برای ناهید شیرپیشه
برای مادر دادخواهی که در زندان دیکتاتور محبوس است. برای مظلومیت این خانواده دادخواه. مونا، دختر ناهید شیرپیشه ساعاتی پیش در شبکه اکس نوشت که مادرش در زندان دست به خودکشی زده اما به جای رسیدگی پزشکی، او را به انفرادی منتقل کردهاند.
جمهوری اسلامی و شخص علی خامنهای مسئول مستقیم جان زندانیان است.
طرح از شاهرخ حیدری
https://tavaana.org/nahid_shirpisheh_mother/
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#ناهید_شیرپیشه
#پویا_بختیاری
@Tavaana_TavaanaTech
برای مادر دادخواهی که در زندان دیکتاتور محبوس است. برای مظلومیت این خانواده دادخواه. مونا، دختر ناهید شیرپیشه ساعاتی پیش در شبکه اکس نوشت که مادرش در زندان دست به خودکشی زده اما به جای رسیدگی پزشکی، او را به انفرادی منتقل کردهاند.
جمهوری اسلامی و شخص علی خامنهای مسئول مستقیم جان زندانیان است.
طرح از شاهرخ حیدری
https://tavaana.org/nahid_shirpisheh_mother/
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#ناهید_شیرپیشه
#پویا_بختیاری
@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
کنشهای کوچک ایستادگی، بخش دوم (کتاب صوتی)
کتاب صوتی «کنشهای کوچک ایستادگی» ترجمه اختصاصی توانا است این کتاب را استیو کراشاو و جان جکسن نوشتهاند و واتسلاو هاول مقدمهای بر آن نگاشته است.
اهمیت این کتاب در آن است که داستانهایی از سراسر جهان درباره روشهای ابتکاری و الهامبخش برای مقاومت در برابر رژیمهای سرکوبگر را جمعآوری کرده است.
این داستانها حکایت کسانی است که سکوت را نپذیرفتهاند؛ حکایتی که نشان میدهد میتوان دیکتاتورها را سرنگون کرد؛ قوانین ناعادلانه را تغییر داد و حتی به مردم حس جدیدی از انسانیت خود بخشید؛ علیرغم این که دیکتاتورها آن را انکار کنند.
در بسیاری از رویدادهای این کتاب، اعمال قهرمانانه به صورت آشکار و پنهان، کوچک و بزرگ نقش دارند. آنها که دست به این «کنشهای کوچک» زدند، خطر آزار، بازداشت و حتی مرگ را پذیرا شدهاند.
سایت:
https://tavaana.org/small-acts-of-resistance-2/
یوتیوب:
https://www.youtube.com/watch?v=vkO7VimW1UU
ساندکلاود:
https://soundcloud.com/tavaana/cbms4wi4zw2k
#کتاب
#یاری_مدنی_توانا
#دیکتاتور
#کتاب_صوتی
@Tavaana_TavaanaTech
کتاب صوتی «کنشهای کوچک ایستادگی» ترجمه اختصاصی توانا است این کتاب را استیو کراشاو و جان جکسن نوشتهاند و واتسلاو هاول مقدمهای بر آن نگاشته است.
اهمیت این کتاب در آن است که داستانهایی از سراسر جهان درباره روشهای ابتکاری و الهامبخش برای مقاومت در برابر رژیمهای سرکوبگر را جمعآوری کرده است.
این داستانها حکایت کسانی است که سکوت را نپذیرفتهاند؛ حکایتی که نشان میدهد میتوان دیکتاتورها را سرنگون کرد؛ قوانین ناعادلانه را تغییر داد و حتی به مردم حس جدیدی از انسانیت خود بخشید؛ علیرغم این که دیکتاتورها آن را انکار کنند.
در بسیاری از رویدادهای این کتاب، اعمال قهرمانانه به صورت آشکار و پنهان، کوچک و بزرگ نقش دارند. آنها که دست به این «کنشهای کوچک» زدند، خطر آزار، بازداشت و حتی مرگ را پذیرا شدهاند.
سایت:
https://tavaana.org/small-acts-of-resistance-2/
یوتیوب:
https://www.youtube.com/watch?v=vkO7VimW1UU
ساندکلاود:
https://soundcloud.com/tavaana/cbms4wi4zw2k
#کتاب
#یاری_مدنی_توانا
#دیکتاتور
#کتاب_صوتی
@Tavaana_TavaanaTech
۶۵ دانشآموز دختر دبیرستانی در شاهیندژ در استان آذربایجان غربی، با علائم حاد مسمومیت به بیمارستان منتقل شدهاند.
