محمداردشیر خاموشی زندانی سیاسی، به دلیل نبود شرایط نگهداری در زندان، به یکی از آسایشگاههای معلولین شهرستان بجستان منتقل شده است و کماکان تحتالحفظ در این آسایشگاه و در بلاتکلیفی به سر میبرد.
محمد اردشیر خاموشی جوان دارای معلولیت شدید جسمی حرکتی، اهل و ساکن روستاهای باخرز در تربتجام واقع در خراسان رضوی بود او سوم خردادماه سال جاری، پس از گذاشتن استوری برای مرگ ابراهیم رئیسی، احضار و بازداشت شد و متعاقب آن تحتالحفظ به آسایشگاه منتقل شده است.
صدای زندانیان باشیم کسانی که صدایی به جز جامعه ایران ندارند
#محمد_اردشیر_خاموشی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
محمد اردشیر خاموشی جوان دارای معلولیت شدید جسمی حرکتی، اهل و ساکن روستاهای باخرز در تربتجام واقع در خراسان رضوی بود او سوم خردادماه سال جاری، پس از گذاشتن استوری برای مرگ ابراهیم رئیسی، احضار و بازداشت شد و متعاقب آن تحتالحفظ به آسایشگاه منتقل شده است.
صدای زندانیان باشیم کسانی که صدایی به جز جامعه ایران ندارند
#محمد_اردشیر_خاموشی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
امروز زادروز جاویدنام محمد حسنزاده است.
او که روز ۲۵ آبان ماه او در آخربن استوری اینستاگرامش نوشت: «شاید امروز روز آخر زندگیم باشد برای خوشبختی ملت» و «ما سرانجام شبی با بدنهای بە خون غلطیدە دست در دست خدا بر مزار نجس و نحس شما میرقصیم...»
عصر روز ۲۵ آبان ماه به خیابان رفت و در چهار راه شهرداری بوکان کشته شد.
امروز هم برخی منابع خبر دادهاند که پدر و خواهرش توسط نیروهای حکومتی بازداشت شدهاند.
محمد حسنزاده، از دنبال کنندههای صفحه توانا بود. او و شهریار محمدی رفیق صمیمی بودند. داستان رفاقت آنها را لابد شنیدهاید. شهریار پس از نجات پیکر محمد حسنزاده، از دست ماموران امنیتی، بالای سر او نشست، تا زمان خاکسپاری برسد.
محمد حسنزاده از هنگامی که خبر قتل مهسا امینی را شنید، آرام و قرار نداشت. نمیتوانست این ظلم آشکار را بپذیرد و سکوت پیشه کند. با آنکه همه چیز داشت، خانه، زندگی خوب، پدر و مادر و خواهر، نامزد و عشق زمینی که قرار بود با او ازدواج کند و زندگی تشکیل دهد. اما همه را رها کرد.
محمد با نحوه حضورش به همه درس استقامت، شرافت و شجاعت داد.
از اولین روز در اعتراضات شرکت کرد و دوستانش را هم تشویق بە حضور در اعتراضات میکرد.
به گفته دوستانش، محمد میگفت «باخودم فکر میکنم اگە این بیوجدانها با دو تا خواهران خودم چنین کاری میکردند...، مهسا هم جای خواهر خودم بود.»
شب ۲۹ شهریور ۳ گلولە پینت بال بە کمر و ساق پا و رانش خورد. اما او دست بردار نبود. شب ۳۰ شهریور دوبارە بە اعتراضات رفت و در دفاع مشروع مقابل ماموران، سرو گردن و دستش آتش گرفت. ماموران از فرصت استفادە کردند و با اسلحه ساچمهای به صورت او شلیک کردند که یکی از ساچمهها به چشم چپ او اصابت کرد و آسیب جدی زد.
روز بعد خانواده او را به بیمارستان نیکوکاری تبریز بردند و تحت درمان قرار گرفت. اما به دلیل جو امنیتی او را تهران منتقل بردند.
حدود سه هفته در تهران چند عمل جراحی روی چشمش انجام میشود. بینایی به چشمش باز نمیگردد، اما محمد حسنزاده با همان وضعیت باز به خیابان میرفت و در اعتراضات شرکت میکرد. به دوستانت میگفت «حتی اگر دوچشمم را از دست دادم دست مرا بگیرید و ببرید.»
محمد که برای شرکت در مراسم چهلم مهسا امینی به سقز رفته بود، در آبان ماه برای یکی از عملها دوباره به تهران برگشت، اما عمل او به تاریخ دیگری موکول شد.
فراخوان ۲۴ تا ۲۶ آبان بود که محمد آن را استوری کرده بود و خود را به بوکان شهر زادگاهش رساند و در روز ۲۵ آبان ماه جانش را از دست داد.
#محمد_حسن_زاده #بوکان #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
او که روز ۲۵ آبان ماه او در آخربن استوری اینستاگرامش نوشت: «شاید امروز روز آخر زندگیم باشد برای خوشبختی ملت» و «ما سرانجام شبی با بدنهای بە خون غلطیدە دست در دست خدا بر مزار نجس و نحس شما میرقصیم...»
عصر روز ۲۵ آبان ماه به خیابان رفت و در چهار راه شهرداری بوکان کشته شد.
امروز هم برخی منابع خبر دادهاند که پدر و خواهرش توسط نیروهای حکومتی بازداشت شدهاند.
محمد حسنزاده، از دنبال کنندههای صفحه توانا بود. او و شهریار محمدی رفیق صمیمی بودند. داستان رفاقت آنها را لابد شنیدهاید. شهریار پس از نجات پیکر محمد حسنزاده، از دست ماموران امنیتی، بالای سر او نشست، تا زمان خاکسپاری برسد.
محمد حسنزاده از هنگامی که خبر قتل مهسا امینی را شنید، آرام و قرار نداشت. نمیتوانست این ظلم آشکار را بپذیرد و سکوت پیشه کند. با آنکه همه چیز داشت، خانه، زندگی خوب، پدر و مادر و خواهر، نامزد و عشق زمینی که قرار بود با او ازدواج کند و زندگی تشکیل دهد. اما همه را رها کرد.
محمد با نحوه حضورش به همه درس استقامت، شرافت و شجاعت داد.
از اولین روز در اعتراضات شرکت کرد و دوستانش را هم تشویق بە حضور در اعتراضات میکرد.
به گفته دوستانش، محمد میگفت «باخودم فکر میکنم اگە این بیوجدانها با دو تا خواهران خودم چنین کاری میکردند...، مهسا هم جای خواهر خودم بود.»
شب ۲۹ شهریور ۳ گلولە پینت بال بە کمر و ساق پا و رانش خورد. اما او دست بردار نبود. شب ۳۰ شهریور دوبارە بە اعتراضات رفت و در دفاع مشروع مقابل ماموران، سرو گردن و دستش آتش گرفت. ماموران از فرصت استفادە کردند و با اسلحه ساچمهای به صورت او شلیک کردند که یکی از ساچمهها به چشم چپ او اصابت کرد و آسیب جدی زد.
روز بعد خانواده او را به بیمارستان نیکوکاری تبریز بردند و تحت درمان قرار گرفت. اما به دلیل جو امنیتی او را تهران منتقل بردند.
حدود سه هفته در تهران چند عمل جراحی روی چشمش انجام میشود. بینایی به چشمش باز نمیگردد، اما محمد حسنزاده با همان وضعیت باز به خیابان میرفت و در اعتراضات شرکت میکرد. به دوستانت میگفت «حتی اگر دوچشمم را از دست دادم دست مرا بگیرید و ببرید.»
محمد که برای شرکت در مراسم چهلم مهسا امینی به سقز رفته بود، در آبان ماه برای یکی از عملها دوباره به تهران برگشت، اما عمل او به تاریخ دیگری موکول شد.
فراخوان ۲۴ تا ۲۶ آبان بود که محمد آن را استوری کرده بود و خود را به بوکان شهر زادگاهش رساند و در روز ۲۵ آبان ماه جانش را از دست داد.
#محمد_حسن_زاده #بوکان #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این ویدیو از سخنان احمد حسنزاده، پدر جاویدنام محمد حسنزاده، در روز خاکسپاری فرزند برومندش است. میلاد محمدی، برادر شهریار، پشت احمد حسنزاده ایستاده است. در روزهای پر شور خیزش انقلابی ۱۴۰۱، که اتحاد و همبستگی مردم حکومت را کلافه کرده بود.
