنگ شورشيان ميفرستد. نزديک به يکماه ميان آنها جنگ و زد و خورد بوده، تا اينکه شبی که شورشيان همگی مست بوده اند مسلمانان بر سر آنان ميريزند و همگی را بقتل ميرسانند. بسياری نيز فرار کرده به دارين ميروند. علاء به دارين حمله کرده همه را از بين ميبرد و #زن و #فرزندان آنها را به #اسارت ميگيرد. "سهم سوار از غنايم شش هزار و سهم پياده دوهزار" می شود.
🔸باين ترتيب، بحرين نيز مجددا تحت کنترل مسلمانان در می آيد. آنگاه نوبت به عمان ميرسد. مامور سرکوب شورش عمان که در سال دوازدهم هجرت انجام ميگيرد عَکرَمه بوده است. رهبر مرتدين و شورشيان در عمان "لقيط بن مالک ازدی" ملقب به ذوالتاج بوده است که "دعوی وی چون دعوی پيمبران بوده" است. او نيز پس از مرگ محمد مرتد شده، جيفر و عباد از سران و شاهان سابق عمان را که زمان محمد مسلمان شده بودند، به عقب رانده بطور کامل بر عمان تسلط می يابد.
📎 @ISLIE
🔅ابوبکر نيز حُذَيفَه و عرفجه را از مدينه عازم سرکوب شورش عمان و مهره ميکند و به عکرمه نيز که از مُسَيلَمه بخاطر شتاب در جنگ با وی شکست خورده بود، دستور پيوستن به آنها را ميدهد. لقيط در "دبا"، عکرمه و حُذَيفَه و عرفجه در رجام در نزديکی عمان، و جَيفَر و عباد نيز در "صحار" اردو ميزنند و جنگ سختی ميان آنها و ذوالتاج آغاز ميگردد. جنگ در دبا، شهر و بازار بزرگ ناحيه در ميگيرد. در ابتدا، ذوالتاج کم مانده است که بر مسلمانان پيروز شود، ولی با رسيدن نيروهای کمکی از بنی ناجيه و عبدالقيس برای مسلمانان، از آنها شکست خورده مجبور به فرار می شود. مسلمانان آنها را تعقيب نموده بسياريشان را بقتل ميرسانند.
📜👈🏿راويان مسلمان ميگويند که در اين جنگ #ده_هزار تن از شورشيان کشته می شوند و زن و کودک آنها اسير شده پس از جدا کردن سهم خمس و ارسال آن به مدينه بقيه ميان مسلمانان تقسيم می شود. خمس غنائم بتنهائی ٨٠٠شتر بوده
است و همه بازار دبا نيز غارت شده به غنيمت ميرود.
🔹آنگاه عکرمه عازم مهره در نَجد می شود. در آنجا ميان دو گروه شورشی، يکی در جيدون و نضدون برهبری شخريت، و ديگری در نجد برهبری "مصبح محاربی"، بر سر کسب برتری رقابت بوده است که اين به نفع مسلمانان تمام شده ميتوانند يکی از آنها، شخريب، را بسوی خود جلب نموده با او به جنگ ديگری بروند. جنگی که ميان آنان درگير می شود بگفته مورخين از جنگ عمان نيز سخت تر بوده است و در آن بسياری کشته و اسير می شوند. از جملۀ غنيمت ها دو هزار اسب بوده است .
📗طبری، جلد چهارم، فارسی، ص 1446.
📘تاريخ كامل بزرگ اسلام و ايران/ ابن اثیر ، ترجمه، ج ۸، ص: ۷۷
📕ترجمه الفتوح، ابن عثم، متن، ص: ۲۹
➰ @ISLIE ➰
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆↜
بخش نوزدهم
💠سركوب خونین بحرين و عمان
🔹با مرگ محمد مردم بحرين نيز دست به شورش زده از مسلمانی روی بر ميگردانند. قبيله عبدالقيس، با تلاش مسلمانان به اسلام باز ميگردد، ولی بنی بکر در ارتداد و مخالفت با اسلام باقی ميماند. تا آنکه، ابوبکر علاء بن اَلحَضرَمی را با سپاهی برای سرکوب مردم بحرين ميفرستد.
🔅هنگاميکه علاء به هجر ميرسد مردم عبدالقيس را که مسلمان بودند به جنگ شورشيان ميفرستد. نزديک به يکماه ميان آنها جنگ و زد و خورد بوده، تا اينکه شبی که شورشيان همگی مست بوده اند مسلمانان بر سر آنان ميريزند و همگی را بقتل ميرسانند. بسياری نيز فرار کرده به دارين ميروند. علاء به دارين حمله کرده همه را از بين ميبرد و #زن و #فرزندان آنها را به #اسارت ميگيرد. "سهم سوار از غنايم شش هزار و سهم پياده دوهزار" می شود.
🔸باين ترتيب، بحرين نيز مجددا تحت کنترل مسلمانان در می آيد. آنگاه نوبت به عمان ميرسد. مامور سرکوب شورش عمان که در سال دوازدهم هجرت انجام ميگيرد عَکرَمه بوده است. رهبر مرتدين و شورشيان در عمان "لقيط بن مالک ازدی" ملقب به ذوالتاج بوده است که "دعوی وی چون دعوی پيمبران بوده" است. او نيز پس از مرگ محمد مرتد شده، جيفر و عباد از سران و شاهان سابق عمان را که زمان محمد مسلمان شده بودند، به عقب رانده بطور کامل بر عمان تسلط می يابد.
📎 @ISLIE
🔅ابوبکر نيز حُذَيفَه و عرفجه را از مدينه عازم سرکوب شورش عمان و مهره ميکند و به عکرمه نيز که از مُسَيلَمه بخاطر شتاب در جنگ با وی شکست خورده بود، دستور پيوستن به آنها را ميدهد. لقيط در "دبا"، عکرمه و حُذَيفَه و عرفجه در رجام در نزديکی عمان، و جَيفَر و عباد نيز در "صحار" اردو ميزنند و جنگ سختی ميان آنها و ذوالتاج آغاز ميگردد. جنگ در دبا، شهر و بازار بزرگ ناحيه در ميگيرد. در ابتدا، ذوالتاج کم مانده است که بر مسلمانان پيروز شود، ولی با رسيدن نيروهای کمکی از بنی ناجيه و عبدالقيس برای مسلمانان، از آنها شکست خورده مجبور به فرار می شود. مسلمانان آنها را تعقيب نموده بسياريشان را بقتل ميرسانند.
📜👈🏿راويان مسلمان ميگويند که در اين جنگ #ده_هزار تن از شورشيان کشته می شوند و زن و کودک آنها اسير شده پس از جدا کردن سهم خمس و ارسال آن به مدينه بقيه ميان مسلمانان تقسيم می شود. خمس غنائم بتنهائی ٨٠٠شتر بوده
است و همه بازار دبا نيز غارت شده به غنيمت ميرود.
🔹آنگاه عکرمه عازم مهره در نَجد می شود. در آنجا ميان دو گروه شورشی، يکی در جيدون و نضدون برهبری شخريت، و ديگری در نجد برهبری "مصبح محاربی"، بر سر کسب برتری رقابت بوده است که اين به نفع مسلمانان تمام شده ميتوانند يکی از آنها، شخريب، را بسوی خود جلب نموده با او به جنگ ديگری بروند. جنگی که ميان آنان درگير می شود بگفته مورخين از جنگ عمان نيز سخت تر بوده است و در آن بسياری کشته و اسير می شوند. از جملۀ غنيمت ها دو هزار اسب بوده است .
📗طبری، جلد چهارم، فارسی، ص 1446.
📘تاريخ كامل بزرگ اسلام و ايران/ ابن اثیر ، ترجمه، ج ۸، ص: ۷۷
📕ترجمه الفتوح، ابن عثم، متن، ص: ۲۹
➰ @ISLIE ➰
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆↜
✍ #پس_از_محمد
بخش بیستم
💠مردم يمن مجددا قيام ميكنند
🔹قيام أسوَد اَلعَنسی در يمن قبل از مرگ محمد بود. پس از مرگ وی، مردم يمن برای بار دوم،اين بار برهبری "قيس بن عبد يغوث بن مكشوح" قيام ميکنند.
📎 @ISLIE
🔅قيس قبل يکبار مرتد و بعد مسلمان می شود و اکنون پس از مرگ محمد دوباره علم طغيان بر می افرازد. مخالفان وی بيشتر ابناء، متحدين ايرانی و قبلی محمد برهبری داذويه و فيروز، و جشيش، يکی از عوامل سابق محمد در يمن بودند. اين ها همان قاتلان أسوَد بودند. قيس بلافاصله پس کشتن داذويه با همکاری مردم که از اسلام متنفر بودند قيام کرده بسرعت شهر صنعا را بتصرف خود در می آورد. با تصرف صنعا، باقيمانده سواران أسوَد نيز باو می پيوندند. از سوی ديگر، فيروز که ابوبکر او را سالار نيروهای هوادار خود ميکند، پس از آنکه از توطئه قيس برای قتل خود و جشيش جان سالام بدر ميبرد، بکمک نيروهای هوادار دولت مرکزی و قبايل عقيل و عک که به کمک وی می آيند، در برابر قيس صف آرائی ميکند و در جنگی که ميان آندو در گير می شود، قيس را شکست ميدهد. در اينزمان، عکرمه با نيروی خود از عمان به يمن آمده، و در نتيجه، قيس به منطقه ميان صنعا و نجران عقب نشينی کرده به نزد "عَمرِو بن مَعدی کَرِب" ميرود، و به اين ترتيب شورش او ناکام می ماند.
🔰باين ترتيب، قيام مردم عرب بر عليه جور و ظلم حکومت اسلامی بطور خونينی سرکوب می شود. همانطور که ديديم در واقع تمام شبه جزيره عربستان، هر جا که زير کنترل حکومت اسلامی بود، بر عليه آن دست به شورش ميزنند، بجز مکه. علت آن بود که اشراف قريش پس از سازش با محمد خود به جمع سردمداران حکومت مرکزی پيوسته و در منافع آن بيش از همه شريک شده بودند و از صورت مخالفين درجه اول دولت اسلامی به طرفداران آن تبديل شده بودند. مردم مکه خواهان قيام بودند، ولی اشراف مکه مخالف آن.
📜برای همين، وقتی در مکه، بدنبال مرگ محمد مردم آماده قيام ميشوند و عَتّاب
بن أسيد که از طرف محمد والی مکه شده بود از ترس خود را مخفی ميکند، اين "سُهيل بن عَمرو" يکی از سران قريش است که در برابر مردم ايستاده با جديت
آنها را از اينکار منع ميکند. البته، کل اشرافيت قريش نيز با سکوت خود از وی حمايت نموده و مانع اينکار می شوند.
📗طبری، جلد چهارم، فارسی، ص1472 .
🔹بهرحال، بجز مکه جائی نيست که مردم دست به شورش و قيام نزنند و همانطور که ديديم در بعضی نقاط مردم حتی دوبار دست به شورش برعليه حکومت مرکزی ميزنند. طبيعتا نبايد فکر کرد که با سرکوب شورش ها، ديگر قيام و شورشی رخ نميدهد. زيرا، اگر انگيزه شورش وجود ديکتاتوری مطلقه در مدينه و ظلم و جور دولت اسلامی بوده است، با سرکوب شورش ها نه تنها اين ديکتاتوری از ميان نميرود، بلکه برعکس پابرجاتر شده و در نتيجه ظلم و جور آن افزايش ميابد.
🔅🔅البته، با سرکوب خونينی که از شورش های سالهای ١١و ١٢هجری بعمل می آيد، مردم که از قيام های خود نتيجه ای نمی گيرند، برای مدتی از سرنگونی حکومت اسلامی نا اميد می شوند. بر زمينه اين نااميدی است که حکومت مرکزی قادر می شود که حاکميت جبارانه خود را برای مدتی، تا ناآرامی های بعدی، برقرار کند. با اينحال، پس از سرکوبی اين شورش ها، باز هم در اينجا و آنجا، بخاطر ذات جابرانه و زورگويانه حکومت مرکزی و اجحافات ماموران دولتی، شورش ها و قيام هائی درگير می شود.
• • • •
📗تاريخ طبری/ ترجمه، ج ۴، ص: ۱۳۷۶
📘تاريخ كامل بزرگ اسلام و ايران/ ترجمه، ج ۸، ص: ۲۹
➰ @ISLIE ➰
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆↜
بخش بیستم
💠مردم يمن مجددا قيام ميكنند
🔹قيام أسوَد اَلعَنسی در يمن قبل از مرگ محمد بود. پس از مرگ وی، مردم يمن برای بار دوم،اين بار برهبری "قيس بن عبد يغوث بن مكشوح" قيام ميکنند.
📎 @ISLIE
🔅قيس قبل يکبار مرتد و بعد مسلمان می شود و اکنون پس از مرگ محمد دوباره علم طغيان بر می افرازد. مخالفان وی بيشتر ابناء، متحدين ايرانی و قبلی محمد برهبری داذويه و فيروز، و جشيش، يکی از عوامل سابق محمد در يمن بودند. اين ها همان قاتلان أسوَد بودند. قيس بلافاصله پس کشتن داذويه با همکاری مردم که از اسلام متنفر بودند قيام کرده بسرعت شهر صنعا را بتصرف خود در می آورد. با تصرف صنعا، باقيمانده سواران أسوَد نيز باو می پيوندند. از سوی ديگر، فيروز که ابوبکر او را سالار نيروهای هوادار خود ميکند، پس از آنکه از توطئه قيس برای قتل خود و جشيش جان سالام بدر ميبرد، بکمک نيروهای هوادار دولت مرکزی و قبايل عقيل و عک که به کمک وی می آيند، در برابر قيس صف آرائی ميکند و در جنگی که ميان آندو در گير می شود، قيس را شکست ميدهد. در اينزمان، عکرمه با نيروی خود از عمان به يمن آمده، و در نتيجه، قيس به منطقه ميان صنعا و نجران عقب نشينی کرده به نزد "عَمرِو بن مَعدی کَرِب" ميرود، و به اين ترتيب شورش او ناکام می ماند.
🔰باين ترتيب، قيام مردم عرب بر عليه جور و ظلم حکومت اسلامی بطور خونينی سرکوب می شود. همانطور که ديديم در واقع تمام شبه جزيره عربستان، هر جا که زير کنترل حکومت اسلامی بود، بر عليه آن دست به شورش ميزنند، بجز مکه. علت آن بود که اشراف قريش پس از سازش با محمد خود به جمع سردمداران حکومت مرکزی پيوسته و در منافع آن بيش از همه شريک شده بودند و از صورت مخالفين درجه اول دولت اسلامی به طرفداران آن تبديل شده بودند. مردم مکه خواهان قيام بودند، ولی اشراف مکه مخالف آن.
📜برای همين، وقتی در مکه، بدنبال مرگ محمد مردم آماده قيام ميشوند و عَتّاب
بن أسيد که از طرف محمد والی مکه شده بود از ترس خود را مخفی ميکند، اين "سُهيل بن عَمرو" يکی از سران قريش است که در برابر مردم ايستاده با جديت
آنها را از اينکار منع ميکند. البته، کل اشرافيت قريش نيز با سکوت خود از وی حمايت نموده و مانع اينکار می شوند.
📗طبری، جلد چهارم، فارسی، ص1472 .
🔹بهرحال، بجز مکه جائی نيست که مردم دست به شورش و قيام نزنند و همانطور که ديديم در بعضی نقاط مردم حتی دوبار دست به شورش برعليه حکومت مرکزی ميزنند. طبيعتا نبايد فکر کرد که با سرکوب شورش ها، ديگر قيام و شورشی رخ نميدهد. زيرا، اگر انگيزه شورش وجود ديکتاتوری مطلقه در مدينه و ظلم و جور دولت اسلامی بوده است، با سرکوب شورش ها نه تنها اين ديکتاتوری از ميان نميرود، بلکه برعکس پابرجاتر شده و در نتيجه ظلم و جور آن افزايش ميابد.
🔅🔅البته، با سرکوب خونينی که از شورش های سالهای ١١و ١٢هجری بعمل می آيد، مردم که از قيام های خود نتيجه ای نمی گيرند، برای مدتی از سرنگونی حکومت اسلامی نا اميد می شوند. بر زمينه اين نااميدی است که حکومت مرکزی قادر می شود که حاکميت جبارانه خود را برای مدتی، تا ناآرامی های بعدی، برقرار کند. با اينحال، پس از سرکوبی اين شورش ها، باز هم در اينجا و آنجا، بخاطر ذات جابرانه و زورگويانه حکومت مرکزی و اجحافات ماموران دولتی، شورش ها و قيام هائی درگير می شود.
• • • •
📗تاريخ طبری/ ترجمه، ج ۴، ص: ۱۳۷۶
📘تاريخ كامل بزرگ اسلام و ايران/ ترجمه، ج ۸، ص: ۲۹
➰ @ISLIE ➰
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆↜
✍ #پس_از_محمد
بخش بیست و یکم
💠سرکوب خونین شورش های دیگر علیه اسلام
🔹يکی دیگر از اين شورش ها، شورش مردم بنی عمرو بن معاويه در رياض بوده است که در اثر زورگوئی و اجحاف بيش از اندازه عامل دولت اسلامی بر حَضرَموت "زياد بن لَبيد بياضی" در جمع آوری ماليات زکات در می گيرد. وقتی که مردم بنی معاويه قيام می کنند و از دادن ماليات خوداری می ورزند،گروهی از مردم سکاسک، سکون و حَضرَموت نيز به آنها می پيوندند.
🔅دولت مرکزی که از روی آوری مردم به شورشيان نگران می شوند، قبل از آنکه جمعيت شورشيان بيشتر شود به آنها که با زن و فرزندان خود از روی ناچاری در صحرا و به دور آتش های خود جمع شده بودند حمله کرده، هر چه از آنها را که ميتوانند #میکشند و #زن و فرزندانشان را به #اسارت ميگيرند. ولی هنگامی که زياد همراه اسرا از ميان اردوگاه اشعت (سالر بنی کِنده) و "بنی الحارث بن معاويه" می گذشتند، به استغاثه زنان بنی معاويه که فرياد ميزده اند: "ای اشعت ! ای اشعت ! خاله هايت را ميبرند، خاله هايت را می برند". به هيجان آمده زنان را نجات ميدهند. در نتيجه اشعت ناچار می شود بهمراه مردم بنی کِنده، بنی حارث، بنی عمرو، و گروه هايی از مردم سکاسک و قبايل اطراف قيام کنند. قيام کنندگان دوباره شکست می خورند و اينبار به نُجَير که از قبل آنجا را آماده کرده بودند پناه برده خود را در قلعه محصور کرده بدفاع ميپردازند.
🔹نيروهای سرکوبگر مسلمان نيز به فرماندهی عَکرمه، مهاجر و زياد از سه طرف آنها را محاصره کرده، همه راهها منجمله راه آذوقه را بر آنان می بندند. آنگاه، به اطراف حمله نموده "مردم دهکده های بنی هند را تا برهوت" #میکشند، و گروهی را نيز به ساحل ميفرستند که "مردم مخا و طوايف ديگر را" می کشند. شورشيان که در حصار بودند از اين قتل عام ها خبردار می شوند و ميگويند:
📜"مرگ از اين وضع بهتر است، پيشانی ها را بتراشيد که گويا خويش را بخداوند واگذاشته ايد و او نعمتتان داده و قرين نعمت اوييد شايد بر اين ستمگران نصرتتان دهد".
📗طبری، جلد چهارم، فارسی، ص 1472.
📎 @ISLIE
🎯باين ترتيب، جنگجويان شورشی پيشانی های خود را می تراشند و پيمان نهاده تعهد ميکنند که از عرصه نگريزند و تا پای جان مقاومت نمايند. روز بعد از حصار بيرون آمده جنگ سختی ميان آنان و نيروهای سياه شرارت آغاز ميشود. طبری ميگويد: "در اطراف نُجَير جنگی سخت شد و در راه های نُجَير کشتار بسيار شد". ولی اشعت و باقيمانده شورشيان که در قلعه بوده اند همچنان به مقاومت خود ادامه ميدهند. تا اينکه اشعت که در اثر رسيدن نيروهای کمکی بی وقفه برای مسلمانان اميد خود را از دست ميدهد، دست به خيانت زده با گرفتن ضمانت برای جان خود و اقوامش، درهای قلعه را بروی محاصره کنندگان باز ميکند. ابو اسحاق ميگويد:
📜"وقتی در گشوده شد مسلمانان به درون حمله بردند و هر چه مرد جنگی آنجا بود کشتند، همه را دست بسته گردن زدند، در نجير و خندق #يکهزار زن به شمار آمد و بر غنيمت و اسيران نگهبان گماشنتد و کثير بن صلت نير از آنجمله بود".
📗طبری، جلد چهارم، فارسی، ص 1474.
✳️بنابراين، دولت اسلامی بر پايه چنين جنايات و سرکوب هائی بود که توانست قدرت خود را بر سر مردم عرب بر پا کند. اين دليل و شواهد بروشنی نشان ميدهند که اسلام هيچگاه، و هرگز، مذهبی نبود که از روی ميل و رغبت پذيرفته شود.
....
📕تاريخ كامل بزرگ اسلام و ايران/ ترجمه، ج ۸، ص: ۶۷-۷۵
➰ @ISLIE ➰
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆↜
بخش بیست و یکم
💠سرکوب خونین شورش های دیگر علیه اسلام
🔹يکی دیگر از اين شورش ها، شورش مردم بنی عمرو بن معاويه در رياض بوده است که در اثر زورگوئی و اجحاف بيش از اندازه عامل دولت اسلامی بر حَضرَموت "زياد بن لَبيد بياضی" در جمع آوری ماليات زکات در می گيرد. وقتی که مردم بنی معاويه قيام می کنند و از دادن ماليات خوداری می ورزند،گروهی از مردم سکاسک، سکون و حَضرَموت نيز به آنها می پيوندند.