این دانشآموزان به دلیل انتشار گاز مونوکسیدکربن، دچار گازگرفتگی شدهاند.
صبح امروز شنبه ۲۷ بهمنماه، ۶۵ دانشآموز دبیرستان دوره اول متوسطه پروین اعتصامی شاهیندژ، به دلیل مسمومیت شدید به بیمارستان منتقل شدند.
اطلاعرسانی درباره این حادثه با تناقض فراوان صورت گرفته است. ابتدا تعداد دانشآموزان را ۲۰ نفر اعلام کردند بعد ۲۵ نفر در نهایت رسانهها از بستریشدن حداقل ۶۵ دانشآموز در مراکز درمانی خبر دادند. گفته شده دانشآموزان علائم مسمومیت به دلیل گازگرفتگی داشتهاند.
سرمای هوا، قطعی گاز و برق، و اکنون این حوادث دردناک نشان میدهد جمهوری اسلامی ناتوانتر از هر زمان دیگری است برای تامین امنیت جانی هموطنانمان.
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#دانش_آموز
@Tavaana_TavaanaTech
این دانشآموزان به دلیل انتشار گاز مونوکسیدکربن، دچار گازگرفتگی شدهاند.
صبح امروز شنبه ۲۷ بهمنماه، ۶۵ دانشآموز دبیرستان دوره اول متوسطه پروین اعتصامی شاهیندژ، به دلیل مسمومیت شدید به بیمارستان منتقل شدند.
اطلاعرسانی درباره این حادثه با تناقض فراوان صورت گرفته است. ابتدا تعداد دانشآموزان را ۲۰ نفر اعلام کردند بعد ۲۵ نفر در نهایت رسانهها از بستریشدن حداقل ۶۵ دانشآموز در مراکز درمانی خبر دادند. گفته شده دانشآموزان علائم مسمومیت به دلیل گازگرفتگی داشتهاند.
سرمای هوا، قطعی گاز و برق، و اکنون این حوادث دردناک نشان میدهد جمهوری اسلامی ناتوانتر از هر زمان دیگری است برای تامین امنیت جانی هموطنانمان.
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#دانش_آموز
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«کیانوش چراغی در شهرستان دهلران در استان ایلام زندگی میکند. کیانوش مهندس کامپیوتر است. سالها به عنوان کارمند رسمی تامین اجتماعی مشغول به کار بوده، کیانوش به خاطر فسادهایی که میبیند از سمت خود استعفا میدهد. بعد از خیزش مهسا زندانی میشود و به دو سال حبس تعزیری محکوم میگردد. پس از مدتی با پابند الکترونیکی از زندان بیرون میآید. کیانوش نخواست در سکوت به زندگیاش ادامه بدهد. بیست و پنجم بهمن ماه در ابلاغی متوجه میشود پابندش لغو شده و باید خود را تا دو روز دیگر به زندان دهلران معرفی کند.»
متن و ویدیو ارسالی مخاطبان
صفحه اینستاگرام کیانوش چراغی
kianooshcheraghi
#کیانوش_چراغی #مهسا_امینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
متن و ویدیو ارسالی مخاطبان
صفحه اینستاگرام کیانوش چراغی
kianooshcheraghi
#کیانوش_چراغی #مهسا_امینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
روز شنبه ۲۷ بهمنماه یک نفر در میدان شهرداری شهر مرودشت فریاد «مرگ بر خامنهای» سر داده و برخی عابران و خودروسواران هم او را با سردادن شعار و به صدا درآوردن بوق همراهی میکنند.
ویدیو از ایران اینترنشنال
@iranintltv
همیشه یک نفر باید شروع کند...
همیشه یک صدا باید در سکوت شکسته شود.
یک نفر باید بپاخیزد، مشتهایش را گره کند، گلویش را به فریاد بسپارد و زنجیر ترس را از هم بدرد.
آن یک نفر، شاید تنها باشد، شاید میان ازدحام، صدایش در ابتدا گم شود. اما همین که طنینش در خیابان بپیچد، همین که نگاهها را به خود بکشاند، شهامت تکثیر خواهد شد. بوقی به صدا درمیآید، دستی بالا میرود، صدایی دیگر همآهنگ میشود، و ناگهان شهر بیدار میشود.
شعلهای که از یک جرقه آغاز میشود، آتشی خواهد شد که دیوارهای ستم را میسوزاند. امروز یک نفر فریاد زد، فردا هزاران نفر به او خواهند پیوست.