امروز خبر رسید که خواهر و پدر محمد را بازداشت کردند و مادرش هم راهی بیمارستان شده است.
سیما مرادبیگی از مصدومان انقلاب مهسا در شهر بوکان، ضمن بازنشر این ویدیو، نوشت:
«پدری که در روز خاکسپاری تنها پسرش، شد نماد مقاومت و ایستادگی
معلوم است که ج.ا هراس دارد
سراسیمهست از شجاعت و شرافت شما
امروز قاتلین پسرش به خانهاش حمله کردند
پدر و دختر را بعد از ضرب و شتم شدید با خود به مکانی نامعلوم منتقل کردند و مادر راهی بیمارستان شد.»
#محمد_حسن_زاده #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
امروز خبر رسید که خواهر و پدر محمد را بازداشت کردند و مادرش هم راهی بیمارستان شده است.
سیما مرادبیگی از مصدومان انقلاب مهسا در شهر بوکان، ضمن بازنشر این ویدیو، نوشت:
«پدری که در روز خاکسپاری تنها پسرش، شد نماد مقاومت و ایستادگی
معلوم است که ج.ا هراس دارد
سراسیمهست از شجاعت و شرافت شما
امروز قاتلین پسرش به خانهاش حمله کردند
پدر و دختر را بعد از ضرب و شتم شدید با خود به مکانی نامعلوم منتقل کردند و مادر راهی بیمارستان شد.»
#محمد_حسن_زاده #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
محمد نوریزاد، فعال مدنی زندانی، به ۵ سال حبس محکوم شده است.
این پرونده اخیرا در دوران حبس علیه وی گشوده شده است.
روز یکشنبه ۳۱ تیرماه جلسه دادرسی به اتهامات آقای نوریزاد به صورت ویدیو کنفرانس و غیابی برگزار شد. بدون آنکه این زندانی فرصت دفاع از اتهامات مطروحه علیه خود را داشته باشد، به تحمل پنج سال حبس دیگر محکوم شده است.
پیشتر محمد نوریزاد در پیامی از درون زندان اوین گفته بود:
«مردم ما هیولای جمهوریاسلامی را به خود واگذارند، و صندوقهای رأی را بر کله ی همین اهریمن و هیولای سرطانی بکوبند»
کنشگران مدنی، باید بتوانند آزادانه موارد نقض حقوقبشر را مستند کنند و به اطلاع جامعه مدنی و حتی نهادهای بینالمللی برسانند.
اما آیا در ایرانِ تحت حاکمیت جمهوری اسلامی، چنین چیزی امکان دارد؟ هر فردی که نوشت یا سخن گفت توسط جمهوری اسلامی به زندان افکنده شده است.
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#محمد_نوریزاد
@Tavaana_TavaanaTech
این پرونده اخیرا در دوران حبس علیه وی گشوده شده است.
روز یکشنبه ۳۱ تیرماه جلسه دادرسی به اتهامات آقای نوریزاد به صورت ویدیو کنفرانس و غیابی برگزار شد. بدون آنکه این زندانی فرصت دفاع از اتهامات مطروحه علیه خود را داشته باشد، به تحمل پنج سال حبس دیگر محکوم شده است.
پیشتر محمد نوریزاد در پیامی از درون زندان اوین گفته بود:
«مردم ما هیولای جمهوریاسلامی را به خود واگذارند، و صندوقهای رأی را بر کله ی همین اهریمن و هیولای سرطانی بکوبند»
کنشگران مدنی، باید بتوانند آزادانه موارد نقض حقوقبشر را مستند کنند و به اطلاع جامعه مدنی و حتی نهادهای بینالمللی برسانند.
اما آیا در ایرانِ تحت حاکمیت جمهوری اسلامی، چنین چیزی امکان دارد؟ هر فردی که نوشت یا سخن گفت توسط جمهوری اسلامی به زندان افکنده شده است.
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#محمد_نوریزاد
@Tavaana_TavaanaTech
محرومیت از درمان ۱۳ زندانی سنیمذهب در زندان شیبان اهواز
#علی_رضا_فریسات
#وسام_مزرعه
#یوسف_ساعدی
#قاسم_بروایه
#محمد_الحایی
#حسن_نعامی
#علی_کعبی
#محمد_باوی
#توفیق_بالدی
#علی_سویدی
#حافظ_سلامات
#عادل_بدوی
#عباس_سواعدی
زندانیان سنیمذهب محبوس در بند ۸ زندان شیبان اهواز، علیرغم حال نامساعد جسمانی از رسیدگی پزشکی مناسب محروم ماندهاند.
به گزارش «هرانا» این زندانیان مشکلات جسمانی متعددی از جمله بیماریهای قلبی، دیابت، دیسک کمر، زانو درد، تومور در نواحی سر، شکم و سینه رنج میبرند؛ با این وجود از رسیدگی مناسب پزشکی و اعزام به مراکز درمانی خارج از زندان محروم بودهاند.
علیرضا فریسات، نیازمند عمل جراحی رباط پا است.
محمد الحایی، توفیق بالدی، قاسم بروایه، عباس سواعدی و یوسف ساعدی هم از مشکلات دیسک کمر و زانو درد رنج میبرند.
وسام مزرعه غده بدخیم در ناحیه سر دارد. او نیازمند رسیدگی فوری و درمان است تا از تبعات جبرانناپذیر این بیماری جلوگیری شود.
علی کعبی یک تومور بدخیم در ناحیه بالای سینه دارد.
محمد باوی توموری در شکم دارد.
حافظ سلامات مشکلات قلبی دارد و کماکان از رسیدگی پزشکی محروم مانده است.
حسن نعامی چندی پیش سکته خفیف مغزی کرد، اکنون بهدرستی قادر به راه رفتن نیست و در انجام کارهای روزمره خود دچار مشکل شده است.
عادل بدوی، دیگر زندانی سنیمذهب محبوس در بند هشتم این زندان با شکستگی دست مواجه بوده و نیازمند عمل جراحی است.
علی سویدی نیز از مشکلات دیابت و چربی خون رنج میبرد.
به گفته یک منبع مطلع: «بهداری زندان تنها اقدام به رسیدگیهای اولیه و جزئی کرده و مقامات امنیتی و دادستان با اعزام این زندانیان به مراکز درمانی خارج از زندان مخالفت میکند.»
این زندانیان مشکلاتی دارند که رنج تحمل حبس را برای این زندانیان دوچندان کرده است.
صدای زندانیان گمنام باشیم محرومیت از حق درمان شکنجهای غیرانسانی ست در حق زندانیان.
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
@Tavaana_TavaanaTech
#علی_رضا_فریسات
#وسام_مزرعه
#یوسف_ساعدی
#قاسم_بروایه
#محمد_الحایی
#حسن_نعامی
#علی_کعبی
#محمد_باوی
#توفیق_بالدی
#علی_سویدی
#حافظ_سلامات
#عادل_بدوی
#عباس_سواعدی
زندانیان سنیمذهب محبوس در بند ۸ زندان شیبان اهواز، علیرغم حال نامساعد جسمانی از رسیدگی پزشکی مناسب محروم ماندهاند.
به گزارش «هرانا» این زندانیان مشکلات جسمانی متعددی از جمله بیماریهای قلبی، دیابت، دیسک کمر، زانو درد، تومور در نواحی سر، شکم و سینه رنج میبرند؛ با این وجود از رسیدگی مناسب پزشکی و اعزام به مراکز درمانی خارج از زندان محروم بودهاند.
علیرضا فریسات، نیازمند عمل جراحی رباط پا است.
محمد الحایی، توفیق بالدی، قاسم بروایه، عباس سواعدی و یوسف ساعدی هم از مشکلات دیسک کمر و زانو درد رنج میبرند.
وسام مزرعه غده بدخیم در ناحیه سر دارد. او نیازمند رسیدگی فوری و درمان است تا از تبعات جبرانناپذیر این بیماری جلوگیری شود.
علی کعبی یک تومور بدخیم در ناحیه بالای سینه دارد.
محمد باوی توموری در شکم دارد.
حافظ سلامات مشکلات قلبی دارد و کماکان از رسیدگی پزشکی محروم مانده است.
حسن نعامی چندی پیش سکته خفیف مغزی کرد، اکنون بهدرستی قادر به راه رفتن نیست و در انجام کارهای روزمره خود دچار مشکل شده است.
عادل بدوی، دیگر زندانی سنیمذهب محبوس در بند هشتم این زندان با شکستگی دست مواجه بوده و نیازمند عمل جراحی است.
علی سویدی نیز از مشکلات دیابت و چربی خون رنج میبرد.
به گفته یک منبع مطلع: «بهداری زندان تنها اقدام به رسیدگیهای اولیه و جزئی کرده و مقامات امنیتی و دادستان با اعزام این زندانیان به مراکز درمانی خارج از زندان مخالفت میکند.»
این زندانیان مشکلاتی دارند که رنج تحمل حبس را برای این زندانیان دوچندان کرده است.
صدای زندانیان گمنام باشیم محرومیت از حق درمان شکنجهای غیرانسانی ست در حق زندانیان.
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
@Tavaana_TavaanaTech
سال پیش خانواده داغدارش در صفحه اینستاگرام یادبود او نوشته بودند:
«چه تولد غمگینی ست وقتی باید با نبودنت جشن به دنیا آمدنت را برپا کنیم.
خاطراتی از دیروزهامان، برای نبودنت، همراه ترانههای خیس و بارانخورده چشمهایمان تنها هدیههای کوچکیست در فراق نبودنت تا بدانی هنوز هم به یادت هستیم.»
صفحهای که از سال گذشته تا کنون پست تازهای نداشته است.
محمد داستانخواه، متولد بیستم مرداد ۱۳۸۳ بود، او ۲۵ آبان سال ۹۸ درحالی که از مدرسه به خانه بازمیگشت، در شهرک صدرای شیراز با شلیک گلوله به قلبش توسط نیروهای حکومتی کشته شد. محمد تنها ۱۵سال داشت. او امروز تازه ۲۰ ساله میشد. خانوادهاش اما از پنج سال پیش تا کنون فقط تصور میکنند که اگر محمد زنده بود، حالا چه شکلی شده بود؟ سبیل در میآورد، سبیلش پر پشت بود یا نه؟ قدش چقدر شده بود؟ شاید حالا دانشجو شده بود و ...
#محمد_داستانخواه #آبان۹۸ #آبان_ادامه_دارد
#آبان_خونین #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«چه تولد غمگینی ست وقتی باید با نبودنت جشن به دنیا آمدنت را برپا کنیم.
خاطراتی از دیروزهامان، برای نبودنت، همراه ترانههای خیس و بارانخورده چشمهایمان تنها هدیههای کوچکیست در فراق نبودنت تا بدانی هنوز هم به یادت هستیم.»
صفحهای که از سال گذشته تا کنون پست تازهای نداشته است.
محمد داستانخواه، متولد بیستم مرداد ۱۳۸۳ بود، او ۲۵ آبان سال ۹۸ درحالی که از مدرسه به خانه بازمیگشت، در شهرک صدرای شیراز با شلیک گلوله به قلبش توسط نیروهای حکومتی کشته شد. محمد تنها ۱۵سال داشت. او امروز تازه ۲۰ ساله میشد. خانوادهاش اما از پنج سال پیش تا کنون فقط تصور میکنند که اگر محمد زنده بود، حالا چه شکلی شده بود؟ سبیل در میآورد، سبیلش پر پشت بود یا نه؟ قدش چقدر شده بود؟ شاید حالا دانشجو شده بود و ...
#محمد_داستانخواه #آبان۹۸ #آبان_ادامه_دارد
#آبان_خونین #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
منوچهر فلاح، زندانی سیاسی محبوس در زندان لاکان رشت، از اول مرداد ماه ۱۴۰۳ در اعتصاب غذا به سر میبرد. پنج تن از زندانیان سیاسی زندان لاکان رشت در بیانیهای اعلام کردهاند که در همراهی با او، آنها هم دست به اعتصاب غذا میزنند.
متن این بیانیه به شرح زیر است:
« مردم شریف و آزادیخواه ایران
اعتصاب غذا برای زندانی، واپسین راهکار رهایی از ستمی هست که بر وی میرود. زيرا به خطر انداختن كالبدجسمى، گاه او را با آسیبهای جسمى و روحى جبرانناپذیری روبرو میكند.
پرسش اینجاست:
ژرفای این ستم تا کجاست كه یک زندانی از مهمترین داشتهاش دست میشوید؟
منوچهر فلاح، از تاریخ ۱ مرداد ۱۴۰۳ دست به اعتصاب غذا زده تا از پانزده ماه بلاتکلیفی دردناک رهایی یابد.
در این مدت شاهد نگرانی هر روزه منوچهر فلاح نسبت به دختر نوجوانش كه غير از پدرش كسى را ندارد، بودهایم. او همچنين دلنگران فشارها و تهدیدهای پیوسته قضایی بر خانوادهاش ( داماد و تنها خواهرش ) است.
دلسوزی و مهربانی منوچهر، اين كارگر زحمتكش، زبانزد همبندیهای او دربند سیاسی زندان لاکان رشت است؛ گوهر گرانبهایی که شایسته واژه انسانیت و تندیسی آشکار از مهرورزی میباشد.
درگذشت پدر و مادر، ۱۵ ماه بودن در زندان بدون ملاقات، به همراه تنهایی کشندهای که عدم پیگیری پروندهاش را هم در بر میگیرد، بخش کوچکی از ناگفتههای منوچهر فلاح است.
لذا علیرغم اینکه تمام تلاش خود را بکار گرفتیم او را از ادامه اعتصاب غذا منصرف نمائیم، با توجه به بلاتکلیفی طولانی مدت و آگاه از حقانیت مطالباتش، ما گروهی از از زندانیان بند سیاسی زندان لاکان رشت نسبت به بی توجهی مسئولان، از تاریخ ۲۱ مردادماه ۱۴۰۳ با اعتصاب غذای ایشان همراهی خواهیم کرد.
۱- عیسی چولاندیم
۲- جمشید عزیزی
۳- هومن طاهری
۴- ساسان خانزاده
۵- محمد میری
مرداد ماه ۱۴۰۳، زندان لاکان رشت
#منوچهر_فلاح #زندان_لاکان_رشت #عیسی_چولاندیم #جمشید_عزیزی #هومن_طاهری #ساسان_خانزاده #محمد_میری #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
متن این بیانیه به شرح زیر است:
« مردم شریف و آزادیخواه ایران
اعتصاب غذا برای زندانی، واپسین راهکار رهایی از ستمی هست که بر وی میرود. زيرا به خطر انداختن كالبدجسمى، گاه او را با آسیبهای جسمى و روحى جبرانناپذیری روبرو میكند.
پرسش اینجاست:
ژرفای این ستم تا کجاست كه یک زندانی از مهمترین داشتهاش دست میشوید؟
منوچهر فلاح، از تاریخ ۱ مرداد ۱۴۰۳ دست به اعتصاب غذا زده تا از پانزده ماه بلاتکلیفی دردناک رهایی یابد.
در این مدت شاهد نگرانی هر روزه منوچهر فلاح نسبت به دختر نوجوانش كه غير از پدرش كسى را ندارد، بودهایم. او همچنين دلنگران فشارها و تهدیدهای پیوسته قضایی بر خانوادهاش ( داماد و تنها خواهرش ) است.
دلسوزی و مهربانی منوچهر، اين كارگر زحمتكش، زبانزد همبندیهای او دربند سیاسی زندان لاکان رشت است؛ گوهر گرانبهایی که شایسته واژه انسانیت و تندیسی آشکار از مهرورزی میباشد.
درگذشت پدر و مادر، ۱۵ ماه بودن در زندان بدون ملاقات، به همراه تنهایی کشندهای که عدم پیگیری پروندهاش را هم در بر میگیرد، بخش کوچکی از ناگفتههای منوچهر فلاح است.
لذا علیرغم اینکه تمام تلاش خود را بکار گرفتیم او را از ادامه اعتصاب غذا منصرف نمائیم، با توجه به بلاتکلیفی طولانی مدت و آگاه از حقانیت مطالباتش، ما گروهی از از زندانیان بند سیاسی زندان لاکان رشت نسبت به بی توجهی مسئولان، از تاریخ ۲۱ مردادماه ۱۴۰۳ با اعتصاب غذای ایشان همراهی خواهیم کرد.
۱- عیسی چولاندیم
۲- جمشید عزیزی
۳- هومن طاهری
۴- ساسان خانزاده
۵- محمد میری
مرداد ماه ۱۴۰۳، زندان لاکان رشت
#منوچهر_فلاح #زندان_لاکان_رشت #عیسی_چولاندیم #جمشید_عزیزی #هومن_طاهری #ساسان_خانزاده #محمد_میری #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
سوران، برادر جاویدنام برهان منصورنیا نوشت:
«پس از دو هفته بیخبری از #سولماز_حسنزاده روشن شده است که او در انفرادی زندان ارومیه است. زمانی به خانواده محل بازداشت سولماز را گفتهاند که حال دخترشان به دلیل اعتصاب غذا رو به وخیم شدن بوده است. خانواده تازه خبردار شدەاند که سولماز چهار روز است در اعتصاب غذاست.»
محمدحسنزاده از فعالان خبر انقلابی ۱۴۰۱ در شهر بوکان بود که یک بار در جریان مبارزات به چشمش ساچمه خورده و مصدوم شد، او اما باز به خیابان برگشت و در شهر بوکان در پی یک درگیری کشته شد.
روز ۲۵ آبان ماه او در آخربن استوری اینستاگرامش نوشت: «شاید امروز روز آخر زندگیم باشد برای خوشبختی ملت» و «ما سرانجام شبی با بدنهای بە خون غلطیدە دست در دست خدا بر مزار نجس و نحس شما میرقصیم...»
برخی منابع نوشتهاند که امروز پدر و مادر محمد در اداره اطلاعات بوکان بازجویی شدند.
#سولماز_حسن_زاده #محمد_حسن_زاده #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«پس از دو هفته بیخبری از #سولماز_حسنزاده روشن شده است که او در انفرادی زندان ارومیه است. زمانی به خانواده محل بازداشت سولماز را گفتهاند که حال دخترشان به دلیل اعتصاب غذا رو به وخیم شدن بوده است. خانواده تازه خبردار شدەاند که سولماز چهار روز است در اعتصاب غذاست.»
محمدحسنزاده از فعالان خبر انقلابی ۱۴۰۱ در شهر بوکان بود که یک بار در جریان مبارزات به چشمش ساچمه خورده و مصدوم شد، او اما باز به خیابان برگشت و در شهر بوکان در پی یک درگیری کشته شد.
روز ۲۵ آبان ماه او در آخربن استوری اینستاگرامش نوشت: «شاید امروز روز آخر زندگیم باشد برای خوشبختی ملت» و «ما سرانجام شبی با بدنهای بە خون غلطیدە دست در دست خدا بر مزار نجس و نحس شما میرقصیم...»
برخی منابع نوشتهاند که امروز پدر و مادر محمد در اداره اطلاعات بوکان بازجویی شدند.
#سولماز_حسن_زاده #محمد_حسن_زاده #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نمایش فیلم «دانه انجیر معابد» در میدان معروف پیاتزا گراندۀ شهر لوکارنو برای بیش از ۸ هزار نفر از تماشاگران این جشنواره
محمد رسولاف، کارگردان این فیلم گفت:
من در فیلمهای اولم با زبان استعاره کار میکردم، اما ناگهان به خودم گفتم که این به نوعی خودسانسوری است و تصمیم گرفتم به داستانهای صریح و بیپرده بپردازم.
او میافزاید که جنبش مردم ایران زنده است و منتظر زمان مناسب نسل جدید است تا در زمان مناسب قدرت استبدادی را غافلگیر کند.
لازم به ذکر است، شعبه ۲۹ دادگاه انقلاب اسلامی، محمد رسولاف را به تحمل هشت سال حبس (۵سال قابل اجرا)، شلاق، جزای نقدی و ضبط مال محکوم کرد. این حکم در شعبه ۳۶ دادگاه تجدیدنظر عینا تایید شد، صدور این حکم موجب شد این کارگردان از کشور خارج شود.
درباره محمد رسولاف
محمد رسولاف؛ دستنوشتههایی که نمیسوزند
https://tavaana.org/mohammad_rasoulof/
#دانه_انجیر_معابد
#محمد_رسول_اف #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
محمد رسولاف، کارگردان این فیلم گفت:
من در فیلمهای اولم با زبان استعاره کار میکردم، اما ناگهان به خودم گفتم که این به نوعی خودسانسوری است و تصمیم گرفتم به داستانهای صریح و بیپرده بپردازم.
او میافزاید که جنبش مردم ایران زنده است و منتظر زمان مناسب نسل جدید است تا در زمان مناسب قدرت استبدادی را غافلگیر کند.
لازم به ذکر است، شعبه ۲۹ دادگاه انقلاب اسلامی، محمد رسولاف را به تحمل هشت سال حبس (۵سال قابل اجرا)، شلاق، جزای نقدی و ضبط مال محکوم کرد. این حکم در شعبه ۳۶ دادگاه تجدیدنظر عینا تایید شد، صدور این حکم موجب شد این کارگردان از کشور خارج شود.
درباره محمد رسولاف
محمد رسولاف؛ دستنوشتههایی که نمیسوزند
https://tavaana.org/mohammad_rasoulof/
#دانه_انجیر_معابد
#محمد_رسول_اف #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
فیلم «دانۀ انجیر معابد» ساخته محمد رسولاف به عنوان نماینده آلمان وارد رقابتهای اسکار خواهد شد.
این فیلم که در داخل ایران ساخته شده توانسته بود جایزه ویژه هیئت داوران جشنواره کن را برای سینمای ایران به ارمغان بیاورد.
محمد رسولاف، هنگام اکران این فیلم گفته بود: «جنبش مردم ایران زنده است و منتظر زمان مناسب نسل جدید است تا در زمان مناسب قدرت استبدادی را غافلگیر کند.»
یادآور میشویم، شعبه ۲۹ دادگاه انقلاب اسلامی، محمد رسولاف را به تحمل هشت سال حبس (۵سال قابل اجرا)، شلاق، جزای نقدی و ضبط مال محکوم کرد. این حکم در شعبه ۳۶ دادگاه تجدیدنظر عینا تایید شد، صدور این حکم موجب شد این کارگردان از کشور خارج شود.
درباره محمد رسولاف
محمد رسولاف؛ دستنوشتههایی که نمیسوزند
https://tavaana.org/mohammad_rasoulof/
#دانه_انجیر_معابد
#محمد_رسول_اف #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
این فیلم که در داخل ایران ساخته شده توانسته بود جایزه ویژه هیئت داوران جشنواره کن را برای سینمای ایران به ارمغان بیاورد.
محمد رسولاف، هنگام اکران این فیلم گفته بود: «جنبش مردم ایران زنده است و منتظر زمان مناسب نسل جدید است تا در زمان مناسب قدرت استبدادی را غافلگیر کند.»
یادآور میشویم، شعبه ۲۹ دادگاه انقلاب اسلامی، محمد رسولاف را به تحمل هشت سال حبس (۵سال قابل اجرا)، شلاق، جزای نقدی و ضبط مال محکوم کرد. این حکم در شعبه ۳۶ دادگاه تجدیدنظر عینا تایید شد، صدور این حکم موجب شد این کارگردان از کشور خارج شود.
درباره محمد رسولاف
محمد رسولاف؛ دستنوشتههایی که نمیسوزند
https://tavaana.org/mohammad_rasoulof/
#دانه_انجیر_معابد
#محمد_رسول_اف #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
آقای محمد طهماسبی، ساکن ایذه، حدود یک هفته پیش درشهر ارومیه بازداشت شد و به زندان شیبان اهواز منتقل شد.
یکی از نزدیکان آقای طهماسبی، میگوید «محمد را در ارومیه بازداشت کردند و تا رسیدن به خوزستان به او کلی داروی خوابآور محلول در آب دادند، به طوری که وقتی به قرنطینه زندان شیبان وارد شد، نمیتوانست حتی بنشیند.»
او اضافه میکند «با آنکه نامه آزادی او آمده بود، اما او را ناگهان از قرنطینه خارج کرده و به مکانی نامعلوم (احتمالا اداره اطلاعات استان خوزستان) بردند.»
