ادب‌سار
14.9K subscribers
4.95K photos
123 videos
21 files
859 links
آرمان ادب‌سار
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی

instagram.com/AdabSar

گردانندگان:
بابک
مجید دُری @MajidDorri
پریسا امام‌وردیلو @New_View

فروشگاه ادبسار: @AdabSar1
Download Telegram
🔷💠🔹🔹
@AdabSar
#پرسش_و_پاسخ
درباره پیام https://telegram.me/AdabSar/12072


پرسش #میلاد_فرخ_وند

استاد ملایری واژه‌ی «مانگ»(اوستایی) را برابر «قمر» برنهاده است و به جای قمری نیز می‌توان از واژه‌ی «مانگی» بهره برد.
آرتاباز ارجمند واژه‌ی "ماه‌شیدی" را به جای واژه‌ی «قمری» به کار برده است. واژه‌ی زیبایی است ولی چمار رُشمند(دقیق) «ماهشید»، «پرتو/نور ماه» است نه خود «ماه/قمر».
برابر های پارسی قایق «بَلَم، کَرَجی، ناو، کَلَک» است. واژه‌ی لاکمه را نخستین بار است که می‌شنوم، شاید از یک گویش ایرانی وام گرفته شده است. بهتر است از برابر های آشناتر اَیاتیده/یادشده بهره گرفت.


پاسخ #آرتاباز

درود بر شما
ما در کوهستانهای مازندران نیز به ماه « مونگ» می گوییم,
شید= فراوانی_برکت،
و نگرش دوستمان در بکارگیری مونگ درست‌تر بگمان می‌آید. هرچند که زبان بزرگ ایرانی را خوشه‌های فراوانی‌ست.
سپاس از یاد آوری👌🌷
لاکمه، به بلم کوچک می‌گویند.
در مازندران بیشتر لاکمه و «نو» گفته می‌شود. (واژه یاب-پرتو),
سپاس فراوان از شما

@AdabSar
🔷💠🔹🔹
🔷💠🔹🔹
@AdabSar
#پرسش_و_پاسخ


پرسش #محمدرضا_مظاهری

درود
از کوشش شما دوستان گرامی در راستای گسترش پارسی گویی سپاسگزاری میکنم.
چرا نویسندگان بزرگوار ادبسار همچون جناب میلاد فرخ وند، واژه "عربی" را "اربی" می نویسند؟ به چه دلیلی درست آن"اربی"است؟
با سپاس فراوان


پاسخ #میلاد_فرخ_وند

با درود
هرگاه نامی بیگانه به یک زبان اَندَر(وارد) می‌شود باید از ویژگیِ گفتار و دستورِ زبانِ گیرنده پیروی کند.
آیا اگر بخواهیم یک نام هندی را به پارسی تَرابنویسیم با همان دبیره‌ی(خت/#خط) سانسکریت بازمی‌نویسیم‌اش؟
پاسخ "نه" است.
افسوسمندانه چنین رویکردی در برابرِ نام‌های اربیِ اندرشده به پارسی نبوده و دستورِ نگارشِ دبیره‌ی پارسی را نابهنجار کرده است؛ تا آنجا که برخی نام‌های پارسی را نیز با وات‌های بیگانه می‌نویسند.

واژه‌ی "عربی" در زبانِ پارسی به گونه‌ی "اَربی" خوانده می‌شود زیرا در زبانِ پارسی واتِ(#حرف) "ع" نداریم، پس نوشتن آن به دیسه‌ی(شکلِ) "عربی" نادرست است.

همانگونه که می‌دانید وات(حرف)های «ع»، «ح»، «ص»، «ض»، «ط» و «ظ» پارسی نیستند و بیگانه به شمار می‌روند و در راستای درست‌نویسی باید این وات‌ها را از نوشتار و دبیره‌ی پارسی زدود.★

به پیروی از این نکته بهتر است برای نمونه، «عرب» را «ارب» و «عربی» را «اربی» نوشت. همچنین نام‌هایی مانند اصفهان، آفریقا، عربستان، فلسطین را پی به پی(به ترتیب) اسپهان/سپاهان، آفریکا، اربستان، فلستین/پلستین نوشت.

