Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
.
گفتوگویی شنیدنی با #میرجلال_الدین_کزازی
پیرامون نوشتههای گوناگون او. کزازی در این گپوگفت با واژههای زیبا و آهنگین پارسی سخن میگوید.
💚🤍❤️ @AdabSar
گفتوگویی شنیدنی با #میرجلال_الدین_کزازی
پیرامون نوشتههای گوناگون او. کزازی در این گپوگفت با واژههای زیبا و آهنگین پارسی سخن میگوید.
💚🤍❤️ @AdabSar
🍁🔥 آذرگان؛ جشن روشنی و آشکارگی
✍ #میرجلال_الدین_کزازی
«آذر روز» که برابر است با نهمین روز از این ماه، روزی است که ایرانیان کهن #جشن_آذرگان را در آن برمیگذاردهاند.
هنوز نیز زرتشتیان آن را برمیگذارند. این جشن برپایهی همنامی نام روز با نام ماه برگزار میشده که در ایران هنجاری فرهنگی و پایدار بوده است. از آن روی که پارهای از نام روزهای سیگانه ماه با نام روز برابر میافتاده است، نیاکان ما این همنامی را خجسته میداشتهاند و به فال نیک میگرفتند و جشنی در آن میآراستهاند. از دیگر سوی بیشینهی جشنهای ایرانی سرشتی آیینی و باورشناختی داشته است. #آذرگان نیز در شمار همینگونه از جشنها جای میگیرد.
آذر یا آتش بر درازنای تاریخ ایران همواره نزد ایرانیان گرامی بوده و ارزشی آیینی داشته است. ناگفته روشن است و آشکار که آنچه ایرانیان آن را بزرگ میدارند، پرتو و فروغ آتش است که در پارهای از دیگر سامانههای باورشناختی جهان نیز ارج و ارزی بسیار دارد.
در آیین زرتشتی مانند دیگر آیینهای ایرانی، این ارزش فزونتر است و فراتر. نزدیکترین آفریده به اهورامزدا در باورشناسی زرتشتی آتش است.
در بُنْدهِش که دفتری است کهن به زبان پهلوی آمده است که آتش اندیشه اورمزد است. زیرا آتش مانند خورشید نماد روشنی و آشکارگی است. جشن آذرگان نیز بر همین بنیاد باورشناختی استوار شده است. زرتشتیان در این جشن به آتشکده میرفتهاند، ایستاده بر گرد آتش جاویدان سپند(مقدس)، سرود نیایش میخواندهاند و بدین سان فروغ و روشنایی را گرامی میداشتهاند.
به هنگام بازگشت از آتشکده نیز اخگری از آن آتش پاک و ناب را برمیگرفتهاند و میکوشیدند که فرونمیرد و خاموشی نگیرد.
هنگامی که به خانه میرسیدهاند با آن اخگر آتش زمستانی را میافروختهاند تا از گزند و آسیب تاریکی و سرما که در چشم ایرانیان پدیدههایی زیانبار و اهریمنی شمرده میشود، برکنار و به زنهار بمانند.
🍁🔥 @AdabSar
✍ #میرجلال_الدین_کزازی
«آذر روز» که برابر است با نهمین روز از این ماه، روزی است که ایرانیان کهن #جشن_آذرگان را در آن برمیگذاردهاند.
هنوز نیز زرتشتیان آن را برمیگذارند. این جشن برپایهی همنامی نام روز با نام ماه برگزار میشده که در ایران هنجاری فرهنگی و پایدار بوده است. از آن روی که پارهای از نام روزهای سیگانه ماه با نام روز برابر میافتاده است، نیاکان ما این همنامی را خجسته میداشتهاند و به فال نیک میگرفتند و جشنی در آن میآراستهاند. از دیگر سوی بیشینهی جشنهای ایرانی سرشتی آیینی و باورشناختی داشته است. #آذرگان نیز در شمار همینگونه از جشنها جای میگیرد.
آذر یا آتش بر درازنای تاریخ ایران همواره نزد ایرانیان گرامی بوده و ارزشی آیینی داشته است. ناگفته روشن است و آشکار که آنچه ایرانیان آن را بزرگ میدارند، پرتو و فروغ آتش است که در پارهای از دیگر سامانههای باورشناختی جهان نیز ارج و ارزی بسیار دارد.
در آیین زرتشتی مانند دیگر آیینهای ایرانی، این ارزش فزونتر است و فراتر. نزدیکترین آفریده به اهورامزدا در باورشناسی زرتشتی آتش است.
در بُنْدهِش که دفتری است کهن به زبان پهلوی آمده است که آتش اندیشه اورمزد است. زیرا آتش مانند خورشید نماد روشنی و آشکارگی است. جشن آذرگان نیز بر همین بنیاد باورشناختی استوار شده است. زرتشتیان در این جشن به آتشکده میرفتهاند، ایستاده بر گرد آتش جاویدان سپند(مقدس)، سرود نیایش میخواندهاند و بدین سان فروغ و روشنایی را گرامی میداشتهاند.
به هنگام بازگشت از آتشکده نیز اخگری از آن آتش پاک و ناب را برمیگرفتهاند و میکوشیدند که فرونمیرد و خاموشی نگیرد.
هنگامی که به خانه میرسیدهاند با آن اخگر آتش زمستانی را میافروختهاند تا از گزند و آسیب تاریکی و سرما که در چشم ایرانیان پدیدههایی زیانبار و اهریمنی شمرده میشود، برکنار و به زنهار بمانند.
🍁🔥 @AdabSar
🍁🌱 جهانا
جهانا! نهانا که راز تو بود
نَشیبم نمودی فراز تو بود
دراز آمدت کوته ای پرفریب
بدان سان که کوته دراز تو بود
تو را ناز گُرم و گرفت و گداز
نیازآفرینی نیاز تو بود
چرا گفت باید ز ناز و نیاز؟
نیاز من است آنچه ناز تو بود
نواز من اکنون گداز تو باد
گداز و نوازم ز آز تو بود
هلا! گرگِ گیتی! به نازم، مگز
که نازت گزافتر ز گاز تو بود
جهانا! همانا ز تو جز گداز
ندید آنکه او دلنواز تو بود
ز مازت برون کی توان شد به راز
که رازت نهانتر ز ماز تو بود
دَدآیینتر از گرگ درّنده میش
زبونتر ز گنجشک باز تو بود
به ساز تو رقصند* خرد و بزرگ
چه ناساز و ناکوک ساز تو بود
به سوزی بسازی، به سازی بسوزی
شگفتا که آن سوز و ساز تو بود
زمین توده جای فروسودگان
زمان توسن تیزتاز تو بود
پلی نیو چون گیو گُردی به گَرد
گُرازه زبون گُراز تو بود
نماز ار که دیو آدمی را نبُرد
از آن بود کو در نماز تو بود
که جز دیو در بزم تو در نشست؟
که جز اهرمن همتراز تو بود
همه هستیش را به هیچ تو باخت
هر آن کس که او پاکباز تو بود
چو هفتادش افتاد، زَروان بگفت:
جهانا! نهانا که راز تو بود؟
🍁 #میرجلال_الدین_کزازی
🍂 #چکامه_پارسی
🌾 شهریور ۱۳۹۰
✍🏻 در این سروده تنها واژهی «رقص» پارسی نیست.
🍂@AdabSar
🌾🍃🍂🌿🍁
جهانا! نهانا که راز تو بود
نَشیبم نمودی فراز تو بود
دراز آمدت کوته ای پرفریب
بدان سان که کوته دراز تو بود
تو را ناز گُرم و گرفت و گداز
نیازآفرینی نیاز تو بود
چرا گفت باید ز ناز و نیاز؟
نیاز من است آنچه ناز تو بود
نواز من اکنون گداز تو باد
گداز و نوازم ز آز تو بود
هلا! گرگِ گیتی! به نازم، مگز
که نازت گزافتر ز گاز تو بود
جهانا! همانا ز تو جز گداز
ندید آنکه او دلنواز تو بود
ز مازت برون کی توان شد به راز
که رازت نهانتر ز ماز تو بود
دَدآیینتر از گرگ درّنده میش
زبونتر ز گنجشک باز تو بود
به ساز تو رقصند* خرد و بزرگ
چه ناساز و ناکوک ساز تو بود
به سوزی بسازی، به سازی بسوزی
شگفتا که آن سوز و ساز تو بود
زمین توده جای فروسودگان
زمان توسن تیزتاز تو بود
پلی نیو چون گیو گُردی به گَرد
گُرازه زبون گُراز تو بود
نماز ار که دیو آدمی را نبُرد
از آن بود کو در نماز تو بود
که جز دیو در بزم تو در نشست؟
که جز اهرمن همتراز تو بود
همه هستیش را به هیچ تو باخت
هر آن کس که او پاکباز تو بود
چو هفتادش افتاد، زَروان بگفت:
جهانا! نهانا که راز تو بود؟
🍁 #میرجلال_الدین_کزازی
🍂 #چکامه_پارسی
🌾 شهریور ۱۳۹۰
✍🏻 در این سروده تنها واژهی «رقص» پارسی نیست.
🍂@AdabSar
🌾🍃🍂🌿🍁
کسانی هستند که فرهنگ ایرانی را گرامی میدارند ولی فرهنگهای بومی را خوار میپندارند. من نمیدانم آن فرهنگ ایرانی که در چشم خاماندیشان پسند است، کدام است؟
#میرجلال_الدین_کزازی
💚🤍❤️ @AdabSar
کسانی هستند که فرهنگ ایرانی را گرامی میدارند ولی فرهنگهای بومی را خوار میپندارند. من نمیدانم آن فرهنگ ایرانی که در چشم خاماندیشان پسند است، کدام است؟
#میرجلال_الدین_کزازی
💚🤍❤️ @AdabSar
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#جشن_سده از نگاهی فراخ و فراگیر با جشن و آیین نوروز پیوندی تنگ و ساختاری نیز میتواند داشت.
این هر دو جشن در شمار جشنهاییاند که با سه نماد روشنایی، روز و گرما در پیوندند.
این سه در باورهای باستانی و نمادشناسی آن پدیدههای خجسته، ایزدی و سودمند و وارونهی تاریکی و شباند که گجسته، اهریمنی، زیانبار و دلآزار است.
🔥 #میرجلال_الدین_کزازی
🔥 @AdabSar
#جشن_سده از نگاهی فراخ و فراگیر با جشن و آیین نوروز پیوندی تنگ و ساختاری نیز میتواند داشت.
این هر دو جشن در شمار جشنهاییاند که با سه نماد روشنایی، روز و گرما در پیوندند.
این سه در باورهای باستانی و نمادشناسی آن پدیدههای خجسته، ایزدی و سودمند و وارونهی تاریکی و شباند که گجسته، اهریمنی، زیانبار و دلآزار است.
🔥 #میرجلال_الدین_کزازی
🔥 @AdabSar
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
شادباش نوروزی #میرجلال_الدین_کزازی با واژگان زیبا و شیوای پارسی!
نازان و شادانم که میتوانم بدینگونه فرارسیدن نوروز و بهار را از بن جان و ژرفای دل به یکایک شما فرخ باد بگویم و از درگاه دادار دادگستر به آرزو بخواهم که این سال که در پیش است، سالی باشد بارها خجستهتر، خرمتر با خوشنودی افزونتر همهی ایرانیان را...
پینوشت: این پیام در نوروز ۱۳۹۹ همرسانی شد. همرسانی دوبارهاش برای شنیدن پیامی سراسر پارسی است.
#نوروز
☀️🌱 @AdabSar
نازان و شادانم که میتوانم بدینگونه فرارسیدن نوروز و بهار را از بن جان و ژرفای دل به یکایک شما فرخ باد بگویم و از درگاه دادار دادگستر به آرزو بخواهم که این سال که در پیش است، سالی باشد بارها خجستهتر، خرمتر با خوشنودی افزونتر همهی ایرانیان را...
پینوشت: این پیام در نوروز ۱۳۹۹ همرسانی شد. همرسانی دوبارهاش برای شنیدن پیامی سراسر پارسی است.
#نوروز
☀️🌱 @AdabSar
🦚🎋
جشن نوروز جشن ایران است
برترین جشن بیگمان آن است
جشن شور و شکفتن و شادی است
جشن نوروز در بهاران است
جشن جوش گل و خروش هَزار
جشن باغ است و جشن بستان است
جشن شوریدگان شیرینکار
جشن دستانزنانِ خوشخوان است
باد در بید میزند دستان
بید از باد گیسوافشان است
جشن آغاز و راز باز آییش
رستخیز شگفت گیهان است…
#میرجلال_الدین_کزازی
دفتر «دستان مستان»، برشی از چامهی بلند «جشن آغاز»
#چکامه_پارسی #نوروز
🦚 @AdabSar 🎋
جشن نوروز جشن ایران است
برترین جشن بیگمان آن است
جشن شور و شکفتن و شادی است
جشن نوروز در بهاران است
جشن جوش گل و خروش هَزار
جشن باغ است و جشن بستان است
جشن شوریدگان شیرینکار
جشن دستانزنانِ خوشخوان است
باد در بید میزند دستان
بید از باد گیسوافشان است
جشن آغاز و راز باز آییش
رستخیز شگفت گیهان است…
#میرجلال_الدین_کزازی
دفتر «دستان مستان»، برشی از چامهی بلند «جشن آغاز»
#چکامه_پارسی #نوروز
🦚 @AdabSar 🎋
✨ شگرفی و شاهواری زبان پارسی و سختگی و ستواری آن تا بدان پایه بوده است که سخن پارسی و ادبِ در پیوسته آن را آنچنان مایه بخشیده است که فرازنای فرخندهی فرهنگ و هنر ایران و ستیغ استوار و سر بر سپهر این هنر و فرهنگ گردیده است.
🖋 #میرجلال_الدین_کزازی
🖋 #پیام_پارسی
برشی از یادداشت: «اندر چرایی سرهگویی و سرهنویسی»
فرتورگر(عکاس): «هربرت کریم مسیحی»
✨ @AdabSar ✨
✨ شگرفی و شاهواری زبان پارسی و سختگی و ستواری آن تا بدان پایه بوده است که سخن پارسی و ادبِ در پیوسته آن را آنچنان مایه بخشیده است که فرازنای فرخندهی فرهنگ و هنر ایران و ستیغ استوار و سر بر سپهر این هنر و فرهنگ گردیده است.
🖋 #میرجلال_الدین_کزازی
🖋 #پیام_پارسی
برشی از یادداشت: «اندر چرایی سرهگویی و سرهنویسی»
فرتورگر(عکاس): «هربرت کریم مسیحی»
✨ @AdabSar ✨
📚💫 ایرانی که فردوسی پاس داشت
فردوسی با سرودن شاهنامه، ایران نو را به ایران کهن پیوسته است. اگر فردوسی نمیبود و در یکی از باریکترین و دشوارترین روزگاران تاریخ ایران سر برنمیافراشت، میتوانم گفت که شاید امروز ایرانی در جغرافیای جهان ديده نمیشد. در واقع او ایران نو را پایه ریخت؛ چون فردوسی در روزگاری میزیست که ایران پارهپاره شده بود و سرزمینی که به چنین سرنوشتی دچار میآید، بیم آن میرود که از هم بپاشد. بنابراین در پاسخ به اینکه چرا ایران ماند، میتوان گفت چون فردوسی سربرآورد.
درست است که فردوسی شهریار و شاهنشاه نبود، اما هنرمندی سخنور بود که با نیرویی برتر از زمین یعنی با فرهنگ و هنر، جغرافیای زمینی و مرزی ایران را از فروپاشی رهانید؛ چرا که در آن زمان رشتههای پیشین پاره شده بود و ایران به دهها سرزمین گسیخته شده بود، سرزمینهایی را که با یکدیگر پیوندی نداشتند، فردوسی با رشتهی نیرومندتر و استوارتر، یعنی سخن خود و شاهنامه ایرانیان را به یکدیگر پیوست.
فردوسی تنها فرهنگ و زبان ایران را از گزند گران و آسیبی که آواروار به این کشور فروافتاده بود نرهانید، بلکه ایران مرزی و جغرافیایی را هم پاسداشت، در زنهار هنر خویش گرفت و دگربار پیوند ایران یکپارچه را در فرهنگ اندیشه و هنر با ایران کهن زنده کرد.
#میرجلال_الدین_کزازی
#روز_فردوسی
✨📚💫 @AdabSar
فردوسی با سرودن شاهنامه، ایران نو را به ایران کهن پیوسته است. اگر فردوسی نمیبود و در یکی از باریکترین و دشوارترین روزگاران تاریخ ایران سر برنمیافراشت، میتوانم گفت که شاید امروز ایرانی در جغرافیای جهان ديده نمیشد. در واقع او ایران نو را پایه ریخت؛ چون فردوسی در روزگاری میزیست که ایران پارهپاره شده بود و سرزمینی که به چنین سرنوشتی دچار میآید، بیم آن میرود که از هم بپاشد. بنابراین در پاسخ به اینکه چرا ایران ماند، میتوان گفت چون فردوسی سربرآورد.
درست است که فردوسی شهریار و شاهنشاه نبود، اما هنرمندی سخنور بود که با نیرویی برتر از زمین یعنی با فرهنگ و هنر، جغرافیای زمینی و مرزی ایران را از فروپاشی رهانید؛ چرا که در آن زمان رشتههای پیشین پاره شده بود و ایران به دهها سرزمین گسیخته شده بود، سرزمینهایی را که با یکدیگر پیوندی نداشتند، فردوسی با رشتهی نیرومندتر و استوارتر، یعنی سخن خود و شاهنامه ایرانیان را به یکدیگر پیوست.
فردوسی تنها فرهنگ و زبان ایران را از گزند گران و آسیبی که آواروار به این کشور فروافتاده بود نرهانید، بلکه ایران مرزی و جغرافیایی را هم پاسداشت، در زنهار هنر خویش گرفت و دگربار پیوند ایران یکپارچه را در فرهنگ اندیشه و هنر با ایران کهن زنده کرد.
#میرجلال_الدین_کزازی
#روز_فردوسی
✨📚💫 @AdabSar
آنگه که رخ افروخت ابرمرد دَری
چون وَرد شکفت ازو رخ زرد دری
شهنامهی اوست در اَوستای ادب
بی هیچ گمان مِهینه فَرگردِ دری
☀️📚
آن پیر خرد که نیز میر سخن است
ز افسونگریاش جهان به زیر سخن است
او کیست که از سخن جهان در آکند؟
او پسر هژیر تیزویر سخن است
سراینده #میرجلال_الدین_کزازی
ریزنگاره (مینیاتور) #حسین_بهزاد
#روز_فردوسی #چکامه_پارسی
☀️📚 @AdabSar
آنگه که رخ افروخت ابرمرد دَری
چون وَرد شکفت ازو رخ زرد دری
شهنامهی اوست در اَوستای ادب
بی هیچ گمان مِهینه فَرگردِ دری
☀️📚
آن پیر خرد که نیز میر سخن است
ز افسونگریاش جهان به زیر سخن است
او کیست که از سخن جهان در آکند؟
او پسر هژیر تیزویر سخن است
سراینده #میرجلال_الدین_کزازی
ریزنگاره (مینیاتور) #حسین_بهزاد
#روز_فردوسی #چکامه_پارسی
☀️📚 @AdabSar
✨ چند سخن دربارهی زبان پارسی
در پاسداشت #روز_فردوسی
✨ زبان شکرین و شیوای پارسی که میتوانیم بیدرنگ آن را نغزترین و توانمندترین زبان زیباشناختی در جهان بدانیم، سرشت و ساختاری دوگانه و ناسازوارانه دارد: از سویی زبانی است بسیار سوده و ساده، نغز و نازک، با زنگ و آهنگی دلاویز و خنیایی و گوشنواز؛ از دیگر سوی، زبانی استوار و سختجان و پایدار که تندبادهایی سهمناک و ستیزآمیز را از سر گذرانیده و در درازنای سدهها و هزارهها برپای مانده و باری گران و تنفرسای را بر دوش کشیده است که فرهنگ گرانسنگ و نازشخیز ایرانی است.
✨ زبان پارسی، زبانی است توانمند و بینیاز. این توانمندی در زبان پارسی، برمیگردد به سامانه و دستگاه واژهسازی در این زبان که بسیار نیرومند و کارآمد و آفرینشگرایانه و بیکرانه است. ما میتوانیم بیشمار در پارسی، واژه بسازیم.
✨ میتوان از واژههای بیگانه بپرهیزید؛ برای واژگانی که به هر انگیزهای در این زبان راه جستهاند، برابرهای پارسی بیابیم؛ اندکاندک این واژهها را از زبان پارسی برانیم و آن واژگان دیگر را به جای آنها بنشانیم.
✨ زبان پارسی مانند بسیاری از زبانهای جهان کالبدینه نیست؛ بدینسان که پیمانهها و ریختهای از پیش نهاده برای واژهسازی در این زبان نمیبینیم. زبان پارسی بسیار نرمشپذیر است؛ به موم میماند. هرچه مایه و توان و دانش شما در زبان پارسی بیشتر باشد، این زبان را آسانتر و مایهورتر میتوانید به کار بگیرید.
✨ زبان پارسی، مایهورترین و نغزترین سامانهی سرودینه و سراودین (شعری) جهان را، در چندی چونی، در خود پدید آورده است و آوازهی ایران را تا دورترین سرزمینهای گیتی درگسترده است و سخنورانی بزرگ و ورجاوند را، در آفرینش شاهکارهای جاودان ادبی به کار آمده است؛ شاهکارها و سخنورانی که به هیچ گمان گزافه همانند و همالی برایشان در سراسر جهان نمیتوان یافت.
✨ شگرفی و شاهواری این زبان و سختگی و ستواری آن تا بدان پایه بوده است که سخن پارسی و ادبِ در پیوسته آن را آنچنان مایه بخشیده است که فرازنای فرخندهی فرهنگ و هنر ایران و ستیغ استوار و سر بر سپهر این هنر و فرهنگ گردیده است.
✨ ناتوانی، کمبود و بیتوشی از زبان پارسی نیست، از کسانی است که این زبان را به کار میگیرند.
✨ #میرجلال_الدین_کزازی
بریدههایی از یادداشت «اندر چرایی سرهگویی و سرهنویسی»
✨ @AdabSar ✨
در پاسداشت #روز_فردوسی
✨ زبان شکرین و شیوای پارسی که میتوانیم بیدرنگ آن را نغزترین و توانمندترین زبان زیباشناختی در جهان بدانیم، سرشت و ساختاری دوگانه و ناسازوارانه دارد: از سویی زبانی است بسیار سوده و ساده، نغز و نازک، با زنگ و آهنگی دلاویز و خنیایی و گوشنواز؛ از دیگر سوی، زبانی استوار و سختجان و پایدار که تندبادهایی سهمناک و ستیزآمیز را از سر گذرانیده و در درازنای سدهها و هزارهها برپای مانده و باری گران و تنفرسای را بر دوش کشیده است که فرهنگ گرانسنگ و نازشخیز ایرانی است.
✨ زبان پارسی، زبانی است توانمند و بینیاز. این توانمندی در زبان پارسی، برمیگردد به سامانه و دستگاه واژهسازی در این زبان که بسیار نیرومند و کارآمد و آفرینشگرایانه و بیکرانه است. ما میتوانیم بیشمار در پارسی، واژه بسازیم.
✨ میتوان از واژههای بیگانه بپرهیزید؛ برای واژگانی که به هر انگیزهای در این زبان راه جستهاند، برابرهای پارسی بیابیم؛ اندکاندک این واژهها را از زبان پارسی برانیم و آن واژگان دیگر را به جای آنها بنشانیم.
✨ زبان پارسی مانند بسیاری از زبانهای جهان کالبدینه نیست؛ بدینسان که پیمانهها و ریختهای از پیش نهاده برای واژهسازی در این زبان نمیبینیم. زبان پارسی بسیار نرمشپذیر است؛ به موم میماند. هرچه مایه و توان و دانش شما در زبان پارسی بیشتر باشد، این زبان را آسانتر و مایهورتر میتوانید به کار بگیرید.
✨ زبان پارسی، مایهورترین و نغزترین سامانهی سرودینه و سراودین (شعری) جهان را، در چندی چونی، در خود پدید آورده است و آوازهی ایران را تا دورترین سرزمینهای گیتی درگسترده است و سخنورانی بزرگ و ورجاوند را، در آفرینش شاهکارهای جاودان ادبی به کار آمده است؛ شاهکارها و سخنورانی که به هیچ گمان گزافه همانند و همالی برایشان در سراسر جهان نمیتوان یافت.
✨ شگرفی و شاهواری این زبان و سختگی و ستواری آن تا بدان پایه بوده است که سخن پارسی و ادبِ در پیوسته آن را آنچنان مایه بخشیده است که فرازنای فرخندهی فرهنگ و هنر ایران و ستیغ استوار و سر بر سپهر این هنر و فرهنگ گردیده است.
✨ ناتوانی، کمبود و بیتوشی از زبان پارسی نیست، از کسانی است که این زبان را به کار میگیرند.
✨ #میرجلال_الدین_کزازی
بریدههایی از یادداشت «اندر چرایی سرهگویی و سرهنویسی»
✨ @AdabSar ✨
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
تیرگان میرسد از راه برین و بشکوه
بر شود پیر کمانگیر دمان بر سر کوه
جان خود را بدمد در تن آن تیر شگرف
تا بهین بوم بدان تیر رهد از اندوه!
#میرجلال_الدین_کزازی
داستان #جشن_تیرگان با واژگان زیبای پارسی از زبان کزازی
🏔⛈ @AdabSar
تیرگان میرسد از راه برین و بشکوه
بر شود پیر کمانگیر دمان بر سر کوه
جان خود را بدمد در تن آن تیر شگرف
تا بهین بوم بدان تیر رهد از اندوه!
#میرجلال_الدین_کزازی
داستان #جشن_تیرگان با واژگان زیبای پارسی از زبان کزازی
🏔⛈ @AdabSar
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
✨ برش کوتاهی از دیدگاه #میرجلال_الدین_کزازی دربارهی گرایش به کاربرد واژههای پارسی در گفتار و نوشتار
📔 @AdabSar
✨ برش کوتاهی از دیدگاه #میرجلال_الدین_کزازی دربارهی گرایش به کاربرد واژههای پارسی در گفتار و نوشتار
📔 @AdabSar
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔹دیدگاه #میرجلال_الدین_کزازی دربارهی پیوند افسانهی سیمرغ و دانش پزشکی
به پاس کوشش خستگیناپذیر پزشکان و پرستاران میهن و بزرگداشت #روز_پزشک
🔹سیمرغ نمادی است چند رویه و چند سویه در سامانههای نمادشناختی ایرانی. یکی از برجستهترین این رویهها و سویهها پزشکی است.
سیمرغ نخستین کاردپزشک (جراح) ایران و جهان است.
نخستین زایمان کاردپزشکانه به راهنمونی او انجام گرفته است:
بدر آوردن رستم، نوزادی تهم و تنومند از زهدان رودابه و زایاندن او به یاری کاردپزشکی.
🩺 @AdabSar
🔹دیدگاه #میرجلال_الدین_کزازی دربارهی پیوند افسانهی سیمرغ و دانش پزشکی
به پاس کوشش خستگیناپذیر پزشکان و پرستاران میهن و بزرگداشت #روز_پزشک
🔹سیمرغ نمادی است چند رویه و چند سویه در سامانههای نمادشناختی ایرانی. یکی از برجستهترین این رویهها و سویهها پزشکی است.
سیمرغ نخستین کاردپزشک (جراح) ایران و جهان است.
نخستین زایمان کاردپزشکانه به راهنمونی او انجام گرفته است:
بدر آوردن رستم، نوزادی تهم و تنومند از زهدان رودابه و زایاندن او به یاری کاردپزشکی.
🩺 @AdabSar
اندر چرایی سرهگویی و سرهنویسی.pdf
162.8 KB
«اندر چرایی سَرهگویی و سَرهنویسی»
🖋 #میرجلال_الدین_کزازی
🖋 یکی از هدفهای سرهگویی و سرهنویسی این است که از زیانهایی که واژگان بیگانه به ساختار آوایی و گوشنواز زبان پارسی و همچنین رسایی، پختگی و استواری آن وارد میکنند جلوگیری کنیم. اینکه زبان پارسی نمیباید وامواژهها را در خود راه دهد دیدگاهی دانشورانه و بر پایهی برهانهای زبانشناختی است.
🖋 زبان پارسی زبانی است توانمند و بینیاز. اگر گاهی به وامواژهها نیاز دارد، این نیاز در همان مرز و اندازه است که هر زبان میتواند داشت و هتا (حتی) بسیار کمتر از بسیاری از دیگر زبانها نیازمند وامواژه است. این توانمندی در زبان پارسی برمیگردد به سامانه و دستگاه واژهسازی در این زبان که بسیار نیرومند و کارآمد و آفرینشگرایانه و بیکرانه است.
#روز_شعر_و_ادب_پارسی
✒️ @AdabSar
«اندر چرایی سَرهگویی و سَرهنویسی»
🖋 #میرجلال_الدین_کزازی
🖋 یکی از هدفهای سرهگویی و سرهنویسی این است که از زیانهایی که واژگان بیگانه به ساختار آوایی و گوشنواز زبان پارسی و همچنین رسایی، پختگی و استواری آن وارد میکنند جلوگیری کنیم. اینکه زبان پارسی نمیباید وامواژهها را در خود راه دهد دیدگاهی دانشورانه و بر پایهی برهانهای زبانشناختی است.
🖋 زبان پارسی زبانی است توانمند و بینیاز. اگر گاهی به وامواژهها نیاز دارد، این نیاز در همان مرز و اندازه است که هر زبان میتواند داشت و هتا (حتی) بسیار کمتر از بسیاری از دیگر زبانها نیازمند وامواژه است. این توانمندی در زبان پارسی برمیگردد به سامانه و دستگاه واژهسازی در این زبان که بسیار نیرومند و کارآمد و آفرینشگرایانه و بیکرانه است.
#روز_شعر_و_ادب_پارسی
✒️ @AdabSar
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
فسون سرودههای حافظ در آبگونگی سخن اوست...
فسون و راز سخن خواجه در چیست؟ چرا همگان از سخنسنجان دانشگاه تا تودههای مردم، او را گرامی میدارند؟
بسیارند کسانی که درمیمانند و نمیدانند که چه میبایَدِشان کرد و از این سخنور بیهمال یاری میجویند.
این زمینهای است بسیار فراخ. که اگر بخواهم آن را در کوتاهترین سخن بگنجانم، میتوانم گفت که حافظ، سخن پارسی را به فرازنایی برده است که اندکی آنسوتر هنر خُنیا جایدارد، سخنِ حافظ، سخنی است که از کالبد میگریزد، لغزان و شناور است... به چشمهای میماند که دمبهدم برمیجوشد.
این ویژگی را من آبگونگی مینامم...
این پیام زیبا را بشنوید.
#میرجلال_الدین_کزازی
#روز_حافظ
⭐️ 📒 @AdabSar
فسون سرودههای حافظ در آبگونگی سخن اوست...
فسون و راز سخن خواجه در چیست؟ چرا همگان از سخنسنجان دانشگاه تا تودههای مردم، او را گرامی میدارند؟
بسیارند کسانی که درمیمانند و نمیدانند که چه میبایَدِشان کرد و از این سخنور بیهمال یاری میجویند.
این زمینهای است بسیار فراخ. که اگر بخواهم آن را در کوتاهترین سخن بگنجانم، میتوانم گفت که حافظ، سخن پارسی را به فرازنایی برده است که اندکی آنسوتر هنر خُنیا جایدارد، سخنِ حافظ، سخنی است که از کالبد میگریزد، لغزان و شناور است... به چشمهای میماند که دمبهدم برمیجوشد.
این ویژگی را من آبگونگی مینامم...
این پیام زیبا را بشنوید.
#میرجلال_الدین_کزازی
#روز_حافظ
⭐️ 📒 @AdabSar
هنر کی بود تا نباشد گهر
نژاده کسی دیدهای بیهنر؟
#فردوسی
هنرمند راستین اوست که خود را به هر جای و به هر کس درمیگسترد؛ ما را از ما میپردازد تا از خویش بیاکَنَد. او گوشههای تاریک ذهن و دل را میکاود، چهرههایی ناشناخته از ما را در ژرفای جانمان میجوید، بدر میکشد، آشکار میدارد که بر خود ما دیری پوشیده ماندهاند. ما گونهها و چهرههایی دیگر از خود را به افسون هنر او در وی بازمییابیم و میآزماییم. هنرمند به نهانخانهی نهاد ما راه میبرد. بیگانهای است که هنوز از گردِ راه نارسیده، یار یکدلهی ما، همدلِ همراز ما میگردد.
#میرجلال_الدین_کزازی
🎨 زیباشناسی سخن پارسی
۲۵ اکتبر، روز جهانی هنرمند گرامی باد.
🎻 @AdabSar
هنر کی بود تا نباشد گهر
نژاده کسی دیدهای بیهنر؟
#فردوسی
هنرمند راستین اوست که خود را به هر جای و به هر کس درمیگسترد؛ ما را از ما میپردازد تا از خویش بیاکَنَد. او گوشههای تاریک ذهن و دل را میکاود، چهرههایی ناشناخته از ما را در ژرفای جانمان میجوید، بدر میکشد، آشکار میدارد که بر خود ما دیری پوشیده ماندهاند. ما گونهها و چهرههایی دیگر از خود را به افسون هنر او در وی بازمییابیم و میآزماییم. هنرمند به نهانخانهی نهاد ما راه میبرد. بیگانهای است که هنوز از گردِ راه نارسیده، یار یکدلهی ما، همدلِ همراز ما میگردد.
#میرجلال_الدین_کزازی
🎨 زیباشناسی سخن پارسی
۲۵ اکتبر، روز جهانی هنرمند گرامی باد.
🎻 @AdabSar
🍁🔥 آذرگان؛ جشن روشنی و آشکارگی
✍ #میرجلال_الدین_کزازی
«آذر روز» که برابر است با نهمین روز از این ماه، روزی است که ایرانیان کهن #جشن_آذرگان را در آن برمیگذاردهاند.
هنوز نیز زرتشتیان آن را برمیگذارند. این جشن برپایهی همنامی نام روز با نام ماه برگزار میشده که در ایران هنجاری فرهنگی و پایدار بوده است. از آن روی که پارهای از نام روزهای سیگانه ماه با نام روز برابر میافتاده است، نیاکان ما این همنامی را خجسته میداشتهاند و به فال نیک میگرفتند و جشنی در آن میآراستهاند. از دیگر سوی بیشینهی جشنهای ایرانی سرشتی آیینی و باورشناختی داشته است. #آذرگان نیز در شمار همینگونه از جشنها جای میگیرد.
آذر یا آتش بر درازنای تاریخ ایران همواره نزد ایرانیان گرامی بوده و ارزشی آیینی داشته است. ناگفته روشن است و آشکار که آنچه ایرانیان آن را بزرگ میدارند، پرتو و فروغ آتش است که در پارهای از دیگر سامانههای باورشناختی جهان نیز ارج و ارزی بسیار دارد.
در آیین زرتشتی مانند دیگر آیینهای ایرانی، این ارزش فزونتر است و فراتر. نزدیکترین آفریده به اهورامزدا در باورشناسی زرتشتی آتش است.
در بُنْدهِش که دفتری است کهن به زبان پهلوی آمده است که آتش اندیشه اورمزد است. زیرا آتش مانند خورشید نماد روشنی و آشکارگی است. جشن آذرگان نیز بر همین بنیاد باورشناختی استوار شده است. زرتشتیان در این جشن به آتشکده میرفتهاند، ایستاده بر گرد آتش جاویدان سپند(مقدس)، سرود نیایش میخواندهاند و بدین سان فروغ و روشنایی را گرامی میداشتهاند.
به هنگام بازگشت از آتشکده نیز اخگری از آن آتش پاک و ناب را برمیگرفتهاند و میکوشیدند که فرونمیرد و خاموشی نگیرد.
هنگامی که به خانه میرسیدهاند با آن اخگر آتش زمستانی را میافروختهاند تا از گزند و آسیب تاریکی و سرما که در چشم ایرانیان پدیدههایی زیانبار و اهریمنی شمرده میشود، برکنار و به زنهار بمانند.
🍁🔥 @AdabSar
✍ #میرجلال_الدین_کزازی
«آذر روز» که برابر است با نهمین روز از این ماه، روزی است که ایرانیان کهن #جشن_آذرگان را در آن برمیگذاردهاند.
هنوز نیز زرتشتیان آن را برمیگذارند. این جشن برپایهی همنامی نام روز با نام ماه برگزار میشده که در ایران هنجاری فرهنگی و پایدار بوده است. از آن روی که پارهای از نام روزهای سیگانه ماه با نام روز برابر میافتاده است، نیاکان ما این همنامی را خجسته میداشتهاند و به فال نیک میگرفتند و جشنی در آن میآراستهاند. از دیگر سوی بیشینهی جشنهای ایرانی سرشتی آیینی و باورشناختی داشته است. #آذرگان نیز در شمار همینگونه از جشنها جای میگیرد.
آذر یا آتش بر درازنای تاریخ ایران همواره نزد ایرانیان گرامی بوده و ارزشی آیینی داشته است. ناگفته روشن است و آشکار که آنچه ایرانیان آن را بزرگ میدارند، پرتو و فروغ آتش است که در پارهای از دیگر سامانههای باورشناختی جهان نیز ارج و ارزی بسیار دارد.
در آیین زرتشتی مانند دیگر آیینهای ایرانی، این ارزش فزونتر است و فراتر. نزدیکترین آفریده به اهورامزدا در باورشناسی زرتشتی آتش است.
در بُنْدهِش که دفتری است کهن به زبان پهلوی آمده است که آتش اندیشه اورمزد است. زیرا آتش مانند خورشید نماد روشنی و آشکارگی است. جشن آذرگان نیز بر همین بنیاد باورشناختی استوار شده است. زرتشتیان در این جشن به آتشکده میرفتهاند، ایستاده بر گرد آتش جاویدان سپند(مقدس)، سرود نیایش میخواندهاند و بدین سان فروغ و روشنایی را گرامی میداشتهاند.
به هنگام بازگشت از آتشکده نیز اخگری از آن آتش پاک و ناب را برمیگرفتهاند و میکوشیدند که فرونمیرد و خاموشی نگیرد.
هنگامی که به خانه میرسیدهاند با آن اخگر آتش زمستانی را میافروختهاند تا از گزند و آسیب تاریکی و سرما که در چشم ایرانیان پدیدههایی زیانبار و اهریمنی شمرده میشود، برکنار و به زنهار بمانند.
🍁🔥 @AdabSar
☀️ انار ارزش آیینی دارد و نشانهی خورشید است
شما هیچ خوانی از خوانهای شب یلدا را در هیچ جای ایران نمییابید که میوهی انار در آن نباشد. زیرا این میوه ارزشی آیینی دارد. این میوه به شیوهای رازورانه نشانهی خورشید است. در میان میوهها نزدیکترین میوه از دید نمادشناختی به خورشید انار است. ولی در روزگاری در ایران که چندان کهن نیز نیست میوهی دیگری هم بر این خوان افزوده شده است؛ هندوانه. این میوه همچنان که از نام آن هم پیداست میوهی بومی ایران نیست. چرا هندوانه را هم در این روزگار بر این خوان مینهند؟ به پاس رنگ سرخ آن که یادآور یکی از رنگهای بنیادین خورشید است. مانند ماهی سرخ که بر خوان نوروزی جایی یافته است ولی به گمان در شمار نمادهای کهن این خوان نیست. بیگمان هر یک از این نمادها قصه و فلسفهای دارند. هنگامی که ما آنها را نماد مینامیم بر همین نکتهی باریک انگشت مینهیم. نماد پیشینهای بسیار دیرینه در تاریخ دارد. نمادها به صدها سال و حتی هزاران سال پیش برمیگردند. گاهی پیشینه نماد را ما میدانیم یا با پژوهش و رسیدن بر آن آگاه میشویم.
#میرجلال_الدین_کزازی
#یلدا #چله
☀️ @AdabSar
☀️ انار ارزش آیینی دارد و نشانهی خورشید است
شما هیچ خوانی از خوانهای شب یلدا را در هیچ جای ایران نمییابید که میوهی انار در آن نباشد. زیرا این میوه ارزشی آیینی دارد. این میوه به شیوهای رازورانه نشانهی خورشید است. در میان میوهها نزدیکترین میوه از دید نمادشناختی به خورشید انار است. ولی در روزگاری در ایران که چندان کهن نیز نیست میوهی دیگری هم بر این خوان افزوده شده است؛ هندوانه. این میوه همچنان که از نام آن هم پیداست میوهی بومی ایران نیست. چرا هندوانه را هم در این روزگار بر این خوان مینهند؟ به پاس رنگ سرخ آن که یادآور یکی از رنگهای بنیادین خورشید است. مانند ماهی سرخ که بر خوان نوروزی جایی یافته است ولی به گمان در شمار نمادهای کهن این خوان نیست. بیگمان هر یک از این نمادها قصه و فلسفهای دارند. هنگامی که ما آنها را نماد مینامیم بر همین نکتهی باریک انگشت مینهیم. نماد پیشینهای بسیار دیرینه در تاریخ دارد. نمادها به صدها سال و حتی هزاران سال پیش برمیگردند. گاهی پیشینه نماد را ما میدانیم یا با پژوهش و رسیدن بر آن آگاه میشویم.
#میرجلال_الدین_کزازی
#یلدا #چله
☀️ @AdabSar
☀️ بازنمایی امید، بنیادیترین ویژگی ایرانیان در شب یلدا
#میرجلال_الدین_کزازی
به نام یزدان دادار و روشن کردگار
شبی که در پیش است شبی باستانی و آیینی و گرانارج است. زیرا شبی است که مایهی امید و نوید است همهی ایرانیان را. این شبِ آیینی مانند دیگر شبها و روزهای ویژه در فرهنگ و سرگذشت ایرانیان شبی است که بر پایهی امید استوار شده است. یکی از بنیادینترین ویژگیها در فرهنگ و منش ایرانی امید است: امید به آیندهای بهتر. آیین شبِ زایش مهر نیز بر این امید بنیاد گرفته است. در این سامانهی نمادشناختی، شبِ پایان پاییز در پی آن شب آغاز زمستان درازترین و دیریازترین شب سال است. از سوی دیگر تیرهترین شب نیز. زیرا که در آن تاریکی دیرتر از هر شب دیگر سال به فرجام میرسد. از دیگرسوی، این شب شبی است که سرما و زمستان با آن آغاز میگیرد. در باورهای باستانی ایرانی، تیرگی و شب و سرما پدیدههاییاند اهریمنی. زیرا زیانباراند و دلازار. سترونی، خاموشی، پژمردگی را به همراه میآورند. ولی چرا ایرانیان در این شب خوانی ویژه و نمادین میگسترند و میکوشند که این شب را تا دمیدن خورشید و آغاز روز زنده بدارند. پاسخ بدین پرسش بازمیگردد به ارزش و کارکرد بسیارِ امید نزد ایرانیان. در درازترین و تیرهترین شب سال نیاز و امید هر ایرانی به دمیدن خورشید و برآمدن روز دلافروز و برخورداری جهان از فروغِ فرورینه بیش از هر زمانی است دیگر. آنان بدینسان آشکار میدارند و استوار که چیرگیِ تیرگی را که اهریمنی است برنمیتابند. مردمانِ فر و فروغ با شب و تاریکی پیوندی نمیتوانند داشت.
#چله #یلدا
☀️@AdabSar
#میرجلال_الدین_کزازی
به نام یزدان دادار و روشن کردگار
شبی که در پیش است شبی باستانی و آیینی و گرانارج است. زیرا شبی است که مایهی امید و نوید است همهی ایرانیان را. این شبِ آیینی مانند دیگر شبها و روزهای ویژه در فرهنگ و سرگذشت ایرانیان شبی است که بر پایهی امید استوار شده است. یکی از بنیادینترین ویژگیها در فرهنگ و منش ایرانی امید است: امید به آیندهای بهتر. آیین شبِ زایش مهر نیز بر این امید بنیاد گرفته است. در این سامانهی نمادشناختی، شبِ پایان پاییز در پی آن شب آغاز زمستان درازترین و دیریازترین شب سال است. از سوی دیگر تیرهترین شب نیز. زیرا که در آن تاریکی دیرتر از هر شب دیگر سال به فرجام میرسد. از دیگرسوی، این شب شبی است که سرما و زمستان با آن آغاز میگیرد. در باورهای باستانی ایرانی، تیرگی و شب و سرما پدیدههاییاند اهریمنی. زیرا زیانباراند و دلازار. سترونی، خاموشی، پژمردگی را به همراه میآورند. ولی چرا ایرانیان در این شب خوانی ویژه و نمادین میگسترند و میکوشند که این شب را تا دمیدن خورشید و آغاز روز زنده بدارند. پاسخ بدین پرسش بازمیگردد به ارزش و کارکرد بسیارِ امید نزد ایرانیان. در درازترین و تیرهترین شب سال نیاز و امید هر ایرانی به دمیدن خورشید و برآمدن روز دلافروز و برخورداری جهان از فروغِ فرورینه بیش از هر زمانی است دیگر. آنان بدینسان آشکار میدارند و استوار که چیرگیِ تیرگی را که اهریمنی است برنمیتابند. مردمانِ فر و فروغ با شب و تاریکی پیوندی نمیتوانند داشت.
#چله #یلدا
☀️@AdabSar