این منبع مطلع میگوید: «محمد طهماسبی در سال ۹۸ در اعتراضات ایذه از روبهروی هدف گلوله جنگی قرار گرفته و مجروح شده بود. (گلوله از پشت کتفش خارج شد.)
در اعتراضات سال ۱۴۰۱ و شبهای خونین ابانماه ایذه باز هم مورد اصالت گلوله قرار کرفت.
اینبار گلولهی تک تیرانداز، از پهلو وارد شده و از طرف دیگر شکم خارج شده بود که باعث آسیبدیدگی شدید روده شده بود.
گرچه مراحل درمانیاش با بستری شدن در بیمارستان طی شده، ولی او همیشه احتیاج به مراقبت دارد، چرا که هر چند وقت یک بار دچار خونریزی یا چسبندگی روده میشود.»
او در انتها اضافه میکند، محمد طهماسبی از طایفهای بود که جاویدنامان کیان پیرفلک و علی مولایی از همان طایفه بودند.
#محمد_طهماسبی #ایذه #آبان_خونین #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
یکی از نزدیکان آقای طهماسبی، میگوید «محمد را در ارومیه بازداشت کردند و تا رسیدن به خوزستان به او کلی داروی خوابآور محلول در آب دادند، به طوری که وقتی به قرنطینه زندان شیبان وارد شد، نمیتوانست حتی بنشیند.»
او اضافه میکند «با آنکه نامه آزادی او آمده بود، اما او را ناگهان از قرنطینه خارج کرده و به مکانی نامعلوم (احتمالا اداره اطلاعات استان خوزستان) بردند.»
این منبع مطلع میگوید: «محمد طهماسبی در سال ۹۸ در اعتراضات ایذه از روبهروی هدف گلوله جنگی قرار گرفته و مجروح شده بود. (گلوله از پشت کتفش خارج شد.)
در اعتراضات سال ۱۴۰۱ و شبهای خونین ابانماه ایذه باز هم مورد اصالت گلوله قرار کرفت.
اینبار گلولهی تک تیرانداز، از پهلو وارد شده و از طرف دیگر شکم خارج شده بود که باعث آسیبدیدگی شدید روده شده بود.
گرچه مراحل درمانیاش با بستری شدن در بیمارستان طی شده، ولی او همیشه احتیاج به مراقبت دارد، چرا که هر چند وقت یک بار دچار خونریزی یا چسبندگی روده میشود.»
او در انتها اضافه میکند، محمد طهماسبی از طایفهای بود که جاویدنامان کیان پیرفلک و علی مولایی از همان طایفه بودند.
#محمد_طهماسبی #ایذه #آبان_خونین #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
نامه گلرخ ایرایی از زندان اوین: برای آقا ماشاالله کرمی که ساحلِ زندگیاش آشوب شد به یکباره از رنجِ بر دار شدنِ فرزندانش محمدمهدی کرمی و محمد حسینی
هنوز از ما کسانی در صفِ طویلِ قربانگاه، بسیارانی نشسته در کنار و گوشه به نظاره؛ با دستانی که گاه به بانگِ صلا به سویمان تکانتکان میخورند و گاه از ترسِ شحنه به سویمان مشت میشوند در هوا. با لبانی دشنامگوی که پیشتر در دوستیهایِ روییده از بطالتِ همزیستی به رویمان لبخند میشدند به عاریت.
مباد ما را نصیبی از ساحلِ امنِ بسیارانِ نشسته، بسیارانِ مسجود بر درگاهِ خداوندگارِ پرهیزکاران. پرهیزکارانِ زهدفروش.
بر خداوندگارتان باید که کافر بود، همانگونه که از رسوبِ آسایشی اینچنین در دلهاتان باید حذر نمود؛ از زنگارِ عشقی، مهری، لبخندی اینچنین بر بُرقعهاتان هشدارمان باد؛ که اویی که از حماسهای بیرون درآمد، هشدارمان داد از بسیارانِ نشسته در کنار و گوشه؛ که شرمشان باد بیش از گماشتگان و مامورانِ همیشه معذور، که اینان به خدعه دستهامان را بسیار فشردند و در بزنگاهِ حادثه رهایمان کردند در جانبِ انزوا.
بر لشکرِ سوارانِ شحنه ما را یارایِ قامت برافراشتن بود، اگر بسیارانِ نشسته در کنار و گوشه، ما را از خود و خود را زِ ما نمیپنداشتند به روزگارِ پیش از حادثه؛ که عیارِ هر کس بر خود عیان است به خلوت.
ما در ظلمتِ انزوا رها شدیم. در سحرگاهی که گلدستهها، به گرگ و میشِ صبح قامت برافراشته بودند، آنگاه که مؤذن در ارتعاشِ کشدارِ اللهاکبر، در خود پیچ و تاب میخورد، آندم که شیخِ شهر پلههای منبر را یک به یک طی میکرد و ما از برآمدنِ خورشید، از سپیدهدمان در خود تمام میشدیم، فرزندی بر دار شد. عطشی از ضحاک فرو نشست. دستانی به خشم بر هم گره شدند. دندان قروچهای، سوگی بر دلها نشست و تو، ساحلِ زندگیات آشوب شد به یکباره و سایههای فرزندانت، که دل به دریای توفانی سپرده بودند، با عمودِ دیرکِ دارها در هم آمیخته، باری گران شد بر مردمانِ شهر که در آرامشِ خود خفته بودند، بیآنکه از آسایش بهره برده باشند.
مردمانی یَلِه در سکوتِ یأسانگیزِ خود. با دستانی یخزده در عمقِ جیبها و نگاهی دزدیده از چشمانت، از مسافتی دور، از اَمنترین نقطهی تلاطمِ این دریایِ آشوب، گردنکشان، دارهای افراشتهی فرزندانت را به کنجکاوی نظاره کردند. بی شعری، بی شعاری، بی حماسهای که هر یک باری گران بود بر ساحلِ اَمنشان.
و این سکوت و بی داوریْ تحقیرِ خدایان بود. خدایانِ دوزخ، با چهرههایی عبوس که بر زنجیرهایِ بر دستانت دهنکجی میکنند؛ و تو تاب میآوری میلهها را حتا اگر روزهایش به شماره به ماه و سال سَر بَرآورد، که آن سحرگاهِ شوم را تاب آوردی و ایستادی که تنها نمانیم به انزوا در این برهوتِ یارانِ ایستاده تا پایان.
صدایی در میانِ هیاهویِ مدامِ در سرم تکرار میشود، در میانِ توفان و مسخ و بهت و خوابزدهگیها. صدایی که التهابِ دریایِ آشوب را دو چندان میکند. صدایِ فرزندانت، در هم آمیخته، همچون سایههای تنهاشان بر دیرَکها، همچون یادشان، رنجِ رفتنِشان بر سینههامان و زخمی که از سوگِ توأمانِشان بر جانت نشست.
مدام در سرم تکرار میشود: «به مامان چیزی نگو... عزیز اینا برا ورزشه.»
گلرخ ایرایی، شهریور ۱۴۰۳، زندان اوین
#ماشاالله_کرمی #محمدمهدی_کرمی #محمد_حسینی #کف_خیابان #زن_زندگی_آزادی
#بیانیه #گلرخ_ایرایی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
هنوز از ما کسانی در صفِ طویلِ قربانگاه، بسیارانی نشسته در کنار و گوشه به نظاره؛ با دستانی که گاه به بانگِ صلا به سویمان تکانتکان میخورند و گاه از ترسِ شحنه به سویمان مشت میشوند در هوا. با لبانی دشنامگوی که پیشتر در دوستیهایِ روییده از بطالتِ همزیستی به رویمان لبخند میشدند به عاریت.
مباد ما را نصیبی از ساحلِ امنِ بسیارانِ نشسته، بسیارانِ مسجود بر درگاهِ خداوندگارِ پرهیزکاران. پرهیزکارانِ زهدفروش.
بر خداوندگارتان باید که کافر بود، همانگونه که از رسوبِ آسایشی اینچنین در دلهاتان باید حذر نمود؛ از زنگارِ عشقی، مهری، لبخندی اینچنین بر بُرقعهاتان هشدارمان باد؛ که اویی که از حماسهای بیرون درآمد، هشدارمان داد از بسیارانِ نشسته در کنار و گوشه؛ که شرمشان باد بیش از گماشتگان و مامورانِ همیشه معذور، که اینان به خدعه دستهامان را بسیار فشردند و در بزنگاهِ حادثه رهایمان کردند در جانبِ انزوا.
بر لشکرِ سوارانِ شحنه ما را یارایِ قامت برافراشتن بود، اگر بسیارانِ نشسته در کنار و گوشه، ما را از خود و خود را زِ ما نمیپنداشتند به روزگارِ پیش از حادثه؛ که عیارِ هر کس بر خود عیان است به خلوت.
ما در ظلمتِ انزوا رها شدیم. در سحرگاهی که گلدستهها، به گرگ و میشِ صبح قامت برافراشته بودند، آنگاه که مؤذن در ارتعاشِ کشدارِ اللهاکبر، در خود پیچ و تاب میخورد، آندم که شیخِ شهر پلههای منبر را یک به یک طی میکرد و ما از برآمدنِ خورشید، از سپیدهدمان در خود تمام میشدیم، فرزندی بر دار شد. عطشی از ضحاک فرو نشست. دستانی به خشم بر هم گره شدند. دندان قروچهای، سوگی بر دلها نشست و تو، ساحلِ زندگیات آشوب شد به یکباره و سایههای فرزندانت، که دل به دریای توفانی سپرده بودند، با عمودِ دیرکِ دارها در هم آمیخته، باری گران شد بر مردمانِ شهر که در آرامشِ خود خفته بودند، بیآنکه از آسایش بهره برده باشند.
مردمانی یَلِه در سکوتِ یأسانگیزِ خود. با دستانی یخزده در عمقِ جیبها و نگاهی دزدیده از چشمانت، از مسافتی دور، از اَمنترین نقطهی تلاطمِ این دریایِ آشوب، گردنکشان، دارهای افراشتهی فرزندانت را به کنجکاوی نظاره کردند. بی شعری، بی شعاری، بی حماسهای که هر یک باری گران بود بر ساحلِ اَمنشان.
و این سکوت و بی داوریْ تحقیرِ خدایان بود. خدایانِ دوزخ، با چهرههایی عبوس که بر زنجیرهایِ بر دستانت دهنکجی میکنند؛ و تو تاب میآوری میلهها را حتا اگر روزهایش به شماره به ماه و سال سَر بَرآورد، که آن سحرگاهِ شوم را تاب آوردی و ایستادی که تنها نمانیم به انزوا در این برهوتِ یارانِ ایستاده تا پایان.
صدایی در میانِ هیاهویِ مدامِ در سرم تکرار میشود، در میانِ توفان و مسخ و بهت و خوابزدهگیها. صدایی که التهابِ دریایِ آشوب را دو چندان میکند. صدایِ فرزندانت، در هم آمیخته، همچون سایههای تنهاشان بر دیرَکها، همچون یادشان، رنجِ رفتنِشان بر سینههامان و زخمی که از سوگِ توأمانِشان بر جانت نشست.
مدام در سرم تکرار میشود: «به مامان چیزی نگو... عزیز اینا برا ورزشه.»
گلرخ ایرایی، شهریور ۱۴۰۳، زندان اوین
#ماشاالله_کرمی #محمدمهدی_کرمی #محمد_حسینی #کف_خیابان #زن_زندگی_آزادی
#بیانیه #گلرخ_ایرایی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
اسد امرایی، مترجم و نویسنده ایرانی، در واکنش به سخنان موهن علی انتظاری نوشت:
«نفله آن است که نامش به نکویی نبرند»
به نظر شما در ایران چه کسی یا کسانی مصداق بدنامی هستند و نامشان به نکویی یاد نمیشد؟
#خمینی #خلخالی #بهشتی #هاشمی_رفسنجانی #هاشمی_شاهرودی #عجمیان #محمد_یزدی #مصباح_یزدی #نفله #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«نفله آن است که نامش به نکویی نبرند»
به نظر شما در ایران چه کسی یا کسانی مصداق بدنامی هستند و نامشان به نکویی یاد نمیشد؟
#خمینی #خلخالی #بهشتی #هاشمی_رفسنجانی #هاشمی_شاهرودی #عجمیان #محمد_یزدی #مصباح_یزدی #نفله #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
واکنش جامعه به قتل سیدمحمد میرموسوی باعث شده که مسئولان جمهوری اسلامی هم حداقل در گفتار، خواهان پیگیری این قتل فجیع باشند.
از یاد نبریم اینها همانهایی هستند که پس از قتل ستار بهشتی به مادرش گفتند «کتکش میزدیم و او میخندید.»
یا به پیگیریهای خانواده سعید زینالی گفتند «دنبال دو پاره استخوان میگردید؟»
یا هر آنچه که درباره نیکا شاکرمی اثبات شده را انکار کردند
یا درباره قتل بهنام محجوبی در زندان
اکنون جامعه ایران یکصدا خواهان پاسخگویی ست. و جمهوری اسلامی مجبور است در سالگرد قتل جواد روحی در زندان، پاسخگوی قتل دیگری باشد.
پیشتر ویدئویی دلخراش از پیکر بیجان این جوان در «غسالخانه لاهیجان» منتشر شده بود که بهوضوح آثار ضرب و جرح شدید بر بدن او مشخص بود.
محمد میرموسوی، ۳۶ ساله و اهل روستای سیدمحله در رودبنه لاهیجان بوده و سوم شهریور پس از دستگیری، در بازداشتگاه پاسگاه لنگرود، جان باخته است.
با این حال منابع رسمی جمهوری اسلامی هیچ اطلاعاتی درباره نحوه بازداشت، علت دستگیری و مرگ این جوان منتشر نکردهاند.
این تغییر و حساسیت به اخبار زندانیان و پیگیری وضعیت ضدانسانی در زندانها و بازداشتگاهها نشان از رشد جامعه مدنی دارد.
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#محمد_میرموسوی
#لاهیجان
@Tavaana_TavaanaTech
از یاد نبریم اینها همانهایی هستند که پس از قتل ستار بهشتی به مادرش گفتند «کتکش میزدیم و او میخندید.»
یا به پیگیریهای خانواده سعید زینالی گفتند «دنبال دو پاره استخوان میگردید؟»
یا هر آنچه که درباره نیکا شاکرمی اثبات شده را انکار کردند
یا درباره قتل بهنام محجوبی در زندان
اکنون جامعه ایران یکصدا خواهان پاسخگویی ست. و جمهوری اسلامی مجبور است در سالگرد قتل جواد روحی در زندان، پاسخگوی قتل دیگری باشد.
پیشتر ویدئویی دلخراش از پیکر بیجان این جوان در «غسالخانه لاهیجان» منتشر شده بود که بهوضوح آثار ضرب و جرح شدید بر بدن او مشخص بود.
محمد میرموسوی، ۳۶ ساله و اهل روستای سیدمحله در رودبنه لاهیجان بوده و سوم شهریور پس از دستگیری، در بازداشتگاه پاسگاه لنگرود، جان باخته است.
با این حال منابع رسمی جمهوری اسلامی هیچ اطلاعاتی درباره نحوه بازداشت، علت دستگیری و مرگ این جوان منتشر نکردهاند.
این تغییر و حساسیت به اخبار زندانیان و پیگیری وضعیت ضدانسانی در زندانها و بازداشتگاهها نشان از رشد جامعه مدنی دارد.
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#محمد_میرموسوی
#لاهیجان
@Tavaana_TavaanaTech
نکاتی درباره شکنجه و مرگ محمد میرموسوی در پاسگاه لاهیجان
بر اساس اطلاعیه فراجا، یکم مردادماه در روستای ناصرکیاده از توابع لاهیجان، خبر درگیری توسط اهالی محلی گزارش میشود. در حالی که در تصاویر منتشرشده خودروی محمد میرموسوی در آتش سوخته و کاملن تخریب شده است، فراجا در گزارش مینویسد:
«منشأ درگیری مرحوم موسوی بوده است.»
در ادامه پلیس تمامی عاملان حادثه از جمله مرحوم میرموسوی را بازداشت میکند.
اینجا اطلاعیه فراجا نکته مهمی را عنوان میکند:
«به دلیل هیجان ناشی از اصطکاک صورت گرفته میان مرحوم میرموسوی و عوامل انتظامی و عدم کنترل خشم و احساسات از طرف برخی کارکنان و بیاعتنایی به وضعیت متهم این اتفاق رخ میدهد.»
نتیجه «هیجان ناشی از اصطکاک» و «عدم کنترل خشم و احساسات» ماموران امنیتی جمهوری اسلامی را ببینید. در این اطلاعیه سراسر فریب و بازی با کلمات هیچ سخنی از شکنجه وحشیانه میرموسوی در حیات پشتی پاسگاه سخنی نیامده. او را بهعمد به جایی منتقل کرده بودند که دوربینی نباشد.
از یاد نبریم رشد آگاهی مدنی جامعه باعث شده است جمهوری اسلامی همین بیانیه نیمبند را منتشر کند. وگرنه این مقامات همانهایی بودند که سعید مرتضوی، قاتل کهریزک، را به ۲۰۰ هزار تومان جریمه نقدی محکوم کرده بودند.
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_شكنجه
#لاهیجان
#محمد_میرموسوی
#یاری_مدنی_توانا
📱 Tavaana
📱 Tavaana
📱 Tavaana
📱 Tavaana
📱 tavaana
📱 Beshkan
📱 Dialogue
📱 tavaana
@Tavaana_TavaanaTech
بر اساس اطلاعیه فراجا، یکم مردادماه در روستای ناصرکیاده از توابع لاهیجان، خبر درگیری توسط اهالی محلی گزارش میشود. در حالی که در تصاویر منتشرشده خودروی محمد میرموسوی در آتش سوخته و کاملن تخریب شده است، فراجا در گزارش مینویسد:
«منشأ درگیری مرحوم موسوی بوده است.»
در ادامه پلیس تمامی عاملان حادثه از جمله مرحوم میرموسوی را بازداشت میکند.
اینجا اطلاعیه فراجا نکته مهمی را عنوان میکند:
«به دلیل هیجان ناشی از اصطکاک صورت گرفته میان مرحوم میرموسوی و عوامل انتظامی و عدم کنترل خشم و احساسات از طرف برخی کارکنان و بیاعتنایی به وضعیت متهم این اتفاق رخ میدهد.»
نتیجه «هیجان ناشی از اصطکاک» و «عدم کنترل خشم و احساسات» ماموران امنیتی جمهوری اسلامی را ببینید. در این اطلاعیه سراسر فریب و بازی با کلمات هیچ سخنی از شکنجه وحشیانه میرموسوی در حیات پشتی پاسگاه سخنی نیامده. او را بهعمد به جایی منتقل کرده بودند که دوربینی نباشد.
از یاد نبریم رشد آگاهی مدنی جامعه باعث شده است جمهوری اسلامی همین بیانیه نیمبند را منتشر کند. وگرنه این مقامات همانهایی بودند که سعید مرتضوی، قاتل کهریزک، را به ۲۰۰ هزار تومان جریمه نقدی محکوم کرده بودند.
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_شكنجه
#لاهیجان
#محمد_میرموسوی
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
رضا شفاخواه، وکیل دادگستری، با اشاره به پرونده محمد میرموسوی، جوانی که تحت شکنجه در بازداشت کشته شده است، نوشت:
«ضرب و جرح منجر به قتل از سوی مامورین، هیجان ناشی از اصطکاک نام میگیرد ولی اگر از سوی جوانان معترض اکباتان رخ دهد، میشود، محاربه و افساد فیالارض؟!»
از یاد نبریم جمهوری اسلامی تحت همین عنوان اتهامی «مجاربه و افساد فیالارض» چند نفر را به قتل رسانده و چند نفر دیگر تحت شکنجه هنوز در زندان هستند.
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_شكنجه
#نه_به_اعدام
#لاهیجان
#محمد_میرموسوی
#یاری_مدنی_توانا
📱 Tavaana
📱 Tavaana
📱 Tavaana
📱 Tavaana
📱 tavaana
📱 Beshkan
📱 Dialogue
📱 tavaana
@Tavaana_TavaanaTech
«ضرب و جرح منجر به قتل از سوی مامورین، هیجان ناشی از اصطکاک نام میگیرد ولی اگر از سوی جوانان معترض اکباتان رخ دهد، میشود، محاربه و افساد فیالارض؟!»
از یاد نبریم جمهوری اسلامی تحت همین عنوان اتهامی «مجاربه و افساد فیالارض» چند نفر را به قتل رسانده و چند نفر دیگر تحت شکنجه هنوز در زندان هستند.
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_شكنجه
#نه_به_اعدام
#لاهیجان
#محمد_میرموسوی
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«سلام توانا، من همونی هستم که در این دو سال و نیم گذشته، هر جایی که میرم، عکس و یاد برادرم محمد حسینی هم با من هست. سر سفرهدهفتسین، تو طبیعت، تو مهمونیها، تو مسافرتها ..
و حالا رفتم ماسوله و باز یاد برادرم با من بود و زنده نگه میدارم یادش رو تا پیروزی و بعد از پیروزی.
کیان (محمد حسینی) به من شهامت و انگیزه میده، برای ایستادگی، برای مقاومت و برای آزادی»
- ویدیو و متن ارسالی مخاطبان توانا
#محمد_حسینی #کیان_حسینی
#علیه_فراموشی #یاری_مدنی_توانا
📱 Tavaana
📱 Tavaana
📱 Tavaana
📱 Tavaana
📱 tavaana
📱 Beshkan
📱 Dialogue
📱 tavaana
@Tavaana_TavaanaTech
و حالا رفتم ماسوله و باز یاد برادرم با من بود و زنده نگه میدارم یادش رو تا پیروزی و بعد از پیروزی.
کیان (محمد حسینی) به من شهامت و انگیزه میده، برای ایستادگی، برای مقاومت و برای آزادی»
- ویدیو و متن ارسالی مخاطبان توانا
#محمد_حسینی #کیان_حسینی
#علیه_فراموشی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
حسین باستانی، روزنامهنگار، با انتشار تصویری از حمله اوباش ولایی به سفارت انگلیس در چند سال پیش، به برخورد دوگانه حکومت با «مردم» اشاره کرده و نوشته:
«اشاره امروز دادستان کل به قتل #محمد_میرموسوی: «تمرد از دستور مأمور انتظامی جرم است.»
سخنگوی وقت ناجا در توضیح مدارای پلیس با مهاجمان به سفارتخانه عربستان: «مردم را خیلی وقتها نمیشود زد.»
اصل ماجرا این است که بعضی از «مردم» را نمی شود زد و بعضی را می شود زد. بقیه، فرع ماجراست.»
- لازم به ذکر است هر بار حکومت کسی را میکشد یا میخواهد بکشد، همه دستگاههای پروپاگاندای حکومت شروع میکنند به توجیه قضیه، یک بار تمرد از دستور پلیس مطرح میشود (مثل جریان آرزو بدری و محمد میرموسوی) یک بار فرد دارای بیماری زمینهای میشود، یک بار همه دستگاهها از جنایتکار بودن فرد سخن میگویند و ...
مسأله این است که مردم عادی در ایران دارای حق و حقوق شهروندی شمرده نمیشوند و اصولاً در دایره «مردم» قرار نمیگیرند.
مردم مطلوب حکومت که دنبال کننده سیاستهای نظام هستند اما از پشتیبانی برخوردارند و به عنوان مردم ایران جا زده میشوند هرچند در اقلیت باشند.
#یاری_مدنی_توانا
📱 Tavaana
📱 Tavaana
📱 Tavaana
📱 Tavaana
📱 tavaana
📱 Beshkan
📱 Dialogue
📱 tavaana
@Tavaana_TavaanaTech
«اشاره امروز دادستان کل به قتل #محمد_میرموسوی: «تمرد از دستور مأمور انتظامی جرم است.»
سخنگوی وقت ناجا در توضیح مدارای پلیس با مهاجمان به سفارتخانه عربستان: «مردم را خیلی وقتها نمیشود زد.»
اصل ماجرا این است که بعضی از «مردم» را نمی شود زد و بعضی را می شود زد. بقیه، فرع ماجراست.»
- لازم به ذکر است هر بار حکومت کسی را میکشد یا میخواهد بکشد، همه دستگاههای پروپاگاندای حکومت شروع میکنند به توجیه قضیه، یک بار تمرد از دستور پلیس مطرح میشود (مثل جریان آرزو بدری و محمد میرموسوی) یک بار فرد دارای بیماری زمینهای میشود، یک بار همه دستگاهها از جنایتکار بودن فرد سخن میگویند و ...
مسأله این است که مردم عادی در ایران دارای حق و حقوق شهروندی شمرده نمیشوند و اصولاً در دایره «مردم» قرار نمیگیرند.
مردم مطلوب حکومت که دنبال کننده سیاستهای نظام هستند اما از پشتیبانی برخوردارند و به عنوان مردم ایران جا زده میشوند هرچند در اقلیت باشند.
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
مادر جاویدنام سیدجواد موسوی، در پیامی خطاب به مردم ایران از آنها خواست که در برابر ظلم و ستم بیتفاوت نباشند و نگذارد مادر دیگری داغدار فرزندش شود.
متن پیام ایشان به شرح زیر است:
«درود بر هم وطنان غیرتمند و آگاهم بیایید به خاطر مهسا ،بخاطر کیان، بخاطر خدانور و مجیدرضا به خاطر جگرگوشههایِ ما مادران داغدار و فرزندان خودتان، به خاطر کرامت انسانی و وطنمان ایران بی تفاوت نباشیم ،در برابر ظلم و ستم سکوت نکنیم. اجازه ندهیم بخاطر سکوتمان خیال کنند انسانیت در بین ما از بین رفته است. نگذاریم بیتفاوتی ما باعث شود که روز بروز وقیح تر شوند و با بی شرمی تمام به جنایت های خود ادامه دهند.نگذاریم ما را اقلیت بدانند و بخاطر همین خیال باطل کنند.عاجزانه درخواست میکنم نگذارید مادر دیگری داغدار عزیزش شود.😭😭😭
درشهری که چراغهایش خاموش است، تو اندازه توانت روشن باش! گاهی جلوى پاى خودرا روشن کن وگاهی جلوى پاى دیگرى را. فقط خاموش نباش بیتفاوت نباش و انسان باش…»
- سیدجواد موسوی، یکی از معترضانی است که هم به چشمهایش شلیک شد و هم جانش را از دست داد. پیکرش را هم کنار کانال آب انداختند و موتورسواران دور پیکرش خندهها زدند.
شلیک به چشمهای معترضان صرفا به نابینایی یک یا دو چشم آنها منتهی نشده است، بلکه نیروهای سرکوب در اصفهان، ۲۶آبان، در مراسم چهلم «احمد شکراللهی» از کشتههای این اعتراضات، با شلیک مستقیم به چشمهای «سید جواد موسوی»، او را کشتند.
جواد موسوی از مخاطبان توانا بود و هنوز کامنتهایش زیر برخی پستهای توانا وجود دارد.
#سید_جواد_موسوی #مادران_دادخواه #کیان_پیرفلک #محمد_مهدی_کرمی #مجیدرضا_رهنورد #داذخواهی #محمد_حسینی #مجید_کاظمی #صالح_میرهاشمی #سعید_یعقوبی #یاری_مدنی_توانا
📱 Tavaana
📱 Tavaana
📱 Tavaana
📱 Tavaana
📱 tavaana
📱 Beshkan
📱 Dialogue
📱 tavaana
@Tavaana_TavaanaTech
متن پیام ایشان به شرح زیر است:
«درود بر هم وطنان غیرتمند و آگاهم بیایید به خاطر مهسا ،بخاطر کیان، بخاطر خدانور و مجیدرضا به خاطر جگرگوشههایِ ما مادران داغدار و فرزندان خودتان، به خاطر کرامت انسانی و وطنمان ایران بی تفاوت نباشیم ،در برابر ظلم و ستم سکوت نکنیم. اجازه ندهیم بخاطر سکوتمان خیال کنند انسانیت در بین ما از بین رفته است. نگذاریم بیتفاوتی ما باعث شود که روز بروز وقیح تر شوند و با بی شرمی تمام به جنایت های خود ادامه دهند.نگذاریم ما را اقلیت بدانند و بخاطر همین خیال باطل کنند.عاجزانه درخواست میکنم نگذارید مادر دیگری داغدار عزیزش شود.😭😭😭
درشهری که چراغهایش خاموش است، تو اندازه توانت روشن باش! گاهی جلوى پاى خودرا روشن کن وگاهی جلوى پاى دیگرى را. فقط خاموش نباش بیتفاوت نباش و انسان باش…»
- سیدجواد موسوی، یکی از معترضانی است که هم به چشمهایش شلیک شد و هم جانش را از دست داد. پیکرش را هم کنار کانال آب انداختند و موتورسواران دور پیکرش خندهها زدند.
شلیک به چشمهای معترضان صرفا به نابینایی یک یا دو چشم آنها منتهی نشده است، بلکه نیروهای سرکوب در اصفهان، ۲۶آبان، در مراسم چهلم «احمد شکراللهی» از کشتههای این اعتراضات، با شلیک مستقیم به چشمهای «سید جواد موسوی»، او را کشتند.
جواد موسوی از مخاطبان توانا بود و هنوز کامنتهایش زیر برخی پستهای توانا وجود دارد.
#سید_جواد_موسوی #مادران_دادخواه #کیان_پیرفلک #محمد_مهدی_کرمی #مجیدرضا_رهنورد #داذخواهی #محمد_حسینی #مجید_کاظمی #صالح_میرهاشمی #سعید_یعقوبی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سال گذشته تقریبا در چنین روزهایی بود که آقای اصغر نیکوکار، بازداشت شد. همین فردی که بر سر مزار جاویدنام محمد حسینی در حال نواختن ساز است.
او در فروردین ماه ۱۴۰۳، تحت نظارت و با پابند الکترونیکی از زندان عادلآباد شیراز آزاد شد. این نوازنده تار باقیمانده دوران محکومیت خود را در خارج از زندان و با محدودیت تردد سپری خواهد کرد.
اصغر نیکوکار در تاریخ نوزدهم شهریورماه ۱۴۰۲، توسط نیروهای امنیتی در شهرستان زرقان استان فارس بازداشت شد. وی چندی بعد از زندان عادلآباد به زندان نظام یا زندان شماره دو شیراز منتقل شد.
آقای نیکوکار در آذرماه ۱۴۰۲ توسط شعبه اول دادگاه انقلاب شیراز بابت اتهام اجتماع و تبانی به پنج سال حبس تعزیری و از بابت اتهام تبلیغ علیه نظام به یک سال حبس تعزیری محکوم شد.
سرانجام او در تاریخ بیست و یکم اسفندماه، به زندان عادلآباد شیراز بازگردانده شد.
این هنرمند مردمی به دلیل حمایت از آسیبدیدگان چشمی جنبش زن، زندگی، آزادی و حضور بر مزار جانباختگان و نوازدگی بر مزار آنها بازداشت و به اتهامات واهی محاکمه شده است.
جرم! این هنرمند، نوازندگی بر مزار جانباختگان بوده است.
#اصغر_نیکوکار #زن_زندگی_آزادی #محمد_حسینی #مهسا_امینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
او در فروردین ماه ۱۴۰۳، تحت نظارت و با پابند الکترونیکی از زندان عادلآباد شیراز آزاد شد. این نوازنده تار باقیمانده دوران محکومیت خود را در خارج از زندان و با محدودیت تردد سپری خواهد کرد.
اصغر نیکوکار در تاریخ نوزدهم شهریورماه ۱۴۰۲، توسط نیروهای امنیتی در شهرستان زرقان استان فارس بازداشت شد. وی چندی بعد از زندان عادلآباد به زندان نظام یا زندان شماره دو شیراز منتقل شد.
آقای نیکوکار در آذرماه ۱۴۰۲ توسط شعبه اول دادگاه انقلاب شیراز بابت اتهام اجتماع و تبانی به پنج سال حبس تعزیری و از بابت اتهام تبلیغ علیه نظام به یک سال حبس تعزیری محکوم شد.
سرانجام او در تاریخ بیست و یکم اسفندماه، به زندان عادلآباد شیراز بازگردانده شد.
این هنرمند مردمی به دلیل حمایت از آسیبدیدگان چشمی جنبش زن، زندگی، آزادی و حضور بر مزار جانباختگان و نوازدگی بر مزار آنها بازداشت و به اتهامات واهی محاکمه شده است.
جرم! این هنرمند، نوازندگی بر مزار جانباختگان بوده است.
#اصغر_نیکوکار #زن_زندگی_آزادی #محمد_حسینی #مهسا_امینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech