شکست ۴۷ سال اجبار!
روزی به نام خدا تحمیل کردید اینک به نام مصلحت عقب نشینی میکنید!
پیام همراهان
چهلوهفت سال است که این سرزمین زیر سایهی اجبار نفس کشیده است؛ اجبار در پوشش، در ایمان، در سخن و حتی در اندیشیدن.
۴۷ سال است که به نام دین، آزادی را قربانی کردند و ایمان را از معنا تهی ساختند.
۴۷ سال است که زنان این سرزمین، از «دختر آبی» تا مهسا، از نیکا تا سارینا و آرمیتا، تاوان وسواس ایدئولوژیکی را دادهاند که نامش «حجاب» بود و معنایش «اطاعت».
و حالا، پس از این همه رنج و خون، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام اعتراف میکند: «قانون حجاب اجباری دیگر اجباری نیست.»
اما این اعتراف، نشانهی بخشش نیست — اعتراف به شکست است.
شکست نظامی که ایمان را ابزار قدرت کرد و اخلاق را در پای اقتدار قربانی ساخت.
نظامهای ایدئولوژیک تا زمانی که زور دارند، میتازند؛
وقتی دیگر نمیتوانند، عقب مینشینند.
این عقبنشینی از سر تحول نیست، از سر ترس است.
و این مردماند که با ایستادگی و فریاد خود، آنان را به عقب راندهاند.
شعار «زن، زندگی، آزادی» نه فقط یک فریاد سیاسی، بلکه اعلام تولد دوبارهی وجدان ایرانی است — وجدان نسلی که نمیخواهد ایمانش را از فرمان بگیرد، بلکه از عشق.
این جنبش یادمان داد که قدرت، اگر بر ترس بنا شود، میپاشد؛ اما ایمان، اگر بر آزادی بنا شود، میماند.
چه خونهایی که ریخته شد، چه اشکهایی که فرو رفت، چه خانوادههایی که داغدار شدند — و حالا همان حاکمیت که روزی به نام خدا تحمیل میکرد، امروز به نام مصلحت عقبنشینی میکند.
اما مردم میدانند: هیچ آزادیای هدیهی قدرت نیست؛ همه از دل مقاومت زاده میشود.
شکست ۴۷ سال اجبار، آغازِ راهی تازه است — راهی که در آن، قانون از دل مردم میروید، نه از منبر قدرت.
راهی که در آن، ایمان به جای تحمیل، به گفتوگو بازمیگردد؛ و زن، نه نماد اطاعت، که نشانهی آزادی است.
۴۷ سال اجبار شاید بر بدنها سایه افکند، اما نتوانست روح مردم را بشکند.
امروز، مردم ایستادهاند — نه با ترس، که با آگاهی.
و هیچ قدرتی در برابر ایمانِ آزاد و وجدانِ بیدار دوام نخواهد آورد.
#نه_به_حجاب_اجباری #نه_به_پوشش_اجباری #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
روزی به نام خدا تحمیل کردید اینک به نام مصلحت عقب نشینی میکنید!
پیام همراهان
چهلوهفت سال است که این سرزمین زیر سایهی اجبار نفس کشیده است؛ اجبار در پوشش، در ایمان، در سخن و حتی در اندیشیدن.
۴۷ سال است که به نام دین، آزادی را قربانی کردند و ایمان را از معنا تهی ساختند.
۴۷ سال است که زنان این سرزمین، از «دختر آبی» تا مهسا، از نیکا تا سارینا و آرمیتا، تاوان وسواس ایدئولوژیکی را دادهاند که نامش «حجاب» بود و معنایش «اطاعت».
و حالا، پس از این همه رنج و خون، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام اعتراف میکند: «قانون حجاب اجباری دیگر اجباری نیست.»
اما این اعتراف، نشانهی بخشش نیست — اعتراف به شکست است.
شکست نظامی که ایمان را ابزار قدرت کرد و اخلاق را در پای اقتدار قربانی ساخت.
نظامهای ایدئولوژیک تا زمانی که زور دارند، میتازند؛
وقتی دیگر نمیتوانند، عقب مینشینند.
این عقبنشینی از سر تحول نیست، از سر ترس است.
و این مردماند که با ایستادگی و فریاد خود، آنان را به عقب راندهاند.
شعار «زن، زندگی، آزادی» نه فقط یک فریاد سیاسی، بلکه اعلام تولد دوبارهی وجدان ایرانی است — وجدان نسلی که نمیخواهد ایمانش را از فرمان بگیرد، بلکه از عشق.
این جنبش یادمان داد که قدرت، اگر بر ترس بنا شود، میپاشد؛ اما ایمان، اگر بر آزادی بنا شود، میماند.
چه خونهایی که ریخته شد، چه اشکهایی که فرو رفت، چه خانوادههایی که داغدار شدند — و حالا همان حاکمیت که روزی به نام خدا تحمیل میکرد، امروز به نام مصلحت عقبنشینی میکند.
اما مردم میدانند: هیچ آزادیای هدیهی قدرت نیست؛ همه از دل مقاومت زاده میشود.
شکست ۴۷ سال اجبار، آغازِ راهی تازه است — راهی که در آن، قانون از دل مردم میروید، نه از منبر قدرت.
راهی که در آن، ایمان به جای تحمیل، به گفتوگو بازمیگردد؛ و زن، نه نماد اطاعت، که نشانهی آزادی است.
۴۷ سال اجبار شاید بر بدنها سایه افکند، اما نتوانست روح مردم را بشکند.
امروز، مردم ایستادهاند — نه با ترس، که با آگاهی.
و هیچ قدرتی در برابر ایمانِ آزاد و وجدانِ بیدار دوام نخواهد آورد.
#نه_به_حجاب_اجباری #نه_به_پوشش_اجباری #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
❤29🕊6👍3
فریبا حسینی، دندانپزشک ساکن شیراز، به یک سال حبس تعزیری تحت نظارت الکترونیکی محکوم شد
فریبا حسینی، دندانپزشک ۳۷ ساله و شهروند ساکن شیراز، به دلیل «نوشتن شعار مرگ بر جمهوری اسلامی» از سوی شعبه اول دادگاه انقلاب این شهر به ریاست قاضی ساداتی به یک سال حبس تعزیری تحت نظارت سامانه الکترونیکی در شعاع ۱۰۰۰ متر محکوم شد.
بر اساس حکم صادره، وی همچنین به دو سال ممنوعیت فعالیت در شبکههای اجتماعی، ممنوعالخروجی و ابطال گذرنامه محکوم شده است. این حکم بهتازگی در دادگاه تجدیدنظر استان فارس عیناً تأیید شده است.
به گزارش منابع مطلع، خانم حسینی در تاریخ ۳۱ خرداد ۱۴۰۴ در حالیکه در سطح شهر اقدام به شعارنویسی کرده بود، توسط نیروهای امنیتی بازداشت و ابتدا به کلانتری منتقل شد.
او پس از سه روز نگهداری در بازداشتگاه اطلاعات سروش شیراز، با وجود صدور قرار وثیقه ۴۰۰ میلیون تومانی، به دلیل عدم پذیرش وثیقه به زندان عادلآباد انتقال یافت.
خانم حسینی در دوران بازداشت خود به مدت ۲۰ روز دست به اعتصاب غذا زد تا مقامات قضایی صرفاً به وجود پروندهاش اذعان کنند. در طول این مدت، خانوادهاش با فشارهای روانی و انتشار شایعاتی همچون «افزایش مبلغ وثیقه به دو میلیارد تومان» و «اتهام همکاری با اسرائیل» مواجه شدند.
وی سرانجام در تاریخ ۳۱ تیرماه ۱۴۰۴ با پذیرش وثیقه از زندان آزاد شد.
پروندهی او در ادامه به شعبه اول دادگاه انقلاب شیراز ارجاع شد. این دادگاه برای اتهام «بیحجابی» حکمی صادر نکرد اما بابت اتهام «تبلیغ علیه نظام» رأی به حبس تعزیری با نظارت الکترونیکی و محدودیت تردد صادر کرد.
در حکم همچنین آمده است که وی تا دو سال حق فعالیت در فضای مجازی و خروج از کشور را ندارد و گذرنامهاش باطل میشود.
حکم مذکور با وجود اعتراض و درخواست تجدیدنظر خانم حسینی، روز شنبه این هفته در دادگاه تجدیدنظر استان فارس تأیید و قطعی شد.
منابع نزدیک به خانوادهی او میگویند فریبا حسینی این حکم را «ناعادلانه و صرفاً به دلیل ابراز عقیده مسالمتآمیز» دانسته و تأکید کرده که بازداشت و پیگردش در راستای «سرکوب صداهای منتقد» بوده است.
#فریبا_حسینی #نه_به_جمهورى_اسلامى #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
فریبا حسینی، دندانپزشک ۳۷ ساله و شهروند ساکن شیراز، به دلیل «نوشتن شعار مرگ بر جمهوری اسلامی» از سوی شعبه اول دادگاه انقلاب این شهر به ریاست قاضی ساداتی به یک سال حبس تعزیری تحت نظارت سامانه الکترونیکی در شعاع ۱۰۰۰ متر محکوم شد.
بر اساس حکم صادره، وی همچنین به دو سال ممنوعیت فعالیت در شبکههای اجتماعی، ممنوعالخروجی و ابطال گذرنامه محکوم شده است. این حکم بهتازگی در دادگاه تجدیدنظر استان فارس عیناً تأیید شده است.
به گزارش منابع مطلع، خانم حسینی در تاریخ ۳۱ خرداد ۱۴۰۴ در حالیکه در سطح شهر اقدام به شعارنویسی کرده بود، توسط نیروهای امنیتی بازداشت و ابتدا به کلانتری منتقل شد.
او پس از سه روز نگهداری در بازداشتگاه اطلاعات سروش شیراز، با وجود صدور قرار وثیقه ۴۰۰ میلیون تومانی، به دلیل عدم پذیرش وثیقه به زندان عادلآباد انتقال یافت.
خانم حسینی در دوران بازداشت خود به مدت ۲۰ روز دست به اعتصاب غذا زد تا مقامات قضایی صرفاً به وجود پروندهاش اذعان کنند. در طول این مدت، خانوادهاش با فشارهای روانی و انتشار شایعاتی همچون «افزایش مبلغ وثیقه به دو میلیارد تومان» و «اتهام همکاری با اسرائیل» مواجه شدند.
وی سرانجام در تاریخ ۳۱ تیرماه ۱۴۰۴ با پذیرش وثیقه از زندان آزاد شد.
پروندهی او در ادامه به شعبه اول دادگاه انقلاب شیراز ارجاع شد. این دادگاه برای اتهام «بیحجابی» حکمی صادر نکرد اما بابت اتهام «تبلیغ علیه نظام» رأی به حبس تعزیری با نظارت الکترونیکی و محدودیت تردد صادر کرد.
در حکم همچنین آمده است که وی تا دو سال حق فعالیت در فضای مجازی و خروج از کشور را ندارد و گذرنامهاش باطل میشود.
حکم مذکور با وجود اعتراض و درخواست تجدیدنظر خانم حسینی، روز شنبه این هفته در دادگاه تجدیدنظر استان فارس تأیید و قطعی شد.
منابع نزدیک به خانوادهی او میگویند فریبا حسینی این حکم را «ناعادلانه و صرفاً به دلیل ابراز عقیده مسالمتآمیز» دانسته و تأکید کرده که بازداشت و پیگردش در راستای «سرکوب صداهای منتقد» بوده است.
#فریبا_حسینی #نه_به_جمهورى_اسلامى #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💔34🕊2❤1👍1
پخش فیلم اعتراف اجباری امیرحسین موسوی
و زمینهسازی برای صدور احکام سنگین
صداوسیمای جمهوری اسلامی، نه تنها جزئی از سیستم پروپاگاندای جمهوری اسلامی است، بلکه بخشی از نهادهای سرکوبگر حکومت علیه فعالان سیاسی و مخالفان رژیم است.
این رسانه که توسط مردم به نام رسانه میلی نامگذاری شده است، در تازهترین اقدام امنیتی، فیلم اعترافات اجباری امیرحسین موسوی (کاربر جیمز بیدین) را منتشر کرده است.
پیشتر، وقتی که امیرحسین چندین ماه در انفرادی بود و هیچ خبری از او به بیرون درز نمیکرد،وکیلش در خصوص فشار برای اعترافات اجباری هشدار داده بود.
اعترافاتی که هیچگونه اعتباری ندارد و همه میدانیم تحت چه شرایطی گرفته میشود و بر ساختگیبودن آن شکی نیست. هنوز اعترافات عوامل قتلهای زنجیرهای که برای رژیم خودی و از اعضای وزارت اطلاعات بودند یادمان نرفته است. آنها با خودیهایشان چنان رفتاری کردند، چه رسد به مخالفان!
انتشار این اعترافات اجباری، قطعا برای زمینهسازی صدور حکم سنگین علیه امیرحسین موسوی و افزایش سرکوب سایر کاربران شبکهعای اجتماعی و ایجاد رعب و وحشت است.
کاربرانی که با نام مستعار فعالیت میکنند، حکومت از طریق نفوذ در حلقه نزدیکان آنها تلاش میکند هویتشان را دریابد. اگر با نام مستعار فعالیت سیاسی میکنید، هویت خود را به هیچکس چه داخل و چه خارج از ایران نگویید.
امیرحسین موسوی، یکی از ماست، مثل هکه کاربران شبکههای اجتماعی، یکی از جوانان به ستوه آمده از جنایات جمهوری اسلامی، و حالا جانش در معرض خطر جدی است.
#امیرحسین_موسوی #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
و زمینهسازی برای صدور احکام سنگین
صداوسیمای جمهوری اسلامی، نه تنها جزئی از سیستم پروپاگاندای جمهوری اسلامی است، بلکه بخشی از نهادهای سرکوبگر حکومت علیه فعالان سیاسی و مخالفان رژیم است.
این رسانه که توسط مردم به نام رسانه میلی نامگذاری شده است، در تازهترین اقدام امنیتی، فیلم اعترافات اجباری امیرحسین موسوی (کاربر جیمز بیدین) را منتشر کرده است.
پیشتر، وقتی که امیرحسین چندین ماه در انفرادی بود و هیچ خبری از او به بیرون درز نمیکرد،وکیلش در خصوص فشار برای اعترافات اجباری هشدار داده بود.
اعترافاتی که هیچگونه اعتباری ندارد و همه میدانیم تحت چه شرایطی گرفته میشود و بر ساختگیبودن آن شکی نیست. هنوز اعترافات عوامل قتلهای زنجیرهای که برای رژیم خودی و از اعضای وزارت اطلاعات بودند یادمان نرفته است. آنها با خودیهایشان چنان رفتاری کردند، چه رسد به مخالفان!
انتشار این اعترافات اجباری، قطعا برای زمینهسازی صدور حکم سنگین علیه امیرحسین موسوی و افزایش سرکوب سایر کاربران شبکهعای اجتماعی و ایجاد رعب و وحشت است.
کاربرانی که با نام مستعار فعالیت میکنند، حکومت از طریق نفوذ در حلقه نزدیکان آنها تلاش میکند هویتشان را دریابد. اگر با نام مستعار فعالیت سیاسی میکنید، هویت خود را به هیچکس چه داخل و چه خارج از ایران نگویید.
امیرحسین موسوی، یکی از ماست، مثل هکه کاربران شبکههای اجتماعی، یکی از جوانان به ستوه آمده از جنایات جمهوری اسلامی، و حالا جانش در معرض خطر جدی است.
#امیرحسین_موسوی #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
🕊23💔23❤1👍1
نگهداری اجباری پیمان جمشیدیها در بیمارستان روانپزشکی رازی؛ هفت ماه پس از بازداشت بهدلیل «تغییر رنگ پرچم جمهوری اسلامی»
منابع مطلع از تداوم بستری اجباری پیمان جمشیدیها، شهروند بازداشتشده، در بیمارستان روانپزشکی رازی (امینآباد سابق) خبر میدهند.
به گزارش یک منبع مرتبط با کادر درمان روانپزشکی، آقای پیمان جمشیدیها که در فروردینماه ۱۴۰۴ بهدلیل آنچه «قهوهای کردن پرچم جمهوری اسلامی در خیابان انقلاب» عنوان شده بازداشت شده بود، بنا بر دستور مقامهای قضایی از زندان به بیمارستان روانپزشکی رازی ارجاع داده شده و از آن زمان تاکنون، یعنی بیش از هفت ماه، بهطور اجباری در این مرکز نگهداری میشود.
بر اساس اطلاعات بهدستآمده، او در بخش سینا ۲ این بیمارستان بستری است و خانم دکتر گیتی صدیقی بهعنوان روانپزشک پروندهی او معرفی شده است.
منابع نزدیک به بیمار میگویند که آقای جمشیدیها هیچ پشتوانهی خانوادگی مؤثری ندارد؛ تنها برادر او در آسایشگاه اعصاب و روان بستری است و مادر سالخوردهاش نیز در مراحل اولیه دمانس (آلزایمر) بهسر میبرد.
یکی از شاهدان عینی، که در همان بیمارستان مشغول به کار بوده، میگوید:
«پیمان جمشیدیها از فروردین تا الان در بیمارستان نگهداری میشه. کسی رو نداره، و ادامهی این بستری بدون دلیل مشخص، بیشتر شبیه شکنجهی روانیه تا درمان.»
به گفتهی این منبع، با وجود گذشت بیش از نیم سال از بستری، هیچ اطلاع دقیقی دربارهی وضعیت قضایی، روند درمان، یا تصمیم مقامهای ذیربط برای آزادی وی منتشر نشده است.
نگهداری بلندمدت افراد در مراکز روانپزشکی بدون رضایت و حکم قضایی مشخص نوعی آزار روانی و نقض آشکار حقوق انسانی است.
مجنون انگاری فعالان سیاسی یکی از روشهای شناخته شده سرکوب در جمهوری اسلامی است.
از یاد نمیبریم که جاویدنام بهنام محجوبی را هم به امین آباد برده بودند و او را با زنجیر به صورت صلیبی به تخت بسته بودند. او در یک فایل صوتی گفته بود که آنجا جایی است که او شاهد افول انسانیت بود.
تصویری از آقای پیمان جمشیدیها موجود نیست.
#پیمان_جمشیدی_ها #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
منابع مطلع از تداوم بستری اجباری پیمان جمشیدیها، شهروند بازداشتشده، در بیمارستان روانپزشکی رازی (امینآباد سابق) خبر میدهند.
به گزارش یک منبع مرتبط با کادر درمان روانپزشکی، آقای پیمان جمشیدیها که در فروردینماه ۱۴۰۴ بهدلیل آنچه «قهوهای کردن پرچم جمهوری اسلامی در خیابان انقلاب» عنوان شده بازداشت شده بود، بنا بر دستور مقامهای قضایی از زندان به بیمارستان روانپزشکی رازی ارجاع داده شده و از آن زمان تاکنون، یعنی بیش از هفت ماه، بهطور اجباری در این مرکز نگهداری میشود.
بر اساس اطلاعات بهدستآمده، او در بخش سینا ۲ این بیمارستان بستری است و خانم دکتر گیتی صدیقی بهعنوان روانپزشک پروندهی او معرفی شده است.
منابع نزدیک به بیمار میگویند که آقای جمشیدیها هیچ پشتوانهی خانوادگی مؤثری ندارد؛ تنها برادر او در آسایشگاه اعصاب و روان بستری است و مادر سالخوردهاش نیز در مراحل اولیه دمانس (آلزایمر) بهسر میبرد.
یکی از شاهدان عینی، که در همان بیمارستان مشغول به کار بوده، میگوید:
«پیمان جمشیدیها از فروردین تا الان در بیمارستان نگهداری میشه. کسی رو نداره، و ادامهی این بستری بدون دلیل مشخص، بیشتر شبیه شکنجهی روانیه تا درمان.»
به گفتهی این منبع، با وجود گذشت بیش از نیم سال از بستری، هیچ اطلاع دقیقی دربارهی وضعیت قضایی، روند درمان، یا تصمیم مقامهای ذیربط برای آزادی وی منتشر نشده است.
نگهداری بلندمدت افراد در مراکز روانپزشکی بدون رضایت و حکم قضایی مشخص نوعی آزار روانی و نقض آشکار حقوق انسانی است.
مجنون انگاری فعالان سیاسی یکی از روشهای شناخته شده سرکوب در جمهوری اسلامی است.
از یاد نمیبریم که جاویدنام بهنام محجوبی را هم به امین آباد برده بودند و او را با زنجیر به صورت صلیبی به تخت بسته بودند. او در یک فایل صوتی گفته بود که آنجا جایی است که او شاهد افول انسانیت بود.
تصویری از آقای پیمان جمشیدیها موجود نیست.
#پیمان_جمشیدی_ها #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
🕊21💔20❤5👍1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
واکنش توماج صالحی به انتشار ویدئو اعترافات اجباری سه رپر ایرانی
بازداشت آرش صیادی، اشکان شکاریان مقدم و رسام سهرابی، سه رپر ایرانی و انتشار ویدیوی اعتراف اجباری آنها واکنشهایی در پی داشته است. در این ویدیو، آنها برهنه و با سری تراشیده دیده میشوند و متنی مشترک را در ابراز ندامت و عذرخواهی میخوانند.
توماج صالحی با انتشار این ویدئو نوشت:
«انسانها در هر لباسی و جایگاهی، با هر پست و مقامی، تحت فشارِ هر دستوری از بالا، میتونن با وجدان عمل کنن، ما قبل از هر چیزی انسانیم.»
ـ اعتراف اجباری، اقرار به عمل نکرده، ابراز ندامت اجباری، همه اینها با نگهداری در سلول انفرادی، تهدید و شکنجه به دست میآید.
بسیاری از پروندههایی که علیه مخالفان جمهوری اسلامی شکل میگیرد، مبتنی بر اعترافات اجباری است.
#نه_به_جمهوری_اسلامی #اعتراف_اجباری #شکنجه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
بازداشت آرش صیادی، اشکان شکاریان مقدم و رسام سهرابی، سه رپر ایرانی و انتشار ویدیوی اعتراف اجباری آنها واکنشهایی در پی داشته است. در این ویدیو، آنها برهنه و با سری تراشیده دیده میشوند و متنی مشترک را در ابراز ندامت و عذرخواهی میخوانند.
توماج صالحی با انتشار این ویدئو نوشت:
«انسانها در هر لباسی و جایگاهی، با هر پست و مقامی، تحت فشارِ هر دستوری از بالا، میتونن با وجدان عمل کنن، ما قبل از هر چیزی انسانیم.»
ـ اعتراف اجباری، اقرار به عمل نکرده، ابراز ندامت اجباری، همه اینها با نگهداری در سلول انفرادی، تهدید و شکنجه به دست میآید.
بسیاری از پروندههایی که علیه مخالفان جمهوری اسلامی شکل میگیرد، مبتنی بر اعترافات اجباری است.
#نه_به_جمهوری_اسلامی #اعتراف_اجباری #شکنجه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
👍44👎14❤12💔3🕊2
«تمام زندگى من تلاشى بوده است براى قدم برداشتن در جهت روشن نيمكره زمين.
نمیدانم از كجا آمدهام و به كجا میروم، فقط میدانم كه مردن را دوست ندارم و اين را نيز میدانم كه مردن میتواند انتهاى كار نباشد! میخواهم ادامه داشته باشم چون روز را دوست دارم و گل را دوست دارم و عاشق آفتاب هستم و نيز به اين دليل كه میخواهم تمام مردم از زمانى كه به دنيا میآيند با روز و گل و آفتاب و آيينه و آب رفاقت كنند.
هميشه عاشق انسان بودهام و همواره در اين انديشه به سر بردهام كه بايد مرتبه و مقام والاى انسان را به او شناساند و به او باز پس داد. از اينكه مردم دشمن مردم بودهاند دردها كشيدهام و از اينكه انسان قاتل انسان شده است رنج ها بردهام.»
قسمتى از مقدمه كتاب شعر "من و آن من ديگر"
فريدون فرخ زاد-جولاى ١٩٨٣
لس انجلس
پیکر بیجان فریدون فرخزاد ۱۶ مرداد ۱۳۷۱ پیداشد، ولی گویا وزارت خارجه جمهوری اسلامی بهتر از همه میدانست که او را ۹ مرداد به قتل رساندهاند و تاریخ وفات را در شناسنامهاش نهم مرداد ثبت کردند!
فریدون فرخزاد معروفترین شومن ایران،در ۴۷ سالگی به قتل رسید.
او از مخالفان سرشناس جمهوری اسلامی بود که رهبران نظام، بهویژه آیتالله خمینی و نظام ولایت فقیه را در برنامههایش شدیدا مورد سرزنش قرار میداد.
ادامه این متن را در صفحه ۱۰۲ کتاب بنیادگرایان اسلامی و قتل دگراندیشان بخوانید!
لینک دانلود رایگان کتاب
https://tavaana.org/fa/Assassinations_of_IR
#فریدون_فرخزاد #تروریسم #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
نمیدانم از كجا آمدهام و به كجا میروم، فقط میدانم كه مردن را دوست ندارم و اين را نيز میدانم كه مردن میتواند انتهاى كار نباشد! میخواهم ادامه داشته باشم چون روز را دوست دارم و گل را دوست دارم و عاشق آفتاب هستم و نيز به اين دليل كه میخواهم تمام مردم از زمانى كه به دنيا میآيند با روز و گل و آفتاب و آيينه و آب رفاقت كنند.
هميشه عاشق انسان بودهام و همواره در اين انديشه به سر بردهام كه بايد مرتبه و مقام والاى انسان را به او شناساند و به او باز پس داد. از اينكه مردم دشمن مردم بودهاند دردها كشيدهام و از اينكه انسان قاتل انسان شده است رنج ها بردهام.»
قسمتى از مقدمه كتاب شعر "من و آن من ديگر"
فريدون فرخ زاد-جولاى ١٩٨٣
لس انجلس
پیکر بیجان فریدون فرخزاد ۱۶ مرداد ۱۳۷۱ پیداشد، ولی گویا وزارت خارجه جمهوری اسلامی بهتر از همه میدانست که او را ۹ مرداد به قتل رساندهاند و تاریخ وفات را در شناسنامهاش نهم مرداد ثبت کردند!
فریدون فرخزاد معروفترین شومن ایران،در ۴۷ سالگی به قتل رسید.
او از مخالفان سرشناس جمهوری اسلامی بود که رهبران نظام، بهویژه آیتالله خمینی و نظام ولایت فقیه را در برنامههایش شدیدا مورد سرزنش قرار میداد.
ادامه این متن را در صفحه ۱۰۲ کتاب بنیادگرایان اسلامی و قتل دگراندیشان بخوانید!
لینک دانلود رایگان کتاب
https://tavaana.org/fa/Assassinations_of_IR
#فریدون_فرخزاد #تروریسم #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
❤22💔15🕊2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آرمیتا؛ دختر صبح آزادی
آرمیتا تنها ۱۷ سال سن داشت، روز نهم مهر ماه ۱۴۰۲، مثل هر روز از خانه خارج شد تا به دوستانش بپیوندد و به مدرسه برود.
آرمیتا پیشتر در یک استوری اینستاگرام نوشته بود:
«حتی تاریکترین شبها نیز پایان خواهد یافت و خورشید خواهد درخشید.»
او همچون بسیاری از جوانان همنسلش، بعد از کشته شدن مهسا و خیزش انقلابی ۱۴۰۱ کلا زندگیش تغییر یافته بود. سال قبلتر او شهامت نیکاها، ساریناها و حدیثها را دیده بود و مثل اکثر دختران ایران انتخاب کرد که بدون روسری به خیابان برود و به حجاب اجباری تن ندهد.
مدتی بود که نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی، که تلاش میکنند تاریکیها را حتی شده چند روز بیشتر تداوم بدهند، برای ترساندن مردم در خیابانها حاضر شده بودند. آن روز آنها با آرمیتا درگیر شدند، او را هل دادند و آرمیتا به زمین خورد و دچار ضربه مغزی شد.
اما حکومت که بعد از خیزش پس از کشته شدن مهسا، ترسیده بود، تلاش کرد تا با دروغپردازی، محدود کردن خبرنگاران و پنهانکاری جلوی واکنش جامعه را به قتل آرمیتا بگیرد.
آرمیتا فراموش نخواهد شد و میلیونها جوان ایرانی برای آرزوهای آرمیتا به مبارزه ادامه خواهند داد.
#آرمیتا_گراوند #آرمیتا_گراوند #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
آرمیتا تنها ۱۷ سال سن داشت، روز نهم مهر ماه ۱۴۰۲، مثل هر روز از خانه خارج شد تا به دوستانش بپیوندد و به مدرسه برود.
آرمیتا پیشتر در یک استوری اینستاگرام نوشته بود:
«حتی تاریکترین شبها نیز پایان خواهد یافت و خورشید خواهد درخشید.»
او همچون بسیاری از جوانان همنسلش، بعد از کشته شدن مهسا و خیزش انقلابی ۱۴۰۱ کلا زندگیش تغییر یافته بود. سال قبلتر او شهامت نیکاها، ساریناها و حدیثها را دیده بود و مثل اکثر دختران ایران انتخاب کرد که بدون روسری به خیابان برود و به حجاب اجباری تن ندهد.
مدتی بود که نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی، که تلاش میکنند تاریکیها را حتی شده چند روز بیشتر تداوم بدهند، برای ترساندن مردم در خیابانها حاضر شده بودند. آن روز آنها با آرمیتا درگیر شدند، او را هل دادند و آرمیتا به زمین خورد و دچار ضربه مغزی شد.
اما حکومت که بعد از خیزش پس از کشته شدن مهسا، ترسیده بود، تلاش کرد تا با دروغپردازی، محدود کردن خبرنگاران و پنهانکاری جلوی واکنش جامعه را به قتل آرمیتا بگیرد.
آرمیتا فراموش نخواهد شد و میلیونها جوان ایرانی برای آرزوهای آرمیتا به مبارزه ادامه خواهند داد.
#آرمیتا_گراوند #آرمیتا_گراوند #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💔38❤3👍1
⭕️ تداوم کارزار «سهشنبههای نه به اعدام» در هفتهی هشتادونهم در ۵۲ زندان، در آستانهی روز جهانی علیه مجازات اعدام
هشتادونهمین هفتهی کارزار «سهشنبههای نه به اعدام» را در آستانهی روز جهانی «علیه مجازات اعدام» در حالی آغاز میکنیم. که جامعهی جهانی در تلاش برای لغو کامل حکم اعدام و یا حداقل کاهش قابل ملاحظهی آن است اما در ایران نهتنها مجازات اعدام لغو نشده و یا کاهش نیافته، بلکه نظام حاکم هر روز رکوردهای بیشتری را در وحشیگری و اعدام در مینوردد.
بهطوریکه روز شنبه ۱۲ مهر، ۶ زندانی سیاسی از هموطنان عرب، علی مجدم، محمدرضا مقدم، معین خنفری، حبیب دریس، عدنان غبیشاوی، سیدسالم موسوی و زندانی سیاسی سامان محمدی خیاره از هموطنان کُرد اعدام شدند. در همین روز، حکم اعدام زندانی سیاسی محمدجواد وفاییثانی برای سومین بار در دیوان عالی تأیید شد.
شمار اعدامها در یک سال گذشته، از اول اکتبر ۲۰۲۴ تا امروز، به ۱۶۹۵ نفر و از ابتدای سال ۱۴۰۴ در شش ماه و نیم به ۹۵۷ تن رسیده است. باید اذعان کنیم که ما از بسیاری از اعدامها بیاطلاعیم و ارقام واقعی بسا بیشتر است و این تنها بخشی از جنایت حکومت اعدامی است.
بنابر گزارش تازهی سازمان عفو بینالملل، تا پایان دسامبر ۲۰۲۴ میلادی، ۱۱۳ کشور در جهان مجازات اعدام را بهطور کامل از قوانین خود حذف کردهاند و در مجموع، ۱۴۵ کشور یا در قانون یا در عمل، اعدام را متوقف نمودهاند. اما در ایران، سایهی مرگ هر روز گستردهتر میشود.
همه میدانیم اعدام در ایران نهتنها یک مجازات بلکه ابزاری برای ارعاب و ایجاد وحشت در جامعهای است که در شرایط انفجاری بهسر میبرد. از نظر این حکومت، هر اعتراض و اعتراضکنندهای را باید با اعدام و زندان مرعوب کرد. از همینروست که امروز «نه به اعدام» از جمله شعارهای همهی معترضان از معلمان و بازنشستگان و کارگران و دانشجویان است.
در پایان، روز جهانی معلم را به تمام معلمان عزیز تبریک میگوییم و یاد صمد بهرنگی و فرزاد کمانگر را گرامی میداریم؛ معلمانی که در تاریخ ایران درس آزادی و برابری دادند و سرانجام جان خود را در راه آن فدا نمودند.
ما در کارزار «سهشنبههای نه به اعدام»، با تأکید بر اینکه مجازات اعدام نه عدالت میآورد و نه بازدارندگی، بلکه تنها خشونت را نهادینه میکند، از همهی وجدانهای بیدار، فعالان مدنی، نویسندگان، هنرمندان، معلمان، بازنشستگان و کارگران میخواهیم که صدای خود را علیه اعدام بلندتر کنند تا اصلیترین ابزار سرکوب و خفقان از دست این حکومت اعدامی گرفته شود. آن موقع است که مسیر برای تحقق عدالت و آزادی مهیا میگردد.
کارزار «سهشنبههای نه به اعدام» سهشنبه ۱۵ مهر ۱۴۰۴
در هفتهی هشتادونهم در ۵۲ زندان زیر در اعتصاب غذا میباشند:
زندان اوین، قزلحصار (واحد ۳ و ۴)، مرکزی کرج، فردیس کرج، تهران بزرگ، قرچک، خورین ورامین، چوبیندر قزوین، اهر، اراک، لنگرود قم، خرمآباد، یاسوج، اسدآباد اصفهان، دستگرد اصفهان، شیبان اهواز، سپیدار اهواز (بند زنان و مردان)، نظام شیراز، عادلآباد شیراز (بند زنان و مردان)، فیروزآباد فارس، دهدشت، زاهدان (بند زنان)، برازجان، رامهرمز، بهبهان، بم، یزد، کهنوج، طبس، مشهد، سبزوار، گنبدکاووس، قائمشهر، رشت (بند زنان و مردان)، رودسر، حویق تالش، ازبرم لاهیجان، دیزلآباد کرمانشاه، اردبیل، تبریز، ارومیه، سلماس، خوی، نقده، میاندوآب، مهاباد، بوکان، سقز، بانه، مریوان، سنندج و کامیاران.
هفتهی هشتادونهم
سهشنبه ۱۵ مهر ۱۴۰۴
#کارزار_سهشنبههای_نه_به_اعدام
#کارزار_سه_شنبه_های_نه_به_اعدام
#نه_به_اعدام
#بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
هشتادونهمین هفتهی کارزار «سهشنبههای نه به اعدام» را در آستانهی روز جهانی «علیه مجازات اعدام» در حالی آغاز میکنیم. که جامعهی جهانی در تلاش برای لغو کامل حکم اعدام و یا حداقل کاهش قابل ملاحظهی آن است اما در ایران نهتنها مجازات اعدام لغو نشده و یا کاهش نیافته، بلکه نظام حاکم هر روز رکوردهای بیشتری را در وحشیگری و اعدام در مینوردد.
بهطوریکه روز شنبه ۱۲ مهر، ۶ زندانی سیاسی از هموطنان عرب، علی مجدم، محمدرضا مقدم، معین خنفری، حبیب دریس، عدنان غبیشاوی، سیدسالم موسوی و زندانی سیاسی سامان محمدی خیاره از هموطنان کُرد اعدام شدند. در همین روز، حکم اعدام زندانی سیاسی محمدجواد وفاییثانی برای سومین بار در دیوان عالی تأیید شد.
شمار اعدامها در یک سال گذشته، از اول اکتبر ۲۰۲۴ تا امروز، به ۱۶۹۵ نفر و از ابتدای سال ۱۴۰۴ در شش ماه و نیم به ۹۵۷ تن رسیده است. باید اذعان کنیم که ما از بسیاری از اعدامها بیاطلاعیم و ارقام واقعی بسا بیشتر است و این تنها بخشی از جنایت حکومت اعدامی است.
بنابر گزارش تازهی سازمان عفو بینالملل، تا پایان دسامبر ۲۰۲۴ میلادی، ۱۱۳ کشور در جهان مجازات اعدام را بهطور کامل از قوانین خود حذف کردهاند و در مجموع، ۱۴۵ کشور یا در قانون یا در عمل، اعدام را متوقف نمودهاند. اما در ایران، سایهی مرگ هر روز گستردهتر میشود.
همه میدانیم اعدام در ایران نهتنها یک مجازات بلکه ابزاری برای ارعاب و ایجاد وحشت در جامعهای است که در شرایط انفجاری بهسر میبرد. از نظر این حکومت، هر اعتراض و اعتراضکنندهای را باید با اعدام و زندان مرعوب کرد. از همینروست که امروز «نه به اعدام» از جمله شعارهای همهی معترضان از معلمان و بازنشستگان و کارگران و دانشجویان است.
در پایان، روز جهانی معلم را به تمام معلمان عزیز تبریک میگوییم و یاد صمد بهرنگی و فرزاد کمانگر را گرامی میداریم؛ معلمانی که در تاریخ ایران درس آزادی و برابری دادند و سرانجام جان خود را در راه آن فدا نمودند.
ما در کارزار «سهشنبههای نه به اعدام»، با تأکید بر اینکه مجازات اعدام نه عدالت میآورد و نه بازدارندگی، بلکه تنها خشونت را نهادینه میکند، از همهی وجدانهای بیدار، فعالان مدنی، نویسندگان، هنرمندان، معلمان، بازنشستگان و کارگران میخواهیم که صدای خود را علیه اعدام بلندتر کنند تا اصلیترین ابزار سرکوب و خفقان از دست این حکومت اعدامی گرفته شود. آن موقع است که مسیر برای تحقق عدالت و آزادی مهیا میگردد.
کارزار «سهشنبههای نه به اعدام» سهشنبه ۱۵ مهر ۱۴۰۴
در هفتهی هشتادونهم در ۵۲ زندان زیر در اعتصاب غذا میباشند:
زندان اوین، قزلحصار (واحد ۳ و ۴)، مرکزی کرج، فردیس کرج، تهران بزرگ، قرچک، خورین ورامین، چوبیندر قزوین، اهر، اراک، لنگرود قم، خرمآباد، یاسوج، اسدآباد اصفهان، دستگرد اصفهان، شیبان اهواز، سپیدار اهواز (بند زنان و مردان)، نظام شیراز، عادلآباد شیراز (بند زنان و مردان)، فیروزآباد فارس، دهدشت، زاهدان (بند زنان)، برازجان، رامهرمز، بهبهان، بم، یزد، کهنوج، طبس، مشهد، سبزوار، گنبدکاووس، قائمشهر، رشت (بند زنان و مردان)، رودسر، حویق تالش، ازبرم لاهیجان، دیزلآباد کرمانشاه، اردبیل، تبریز، ارومیه، سلماس، خوی، نقده، میاندوآب، مهاباد، بوکان، سقز، بانه، مریوان، سنندج و کامیاران.
هفتهی هشتادونهم
سهشنبه ۱۵ مهر ۱۴۰۴
#کارزار_سهشنبههای_نه_به_اعدام
#کارزار_سه_شنبه_های_نه_به_اعدام
#نه_به_اعدام
#بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
👍18❤4
روز گذشته کاربران در شبکههای اجتماعی با هشتگهای قتلگاه قرچک و زندان قرچک از وضعیت وحشتناک زندانیان در این زندان نوشتند. در هفتههای اخیر مرگ سه زندانی زن در این زندان توجه افکار عمومی را جلب کرده بود. یادآور میشویم افزایش مرگ زندانیان در ایران به دلیل محرومیت از درمان، به یک بحران جدی حقوق بشری تبدیل شده است.
یکی از نمونههای دردناک این مسئله، مرگ سمیه رشیدی، زندانی سیاسی در زندان قرچک بود که به دلیل بیتوجهی به درمان وی، و تاخیر در درمان و بدون دسترسی به مراقبت پزشکی لازم جان خود را از دست داد.
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#زندانیان_سیاسی
#قتلگاه_قرچک
@Tavaana_TavaanaTech
یکی از نمونههای دردناک این مسئله، مرگ سمیه رشیدی، زندانی سیاسی در زندان قرچک بود که به دلیل بیتوجهی به درمان وی، و تاخیر در درمان و بدون دسترسی به مراقبت پزشکی لازم جان خود را از دست داد.
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#زندانیان_سیاسی
#قتلگاه_قرچک
@Tavaana_TavaanaTech
💔17🕊3
بیانیه احمدرضا حائری، زندانی سیاسی محبوس در زندان قزلحصار، درباره شرایط زندان زنان قرچک
درود بر شما
پیش از هر سخن، یاد و نام علی مجدم، عدنان غبیشاوی، محمدرضا مقدم، سالم موسوی، حبیب دریس، معین خنفری و سامان محمدی خیاره را گرامی میدارم؛ انسانهایی که قربانی ساختاری شدند که نه تنها حقوق بنیادین بشر، که خود «حق زندگی» را انکار میکند. در زندانهای شیبان و قزلحصار و دهها زندان دیگر، طناب دار هر روز جان شهروندانی را میگیرد، اما در نقطهای دیگر از همین سرزمین، در زندان قرچک، شیوهای دیگر از سلب حیات در جریان است؛
اینجا، «حق حیات» و «حق سلامت» بیش از هزار زن زندانی هر روز و هر لحظه تهدید میشود گویی خطری عامدانه در مسیر زندگی آنان کار گذاشته شده است؛ چرا که قرچک زندان نیست جهنمی است که مسئولانِ مسئولیتناپذیر این حکومت، نام «زندان» بر آن نهادهاند.
سال ۹۹، پس از تجربهی کوتاه مدتی حبس در زندان تهران بزرگ، در جستوجوی واژهای بودم که بتواند آن مکان را توصیف کند. در میان ورقهای خاطرات هاشمی رفسنجانی، به پاسخی برخوردم که ریشهی ذهنیت اینگونه زندانها را برملا میکرد: در یکی از سالهای دههی هفتاد، گروهی از مقامات قضایی وقت، مهمان او بودند و دربارهی ساخت زندانی تازه در تهران گفتوگو میکردند. پیشنهاد ساخت زندانی در سی کیلومتری جنوب تهران، وسط بیابانی خشک، با آب شور و هوایی سوزان، از جانب چه کسی بود؟
بله از سوی همان کسی که در این نظام، «الگوی زندانبان نمونه» لقب گرفته بود: اسدالله لاجوردی.
و اینگونه بود که تفکر «حبس در دل بیابان» به الگویی بدل شد؛ الگویی که بعدها، در ساخت زندانهای جدیدی چون تهران بزرگ و قرچک تکرار شد.
کسی که حتی یکبار مسیر زندان زنان قرچک را طی کرده باشد، نیازی ندارد پشت دیوارهای بلندش زندانی شود تا درک کند چه فاجعهای در دل آن بیابان جریان دارد. کافی است همان راه را بپیماید تا بفهمد ذهنهایی که در سالهای ۸۹ و ۹۰ تصمیم گرفتند چند سوله متروک در حاشیهی جنوبشرقی تهران را به نام «زندان زنان» افتتاح کنند، تا چه اندازه بیمار و بیرحم بودهاند؛ همان ذهنهایی که طرح زندان تهران بزرگ را نیز ستودند.
دربارهی زندان زنان #قرچک، تنها یک مطالبه باید فریاد شود:
این جهنمی را که در میان بیابان ساختهاید، زندان نیست؛ باید فوراً تعطیل شود.
از یادِ زندهیاد #سمیه_رشیدی تا #یلدا_آقافضلی، و همهی زنان و دخترانی که در این پانزده سال، در این جهنمِ بینام و نشان به تدریج به مرگ سپرده شدند — مسئولیت نقض «حق حیات» آنان، بر عهدهی تمام حاکمیت است. روزی، بیتردید، پاسخگوی این جنایت خواهید بود.
#احمدرضا_حائری
زندان قزلحصار
#بیانیه #از_قرچک_بگو
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
درود بر شما
پیش از هر سخن، یاد و نام علی مجدم، عدنان غبیشاوی، محمدرضا مقدم، سالم موسوی، حبیب دریس، معین خنفری و سامان محمدی خیاره را گرامی میدارم؛ انسانهایی که قربانی ساختاری شدند که نه تنها حقوق بنیادین بشر، که خود «حق زندگی» را انکار میکند. در زندانهای شیبان و قزلحصار و دهها زندان دیگر، طناب دار هر روز جان شهروندانی را میگیرد، اما در نقطهای دیگر از همین سرزمین، در زندان قرچک، شیوهای دیگر از سلب حیات در جریان است؛
اینجا، «حق حیات» و «حق سلامت» بیش از هزار زن زندانی هر روز و هر لحظه تهدید میشود گویی خطری عامدانه در مسیر زندگی آنان کار گذاشته شده است؛ چرا که قرچک زندان نیست جهنمی است که مسئولانِ مسئولیتناپذیر این حکومت، نام «زندان» بر آن نهادهاند.
سال ۹۹، پس از تجربهی کوتاه مدتی حبس در زندان تهران بزرگ، در جستوجوی واژهای بودم که بتواند آن مکان را توصیف کند. در میان ورقهای خاطرات هاشمی رفسنجانی، به پاسخی برخوردم که ریشهی ذهنیت اینگونه زندانها را برملا میکرد: در یکی از سالهای دههی هفتاد، گروهی از مقامات قضایی وقت، مهمان او بودند و دربارهی ساخت زندانی تازه در تهران گفتوگو میکردند. پیشنهاد ساخت زندانی در سی کیلومتری جنوب تهران، وسط بیابانی خشک، با آب شور و هوایی سوزان، از جانب چه کسی بود؟
بله از سوی همان کسی که در این نظام، «الگوی زندانبان نمونه» لقب گرفته بود: اسدالله لاجوردی.
و اینگونه بود که تفکر «حبس در دل بیابان» به الگویی بدل شد؛ الگویی که بعدها، در ساخت زندانهای جدیدی چون تهران بزرگ و قرچک تکرار شد.
کسی که حتی یکبار مسیر زندان زنان قرچک را طی کرده باشد، نیازی ندارد پشت دیوارهای بلندش زندانی شود تا درک کند چه فاجعهای در دل آن بیابان جریان دارد. کافی است همان راه را بپیماید تا بفهمد ذهنهایی که در سالهای ۸۹ و ۹۰ تصمیم گرفتند چند سوله متروک در حاشیهی جنوبشرقی تهران را به نام «زندان زنان» افتتاح کنند، تا چه اندازه بیمار و بیرحم بودهاند؛ همان ذهنهایی که طرح زندان تهران بزرگ را نیز ستودند.
دربارهی زندان زنان #قرچک، تنها یک مطالبه باید فریاد شود:
این جهنمی را که در میان بیابان ساختهاید، زندان نیست؛ باید فوراً تعطیل شود.
از یادِ زندهیاد #سمیه_رشیدی تا #یلدا_آقافضلی، و همهی زنان و دخترانی که در این پانزده سال، در این جهنمِ بینام و نشان به تدریج به مرگ سپرده شدند — مسئولیت نقض «حق حیات» آنان، بر عهدهی تمام حاکمیت است. روزی، بیتردید، پاسخگوی این جنایت خواهید بود.
#احمدرضا_حائری
زندان قزلحصار
#بیانیه #از_قرچک_بگو
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
❤12🕊6💔4