#مرودشت #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
روز شنبه ۲۷ بهمنماه یک نفر در میدان شهرداری شهر مرودشت فریاد «مرگ بر خامنهای» سر داده و برخی عابران و خودروسواران هم او را با سردادن شعار و به صدا درآوردن بوق همراهی میکنند.
ویدیو از ایران اینترنشنال
@iranintltv
همیشه یک نفر باید شروع کند...
همیشه یک صدا باید در سکوت شکسته شود.
یک نفر باید بپاخیزد، مشتهایش را گره کند، گلویش را به فریاد بسپارد و زنجیر ترس را از هم بدرد.
آن یک نفر، شاید تنها باشد، شاید میان ازدحام، صدایش در ابتدا گم شود. اما همین که طنینش در خیابان بپیچد، همین که نگاهها را به خود بکشاند، شهامت تکثیر خواهد شد. بوقی به صدا درمیآید، دستی بالا میرود، صدایی دیگر همآهنگ میشود، و ناگهان شهر بیدار میشود.
شعلهای که از یک جرقه آغاز میشود، آتشی خواهد شد که دیوارهای ستم را میسوزاند. امروز یک نفر فریاد زد، فردا هزاران نفر به او خواهند پیوست.
#مرودشت #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
صبح امروز، شنبه ۲۷ بهمنماه، علی معزی، زندانی سیاسی ۷۱ ساله، با ضرب و اعمال خشونت و بدون اطلاع قبلی، از زندان اوین به زندان قزلحصار کرج منتقل شده است.
دلیل انتقال این زندانی مشخص نیست و هیچ توضیحی در این باره به بستگان و خانواده این زندانی داده نشده است.
این زندانی سیاسی بیمار است و شرایط جسمی ناگواری دارد. او به بیماری سرطان پروستات مبتلا ست و از مشکلات کلیه، شنوایی و آرتروز زانو رنج میبرد.
علی معزی خردادماه ۱۴۰۲، به اتهام «اجتماع و تبانی و تبلیغ علیه نظام» به ۶ سال و ۳ ماه حبس محکوم شده است. البته این زندانی سیاسی پیش از این هم سابقه بازداشت و محکومیت داشته است.
#علی_معزی
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#زندان
#زندانی_سیاسی
@Tavaana_TavaanaTech
دلیل انتقال این زندانی مشخص نیست و هیچ توضیحی در این باره به بستگان و خانواده این زندانی داده نشده است.
این زندانی سیاسی بیمار است و شرایط جسمی ناگواری دارد. او به بیماری سرطان پروستات مبتلا ست و از مشکلات کلیه، شنوایی و آرتروز زانو رنج میبرد.
علی معزی خردادماه ۱۴۰۲، به اتهام «اجتماع و تبانی و تبلیغ علیه نظام» به ۶ سال و ۳ ماه حبس محکوم شده است. البته این زندانی سیاسی پیش از این هم سابقه بازداشت و محکومیت داشته است.
#علی_معزی
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#زندان
#زندانی_سیاسی
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
همین چند هفته پیش بود که جواد ظریف، معروف به مالهکش اعظم، در مصاحبه با رسانههای خارجی میگفت که در ایران روی زنان به خاطر حجاب فشار نیست و آنها آزادانه در خیابان تردد میکنند!
عوامل جمهوری اسلامی اما همچنان در خیابان، در دانشگاه، در ادارات و سایر اماکن، مزاحم زنان آزاده ایرانی میشوند...
ویدیو از پوریا افضلی
#نه_به_پوشش_اجباری #نه_به_حجاب_اجباری #نه_به_جمهورى_اسلامى #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
عوامل جمهوری اسلامی اما همچنان در خیابان، در دانشگاه، در ادارات و سایر اماکن، مزاحم زنان آزاده ایرانی میشوند...
ویدیو از پوریا افضلی
#نه_به_پوشش_اجباری #نه_به_حجاب_اجباری #نه_به_جمهورى_اسلامى #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Masoud Alizadeh:
روایت سوءقصد نافرجام
امیرمحمد خالقی دانشجوی ۱۹ ساله اهل خراسان روز چهارشنبه ۲۴ بهمن،در حال بازگشت به خوابگاه دانشجویی در منطقه امیرآباد تهران،توسط دو زورگیر موتور سوار مورد حمله قرار گرفت.در این حمله که برای ربودن کول پشتی امیر محمد صورت گرفته بود چند ضربه چاقو به او زدند. متأسفانه بر اثر جراحات شدید امیر محمد صبح روز پنجشنبه ۲۵ بهمن جان خود را مظلومانه در بیمارستان از دست داد.
در طول بیش از چهار دهه عمر رژیم ، دستگاههای امنیتی همواره تلاش کردهاند با اعزام ارازل و اوباش حکومتی و صحنهسازیهایی از قبیل دزدی و خفتگیری، مخالفان خود را در خیابانها با چاقو بکشند و از میان بردارند. متأسفانه، همانطور که این اتفاق در سال ۸۹ برای خودم رخ داد، بسیاری از مخالفان با این روشها هدف قرار گرفتهاند.
بعد از یک سال پیگیری شکایت مان از مأمورین نیروی انتظامی در دادسرای سازمان قضایی نیروهای مسلح، پرونده قضات در دادسرای کارکنان دولت مطرح شد. پس از تماسی که از دادسرای کارکنان دولت با من برقرار شد، حدود یک ماه به من فرصت داده شد تا شکایتم را علیه سعید مرتضوی، دادستان پیشین تهران، دهنوی حداد، قاضی شعبه ۳ امنیت دادگاه انقلاب تهران، و علیاکبر حیدریفر، دادیار شعبه ۳ دادگاه انقلاب را ثبت کنم.
آن زمان در یک مشاور املاک مشغول به کار بودم. چند روز پس از تماس از دادسرای کارکنان دولت، چندین تهدید تلفنی دریافت کردم که میگفتند نباید بیشتر از این پیگیر پرونده جنایت کهریزک باشم و بهتر است مبلغی پول دریافت کنم و از این پرونده کنار بکشم. چون قبلاً نیز تهدیدات مشابهی دریافت کرده بودم، به این تهدیدها توجهی نکردم و همچنان در حال برنامهریزی با دیگر آسیبدیدگان کهریزک بودم تا همه با هم به دادسرای کارکنان دولت برویم تا آنها شکایت کنیم.
اگر اشتباه نکنم، شب پنجشنبه بود. حدود ساعت ۱۰:۳۰ شب بود که بنگاه را بستم و پیاده به سمت خانه حرکت کردم. در مسیر، به سوپرمارکت رفتم و مقداری خرید برای خانه انجام دادم. وقتی به سر کوچه رسیدم، متوجه شدم دو جوان به من طعنه میزنند. این رفتار برایم کمی عجیب بود، بنابراین از آنها پرسیدم چرا در همان لحظه جفتشون بهم حمله کردند ، چند ضربه ای زدند و سریعا فرار کردن ، همان لحظه متوجه شدم ماشین پلیس چراغ خاموش جلوتر ایستاده ، آمدم وسایل خریدم را از روی زمین جمع کنم که دیدم نمیتونم نفس بکشم...
نگاهی به سمت قلبم انداختم که از شدت درد میسوخت و متوجه شدم که چاقو خوردهام. جای چاقو را محکم با دستم فشار دادم، اما خون همچنان بیرون میزد و نفس کشیدن برایم هر لحظه سختتر و دشوارتر میشد.
کمی جلوتر از جایی که به من حمله کرده بودند، درمانگاهی وجود داشت. با زحمت خودم را به درمانگاه کشاندم. مسئول درمانگاه گفت که باید به بیمارستان منتقل شوم و خونریزی شدیدی دارم. دوباره از درمانگاه خارج شدم و به جلوی درمانگاه رسیدم. به سختی میتوانستم نفس بکشم و در همان جا روی زمین افتادم. چند نفر از دوستانم دورم جمع شده بودند و به آمبولانس زنگ میزدند. حال بسیار بدی داشتم؛ چون چاقو طحالم را پاره کرده بود و خونریزی داخلی شدیدی داشتم.
همان زمان بسیجی ها بالای سرم آمدن و از من فیلم برداری کردند و رفتند ، آمبولانس آمد ، سوار آمبولانس شدم و دیگر نمیتونستم نفس بکشم ، زیرا از قسمتی که چاقو خورده بودم هوا میکشد و نمیگذاشت از دهن نفس بکشم ، از یک طرف هم خون وارد ریه هایم شده بود و از دهن و دماغم بیرون میزد ، آن موقع فکر میکردم که زنده نمیمانم و این بار خواهم رفت. تا اینکه به بیمارستان مدنی کرج رسیدیم.خلاصه، سریعاً مرا وارد اتاق عمل کردند و عمل جراحی چندین ساعت طول کشید. اما این بار هم نتوانستم زنده بمانم.
بعد از دو هفته که از بیمارستان مرخص شدم، با مجید مقدم، دیگر بازداشتی کهریزک، هماهنگ کردم و با بخیههای روی شکمم، با ماشین مجید به تهران رفتیم. در تهران، شکایتی علیه سعید مرتضوی، قاضی دهنوی حداد و دادیار حیدریفر تنظیم کردیم.
در نهایت، پرونده شکایت من از چاقو خوردنم به جایی نرسید و پلیس امنیت دو نفر را معرفی کرد که ادعا میکردند من را با چاقو زدهاند. در حالی که هیکل آن دو نفر به مراتب کوچکتر از کسانی بود که من را با چاقو زده بودند. پروندهام به نوعی ماستمالی شد، ولی برای همه ما روشن بود که این حمله از سوی چه کسانی و با چه هدفی انجام شده بود.
امیر محمد خالقی به توسط این حکومت به قتل رسیده است و متأسفانه دستگاه قضایی رژیم سرکوبگر جمهوری اسلامی که به طور گسترده حقوق بشر را نقض میکند، روزی دو نفر از اراذل و اوباش حکومتی را به جای قاتلان اصلی معرفی خواهد کرد.
از اینستاگرام مسعود علیزاده
#امیرمحمد_خالقی #مسعود_علیزاده #کهریزک #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
روایت سوءقصد نافرجام
امیرمحمد خالقی دانشجوی ۱۹ ساله اهل خراسان روز چهارشنبه ۲۴ بهمن،در حال بازگشت به خوابگاه دانشجویی در منطقه امیرآباد تهران،توسط دو زورگیر موتور سوار مورد حمله قرار گرفت.در این حمله که برای ربودن کول پشتی امیر محمد صورت گرفته بود چند ضربه چاقو به او زدند. متأسفانه بر اثر جراحات شدید امیر محمد صبح روز پنجشنبه ۲۵ بهمن جان خود را مظلومانه در بیمارستان از دست داد.
در طول بیش از چهار دهه عمر رژیم ، دستگاههای امنیتی همواره تلاش کردهاند با اعزام ارازل و اوباش حکومتی و صحنهسازیهایی از قبیل دزدی و خفتگیری، مخالفان خود را در خیابانها با چاقو بکشند و از میان بردارند. متأسفانه، همانطور که این اتفاق در سال ۸۹ برای خودم رخ داد، بسیاری از مخالفان با این روشها هدف قرار گرفتهاند.
بعد از یک سال پیگیری شکایت مان از مأمورین نیروی انتظامی در دادسرای سازمان قضایی نیروهای مسلح، پرونده قضات در دادسرای کارکنان دولت مطرح شد. پس از تماسی که از دادسرای کارکنان دولت با من برقرار شد، حدود یک ماه به من فرصت داده شد تا شکایتم را علیه سعید مرتضوی، دادستان پیشین تهران، دهنوی حداد، قاضی شعبه ۳ امنیت دادگاه انقلاب تهران، و علیاکبر حیدریفر، دادیار شعبه ۳ دادگاه انقلاب را ثبت کنم.
آن زمان در یک مشاور املاک مشغول به کار بودم. چند روز پس از تماس از دادسرای کارکنان دولت، چندین تهدید تلفنی دریافت کردم که میگفتند نباید بیشتر از این پیگیر پرونده جنایت کهریزک باشم و بهتر است مبلغی پول دریافت کنم و از این پرونده کنار بکشم. چون قبلاً نیز تهدیدات مشابهی دریافت کرده بودم، به این تهدیدها توجهی نکردم و همچنان در حال برنامهریزی با دیگر آسیبدیدگان کهریزک بودم تا همه با هم به دادسرای کارکنان دولت برویم تا آنها شکایت کنیم.
اگر اشتباه نکنم، شب پنجشنبه بود. حدود ساعت ۱۰:۳۰ شب بود که بنگاه را بستم و پیاده به سمت خانه حرکت کردم. در مسیر، به سوپرمارکت رفتم و مقداری خرید برای خانه انجام دادم. وقتی به سر کوچه رسیدم، متوجه شدم دو جوان به من طعنه میزنند. این رفتار برایم کمی عجیب بود، بنابراین از آنها پرسیدم چرا در همان لحظه جفتشون بهم حمله کردند ، چند ضربه ای زدند و سریعا فرار کردن ، همان لحظه متوجه شدم ماشین پلیس چراغ خاموش جلوتر ایستاده ، آمدم وسایل خریدم را از روی زمین جمع کنم که دیدم نمیتونم نفس بکشم...
نگاهی به سمت قلبم انداختم که از شدت درد میسوخت و متوجه شدم که چاقو خوردهام. جای چاقو را محکم با دستم فشار دادم، اما خون همچنان بیرون میزد و نفس کشیدن برایم هر لحظه سختتر و دشوارتر میشد.
کمی جلوتر از جایی که به من حمله کرده بودند، درمانگاهی وجود داشت. با زحمت خودم را به درمانگاه کشاندم. مسئول درمانگاه گفت که باید به بیمارستان منتقل شوم و خونریزی شدیدی دارم. دوباره از درمانگاه خارج شدم و به جلوی درمانگاه رسیدم. به سختی میتوانستم نفس بکشم و در همان جا روی زمین افتادم. چند نفر از دوستانم دورم جمع شده بودند و به آمبولانس زنگ میزدند. حال بسیار بدی داشتم؛ چون چاقو طحالم را پاره کرده بود و خونریزی داخلی شدیدی داشتم.
همان زمان بسیجی ها بالای سرم آمدن و از من فیلم برداری کردند و رفتند ، آمبولانس آمد ، سوار آمبولانس شدم و دیگر نمیتونستم نفس بکشم ، زیرا از قسمتی که چاقو خورده بودم هوا میکشد و نمیگذاشت از دهن نفس بکشم ، از یک طرف هم خون وارد ریه هایم شده بود و از دهن و دماغم بیرون میزد ، آن موقع فکر میکردم که زنده نمیمانم و این بار خواهم رفت. تا اینکه به بیمارستان مدنی کرج رسیدیم.خلاصه، سریعاً مرا وارد اتاق عمل کردند و عمل جراحی چندین ساعت طول کشید. اما این بار هم نتوانستم زنده بمانم.
بعد از دو هفته که از بیمارستان مرخص شدم، با مجید مقدم، دیگر بازداشتی کهریزک، هماهنگ کردم و با بخیههای روی شکمم، با ماشین مجید به تهران رفتیم. در تهران، شکایتی علیه سعید مرتضوی، قاضی دهنوی حداد و دادیار حیدریفر تنظیم کردیم.
در نهایت، پرونده شکایت من از چاقو خوردنم به جایی نرسید و پلیس امنیت دو نفر را معرفی کرد که ادعا میکردند من را با چاقو زدهاند. در حالی که هیکل آن دو نفر به مراتب کوچکتر از کسانی بود که من را با چاقو زده بودند. پروندهام به نوعی ماستمالی شد، ولی برای همه ما روشن بود که این حمله از سوی چه کسانی و با چه هدفی انجام شده بود.
امیر محمد خالقی به توسط این حکومت به قتل رسیده است و متأسفانه دستگاه قضایی رژیم سرکوبگر جمهوری اسلامی که به طور گسترده حقوق بشر را نقض میکند، روزی دو نفر از اراذل و اوباش حکومتی را به جای قاتلان اصلی معرفی خواهد کرد.
از اینستاگرام مسعود علیزاده
#امیرمحمد_خالقی #مسعود_علیزاده #کهریزک #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from گفتوشنود
رابرت جی. اینگرسول (1833-1899) یکی از برجستهترین آزاداندیشان آمریکایی، سخنران، نویسنده، و فعال سیاسی دوران طلایی آزادی اندیشه بود.
او که در جنگ داخلی آمریکا بهعنوان سرباز خدمت کرد، بعدها به دلیل مهارت بینظیر در سخنرانی و دفاع از سکولاریسم، خردگرایی و نقد دین، به «جنگجوی آزاداندیش» شهرت یافت.
اینگرسول که خود را ندانمگرا میدانست، با هوش، طنز و استدلالهای قوی، عقاید مذهبی سنتی را به چالش میکشید و از آزادی فکر و جدایی دین از سیاست دفاع میکرد.
به دلیل تأثیر عمیقش در ترویج ندانمگرایی، او را «ندانمگرای کبیر» مینامند.
سخنرانیهای پرشور و نوشتههای روشنگرانه او همچنان الهامبخش ناباورمندان و آزاداندیشان در سراسر جهان است. او باور داشت که اخلاق و همدلی انسانها باید بر پایه خرد و علم باشد، نه ایمان و اعتقادات مذهبی.
#رابرت_اینگرسول #ندانم_گرا #آتئیست #سکولاریسم #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
رابرت جی. اینگرسول (1833-1899) یکی از برجستهترین آزاداندیشان آمریکایی، سخنران، نویسنده، و فعال سیاسی دوران طلایی آزادی اندیشه بود.
او که در جنگ داخلی آمریکا بهعنوان سرباز خدمت کرد، بعدها به دلیل مهارت بینظیر در سخنرانی و دفاع از سکولاریسم، خردگرایی و نقد دین، به «جنگجوی آزاداندیش» شهرت یافت.
اینگرسول که خود را ندانمگرا میدانست، با هوش، طنز و استدلالهای قوی، عقاید مذهبی سنتی را به چالش میکشید و از آزادی فکر و جدایی دین از سیاست دفاع میکرد.
به دلیل تأثیر عمیقش در ترویج ندانمگرایی، او را «ندانمگرای کبیر» مینامند.
سخنرانیهای پرشور و نوشتههای روشنگرانه او همچنان الهامبخش ناباورمندان و آزاداندیشان در سراسر جهان است. او باور داشت که اخلاق و همدلی انسانها باید بر پایه خرد و علم باشد، نه ایمان و اعتقادات مذهبی.
#رابرت_اینگرسول #ندانم_گرا #آتئیست #سکولاریسم #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
Forwarded from گفتوشنود
منصور فرجی، رییس حوزه علمیه کاشان گفت: «تاسیس مراکز اسلامی و حوزههای علمیه خارج از کشور از برکات و دستاوردهای جمهوری اسلامی است.»
او افزود: «یکی از افتخارات امروز حوزه علمیه، گسترش حوزه در همه عرصهها و مناطق مورد نیاز داخل و خارج از کشور است.»
رییس حوزه علمیه کاشان، منصور فرجی، تأسیس حوزههای علمیه در خارج از کشور را از برکات جمهوری اسلامی میداند، اما تجربه بسته شدن مراکزی مانند «مرکز امام علی» در هامبورگ و استکهلم، به دلیل فعالیتهای مشکوک و ارتباط با نهادهای اطلاعاتی و امنیتی ایران، نشان میدهد که این مراکز فراتر از آموزش دینی عمل کردهاند.
آیا هدف از این حوزهها ترویج علوم اسلامی است، یا اینکه پوششی برای نفوذ، جاسوسی و حتی حمایت از اقدامات تروریستی در کشورهای میزبان فراهم میکنند؟
#حوزه_علمیه #اسلام_گرایی #شیعه_گری #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
منصور فرجی، رییس حوزه علمیه کاشان گفت: «تاسیس مراکز اسلامی و حوزههای علمیه خارج از کشور از برکات و دستاوردهای جمهوری اسلامی است.»
او افزود: «یکی از افتخارات امروز حوزه علمیه، گسترش حوزه در همه عرصهها و مناطق مورد نیاز داخل و خارج از کشور است.»
رییس حوزه علمیه کاشان، منصور فرجی، تأسیس حوزههای علمیه در خارج از کشور را از برکات جمهوری اسلامی میداند، اما تجربه بسته شدن مراکزی مانند «مرکز امام علی» در هامبورگ و استکهلم، به دلیل فعالیتهای مشکوک و ارتباط با نهادهای اطلاعاتی و امنیتی ایران، نشان میدهد که این مراکز فراتر از آموزش دینی عمل کردهاند.
آیا هدف از این حوزهها ترویج علوم اسلامی است، یا اینکه پوششی برای نفوذ، جاسوسی و حتی حمایت از اقدامات تروریستی در کشورهای میزبان فراهم میکنند؟
#حوزه_علمیه #اسلام_گرایی #شیعه_گری #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
Forwarded from گفتوشنود
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
روحانیون شیعه با ارائه روایتهای ماورایی و غیرعلمی، تلاش میکنند تا احساسات و باورهای مردم را به سمت خرافات و جزماندیشی سوق دهند.
آنها با استفاده از داستانهای غیرمستند و کرامات ساختگی، حقیقت را تحریف کرده و به جای ترویج تفکر منطقی و علمی، جامعه را به پذیرش بیچونوچرای گفتههایشان عادت میدهند.
این رویکرد نهتنها مانعی در مسیر پیشرفت فکری و عقلانیت است، بلکه باعث میشود مردم به جای جستوجوی راهحلهای واقعی برای مشکلات خود، به دام توهمات و وعدههای پوچ بیفتند.
نتیجه چنین انحرافی، جامعهای است که به جای آگاهی، در جهل و وابستگی فکری فرو میرود.
شما دراین مورد چطور فکر میکنید؟
#خرافات #جهل #شیعه_گری #سکولاریسم #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
روحانیون شیعه با ارائه روایتهای ماورایی و غیرعلمی، تلاش میکنند تا احساسات و باورهای مردم را به سمت خرافات و جزماندیشی سوق دهند.
آنها با استفاده از داستانهای غیرمستند و کرامات ساختگی، حقیقت را تحریف کرده و به جای ترویج تفکر منطقی و علمی، جامعه را به پذیرش بیچونوچرای گفتههایشان عادت میدهند.
این رویکرد نهتنها مانعی در مسیر پیشرفت فکری و عقلانیت است، بلکه باعث میشود مردم به جای جستوجوی راهحلهای واقعی برای مشکلات خود، به دام توهمات و وعدههای پوچ بیفتند.
نتیجه چنین انحرافی، جامعهای است که به جای آگاهی، در جهل و وابستگی فکری فرو میرود.
شما دراین مورد چطور فکر میکنید؟
#خرافات #جهل #شیعه_گری #سکولاریسم #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سال ۱۳۹۹ در چنین روزهایی مادر بهنام محجوبی، در محوطه بیمارستان لقمان نگران بهنام بود. اجازه نمیدادند که فرزندش را ببیند.
بهنام درگذشته بود، بدنش را به طور نمایشی به دستگاهها وصل کرده بودند.
بهنام محجوبی در ماجرای گلستان هفتم در زمستان ۹۶ بازداشت و بعد از مراحل بازجویی با قرار وثیقه آزاد شد. او در خرداد ۹۹ برای تحمل حکم دو سال حبس به زندان فراخوانده شد. این درویش گنابادی در حالی زندانی شد که تحت نظر روانپزشک قرار داشته و پزشکی قانونی تشخیص به عدم تحمل کیفر برای او داده بود.
از آن زمان چندین بار بیماری اعصاب و روان او عود کرد، او شرایط تحمل زندان را نداشت و باید خارج از زندان مراحل درمانی را پی میگرفت، اما رفتار نامناسب با او، انتقال او به تیمارستان و شکنجه باعث شد رفته رفته قدرت تکلم خود را از دست بدهد، بارها دچار تشنج شود و از طرف دیگر کوتاهی در درمان او باعث وخیمتر شدن حال او شد. فایلهای صوتی او از زندان و گواهیهای پزشکان و شهادت همبندان او، شاهدی هستند بر جفایی که در حق این جوان زندانی شد.
او را به امینآباد برده بودند، جایی که به گفته خودش «افول انسانیت را دیده بود»
اواخر بهمن ۱۳۹۹ در پی مسمومیت دارویی ناشی از تجویز داروی خوابآور توسط بهداری زندان، حال بهنام رو به وخامت بیشتر نهاد و او را به بیمارستان لقمان منتقل کردند. بهنام به کما رفت و سطح هوشیاریاش بسیار پایین آمد و پزشکان گفتند فقط معجزه او را زنده نگاه میدارد....
جمهوری اسلامی #بهنام_محجوبی را به قتل رساند.
یادش گرامی
#علیه_فراموشی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
بهنام درگذشته بود، بدنش را به طور نمایشی به دستگاهها وصل کرده بودند.
بهنام محجوبی در ماجرای گلستان هفتم در زمستان ۹۶ بازداشت و بعد از مراحل بازجویی با قرار وثیقه آزاد شد. او در خرداد ۹۹ برای تحمل حکم دو سال حبس به زندان فراخوانده شد. این درویش گنابادی در حالی زندانی شد که تحت نظر روانپزشک قرار داشته و پزشکی قانونی تشخیص به عدم تحمل کیفر برای او داده بود.
از آن زمان چندین بار بیماری اعصاب و روان او عود کرد، او شرایط تحمل زندان را نداشت و باید خارج از زندان مراحل درمانی را پی میگرفت، اما رفتار نامناسب با او، انتقال او به تیمارستان و شکنجه باعث شد رفته رفته قدرت تکلم خود را از دست بدهد، بارها دچار تشنج شود و از طرف دیگر کوتاهی در درمان او باعث وخیمتر شدن حال او شد. فایلهای صوتی او از زندان و گواهیهای پزشکان و شهادت همبندان او، شاهدی هستند بر جفایی که در حق این جوان زندانی شد.
او را به امینآباد برده بودند، جایی که به گفته خودش «افول انسانیت را دیده بود»
اواخر بهمن ۱۳۹۹ در پی مسمومیت دارویی ناشی از تجویز داروی خوابآور توسط بهداری زندان، حال بهنام رو به وخامت بیشتر نهاد و او را به بیمارستان لقمان منتقل کردند. بهنام به کما رفت و سطح هوشیاریاش بسیار پایین آمد و پزشکان گفتند فقط معجزه او را زنده نگاه میدارد....
جمهوری اسلامی #بهنام_محجوبی را به قتل رساند.
یادش گرامی
#علیه_فراموشی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech