دختران حوا
معاون امور زنان و خانواده رئیسجمهور هم از #حجاببانها اعلام برائت کرد انسیه #خزعلی، معاون امور زنان و خانواده رئیسجمهور، در خصوص بحث حجاببانها به جماران گفت: 🔹چیزهایی که مرتبط با ما نیست را سؤال نکنید. ما ستاد هستیم و در اجرا به هیچ وجه دخالت نداریم.…
بالاخره حجاب بان ها را گردن گرفتند
خسروپناه، دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی:
🔹خودجوش نیستند، با محوریت قرارگاه عفاف و حجاب شورای عالی و با هماهنگی وزارت کشور فعالیت میکنند. /خبرفوری
پ.ن: بالاخره این طفل هم از بی سرپرستی نجات پیدا کرد. الان بفرمایند چرا اینقدر پذیرش سرپرستی طفل برایشان سخت بود. کار داشت به انجام آزمایش DNA می رسید.
@EveDaughters
خسروپناه، دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی:
🔹خودجوش نیستند، با محوریت قرارگاه عفاف و حجاب شورای عالی و با هماهنگی وزارت کشور فعالیت میکنند. /خبرفوری
پ.ن: بالاخره این طفل هم از بی سرپرستی نجات پیدا کرد. الان بفرمایند چرا اینقدر پذیرش سرپرستی طفل برایشان سخت بود. کار داشت به انجام آزمایش DNA می رسید.
@EveDaughters
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
همسفران بیحجاب
سید علی محقق داماد (نوه مؤسس حوزه علمیه قم): من و پدر (آیت الله سیدمحمد محقق داماد) و برادرم مشهد می رفتیم. در کوپه دو دختر بی حجاب بودند. به رئیس قطار گفتم این خوب نیست، اگر میشود جای ما را عوض کنید؛ برگشتم به کوپه دیدم مرحوم والد (داماد حاج شیخ عبدالکریم حائری) با آنها گعده کرده بود؛ گل میگفت و گل میشنید، گفتند عیبی ندارد تکلیف از ما برداشته شده؛ إِذَا نُهِينَ لَا يَنْتَهِين: ایشان را نهی کنید اطاعت نمی کنند.
@osolefeghh
@EveDaughters
سید علی محقق داماد (نوه مؤسس حوزه علمیه قم): من و پدر (آیت الله سیدمحمد محقق داماد) و برادرم مشهد می رفتیم. در کوپه دو دختر بی حجاب بودند. به رئیس قطار گفتم این خوب نیست، اگر میشود جای ما را عوض کنید؛ برگشتم به کوپه دیدم مرحوم والد (داماد حاج شیخ عبدالکریم حائری) با آنها گعده کرده بود؛ گل میگفت و گل میشنید، گفتند عیبی ندارد تکلیف از ما برداشته شده؛ إِذَا نُهِينَ لَا يَنْتَهِين: ایشان را نهی کنید اطاعت نمی کنند.
@osolefeghh
@EveDaughters
📌بازگشت مجدد لایحه عفاف و حجاب به مجلس
هم میهن نوشت:
🔹احمد علیرضابیگی، نماینده تبریز در مجلس در واکنش به بازگشت دوباره لایحه حجاب به مجلس گفت:
🔹حقوقدانان شورای نگهبان حتماً به دنبال این هستند که مصوبهای صادر شود که از کیفیت حقوقی لازم برخوردار باشد. این مصوبه دارای اشکال بود. شورای نگهبان نیز به درستی به این ایرادات اشاره کرده است. هماکنون نیز به واسطه رعایت اصل ۸۵ قانون اساسی، کمیسیون رأساً اقدام به برطرف کردن اشکالات کرده و لایحه در صحن علنی مطرح نمیشود. پیش از این نیز لایحه پس از رفع اشکالات، مستقیم از کمیسیون به شورای نگهبان رفته بود. دوباره شورای نگهبان میگوید، اشکالات سر جای خودش باقی است.
او با تاکید بر اینکه این بدین معناست که مصوبه مذکور، دارای آن پختگی مورد انتظار از یک مصوبه قانونی نیست، گفت:
🔹با وجود مخالفتها یا مقاومتهایی که در جامعه برای چنین موضوعی وجود دارد، اگر دارای این اشکالات نیز باشد، حتماً قابلیت اجرایی نخواهد داشت./خبرفوری
@EveDaughters
هم میهن نوشت:
🔹احمد علیرضابیگی، نماینده تبریز در مجلس در واکنش به بازگشت دوباره لایحه حجاب به مجلس گفت:
🔹حقوقدانان شورای نگهبان حتماً به دنبال این هستند که مصوبهای صادر شود که از کیفیت حقوقی لازم برخوردار باشد. این مصوبه دارای اشکال بود. شورای نگهبان نیز به درستی به این ایرادات اشاره کرده است. هماکنون نیز به واسطه رعایت اصل ۸۵ قانون اساسی، کمیسیون رأساً اقدام به برطرف کردن اشکالات کرده و لایحه در صحن علنی مطرح نمیشود. پیش از این نیز لایحه پس از رفع اشکالات، مستقیم از کمیسیون به شورای نگهبان رفته بود. دوباره شورای نگهبان میگوید، اشکالات سر جای خودش باقی است.
او با تاکید بر اینکه این بدین معناست که مصوبه مذکور، دارای آن پختگی مورد انتظار از یک مصوبه قانونی نیست، گفت:
🔹با وجود مخالفتها یا مقاومتهایی که در جامعه برای چنین موضوعی وجود دارد، اگر دارای این اشکالات نیز باشد، حتماً قابلیت اجرایی نخواهد داشت./خبرفوری
@EveDaughters
الهام فرهمند بازیکن تیم ملی فوتبال بانوان بعد از فوت #ملیکامحمدی خطاب به بازیکنان تیم ملی آقایان: کاش الان در مورد حواله واردات خودرو حرف نزنید.
@Sporte_Fouri
@EveDaughters
@Sporte_Fouri
@EveDaughters
🍁 چند خط دلتنگی دختری از سرزمین بودا
دختری هستم از سرزمین بودا، بودایی که شهرتش زبانزد مردم دنیا است. طالبان بیست سال قبل پیکر بودا و صلصال این سرزمین را شکست. امروز رؤیا و آرزوهای دخترانش را به خاک یکسان کردند.
این روزها دیگر در کشورم حرفزدن از حق و درس زنان در افغانستان جرمی است نابخشودنی. گاهی خندهام میگیرد از فکرکردن به اینکه چگونه در چنین عصر و زمانی گروهی بدتر از عصر حجر حاکم شده است. اما برایم ناامیدکننده است. به جرم دختر بودنام در کشورم مورد قبول نیستم.
صنف ۱۲ را در یکی از مکاتب دوردست بامیان تمام کردم. پایان سال ۹۸ و آغاز ۹۹ برایم شروع جدیدی برای ساختن رؤیاهایم بود. آشنایی با فصل جدید زندگی برایم هیجانانگیز و خوشایند بود. با هزاران تصور خوب و خیالبافی برای آیندهام.
روایتی را که میخوانید چند خط قصهٔ دلتنگی و تلاش برای سرپا ماندن است. همانطور که بودا حتا با جای خالیاش چون ستارهٔ درخشان در زیر حاکمیت سیاه طالبان تابنده مانده است.
بعد سپریکردن امتحان کانکور به رشتهٔ دلخواه خود در دانشگاه بلخ راه یافته بودم. بهزودی قرار بود بروم و درسهایم را شروع کنم. تا آن وقت دورترین سفرم تا کابل بود. اما این بار فرق داشت باید میرفتم به یک سفر تازه، جایی که تنها نامش را شنیده بودم. برای اولین بار سفری را بهتنهایی تجربه میکردم. مسیر طولانی داشت از بامیان تا مزارشریف.
تمام شب در مسیر راه بودم که جز تاریکی چیزی به چشم نمیخورد. صبح زود به سرزمین بلخ رسیدم. برایم جالب بود. همه جا دشت بود و کمتر کوهی به چشم میخورد. با تمام خستگیهای سفر به زیبایی بلخ باستان خیره شده بودم.
