چه دانی جز از بند و چندین فریب
کجا پای داری تو اندر نهیب
بدیدم کنون دانش و رای تو
دروغست یکسر سراپای تو
بغلتی همی خیره در خون خویش
بَدَست این و زین بتّر آیَدت پیش
چنین زندگانی نیارد بها
که باشد سر اندر دَم اژدها
مگر گفتم آن خاکِ بیدادِ شوم
گذاری بیایی به آبادبوم
تو را خوردن مار و چرم پلنگ
همی خوشتر آید ز دیبای رنگ
ندارد کسی با تو زین داوری
ز تخم پراکنده خود برخوری
#فردوسی
و آرزویم برای این روزها:
مبادا که آید به رویت نهیب
گزینش: #جعفر_جعفرزاده
#چکامه_پارسی
@AdabSar
🥀
🥀🥀
🥀🥀🥀
کجا پای داری تو اندر نهیب
بدیدم کنون دانش و رای تو
دروغست یکسر سراپای تو
بغلتی همی خیره در خون خویش
بَدَست این و زین بتّر آیَدت پیش
چنین زندگانی نیارد بها
که باشد سر اندر دَم اژدها
مگر گفتم آن خاکِ بیدادِ شوم
گذاری بیایی به آبادبوم
تو را خوردن مار و چرم پلنگ
همی خوشتر آید ز دیبای رنگ
ندارد کسی با تو زین داوری
ز تخم پراکنده خود برخوری
#فردوسی
و آرزویم برای این روزها:
مبادا که آید به رویت نهیب
گزینش: #جعفر_جعفرزاده
#چکامه_پارسی
@AdabSar
🥀
🥀🥀
🥀🥀🥀
آهای خبردار!
مستی یا هوشیار؟
خوابی یا بیدار؟
خاله یادگار!
تو شبِ سیا
تو شبِ تاریک
از چپ و از راست
از دور و نزدیک
یه نفر داره
جار میزنه، جار:
آهای غمی كه
مثلِ یه بختک
رو سینهی من
شدهای آوار
از گلوی من
دستاتو وردار
توی كوچهها
یه نسیم رفته
پی ولگردی
توی باغچهها
پاییز اومده
پی نامردی
توی آسمون
ماهو دق میده
دردِ بیدردی
خاله یادگار!
نمیای بریم
شهرو بگردیم
قدم به قدم؟
نمیای بریم
چراغ ورداریم
پرسه بزنیم
دنبالِ آدم؟
كوچههای شهر
پُرِ ولگرده
دل پُرِ درده
شب پُرِ مَردو
پُرِ نامرده
همه پا دارن
همه دَس دارن
اما بعضیا
دورِ خودشون
یه قفس دارن
بعضیاشونم
توی دستشون
یه جرس دارن
آره خاله جون!
خاله خبردار!
باغ داریم تا باغ
یكی غرقِ گل
یكی پُرِ خار
مرد داریم تا مرد
یكی سَرِ كار
یكی سَرِ بار
یكی سَرِ دار
آهای خبر دار!
خاله یادگار!
تو میخونهها
دیگه كی مسته؟
دیگه كی هوشیار؟
تو ویرونهها
دیگه كی مرده؟
كی شده مُردار؟
تو افسونهها
دیگه كی دیوه؟
دیگه كی دیوار؟
آره خبردار
خاله یادگار!
میخوان بینِ ما
دیوار بزنن
میله بكارن
خندق بكنن
تو رو ببرن
اونورِ بازار
منو بیارن
اینورِ بازار
از من و توها
بازار شلوغه
تا ما با همیم
دیوار دروغه
بارون نزنه
آبت نبره
من دارم میام
خوابت نبره...
خبر، خبردار
خاله یادگار!
من به یادِ تو
بیدار میمونم
تو به یادِ كی
میمونی بیدار؟
سراینده #حسین_منزوی
هنرمند: #آرش_کمانکن
#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی
b2n.ir/aaazaaadiii
🥀🍂 @AdabSar
مستی یا هوشیار؟
خوابی یا بیدار؟
خاله یادگار!
تو شبِ سیا
تو شبِ تاریک
از چپ و از راست
از دور و نزدیک
یه نفر داره
جار میزنه، جار:
آهای غمی كه
مثلِ یه بختک
رو سینهی من
شدهای آوار
از گلوی من
دستاتو وردار
توی كوچهها
یه نسیم رفته
پی ولگردی
توی باغچهها
پاییز اومده
پی نامردی
توی آسمون
ماهو دق میده
دردِ بیدردی
خاله یادگار!
نمیای بریم
شهرو بگردیم
قدم به قدم؟
نمیای بریم
چراغ ورداریم
پرسه بزنیم
دنبالِ آدم؟
كوچههای شهر
پُرِ ولگرده
دل پُرِ درده
شب پُرِ مَردو
پُرِ نامرده
همه پا دارن
همه دَس دارن
اما بعضیا
دورِ خودشون
یه قفس دارن
بعضیاشونم
توی دستشون
یه جرس دارن
آره خاله جون!
خاله خبردار!
باغ داریم تا باغ
یكی غرقِ گل
یكی پُرِ خار
مرد داریم تا مرد
یكی سَرِ كار
یكی سَرِ بار
یكی سَرِ دار
آهای خبر دار!
خاله یادگار!
تو میخونهها
دیگه كی مسته؟
دیگه كی هوشیار؟
تو ویرونهها
دیگه كی مرده؟
كی شده مُردار؟
تو افسونهها
دیگه كی دیوه؟
دیگه كی دیوار؟
آره خبردار
خاله یادگار!
میخوان بینِ ما
دیوار بزنن
میله بكارن
خندق بكنن
تو رو ببرن
اونورِ بازار
منو بیارن
اینورِ بازار
از من و توها
بازار شلوغه
تا ما با همیم
دیوار دروغه
بارون نزنه
آبت نبره
من دارم میام
خوابت نبره...
خبر، خبردار
خاله یادگار!
من به یادِ تو
بیدار میمونم
تو به یادِ كی
میمونی بیدار؟
سراینده #حسین_منزوی
هنرمند: #آرش_کمانکن
#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی
b2n.ir/aaazaaadiii
🥀🍂 @AdabSar
دار و درختی شدهاست گرم سَراَنداختن
در همه کار اوستاست جز ثمراَنداختن
تن به هرس داد؟ نه! میوه به کس داد؟ نه!
چاره نماندهاست هیچ غیرِ برانداختن
سراینده: #حسین_جنتی
هنرمند: #شمسیه_حسنی
#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی
💇🏻♀ @AdabSar
در همه کار اوستاست جز ثمراَنداختن
تن به هرس داد؟ نه! میوه به کس داد؟ نه!
چاره نماندهاست هیچ غیرِ برانداختن
سراینده: #حسین_جنتی
هنرمند: #شمسیه_حسنی
#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی
💇🏻♀ @AdabSar
زن مایهی فخر است و جهانی شادی
شادی چه بود جهانی از آبادی
سیمرغ دلش اگر که پرواز کند
زن زندگی است و زندگی... آزادی
#نیلوفر_سلیمانی
#چکامه_پارسی
هنرمند: #سام_مشاور
#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی
💇🏻♀ @AdabSar
شادی چه بود جهانی از آبادی
سیمرغ دلش اگر که پرواز کند
زن زندگی است و زندگی... آزادی
#نیلوفر_سلیمانی
#چکامه_پارسی
هنرمند: #سام_مشاور
#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی
💇🏻♀ @AdabSar
تو را نام باید که مانَد دراز
نمانیهمی کار چندین مساز
دل اندر سرای سپنجی مبند
که پر خون شود چون ببایدت کند
و گر یار باشد روان با خرَد
به نیک و به بد روز را بشمرَد
خداوندِ تاج و خداوندِ گنج
نبندد دل اندر سرای سپنج
#فردوسی
و برای این روزها:
همی شرم دارم من از تو کنون
تو آگهتری بر چه و چند و چون
گزینش: #جعفر_جعفرزاده
#چکامه_پارسی
@AdabSar
💐
💐💐
💐💐💐
نمانیهمی کار چندین مساز
دل اندر سرای سپنجی مبند
که پر خون شود چون ببایدت کند
و گر یار باشد روان با خرَد
به نیک و به بد روز را بشمرَد
خداوندِ تاج و خداوندِ گنج
نبندد دل اندر سرای سپنج
#فردوسی
و برای این روزها:
همی شرم دارم من از تو کنون
تو آگهتری بر چه و چند و چون
گزینش: #جعفر_جعفرزاده
#چکامه_پارسی
@AdabSar
💐
💐💐
💐💐💐
کاوهی آیندهی ایران زن است
#فریدون_مشیری
بر سر ما سایهی اهریمن است
هستی ما زیر پای دشمن است
در مزارآباد ما آهسته رو
کاندر این مرداب خون تا دامن است
سالها رفته است و وحشت برقرار
همچنان تکرار تیر و بهمن است
در افقها چهرهای میپرورد
ماهرخساری که پشت توسن است
گیسوان افشانده بر تاراج باد
تیغ بر کف راست چون روئینتن است
من ز مردان ناامیدم بیگمان
کاوهی آیندهی ایران زن است
زانکه این آزردهجانان قرنهاست
طوق خونآلودشان بر گردن است
صبرشان روزی به پایان میرسد
پیش من این نکته روز روشن است
گرچه اینک نام این نازکدلان
لاله و نسرین و ناز و سوسن است
باش تا گُردآفریدی بر جهد
تا ببینی زن نه آتش، آهن است
دست در شمشیر آرد ناگزیر
آنکه دستش خونچکان از سوسن است
بگسلد زنجیرها تا بنگری
تیغ ازنین شورافکنان شیرافکن است
من ز مردان ناامیدم بیگمان
کاوهی آیندهی ایران زن است
هنرمند: #تورج_صابری_وند
نام نگاره: «دیوها»
#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی
💇🏻♀ @AdabSar
#فریدون_مشیری
بر سر ما سایهی اهریمن است
هستی ما زیر پای دشمن است
در مزارآباد ما آهسته رو
کاندر این مرداب خون تا دامن است
سالها رفته است و وحشت برقرار
همچنان تکرار تیر و بهمن است
در افقها چهرهای میپرورد
ماهرخساری که پشت توسن است
گیسوان افشانده بر تاراج باد
تیغ بر کف راست چون روئینتن است
من ز مردان ناامیدم بیگمان
کاوهی آیندهی ایران زن است
زانکه این آزردهجانان قرنهاست
طوق خونآلودشان بر گردن است
صبرشان روزی به پایان میرسد
پیش من این نکته روز روشن است
گرچه اینک نام این نازکدلان
لاله و نسرین و ناز و سوسن است
باش تا گُردآفریدی بر جهد
تا ببینی زن نه آتش، آهن است
دست در شمشیر آرد ناگزیر
آنکه دستش خونچکان از سوسن است
بگسلد زنجیرها تا بنگری
تیغ ازنین شورافکنان شیرافکن است
من ز مردان ناامیدم بیگمان
کاوهی آیندهی ایران زن است
هنرمند: #تورج_صابری_وند
نام نگاره: «دیوها»
#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی
💇🏻♀ @AdabSar
چنین است رسم سرای فریب
گهی در فراز و گهی در نشیب
چنین بود تا بود گردانسپهر
گهی کین و زهرست و گه نوش و مهر
غم و کام دل بیگُمان بگذرد
زمانه دَمِ ما همیبشمرد
همان به که ما جام می بشکریم
بر این چرخ نامهربان ننگریم
#فردوسی
مهربانهمراهان،
بکوشید تا مهر و داد آورید
به شادی مرا نیز یاد آورید
گزینش: #جعفر_جعفرزاده
#چکامه_پارسی
@AdabSar
💐
💐💐
💐💐💐
گهی در فراز و گهی در نشیب
چنین بود تا بود گردانسپهر
گهی کین و زهرست و گه نوش و مهر
غم و کام دل بیگُمان بگذرد
زمانه دَمِ ما همیبشمرد
همان به که ما جام می بشکریم
بر این چرخ نامهربان ننگریم
#فردوسی
مهربانهمراهان،
بکوشید تا مهر و داد آورید
به شادی مرا نیز یاد آورید
گزینش: #جعفر_جعفرزاده
#چکامه_پارسی
@AdabSar
💐
💐💐
💐💐💐
ادبسار
کاوهی آیندهی ایران زن است #فریدون_مشیری بر سر ما سایهی اهریمن است هستی ما زیر پای دشمن است در مزارآباد ما آهسته رو کاندر این مرداب خون تا دامن است سالها رفته است و وحشت برقرار همچنان تکرار تیر و بهمن است در افقها چهرهای میپرورد ماهرخساری که پشت…
در شهر پرآشوب و در این دورهی سخت
فریاد گلولهها شده راوی بخت
پاییز غمانگیز که گفتند این است:
گلها به زمین ریخته، شرمنده درخت
سراینده: #مجید_محبعلی
هنرمند: #تورج_صابری_وند
نام نگاره: «روسیاهان»
#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی
💇🏻♀ @AdabSar
فریاد گلولهها شده راوی بخت
پاییز غمانگیز که گفتند این است:
گلها به زمین ریخته، شرمنده درخت
سراینده: #مجید_محبعلی
هنرمند: #تورج_صابری_وند
نام نگاره: «روسیاهان»
#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی
💇🏻♀ @AdabSar
زندگی نمیکنند
زایشگران فانوسهای سبز
در ناودان مادرشان
آنان که
روشنایی را میریزند
به شهرهای تار
در سایسار
گیسوان رنگین خویش…
سراینده و فرستنده: #بزرگمهر_صالحی
#چکامه_پارسی
#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی
💇🏻♀ @AdabSar
زایشگران فانوسهای سبز
در ناودان مادرشان
آنان که
روشنایی را میریزند
به شهرهای تار
در سایسار
گیسوان رنگین خویش…
سراینده و فرستنده: #بزرگمهر_صالحی
#چکامه_پارسی
#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی
💇🏻♀ @AdabSar
باز اینها بدند و آنها خوب
باز هم صحبت از بدِ آشوب
باز هم حق بهجانب سرکوب
کاش میشد به خود بیندیشید
سراینده: #محمدعلی_رضاپور
هنرمند: #سام_مشاور
#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی
💇🏻♀ @AdabSar
باز هم صحبت از بدِ آشوب
باز هم حق بهجانب سرکوب
کاش میشد به خود بیندیشید
سراینده: #محمدعلی_رضاپور
هنرمند: #سام_مشاور
#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی
💇🏻♀ @AdabSar
عشق آتشین دلبران و
خون داغ کبوتران مست را
هراسی نیست
در آذرخش تازیانههای نیرنگ و مرگ
در زیر گلولهباران شببانان ناتوان
و تاریخ در سرزمین من
درجستجوی ترانهای دیگر
در شهرها به آواز ایستاده است
#بزرگمهر_صالحی
#چکامه_پارسی
#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی
💇🏻♀ @AdabSar
خون داغ کبوتران مست را
هراسی نیست
در آذرخش تازیانههای نیرنگ و مرگ
در زیر گلولهباران شببانان ناتوان
و تاریخ در سرزمین من
درجستجوی ترانهای دیگر
در شهرها به آواز ایستاده است
#بزرگمهر_صالحی
#چکامه_پارسی
#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی
💇🏻♀ @AdabSar
ز جَنگِ سواری تو غمگین مشو
نگه کن بدین نامدارانِ نو
نگه کن بدین لشکرِ نامدار
جوانانِ شایستهی کارزار
ز بهرِ بَر و بوم و فرزند خویش
زن و کودک خُرد و اَروَند خویش
همه سربهسر تن به کشتن دهیم
به آید که گیتی به دشمن دهیم
#فردوسی
و در این هفته:
به پاداشِ تو نیستمان دسترس
زبانمان پر از آفرینست و بس
گزینش: #جعفر_جعفرزاده
فرتور: #امیرمهدی_نجفلو
#چکامه_پارسی
@AdabSar
🥀
🥀🥀
🥀🥀🥀
نگه کن بدین نامدارانِ نو
نگه کن بدین لشکرِ نامدار
جوانانِ شایستهی کارزار
ز بهرِ بَر و بوم و فرزند خویش
زن و کودک خُرد و اَروَند خویش
همه سربهسر تن به کشتن دهیم
به آید که گیتی به دشمن دهیم
#فردوسی
و در این هفته:
به پاداشِ تو نیستمان دسترس
زبانمان پر از آفرینست و بس
گزینش: #جعفر_جعفرزاده
فرتور: #امیرمهدی_نجفلو
#چکامه_پارسی
@AdabSar
🥀
🥀🥀
🥀🥀🥀
💇🏻♀ گیسو
ای یل گیسوی من از هر چه باید رادتر
در پریشانیِ تو خانه کنم آبادتر
بند فریاد است و ما فانوسیانِ شببهراه
وندرین زندان همه زندانیان آزادتر
شیر از شادیِ شیرین شلتهاش را پاک کرد
خسرو از شیر و نشانِ عشق شد فرهادتر
گرزِ گیسوی مرا کاوه به آهنگی گرفت
تا بگیرد جان ضحاکان به مرگی شادتر
سربدارانیم و از سر چون لچک برداشتیم
در گلو غوغای غمهامان بشد فریادتر
ای فریدونِ نگاهم ناجیِ نامِ وطن
در نظربازی فرانک را کنم خوشزادتر
دادخواهانیم و در دیوانِ دیو و دد اسیر
دادِ ما وحشیگریها را کند بیدادتر
در قفس قفل است آواز قناری، ای دریغ
زندگانیبخشِ ما از جبر شد جلادتر
ـ...
میکشد موی مرا تا مهر برگیرم ز خود
غافل آن که پتک آهن را کند پولادتر
سراینده: #الهام_امریاس
فرتورگر(عکاس): #علی_جمشیدی
#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی
💇🏻♀ @AdabSar
ای یل گیسوی من از هر چه باید رادتر
در پریشانیِ تو خانه کنم آبادتر
بند فریاد است و ما فانوسیانِ شببهراه
وندرین زندان همه زندانیان آزادتر
شیر از شادیِ شیرین شلتهاش را پاک کرد
خسرو از شیر و نشانِ عشق شد فرهادتر
گرزِ گیسوی مرا کاوه به آهنگی گرفت
تا بگیرد جان ضحاکان به مرگی شادتر
سربدارانیم و از سر چون لچک برداشتیم
در گلو غوغای غمهامان بشد فریادتر
ای فریدونِ نگاهم ناجیِ نامِ وطن
در نظربازی فرانک را کنم خوشزادتر
دادخواهانیم و در دیوانِ دیو و دد اسیر
دادِ ما وحشیگریها را کند بیدادتر
در قفس قفل است آواز قناری، ای دریغ
زندگانیبخشِ ما از جبر شد جلادتر
ـ...
میکشد موی مرا تا مهر برگیرم ز خود
غافل آن که پتک آهن را کند پولادتر
سراینده: #الهام_امریاس
فرتورگر(عکاس): #علی_جمشیدی
#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی
💇🏻♀ @AdabSar
اینروزها باریده غم بر جان شببوها
گلگون شده دشت و دمن با خون آهوها
کوچیده از تالاب عشق و برکهی دلها
تصنیف قوها و غزلهای پرستوها
یک روز بام زندگی جَلد کبوتر بود
حالا شده جای پَرِ خونینِ تیهوها
دیگر صدای رقص و آوازی نمیآید
حتی صدای سادهی ساز النگوها
دریا پر از ماهی آزاد است اما ما
در تُنگ هستیم و اسیر تور جاشوها
میپیچد آخر عطر و بوی صلح و آزادی
مانند بادی در میان موج گیسوها
#علی_اکبر_سلطانی
#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی
💇🏻♀ @AdabSar
گلگون شده دشت و دمن با خون آهوها
کوچیده از تالاب عشق و برکهی دلها
تصنیف قوها و غزلهای پرستوها
یک روز بام زندگی جَلد کبوتر بود
حالا شده جای پَرِ خونینِ تیهوها
دیگر صدای رقص و آوازی نمیآید
حتی صدای سادهی ساز النگوها
دریا پر از ماهی آزاد است اما ما
در تُنگ هستیم و اسیر تور جاشوها
میپیچد آخر عطر و بوی صلح و آزادی
مانند بادی در میان موج گیسوها
#علی_اکبر_سلطانی
#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی
💇🏻♀ @AdabSar
تهمینههایمان گیسو بریدند
بر سینه کوفتند
غمگین ترانهی داغ را مویه کردند
در سوگ سهرابهایمان
کاین بار نه پدر
پدرخواندگانی که گاه مهربانی
نقش فریب بود در کلامشان
فرمان مرگ را
از پشت پیشخوان سنگی دلهاشان صادر کردند
تهمینههایمان گیسو بریدند
مجلس اندوهشان را پایانی نیست
که دشتهای شقایق
داغ یلانشان را به نمایش میگذارند
#محمدمحسن_سوری (سهره)
#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی
💇🏻♀@AdabSar
بر سینه کوفتند
غمگین ترانهی داغ را مویه کردند
در سوگ سهرابهایمان
کاین بار نه پدر
پدرخواندگانی که گاه مهربانی
نقش فریب بود در کلامشان
فرمان مرگ را
از پشت پیشخوان سنگی دلهاشان صادر کردند
تهمینههایمان گیسو بریدند
مجلس اندوهشان را پایانی نیست
که دشتهای شقایق
داغ یلانشان را به نمایش میگذارند
#محمدمحسن_سوری (سهره)
#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی
💇🏻♀@AdabSar
با نقطه نقطه
نقطهی خون
خون رهروان
خون هزار مهسا خون بسی جوان
این نقشه بر سراسر میهن
درحال شکلگیری و گسترانگی
میگسترد به هر سو در بیکرانگی
این نقشه را شبانه به یکبار
نتوان کشید و دید
در طول سالیانش با خون توان کشید
با خون نسلها
پررنگ و آشکار شود در برابرت
تا ناکجای هرگزیِ حیرتآورت
این نقشهی شکفتگی و شادی وطن
این نقشهی رهایی و آزادی وطن…
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی
💇🏻♀ @AdabSar
نقطهی خون
خون رهروان
خون هزار مهسا خون بسی جوان
این نقشه بر سراسر میهن
درحال شکلگیری و گسترانگی
میگسترد به هر سو در بیکرانگی
این نقشه را شبانه به یکبار
نتوان کشید و دید
در طول سالیانش با خون توان کشید
با خون نسلها
پررنگ و آشکار شود در برابرت
تا ناکجای هرگزیِ حیرتآورت
این نقشهی شکفتگی و شادی وطن
این نقشهی رهایی و آزادی وطن…
#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی
💇🏻♀ @AdabSar
ناله در حنجرهام زندانیست…
#متروپل #شاهچراغ #اهواز #سقز #زاهدان
#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی
🏴🩸 @AdabSar
#متروپل #شاهچراغ #اهواز #سقز #زاهدان
#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی
🏴🩸 @AdabSar
همه جامهی رزم بیرون کنید
همه خوبکاری بر افزون کنید
چه بندی دل اندر سرای سپنج
که دانا نداند یکی را ز پنج
زمانی چُن آهرمن آید به جنگ
زمانی عروسی پر از بوی و رنگ
بیآزاری و خامُشی برگزین
که گوید که نفرین به از آفرین؟
#فردوسی
همراه نازنینم:
تو دانی که با ما چه کردی به مهر
که از جان تو شاد بادا سپهر
گزینش: #جعفر_جعفرزاده
#چکامه_پارسی
@AdabSar
🌼
🌼🌼
🌼🌼🌼
همه خوبکاری بر افزون کنید
چه بندی دل اندر سرای سپنج
که دانا نداند یکی را ز پنج
زمانی چُن آهرمن آید به جنگ
زمانی عروسی پر از بوی و رنگ
بیآزاری و خامُشی برگزین
که گوید که نفرین به از آفرین؟
#فردوسی
همراه نازنینم:
تو دانی که با ما چه کردی به مهر
که از جان تو شاد بادا سپهر
گزینش: #جعفر_جعفرزاده
#چکامه_پارسی
@AdabSar
🌼
🌼🌼
🌼🌼🌼
Forwarded from ادبسار
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔹کوروش
در یک غروب کهنه و بی رونق و تار
در حسرت یک پنجره تا روشنایی
در جستوجوی روزنی سوی رهایی
در آرزوی فرصت دیدار انسان
هی میکنم من توسن اندیشهام را
هر سو شتابان!
در زیر چتر آسمان هرجا که پویم
جز درد و اندوه و ستم چیزی بهجا نیست
در چارسوی این رباط کهنه گویی
مردی و رادی و وفا فرمانروا نیست
دژخیم ایام با داس خونآلودهی درندهخویی
در کار بیداد و جنون ترکتازیست
پندار آدم پندار ظلم و پیشهاش ویرانهسازیست
تنخسته از اندیشههای زندگیسوز
در آرزوی دیدن روزی دلافروز
در حسرت دیدار انسان
آنسان که باید، آنسان که شاید
یکبار دیگر، کافور غم از جسم و جانم میتکانم
دل را ز چنگ ناامیدی میرهانم
پژواک فریادم هوا را میشکافد
آخر کجایی روشنایی؟
ناگه بهیکبار
از لابلای ابرهای سرد و غمبار
گل میکند خورشید زَرتار
با رنگهای روشن و شاد
در چهرهی پاک ابرمردی امرداد
مردی که از ژرفای تاریکی درخشید
جوشید و کوشید
مردی که بنیان ستم زیر و زبر کرد
چون جویباری نرم و آرام
بانگ نوای مهرخیزش
در گوشهایم مینشیند:
«کورش منم، شاه جهان، شاه پیمبر
کورش منم کشوررَهانَ دادگستر
آزادهای پویای راه روشنایی
دلبستهی آیین مهر و پارسایی
در گرمگرمِ ظلم و تاراج
در روزگار بردهداری
آنگه که ددخویان خونریز، با سرفرازی
فرزند آدم را به آتش میکشیدند
مست جنون و شهوت و خون
گوش و زبانش میبریدند
هرجا که رفتم، هرجا که بودم
از چهر گیتی ننگ دژخویی زدودم
من مهر را در سینهی هستی نشاندم
مهر گیای من در این دنیای تاریک
از ژرفنای دشمنیها سر برآورد
از آن هزاران بوتهی زرینه رویید
هر بوته گل کرد
در روزگارانی که هر کشورگشایی
شهر و دیار مردمان ویرانه میکرد
وقتی که بوتیمار اندوه
در هر سرایی لانه میکرد
هرجا رسیدم
ویرانهها را سربهسر آباد کردم
در سایهی تدبیر و رایم
گسترده شد گیتی همه در زیر پایم
آشور و ماد و بابل و لیدی سرایم
من رامش و مهر و خرد بنیاد کردم
در باور من
انسان نماد راستینی از خدا بود
بر هستی و بر جان خود فرمانروا بود
آزادگی گنجینهای بس پربها بود
پس بندهای بردهداری را بریدم
وان بندگان از بند غم آزاد کردم
آنگه به آرام
هرکس به فرمان خدای خویش خرسند
هرکس به آیین و مرام خویش پابند
من مردمان سوتهدل را شاد کردم»
آوای کورش
آن دلنشین چاووش جانبخش رهایی
پیک سرور و روشنایی
بر بالهای باد شبگرد، تا بیکرانها میشتابد
شب سایههای مبهمی پاشیده بر دشت
بر جلگهی پارس
روی کهنآرامگاهی ساکت و سرد
سر مینهم بر سنگهای گور خاموش
از بغض سنگینی دل و جانم لبالب
زان سوی تاریکی بهناگاه
با بالهای نورباران، تندیس کورش رخ مینماید
اشکم به روی گونهها میغلتد آرام
فریاد خاموشی درونم میخروشد
ای برترین آزاده ای ماناترین مرد
اینک تو بنگر، بر روزگار تیره و غمبار انسان
شاید ندانی سفرهی چرکین دنیا
امروز هم پا تا به سر رنگین ننگ است
شاید ندانی سینهی گستردهی خاک
امروز هم بازیچهی آشوب و جنگ است
حالا نژاد و رنگ حرفی تازه دارد
حالا سر بازار آدم میفروشند
آزادی و آزادگی افسانه گشته
ای برترین آزاده ای ماناترین مرد
ناگه غریو همسرایان شبانه
پژواک فریاد مرا درمیرباید
گویی زمین و آسمان سر داده با درد
بر بالهای باد شبگرد، این نالهی سرد
آخر کجایی روشنایی؟
آخر کجایی روشنایی؟
#هما_ارژنگی
#روز_کوروش
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔹کوروش
در یک غروب کهنه و بی رونق و تار
در حسرت یک پنجره تا روشنایی
در جستوجوی روزنی سوی رهایی
در آرزوی فرصت دیدار انسان
هی میکنم من توسن اندیشهام را
هر سو شتابان!
در زیر چتر آسمان هرجا که پویم
جز درد و اندوه و ستم چیزی بهجا نیست
در چارسوی این رباط کهنه گویی
مردی و رادی و وفا فرمانروا نیست
دژخیم ایام با داس خونآلودهی درندهخویی
در کار بیداد و جنون ترکتازیست
پندار آدم پندار ظلم و پیشهاش ویرانهسازیست
تنخسته از اندیشههای زندگیسوز
در آرزوی دیدن روزی دلافروز
در حسرت دیدار انسان
آنسان که باید، آنسان که شاید
یکبار دیگر، کافور غم از جسم و جانم میتکانم
دل را ز چنگ ناامیدی میرهانم
پژواک فریادم هوا را میشکافد
آخر کجایی روشنایی؟
ناگه بهیکبار
از لابلای ابرهای سرد و غمبار
گل میکند خورشید زَرتار
با رنگهای روشن و شاد
در چهرهی پاک ابرمردی امرداد
مردی که از ژرفای تاریکی درخشید
جوشید و کوشید
مردی که بنیان ستم زیر و زبر کرد
چون جویباری نرم و آرام
بانگ نوای مهرخیزش
در گوشهایم مینشیند:
«کورش منم، شاه جهان، شاه پیمبر
کورش منم کشوررَهانَ دادگستر
آزادهای پویای راه روشنایی
دلبستهی آیین مهر و پارسایی
در گرمگرمِ ظلم و تاراج
در روزگار بردهداری
آنگه که ددخویان خونریز، با سرفرازی
فرزند آدم را به آتش میکشیدند
مست جنون و شهوت و خون
گوش و زبانش میبریدند
هرجا که رفتم، هرجا که بودم
از چهر گیتی ننگ دژخویی زدودم
من مهر را در سینهی هستی نشاندم
مهر گیای من در این دنیای تاریک
از ژرفنای دشمنیها سر برآورد
از آن هزاران بوتهی زرینه رویید
هر بوته گل کرد
در روزگارانی که هر کشورگشایی
شهر و دیار مردمان ویرانه میکرد
وقتی که بوتیمار اندوه
در هر سرایی لانه میکرد
هرجا رسیدم
ویرانهها را سربهسر آباد کردم
در سایهی تدبیر و رایم
گسترده شد گیتی همه در زیر پایم
آشور و ماد و بابل و لیدی سرایم
من رامش و مهر و خرد بنیاد کردم
در باور من
انسان نماد راستینی از خدا بود
بر هستی و بر جان خود فرمانروا بود
آزادگی گنجینهای بس پربها بود
پس بندهای بردهداری را بریدم
وان بندگان از بند غم آزاد کردم
آنگه به آرام
هرکس به فرمان خدای خویش خرسند
هرکس به آیین و مرام خویش پابند
من مردمان سوتهدل را شاد کردم»
آوای کورش
آن دلنشین چاووش جانبخش رهایی
پیک سرور و روشنایی
بر بالهای باد شبگرد، تا بیکرانها میشتابد
شب سایههای مبهمی پاشیده بر دشت
بر جلگهی پارس
روی کهنآرامگاهی ساکت و سرد
سر مینهم بر سنگهای گور خاموش
از بغض سنگینی دل و جانم لبالب
زان سوی تاریکی بهناگاه
با بالهای نورباران، تندیس کورش رخ مینماید
اشکم به روی گونهها میغلتد آرام
فریاد خاموشی درونم میخروشد
ای برترین آزاده ای ماناترین مرد
اینک تو بنگر، بر روزگار تیره و غمبار انسان
شاید ندانی سفرهی چرکین دنیا
امروز هم پا تا به سر رنگین ننگ است
شاید ندانی سینهی گستردهی خاک
امروز هم بازیچهی آشوب و جنگ است
حالا نژاد و رنگ حرفی تازه دارد
حالا سر بازار آدم میفروشند
آزادی و آزادگی افسانه گشته
ای برترین آزاده ای ماناترین مرد
ناگه غریو همسرایان شبانه
پژواک فریاد مرا درمیرباید
گویی زمین و آسمان سر داده با درد
بر بالهای باد شبگرد، این نالهی سرد
آخر کجایی روشنایی؟
آخر کجایی روشنایی؟
#هما_ارژنگی
#روز_کوروش
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