چرا در جمهوری اسلامی مسئله خشونت علیه زنان جدی است؟
آیا جامعه جهانی از خشونت سیستماتیک علیه زنان در جمهوری اسلامی آگاه است؟
وضعیت زنان زندانی چگونه است؟
به نظر شما نقش «زنان» در سرکوب حقوق زنان در ایران چیست؟
https://tavaana.org/suppression-of-women/
طرح از مانا نیستانی
#یاری_مدنی_توانا
#زنان
#زن_زندگی_آزادی
@Tavaana_TavaanaTech
آیا جامعه جهانی از خشونت سیستماتیک علیه زنان در جمهوری اسلامی آگاه است؟
وضعیت زنان زندانی چگونه است؟
به نظر شما نقش «زنان» در سرکوب حقوق زنان در ایران چیست؟
https://tavaana.org/suppression-of-women/
طرح از مانا نیستانی
#یاری_مدنی_توانا
#زنان
#زن_زندگی_آزادی
@Tavaana_TavaanaTech
👍18❤2
ابوالحسن ابتهاج؛ از طلایهداران توسعه ایران در دوران پهلوی
ابوالحسن ابتهاج در سال ۱۲۷۸، در رشت زاده شد، مادرش زميندار و پدرش پيشكار سپهدار اعظم، بزرگترين زميندار زادگاهش بود.
در۳۷سالگی معاونت بانك ملی را به عهده گرفت و ۵سال بعد سرپرست بانک ملی شد.
او درباره اقدامات صورتگرفته در زمان عهدهداری این سمت گفته بود: «از اصلاحات مهمی كه در زمان تصدی من انجام شد، تغيير پشتوانه پول ايران از نقره به طلا بود كه قيمتش تا آغاز دهه ۵۰ ثابت بود.»
ابتهاج همچنین مشاور مدیرعامل صندوق بینالمللی پول،مدیربخش خاورمیانه صندوق بینالمللی پول، رئیس سازمان برنامه،مشاور بانک جهانی،سفیر ایران در فرانسه و موسس بانک خصوصی ایرانیان هم بود.بسیاری او را پایهگذار برنامههای توسعه ایران در دهه ۳۰خورشیدی میدانند.
بعدازانقلاب ۵۷ تمام اموالش مصادره شد، دراین باره میگوید: «پس از انقلاب ۵۷همه چيز ما را گرفتند و اسم ما را درليست سياه گذاشتند.»
بخوانید:
https://tavaana.org/abolhasan_ebtehaj/
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
ابوالحسن ابتهاج در سال ۱۲۷۸، در رشت زاده شد، مادرش زميندار و پدرش پيشكار سپهدار اعظم، بزرگترين زميندار زادگاهش بود.
در۳۷سالگی معاونت بانك ملی را به عهده گرفت و ۵سال بعد سرپرست بانک ملی شد.
او درباره اقدامات صورتگرفته در زمان عهدهداری این سمت گفته بود: «از اصلاحات مهمی كه در زمان تصدی من انجام شد، تغيير پشتوانه پول ايران از نقره به طلا بود كه قيمتش تا آغاز دهه ۵۰ ثابت بود.»
ابتهاج همچنین مشاور مدیرعامل صندوق بینالمللی پول،مدیربخش خاورمیانه صندوق بینالمللی پول، رئیس سازمان برنامه،مشاور بانک جهانی،سفیر ایران در فرانسه و موسس بانک خصوصی ایرانیان هم بود.بسیاری او را پایهگذار برنامههای توسعه ایران در دهه ۳۰خورشیدی میدانند.
بعدازانقلاب ۵۷ تمام اموالش مصادره شد، دراین باره میگوید: «پس از انقلاب ۵۷همه چيز ما را گرفتند و اسم ما را درليست سياه گذاشتند.»
بخوانید:
https://tavaana.org/abolhasan_ebtehaj/
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💔23❤7👎1
امروز سومین سالگرد قتل جاویدنام مهران سماک است، برادرش مهرشاد در صفحه اینستاگرام خود نوشت:
«بازم شبش رسید ۱۴۰۱/۹/۹ واسه من هنوزم همون شبه میدونی ما هنوزم خوشحالیم که باختیم ولی بدون تو همه ناراحتیم دیگه فقط تمام خوشحالیمون شده کنار سنگ مزار تو بودن همه عکسا و فیلما شده یه سنگ زیبا با اسم چشم آبی راستی از وقتی رفتی همه بیشتر دوستت دارن همه بهت افتخار میکنن میدونم حالت خوبه ولی بدون تو ما دیگه هیچوقت خوب نمیشیم هنوز پای قولم هستم میدونم دیر شده ولی میشه همیشه دوستت دارم قلب من چشم آبی ایران»
mehrshad.samaak
مهران ، جوان ۲۷ ساله شامگاه ۸ آذر ۱۴۰۱ پس از شکست تیم ملی فوتبال ایران در مقابل آمریکا در اقدامی اعتراضی در خودروی خود بوق میزد که هدف گلوله قرار گرفت و کشته شد. در این شب مردم به شکل گسترده در شهرهای مختلف ایران به خیابانها آمدند و اعتراض خود را با بوق زدن و شادمانی به نمایش گذاشتند.
او ساعاتی قبل از این اتفاق در صفحه اینستاگرام خود نوشت: «امشب فارغ از هر نتیجه فقط باشیم کنار هم»
طرح از مانا نیستانی
@mananey
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«بازم شبش رسید ۱۴۰۱/۹/۹ واسه من هنوزم همون شبه میدونی ما هنوزم خوشحالیم که باختیم ولی بدون تو همه ناراحتیم دیگه فقط تمام خوشحالیمون شده کنار سنگ مزار تو بودن همه عکسا و فیلما شده یه سنگ زیبا با اسم چشم آبی راستی از وقتی رفتی همه بیشتر دوستت دارن همه بهت افتخار میکنن میدونم حالت خوبه ولی بدون تو ما دیگه هیچوقت خوب نمیشیم هنوز پای قولم هستم میدونم دیر شده ولی میشه همیشه دوستت دارم قلب من چشم آبی ایران»
mehrshad.samaak
مهران ، جوان ۲۷ ساله شامگاه ۸ آذر ۱۴۰۱ پس از شکست تیم ملی فوتبال ایران در مقابل آمریکا در اقدامی اعتراضی در خودروی خود بوق میزد که هدف گلوله قرار گرفت و کشته شد. در این شب مردم به شکل گسترده در شهرهای مختلف ایران به خیابانها آمدند و اعتراض خود را با بوق زدن و شادمانی به نمایش گذاشتند.
او ساعاتی قبل از این اتفاق در صفحه اینستاگرام خود نوشت: «امشب فارغ از هر نتیجه فقط باشیم کنار هم»
طرح از مانا نیستانی
@mananey
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💔39❤15🕊3
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
پدر و مادر احسان فریدی، زندانی سیاسی محکوم به اعدام، با انتشار پیامی تصویری، از مردم خواستند که به همراهی خود با این خانواده ادامه دهند و اعلام کردند که این همراهی به آنها نیرو و امید میدهد.
دانشجویان، کارگران، فعالان مدنی و حقوق بشری، اساتید دانشگاه و معلمان، خواهران و برادران و پدران و مادران مخاطب خاص این پیام بودهاند. افرادی که انتظار میرود که درد و اضطراب خانواده یک زندانی سیاسی را بیشتر درک کنند.
احسان فریدی، دانشجوی جوان ۲۲ ساله تبریزی، نمونهای تکاندهنده از نحوه صدورحکم مرگ در ساختار امنیتی–قضایی جمهوری اسلامی است؛ مسیری که بر پایه فشار، نیتخوانی و اتکا به کیفرخواست یک بازپرس فاسد بنا شده است.
احسان پس از آنکه اسفند ۱۴۰۲ و در ایام چهارشنبهسوری بهدلیل کشف دو کوکتل مولوتف بازداشت شد، با وثیقه آزاد شد و با توجه به سن پایین، فقدان هرگونه تخریب یا جرح، و اولینبار بودن بازداشت، توقع میرفت که مشکلی برایش ایجاد نشود. اما روند پرونده ناگهان مسیر دیگری رفت: سیدعلی موسوی اقدم، بازپرس شعبه یک، هنگام احضار احسان در خردادماه ۱۴۰۳ برگهای از جیب خود بیرون آورد و از او خواست «موارد آماده» را گردن بگیرد تا «مسئله حل شود». احسان که اتهامات را نپذیرفت، همانجا بازداشت شد؛ در واقع بازپرس میخواست از احسان اعتراف اجباری بگیرد.
دادگاه انقلاب ابتدا اتهام محاربه و سپس عنوان افساد فیالأرض را بر او منتسب کرد؛ در حالی که نه اقدامی خشونتآمیز رخ داده، نه تخریبی صورت گرفته و نه هیچ شهروندی آسیب دیده است. حتی حکم ۱۸ ماه حبس صادره در دادگاه کیفری بابت همان کوکتلها نیز بهطور کامل اجرا شده بود، اما همان موضوع دوباره در پرونده امنیتی علیه او استفاده شد؛ اقدامی مغایر اصل منع محاکمه مجدد.
مهمتر اینکه کیفرخواست اصلی این پرونده توسط موسوی اقدم تنظیم شده؛ بازپرسی که چند ماه بعد بهدلیل «تشکیل باند فساد» از کار برکنار شد. اتکا به کیفرخواست فردی که سلامت اداریاش مخدوش شده، برای صدور یکی از سنگینترین احکام ممکن، نه فقط بیاعتبارکننده کل روند رسیدگی است، بلکه این پرسش را پررنگ میکند که چگونه ممکن است جان یک انسان بر پایه مستندات فردی فاسد به خطر بیفتد.
#نه_به_اعدام
#احسان_فریدی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
دانشجویان، کارگران، فعالان مدنی و حقوق بشری، اساتید دانشگاه و معلمان، خواهران و برادران و پدران و مادران مخاطب خاص این پیام بودهاند. افرادی که انتظار میرود که درد و اضطراب خانواده یک زندانی سیاسی را بیشتر درک کنند.
احسان فریدی، دانشجوی جوان ۲۲ ساله تبریزی، نمونهای تکاندهنده از نحوه صدورحکم مرگ در ساختار امنیتی–قضایی جمهوری اسلامی است؛ مسیری که بر پایه فشار، نیتخوانی و اتکا به کیفرخواست یک بازپرس فاسد بنا شده است.
احسان پس از آنکه اسفند ۱۴۰۲ و در ایام چهارشنبهسوری بهدلیل کشف دو کوکتل مولوتف بازداشت شد، با وثیقه آزاد شد و با توجه به سن پایین، فقدان هرگونه تخریب یا جرح، و اولینبار بودن بازداشت، توقع میرفت که مشکلی برایش ایجاد نشود. اما روند پرونده ناگهان مسیر دیگری رفت: سیدعلی موسوی اقدم، بازپرس شعبه یک، هنگام احضار احسان در خردادماه ۱۴۰۳ برگهای از جیب خود بیرون آورد و از او خواست «موارد آماده» را گردن بگیرد تا «مسئله حل شود». احسان که اتهامات را نپذیرفت، همانجا بازداشت شد؛ در واقع بازپرس میخواست از احسان اعتراف اجباری بگیرد.
دادگاه انقلاب ابتدا اتهام محاربه و سپس عنوان افساد فیالأرض را بر او منتسب کرد؛ در حالی که نه اقدامی خشونتآمیز رخ داده، نه تخریبی صورت گرفته و نه هیچ شهروندی آسیب دیده است. حتی حکم ۱۸ ماه حبس صادره در دادگاه کیفری بابت همان کوکتلها نیز بهطور کامل اجرا شده بود، اما همان موضوع دوباره در پرونده امنیتی علیه او استفاده شد؛ اقدامی مغایر اصل منع محاکمه مجدد.
مهمتر اینکه کیفرخواست اصلی این پرونده توسط موسوی اقدم تنظیم شده؛ بازپرسی که چند ماه بعد بهدلیل «تشکیل باند فساد» از کار برکنار شد. اتکا به کیفرخواست فردی که سلامت اداریاش مخدوش شده، برای صدور یکی از سنگینترین احکام ممکن، نه فقط بیاعتبارکننده کل روند رسیدگی است، بلکه این پرسش را پررنگ میکند که چگونه ممکن است جان یک انسان بر پایه مستندات فردی فاسد به خطر بیفتد.
#نه_به_اعدام
#احسان_فریدی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💔37❤5🕊4👍2
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
در این بخش از گفتگو، دکتر احمدرضا یزدی به یکی از مهمترین سوءاستفادههای حکومتهای سرکوبگر اشاره میکند: تبدیل روانپزشکی به ابزار خاموش کردن اعتراض. او یادآوری میکند که همه انسانها، با هر تشخیص روانپزشکی، حق اعتراض دارند و جامعه باید از زندانیان سیاسی حمایت، از انگزنی جلوگیری و با افشای عاملان بستریهای اجباری، جلوی سوءاستفاده از علم را بگیرد. جامعه آگاه، بزرگترین ترس نظامهای اقتدارگراست.
سپاس از بهرنگ رهبری
#روانشناسی #مجنون_انگاری #زندانیان_سیاسی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
در این بخش از گفتگو، دکتر احمدرضا یزدی به یکی از مهمترین سوءاستفادههای حکومتهای سرکوبگر اشاره میکند: تبدیل روانپزشکی به ابزار خاموش کردن اعتراض. او یادآوری میکند که همه انسانها، با هر تشخیص روانپزشکی، حق اعتراض دارند و جامعه باید از زندانیان سیاسی حمایت، از انگزنی جلوگیری و با افشای عاملان بستریهای اجباری، جلوی سوءاستفاده از علم را بگیرد. جامعه آگاه، بزرگترین ترس نظامهای اقتدارگراست.
سپاس از بهرنگ رهبری
#روانشناسی #مجنون_انگاری #زندانیان_سیاسی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
👍14❤3💯2🕊1
راه تغییر در ایران از دل همبستگی، سازمانیابی و برساختن آلترناتیو معتبر میگذرد
در سالهای اخیر، پرسش درباره امکان تغییر سیاستهای غرب، بهویژه ایالات متحده، در قبال جمهوری اسلامی، بار دیگر در مرکز بحثهای سیاسی قرار گرفته است. برخلاف تصور عمومی، مسئله بر سر «خواست» یا «عدمخواست» قدرتهای غربی نیست؛ بسیاری از تحلیلگران اذعان دارند که در سطح راهبردی، نه آمریکا و نه اروپا تمایلی به بقای جمهوری اسلامی ندارند. آنچه مانع از حرکت به سمت سیاست «تغییر رژیم» میشود، نه نبودِ انگیزه، بلکه نبودِ شرایط لازم است؛ شرایطی که تنها از دل جامعه ایران و اپوزیسیون ایرانی قابل ساختن است.
تجربه نشان داده است که غرب تنها زمانی وارد فاز حمایت جدی از تغییرات بنیادین در یک کشور میشود که سه مؤلفه بهصورت همزمان در آن کشور شکل گرفته باشد:
۱) جنبش مردمی گسترده و پایدار؛
۲) انسجام نیروهای اجتماعی و وجود شبکههای ارتباطی و مدنی فعال در داخل؛
۳) ظهور یک آلترناتیو قابل اتکا که بتواند حدی از نمایندگی سیاسی و ظرفیت مدیریت کشور را نشان دهد.
اعتراضات «زن، زندگی، آزادی» بار دیگر نشان داد که ظرفیت مردمی برای تغییر وجود دارد؛ اما ضعف در سازمانیابی، نبود شبکههای منسجم مدنی و مهمتر از همه، فقدان یک آلترناتیو معتبر و قابل معرفی در سطح بینالمللی، موجب شد که این موج بزرگ اجتماعی نتواند به تغییر ساختاری منجر شود. این همان نقطهای است که جمهوری اسلامی سالهاست روی آن سرمایهگذاری میکند: جلوگیری از شکلگیری هر نوع انسجام، اعتماد و ائتلاف در میان نیروهای مدنی و سیاسی.
حکومت این کار را با نفوذ سیستماتیک، تخریب فعالان سیاسی، تولید محتوای تفرقهانگیز. توسط اکانتهای جعلی، هدایت کارزارهای نفرتپراکنی، پروندهسازی و ایجاد تفرقه در صفوف مخالفان انجام میدهد. هدف روشن است:
از شکلگیری هرگونه اپوزیسیون کارآمد جلوگیری شود تا هیچ نیرویی نتواند در لحظه بحرانی، به عنوان جایگزین سیاسی قابل اعتماد مطرح گردد.
اما راه تغییر، دقیقاً از نقطه مقابل این تلاش حکومتی عبور میکند.
مسیر واقعی تغییر در ایران از دل سازمانیابی داخلی و همبستگی اپوزیسیون میگذرد
اگر قرار است جامعه جهانی در لحظه تصمیمگیری، از گذار سیاسی در ایران حمایت کند، باید در داخل کشور نشانههایی روشن از شکلگیری بدیل سیاسی، شبکههای اجتماعی-مدنی و انسجام نیروهای مردمی دیده شود. این امر از طریق موارد زیر ممکن میشود:
برقراری شبکههای ارتباطی بین فعالان مدنی، صنفی، کارگری، دانشجویی و اجتماعی داخل کشور؛
ایجاد ظرفیت هماهنگی و تولید گفتار و عمل مشترک میان هستههای مستقل فعال در ایران؛
تقویت اعتماد عمومی و نشان دادن توان مدیریت، بحرانپذیری و تصمیمسازی جمعی؛
کاهش شکافها، ایجاد حداقلهای همکاری میان نیروهای سیاسی و اجتماعی؛
و مهمتر از همه، تلاش برای ساختن یک آلترناتیو قابل معرفی، ولو حداقلی، که بتواند برای جهان قابل فهم و برای مردم قابل اتکا باشد.
در نبود چنین ساختاری، هیچ کشوری در جهان، اعم از آمریکا یا اروپا، مسئولیت تغییر در ایران را به عهده نخواهد گرفت. نه از سر بیمیلی، بلکه به دلیل نبود نیرویی که بتواند بعد از تغییر، ثبات، امنیت و گذار دموکراتیک را تضمین کند.
این مسئولیت ناگزیر بر دوش خود جامعه ایران و نیروهای مدنی و سیاسی ایرانی است.
ایران در نقطهای قرار دارد که تغییر نه تنها ممکن است، بلکه در دسترس است؛ اما تنها به شرط آنکه نیروهای اجتماعی، فعالان مدنی، گروههای صنفی، هنرمندان، دانشجویان، زنان و جوانان، گام به گام به سمت ایجاد شبکههای سازمانیافته و مستقل حرکت کنند.
در کنار آن، اپوزیسیون خارج و داخل، با وجود اختلافها، باید به حداقلهای همکاری، احترام و همافزایی برسند.
تغییر در ایران زمانی آغاز میشود که جامعه نشان دهد نه فقط خواهان گذار است، بلکه توانایی و بلوغ لازم برای ساختن آیندهای بدون جمهوری اسلامی را نیز دارد.
این همان لحظهای است که جهان نیز در کنار مردم ایران خواهد ایستاد.
#همبستگی #نه_به_جمهوری_اسلامی #آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
در سالهای اخیر، پرسش درباره امکان تغییر سیاستهای غرب، بهویژه ایالات متحده، در قبال جمهوری اسلامی، بار دیگر در مرکز بحثهای سیاسی قرار گرفته است. برخلاف تصور عمومی، مسئله بر سر «خواست» یا «عدمخواست» قدرتهای غربی نیست؛ بسیاری از تحلیلگران اذعان دارند که در سطح راهبردی، نه آمریکا و نه اروپا تمایلی به بقای جمهوری اسلامی ندارند. آنچه مانع از حرکت به سمت سیاست «تغییر رژیم» میشود، نه نبودِ انگیزه، بلکه نبودِ شرایط لازم است؛ شرایطی که تنها از دل جامعه ایران و اپوزیسیون ایرانی قابل ساختن است.
تجربه نشان داده است که غرب تنها زمانی وارد فاز حمایت جدی از تغییرات بنیادین در یک کشور میشود که سه مؤلفه بهصورت همزمان در آن کشور شکل گرفته باشد:
۱) جنبش مردمی گسترده و پایدار؛
۲) انسجام نیروهای اجتماعی و وجود شبکههای ارتباطی و مدنی فعال در داخل؛
۳) ظهور یک آلترناتیو قابل اتکا که بتواند حدی از نمایندگی سیاسی و ظرفیت مدیریت کشور را نشان دهد.
اعتراضات «زن، زندگی، آزادی» بار دیگر نشان داد که ظرفیت مردمی برای تغییر وجود دارد؛ اما ضعف در سازمانیابی، نبود شبکههای منسجم مدنی و مهمتر از همه، فقدان یک آلترناتیو معتبر و قابل معرفی در سطح بینالمللی، موجب شد که این موج بزرگ اجتماعی نتواند به تغییر ساختاری منجر شود. این همان نقطهای است که جمهوری اسلامی سالهاست روی آن سرمایهگذاری میکند: جلوگیری از شکلگیری هر نوع انسجام، اعتماد و ائتلاف در میان نیروهای مدنی و سیاسی.
حکومت این کار را با نفوذ سیستماتیک، تخریب فعالان سیاسی، تولید محتوای تفرقهانگیز. توسط اکانتهای جعلی، هدایت کارزارهای نفرتپراکنی، پروندهسازی و ایجاد تفرقه در صفوف مخالفان انجام میدهد. هدف روشن است:
از شکلگیری هرگونه اپوزیسیون کارآمد جلوگیری شود تا هیچ نیرویی نتواند در لحظه بحرانی، به عنوان جایگزین سیاسی قابل اعتماد مطرح گردد.
اما راه تغییر، دقیقاً از نقطه مقابل این تلاش حکومتی عبور میکند.
مسیر واقعی تغییر در ایران از دل سازمانیابی داخلی و همبستگی اپوزیسیون میگذرد
اگر قرار است جامعه جهانی در لحظه تصمیمگیری، از گذار سیاسی در ایران حمایت کند، باید در داخل کشور نشانههایی روشن از شکلگیری بدیل سیاسی، شبکههای اجتماعی-مدنی و انسجام نیروهای مردمی دیده شود. این امر از طریق موارد زیر ممکن میشود:
برقراری شبکههای ارتباطی بین فعالان مدنی، صنفی، کارگری، دانشجویی و اجتماعی داخل کشور؛
ایجاد ظرفیت هماهنگی و تولید گفتار و عمل مشترک میان هستههای مستقل فعال در ایران؛
تقویت اعتماد عمومی و نشان دادن توان مدیریت، بحرانپذیری و تصمیمسازی جمعی؛
کاهش شکافها، ایجاد حداقلهای همکاری میان نیروهای سیاسی و اجتماعی؛
و مهمتر از همه، تلاش برای ساختن یک آلترناتیو قابل معرفی، ولو حداقلی، که بتواند برای جهان قابل فهم و برای مردم قابل اتکا باشد.
در نبود چنین ساختاری، هیچ کشوری در جهان، اعم از آمریکا یا اروپا، مسئولیت تغییر در ایران را به عهده نخواهد گرفت. نه از سر بیمیلی، بلکه به دلیل نبود نیرویی که بتواند بعد از تغییر، ثبات، امنیت و گذار دموکراتیک را تضمین کند.
این مسئولیت ناگزیر بر دوش خود جامعه ایران و نیروهای مدنی و سیاسی ایرانی است.
ایران در نقطهای قرار دارد که تغییر نه تنها ممکن است، بلکه در دسترس است؛ اما تنها به شرط آنکه نیروهای اجتماعی، فعالان مدنی، گروههای صنفی، هنرمندان، دانشجویان، زنان و جوانان، گام به گام به سمت ایجاد شبکههای سازمانیافته و مستقل حرکت کنند.
در کنار آن، اپوزیسیون خارج و داخل، با وجود اختلافها، باید به حداقلهای همکاری، احترام و همافزایی برسند.
تغییر در ایران زمانی آغاز میشود که جامعه نشان دهد نه فقط خواهان گذار است، بلکه توانایی و بلوغ لازم برای ساختن آیندهای بدون جمهوری اسلامی را نیز دارد.
این همان لحظهای است که جهان نیز در کنار مردم ایران خواهد ایستاد.
#همبستگی #نه_به_جمهوری_اسلامی #آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
👍24❤5💯2👎1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بازداشت اسمر حمیدی، خواننده کرمانجی اهل خراسان و مسدود شدن اینستاگرام او
یکشنبه ۹ آذر ۱۴۰۴، نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی ایران اسمر حمیدی، خواننده و هنرمند جوان کرد از شهرستان مانهوسملقان در استان خراسان شمالی را بازداشت و به محلی نامشخص منتقل کردند.
براساس گزارشهای دریافتی، مأموران امنیتی روز شنبه ۸ آذر، با یورش به منزل این هنرمند، او را بازداشت کردهاند. منابع نزدیک به خانواده میگویند که از لحظه بازداشت تاکنون هیچ اطلاعی از محل نگهداری و وضعیت او ارائه نشده و صفحه اینستاگرام وی نیز توسط نهادهای امنیتی مسدود شده است.
اسمر حمیدی از چهرههای فعال در حوزه موسیقی کرمانجی در خراسان و از زنان تاثیرگذار در عرصه فرهنگی این منطقه است. او در سالهای گذشته نیز به دلیل فعالیتهای مدنی، حضور در برنامههای فرهنگی و بیان دیدگاههای انتقادی، چند بار توسط نهادهای امنیتی احضار شده بود.
با وجود گذشت بیش از یک روز از بازداشت، هیچ اطلاعات رسمی درباره دلیل بازداشت، اتهامات احتمالی، یا سرنوشت این هنرمند جوان منتشر نشده است و نگرانیها درباره وضعیت او رو به افزایش است.
#اسمر_حمیدی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
یکشنبه ۹ آذر ۱۴۰۴، نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی ایران اسمر حمیدی، خواننده و هنرمند جوان کرد از شهرستان مانهوسملقان در استان خراسان شمالی را بازداشت و به محلی نامشخص منتقل کردند.
براساس گزارشهای دریافتی، مأموران امنیتی روز شنبه ۸ آذر، با یورش به منزل این هنرمند، او را بازداشت کردهاند. منابع نزدیک به خانواده میگویند که از لحظه بازداشت تاکنون هیچ اطلاعی از محل نگهداری و وضعیت او ارائه نشده و صفحه اینستاگرام وی نیز توسط نهادهای امنیتی مسدود شده است.
اسمر حمیدی از چهرههای فعال در حوزه موسیقی کرمانجی در خراسان و از زنان تاثیرگذار در عرصه فرهنگی این منطقه است. او در سالهای گذشته نیز به دلیل فعالیتهای مدنی، حضور در برنامههای فرهنگی و بیان دیدگاههای انتقادی، چند بار توسط نهادهای امنیتی احضار شده بود.
با وجود گذشت بیش از یک روز از بازداشت، هیچ اطلاعات رسمی درباره دلیل بازداشت، اتهامات احتمالی، یا سرنوشت این هنرمند جوان منتشر نشده است و نگرانیها درباره وضعیت او رو به افزایش است.
#اسمر_حمیدی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💔37🕊7❤1
یادی از آریانا سیف، در سومین سالگرد جانباختن او
آریانا سیف دختری ۲۱ ساله از تهران در تاریخ ۱۰ آذر ۱۴۰۱ به دست نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی به قتل رسید. آریانا فرزند فؤاد عاشق حیوانات بود و آرزو داشت روزی دامپزشک شود. او دیپلم خود را در رشته گردشگری گرفته بود و زندگی اش پر از عشق به ایران و مردمش بود. حتی با وجود پیشنهادهای مکرر پدرش برای مهاجرت به کانادا به دلیل علاقهاش به وطن از ترک ایران سر باز زده بود.
با آغاز خیزش انقلابی ۱۴۰۱ پس از قتل مهسا (ژینا) امینی آریانا به همراه دوستانش در تجمعات تهران از جمله در چیتگر و اکباتان حضور داشت. در روز ۱۰ آذر او با ماشین شخصیاش به تجمع چیتگر رفت. نیروهای امنیتی او را از روی پلاک ماشین شناسایی و دستگیر کردند.
پس از دستگیری، ماموران با گلولههای ساچمهای به سرش شلیک کردند و او را تحت شکنجه و ضرب و شتم شدید قرار دادند.
آریانا همان روز جان باخت. اما نیروهای حکومتی برای پنهانکردن جنایت خود پیکر او را به اطراف تهران بردند و با صحنهسازی وانمود کردند که او در اثر سقوط از سایت پاراگلایدر به درهای جان باخته است.
روز بعد خانواده آریانا برای تعیین هویت پیکر او فراخوانده شدند اما به دلیل شدت ضرب و شتم چهرهاش قابل شناسایی نبود و خانوادهاش تنها از روی لباس و موهایش او را تشخیص دادند پزشکی قانونی علت مرگ را برخورد جسم پرشتاب به سر و بدن اعلام کرد.
نیروهای امنیتی تحت فشار شدید به خانواده او اجازه ندادند که آریانا را در تهران به خاک بسپارند و آنها را مجبور کردند که در آرامستان وادی رودسر در یکی از روستاهای اطراف دفن شود. بر روی مزار او نوشته شد «به نام خدای رنگین کمان»
آریانا دختری پر از شور زندگی بود و آرزوهای بزرگی برای آینده داشت. او عاشق حیوانات، طبیعت و زندگی بود.
او معتقد بود که برای رسیدن به آزادی باید از ترس عبور کرد «بعضی وقتها باید از ترست بگذری تا زیبایی آن سمت ترس را ببینی»
#آریانا_سیف #علیه_فراموشی #زن_زندگی_آزادی #مهسا_امینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
آریانا سیف دختری ۲۱ ساله از تهران در تاریخ ۱۰ آذر ۱۴۰۱ به دست نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی به قتل رسید. آریانا فرزند فؤاد عاشق حیوانات بود و آرزو داشت روزی دامپزشک شود. او دیپلم خود را در رشته گردشگری گرفته بود و زندگی اش پر از عشق به ایران و مردمش بود. حتی با وجود پیشنهادهای مکرر پدرش برای مهاجرت به کانادا به دلیل علاقهاش به وطن از ترک ایران سر باز زده بود.
با آغاز خیزش انقلابی ۱۴۰۱ پس از قتل مهسا (ژینا) امینی آریانا به همراه دوستانش در تجمعات تهران از جمله در چیتگر و اکباتان حضور داشت. در روز ۱۰ آذر او با ماشین شخصیاش به تجمع چیتگر رفت. نیروهای امنیتی او را از روی پلاک ماشین شناسایی و دستگیر کردند.
پس از دستگیری، ماموران با گلولههای ساچمهای به سرش شلیک کردند و او را تحت شکنجه و ضرب و شتم شدید قرار دادند.
آریانا همان روز جان باخت. اما نیروهای حکومتی برای پنهانکردن جنایت خود پیکر او را به اطراف تهران بردند و با صحنهسازی وانمود کردند که او در اثر سقوط از سایت پاراگلایدر به درهای جان باخته است.
روز بعد خانواده آریانا برای تعیین هویت پیکر او فراخوانده شدند اما به دلیل شدت ضرب و شتم چهرهاش قابل شناسایی نبود و خانوادهاش تنها از روی لباس و موهایش او را تشخیص دادند پزشکی قانونی علت مرگ را برخورد جسم پرشتاب به سر و بدن اعلام کرد.
نیروهای امنیتی تحت فشار شدید به خانواده او اجازه ندادند که آریانا را در تهران به خاک بسپارند و آنها را مجبور کردند که در آرامستان وادی رودسر در یکی از روستاهای اطراف دفن شود. بر روی مزار او نوشته شد «به نام خدای رنگین کمان»
آریانا دختری پر از شور زندگی بود و آرزوهای بزرگی برای آینده داشت. او عاشق حیوانات، طبیعت و زندگی بود.
او معتقد بود که برای رسیدن به آزادی باید از ترس عبور کرد «بعضی وقتها باید از ترست بگذری تا زیبایی آن سمت ترس را ببینی»
#آریانا_سیف #علیه_فراموشی #زن_زندگی_آزادی #مهسا_امینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
❤21💔17🕊4
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اهدای کاپ قهرمانی کیوکوشین کاراته اروپا به یاد «امید سرلک» از سوی قهرمانان ایرانی و افغانستانی
عباس فتاحیان، سرمربی تیم کاراته ایالت برمن آلمان و از قهرمانان کیوکوشین کاراته و کیکبوکسینگ، اعلام کرد که پس از درخشش ورزشکاران ایرانی و افغانستانی در رقابتهای فینال کیوکوشین کاراته اروپا، کاپ قهرمانی این مسابقات به یاد و نام «جاویدنام امید سرلک» و خانواده او تقدیم شده است. در این مراسم ژوبین نبوی از کلن نیز در کنار فتاحیان حضور داشت.
در فینال این رقابتها، عیسی عرب و لعیا زمانی با شکست حریفانی از ژاپن و لهستان به مقام قهرمانی رسیدند و کاپ طلایی مسابقات را از آنِ خود کردند. سه تیم برمن، کلن و زاکسن – با ترکیبی از ورزشکاران ایرانی و افغانستانی – بیشترین تعداد مدال و کاپ قهرمانی را کسب کردند و جزو موفقترین تیمهای رقابتها بودند.
این مسابقات روز شنبه برگزار شد و تیمهای ایران و افغانستان با عملکردی درخشان، بیشترین پیروزیها را به ثبت رساندند. در پایان، تمامی مدالها و کاپهای کسبشده به مردم ایران و افغانستان تقدیم شد؛ اقدامی که از سوی مربیان و ورزشکاران نشانهای از همبستگی، احترام و ادای دین به مبارزان راه آزادی توصیف شد.
#امید_سرلک #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
عباس فتاحیان، سرمربی تیم کاراته ایالت برمن آلمان و از قهرمانان کیوکوشین کاراته و کیکبوکسینگ، اعلام کرد که پس از درخشش ورزشکاران ایرانی و افغانستانی در رقابتهای فینال کیوکوشین کاراته اروپا، کاپ قهرمانی این مسابقات به یاد و نام «جاویدنام امید سرلک» و خانواده او تقدیم شده است. در این مراسم ژوبین نبوی از کلن نیز در کنار فتاحیان حضور داشت.
در فینال این رقابتها، عیسی عرب و لعیا زمانی با شکست حریفانی از ژاپن و لهستان به مقام قهرمانی رسیدند و کاپ طلایی مسابقات را از آنِ خود کردند. سه تیم برمن، کلن و زاکسن – با ترکیبی از ورزشکاران ایرانی و افغانستانی – بیشترین تعداد مدال و کاپ قهرمانی را کسب کردند و جزو موفقترین تیمهای رقابتها بودند.
این مسابقات روز شنبه برگزار شد و تیمهای ایران و افغانستان با عملکردی درخشان، بیشترین پیروزیها را به ثبت رساندند. در پایان، تمامی مدالها و کاپهای کسبشده به مردم ایران و افغانستان تقدیم شد؛ اقدامی که از سوی مربیان و ورزشکاران نشانهای از همبستگی، احترام و ادای دین به مبارزان راه آزادی توصیف شد.
#امید_سرلک #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
❤27
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یکی از مخاطبان توانا ضمن ارسال این تصاویر نوشت:
«رضاحمیداوی (ناصری) ۲۱ ساله، اصالتا بختیاری و ساکن شاهینشهر اصفهان، در بامداد ۵ تیر ماه ۱۴۰۴، درجریان ایست بازرسیهایی که بعد از جنگ ۱۲ توسط حکومت گذاشته شد، درشهر آبادان مستقیما با گلوله جنگی توسط بسیجیها به قتل رسید. تا کنون هیچ اقدامی در رابطه با قاتل این جوان صورت نگرفته است.
خانواده ایشان تحت فشار ناچار به اعتراف اجباری شدهاند تا علت کشته شدن فرزندشان را چیز دیگری اعلام کنند و گاها تهدید هم میشوند.
این خانواده را همچنین تحت فشار قرار دادهاند تا پیشنهاد مالی(دیه) را بپذیرند.»
ـ لازم به ذکر است، در جریان جنگ ۱۲ روزه و پس از آن، نیروهای حکومتی دستور داشتند تا به هر خودرویی که در لیست بازرسی مشکوک میشوند به قصد کشت، تیراندازی کنند. چندین نفر از شهروندان اینگونه جان خود را از دست دادند.
#رضا_حمیداوی #ایست_بازرسی #ج_ا_یعنی_جنگ #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«رضاحمیداوی (ناصری) ۲۱ ساله، اصالتا بختیاری و ساکن شاهینشهر اصفهان، در بامداد ۵ تیر ماه ۱۴۰۴، درجریان ایست بازرسیهایی که بعد از جنگ ۱۲ توسط حکومت گذاشته شد، درشهر آبادان مستقیما با گلوله جنگی توسط بسیجیها به قتل رسید. تا کنون هیچ اقدامی در رابطه با قاتل این جوان صورت نگرفته است.
خانواده ایشان تحت فشار ناچار به اعتراف اجباری شدهاند تا علت کشته شدن فرزندشان را چیز دیگری اعلام کنند و گاها تهدید هم میشوند.
این خانواده را همچنین تحت فشار قرار دادهاند تا پیشنهاد مالی(دیه) را بپذیرند.»
ـ لازم به ذکر است، در جریان جنگ ۱۲ روزه و پس از آن، نیروهای حکومتی دستور داشتند تا به هر خودرویی که در لیست بازرسی مشکوک میشوند به قصد کشت، تیراندازی کنند. چندین نفر از شهروندان اینگونه جان خود را از دست دادند.
#رضا_حمیداوی #ایست_بازرسی #ج_ا_یعنی_جنگ #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💔21🕊7❤2
دور جدید سرکوب روشنفکران: تحلیل تئوریکی یک بحران نهادی
پیام همراهان
فضای دانشگاهی و هنری ایران یک بار دیگر شاهد موجی از برخوردهای خشونتبار، حذف و اخراج استادان، منتقدان و هنرمندان است. گزارشها از تشدید فعالیت نهادهای امنیتی- ایدئولوژیک در محیطهای آکادمیک حکایت دارد؛ نهادهایی که با تشکیل پروندههای امنیتی و اتهامزنیهای سیاسی و اعتقادی، به خاموش کردن صداهای مستقل و انتقادی میپردازند.
در دانشگاهها و بهخصوص واحدهای دانشگاه آزاد، مسئولین حراست، مسئولین گزینش، مسئولین بسیج اساتید، دفتر فرهنگ اسلامی با همراهی برخی از رؤسای دانشگاه، تیمهایی تشکیل دادهاند و با تشکیل پرونده، اخراج اساتید را از سر گرفتهاند.
برای درک عمق این رویداد، باید فراتر از تحلیلهای سیاسی روزمره رفت و آن را در چارچوب تئوریکی و با توجه به نظریههای قدرت، نظارت و میدانهای نبرد نمادین بررسی کرد.
در قلب این پدیده، تقابلی تاریخی میان دو گونه از «قدرت» نهفته است: قدرت نهادیشده (حکومتی) و قدرت نمادین. دانشگاه و عرصه هنر، به عنوان کانونهای تولید «قدرت نمادین»، یعنی قدرت تعریف واقعیت، مشروعیتبخشی به گفتمانها و شکلدهی به ذهنیتها، همواره در کانون توجه نظامهای سیاسی اقتدارگرا بودهاند.
روشنفکران و استادان دانشگاه، با تولید دانش و نقد، این قدرت نمادین را در اختیار دارند. هنگامی که گفتمان مسلط حکومت با چالشهای فکری و ایدئولوژیک روبرو میشود، طبیعی است که به سرکوب تولیدکنندگان گفتمانهای رقیب روی آورد. این سرکوب، نه یک واکنش تصادفی، بلکه استراتژیی برای حفظ انحصار در تعریف «حقیقت» و «امنیت» است.
از منظر نظریه «زیستقدرت» فوکو، این رویدادها را میتوان نمونهای از «مدیریت جمعیت» دانست. حکومتهای مدرن تنها به کنترل جسم افراد اکتفا نمیکنند، بلکه میکوشند «زندگی» را در تمامی ابعادش، از جمله افکار، باورها و هویت، مدیریت و کنترل کنند. دانشگاه و محیطهای هنری، فضاهایی هستند که در آنها «سوژه»های مستقل و نقاد شکل میگیرند. حمله نظاممند به این فضاها، تلاشی است برای بازتولید «سوژههای مطیع»؛ افرادی که نه تنها در رفتار، بلکه در اندیشه و اعتقاد نیز با هنجارهای تعیینشده از سوی قدرت همسو هستند. اتهامهای «اعتقادی- فکری» نشان میدهد که قدرت، قلمرو خصوصی اندیشه را نیز قلمرو عمومی خود میداند و حق دخالت در آن را برای خود محفوظ میدارد.
این فرآیند با مفهوم «هژمونی» آنتونیو گرامشی نیز قابل تحلیل است. حکومت میکوشد با استفاده از ابزارهای «اجبار» (نهادهای سرکوبگر)، توازن را در «میدان نبرد هژمونیک» به نفع خود تغییر دهد. زمانی که قانعکردن (اقناع) و جلب رضایت، که ارکان اصلی هژمونی هستند، با مشکل مواجه میشوند، ابزارهای قهری و خشن به میدان میآیند. اخراج استادان و سکوت تحمیلشده بر هنرمندان، نشانهای از تضعیف هژمونی موجود و تلاش برای جبران این ضعف از طریق اعمال خشونت نهادی است. این اقدام در بلندمدت میتواند به مشروعیت نظام لطمه بزند، زیرا آشکارا نشان میدهد که وفاداری ایدئولوژیک بر شایستگی علمی و استقلال فکری اولویت دارد.
پیامدهای این رویدادها ویرانگر است. اولاً، این اقدامات به «فرار مغزها» و «فرار اندیشهها» دامن میزند. با بسته شدن فضای نقد و گفتوگو، بسیاری از نخبگان فکری یا کشور را ترک میکنند یا به سکوت و انزواء روی میآورند. این امر منجر به فقر علمی و فرهنگی و قطع ارتباط دانشگاه و هنر ایران با جریانهای جهانی فکر میشود. ثانیاً، فضای بیاعتمادی و ترس در دانشگاهها نهادینه میشود. رابطه استاد و دانشجو مخدوش شده و به جای خلاقیت و پرسشگری، همشکلی و تقلید ترویج میشود. در چنین فضایی، دانشگاه دیگر «میدان تولید دانش» نیست، بلکه به «دستگاه ایدئولوژیک دولت» تبدیل میشود.
در نهایت، این دور جدید سرکوب را باید نشانهای از یک بحران بزرگتر دانست: بحران گفتوگو. هنگامی که یک ساختار سیاسی، توانایی و ظرفیت شنیدن، تحمل و پاسخ منطقی به صدای مخالف را از دست میدهد، تنها راه چاره را در حذف فیزیکی و نمادین مخالف میبیند. این استراتژی اگرچه ممکن است در کوتاهمدت فضایی به ظاهر آرام ایجاد کند، اما در عمق جامعه، گسلهای اجتماعی را تعمیق کرده و نارضایتی را به سوختی زیر خاکستر تبدیل میکند. تاریخ نشان داده است که حذف روشنفکران، آتش اندیشه را خاموش نمیکند، بلکه تنها آن را به کورههای زیرزمینی میبرد تا روزی با شدتی بیشتر شعلهور شود.
#سرکوب_دانشگاه #استبداد #عرصه_عمومی #کنترل #توتالیتاریسم #ولایت_فقیه #حکومت_ایدئولوژیک #دانشگاه #سرکوب_اساتید #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
پیام همراهان
فضای دانشگاهی و هنری ایران یک بار دیگر شاهد موجی از برخوردهای خشونتبار، حذف و اخراج استادان، منتقدان و هنرمندان است. گزارشها از تشدید فعالیت نهادهای امنیتی- ایدئولوژیک در محیطهای آکادمیک حکایت دارد؛ نهادهایی که با تشکیل پروندههای امنیتی و اتهامزنیهای سیاسی و اعتقادی، به خاموش کردن صداهای مستقل و انتقادی میپردازند.
در دانشگاهها و بهخصوص واحدهای دانشگاه آزاد، مسئولین حراست، مسئولین گزینش، مسئولین بسیج اساتید، دفتر فرهنگ اسلامی با همراهی برخی از رؤسای دانشگاه، تیمهایی تشکیل دادهاند و با تشکیل پرونده، اخراج اساتید را از سر گرفتهاند.
برای درک عمق این رویداد، باید فراتر از تحلیلهای سیاسی روزمره رفت و آن را در چارچوب تئوریکی و با توجه به نظریههای قدرت، نظارت و میدانهای نبرد نمادین بررسی کرد.
در قلب این پدیده، تقابلی تاریخی میان دو گونه از «قدرت» نهفته است: قدرت نهادیشده (حکومتی) و قدرت نمادین. دانشگاه و عرصه هنر، به عنوان کانونهای تولید «قدرت نمادین»، یعنی قدرت تعریف واقعیت، مشروعیتبخشی به گفتمانها و شکلدهی به ذهنیتها، همواره در کانون توجه نظامهای سیاسی اقتدارگرا بودهاند.
روشنفکران و استادان دانشگاه، با تولید دانش و نقد، این قدرت نمادین را در اختیار دارند. هنگامی که گفتمان مسلط حکومت با چالشهای فکری و ایدئولوژیک روبرو میشود، طبیعی است که به سرکوب تولیدکنندگان گفتمانهای رقیب روی آورد. این سرکوب، نه یک واکنش تصادفی، بلکه استراتژیی برای حفظ انحصار در تعریف «حقیقت» و «امنیت» است.
از منظر نظریه «زیستقدرت» فوکو، این رویدادها را میتوان نمونهای از «مدیریت جمعیت» دانست. حکومتهای مدرن تنها به کنترل جسم افراد اکتفا نمیکنند، بلکه میکوشند «زندگی» را در تمامی ابعادش، از جمله افکار، باورها و هویت، مدیریت و کنترل کنند. دانشگاه و محیطهای هنری، فضاهایی هستند که در آنها «سوژه»های مستقل و نقاد شکل میگیرند. حمله نظاممند به این فضاها، تلاشی است برای بازتولید «سوژههای مطیع»؛ افرادی که نه تنها در رفتار، بلکه در اندیشه و اعتقاد نیز با هنجارهای تعیینشده از سوی قدرت همسو هستند. اتهامهای «اعتقادی- فکری» نشان میدهد که قدرت، قلمرو خصوصی اندیشه را نیز قلمرو عمومی خود میداند و حق دخالت در آن را برای خود محفوظ میدارد.
این فرآیند با مفهوم «هژمونی» آنتونیو گرامشی نیز قابل تحلیل است. حکومت میکوشد با استفاده از ابزارهای «اجبار» (نهادهای سرکوبگر)، توازن را در «میدان نبرد هژمونیک» به نفع خود تغییر دهد. زمانی که قانعکردن (اقناع) و جلب رضایت، که ارکان اصلی هژمونی هستند، با مشکل مواجه میشوند، ابزارهای قهری و خشن به میدان میآیند. اخراج استادان و سکوت تحمیلشده بر هنرمندان، نشانهای از تضعیف هژمونی موجود و تلاش برای جبران این ضعف از طریق اعمال خشونت نهادی است. این اقدام در بلندمدت میتواند به مشروعیت نظام لطمه بزند، زیرا آشکارا نشان میدهد که وفاداری ایدئولوژیک بر شایستگی علمی و استقلال فکری اولویت دارد.
پیامدهای این رویدادها ویرانگر است. اولاً، این اقدامات به «فرار مغزها» و «فرار اندیشهها» دامن میزند. با بسته شدن فضای نقد و گفتوگو، بسیاری از نخبگان فکری یا کشور را ترک میکنند یا به سکوت و انزواء روی میآورند. این امر منجر به فقر علمی و فرهنگی و قطع ارتباط دانشگاه و هنر ایران با جریانهای جهانی فکر میشود. ثانیاً، فضای بیاعتمادی و ترس در دانشگاهها نهادینه میشود. رابطه استاد و دانشجو مخدوش شده و به جای خلاقیت و پرسشگری، همشکلی و تقلید ترویج میشود. در چنین فضایی، دانشگاه دیگر «میدان تولید دانش» نیست، بلکه به «دستگاه ایدئولوژیک دولت» تبدیل میشود.
در نهایت، این دور جدید سرکوب را باید نشانهای از یک بحران بزرگتر دانست: بحران گفتوگو. هنگامی که یک ساختار سیاسی، توانایی و ظرفیت شنیدن، تحمل و پاسخ منطقی به صدای مخالف را از دست میدهد، تنها راه چاره را در حذف فیزیکی و نمادین مخالف میبیند. این استراتژی اگرچه ممکن است در کوتاهمدت فضایی به ظاهر آرام ایجاد کند، اما در عمق جامعه، گسلهای اجتماعی را تعمیق کرده و نارضایتی را به سوختی زیر خاکستر تبدیل میکند. تاریخ نشان داده است که حذف روشنفکران، آتش اندیشه را خاموش نمیکند، بلکه تنها آن را به کورههای زیرزمینی میبرد تا روزی با شدتی بیشتر شعلهور شود.
#سرکوب_دانشگاه #استبداد #عرصه_عمومی #کنترل #توتالیتاریسم #ولایت_فقیه #حکومت_ایدئولوژیک #دانشگاه #سرکوب_اساتید #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
❤12🕊3👍2
گزارشی درباره سعید(کوروش) نوروزیکیا و سجاد (سعید) فتحی، دو زندانی سیاسی که در طی جنگ ۱۲ روزه بازداشت شدند
در طی جنگ ۱۲ روزه بسیاری از شهروندان بازداشت شدند که اکثر آنها گمنام ماندهاند. به تازگی هویت دو تن از این هموطنان برای آموزشکده توانا محرز شده است.
یک منبع مطلع به توانا گفت:
دو شهروند به نامهای سجاد فتحی (سعید) و سعید (کوروش) نوروزیکیا، که پیشتر توسط نهادهای امنیتی در طی جنگ ۱۲ روزه بازداشت شدهاند، هماکنون در زندان اوین نگهداری میشوند.
بر اساس این گزارش، سجاد فتحی (فرزند ناصر، متولد ۱۳۶۵، ساکن تهران، متأهل و دارای یک فرزند) در تاریخ ۲۸ خرداد ۱۴۰۴ بازداشت شده و از آن زمان تا کنون در بازداشت بهسر میبرد.
اتهامات منتسب به او «تبلیغ علیه جمهوری اسلامی به نفع رژیم صهیونیستی» و «عکسبرداری از استحکامات نظامی بدون مجوز» عنوان شده است.
این منبع افزوده است که آقای فتحی در جریان اصابت موشک به محل سکونتش در تهران مورد حمله چند نیروی بسیجی قرار گرفته و پس از ضربوشتم شدید، در حالی که از ناحیه گردن، دست و پا آسیب دیده بود، توسط همان افراد مورد شکایت قرار گرفته است.
آن بسیجیها، بدون ارائه کارت شناسایی اقدام به ضرب و شتم و ربایش گوشی موبایل ایشان کرده بودند و آقای فتحی از خود دفاع کرده بود، با آنکه خود به شدت آسیب دیده بود، دادگاه او را به پرداخت دیهای معادل ۱۸۰ میلیون تومان محکوم کرده است.
او پس از بازداشت، در شعبه چهارم بازپرسی ناحیه ۳۳ مقدس تفهیم اتهام و سپس در سه جلسه دادگاه در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی ابوالقاسم صلواتی، به پنج سال حبس تعزیری، دو سال ممنوعالخروجی و دو سال ممنوعیت فعالیت در شبکههای اجتماعی و عضویت در احزاب محکوم شده است. همچنین تلفن همراه وی به نفع دولت ضبط گردیده است.
دومین فرد، سعید (کوروش) نوروزیکیا، فرزند علی، متولد ۱۳۴۹، ساکن تهران، متأهل و دارای یک فرزند، توسط اطلاعات سپاه بازداشت و در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی ایمان افشاری محاکمه شده است.
اتهامات منتسب به او شامل «تبلیغ علیه نظام»، «اقدام رسانهای در جهت تقویت و تحکیم اسرائیل» و «تحریک نیروهای مسلح به عصیان یا عدم اجرای وظایف نظامی» است.
این منبع مطلع اعلام کرده است که مصادیق اتهامات نوروزیکیا شامل انتشار استوریهایی با تصویر و متن مرتبط با شاهزاده رضا پهلوی (نوشتن ورود شاهزاده رضا پهلوی در سال ۲۰۲۵ و خروج جمهوری اسلامی)، انتشار عکسهایی از «نقطهزنی و کشتهشدن فرماندهان نظامی جمهوری اسلامی» و همچنین بازنشر جملهی «سرباز وطن باش، نه سرباز حکومت» بوده است.
بر اساس حکم دادگاه، وی به مجموعاً ۹ سال حبس تعزیری محکوم شده است: یک سال بابت اتهام نخست، پنج سال بابت اتهام دوم، و سه سال بابت اتهام سوم.
یعنی تنها بابت نوشتن چند جمله ایشان به چند سال حبس محکوم شدند!!
این منبع افزود که آقای نوروزیکیا در دوران بازداشت در بازداشتگاه اطلاعات سپاه و پلیس امنیت شهرستان ملارد بابت جمله «سرباز وطن باش، نه سرباز حکومت» بهمدت یک هفته مورد ضربوشتم قرار گرفته است.
در حال حاضر هر دو زندانی، سجاد فتحی و سعید نوروزیکیا، در بند ۷ زندان اوین نگهداری میشوند.
پیشتر این گزارش را بدون عکس منتشر کرده بودیم.
حالا عکس این دو زندانی سیاسی به دستمان رسید.
#سجاد_فتحی #سعید_فتحی #سعید_نوروزی_کیا #کوروش_نوروزی_کیا #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
در طی جنگ ۱۲ روزه بسیاری از شهروندان بازداشت شدند که اکثر آنها گمنام ماندهاند. به تازگی هویت دو تن از این هموطنان برای آموزشکده توانا محرز شده است.
یک منبع مطلع به توانا گفت:
دو شهروند به نامهای سجاد فتحی (سعید) و سعید (کوروش) نوروزیکیا، که پیشتر توسط نهادهای امنیتی در طی جنگ ۱۲ روزه بازداشت شدهاند، هماکنون در زندان اوین نگهداری میشوند.
بر اساس این گزارش، سجاد فتحی (فرزند ناصر، متولد ۱۳۶۵، ساکن تهران، متأهل و دارای یک فرزند) در تاریخ ۲۸ خرداد ۱۴۰۴ بازداشت شده و از آن زمان تا کنون در بازداشت بهسر میبرد.
اتهامات منتسب به او «تبلیغ علیه جمهوری اسلامی به نفع رژیم صهیونیستی» و «عکسبرداری از استحکامات نظامی بدون مجوز» عنوان شده است.
این منبع افزوده است که آقای فتحی در جریان اصابت موشک به محل سکونتش در تهران مورد حمله چند نیروی بسیجی قرار گرفته و پس از ضربوشتم شدید، در حالی که از ناحیه گردن، دست و پا آسیب دیده بود، توسط همان افراد مورد شکایت قرار گرفته است.
آن بسیجیها، بدون ارائه کارت شناسایی اقدام به ضرب و شتم و ربایش گوشی موبایل ایشان کرده بودند و آقای فتحی از خود دفاع کرده بود، با آنکه خود به شدت آسیب دیده بود، دادگاه او را به پرداخت دیهای معادل ۱۸۰ میلیون تومان محکوم کرده است.
او پس از بازداشت، در شعبه چهارم بازپرسی ناحیه ۳۳ مقدس تفهیم اتهام و سپس در سه جلسه دادگاه در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی ابوالقاسم صلواتی، به پنج سال حبس تعزیری، دو سال ممنوعالخروجی و دو سال ممنوعیت فعالیت در شبکههای اجتماعی و عضویت در احزاب محکوم شده است. همچنین تلفن همراه وی به نفع دولت ضبط گردیده است.
دومین فرد، سعید (کوروش) نوروزیکیا، فرزند علی، متولد ۱۳۴۹، ساکن تهران، متأهل و دارای یک فرزند، توسط اطلاعات سپاه بازداشت و در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی ایمان افشاری محاکمه شده است.
اتهامات منتسب به او شامل «تبلیغ علیه نظام»، «اقدام رسانهای در جهت تقویت و تحکیم اسرائیل» و «تحریک نیروهای مسلح به عصیان یا عدم اجرای وظایف نظامی» است.
این منبع مطلع اعلام کرده است که مصادیق اتهامات نوروزیکیا شامل انتشار استوریهایی با تصویر و متن مرتبط با شاهزاده رضا پهلوی (نوشتن ورود شاهزاده رضا پهلوی در سال ۲۰۲۵ و خروج جمهوری اسلامی)، انتشار عکسهایی از «نقطهزنی و کشتهشدن فرماندهان نظامی جمهوری اسلامی» و همچنین بازنشر جملهی «سرباز وطن باش، نه سرباز حکومت» بوده است.
بر اساس حکم دادگاه، وی به مجموعاً ۹ سال حبس تعزیری محکوم شده است: یک سال بابت اتهام نخست، پنج سال بابت اتهام دوم، و سه سال بابت اتهام سوم.
یعنی تنها بابت نوشتن چند جمله ایشان به چند سال حبس محکوم شدند!!
این منبع افزود که آقای نوروزیکیا در دوران بازداشت در بازداشتگاه اطلاعات سپاه و پلیس امنیت شهرستان ملارد بابت جمله «سرباز وطن باش، نه سرباز حکومت» بهمدت یک هفته مورد ضربوشتم قرار گرفته است.
در حال حاضر هر دو زندانی، سجاد فتحی و سعید نوروزیکیا، در بند ۷ زندان اوین نگهداری میشوند.
پیشتر این گزارش را بدون عکس منتشر کرده بودیم.
حالا عکس این دو زندانی سیاسی به دستمان رسید.
#سجاد_فتحی #سعید_فتحی #سعید_نوروزی_کیا #کوروش_نوروزی_کیا #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
❤10🕊7💔3👍1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
امروز دوشنبه ۱۰ آذرماه، بازنشستگان مخابرات در چندین شهر بزرگ و کوچک تجمع اعتراضی برگزار کردند. در شهرهای تهران و کرمانشاه و سنندج و مریوان و ... بازنشستگان با برپایی تجمع علیه فساد و ظلم و ستم بنیاد تعاون سپاه و ستاد اجرایی خمینی، شعار دادند.
به دلیل حاکمیت جمهوری اسلامی بر ایران، میلیونها ایرانی، زیر خط فقر زندگی میکنند. ثروت ایران خرج تسلیح نیروهای نیابتی و تروریستها میشود از یاد نبریم که حزبالله لبنان چندی پیش اعلام کرده بود ۵۷ میلیون دلار از جمهوری اسلامی پول دریافت کرده و ۲۰ میلیون دلار دیگر هم بهزودی به آنها پرداخت خواهد شد.
بیتفاوت نباشیم و از تجمعات اعتراضی گروههای اجتماعی حمایت کنیم.
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی #بازنشستگان
@Tavaana_TavaanaTech
به دلیل حاکمیت جمهوری اسلامی بر ایران، میلیونها ایرانی، زیر خط فقر زندگی میکنند. ثروت ایران خرج تسلیح نیروهای نیابتی و تروریستها میشود از یاد نبریم که حزبالله لبنان چندی پیش اعلام کرده بود ۵۷ میلیون دلار از جمهوری اسلامی پول دریافت کرده و ۲۰ میلیون دلار دیگر هم بهزودی به آنها پرداخت خواهد شد.
بیتفاوت نباشیم و از تجمعات اعتراضی گروههای اجتماعی حمایت کنیم.
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی #بازنشستگان
@Tavaana_TavaanaTech
💔18
از ۲۵ نوامبر تا ۱۰ دسامبر هر سال روزهای مبارزه با خشونت علیه زنان نامگذاری شده است. در این ۱۶ روز نارنجی به خشونت علیه زنان و لزوم حمایت از آنان هم توجه میشود. وضعیت زنان زندانی در ایران را از یاد نبریم. شرایط زندان زنان چنان مخوف و دهشتناک است که سازمان حقوق بشر ایران، زندان زنان قرچک ورامین یکی از زندانهای بدنام زنان در ایران را «جهنمی برای زنان و کودکان» توصیف کرده بود.
جمهوری اسلامی با صدور احکام سنگین علیه زنان و بازداشتهای غیرقانونی فعالان حقوق زنان سعی داشته صدای آنان را خفه کند نگهداری زنان در زندانی که فاقد امکانات ابتدایی بهداشتی ست هم شکنجه مضاعفی است که به آنان روا داشته میشود.
از یاد نبریم در همین ماههای گذشتهَ سه زندانی زن در زندان قرچک جان باختند. به گفته فعالان حقوق بشر، این زنان نه فقط به دلیل بیماری، بلکه به دلیل «محرومیت عامدانه از خدمات درمانی» جان خود را از دست دادهاند.
#نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا #زن_زندگی_آزادی
@Tavaana_TavaanaTech
جمهوری اسلامی با صدور احکام سنگین علیه زنان و بازداشتهای غیرقانونی فعالان حقوق زنان سعی داشته صدای آنان را خفه کند نگهداری زنان در زندانی که فاقد امکانات ابتدایی بهداشتی ست هم شکنجه مضاعفی است که به آنان روا داشته میشود.
از یاد نبریم در همین ماههای گذشتهَ سه زندانی زن در زندان قرچک جان باختند. به گفته فعالان حقوق بشر، این زنان نه فقط به دلیل بیماری، بلکه به دلیل «محرومیت عامدانه از خدمات درمانی» جان خود را از دست دادهاند.
#نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا #زن_زندگی_آزادی
@Tavaana_TavaanaTech
🕊10👍5❤1
اول دسامبر «روز جهانی ایدز» نامگذاری شده است. در این روز بر اهمیت پیشگیری، درمان و حمایت از مبتلایان به ایدز تأکید میشود.
به گفته مینو محرز، در ایران بیش از ۴۱ هزار نفر به ایدز مبتلا شدهاند.رئیس پیشین مرکز تحقیقات ایدز کشور، همچنین هشدار داد که به دلیل نبود آموزش و انگ اجتماعی بسیاری از مبتلایان به اچایوی شناسایی نمیشوند و انتقال جنسی در سنین پایین رو به افزایش است.
مبتلایان همچنین در انزوای اجتماعی و روانی شدیدی به سر میبرند.
لادن عباسیان، رئیس کنونی مرکز تحقیقات ایدز ایران، خردادماه امسال با اشاره آمار مبتلایان را نگرانکننده توصیف کرده بود و تاکید کرده بود که نزدیک به ۵۰ درصد بیماران در کشور شناسایی نشدهاند و از مزایای تشخیص و درمان محروم هستند.
#یاری_مدنی_توانا #نه_به_جمهوری_اسلامی #ایدز
@Tavaana_TavaanaTech
به گفته مینو محرز، در ایران بیش از ۴۱ هزار نفر به ایدز مبتلا شدهاند.رئیس پیشین مرکز تحقیقات ایدز کشور، همچنین هشدار داد که به دلیل نبود آموزش و انگ اجتماعی بسیاری از مبتلایان به اچایوی شناسایی نمیشوند و انتقال جنسی در سنین پایین رو به افزایش است.
مبتلایان همچنین در انزوای اجتماعی و روانی شدیدی به سر میبرند.
لادن عباسیان، رئیس کنونی مرکز تحقیقات ایدز ایران، خردادماه امسال با اشاره آمار مبتلایان را نگرانکننده توصیف کرده بود و تاکید کرده بود که نزدیک به ۵۰ درصد بیماران در کشور شناسایی نشدهاند و از مزایای تشخیص و درمان محروم هستند.
#یاری_مدنی_توانا #نه_به_جمهوری_اسلامی #ایدز
@Tavaana_TavaanaTech
👍14