برای دختری مثل من که از دل کوهستان بامیان به شهری نسبتاً مدرن میرفتم روبهروشدن با مردمش سخت بود. حتی نمیتوانستم به لهجهٔ آنها حرف بزنم. فقط همان لهجهٔ هزارگی خودم را یاد داشتم. فصل خزان بود. برگهای درختان به رنگ نارنجی و زرد در حال تکیدن بود، اما آرزوهای من در حال شکوفا و سبز شدن.
تا سال دوم، که سمستر چهارم میشد، با رخصتیهای طولانی و سمسترهای تشدیدی پیش رفتیم. با گرمای ۴۵ درجهٔ مزارشریف و سختی زندگی در یک شهر بیگانه کنار آمدم. برای آخرین باری که بهخاطر دانشگاه به بلخ رفتم با خود عهد کردم که تا دانشگاه تمام نشده دیگر به بامیان برنگردم.
اما این عهد من هرگز سرجایش نماند. نه به خواستِ خودم، بلکه بهخاطر تصمیمی که طالبان گرفتند. دانشگاهها زود بهروی دختران بسته شد. این اتفاق شوکی بزرگی برایم بود. بهتر است بگویم، تمام قصر رؤیاهایم فروریخت.
دوباره برگشتم به بامیان، بدون اینکه دستاوردی از این زحماتم داشته باشم. به هر سو میدیدم حس میکردم از همه جا باران غم و ناامیدی میبارد. دیگر هیجانِ آمدن به سرزمین بودا با تمام عظمتش را نداشتم.
نتوانستم به آرزوهایم برسم. حالا کابوسهای ترسناک شبانه و آینده نامعلوم همراهم شده. هر شب فکر اینکه تلاشهایم بیهوده شده و وقتم ضایع شده دیوانهام میکند. خودم را در یک نقطهٔ کور پیدا میکنم که برایم باورنکردنی است. نمیدانم در کجای از زمان قرار دارم. چگونه از این وضعیت نجات پیدا خواهد کردم، نمیدانم. به هر سو سیاهی است و طالب.
علیرغم خواستهام، مجبور شدم در یکی از انستیتوتهای علوم صحی درس بخوانم. فکر میکنم دیگر چارهای ندارم. بیکاری همچون موریانه در وجودم رخنه کرده و آهسته آهسته مرا از بین میبرد. دلتنگ همهٔ آن روزهایی که بدون هیچ محدودیتی به دانشگاه میرفتم هستم، دلتنگ شهر بلخ. چه ناباورانه در کشورم خودم را غریبتر از همیشه حس میکنم./ رسانه رخشانه (۱۴۰۲/۱۰/۶)
#بصیرا_ناهید
@EveDaughters
دختری هستم از سرزمین بودا، بودایی که شهرتش زبانزد مردم دنیا است. طالبان بیست سال قبل پیکر بودا و صلصال این سرزمین را شکست. امروز رؤیا و آرزوهای دخترانش را به خاک یکسان کردند.
این روزها دیگر در کشورم حرفزدن از حق و درس زنان در افغانستان جرمی است نابخشودنی. گاهی خندهام میگیرد از فکرکردن به اینکه چگونه در چنین عصر و زمانی گروهی بدتر از عصر حجر حاکم شده است. اما برایم ناامیدکننده است. به جرم دختر بودنام در کشورم مورد قبول نیستم.
صنف ۱۲ را در یکی از مکاتب دوردست بامیان تمام کردم. پایان سال ۹۸ و آغاز ۹۹ برایم شروع جدیدی برای ساختن رؤیاهایم بود. آشنایی با فصل جدید زندگی برایم هیجانانگیز و خوشایند بود. با هزاران تصور خوب و خیالبافی برای آیندهام.
روایتی را که میخوانید چند خط قصهٔ دلتنگی و تلاش برای سرپا ماندن است. همانطور که بودا حتا با جای خالیاش چون ستارهٔ درخشان در زیر حاکمیت سیاه طالبان تابنده مانده است.
بعد سپریکردن امتحان کانکور به رشتهٔ دلخواه خود در دانشگاه بلخ راه یافته بودم. بهزودی قرار بود بروم و درسهایم را شروع کنم. تا آن وقت دورترین سفرم تا کابل بود. اما این بار فرق داشت باید میرفتم به یک سفر تازه، جایی که تنها نامش را شنیده بودم. برای اولین بار سفری را بهتنهایی تجربه میکردم. مسیر طولانی داشت از بامیان تا مزارشریف.
تمام شب در مسیر راه بودم که جز تاریکی چیزی به چشم نمیخورد. صبح زود به سرزمین بلخ رسیدم. برایم جالب بود. همه جا دشت بود و کمتر کوهی به چشم میخورد. با تمام خستگیهای سفر به زیبایی بلخ باستان خیره شده بودم.
برای دختری مثل من که از دل کوهستان بامیان به شهری نسبتاً مدرن میرفتم روبهروشدن با مردمش سخت بود. حتی نمیتوانستم به لهجهٔ آنها حرف بزنم. فقط همان لهجهٔ هزارگی خودم را یاد داشتم. فصل خزان بود. برگهای درختان به رنگ نارنجی و زرد در حال تکیدن بود، اما آرزوهای من در حال شکوفا و سبز شدن.
تا سال دوم، که سمستر چهارم میشد، با رخصتیهای طولانی و سمسترهای تشدیدی پیش رفتیم. با گرمای ۴۵ درجهٔ مزارشریف و سختی زندگی در یک شهر بیگانه کنار آمدم. برای آخرین باری که بهخاطر دانشگاه به بلخ رفتم با خود عهد کردم که تا دانشگاه تمام نشده دیگر به بامیان برنگردم.
اما این عهد من هرگز سرجایش نماند. نه به خواستِ خودم، بلکه بهخاطر تصمیمی که طالبان گرفتند. دانشگاهها زود بهروی دختران بسته شد. این اتفاق شوکی بزرگی برایم بود. بهتر است بگویم، تمام قصر رؤیاهایم فروریخت.
دوباره برگشتم به بامیان، بدون اینکه دستاوردی از این زحماتم داشته باشم. به هر سو میدیدم حس میکردم از همه جا باران غم و ناامیدی میبارد. دیگر هیجانِ آمدن به سرزمین بودا با تمام عظمتش را نداشتم.
نتوانستم به آرزوهایم برسم. حالا کابوسهای ترسناک شبانه و آینده نامعلوم همراهم شده. هر شب فکر اینکه تلاشهایم بیهوده شده و وقتم ضایع شده دیوانهام میکند. خودم را در یک نقطهٔ کور پیدا میکنم که برایم باورنکردنی است. نمیدانم در کجای از زمان قرار دارم. چگونه از این وضعیت نجات پیدا خواهد کردم، نمیدانم. به هر سو سیاهی است و طالب.
علیرغم خواستهام، مجبور شدم در یکی از انستیتوتهای علوم صحی درس بخوانم. فکر میکنم دیگر چارهای ندارم. بیکاری همچون موریانه در وجودم رخنه کرده و آهسته آهسته مرا از بین میبرد. دلتنگ همهٔ آن روزهایی که بدون هیچ محدودیتی به دانشگاه میرفتم هستم، دلتنگ شهر بلخ. چه ناباورانه در کشورم خودم را غریبتر از همیشه حس میکنم./ رسانه رخشانه (۱۴۰۲/۱۰/۶)
#بصیرا_ناهید
@EveDaughters
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کنایه سنگین مجری تلویزیون به مسئولان در ماجرای شیر خشک: وزارت محترم بهداشت، خوابی؟
🔻 وقتی نمی توانید یک شیر خشک را تامین کنید چرا مردم را به فرزند آوری تشویق می کنید؟
@EveDaughters
🔻 وقتی نمی توانید یک شیر خشک را تامین کنید چرا مردم را به فرزند آوری تشویق می کنید؟
@EveDaughters
آقایانی که افترای «برجام ۲۰ دقیقهای» را تکرار کردند، دنبال «لایحه حجاب ۳۰ ثانیهای» هستند
غلامرضا نوری رئیس فراکسیون مستقلین مجلس:
🔹این میزان اصرار به تصویب لایحه عفاف و حجاب علیرغم وارد آمدن ایرادات مختلف از سوی شورای نگهبان وجود دارد و اینکه در همین شرایط آقایان میگویند در ۳۰ ثانیه هم میتوانیم این را تبدیل به قانون کنیم به غیر از عصبانی کردن مردم و به هم ریختن شرایط اجتماعی جامعه با هدف عدم مشارکت مردم در انتخابات در قالب دیگری قابل تفسیر نیست.
