This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بازتعریف فردیت در ساحت عمومی:
کنشگری به مثابه مقاومت در عصر سرکوب
دکتر حسن باقرینیا، فعال مدنی، در این ویدئو میگوید:
هانا آرنت میان "کار" و "کنش" تمایز قائل میشود. به باور او، کار آن بخش از فعالیت انسانی است که به چرخه زندگی روزمره، تأمین معاش و درآمد بازمیگردد. اما کنش، حوزهای متفاوت است: کنش به مجموعهای از روابط انسانی و تعاملات اجتماعی اطلاق میشود که هدف آن، ایجاد تغییر در وضعیت سیاسی و اجتماعی است.
او معتقد است که ما انسانها با کنشگری هویت پیدا میکنیم. در جوامع تودهوار و نظامهای تمامیتخواه، تلاش میشود تا فردیت انسانها از میان برداشته شود و همه در قالب جماعتی همرنگ، مطیع و تابع رهبر درآیند. اما کنشگری، اثبات فردیت ماست. ما از طریق کنش اجتماعی و سیاسی، نهتنها هویتهای تازهای برای خود خلق میکنیم، بلکه زمینهساز خلاقیت جمعی، شکلدهی به تاریخ و فرهنگ، و در نهایت، دگرگونی اجتماعی میشویم.
کنشگری از نظر اخلاقی و سیاسی اهمیت ویژهای دارد. آرنت از مفهومی دیگر به نام کنش نمادین (Symbolic Action) نیز سخن میگوید؛ کنشهایی که جنبه نمادین دارند اما تأثیر اجتماعی عمیقی بر جای میگذارند.
برای نمونه، میتوان به اعتراضات خیابانی، اعتصابات عمومی، خلق آثار هنری اعتراضی، سخنرانیهای تاریخی مانند «رویایی دارم» از مارتین لوتر کینگ، برگزاری یادبود برای جانباختگان راه آزادی (مانند جاویدنامان ۱۴۰۱) و دیدار از زندانیان سیاسی اشاره کرد. اینها همه، نمونههایی از کنشهای نمادینی هستند که میتوانند ساختارهای سرکوبگر را به چالش بکشند.
او در پایان، با طرح این پرسش تأملبرانگیز میگوید:
«شما چه کنشهای نمادین دیگری پیشنهاد میکنید تا بتوانیم از دل یک نظام تمامیتخواه و مستبد دینی، به سوی آزادی عبور کنیم؟»
مرتبط:
انسانها در عصر ظلمت، اثر هانا آرنت
https://tavaana.org/hannah-arendt-men-in-dark-times/
درسنامه کنشگری در ایران امروز؛ پایهها و روشها
https://tavaana.org/textbook-activism101/
#کنشگری #فردیت #استبداد #هویت_فردی #هانا_آرنت #حسن_باقری_نیا #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
کنشگری به مثابه مقاومت در عصر سرکوب
دکتر حسن باقرینیا، فعال مدنی، در این ویدئو میگوید:
هانا آرنت میان "کار" و "کنش" تمایز قائل میشود. به باور او، کار آن بخش از فعالیت انسانی است که به چرخه زندگی روزمره، تأمین معاش و درآمد بازمیگردد. اما کنش، حوزهای متفاوت است: کنش به مجموعهای از روابط انسانی و تعاملات اجتماعی اطلاق میشود که هدف آن، ایجاد تغییر در وضعیت سیاسی و اجتماعی است.
او معتقد است که ما انسانها با کنشگری هویت پیدا میکنیم. در جوامع تودهوار و نظامهای تمامیتخواه، تلاش میشود تا فردیت انسانها از میان برداشته شود و همه در قالب جماعتی همرنگ، مطیع و تابع رهبر درآیند. اما کنشگری، اثبات فردیت ماست. ما از طریق کنش اجتماعی و سیاسی، نهتنها هویتهای تازهای برای خود خلق میکنیم، بلکه زمینهساز خلاقیت جمعی، شکلدهی به تاریخ و فرهنگ، و در نهایت، دگرگونی اجتماعی میشویم.
کنشگری از نظر اخلاقی و سیاسی اهمیت ویژهای دارد. آرنت از مفهومی دیگر به نام کنش نمادین (Symbolic Action) نیز سخن میگوید؛ کنشهایی که جنبه نمادین دارند اما تأثیر اجتماعی عمیقی بر جای میگذارند.
برای نمونه، میتوان به اعتراضات خیابانی، اعتصابات عمومی، خلق آثار هنری اعتراضی، سخنرانیهای تاریخی مانند «رویایی دارم» از مارتین لوتر کینگ، برگزاری یادبود برای جانباختگان راه آزادی (مانند جاویدنامان ۱۴۰۱) و دیدار از زندانیان سیاسی اشاره کرد. اینها همه، نمونههایی از کنشهای نمادینی هستند که میتوانند ساختارهای سرکوبگر را به چالش بکشند.
او در پایان، با طرح این پرسش تأملبرانگیز میگوید:
«شما چه کنشهای نمادین دیگری پیشنهاد میکنید تا بتوانیم از دل یک نظام تمامیتخواه و مستبد دینی، به سوی آزادی عبور کنیم؟»
مرتبط:
انسانها در عصر ظلمت، اثر هانا آرنت
https://tavaana.org/hannah-arendt-men-in-dark-times/
درسنامه کنشگری در ایران امروز؛ پایهها و روشها
https://tavaana.org/textbook-activism101/
#کنشگری #فردیت #استبداد #هویت_فردی #هانا_آرنت #حسن_باقری_نیا #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from گفتوشنود
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تأثیر نظام استبدادی بر اخلاق عمومی و روابط انسانی – روایت دکتر حسن باقرینیا
آیا نظام سیاسی بر اخلاق و رفتار شهروندانش تأثیر دارد؟ زیستن در یک فضای استبدادی چه بلایی بر سر مردم میآورد؟
دکتر حسن باقرینیا در ویدیویی به این پرسشها میپردازد و با طرح مثالهایی ملموس، نشان میدهد چگونه سیاست، رفتار اجتماعی و اخلاقی افراد را تحت تأثیر قرار میدهد.
او میگوید:
«اگر ما بخواهیم جامعهای داشته باشیم که آدمها در آن با هم همدلی داشته باشند، دیدگاههای همدیگر را بفهمند و بتوانند خودشان را جای هم بگذارند، آیا این ویژگی میتواند تحت تأثیر نظام سیاسی باشد؟
بله، بنا به دلایلی که عرض میکنم، این ویژگی میتواند از فضای سیاسی تأثیر بپذیرد.»
دکتر باقرینیا توضیح میدهد که همدلی و درک متقابل نیازمند زیستن در فضایی با امنیت روانی، اعتماد و نبود ترس است. در فضایی که بیاعتمادی، رعب و وحشت حاکم است، گفتگوهای صادقانه و ارتباطات باز (Open Communication) از بین میروند.
او مثال میزند:
«سالها در دانشگاه زندگی کردم. فرض کنید همکارم به من میگوید "ظهر شده، بیا بریم نماز جماعت". من نه به نماز جماعت و نه حتی به نماز باور دارم. اگر فضا باز و امن باشد، میتوانم بهراحتی بگویم: "شما راحت برو نمازتو بخون، بعد با هم ناهار میخوریم. من نماز نمیخوانم."
اما وقتی در فرم استخدامی یا ارزشیابی سالانه، نماینده آقای خامنهای یا وزارت اطلاعات باید بررسی کند که "فلانی نماز میخواند یا نه"، چطور میشود آدمی راست و صادق بود؟ چطور میشود در این فضا اعتماد را تجربه کرد؟»
او ادامه میدهد:
«ترس از اینکه امسال صلاحیت عمومیام تأیید نشود، چگونه میتواند اجازه گفتگوی همدلانه با همکارم را بدهد؟
زیستن در فضای استبدادی، اخلاق را هم فاسد میکند.»
در پایان، دکتر باقرینیا با لحنی هشداردهنده میگوید:
«برای رهایی جامعهمان از حکمرانی نالایقانی که چنین فضای مسمومی را ایجاد کردهاند، باید تلاش کنیم.»
#اعتماد #همدلی #گفتگو #آزادی #استبداد #گزینش #ترس #ریاکاری #حسن_باقری_نیا #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
آیا نظام سیاسی بر اخلاق و رفتار شهروندانش تأثیر دارد؟ زیستن در یک فضای استبدادی چه بلایی بر سر مردم میآورد؟
دکتر حسن باقرینیا در ویدیویی به این پرسشها میپردازد و با طرح مثالهایی ملموس، نشان میدهد چگونه سیاست، رفتار اجتماعی و اخلاقی افراد را تحت تأثیر قرار میدهد.
او میگوید:
«اگر ما بخواهیم جامعهای داشته باشیم که آدمها در آن با هم همدلی داشته باشند، دیدگاههای همدیگر را بفهمند و بتوانند خودشان را جای هم بگذارند، آیا این ویژگی میتواند تحت تأثیر نظام سیاسی باشد؟
بله، بنا به دلایلی که عرض میکنم، این ویژگی میتواند از فضای سیاسی تأثیر بپذیرد.»
دکتر باقرینیا توضیح میدهد که همدلی و درک متقابل نیازمند زیستن در فضایی با امنیت روانی، اعتماد و نبود ترس است. در فضایی که بیاعتمادی، رعب و وحشت حاکم است، گفتگوهای صادقانه و ارتباطات باز (Open Communication) از بین میروند.
او مثال میزند:
«سالها در دانشگاه زندگی کردم. فرض کنید همکارم به من میگوید "ظهر شده، بیا بریم نماز جماعت". من نه به نماز جماعت و نه حتی به نماز باور دارم. اگر فضا باز و امن باشد، میتوانم بهراحتی بگویم: "شما راحت برو نمازتو بخون، بعد با هم ناهار میخوریم. من نماز نمیخوانم."
اما وقتی در فرم استخدامی یا ارزشیابی سالانه، نماینده آقای خامنهای یا وزارت اطلاعات باید بررسی کند که "فلانی نماز میخواند یا نه"، چطور میشود آدمی راست و صادق بود؟ چطور میشود در این فضا اعتماد را تجربه کرد؟»
او ادامه میدهد:
«ترس از اینکه امسال صلاحیت عمومیام تأیید نشود، چگونه میتواند اجازه گفتگوی همدلانه با همکارم را بدهد؟
زیستن در فضای استبدادی، اخلاق را هم فاسد میکند.»
در پایان، دکتر باقرینیا با لحنی هشداردهنده میگوید:
«برای رهایی جامعهمان از حکمرانی نالایقانی که چنین فضای مسمومی را ایجاد کردهاند، باید تلاش کنیم.»
#اعتماد #همدلی #گفتگو #آزادی #استبداد #گزینش #ترس #ریاکاری #حسن_باقری_نیا #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
Forwarded from گفتوشنود
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
نقد دکتر حسن باقرینیا بر مبانی فکری استبداد دینی: «حقایق ازلی بهانهی حذف آزادی»
در این ویدبو، دکتر حسن باقرینیا، تحلیلگر اجتماعی، با اشاره به برخی از استدلالهای رایج مدافعان استبداد دینی، به نقد ریشههای فلسفی این دیدگاه میپردازد.
باقرینیا با طرح نمونههایی از این استدلالها—مانند اینکه «حجاب حکم خداست و نمیتوان دربارهاش گفتوگو کرد» یا «قطع دست دزد در قرآن آمده و باید اجرا شود»—توضیح میدهد که مدافعان چنین نگاهی، همه امور را به امر قدسی و غیرقابل تغییر پیوند میزنند و از این طریق، امکان توافق انسانی و تجربه دموکراتیک را نفی میکنند.
او این شیوه اندیشیدن را برگرفته از سنت فلسفی افلاطون میداند؛ جایی که «عالم مثُل» بهعنوان منشأ حقیقت مطلق تعریف میشود و «فیلسوف حاکم» کسی است که به این حقیقت برتر دست یافته و مشروعیت دارد که آن را بر دیگران تحمیل کند.
باقرینیا خاطرنشان میکند که بسیاری از فیلسوفان مسلمان، از جمله فارابی و ابنسینا، همین الگو را اقتباس کرده و با آیات قرآنی ترکیب کردهاند تا مدلی از حکمرانی مبتنی بر حقیقتی ازلی ارائه دهند. به گفته او، این مدل فکری امروز پاسخگوی نیازهای جامعه انسانی نیست.
وی در ادامه به فلسفههای نوینتری چون پراگماتیسم اشاره کرده و میگوید در چنین نگاهی، هیچ حقیقت مطلق و پیشینی وجود ندارد که بتوان آن را مبنای اجبار یا تحمیل بر دیگران قرار داد. در فلسفه پراگماتیستی، حقیقت در بستر تجربه، گفتوگو و کنش اجتماعی شکل میگیرد، نه در انحصار فرد یا گروه خاصی.
باقرینیا تأکید میکند که در آینده ایران، نظامی دموکراتیک و مبتنی بر حقوق بشر باید جایگزین نظام مبتنی بر ایدئولوژی و تحمیل دینی شود؛ نظامی که به جای رساندن شهروندان به بهشت موهومی، به زندگی زمینی آنها احترام بگذارد.
او سخنان خود را با بیتی از عمر خیام به پایان میبرد؛ اشارهای به فروتنی در برابر حقیقت و تردید در برابر مدعیان یقین:
قومی متفکرند اندر ره دین
قومی به گمان فتاده در راه یقین
میترسم از آنکه بانگ آید روزی
ای بیخبران! راه نه آن است و نه این
#استبداد_دینی #حسن_باقری_نیا #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
در این ویدبو، دکتر حسن باقرینیا، تحلیلگر اجتماعی، با اشاره به برخی از استدلالهای رایج مدافعان استبداد دینی، به نقد ریشههای فلسفی این دیدگاه میپردازد.
باقرینیا با طرح نمونههایی از این استدلالها—مانند اینکه «حجاب حکم خداست و نمیتوان دربارهاش گفتوگو کرد» یا «قطع دست دزد در قرآن آمده و باید اجرا شود»—توضیح میدهد که مدافعان چنین نگاهی، همه امور را به امر قدسی و غیرقابل تغییر پیوند میزنند و از این طریق، امکان توافق انسانی و تجربه دموکراتیک را نفی میکنند.
او این شیوه اندیشیدن را برگرفته از سنت فلسفی افلاطون میداند؛ جایی که «عالم مثُل» بهعنوان منشأ حقیقت مطلق تعریف میشود و «فیلسوف حاکم» کسی است که به این حقیقت برتر دست یافته و مشروعیت دارد که آن را بر دیگران تحمیل کند.
باقرینیا خاطرنشان میکند که بسیاری از فیلسوفان مسلمان، از جمله فارابی و ابنسینا، همین الگو را اقتباس کرده و با آیات قرآنی ترکیب کردهاند تا مدلی از حکمرانی مبتنی بر حقیقتی ازلی ارائه دهند. به گفته او، این مدل فکری امروز پاسخگوی نیازهای جامعه انسانی نیست.
وی در ادامه به فلسفههای نوینتری چون پراگماتیسم اشاره کرده و میگوید در چنین نگاهی، هیچ حقیقت مطلق و پیشینی وجود ندارد که بتوان آن را مبنای اجبار یا تحمیل بر دیگران قرار داد. در فلسفه پراگماتیستی، حقیقت در بستر تجربه، گفتوگو و کنش اجتماعی شکل میگیرد، نه در انحصار فرد یا گروه خاصی.
باقرینیا تأکید میکند که در آینده ایران، نظامی دموکراتیک و مبتنی بر حقوق بشر باید جایگزین نظام مبتنی بر ایدئولوژی و تحمیل دینی شود؛ نظامی که به جای رساندن شهروندان به بهشت موهومی، به زندگی زمینی آنها احترام بگذارد.
او سخنان خود را با بیتی از عمر خیام به پایان میبرد؛ اشارهای به فروتنی در برابر حقیقت و تردید در برابر مدعیان یقین:
قومی متفکرند اندر ره دین
قومی به گمان فتاده در راه یقین
میترسم از آنکه بانگ آید روزی
ای بیخبران! راه نه آن است و نه این
#استبداد_دینی #حسن_باقری_نیا #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دکتر حسن باقرینیا: چگونه شهروندان در نظامهای تمامیتخواه مسئولیت فردی خود را رها میکنند؟
دکتر حسن باقرینیا در ویدیویی با نگاهی انتقادی به سازوکار نظامهای تمامیتخواه، سه نمونه کلاسیک از ادبیات سیاسی و فلسفی را برای توضیح رها شدن مسئولیت فردی در این نظامها مورد بررسی قرار میدهد.
او ابتدا به تحلیل مفهوم «ابتذال شر» از نگاه هانا آرنت میپردازد و میگوید:
«آرنت برای توضیح عادیشدن شر، به شخصیت آدولف آیشمن اشاره میکند؛ افسر نازی که در دادگاه مدعی شد در نسلکشیها نقشی نداشته و تنها "دستورات مافوق" و "قوانین موجود" را اجرا کرده است؛ آنهم به انگیزهی ترفیع درجه. آیشمن در این روند، مسئولیت فردیاش را بهسادگی کنار گذاشت.»
باقرینیا سپس با اشاره به کتاب مزرعه حیوانات از جورج اورول، شخصیت باکسر، اسب صادق و سختکوش را مثال میزند که در مواجهه با فساد خوکها، به جای اعتراض، دیگران را به اطاعت از وظایفشان فرامیخواند. به باور او، باکسر نمونهای از وفاداری سادهلوحانه نسبت به قدرت است که با تصور تحقق آیندهای بهتر از مسیر سکوت و کار، چشم بر حقیقت میبندد.
او در ادامه به نوشتههای واتسلاو هاول و مثال معروف سبزیفروش در کتاب قدرت بیقدرتان اشاره میکند:
«سبزیفروشی که داوطلبانه شعار "کارگران جهان متحد شوید" را در مغازهاش نصب میکند، نه از سر اعتقاد، بلکه برای جلب رضایت حکومت، یا حتی برای کسب امنیت و امتیاز بیشتر.»
دکتر باقرینیا در جمعبندی این سه مثال میپرسد:
«چه میشود که ما مسئولیت فردیمان را کنار میگذاریم؟ گاهی ترس، گاهی طمع، و گاهی نیز نداشتن تصور از جامعهای بهتر.»
او از مخاطبان میخواهد به این پرسش فکر کنند که در نظامهای تمامیتخواه، چگونه میتوان مسئولیت فردی را حفظ کرد و در برابر عادیسازی شر، وفاداری کور و همراهی منفعلانه ایستاد؟
#مسئولیت_فردی #استبداد #ابتذال_شر #حسن_باقری_نیا #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
دکتر حسن باقرینیا در ویدیویی با نگاهی انتقادی به سازوکار نظامهای تمامیتخواه، سه نمونه کلاسیک از ادبیات سیاسی و فلسفی را برای توضیح رها شدن مسئولیت فردی در این نظامها مورد بررسی قرار میدهد.
او ابتدا به تحلیل مفهوم «ابتذال شر» از نگاه هانا آرنت میپردازد و میگوید:
«آرنت برای توضیح عادیشدن شر، به شخصیت آدولف آیشمن اشاره میکند؛ افسر نازی که در دادگاه مدعی شد در نسلکشیها نقشی نداشته و تنها "دستورات مافوق" و "قوانین موجود" را اجرا کرده است؛ آنهم به انگیزهی ترفیع درجه. آیشمن در این روند، مسئولیت فردیاش را بهسادگی کنار گذاشت.»
باقرینیا سپس با اشاره به کتاب مزرعه حیوانات از جورج اورول، شخصیت باکسر، اسب صادق و سختکوش را مثال میزند که در مواجهه با فساد خوکها، به جای اعتراض، دیگران را به اطاعت از وظایفشان فرامیخواند. به باور او، باکسر نمونهای از وفاداری سادهلوحانه نسبت به قدرت است که با تصور تحقق آیندهای بهتر از مسیر سکوت و کار، چشم بر حقیقت میبندد.
او در ادامه به نوشتههای واتسلاو هاول و مثال معروف سبزیفروش در کتاب قدرت بیقدرتان اشاره میکند:
«سبزیفروشی که داوطلبانه شعار "کارگران جهان متحد شوید" را در مغازهاش نصب میکند، نه از سر اعتقاد، بلکه برای جلب رضایت حکومت، یا حتی برای کسب امنیت و امتیاز بیشتر.»
دکتر باقرینیا در جمعبندی این سه مثال میپرسد:
«چه میشود که ما مسئولیت فردیمان را کنار میگذاریم؟ گاهی ترس، گاهی طمع، و گاهی نیز نداشتن تصور از جامعهای بهتر.»
او از مخاطبان میخواهد به این پرسش فکر کنند که در نظامهای تمامیتخواه، چگونه میتوان مسئولیت فردی را حفظ کرد و در برابر عادیسازی شر، وفاداری کور و همراهی منفعلانه ایستاد؟
#مسئولیت_فردی #استبداد #ابتذال_شر #حسن_باقری_نیا #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from گفتوشنود
از ابتدای شکلگیری جمهوری اسلامی، مفاهیم مذهبی بهگونهای بازتعریف شدند که بتوانند بستر لازم برای توجیه سرکوب و اعمال خشونت را فراهم سازند. در این ساختار، قدرت سیاسی بهواسطه پیوند با ایدئولوژی دینی، خود را مجاز به حذف هر صدای مخالفی دانسته است. پدیدهای که نخستین بار با رهبری روحالله خمینی پایهگذاری شد، با گذر زمان به ابزار اصلی کنترل و استمرار حاکمیت تبدیل گشت.
در این چارچوب، اعمالی مانند بازداشتهای فلهای، شکنجه، اعدامهای فراقضایی و سرکوبهای خیابانی، نه بهعنوان نقض حقوق انسانها، بلکه بهعنوان ضرورتی در مسیر حفاظت از دین و نظام تفسیر شدهاند. این نوع نگاه، امکان نهادینهسازی خشونت را در ساختار حکمرانی فراهم کرده است.
در دوره رهبری علی خامنهای، این روند ابعاد گستردهتری یافته است. استفاده از مفاهیمی چون دشمنی با دین، توطئه خارجی، یا دفاع از ارزشهای انقلاب، در توجیه اقدامات ضدبشری رایج شده است. چنین رویکردی، فضای عمومی را به میدان سرکوب سیستماتیک بدل کرده، جایی که مأموران امنیتی با اطمینان از مشروعیت عملکرد خود، به اقدامات خشن و تحقیرآمیز دست میزنند.
نگاه ایدئولوژیک به خشونت در جمهوری اسلامی، شباهتهای قابل توجهی با گروهکهای تندرو تروریستی همچون داعش دارد. در مواردی، باور نیروهای وفادار به نظام چنان شکل گرفته که اعمال خشن علیه شهروندان، نهتنها عملی مجاز، بلکه عملی مقدس تلقی میشود. بهعنوان نمونه، گزارشهایی درباره تجاوز به نوجوانان بازداشتشده و رفتارهای غیرانسانی با معترضان وجود دارد که در بستر ایدئولوژی حاکم، با سکوت یا حتی تأیید مواجه شدهاند.
در این فضا، مرزهای اخلاقی فرو ریخته و قبح بسیاری از جنایات از میان رفته است. زمانی که خشونت تقدیس میشود و قانون در خدمت سرکوب قرار میگیرد، دیگر مجالی برای عدالت باقی نمیماند. قربانی نهتنها بیپناه است، بلکه با سازوکاری روبهروست که او را مقصر معرفی میکند.
مهار چنین وضعیتی نیازمند شکستن چرخه مشروعیتسازی دینی برای اعمال ضدبشری است. بازتعریف قدرت، تقویت نهادهای مستقل مدنی، آموزش حقوق پایهای انسانها و فراهمسازی زمینه برای مسئولیتپذیری نهادهای حکومتی، از جمله پیشنیازهای ایجاد تحول در جامعهای هستند که سالها زیر سایه سرکوب ایدئولوژیک زیسته است.
و در نهایت، باید با صراحت گفت که جمهوری اسلامی نه در ساختار و نه در عملکرد، هیچ ظرفیت و امکانی برای اصلاح ندارد. سیستمی که بنیان آن بر سرکوب، حذف و تقدیس خشونت بنا شده، اصلاحپذیر نیست و تنها راه رهایی از آن، گذار کامل و بیبازگشت از این نظم فاسد و سرکوبگر است.
#حکومت_ایدئولوژیک #استبداد_دینی #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
در این چارچوب، اعمالی مانند بازداشتهای فلهای، شکنجه، اعدامهای فراقضایی و سرکوبهای خیابانی، نه بهعنوان نقض حقوق انسانها، بلکه بهعنوان ضرورتی در مسیر حفاظت از دین و نظام تفسیر شدهاند. این نوع نگاه، امکان نهادینهسازی خشونت را در ساختار حکمرانی فراهم کرده است.
در دوره رهبری علی خامنهای، این روند ابعاد گستردهتری یافته است. استفاده از مفاهیمی چون دشمنی با دین، توطئه خارجی، یا دفاع از ارزشهای انقلاب، در توجیه اقدامات ضدبشری رایج شده است. چنین رویکردی، فضای عمومی را به میدان سرکوب سیستماتیک بدل کرده، جایی که مأموران امنیتی با اطمینان از مشروعیت عملکرد خود، به اقدامات خشن و تحقیرآمیز دست میزنند.
نگاه ایدئولوژیک به خشونت در جمهوری اسلامی، شباهتهای قابل توجهی با گروهکهای تندرو تروریستی همچون داعش دارد. در مواردی، باور نیروهای وفادار به نظام چنان شکل گرفته که اعمال خشن علیه شهروندان، نهتنها عملی مجاز، بلکه عملی مقدس تلقی میشود. بهعنوان نمونه، گزارشهایی درباره تجاوز به نوجوانان بازداشتشده و رفتارهای غیرانسانی با معترضان وجود دارد که در بستر ایدئولوژی حاکم، با سکوت یا حتی تأیید مواجه شدهاند.
در این فضا، مرزهای اخلاقی فرو ریخته و قبح بسیاری از جنایات از میان رفته است. زمانی که خشونت تقدیس میشود و قانون در خدمت سرکوب قرار میگیرد، دیگر مجالی برای عدالت باقی نمیماند. قربانی نهتنها بیپناه است، بلکه با سازوکاری روبهروست که او را مقصر معرفی میکند.
مهار چنین وضعیتی نیازمند شکستن چرخه مشروعیتسازی دینی برای اعمال ضدبشری است. بازتعریف قدرت، تقویت نهادهای مستقل مدنی، آموزش حقوق پایهای انسانها و فراهمسازی زمینه برای مسئولیتپذیری نهادهای حکومتی، از جمله پیشنیازهای ایجاد تحول در جامعهای هستند که سالها زیر سایه سرکوب ایدئولوژیک زیسته است.
و در نهایت، باید با صراحت گفت که جمهوری اسلامی نه در ساختار و نه در عملکرد، هیچ ظرفیت و امکانی برای اصلاح ندارد. سیستمی که بنیان آن بر سرکوب، حذف و تقدیس خشونت بنا شده، اصلاحپذیر نیست و تنها راه رهایی از آن، گذار کامل و بیبازگشت از این نظم فاسد و سرکوبگر است.
#حکومت_ایدئولوژیک #استبداد_دینی #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دکتر باقرینیا: از دیکتاتوری عریان به سلطهی نرم؛ جمهوری اسلامی و چرخش به روشهای پساتوتالیتر
دکتر حسن باقرینیا، در این ویدیوی تحلیلی با اشاره به مفاهیم مطرحشده در کتاب «قدرت بیقدرتان» اثر واتسلاو هاول، به تمایز میان دیکتاتوریهای کلاسیک و دیکتاتوریهای مدرن یا پساتوتالیتر میپردازد. او حکومت جمهوری اسلامی را نمونهای از گذار از دیکتاتوری کلاسیک به شیوههای سلطه نرم میداند.
به گفته او، در دیکتاتوریهای کلاسیک، اراده حاکم بیواسطه و بدون تعارف اعمال میشود؛ بدون نیاز به پنهانکاری یا پیچیدگی قانونی. حکومتها در این نوع نظامها به راحتی آدم میکشند، زندانی میکنند و کور میکنند، و ضرورتی برای توجیه یا تدوین قاعده احساس نمیکنند.
اما در نظامهای پساتوتالیتر، همه چیز باید در قالب ظاهری از نظم، قانون، آییننامه، بخشنامه و هنجار عرضه شود. دکتر باقرینیا با استناد به صفحه ۱۱۶ کتاب هاول میگوید: «در چنین دولتی، شبکهای درهمتنیده از مقررات و دستورالعملها بر زندگی مردم سایه میافکند.»
وی با تأکید بر تجربه زیسته خود در فضای دانشگاهی ایران میگوید: الزام به شرکت در جلسات نهادهای زیر نظر آقای خامنهای بهصورت مستقیم وجود ندارد، اما اگر شرکت نکنید، در فرایندهایی مانند ترفیع، تبدیل وضعیت یا ارتقای شغلی با موانع فرهنگی مواجه میشوید. او میافزاید: «هیچکس شما را مجبور نمیکند، اما مجبور میشوید.»
باقرینیا معتقد است که جمهوری اسلامی پس از اعتراضات گسترده در سال ۱۴۰۱، به جای سلطه مستقیم و عریان، در تلاش است با استفاده از ابزارهای قانونی، فشار و سلطه خود را به شیوهای نرمتر اعمال کند. از جمله تدوین لوایح حجاب و عفاف، ایجاد محدودیتهای مالی، استخدامی، گزینشی، و حتی تدوین تفاهمنامههایی برای حضور نیروی انتظامی در مدارس.
او همچنین به نقش نهادهایی چون شورای عالی انقلاب فرهنگی، شورای نگهبان، مجلس خبرگان، و دستگاههای امنیتی در اعمال این نوع سلطه قانونیشده اشاره کرد و گفت: «دیگر نیازی نیست که شخص رهبر دستور دهد، ساختار به گونهای طراحی شده که خواست او بهطور خودکار اجرا شود.»
#دیکتاتوری #استبداد_دینی #پساتوتالیتاریسم #حسن_باقری_نیا #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
دکتر حسن باقرینیا، در این ویدیوی تحلیلی با اشاره به مفاهیم مطرحشده در کتاب «قدرت بیقدرتان» اثر واتسلاو هاول، به تمایز میان دیکتاتوریهای کلاسیک و دیکتاتوریهای مدرن یا پساتوتالیتر میپردازد. او حکومت جمهوری اسلامی را نمونهای از گذار از دیکتاتوری کلاسیک به شیوههای سلطه نرم میداند.
به گفته او، در دیکتاتوریهای کلاسیک، اراده حاکم بیواسطه و بدون تعارف اعمال میشود؛ بدون نیاز به پنهانکاری یا پیچیدگی قانونی. حکومتها در این نوع نظامها به راحتی آدم میکشند، زندانی میکنند و کور میکنند، و ضرورتی برای توجیه یا تدوین قاعده احساس نمیکنند.
اما در نظامهای پساتوتالیتر، همه چیز باید در قالب ظاهری از نظم، قانون، آییننامه، بخشنامه و هنجار عرضه شود. دکتر باقرینیا با استناد به صفحه ۱۱۶ کتاب هاول میگوید: «در چنین دولتی، شبکهای درهمتنیده از مقررات و دستورالعملها بر زندگی مردم سایه میافکند.»
وی با تأکید بر تجربه زیسته خود در فضای دانشگاهی ایران میگوید: الزام به شرکت در جلسات نهادهای زیر نظر آقای خامنهای بهصورت مستقیم وجود ندارد، اما اگر شرکت نکنید، در فرایندهایی مانند ترفیع، تبدیل وضعیت یا ارتقای شغلی با موانع فرهنگی مواجه میشوید. او میافزاید: «هیچکس شما را مجبور نمیکند، اما مجبور میشوید.»
باقرینیا معتقد است که جمهوری اسلامی پس از اعتراضات گسترده در سال ۱۴۰۱، به جای سلطه مستقیم و عریان، در تلاش است با استفاده از ابزارهای قانونی، فشار و سلطه خود را به شیوهای نرمتر اعمال کند. از جمله تدوین لوایح حجاب و عفاف، ایجاد محدودیتهای مالی، استخدامی، گزینشی، و حتی تدوین تفاهمنامههایی برای حضور نیروی انتظامی در مدارس.
او همچنین به نقش نهادهایی چون شورای عالی انقلاب فرهنگی، شورای نگهبان، مجلس خبرگان، و دستگاههای امنیتی در اعمال این نوع سلطه قانونیشده اشاره کرد و گفت: «دیگر نیازی نیست که شخص رهبر دستور دهد، ساختار به گونهای طراحی شده که خواست او بهطور خودکار اجرا شود.»
#دیکتاتوری #استبداد_دینی #پساتوتالیتاریسم #حسن_باقری_نیا #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech