ادب‌سار
14.6K subscribers
4.99K photos
124 videos
21 files
873 links
آرمان ادب‌سار
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی

instagram.com/AdabSar

گردانندگان:
بابک
مجید دُری @MajidDorri
پریسا امام‌وردیلو @New_View

فروشگاه ادبسار: @AdabSar1
Download Telegram
هما ارژنگی - کوروش
@AdabSar
کورش منم، شاه جهان، شاه پیَمبر
کورش منم کشوررَهان دادگستر
آزاده‌ای پویای راه روشنایی
دلبسته‌ی آیین مهر و پارسایی

سروده‌ای برای «کوروش» با آوای سراینده: #هما_ارژنگی

#روز_کوروش
☀️🌍 @AdabSar
جَهان پُرشگفتی‌ست چون بنگری
ندارد کسی آلتِ داوری

که جانَت شگفت‌ست و تن هم شگفت
نَخست از خود اندازه باید گرفت

و دیگر که بر سرت گردان‌سپهر
همی نو نِمایَدت هر روز چهر

خردمند کین داستان بشنود
به دانش گَراید بدین نگرود

و لیکن چو معنیش یاد آوری
شوی رام و کوته شود داوری
#فردوسی

و در این هفته::
همی خواهم از کَردگار جهان
که نیرو دهد آشکار و نهان



گزینش: #جعفر_جعفرزاده
#چکامه_پارسی
@AdabSar
🪴
🪴🪴
🪴🪴🪴
🖤 ایران من ای خاک به تاراج کشیده…
پیشکش به چشم‌وچراغ ایران و مردمان دلیر و داغدارش؛ #سیستان_و_بلوچستان


ایران من ای خاک به تاراج کشیده
ای مزرعه‌ی سبز به حاصل نرسیده
ای کشته‌ی دهقانیِ پامال و چریده
ای باغ بگو بار تو را باز که چیده؟

ای زخمی توفان شده اما نبریده
«از خون جوانان وطن لاله دمیده»

ای مام مصیبت‌زده ای میهن ویران
در بند تو ماندیم تو ای خاک اسیران
دیوانه‌ی خود را سرِ این عشق بمیران
ای چشمه‌ی خورشید! وطن! مادرم! ایران

کز بار مصیبت شده ‌پشت تو خمیده
«از خون جوانان وطن لاله دمیده»

ای داغ جوان‌دیده چه دیدی که شکستی؟
ای خاک بجوشان و بدم از چه نشستی؟
جانِ تن ما در همه آفاق تو هستی
ای خون پریشان شده، ای مرکز هستی

از محنت دوران غم بسیار کشیده
«از خون جوانان وطن لاله دمیده»

بسیار که سر بر سر پیمان تو دادند
دل‌داده به دامان تو سر پیش نهادند
پای تو نشستند، شکستند، ستادند
گرد سرت ای شمع چو پروانه فتادند

تا سر برسد شب، بزند صبح سپیده
«از خون جوانان وطن لاله دمیده»

‌افسوس که این مزرعه را آب… نه خون است
دهقان مصیبت‌زده ‌در خاک نگون است
حالِ دلِ گل حالْ در این معرکه چون است؟
دور فلک انگار که بر دور جنون است

ارباب به هر حال سر تخت لمیده
«از خون جوانان وطن لاله دمیده»

*
انگار ولی از رخ شب رنگ پریده
خورشید خروشیده و زنجیر دریده
یک‌باره به رقص آمده از خویش رمیده
چون چامه‌ی من در چمن صبح چمیده

چوپان مگر امشب پس این کوه چه دیده؟
«از خون جوانان وطن لاله دمیده»


سراینده: #عبدالله_مقدمی
هنرمند: #روشی_روزبهانی
b2n.ir/Khaash

#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی
♥️🩸@AdabSar
تو مَر دیو را مردمِ بد شناس
کسی کو ندارد ز یزدان سپاس

هر آن کو بگشت از رهِ مردمی
ز دیوان شُمر مشمرش زآدمی

خرَد گر بدین گفت‌ها نگرود
مگر نیک معنی همی‌نشنود

که داند که چندین نشیب و فراز
به پیش آرد این روزگار دراز؟
#فردوسی

و در این هفته آرزو دارم که:
تو را جاودان شادمان باد دل
ز درد و بلا گشته آزاد دل


گزینش: #جعفر_جعفرزاده
#چکامه_پارسی
@AdabSar
🥀
🥀🥀
🥀🥀🥀
نگران نباش
این کار همیشگی آن‌هاست
کُشتن با خوراک‌های مانده

دیوانگی
پشیمانی
و سرانجام ایست دل.
گذرگاه‌ها
چشم‌به‌راه آفتاب پلک می‌زنند
دیواره‌های خسته زبان باز کرده‌اند
و تو در سایش بال‌های کبوتری زیبا
سراب را شادمانه کرده‌ای

در سای‌سار برگ‌های
پاییزی جنگل


سراینده و فرستنده #بزرگمهر_صالحی
#چکامه_پارسی

#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی
💇🏻‍♀ @AdabSar
زُهدان می‌پروراند
زاهدان در مرگ گُر می‌گیرد
و شهرهای آبستن
بارداران آرزوهای رنگین‌اند
می‌نشست و
می‌نگریست در دهان خیابان کور
به گل‌هایی که خاموش می‌شدند
در  همراهی سپندارهای* سرخ و
پیکان‌های نمایان مرگامرگ

ا💥💥💥💥💥

چه آوای سرخی دارد
ایران ما
در پناه خروش‌های پُربار
افراشته،
در کمان یاران
رنگین و سبز

سراینده و فرستنده: #بزرگمهر_صالحی
هنرمند: #سلمان_عبداللهی
#چکامه_پارسی
*سپندار: شمع

#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی
💇🏻‍♀ @AdabSar
آن زمان که بنهادم سر به پای آزادی
دست خود ز جان شستم از برای آزادی

تا مگر بدست آرم دامن وصالش را
می‌دَوَم به پای سر در قفای آزادی

با عوامل تکفیر صنف ارتجاعی باز
حمله می‌کند دائم بر بنای آزادی

در محیط طوفان‌زای، ماهرانه در جنگ است
ناخدای استبداد با خدای آزادی

شیخ از آن کند اصرار بر خرابی احرار
چون بقای خود بیند در فنای آزادی

دامن محبت را گر کنی ز خون رنگین
می‌توان تو را گفتن پیشوای آزادی

فرخی ز جان و دل می‌کند در این محفل
دل نثار استقلال، جان فدای آزادی…

#فرخی_یزدی
هنرمند: #محمود_وطن‌خواه

#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی
💇🏻‍♀ @AdabSar
تنِ خونین، شب تاریک و سرما
سیه دیوی پلید، آکنده بر ما
ز خواب فَر پریده شاهِ کوروش
که دیده بر دل و جان رخنه پَرما

ببین خوشه زرین گوشه خزیده
ز ابر سهمگین خورده کشیده
ز دشنه اَهرمن بر جان ایزد
که رخسار جهان رنگش پریده

ز دستان ستمگر می‌چکد خون
شده گور ستمکَش سرد و گلگون
زده سرباز نادان تیر کاری
روان گشته چو رگ‌ها رود کارون

سیاهی، تلخ‌کامی، بند و بالان
سراسر سرزمین گشته نمایان
سدای[صدای] مردگان از گور تاریک
ز سوگ لاله‌ها گریان و نالان

ز موی دختران پیله تنیده
به گَردِ مادرانی داغ‌دیده
پدر با دست پینه‌بسته، خسته
برادر بهر خواهر جان خریده

رسیده روز آزادی در ایران
به‌پا خیزد تبار پاک شیران
ز خاکستر دوباره خیزد آتش
کنیم آباد و شادان خاک ویران


سراینده و فرستنده: #کوروش_دورکی_بختیاری
🚴‍♀هنرمند: #فرید_یاحقی
#چکامه_پارسی

پی‌نوشت:
پرما: مَته اسکنه
خوشه زرین: خورشید
بالان: تله، دام

#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی
💇🏻‍♀ @AdabSar
یکی را برآرد به چرخِ بلند
ز تیمار و رنجش کنَد بی‌گزند

و زانجاش گریان برَد زیرِ خاک
همه جای ترس‌ست و تیمار و باک

هم آن را که پرورد در بر به بناز
بیفگند خیره به چاهِ نیاز

یکی را ز چاه آورَد سوی گاه
نهد بر سرش‌بر ز گوهر کلاه

ز کردارِ بد بر جهان شرم نیست
به‌ نزدیک او شرم و آزرم نیست

همیشه به هر نیک و بد دسترس
ولیکن نجوید خود آزرم کس

چنین‌ست کارِ سپنجی‌سرای
بد و نیک را او بوَد رهنمای

ز بهر درم تا نباشی به درد
بی‌آزار بهتر دلِ زادمرد
#فردوسی

و در این هفته آرزو دارم که:
ز تو چشمِ آهرْمنان دور باد


گزینش: #جعفر_جعفرزاده
#چکامه_پارسی
@AdabSar
🌿
🌿🌿
🌿🌿🌿
زایش امید
گره می‌زند
مه‌آباد را
در چاه پر آب بهار خاش.
سردشت به سرمای بی‌نوا می‌خندد.
پیاله‌های لبریز
رو در روی آفتاب
جان می‌دهند
به گلوهای خسته
و فریادها در بین کویرها
پیوند می‌خورند
و نام‌ها یکی می‌شود
رمزینه‌ای برای
زیبایی
برای آزادی
در پرتو چکه‌های خون
در چهره‌ی خیابان‌های
پُر
ژنود (نَفس)


#بزرگمهر_صالحی
🎨 #میرزاحمید

#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی
💇🏻‍♀ @AdabSar
کُردها را نکُشید. بلوچ‌ها را نکُشید. جهان از دلیران تُهی می‌شود.

🏴🩸 #جوانرود #پیرانشهر
ادب‌سار
🔥 واژه‌های پارسی در زبان تازی زمَنه = از ریشه ی پارسی زمان زمهَریر = از پارسی زمهریر، سرمای بسیار سخت زن (zan) = از پارسی زن، مادینه، بانو، زاینده. در پهلوی zhan از تکواژ ریشه‌ای و باستانی zan= زاینده در اوستا  jani-jeni. زِن zen = گمان درونی، پی بردن،…
🏴 واژه‌های پارسی در زبان تازی

زنبریه = کشتی‌های بزرگ، جاکش‌ها
زنبق = از پارسی زنبَک و زنبه، گل
زُنبِه = از پارسی سُنبه
زنبیل = از پارسی زنبیل zanbil کیسه‌ای بافته شده از بوریا که برای خرید به‌دست گیرند
زِنجار = از پارسی زنگار، زنگ‌زدگی

زنجان = از پارسی زنگان
زنجَبیل، زنجَفیل = از پارسی زنزبیل، ژنزبیل، شنَگلَیل، بیخ گیاه دارویی و خوراکی
زنجفَر = از پارسی شِنگَرف، چیزی باشد از سیماب و گوگرد، کانی که از آن رنگ سرخ به‌دست آورند و برای پیشگیری از زنگ آهن و در ساخت آینه‌ها آمیخته با سیماب
زنجی = از پارسی زنگی(مردم زنگبار، زنگ، زنج = افریقا)
زنجِر = از پارسی زنگار

زَنجَر، زنجیره = از پارسی زنجره، پوست ناخُن
زنجیل = از پارسی زنجیر
زنِد، زِناد = از پارسی زند، چوب یا آهن ،آتش زنه، دو استخوان آرش(ساعد)، نوشته‌ی زند اوستا
زَندان = از پارسی زَند، از ریشه‌ی اوستایی (zin) = نگهدارنده  زین + دان: جایگاه نگهداری، دو چوب بالا و پایین آتشزنه
زند بیجی = از پارسی زند پیچی، (زند یکی از روستاهای بخارا)، آستر کلفت جامه

🏴 @AdabSar
دنباله دارد

📜 بازخن‌ها:
۱- فرهنگ دانشگاهی عربی-پارسی از المنجد الابجدی، نوشته‌ی لویس معلوف، برگردان احمد سیاح، چاپ پخش فرحان.
۲- معجم المعربات، محمد التنوجی
۳- واژه‌نامه‌ی دهخدا
۴- فرهنگ ریشه شناسی زبان پارسی، مصطفا پاشنگ

فرستنده: #بزرگمهر_صالحی
#واژه_های_پارسی_در_زبان_عربی

🏴 @AdabSar
دریا صبور و سنگین
می‌خواند و می‌نوشت:
من خواب نیستم
خاموش اگر نشستم
مرداب نیستم
روزی که برخروشم و زنجیر بگسلم
روشن شود که آتشم و آب نیستم

#فریدون_مشیری

#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی
💇🏻‍♀ @AdabSar
اگرچه باغ شکسته است و دوره‌ی تبر است
برو بگو به درختان، بهار پشت در است

برو به سرو بگو که قسم به قامت تو
تمام کوه پر از ابرهای بارور است

هزار چشمه‌ی جوشان که راهی است از کوه
برای هر چه لب خشک، هر چه چشم تر است

برو‌‌ به باغ بگو ریشه را نگه‌ دارد
اگر تنور زمستان هنوز شعله‌ور است

چه خواب‌های عجیبی که دیده است نهال
سپرده جان خودش را به باد و در سفر است

بریده است دل از خانه و نمی‌داند
که باد خانه ندارد که باد دربه‌در است

اگر چه کنده‌ی پیر از محال لبریز است
اگر چه خاطره‌های قشنگ پشت سر است

همیشه باغ ولی این‌چنین نخواهد ماند
درخت مژده بده! روزگار در گذر است

پرنده‌های وطن عطر صبح می‌پاشند
خجسته باد که این از نتایج سحر است

#عبدالله_مقدمی
🎨 #سام_مشاور

#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی
💇🏻‍♀🩸 @AdabSar
جَهان چون برآری برآیدهمی
بد و نیک روزی سرآیدهمی

چو بستی کمر بر درِ راهِ آز
شود کار گیتی‌ت یکسر دراز

به یک روی جُستن بلندی سزاست
اگر در میانِ دمِ اژدهاست

و دیگر که گیتی ندارد درنگ
سرای سپنجی چه پهن و چه تنگ

پرستنده‌ی آز و جویای کین
به گیتی ز کس نشنود آفرین
#فردوسی

و آرزویم این که:
هر امید دل را که بستی میان
ز رنجی که بردی مبادت زیان


گزینش: #جعفر_جعفرزاده
فرتور: #مهدیه_غفوریان
#چکامه_پارسی
@AdabSar
🍃
🍃🍃
🍃🍃🍃
ز بیدادیِ شهریارِ جهان
همه نیکُوی‌ها شود در نهان

نزاید به هنگامْ بر دشتْ گور
شود بچه‌ی باز را چشمْ کور

ببُرّد ز پستانِ نخچیر شیر
شود آب در چشمه‌ی خویشْ قیر

شود در جهان چشمه‌ی آبْ خشک
ندارد به نافه‌نْدَرون بویْ مُشک

ز کژّی گریزان شود راستی
پدید آید از هر سُویْ کاستی

کنون دانش و داد بازآوریم
به جای غم و رنجْ ناز آوریم
#فردوسی

امید آن که:
برآساید از ما زمانی جهان
نباید که مرگ آید از ناگهان


گزینش: #جعفر_جعفرزاده
#چکامه_پارسی


@AdabSar
🥀
🥀🥀
🥀🥀🥀
نام هیچ‌کدام از شهرها را
به‌یاد نمی‌آورم
به‌راستی
چه نامی دارم من؟
در رویارویی
خزان و خنجرهای آخته
که راه می‌روند و
اشک می‌ریزند

ستارگان از ریختن
دست نمی‌کشند
بر خاک
نام‌ها از یاد می‌روند
شناسنامه‌ها می‌میرند
در شیوَن تانک‌ها وتفنگ‌ها

سایه‌ها در پستوهای نهان
دندان‌های پوسیده‌ی آراسته را
نشان می‌دهند
به کودکان و دختران
در سردابه‌های نمورِ نادانی
پرده‌های والایی (شرف)
یک به یک
می‌میرند

اکنون
مرگ لبخند می‌زند
در سایه‌ی دیوارها و
کوچه‌های لخت


#بزرگمهر_صالحی
#چکامه_پارسی

#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی
💇🏻‍♀🩸 @AdabSar
Forwarded from ادب‌سار
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی


🔻مشاور = رایزَن، اندرزبَد، سوبار(=اندرزگو)، هَم‌سِگال، سِگالِشگر(سگال=اندیشه)
🔻مشاورات = رایزنی‌ها، اوسکارش‌ها
🔻مشاوران = رایزنان، هم‌سِگالان
🔻مشاور حقوقی = رایزن دادیکی، داتگوی، داتَنگوی
🔻مشاوره = رایزنی، هَم‌پُرسگی، هَم‌پُرسی، هَم‌پُرسه، اوسکار، اوسکارِش، سِگالیدن، سِگالِش
🔻مشورت = رایزنی، راهنمایی، رهنمود، هَم‌پُرسی، کنکاش، سِگالش، سِگالیدن، سوبارش، پند، اندرز
🔻مشورت‌کردن = رایزنی‌کردن، رایزَنیدَن، سِگالیدن، هَم‌پرسیدن، سوباردن، رای‌زدن، پندجُستن
🔻مشورتی = سِگالشی، سوباری
🔻شورای مشورتی = گروه راهنما، رهنمودگران، چاره‌جویان

نمونه:
🔺روز مشاوره و روانشناسی مبارک باد =
روز رایزنی و روانشناسی فرخنده باد

🔺برای مشاوره در مورد مشکلش، به مشاور حقوقی مراجعه کرد =
برای هَم‌پُرسی در باره‌ی گرفتاری‌اش، به رایزن دادیکی سَر زد

🔺مشاوره، مشورت و دریافت اطلاعات در مورد یک موضوع از متخصص است =
سِگالِش، سِگالیدن و دریافت آگاهی درباره‌ی یک پُرسِمان از کارآزموده است

🔺به مشورت بزرگان، از کاندیداتوری انصراف داد =
به اندرز بزرگان، از نامزدی دست کشید

#مجید_دری
#پارسی_پاک
#مشاور #مشاوره #مشورت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادب‌سار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
رو به سوی زندگی
در گریز از هرآنچه بند و بندگی
در ستیز با هرآنچه ابتذال و کهنگی
ای خوشا روال این روندگی…

#محمدرضا_شفیعی_کدکنی

#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی
💇🏻‍♀ @AdabSar