🔅دولت مرکزی که از روی آوری مردم به شورشيان نگران می شوند، قبل از آنکه جمعيت شورشيان بيشتر شود به آنها که با زن و فرزندان خود از روی ناچاری در صحرا و به دور آتش های خود جمع شده بودند حمله کرده، هر چه از آنها را که ميتوانند #میکشند و #زن و فرزندانشان را به #اسارت ميگيرند. ولی هنگامی که زياد همراه اسرا از ميان اردوگاه اشعت (سالر بنی کِنده) و "بنی الحارث بن معاويه" می گذشتند، به استغاثه زنان بنی معاويه که فرياد ميزده اند: "ای اشعت ! ای اشعت ! خاله هايت را ميبرند، خاله هايت را می برند". به هيجان آمده زنان را نجات ميدهند. در نتيجه اشعت ناچار می شود بهمراه مردم بنی کِنده، بنی حارث، بنی عمرو، و گروه هايی از مردم سکاسک و قبايل اطراف قيام کنند. قيام کنندگان دوباره شکست می خورند و اينبار به نُجَير که از قبل آنجا را آماده کرده بودند پناه برده خود را در قلعه محصور کرده بدفاع ميپردازند.
🔹نيروهای سرکوبگر مسلمان نيز به فرماندهی عَکرمه، مهاجر و زياد از سه طرف آنها را محاصره کرده، همه راهها منجمله راه آذوقه را بر آنان می بندند. آنگاه، به اطراف حمله نموده "مردم دهکده های بنی هند را تا برهوت" #میکشند، و گروهی را نيز به ساحل ميفرستند که "مردم مخا و طوايف ديگر را" می کشند. شورشيان که در حصار بودند از اين قتل عام ها خبردار می شوند و ميگويند:
📜"مرگ از اين وضع بهتر است، پيشانی ها را بتراشيد که گويا خويش را بخداوند واگذاشته ايد و او نعمتتان داده و قرين نعمت اوييد شايد بر اين ستمگران نصرتتان دهد".
📗طبری، جلد چهارم، فارسی، ص 1472.
📎 @ISLIE
🎯باين ترتيب، جنگجويان شورشی پيشانی های خود را می تراشند و پيمان نهاده تعهد ميکنند که از عرصه نگريزند و تا پای جان مقاومت نمايند. روز بعد از حصار بيرون آمده جنگ سختی ميان آنان و نيروهای سياه شرارت آغاز ميشود. طبری ميگويد: "در اطراف نُجَير جنگی سخت شد و در راه های نُجَير کشتار بسيار شد". ولی اشعت و باقيمانده شورشيان که در قلعه بوده اند همچنان به مقاومت خود ادامه ميدهند. تا اينکه اشعت که در اثر رسيدن نيروهای کمکی بی وقفه برای مسلمانان اميد خود را از دست ميدهد، دست به خيانت زده با گرفتن ضمانت برای جان خود و اقوامش، درهای قلعه را بروی محاصره کنندگان باز ميکند. ابو اسحاق ميگويد:
📜"وقتی در گشوده شد مسلمانان به درون حمله بردند و هر چه مرد جنگی آنجا بود کشتند، همه را دست بسته گردن زدند، در نجير و خندق #يکهزار زن به شمار آمد و بر غنيمت و اسيران نگهبان گماشنتد و کثير بن صلت نير از آنجمله بود".
📗طبری، جلد چهارم، فارسی، ص 1474.
✳️بنابراين، دولت اسلامی بر پايه چنين جنايات و سرکوب هائی بود که توانست قدرت خود را بر سر مردم عرب بر پا کند. اين دليل و شواهد بروشنی نشان ميدهند که اسلام هيچگاه، و هرگز، مذهبی نبود که از روی ميل و رغبت پذيرفته شود.
....
📕تاريخ كامل بزرگ اسلام و ايران/ ترجمه، ج ۸، ص: ۶۷-۷۵
➰ @ISLIE ➰
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆↜
✍ #پس_از_محمد
بخش بیست و دوم
💠احتراز از شركت در جنگ ها و شكل گيری تدريجی بوروكراسی دولتی
🔹ابوبکر پس از آنکه خالد کار يمامه را تمام ميکند، در محرم سال دوازدهم باو دستور حرکت به سوی عراق را که جزو ايران و امپراطوری ساسانی بوده است، ميدهد. در ضمن به عياض بن غنم که مابين حجاز و نباج بود نيز دستور حرکت و پيوستن به خالد در محل مذکور را ميدهد. ابوبکر در نامه خود به آنها می نويسد که تنها کسانی را که مايل به جنگ اند با خود ببريد و هر که مايل نيست آزاد است که بازگردد.
🔅البته، نبايد فکر کرد که اين دستور را ابوبکر از روی آزادی طلبی و بازگشت به سنت قبلی اعراب بدوی در امر داوطلبانه بودن جنگ ميدهد. او که ميداند که اينبار با حريفی قوی طرف است، قصد دارد تا با اعزام نيروهای مصصم برای جنگ، شانس پيروزی خود را بالا برد. جالب آنست که با داوطلبانه شدن جنگ آنطور که طبری ميگويد:
📎 @ISLIE
📜"همه مردم مدينه و اطراف بازگشتند و اطرافشان خالی شد و از ابوبکر کمک خواستند که قعقاع بن عمرو تميمی را به کمک خالد فرستاد. بدو گفتند: بکمک کسی ميروی که سپاهش از دو رو پراکنده شده است".
📗طبری، جلد چهارم، فارسی، ص 1483.
🔹در اين جا نکته جالبی وجود دارد که نمی توان از آن گذشت. ساکنين مدينه و اطراف آن، منجمله انصار و مهاجرين، اين مسلمانان واقعی، همانطور که قبلا نيز گفتيم، هيچگاه بخاطر ترويج اسلام و عقيده به آن نبوده است که به جنگ ميرفته اند.
🔅انصار، در ابتدا بخاطر برقراری صلح و آرامش بود که بدنبال محمد راه افتادند. ولی همينکه صلح برقرار شد، در حاليکه عده ای مايل به ادامه جنگ نبودند- که ما اينرا در جنگ بدر و اکراه بعضی مسلمانان به شرکت در آن و منافقين ديديم، ولی بقيه عمدتا بخاطر غارت و غنائم جنگی بود که در آن جنگ و جنگ های بعدی شرکت نمودند.
🔅دعوا و کشمکش آنها بر سر تقسيم غنائم جنگی هوازن را که در آن حتی محمد را بکناری رانده باعث پاره شده لباسش می شوند ديديم. اکنون، يک دليل مهم ديگر نيز به دليل مزبور اضافه می شود، و آن اينکه، حال که ساکنين مدينه و مسلمانان واقعی، از پی غارت گری ها و آدمکشی های مکرر، بقدر کافی صاحب ثروت شده اند، با اکراه خود نشان ميدهند که تمايلی به رفتن به جنگ با ايران که ممکن است بجای غنائم برای آنها مرگ را بهمراه داشته باشد ندارند.
🔷🔹بی شک، اگر آنها بخاطر عقيده به اسلام و رفتن به بهشت پس از شهادت بود که به جنگ ميرفتند، دليلی نداشت که از رفتن به اين جنگ آنهم بطور دسته جمعی سرباز بزنند. ما در متون مورخين اسلامی و از قول آنان بسيار می خوانيم که مسلمانان مشتاقانه خواستار شهادت و رفتن به بهشت بودند و حتی در اين مورد با يکديگر رقابت می کردند. ولی اين نوع فاکت های تاريخی که در آن از جنگ با ايران سر باز زده خود را کنار ميکشند، نشان ميدهد که اين ابراز علاقه ها به شهادت اگر درست بوده باشد، صرفا تظاهر خودِ آنان و اغراق گويی مورخين و راويان اسلامی در اين مورد بوده است.
🔸بعلاوه، اگر پيروزی مسلمانان در جنگ ها بخاطر اطمينان آنها به پيروزی در جنگ بخاطر ياری و قرار داشتن خدا در کنار آنها بوده، چيزی که باز مورخين اسلامی بسيار بر آن تاکيد ميورزند، پس باز چرا آنها بايد از جنگ با ايران وحشت داشته، سرباز بزنند.
ادامه دارد ......
➰ @ISLIE ➰
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆↜
بخش بیست و دوم
💠احتراز از شركت در جنگ ها و شكل گيری تدريجی بوروكراسی دولتی
🔹ابوبکر پس از آنکه خالد کار يمامه را تمام ميکند، در محرم سال دوازدهم باو دستور حرکت به سوی عراق را که جزو ايران و امپراطوری ساسانی بوده است، ميدهد. در ضمن به عياض بن غنم که مابين حجاز و نباج بود نيز دستور حرکت و پيوستن به خالد در محل مذکور را ميدهد. ابوبکر در نامه خود به آنها می نويسد که تنها کسانی را که مايل به جنگ اند با خود ببريد و هر که مايل نيست آزاد است که بازگردد.
🔅البته، نبايد فکر کرد که اين دستور را ابوبکر از روی آزادی طلبی و بازگشت به سنت قبلی اعراب بدوی در امر داوطلبانه بودن جنگ ميدهد. او که ميداند که اينبار با حريفی قوی طرف است، قصد دارد تا با اعزام نيروهای مصصم برای جنگ، شانس پيروزی خود را بالا برد. جالب آنست که با داوطلبانه شدن جنگ آنطور که طبری ميگويد:
📎 @ISLIE
📜"همه مردم مدينه و اطراف بازگشتند و اطرافشان خالی شد و از ابوبکر کمک خواستند که قعقاع بن عمرو تميمی را به کمک خالد فرستاد. بدو گفتند: بکمک کسی ميروی که سپاهش از دو رو پراکنده شده است".
📗طبری، جلد چهارم، فارسی، ص 1483.
🔹در اين جا نکته جالبی وجود دارد که نمی توان از آن گذشت. ساکنين مدينه و اطراف آن، منجمله انصار و مهاجرين، اين مسلمانان واقعی، همانطور که قبلا نيز گفتيم، هيچگاه بخاطر ترويج اسلام و عقيده به آن نبوده است که به جنگ ميرفته اند.
🔅انصار، در ابتدا بخاطر برقراری صلح و آرامش بود که بدنبال محمد راه افتادند. ولی همينکه صلح برقرار شد، در حاليکه عده ای مايل به ادامه جنگ نبودند- که ما اينرا در جنگ بدر و اکراه بعضی مسلمانان به شرکت در آن و منافقين ديديم، ولی بقيه عمدتا بخاطر غارت و غنائم جنگی بود که در آن جنگ و جنگ های بعدی شرکت نمودند.
🔅دعوا و کشمکش آنها بر سر تقسيم غنائم جنگی هوازن را که در آن حتی محمد را بکناری رانده باعث پاره شده لباسش می شوند ديديم. اکنون، يک دليل مهم ديگر نيز به دليل مزبور اضافه می شود، و آن اينکه، حال که ساکنين مدينه و مسلمانان واقعی، از پی غارت گری ها و آدمکشی های مکرر، بقدر کافی صاحب ثروت شده اند، با اکراه خود نشان ميدهند که تمايلی به رفتن به جنگ با ايران که ممکن است بجای غنائم برای آنها مرگ را بهمراه داشته باشد ندارند.
🔷🔹بی شک، اگر آنها بخاطر عقيده به اسلام و رفتن به بهشت پس از شهادت بود که به جنگ ميرفتند، دليلی نداشت که از رفتن به اين جنگ آنهم بطور دسته جمعی سرباز بزنند. ما در متون مورخين اسلامی و از قول آنان بسيار می خوانيم که مسلمانان مشتاقانه خواستار شهادت و رفتن به بهشت بودند و حتی در اين مورد با يکديگر رقابت می کردند. ولی اين نوع فاکت های تاريخی که در آن از جنگ با ايران سر باز زده خود را کنار ميکشند، نشان ميدهد که اين ابراز علاقه ها به شهادت اگر درست بوده باشد، صرفا تظاهر خودِ آنان و اغراق گويی مورخين و راويان اسلامی در اين مورد بوده است.
🔸بعلاوه، اگر پيروزی مسلمانان در جنگ ها بخاطر اطمينان آنها به پيروزی در جنگ بخاطر ياری و قرار داشتن خدا در کنار آنها بوده، چيزی که باز مورخين اسلامی بسيار بر آن تاکيد ميورزند، پس باز چرا آنها بايد از جنگ با ايران وحشت داشته، سرباز بزنند.
ادامه دارد ......
➰ @ISLIE ➰
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆↜
✍ #پس_از_محمد
بخش بیست و سوم
💠احتراز از شركت در جنگ ها و شكل گيری تدريجی بوروكراسی دولتی (قسمت دو)
🔷همانطور که پست قبل گفتیم ، اگر مسلمانان، واقعا طالب شهادت و مطمئن به ياری خدا و پيروزی در جنگ بودند، و بخاطر اين بود که متهورانه می جنگيدند و پيروز می شدند، در اينصورت، دليلی وجود نداشت که از شرکت در اين جنگ امتناع ورزند، جز آنکه فکر ميکردند که ممکن است در اين جنگ بدون آنکه غنيمتی کسب کنند، شکست خورده، سرشان را نيز بر باد دهند.
🔅 ما اينرا در جنگ بدر و لشکر کشی به تبوک هم ديديم. این در حالیست که برای حمله به قبایل کوچک شتابزده بودند .
🔹اينها همگی نشان ميدهند که هر چند ممکن است بخش کوچکی از ياران و پيروان محمد وجود داشته اند که از روی جهالت و نادانی به خرافاتی مانند اسلام را پذیرفتند و مؤمنانه در جنگ ها شرکت ميکرده اند، ولی توده انصار و مهاجرين بيشتر بخاطر غارت و غنائم جنگی بود که در جنگ ها شرکت نموده خود را بخطر می انداخته اند. برای همين نيز، اکنون که صاحب ثروت شده بودند، ديگر تمايلی به اينکار نداشته و با داوطلبانه شدن از رفتن به جنگ خودداری می ورزيده اند.
🔅بعدا خواهيم ديد که در مورد ديگری نيز، وقتی عمر بهنگام خلافت، در نماز جمعه در مدينه، مسلمانان را دعوت به رفتن به جنگ ديگری با ايران ميکند، تا سه روز هيچکس حتی ياران نزديک محمد مانند علی نيز برای رفتن به جنگ قدم پيش نمی گذارند، و تنها وقتی روز چهارم، پس از نطق عمر و ابرام و اصرارهای وی، سرانجام، ابی عُبَيد قدم بجلو گذارده داوطلب رفتن به جنگ ميشود، تازه بقيه که بيش از هزار نفر هم نبوده اند،
📜"اى ياران پيامبر، شما را دعوت ميكنم و سستى مى کنيد . وقتى سستى کرديد ديگران از شما برترند. نخستين داوطلب را سالار شما ميكنم".
📗طبری، جلد چهارم، فارسی، ص 1592.
📎 @ISLIE
🔸اينها بی شک فاکت ها و واقعيات مسلمی هستند که کسی نميتواند آنها را بسادگی انکار نموده ناديده بگيرد. فاکت هائی که اگر خوب در آنها نگريسته شود، بروشنی از پس پرده سنگين تحريفاتی که طی قرون متمادی بر تن تاريخ پوشانده شده است، با ما سخن ميگويند. اين تحريفات در مجموع، اين هدف را دنبال ميکنند که بما بباورانند که اسلام مجموعه احکام و قوانين اخلاقی و راهگشائی بوده است که از طريق روياوری داوطلبانه و عقيده مندانه اعراب بآن بر شبه جزيره عربستان چيره شده است.
🔅در حاليکه، همان طور که نشان داديم، اول، قوانين و احکام اسلام هيچ کدام تازگی نداشته و قبل در عربستان وجود داشته اند و از اينرو اساسا چيز جديدی نبوده است که بخواهد راهگشا باشد. ثانيا، قبول اسلام و اتوريته دولت اسلامی بهيچوجه از طرف مردم عرب شکل داوطلبانه نداشته و صرفا از طريق زور و کشتار و قتل عام های وحشتناک بر آنان تحميل شده و از اينرو، راهگشای چيزی جز برقراری جبارترين نظام سياسی و رواج پليد ترين اخلاقيات ضد انسانی بر جامعه بدوی عرب و نقاط ديگر تحت سلطه آن نبوده است.
🔷🔹اما بهمان اندازه که اکنون، مسلمانان واقعی و کارکشته تر، بجای شرکت در جنگ ها و کسب غنائم بيشتر، ترجيح ميدادند در مدينه مانده و از ثروت های بدست آمدە خود لذت ببرند، قبايل بدویِ تازه مسلمان شده و فقير بالعکس در اشتياق شرکت در جنگ و فراهم آوردن دست مايه ای برای زندگی راحت تری برای خود بوده اند. برای همين خواهيم ديد که چگونه وقتی که ساکنين مدينه از رفتن به جنگ احتراز می کنند، خالد و متحدينش با جمع آوری همين نيروهای تازه نفس و مشتاق جنگ است که به سوی مرزهای ايران حرکت کرده به جنگ با هرمز ميرود. طبری ميگويد:
📜"و چون نامه سالاری عراق به خالد رسيد... قبايلی را که ميان وی وعراق بودند جمع آورد، هشت هزار کس از ربيعه و مُضَر فراهم آمد. دو هزار کس نيز خود وی همراه داشت و با ده هزار کس به هشت هزار سپاه اميران چهارگانه يعنی مثنی و مذعور و سلمی و حرمله پيوست و با هيجده هزار کس با هرمز روبرو شد".
📗طبری، جلد چهارم، فارسی، ص1483 .
🔰بنابراين، می بينيم که چگونه، آنطور که در هر نظام غارتگر ديگر اتفاق می افتد، در حاليکه ياران و مسلمانان قديمی واوليه محمد در سايه ثروتی که بدست آورده اند خانه نشين شده در جای راحت خود در مقاماتی چون امير و حاکم و مشاور و قاضی و مقامات ساکن دولتی ديگر، خود را از جنگ بکنار می کشند، گروه تازه رسيدگان، در عطش غارت و ثروت، نيروی اصلی و جنگنده ارتش اسلام را تشکيل ميدهند.
⏪پست بعد :حمله به مناطق مرزی ايران
➰ @ISLIE ➰
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆↜
بخش بیست و سوم
💠احتراز از شركت در جنگ ها و شكل گيری تدريجی بوروكراسی دولتی (قسمت دو)
🔷همانطور که پست قبل گفتیم ، اگر مسلمانان، واقعا طالب شهادت و مطمئن به ياری خدا و پيروزی در جنگ بودند، و بخاطر اين بود که متهورانه می جنگيدند و پيروز می شدند، در اينصورت، دليلی وجود نداشت که از شرکت در اين جنگ امتناع ورزند، جز آنکه فکر ميکردند که ممکن است در اين جنگ بدون آنکه غنيمتی کسب کنند، شکست خورده، سرشان را نيز بر باد دهند.
🔅 ما اينرا در جنگ بدر و لشکر کشی به تبوک هم ديديم. این در حالیست که برای حمله به قبایل کوچک شتابزده بودند .
🔹اينها همگی نشان ميدهند که هر چند ممکن است بخش کوچکی از ياران و پيروان محمد وجود داشته اند که از روی جهالت و نادانی به خرافاتی مانند اسلام را پذیرفتند و مؤمنانه در جنگ ها شرکت ميکرده اند، ولی توده انصار و مهاجرين بيشتر بخاطر غارت و غنائم جنگی بود که در جنگ ها شرکت نموده خود را بخطر می انداخته اند. برای همين نيز، اکنون که صاحب ثروت شده بودند، ديگر تمايلی به اينکار نداشته و با داوطلبانه شدن از رفتن به جنگ خودداری می ورزيده اند.
🔅بعدا خواهيم ديد که در مورد ديگری نيز، وقتی عمر بهنگام خلافت، در نماز جمعه در مدينه، مسلمانان را دعوت به رفتن به جنگ ديگری با ايران ميکند، تا سه روز هيچکس حتی ياران نزديک محمد مانند علی نيز برای رفتن به جنگ قدم پيش نمی گذارند، و تنها وقتی روز چهارم، پس از نطق عمر و ابرام و اصرارهای وی، سرانجام، ابی عُبَيد قدم بجلو گذارده داوطلب رفتن به جنگ ميشود، تازه بقيه که بيش از هزار نفر هم نبوده اند،
📜"اى ياران پيامبر، شما را دعوت ميكنم و سستى مى کنيد . وقتى سستى کرديد ديگران از شما برترند. نخستين داوطلب را سالار شما ميكنم".
📗طبری، جلد چهارم، فارسی، ص 1592.
📎 @ISLIE
🔸اينها بی شک فاکت ها و واقعيات مسلمی هستند که کسی نميتواند آنها را بسادگی انکار نموده ناديده بگيرد. فاکت هائی که اگر خوب در آنها نگريسته شود، بروشنی از پس پرده سنگين تحريفاتی که طی قرون متمادی بر تن تاريخ پوشانده شده است، با ما سخن ميگويند. اين تحريفات در مجموع، اين هدف را دنبال ميکنند که بما بباورانند که اسلام مجموعه احکام و قوانين اخلاقی و راهگشائی بوده است که از طريق روياوری داوطلبانه و عقيده مندانه اعراب بآن بر شبه جزيره عربستان چيره شده است.
🔅در حاليکه، همان طور که نشان داديم، اول، قوانين و احکام اسلام هيچ کدام تازگی نداشته و قبل در عربستان وجود داشته اند و از اينرو اساسا چيز جديدی نبوده است که بخواهد راهگشا باشد. ثانيا، قبول اسلام و اتوريته دولت اسلامی بهيچوجه از طرف مردم عرب شکل داوطلبانه نداشته و صرفا از طريق زور و کشتار و قتل عام های وحشتناک بر آنان تحميل شده و از اينرو، راهگشای چيزی جز برقراری جبارترين نظام سياسی و رواج پليد ترين اخلاقيات ضد انسانی بر جامعه بدوی عرب و نقاط ديگر تحت سلطه آن نبوده است.
🔷🔹اما بهمان اندازه که اکنون، مسلمانان واقعی و کارکشته تر، بجای شرکت در جنگ ها و کسب غنائم بيشتر، ترجيح ميدادند در مدينه مانده و از ثروت های بدست آمدە خود لذت ببرند، قبايل بدویِ تازه مسلمان شده و فقير بالعکس در اشتياق شرکت در جنگ و فراهم آوردن دست مايه ای برای زندگی راحت تری برای خود بوده اند. برای همين خواهيم ديد که چگونه وقتی که ساکنين مدينه از رفتن به جنگ احتراز می کنند، خالد و متحدينش با جمع آوری همين نيروهای تازه نفس و مشتاق جنگ است که به سوی مرزهای ايران حرکت کرده به جنگ با هرمز ميرود. طبری ميگويد:
📜"و چون نامه سالاری عراق به خالد رسيد... قبايلی را که ميان وی وعراق بودند جمع آورد، هشت هزار کس از ربيعه و مُضَر فراهم آمد. دو هزار کس نيز خود وی همراه داشت و با ده هزار کس به هشت هزار سپاه اميران چهارگانه يعنی مثنی و مذعور و سلمی و حرمله پيوست و با هيجده هزار کس با هرمز روبرو شد".
📗طبری، جلد چهارم، فارسی، ص1483 .
🔰بنابراين، می بينيم که چگونه، آنطور که در هر نظام غارتگر ديگر اتفاق می افتد، در حاليکه ياران و مسلمانان قديمی واوليه محمد در سايه ثروتی که بدست آورده اند خانه نشين شده در جای راحت خود در مقاماتی چون امير و حاکم و مشاور و قاضی و مقامات ساکن دولتی ديگر، خود را از جنگ بکنار می کشند، گروه تازه رسيدگان، در عطش غارت و ثروت، نيروی اصلی و جنگنده ارتش اسلام را تشکيل ميدهند.
⏪پست بعد :حمله به مناطق مرزی ايران
➰ @ISLIE ➰
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆↜
✍ #پس_از_محمد
بخش بیست و چهارم
💠حمله به مناطق مرزی ايران
🔹ابوبکر به خالد مينويسد که پس از يکی شدن با نيروهای ديگر در ابله در عراق به حيره حمله نموده پس از پراکنده کردن اردوگاه های پارسيان در آنجا، "در خانه پارسيان و قرارگاه قوتشان مداين به آنها حمله برند." حيره در شمال شرقی و اولين شهر مرزی عراق در نزديکی انتهای شمالی خليج فارس قرار داشته است. خالد برای هرمز که مرزدار ايرانيان بوده از پيش نامه ميدهد که:
📜"اما بعد، اسلام بيار تا سالم بمانی يا تسليم شو و جزيه بده و گر نه جز خويشتن کسی را ملامت مکن ".
📗طبری، جلد چهارم، فارسی، ص 1484.
📎 @ISLIE
🔹هرمز برای مقابله با خالد ابتدا خود را به حفير و سپس به کاظمه ميرساند و در آنجا دو طرف درگير جنگی سخت می شوند. مورخين اسلامی ميگويند،
"هرمز از همه سالاران اين مرز برای عربان بدتر بود و همه عربان از او خشمگين بودند و در خبث بدو مثل می زدند و ميگفتند: خبيث تر از هرمز و کافرتر ازهرمز." همينطور، ميگويند که نفرات سپاه وی را با زنجير بهم بسته بودند که فرار نکنند و برای همين اين جنگ را ذات السلاسل نام نهادند.
🔅در اين جنگ خالد بر هرمز پيروز می شود و غنائم زيادی نصيب مسلمانان می شود. بطوريکه در اين جنگ و جنگ بعدی سهم هر سوار از غنائم هزار درهم و سهم پياده يک سوم آن ميگردد. منجمله، کله هرمز که "نقره جواهر نشان بود" يکصد هزار درهم ارزش داشت که ابوبکر آنرا به خالد ميدهد.
📎 @ISLIE
📜طبری ميگويد: "کلاه های پارسيان به نسبت اعتباری که در ميان قوم خويش داشتند گرانقدر بود، هر کس مقام والا داشت کلاهش يکصد هزار درم می ارزيد و هرمز از آن جمله بود".
📗طبری، جلد چهارم، فارسی، ص 1486.
🔹در ضمن، ميان غنائم، زنجيرهايی که سربازان به آن بسته شده بودند نيز وجود ميداشت که هر کدام هزار رطل وزن داشتند و جزو اموال ارسالی خمس برای خليفه در مدينه هر کدام بار يک شتر بودند. در ميان اموال خمس يک فيل نيز وجود داشت که وقتی آنرا در مدينه برای ديدن مردم که تاکنون فيل نديده بودند می گرداندند زنان ميگفتند:
📜"راستی آنچه می بينيم مخلوق خداست؟ که پنداشتند فيل مصنوع انسان است و ابوبکر آنرا پس فرستاد".
📗طبری، جلد چهارم، فارسی، ص 1486.
منابع بیشتر جهت مطالعه
تاريخ كامل بزرگ اسلام و ايران/ ترجمه، ج ۷، ص: ۲۷۱ بيان غزوه «غزا» ذات السلاسل
➰ @ISLIE ➰
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆↜
بخش بیست و چهارم
💠حمله به مناطق مرزی ايران
🔹ابوبکر به خالد مينويسد که پس از يکی شدن با نيروهای ديگر در ابله در عراق به حيره حمله نموده پس از پراکنده کردن اردوگاه های پارسيان در آنجا، "در خانه پارسيان و قرارگاه قوتشان مداين به آنها حمله برند." حيره در شمال شرقی و اولين شهر مرزی عراق در نزديکی انتهای شمالی خليج فارس قرار داشته است. خالد برای هرمز که مرزدار ايرانيان بوده از پيش نامه ميدهد که:
📜"اما بعد، اسلام بيار تا سالم بمانی يا تسليم شو و جزيه بده و گر نه جز خويشتن کسی را ملامت مکن ".
📗طبری، جلد چهارم، فارسی، ص 1484.
📎 @ISLIE
🔹هرمز برای مقابله با خالد ابتدا خود را به حفير و سپس به کاظمه ميرساند و در آنجا دو طرف درگير جنگی سخت می شوند. مورخين اسلامی ميگويند،
"هرمز از همه سالاران اين مرز برای عربان بدتر بود و همه عربان از او خشمگين بودند و در خبث بدو مثل می زدند و ميگفتند: خبيث تر از هرمز و کافرتر ازهرمز." همينطور، ميگويند که نفرات سپاه وی را با زنجير بهم بسته بودند که فرار نکنند و برای همين اين جنگ را ذات السلاسل نام نهادند.
🔅در اين جنگ خالد بر هرمز پيروز می شود و غنائم زيادی نصيب مسلمانان می شود. بطوريکه در اين جنگ و جنگ بعدی سهم هر سوار از غنائم هزار درهم و سهم پياده يک سوم آن ميگردد. منجمله، کله هرمز که "نقره جواهر نشان بود" يکصد هزار درهم ارزش داشت که ابوبکر آنرا به خالد ميدهد.
📎 @ISLIE
📜طبری ميگويد: "کلاه های پارسيان به نسبت اعتباری که در ميان قوم خويش داشتند گرانقدر بود، هر کس مقام والا داشت کلاهش يکصد هزار درم می ارزيد و هرمز از آن جمله بود".
📗طبری، جلد چهارم، فارسی، ص 1486.
🔹در ضمن، ميان غنائم، زنجيرهايی که سربازان به آن بسته شده بودند نيز وجود ميداشت که هر کدام هزار رطل وزن داشتند و جزو اموال ارسالی خمس برای خليفه در مدينه هر کدام بار يک شتر بودند. در ميان اموال خمس يک فيل نيز وجود داشت که وقتی آنرا در مدينه برای ديدن مردم که تاکنون فيل نديده بودند می گرداندند زنان ميگفتند:
📜"راستی آنچه می بينيم مخلوق خداست؟ که پنداشتند فيل مصنوع انسان است و ابوبکر آنرا پس فرستاد".
📗طبری، جلد چهارم، فارسی، ص 1486.
منابع بیشتر جهت مطالعه
تاريخ كامل بزرگ اسلام و ايران/ ترجمه، ج ۷، ص: ۲۷۱ بيان غزوه «غزا» ذات السلاسل
➰ @ISLIE ➰
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆↜
✍ #پس_از_محمد
بخش بیست و پنجم
💠حمله به مناطق مرزی ایران( قسمت دو)
🔹قبل از اينکه جنگ ذات السلسل در بگيرد، از سوی اردشير، قارن با سپاهی بکمک هرمز فرستاده می شود. ولی سپاه زمانی ميرسد که ايرانيان شکست خورده بودند. از اينرو، باقيمانده سربازان با قارن يکی شده در مذار برای جنگ با خالد اردو ميزنند. در اين جنگ نيز ايرانيان شکست خورده باقيمانده نيروی خود را با کشتی به عقب می نشانند. ابی عثمان ميگويد:
📜"در جنگ مذار ٣٠٠٠٠ تن از پارسيان کشته شد بجز آنها که غرق شدند و اگر آب مانع نبود همه نابود شده بودند و آنها که جان به در بردند لخت يا نيمه لخت بودند".
📗طبری، جلد چهارم، فارسی، ص 1488.
📎 @ISLIE
🔸سپس خالد در ناحيه فرات در کنار دجله فرود می آيد و در جنگ ديگری با ايرانيان روبرو می شود. در اين جنگ نيز که به جنگ رود معروف می شود، غنائم باز هم بيشتری نصيب مسلمانان می شود. خالد "زن و فرزند جنگاوران و کسانی را که به آنها کمک کرده بودند به اسارت [ميگيرد]، و کشاورزان را که تعهد پرداخت خراج کرده بودند بحال خود می گذارد". در ضمن، در همه مناطق فتح شده تمام زمين های زراعتی بجز زمين های کسانی که متعهد به پرداخت خراج شده بودند ميان سپاهيان مسلمان تقسيم ميگردد.
🔷🔹در ضمن خالد فرماندهان خود را بسوی دو قلعه مقاوم در برابر اعراب می فرستد که يکی از فرماندهان مزبور تمام ساکنان قلعه اولی را پس از آنکه وادار به تسليم می شوند، بقتل رسانده اموالشان را غصب نموده و فرمانده ديگر، قلعه دومی را که از پيش تسليم و مسلمان شده بودند رها کرده زنی را که در راس آنان قرار داشت به زنی می گيرد.
