Forwarded from گفتوشنود
احمد مطهریاصل، نماینده خامنهای در آذربایجان شرقی گفت: «برداشتن حجاب به معنای نفی کرامت زن است و هیچ نمونهای در تاریخ وجود ندارد که بدون رعایت حجاب، بتوان به کرامت انسانی دست یافت.»
او افزود: «حجاب یکی از ارکان کرامت زن در اسلام است.»
⁉️اگر کرامت انسانی با حجاب سنجیده میشد، لابد مریم میرزاخانی برای دریافت مدال فیلدز باید چادر بر سر میکرد، و ماری کوری هم بدون روسری قادر به کشف رادیوم نبود!
این ادعا که «هیچکس بدون حجاب به کرامت نرسیده» چنان مضحک است که تاریخ علم، هنر و سیاست را به خنده میاندازد.
مگر روزالین فرانکلین، سیمون دوبووار یا هزاران زن موفق دیگر، که تأثیرات عمیقی بر جهان گذاشتهاند، کرامت نداشتند؟
این نگاه یکسویه، کرامت را نه در هوش، اخلاق یا دستاورد، بلکه در تکهای پارچه خلاصه میکند. دگماتیسم یعنی همین!
#دگماتیسم #شیعه_گری #کرامت_انسانی #توهم_شیعی #شیعه_گری #حکومت_ایدئولوژیک #حجاب_اجبارى #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
احمد مطهریاصل، نماینده خامنهای در آذربایجان شرقی گفت: «برداشتن حجاب به معنای نفی کرامت زن است و هیچ نمونهای در تاریخ وجود ندارد که بدون رعایت حجاب، بتوان به کرامت انسانی دست یافت.»
او افزود: «حجاب یکی از ارکان کرامت زن در اسلام است.»
⁉️اگر کرامت انسانی با حجاب سنجیده میشد، لابد مریم میرزاخانی برای دریافت مدال فیلدز باید چادر بر سر میکرد، و ماری کوری هم بدون روسری قادر به کشف رادیوم نبود!
این ادعا که «هیچکس بدون حجاب به کرامت نرسیده» چنان مضحک است که تاریخ علم، هنر و سیاست را به خنده میاندازد.
مگر روزالین فرانکلین، سیمون دوبووار یا هزاران زن موفق دیگر، که تأثیرات عمیقی بر جهان گذاشتهاند، کرامت نداشتند؟
این نگاه یکسویه، کرامت را نه در هوش، اخلاق یا دستاورد، بلکه در تکهای پارچه خلاصه میکند. دگماتیسم یعنی همین!
#دگماتیسم #شیعه_گری #کرامت_انسانی #توهم_شیعی #شیعه_گری #حکومت_ایدئولوژیک #حجاب_اجبارى #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
👍20🕊6
Forwarded from گفتوشنود
نماینده خامنهای در مازنداران: ابتذالهای فرهنگی، عشوهگری و طنازی در بازار جایی ندارد
محمدباقر محمدی لائینی، نماینده خامنهای در استان مازنداران گفت: «سیمای بازار باید متین، سنگین و وزین باشد و ابتذالهای فرهنگی، عشوهگری و طنازی، نباید در صحنه بازار که مکانی مقدس است، جایی داشته باشند.» او افزود: «وضعیت کنونی مساجد بازار مناسب جامعه اسلامی نیست.»
🔷️مخاطبی برای ما نوشته :
من پژوهشگر تاریخ هستم
هرچند بازارها از گذشته تا امروز بهعنوان مکانهایی سنتی شناخته میشوند، اما در تاریخ همواره جایگاه برخورد اندیشهها، تنوع فرهنگی و همزیستی سبکهای مختلف زندگی بودهاند.
اظهارات دگم و غیر کارشناسی نماینده خامنهای در مازندران، که بازار را صرفاً مکانی مقدس و نیازمند حذف هرگونه طنازی و نمودهای فرهنگی متفاوت میداند، نگاهی تکبعدی به واقعیتی پیچیده و چندوجهی است.
بازار نه فقط محل دادوستد، که بستری برای تبادل فرهنگی و تنوع اجتماعی است؛ تلاش برای تحمیل یک الگوی خاص رفتاری بر آن، به نادیدهگرفتن این کارکرد تاریخی و پویای بازار میانجامد.
#بازار #دگماتیسم #حکومت_فقهی #تنوع_فرهنگی #رواداری #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
نماینده خامنهای در مازنداران: ابتذالهای فرهنگی، عشوهگری و طنازی در بازار جایی ندارد
محمدباقر محمدی لائینی، نماینده خامنهای در استان مازنداران گفت: «سیمای بازار باید متین، سنگین و وزین باشد و ابتذالهای فرهنگی، عشوهگری و طنازی، نباید در صحنه بازار که مکانی مقدس است، جایی داشته باشند.» او افزود: «وضعیت کنونی مساجد بازار مناسب جامعه اسلامی نیست.»
🔷️مخاطبی برای ما نوشته :
من پژوهشگر تاریخ هستم
هرچند بازارها از گذشته تا امروز بهعنوان مکانهایی سنتی شناخته میشوند، اما در تاریخ همواره جایگاه برخورد اندیشهها، تنوع فرهنگی و همزیستی سبکهای مختلف زندگی بودهاند.
اظهارات دگم و غیر کارشناسی نماینده خامنهای در مازندران، که بازار را صرفاً مکانی مقدس و نیازمند حذف هرگونه طنازی و نمودهای فرهنگی متفاوت میداند، نگاهی تکبعدی به واقعیتی پیچیده و چندوجهی است.
بازار نه فقط محل دادوستد، که بستری برای تبادل فرهنگی و تنوع اجتماعی است؛ تلاش برای تحمیل یک الگوی خاص رفتاری بر آن، به نادیدهگرفتن این کارکرد تاریخی و پویای بازار میانجامد.
