Forwarded from ادبسار
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی
🔻نعناع =(پارسی تازیشده)، نانوک، پَذُور، بینِه(گیلکی)، زفوده
🔻ریحان = شاد اِسپَرم، وَنجَنَک، سِپَرغَم، نازبویه، پارَنبوی، بادروگ(ریحان کوهی)
🔻جعفری = (پارسی تازیشده)، جَفَّری، سَدبرگ، همیشه بهار، کوپوره
#مجید_دری
#پارسی_پاک
#نعنا #ریحان #جعفری
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادبسار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی
🔻نعناع =(پارسی تازیشده)، نانوک، پَذُور، بینِه(گیلکی)، زفوده
🔻ریحان = شاد اِسپَرم، وَنجَنَک، سِپَرغَم، نازبویه، پارَنبوی، بادروگ(ریحان کوهی)
🔻جعفری = (پارسی تازیشده)، جَفَّری، سَدبرگ، همیشه بهار، کوپوره
#مجید_دری
#پارسی_پاک
#نعنا #ریحان #جعفری
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادبسار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
Forwarded from ادبسار
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
گزیدهای از چارانههای «کوروش و بابل»از دیوان «در این خَمِ چرخ»
سراینده و گوینده: #میرجلال_الدین_کزازی
#روز_کوروش
💫 @AdabSar 🕊
سراینده و گوینده: #میرجلال_الدین_کزازی
#روز_کوروش
💫 @AdabSar 🕊
هنر کی بود تا نباشد گهر
نژاده کسی دیدهای بیهنر؟
#فردوسی
هنرمند راستین اوست که خود را به هر جای و به هر کس درمیگسترد؛ ما را از ما میپردازد تا از خویش بیاکَنَد. او گوشههای تاریک ذهن و دل را میکاود، چهرههایی ناشناخته از ما را در ژرفای جانمان میجوید، بدر میکشد، آشکار میدارد که بر خود ما دیری پوشیده ماندهاند. ما گونهها و چهرههایی دیگر از خود را به افسون هنر او در وی بازمییابیم و میآزماییم. هنرمند به نهانخانهی نهاد ما راه میبرد. بیگانهای است که هنوز از گردِ راه نارسیده، یار یکدلهی ما، همدلِ همراز ما میگردد.
#میرجلال_الدین_کزازی
📚 زیباشناسی سخن پارسی
۲۵ اکتبر، روز جهانی هنرمند گرامی باد.
📗 @AdabSar
نژاده کسی دیدهای بیهنر؟
#فردوسی
هنرمند راستین اوست که خود را به هر جای و به هر کس درمیگسترد؛ ما را از ما میپردازد تا از خویش بیاکَنَد. او گوشههای تاریک ذهن و دل را میکاود، چهرههایی ناشناخته از ما را در ژرفای جانمان میجوید، بدر میکشد، آشکار میدارد که بر خود ما دیری پوشیده ماندهاند. ما گونهها و چهرههایی دیگر از خود را به افسون هنر او در وی بازمییابیم و میآزماییم. هنرمند به نهانخانهی نهاد ما راه میبرد. بیگانهای است که هنوز از گردِ راه نارسیده، یار یکدلهی ما، همدلِ همراز ما میگردد.
#میرجلال_الدین_کزازی
📚 زیباشناسی سخن پارسی
۲۵ اکتبر، روز جهانی هنرمند گرامی باد.
📗 @AdabSar
ادبسار
⚱ دنبالهی واژههای پارسی در زبان تازی خابیه، خابئهْ = از پارسی خُنب، خُم، خمره سفالی آب خارَش = از پارسی خراشید خارصینی = از پارسی خار چینی، سنگ خارای چینی خارَک، خاروج = از پارسی خار کوچک خازباز = از پارسی آماس، آماس در درون ریش، مگس کشتزار خازن = از پارسی…
🕌 دنبالهی واژههای پارسی در زبان تازی
خامیز، عامیص = از پارسی گونهای خورش گوساله و یا گوسفند
خان = از پارسی خان، خانه، انبار، کاروانسرا
خانقاه = از پارسی خانگاه، خانه و نیایشگاه درویشان
خانُوق، خُناق = از پارسی خنُاک، بادزهر، زهر پا (گرفتگی و تنگی گلو) در انگلیسی: Croup ،Diphtheria
خانه = از پارسی خانه، فراز و نشیب، سدا در خُنیا(صدا در موسیقی)
خاو = از پارسی خاو، پُرز، کُرک
خایجه = از پارسی خایچه، خایهی کوچک
خَبجَر = از پارسی کبهکار(کبه خوراکی است که با برنج، کشمش، گوشت و چیزهای دیگر سرخ و برشته میشود)، مرد فربه، شکمِ گندهی فروافتاده
خُبجِه = از پارسی خنبچه، خم کوچک (انبار)
خَبَرنَج = از پارسی خبجه رنگ، نرم تن، نرم پیکر
خُبَعتَن = از پارسی خَبوه تن، مرد تنومند (خبوه:استوار)
خَبَل، خِبل = از پارسی خوپله، نادان سبکسر
خَبیاری = از پارسی خاویار، مروارید سیاه
🕌 @AdabSar
دنباله دارد
📜 بازخنها:
۱- فرهنگ دانشگاهی عربی-پارسی از المنجد الابجدی، نوشتهی لویس معلوف، برگردان احمد سیاح، چاپ پخش فرحان.
۲- معجم المعربات، محمد التنوجی
۳- واژهنامهی دهخدا
✍ فرستنده: #بزرگمهر_صالحی
#واژه_های_پارسی_در_زبان_عربی
🕌 @AdabSar
خامیز، عامیص = از پارسی گونهای خورش گوساله و یا گوسفند
خان = از پارسی خان، خانه، انبار، کاروانسرا
خانقاه = از پارسی خانگاه، خانه و نیایشگاه درویشان
خانُوق، خُناق = از پارسی خنُاک، بادزهر، زهر پا (گرفتگی و تنگی گلو) در انگلیسی: Croup ،Diphtheria
خانه = از پارسی خانه، فراز و نشیب، سدا در خُنیا(صدا در موسیقی)
خاو = از پارسی خاو، پُرز، کُرک
خایجه = از پارسی خایچه، خایهی کوچک
خَبجَر = از پارسی کبهکار(کبه خوراکی است که با برنج، کشمش، گوشت و چیزهای دیگر سرخ و برشته میشود)، مرد فربه، شکمِ گندهی فروافتاده
خُبجِه = از پارسی خنبچه، خم کوچک (انبار)
خَبَرنَج = از پارسی خبجه رنگ، نرم تن، نرم پیکر
خُبَعتَن = از پارسی خَبوه تن، مرد تنومند (خبوه:استوار)
خَبَل، خِبل = از پارسی خوپله، نادان سبکسر
خَبیاری = از پارسی خاویار، مروارید سیاه
🕌 @AdabSar
دنباله دارد
📜 بازخنها:
۱- فرهنگ دانشگاهی عربی-پارسی از المنجد الابجدی، نوشتهی لویس معلوف، برگردان احمد سیاح، چاپ پخش فرحان.