🔹اردشير پس از اطلاع از کشته شدن قارن، "اندرزغز" را که از مواليد سواد و زاده مداين بود به جنگ مسلمانان ميفرستد. سپاه "اندرزغز" و خالد در محلی بنام ولجه با يکديگر روبرو شده جنگی سخت ميان آنان در می گيرد. با رسيدن نيروهای کمکی برای خالد، ايرانيان به هزيمت ميروند و با کمينی که خالد پشت سر آنها قرار داده بوده است همگی را بقتل ميرساند و خود اندرزغز نيز از تشنگی جان ميدهد.
🔅خالد در برابر سپاه خود می ايستد و ميگويد اگر وظيفه جهاد و دعوت بخدا نبود، در همين سرزمين که در آن مواد خوراکی مانند خاک فراوان است می مانديم و آنهائی را که نتوانستند در اين جنگ شرکت کنند از نداری و گرسنگی در می آورديم.
📗تاريخ كامل بزرگ اسلام و ايران/ ترجمه، ج ۷، ص: ۲۷۱
📘طبری، جلد چهارم، فارسی، ص ۱۴۸۸-۱۴۸۹.
⏪پست بعد : رود خون
➰ @ISLIE ➰
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆↜
بخش بیست و پنجم
💠حمله به مناطق مرزی ایران( قسمت دو)
🔹قبل از اينکه جنگ ذات السلسل در بگيرد، از سوی اردشير، قارن با سپاهی بکمک هرمز فرستاده می شود. ولی سپاه زمانی ميرسد که ايرانيان شکست خورده بودند. از اينرو، باقيمانده سربازان با قارن يکی شده در مذار برای جنگ با خالد اردو ميزنند. در اين جنگ نيز ايرانيان شکست خورده باقيمانده نيروی خود را با کشتی به عقب می نشانند. ابی عثمان ميگويد:
📜"در جنگ مذار ٣٠٠٠٠ تن از پارسيان کشته شد بجز آنها که غرق شدند و اگر آب مانع نبود همه نابود شده بودند و آنها که جان به در بردند لخت يا نيمه لخت بودند".
📗طبری، جلد چهارم، فارسی، ص 1488.
📎 @ISLIE
🔸سپس خالد در ناحيه فرات در کنار دجله فرود می آيد و در جنگ ديگری با ايرانيان روبرو می شود. در اين جنگ نيز که به جنگ رود معروف می شود، غنائم باز هم بيشتری نصيب مسلمانان می شود. خالد "زن و فرزند جنگاوران و کسانی را که به آنها کمک کرده بودند به اسارت [ميگيرد]، و کشاورزان را که تعهد پرداخت خراج کرده بودند بحال خود می گذارد". در ضمن، در همه مناطق فتح شده تمام زمين های زراعتی بجز زمين های کسانی که متعهد به پرداخت خراج شده بودند ميان سپاهيان مسلمان تقسيم ميگردد.
🔷🔹در ضمن خالد فرماندهان خود را بسوی دو قلعه مقاوم در برابر اعراب می فرستد که يکی از فرماندهان مزبور تمام ساکنان قلعه اولی را پس از آنکه وادار به تسليم می شوند، بقتل رسانده اموالشان را غصب نموده و فرمانده ديگر، قلعه دومی را که از پيش تسليم و مسلمان شده بودند رها کرده زنی را که در راس آنان قرار داشت به زنی می گيرد.
🔹اردشير پس از اطلاع از کشته شدن قارن، "اندرزغز" را که از مواليد سواد و زاده مداين بود به جنگ مسلمانان ميفرستد. سپاه "اندرزغز" و خالد در محلی بنام ولجه با يکديگر روبرو شده جنگی سخت ميان آنان در می گيرد. با رسيدن نيروهای کمکی برای خالد، ايرانيان به هزيمت ميروند و با کمينی که خالد پشت سر آنها قرار داده بوده است همگی را بقتل ميرساند و خود اندرزغز نيز از تشنگی جان ميدهد.
🔅خالد در برابر سپاه خود می ايستد و ميگويد اگر وظيفه جهاد و دعوت بخدا نبود، در همين سرزمين که در آن مواد خوراکی مانند خاک فراوان است می مانديم و آنهائی را که نتوانستند در اين جنگ شرکت کنند از نداری و گرسنگی در می آورديم.
📗تاريخ كامل بزرگ اسلام و ايران/ ترجمه، ج ۷، ص: ۲۷۱
📘طبری، جلد چهارم، فارسی، ص ۱۴۸۸-۱۴۸۹.
⏪پست بعد : رود خون
➰ @ISLIE ➰
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆↜
✍ #پس_از_محمد
بخش بیست و ششم
💠 رود خون ، کشتن هفتاد هزار اسیر
✔️خالد در مسير پيشروی خود به روستای اليس ميرسد. در آنجا گروهی از عربان مسيحی (نصرانی) که اقوامشان در جنگ ولجه به کمک پارسيان رفته و کشته شده بودند، بهمراه عربان روستای حيره جمع شده و منتظر رسيدن سپاه بهمن جاذويه از طرف اردشير ميشوند. ولی جنگ ميان آنان و خالد قبل از رسيدن قوای کمکی در ميگيرد. ساکنان روستای اليس در انتظار رسيدن قوای کمکی تا آخرين لحظه مقاومت ميکنند ولی سرانجام، بعلت نرسيدن نيروی کمکی شکست می خورند.
🔅خالد در آغاز جنگ نذر کرده بود که "خدايا نذر ميكنم اگر بر آنها دست يافتم چندان از آنها بكشم که خون هايشان را در رودشان روان کنم ". در نتيجه، پس از پيروزی دست به چنان جنايتی ميزند که در تاريخ اسلام با همه جنايات تکان دهنده ای که تابحال در آن شده بود، سابقه نداشته است. او دستور ميدهد که بميان مردم رفته جار بزنند "اسير بگيريد، اسير بگيريد، هيچكس را نكشيد مگر آنكه مقاومت کند".
🔹باين ترتيب مردم بی گناه که بخاطر نجات جان خويش مقاومت نکرده تسليم شده بودند، دسته دسته اسير شده به نزد خالد آورده می شوند. او نيز کسانى را معين می کند که اسرا را بر سر رودی که در نزديکی اليس بود، دسته دسته گردن ميزنند. بطوريکه يك شب و روز گردن زدن ادامه می يابد. آنگاه فردا و پس فردا پيش ميروند تا به نهرين ميرسند و گردن هر کس را که می يافتند ميزدند و همين قدر از سه سوی ديگر اليس پيش می روند و گردن همه را می زنند. آب رود چنان خون آلود شده بود که مغيره ميگويد:
📜"بر رود آسياها بود که سه روز پياپی با آب خون آلود قوت سپاه را که ١٨٠٠کس يا بيشتر بودند آرد کردند. گفته ميشود که مسلمانان در اين جنايت و قتل عام بزرگ گردن ٧٠هزار تن را ميزنند."
📗طبری، جلد چهارم، فارسی، ص۱۴۹۴.
📜بنابر روايتی ديگر گردن قربانيان را نه بر سر رود بلکه بر روی زمين ميزدند، و چون خون بخاطر غلظتش حرکت نميكرد، براى آنكه قسم خالد را که گفته بود در صورت پيروزى از خون مردم رود روان خواهد کرد محقق کنند، آنقدر آب ميريزند تا خون چون رود روان شود. براى همين اين قتل عام به رودخون معروف می شود.
📗طبری، جلد چهارم، فارسی، ص۱۴۹۳-۱۴۹۴.
•منابع بیشتر جهت مطالعه•
📘تاريخ كامل بزرگ اسلام و ايران ،ابن اثیر/ ترجمه، ج ۸، ص: ۱۰۹-۱۱۰
📓تاریخ ده هزار ساله ایران؛ جلد دوم ص 123
➰ @ISLIE ➰
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆↜
بخش بیست و ششم
💠 رود خون ، کشتن هفتاد هزار اسیر
✔️خالد در مسير پيشروی خود به روستای اليس ميرسد. در آنجا گروهی از عربان مسيحی (نصرانی) که اقوامشان در جنگ ولجه به کمک پارسيان رفته و کشته شده بودند، بهمراه عربان روستای حيره جمع شده و منتظر رسيدن سپاه بهمن جاذويه از طرف اردشير ميشوند. ولی جنگ ميان آنان و خالد قبل از رسيدن قوای کمکی در ميگيرد. ساکنان روستای اليس در انتظار رسيدن قوای کمکی تا آخرين لحظه مقاومت ميکنند ولی سرانجام، بعلت نرسيدن نيروی کمکی شکست می خورند.
🔅خالد در آغاز جنگ نذر کرده بود که "خدايا نذر ميكنم اگر بر آنها دست يافتم چندان از آنها بكشم که خون هايشان را در رودشان روان کنم ". در نتيجه، پس از پيروزی دست به چنان جنايتی ميزند که در تاريخ اسلام با همه جنايات تکان دهنده ای که تابحال در آن شده بود، سابقه نداشته است. او دستور ميدهد که بميان مردم رفته جار بزنند "اسير بگيريد، اسير بگيريد، هيچكس را نكشيد مگر آنكه مقاومت کند".
🔹باين ترتيب مردم بی گناه که بخاطر نجات جان خويش مقاومت نکرده تسليم شده بودند، دسته دسته اسير شده به نزد خالد آورده می شوند. او نيز کسانى را معين می کند که اسرا را بر سر رودی که در نزديکی اليس بود، دسته دسته گردن ميزنند. بطوريکه يك شب و روز گردن زدن ادامه می يابد. آنگاه فردا و پس فردا پيش ميروند تا به نهرين ميرسند و گردن هر کس را که می يافتند ميزدند و همين قدر از سه سوی ديگر اليس پيش می روند و گردن همه را می زنند. آب رود چنان خون آلود شده بود که مغيره ميگويد:
📜"بر رود آسياها بود که سه روز پياپی با آب خون آلود قوت سپاه را که ١٨٠٠کس يا بيشتر بودند آرد کردند. گفته ميشود که مسلمانان در اين جنايت و قتل عام بزرگ گردن ٧٠هزار تن را ميزنند."
📗طبری، جلد چهارم، فارسی، ص۱۴۹۴.
📜بنابر روايتی ديگر گردن قربانيان را نه بر سر رود بلکه بر روی زمين ميزدند، و چون خون بخاطر غلظتش حرکت نميكرد، براى آنكه قسم خالد را که گفته بود در صورت پيروزى از خون مردم رود روان خواهد کرد محقق کنند، آنقدر آب ميريزند تا خون چون رود روان شود. براى همين اين قتل عام به رودخون معروف می شود.
📗طبری، جلد چهارم، فارسی، ص۱۴۹۳-۱۴۹۴.
•منابع بیشتر جهت مطالعه•
📘تاريخ كامل بزرگ اسلام و ايران ،ابن اثیر/ ترجمه، ج ۸، ص: ۱۰۹-۱۱۰
📓تاریخ ده هزار ساله ایران؛ جلد دوم ص 123
➰ @ISLIE ➰
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆↜
✍ #پس_از_محمد
بخش بیست و هفتم
🔹پس این جنایات خالد به امغيشيا ميتازد. امغيشيا شهری مانند حيره، و اليس از توابع آن بوده است. وقتی که به آنجا ميرسد، مردم که از جلادی های خالد خبر داشتند، از ترس فرار کرده در اطراف پراکنده شده بودند. خالد دستور ميدهد تا شهر را غارت و سپس آنرا و همه توابعش را ويران کنند. مسلمانان در بازار پر کالاى شهر و توابع آن دست به چنان غارتى ميزنند که از جنگ ذات السلاسل به اين سو تاکنون اينهمه غنيمت نصيبشان نشده بود. بطوريکه، "سهم هر سوار يکهزار و نهصد درم شد به جز آنکه به جنگاوران سخت کوش دادند." وقتی خبر به ابوبکر رسيد، گفت: "ای گروه قريشيان شير شما به شير جست و بر او چيره شد، زنان از آوردن مردی همانند خالد عاجزند".
📗طبری، جلد چهارم، فارسی، ص ۱۴۹۵.
📎 @ISLIE
🔰 آنگاه، خالد بن وليد بسوى حيره اولين شهر مرزی عراق رهسپار می شود. تا کنون، همه جنگ هائی که ميان خالد و پارسيان و عاملين عرب يا مسيحی آنان رخ داده بود در خارج از مرز عراق بود. ايرانيان نيز مانند هر امپراطوری ديگر، در عين آنکه خود با سپاهيان خويش از مرزهای خود دفاع ميکرده اند، در آنسوی مرزها نيز در شعاع وسيعی اقوام ساکن و اکثرا بدوی را نيز زير نفوذ خود گرفته از آنها بعنوان سپری در برابر نيروهای مهاجم استفاده می نمودند. از اينرو، مسلمانان برای رسيدن به مرزهای عراق ناچار بودند از اين سپر دفاعی عبور نموده از طريق يک سلسله جنگ ها از آن بگذرند.
🔸در اينموقع، آزادبه که مرزبان حيره بوده خود را برای جنگ با خالد آماده ميکند و در بيرون حيره اردو ميزند. در ضمن پسرش را برای بستن فرات روانه ميکند. اينکار باعث می شود که کشتی های خالد که سربازان و غنائم خود را بر آن سوار کرده بود به گل نشسته و از حرکت بازبمانند. از اينرو، به محل بستن فرات حمله کرده آب را بر آن سوار نموده نيروهای خود را حرکت ميدهد.
🔹خالد هنگاميکه به حيره ميرسد، آزادبه بدنبال مرگ اردشير و پسرش، حيره را رها کرده ميرود. در نتيجه، خالد چهار قصر "ابيض"، "عدسيين"، "بنی مازن"، و "ابن بقيله" را که سران حيره و اطرافيانشان در آن جمع شده بودند توسط چهار فرمانده خود به محاصره ميگيرد، و به آنها يکروز فرصت ميدهد که برای پيوستن به اسلام، جزيه يا جنگ تصميم بگيرند.
🔅مسلمانان که عاجز از تصرف قصرها و قلعه ها بودند، به خانه های مردم و ديرها که بيرون قصرها قرار داشتند حمله برده و مردم #بی_دفاع را #قتل_عام ميکنند. تا اينکه ساکنان قصرها در پاسخ به اعتراض مردم و کشيشان و راهبان که بانگ بر ميآورند "که ای مردم قصرها شما سبب کشتن ماييد" ناچار متقاضی مذاکره با خالد می شوند.
📜: "شما چيستيد، اگر عربيد چرا با عربان دشمنی داريد ؟" آنها نيز ميگويند "ما عربانيم بعضی عربان عاربه ايم و بعضی عربان مستعربه" . خالد نيز ميگويد "اگر شما چنين بوديد با ما مقابله نميکرديد و از کار ما بيزار نبوديد." سرانجام، وقتی که آنها شق پرداخت جزيه را انتخاب ميکنند، خالد آنها را مورد خطاب قرار داده ميگويد:
"وای بر شما، کفر بيابانی گمراهی زاست و از همه عربان احمقتر آنست که در اين بيابان رود و دو بلاد به او بر خورند يکی عرب و ديگری عجم و عرب را بگذارد و از عجم راه جويد".
📗طبری، جلد چهارم، فارسی، ص ۱۴۹۸.
🔅آنگاه بر سر سالی ١١٩٠٠٠درهم جزيه بشرط اينکه پيمان نشکنند و مسلمانان از آنها حمايت کنند با هم عقد توافق می بندند.
🔹البته، پس از مرگ ابوبکر آنان دوباره سر به طغيان نهاده قراردادها را زير پا ميگذارند، و چون مسلمانان دوباره بر منطقه چيره می شوند دوباره زير بار قراردادها رفته و با شکست مسلمانان (شکست مثنی) دوباره طغيان ميکنند. وقتی دوباره مسلمانان به فرماندهی سعد منطقه را تصرف می کنند دوباره مجبور به قبول قرارداد، ولی اينبار به مبلغ سالنه ۴٠٠٠٠٠درهم جزيه می شوند. علت اين طغيان ها بی شک اين بوده است که آنها که اعراب وابسته به دربار ايران بوده اند در معادله قدرت هرگز تصور پيروزی مسلمانان بر امپراطوری ايران را در مغر خود هم خطور نمی داده اند.
•منابع بیشتر جهت مطالعه
[تاریخ کامل بزرگ اسلام و ایران - بيان واقعه يوم فرات و فتح حيره - صفحه۲۰۱۱-۲۰۱۴]
➰ @ISLIE ➰
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆↜
بخش بیست و هفتم
🔹پس این جنایات خالد به امغيشيا ميتازد. امغيشيا شهری مانند حيره، و اليس از توابع آن بوده است. وقتی که به آنجا ميرسد، مردم که از جلادی های خالد خبر داشتند، از ترس فرار کرده در اطراف پراکنده شده بودند. خالد دستور ميدهد تا شهر را غارت و سپس آنرا و همه توابعش را ويران کنند. مسلمانان در بازار پر کالاى شهر و توابع آن دست به چنان غارتى ميزنند که از جنگ ذات السلاسل به اين سو تاکنون اينهمه غنيمت نصيبشان نشده بود. بطوريکه، "سهم هر سوار يکهزار و نهصد درم شد به جز آنکه به جنگاوران سخت کوش دادند." وقتی خبر به ابوبکر رسيد، گفت: "ای گروه قريشيان شير شما به شير جست و بر او چيره شد، زنان از آوردن مردی همانند خالد عاجزند".
📗طبری، جلد چهارم، فارسی، ص ۱۴۹۵.
📎 @ISLIE
🔰 آنگاه، خالد بن وليد بسوى حيره اولين شهر مرزی عراق رهسپار می شود. تا کنون، همه جنگ هائی که ميان خالد و پارسيان و عاملين عرب يا مسيحی آنان رخ داده بود در خارج از مرز عراق بود. ايرانيان نيز مانند هر امپراطوری ديگر، در عين آنکه خود با سپاهيان خويش از مرزهای خود دفاع ميکرده اند، در آنسوی مرزها نيز در شعاع وسيعی اقوام ساکن و اکثرا بدوی را نيز زير نفوذ خود گرفته از آنها بعنوان سپری در برابر نيروهای مهاجم استفاده می نمودند. از اينرو، مسلمانان برای رسيدن به مرزهای عراق ناچار بودند از اين سپر دفاعی عبور نموده از طريق يک سلسله جنگ ها از آن بگذرند.
🔸در اينموقع، آزادبه که مرزبان حيره بوده خود را برای جنگ با خالد آماده ميکند و در بيرون حيره اردو ميزند. در ضمن پسرش را برای بستن فرات روانه ميکند. اينکار باعث می شود که کشتی های خالد که سربازان و غنائم خود را بر آن سوار کرده بود به گل نشسته و از حرکت بازبمانند. از اينرو، به محل بستن فرات حمله کرده آب را بر آن سوار نموده نيروهای خود را حرکت ميدهد.
🔹خالد هنگاميکه به حيره ميرسد، آزادبه بدنبال مرگ اردشير و پسرش، حيره را رها کرده ميرود. در نتيجه، خالد چهار قصر "ابيض"، "عدسيين"، "بنی مازن"، و "ابن بقيله" را که سران حيره و اطرافيانشان در آن جمع شده بودند توسط چهار فرمانده خود به محاصره ميگيرد، و به آنها يکروز فرصت ميدهد که برای پيوستن به اسلام، جزيه يا جنگ تصميم بگيرند.
🔅مسلمانان که عاجز از تصرف قصرها و قلعه ها بودند، به خانه های مردم و ديرها که بيرون قصرها قرار داشتند حمله برده و مردم #بی_دفاع را #قتل_عام ميکنند. تا اينکه ساکنان قصرها در پاسخ به اعتراض مردم و کشيشان و راهبان که بانگ بر ميآورند "که ای مردم قصرها شما سبب کشتن ماييد" ناچار متقاضی مذاکره با خالد می شوند.
📜: "شما چيستيد، اگر عربيد چرا با عربان دشمنی داريد ؟" آنها نيز ميگويند "ما عربانيم بعضی عربان عاربه ايم و بعضی عربان مستعربه" . خالد نيز ميگويد "اگر شما چنين بوديد با ما مقابله نميکرديد و از کار ما بيزار نبوديد." سرانجام، وقتی که آنها شق پرداخت جزيه را انتخاب ميکنند، خالد آنها را مورد خطاب قرار داده ميگويد:
"وای بر شما، کفر بيابانی گمراهی زاست و از همه عربان احمقتر آنست که در اين بيابان رود و دو بلاد به او بر خورند يکی عرب و ديگری عجم و عرب را بگذارد و از عجم راه جويد".
📗طبری، جلد چهارم، فارسی، ص ۱۴۹۸.
🔅آنگاه بر سر سالی ١١٩٠٠٠درهم جزيه بشرط اينکه پيمان نشکنند و مسلمانان از آنها حمايت کنند با هم عقد توافق می بندند.
🔹البته، پس از مرگ ابوبکر آنان دوباره سر به طغيان نهاده قراردادها را زير پا ميگذارند، و چون مسلمانان دوباره بر منطقه چيره می شوند دوباره زير بار قراردادها رفته و با شکست مسلمانان (شکست مثنی) دوباره طغيان ميکنند. وقتی دوباره مسلمانان به فرماندهی سعد منطقه را تصرف می کنند دوباره مجبور به قبول قرارداد، ولی اينبار به مبلغ سالنه ۴٠٠٠٠٠درهم جزيه می شوند. علت اين طغيان ها بی شک اين بوده است که آنها که اعراب وابسته به دربار ايران بوده اند در معادله قدرت هرگز تصور پيروزی مسلمانان بر امپراطوری ايران را در مغر خود هم خطور نمی داده اند.
•منابع بیشتر جهت مطالعه
[تاریخ کامل بزرگ اسلام و ایران - بيان واقعه يوم فرات و فتح حيره - صفحه۲۰۱۱-۲۰۱۴]
➰ @ISLIE ➰
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆↜
✍ #پس_از_محمد
بخش بیست و هشتم
💠درگیری داخلی ایرانیان بر سر تاج و تخت و پیشروی اعراب
✔️واضح است که این جنایات هيچيک کوچکترين شباهتی به ترويج دين و عقيده درميان مردمی که مايل به آن عقيده يا دين بوده باشند نداشته است، بلکه دقيقا از نوع کارهائی بوده است که همه قدرت های غارتگر و تجاوزکار ديگر مانند رمی ها، ايرانيان، و بعدها مغول ها و ... بدون استثناء با قربانيان و مردم تسليم شده به خود انجام ميداده اند. اينها همه در سال دوازدهم هجرت اتفاق ميافتند.
🔹خالد يکسال در حيره ميماند. او آنجا را مقر خود کرده، از آنجا برای مطيع کردن منطقه و سرکوبی و جنگ و دريافت جزيه، نيرو به اطراف حيره می فرستد. بدنبال آن مردم حيره نيز از وحشت نيروهای جرارِ خالد، خانه و زندگی خود را رها کرده به روستاها فرار ميکرده اند و از روی ناچاری به کار مزدوری مشغول ميشده اند. بسياری نيز يا تسليم به پرداخت جزيه شده در جای خود مانده يا ترک بلاد کرده بودند. جماعت هائی نيز در قلعه های پراکنده تسليم نشده پيکار می کردند.
📎 @ISLIE
🔅تا اينزمان، ايرانيان به مسلمانان که تا دجله پيشروی کرده، اين سوی آنرا تحت تسلط خود در آورده بودند، کاری نداشته، درگير کشمکش های داخلی، توطئه ها و قتل های پياپی درباری، قتل پدران بدست پسران و پسران بدست ديگر آشنايان و اقوام خود بودند. از جمله، پس از مرگ کسری، پسرش شيری تمام اقوام خود را که به نحوی به کسری نسب ميبردند، برای آنکه مبادا مدعی تاج و تخت وی شوند به قتل رسانده بود. چنانکه طبری ميگويد:
📜"پس از او و اردشير پسرش، پارسيان بر همه کسانی که نسب به بهرام گور می بردند تاختند و خونشان ريختند. بدين جهت کس نمييافتند که اورا به شاهی بردارند و بر وی همسخن باشند".
📗طبری، جلد چهارم، فارسی، ص۱۵۰۸.
🔹از طرفی مسلمانان نيز نمی توانستند بيش از اين پيشروی نمايند. زيرا هنوز بر پشت سرشان سه سپاه پارسی در عين، انبار، و فراض موجود بود. اينها سپاه هايی بودند که ايرانيان برای جلوگيری از پيشروی احتمالی دشمن بسوی مرزهای خود، و کمک به نيروهای عرب هوادار خود، در ميان اعراب نگه ميداشتند تا حرکت دشمن فرضی بسوی مرزهای خود را، تا فراهم آوردن نيروهای کافی برای مقابله با آن، متوقف نمايند.
🔰 بنابراين، درگيری های خالد، همگی جنگ های مقدماتی و مقدمه درگيری بزرگ بعدی با خود سپاه ايرانيان بود. چيزی که ابوبکر از آن بيم داشت و در مورد آن احتياط بسيار به خرج می داد و از همين رو به خالد دستور داده بود "تا نظامی از پارسيان پشت سر وی هست در ديار آنها پيش نرود".
🔅البته، همانطور که خواهيم ديد، ايرانيان، در مدتی که مسلمانان سرگرم نبرد با اين نيروهای بازدارنده و وابسته به آنها بوده و از اينطريق فرصت کافی برای جمع آوری نيروی نظامی برای نبرد نهائی در اختيارشان بود، بجای استفاده از اين فرصت برای جمع آوری نيروهای خود، به کشمکش های خونين داخلی مشغول بودند.
🔅در مقابل، خالد نيز بتوصيه ابوبکر قبل از گسترش بيشترِ خطوط نظامی خود، رهسپار از ميان برداشتن اين اردوگاه ها و سپاه های پارسی می شود. قبل ابوبکر عِياض را مامور اينکار کرده بود، ولی اکنون که عِياض در اينکار وامانده بود، خالد برای اتمام کار، خود به کمکش ميرفت.
🔸خالد ابتدا به سوی انبار رهسپار میشود و پس ازشکست آنان بسوی عين التمر ميرود. در آنجا مهران پسر بهرام چوبين با سپاه ايرانی خود، در قلعه، و در کنار "عقة بن ابی عقه" که نيروهايی از قبايل عرب را در اختيار داشت، مستقر بود. مهران، بجای آنکه با نيروهای خود و عقه مشترکا به خالد حمله کنند، ابتدا، عقه را به مقابله با خالد ميفرستد و باو ميگويد که در صورت نياز به کمکش خواهد آمد. ولی بجای کمک به عقه وقتی وی شکست خورده اسير می شود با نيروهای ايرانی خود قلعه را رها کرده و عقب می نشيند. خالد نيز به قلعه آمده #همه_ساکنين_قلعه را بهمراه عقه #گردن_زده، #زنان و #فرزندان آنان و کودکانی را که انجيل می آموخته اند، به #اسارت می گيرد.
📗تاريخ كامل بزرگ اسلام و ايران/ ترجمه، ج ۸، ص: ۱۲۲
📘تاريخ طبری/ ترجمه، ج ۴، ص: ۱۵۱۳
➰ @ISLIE ➰
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆↜
بخش بیست و هشتم
💠درگیری داخلی ایرانیان بر سر تاج و تخت و پیشروی اعراب
✔️واضح است که این جنایات هيچيک کوچکترين شباهتی به ترويج دين و عقيده درميان مردمی که مايل به آن عقيده يا دين بوده باشند نداشته است، بلکه دقيقا از نوع کارهائی بوده است که همه قدرت های غارتگر و تجاوزکار ديگر مانند رمی ها، ايرانيان، و بعدها مغول ها و ... بدون استثناء با قربانيان و مردم تسليم شده به خود انجام ميداده اند. اينها همه در سال دوازدهم هجرت اتفاق ميافتند.
🔹خالد يکسال در حيره ميماند. او آنجا را مقر خود کرده، از آنجا برای مطيع کردن منطقه و سرکوبی و جنگ و دريافت جزيه، نيرو به اطراف حيره می فرستد. بدنبال آن مردم حيره نيز از وحشت نيروهای جرارِ خالد، خانه و زندگی خود را رها کرده به روستاها فرار ميکرده اند و از روی ناچاری به کار مزدوری مشغول ميشده اند. بسياری نيز يا تسليم به پرداخت جزيه شده در جای خود مانده يا ترک بلاد کرده بودند. جماعت هائی نيز در قلعه های پراکنده تسليم نشده پيکار می کردند.
📎 @ISLIE
🔅تا اينزمان، ايرانيان به مسلمانان که تا دجله پيشروی کرده، اين سوی آنرا تحت تسلط خود در آورده بودند، کاری نداشته، درگير کشمکش های داخلی، توطئه ها و قتل های پياپی درباری، قتل پدران بدست پسران و پسران بدست ديگر آشنايان و اقوام خود بودند. از جمله، پس از مرگ کسری، پسرش شيری تمام اقوام خود را که به نحوی به کسری نسب ميبردند، برای آنکه مبادا مدعی تاج و تخت وی شوند به قتل رسانده بود. چنانکه طبری ميگويد:
📜"پس از او و اردشير پسرش، پارسيان بر همه کسانی که نسب به بهرام گور می بردند تاختند و خونشان ريختند. بدين جهت کس نمييافتند که اورا به شاهی بردارند و بر وی همسخن باشند".
📗طبری، جلد چهارم، فارسی، ص۱۵۰۸.
🔹از طرفی مسلمانان نيز نمی توانستند بيش از اين پيشروی نمايند. زيرا هنوز بر پشت سرشان سه سپاه پارسی در عين، انبار، و فراض موجود بود. اينها سپاه هايی بودند که ايرانيان برای جلوگيری از پيشروی احتمالی دشمن بسوی مرزهای خود، و کمک به نيروهای عرب هوادار خود، در ميان اعراب نگه ميداشتند تا حرکت دشمن فرضی بسوی مرزهای خود را، تا فراهم آوردن نيروهای کافی برای مقابله با آن، متوقف نمايند.
🔰 بنابراين، درگيری های خالد، همگی جنگ های مقدماتی و مقدمه درگيری بزرگ بعدی با خود سپاه ايرانيان بود. چيزی که ابوبکر از آن بيم داشت و در مورد آن احتياط بسيار به خرج می داد و از همين رو به خالد دستور داده بود "تا نظامی از پارسيان پشت سر وی هست در ديار آنها پيش نرود".
🔅البته، همانطور که خواهيم ديد، ايرانيان، در مدتی که مسلمانان سرگرم نبرد با اين نيروهای بازدارنده و وابسته به آنها بوده و از اينطريق فرصت کافی برای جمع آوری نيروی نظامی برای نبرد نهائی در اختيارشان بود، بجای استفاده از اين فرصت برای جمع آوری نيروهای خود، به کشمکش های خونين داخلی مشغول بودند.
🔅در مقابل، خالد نيز بتوصيه ابوبکر قبل از گسترش بيشترِ خطوط نظامی خود، رهسپار از ميان برداشتن اين اردوگاه ها و سپاه های پارسی می شود. قبل ابوبکر عِياض را مامور اينکار کرده بود، ولی اکنون که عِياض در اينکار وامانده بود، خالد برای اتمام کار، خود به کمکش ميرفت.
🔸خالد ابتدا به سوی انبار رهسپار میشود و پس ازشکست آنان بسوی عين التمر ميرود. در آنجا مهران پسر بهرام چوبين با سپاه ايرانی خود، در قلعه، و در کنار "عقة بن ابی عقه" که نيروهايی از قبايل عرب را در اختيار داشت، مستقر بود. مهران، بجای آنکه با نيروهای خود و عقه مشترکا به خالد حمله کنند، ابتدا، عقه را به مقابله با خالد ميفرستد و باو ميگويد که در صورت نياز به کمکش خواهد آمد. ولی بجای کمک به عقه وقتی وی شکست خورده اسير می شود با نيروهای ايرانی خود قلعه را رها کرده و عقب می نشيند. خالد نيز به قلعه آمده #همه_ساکنين_قلعه را بهمراه عقه #گردن_زده، #زنان و #فرزندان آنان و کودکانی را که انجيل می آموخته اند، به #اسارت می گيرد.
📗تاريخ كامل بزرگ اسلام و ايران/ ترجمه، ج ۸، ص: ۱۲۲
📘تاريخ طبری/ ترجمه، ج ۴، ص: ۱۵۱۳
➰ @ISLIE ➰
⋆مجموعه دروغ ها و خرافات⋆↜