#بازار #دگماتیسم #حکومت_فقهی #تنوع_فرهنگی #رواداری #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
💯10💔4❤1
Forwarded from گفتوشنود
ایدئولوژی و دگماتیسم:
زندان ذهن و خطر سیاست
✍️ قربان عباسی
سیاست، در ذات خویش، میدان پرسش و گفتوگوست؛ عرصهٔ تکثر آرا و تضارب افکار. اما ایدئولوژی و دگماتیسم، این دو بلای مزمن سیاست، از همان آغاز با روح آزاداندیشی و شکاکیت فلسفی در ستیز بودهاند. ایدئولوژی به ظاهر ابزاری برای فهم و تبیین جهان است، اما در عمل اغلب بدل به زندانی میشود که انسان را از واقعیتها محروم و او را بردهٔ چارچوبهای خشک و ازپیشتعریفشده میکند. دگماتیسم، همزاد ایدئولوژی، از دل آن زاده میشود؛ همان تعصبِ کور و ایمانِ بیچونوچرایی که هر امکانی برای اندیشیدن، پرسیدن و اصلاح را نابود میکند.
ایدئولوژی خطرناک است زیرا به آدمی وعدهٔ رستگاری میدهد و در ازای آن آزادی تفکر را از او میگیرد. به انسان میآموزد که به جای جستوجوی حقیقت، به تکرار شعارها بسنده کند. به جای درک پیچیدگیها، به دوگانهسازیهای کودکانه دل ببندد: ما/آنها، خیر/شر، حق/باطل. در منطق ایدئولوژی، جهان جای پرسش نیست؛ جای پیروی است. و این درست خلاف ذات سیاست، که باید میدان گشایش افقها و چالش وضع موجود باشد. فیلسوفان از افلاطون تا آرنت بارها هشدار دادهاند که هر زمان اندیشیدن متوقف شود و کلیشهها بر ذهن حاکم شوند، سیاست از وظیفهٔ خود که حفظ انسان به عنوان یک موجود آزاد است، منحرف خواهد شد.
ایدئولوژی و دگماتیسم، فارغ از جهتگیریهای چپ و راست، دین و دنیا، شرق و غرب، یک بیماری مشترکاند: بیماری فروبستن ذهن و قلب. در دنیای معاصر، ما شاهدیم که مردمان، گویی در یک خواب جمعی، خود را به دست روایتهای کلان میسپارند و هیچ تردیدی به دل راه نمیدهند. این همان «توتالیتاریسم ذهنی» است که هانا آرنت از آن سخن میگوید: وقتی آدمیان دیگر از خود سؤال نمیکنند، وقتی دیگر قادر به دیدن انسانیت دشمنان و کاستی دوستان نیستند، وقتی حقیقت را قربانی وفاداری میکنند، آنگاه سیاست بدل به ماشین خشونت و سرکوب میشود.
فلسفهٔ سیاسی اما از ما میخواهد که به گونهای دیگر بیندیشیم: در برابر هر آموزهای شک کنیم، هیچ حقیقتی را مطلق نپنداریم، هیچ شعاری را بیتحلیل نپذیریم. سقراط به ما یاد داد که فضیلت، در جستوجوی حقیقت است، نه در مالکیت آن. کانت هشدار داد که «جرئت اندیشیدن داشته باش!» و امروز، این هشدار بیش از هر زمان دیگری ضرورت دارد. چراکه ایدئولوژیها، چه در پوشش مذهب و اخلاق، چه در نقاب علم و ترقی، همچنان میکوشند ذهنهای ما را تسخیر کنند.
اندیشیدن دشوار است؛ تردید کردن، حتی دردناک است. اما بدترین بیماری سیاست، آن است که انسان به جایی برسد که دیگر نپرسد، دیگر به بدیلها نیندیشد و در خود نیروی نه گفتن نیابد. دگماتیسم، حتی اگر با شعار عدالت و آزادی ظاهر شود، دشمن این دو است، چون نقدپذیر نیست، چون خود را عین حقیقت میداند و دیگران را خطاکار و دشمن.
هر کس که دغدغهٔ آزادی و کرامت انسان دارد، باید همواره آمادهٔ نقد هر باور و ایدئولوژیای باشد—حتی آن باورهایی که روزی مایهٔ امید و الهام بودهاند. آزادی سیاسی از آزادی اندیشه آغاز میشود. و آزادی اندیشه تنها آنگاه معنا دارد که جرئت کنیم با تردید، با پرسش، با شک، حتی به مقدسترین باورهای خود بنگریم. این وظیفهٔ هر شهروند و هر اندیشمند است: برهمزدن خوابِ دگمها و گشودن روزنی به افقهای تازه.
#ایدئولوژی #دگماتیسم #کرامت_انسانی #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
زندان ذهن و خطر سیاست
✍️ قربان عباسی
سیاست، در ذات خویش، میدان پرسش و گفتوگوست؛ عرصهٔ تکثر آرا و تضارب افکار. اما ایدئولوژی و دگماتیسم، این دو بلای مزمن سیاست، از همان آغاز با روح آزاداندیشی و شکاکیت فلسفی در ستیز بودهاند. ایدئولوژی به ظاهر ابزاری برای فهم و تبیین جهان است، اما در عمل اغلب بدل به زندانی میشود که انسان را از واقعیتها محروم و او را بردهٔ چارچوبهای خشک و ازپیشتعریفشده میکند. دگماتیسم، همزاد ایدئولوژی، از دل آن زاده میشود؛ همان تعصبِ کور و ایمانِ بیچونوچرایی که هر امکانی برای اندیشیدن، پرسیدن و اصلاح را نابود میکند.