۲- معجم المعربات، محمد التنوجی
۳- واژهنامهی دهخدا
✍ فرستنده: #بزرگمهر_صالحی
#واژه_های_پارسی_در_زبان_عربی
🕌 @AdabSar
Forwarded from ادبسار
🌏🕊 @AdabSar
کوروش، امان زندگان زمین
✍ #مسعود_فرزانگان ۷ آبان ۱۳۹۹
کوروش به شهریار خردورز دادگر و پیامبر صلح و آرامش نامور شده و باور اندیشمندان آن است که او مردمش را سربلند میخواسته، به دادگری کوشیده و همه مردم را از هر نژاد، آیین، باور و سرزمین گرامی میداشته و «امان زندگان زمین»* بوده است.
در یادکرد از کوروش، اگر پندارهای خردگرایانه او وانهاده شود و پندارهای خودگرایانه جای آن را بگیرد؛ بیگمان راه دوستداری او پیموده نخواهد شد.
چه بسیار کسان که دانسته و نادانسته هنوز در تکاپوی کاستن نام کوروشاند، او را دشمن میپندارند و درنیافتهاند که بنیان شهریار روشناییها، دوری و کاستن از دشمن است.
و بسیار کسان که با نام کوروش، گروهی ویژه برای خود ساختهاند، کوروش را در بند ویژهخواری خویش، کوچک کردهاند و در نیافتهاند که بزرگی کوروش، پیامبر همگان بودن است و اندیشه او، سربلندی همه مردمان جهان.
ایرانیان اگر در این روزگار نابسامان میخواهند ایران بزرگ فرهنگی خود را آبرومند نگهداری کنند باید پندار خردورزانه و کردار بیباکانهی او را در خود بارور کنند و نخستین گام، صلح درونی با خویشتن است، پس آنگاه دوستی و مهر با دیگران و در گسترهی بزرگتر، گرامیداشت باورها و خواستههای همه مردم جهان و کوشش برای داشتن آزادی و امان برای همه زندگان زمین...
📒 پینوشت:
* «امان زندگان زمین» از کتاب «شهریار روشناییها» سرودهی «سیدعلی صالحی» وام گرفته شده است.
#روز_کوروش
@AdabSar 🌏🕊
کوروش، امان زندگان زمین
✍ #مسعود_فرزانگان ۷ آبان ۱۳۹۹
کوروش به شهریار خردورز دادگر و پیامبر صلح و آرامش نامور شده و باور اندیشمندان آن است که او مردمش را سربلند میخواسته، به دادگری کوشیده و همه مردم را از هر نژاد، آیین، باور و سرزمین گرامی میداشته و «امان زندگان زمین»* بوده است.
در یادکرد از کوروش، اگر پندارهای خردگرایانه او وانهاده شود و پندارهای خودگرایانه جای آن را بگیرد؛ بیگمان راه دوستداری او پیموده نخواهد شد.
چه بسیار کسان که دانسته و نادانسته هنوز در تکاپوی کاستن نام کوروشاند، او را دشمن میپندارند و درنیافتهاند که بنیان شهریار روشناییها، دوری و کاستن از دشمن است.
و بسیار کسان که با نام کوروش، گروهی ویژه برای خود ساختهاند، کوروش را در بند ویژهخواری خویش، کوچک کردهاند و در نیافتهاند که بزرگی کوروش، پیامبر همگان بودن است و اندیشه او، سربلندی همه مردمان جهان.
ایرانیان اگر در این روزگار نابسامان میخواهند ایران بزرگ فرهنگی خود را آبرومند نگهداری کنند باید پندار خردورزانه و کردار بیباکانهی او را در خود بارور کنند و نخستین گام، صلح درونی با خویشتن است، پس آنگاه دوستی و مهر با دیگران و در گسترهی بزرگتر، گرامیداشت باورها و خواستههای همه مردم جهان و کوشش برای داشتن آزادی و امان برای همه زندگان زمین...
📒 پینوشت:
* «امان زندگان زمین» از کتاب «شهریار روشناییها» سرودهی «سیدعلی صالحی» وام گرفته شده است.
#روز_کوروش
@AdabSar 🌏🕊
Forwarded from ادبسار
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔹کوروش
سراینده: #هما_ارژنگی
در یک غروب کهنه و بی رونق و تار
در حسرت یک پنجره تا روشنایی
در جستوجوی روزنی سوی رهایی
در آرزوی فرصت دیدار انسان
هی میکنم من توسن اندیشهام را
هر سو شتابان!
در زیر چتر آسمان هرجا که پویم
جز درد و اندوه و ستم چیزی بهجا نیست
در چارسوی این رباط کهنه گویی
مردی و رادی و وفا فرمانروا نیست
دژخیم ایام با داس خونآلودهی درندهخویی
در کار بیداد و جنون ترکتازیست
پندار آدم پندار ظلم و پیشهاش ویرانهسازیست
تنخسته از اندیشههای زندگیسوز
در آرزوی دیدن روزی دلافروز
در حسرت دیدار انسان
آنسان که باید، آنسان که شاید
یکبار دیگر، کافور غم از جسم و جانم میتکانم
دل را ز چنگ ناامیدی میرهانم
پژواک فریادم هوا را میشکافد
آخر کجایی روشنایی؟
ناگه بهیکبار
از لابلای ابرهای سرد و غمبار
گل میکند خورشید زَرتار
با رنگهای روشن و شاد
در چهرهی پاک ابرمردی امرداد
مردی که از ژرفای تاریکی درخشید
جوشید و کوشید
مردی که بنیان ستم زیر و زبر کرد
چون جویباری نرم و آرام
بانگ نوای مهرخیزش
در گوشهایم مینشیند:
«کورش منم، شاه جهان، شاه پیمبر
کورش منم کشوررَهانَ دادگستر
آزادهای پویای راه روشنایی
دلبستهی آیین مهر و پارسایی
در گرمگرمِ ظلم و تاراج
در روزگار بردهداری
آنگه که ددخویان خونریز، با سرفرازی
فرزند آدم را به آتش میکشیدند
مست جنون و شهوت و خون
گوش و زبانش میبریدند
هرجا که رفتم، هرجا که بودم
از چهر گیتی ننگ دژخویی زدودم
من مهر را در سینهی هستی نشاندم
مهر گیای من در این دنیای تاریک
از ژرفنای دشمنیها سر برآورد
از آن هزاران بوتهی زرینه رویید
هر بوته گل کرد
در روزگارانی که هر کشورگشایی
شهر و دیار مردمان ویرانه میکرد
وقتی که بوتیمار اندوه
در هر سرایی لانه میکرد
هرجا رسیدم
ویرانهها را سربهسر آباد کردم
در سایهی تدبیر و رایم
گسترده شد گیتی همه در زیر پایم
آشور و ماد و بابل و لیدی سرایم
من رامش و مهر و خرد بنیاد کردم
در باور من
انسان نماد راستینی از خدا بود
بر هستی و بر جان خود فرمانروا بود
آزادگی گنجینهای بس پربها بود
پس بندهای بردهداری را بریدم
وان بندگان از بند غم آزاد کردم
آنگه به آرام
هرکس به فرمان خدای خویش خرسند
هرکس به آیین و مرام خویش پابند
من مردمان سوتهدل را شاد کردم»
آوای کورش
آن دلنشین چاووش جانبخش رهایی
پیک سرور و روشنایی
بر بالهای باد شبگرد، تا بیکرانها میشتابد
شب سایههای مبهمی پاشیده بر دشت
بر جلگهی پارس
روی کهنآرامگاهی ساکت و سرد
سر مینهم بر سنگهای گور خاموش
از بغض سنگینی دل و جانم لبالب
زان سوی تاریکی بهناگاه
با بالهای نورباران، تندیس کورش رخ مینماید
اشکم به روی گونهها میغلتد آرام
فریاد خاموشی درونم میخروشد
ای برترین آزاده ای ماناترین مرد
اینک تو بنگر، بر روزگار تیره و غمبار انسان
شاید ندانی سفرهی چرکین دنیا
امروز هم پا تا به سر رنگین ننگ است
شاید ندانی سینهی گستردهی خاک
امروز هم بازیچهی آشوب و جنگ است
حالا نژاد و رنگ حرفی تازه دارد
حالا سر بازار آدم میفروشند
آزادی و آزادگی افسانه گشته
ای برترین آزاده ای ماناترین مرد
ناگه غریو همسرایان شبانه
پژواک فریاد مرا درمیرباید
گویی زمین و آسمان سر داده با درد
بر بالهای باد شبگرد، این نالهی سرد
آخر کجایی روشنایی؟
آخر کجایی روشنایی؟
#روز_کوروش
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔹کوروش
سراینده: #هما_ارژنگی
در یک غروب کهنه و بی رونق و تار
در حسرت یک پنجره تا روشنایی
در جستوجوی روزنی سوی رهایی
در آرزوی فرصت دیدار انسان
هی میکنم من توسن اندیشهام را
هر سو شتابان!
در زیر چتر آسمان هرجا که پویم
جز درد و اندوه و ستم چیزی بهجا نیست
در چارسوی این رباط کهنه گویی
مردی و رادی و وفا فرمانروا نیست
دژخیم ایام با داس خونآلودهی درندهخویی
در کار بیداد و جنون ترکتازیست
پندار آدم پندار ظلم و پیشهاش ویرانهسازیست
تنخسته از اندیشههای زندگیسوز
در آرزوی دیدن روزی دلافروز
در حسرت دیدار انسان
آنسان که باید، آنسان که شاید
یکبار دیگر، کافور غم از جسم و جانم میتکانم
دل را ز چنگ ناامیدی میرهانم
پژواک فریادم هوا را میشکافد
آخر کجایی روشنایی؟
ناگه بهیکبار
از لابلای ابرهای سرد و غمبار
گل میکند خورشید زَرتار
با رنگهای روشن و شاد
در چهرهی پاک ابرمردی امرداد
مردی که از ژرفای تاریکی درخشید
جوشید و کوشید
مردی که بنیان ستم زیر و زبر کرد
چون جویباری نرم و آرام
بانگ نوای مهرخیزش
در گوشهایم مینشیند:
«کورش منم، شاه جهان، شاه پیمبر
کورش منم کشوررَهانَ دادگستر
آزادهای پویای راه روشنایی
دلبستهی آیین مهر و پارسایی
در گرمگرمِ ظلم و تاراج
در روزگار بردهداری
آنگه که ددخویان خونریز، با سرفرازی
فرزند آدم را به آتش میکشیدند
مست جنون و شهوت و خون
گوش و زبانش میبریدند
هرجا که رفتم، هرجا که بودم
از چهر گیتی ننگ دژخویی زدودم
من مهر را در سینهی هستی نشاندم
مهر گیای من در این دنیای تاریک
از ژرفنای دشمنیها سر برآورد
از آن هزاران بوتهی زرینه رویید
هر بوته گل کرد
در روزگارانی که هر کشورگشایی
شهر و دیار مردمان ویرانه میکرد
وقتی که بوتیمار اندوه
در هر سرایی لانه میکرد
هرجا رسیدم
ویرانهها را سربهسر آباد کردم
در سایهی تدبیر و رایم
گسترده شد گیتی همه در زیر پایم
آشور و ماد و بابل و لیدی سرایم
من رامش و مهر و خرد بنیاد کردم
در باور من
انسان نماد راستینی از خدا بود
بر هستی و بر جان خود فرمانروا بود
آزادگی گنجینهای بس پربها بود
پس بندهای بردهداری را بریدم
وان بندگان از بند غم آزاد کردم
آنگه به آرام
هرکس به فرمان خدای خویش خرسند
هرکس به آیین و مرام خویش پابند
من مردمان سوتهدل را شاد کردم»
آوای کورش
آن دلنشین چاووش جانبخش رهایی
پیک سرور و روشنایی
بر بالهای باد شبگرد، تا بیکرانها میشتابد
شب سایههای مبهمی پاشیده بر دشت
بر جلگهی پارس
روی کهنآرامگاهی ساکت و سرد
سر مینهم بر سنگهای گور خاموش
از بغض سنگینی دل و جانم لبالب
زان سوی تاریکی بهناگاه
با بالهای نورباران، تندیس کورش رخ مینماید
اشکم به روی گونهها میغلتد آرام
فریاد خاموشی درونم میخروشد
ای برترین آزاده ای ماناترین مرد
اینک تو بنگر، بر روزگار تیره و غمبار انسان
شاید ندانی سفرهی چرکین دنیا
امروز هم پا تا به سر رنگین ننگ است
شاید ندانی سینهی گستردهی خاک
امروز هم بازیچهی آشوب و جنگ است
حالا نژاد و رنگ حرفی تازه دارد
حالا سر بازار آدم میفروشند
آزادی و آزادگی افسانه گشته
ای برترین آزاده ای ماناترین مرد
ناگه غریو همسرایان شبانه
پژواک فریاد مرا درمیرباید
گویی زمین و آسمان سر داده با درد
بر بالهای باد شبگرد، این نالهی سرد
آخر کجایی روشنایی؟
آخر کجایی روشنایی؟
#روز_کوروش
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
هما ارژنگی - کوروش
@AdabSar
کورش منم، شاه جهان، شاه پیَمبر
کورش منم کشوررَهان دادگستر
آزادهای پویای راه روشنایی
دلبستهی آیین مهر و پارسایی
سرودهای برای «کوروش» با آوای سراینده: #هما_ارژنگی
#روز_کوروش
☀️🌍 @AdabSar
کورش منم کشوررَهان دادگستر
آزادهای پویای راه روشنایی
دلبستهی آیین مهر و پارسایی
سرودهای برای «کوروش» با آوای سراینده: #هما_ارژنگی
#روز_کوروش
☀️🌍 @AdabSar
Forwarded from ادبسار
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی
🔻تعمیر = بازسازی، بازساختن، نوسازی، درستکردن، نیسارِش، بازآراستاری، دوبارهسازی، آباداندن، آبادکردن، آبادانی، پینهکاری، زندگیبخشیدن
🔻تعمیرکار = نیسارَندِه، نیسارگَر، بازسازنده
تعمیر کردن = پُرزیدن، ساز کردن(تاجیکستانی)، بازسازیکردن، بازساختن، نوسازیکردن، درستکردن، آباد کردن، نیساریدَن
🔻تعمیرکننده = نیسارَندِه، نیسارگَر، بازسازنده، آبادانی کن
🔻تعمیرگاه = بازسازگاه، بازساختگاه، نوسازگاه، نوساختگاه، سامانگاه، نیسارِشگاه
✍نمونه:
🔺تعمیرکار قابلی است =
نیسارگَر درخوری است
بازسازندهی شایستهای است
🔺مبالغی را صرف تعمیرات کرد =
پولهایی را هزینهی نوسازیها کرد
پولهایی را برای بازآراستاری داد
🔺این بنا احتیاج به تعمیرات کلی دارد =
این سازه نیاز به بازسازی کلان دارد
این ساختمان نیاز به نیسارِش کلان دارد
🔺رادیو را به تعمیرگاه بردم تا برایم تعمیرش کنند =
گیرانه را به نیسارِشگاه بردم تا برایم درستش کنند
#مجید_دری
#پارسی_پاک
#تعمیر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادبسار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی
🔻تعمیر = بازسازی، بازساختن، نوسازی، درستکردن، نیسارِش، بازآراستاری، دوبارهسازی، آباداندن، آبادکردن، آبادانی، پینهکاری، زندگیبخشیدن
🔻تعمیرکار = نیسارَندِه، نیسارگَر، بازسازنده
تعمیر کردن = پُرزیدن، ساز کردن(تاجیکستانی)، بازسازیکردن، بازساختن، نوسازیکردن، درستکردن، آباد کردن، نیساریدَن
🔻تعمیرکننده = نیسارَندِه، نیسارگَر، بازسازنده، آبادانی کن
🔻تعمیرگاه = بازسازگاه، بازساختگاه، نوسازگاه، نوساختگاه، سامانگاه، نیسارِشگاه
✍نمونه:
🔺تعمیرکار قابلی است =
نیسارگَر درخوری است
بازسازندهی شایستهای است
🔺مبالغی را صرف تعمیرات کرد =
پولهایی را هزینهی نوسازیها کرد
پولهایی را برای بازآراستاری داد
🔺این بنا احتیاج به تعمیرات کلی دارد =
این سازه نیاز به بازسازی کلان دارد
این ساختمان نیاز به نیسارِش کلان دارد
🔺رادیو را به تعمیرگاه بردم تا برایم تعمیرش کنند =
گیرانه را به نیسارِشگاه بردم تا برایم درستش کنند
#مجید_دری
#پارسی_پاک
#تعمیر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادبسار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
🌺🍀🌼
🍀🌼
🌼
ایا دانشیمردِ بسیارهوش
همهْ چادَرِ آزمندی مپوش
که تخت و کُلَه چون تو بسیار دید
چُنین داستان چند خواهی شِنید
رَسیدی به جایی که بشتافتی
سرآمد کز او آرزو یافتی
چه خواهی از این تیره خاکِ نِژَند
که هم بازگرداندت مستمند
اگر چرخِ گردان کَشد زینِ تو
سرانجام خشتست بالینِ تو
#فردوسی
و در این هفته امید که:
شوی بر تن خویشتن کامگار
دلت شاد گردد چو خرم بهار
فرستنده #جعفر_جعفرزاده
#چکامه_پارسی
@AdabSar
🌼
🍀🌼
🌺🍀🌼
🍀🌼
🌼
ایا دانشیمردِ بسیارهوش
همهْ چادَرِ آزمندی مپوش
که تخت و کُلَه چون تو بسیار دید
چُنین داستان چند خواهی شِنید
رَسیدی به جایی که بشتافتی
سرآمد کز او آرزو یافتی
چه خواهی از این تیره خاکِ نِژَند
که هم بازگرداندت مستمند
اگر چرخِ گردان کَشد زینِ تو
سرانجام خشتست بالینِ تو
#فردوسی
و در این هفته امید که:
شوی بر تن خویشتن کامگار
دلت شاد گردد چو خرم بهار
فرستنده #جعفر_جعفرزاده
#چکامه_پارسی
@AdabSar
🌼
🍀🌼
🌺🍀🌼
Forwarded from ادبسار
«اوست برومندی که در همهجا بلندآوازه است. من اهورهمزدا او را به نیروی خویش، هستی بخشیدم تا خانه و روستا و شهر و کشور را بپرورم و پشتیبان و پناهبخش و نگاهبان باشم.»
📜 بریدهای از «آبانیشت» دربارهی «آناهیتا»
در آبانیشت، آناهیتا یا ایزدبانوی آبها زنی جوان، خوشاندام، بلندبالا، زیباچهره و درخشان، با بازوان سپید، کمربند تنگ بر میان بسته، به گوهر آراسته، با گردنبند زرین، گوشواری چهارگوش در گوش، تاگ(تاج)ی با سد(صد) ستارهی هشتگوش بر سر، کفشهایی درخشان در پا، با بالاپوشی زرین و پرچینی از پوست سگ آبی است. او گردونهای با چهار اسب سپید دارد. این اسبها ابر، باران، برف و تگرگ هستند. خانهاش در بالاترین جایگاه آسمان است و بر کرانهی هر دریاچهای، خانهای آراسته، با سد پنجرهی درخشان و هزار ستون خوشتراش دارد. او از فراز ابرهای آسمان، به فرمان اهورامزدا، باران و برف و تگرگ را فرو میباراند.
از آناهیتا با ویژگیهای چنگنواز، پاک و توانا نیز یاد شده است و این نام به مانک(معنی) پاک و بیآلایش است.
🎞 فرتور(عکس): پیکرهی آناهیتا در فومن(بالا) پیکرهی آناهیتا در مراغه(پایین)
#جشن_آبانگان
⛈☔️ @AdabSar
📜 بریدهای از «آبانیشت» دربارهی «آناهیتا»
در آبانیشت، آناهیتا یا ایزدبانوی آبها زنی جوان، خوشاندام، بلندبالا، زیباچهره و درخشان، با بازوان سپید، کمربند تنگ بر میان بسته، به گوهر آراسته، با گردنبند زرین، گوشواری چهارگوش در گوش، تاگ(تاج)ی با سد(صد) ستارهی هشتگوش بر سر، کفشهایی درخشان در پا، با بالاپوشی زرین و پرچینی از پوست سگ آبی است. او گردونهای با چهار اسب سپید دارد. این اسبها ابر، باران، برف و تگرگ هستند. خانهاش در بالاترین جایگاه آسمان است و بر کرانهی هر دریاچهای، خانهای آراسته، با سد پنجرهی درخشان و هزار ستون خوشتراش دارد. او از فراز ابرهای آسمان، به فرمان اهورامزدا، باران و برف و تگرگ را فرو میباراند.
از آناهیتا با ویژگیهای چنگنواز، پاک و توانا نیز یاد شده است و این نام به مانک(معنی) پاک و بیآلایش است.
🎞 فرتور(عکس): پیکرهی آناهیتا در فومن(بالا) پیکرهی آناهیتا در مراغه(پایین)
#جشن_آبانگان
⛈☔️ @AdabSar
Forwarded from ادبسار
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی
🔻مقدمه = پیشگفتار، پیشگُفت، سرآغاز، پیشدرآمد، پيشآغاز، ديباچه
🔻مقدمه چینی = زمینهسازی، زمینهچینی، آغازگری
🔻بی مقدمه = بی پیشرو، بی دیباچه، بی پیشدرآمد، بی پیشینه
✍نمونه:
🔺"باستانی پاریزی" مقدمهی کتاب "سیاستمدار مورخ" را نوشت =
"باستانی پاریزی" پیشگفتار نبیگ "سیاستمدار مورخ" را نوشت
🔺در مقدمهی صحبتش موضوع مهمی را بیان کرد =
در سرآغاز سخنش جَستار مَهَندی را گفت
🔺بی مقدمه رفت سر اصل مطلب =
بی پیشدرآمد به سخن مِهادین پرداخت
🔺کاهش تولید، مقدمهچینی برای افزایش قیمت است =
کاهش فرآورش، زمینهسازی برای افزایش بها است
#مجید_دری
#پارسی_پاک
#مقدمه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادبسار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی
🔻مقدمه = پیشگفتار، پیشگُفت، سرآغاز، پیشدرآمد، پيشآغاز، ديباچه
🔻مقدمه چینی = زمینهسازی، زمینهچینی، آغازگری
🔻بی مقدمه = بی پیشرو، بی دیباچه، بی پیشدرآمد، بی پیشینه
✍نمونه:
🔺"باستانی پاریزی" مقدمهی کتاب "سیاستمدار مورخ" را نوشت =
"باستانی پاریزی" پیشگفتار نبیگ "سیاستمدار مورخ" را نوشت
🔺در مقدمهی صحبتش موضوع مهمی را بیان کرد =
در سرآغاز سخنش جَستار مَهَندی را گفت
🔺بی مقدمه رفت سر اصل مطلب =
بی پیشدرآمد به سخن مِهادین پرداخت
🔺کاهش تولید، مقدمهچینی برای افزایش قیمت است =
کاهش فرآورش، زمینهسازی برای افزایش بها است
#مجید_دری
#پارسی_پاک
#مقدمه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادبسار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
ادبسار
🕌 دنبالهی واژههای پارسی در زبان تازی خامیز، عامیص = از پارسی گونهای خورش گوساله و یا گوسفند خان = از پارسی خان، خانه، انبار، کاروانسرا خانقاه = از پارسی خانگاه، خانه و نیایشگاه درویشان خانُوق، خُناق = از پارسی خنُاک، بادزهر، زهر پا (گرفتگی و تنگی گلو)…
🍁 واژههای پارسی در زبان تازی
خَتَنبَر = از پارسی لافزن، بیپولی که لاف توانگری بزند
خدای = از پارسی خدای در انگلیسی به God و در آلمانی به Gott دگریده است.
خدَنَگ = درختی بسیار سخت که از چوب آن نیزه، تیر و زین میساختند.
خَدیو = از پارسی خدیو، خداوند
خرابات = از پارسی خورآباد (خور: خورشید/ خورآباد واژهای بهجا مانده از روزگار مهرپرستی است)
خُذروف = از پارسی تیزرو، تندرو
خُذعوبه = از پارسی کدوبا، کدوی پخته
خَراسانَه = از پارسی خراشانه، (بتون= سنگ شکسته و سیمان و ماسه)
خُراشه = از پارسی خَراشه، تراشه، خرد و و ریز، از خراشیدن یا تراشیدن
خَراطین = از پارسی خراتین، خره= گِل+ آتین= کِرم پدید در گِل نرم
خِرباش = از پارسی پرخاش
خِربز = از پارسی خربزه
خَربَق = از پارسی خربق، گیاهی سیاه و سپید رنگ
خَربَندیّه = از پارسی خربند، خربندان، فریبکاران
خَربوش = از پارسی خرپوس، چادر کوچک
خِربیل = از پارسی خِربال، نادان، بسیار پیر
خُرج = از پارسی خُور، خَرج، خُرجین، گَوال، باج و خَراج
🍁 @AdabSar
دنباله دارد
📜 بازخنها:
۱- فرهنگ دانشگاهی عربی-پارسی از المنجد الابجدی، نوشتهی لویس معلوف، برگردان احمد سیاح، چاپ پخش فرحان.
۲- معجم المعربات، محمد التنوجی
۳- واژهنامهی دهخدا
✍ فرستنده: #بزرگمهر_صالحی
#واژه_های_پارسی_در_زبان_عربی
🍁 @AdabSar
خَتَنبَر = از پارسی لافزن، بیپولی که لاف توانگری بزند
خدای = از پارسی خدای در انگلیسی به God و در آلمانی به Gott دگریده است.
خدَنَگ = درختی بسیار سخت که از چوب آن نیزه، تیر و زین میساختند.
خَدیو = از پارسی خدیو، خداوند
خرابات = از پارسی خورآباد (خور: خورشید/ خورآباد واژهای بهجا مانده از روزگار مهرپرستی است)
خُذروف = از پارسی تیزرو، تندرو
خُذعوبه = از پارسی کدوبا، کدوی پخته
خَراسانَه = از پارسی خراشانه، (بتون= سنگ شکسته و سیمان و ماسه)
خُراشه = از پارسی خَراشه، تراشه، خرد و و ریز، از خراشیدن یا تراشیدن
خَراطین = از پارسی خراتین، خره= گِل+ آتین= کِرم پدید در گِل نرم
خِرباش = از پارسی پرخاش
خِربز = از پارسی خربزه
خَربَق = از پارسی خربق، گیاهی سیاه و سپید رنگ
خَربَندیّه = از پارسی خربند، خربندان، فریبکاران
خَربوش = از پارسی خرپوس، چادر کوچک
خِربیل = از پارسی خِربال، نادان، بسیار پیر
خُرج = از پارسی خُور، خَرج، خُرجین، گَوال، باج و خَراج
🍁 @AdabSar
دنباله دارد
📜 بازخنها:
۱- فرهنگ دانشگاهی عربی-پارسی از المنجد الابجدی، نوشتهی لویس معلوف، برگردان احمد سیاح، چاپ پخش فرحان.
۲- معجم المعربات، محمد التنوجی
۳- واژهنامهی دهخدا
✍ فرستنده: #بزرگمهر_صالحی
#واژه_های_پارسی_در_زبان_عربی
🍁 @AdabSar
Forwarded from ادبسار
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی
🔻شروع = آغاز، سرآغاز، آغازِش، آغازیدن
🔻شروع شده = آغاز شده
🔻شروع شدن= آغاز شدن، آغاز گشتن، آغازیدن
🔻شروع کار = آغاز کار، کاررفتاری
🔻شروع کردن = آغازیدن، آغازاندن، آغازانیدن، آغازكردن، فَرَکانیدن، فََراشُدن
🔻شروع کننده = آغازکننده، آغازگر، سَرُومَند
🔻نقطهی شروع = آغازگاه
✍نمونه:
🔺اگر چند لحظه صبر کنید، برنامه شروع میشود =
اگر اندکی شکیبایی کنید(بِشَکیبید)، برنامه آغاز میشود
🔺باید از نو شروع کرد =
باید از نو آغاز کرد
باید از نو آغازید
🔺نقطهی شروع این بیماری کشور عربستان است =
آغازگاه این بیماری کشور اَرَبستان است
#مجید_دری
#پارسی_پاک
#شروع
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادبسار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی
🔻شروع = آغاز، سرآغاز، آغازِش، آغازیدن
🔻شروع شده = آغاز شده
🔻شروع شدن= آغاز شدن، آغاز گشتن، آغازیدن
🔻شروع کار = آغاز کار، کاررفتاری
🔻شروع کردن = آغازیدن، آغازاندن، آغازانیدن، آغازكردن، فَرَکانیدن، فََراشُدن
🔻شروع کننده = آغازکننده، آغازگر، سَرُومَند
🔻نقطهی شروع = آغازگاه
✍نمونه:
🔺اگر چند لحظه صبر کنید، برنامه شروع میشود =
اگر اندکی شکیبایی کنید(بِشَکیبید)، برنامه آغاز میشود
🔺باید از نو شروع کرد =
باید از نو آغاز کرد
باید از نو آغازید
🔺نقطهی شروع این بیماری کشور عربستان است =
آغازگاه این بیماری کشور اَرَبستان است
#مجید_دری
#پارسی_پاک
#شروع
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادبسار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
☘️🌸🌼
🌸🌼
🌼
هرآنگه کَت آید به بد دسترَس
ز یزدان بترس و مکُن بَد به کس
که تاج و کمر چون تو بیند بسی
نخواهد شدن رام با هر کسی
یَکی پُر ز دانش یَکی بیخرَد
خرَد را سرِ دیو کی درخورد
#فردوسی
و در این هفته آرزومندم که:
همیشه خرَد پاسْبان تو باد
همهْ نیکی اندر گمان تو باد
فرستنده #جعفر_جعفرزاده
#چکامه_پارسی
@AdabSar
🌼
🌸🌼
☘️🌸🌼
🌸🌼
🌼
هرآنگه کَت آید به بد دسترَس
ز یزدان بترس و مکُن بَد به کس
که تاج و کمر چون تو بیند بسی
نخواهد شدن رام با هر کسی
یَکی پُر ز دانش یَکی بیخرَد
خرَد را سرِ دیو کی درخورد
#فردوسی
و در این هفته آرزومندم که:
همیشه خرَد پاسْبان تو باد
همهْ نیکی اندر گمان تو باد
فرستنده #جعفر_جعفرزاده
#چکامه_پارسی
@AdabSar
🌼
🌸🌼
☘️🌸🌼
ادبسار
🍁 واژههای پارسی در زبان تازی خَتَنبَر = از پارسی لافزن، بیپولی که لاف توانگری بزند خدای = از پارسی خدای در انگلیسی به God و در آلمانی به Gott دگریده است. خدَنَگ = درختی بسیار سخت که از چوب آن نیزه، تیر و زین میساختند. خَدیو = از پارسی خدیو، خداوند خرابات…
🏵 واژههای پارسی در زبان تازی
خَرخَشه، خرخسه = از پارسی خِشخِش
خُردادی = از پارسی خردادی، تنگ شیشهای برای می و زیتون
خَردق = از پارسی خَردیک، شوربا
خُردق = از پارسی گُروهَک
خُرده، خُرضِه = از پارسی خرده، ریزه
خَرزهرج = از پارسی خرزَهره
خُردیق = از پارسی خردیق (حریره)، شوربای آرد
خَرَش = از پارسی خُردش در زبان تازی مگس
خَرَش ،خَرشا = از پارسی خارش، خاریدن
خُرشوم = از پارسی خِرسُم، کوه بزرگ، زمین سخت و درشت
خِرطال = از پارسی خِرتال، پوست گاو که انباشته از زر و سیم باشد
خَرط مَرط = از پارسی خُردمُرد، خرده ریز
خِرفاش = از پارسی خَفنَج، خوشی
خَرف = از پارسی خِرفت، کودن، دیریاب
خُرفُج = از پارسی خُبچه، شاخهی درخت نرم
خَرفی = از پارسی خَربا، دانهی خلر(جُلَبان)
خَرگاه = از پارسی خرگاه، بزرگ جای، چادر بزرگ
خرگوش = از پارسی خرگوش
خُرّم = از پارسی خرم
خَرمان = از پارسی خُرم، آرزومند به چیزی
خُرُمیه = از پارسی خرمدینان
خرُنُباشی = بهترین سبزیهای خوشبو
خَرنق، خَرنوق = از پارسی خرگوش
خُرنُوب، خُرّوب = از پارسی خرنوب گیاهی دارویی برای شکمروش
خَریده = از پارسی خریده(با خِرَد، خریده شده)، دوشیزهی بلندبالا
خَز، قَز = از پارسی خَز یا خاز، پوست جانوری که از آن پوستین سازند، جامهی ابریشمی و کتانی
خِزانه = از پارسی گنجینه و گَزینه
خُزرانِق = از پارسی خاز رنگ، جامهی سپید، پیراهن رنگارنگ
🏵 @AdabSar
دنباله دارد
📜 بازخنها:
۱- فرهنگ دانشگاهی عربی-پارسی از المنجد الابجدی، نوشتهی لویس معلوف، برگردان احمد سیاح، چاپ پخش فرحان.
۲- معجم المعربات، محمد التنوجی
۳- واژهنامهی دهخدا
✍ فرستنده: #بزرگمهر_صالحی
#واژه_های_پارسی_در_زبان_عربی
🏵 @AdabSar
خَرخَشه، خرخسه = از پارسی خِشخِش
خُردادی = از پارسی خردادی، تنگ شیشهای برای می و زیتون
خَردق = از پارسی خَردیک، شوربا
خُردق = از پارسی گُروهَک
خُرده، خُرضِه = از پارسی خرده، ریزه
خَرزهرج = از پارسی خرزَهره
خُردیق = از پارسی خردیق (حریره)، شوربای آرد
خَرَش = از پارسی خُردش در زبان تازی مگس
خَرَش ،خَرشا = از پارسی خارش، خاریدن
خُرشوم = از پارسی خِرسُم، کوه بزرگ، زمین سخت و درشت
خِرطال = از پارسی خِرتال، پوست گاو که انباشته از زر و سیم باشد
خَرط مَرط = از پارسی خُردمُرد، خرده ریز
خِرفاش = از پارسی خَفنَج، خوشی
خَرف = از پارسی خِرفت، کودن، دیریاب
خُرفُج = از پارسی خُبچه، شاخهی درخت نرم
خَرفی = از پارسی خَربا، دانهی خلر(جُلَبان)
خَرگاه = از پارسی خرگاه، بزرگ جای، چادر بزرگ
خرگوش = از پارسی خرگوش
خُرّم = از پارسی خرم
خَرمان = از پارسی خُرم، آرزومند به چیزی
خُرُمیه = از پارسی خرمدینان
خرُنُباشی = بهترین سبزیهای خوشبو
خَرنق، خَرنوق = از پارسی خرگوش
خُرنُوب، خُرّوب = از پارسی خرنوب گیاهی دارویی برای شکمروش
خَریده = از پارسی خریده(با خِرَد، خریده شده)، دوشیزهی بلندبالا
خَز، قَز = از پارسی خَز یا خاز، پوست جانوری که از آن پوستین سازند، جامهی ابریشمی و کتانی
خِزانه = از پارسی گنجینه و گَزینه
خُزرانِق = از پارسی خاز رنگ، جامهی سپید، پیراهن رنگارنگ
🏵 @AdabSar
دنباله دارد
📜 بازخنها:
۱- فرهنگ دانشگاهی عربی-پارسی از المنجد الابجدی، نوشتهی لویس معلوف، برگردان احمد سیاح، چاپ پخش فرحان.
۲- معجم المعربات، محمد التنوجی
۳- واژهنامهی دهخدا
✍ فرستنده: #بزرگمهر_صالحی
#واژه_های_پارسی_در_زبان_عربی
🏵 @AdabSar
🍂🏵🍁
تورا من چشم در راهم
شباهنگام
که میگیرند در شاخ تَلاجَن سایهها رنگ سیاهی
وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم
تورا من چشم در راهم!
🍂🏵🍁
کاش میآمد، از این پنجره، من
بانگ میدادمش از دور بیا
با زنم "عالیه" میگفتم: زن
پدرم آمده در را بگشا.
بریدهای از سروده «پدرم»
🍂🏵🍁
نه بختِ بدِ مراست سامان
و ای شب نه توراست هیچ پایان
چندین چه كنی مرا ستیزه
بس نیست مرا غم زمانه؟
🍂🏵🍁
من دلم سخت گرفتهست
از این میهمانخانهی مهمانکش
روزش تاریک
که به جان هم نشناخته انداخته است
چند تن خوابآلود
چند تن ناهموار
چند تن ناهشیار...
🍂 از پارسیسرودگان #نیما_یوشیج
#چکامه_پارسی
🏵 ۲۱ آبان، زادروز «نیما یوشیج»، پدر چامهی نوین پارسی گرامی باد. او آگاهانه از واژگان پارسی در سرودگانش بیشترین بهره را میبرد.
🍂🏵🍁 @AdabSar
تورا من چشم در راهم
شباهنگام
که میگیرند در شاخ تَلاجَن سایهها رنگ سیاهی
وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم
تورا من چشم در راهم!
🍂🏵🍁
کاش میآمد، از این پنجره، من
بانگ میدادمش از دور بیا
با زنم "عالیه" میگفتم: زن
پدرم آمده در را بگشا.
بریدهای از سروده «پدرم»
🍂🏵🍁
نه بختِ بدِ مراست سامان
و ای شب نه توراست هیچ پایان
چندین چه كنی مرا ستیزه
بس نیست مرا غم زمانه؟
🍂🏵🍁
من دلم سخت گرفتهست
از این میهمانخانهی مهمانکش
روزش تاریک
که به جان هم نشناخته انداخته است
چند تن خوابآلود
چند تن ناهموار
چند تن ناهشیار...
🍂 از پارسیسرودگان #نیما_یوشیج
#چکامه_پارسی
🏵 ۲۱ آبان، زادروز «نیما یوشیج»، پدر چامهی نوین پارسی گرامی باد. او آگاهانه از واژگان پارسی در سرودگانش بیشترین بهره را میبرد.
🍂🏵🍁 @AdabSar
Forwarded from ادبسار
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی
🔻تحریم = (Boycott)، جلوگیری، بازداشتن، نابایایی، نارواکردن، ناروا داشتن، ناروا، ناروا شمردن، اَروایی، اَروایش، فرابندی(تحریم معاملات)
🔻تحریم شدن = اَرواییدن
🔻تحریم کردن = اَروایاندن
✍نمونه:
🔺تحریمها علیه ایران به مدت ۱۰ سال تمدید شد =
اَروایشها واروی ایران برای ۱۰ سال درازانده شد
#مجید_دری
#پارسی_پاک
#تحریم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادبسار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی
🔻تحریم = (Boycott)، جلوگیری، بازداشتن، نابایایی، نارواکردن، ناروا داشتن، ناروا، ناروا شمردن، اَروایی، اَروایش، فرابندی(تحریم معاملات)
🔻تحریم شدن = اَرواییدن
🔻تحریم کردن = اَروایاندن
✍نمونه:
🔺تحریمها علیه ایران به مدت ۱۰ سال تمدید شد =
اَروایشها واروی ایران برای ۱۰ سال درازانده شد
#مجید_دری
#پارسی_پاک
#تحریم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادبسار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
🌼🌸🌺
🌸🌺
🌺
چه تختی که بی آگهی بگذرد
پرستندهی او ندارد خرد
تو گر دادگر باشی و پاکرای
بدآیین بپایی به دیگرسَرای
وُ گر آز گیرد سرت را به دام
برآری یَکی تیرهتیغ از نیام
جهان را چُنینست ساز و نِهاد
برآرد ز خاک و دِهدْشان به باد
#فردوسی
و در این هفته شایستهتر آنکه بایست:
وُ زان رفتهناماوران کرد یاد
به داد و دِهِش گیتی آباد باد
فرستنده #جعفر_جعفرزاده
#چکامه_پارسی
@AdabSar
🌺
🌸🌺
🌼🌸🌺
🌸🌺
🌺
چه تختی که بی آگهی بگذرد
پرستندهی او ندارد خرد
تو گر دادگر باشی و پاکرای
بدآیین بپایی به دیگرسَرای
وُ گر آز گیرد سرت را به دام
برآری یَکی تیرهتیغ از نیام
جهان را چُنینست ساز و نِهاد
برآرد ز خاک و دِهدْشان به باد
#فردوسی
و در این هفته شایستهتر آنکه بایست:
وُ زان رفتهناماوران کرد یاد
به داد و دِهِش گیتی آباد باد
فرستنده #جعفر_جعفرزاده
#چکامه_پارسی
@AdabSar
🌺
🌸🌺
🌼🌸🌺
🌸🌿🌼
🌿🌼
🌼
درختِ بَرومند چون شد بلند
گر ایدون که آید بر اوبر گزند
شود برگپژمرده و بیخسست
سرش سوی پستی گراید درست
چُن از جایْگَه بگسلد پای خویش
به شاخِ نوآیین دهد جای خویش
مر او را سپارد گل و برگ و باغ
بهاری به کَردارِ روشنچراغ
اگر شاخِ بد خیزد از بیخِ نیک
تو با بیخ تندی میاغاز ویک
#فردوسی
و برای این هفته آرزو دارم:
که جاوید بادی و پیروز و شاد
سرت سبز باد و دلت پر ز داد
فرستنده #جعفر_جعفرزاده
#چکامه_پارسی
@AdabSar
🌼
🌿🌼
🌸🌿🌼
🌿🌼
🌼
درختِ بَرومند چون شد بلند
گر ایدون که آید بر اوبر گزند
شود برگپژمرده و بیخسست
سرش سوی پستی گراید درست
چُن از جایْگَه بگسلد پای خویش
به شاخِ نوآیین دهد جای خویش
مر او را سپارد گل و برگ و باغ
بهاری به کَردارِ روشنچراغ
اگر شاخِ بد خیزد از بیخِ نیک
تو با بیخ تندی میاغاز ویک
#فردوسی
و برای این هفته آرزو دارم:
که جاوید بادی و پیروز و شاد
سرت سبز باد و دلت پر ز داد
فرستنده #جعفر_جعفرزاده
#چکامه_پارسی
@AdabSar
🌼
🌿🌼
🌸🌿🌼
ادبسار
🏵 واژههای پارسی در زبان تازی خَرخَشه، خرخسه = از پارسی خِشخِش خُردادی = از پارسی خردادی، تنگ شیشهای برای می و زیتون خَردق = از پارسی خَردیک، شوربا خُردق = از پارسی گُروهَک خُرده، خُرضِه = از پارسی خرده، ریزه خَرزهرج = از پارسی خرزَهره خُردیق = از پارسی…
🧉 واژههای پارسی در زبان تازی
خَزنی = از پارسی خز، ابریشم بسیار سپید، خام
خزینه = از پارسی گزینه یا گنجینه
خسته = از پارسی خسته، بیمار
خستهخانه = بیمارستان
خسروانی = از پارسی جامهی ابریشمی بسیارگران که خسروان در بر میکردند
خُش، خوش = از پارسی خوش
خَشاف = از پارسی خوشاب، جوشاندهی میوههای خشک
خَشبرَم = از پارسی خوش اِسپرَم، نازبوی بیابانی(ریحان)
خَشتَق = از پارسی خِشتَک، ابریشم
خشخاش = از پارسی خشخاش
خَشکار، خشکارج، خشکر = از پارسی خشک آرد، نان خشک سیاه، آرد سپوسدار
خُشکَنان = از پارسی نانی که آمیخته با شکر، بادام و یا پسته باشد
خَشنَشار = از پارسی خشنسار، از پرندگان آبی
خُطارب، خُطرب = بنگرید به ختنبر
🧉 @AdabSar
دنباله دارد
📜 بازخنها:
۱- فرهنگ دانشگاهی عربی-پارسی از المنجد الابجدی، نوشتهی لویس معلوف، برگردان احمد سیاح، چاپ پخش فرحان.
۲- معجم المعربات، محمد التنوجی
۳- واژهنامهی دهخدا
✍ فرستنده: #بزرگمهر_صالحی
#واژه_های_پارسی_در_زبان_عربی
🧉 @AdabSar
خَزنی = از پارسی خز، ابریشم بسیار سپید، خام
خزینه = از پارسی گزینه یا گنجینه
خسته = از پارسی خسته، بیمار
خستهخانه = بیمارستان
خسروانی = از پارسی جامهی ابریشمی بسیارگران که خسروان در بر میکردند
خُش، خوش = از پارسی خوش
خَشاف = از پارسی خوشاب، جوشاندهی میوههای خشک
خَشبرَم = از پارسی خوش اِسپرَم، نازبوی بیابانی(ریحان)
خَشتَق = از پارسی خِشتَک، ابریشم
خشخاش = از پارسی خشخاش
خَشکار، خشکارج، خشکر = از پارسی خشک آرد، نان خشک سیاه، آرد سپوسدار
خُشکَنان = از پارسی نانی که آمیخته با شکر، بادام و یا پسته باشد
خَشنَشار = از پارسی خشنسار، از پرندگان آبی
خُطارب، خُطرب = بنگرید به ختنبر
🧉 @AdabSar
دنباله دارد
📜 بازخنها:
۱- فرهنگ دانشگاهی عربی-پارسی از المنجد الابجدی، نوشتهی لویس معلوف، برگردان احمد سیاح، چاپ پخش فرحان.
۲- معجم المعربات، محمد التنوجی
۳- واژهنامهی دهخدا
✍ فرستنده: #بزرگمهر_صالحی
#واژه_های_پارسی_در_زبان_عربی
🧉 @AdabSar