🔹به نظر من این افراد باید جواب بدهند که چطور شد به خاطر عجله برای این کار آن را اصل هشتادوپنجی کردند اما الان چند ماه است که نتوانستند به نتیجه برسند و طوری نوشته و تنظیم شده است که الان دوباره دارد از شورای نگهبان به مجلس باز میگردد؛ لذا ابتدا باید این ابهامات را برطرف کنند./ ایلنا
@EveDaughters
غلامرضا نوری رئیس فراکسیون مستقلین مجلس:
🔹این میزان اصرار به تصویب لایحه عفاف و حجاب علیرغم وارد آمدن ایرادات مختلف از سوی شورای نگهبان وجود دارد و اینکه در همین شرایط آقایان میگویند در ۳۰ ثانیه هم میتوانیم این را تبدیل به قانون کنیم به غیر از عصبانی کردن مردم و به هم ریختن شرایط اجتماعی جامعه با هدف عدم مشارکت مردم در انتخابات در قالب دیگری قابل تفسیر نیست.
🔹به نظر من این افراد باید جواب بدهند که چطور شد به خاطر عجله برای این کار آن را اصل هشتادوپنجی کردند اما الان چند ماه است که نتوانستند به نتیجه برسند و طوری نوشته و تنظیم شده است که الان دوباره دارد از شورای نگهبان به مجلس باز میگردد؛ لذا ابتدا باید این ابهامات را برطرف کنند./ ایلنا
@EveDaughters
#مواظبم_باش!
نوشتهٔ #محسن_بدره، دکتری مطالعات زنان است که نشر آرما آن را منتشر کرده است. این کتابْ راهنمای کاربردی پیشگیری از جرایم جنسی علیه کودکان و نوجوانان است.
واقعیتهای تلخ سوءاستفاده و تعرض جنسی به کودکان و نوجوانان از طرفی و بررسی متون پیشگیری از جرایم جنسی به زبان فارسی، انگیزهای شد تا در کتابی مختصر و به زبان ساده، مفاهیم عملی و دستورالعملهای موثر در این زمینه برای پدر و مادرها، آموزگاران و مربیان ارائه شود.
یادگیری درباره پیشگیری از سوءاستفاده جنسی ضروری اســت؛ اما برای تأمین امنیت کودکان کافی نیست. پیشگیری از این نوع سوءاستفاده و بدرفتاری و آموزش درباره آن، مسئولیت بزرگترهاست.
#معرفی_کتاب
برای تهیه نسخه الکترونیکی و نسخه کاغذی کتاب به لینک زیر مراجعه کنید:
https://taaghche.com/book/128382/%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%B8%D8%A8%D9%85-%D8%A8%D8%A7%D8%B4
@EveDaughters
نوشتهٔ #محسن_بدره، دکتری مطالعات زنان است که نشر آرما آن را منتشر کرده است. این کتابْ راهنمای کاربردی پیشگیری از جرایم جنسی علیه کودکان و نوجوانان است.
واقعیتهای تلخ سوءاستفاده و تعرض جنسی به کودکان و نوجوانان از طرفی و بررسی متون پیشگیری از جرایم جنسی به زبان فارسی، انگیزهای شد تا در کتابی مختصر و به زبان ساده، مفاهیم عملی و دستورالعملهای موثر در این زمینه برای پدر و مادرها، آموزگاران و مربیان ارائه شود.
یادگیری درباره پیشگیری از سوءاستفاده جنسی ضروری اســت؛ اما برای تأمین امنیت کودکان کافی نیست. پیشگیری از این نوع سوءاستفاده و بدرفتاری و آموزش درباره آن، مسئولیت بزرگترهاست.
#معرفی_کتاب
برای تهیه نسخه الکترونیکی و نسخه کاغذی کتاب به لینک زیر مراجعه کنید:
https://taaghche.com/book/128382/%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%B8%D8%A8%D9%85-%D8%A8%D8%A7%D8%B4
@EveDaughters
📌نشست بررسی سیاست خانواده در ایران
سخنرانان:
🎙دکترفاطمه سادات علمدار
قانون خانواده در عصر پهلوی
🎙دکترفاطمه موسوی ویایه
سیاست خانواده جمهوری اسلامی
🕰یکشنبه ده دیماه ساعت ۱۶ تا ۱۸
میدان توحید، خیابان نصرت غربی، موسسه رحمان.
@EveDaughters
سخنرانان:
🎙دکترفاطمه سادات علمدار
قانون خانواده در عصر پهلوی
🎙دکترفاطمه موسوی ویایه
سیاست خانواده جمهوری اسلامی
🕰یکشنبه ده دیماه ساعت ۱۶ تا ۱۸
میدان توحید، خیابان نصرت غربی، موسسه رحمان.
@EveDaughters
مادری بچه های دهه نود
تلفن که زنگ می خورد و شماره و اسم فریبا می افتد، ملوک جان می فهمد که دیگ زر زوله ی فریبا سرِبار است و دنبال گوش مفتی برای شنیدن !!!می گردد!!
_سلام فریبا جان.
_سلام ،خونه ای ؟خداروشکر!!!من اومدم!!!
ملوک بساط چای را روبراه می کند چون می داند فریبا به اندازه دو تا کتاب حرف خواهد زد و قطعا دوتا سماور هم چای و دمنوش می طلبد که حلق و گلویش مثل چوب خشک میشود.
....
_وای ملوک بخدا امروز و فرداست که سر به بیابان بگذارم ،از دست پرهام دق نکنم، دیوانه می شوم!!!اصلا اگر آزار و اذیت هایش را بنویسم می توانم از یک کشور اروپایی پناهندگی بگیرم!!
_گمان نکنم شاید یک قبیله آفریقایی قبولت کند که آنهم برای خوردن است!!!حیف نیست تو تپل مپل سفید را نپزند و نخورند!!
_این هفته سه بار مرا از مدرسه اش خواسته اند،هر بار هم معلم دینی!!
بخدا که من از بزرگ شدن و مدرسه رفتن آن سه تا هیچ نفهمیدم،اما پرهام!!!!
_چقدر گفتم به آن رحم وامانده ات،مرخصی بده!!فرت و فرت زاییدی!!!قرار بود زاییدن را کوپنی کنند که اینقدر هول بودی؟؟؟
_شماتت نکن ملوک !!دلم دختر می خواست ، ولی چهار تاشان پسر شدند!!!اصلا این دهه نودی ها را خدا خلق کرد که ما را دق بدهند !!خلق کرد که مردم دیگر نزایند!!!خلق کرد که نسل بشر منقرض شود!!!
_خلق کرد که ننه هایشان فیلسوف شوند!!!
_پسر بزرگم درس خواند، سربازی رفت، سرکار رفت پول جمع کرد و خودش رفت کانادا،دومی مهندسی گرفت زبان آلمانی خواند،رفت آلمان.تازه از آنجا برای من پول هم میفرستد،سومی دانشگاه دولتی قبول شد ،شاگرد خصوصی دارد و پول جمع می کند که برود ،بخدا اگر او نباشد من لنگ کار خانه می مانم،از صد تا دختر به در بخورتر است،اما پرهام ...یا پای تلویزیون است یا با موبایل کوفتی ور می رود یا باید یک چیزی بریزم توی خندق بلایش که بلمباند!!!
می گویم ظرفت را بردار .ذلیل مرده می گوید :می خواستید بچه نیاورید آنهم سر پیری!
حالا درس نمی خواند و آتش می سوزاند و یکسره مثل خرس روی مبل یا تختش دراز کش است به درک!!هفته ای یک بار مدرسه احضار میشوم !!
_اصلا بچه ها را باهم مقایسه نکن ،آن سه تا دهه شصتی و هفتادی و هشتادی بودن این «زامبی» دهه نودی است.
_اصلا چرا من خاک سر هر دهه یکی زاییدم!!!
_چه می دانم !!لابد قرار بود مدال بدهند!!! باید با این بچه مدارا کنی!!!این ها هم لوسند!!هم از خودراضی و هم طلبکار!!!
به معلم دینی اش هم بگو خودش مشکلش را حل کند!یا بچه را قانع کند یا خاک دیگری به سرش بریزد!!!اصلا زنگ بزند بیایند بچه را ببرند!!!اینطوری توهم نفس می کشی!!!
فریبا از راهکار آخر آنقدر می خنددکه از چشمهایش اشک می آید و می گوید:
_دیشب آتش به جان گفت :به دنیا آوردن من مصداق بارز کودک آزاری بوده!!!
وای ملوک انگار یک تکه ذغال گذاشته اند روی جگرم!!!
می گوید «مادر هم کلاسی هایم جوان و قرتی و شیک و پیک و لاغرند اما تو!!!
ملوک آن سه تا هیچوقت به من «تو» نگفتند
اما این یک وجبی ...
وای...
ملوک من قطعا از غصه دق می کنم!!
ملوک دم نوش گل گاو زبانی دست فریبا داد و گفت:
_بچه های فضای مجازی هستند جانم!! فقط باید تحمل کنی ،چون همانطور که لوس و ننرند ظریف و شکننده هم هستند.فقط تحمل کن تا بزرگ شود و بفرستی ور دل پسر دهه شصتی ات!!!
...و توی آشپزخانه می سُرد تا یک استامینوفن حب کند که از زر زوله ی فریبا بسی سردرد است و کم مانده بی طاقت شود!!!!
#شهلاظهوریان
@shahlazohurian
@EveDaughters
تلفن که زنگ می خورد و شماره و اسم فریبا می افتد، ملوک جان می فهمد که دیگ زر زوله ی فریبا سرِبار است و دنبال گوش مفتی برای شنیدن !!!می گردد!!
_سلام فریبا جان.
_سلام ،خونه ای ؟خداروشکر!!!من اومدم!!!
ملوک بساط چای را روبراه می کند چون می داند فریبا به اندازه دو تا کتاب حرف خواهد زد و قطعا دوتا سماور هم چای و دمنوش می طلبد که حلق و گلویش مثل چوب خشک میشود.
....
_وای ملوک بخدا امروز و فرداست که سر به بیابان بگذارم ،از دست پرهام دق نکنم، دیوانه می شوم!!!اصلا اگر آزار و اذیت هایش را بنویسم می توانم از یک کشور اروپایی پناهندگی بگیرم!!
_گمان نکنم شاید یک قبیله آفریقایی قبولت کند که آنهم برای خوردن است!!!حیف نیست تو تپل مپل سفید را نپزند و نخورند!!
_این هفته سه بار مرا از مدرسه اش خواسته اند،هر بار هم معلم دینی!!
بخدا که من از بزرگ شدن و مدرسه رفتن آن سه تا هیچ نفهمیدم،اما پرهام!!!!
_چقدر گفتم به آن رحم وامانده ات،مرخصی بده!!فرت و فرت زاییدی!!!قرار بود زاییدن را کوپنی کنند که اینقدر هول بودی؟؟؟
_شماتت نکن ملوک !!دلم دختر می خواست ، ولی چهار تاشان پسر شدند!!!اصلا این دهه نودی ها را خدا خلق کرد که ما را دق بدهند !!خلق کرد که مردم دیگر نزایند!!!خلق کرد که نسل بشر منقرض شود!!!
_خلق کرد که ننه هایشان فیلسوف شوند!!!
_پسر بزرگم درس خواند، سربازی رفت، سرکار رفت پول جمع کرد و خودش رفت کانادا،دومی مهندسی گرفت زبان آلمانی خواند،رفت آلمان.تازه از آنجا برای من پول هم میفرستد،سومی دانشگاه دولتی قبول شد ،شاگرد خصوصی دارد و پول جمع می کند که برود ،بخدا اگر او نباشد من لنگ کار خانه می مانم،از صد تا دختر به در بخورتر است،اما پرهام ...یا پای تلویزیون است یا با موبایل کوفتی ور می رود یا باید یک چیزی بریزم توی خندق بلایش که بلمباند!!!
می گویم ظرفت را بردار .ذلیل مرده می گوید :می خواستید بچه نیاورید آنهم سر پیری!
حالا درس نمی خواند و آتش می سوزاند و یکسره مثل خرس روی مبل یا تختش دراز کش است به درک!!هفته ای یک بار مدرسه احضار میشوم !!
_اصلا بچه ها را باهم مقایسه نکن ،آن سه تا دهه شصتی و هفتادی و هشتادی بودن این «زامبی» دهه نودی است.
_اصلا چرا من خاک سر هر دهه یکی زاییدم!!!
_چه می دانم !!لابد قرار بود مدال بدهند!!! باید با این بچه مدارا کنی!!!این ها هم لوسند!!هم از خودراضی و هم طلبکار!!!
به معلم دینی اش هم بگو خودش مشکلش را حل کند!یا بچه را قانع کند یا خاک دیگری به سرش بریزد!!!اصلا زنگ بزند بیایند بچه را ببرند!!!اینطوری توهم نفس می کشی!!!
فریبا از راهکار آخر آنقدر می خنددکه از چشمهایش اشک می آید و می گوید:
_دیشب آتش به جان گفت :به دنیا آوردن من مصداق بارز کودک آزاری بوده!!!
وای ملوک انگار یک تکه ذغال گذاشته اند روی جگرم!!!
می گوید «مادر هم کلاسی هایم جوان و قرتی و شیک و پیک و لاغرند اما تو!!!
ملوک آن سه تا هیچوقت به من «تو» نگفتند
اما این یک وجبی ...
وای...
ملوک من قطعا از غصه دق می کنم!!
ملوک دم نوش گل گاو زبانی دست فریبا داد و گفت:
_بچه های فضای مجازی هستند جانم!! فقط باید تحمل کنی ،چون همانطور که لوس و ننرند ظریف و شکننده هم هستند.فقط تحمل کن تا بزرگ شود و بفرستی ور دل پسر دهه شصتی ات!!!
...و توی آشپزخانه می سُرد تا یک استامینوفن حب کند که از زر زوله ی فریبا بسی سردرد است و کم مانده بی طاقت شود!!!!
#شهلاظهوریان
@shahlazohurian
@EveDaughters
📌محاکمه مربی فوتبال به اتهام آزار شیطانی ۸ پسربچه
🔹مرد جوان که متهم است در نقش مربی فوتبال به هشت پسربچه تعرض کرده، در دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه رفت. متهم یک سال قبل با شکایت چند پدر و مادر بازداشت شد.
🔹اولین شکایت از طرف پدر کودکی ۱۲ ساله به ماموران داده شد. او گفت: به خاطر علاقه پسرم به فوتبال یک کلاس پیدا کردم و مطمئن شدم که مربی کلاهبردار نیست و کارت مربیگری هم دارد. بعد از مدتی متوجه رفتارهای عجیب پسرم شدم. بهشدت پرخاشگر شده بود و اضطراب داشت. مدتها او را پیش دکتر بردم و بعد متوجه شدم به پسرم تعرض شده است.
🔹متهم در بازجوییها ادعا کرد تعرضی در کار نبوده است؛ اما مدارک بعدیای که ماموران پیدا کردند راز تلخ آزار کودکان را برملا کرد. شواهد نشان میداد مربی جوان هشت پسر ۱۲ تا ۱۳ ساله را به بهانههای مختلف و با عنوان آموزش فوتبال به خانهاش کشانده و آنها را آزار داده است. همچنین روشن شد بعضی از قربانیها را مجبور به برقراری رابطه با یکدیگر کرده و از آنها فیلم سیاه گرفته تا وادار به سکوت شوند./اعتمادآنلاین
@EveDaughters
🔹مرد جوان که متهم است در نقش مربی فوتبال به هشت پسربچه تعرض کرده، در دادگاه کیفری استان تهران پای میز محاکمه رفت. متهم یک سال قبل با شکایت چند پدر و مادر بازداشت شد.
🔹اولین شکایت از طرف پدر کودکی ۱۲ ساله به ماموران داده شد. او گفت: به خاطر علاقه پسرم به فوتبال یک کلاس پیدا کردم و مطمئن شدم که مربی کلاهبردار نیست و کارت مربیگری هم دارد. بعد از مدتی متوجه رفتارهای عجیب پسرم شدم. بهشدت پرخاشگر شده بود و اضطراب داشت. مدتها او را پیش دکتر بردم و بعد متوجه شدم به پسرم تعرض شده است.
🔹متهم در بازجوییها ادعا کرد تعرضی در کار نبوده است؛ اما مدارک بعدیای که ماموران پیدا کردند راز تلخ آزار کودکان را برملا کرد. شواهد نشان میداد مربی جوان هشت پسر ۱۲ تا ۱۳ ساله را به بهانههای مختلف و با عنوان آموزش فوتبال به خانهاش کشانده و آنها را آزار داده است. همچنین روشن شد بعضی از قربانیها را مجبور به برقراری رابطه با یکدیگر کرده و از آنها فیلم سیاه گرفته تا وادار به سکوت شوند./اعتمادآنلاین
@EveDaughters
🟥 بنیاد حقوقی میزان برگزار میکند:
سلسله نشستهای حقوق کودک (6)
موضوع: نقش نهادهای ماده 6 قانون حمایت در پیشگیری از بزه دیدگی اطفال و نوجوانان (سازمان بهزیستی)
سخنرانان:
🎙دکتر سید حسن موسوی چلک رییس انجمن مددکاران اجتماعی ایران- بنیانگذار اورژانس اجتماعی
🎙ابراهیم وثیقی معاون سرپرست مجتمع قضایی تهران- قاضی ویژه دادگاه اطفال و نوجوانان
🎙مهری سادات موسوی
معاون سلامت اجتماعی سازمان بهزیستی کشور
🎙مریم اصغری
کارشناس ارشد روانشناسی -
مدیرعامل موسسه کودک کار گل مینا
🎙فرشید مسعودی
کارشناس مددکاری اجتماعی
🔴زمان: یازدهم دی ماه 1402
ساعت 16 تا 18
مکان: سهروردی شمالی خیابان خرمشهر- پلاک 62 طبقه دوم سالن اجتماعات بنیاد حقوقی میزان
@EveDaughters
سلسله نشستهای حقوق کودک (6)
موضوع: نقش نهادهای ماده 6 قانون حمایت در پیشگیری از بزه دیدگی اطفال و نوجوانان (سازمان بهزیستی)
سخنرانان:
🎙دکتر سید حسن موسوی چلک رییس انجمن مددکاران اجتماعی ایران- بنیانگذار اورژانس اجتماعی
🎙ابراهیم وثیقی معاون سرپرست مجتمع قضایی تهران- قاضی ویژه دادگاه اطفال و نوجوانان
🎙مهری سادات موسوی
معاون سلامت اجتماعی سازمان بهزیستی کشور
🎙مریم اصغری
کارشناس ارشد روانشناسی -
مدیرعامل موسسه کودک کار گل مینا
🎙فرشید مسعودی
کارشناس مددکاری اجتماعی
🔴زمان: یازدهم دی ماه 1402
ساعت 16 تا 18
مکان: سهروردی شمالی خیابان خرمشهر- پلاک 62 طبقه دوم سالن اجتماعات بنیاد حقوقی میزان
@EveDaughters
🔲 در زلزله بم برخی مردان خانواده خوش نداشتند مردی غریبه به بدن نوامیسشان دست بزند؛ زنان قطع نخاع شدند‼️
✍ شاید ندونید ولی تعدادی از زنان زیر آوار مانده بم، به دست پدرها و برادرها و شوهرهاشون قطع نخاع شدن چون مردان خانواده اجازه نمیدادن امدادگر حرفهای، زنان زیر آوار مانده رو بیرون بیاره.
▫️چون زلزله صبح اتفاق افتاده بود و همه زنان، لباس راحتی به تن داشتن و بدون روسری بودن یا بعضا لباس خواب تنشون بود و مردان خانواده نمیخواستن غریبهها، مردان غریبه «نوامیسشون» رو با لباس خواب ببینن یا بدن ناموسشون توسط امدادگر مرد لمس بشه. این زنان دچار «آسیب نخاعی» بودند.
▫️آسیب نخاعی با قطع نخاع تفاوت داره. مردان خانواده، برای کمک میاومدن و دست زیر کمر یا بغل این زن میانداختن و اون رو از زیر آوار، بیرون میکشیدن. «آسیب نخاع، تبدیل به قطع نخاع میشد!»
▫️زمانی که فاجعهای رخ میدهد، حال طبیعی باشد یا غیر طبیعی؛ جنگ باشد یا زلزله، برای بهتر بررسی کردن ابعاد ماجرا احتیاج به یک خوانش زنانه نیز وجود دارد تا بتوان به عمق فاجعه پی برد.
▫️به مناسبت سالگرد زلزله بم به سراغ یکی از نیروهای امدادی که ۶ ماه از عمر خود را صرف کمک به مردم بم کرده بود رفتم؛ مهندس #علیرضاسعیدی، دبیر جمعیت کاهش خطرات زلزله ایران و موسس تیم نجات موج پیشرو. حاصل گفت و گوی ما شد چند جملهای که میخوانید.
▫️طبق گفتهی ایشان در زمان زلزلهی بم مرکزی برای آسیبدیدگان نخاعی دایر شد به نام مرکز امام رضا. از ۷ نفر زن پرسیده شد که دقایقی که زیر آوار بودند تحت چه شرایط جسمیای قرار داشتند؟ چه علائمی را حس میکردند؟ از آن ۷ نفر همگی علائمی داشتند که نشان میداد دچار آسیب نخاعی شده بودند و بعد به خاطر غیر اصولی از زیر آوار در آمدن و طی حمل ناامن و غیر حرفهای به مراکز درمانی دچار آسیب جدیتر و قطع نخاع شده بودند.
▫️ هنگام زلزله قبل از نیروهای امداد معمولا اعضای خانواده به کمک یکدیگر میشتابند. نیروهای امدادیای هم که به محل میرسند بیشتر مرد هستند. از بین زنان بستری در مرکز امام رضا بودند کسانی بودند که اقرار کردند مردان خانوادهشان مثلا پدر، همسر و یا برادر راضی نبودند نیروهای امدادگر مرد آنها را نجات دهد. اصطلاحا خوش نداشتند مردی غریبه به بدن نوامیسشان دست بزند چون زلزله در صبحدم رخ داده بود و اغلب زنان لباس راحتی و خانگی بر تن داشتند.
▫️این مردان ترجیح داده بودند خودشان کاملا غیر حرفهای و غیر اصولی بدن دختر، خواهر، همسر و یا مادرشان را از زیر آوار بیرون بیاورند. همین عمل باعث شده بود که زنی که دچار «آسیب نخاعی» شده بود قطع نخاع و فلج شود.
▫️در موردی دیگر زنی در چادر هلال احمر سکنی گزیده بود و فرزند خردسالش دچار اسهال خونی شده بود. به زن اصرار میکردند که فرزندش را پیش دکتری ببرد تا از دست نرفته، اما زن در جواب تنها یک جمله داشت که بگوید:«من سه دختر در این چادر دارم که بارها موتورسوارها مزاحمشان شدند وقتی من نبودم، آنهم برای لحظهای. من بروم دکتر کی مراقب این بچهها میماند که کسی به آنها تعرض نکند؟»
🟡 رنج زن بودن اینجاست که پررنگتر میگردد؛اینجا که زنی نمیداند از زمین سفت زیر پایش بترسه یا احتمال تعرض «موتوریها» به فرزندان دخترش؛ رنج زن بودن اینجاست که نمیداند چطور گرفتار در سیل خرمآباد به مردهای دور و برش بفهماند پریود است و به نوار بهداشتی احتیاج دارد تشر نبیند و نشنود که از نوار تو واجبتر هم هست. حتی اگر یک زن به دلایل ناموسی از آسیب نخاعی رسیده باشه به قطع نخاع شدن فاجعهست!
▫️بله مردان بیگناه زیادی زیر آوار جان باختن یا فلج شدن اما فرق می کنه مردی صرف اینکه زیر آوار مونده فلج بشه با اینکه چون پدر، شوهر، برادر و یا همسر یک زن نمیخواستن امدادگر مرد بدن ناموسش رو حین در آوردن از زیر آوار لمس کنه یا در حالتی که لباس راحتی تنشه دیده بشه از آسیب نخاعی برسوندش به قطعی نخاع.
✍پردیس ربیعی| شهروند خبرنگار
@Zane_Ruz_Channel
@EveDaughters
✍ شاید ندونید ولی تعدادی از زنان زیر آوار مانده بم، به دست پدرها و برادرها و شوهرهاشون قطع نخاع شدن چون مردان خانواده اجازه نمیدادن امدادگر حرفهای، زنان زیر آوار مانده رو بیرون بیاره.
▫️چون زلزله صبح اتفاق افتاده بود و همه زنان، لباس راحتی به تن داشتن و بدون روسری بودن یا بعضا لباس خواب تنشون بود و مردان خانواده نمیخواستن غریبهها، مردان غریبه «نوامیسشون» رو با لباس خواب ببینن یا بدن ناموسشون توسط امدادگر مرد لمس بشه. این زنان دچار «آسیب نخاعی» بودند.
▫️آسیب نخاعی با قطع نخاع تفاوت داره. مردان خانواده، برای کمک میاومدن و دست زیر کمر یا بغل این زن میانداختن و اون رو از زیر آوار، بیرون میکشیدن. «آسیب نخاع، تبدیل به قطع نخاع میشد!»
▫️زمانی که فاجعهای رخ میدهد، حال طبیعی باشد یا غیر طبیعی؛ جنگ باشد یا زلزله، برای بهتر بررسی کردن ابعاد ماجرا احتیاج به یک خوانش زنانه نیز وجود دارد تا بتوان به عمق فاجعه پی برد.
▫️به مناسبت سالگرد زلزله بم به سراغ یکی از نیروهای امدادی که ۶ ماه از عمر خود را صرف کمک به مردم بم کرده بود رفتم؛ مهندس #علیرضاسعیدی، دبیر جمعیت کاهش خطرات زلزله ایران و موسس تیم نجات موج پیشرو. حاصل گفت و گوی ما شد چند جملهای که میخوانید.
▫️طبق گفتهی ایشان در زمان زلزلهی بم مرکزی برای آسیبدیدگان نخاعی دایر شد به نام مرکز امام رضا. از ۷ نفر زن پرسیده شد که دقایقی که زیر آوار بودند تحت چه شرایط جسمیای قرار داشتند؟ چه علائمی را حس میکردند؟ از آن ۷ نفر همگی علائمی داشتند که نشان میداد دچار آسیب نخاعی شده بودند و بعد به خاطر غیر اصولی از زیر آوار در آمدن و طی حمل ناامن و غیر حرفهای به مراکز درمانی دچار آسیب جدیتر و قطع نخاع شده بودند.
▫️ هنگام زلزله قبل از نیروهای امداد معمولا اعضای خانواده به کمک یکدیگر میشتابند. نیروهای امدادیای هم که به محل میرسند بیشتر مرد هستند. از بین زنان بستری در مرکز امام رضا بودند کسانی بودند که اقرار کردند مردان خانوادهشان مثلا پدر، همسر و یا برادر راضی نبودند نیروهای امدادگر مرد آنها را نجات دهد. اصطلاحا خوش نداشتند مردی غریبه به بدن نوامیسشان دست بزند چون زلزله در صبحدم رخ داده بود و اغلب زنان لباس راحتی و خانگی بر تن داشتند.
▫️این مردان ترجیح داده بودند خودشان کاملا غیر حرفهای و غیر اصولی بدن دختر، خواهر، همسر و یا مادرشان را از زیر آوار بیرون بیاورند. همین عمل باعث شده بود که زنی که دچار «آسیب نخاعی» شده بود قطع نخاع و فلج شود.
▫️در موردی دیگر زنی در چادر هلال احمر سکنی گزیده بود و فرزند خردسالش دچار اسهال خونی شده بود. به زن اصرار میکردند که فرزندش را پیش دکتری ببرد تا از دست نرفته، اما زن در جواب تنها یک جمله داشت که بگوید:«من سه دختر در این چادر دارم که بارها موتورسوارها مزاحمشان شدند وقتی من نبودم، آنهم برای لحظهای. من بروم دکتر کی مراقب این بچهها میماند که کسی به آنها تعرض نکند؟»
🟡 رنج زن بودن اینجاست که پررنگتر میگردد؛اینجا که زنی نمیداند از زمین سفت زیر پایش بترسه یا احتمال تعرض «موتوریها» به فرزندان دخترش؛ رنج زن بودن اینجاست که نمیداند چطور گرفتار در سیل خرمآباد به مردهای دور و برش بفهماند پریود است و به نوار بهداشتی احتیاج دارد تشر نبیند و نشنود که از نوار تو واجبتر هم هست. حتی اگر یک زن به دلایل ناموسی از آسیب نخاعی رسیده باشه به قطع نخاع شدن فاجعهست!
▫️بله مردان بیگناه زیادی زیر آوار جان باختن یا فلج شدن اما فرق می کنه مردی صرف اینکه زیر آوار مونده فلج بشه با اینکه چون پدر، شوهر، برادر و یا همسر یک زن نمیخواستن امدادگر مرد بدن ناموسش رو حین در آوردن از زیر آوار لمس کنه یا در حالتی که لباس راحتی تنشه دیده بشه از آسیب نخاعی برسوندش به قطعی نخاع.
✍پردیس ربیعی| شهروند خبرنگار
@Zane_Ruz_Channel
@EveDaughters
زن بودن کار مشکلی است.
مجبوری مانند یک کدبانو رفتار کنی،
همانند یک مرد کار کنی،
شبیه یک دختر جوان به نظر برسی
و مثل یک سالمند فکر کنی
📸عکس از مجله زن روز
آقای مهندس زن ایدهآل شما کیست ؟!
#روز_زن_مبارک
@EveDaughters
مجبوری مانند یک کدبانو رفتار کنی،
همانند یک مرد کار کنی،
شبیه یک دختر جوان به نظر برسی
و مثل یک سالمند فکر کنی
📸عکس از مجله زن روز
آقای مهندس زن ایدهآل شما کیست ؟!
#روز_زن_مبارک
@EveDaughters
خودکشی ناموفق دختری که از ۱۰ تا ۱۷ سالگی در معرض تعرض پدر بود
روزنامه اعتماد نوشت:
🔹چند هفته پیش دختری نوجوان در یکی از مناطق شمال تهران اقدام به خودکشی میکند، اما با رساندن بهموقع او به بیمارستان، این دختر نوجوان از مرگ نجات پیدا میکند.
یک منبع آگاه در مورد جزییات این خبر به «اعتماد» میگوید:
🔹«این دختر نوجوان که با قرص برنج اقدام به خودکشی کرده بود توسط آمبولانس به یکی از بیمارستانهای تهران منتقل میشود. البته قرص برنجی که این نوجوان مصرف کرده از نوع تقلبی بوده و همین موضوع نیز باعث نجات او میشود، چون قرص برنج بلافاصله پس از مصرف منجر به مرگ میشود.
او در ادامه درباره علت اقدام به خودکشی این دختر نوجوان میگوید:
🔹«وقتی پزشکان علت خودکشی این دختر نوجوان را از او جویا میشوند، این دختر پاسخ میدهد که از سن ۱۰ سالگی توسط پدرش مورد آزار و اذیت جنسی واقع شده و حالا به همین خاطر اقدام به خودکشی کرده است، اما هنگامی که پزشکان با پدر این دختر نوجوان صحبت میکنند پدر جواب قانعکنندهای در مورد آزار و اذیتهایش به پزشکان ارایه نمیدهد./خبرفوری
@EveDaughters
روزنامه اعتماد نوشت:
🔹چند هفته پیش دختری نوجوان در یکی از مناطق شمال تهران اقدام به خودکشی میکند، اما با رساندن بهموقع او به بیمارستان، این دختر نوجوان از مرگ نجات پیدا میکند.
یک منبع آگاه در مورد جزییات این خبر به «اعتماد» میگوید:
🔹«این دختر نوجوان که با قرص برنج اقدام به خودکشی کرده بود توسط آمبولانس به یکی از بیمارستانهای تهران منتقل میشود. البته قرص برنجی که این نوجوان مصرف کرده از نوع تقلبی بوده و همین موضوع نیز باعث نجات او میشود، چون قرص برنج بلافاصله پس از مصرف منجر به مرگ میشود.
او در ادامه درباره علت اقدام به خودکشی این دختر نوجوان میگوید:
🔹«وقتی پزشکان علت خودکشی این دختر نوجوان را از او جویا میشوند، این دختر پاسخ میدهد که از سن ۱۰ سالگی توسط پدرش مورد آزار و اذیت جنسی واقع شده و حالا به همین خاطر اقدام به خودکشی کرده است، اما هنگامی که پزشکان با پدر این دختر نوجوان صحبت میکنند پدر جواب قانعکنندهای در مورد آزار و اذیتهایش به پزشکان ارایه نمیدهد./خبرفوری
@EveDaughters
دختر خانه پدر که بودم خیال میکردم آدم وقتی ازدواج کند دیگر نه دلش هرز میچرخد و نه فکرش.
خیال میکردم از همه زنان و مردان عالم، همان همسر آدم کفایت میکند، هم به تن و هم به جان.
فکر میکردم باید هیچ چیزی مخفی نباشد، هیچ چیزی پنهان نباشد و اینجور است که بعدش به خودت میآیی میبینی جانت بند میشود به همسرت.
خیال میکردم مامان چطور کل تابستان من را برمیداشت و میبرد ساری خانه مادرش؟ چطور دلش برای بابا و تنها ماندنش پر نمیزد؟ چطور دلنگران خورد و خوراکش نمیشد وقتی تنها و خسته به خانه برمیگشت و حتی جمعهها هم میرفت کارخانه؟ چطور میرفتیم و مامان آنقدر آنجا میماند تا بابا بیاید دنبالمان آنهم وقتی فقط سه چهار روز مانده بود به شروع مدرسهها؟
فکر میکردم من اگر ازدواج کنم یک لحظه از کنار شوهرم جم نمیخورم. یک جوری که بهشت هم بدون مردَم زهرمارم شود. فکر میکردم ازدواج، درست همین است. باهم، تا زمانی که مرگ ما را از هم جدا کند.
با محبی که ازدواج کردم همان نقشه ذهنی خودم را رفتم. حرفی نبود که توی دلم باشد و به گوش محبی نگفته باشم. نه پول و حساب و پسانداز جدا داشتم، نه طلب مسافرت و سیاحت و زیارت تکی و زنانه میکردم، نه آب بی او از گلویم پایین میرفت نه میشد جایی چرتکی بزنم به دل خوش و از جای خواب محبی خاطرجمع نباشم.
اما به سال نکشید که فهمیدم غلط کردهام. از اولش غلط کردهام که خیال کردم ازدواج یعنی بدهبستان عشق دو تا روح که این میان نانی هم دوپاره میشود و پتویی، پشت و پهلوی دو تا تن را تنگ هم میپوشاند و هرکدام قبل از هرچیزی میشود غمخوار آن دیگری؛
چون چیزی نگذشت که دیدم توی خانه خودم از چیزی که در خانه پدرم بودم تنهاترم.
لابد قرار نیست همیشه یک حلقه و وعده گرفتن قوم و خویش و یک پیرهن پفدار توری سفید آدم را از غار تنهایی و انزوایش بکشد بیرون و آفتاب و درخت و رود را نشان آدم بدهد.
گاهی ازدواج میشود دست قوی و کاربلد یک بنای کهنهکار که در غار را گِل میگیرد و ماله میکشد که تا ابد توی تاریکی تنهاییات بمانی و بپوسی و صدایت هم درنیاید./زن امروزی
#الهام_فلاح
@EveDaughters
خیال میکردم از همه زنان و مردان عالم، همان همسر آدم کفایت میکند، هم به تن و هم به جان.
فکر میکردم باید هیچ چیزی مخفی نباشد، هیچ چیزی پنهان نباشد و اینجور است که بعدش به خودت میآیی میبینی جانت بند میشود به همسرت.
خیال میکردم مامان چطور کل تابستان من را برمیداشت و میبرد ساری خانه مادرش؟ چطور دلش برای بابا و تنها ماندنش پر نمیزد؟ چطور دلنگران خورد و خوراکش نمیشد وقتی تنها و خسته به خانه برمیگشت و حتی جمعهها هم میرفت کارخانه؟ چطور میرفتیم و مامان آنقدر آنجا میماند تا بابا بیاید دنبالمان آنهم وقتی فقط سه چهار روز مانده بود به شروع مدرسهها؟
فکر میکردم من اگر ازدواج کنم یک لحظه از کنار شوهرم جم نمیخورم. یک جوری که بهشت هم بدون مردَم زهرمارم شود. فکر میکردم ازدواج، درست همین است. باهم، تا زمانی که مرگ ما را از هم جدا کند.
با محبی که ازدواج کردم همان نقشه ذهنی خودم را رفتم. حرفی نبود که توی دلم باشد و به گوش محبی نگفته باشم. نه پول و حساب و پسانداز جدا داشتم، نه طلب مسافرت و سیاحت و زیارت تکی و زنانه میکردم، نه آب بی او از گلویم پایین میرفت نه میشد جایی چرتکی بزنم به دل خوش و از جای خواب محبی خاطرجمع نباشم.
اما به سال نکشید که فهمیدم غلط کردهام. از اولش غلط کردهام که خیال کردم ازدواج یعنی بدهبستان عشق دو تا روح که این میان نانی هم دوپاره میشود و پتویی، پشت و پهلوی دو تا تن را تنگ هم میپوشاند و هرکدام قبل از هرچیزی میشود غمخوار آن دیگری؛
چون چیزی نگذشت که دیدم توی خانه خودم از چیزی که در خانه پدرم بودم تنهاترم.
لابد قرار نیست همیشه یک حلقه و وعده گرفتن قوم و خویش و یک پیرهن پفدار توری سفید آدم را از غار تنهایی و انزوایش بکشد بیرون و آفتاب و درخت و رود را نشان آدم بدهد.
گاهی ازدواج میشود دست قوی و کاربلد یک بنای کهنهکار که در غار را گِل میگیرد و ماله میکشد که تا ابد توی تاریکی تنهاییات بمانی و بپوسی و صدایت هم درنیاید./زن امروزی
#الهام_فلاح
@EveDaughters
همکاری «جفری اپستین»، قاچاقچی دختران کم سن و سال با موساد برملا شد
🔹طبق اسناد جدید منتشره، جفری اپستین، سازمان دهنده قاچاق و #استثمارجنسی دختران کم سن و سال با سازمان اطلاعاتی اسرائیل، موساد همکاری میکرده است.
🔹این همکاری به زمانی بر می گردد که #ایهودباراک، نخست وزیر اسبق اسرائیل، رئیس موساد بود و با اپستین رابطه دوستانه داشت.
🔹«آری بن مناشه» مامور سابق موساد در مصاحبه با راشاتودی از دوستی نزدیک میان این دو نام برده که باعث ایجاد سو ظن در مورد آگاهی باراک از فعالیتهای غیرقانونی اپستین میشود.
🔹موضوع زمانی پیچیدهتر میشود که گفته میشود خانم گیلین ماکسول، شریک جرم اپستین برای موساد کار میکرده و اپستین از طریق دخترماکسول به موساد معرفی میشود.
🔹طبق اسناد منتشر شده ایهود باراک و اپستین حداقل ۳۶ بار با هم ملاقات کرده و این درست زمانی است که دختران کم سن و سال وارد جزیره اپستین شدهاند.
🔹انگیزه این تعاملات ایجاد شبکهای از دختران بود که به نفع اسرائیل #جاسوسی کرده و از سیاستمداران آمریکایی اطلاعات لازم را به سرقت ببرند.
🔹افرادی در این بین شناسایی شدهاند که به اپستین در فریب دختران زیر سن قانونی کمک کردهاند و در این میان دختر غول رسانهای انگلیسی رابرت ماکسول است که این داستان را پیچیدهتر کرده است.
🔹در پرونده اپستین #بیل_کلینتون رئیس جمهور اسبق آمریکا نیز درگیر بوده و در یکی از موارد متهم است که مجله vanity Fair را تحت فشار قرار داده تا از انتشار مقاله افشاگرانه علیه شبکه فحشای اپستین خودداری کند.
🔹پس از افشای اسامی جدید، افکار عمومی به شدت دنبال پاسخ به سوالات جدید بوده و ابعاد گستردهتری از رابطه افراد مشهور و سیاستمدار و سازمانهای اطلاعاتی با اپستین را برملا میکند./خبرفوری
پ.ن: تماشای #فیلم فوق العاده ندای آزادی (sound of freedom) را که بر اساس داستانی حقیقی ساخته شده و مشابه اخبار برملا شده این روزهای #پدوفیل های گردن کلفت است را پیشنهاد میکنم.
اگرچه اینبار قضیه پیچیده تر شده و گویا مقامات سیاسی پدوفیل خودشان هم قربانی این صنعت کثیف بچه بازی، آنهم از نوع دختربچه های #پرستو و...شده اند و اسناد آن افشا شده است.
@EveDaughters
🔹طبق اسناد جدید منتشره، جفری اپستین، سازمان دهنده قاچاق و #استثمارجنسی دختران کم سن و سال با سازمان اطلاعاتی اسرائیل، موساد همکاری میکرده است.
🔹این همکاری به زمانی بر می گردد که #ایهودباراک، نخست وزیر اسبق اسرائیل، رئیس موساد بود و با اپستین رابطه دوستانه داشت.
🔹«آری بن مناشه» مامور سابق موساد در مصاحبه با راشاتودی از دوستی نزدیک میان این دو نام برده که باعث ایجاد سو ظن در مورد آگاهی باراک از فعالیتهای غیرقانونی اپستین میشود.
🔹موضوع زمانی پیچیدهتر میشود که گفته میشود خانم گیلین ماکسول، شریک جرم اپستین برای موساد کار میکرده و اپستین از طریق دخترماکسول به موساد معرفی میشود.
🔹طبق اسناد منتشر شده ایهود باراک و اپستین حداقل ۳۶ بار با هم ملاقات کرده و این درست زمانی است که دختران کم سن و سال وارد جزیره اپستین شدهاند.
🔹انگیزه این تعاملات ایجاد شبکهای از دختران بود که به نفع اسرائیل #جاسوسی کرده و از سیاستمداران آمریکایی اطلاعات لازم را به سرقت ببرند.
🔹افرادی در این بین شناسایی شدهاند که به اپستین در فریب دختران زیر سن قانونی کمک کردهاند و در این میان دختر غول رسانهای انگلیسی رابرت ماکسول است که این داستان را پیچیدهتر کرده است.
🔹در پرونده اپستین #بیل_کلینتون رئیس جمهور اسبق آمریکا نیز درگیر بوده و در یکی از موارد متهم است که مجله vanity Fair را تحت فشار قرار داده تا از انتشار مقاله افشاگرانه علیه شبکه فحشای اپستین خودداری کند.
🔹پس از افشای اسامی جدید، افکار عمومی به شدت دنبال پاسخ به سوالات جدید بوده و ابعاد گستردهتری از رابطه افراد مشهور و سیاستمدار و سازمانهای اطلاعاتی با اپستین را برملا میکند./خبرفوری
پ.ن: تماشای #فیلم فوق العاده ندای آزادی (sound of freedom) را که بر اساس داستانی حقیقی ساخته شده و مشابه اخبار برملا شده این روزهای #پدوفیل های گردن کلفت است را پیشنهاد میکنم.
اگرچه اینبار قضیه پیچیده تر شده و گویا مقامات سیاسی پدوفیل خودشان هم قربانی این صنعت کثیف بچه بازی، آنهم از نوع دختربچه های #پرستو و...شده اند و اسناد آن افشا شده است.
@EveDaughters
مردان ایرانی در چندسالگی پدر میشوند؟
🔹گزارشهای مرکز رصد جمعیت کشور نشان میدهد: در ۴ ماهه اول سال ۱۴۰۲ میانگین سن مادران در اولین فرزندآوری ۲۷.۳ سال بوده است این در حالی است که پدرها در سنین 32.1 اولین تجربه پدر بودن را حس می کنند./فارس
@EveDayghters
🔹گزارشهای مرکز رصد جمعیت کشور نشان میدهد: در ۴ ماهه اول سال ۱۴۰۲ میانگین سن مادران در اولین فرزندآوری ۲۷.۳ سال بوده است این در حالی است که پدرها در سنین 32.1 اولین تجربه پدر بودن را حس می کنند./فارس
@EveDayghters
زنان در حلقه مردان
نقد #فیلم شاعری(poetry)
زن علیرغم انزجار و نفرتش از قوانین مردان گروه به ناچار از قانون مردانه دیگری تبعیت کند. قانون پول در برابر بدن. بنابراین با پذیرش شرایط مشمئزکننده، صرفا برای جبران جای خالی دختر قربانی تجاوزِ پسران جمع، تن به تنانگی میدهد و...
در واقع همانطور که دختر جوان قربانی تجاوز، قادر به ادامه زندگی نبوده و دست به خودکشی میزند، مادربزرگ هم در حلقه پدران همین پسران طعم تلخ تجاوز را میچشد. تجاوزی که علت آن قانون همین پدران برای جبران خسارت پسرانشان است تا یکبار گزندی به جایگاه مردانهشان وارد نشود.
#صالحه_خدادادی
برای مطالعه کامل به لینک زیر در سایت انسان شناسی و فرهنگ رجوع کنید:
https://anthropologyandculture.com/%d8%b2%d9%86%d8%a7%d9%86-%d8%af%d8%b1-%d8%ad%d9%84%d9%82%db%80-
@EveDaughters
نقد #فیلم شاعری(poetry)
زن علیرغم انزجار و نفرتش از قوانین مردان گروه به ناچار از قانون مردانه دیگری تبعیت کند. قانون پول در برابر بدن. بنابراین با پذیرش شرایط مشمئزکننده، صرفا برای جبران جای خالی دختر قربانی تجاوزِ پسران جمع، تن به تنانگی میدهد و...
در واقع همانطور که دختر جوان قربانی تجاوز، قادر به ادامه زندگی نبوده و دست به خودکشی میزند، مادربزرگ هم در حلقه پدران همین پسران طعم تلخ تجاوز را میچشد. تجاوزی که علت آن قانون همین پدران برای جبران خسارت پسرانشان است تا یکبار گزندی به جایگاه مردانهشان وارد نشود.
#صالحه_خدادادی
برای مطالعه کامل به لینک زیر در سایت انسان شناسی و فرهنگ رجوع کنید:
https://anthropologyandculture.com/%d8%b2%d9%86%d8%a7%d9%86-%d8%af%d8%b1-%d8%ad%d9%84%d9%82%db%80-
@EveDaughters
دختر فرعون یا همسر فرعون؟
از خوانش مسیحی تا روایت قرآنی
دبیر نشست:
زهرا محققیان
سخنران:
محمد حقانیفضل
دوشنبه، 18 دیماه 402
ساعت: 13 تا 15
پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
پیوند ورود برخط(آنلاین) به نشست:
https://webinar.ihcs.ac.ir/b/ihc-zy7-raj-r7u
@ihcss
@EveDaughters
از خوانش مسیحی تا روایت قرآنی
دبیر نشست:
زهرا محققیان
سخنران:
محمد حقانیفضل
دوشنبه، 18 دیماه 402
ساعت: 13 تا 15
پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
پیوند ورود برخط(آنلاین) به نشست:
https://webinar.ihcs.ac.ir/b/ihc-zy7-raj-r7u
@ihcss
@EveDaughters