ایدئولوژی خطرناک است زیرا به آدمی وعدهٔ رستگاری میدهد و در ازای آن آزادی تفکر را از او میگیرد. به انسان میآموزد که به جای جستوجوی حقیقت، به تکرار شعارها بسنده کند. به جای درک پیچیدگیها، به دوگانهسازیهای کودکانه دل ببندد: ما/آنها، خیر/شر، حق/باطل. در منطق ایدئولوژی، جهان جای پرسش نیست؛ جای پیروی است. و این درست خلاف ذات سیاست، که باید میدان گشایش افقها و چالش وضع موجود باشد. فیلسوفان از افلاطون تا آرنت بارها هشدار دادهاند که هر زمان اندیشیدن متوقف شود و کلیشهها بر ذهن حاکم شوند، سیاست از وظیفهٔ خود که حفظ انسان به عنوان یک موجود آزاد است، منحرف خواهد شد.
ایدئولوژی و دگماتیسم، فارغ از جهتگیریهای چپ و راست، دین و دنیا، شرق و غرب، یک بیماری مشترکاند: بیماری فروبستن ذهن و قلب. در دنیای معاصر، ما شاهدیم که مردمان، گویی در یک خواب جمعی، خود را به دست روایتهای کلان میسپارند و هیچ تردیدی به دل راه نمیدهند. این همان «توتالیتاریسم ذهنی» است که هانا آرنت از آن سخن میگوید: وقتی آدمیان دیگر از خود سؤال نمیکنند، وقتی دیگر قادر به دیدن انسانیت دشمنان و کاستی دوستان نیستند، وقتی حقیقت را قربانی وفاداری میکنند، آنگاه سیاست بدل به ماشین خشونت و سرکوب میشود.
فلسفهٔ سیاسی اما از ما میخواهد که به گونهای دیگر بیندیشیم: در برابر هر آموزهای شک کنیم، هیچ حقیقتی را مطلق نپنداریم، هیچ شعاری را بیتحلیل نپذیریم. سقراط به ما یاد داد که فضیلت، در جستوجوی حقیقت است، نه در مالکیت آن. کانت هشدار داد که «جرئت اندیشیدن داشته باش!» و امروز، این هشدار بیش از هر زمان دیگری ضرورت دارد. چراکه ایدئولوژیها، چه در پوشش مذهب و اخلاق، چه در نقاب علم و ترقی، همچنان میکوشند ذهنهای ما را تسخیر کنند.
اندیشیدن دشوار است؛ تردید کردن، حتی دردناک است. اما بدترین بیماری سیاست، آن است که انسان به جایی برسد که دیگر نپرسد، دیگر به بدیلها نیندیشد و در خود نیروی نه گفتن نیابد. دگماتیسم، حتی اگر با شعار عدالت و آزادی ظاهر شود، دشمن این دو است، چون نقدپذیر نیست، چون خود را عین حقیقت میداند و دیگران را خطاکار و دشمن.
هر کس که دغدغهٔ آزادی و کرامت انسان دارد، باید همواره آمادهٔ نقد هر باور و ایدئولوژیای باشد—حتی آن باورهایی که روزی مایهٔ امید و الهام بودهاند. آزادی سیاسی از آزادی اندیشه آغاز میشود. و آزادی اندیشه تنها آنگاه معنا دارد که جرئت کنیم با تردید، با پرسش، با شک، حتی به مقدسترین باورهای خود بنگریم. این وظیفهٔ هر شهروند و هر اندیشمند است: برهمزدن خوابِ دگمها و گشودن روزنی به افقهای تازه.
#ایدئولوژی #دگماتیسم #کرامت_انسانی #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
👍11❤2👎1
Forwarded from گفتوشنود
آیا پرسشگر، شبهه افکن است؟
«پاسخ به شبهات»؛ ابزار کنترل فکری و سیاسی در گفتمان اسلامگرایی
پیام همراهان
امروزه بخش قابل توجهی از بودجه حوزههای علمیه حکومتی و مراکز دینی رسمی صرف پروژهای به نام «پاسخ به شبهات» میشود. صدها وبسایت، کانال و برنامه رسانهای وابسته به حکومت در این زمینه فعالاند. اما این عنوان به ظاهر علمی، در عمل اغلب به معنای دفاع ایدئولوژیک است، نه گفتوگوی آزاد برای کشف حقیقت.
در این رویکرد، همه احکام و عقاید اسلامی، چون از قرآن و سنت گرفته شدهاند، پیشاپیش بیخطا و درست فرض میشوند. بنابراین، پرسش یا نقد نه تلاشی برای روشن شدن حقیقت، بلکه نشانه «ابهام ذهنی» یا حتی «سوءنیت» تلقی میشود. واژه «شبههافکن» دقیقاً در همین چارچوب معنا پیدا میکند؛ برچسبی منفی که پرسشگر را از یک جوینده حقیقت به یک تهدید فکری و ایمانی تبدیل میکند.
نمونهها فراواناند:
رد کردن نقدهایی که به حقوق زنان وارد میشود، مثل تبعیض در ارث یا نصف بودن ارزش شهادت زنان در دادگاه، با استدلالهای «حکمت الهی» یا «مصلحت خانواده».
توجیه گزارههای مردسالارانه دینی به عنوان «وظایف طبیعی زن و مرد» یا «تقسیم کار الهی».
رد کردن تحلیلهای روانشناختی و جامعهشناختی درباره علل دینداری با این استدلال که «ایمان موهبت الهی است و تحلیل علمی آن بیمعناست».
رد اشکالات به براهین اثبات خدا با برچسب «سست بودن فهم منتقد» یا «تقلید از غرب».
در حوزه سیاسی، دفاع از مداخله نظامی در سوریه یا هزینههای سنگین منطقهای به نام «دفاع از حرم»، بدون پذیرش نقد درباره پیامدهای اقتصادی و انسانی آن.
انکار مسئولیت حکومت در ماجرای مرگ مهسا امینی و معرفی روایت رسمی به عنوان تنها حقیقت.
این واکنشها ریشهای هویتی دارند. در اسلامگرایی، باور دینی و تصمیمات سیاسی نظام، بخشی از هویت جمعیاند. نقد این باورها یا تصمیمات، به معنای حمله به «خود ما» تلقی میشود. از نظر روانشناختی، این وضع شبیه مکانیسمهای دفاعی چون «برچسبزنی» و «فرافکنی» است: به جای بررسی محتوای نقد، پرسشگر به عنوان دشمن یا شبههافکن معرفی میشود تا اضطراب و ناامنی هویتی کاهش یابد.
نتیجه چنین سیستمی، بسته شدن باب نقد و گفتوگوی آزاد است. فضای فکری از جستوجوی حقیقت به میدان دفاع ایدئولوژیک بدل میشود. این نهتنها مانع اصلاح و پویایی است، بلکه شکاف میان مردم و نظام را عمیقتر میکند. حکومتی و دینی که از پرسش میترسد، دیر یا زود پایگاه اجتماعی خود را از دست خواهد داد.
#اسلام_گرایی #پرسشگری #دگماتیسم #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
آیا پرسشگر، شبهه افکن است؟
«پاسخ به شبهات»؛ ابزار کنترل فکری و سیاسی در گفتمان اسلامگرایی
پیام همراهان
امروزه بخش قابل توجهی از بودجه حوزههای علمیه حکومتی و مراکز دینی رسمی صرف پروژهای به نام «پاسخ به شبهات» میشود. صدها وبسایت، کانال و برنامه رسانهای وابسته به حکومت در این زمینه فعالاند. اما این عنوان به ظاهر علمی، در عمل اغلب به معنای دفاع ایدئولوژیک است، نه گفتوگوی آزاد برای کشف حقیقت.
در این رویکرد، همه احکام و عقاید اسلامی، چون از قرآن و سنت گرفته شدهاند، پیشاپیش بیخطا و درست فرض میشوند. بنابراین، پرسش یا نقد نه تلاشی برای روشن شدن حقیقت، بلکه نشانه «ابهام ذهنی» یا حتی «سوءنیت» تلقی میشود. واژه «شبههافکن» دقیقاً در همین چارچوب معنا پیدا میکند؛ برچسبی منفی که پرسشگر را از یک جوینده حقیقت به یک تهدید فکری و ایمانی تبدیل میکند.
نمونهها فراواناند:
رد کردن نقدهایی که به حقوق زنان وارد میشود، مثل تبعیض در ارث یا نصف بودن ارزش شهادت زنان در دادگاه، با استدلالهای «حکمت الهی» یا «مصلحت خانواده».
توجیه گزارههای مردسالارانه دینی به عنوان «وظایف طبیعی زن و مرد» یا «تقسیم کار الهی».
رد کردن تحلیلهای روانشناختی و جامعهشناختی درباره علل دینداری با این استدلال که «ایمان موهبت الهی است و تحلیل علمی آن بیمعناست».
رد اشکالات به براهین اثبات خدا با برچسب «سست بودن فهم منتقد» یا «تقلید از غرب».
در حوزه سیاسی، دفاع از مداخله نظامی در سوریه یا هزینههای سنگین منطقهای به نام «دفاع از حرم»، بدون پذیرش نقد درباره پیامدهای اقتصادی و انسانی آن.
انکار مسئولیت حکومت در ماجرای مرگ مهسا امینی و معرفی روایت رسمی به عنوان تنها حقیقت.
این واکنشها ریشهای هویتی دارند. در اسلامگرایی، باور دینی و تصمیمات سیاسی نظام، بخشی از هویت جمعیاند. نقد این باورها یا تصمیمات، به معنای حمله به «خود ما» تلقی میشود. از نظر روانشناختی، این وضع شبیه مکانیسمهای دفاعی چون «برچسبزنی» و «فرافکنی» است: به جای بررسی محتوای نقد، پرسشگر به عنوان دشمن یا شبههافکن معرفی میشود تا اضطراب و ناامنی هویتی کاهش یابد.
نتیجه چنین سیستمی، بسته شدن باب نقد و گفتوگوی آزاد است. فضای فکری از جستوجوی حقیقت به میدان دفاع ایدئولوژیک بدل میشود. این نهتنها مانع اصلاح و پویایی است، بلکه شکاف میان مردم و نظام را عمیقتر میکند. حکومتی و دینی که از پرسش میترسد، دیر یا زود پایگاه اجتماعی خود را از دست خواهد داد.
#اسلام_گرایی #پرسشگری #دگماتیسم #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
👌12💯3❤2
Forwarded from گفتوشنود
در برابر شستوشوی مغزی در مدارس چه میتوان کرد؟
سیستم آموزشی نظام اسلامی ساخته شده تا فرزندان را از همان کودکی در قالب اعتقادی خاصی فرم دهد.
بخش بزرگی از این قالب اعتقادی، دشمنی و دگرستیزی است. در این سیستم چیزهایی مانند نفرت و کینه یا انتقامجویی از مهمترین ارزشها محسوب میشوند. انسان مطلوب از نگر این سیستم فردی همواره خشمگین و عبوس است که آرزو و شعار مرگ و نابودی برای دیگران را آموخته است. کتابهای درسی، مراسم صبحگاهی، شعارهای روی دیوارها، و بعضی معلمین گزینششده، همه در خدمت این هدفاند. در مقابل جایگاه اندیشه مستقل، هنر و موسیقی، دگرپذیری و همزیستی مسالمتآمیز، و پرورش شخصیت سالم در مدارس ایران خالی است.
اما این پایان کار نیست. خانه میتواند پادزهر تلقینهای اعتقادی و مذهبی در مدرسه باشد. پدر و مادر میتوانند با گفتگو، پرسشگری و معرفی روایتهای گوناگون، ذهن کودک را از یکصدایی رسمی بیرون بکشند. کودک میتواند بیاموزد که انسانها میتوانند راه زندگی خود را بر اساس اصول عقلی و اخلاقی که خود برگزیدهاند انتخاب کنند.
راه دیگر، شبکههای غیررسمی یادگیری است: کتاب، فیلم، موسیقی و فضای مجازی. حتی شکلهای تازهای از آموزش خانگی خصوصی یا جمعی میان دوستان و خانوادهها میتواند امکان یادگیری سالمتر را فراهم کند، جایی که کودکان در فضایی امن با ارزشهای همزیستی و آزاداندیشی آشنا شوند.
خانه و جمعهای دوستانه میتوانند جایی باشند که کودک با روایتهای گوناگون آشنا شود و بیاموزد که ارزش او یادیگران به عنوان یک انسان به عقائد دینیشان گره نخورده است، بلکه هر انسانی، از جمله او دارای ارزش ذاتی و است و حق دارد در امنیت و خوشبختی زندگی کند. وقتی او از کودکی تجربه گفتوگو میان ایدهها را داشته باشد، به جای تعصب، به همزیستی و مدارا خو میگیرد.
فرقهها میکوشند ذهن کودک را در یک صدا محصور کنند. راه چاره این است: گشودن پنجرهها به صداهای دیگر، و پرورش نسلی که از تفاوت نهراسد، بلکه آن را فرصتی برای شناخت و بهزیستی بداند.
#شستشوی_مغزی #دگماتیسم #آموزش_ایدئولوژیک #آزاد_اندیشی #تفکر_انتقادی #پرسشگری #گفتگو_توانا
@Dualogue1402
در برابر شستوشوی مغزی در مدارس چه میتوان کرد؟
سیستم آموزشی نظام اسلامی ساخته شده تا فرزندان را از همان کودکی در قالب اعتقادی خاصی فرم دهد.
بخش بزرگی از این قالب اعتقادی، دشمنی و دگرستیزی است. در این سیستم چیزهایی مانند نفرت و کینه یا انتقامجویی از مهمترین ارزشها محسوب میشوند. انسان مطلوب از نگر این سیستم فردی همواره خشمگین و عبوس است که آرزو و شعار مرگ و نابودی برای دیگران را آموخته است. کتابهای درسی، مراسم صبحگاهی، شعارهای روی دیوارها، و بعضی معلمین گزینششده، همه در خدمت این هدفاند. در مقابل جایگاه اندیشه مستقل، هنر و موسیقی، دگرپذیری و همزیستی مسالمتآمیز، و پرورش شخصیت سالم در مدارس ایران خالی است.
اما این پایان کار نیست. خانه میتواند پادزهر تلقینهای اعتقادی و مذهبی در مدرسه باشد. پدر و مادر میتوانند با گفتگو، پرسشگری و معرفی روایتهای گوناگون، ذهن کودک را از یکصدایی رسمی بیرون بکشند. کودک میتواند بیاموزد که انسانها میتوانند راه زندگی خود را بر اساس اصول عقلی و اخلاقی که خود برگزیدهاند انتخاب کنند.
راه دیگر، شبکههای غیررسمی یادگیری است: کتاب، فیلم، موسیقی و فضای مجازی. حتی شکلهای تازهای از آموزش خانگی خصوصی یا جمعی میان دوستان و خانوادهها میتواند امکان یادگیری سالمتر را فراهم کند، جایی که کودکان در فضایی امن با ارزشهای همزیستی و آزاداندیشی آشنا شوند.
خانه و جمعهای دوستانه میتوانند جایی باشند که کودک با روایتهای گوناگون آشنا شود و بیاموزد که ارزش او یادیگران به عنوان یک انسان به عقائد دینیشان گره نخورده است، بلکه هر انسانی، از جمله او دارای ارزش ذاتی و است و حق دارد در امنیت و خوشبختی زندگی کند. وقتی او از کودکی تجربه گفتوگو میان ایدهها را داشته باشد، به جای تعصب، به همزیستی و مدارا خو میگیرد.
فرقهها میکوشند ذهن کودک را در یک صدا محصور کنند. راه چاره این است: گشودن پنجرهها به صداهای دیگر، و پرورش نسلی که از تفاوت نهراسد، بلکه آن را فرصتی برای شناخت و بهزیستی بداند.
#شستشوی_مغزی #دگماتیسم #آموزش_ایدئولوژیک #آزاد_اندیشی #تفکر_انتقادی #پرسشگری #گفتگو_توانا
@Dualogue1402
👍22❤2
Forwarded from گفتوشنود
🔹️رئیس شورای عالی حوزه علمیه تهران با اشاره به گسترش معنویت واره های نوپدید در فضای مجازی گفت: حوزهی علمیه با گنجینهی عظیم معارف ناب و ژرف، مسئولیتی خطیر بر عهده دارد و میبایست با قوّت تمام به این عرصه وارد گردد.
🔹️ علی اکبر رشاد گفت: در این روزگار، شاهد ظهور جریانهایی در پهنهی جهانی هستیم که با عنوانهای فریبندهای چون «معنویتهای نوظهور» و «معنویتهای نوین» پدیدار گشتهاند. اینان را به حق باید «معنویتواره» نامید؛ چرا که از حقیقت معنویت بیبهرهاند و جز شبهمعنویت نیستند. این فرقهها که شمارشان به دهها هزار میرسد، با تکثری آشفته روبرویند و همین کثرت، خود گواهی بر بطلان راه آنان است.
برخی از آنان به «خداانگاری انسان» گرایش دارند و برخی دیگر، «انسانمداری» محض را تبلیغ میکنند که در نهایت، انسان را از مقام شامخ خلیفهاللهی به مرتبهی حیوانی تنزّل میدهد و جامعه را به جنگلی بیقانون بدل میسازد.
🔹️رشاد خاستگاه این جریانات را توطئهآمیز خواند و گفت: اینها جریاناتی موازی برای مقابله با دین – به ویژه در پی امواج شکوهمند انقلاب اسلامی – طراحی شدهاند. قدرتهای استکباری با احساس خطر عمیق، کوشیدهاند تا معنویتهای کاذبی را رواج دهند تا جوانان مشتاق را از سرچشمهی زلال وحی منحرف سازند.
⁉️پرسش این است، این همه خودحقپنداری از کجاست؟ چه کسی به شما اجازه داده است که خویشتن را میزان حقیقت و دیگران را باطل بخوانید؟
چگونه هر آنچه بیرون از چارچوب تنگ شماست، ناگهان “شبهمعنویت” و “توطئه” میشود؟
حقیقت مگر در انحصار شماست که هر جستوجوی آزاد در سپهر معنا را تهدیدی علیه ایمان میدانید؟
آیا ایمان، بهجای روشنایی و اعتماد، به مرزبانان خشمگین نیاز دارد؟
کسانی که به جای گفتوگو، حکم صادر میکنند، در واقع از لرزش ایمان خود خبر میدهند، نه از استواری آن.
#ایمان #معنویت #خود_حق_پنداری #دگماتیسم #حقیقت #باطل #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
🔹️رئیس شورای عالی حوزه علمیه تهران با اشاره به گسترش معنویت واره های نوپدید در فضای مجازی گفت: حوزهی علمیه با گنجینهی عظیم معارف ناب و ژرف، مسئولیتی خطیر بر عهده دارد و میبایست با قوّت تمام به این عرصه وارد گردد.
🔹️ علی اکبر رشاد گفت: در این روزگار، شاهد ظهور جریانهایی در پهنهی جهانی هستیم که با عنوانهای فریبندهای چون «معنویتهای نوظهور» و «معنویتهای نوین» پدیدار گشتهاند. اینان را به حق باید «معنویتواره» نامید؛ چرا که از حقیقت معنویت بیبهرهاند و جز شبهمعنویت نیستند. این فرقهها که شمارشان به دهها هزار میرسد، با تکثری آشفته روبرویند و همین کثرت، خود گواهی بر بطلان راه آنان است.
برخی از آنان به «خداانگاری انسان» گرایش دارند و برخی دیگر، «انسانمداری» محض را تبلیغ میکنند که در نهایت، انسان را از مقام شامخ خلیفهاللهی به مرتبهی حیوانی تنزّل میدهد و جامعه را به جنگلی بیقانون بدل میسازد.
🔹️رشاد خاستگاه این جریانات را توطئهآمیز خواند و گفت: اینها جریاناتی موازی برای مقابله با دین – به ویژه در پی امواج شکوهمند انقلاب اسلامی – طراحی شدهاند. قدرتهای استکباری با احساس خطر عمیق، کوشیدهاند تا معنویتهای کاذبی را رواج دهند تا جوانان مشتاق را از سرچشمهی زلال وحی منحرف سازند.
⁉️پرسش این است، این همه خودحقپنداری از کجاست؟ چه کسی به شما اجازه داده است که خویشتن را میزان حقیقت و دیگران را باطل بخوانید؟
چگونه هر آنچه بیرون از چارچوب تنگ شماست، ناگهان “شبهمعنویت” و “توطئه” میشود؟
حقیقت مگر در انحصار شماست که هر جستوجوی آزاد در سپهر معنا را تهدیدی علیه ایمان میدانید؟
آیا ایمان، بهجای روشنایی و اعتماد، به مرزبانان خشمگین نیاز دارد؟
کسانی که به جای گفتوگو، حکم صادر میکنند، در واقع از لرزش ایمان خود خبر میدهند، نه از استواری آن.
#ایمان #معنویت #خود_حق_پنداری #دگماتیسم #حقیقت #باطل #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
👍13💯2❤1
Forwarded from گفتوشنود
علیاکبر فالاسیری، یکی از مجتهدان بانفوذ شیراز در دوران قاجار، نمونهای آشکار از چیرگی دگماتیسم مذهبی و تعصب کور در تاریخ ایران است.
او در زمانی میزیست که روحانیون نه تنها مرجع امور شرعی بودند، بلکه با نفوذ گسترده خود بر آموزش، قضاوت و حتی زندگی فرهنگی مردم سیطره داشتند.
فالاسیری با تکیه بر همین قدرت، به یکی از نمادهای تاریک تفکر ضدفرهنگی بدل شد؛ کسی که از ترس فروپاشی ایمان مردم در برابر شعر و اندیشه حافظ، به تخریب فیزیکی یادگار او دست زد.
در روایتهای تاریخی آمده است که سه بار مردم شیراز، و بهویژه زرتشتیان، با عشق و احترام آرامگاه حافظ را بازسازی کردند، فالاسیری آن را «نشانه شرک و گمراهی» دانست و فرمان ویرانیاش را صادر کرد و حتی زمانی که ناصرالدین شاه دستور باز سازی داد روی منبر گفت: "اگر شاه هزار بار بسازد من خراب میکنم."
این رفتار نه از ایمان، بلکه از هراس ریشهدار روحانیت سنتی نسبت به اندیشه و آزادی برمیخاست.
حافظ برای آنان شاعری نبود که از خدا و عشق سخن گفته بود، بلکه خطری بود برای اقتدار نهاد دینیای که از جمود و خرافه تغذیه میکرد.
تخریب آرامگاه حافظ، تنها ویرانکردن یک بنای سنگی نبود؛ نمادی بود از نزاع دیرینه تفکر بسته با روح آزاد فرهنگ ایرانی.
فالاسیری و همفکرانش در تلاش بودند تا حافظ را از حافظه جمعی مردم پاک کنند، غافل از آنکه شعر و اندیشه را نمیتوان با کلنگ فرو ریخت.
آنچه آنان نتوانستند درک کنند، این بود که صدای حافظ از دل تاریخ برخاسته بود، و هرچند مرقدش را سهبار ویران کردند، اما نام و کلامش در جان مردم ایران جاودانه ماند.
عیبِ رندان مَکُن ای زاهدِ پاکیزهسرشت
که گناهِ دگران بر تو نخواهند نوشت
#تعصب #دگماتیسم #مرجعیت_شیعه #حافظ #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
علیاکبر فالاسیری، یکی از مجتهدان بانفوذ شیراز در دوران قاجار، نمونهای آشکار از چیرگی دگماتیسم مذهبی و تعصب کور در تاریخ ایران است.
او در زمانی میزیست که روحانیون نه تنها مرجع امور شرعی بودند، بلکه با نفوذ گسترده خود بر آموزش، قضاوت و حتی زندگی فرهنگی مردم سیطره داشتند.
فالاسیری با تکیه بر همین قدرت، به یکی از نمادهای تاریک تفکر ضدفرهنگی بدل شد؛ کسی که از ترس فروپاشی ایمان مردم در برابر شعر و اندیشه حافظ، به تخریب فیزیکی یادگار او دست زد.
در روایتهای تاریخی آمده است که سه بار مردم شیراز، و بهویژه زرتشتیان، با عشق و احترام آرامگاه حافظ را بازسازی کردند، فالاسیری آن را «نشانه شرک و گمراهی» دانست و فرمان ویرانیاش را صادر کرد و حتی زمانی که ناصرالدین شاه دستور باز سازی داد روی منبر گفت: "اگر شاه هزار بار بسازد من خراب میکنم."
این رفتار نه از ایمان، بلکه از هراس ریشهدار روحانیت سنتی نسبت به اندیشه و آزادی برمیخاست.
حافظ برای آنان شاعری نبود که از خدا و عشق سخن گفته بود، بلکه خطری بود برای اقتدار نهاد دینیای که از جمود و خرافه تغذیه میکرد.
تخریب آرامگاه حافظ، تنها ویرانکردن یک بنای سنگی نبود؛ نمادی بود از نزاع دیرینه تفکر بسته با روح آزاد فرهنگ ایرانی.
فالاسیری و همفکرانش در تلاش بودند تا حافظ را از حافظه جمعی مردم پاک کنند، غافل از آنکه شعر و اندیشه را نمیتوان با کلنگ فرو ریخت.
آنچه آنان نتوانستند درک کنند، این بود که صدای حافظ از دل تاریخ برخاسته بود، و هرچند مرقدش را سهبار ویران کردند، اما نام و کلامش در جان مردم ایران جاودانه ماند.
عیبِ رندان مَکُن ای زاهدِ پاکیزهسرشت
که گناهِ دگران بر تو نخواهند نوشت
#تعصب #دگماتیسم #مرجعیت_شیعه #حافظ #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
🕊12💯7❤1👎1
Forwarded from گفتوشنود
موضوع «حرام دانستن آب لولهکشی» و «دوش حمام» از نمونههای واقعیِ واکنش متعصبانه روحانیت در برابر مظاهر مدرنیته در اواخر دوره قاجار و اوایل پهلوی است. این ماجرا بیش از هر چیز نشاندهنده شکاف عمیق میان نگاه سنتی فقهی و تغییرات تکنولوژیک زمانه بود.
در آغاز قرن چهاردهم هجری، وقتی نخستین لولهکشی آب در شهرهایی مانند تهران، تبریز و مشهد اجرا شد، شماری از روحانیان سنتی با آن مخالفت کردند. استدلالشان ساده اما ریشهدار در ذهنیت فقهی زمان بود: «آب لولهکشی از مسیر لولههای آهنی میگذرد و نجس میشود» یا «چون فشار پمپ مانع از جریان طبیعی آب است، دیگر آبِ کر محسوب نمیشود و وضو و غسل با آن باطل است».
نقل است که برخی از مراجع محلی حتی فتوا دادند که «غسل زیر دوش جایز نیست، زیرا بدن زیر جریان طبیعی آب قرار نمیگیرد، بلکه پاشیده میشود».
در روزنامههای دوران رضاشاه و خاطرات معاصران آمده است که بعضی از مردم، از ترس تکفیر یا انگ «کافر شدن»، تا مدتی از حمامهای دارای دوش یا آب لولهکشی استفاده نمیکردند.
روحانیان متنفذ در منابر هشدار میدادند که «این آبها به موتور و بخار بسته است، نه به رحمت خدا». اما کمکم با گسترش شهرها و فشار افکار عمومی، فتاوا تغییر یافت و همان روحانیان که روزی آن را «حرام» میدانستند، ناچار شدند تعبیر خود را «احتیاط در طهارت» بنامند تا از تکفیر خود مردم در امان بمانند.
این روایت، مانند داستان مخالفت با راهآهن، تلگراف، یا مدرسههای جدید، بازتاب همان ترسی است که همواره میان روحانیت سنتی و مفهوم «پیشرفت» فاصله انداخته است: ترس از دست رفتن اقتدار.
و اگر به روزگار کنونی بنگریم، هنوز همان روحیه در مخالفت با فناوریهای نو، اینترنت آزاد، هنر مدرن یا آموزش علمی مستقل ادامه دارد — فقط ابزارها تغییر کردهاند، نه ترسها.
#فتوا #روحانیت_شیعه #فقه #حرام #دگماتیسم #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
موضوع «حرام دانستن آب لولهکشی» و «دوش حمام» از نمونههای واقعیِ واکنش متعصبانه روحانیت در برابر مظاهر مدرنیته در اواخر دوره قاجار و اوایل پهلوی است. این ماجرا بیش از هر چیز نشاندهنده شکاف عمیق میان نگاه سنتی فقهی و تغییرات تکنولوژیک زمانه بود.
در آغاز قرن چهاردهم هجری، وقتی نخستین لولهکشی آب در شهرهایی مانند تهران، تبریز و مشهد اجرا شد، شماری از روحانیان سنتی با آن مخالفت کردند. استدلالشان ساده اما ریشهدار در ذهنیت فقهی زمان بود: «آب لولهکشی از مسیر لولههای آهنی میگذرد و نجس میشود» یا «چون فشار پمپ مانع از جریان طبیعی آب است، دیگر آبِ کر محسوب نمیشود و وضو و غسل با آن باطل است».
نقل است که برخی از مراجع محلی حتی فتوا دادند که «غسل زیر دوش جایز نیست، زیرا بدن زیر جریان طبیعی آب قرار نمیگیرد، بلکه پاشیده میشود».
در روزنامههای دوران رضاشاه و خاطرات معاصران آمده است که بعضی از مردم، از ترس تکفیر یا انگ «کافر شدن»، تا مدتی از حمامهای دارای دوش یا آب لولهکشی استفاده نمیکردند.
روحانیان متنفذ در منابر هشدار میدادند که «این آبها به موتور و بخار بسته است، نه به رحمت خدا». اما کمکم با گسترش شهرها و فشار افکار عمومی، فتاوا تغییر یافت و همان روحانیان که روزی آن را «حرام» میدانستند، ناچار شدند تعبیر خود را «احتیاط در طهارت» بنامند تا از تکفیر خود مردم در امان بمانند.
این روایت، مانند داستان مخالفت با راهآهن، تلگراف، یا مدرسههای جدید، بازتاب همان ترسی است که همواره میان روحانیت سنتی و مفهوم «پیشرفت» فاصله انداخته است: ترس از دست رفتن اقتدار.
و اگر به روزگار کنونی بنگریم، هنوز همان روحیه در مخالفت با فناوریهای نو، اینترنت آزاد، هنر مدرن یا آموزش علمی مستقل ادامه دارد — فقط ابزارها تغییر کردهاند، نه ترسها.
#فتوا #روحانیت_شیعه #فقه #حرام #دگماتیسم #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
1❤14👍7
Forwarded from گفتوشنود
🔹️خبرگزاری حوزه علمیه در مطلبی درباره استقبال و فروش گسترده از عروسکهای «لبوبو» نوشت که این عروسک «فقط یک اسباببازی نیست، یک عملیات فرهنگی خزدار است.» این وبسایت نوشت که این عروسک «میخواهد جایگاه حسین فهمیدهها را بدزدد.»
خبرگزاری حوزه علمیه اضافه کرد: «فرارسیدن سالروز شهادت قهرمانانه حسین فهمیده فرصتی است تا در عمق این قضیه تأمل شود که چرا جایگاه محکم و بلند الگوهای هویتبخش و بینظیر نوجوانان ایرانی توسط عروسکها و محتواهای بی سر و ته شرقی و غربی بدون هیچگونه مقاومتی به یغما میرود؟»
🔹️از نگاه روحانیت شیعه حاکم، هر پدیده نو، خواه یک عروسک باشد یا یک سبک موسیقی یا حتی یک رفتار اجتماعی تازه، بهمثابه دشمنی بالقوه با ایمان و هویتی تلقی میشود که خودشان ساخته و انحصار تفسیرش را در دست دارند.
این نگاه بیمارگونه و تدافعی، ناشی از ترس عمیق از دست دادن کنترل بر ذهن و احساس نسلهای جوان است؛ نسلی که دیگر نمیخواهد قهرمانش را در قالبهای ایدئولوژیک و نمادهای تبلیغاتی چون «حسین فهمیده» بیابد.
برای چنین روحانیانی، «لبوبو» تهدید نیست چون پدیده ای نو و همهگیر است، بلکه تهدید است چون یادآور جهانی است که در آن دین، دیگر ابزار انقیاد و هویتسازی اجباری نیست.
#حکومت_ایدئولوژیک #دیگری_ستیزی #دگماتیسم #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
🔹️خبرگزاری حوزه علمیه در مطلبی درباره استقبال و فروش گسترده از عروسکهای «لبوبو» نوشت که این عروسک «فقط یک اسباببازی نیست، یک عملیات فرهنگی خزدار است.» این وبسایت نوشت که این عروسک «میخواهد جایگاه حسین فهمیدهها را بدزدد.»
خبرگزاری حوزه علمیه اضافه کرد: «فرارسیدن سالروز شهادت قهرمانانه حسین فهمیده فرصتی است تا در عمق این قضیه تأمل شود که چرا جایگاه محکم و بلند الگوهای هویتبخش و بینظیر نوجوانان ایرانی توسط عروسکها و محتواهای بی سر و ته شرقی و غربی بدون هیچگونه مقاومتی به یغما میرود؟»
🔹️از نگاه روحانیت شیعه حاکم، هر پدیده نو، خواه یک عروسک باشد یا یک سبک موسیقی یا حتی یک رفتار اجتماعی تازه، بهمثابه دشمنی بالقوه با ایمان و هویتی تلقی میشود که خودشان ساخته و انحصار تفسیرش را در دست دارند.
این نگاه بیمارگونه و تدافعی، ناشی از ترس عمیق از دست دادن کنترل بر ذهن و احساس نسلهای جوان است؛ نسلی که دیگر نمیخواهد قهرمانش را در قالبهای ایدئولوژیک و نمادهای تبلیغاتی چون «حسین فهمیده» بیابد.
برای چنین روحانیانی، «لبوبو» تهدید نیست چون پدیده ای نو و همهگیر است، بلکه تهدید است چون یادآور جهانی است که در آن دین، دیگر ابزار انقیاد و هویتسازی اجباری نیست.
#حکومت_ایدئولوژیک #دیگری_ستیزی #دگماتیسم #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
😍7👍3