آموزشکده توانا
56K subscribers
31.6K photos
37.2K videos
2.55K files
19.1K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
استوری اینستاگرام مادر جاویدنام محمد قبادلو


جمهوری اسلامی سحرگاه سه‌شنبه، ۳ بهمن ۱۴۰۲، محمد قبادلو، جوان ۲۳ ساله، را که در جریان انقلاب زن، زندگی، آزادی بازداشت کرده بود، اعدام کرد. پیکر او در قطعه ۹۹ بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شده است.

یکسال از قتل حکومتی محمد قبادلو گذشت. اعدام، قتل حکومتی است. جمهوری اسلامی از ابزار اعدام برای سرکوب و ارعاب استفاده می‌کند. متهمان در ذوندی ناعادلانه محاکمه می‌شوند. جوانانی که خواسته‌شان آزادی و رفاه و عدالت است، در چنگال دستگاه ناعادلانه قضایی حکومت کشته می‌شوند.

محمد قبادلو یکی از جوانان به ستوه آمده از حکومت اسلامی بود که مثل اکثر مردم ایران خواهان سرنگونی این حکومت بود و به خیابان‌ رفته بود.

محمد قبادلو، در جریان اعتراضات، روز ۳۰ شهریور ۱۴۰۱، به دلیل تصادف با موتورهای یگان ویژه، بازداشت شده بود.
قاضی دادگاه به اتهام «محاربه و افساد الارض»، در اولین جلسه دادگاه بدون حضور وکیل و خانواده، برای وی، حکم اعدام صادر کرد.

#محمد_قبادلو #نه_به_جمهورى_اسلامى #دادخواهی #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سحرگاه سوم بهمن ۱۴۰۲، محمد قبادلو(۲۳ ساله) اعدام شد

یک سال از آن روز گذشت و درد و رنج آن روز. ده‌ها سال هم که بگذرد، هیچگاه فراموش نمی‌شود.

اعدام در جمهوری اسلامی قتل حکومتی است. قوه قضاییه همان افرادی را که سپاه و وزارت اطلاعات نتوانست در خیابان بکشد یا ترور کند، با پوشش قضایی به قتل می‌رساند.
دادگاه‌ها در جمهوری اسلامی صوری و نمایشی هستند و آرای قضات، از قبل مشخص است.
اگر هزینه کشتن انسان‌ها در این رژیم پایین باشد، همچنان به کشتار ادامه می‌دهد.

ویدیو از محمد خاکی

#محمد_قبادلو #نه_به_اعدام #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
محمد قبادلو، جوانی که در میانه اعتراضات و تلاطمات سیاسی در ایران به دار آویخته شد، یکی از نمادهای مقاومت و مبارزه برای آزادی به حساب می‌آید. مادرش، معصومه احمدی، در ویدئوهایی که در شبکه‌های اجتماعی به اشتراک گذاشته شده، با غم و اندوه، از روزهای آخر زندگی پسرش و شرایط ناعادلانه‌ای که بر او تحمیل شد، سخن گفته بود.

محمد قبادلو نمادی از بی‌عدالتی در سیستم قضایی ایران شده است. او نه تنها به عنوان یک فرد، بلکه به عنوان نماینده‌ای از جوانانی که در خیابان‌های ایران برای حقوق خود مبارزه می‌کردند، شناخته می‌شود. داستان زندگی و مرگ او، قلب‌های بسیاری را به درد آورده و به یادآوری این نکته است که در پس هر چهره از این اعتراضات، یک انسان با آرزوها، خانواده و احساسات وجود دارد که می‌تواند قربانی سیستم‌های ناعادلانه شود.

ویدیو از پوریا افضلی

#محمد_قبادلو #دادخواهی #نه_به_اعدام #نه_به_جمهورى_اسلامى
#یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مراسم اولین سالگرد جاویدنام محمد قبادلو با حضور خانواده‌های دادخواه بر سر مزارش برگزار شد

ویدیو از استوری اینستاگرام مادر امیر مهدی فرخی‌پور


محمد قبادلو، جوانی که در میانه اعتراضات و تلاطمات سیاسی در ایران به دار آویخته شد، یکی از نمادهای مقاومت و مبارزه برای آزادی به حساب می‌آید. مادرش، معصومه احمدی، در ویدئوهایی که در شبکه‌های اجتماعی به اشتراک گذاشته شده، با غم و اندوه، از روزهای آخر زندگی پسرش و شرایط ناعادلانه‌ای که بر او تحمیل شد، سخن گفته بود.

محمد قبادلو نمادی از بی‌عدالتی در سیستم قضایی ایران شده است. او نه تنها به عنوان یک فرد، بلکه به عنوان نماینده‌ای از جوانانی که در خیابان‌های ایران برای حقوق خود مبارزه می‌کردند، شناخته می‌شود. داستان زندگی و مرگ او، قلب‌های بسیاری را به درد آورده و به یادآوری این نکته است که در پس هر چهره از این اعتراضات، یک انسان با آرزوها، خانواده و احساسات وجود دارد که می‌تواند قربانی سیستم‌های ناعادلانه شود.


#محمد_قبادلو #دادخواهی #نه_به_اعدام #نه_به_جمهورى_اسلامى
#یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مراسم سالگرد قتل حکومتی جاویدنام محمد قبادلو با حضور خانواده‌های دادخواه بر سر مزارش برگزار شد
مادر محمد قبادلو ضمن انتشار این ویدیو نوشت:

«محمدم دیگر نیستی که برایم از آن روزها بگویی از ۱۵ ماه زندان و انفرادی و …
از روزهایی که فقط من و خدای بینمان می دانیم چه بر تو گذشت
همان خدایی که داشتم فراموشش می کردم
یک روز قبل از سالگرد آسمانی شدنت دوباره وجودیتش را به ما نشان داد و نوری از امید بر زخم های قلب ناآرامم تاباند
دیگر باور دارم که معجزه ها را گاه در دستان کسانی می توان یافت که با یک چای تلخ میهمانت می کنند .
محمد تو گفتی ،بارها گفتی برای دفاع از دختران سرزمینت بر ضاربانشان تاختی
چون غیرت بر ناموس را از پدرت آموختی

قلب مادر آرام بخواب که مردان این سرزمین تا طلوع آفتاب مهر ،بیدارن
و راهت ادامه دارد …»


#محمدقبادلو
#محمد_قبادلو
#نه_به_اعدام
#دادخواهی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
ورق بزنید!
ساعت ۱۰:۳۰ شنبه ۲۹ دی، محمد مقیسه و علی رازینی، دو قاضی بدنام دیوان عالی کشته شدند. این اتفاق با واکنش گسترده جامعه ایران مواجه شد.
چرا مرگ این دو قاضی برای فعالان مدنی جامعه ایران مهم بوده است؟

در کتاب جنایت مومنانه اثر نیره انصاری، می‌خوانیم:

«حمید نوری در سمت دادیار به ناصریان، مقیسه، کمک می‌کرده و در واقع دستیار او بوده است.
در دهه ۶۰ قاضی محمد مقیسه با نام مستعار ناصریان در حال همکاری با اعضای گروهی موسوم به «هیئت مرگ» بوده. این هیئت متشکل از ابراهیم رئیسی، مصطفی پورمحمدی، حسینعلی نیری و محمد مقیسه یا ناصریان بوده است. هیئت مرگ به استناد فتوای «روح‌الله خمینی» مبنی بر اعدام زندانیان سیاسی که بر سر موضع خودباقی بوده‌اند، حیات زندانیان سیاسی
را از آنان سلب کرده و آنها را اعدام می‌کردند.
زندانیان سیاسی «گوهردشت» در دادگاه حمید نوری شهادت داده‌اند که ناصریان نام مستعار محمد مقیسه است.
کشتار زندانیان در دهه شصت جنایتی ست که هیچ‌گاه فراموش نخواهد شد. جمهوری اسلامی به گزارشگران بین‌المللی اجازه بازدید از گورستان‌های این قربانیان را نمی‌دهد و برای امحای آثار این جنایت، حتی گورستان‌ها را هم تخریب می‌کند.»

کتاب جنایت مومنانه را به‌ رایگان دانلود کنید:
https://tavaana.org/hamid_nouri_trial/


#یاری_مدنی_توانا
#محمد_مقیسه
#نه_به_جمهوری_اسلامی
@Tavaana_TavaanaTech
روز گذشته خبر عجیبی منتشر شد. یک شهروند ۶۳ ساله در شهرستان رودسر، به دلیل «اظهارنظر درباره کشته‌شدن علی رازینی و محمد مقیسه» بازداشت شد.
این در حالی ست که از منظر حقوقی ابراز خوشحالی از مرگ قضات دیوان عالی کشور یا شوخی با آن جرم نیست.

فرمانده انتظامی رودسر، اما خبر داده که برای این شهروند ۶۳ ساله پرونده قضائی تشکیل شده و اتهام او «تشویش اذهان عمومی‌» بوده است.

کشته‌شدن دو قاضی بدنام محمد مقیسه و علی رازینی با موجی از شادی کاربران ایرانی مواجه شد. در سال‌های اخیر به‌خصوص نام این قاضیان بدنام بارها تکرار شده بود در پرونده‌های اعدام معترضان یا توسط خانواده‌های دادخواهی که عزیزان‌شان در دهه ۶۰ به قتل رسیده بودند توسط هیئت مرگ.

#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#محمد_مقیسه
#علی_رازینی
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سال گذشته فرزند او و سه زندانی سیاسی دیگر را کشتند، ولی محل دفن پیکرها را از خانواده‌ها مخفی نگاه داشتند.
گناه خانواده‌ها چیست؟!
به این کار ناپدیدسازی قهری پیکر کشته‌شده‌ها و آزار و شکنجه خانواده آن‌ها می‌گویند.

رفیق حسین‌پناهی، که محل مزار برادر او رامین هم هنوز پس از شش سال نامعلوم است، مثل مزار فرزاد کمانگر و ... نوشته:

«من مادر سربدارم؛ فریادی که تاریخ را می‌لرزاند

من مادر سربدارم؛ مادری که فرزندش را نه بر خاک، که در آغوش دلش دفن کرده است. مادری که حتی از یک مزار برای ریختن اشک‌هایش محروم است، اما داغ فرزندش را در هر نفس با خود می‌کشد.

امروز یادآور روزی است که چهار جوان؛ پژمان فاتحی، محسن مظلوم، وفا آذربار و محمد فرامرزی، که بر چوبه‌های دار ایستادند. آن‌ها رفتند، اما سرهایشان را سربلند بردند، و این خاک را به خون خود آبیاری کردند.

آنان سربداران عصر ما بودند؛ دلیرانی که مرگ را به زندگی در زنجیر ترجیح دادند. اما دریغ و درد که حتی سنگ مزاری ندارند تا مادرانشان اشک‌هایشان را بر خاک بریزند. فرزندانمان را گرفتند، مزارشان را انکار کردند، اما نامشان را چه می‌توانند کنند؟ نامشان فریاد این ملت است.

من مادر سربدارم؛ اشک‌هایم آتشی است که قلب ظالمان را خواهد سوزاند. هر شب به یاد فرزندم، به یاد آن خاکی که حتی سهم او نشد، دعا می‌کنم؛ نه برای آرامش خود، که برای بیداری مردمان.

روزی خواهد رسید که این خاک، مزار تمام آزادی‌خواهان خواهد شد. روزی که هیچ مادری بی‌مزار نماند و عدالت، یادگار خون‌های ریخته شده باشد. آن روز، خورشید آزادی بر این سرزمین طلوع خواهد کرد.»

‏⁧ #پژمان_فاتحی
‏⁧ #محسن_مظلوم
‏⁧ #محمد_فرامرزی
‏⁧ #وفا_آذربار #نه_به_اعدام #ناپدیدسازی_قهری #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech
گروهی تحت عنوان شبکه سراسری انقلاب «زن زندگی آزادی» بیانیه‌ای به شرح زیر به مناسبت آغاز دومین سال فعالیت کارزار سه‌شنبه‌های نه به اعدام منتشر کردند و نسخه‌ای از آن را برای ما ارسال کردند.

جمهوری اسلامی حکومتی است که حیاتش مستمرا به جنایت، کشتار، اعدام، شکنجه، زندان و سرکوب وابسته است. از آنجا که در میان همه این ابزارهای بقا، اعدام همواره نقشی منحصر به فرد برای حکومت داشته، مبارزه و جنبش علیه اعدام در ایران هم به عنوان نمادی از مقاومت مردم چند دهه قدمت دارد. مبارزه‌ای که در سال‌های اخیر به یکی از مهمترین جنبش‌های زنده درون جامعه بدل شده است.

در دل این روند تاریخی جامعه ایران علیه اعدام و برای دفاع از حق زندگی، کارزار سه‌شنبه‌های نه به اعدام در زندان‌های ایران که از ۹ بهمن ۱۴۰۲ در پی اعدام #محمد_قبادلو و #فرهاد_سلیمی در زندان قزلحصار اعلام موجودیت کرد. اقدامی درخشان از سوی زندانیان، که در تولد یکسالگی‌اش باید از آن به عنوان نقطه عطفی در تاریخ مبارزات کل جامعه علیه اعدام یاد کرد.

همزمان با آغاز دومین سال فعالیت کارزار سه‌شنبه‌های نه به اعدام و به پاس تلاش‌های سرسختانه و مستمر زندانیان، باید بر نکات کلیدی زیر به عنوان دستاوردهای این کارزار تاکید کرد:

۱. این کارزار با به میدان آوردن زندانیان ۳۴ زندان کشور ظرف مدت یکسال و ایجاد فضایی برای فعالیت هماهنگ، منظم و سراسری، سیاهچاله‌های جمهوری اسلامی، این نمادهای وحشت حکومت را اکنون به یکی از کانون‌های اعتراض و سنگر محکم جامعه برابر رژیم تبدیل کرده است.

۲. پیوند دادن زندانیان سیاسی و غیرسیاسی در مبارزه هدفمند علیه اعدام، از جمله دیگر دستاوردهای مهم این کارزار بوده که نه فقط بر دامنه اجتماعی آن افزوده؛ بلکه اساسا سنت‌ها و فرهنگ‌های مبارزاتی تازه‌ای را در زندان‌های جمهوری اسلامی بنا نهاده است.

۳. سه‌شنبه‌های نه به اعدام، در عین حال از روز نخست فراخوانی بوده‌ است به مردم، سازمان‌ها و نهادهای حقوق بشری ایرانی و بین‌المللی و نیز احزاب و سازمان‌های اپوزیسیون؛ فراخوانی که پس از یک سال به خوبی می‌بینیم حول آن چه مجموعه عظیمی از فعالیت‌ها، همکاری‌ها و هم‌صدایی‌ها در داخل و خارج کشور به راه افتاده است.


بله! کارزار سه‌شنبه‌های نه به اعدام در زندان‌های ایران، یک سرمایه سیاسی مهم جامعه ایران و انقلاب «زن زندگی آزادی» و سلاح قدرتمند مردم ایران علیه حکومت اعدامی است؛ کارزاری که از یکسو خود نتیجه دهه‌ها مبارزه در سطح جامعه است و از سوی دیگر خواستار این است که پژواک صدای مبارزه علیه اعدام، باید ده‌ها برابر بلندتر شود.

به همین دلیل، در آغاز به کار دومین سال فعالیت کارزار سه‌شنبه‌های نه به اعدام، بیش از پیش ضروری است که همه نیروهای مخالف اعدام، همه انسان‌های آزادی‌خواه و برابری‌طلب، از این کارزار در میدان عمل و به صورت فعالانه حمایت کنند. وقت آن است که تمامی تشکل‌ها و فعالین در داخل کشور، همه کارگران، بازنشستگان، دانشجویان، پرستاران، دانش‌آموزان، معلمان، زنان و رنگین‌کمانی‌ها، تمامی سازمان‌ها، نهادها و احزاب سیاسی اپوزیسیون، پشتیبانی کامل عملی خود را از این کارزار درخشان علیه اعدام و علیه حکومت اعدامی نشان دهند.

در برابر حکومتی که برای بقای سیاسی‌اش به دنبال گردنی برای طناب‌ دارش می‌گردد، ما مردم ایران چیزی برای دفاع از خود نداریم جز زنجیره‌ای انسانی که همه مبارزات، فعالیت‌ها، دردها، رنج‌ها و دادخواهی‌هایمان را به هم پیوند می‌زند.

حکومت اعدامی نابود باید گردد
✌️ پیروز باد انقلاب زن زندگی آزادی

🌐 #شبکه_سراسری_انقلاب_زن_زندگی_آزادی
(شامل تشکل‌ها و گروه‌های مبارزاتی دانشجویی، زنان، جوانان و دانش‌آموزان)
۹ بهمن ۱۴۰۳

#نه_به_اعدام #بیانیه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
علی شریف‌زاده، وکیل دادگستری با انتشار متنی در شبکه اجتماعی ایکس از کاهش حکم آقای ماشاالله کرمی، پدر دادخواه محمدمهدی کرمی، خبر داد.
او نوشت:
«حکم ۸سال و ۱۰ ماه حبس ، مصادره اموال و جزای نقدی ‎#ماشالله_کرمی در دادگاه تجدیدنظر کرج نقض شد و فقط به یکسال حبس محکوم شدند . با توجه به حکم دادگاه انقلاب کرج، هنوز مصادره اموال وجود دارد. با سپاس از همکار محترم خانم شهلا اروجی»

او همچنین نوشت:
«با توجه به حکم جدید دادگاه تجدیدنظر ، امیدوارم دیوان عالی کشور با پذیرش اعاده دادرسی مجدد ، نسبت به دادنامه صادره از دادگاه انقلاب کرج موافقت نماید و حکم سه سال و هفت ماه حبس و مصادره اموال نقض شود.»

وکیل پیام درفشان هم نوشت:
«نیکوکاران پرونده آقای ماشالله کرمی به موجب دادنامه صادره شعبه ۱۲ دادگاه تجدید نظر استان البرز که امروز ابلاغ شد ؛ از تمام عناوین اتهامی شامل معاونت در تحصیل مال از طریق نامشروع و همچنین بزه پولشویی تبرئه شده و درنتیجه پرونده دوم ایشان نیز به صورت کامل مختومه گردید.»

ـ با توجه به مدت زمانی که آقای کرمی در زندان بودند، امیدواریم که این کاهش حکم، منجر به آزادی ایشان شود.

#ماشاالله_کرمی
#محمدمهدی_کرمی #محمد_حسینی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
روایت مواجهه صدیقه وسمقی با محمد مقیسه
بخش‌هایی از کتاب تبعید با زندان

صدیقه وسمقی، شاعر، نویسنده و پژوهشگر دینی، در بخشی از کتاب تبعید با زندان، روایت مواجهه خود با محمد مقیسه، قاضی‌ای که اخیرا کشته شده است، به شرح زیر نوشته:


روز سی‌ام مهرماه ۱۳۹۶
همراه با محمد و وکیلم آقای علیزاده به دادسرا رفتیم. پیش از جلسه، پرونده را در مدتی کوتاه مرور کردیم. برخی از اشعارم مانند پول نان ما، نوشته‌هایی همچون خون هاله ثمر خواهد داد، و متنی در رد سنگسار در پرونده موجود بود.
به شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب رفتیم. من و محمد وارد شعبه شدیم، سلام کردیم و نشستیم. یک پایم را روی پای دیگرم انداخته بودم که قاضی مقیسه با پرخاش گفت:
«پایت را بینداز!»
سپس با لحنی تند ادامه داد:
«شما متهم هستید به تبلیغ علیه نظام، عضویت در کمیته غیرقانونی رسیدگی به امور آسیب‌دیدگان ۸۸ و عضویت در شورای هماهنگی راه سبز امید. از خودت دفاع کن!»
گفتم: «این یعنی تفهیم اتهام؟»
با تندی گفت: «حرف نباشد! از خودت دفاع کن!»
با آرامش پرسیدم: «دلیل و مدرک شما برای این ادعا که من عضو شورای هماهنگی راه سبز امید بوده‌ام چیست؟»
گفت: «مدرک و سند در پرونده هست.»
گفتم: «نیست.»
عصبانی شد و گفت: «نیست که نیست، به من چه!»
بعد ادامه داد: «تو دفترت را در اختیار یک گروه غیرقانونی قرار داده بودی.»
توضیح دادم که در سال ۸۸ عده زیادی توسط عوامل حکومت کشته، زخمی و زندانی شدند. با ابتکار آقای موسوی و آقای کروبی، کمیته‌ای برای رسیدگی به این افراد تشکیل شد. این کار انسانی و اخلاقی بود و من افتخار می‌کنم که در آن مشارکت داشتم.
مقیسه عصبانی شد و گفت:
«تو با نوشته‌هایت پدر نظام را درآورده‌ای! تو نظام را جنایتکار دانسته‌ای!»
گفتم: «سندش را ارائه کنید. در کدام نوشته؟»
پرونده را تند تند ورق زد و گفت:
«این عبارت یعنی چه؟ ما گذر خواهیم کرد از این بیابان، غم مخور. کدام بیابان؟!»
سپس رو به حاضرین کرد و گفت: «هیچ آثاری از توبه و پشیمانی در این خانم نیست. من بنا دارم همان پنج سال حبس را تأیید کنم.»
با قاطعیت گفتم: «هر کاری دوست دارید بکنید. من با اطلاع از این حکم، با پای خودم به ایران آمده‌ام. آن کسی که باید توبه کند، شما هستید، نه من.»
مقیسه تمسخرآمیز گفت: «می‌گویید با پای خودتان آمده‌اید؟ خوش آمدید! حتماً حالا می‌خواهید مصاحبه کنید و بگویید به شما توهین شده!»
گفتم: «من و امثال من وسیله‌ای برای دفاع از خود جز رسانه نداریم. اگر لازم بدانم، مصاحبه می‌کنم.»


#محمد_مقیسه #صدیقه_وسمقی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زخم های کهنه پانزده ساله : قتلگاهی به نام کهریزک!

ساعت سه صبح است. تارهای اسارت تنیده‌اند. دستان گناه‌آلود بر ما سایه افکنده‌اند. بوی دود گازوئیل و صدای شکنجه انسان‌های بی‌گناه به گوشمان می‌رسد و ما همگی در شوک و اضطرابیم. اینجا زمان ایستاده است؛ تنها گردونه‌ی بیداد است که می‌چرخد.

روزهای بلند اینجا کوتاه و کوتاه می‌شوند، در امتداد شکنجه‌ی تن‌هایمان. زیر آن آفتاب سوزان، پاهای برهنه بر سطح سیاه و داغ، چهار دست و پا سوار بر هم ، بر آسفالتی که گداخته است، می‌رویم... می‌رویم. در میان حصارهای بلند کهریزک، دیگر توانی نمانده است. صدای شکستن استخوان یارانمان به گوش می‌رسد. هوشی نمانده است در زیر تابشی که ما را بی‌تاب کرده است. انگار خورشید مرده است! روزها به سختی تمام شب میشود.

اینجا صحراست و همگی تنها توهم نوشیدن آب را داریم؛ توهمی که گلوی خشکیده‌مان را سیراب می‌کند. اینجا بیابانی است که نیش‌های تیز، زهر سیاه را در رگ‌های سرخ ما می‌ریزند. هنوز صدای ناله‌های امیر جوادی فر در گوشم می‌پیچد که از مادرش چشمان زیبایش را می‌خواهد. تصویر لب‌های خشک و تشنه‌اش، لحظه‌ای که ناباورانه با ما وداع کرد هنوز در یادم هست.

دوباره تنم از تب آن کابوس تیره می‌سوزد ، محسن عزیزم؛ هنوز تنم می‌سوزد، هنوز! زخم‌هایت بزرگ و بزرگ‌تر می‌شد و تو استوارتر از همیشه می‌ایستادی. حیرانم از آن همه ایستادگی! چه سربلند زندگان را ترک گفتی! محسن، تو می‌توانستی بگویی فرزند چه کسی هستی و آزاد شوی، اما هرگز این را بر زبان نیاوردی. خواستی که بزرگی آدمی را نشان دهی، خواستی بگویی که اعتقاد داشتن به چیزی، حد و مرز نمی‌شناسد.

در تنگاتنگ بدن‌های کوفته و زخمی‌مان، رفیقی دارد جان می‌دهد. اینجا سکوتِ مرگ است، اینجا دیوارها خون می‌گیرند و از درون میله‌های قطور جهنم کهریزک، صدای شکستن استخوان یارانمان به گوش می‌رسد. گویا اینجا آخر دنیاست! جایی که خدا هم آنتن نمی‌دهد.

و در آخر، دست‌های بسته‌ی محمد کامرانی را به یاد می‌آورم. از همان‌جا که می‌آمدیم، در اوین از ما جدا شد. ما در اوین بودیم و او در بیمارستانی، با دست‌های زنجیرشده بر تخت. آنجا، در کهریزک، مدام نگران بود و بی‌قرار، انگار چند روزی بیشتر تا آزمون کنکورش نمانده بود.

از صفحه مسعود علیزاده

#بازداشتگاه_کهریزک
#امیر_جوادی_فر
#محمد_کامرانی
#محسن_روح_الامینی
#احمد_نجاتی_کارگر
#رامین_آقازاده_قهرمانی
#رامین_پوراندرجانی
#یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«۵۳۰ روز گذشت…
۵۳۰ روز از بی‌عدالتی، از ظلم، از اسارت پدری که جز دادخواهی گناهی نداشت.

۵۳۰ روز از روزی که عمو ماشاالله کرمی را بی‌هیچ مدرک و جرمی به بند کشیدند، فقط به جرم اینکه دادخواه خون فرزندش بود—فرزندی که جمهوری اسلامی اعدامش کرد.

آزادی‌اش را گرفتید، اموال و زندگیش را هم از او ربودید…
دیگر چه از او باقی مانده که بخواهید بگیرید؟
عمو از بی‌کسی‌اش این بلا را دید، اما شما جانیان، ظلم را بر ظلم می‌افزایید.

اما آن روز خواهد آمد…
روزی که تک‌تک شما مزدوران، به پای عمو ماشاالله می‌افتید.
و آن روز، عدالت دیگر شعاری نخواهد بود، عدالت اجرا خواهد شد!»

از صفحه میلاد محمدی، برادر جاویدنام شهریار محمدی


#ماشاالله_کرمی #محمد_مهدی_کرمی #آزادی
#ایران #ورزش #محبت #انسانیت #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech