Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
زمانه بحران؛
از منطق هگل تا نمایشنامههای بکت
در کتاب "مواجههای نامتعارف با منطق هگل"
آنجلیکا نوتزو، فیلسوف ایتالیایی، این دو فیلسوف کاملا متفاوت را در نقطهای بدیع بهم گره میزند
#مواجهه_نامتعارف_با_هگل
@qoqnoospublication
از منطق هگل تا نمایشنامههای بکت
در کتاب "مواجههای نامتعارف با منطق هگل"
آنجلیکا نوتزو، فیلسوف ایتالیایی، این دو فیلسوف کاملا متفاوت را در نقطهای بدیع بهم گره میزند
#مواجهه_نامتعارف_با_هگل
@qoqnoospublication
"ناگهان به یاد آوردم که سالها ازدواج با ویلیام برایم چه چیز ترسناکی بود: نزدیکیای آنقدر غلیظ که اتاق را پر میکرد، گلویت از شناخت بیش از حد طرف مقابلت مسدود میشد، طوری که واقعا به سوراخهای بینیات فشار میآورد و راه نفس کشیدن را میبست_ بوی افکار آن یکی، خودآگاهی ِ هر کلمهای که گفته میشد، لرزش خفیف ابرویی که کمی بالا رفته بود، کج شدن چانه که به سختی به چشم میآمد؛ هیچکس جز آن یکی معنیشان را نمیفهمید؛ اما با همهی این حرفها هیچوقت نمیتوانستی آزادانه زندگی کنی.
صمیمیت تبدیل شد به چیزی هولناک."
#وای_ویلیام
#الیزابت_استراوت
#پژند_سلیمانی
#انتشارات_ققنوس
@qoqnoospub
صمیمیت تبدیل شد به چیزی هولناک."
#وای_ویلیام
#الیزابت_استراوت
#پژند_سلیمانی
#انتشارات_ققنوس
@qoqnoospub
دیویی تصدیق میکند که خِرَدی که برای مشارکت در زندگی اجتماعی به آن احتیاج داریم موهبتی طبیعی نیست، بلکه حاصلِ خودِ مشارکت ما در تعامل اجتماعی است. ما از طریق مشارکتمان در شکلهای دموکراتیکِ همکاری، خرد اجتماعی کسب میکنیم. این [فهم] آموزش را در نسبتی متفاوت با دموکراسی جای میدهد، چراکه همراه با دیویی میتوانیم استدلال کنیم که آموزش باید فرصتهایی برای شکلگیریِ خرد اجتماعی عرضه کند، و این بدان معناست که خود آموزش باید به شکلی دموکراتیک سازماندهی شده باشد.
#فراسوی_یادگیری
#گرت_بیستا
#سجاد_هاشمی_نژاد
#صادق_کشاورزیان
@qoqnoospublication
#فراسوی_یادگیری
#گرت_بیستا
#سجاد_هاشمی_نژاد
#صادق_کشاورزیان
@qoqnoospublication
کتاب «هگل و بنیادهای نظریهٔ ادبی» میکوشد زبان هگل را آسان کند، شیوههای اساسیِ اندیشۀ او را برای طیف نسبتاً گستردهای از خوانندگان فهمپذیر کند و نشان بدهد که اندیشۀ او در سطوح بسیاری برجهان ما تاثیر گذار بوده است.
هگل به ما در فهم هویت و تفاوت، سازوکار اقتصادی و ایدئولوژیکِ سرمایهداری، جهانهای دین، هنر، سیاست، میراثهای ماندگار استعمار و فهم شیوههای ایفای نقش یا ناتوانی از ایفای نقش ما در شکلدهی به جهان و زبانمان یاری میرساند.
و همچنین کتاب «هگل و بنیادهای نظریهٔ ادبی» نشان میدهد که چگونه نظریۀ ادبی رابطهای ژرف با تمامی این مباحث دارد
#هگل_و_بنیادهای_نظریه_ادبی
#م_ا_ر_حبیب
#ادریس_رنجی
#انتشارات_ققنوس
@qoqnoospublication
هگل به ما در فهم هویت و تفاوت، سازوکار اقتصادی و ایدئولوژیکِ سرمایهداری، جهانهای دین، هنر، سیاست، میراثهای ماندگار استعمار و فهم شیوههای ایفای نقش یا ناتوانی از ایفای نقش ما در شکلدهی به جهان و زبانمان یاری میرساند.
و همچنین کتاب «هگل و بنیادهای نظریهٔ ادبی» نشان میدهد که چگونه نظریۀ ادبی رابطهای ژرف با تمامی این مباحث دارد
#هگل_و_بنیادهای_نظریه_ادبی
#م_ا_ر_حبیب
#ادریس_رنجی
#انتشارات_ققنوس
@qoqnoospublication
بهمناسبت انتشار ترجمه فارسی رمانی از الیزابت استراوت؛
الیزابت استراوت و جهان داستانی او، با نگاهی به رمان «وای ویلیام!»
الیزابت استراوت، نویسنده برجسته آمریکایی و برنده جایزه پولیتزر، با نثر مینیمال و صمیمی خود به قلب روابط انسانی نفوذ میکند. رمان «وای ویلیام!»، اثری از مجموعه موسوم به «لوسی بارتون»، نمونهای درخشان از توانایی او در به تصویر کشیدن عشق، تنهایی و گذشته است.
سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) – مرضیه نگهبان مروی: الیزابت استراوت، زاده ۶ ژانویه ۱۹۵۶ در پورتلند، ایالت مین، یکی از برجستهترین نویسندگان معاصر آمریکا است. او در خانوادهای تحصیلکرده رشد کرد؛ پدرش استاد دانشگاه و مادرش معلم بود. استراوت پس از تحصیل در کالج بیتس، یک سال را در آکسفورد گذراند و در سال ۱۹۸۲ از دانشگاه حقوق سیراکوس فارغالتحصیل شد. در همان سال، اولین داستان کوتاه او در مجله «نیولتر» منتشر شد که نقطه آغاز مسیر حرفهایاش در نویسندگی بود. استراوت با نثر مینیمال و در عین حال عمیق خود، بهویژه در به تصویر کشیدن زندگی روزمره و احساسات پیچیده انسانی، شهرت دارد. او استاد دانشگاه و نویسنده رمان و داستان کوتاه است و آثارش به دلیل شخصیتپردازی قوی و روایتهای روانشناختی مورد تحسین قرار گرفتهاند.
استراوت در سال ۲۰۰۹ برای رمان «آلیو کیتریج» برنده جایزه پولیتزر شد و با آثاری چون «وای ویلیام!» که در سال ۲۰۲۲ به فهرست نهایی جایزه بوکر راه یافت، جایگاه خود را در ادبیات جهانی تثبیت کرد. او اغلب داستانهایش را در شهرهای کوچک ایالت مین قرار میدهد؛ جایی که روابط خانوادگی و اجتماعی در مرکز توجه هستند. نثر ساده اما پراحساس او، همراه با توانایی در به تصویر کشیدن تنهایی، عشق و تأثیرات گذشته، او را به یکی از نویسندگان برجسته ادبیات روانشناختی تبدیل کرده است. او با مجموعهای از رمانها و داستانهای کوتاه، جهانی داستانیای خلق کرده که در آن روابط انسانی و چالشهای زندگی روزمره در مرکز توجه قرار دارند. آثار استراوت به چندین زبان ترجمه شدهاند و در ایران نیز چند اثرش به فارسی ترجمه شده که رمان «وای ویلیام!» از آن جمله است. این رمان با ترجمه پژند سلیمانی در انتشارات ققنوس منتشر شده است.
مروری بر رمان «وای ویلیام!»
رمان «وای ویلیام!»، اثری از مجموعه موسوم به لوسی بارتون، داستان لوسی و ویلیام، همسر سابق لوسی، را روایت میکند. لوسی، نویسندهای که پس از مرگ همسر دومش درگیر تأملات عمیق است، همراه ویلیام، دانشمندی درونگرا با بحرانهای شخصی و خانوادگی، به سفری برای کشف گذشته او میرود. این سفر نهتنها زوایای پنهان زندگی ویلیام، بلکه لایههای پیچیده رابطه این دو را آشکار میکند.
نثر «وای ویلیام!» به زبانی ساده و صمیمی، خواننده را با ریزهکاریهای روانشناختی شخصیتهای داستان مواجه میکند. استراوت با سبک خاطرهنویسی داستانی، خواننده را به ذهن لوسی میبرد؛ جایی که او با صداقت از احساسات متناقضش درباره ویلیام، زندگی مشترکشان و گذشتهای که هر دو را شکل داده سخن میگوید. برای مثال، لوسی رابطه خود و ویلیام را به هانسل و گرتل در جنگل تشبیه میکند؛ دو کودک گمشده که به دنبال خردهنانهایی برای یافتن مسیر خانهاند. این تصویر شکنندگی و پیچیدگی رابطه آنها را بهزیبایی نشان میدهد. رمان به موضوعاتی چون عشق، تنهایی، وفاداری و معنای زندگی در کهنسالی میپردازد و با نگاهی ظریف به تأثیر زخمهای کودکی بر بزرگسالی، خواننده را به تأمل وا میدارد.
@qoqnoosub
الیزابت استراوت و جهان داستانی او، با نگاهی به رمان «وای ویلیام!»
