فراخوان کارزار آنلاین در مخالفت با اعدام در جمهوری اسلامی با هشتگ #WeProtestExecution
منتشر شده است.
امروز دوشنبه ششم اسفندماه ساعت ۹ شب کاربران در مخالفت با اعدام خواهند نوشت.
هماکنون درخواست اعاده دادرسی بهروز احسانی و مهدی حسنی رد شده. برای این دو زندانی حکم اعدام صادر شده بود.
وریشه مرادی
شریفه محمدی
پخشان عزیزی
عباس دریس
و هزاران زندانی دیگر با حکم اعدام در بند ضحاک گرفتارند.
صدای ایران باشیم
طرح از اسد بیناخواهی
منتشرشده در دادبان
@Daadbaan2021
#نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
منتشر شده است.
امروز دوشنبه ششم اسفندماه ساعت ۹ شب کاربران در مخالفت با اعدام خواهند نوشت.
هماکنون درخواست اعاده دادرسی بهروز احسانی و مهدی حسنی رد شده. برای این دو زندانی حکم اعدام صادر شده بود.
وریشه مرادی
شریفه محمدی
پخشان عزیزی
عباس دریس
و هزاران زندانی دیگر با حکم اعدام در بند ضحاک گرفتارند.
صدای ایران باشیم
طرح از اسد بیناخواهی
منتشرشده در دادبان
@Daadbaan2021
#نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
انتقال پایتخت به مکران! در ظاهر پیشنهادی بود که برای گریز از شلوغی و هرج و مرج تهران داده شد. مگر میشود پایتخت ایران در جنوبیترین منطقه و ساحل با دسترسی راحت از دریا قرار بگیرد؟ این پیشنهاد عجیب پروتکلهای سیاسی و امنیتی را نقض میکند، پس چرا چنین پیشنهادی داده شد؟
مکران برای ما مردم ایران شاهدی است از ناکارآمدی جمهوری اسلامی. فقر بیکاری گسترده و ناامیدی آنجا حاکم است و زندگی رنگ باخته. مردم نان قسطی میخرند و حتی از دسترسی به آب آشامیدنی سالم هم محروم هستند.
این برنامه زوم را ببینید تا بدانید پشتپرده پیشنهاد چه بوده و اکنون همین رانتخواران در همین یکی دو ماه چگونه ارزش زمینهایشان چندبرابر شده؟
زوم: ساحل دلربای رانتخواران
اینجا ساحل کالیفرنیا نیست؛ جنوب ایران، ساحل مکران است. جایی که اتصال زیبای کویر به دریا، طبیعت بینظیری را برای ایرانمان به وجود آورده است.
سواحل مکران، سواحل راهبردی ایران به شمار میآیند و از جاسک هرمزگان در غرب تا گواتر سیستان و بلوچستان در شرق، خطی ٤٠٠ کیلومتری در کنار دریای عمان را شامل میشود. این ساحل همچنین تنها ساحل اقیانوسی ایران است و به این دلیل که بندر چابهار، یعنی تنها بندر اقیانوسی ایران، در آنجاست، بسیار پراهمیت است و به گواه اقتصاددانان آینده اقتصاد ایران در اینجا ست.
با اینهمه تنها مشتی رانتخوار هستند که از مزایای مکران بهره میبرند. ویدیو را ببینید!
لینک یوتیوب:
https://www.youtube.com/watch?v=61BrLENWBB0
#زوم #مکران
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#اقتصاد
@Tavaana_TavaanaTech
مکران برای ما مردم ایران شاهدی است از ناکارآمدی جمهوری اسلامی. فقر بیکاری گسترده و ناامیدی آنجا حاکم است و زندگی رنگ باخته. مردم نان قسطی میخرند و حتی از دسترسی به آب آشامیدنی سالم هم محروم هستند.
این برنامه زوم را ببینید تا بدانید پشتپرده پیشنهاد چه بوده و اکنون همین رانتخواران در همین یکی دو ماه چگونه ارزش زمینهایشان چندبرابر شده؟
زوم: ساحل دلربای رانتخواران
اینجا ساحل کالیفرنیا نیست؛ جنوب ایران، ساحل مکران است. جایی که اتصال زیبای کویر به دریا، طبیعت بینظیری را برای ایرانمان به وجود آورده است.
سواحل مکران، سواحل راهبردی ایران به شمار میآیند و از جاسک هرمزگان در غرب تا گواتر سیستان و بلوچستان در شرق، خطی ٤٠٠ کیلومتری در کنار دریای عمان را شامل میشود. این ساحل همچنین تنها ساحل اقیانوسی ایران است و به این دلیل که بندر چابهار، یعنی تنها بندر اقیانوسی ایران، در آنجاست، بسیار پراهمیت است و به گواه اقتصاددانان آینده اقتصاد ایران در اینجا ست.
با اینهمه تنها مشتی رانتخوار هستند که از مزایای مکران بهره میبرند. ویدیو را ببینید!
لینک یوتیوب:
https://www.youtube.com/watch?v=61BrLENWBB0
#زوم #مکران
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#اقتصاد
@Tavaana_TavaanaTech
سالگرد ربودهشدن ابراهیم زالزاده؛
قربانی افشای حقیقت و عدالتجویی
«اگر رژیم نتواند از نتاریخ درس بگیرد و منطبق با خواستهای مردم حرکت نکند سرنگون خواهد شد.»
۵ اسفندماه سال ۱۳۷۵ ابراهیم زالزاده، مدیر موسسه نشر ابتکار و بامداد ناپدید شد.
برخی دلایل قتل زالزاده را انتشار آخرین مقاله او در نشریهی «معیار» که با مدیر مسئولی خودش منتشر شد میدانند که بعد از چند شماره توقیف شد.
او همچنین یکی از کسانی بود که در مورد سینما رکس آبادان گزارش تهیه کرد و آن را کار روحانیان دانست.
ستار لقایی، روزنامهنگار که در آن دوره با زالزاده همکار بود ماجرا چنین تعریف میکند:
«خبر اول روزنامه، مربوط به آتشسوزی سینما رکس بود و من از یکی از همکارانم خواسته بودم که به همراه عکاس، به منظور تهیهی گزارشی از ماجرای آتشسوزی، شبانه به آبادان بروند. ما نمیدانستیم چه اتفاقی افتاده است و چرا سینما آتش گرفته است؟ مقامات دولتی هنوز در این مورد اظهار نظری نکرده بودند، ولی دهها ناشناس به دفتر روزنامه، به قسمت خبری تلفن زده بودند و گفته بودند که «سینما رکس، یک فیلم سانسور نشده، نمایش میداده است و ساواک سینما را آتش زده است.»
زالزاده معتقد بود که پشتپرده فاجعهی سینما رکس، اهداف سیاسی نهفته است و اظهار آمادگی کرد که به جای همکار من به آبادان برود. و همان شبانه، به همرا عکاس راهی آبادان شدند. ساعت ۲ بعد از ظهر تلفن زد و نخستین گزارشش را برای دستیار من، دیکته کرد. تمام شب رانندگی کرده بود و نخوابیده بود. و سخت عصبانی بود. عکاس روزنامه به من گفت، زالزاده بعد از دیدن سالن سوخته سینما، چند بار استفراغ کرده است. موقعی هم که گزارش را دیکته میکرد، چند بار بر سر همکارم، جیغ زد. او روز بعد به تهران باز گشت. روحیهاش بسیار بد بود. از چند نفر اسم میبرد که در آتشسوزی سینما دخالت داشتهاند. شخصی به نام حسین تکبعلیزاده، آیتالله جمی و رشیدیان. او به صراحت به من گفت که آتشسوزی کار روحانیون بوده است.
آن روزها کمتر کسی بود که نظر زالزاده را بپذیرد و من هم جزو آنها بودم. مگر میشد قبول کرد که مردان خدا، یا به ظاهر مردان خدا، ۴۰۰ بیگناه را به خاطر مسایل سیاسی، در سالن سینما آتش بزنند و جزغاله کنند.»
درباره او بخوانید:
https://tavaana.org/ebrahim_zalzadeh/
#ابراهیم_زال_زاده
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
@Tavaana_TavaanaTech
قربانی افشای حقیقت و عدالتجویی
«اگر رژیم نتواند از نتاریخ درس بگیرد و منطبق با خواستهای مردم حرکت نکند سرنگون خواهد شد.»
۵ اسفندماه سال ۱۳۷۵ ابراهیم زالزاده، مدیر موسسه نشر ابتکار و بامداد ناپدید شد.
برخی دلایل قتل زالزاده را انتشار آخرین مقاله او در نشریهی «معیار» که با مدیر مسئولی خودش منتشر شد میدانند که بعد از چند شماره توقیف شد.
او همچنین یکی از کسانی بود که در مورد سینما رکس آبادان گزارش تهیه کرد و آن را کار روحانیان دانست.
ستار لقایی، روزنامهنگار که در آن دوره با زالزاده همکار بود ماجرا چنین تعریف میکند:
«خبر اول روزنامه، مربوط به آتشسوزی سینما رکس بود و من از یکی از همکارانم خواسته بودم که به همراه عکاس، به منظور تهیهی گزارشی از ماجرای آتشسوزی، شبانه به آبادان بروند. ما نمیدانستیم چه اتفاقی افتاده است و چرا سینما آتش گرفته است؟ مقامات دولتی هنوز در این مورد اظهار نظری نکرده بودند، ولی دهها ناشناس به دفتر روزنامه، به قسمت خبری تلفن زده بودند و گفته بودند که «سینما رکس، یک فیلم سانسور نشده، نمایش میداده است و ساواک سینما را آتش زده است.»
زالزاده معتقد بود که پشتپرده فاجعهی سینما رکس، اهداف سیاسی نهفته است و اظهار آمادگی کرد که به جای همکار من به آبادان برود. و همان شبانه، به همرا عکاس راهی آبادان شدند. ساعت ۲ بعد از ظهر تلفن زد و نخستین گزارشش را برای دستیار من، دیکته کرد. تمام شب رانندگی کرده بود و نخوابیده بود. و سخت عصبانی بود. عکاس روزنامه به من گفت، زالزاده بعد از دیدن سالن سوخته سینما، چند بار استفراغ کرده است. موقعی هم که گزارش را دیکته میکرد، چند بار بر سر همکارم، جیغ زد. او روز بعد به تهران باز گشت. روحیهاش بسیار بد بود. از چند نفر اسم میبرد که در آتشسوزی سینما دخالت داشتهاند. شخصی به نام حسین تکبعلیزاده، آیتالله جمی و رشیدیان. او به صراحت به من گفت که آتشسوزی کار روحانیون بوده است.
آن روزها کمتر کسی بود که نظر زالزاده را بپذیرد و من هم جزو آنها بودم. مگر میشد قبول کرد که مردان خدا، یا به ظاهر مردان خدا، ۴۰۰ بیگناه را به خاطر مسایل سیاسی، در سالن سینما آتش بزنند و جزغاله کنند.»
درباره او بخوانید:
https://tavaana.org/ebrahim_zalzadeh/
#ابراهیم_زال_زاده
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هم اینک، کاربران شبکههای اجتماعی با هشتگ #WeProtestExecution علیه اعدام مینویسند.
طی یکسال اخیر جمهوری اسلامی رکورد خود در اعدام را شکسته و هر بار با ایجاد کجفهمی از مخالفت با اعدام، افکار عمومی را به سویی سوق میدهد که تاییدی بر صدور و اجرای احکام مرگ بگیرد. از عواطف و احساسات مردم در زمان وقوع حوادثی تلخ و رعبآور بهره میبرد و هر بار با تلاش در سناریوسازی و تحریک افکار و عواطف عمومی لزومِ اجرای احکام مرگ را توجیه میکند.
برخلاف گذشته موفقیت رژیم در پیشبردنِ برخی سناریوها بدون همراهی افکار عمومی میسر نیست. پس با اجرای شوهای رسانهای و تبلیغاتی در تلاش هستند تا پذیرشِ اعدام را برای اذهان عمومی توجیهپذیر یا عادیسازی کند. پس در تقابل با این هدفِ رژیم که گرفتن جانهای عزیز را در پی دارد، باید افکار عمومی را متوجه هولناکیِ آنچه در حال وقوع است کنیم.
برای ایجاد تغییرات بنیادین و در هم شکستنِ قوانینی که نقطهی اتکای سیستم برای سلطه، سرکوب و ارعاب است، باید قائل به پرداخت هزینه بود. اگر برای لغو مجازات اعدام مخالفتها علنی، ملموس و میدانی باشد، رژیم نمیتواند با وقاحت و شرارت، سالانه هزارن جان عزیز را بگیرد.
رژیم در جایگاهی نبوده و نیست که تمایلی بر لغو مجازات اعدام داشته باشد. ما نیز چنین توقعی از رژیمی که پایههایش را بر خون هزاران نیروی انقلابی بنا گذاشته نداریم. آنچه بر آن باور داریم نیروی مردمیست که با حضور خود در میدان، مبارزه بر هر قدرتی غلبه و نهایتا نیروی تعیینکننده خواهد بود.
همان طور که مسیر انقلاب از کف خیابان و با حضور در میدان مبارزه و به همتِ مردمی که قائل به پرداخت هزینه باشند میسر است؛ لغو مجازات اعدام نیز با اعلام مخالفتی رسا و علنی با اعدام ممکن است.
چرخهی قتلهای حکومتی متوقف خواهد شد اما نه خود به خود و نه با تمایلِ حاکمان.
این مهم شدنیست با تمام قد ایستادنِ ما مردم تحت ستم در برابر آن.
از نامه گلرخ ایرایی:
tavaana.org/iraie_golrokh/
هدف حکومت از اجرای هر حکم اعدامی، مشروعیتبخشی به سایر احکام اعدام، خاصه فعالان سیاسی و مدنی، و بازنمایی اقتدار تضعیفشدهی خود در راستای ارعاب پیشگیرانهی مردم از هرگونه اعتراض علیه خویش است. بنابراین، قربانی اعدامها فقط محکومان نیستند، بلکه تمامی مردم مشمول عواقب سهمگین آن خواهند بود.
این حکومت، طناب دار را به تعداد تمام مردم ایران بافته است. تمامی ما محکوم به سرکوب و اعدام و مرگیم، اما هنوز نوبتمان فرا نرسیده است.
ـ از نامه مطهره گونهای
tavaana.org/motahareh-goonei-nameh/
#نه_به_اعدام
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
طی یکسال اخیر جمهوری اسلامی رکورد خود در اعدام را شکسته و هر بار با ایجاد کجفهمی از مخالفت با اعدام، افکار عمومی را به سویی سوق میدهد که تاییدی بر صدور و اجرای احکام مرگ بگیرد. از عواطف و احساسات مردم در زمان وقوع حوادثی تلخ و رعبآور بهره میبرد و هر بار با تلاش در سناریوسازی و تحریک افکار و عواطف عمومی لزومِ اجرای احکام مرگ را توجیه میکند.
برخلاف گذشته موفقیت رژیم در پیشبردنِ برخی سناریوها بدون همراهی افکار عمومی میسر نیست. پس با اجرای شوهای رسانهای و تبلیغاتی در تلاش هستند تا پذیرشِ اعدام را برای اذهان عمومی توجیهپذیر یا عادیسازی کند. پس در تقابل با این هدفِ رژیم که گرفتن جانهای عزیز را در پی دارد، باید افکار عمومی را متوجه هولناکیِ آنچه در حال وقوع است کنیم.
برای ایجاد تغییرات بنیادین و در هم شکستنِ قوانینی که نقطهی اتکای سیستم برای سلطه، سرکوب و ارعاب است، باید قائل به پرداخت هزینه بود. اگر برای لغو مجازات اعدام مخالفتها علنی، ملموس و میدانی باشد، رژیم نمیتواند با وقاحت و شرارت، سالانه هزارن جان عزیز را بگیرد.
رژیم در جایگاهی نبوده و نیست که تمایلی بر لغو مجازات اعدام داشته باشد. ما نیز چنین توقعی از رژیمی که پایههایش را بر خون هزاران نیروی انقلابی بنا گذاشته نداریم. آنچه بر آن باور داریم نیروی مردمیست که با حضور خود در میدان، مبارزه بر هر قدرتی غلبه و نهایتا نیروی تعیینکننده خواهد بود.
همان طور که مسیر انقلاب از کف خیابان و با حضور در میدان مبارزه و به همتِ مردمی که قائل به پرداخت هزینه باشند میسر است؛ لغو مجازات اعدام نیز با اعلام مخالفتی رسا و علنی با اعدام ممکن است.
چرخهی قتلهای حکومتی متوقف خواهد شد اما نه خود به خود و نه با تمایلِ حاکمان.
این مهم شدنیست با تمام قد ایستادنِ ما مردم تحت ستم در برابر آن.
از نامه گلرخ ایرایی:
tavaana.org/iraie_golrokh/
هدف حکومت از اجرای هر حکم اعدامی، مشروعیتبخشی به سایر احکام اعدام، خاصه فعالان سیاسی و مدنی، و بازنمایی اقتدار تضعیفشدهی خود در راستای ارعاب پیشگیرانهی مردم از هرگونه اعتراض علیه خویش است. بنابراین، قربانی اعدامها فقط محکومان نیستند، بلکه تمامی مردم مشمول عواقب سهمگین آن خواهند بود.
این حکومت، طناب دار را به تعداد تمام مردم ایران بافته است. تمامی ما محکوم به سرکوب و اعدام و مرگیم، اما هنوز نوبتمان فرا نرسیده است.
ـ از نامه مطهره گونهای
tavaana.org/motahareh-goonei-nameh/
#نه_به_اعدام
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
یونس سگوند، شهروند ساکن شهرستان سپید دشت لرستان، توسط نیروهای اطلاعات سپاه بازداشت شد
طبق گزارش دریافتی، آقای یونس سگوند، کارمند راهآهن و ساکن شهرستان کوچک سپیددشت در استان لرستان، دو روز پیش یعنی چهارم اسفند ماه ۱۴۰۳ با هجوم ماموران اطلاعات سپاه بازداشت و به مکان نامعلومی انتقال یافت.
از اتهامات انتسابی و دلیل بازداشت ایشان اطلاعاتی در دست نیست.
طبق گزارش دریافتی آقای سگوند، در صفحه اینستاگرام خود، ویدیوهایی گاه انتقادی منتشر میکردند و دغدغه ایران را داشتند.
#یونس_سگوند #سپید_دشت #لرستان #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
طبق گزارش دریافتی، آقای یونس سگوند، کارمند راهآهن و ساکن شهرستان کوچک سپیددشت در استان لرستان، دو روز پیش یعنی چهارم اسفند ماه ۱۴۰۳ با هجوم ماموران اطلاعات سپاه بازداشت و به مکان نامعلومی انتقال یافت.
از اتهامات انتسابی و دلیل بازداشت ایشان اطلاعاتی در دست نیست.
طبق گزارش دریافتی آقای سگوند، در صفحه اینستاگرام خود، ویدیوهایی گاه انتقادی منتشر میکردند و دغدغه ایران را داشتند.
#یونس_سگوند #سپید_دشت #لرستان #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
علی آدینهزاده، پدر جاویدنام ابوالفضل آدینهزاده، ضمن انتشار این ویدیو نوشت:
«پسرم تا ابد دوست دارم و تا ابد افتخارمی نازنین من خدا لعنت کنه قاتلانت را که این خوشیها و زندگی خوب را از من وخانواده گرفتن. آسوده بخواب پسرمهربان بابا به خون پاکت قسم. مخصوصا اون قاتل حرمزاده سبزواری رو نه می گبخشیم ونه فراموش میکنیم خون در قبال خون. ولی این رو هم بدان پسرم که ما حرمزادگان را امامزاده نخواهیم کرد.»
پرونده شکایت خانواده جاویدنام ابوالفضل آدینهزاده در شعبه ۳۹ دیوان عالی کشور بررسی شد و علی رازینی رئیس شعبه، محمد مقیسه مستشار بودند که هر دو امروز کشته شدند.
خوش باش که ظالم نبرد راه به منزل!
این پرونده مربوط به شکایت خانواده جاویدنام ابوالفضل آدینهزاده است که در جریان اعتراضات مردمی در مشهد کشته شده است. در ابتدا، تحقیقات درباره این حادثه توسط دادستان عمومی و انقلاب مشهد آغاز شد و مشخص شد که ابوالفضل با گلوله ساچمهای کشته شده است. شواهد اولیه حاکی از شلیک توسط نیروهای انتظامی حاضر در محل حادثه بود.
پرونده سپس به دادسرای نظامی استان خراسان رضوی ارسال شد. در جریان تحقیقات، گروهبانی از نیروهای انتظامی اعتراف کرد که با سلاح ساچمهای اقدام به تیراندازی هوایی کرده است. اما نیروهای حکومتی مدعی شدند که فیلمهای نظارتی محل حادثه بهدلیل تأخیر در پیگیری از بین رفته بود و تحقیقات برای شناسایی دقیق قاتل به نتیجه نرسید.
در نهایت، دادسرای نظامی بهدلیل نبود ادله کافی، قرار منع تعقیب صادر کرد!! این قرار به خانواده متوفی ابلاغ شد و آنها به دیوان عالی کشور اعتراض کردند. قضات دیوان عالی، از جمله محمد مقیسه و علی رازینی، اعتراض را رد کرده و رای دادگاه نظامی را تأیید کردند.
جمهوری اسلامی نوجوان دبیرستانی، این فرزند رشید و زیبای خانواده را به خاطر شرکت در اعتراضات به قتل رساند و مسئولیت را نپذیرفت در حالی که تمام شواهد و نام قاتل مشخص است.
#ابوالفضل_آدینه_زاده #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«پسرم تا ابد دوست دارم و تا ابد افتخارمی نازنین من خدا لعنت کنه قاتلانت را که این خوشیها و زندگی خوب را از من وخانواده گرفتن. آسوده بخواب پسرمهربان بابا به خون پاکت قسم. مخصوصا اون قاتل حرمزاده سبزواری رو نه می گبخشیم ونه فراموش میکنیم خون در قبال خون. ولی این رو هم بدان پسرم که ما حرمزادگان را امامزاده نخواهیم کرد.»
پرونده شکایت خانواده جاویدنام ابوالفضل آدینهزاده در شعبه ۳۹ دیوان عالی کشور بررسی شد و علی رازینی رئیس شعبه، محمد مقیسه مستشار بودند که هر دو امروز کشته شدند.
خوش باش که ظالم نبرد راه به منزل!
این پرونده مربوط به شکایت خانواده جاویدنام ابوالفضل آدینهزاده است که در جریان اعتراضات مردمی در مشهد کشته شده است. در ابتدا، تحقیقات درباره این حادثه توسط دادستان عمومی و انقلاب مشهد آغاز شد و مشخص شد که ابوالفضل با گلوله ساچمهای کشته شده است. شواهد اولیه حاکی از شلیک توسط نیروهای انتظامی حاضر در محل حادثه بود.
پرونده سپس به دادسرای نظامی استان خراسان رضوی ارسال شد. در جریان تحقیقات، گروهبانی از نیروهای انتظامی اعتراف کرد که با سلاح ساچمهای اقدام به تیراندازی هوایی کرده است. اما نیروهای حکومتی مدعی شدند که فیلمهای نظارتی محل حادثه بهدلیل تأخیر در پیگیری از بین رفته بود و تحقیقات برای شناسایی دقیق قاتل به نتیجه نرسید.
در نهایت، دادسرای نظامی بهدلیل نبود ادله کافی، قرار منع تعقیب صادر کرد!! این قرار به خانواده متوفی ابلاغ شد و آنها به دیوان عالی کشور اعتراض کردند. قضات دیوان عالی، از جمله محمد مقیسه و علی رازینی، اعتراض را رد کرده و رای دادگاه نظامی را تأیید کردند.
جمهوری اسلامی نوجوان دبیرستانی، این فرزند رشید و زیبای خانواده را به خاطر شرکت در اعتراضات به قتل رساند و مسئولیت را نپذیرفت در حالی که تمام شواهد و نام قاتل مشخص است.
#ابوالفضل_آدینه_زاده #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ایمان خدری، زندانی سابق سیاسی، در این ویدیو درباره فقری که بر مردم به ویژه بر زندانیان سیاسی تحمیل شده، سخن میگوید.
حرفهایی که از دل بر میآید و سخن قشر عظیمی از مردم ایران است.
ظلم پایدار نیست..
#زندانی_سیاسی #خانواده_های_دادخواه #زن_زندگی_آزادی #مرد_میهن_آبادی #مجاهد_کورکور #مسجدسلیمان #ایذه #فردای_بهتر #اقتصاد #فقر #نه_به_اعدام #فقر_فساد_گرونی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
حرفهایی که از دل بر میآید و سخن قشر عظیمی از مردم ایران است.
ظلم پایدار نیست..
#زندانی_سیاسی #خانواده_های_دادخواه #زن_زندگی_آزادی #مرد_میهن_آبادی #مجاهد_کورکور #مسجدسلیمان #ایذه #فردای_بهتر #اقتصاد #فقر #نه_به_اعدام #فقر_فساد_گرونی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
لیلا مهدوی، مادر جاویدنام سیاوش محمودی، ضمن انتشار این ویدئو، نوشت:
«امنیت یا سرکوب؟ حقیقت را نمیتوان دفن کرد
بهشت زهرا جایی است که یاد عزیزان ازدسترفته زنده میماند، اما وقتی آن را به ابزاری برای کنترل و مهار حضور مردم تبدیل میکنند، معنای واقعی امنیت گم میشود. امنیت واقعی، حاصل اعتماد و احترام متقابل است، نه چتر نظارتی که حضور را محدود و یادها را سانسور کند.
آنهایی که برای آزادی و عدالت رفتند، برای جامعهای ساختند که در آن صدای مردم خاموش نشود. اما امروز، بهجای اینکه نام و یادشان راهی برای تحقق آرمانهایشان باشد، شاهد حضور و نظارتی هستیم که بیش از تأمین امنیت، هشداری برای خاموش کردن صداهاست.
آرامستانها جای سکوت نیستند؛ آنها بلندترین فریادهای تاریخاند. و هیچ دیواری، هیچ سایهای، هیچ چتری نمیتواند حقیقت را برای همیشه پنهان کنند.»
#سیاوش_محمودی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«امنیت یا سرکوب؟ حقیقت را نمیتوان دفن کرد
بهشت زهرا جایی است که یاد عزیزان ازدسترفته زنده میماند، اما وقتی آن را به ابزاری برای کنترل و مهار حضور مردم تبدیل میکنند، معنای واقعی امنیت گم میشود. امنیت واقعی، حاصل اعتماد و احترام متقابل است، نه چتر نظارتی که حضور را محدود و یادها را سانسور کند.
آنهایی که برای آزادی و عدالت رفتند، برای جامعهای ساختند که در آن صدای مردم خاموش نشود. اما امروز، بهجای اینکه نام و یادشان راهی برای تحقق آرمانهایشان باشد، شاهد حضور و نظارتی هستیم که بیش از تأمین امنیت، هشداری برای خاموش کردن صداهاست.
آرامستانها جای سکوت نیستند؛ آنها بلندترین فریادهای تاریخاند. و هیچ دیواری، هیچ سایهای، هیچ چتری نمیتواند حقیقت را برای همیشه پنهان کنند.»
#سیاوش_محمودی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
توماج صالحی و حسین رونقی، با تعدادی از زندانیهای سیاسی سابق، از جمله آرش صادقی، ملاقات کردند.
آرش صادقی یکی از شریفترین فعالان حقوق بشر است که همواره تلاش کرده صدای همه زندانیان سیاسی فارغ از گرایش سیاسیشان باشد. به خصوص زندانیان گمنام و افراد محبوس در زندانهای شهرستانها که کمتر صدایشان شنیده میشود.
بسیاری از کاربران با بازنشر این تصاویر در شبکه اجتماعی ایکس، ملاقات و دوستی این زندانیان سیاسی سابق را نمادی از ایستادگیو همبستگی و عکسشان را قاب شرافت خواندند.
به امید همبستگی، همدلی و اتحاد همه مردم مخالف جمهوری اسلامی.
#آرش_صادفی #توماج_صالحی #حسین_رونقی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
آرش صادقی یکی از شریفترین فعالان حقوق بشر است که همواره تلاش کرده صدای همه زندانیان سیاسی فارغ از گرایش سیاسیشان باشد. به خصوص زندانیان گمنام و افراد محبوس در زندانهای شهرستانها که کمتر صدایشان شنیده میشود.
بسیاری از کاربران با بازنشر این تصاویر در شبکه اجتماعی ایکس، ملاقات و دوستی این زندانیان سیاسی سابق را نمادی از ایستادگیو همبستگی و عکسشان را قاب شرافت خواندند.
به امید همبستگی، همدلی و اتحاد همه مردم مخالف جمهوری اسلامی.
#آرش_صادفی #توماج_صالحی #حسین_رونقی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دوره آموزشی «تدریس دموکراسی»
جلسه دوم
هدف تدریس دموکراسی
آمادهکردن برنامه آموزش دموکراسی و استراتژیهای پیشنهادی: هدف از آموزش دموکراسی، ارائه مفاهیمی است که معلم میتواند با توجه به محدودیتهای موجود، به دانشآموزان آموزش دهد. در این راستا، یک چارچوب آموزشی مناسب تعیین میشود برای اینکه این تمرینها خود موجب تبعیض یا فشار نشود.
استراتژیها: شناسایی فرصت ارائه تمرین یا بازی یا فعالیتهای مشابه؛ مشارکتدادن دانشآموزان در تدریس؛ تعیین کارگروه برای ارائه (پرزنتیشن) و ایجاد بحث آزاد.
https://www.youtube.com/watch?v=xg-c97Ju8dk
در ساندکلاد:
https://soundcloud.com/tavaana/tadris-2
لینک جلسه اول:
https://t.me/Tavaana_TavaanaTech/90287
#دموکراسی #اموزش #دوره_آموزشی #نظام_آموزشی #یاری_مدنی_توانا
لینک کانال دوره👇
https://t.me/joinchat/I8VZjKiaO3RjNTgx
@Tavana_TavaanaTech
جلسه دوم
هدف تدریس دموکراسی
آمادهکردن برنامه آموزش دموکراسی و استراتژیهای پیشنهادی: هدف از آموزش دموکراسی، ارائه مفاهیمی است که معلم میتواند با توجه به محدودیتهای موجود، به دانشآموزان آموزش دهد. در این راستا، یک چارچوب آموزشی مناسب تعیین میشود برای اینکه این تمرینها خود موجب تبعیض یا فشار نشود.
استراتژیها: شناسایی فرصت ارائه تمرین یا بازی یا فعالیتهای مشابه؛ مشارکتدادن دانشآموزان در تدریس؛ تعیین کارگروه برای ارائه (پرزنتیشن) و ایجاد بحث آزاد.
https://www.youtube.com/watch?v=xg-c97Ju8dk
در ساندکلاد:
https://soundcloud.com/tavaana/tadris-2
لینک جلسه اول:
https://t.me/Tavaana_TavaanaTech/90287
#دموکراسی #اموزش #دوره_آموزشی #نظام_آموزشی #یاری_مدنی_توانا
لینک کانال دوره👇
https://t.me/joinchat/I8VZjKiaO3RjNTgx
@Tavana_TavaanaTech
حبیب پیرمحمدی، زندانی سیاسی عقیدتی، را دریابیم
حبیب پیرمحمدی، شهروند مسئولیتپذیر و مطالبهگر، با اتهاماتی همچون سبالنبی و تبلیغ علیه نظام، تاکنون ۷ سال را در زندانهای جمهوری اسلامی سپری کرده است. او که اهل صالحآباد، خراسان رضوی است، به دلیل فعالیتهای اعتراضی خود، به ۱۵ سال حبس محکوم شده است.
حبیب از زمان اعتراضات سال ۹۶ در زندان به سر میبرد. او پس از یک دوره آزادی موقت در سال ۱۴۰۱، به دلیل فعالیت در جنبش مهسا، مجدداً بازداشت شد. نظام استبدادی ایران، رفتار مطالبهگرانهی او را نمیپسندد.
حبیب مدتی است که در قالب رأی باز، روزها خارج از زندان است اما شغل خود را از دست داده است.
او پیش از این در صحافی کتاب مشغول به کار بود.
هموطنان عزیز:
حبیب و دیگر زندانیان آزادیخواه را دریابیم.
بسیاری از این عزیزان شلغدخود را از دست دادهاند و پدر یا مادر فرزندانی هستند.
📌 PIRMOHAMMADI_OFFICIAL
اطلاعات برگرفته از استوری اینستاگرام دکتر حسن باقرینیا
#حبیب_پیرمحمدی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
حبیب پیرمحمدی، شهروند مسئولیتپذیر و مطالبهگر، با اتهاماتی همچون سبالنبی و تبلیغ علیه نظام، تاکنون ۷ سال را در زندانهای جمهوری اسلامی سپری کرده است. او که اهل صالحآباد، خراسان رضوی است، به دلیل فعالیتهای اعتراضی خود، به ۱۵ سال حبس محکوم شده است.
حبیب از زمان اعتراضات سال ۹۶ در زندان به سر میبرد. او پس از یک دوره آزادی موقت در سال ۱۴۰۱، به دلیل فعالیت در جنبش مهسا، مجدداً بازداشت شد. نظام استبدادی ایران، رفتار مطالبهگرانهی او را نمیپسندد.
حبیب مدتی است که در قالب رأی باز، روزها خارج از زندان است اما شغل خود را از دست داده است.
او پیش از این در صحافی کتاب مشغول به کار بود.
هموطنان عزیز:
حبیب و دیگر زندانیان آزادیخواه را دریابیم.
بسیاری از این عزیزان شلغدخود را از دست دادهاند و پدر یا مادر فرزندانی هستند.
📌 PIRMOHAMMADI_OFFICIAL
اطلاعات برگرفته از استوری اینستاگرام دکتر حسن باقرینیا
#حبیب_پیرمحمدی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
ادامهٔ کارزار «سهشنبههای نه به اعدام» در ۳۷ زندان کشور در هفتهٔ پنجاهوهفتم با پیوستن زندان چوبیندر قزوین
حکومت مستبد ولایتفقیه پس از پایان مراسم حکومتی در بهمنماه، بار دیگر اجرای احکام اعدام را افزایش داده است؛ بهطوریکه تنها در روزهای اول و دوم اسفندماه، ۱۷ تن از زندانیان اعدام شدند که ۱۰ نفر از آنان در زندان قزلحصار به دار آویخته شدند.
کشتار زندانیان صرفاً از طریق اعدام صورت نمیگیرد؛ متأسفانه در هفتهٔ گذشته، سه تن از زندانیان در زندانهای ارومیه، لاجوردی ایرانشهر و دهدشت بر اثر نبود رسیدگیهای پزشکی جان باختند. این وضعیت جان بسیاری از زندانیان دیگر را نیز تهدید میکند. مرگ زندانیان بیمار به دلیل عدم رسیدگی پزشکیِ بهموقع، چیزی جز «قتل سیستماتیک» نیست.
با افزایش اعدامها و سرکوب گستردهٔ زندانیان، جمعی از زندانیان زندان قزوین اعلام کردند که در راستای مقابله با احکام ظالمانهٔ اعدام زندانیان سیاسی و غیرسیاسی، روز سهشنبهٔ این هفته، هفتم اسفندماه، همسو با سایر اعضای کارزار «سهشنبههای نه به اعدام» دست به اعتصاب غذا خواهند زد و تا توقف ماشین سرکوب و اعدام، این اعتصاب را در همراهی با کارزار ادامه خواهند داد.
طبق اخبار منتشرشده، روز یکشنبه ۵ اسفند، اعادهٔ دادرسی زندانیان سیاسی مهدی حسنی و بهروز احسانی – که پیشتر به اعدام محکوم شده بودند – از سوی دیوان عالی کشور رد شد و این دو زندانی در خطر قریبالوقوع اجرای حکم اعدام قرار دارند. این شرایط هولناک برای زندانیانی چون پخشان عزیزی و وریشه مرادی در زندان اوین، شریفه محمدی در زندان لاکان رشت و بسیاری دیگر نیز وجود دارد.
کارزار «سهشنبههای نه به اعدام» پیشتر با انتصاب جعفر منتظری – دادستان سابق کل کشور – به ریاست دیوان عالی کشور، با توجه به سوابق او در حاکمکردن نهادهای امنیتی بر قوهٔ قضائیه و نقض بیشتر استقلال دستگاه قضایی، احتمال «کانالیزهکردن پروندههای زندانیان» در دیوان و تعیین شعبات خاص برای تأیید احکام بیپایهواساس دادگاه انقلاب را پیشبینی کرده بود. این انتصاب، ناکارآمدی این ارگان در تأمین دادرسیِ منصفانه را بهطور کامل نمایان ساخت.
اعضای این کارزار در دفاع از «حق دادخواهی»، بهویژه برای شهروندانی که عزیزانشان از «حق حیات» محروم شدهاند، خواهان آزادی تمامی دادخواهان در بند، بهویژه خانم ناهید شیرپیشه – معلم دادخواه و مادر جانباختهٔ زندهیاد پویا بختیاری، معترض آبان ۹۸ – هستند. متأسفانه او هفتهٔ گذشته در پی فشارهای زندان و نهادهای امنیتی دست به خودکشی زده است. بیتردید، روزی خواهد رسید که دادخواهی محقق شده و آمران و عاملان این جنایات محاکمه خواهند شد.
این کارزار تمامی احکام اعدام، صرفنظر از اتهامات منتسب به محکومان، را قویاً محکوم میکند و برای پیشگیری و لغو مجازات اعدام در ایران از هیچ تلاشی فروگذار نخواهد بود. ازاینرو، از همهٔ مدافعان حقوق بشر، فعالان سیاسی، مدنی، صنفی و وجدانهای بیدار در ایران و سراسر جهان دعوت میکند تا برای لغو اعدام در ایران، همراه و متحد شوند و صدای زندانیان محکوم به اعدام باشند.
🔸 اعضای کارزار «سهشنبههای نه به اعدام» در هفتهٔ پنجاهوهفتم، روز سهشنبه ۷ اسفند ۱۴۰۳، در ۳۷ زندان زیر دست به اعتصاب غذا خواهند زد:
۱. زندان اوین (بند زنان، بند ۴ و ۸)
۲. زندان قزلحصار (واحد ۳ و ۴)
۳. زندان مرکزی کرج
۴. زندان تهران بزرگ
۵. زندان خورین ورامین
۶. زندان اراک
۷. زندان خرمآباد
۸. زندان اسدآباد اصفهان
۹. زندان دستگرد اصفهان
۱۰. زندان شیبان اهواز
۱۱. زندان سپیدار اهواز
۱۲. زندان نظام شیراز
۱۳. زندان عادلآباد شیراز (بند زنان و مردان)
۱۴. زندان برازجان
۱۵. زندان رامهرمز
۱۶. زندان بم
۱۷. زندان کهنوج
۱۸. زندان طبس
۱۹. زندان جوین
۲۰. زندان مشهد
۲۱. زندان گنبدکاووس
۲۲. زندان قائمشهر
۲۳. زندان رشت (بند مردان و زنان)
۲۴. زندان رودسر
۲۵. زندان حویق تالش
۲۶. زندان دیزلآباد کرمانشاه
۲۷. زندان اردبیل
۲۸. زندان تبریز
۲۹. زندان ارومیه
۳۰. زندان سلماس
۳۱. زندان خوی
۳۲. زندان نقده
۳۳. زندان سقز
۳۴. زندان بانه
۳۵. زندان مریوان
۳۶. زندان کامیاران
۳۷. زندان چوبیندر قزوین
#سهشنبه_های_نه_به_اعدام
#نه_به_اعدام #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
حکومت مستبد ولایتفقیه پس از پایان مراسم حکومتی در بهمنماه، بار دیگر اجرای احکام اعدام را افزایش داده است؛ بهطوریکه تنها در روزهای اول و دوم اسفندماه، ۱۷ تن از زندانیان اعدام شدند که ۱۰ نفر از آنان در زندان قزلحصار به دار آویخته شدند.
کشتار زندانیان صرفاً از طریق اعدام صورت نمیگیرد؛ متأسفانه در هفتهٔ گذشته، سه تن از زندانیان در زندانهای ارومیه، لاجوردی ایرانشهر و دهدشت بر اثر نبود رسیدگیهای پزشکی جان باختند. این وضعیت جان بسیاری از زندانیان دیگر را نیز تهدید میکند. مرگ زندانیان بیمار به دلیل عدم رسیدگی پزشکیِ بهموقع، چیزی جز «قتل سیستماتیک» نیست.
با افزایش اعدامها و سرکوب گستردهٔ زندانیان، جمعی از زندانیان زندان قزوین اعلام کردند که در راستای مقابله با احکام ظالمانهٔ اعدام زندانیان سیاسی و غیرسیاسی، روز سهشنبهٔ این هفته، هفتم اسفندماه، همسو با سایر اعضای کارزار «سهشنبههای نه به اعدام» دست به اعتصاب غذا خواهند زد و تا توقف ماشین سرکوب و اعدام، این اعتصاب را در همراهی با کارزار ادامه خواهند داد.
طبق اخبار منتشرشده، روز یکشنبه ۵ اسفند، اعادهٔ دادرسی زندانیان سیاسی مهدی حسنی و بهروز احسانی – که پیشتر به اعدام محکوم شده بودند – از سوی دیوان عالی کشور رد شد و این دو زندانی در خطر قریبالوقوع اجرای حکم اعدام قرار دارند. این شرایط هولناک برای زندانیانی چون پخشان عزیزی و وریشه مرادی در زندان اوین، شریفه محمدی در زندان لاکان رشت و بسیاری دیگر نیز وجود دارد.
کارزار «سهشنبههای نه به اعدام» پیشتر با انتصاب جعفر منتظری – دادستان سابق کل کشور – به ریاست دیوان عالی کشور، با توجه به سوابق او در حاکمکردن نهادهای امنیتی بر قوهٔ قضائیه و نقض بیشتر استقلال دستگاه قضایی، احتمال «کانالیزهکردن پروندههای زندانیان» در دیوان و تعیین شعبات خاص برای تأیید احکام بیپایهواساس دادگاه انقلاب را پیشبینی کرده بود. این انتصاب، ناکارآمدی این ارگان در تأمین دادرسیِ منصفانه را بهطور کامل نمایان ساخت.
اعضای این کارزار در دفاع از «حق دادخواهی»، بهویژه برای شهروندانی که عزیزانشان از «حق حیات» محروم شدهاند، خواهان آزادی تمامی دادخواهان در بند، بهویژه خانم ناهید شیرپیشه – معلم دادخواه و مادر جانباختهٔ زندهیاد پویا بختیاری، معترض آبان ۹۸ – هستند. متأسفانه او هفتهٔ گذشته در پی فشارهای زندان و نهادهای امنیتی دست به خودکشی زده است. بیتردید، روزی خواهد رسید که دادخواهی محقق شده و آمران و عاملان این جنایات محاکمه خواهند شد.
این کارزار تمامی احکام اعدام، صرفنظر از اتهامات منتسب به محکومان، را قویاً محکوم میکند و برای پیشگیری و لغو مجازات اعدام در ایران از هیچ تلاشی فروگذار نخواهد بود. ازاینرو، از همهٔ مدافعان حقوق بشر، فعالان سیاسی، مدنی، صنفی و وجدانهای بیدار در ایران و سراسر جهان دعوت میکند تا برای لغو اعدام در ایران، همراه و متحد شوند و صدای زندانیان محکوم به اعدام باشند.
🔸 اعضای کارزار «سهشنبههای نه به اعدام» در هفتهٔ پنجاهوهفتم، روز سهشنبه ۷ اسفند ۱۴۰۳، در ۳۷ زندان زیر دست به اعتصاب غذا خواهند زد:
۱. زندان اوین (بند زنان، بند ۴ و ۸)
۲. زندان قزلحصار (واحد ۳ و ۴)
۳. زندان مرکزی کرج
۴. زندان تهران بزرگ
۵. زندان خورین ورامین
۶. زندان اراک
۷. زندان خرمآباد
۸. زندان اسدآباد اصفهان
۹. زندان دستگرد اصفهان
۱۰. زندان شیبان اهواز
۱۱. زندان سپیدار اهواز
۱۲. زندان نظام شیراز
۱۳. زندان عادلآباد شیراز (بند زنان و مردان)
۱۴. زندان برازجان
۱۵. زندان رامهرمز
۱۶. زندان بم
۱۷. زندان کهنوج
۱۸. زندان طبس
۱۹. زندان جوین
۲۰. زندان مشهد
۲۱. زندان گنبدکاووس
۲۲. زندان قائمشهر
۲۳. زندان رشت (بند مردان و زنان)
۲۴. زندان رودسر
۲۵. زندان حویق تالش
۲۶. زندان دیزلآباد کرمانشاه
۲۷. زندان اردبیل
۲۸. زندان تبریز
۲۹. زندان ارومیه
۳۰. زندان سلماس
۳۱. زندان خوی
۳۲. زندان نقده
۳۳. زندان سقز
۳۴. زندان بانه
۳۵. زندان مریوان
۳۶. زندان کامیاران
۳۷. زندان چوبیندر قزوین
#سهشنبه_های_نه_به_اعدام
#نه_به_اعدام #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from گفتوشنود
اصطلاح "برگشتگان" به افرادی اشاره دارد که در یک خانواده مومن مذهبی به دنیا آمدهاند یا خود قبلا مومن بودهاند، اما بعدها از اعتقادات یا اعمال مذهبی فاصله گرفتهاند. مثلا مارتین اسکورسیزی کارگردان معروف سینما خود را یک مسیحی برگشته "Lapsed Christians" نامیده است.
دلایل برگشت از ایمان چیست؟
- افراد به دلایل مختلفی از ایمان دینی فاصله میگیرند، از جمله:
- تجدید نظرهای منطقی فلسفی و علمی در دین
- تجربههای منفی در دین یا مواجهه با روحانیون فاسد
- اختلاف عقاید دینی با ارزشهای مدرن
- عدم ارتباط شخصی با آموزههای مذهبی
بعضی برگشتگان ممکن است خود را هنوز از نظر ارثی متعلق به یک جامعه دینی بدانند اما علاقهای به پیروی از آن دین ندارند. بعضی نیز ممکن است به کلی خود را مستقل و خارج از چارچوب آن دین معرفی کنند.
با رشد سکولاریسم و آگاهیها از فسادهای مذهبی، تعداد برگشتگان افزایش یافته است. بسیاری از این افراد به گرایشهای دیگر مانند ندانمگرایی، معنویت شخصی یا بیدینی روی آوردهاند.
برگشتگان ممکن است احساس طرد شدن از سوی خانواده یا جامعه مذهبی، یا سردرگمی هویتی به همراه تلاش برای یافتن معنای جدید داشته باشند، یا با خطر مجازات روبرو شوند.
در مقابل، برگشتگان میتوانند از زندگی به همراه کشف مسیرهای فکری جدید، آزادی در باورهای شخصی، نزدیکی به دیدگاههای علمی و فلسفی و استقلال فکری و اخلاقی برخوردار باشند.
منابع:
سایت راجر ایبرت (Roger Ebert) و
What is lapsed Catholic
#ناباورمند #ملحد #آتئیست #کافر #مسیحی #مارتین_اسکورسیزی #بی_ایمان #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
اصطلاح "برگشتگان" به افرادی اشاره دارد که در یک خانواده مومن مذهبی به دنیا آمدهاند یا خود قبلا مومن بودهاند، اما بعدها از اعتقادات یا اعمال مذهبی فاصله گرفتهاند. مثلا مارتین اسکورسیزی کارگردان معروف سینما خود را یک مسیحی برگشته "Lapsed Christians" نامیده است.
دلایل برگشت از ایمان چیست؟
- افراد به دلایل مختلفی از ایمان دینی فاصله میگیرند، از جمله:
- تجدید نظرهای منطقی فلسفی و علمی در دین
- تجربههای منفی در دین یا مواجهه با روحانیون فاسد
- اختلاف عقاید دینی با ارزشهای مدرن
- عدم ارتباط شخصی با آموزههای مذهبی
بعضی برگشتگان ممکن است خود را هنوز از نظر ارثی متعلق به یک جامعه دینی بدانند اما علاقهای به پیروی از آن دین ندارند. بعضی نیز ممکن است به کلی خود را مستقل و خارج از چارچوب آن دین معرفی کنند.
با رشد سکولاریسم و آگاهیها از فسادهای مذهبی، تعداد برگشتگان افزایش یافته است. بسیاری از این افراد به گرایشهای دیگر مانند ندانمگرایی، معنویت شخصی یا بیدینی روی آوردهاند.
برگشتگان ممکن است احساس طرد شدن از سوی خانواده یا جامعه مذهبی، یا سردرگمی هویتی به همراه تلاش برای یافتن معنای جدید داشته باشند، یا با خطر مجازات روبرو شوند.
در مقابل، برگشتگان میتوانند از زندگی به همراه کشف مسیرهای فکری جدید، آزادی در باورهای شخصی، نزدیکی به دیدگاههای علمی و فلسفی و استقلال فکری و اخلاقی برخوردار باشند.
منابع:
سایت راجر ایبرت (Roger Ebert) و
What is lapsed Catholic
#ناباورمند #ملحد #آتئیست #کافر #مسیحی #مارتین_اسکورسیزی #بی_ایمان #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
محمد اشرفی اصفهانی درباره ماجرای درگیری مسجدعلی بن ابی طالب در غرب تهران و برخورد با طلبهها توسط افراد منسوب به پناهیان به دیده بان ایران گفت:
«معاونت سابق مجموعه به من گفت حاجآقا، مواظب باشید، اینها خطرناکند و تقوا ندارند در حوادث دو سه سال قبل که پس از ماجرای مهسا امینی رخ داد، این افراد با قمه و چاقو به خیابانها ریختند و با مردم برخورد کردند و سپس با لباس های خونی باز میگشتند و لباس طلبگی می پوشیدند اما آیا طلبه باید سلاح در دست بگیرد و با مردم برخورد کند؟ » وی اظهار کرد: « آیا در تاریخ تشیع سابقه داشته که طلبهای قمه به دست بگیرد و به مردم حمله کند؟ اما باند پناهیان این کار را کردند.»
اشرفی اصفهانی گفت: « آیا در تاریخ تشیع سابقه داشته که طلبهای قمه به دست بگیرد و به مردم حمله کند؟ اما باند پناهیان این کار را کردند.»
لازم به ذکر است، روز یکشنبه خبری با عنوان "حمله جمعی از روحانیون به مدرسه علمیه آیتالله اشرفی اصفهانی" منتشر شد. در پی آن محمد اشرفی اصفهانی طی بیانیهای ماجرا را شرح داد و در اعتراض به تخریبهای صورت گرفته، حوزه علمیهاش را تعطیل کرد.
حالا افشا کرده که افراد گوش به فرمان شیخ علیرضا پناهیان بودند که به حوزه علمیهاش حمله کردند و همانها کسانی بودند که مردم را با اسلحه و چماق و چاقو و قمه در خیزش مهسا زدند.
او در بخشی از مصاحبهاش با سایت دیدهبان ایران گفت:
«به بچههای خود گفتم که اگر به شما توهین کردند و حتی اگر چاقو زدند، عکسالعملی نشان ندهید. آنها هیچ ابایی از جنایت ندارند و اگر دستشان برسد ممکن است چند نفر را هم بکشند و ککشان هم نگزد»
توجه کنید، این سخن را فرزند یکی از به اصطلاح «شهدای محراب» و رئیس یک حوزه علمیه میگوید. وقتی دار و دسته پناهیان ممکن است طلبههای یک حوزه علمیه را بکشند و ککشان هم نگزد، در برابر مردم بیپناه چه میکنند و چقدر دستشان برای اعمال خشونت باز است؟
لازم به ذکر است، شیخ علیرضا پناهیان از منبریهای مورد علاقه علی خامنهای است. که پرونده فساد اقتصادی هم دارد.
اگر یادتان باشد، در جریان عمامهپرانی، عدهای به مردم خرده میگرفتند که این کار شما خشونتآمیز است. اما حالا معلوم شده که بسیاری از لباس شخصیها که مردم را با چماق و چاقو و اسلحه وحشیانه میزدند، معمم بودند!
آیا بهتر نیست طلبههایی که مخالف چنین خشونتهایی هستند به مردم بپیوندند؟ چرا که ممکن است هنگام سرنگونی رژیم تر و خشک با هم بسوزند.
#مهسا_امینی #نه_به_جمهورى_اسلامى #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«معاونت سابق مجموعه به من گفت حاجآقا، مواظب باشید، اینها خطرناکند و تقوا ندارند در حوادث دو سه سال قبل که پس از ماجرای مهسا امینی رخ داد، این افراد با قمه و چاقو به خیابانها ریختند و با مردم برخورد کردند و سپس با لباس های خونی باز میگشتند و لباس طلبگی می پوشیدند اما آیا طلبه باید سلاح در دست بگیرد و با مردم برخورد کند؟ » وی اظهار کرد: « آیا در تاریخ تشیع سابقه داشته که طلبهای قمه به دست بگیرد و به مردم حمله کند؟ اما باند پناهیان این کار را کردند.»
اشرفی اصفهانی گفت: « آیا در تاریخ تشیع سابقه داشته که طلبهای قمه به دست بگیرد و به مردم حمله کند؟ اما باند پناهیان این کار را کردند.»
لازم به ذکر است، روز یکشنبه خبری با عنوان "حمله جمعی از روحانیون به مدرسه علمیه آیتالله اشرفی اصفهانی" منتشر شد. در پی آن محمد اشرفی اصفهانی طی بیانیهای ماجرا را شرح داد و در اعتراض به تخریبهای صورت گرفته، حوزه علمیهاش را تعطیل کرد.
حالا افشا کرده که افراد گوش به فرمان شیخ علیرضا پناهیان بودند که به حوزه علمیهاش حمله کردند و همانها کسانی بودند که مردم را با اسلحه و چماق و چاقو و قمه در خیزش مهسا زدند.
او در بخشی از مصاحبهاش با سایت دیدهبان ایران گفت:
«به بچههای خود گفتم که اگر به شما توهین کردند و حتی اگر چاقو زدند، عکسالعملی نشان ندهید. آنها هیچ ابایی از جنایت ندارند و اگر دستشان برسد ممکن است چند نفر را هم بکشند و ککشان هم نگزد»
توجه کنید، این سخن را فرزند یکی از به اصطلاح «شهدای محراب» و رئیس یک حوزه علمیه میگوید. وقتی دار و دسته پناهیان ممکن است طلبههای یک حوزه علمیه را بکشند و ککشان هم نگزد، در برابر مردم بیپناه چه میکنند و چقدر دستشان برای اعمال خشونت باز است؟
لازم به ذکر است، شیخ علیرضا پناهیان از منبریهای مورد علاقه علی خامنهای است. که پرونده فساد اقتصادی هم دارد.
اگر یادتان باشد، در جریان عمامهپرانی، عدهای به مردم خرده میگرفتند که این کار شما خشونتآمیز است. اما حالا معلوم شده که بسیاری از لباس شخصیها که مردم را با چماق و چاقو و اسلحه وحشیانه میزدند، معمم بودند!
آیا بهتر نیست طلبههایی که مخالف چنین خشونتهایی هستند به مردم بپیوندند؟ چرا که ممکن است هنگام سرنگونی رژیم تر و خشک با هم بسوزند.
#مهسا_امینی #نه_به_جمهورى_اسلامى #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«محمد اشرفی اصفهانی در مصاحبه با سایت دیدهبان ایران گفته:
آیا در تاریخ تشیع سابقه داشته که طلبهای قمه به دست بگیرد و به مردم حمله کند؟
باید گفت بلی سابقه دارد. همین هادی غفاری که تصاویرش را میبینید در سالهای ۱۳۵۸ تا اوایل دهه شصت، همواره با کلت یا مسلسل یا قمه به دست در حال حمله به مخالفان بود. ایشان تا چند سال پیش هم در مؤسسه الهادی انبار اسلحه داشت! این آقای هادی غفاری حالا البته اصلاحطلب شده و یادش رفته که چه کارهایی میکرده! او حتی کشتن امیرعباس هویدا را هم انکار میکند!
غفاری در جمله مسلحانه به دانشگاهها و سرکوب دانشجویان در دهه شصت پیشقراول بود!
یا حسنی، امام جمعه ارومیه، همان که فرزند خودش را هم تحویل داد و اعدامش کردند، همواره مسلح بود و در سرکوب مخالفان شرکت میکرد.
محمد منتظری، معروف به محمد ربنگو را هم که به یاد دارید؟!
یا نواب صفوی و یارانش که تروریست بودند. آخوند شیعهی مسلح و قمهکش و آدمکش کم نداشتیم جناب اشرفی اصفهانی!
در ضمن گروههای مسلح شیعه با حمایت مالی آخوندها به فلسطین و مصر و لبنان برای آموزش نظامی میرفتند و علیه حکومت پهلوی ترور انجام میدادند
در فاجعه سینما رکس آبادان هم رد پای روحانیون انقلابی شیعه دیده میشود آقای اشرفی اصفهانی»
ـ متن و تصاویر ارسالی مخاطبان توانا
#نه_به_جمهورى_اسلامى #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavssnaTech
آیا در تاریخ تشیع سابقه داشته که طلبهای قمه به دست بگیرد و به مردم حمله کند؟
باید گفت بلی سابقه دارد. همین هادی غفاری که تصاویرش را میبینید در سالهای ۱۳۵۸ تا اوایل دهه شصت، همواره با کلت یا مسلسل یا قمه به دست در حال حمله به مخالفان بود. ایشان تا چند سال پیش هم در مؤسسه الهادی انبار اسلحه داشت! این آقای هادی غفاری حالا البته اصلاحطلب شده و یادش رفته که چه کارهایی میکرده! او حتی کشتن امیرعباس هویدا را هم انکار میکند!
غفاری در جمله مسلحانه به دانشگاهها و سرکوب دانشجویان در دهه شصت پیشقراول بود!
یا حسنی، امام جمعه ارومیه، همان که فرزند خودش را هم تحویل داد و اعدامش کردند، همواره مسلح بود و در سرکوب مخالفان شرکت میکرد.
محمد منتظری، معروف به محمد ربنگو را هم که به یاد دارید؟!
یا نواب صفوی و یارانش که تروریست بودند. آخوند شیعهی مسلح و قمهکش و آدمکش کم نداشتیم جناب اشرفی اصفهانی!
در ضمن گروههای مسلح شیعه با حمایت مالی آخوندها به فلسطین و مصر و لبنان برای آموزش نظامی میرفتند و علیه حکومت پهلوی ترور انجام میدادند
در فاجعه سینما رکس آبادان هم رد پای روحانیون انقلابی شیعه دیده میشود آقای اشرفی اصفهانی»
ـ متن و تصاویر ارسالی مخاطبان توانا
#نه_به_جمهورى_اسلامى #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavssnaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دکتر ژاله آموزگار، استاد برجسته ایرانشناسی، در سخنرانی خود در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران در چهارم اسفند ۱۴۰۳، از بی توجهی به جوانها گلایه میکند و میگوید : «دریغ که آغوش ما جای امنی برای جوانان نبود.»
لازم به ذکر است، ایران یکی از کشورهایی است بیشترین میزان مهاجرت را دارد. دانشجویان ایران برای زندگی امن و معمولی، به کشورهای توسعهیافته مهاجرت میکنند. برخی از آنها میدرخشند.
پیش از انقلاب اسلامی، بسیاری از دانشجویانی که به خارج از ایران میرفتند، به قصد خدمت به میهن بازمیگشنند و البته زمینهها برایشان فراهم بود، ولی امروز مهاجرت از ایران تبدیل به یک نوع گریز از شر حکومتی شده است که اهمیتی به افراد نخبه نمیدهد و افرادی ناکارآمد را در راس امور قرار میدهد.
برای آشنایی با ژاله آموزگار، این مطلب را بخوانید:
https://tinyurl.com/kvr5v3vt
#فرار_مغزها #برای_بک_زندگی_معمولی #جوانان #مهاجرت #ژاله_آموزگار #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
لازم به ذکر است، ایران یکی از کشورهایی است بیشترین میزان مهاجرت را دارد. دانشجویان ایران برای زندگی امن و معمولی، به کشورهای توسعهیافته مهاجرت میکنند. برخی از آنها میدرخشند.
پیش از انقلاب اسلامی، بسیاری از دانشجویانی که به خارج از ایران میرفتند، به قصد خدمت به میهن بازمیگشنند و البته زمینهها برایشان فراهم بود، ولی امروز مهاجرت از ایران تبدیل به یک نوع گریز از شر حکومتی شده است که اهمیتی به افراد نخبه نمیدهد و افرادی ناکارآمد را در راس امور قرار میدهد.
برای آشنایی با ژاله آموزگار، این مطلب را بخوانید:
https://tinyurl.com/kvr5v3vt
#فرار_مغزها #برای_بک_زندگی_معمولی #جوانان #مهاجرت #ژاله_آموزگار #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
نامهای از زینب جلالیان در هفدهمین سال حبس بدون مرخصی:
«با تمام رنجها و دلتنگیها، هفده سال گذشت»
زینب جلالیان، زندانی سیاسی، پس از هفده سال حبس در زندانهای جمهوری اسلامی، در نامهای از زندان یزد، رنجهای خود را روایت کرده و مردم ایران را به ایستادگی در برابر ظلم و استبداد فراخوانده است.
زینب جلالیان، متولد ۱۳۶۱ در روستای «دیم قشلاق» ماکو، قدیمیترین و تنها زن زندانی سیاسی در ایران است که به حبس ابد محکوم شده است. او از ۷ اسفند ۱۳۸۶ تاکنون در زندان به سر میبرد و طی این سالها از حق مرخصی و در بیشتر موارد از حق ملاقات با خانواده محروم بوده است. در طول دوران حبس، او به بیماریهای متعددی مبتلا شده، اما همچنان از دریافت خدمات درمانی مناسب محروم است.
زینب در سال ۱۳۸۷ به اتهام «محاربه» ابتدا به اعدام محکوم شد، اما این حکم در سال ۱۳۹۰ به حبس ابد کاهش یافت. او در دوران بازداشت و حبس تحت شکنجههای شدید قرار گرفت و بارها بین زندانهای مختلف کشور جابهجا شد. وکیل او، امیرسالار داودی، تأکید کرده است که براساس قوانین جدید، ادامه حبس او غیرقانونی است و باید آزاد شود.
متن نامه زینب جلالیان به شرح زیر است:
«با تمام رنجها و دلتنگیها، هفده سال گذشت»
«دستم بوی گل میداد، مرا به جرم چیدن گل محکوم کردند. اما هیچکس فکر نکرد که شاید من یک گل کاشته باشم.»*
ستم، زخمی عمیق بر دلم نهاد که تا ابد از یاد نخواهد رفت. من قاصدکی کوچک بودم، حامل پیامی بزرگ از آزادی و آزادگی. در تاریخ ۷ اسفند ۱۳۸۶، سفرم را به شهر زیبای کرمانشاه آغاز کردم، اما گماشتگان ستم، مرا در راه ربودند و به مکانی بیگانه و غریب بردند.
مأموران سیاهپوش، رسم و رسومی عجیب داشتند. در آن مکان خوفناک، هیچکس نباید دیگری را میدید. چشمانم را با چشمبندی سیاه بسته بودند و میپرسیدند: «اسمت چیست؟». میگفتم: «اسم من زینب است.». مرا میزدند و دوباره میپرسیدند: «اسمت چیست؟». باز میگفتم: «اسم من زینب است». باز هم میزدند، شکنجه میکردند و باز میپرسیدند: «اسمت چیست؟»
بارها و بارها، سؤالی را تکرار میکردند. چه پاسخ میدادم و چه سکوت، فرقی نمیکرد؛ شکنجهها ادامه داشتند. ذهن بیمارشان را درک نمیکردم. در آن مکان تاریک، هیچ روزنهای به سوی روشنایی نبود، زیرا مأموران ستم، چون خفاشان از نور هراس داشتند.
چند ماه بعد، مرا به زندان منتقل کردند. زندانبانان زن بودند، اما رفتارشان از آن مردان بینام و نشان هم بدتر بود، و این برایم بسیار دردناک بود.
پس از ماهها انتظار و بلاتکلیفی رنجآور و طاقتفرسا، روزی نامم را از بلندگوی زندان با لحنی پر از کینه و نفرت صدا زدند. زنجیر بر دست و پایم بستند و مرا به دادگاهی فرمایشی بردند. سه دقیقه درباره زبان مادریام با قاضی بحث کردم. او مرا نمیشناخت، حتی به سخنانم گوش نداد. پس به چه چیزی استناد کرد و به من حکم اعدام داد؟ نمیدانم!
بعدها مرا به تهران تبعید کردند. شش ماه در سلولهای اطلاعات، زیر فشارهای طاقتفرسا برای اعتراف و مصاحبه اجباری بودم. پس از سالها، مأموران، مادرم را با تهدید به تهران آوردند. نالههای مادرم، فراتر از درک و غیرقابل توصیف بود. تحمل درد فراق فرزند و حکم مرگ برای روولهاش، برای او بسیار دشوار بود و هست. رنج مادرم از صبوریاش بیشتر بود، اما در برابر ستم و ستمکاران سر خم نکرد. مادرم، تجلی غمی بزرگ بود؛ بیشک کلمات من از توصیفش عاجزند.
پس از شش ماه، مرا به کرمانشاه بازگرداندند. بارها و بارها تقاضای انتقال به استان خود را دادم، اما هفت سال در زندان کرمانشاه محبوس ماندم. پس از آن، به زندان خوی تبعید شدم و چهار سال در آنجا، زیر فشارهای روحی و روانی گذراندم.
شبی که خاموشی داده بودند و زندان در سکوتی مرگبار فرو رفته بود، مأموران ستم باز آمدند، زنجیر بر من بستند و مرا به زندان قرچک تبعید کردند. در بند موقت نگهام داشتند و آنجا به ویروس کرونا مبتلا شدم. هیچ مراقبت پزشکی دریافت نکردم، ریههایم به شدت آسیب دید. بارها تقاضای انتقال دادم، اما جوابی نیامد. ناچار به اعتصاب غذا دست زدم.
پس از روزها انتظار، نیمهشبی که زندانیان در خواب بودند و تنها صدای سرفههایم سکوت را میشکست، مأموران ستم باز آمدند. مرا با دستبند و پابند، با زور، به کرمان تبعید کردند. نه چشمی بود که تقاضای من را بخواند، نه گوشی که حرفهایم را بشنود، نه دلی که همدلی و همدردی کند. پس از ماهها تنهایی و انزوا، محرومیت از تلفن، ملاقات و حتی نداشتن کارت خرید، در یک غروب غمانگیز و غبارگرفته کرمان، ماموران زندان با قسم دروغ و با توسل به زور، مرا دوباره به کرمانشاه تبعید کردند.
ادامه نامه:
https://tinyurl.com/ZeyJa17
#زینب_جلالیان #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«با تمام رنجها و دلتنگیها، هفده سال گذشت»
زینب جلالیان، زندانی سیاسی، پس از هفده سال حبس در زندانهای جمهوری اسلامی، در نامهای از زندان یزد، رنجهای خود را روایت کرده و مردم ایران را به ایستادگی در برابر ظلم و استبداد فراخوانده است.
زینب جلالیان، متولد ۱۳۶۱ در روستای «دیم قشلاق» ماکو، قدیمیترین و تنها زن زندانی سیاسی در ایران است که به حبس ابد محکوم شده است. او از ۷ اسفند ۱۳۸۶ تاکنون در زندان به سر میبرد و طی این سالها از حق مرخصی و در بیشتر موارد از حق ملاقات با خانواده محروم بوده است. در طول دوران حبس، او به بیماریهای متعددی مبتلا شده، اما همچنان از دریافت خدمات درمانی مناسب محروم است.
زینب در سال ۱۳۸۷ به اتهام «محاربه» ابتدا به اعدام محکوم شد، اما این حکم در سال ۱۳۹۰ به حبس ابد کاهش یافت. او در دوران بازداشت و حبس تحت شکنجههای شدید قرار گرفت و بارها بین زندانهای مختلف کشور جابهجا شد. وکیل او، امیرسالار داودی، تأکید کرده است که براساس قوانین جدید، ادامه حبس او غیرقانونی است و باید آزاد شود.
متن نامه زینب جلالیان به شرح زیر است:
«با تمام رنجها و دلتنگیها، هفده سال گذشت»
«دستم بوی گل میداد، مرا به جرم چیدن گل محکوم کردند. اما هیچکس فکر نکرد که شاید من یک گل کاشته باشم.»*
ستم، زخمی عمیق بر دلم نهاد که تا ابد از یاد نخواهد رفت. من قاصدکی کوچک بودم، حامل پیامی بزرگ از آزادی و آزادگی. در تاریخ ۷ اسفند ۱۳۸۶، سفرم را به شهر زیبای کرمانشاه آغاز کردم، اما گماشتگان ستم، مرا در راه ربودند و به مکانی بیگانه و غریب بردند.
مأموران سیاهپوش، رسم و رسومی عجیب داشتند. در آن مکان خوفناک، هیچکس نباید دیگری را میدید. چشمانم را با چشمبندی سیاه بسته بودند و میپرسیدند: «اسمت چیست؟». میگفتم: «اسم من زینب است.». مرا میزدند و دوباره میپرسیدند: «اسمت چیست؟». باز میگفتم: «اسم من زینب است». باز هم میزدند، شکنجه میکردند و باز میپرسیدند: «اسمت چیست؟»
بارها و بارها، سؤالی را تکرار میکردند. چه پاسخ میدادم و چه سکوت، فرقی نمیکرد؛ شکنجهها ادامه داشتند. ذهن بیمارشان را درک نمیکردم. در آن مکان تاریک، هیچ روزنهای به سوی روشنایی نبود، زیرا مأموران ستم، چون خفاشان از نور هراس داشتند.
چند ماه بعد، مرا به زندان منتقل کردند. زندانبانان زن بودند، اما رفتارشان از آن مردان بینام و نشان هم بدتر بود، و این برایم بسیار دردناک بود.
پس از ماهها انتظار و بلاتکلیفی رنجآور و طاقتفرسا، روزی نامم را از بلندگوی زندان با لحنی پر از کینه و نفرت صدا زدند. زنجیر بر دست و پایم بستند و مرا به دادگاهی فرمایشی بردند. سه دقیقه درباره زبان مادریام با قاضی بحث کردم. او مرا نمیشناخت، حتی به سخنانم گوش نداد. پس به چه چیزی استناد کرد و به من حکم اعدام داد؟ نمیدانم!
بعدها مرا به تهران تبعید کردند. شش ماه در سلولهای اطلاعات، زیر فشارهای طاقتفرسا برای اعتراف و مصاحبه اجباری بودم. پس از سالها، مأموران، مادرم را با تهدید به تهران آوردند. نالههای مادرم، فراتر از درک و غیرقابل توصیف بود. تحمل درد فراق فرزند و حکم مرگ برای روولهاش، برای او بسیار دشوار بود و هست. رنج مادرم از صبوریاش بیشتر بود، اما در برابر ستم و ستمکاران سر خم نکرد. مادرم، تجلی غمی بزرگ بود؛ بیشک کلمات من از توصیفش عاجزند.
پس از شش ماه، مرا به کرمانشاه بازگرداندند. بارها و بارها تقاضای انتقال به استان خود را دادم، اما هفت سال در زندان کرمانشاه محبوس ماندم. پس از آن، به زندان خوی تبعید شدم و چهار سال در آنجا، زیر فشارهای روحی و روانی گذراندم.
شبی که خاموشی داده بودند و زندان در سکوتی مرگبار فرو رفته بود، مأموران ستم باز آمدند، زنجیر بر من بستند و مرا به زندان قرچک تبعید کردند. در بند موقت نگهام داشتند و آنجا به ویروس کرونا مبتلا شدم. هیچ مراقبت پزشکی دریافت نکردم، ریههایم به شدت آسیب دید. بارها تقاضای انتقال دادم، اما جوابی نیامد. ناچار به اعتصاب غذا دست زدم.
پس از روزها انتظار، نیمهشبی که زندانیان در خواب بودند و تنها صدای سرفههایم سکوت را میشکست، مأموران ستم باز آمدند. مرا با دستبند و پابند، با زور، به کرمان تبعید کردند. نه چشمی بود که تقاضای من را بخواند، نه گوشی که حرفهایم را بشنود، نه دلی که همدلی و همدردی کند. پس از ماهها تنهایی و انزوا، محرومیت از تلفن، ملاقات و حتی نداشتن کارت خرید، در یک غروب غمانگیز و غبارگرفته کرمان، ماموران زندان با قسم دروغ و با توسل به زور، مرا دوباره به کرمانشاه تبعید کردند.
ادامه نامه:
https://tinyurl.com/ZeyJa17
#زینب_جلالیان #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مادر جاویدنام مریم آروین به مناسبت روز وکیل این ویدیو را منتشر کرد و نوشت:
«الوکیل من اسمائه تعالی
مریمم،دختر عزیزم، فرشته عدالت و راستی در بین ما نیستی که در آغوش بگیرمت و روزت را تبریک بگویم ولی تبریکم را نثار روح پر فتوح و آزادهات میکنم.
دختر حق طلبم امروز ،روز تو وکیل مردمی وآزاده مریم آروین ،روز وکلای جانباخته شریفی چون خانم نرگس خرمی ومحبت مظفری، روز مرد بزرگ قانون غلامحسین مکی و روز وکلای شریف و بزرگی که هیچگاه ذلت وخواری را نپذیرفتند و در بند بودن را بر فروختن شرافتشان ترجیح دادند وکلای شریفی چون دکتر خسرو علیکردی و دیگر بزرگ مردان و زنان قانون که هیچگاه حقیقت را قربانی مصلحت نکردند.
ای شما وکلای شریفی که همواره در اعتلای آرمان های حق جویانه ثابت قدم و استوار بودهاید لباس زیبا و شریف وکالت برازنده تنتان باد.
درود بر شما که در زمانه و جامعهای که ظالم مرتب بر طبل جنایت میکوبد شما صدایتان را برای صداقت وعدالت وحقیقت در مقابل ظلم و بی عدالتی بالا میبرید وهمچنان استوار و کوبنده شرافت ارزشمند شغلیتان را حفظ می کنید و چراغ راهنما وروشنی بخش زندگی انسانهای بی گناه میشوید قطعا تاریخ نگاهی دیگر به شما خواهد داشت واز شما به عنوان مجریان آزاده و عدالت خواه یاد خواهد کرد.
ای مدافعان حق در هر کجای جهان هستید این روز را به شما تبریک گفته وآرزوی توفیق وپایداری در بر قراری عدالت را برایتان خواهانم.
فراموش نخواهیم کرد که این روز یادآور شجاعت زنان وکیل وحقوقدانی است که چشمشان را برای احقاق حق بر روی بی عدالتی نبستند وشدند پرچمداران عدالت.
فراموش نخواهیم کرد وکیلی را که تا پای جان از موکلینش دفاع کرد و با مشتهای گره کرده در راهروهای دادسرا فریاد بر آورد که من مانند شما نانم را در خون جوانان وطن نمیزنم.
مریمم :نیستی ولی خون به ناحق ریختهات تاریخ را خواهد نوشت که در گوشهای از جهان زنان و دخترانی شجاع بودند که تا پای جان بر سر سوگندی که برای شرافت شغلیشان خورده بودند ایستادگی کردند و شکنجه و زندان شدند و جانشان را فدای انسانیت کردند و مدافعان بی چون وچرای حق و عدالت شدند.
روز بزرگداشت استقلال نهاد وکالت بر همه وکلای شریف خجسته باد قدمهایتان در این راه پر خطیر استوار.»
.#مریم_آروین #وکیل #وکیل_پایه_یک_دادگستری #ظلم_پایدار_نیست #روز_وکیل #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«الوکیل من اسمائه تعالی
مریمم،دختر عزیزم، فرشته عدالت و راستی در بین ما نیستی که در آغوش بگیرمت و روزت را تبریک بگویم ولی تبریکم را نثار روح پر فتوح و آزادهات میکنم.
دختر حق طلبم امروز ،روز تو وکیل مردمی وآزاده مریم آروین ،روز وکلای جانباخته شریفی چون خانم نرگس خرمی ومحبت مظفری، روز مرد بزرگ قانون غلامحسین مکی و روز وکلای شریف و بزرگی که هیچگاه ذلت وخواری را نپذیرفتند و در بند بودن را بر فروختن شرافتشان ترجیح دادند وکلای شریفی چون دکتر خسرو علیکردی و دیگر بزرگ مردان و زنان قانون که هیچگاه حقیقت را قربانی مصلحت نکردند.
ای شما وکلای شریفی که همواره در اعتلای آرمان های حق جویانه ثابت قدم و استوار بودهاید لباس زیبا و شریف وکالت برازنده تنتان باد.
درود بر شما که در زمانه و جامعهای که ظالم مرتب بر طبل جنایت میکوبد شما صدایتان را برای صداقت وعدالت وحقیقت در مقابل ظلم و بی عدالتی بالا میبرید وهمچنان استوار و کوبنده شرافت ارزشمند شغلیتان را حفظ می کنید و چراغ راهنما وروشنی بخش زندگی انسانهای بی گناه میشوید قطعا تاریخ نگاهی دیگر به شما خواهد داشت واز شما به عنوان مجریان آزاده و عدالت خواه یاد خواهد کرد.
ای مدافعان حق در هر کجای جهان هستید این روز را به شما تبریک گفته وآرزوی توفیق وپایداری در بر قراری عدالت را برایتان خواهانم.
فراموش نخواهیم کرد که این روز یادآور شجاعت زنان وکیل وحقوقدانی است که چشمشان را برای احقاق حق بر روی بی عدالتی نبستند وشدند پرچمداران عدالت.
فراموش نخواهیم کرد وکیلی را که تا پای جان از موکلینش دفاع کرد و با مشتهای گره کرده در راهروهای دادسرا فریاد بر آورد که من مانند شما نانم را در خون جوانان وطن نمیزنم.
مریمم :نیستی ولی خون به ناحق ریختهات تاریخ را خواهد نوشت که در گوشهای از جهان زنان و دخترانی شجاع بودند که تا پای جان بر سر سوگندی که برای شرافت شغلیشان خورده بودند ایستادگی کردند و شکنجه و زندان شدند و جانشان را فدای انسانیت کردند و مدافعان بی چون وچرای حق و عدالت شدند.
روز بزرگداشت استقلال نهاد وکالت بر همه وکلای شریف خجسته باد قدمهایتان در این راه پر خطیر استوار.»
.#مریم_آروین #وکیل #وکیل_پایه_یک_دادگستری #ظلم_پایدار_نیست #روز_وکیل #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
در جریان انقلاب زن زندگی آزادی در سال ۱۴۰۱، مریم آروین، محبت مظفری و نرگس خرمیفرد، سه وکیل زن بودند که از جانشان در راه دفاع از معترضان گذشتند و هر کدام به طور مشکوکی جان خود را از دست دادند.
نرگس خرمیفرد؛ وکیل دادگستری، در بلوک ۶۲ بهشت زهرای مشهد به خاک سپردهشده است.
اگر چه مدیران وکلای کانون دادگستری خراسان و سمنان درباره نحوه مرگ او اظهار بیاطلاعی کردند، اما مهرانگیز کار، وکیل حقوق بشر پیشتر در حساب اینستاگرام خودخبر از مرگ او داد.
این در حالی است که منابع نزدیک به خانواده نرگس خرمیفرد، گفتهاند: «این وکیل دادگستری، پس از قتل مهسا امینی هر روز برای اعتراض به خیابان میرفت.
او به خانوادهی بازداشتشدگان اعتراضات کمک میکرد و وکالت معترضین را میپذیرفت. نیروهای امنیتی چندین بار به او تذکر داده و تهدیدش کرده بودند.»
نهم آذرماه ۱۴۰۱، پس از مدتی بیخبری از نرگس، نزدیکانش او را جلوی در خانهاش در حالیکه بیهوش روی زمین افتاده بود و گوشی و مدارکش همراهش نبود، پیدا کردند.
نیمهشب، پزشکی او را ملاقات کرد، از خانوادهاش خواست بیمارستان را ترک کنند و صبح برای ترخیص نرگس برگردند. چند ساعت بعد به خانواده میگویند که نرگس فوت کرده است.
یادشان گرامی! وکلای آزادهای که کنار مردم ایران ایستادند و در برابر دیکتاتور سر خم نکردند.
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#روز_وکیل
#نرگس_خرمی_فرد
@Tavaana_TavaanaTech
نرگس خرمیفرد؛ وکیل دادگستری، در بلوک ۶۲ بهشت زهرای مشهد به خاک سپردهشده است.
اگر چه مدیران وکلای کانون دادگستری خراسان و سمنان درباره نحوه مرگ او اظهار بیاطلاعی کردند، اما مهرانگیز کار، وکیل حقوق بشر پیشتر در حساب اینستاگرام خودخبر از مرگ او داد.
این در حالی است که منابع نزدیک به خانواده نرگس خرمیفرد، گفتهاند: «این وکیل دادگستری، پس از قتل مهسا امینی هر روز برای اعتراض به خیابان میرفت.
او به خانوادهی بازداشتشدگان اعتراضات کمک میکرد و وکالت معترضین را میپذیرفت. نیروهای امنیتی چندین بار به او تذکر داده و تهدیدش کرده بودند.»
نهم آذرماه ۱۴۰۱، پس از مدتی بیخبری از نرگس، نزدیکانش او را جلوی در خانهاش در حالیکه بیهوش روی زمین افتاده بود و گوشی و مدارکش همراهش نبود، پیدا کردند.
نیمهشب، پزشکی او را ملاقات کرد، از خانوادهاش خواست بیمارستان را ترک کنند و صبح برای ترخیص نرگس برگردند. چند ساعت بعد به خانواده میگویند که نرگس فوت کرده است.
یادشان گرامی! وکلای آزادهای که کنار مردم ایران ایستادند و در برابر دیکتاتور سر خم نکردند.
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#روز_وکیل
#نرگس_خرمی_فرد
@Tavaana_TavaanaTech