پی‌نوشت:
★ وات "ث"و "ذ" پارسی‌اند ولی بهتر است نوواژه‌ها و نام‌هایی که به پارسی بازنویسی می‌شوند را با این وات‌ها ننوشت و کاربرد این دو وات به واژه‌های دیرینه کرانمند(#محدود) بماند زیرا گویِشوَران امروزی میان «ث» با «س» و «ذ» با «ز» جدایی نمی‌گذارند.

@AdabSar
🔷💠🔹🔹
ادب‌سار
🔷💠🔹🔹 @AdabSar #پرسش_و_پاسخ پرسش #محمدرضا_مظاهری درود از کوشش شما دوستان گرامی در راستای گسترش پارسی گویی سپاسگزاری میکنم. چرا نویسندگان بزرگوار ادبسار همچون جناب میلاد فرخ وند، واژه "عربی" را "اربی" می نویسند؟ به چه دلیلی درست آن"اربی"است؟ با سپاس فراوان…
🔷💠🔹🔹
@AdabSar

با درود به شما بزرگوار

در بندِ آغازینِ #پرسش_و_پاسخ پیشین (https://t.me/AdabSar/12254)
گفتم که باید "نام‌های" بیگانه را با وات‌های پارسی بنویسیم و نه "وامواژگانِ" اربی را.

من نیز در سر ندارم در دوره‌ای وامواژگانِ اربی را با وات‌های پارسی بنویسیم که بخشی بزرگ از واژگانِ به‌کاررونده در زبانِ پارسی استند؛ زیرا با بودنِ شمارِ بالای وامواژگان در زبانِ پارسی، این کار زیان‌های بسیار در پی خواهد، اگرچه این کار از دیدِ زبانشناسی ناشدنی و نادرست نیست.

راهکارِ خردمندانه برای کاستن از وات‌های بیگانه در نوشتارهای مان، همانا پارسی‌نویسی و بی‌نیاز کردنِ خود از کاربردِ وامواژگان است تا زمانی که شمارِ وامواژگان به کمترین اندازه برسد.

ولی درباره‌ی نامِ گروه‌های مردم و جای‌ها که از اربی به پارسی اندر شده‌اند با شما همداستان نیستم و باورمند ام که بهتر است آنها را با وات‌های پارسی نوشت. واژه‌ی "اَرَب" جدا از این هنجار نیست، ولی به هر روی "عرب" را نیز نادرست نمی‌توانیم شمرد، زیرا در زبانشناسی یا سیاه یا سفید نداریم. بهتر آن است که گفته شود کدام ریخت درست‌تر است.
اگر ریختِ درست و پارسیِ برخی از واژ‌ه‌ها در فرهنگ‌های پارسی به چِمارِ(معنی) خواسته‌شده یافت نمی‌شود، باید از روشِ پیشینیان خرده گرفت و نه از گرایش‌های درست‌نویسی و ساده‌نویسی.
اگر برخی نمی‌توانند از املا و دستورِ نوشتاریِ هزار سالِ پیش دوری گزینند، پس فرژایشِ هزار سالِ پیش را نیز کنار نگذارند. مگر زبان پویا نیست؟
پس یِک را یَک بخوانند.
خانِه را خانَه بخوانند و کمی پیش‌تر بروند و خانَگ بخوانند.

درباره‌ی این سخن:
{اول باید فرهنگِ واژگانی با حرفهای فارسی:« املا» ترتیب دهند بعد به دنبالِ تغییر باشند.}
با شما سراسر همداستان ام و بر دوشِ استادان و پژوهشگرانِ داناست که چنین واژه‌نامه‌هایی بفراهمند(فراهم کنند) تا ما بتوانیم بهره برد. همچنین نیک است بدانید در واژه‌نامه‌ی استاد "ابولقاسم پرتو" در زیرِ واژه‌ی "عرب" چنین آمده است:
«اَرَب، تازیک، تاچیک، تاژیک (فرهنگ پهلوی)، تازی(برهان)»
بنگرید به: فرهنگِ واژه‌یاب- پوشینه‌ی دو- رویه‌ی ۱۱۴۸.

✍️ #میلاد_فرخ_وند
با بهره از رهنمودهای دوستِ گرامی، مهربان #بلال_ریگی

@AdabSar
🔷💠🔹🔹
#پرسش_و_پاسخ

درود بر شما
گاهنامه ۸۷۸۴ آرتاباز گرانقدر بر چه پایه است؟
فرستنده: Maryam.Shid

به این پیام بنگرید:
https://t.me/AdabSar/13621
ادب‌سار
☀️ واژه‌های پارسی در زبان عربی اِصطُرَک = از پارسی اَستُرَک، از دارویی سرخ رنگ اُسطِه = از پارسی استاد اصُول = از ریشه ی پارسی آسال، بُن‌ها اِضریح = از پارسی اَسرُنگ، رنگ سرخ در رنگرزی اَطباق = از ریشه‌ی پارسی تَبَگ اعظَم = از ریشه.ی پارسی آسیم «بسیار بزرگ»،…
#پرسش_و_پاسخ

واژه‌ی آسال را برابر اصل نوشتید‌. کمی بررسی کردم و گویا این واژه پیشینه‌ای در ایران باستان نداشته و تنها در فرهنگ جهانگیری نوشته شده است.

به این پیام بنگرید:
t.me/AdabSar/18012


واژه ی athl اثل از بنیان پارسى و پهلوى است و تازیان آن را از واژه‌ی پهلوى آسِل Asel به مانک آغاز و نخست برداشته و دگرگون کرده و واژه‌های: أصل، اصیل، اصالة، اصول و... را ساخته‌اند.
همتایان آن به پارسى چنین‌اند:
بونBun پهلوى
پَهْوْ Pahv سانسکریت
آفراهAfrah پهلوى
آگْم Agm سانسکریت
بِنیژ Benizh کُردى
بونیست Bunist پهلوی
پایک Payak پهلوی
خَنیهْ Xanih پهلوى
فْرَگانFargan پهلوی
بونیهْ Bunih پهلوی
توما Tuma اوستایی
گوهره Gohareh پهلوى: گوهَرَگ
بُنیمBonim اوستایى: اَسل
جَنْم Janm سانسکریت: اَسل
آپان‌ناف Apannaf

پاسخ از: #بزرگمهر_صالحی

پ.ن: ادب‌سار درباره‌ی درستی پرسش و پاسخ‌ها دیدگاهی ندارد.
@AdabSar
ادب‌سار
📝 @AdabSar واژه‌سازی و ما بخش هفتم فرستنده #بزرگمهر_صالحی اگر چه در باره‌ی دیگر واژه‌هایی که با پیشوند Poly- آغاز می‌شوند می‌توان «چند-» را به آسانی به کار برد، مانند «چندزبانه» برابر با Polyglot که در اینجا نیز یک همدایش (ترکیب) بهنجار پارسی و رسانای مانک…
#پرسش_و_پاسخ

#بلال_ریگی
«نگر» پارسی است ولی «نگریه» بر پایه‌ی دستور عربی و نادرست است.



#بزرگمهر_صالحی
پای کش از پویه درآمد زدست
مهر دل و مهره‌ی پشتش شکست
خمسه نظامی، بخش کودک مجروح

نظر یک واژه‌ی عربی است. برگرفته از واژه‌ی نگر در پارسی.
نظریه نیز نظر + پسوند «یه».
زنده‌یاد استاد خسرو فرشیدورد در فرهنگ پیشوندها و پسوندها آن را عربی دانسته است. من این نگریه را بر نتابیدم. با همه‌ی فریادها و واخواهی‌ها کار خویش را دنبال کردم تا روشن کنم «یه» در آرایه چیست و در مایه چه می کند؟
نگریه می‌تواند نگریک باشد که در دگرش آوایی به نگریه رسیده است!!
«پویه» در پهلوی «پویک» بوده است. ریختی از پساوندی به مانک آرزو و این پسوند در پایه به خودنمایی پرداخته است.
در گردش خود می‌رسیم به واژه‌ی تیز و تیزی که در پهلوی تزیه Tezih بوده است.
می ماند این پرسش بی‌پایان، اگر این پسوند در چهارچوب زبان عربی است، در واژه‌های گریه، گرایه، سایه چه می‌کند؟
در این همه واژه‌ی پارسی که ریشه‌ی زبانیک‌شان بر همه‌ی دانشوران روشن گردیده است، به چیزی سرگرمند؟



به این پیام بنگرید:
t.me/AdabSar/17558

پ.ن: ادب‌سار درباره‌ی درستی پرسش و پاسخ‌ها دیدگاهی ندارد.

@AdabSar