الیزابت استراوت، نویسنده برجسته آمریکایی و برنده جایزه پولیتزر، با نثر مینیمال و صمیمی خود به قلب روابط انسانی نفوذ میکند. رمان «وای ویلیام!»، اثری از مجموعه موسوم به «لوسی بارتون»، نمونهای درخشان از توانایی او در به تصویر کشیدن عشق، تنهایی و گذشته است.
سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) – مرضیه نگهبان مروی: الیزابت استراوت، زاده ۶ ژانویه ۱۹۵۶ در پورتلند، ایالت مین، یکی از برجستهترین نویسندگان معاصر آمریکا است. او در خانوادهای تحصیلکرده رشد کرد؛ پدرش استاد دانشگاه و مادرش معلم بود. استراوت پس از تحصیل در کالج بیتس، یک سال را در آکسفورد گذراند و در سال ۱۹۸۲ از دانشگاه حقوق سیراکوس فارغالتحصیل شد. در همان سال، اولین داستان کوتاه او در مجله «نیولتر» منتشر شد که نقطه آغاز مسیر حرفهایاش در نویسندگی بود. استراوت با نثر مینیمال و در عین حال عمیق خود، بهویژه در به تصویر کشیدن زندگی روزمره و احساسات پیچیده انسانی، شهرت دارد. او استاد دانشگاه و نویسنده رمان و داستان کوتاه است و آثارش به دلیل شخصیتپردازی قوی و روایتهای روانشناختی مورد تحسین قرار گرفتهاند.
استراوت در سال ۲۰۰۹ برای رمان «آلیو کیتریج» برنده جایزه پولیتزر شد و با آثاری چون «وای ویلیام!» که در سال ۲۰۲۲ به فهرست نهایی جایزه بوکر راه یافت، جایگاه خود را در ادبیات جهانی تثبیت کرد. او اغلب داستانهایش را در شهرهای کوچک ایالت مین قرار میدهد؛ جایی که روابط خانوادگی و اجتماعی در مرکز توجه هستند. نثر ساده اما پراحساس او، همراه با توانایی در به تصویر کشیدن تنهایی، عشق و تأثیرات گذشته، او را به یکی از نویسندگان برجسته ادبیات روانشناختی تبدیل کرده است. او با مجموعهای از رمانها و داستانهای کوتاه، جهانی داستانیای خلق کرده که در آن روابط انسانی و چالشهای زندگی روزمره در مرکز توجه قرار دارند. آثار استراوت به چندین زبان ترجمه شدهاند و در ایران نیز چند اثرش به فارسی ترجمه شده که رمان «وای ویلیام!» از آن جمله است. این رمان با ترجمه پژند سلیمانی در انتشارات ققنوس منتشر شده است.
مروری بر رمان «وای ویلیام!»
رمان «وای ویلیام!»، اثری از مجموعه موسوم به لوسی بارتون، داستان لوسی و ویلیام، همسر سابق لوسی، را روایت میکند. لوسی، نویسندهای که پس از مرگ همسر دومش درگیر تأملات عمیق است، همراه ویلیام، دانشمندی درونگرا با بحرانهای شخصی و خانوادگی، به سفری برای کشف گذشته او میرود. این سفر نهتنها زوایای پنهان زندگی ویلیام، بلکه لایههای پیچیده رابطه این دو را آشکار میکند.
نثر «وای ویلیام!» به زبانی ساده و صمیمی، خواننده را با ریزهکاریهای روانشناختی شخصیتهای داستان مواجه میکند. استراوت با سبک خاطرهنویسی داستانی، خواننده را به ذهن لوسی میبرد؛ جایی که او با صداقت از احساسات متناقضش درباره ویلیام، زندگی مشترکشان و گذشتهای که هر دو را شکل داده سخن میگوید. برای مثال، لوسی رابطه خود و ویلیام را به هانسل و گرتل در جنگل تشبیه میکند؛ دو کودک گمشده که به دنبال خردهنانهایی برای یافتن مسیر خانهاند. این تصویر شکنندگی و پیچیدگی رابطه آنها را بهزیبایی نشان میدهد. رمان به موضوعاتی چون عشق، تنهایی، وفاداری و معنای زندگی در کهنسالی میپردازد و با نگاهی ظریف به تأثیر زخمهای کودکی بر بزرگسالی، خواننده را به تأمل وا میدارد.
@qoqnoosub
ایبنا
الیزابت استراوت و جهان داستانی او، با نگاهی به رمان «وای ویلیام!»
الیزابت استراوت، نویسنده برجسته آمریکایی و برنده جایزه پولیتزر، با نثر مینیمال و صمیمی خود به قلب روابط انسانی نفوذ میکند. رمان «وای ویلیام!»، اثری از مجموعه موسوم به «لوسی بارتون»، نمونهای درخشان از توانایی او در به تصویر کشیدن عشق، تنهایی و گذشته است.
.
آیا میتوان میان سنتهای مختلفی که به نظریهٔ ادبی پرداختهاند، از قبیل ساختشکنی، مارکسیسم، تاریخنگاری نو، فمینیسم، پسااستعمارگرایی و مطالعات فرهنگی/دیجیتال، وجه یا وجوه مشترکی یافت؟ اگر چنین است، اصول بنیادی نظریهٔ ادبی کدام است؟ جهتگیری ایدئولوژیک آن چیست؟ آیا همچنان میتواند به ما در درک مسائل فکری و اخلاقی اساسی و بغرنج روزگارمان کمک کند؟
مؤلف پاسخ این پرسشها را در اندیشههای هگل دنبال میکند. او ایدههای پیچیدهٔ هگل و چگونگی نفوذ آنها در سراسر تاریخ فکری قرن گذشته را توضیح میدهد. این کتاب روشن میکند که جهان مدرن ما چگونه به وجود آمد و ما چگونه میتوانیم مسائل برجستهٔ روزگار خود را بهتر درک کنیم.
هدف مؤلف ارائهٔ شرحی روشن، مفصل، دقیق و خوشخوان از اصول پایهای نظریهٔ ادبی و همچنین اندیشههای دشوار هگل دربارهٔ موضوعات گوناگون — از جمله منطق، تاریخ فلسفه، زبان، جنسیت و دولت — برای مخاطبانی است که فرض میشود به این ایدهها علاقهمندند اما با آنها ناآشنایند.
#هگل_و_بنیادهای_نظریههای_ادبی
@qoqnoospublication
آیا میتوان میان سنتهای مختلفی که به نظریهٔ ادبی پرداختهاند، از قبیل ساختشکنی، مارکسیسم، تاریخنگاری نو، فمینیسم، پسااستعمارگرایی و مطالعات فرهنگی/دیجیتال، وجه یا وجوه مشترکی یافت؟ اگر چنین است، اصول بنیادی نظریهٔ ادبی کدام است؟ جهتگیری ایدئولوژیک آن چیست؟ آیا همچنان میتواند به ما در درک مسائل فکری و اخلاقی اساسی و بغرنج روزگارمان کمک کند؟
مؤلف پاسخ این پرسشها را در اندیشههای هگل دنبال میکند. او ایدههای پیچیدهٔ هگل و چگونگی نفوذ آنها در سراسر تاریخ فکری قرن گذشته را توضیح میدهد. این کتاب روشن میکند که جهان مدرن ما چگونه به وجود آمد و ما چگونه میتوانیم مسائل برجستهٔ روزگار خود را بهتر درک کنیم.
هدف مؤلف ارائهٔ شرحی روشن، مفصل، دقیق و خوشخوان از اصول پایهای نظریهٔ ادبی و همچنین اندیشههای دشوار هگل دربارهٔ موضوعات گوناگون — از جمله منطق، تاریخ فلسفه، زبان، جنسیت و دولت — برای مخاطبانی است که فرض میشود به این ایدهها علاقهمندند اما با آنها ناآشنایند.
#هگل_و_بنیادهای_نظریههای_ادبی
@qoqnoospublication
«بحران علوم اروپایی» در گفتوگو با طالب جابری؛
بازگشت به زیست جهان
هوسرل فیلسوفی است که فکرش مدام در تحول است
طالب جابری، مترجم آثار فلسفی، در گفتوگویی درباره کتاب بحران علوم اروپایی و پدیدارشناسی استعلایی تأکید کرد: فهم آثار هوسرل بهسبب قلم سنگین و تحولات مداوم مفاهیم او کار سادهای نیست، اما شاید همین تحول و گشودگی پروژۀ فکری او بخشی از جذابیت پدیدارشناسی باشد؛ روشی که بیش از آنکه پاسخ بدهد، خواننده را با پرسشهای بنیادین مواجه میسازد.
سرویس اندیشه خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - مسعود تقی آبادیکتاب «بحران علوم اروپایی و پدیدارشناسی استعلایی» اثر ادموند هوسرل، فیلسوف بنیانگذار مکتب پدیدارشناسی، یکی از مهمترین و در عین حال دشوارترین متون فلسفه معاصر است. این اثر را که در سالهای پایانی عمر هوسرل نوشته شد وصیتنامه فکری او میدانند؛ متنی که در آن بحران علوم جدید، نسبت علم و فلسفه، و مفهوم بنیادین «زیستجهان» بهگونهای ریشهای و پرسشانگیز طرح میشوند. این کتاب بهتازگی توسط نشر ققنوس و با ترجمه طالب جابری، مترجم و محقق شناختهشده فلسفه، به زبان فارسی منتشر شده است. طالب جابری از مترجمان چیرهدست حوزه فلسفه است که تجربه ترجمه آثار متفکران بزرگی چون هایدگر، هوسرل و فرگه را در کارنامه خود دارد. او طی سالهای گذشته با انتشار کتابهایی در نشرهای معتبر، سهمی جدی در آشنایی جامعه دانشگاهی ایران با جریانهای فلسفی قرن بیستم ایفا کرده است. جابری درباره تجربه ترجمه بحران علوم اروپایی میگوید که حدود ۹ ماه به دراز انجامیده و با وجود آشنایی و تسلط بر سنت پدیدارشناسی، دشواری قلم هوسرل و پیچیدگی ساختار متن همچنان تجربهای طاقتفرسا و پرچالش بوده است.
جابری، با وجود آگاهی و عمقی که در فلسفه دارد، جهانی است در خود؛ و همین ویژگی حضور او را در چنین گفتوگویی مغتنم و ارزشمند میسازد. گفتوگویی که نه صرفاً در پی شرح یک کتاب، که در پی گشودن افقی تازه برای اندیشه در ایران است. به باور جابری، فهم این اثر برای مخاطب ایرانی اهمیتی دوچندان دارد؛ چرا که نهتنها امکان گفتوگویی تازه با سنت فلسفی غربی را فراهم میکند، بلکه زمینهای برای بازاندیشی نسبت ما با دانشگاه، علم و فلسفه در شرایط امروز جامعه ایران به دست میدهد. او در این مصاحبه تأکید میکند که هوسرل بیش از آنکه فیلسوفی با پرسشی واحد باشد، متفکری است که پیوسته در حال «تفکر» است؛ متفکری که آثارش خواننده را وارد فرآیندی میکند که بیش از پاسخ، سرشار از پرسشهای بنیادین است. محور اصلی این گفتوگو نیز همین نکته است: جایگاه هوسرل، دشواری فهم آثار او، و افقهایی که پدیدارشناسی میتواند در برابر ما بگشاید.
ادامه دارد….
@qoqnoospub
بازگشت به زیست جهان
هوسرل فیلسوفی است که فکرش مدام در تحول است
طالب جابری، مترجم آثار فلسفی، در گفتوگویی درباره کتاب بحران علوم اروپایی و پدیدارشناسی استعلایی تأکید کرد: فهم آثار هوسرل بهسبب قلم سنگین و تحولات مداوم مفاهیم او کار سادهای نیست، اما شاید همین تحول و گشودگی پروژۀ فکری او بخشی از جذابیت پدیدارشناسی باشد؛ روشی که بیش از آنکه پاسخ بدهد، خواننده را با پرسشهای بنیادین مواجه میسازد.
سرویس اندیشه خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - مسعود تقی آبادیکتاب «بحران علوم اروپایی و پدیدارشناسی استعلایی» اثر ادموند هوسرل، فیلسوف بنیانگذار مکتب پدیدارشناسی، یکی از مهمترین و در عین حال دشوارترین متون فلسفه معاصر است. این اثر را که در سالهای پایانی عمر هوسرل نوشته شد وصیتنامه فکری او میدانند؛ متنی که در آن بحران علوم جدید، نسبت علم و فلسفه، و مفهوم بنیادین «زیستجهان» بهگونهای ریشهای و پرسشانگیز طرح میشوند. این کتاب بهتازگی توسط نشر ققنوس و با ترجمه طالب جابری، مترجم و محقق شناختهشده فلسفه، به زبان فارسی منتشر شده است. طالب جابری از مترجمان چیرهدست حوزه فلسفه است که تجربه ترجمه آثار متفکران بزرگی چون هایدگر، هوسرل و فرگه را در کارنامه خود دارد. او طی سالهای گذشته با انتشار کتابهایی در نشرهای معتبر، سهمی جدی در آشنایی جامعه دانشگاهی ایران با جریانهای فلسفی قرن بیستم ایفا کرده است. جابری درباره تجربه ترجمه بحران علوم اروپایی میگوید که حدود ۹ ماه به دراز انجامیده و با وجود آشنایی و تسلط بر سنت پدیدارشناسی، دشواری قلم هوسرل و پیچیدگی ساختار متن همچنان تجربهای طاقتفرسا و پرچالش بوده است.
جابری، با وجود آگاهی و عمقی که در فلسفه دارد، جهانی است در خود؛ و همین ویژگی حضور او را در چنین گفتوگویی مغتنم و ارزشمند میسازد. گفتوگویی که نه صرفاً در پی شرح یک کتاب، که در پی گشودن افقی تازه برای اندیشه در ایران است. به باور جابری، فهم این اثر برای مخاطب ایرانی اهمیتی دوچندان دارد؛ چرا که نهتنها امکان گفتوگویی تازه با سنت فلسفی غربی را فراهم میکند، بلکه زمینهای برای بازاندیشی نسبت ما با دانشگاه، علم و فلسفه در شرایط امروز جامعه ایران به دست میدهد. او در این مصاحبه تأکید میکند که هوسرل بیش از آنکه فیلسوفی با پرسشی واحد باشد، متفکری است که پیوسته در حال «تفکر» است؛ متفکری که آثارش خواننده را وارد فرآیندی میکند که بیش از پاسخ، سرشار از پرسشهای بنیادین است. محور اصلی این گفتوگو نیز همین نکته است: جایگاه هوسرل، دشواری فهم آثار او، و افقهایی که پدیدارشناسی میتواند در برابر ما بگشاید.
ادامه دارد….
@qoqnoospub
ایبنا
بازگشت به زیست جهان
طالب جابری، مترجم آثار فلسفی، در گفتوگویی درباره کتاب بحران علوم اروپایی و پدیدارشناسی استعلایی تأکید کرد: فهم آثار هوسرل بهسبب قلم سنگین و تحولات مداوم مفاهیم او کار سادهای نیست، اما شاید همین تحول و گشودگی پروژۀ فکری او بخشی از جذابیت پدیدارشناسی باشد؛…
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
گفتگو با فیلسوفان معاصر
این قسمت اختصاص دارد به مارگاریتا پاسکوچی، نویسنده کتاب "قدرت فقر؛ مارکس اسپینوزا میخواند" که انتشارات ققنوس با ترجمه فواد حبیبی و امین کرمی منتشر کرده است
دکتر محمد هادی در بخشی از این گفتگو این سوال را از " مارگریتا پاسکوچی" پرسیدهاندکه
"قدرت درونی چگونه اقتدار سرمایهداری را به چالش میکشد؟
@qoqnoospub
این قسمت اختصاص دارد به مارگاریتا پاسکوچی، نویسنده کتاب "قدرت فقر؛ مارکس اسپینوزا میخواند" که انتشارات ققنوس با ترجمه فواد حبیبی و امین کرمی منتشر کرده است
دکتر محمد هادی در بخشی از این گفتگو این سوال را از " مارگریتا پاسکوچی" پرسیدهاندکه
"قدرت درونی چگونه اقتدار سرمایهداری را به چالش میکشد؟
@qoqnoospub
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
انتشارات ققنوس رمان تحسینشدۀ شازده احتجاب را در سال پنجاه و هفت منتشر کرد؛
اثر هوشنگ گلشیری در کنار کتابهایی از برتولت برشت با ترجمۀ رضا کرمرضایی و بعدتر مجموعهشعر «دهلیز و پلکان» از یانیس ریتسوس به برگردانِ محمدعلی سپانلوی شاعر اولین قفسههای کتاب انتشارات ققنوس را آذین بست.
….
@qoqnoospublication
اثر هوشنگ گلشیری در کنار کتابهایی از برتولت برشت با ترجمۀ رضا کرمرضایی و بعدتر مجموعهشعر «دهلیز و پلکان» از یانیس ریتسوس به برگردانِ محمدعلی سپانلوی شاعر اولین قفسههای کتاب انتشارات ققنوس را آذین بست.
….
@qoqnoospublication
گوتلوب فرگه نام بسیار آشنایی در تاریخ فلسفه است، تا جایی که برخی فرگه را پس از ارسطو بزرگترین منطقدان کل تاریخ میدانند. توجه به اهمیت تحلیل زبان در بررسی پرسشهای فلسفی و منطقی سبب شده نوعی «چرخش زبانی» در تفکر فلسفی را به او نسبت دهند و او را پدر فلسفهٔ تحلیلی بخوانند.
کتاب «مبانی علم حساب» یکی از مهمترین آثار این فیلسوف است، که او در آن به پژوهشی همزمان زبانی، منطقی، ریاضیاتی و فلسفی دربارهٔ ماهیت عدد میپردازد و تعریفی منطقی از عدد صفر و یک و مفهوم عدد به طور کلی ارائه میدهد.
#مبانی_علم_حساب
@qoqnoospub
فرگه در این کتاب، در تلاش برای تعریف عدد، سه اصل بنیادین مشهور خود را مطرح میکند:
الف) همواره میان امر روانشناختی و امر منطقی، همچنین میان امر سوبژکتیو و امر ابژکتیو، تمایز دقیقی قائل شویم.
ب) هرگز از دلالت یک واژه به طور مجزا پرسش نکنید، بلکه فقط در متن یک گزاره جویای آن باشید.
ج) همواره تمایز میان اعیان و مفاهیم را در نظر داشته باشیم.
البته سرنوشت پروژهٔ بلندپروازانهٔ منطق گرایانهٔ فرگه چیزی نبود که انتظار داشت و راسل، ویتگنشتاین و دیگران سبب شدند اندیشههای او در مسیرهای تازهای بسط یابد.
کتاب «مبانی علم حساب» یکی از مهمترین آثار این فیلسوف است، که او در آن به پژوهشی همزمان زبانی، منطقی، ریاضیاتی و فلسفی دربارهٔ ماهیت عدد میپردازد و تعریفی منطقی از عدد صفر و یک و مفهوم عدد به طور کلی ارائه میدهد.
#مبانی_علم_حساب
@qoqnoospub
فرگه در این کتاب، در تلاش برای تعریف عدد، سه اصل بنیادین مشهور خود را مطرح میکند:
الف) همواره میان امر روانشناختی و امر منطقی، همچنین میان امر سوبژکتیو و امر ابژکتیو، تمایز دقیقی قائل شویم.
ب) هرگز از دلالت یک واژه به طور مجزا پرسش نکنید، بلکه فقط در متن یک گزاره جویای آن باشید.
ج) همواره تمایز میان اعیان و مفاهیم را در نظر داشته باشیم.
البته سرنوشت پروژهٔ بلندپروازانهٔ منطق گرایانهٔ فرگه چیزی نبود که انتظار داشت و راسل، ویتگنشتاین و دیگران سبب شدند اندیشههای او در مسیرهای تازهای بسط یابد.
تنها زمانی که آفریدگار چیزها نباشیم از وجود موجودات حیرت نخواهیم کرد.
در جهان کنونی که پیرامونمان پر از مصنوعات بشری است، دقیقا همین احساس آفریدگاری در بشر پدید آمده است. پیرامون قلمرو زندگی ما پر از چیزهایی است که ما خود آنها را ساختهایم و در نگاه کردن به آنها اولین و شاید تنهاترین چیزی که به ذهن میآید این است که این چیزها به یک کاری میآیند. این «به یک کاری آمدن» ضامن فهم پذیری و آشنا بودن هستنده ها میشود. هستنده ها رنگ و بوی ما یعنی مهر و نشانی بشری دارند، پس دیگر چیز عجیب و حیرتآوری در مورد آنها وجود ندارد. این مطلب نه تنها دربارهٔ مصنوعات، بلکه در مورد جانداران نیز صدق میکند. جانوران را در باغوحش ها، و درختان را با چینشی منظم و یکدست در پارکها میتوان پیدا کرد. بنابراین فراموش میشود که چون ما درخت را نمیآفرینیم، هرگز نخواهیم دانست که درخت بودن یعنی چه.
#هستی_و_زبان_در_اندیشه_هایدگر
#طالب_جابری
@qoqnoospublication
در جهان کنونی که پیرامونمان پر از مصنوعات بشری است، دقیقا همین احساس آفریدگاری در بشر پدید آمده است. پیرامون قلمرو زندگی ما پر از چیزهایی است که ما خود آنها را ساختهایم و در نگاه کردن به آنها اولین و شاید تنهاترین چیزی که به ذهن میآید این است که این چیزها به یک کاری میآیند. این «به یک کاری آمدن» ضامن فهم پذیری و آشنا بودن هستنده ها میشود. هستنده ها رنگ و بوی ما یعنی مهر و نشانی بشری دارند، پس دیگر چیز عجیب و حیرتآوری در مورد آنها وجود ندارد. این مطلب نه تنها دربارهٔ مصنوعات، بلکه در مورد جانداران نیز صدق میکند. جانوران را در باغوحش ها، و درختان را با چینشی منظم و یکدست در پارکها میتوان پیدا کرد. بنابراین فراموش میشود که چون ما درخت را نمیآفرینیم، هرگز نخواهیم دانست که درخت بودن یعنی چه.
#هستی_و_زبان_در_اندیشه_هایدگر
#طالب_جابری
@qoqnoospublication
آدمیان دیگر حیرت نمیکنند، زیرا آنچه را اتفاق افتاده نمیبینند، و همواره حادثهای عظیم را انتظار میکشند.
پیش و بیش از حیرت از هستی، باید از حیرت نکردن از هستی در حیرت بود.
اینکه انسان صاحب سخن است و سخنی حاکی از حیرتش از هستی نمیگوید حیرتانگیز است.
اینکه انسان میتواند سخن بگوید و چیزی غیر از سخنِ هستی را میگوید حیرتانگیز است.
#هستی_و_زبان_در_اندیشه_هایدگر
#طالب_جابری
@qoqnoospublication
پیش و بیش از حیرت از هستی، باید از حیرت نکردن از هستی در حیرت بود.
اینکه انسان صاحب سخن است و سخنی حاکی از حیرتش از هستی نمیگوید حیرتانگیز است.
اینکه انسان میتواند سخن بگوید و چیزی غیر از سخنِ هستی را میگوید حیرتانگیز است.
#هستی_و_زبان_در_اندیشه_هایدگر
#طالب_جابری
@qoqnoospublication
رابطهی میان خواننده و داستان خوانده شده درست چون رابطهای عاشقانه است. در هر دو حالت، مسئله وقف بیپروایانهی خویشتن به دیگری است. کتاب جایگرفته در دستان من یا روی قفسه، دستوری بسیار آمرانه صادر میکند:《مرا بخوان!》 اطاعت از این دستور درست چون 《من هم تو را دوست دارم》 گفتن در جواب 《دوستت دارم》 گفتن شخصی دیگر پرمخاطره، نامطمئن یا حتی خطرناک است. هرگز نمیتوان مطمئن بود که با گفتن این جمله کار انسان به کجا میکشد، همانطور که نمیتوان مطمئن بود با خواندن یک کتاب کار آدم به کجا میکشد.
خواندن درست چون عاشق شدن، به هیچ وجه کنشی منفعلانه نیست. این کار مستلزم صرف انرژی ذهنی، عاطفی و حتی فیزیکی بسیاری است. خواندن مستلزم تلاش مثبت است.
#ادبیات
#در_باب_ادبیات
#جوزف_هیلیس_میلر
#سهیل_سمی
@qoqnoospublication
خواندن درست چون عاشق شدن، به هیچ وجه کنشی منفعلانه نیست. این کار مستلزم صرف انرژی ذهنی، عاطفی و حتی فیزیکی بسیاری است. خواندن مستلزم تلاش مثبت است.
#ادبیات
#در_باب_ادبیات
#جوزف_هیلیس_میلر
#سهیل_سمی
@qoqnoospublication
انتشارات ققنوس
@qoqnoospub
کتاب ما هماهنگ شدهایم روایت سرکوب در چین است. نویسندۀ این کتاب با تجربۀ دههها زندگی و پژوهش در چین، توضیح میدهد که چگونه حکومت این کشور جمعیت آنجا را تحت نظارت میگیرد و کنترل و سرکوب میکند. بسیاری این جملۀ مائو را شنیدهاند که «قدرت سیاسی از لولۀ تفنگ بیرون میآید» اما مائو به همان اندازۀ به قدرت «لولۀ خودکار» هم باور داشت و مانند رفیقش استالین، نویسندگان و هنرمندان را «مهندسان روح» میدانست.
اگرچه با ورود اینترنت بسیاری فکر میکردند که بالاخره سلطۀ حزب کمونیست چین بر روایتها و اخبار چین تمام میشود اما کمونیستهای چینی اول پلتفرمهای خارجی را فیلتر کردند، بعد مردم را به سوی پلتفرمهای داخلی هدایت کردند و به مدیران پلتفرمها هم گفتند اگر میخواهند فعال باشند و حمایت هم بشوند، باید به حرف حزب گوش دهند و با استخدام سانسورچی اجازه ندهند چیزی که حزب خوشش نمیآید منتشر شود. چند سالی است که هوش مصنوعی هم به کمک حزب آمده و همۀ مطالب پیش از انتشار توسط هوش مصنوعی بررسی میشوند و اگر بخواهید عکس یک موز جلوی چند سیب را منتشر کنید، هوش مصنوعی تشخیص میدهد که این، همان الگوی مرد مقابل تانکها و یادآور قتل عام تیانآنمن است و نمیتوانید آن را منتشر کنید.
ماجرا به همین هم محدود نیست. بخش دیگری از دستگاه سرکوب، دوربینهایی است که با استفاده از فناوری تشخیص چهره، نه تنها چهره بلکه رفتارهای چینیها را اسکن میکند تا اگر کسی ماسک یا عینک آفتابی زد و حتی جراحی پلاستیک انجام داد، باز هم بتواند او را تشخیص دهد و رفتارهای حزب کمونیست ناپسند را در پروندۀ فرد یادداشت میکند.
کای اشتریتماتر در این کتاب هم این نظام را، هم شیوههای عملکردش را و هم شیوۀ پیروزی بر آن را توضیح میدهد.
#ما_هماهنگ_شدهایم
@qoqnoospub
اگرچه با ورود اینترنت بسیاری فکر میکردند که بالاخره سلطۀ حزب کمونیست چین بر روایتها و اخبار چین تمام میشود اما کمونیستهای چینی اول پلتفرمهای خارجی را فیلتر کردند، بعد مردم را به سوی پلتفرمهای داخلی هدایت کردند و به مدیران پلتفرمها هم گفتند اگر میخواهند فعال باشند و حمایت هم بشوند، باید به حرف حزب گوش دهند و با استخدام سانسورچی اجازه ندهند چیزی که حزب خوشش نمیآید منتشر شود. چند سالی است که هوش مصنوعی هم به کمک حزب آمده و همۀ مطالب پیش از انتشار توسط هوش مصنوعی بررسی میشوند و اگر بخواهید عکس یک موز جلوی چند سیب را منتشر کنید، هوش مصنوعی تشخیص میدهد که این، همان الگوی مرد مقابل تانکها و یادآور قتل عام تیانآنمن است و نمیتوانید آن را منتشر کنید.
ماجرا به همین هم محدود نیست. بخش دیگری از دستگاه سرکوب، دوربینهایی است که با استفاده از فناوری تشخیص چهره، نه تنها چهره بلکه رفتارهای چینیها را اسکن میکند تا اگر کسی ماسک یا عینک آفتابی زد و حتی جراحی پلاستیک انجام داد، باز هم بتواند او را تشخیص دهد و رفتارهای حزب کمونیست ناپسند را در پروندۀ فرد یادداشت میکند.
کای اشتریتماتر در این کتاب هم این نظام را، هم شیوههای عملکردش را و هم شیوۀ پیروزی بر آن را توضیح میدهد.
#ما_هماهنگ_شدهایم
@qoqnoospub
گفتوگو با فرهاد محرابي، مترجم كتاب «وقايعنگاري جنون: شرحي بر زندگي هلدرلين»
فيلسوف - شاعر «امتناع»
زندگي بيكوچكترين حادثه و رخدادي
محسن آزموده
نام فريدريش هلدرلين (۱843-۱770) شاعر برجسته آلماني در ايران ابتدا به واسطه آثار مارتين هايدگر فيلسوف هموطنش مطرح شد. هايدگر در انتهاي رساله مشهور «پرسش از تكنولوژي» دو شعر از او آورده كه ترجمه آنها تا مدتها ورد زبان علاقهمندان به فلسفه او بود: «اما هر جا خطر هست، نيروي منجي نيز ميبالد» و «آدمي شاعرانه بر اين زمين سكني ميگزيند» (مترجم شاپور اعتماد) . البته در سالهاي بعد، آثار ديگري از خود اين شاعر رمانتيك و موثر بر متفكراني چون شلينگ و هگل ترجمه شد، مثل رمان «گوشهنشين يونان، هيپريون» و گزيده اشعار او با نام «آنچه ميماند» و مجموعه شعر «سكونت شاعرانه» هر سه با ترجمه درخشان محمود حدادي و مجموعه شعر «خسروانيها» با ترجمه شاپور احمدي. بيژن الهي شاعر و نويسنده نام آشنا نيز اشعاري از او را ترجمه كرده كه در كتابي با عنوان «نيت خير» منتشر شده است. اكنون شرحي بر زندگي او در فاصله سالهاي ۱۸۰۶ تا ۱۸۴۳ با عنوان «وقايعنگاري جنون» نوشته جورجو آگامبن، فيلسوف نامآور ايتاليايي با ترجمه فرهاد محرابي منتشر شده است. آگامبن اين كتاب را در ايام كرونا به انجام رسانده و كوشيده مضامين و ايدههاي خود را در بازگويي وقايع زندگي هلدرلين به كار گيرد. او تعمدا از اصطلاح زندگينامه بهره نجسته و كار خود را يك «وقايعنگاري» (chronicle) خوانده است. به مناسبت انتشار اين كتاب به همت نشر ققنوس و براي آشنايي مخاطبان با آن با فرهاد محرابي گفتوگويي صورت داديم كه از نظر ميگذرد.
براي آشنايي مخاطباني كه كمتر فريدريش هلدرلين را ميشناسند، به اختصار بفرماييد كه او كيست و چه جايگاهي در فكر و انديشه آلماني دارد؟
نخست بايد تشكر كنم به خاطر فرصتي كه در اختيار من قرار داديد. خب فريدريش هلدرلين از همان زمان مرگ در نيمه نخست قرن نوزدهم به عنوان يكي از بزرگترين شاعران زبان آلماني مورد توجه قرار گرفت. (هرچند نه با آن شهرت و جايگاه رفيعي كه در حال حاضر دارد)؛ رمان سترگش يعني هيپريون در همان زمان به عنوان يكي از شاهكارهاي ادب آلماني مطرح بود. اما جايگاهش در فلسفه آلمان و بهطور كلي تفكر غرب تا دههها چندان شناخته شده نبود و ميتوان گفت از اوايل قرن بيستم و عمدتا به واسطه فلسفه هايدگر مورد توجه ويژه قرار گرفت. هر چند هگل و شلينگ از همان ابتدا بر اهميت تفكر فلسفي هلدرلين اذعان داشتند (هلدرلين دوست و همدوره هر دو بود)، اما حيات فلسفي او در دوره جنونش كه در حوالي سال ۱۸۰۶ و در زماني كه او سيوشش سال بيشتر نداشت آغاز شد و بر ميراث فلسفياش سايه افكند. برخي شارحين متأخر هلدرلين همچون ديتر هنريش در عصر ما به خوبي نشان دادهاند كه فلسفه هلدرلين در تحول ايدهآليسم آلماني و تغيير و تحولات فكري فلسفه آلمان مابين تفكر كانت تا هگل تا چه حد تعيينكننده بوده است. يكي از مهمترين تاثيرات هلدرلين به نقد بنيادين او بر تفكر فيشته مربوط ميشود كه آگامبن نيز در اين كتاب با جزييات به آن اشاره كرده.
چنانكه در مقدمه ذكر شد، نخستين آشناييهاي فارسيزبانان با هلدرلين به واسطه هايدگر صورت گرفته، خود شما هم در مقدمه ذكر كردهايد كه او را نخست از طريق هايدگر شناختهايد. اينك چه شده كه فيلسوفي چپگرا سراغ هلدرلين رفته و اهميت او براي آگامبن چيست؟
سوال خيلي خوب و جالبي است. نخست اينكه خود آگامبن در نخستين سالهاي مطالعات فلسفياش از هايدگر متاثر و شاگرد او بود و از همان زمان با تفكر هلدرلين نيز مشخصا آشنا شده بود. همانطور كه در مقدمه كتاب گفتهام در بسياري از نوشتههاي آگامبن و مشخصا پروژه هوموساكر به هلدرلين اشاره شده. حال اين پژوهش فرصت بكر و ويژهاي براي فيلسوف ايتاليايي بوده كه بيشتر و عميقتر با هلدرلين آشنا شود. در واقع همانطور كه ميدانيد براي سالها به شكل حيرتانگيزي فلسفه و خصوصا شعر هلدرلين به تسخير گرايشهاي راست درآمده بود؛ اسير تفاسيري بود كه ميتوان آنها را «غاصبانه» و در بهترين حالت ناشي از بدفهمي دانست. اگر نگوييم هيچ، دستكم ارتباط به غايت اندكي ميتوان بين آنچه هلدرلين امر ملي (väterlandisch) مينامد و تماما نمودگار تاملات فلسفي در باب ذات يك ملت است و ناسيوناليسم نازيها كه مبتني بر خون و خاك بود، يافت. اساسا لغت Nationelle كه هلدرلين در يكي از معروفترين نامههايش مربوط به اواخر سال ۱۸۰۱ ميآورد در واقع همانگونه كه آگامبن تشريح ميكند مربوط به امري است كه «با آن زاده ميشويم» و ابدا آن معناي به شدت سياسي و انحصارطلبانهاي كه دههها بعد اين لغت به خودش ميگيرد را ندارد.…
ادامه در لینک زیر
https://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/detail/237912/
فيلسوف - شاعر «امتناع»
زندگي بيكوچكترين حادثه و رخدادي
محسن آزموده
نام فريدريش هلدرلين (۱843-۱770) شاعر برجسته آلماني در ايران ابتدا به واسطه آثار مارتين هايدگر فيلسوف هموطنش مطرح شد. هايدگر در انتهاي رساله مشهور «پرسش از تكنولوژي» دو شعر از او آورده كه ترجمه آنها تا مدتها ورد زبان علاقهمندان به فلسفه او بود: «اما هر جا خطر هست، نيروي منجي نيز ميبالد» و «آدمي شاعرانه بر اين زمين سكني ميگزيند» (مترجم شاپور اعتماد) . البته در سالهاي بعد، آثار ديگري از خود اين شاعر رمانتيك و موثر بر متفكراني چون شلينگ و هگل ترجمه شد، مثل رمان «گوشهنشين يونان، هيپريون» و گزيده اشعار او با نام «آنچه ميماند» و مجموعه شعر «سكونت شاعرانه» هر سه با ترجمه درخشان محمود حدادي و مجموعه شعر «خسروانيها» با ترجمه شاپور احمدي. بيژن الهي شاعر و نويسنده نام آشنا نيز اشعاري از او را ترجمه كرده كه در كتابي با عنوان «نيت خير» منتشر شده است. اكنون شرحي بر زندگي او در فاصله سالهاي ۱۸۰۶ تا ۱۸۴۳ با عنوان «وقايعنگاري جنون» نوشته جورجو آگامبن، فيلسوف نامآور ايتاليايي با ترجمه فرهاد محرابي منتشر شده است. آگامبن اين كتاب را در ايام كرونا به انجام رسانده و كوشيده مضامين و ايدههاي خود را در بازگويي وقايع زندگي هلدرلين به كار گيرد. او تعمدا از اصطلاح زندگينامه بهره نجسته و كار خود را يك «وقايعنگاري» (chronicle) خوانده است. به مناسبت انتشار اين كتاب به همت نشر ققنوس و براي آشنايي مخاطبان با آن با فرهاد محرابي گفتوگويي صورت داديم كه از نظر ميگذرد.
براي آشنايي مخاطباني كه كمتر فريدريش هلدرلين را ميشناسند، به اختصار بفرماييد كه او كيست و چه جايگاهي در فكر و انديشه آلماني دارد؟
نخست بايد تشكر كنم به خاطر فرصتي كه در اختيار من قرار داديد. خب فريدريش هلدرلين از همان زمان مرگ در نيمه نخست قرن نوزدهم به عنوان يكي از بزرگترين شاعران زبان آلماني مورد توجه قرار گرفت. (هرچند نه با آن شهرت و جايگاه رفيعي كه در حال حاضر دارد)؛ رمان سترگش يعني هيپريون در همان زمان به عنوان يكي از شاهكارهاي ادب آلماني مطرح بود. اما جايگاهش در فلسفه آلمان و بهطور كلي تفكر غرب تا دههها چندان شناخته شده نبود و ميتوان گفت از اوايل قرن بيستم و عمدتا به واسطه فلسفه هايدگر مورد توجه ويژه قرار گرفت. هر چند هگل و شلينگ از همان ابتدا بر اهميت تفكر فلسفي هلدرلين اذعان داشتند (هلدرلين دوست و همدوره هر دو بود)، اما حيات فلسفي او در دوره جنونش كه در حوالي سال ۱۸۰۶ و در زماني كه او سيوشش سال بيشتر نداشت آغاز شد و بر ميراث فلسفياش سايه افكند. برخي شارحين متأخر هلدرلين همچون ديتر هنريش در عصر ما به خوبي نشان دادهاند كه فلسفه هلدرلين در تحول ايدهآليسم آلماني و تغيير و تحولات فكري فلسفه آلمان مابين تفكر كانت تا هگل تا چه حد تعيينكننده بوده است. يكي از مهمترين تاثيرات هلدرلين به نقد بنيادين او بر تفكر فيشته مربوط ميشود كه آگامبن نيز در اين كتاب با جزييات به آن اشاره كرده.
چنانكه در مقدمه ذكر شد، نخستين آشناييهاي فارسيزبانان با هلدرلين به واسطه هايدگر صورت گرفته، خود شما هم در مقدمه ذكر كردهايد كه او را نخست از طريق هايدگر شناختهايد. اينك چه شده كه فيلسوفي چپگرا سراغ هلدرلين رفته و اهميت او براي آگامبن چيست؟
سوال خيلي خوب و جالبي است. نخست اينكه خود آگامبن در نخستين سالهاي مطالعات فلسفياش از هايدگر متاثر و شاگرد او بود و از همان زمان با تفكر هلدرلين نيز مشخصا آشنا شده بود. همانطور كه در مقدمه كتاب گفتهام در بسياري از نوشتههاي آگامبن و مشخصا پروژه هوموساكر به هلدرلين اشاره شده. حال اين پژوهش فرصت بكر و ويژهاي براي فيلسوف ايتاليايي بوده كه بيشتر و عميقتر با هلدرلين آشنا شود. در واقع همانطور كه ميدانيد براي سالها به شكل حيرتانگيزي فلسفه و خصوصا شعر هلدرلين به تسخير گرايشهاي راست درآمده بود؛ اسير تفاسيري بود كه ميتوان آنها را «غاصبانه» و در بهترين حالت ناشي از بدفهمي دانست. اگر نگوييم هيچ، دستكم ارتباط به غايت اندكي ميتوان بين آنچه هلدرلين امر ملي (väterlandisch) مينامد و تماما نمودگار تاملات فلسفي در باب ذات يك ملت است و ناسيوناليسم نازيها كه مبتني بر خون و خاك بود، يافت. اساسا لغت Nationelle كه هلدرلين در يكي از معروفترين نامههايش مربوط به اواخر سال ۱۸۰۱ ميآورد در واقع همانگونه كه آگامبن تشريح ميكند مربوط به امري است كه «با آن زاده ميشويم» و ابدا آن معناي به شدت سياسي و انحصارطلبانهاي كه دههها بعد اين لغت به خودش ميگيرد را ندارد.…
ادامه در لینک زیر
https://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/detail/237912/
روزنامه اعتماد
فيلسوف - شاعر «امتناع»
زندگي بيكوچكترين حادثه و رخدادي
«غزالي فيلسوف» در گفتوگو با سمانه فيضي
فيلسوفي در لباس صوفي
محسن آزموده
فلسفه، پرسشگري و نقد مشهورات و تشكيك در آنهاست. طرفه آنكه برخي از اين مشهورات درباره خود فلسفه و پيرامون برخي فيلسوفان شكل گرفته و به احكامي قطعي و بلكه بديهي تبديل شده است، مثل اين باور رايج كه محمد غزالي دشمن فلسفه است و با تهافت فلاسفه، كمر آن را شكسته و راه فلسفهورزي دستكم در بخشي از تمدن ايراني و اسلامي را مسدود ساخته است. غزاليپژوهان معاصر اما اين ديدگاه را قبول ندارند و آن را به چالش ميكشند. عنوان كتاب الكساندر تريگر يعني «غزالي فيلسوف» نشانگر همين ديدگاه است. اين پژوهشگر غزاليشناس در اين كتاب مدعي ميشود كه غزالي بهرغم اظهارات صريحش در تهافت و در مقاصد الفلاسفه هيچگاه فلسفهورزي را كنار نگذاشته و همواره فيلسوف مانده است. انتشار ترجمه اين كتاب به همت سمانه فيضي و احمد ايزدي توسط نشر ققنوس گام موثري در معرفي رويكرد تازه به غزالي و بازشناسي اوست. به اين مناسبت با خانم فيضي گفتوگويي صورت داديم كه از نظر ميگذرد.
ضمن تشكر از وقتي كه دراختيار ما گذاشتيد، نخست بفرماييد كه اصلا علت و ضرورت پرداختن به غزالي چيست و در روزگار ما چرا بايد به اين چهره برجسته در تاريخ فكر و فرهنگ اسلامي پرداخت؟ با سپاس از شما، پرداختن به غزالي هم از منظر تاريخي هم از منظر فكري اهميت دارد. بدون اغراق غزالي يكي از اثرگذارترين متفكران تاريخ اسلام است كه نه فقط در زمان خودش بلكه امروز هم حرفهاي تازه براي گفتن دارد. او در آثاري مثل «احياءالعلوم»، «كيمياي سعادت» و حتي «تهافت» (برمبناي كتاب جديد غزالي فيلسوف) تلاش كرده عقل و عرفان، فلسفه و شريعت و علم و اخلاق را در چارچوبي منسجم گردهم آورد و سنت فكري مسلمان پس از خود را در جنبههاي بسياري شكل داده است. در روزگار ما بازخواني غزالي اهميتي دوچندان دارد. نخست اينكه، او شخصيتي الهامبخش است، نمونهاي از تفكر انتقادي در دل سنت ديني است كه با شجاعت ايدههاي رايج در زمان خودش را به چالش ميكشد و نشان ميدهد چگونه ميتوان پرسشگري و تعمق فلسفي را با پايبندي به ارزشهاي اخلاقي و معنوي تركيب كرد. دوم، آثار او به ويژه در زمينه معرفتشناسي و اخلاق، پاسخهايي به پرسشهاي بنيادين انسان امروز درباره معناي زندگي، عدالت، معرفت و سعادت ارايه ميدهد. به بيان ساده، مطالعه غزالي، ما را با تجربهاي فكري روبهرو ميكند كه هم عميقا سنتي است و هم به طرز شگفتآوري با مسائل معاصر مرتبط است.
ادامه در لینک زیر
https://B2n.ir/qq5430
فيلسوفي در لباس صوفي
محسن آزموده
فلسفه، پرسشگري و نقد مشهورات و تشكيك در آنهاست. طرفه آنكه برخي از اين مشهورات درباره خود فلسفه و پيرامون برخي فيلسوفان شكل گرفته و به احكامي قطعي و بلكه بديهي تبديل شده است، مثل اين باور رايج كه محمد غزالي دشمن فلسفه است و با تهافت فلاسفه، كمر آن را شكسته و راه فلسفهورزي دستكم در بخشي از تمدن ايراني و اسلامي را مسدود ساخته است. غزاليپژوهان معاصر اما اين ديدگاه را قبول ندارند و آن را به چالش ميكشند. عنوان كتاب الكساندر تريگر يعني «غزالي فيلسوف» نشانگر همين ديدگاه است. اين پژوهشگر غزاليشناس در اين كتاب مدعي ميشود كه غزالي بهرغم اظهارات صريحش در تهافت و در مقاصد الفلاسفه هيچگاه فلسفهورزي را كنار نگذاشته و همواره فيلسوف مانده است. انتشار ترجمه اين كتاب به همت سمانه فيضي و احمد ايزدي توسط نشر ققنوس گام موثري در معرفي رويكرد تازه به غزالي و بازشناسي اوست. به اين مناسبت با خانم فيضي گفتوگويي صورت داديم كه از نظر ميگذرد.
ضمن تشكر از وقتي كه دراختيار ما گذاشتيد، نخست بفرماييد كه اصلا علت و ضرورت پرداختن به غزالي چيست و در روزگار ما چرا بايد به اين چهره برجسته در تاريخ فكر و فرهنگ اسلامي پرداخت؟ با سپاس از شما، پرداختن به غزالي هم از منظر تاريخي هم از منظر فكري اهميت دارد. بدون اغراق غزالي يكي از اثرگذارترين متفكران تاريخ اسلام است كه نه فقط در زمان خودش بلكه امروز هم حرفهاي تازه براي گفتن دارد. او در آثاري مثل «احياءالعلوم»، «كيمياي سعادت» و حتي «تهافت» (برمبناي كتاب جديد غزالي فيلسوف) تلاش كرده عقل و عرفان، فلسفه و شريعت و علم و اخلاق را در چارچوبي منسجم گردهم آورد و سنت فكري مسلمان پس از خود را در جنبههاي بسياري شكل داده است. در روزگار ما بازخواني غزالي اهميتي دوچندان دارد. نخست اينكه، او شخصيتي الهامبخش است، نمونهاي از تفكر انتقادي در دل سنت ديني است كه با شجاعت ايدههاي رايج در زمان خودش را به چالش ميكشد و نشان ميدهد چگونه ميتوان پرسشگري و تعمق فلسفي را با پايبندي به ارزشهاي اخلاقي و معنوي تركيب كرد. دوم، آثار او به ويژه در زمينه معرفتشناسي و اخلاق، پاسخهايي به پرسشهاي بنيادين انسان امروز درباره معناي زندگي، عدالت، معرفت و سعادت ارايه ميدهد. به بيان ساده، مطالعه غزالي، ما را با تجربهاي فكري روبهرو ميكند كه هم عميقا سنتي است و هم به طرز شگفتآوري با مسائل معاصر مرتبط است.
ادامه در لینک زیر
https://B2n.ir/qq5430
روزنامه اعتماد
فيلسوفي در لباس صوفي
محسن آزموده
آیا عرصۀ زندگی سیاسی مهم است؟ اگر مهم است، اهمیت سیاست در چیست؟ سیاست چرا و چگونه بر سرنوشت آدمیان تأثیر میگذارد؟ چرا آدمیان باید به فرازونشیبهای سیاست توجه کنند؟
پرواضح است که حکومت و قدرت سیاسی بر زندگی ما به اشکال مختلف تأثیر میگذارند. بخشی از زندگی مالی و اقتصادی ما به شیوۀ عملکرد حکومت وابسته است. برخورداری ما از امکانات رفاهی و معیشتی نیز به عملکرد دولت وابسته است. اصناف قوانین مدنی، جزایی، مالی و ... مستقیماً بر سرنوشت ما تأثیر میگذارند. مشارکت ما در تعیین خواستهها و اهداف جمعیمان به شکل و ساختار حکومت منوط است. از اینها گذشته، سرنوشت ملی جمعی ما در عرصۀ سیاست بینالملل به تصمیمات سیاسی حاکمانمان وابسته است.
استیون تنسی و نایجل جکسون در کتابِ مبانیِ سیاستحکایتِ سیاست و سرنوشت را روایت میکنند و با بحث دربارۀ دموکراسی، دولت، علم سیاست، نظامها، ایدئولوژیها، مفاهیم و فرایندهای سیاسی خوانندگان را به دنیای پیچیدۀ قدرت سیاسی میبرند.
#مبانی_سیاست
#مجموعه_مطالعات_بنیادین_راتلیج
@qoqnoospublication
پرواضح است که حکومت و قدرت سیاسی بر زندگی ما به اشکال مختلف تأثیر میگذارند. بخشی از زندگی مالی و اقتصادی ما به شیوۀ عملکرد حکومت وابسته است. برخورداری ما از امکانات رفاهی و معیشتی نیز به عملکرد دولت وابسته است. اصناف قوانین مدنی، جزایی، مالی و ... مستقیماً بر سرنوشت ما تأثیر میگذارند. مشارکت ما در تعیین خواستهها و اهداف جمعیمان به شکل و ساختار حکومت منوط است. از اینها گذشته، سرنوشت ملی جمعی ما در عرصۀ سیاست بینالملل به تصمیمات سیاسی حاکمانمان وابسته است.
استیون تنسی و نایجل جکسون در کتابِ مبانیِ سیاستحکایتِ سیاست و سرنوشت را روایت میکنند و با بحث دربارۀ دموکراسی، دولت، علم سیاست، نظامها، ایدئولوژیها، مفاهیم و فرایندهای سیاسی خوانندگان را به دنیای پیچیدۀ قدرت سیاسی میبرند.
#مبانی_سیاست
#مجموعه_مطالعات_بنیادین_راتلیج
@qoqnoospublication
هر یک از ما تجربهای مستقیم یا غیرمستقیم از خودکشی داریم. خودکشی نوعی بحران در حوزهٔ سلامت عمومی است که سالانه میلیونها نفر را در سراسر جهان تحت تأثیر قرار میدهد. خودکشی یکی از آخرین تابوهای باقیمانده است. متأسفانه، خودکشی و صحبت کردن از آن با احساس شرمساری، باورهای غلط و کژفهمی همراه است. در این کتاب، مؤلف، با ترکیب کردن تجربیات شخصیاش با تجارب حرفهای، بنا دارد به دلِ این غمانگیزترین فرجام انسانی راه یابد و باورهای غلط و کژفهمیها را به پرسش بکشد؛ هپف او نشان دادن آسیبپذیریهایی است که در همهٔ ما وجود دارند و اینکه چگونه این آسیبپذیریها میتوانند در حکم تسهیلگری برای قویتر کردن ما عمل کنند.
#در_اوج_تاریکی
#روری_اوکانر
@qoqnoospub
#در_اوج_تاریکی
#روری_اوکانر
@qoqnoospub
نگاهی به مجموعه داستان «کتاب زمین» سعید بردستانی
آیا به عهد خود وفادار است!
ملوانی افتاده بر ساحل که زندگیاش را با خیال معنا میدهد. او دوست دارد هرچه را که در ذهنش میگذرد جامه عمل بپوشاند. چون توسط دلفینها نجات یافته و به ساحل آورده شده لاجرم در خیال خود جزیرهای را میبیند که با جزر و مد، پیدا و ناپیدا میشود.
به گزارش گروه رسانهای شرق،
امین فقیری
شرق: مجموعهداستانِ «کتاب زمینی» نوشته سعید بردستانی، شامل نُه داستان است: «جزیرۀ من»، «جوانشیر»، «نقطه»، «مصاحبه»، «سه ماهیگیر»،«بهترین آتشنشان دنیا»، «در ستایش پنجره»، «بسی عاشقانه» و «کالای فرهنگی». در تمام داستانهای کتاب خبری از موقعیتهای جدی و مبتنی بر واقعیات روز نیست. روایتها و خردهروایتهای بردستانی سرشار از طنز هستند و هر جا که مجالی بوده شخصیتها به بازی و هجو گرفته شدهاند. اما این بار برخلافِ داستانهای دیگر نویسنده، شوخیها بومی شدهاند و تمام بازیها صاحب جغرافیا هستند.
ملوانی افتاده بر ساحل که زندگیاش را با خیال معنا میدهد. او دوست دارد هرچه را که در ذهنش میگذرد جامه عمل بپوشاند. چون توسط دلفینها نجات یافته و به ساحل آورده شده لاجرم در خیال خود جزیرهای را میبیند که با جزر و مد، پیدا و ناپیدا میشود. او چون ملوان است میداند چگونه آتش برپا کند، چگونه آب را در حوضچهای برساند، چگونه ماهیهای حیران حوضچه را بگیرد و چگونه آنها را روی آتش کباب کند. و بعد هوس میکند که کشتی بزرگی را به زیر آب بفرستد، نه اینکه آب از سر کشتی بگذرد، بلکه باید دماغه کشتی به زیر آب فرو رفته باشد و مابقی بیرون باشد. و بدین شکل در «جزیره من» زندگی همه با خیالی که به شعر مانندهتر است به زیبایی ادامه پیدا کند.
«فکر کرد چه زیباست وقت جزر، آب پایین میرود، چیزی رفتهرفته سر از آب بیرون میکشد و جزیره میشود، جزر شد، وقت زیبای جزر شد، آب پایین رفت، چیزی رفتهرفته سر از آب بیرون کشید و جزیره شد» (ص ۷ داستانِ «جزیره من»). «همیشه قرار بود توی زندگی جوانشیر اتفاقی بیفتد، ولی به دلایلی که نمیدانست. آن اتفاق نمیافتاد. تنها چیزی که گاه و بیگاه تو زندگیاش میافتاد سهپایهای بود که همهجا همراهش بود. برای همین داستان زندگیاش هیچ چیز جالبی برای واگو کردن نداشت» (ص ۱۶ داستانِ «جوانشیر»).
این چند سطر همانند یک ترجیعبند در جایجای داستان تکرار میشود. گویی نویسنده میخواهد خوانندهاش فراموش نکند که با چه شخصیتی روبهروست. سعید بردستانی در این داستان موفق شده شخصیت مانایی بیافریند، شخصیتی دارای ابعاد و لایههای مختلف. گاه انسان فکر میکند جوانشیر یک آدم روستایی ساده است، اما خیلی زود پی به اشتباه خود میبرد. او مکار است. میداند از موقعیتهای پیشآمده چگونه بهره کافی را ببرد. خطر میکند. چهار زن را در یک گله جا سرپرستی میکند و... . بر سراسر این داستان طنز عجیبی سایه افکنده که خواننده را هشیار میکند که با چه موجودی روبهروست. مخصوصا زمانی که کلاغها روی آنتن تلویزیون خرابکاری میکنند، حالت سمبولیک هوشیارانهای به کار میدهد. از این نوع جوانشیرها در جامعه ما زیادند. شاید یکی از ما باشد که همین خلقیات را دارد. «هیکل مینو رفتهرفته مرمت شد، گوشتالو و بغلی، یک چیزی حدود 63 کیلو و ۲۵۰ گرم. چه شود! شش ماه بعد مینو خانم از آن عقهای معروفی زد که همواره در جایی نهچندان دور از دستشویی اتفاق میافتد و صاحب یکی از نادرترین ویارهای روی زمین شد، یعنی عاشق بوی شوهرش شد» (ص ۲۷ داستانِ «نقطه»).
از شیطنتهای زیبای نویسنده اختیار کردن نام «آیا» برای قهرمان این داستان است؛ چرا در بعضی از جملات که با آیا شروع میشود مقدار معتنابهی استفهام با خواننده همراه میشود؟ آیا نویسنده قصد سؤالکردن را دارد؟ وقتی که واژهها در ذهن ردیف میشود آنگاه رفتهرفته پی میبریم با شخصیتی به نام «آیا» روبهروییم. از کجا معلوم که قصد و نیت نویسنده هم همین نباشد. «آیا» شخصیتی است که هوش سرشاری دارد. همین که خود را برتر میشمارد، اغلب اوقات باعث جبههگیری دیگران در قبال او میگردد. نویسنده زندگی پر از فراز و نشیبی را برای «آیا» تدارک دیده و در آخر هم با مرگی مفاجات خدمت او میرسد. چون نویسنده تعمدا قصد دارد داستانی پر از امید و آرزو و زن و بچه دلخواه را به ماتم و عزا مبدل کند. داستان «نقطه» داستان یک زندگی است از تولد تا مرگ، و خواننده گاها امیدوار که این زوج با فرزند خود خوشبختترین خانواده دنیا هستند. «آیا» نویسنده این قصد خود را با خواننده در میان میگذارد؟ «آیا» به عهد خود وفادار است؟!
@qoqnoospub
ادامه در لینک زیر
https://B2n.ir/gt3840
آیا به عهد خود وفادار است!
ملوانی افتاده بر ساحل که زندگیاش را با خیال معنا میدهد. او دوست دارد هرچه را که در ذهنش میگذرد جامه عمل بپوشاند. چون توسط دلفینها نجات یافته و به ساحل آورده شده لاجرم در خیال خود جزیرهای را میبیند که با جزر و مد، پیدا و ناپیدا میشود.
به گزارش گروه رسانهای شرق،
امین فقیری
شرق: مجموعهداستانِ «کتاب زمینی» نوشته سعید بردستانی، شامل نُه داستان است: «جزیرۀ من»، «جوانشیر»، «نقطه»، «مصاحبه»، «سه ماهیگیر»،«بهترین آتشنشان دنیا»، «در ستایش پنجره»، «بسی عاشقانه» و «کالای فرهنگی». در تمام داستانهای کتاب خبری از موقعیتهای جدی و مبتنی بر واقعیات روز نیست. روایتها و خردهروایتهای بردستانی سرشار از طنز هستند و هر جا که مجالی بوده شخصیتها به بازی و هجو گرفته شدهاند. اما این بار برخلافِ داستانهای دیگر نویسنده، شوخیها بومی شدهاند و تمام بازیها صاحب جغرافیا هستند.
ملوانی افتاده بر ساحل که زندگیاش را با خیال معنا میدهد. او دوست دارد هرچه را که در ذهنش میگذرد جامه عمل بپوشاند. چون توسط دلفینها نجات یافته و به ساحل آورده شده لاجرم در خیال خود جزیرهای را میبیند که با جزر و مد، پیدا و ناپیدا میشود. او چون ملوان است میداند چگونه آتش برپا کند، چگونه آب را در حوضچهای برساند، چگونه ماهیهای حیران حوضچه را بگیرد و چگونه آنها را روی آتش کباب کند. و بعد هوس میکند که کشتی بزرگی را به زیر آب بفرستد، نه اینکه آب از سر کشتی بگذرد، بلکه باید دماغه کشتی به زیر آب فرو رفته باشد و مابقی بیرون باشد. و بدین شکل در «جزیره من» زندگی همه با خیالی که به شعر مانندهتر است به زیبایی ادامه پیدا کند.
«فکر کرد چه زیباست وقت جزر، آب پایین میرود، چیزی رفتهرفته سر از آب بیرون میکشد و جزیره میشود، جزر شد، وقت زیبای جزر شد، آب پایین رفت، چیزی رفتهرفته سر از آب بیرون کشید و جزیره شد» (ص ۷ داستانِ «جزیره من»). «همیشه قرار بود توی زندگی جوانشیر اتفاقی بیفتد، ولی به دلایلی که نمیدانست. آن اتفاق نمیافتاد. تنها چیزی که گاه و بیگاه تو زندگیاش میافتاد سهپایهای بود که همهجا همراهش بود. برای همین داستان زندگیاش هیچ چیز جالبی برای واگو کردن نداشت» (ص ۱۶ داستانِ «جوانشیر»).
این چند سطر همانند یک ترجیعبند در جایجای داستان تکرار میشود. گویی نویسنده میخواهد خوانندهاش فراموش نکند که با چه شخصیتی روبهروست. سعید بردستانی در این داستان موفق شده شخصیت مانایی بیافریند، شخصیتی دارای ابعاد و لایههای مختلف. گاه انسان فکر میکند جوانشیر یک آدم روستایی ساده است، اما خیلی زود پی به اشتباه خود میبرد. او مکار است. میداند از موقعیتهای پیشآمده چگونه بهره کافی را ببرد. خطر میکند. چهار زن را در یک گله جا سرپرستی میکند و... . بر سراسر این داستان طنز عجیبی سایه افکنده که خواننده را هشیار میکند که با چه موجودی روبهروست. مخصوصا زمانی که کلاغها روی آنتن تلویزیون خرابکاری میکنند، حالت سمبولیک هوشیارانهای به کار میدهد. از این نوع جوانشیرها در جامعه ما زیادند. شاید یکی از ما باشد که همین خلقیات را دارد. «هیکل مینو رفتهرفته مرمت شد، گوشتالو و بغلی، یک چیزی حدود 63 کیلو و ۲۵۰ گرم. چه شود! شش ماه بعد مینو خانم از آن عقهای معروفی زد که همواره در جایی نهچندان دور از دستشویی اتفاق میافتد و صاحب یکی از نادرترین ویارهای روی زمین شد، یعنی عاشق بوی شوهرش شد» (ص ۲۷ داستانِ «نقطه»).
از شیطنتهای زیبای نویسنده اختیار کردن نام «آیا» برای قهرمان این داستان است؛ چرا در بعضی از جملات که با آیا شروع میشود مقدار معتنابهی استفهام با خواننده همراه میشود؟ آیا نویسنده قصد سؤالکردن را دارد؟ وقتی که واژهها در ذهن ردیف میشود آنگاه رفتهرفته پی میبریم با شخصیتی به نام «آیا» روبهروییم. از کجا معلوم که قصد و نیت نویسنده هم همین نباشد. «آیا» شخصیتی است که هوش سرشاری دارد. همین که خود را برتر میشمارد، اغلب اوقات باعث جبههگیری دیگران در قبال او میگردد. نویسنده زندگی پر از فراز و نشیبی را برای «آیا» تدارک دیده و در آخر هم با مرگی مفاجات خدمت او میرسد. چون نویسنده تعمدا قصد دارد داستانی پر از امید و آرزو و زن و بچه دلخواه را به ماتم و عزا مبدل کند. داستان «نقطه» داستان یک زندگی است از تولد تا مرگ، و خواننده گاها امیدوار که این زوج با فرزند خود خوشبختترین خانواده دنیا هستند. «آیا» نویسنده این قصد خود را با خواننده در میان میگذارد؟ «آیا» به عهد خود وفادار است؟!
@qoqnoospub
ادامه در لینک زیر
https://B2n.ir/gt3840
شرق
آیا به عهد خود وفادار است!
ملوانی افتاده بر ساحل که زندگیاش را با خیال معنا میدهد. او دوست دارد هرچه را که در ذهنش میگذرد جامه عمل بپوشاند. چون توسط دلفینها نجات یافته و به ساحل آورده شده لاجرم در خیال خود جزیرهای را میبیند که با جزر و مد، پیدا و ناپیدا میشود.