💠🔷🔹🔹
@AdabSar
الاغی دعا کرد صاحبش بمیرد
تا از زندگی خرانهی خود خلاصی یابد!
صاحب، فکر الاغ را خواند و گفت:
ای خر! با مرگ من، شخص دیگری تو را میخرد و صاحب میشود.
برای رهایی خویش دعا کن که
از خریت خود، بیرون شوی!
#مثنوی_معنوی
#مولانا
✨📖🖋
پارسی بنویسیم، پارسی بخوانیم
✨📖🖋
خری نیایش کرد که دارندهاش بمیرد
تا از زندگی خرانهی خود رهایی یابد (رها شود)!
دارنده، اندیشهی خر را خواند و گفت:
ای خر! با مرگ من، کس دیگری تو را میخرد و خداوندگار تو میشود.
برای رهایی خویش نیایش کن که
از خر بودن خود، بیرون شوی!
#دوتایی_مینوی (مثنوی معنوی)
#راهبر (مولانا)
برگردان به #پارسی_پاک
#سعید_باقری
هموند (عضو) ارجمند ادبسار
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
✍پینوشت:
از دید ادبسار، نام ویژه(اسم خاص) برگردان نمیشود. پس "مثنوی معنوی" و "مولانا" نباید برگردانده شوند.
@AdabSar
💠🔷🔹🔹
@AdabSar
الاغی دعا کرد صاحبش بمیرد
تا از زندگی خرانهی خود خلاصی یابد!
صاحب، فکر الاغ را خواند و گفت:
ای خر! با مرگ من، شخص دیگری تو را میخرد و صاحب میشود.
برای رهایی خویش دعا کن که
از خریت خود، بیرون شوی!
#مثنوی_معنوی
#مولانا
✨📖🖋
پارسی بنویسیم، پارسی بخوانیم
✨📖🖋
خری نیایش کرد که دارندهاش بمیرد
تا از زندگی خرانهی خود رهایی یابد (رها شود)!
دارنده، اندیشهی خر را خواند و گفت:
ای خر! با مرگ من، کس دیگری تو را میخرد و خداوندگار تو میشود.
برای رهایی خویش نیایش کن که
از خر بودن خود، بیرون شوی!
#دوتایی_مینوی (مثنوی معنوی)
#راهبر (مولانا)
برگردان به #پارسی_پاک
#سعید_باقری
هموند (عضو) ارجمند ادبسار
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
✍پینوشت:
از دید ادبسار، نام ویژه(اسم خاص) برگردان نمیشود. پس "مثنوی معنوی" و "مولانا" نباید برگردانده شوند.
@AdabSar
💠🔷🔹🔹
💠🔷💠🔷
@AdabSar
▪️به فارسی
ای ساقیا مستانه رو، آن یار را آواز ده
گر او نمیآید بگو، آن دل که بُردی باز ده
بنگر که مشتاق توام، مجنون غمناک توام
گرچه که من خاک توام، آن دل که بُردی باز ده
از عشق تو شاد آمدم، از هجر آزاد آمدم
پیش تو بر داد آمدم، آن دل که بردی باز ده
#مولانا
✨🖋برگردان به #پارسی_پاک
چمانیا مستانه رو، آن یار را آواز ده
گر او نمیآید بگو، آن دل که بُردی باز ده
بنگر که خواهان تواَم، شیدای غمناک توام
گرچه که من خاک تواَم، آن دل که بُردی باز ده
از دوشِشَت شاد آمدم، از دوری آزاد آمدم
پیش تو بر داد آمدم، آن دل که بردی باز ده
برگرداننده و فرستنده: #سعید_باقری
بازنگری و ویرایش: #ادبسار
@AdabSar
💠🔷💠🔷
@AdabSar
▪️به فارسی
ای ساقیا مستانه رو، آن یار را آواز ده
گر او نمیآید بگو، آن دل که بُردی باز ده
بنگر که مشتاق توام، مجنون غمناک توام
گرچه که من خاک توام، آن دل که بُردی باز ده
از عشق تو شاد آمدم، از هجر آزاد آمدم
پیش تو بر داد آمدم، آن دل که بردی باز ده
#مولانا
✨🖋برگردان به #پارسی_پاک
چمانیا مستانه رو، آن یار را آواز ده
گر او نمیآید بگو، آن دل که بُردی باز ده
بنگر که خواهان تواَم، شیدای غمناک توام
گرچه که من خاک تواَم، آن دل که بُردی باز ده
از دوشِشَت شاد آمدم، از دوری آزاد آمدم
پیش تو بر داد آمدم، آن دل که بردی باز ده
برگرداننده و فرستنده: #سعید_باقری
بازنگری و ویرایش: #ادبسار
@AdabSar
💠🔷💠🔷
Forwarded from ادبسار
💠🔷🔹🔹
@AdabSar
الاغی دعا کرد صاحبش بمیرد
تا از زندگی خرانهی خود خلاصی یابد!
صاحب، فکر الاغ را خواند و گفت:
ای خر! با مرگ من، شخص دیگری تو را میخرد و صاحب میشود.
برای رهایی خویش دعا کن که
از خریت خود، بیرون شوی!
#مثنوی_معنوی
#مولانا
✨📖🖋
پارسی بنویسیم، پارسی بخوانیم
✨📖🖋
خری نیایش کرد که دارندهاش بمیرد
تا از زندگی خرانهی خود رهایی یابد (رها شود)!
دارنده، اندیشهی خر را خواند و گفت:
ای خر! با مرگ من، کس دیگری تو را میخرد و خداوندگار تو میشود.
برای رهایی خویش نیایش کن که
از خر بودن خود، بیرون شوی!
#دوتایی_مینوی (مثنوی معنوی)
#راهبر (مولانا)
برگردان به #پارسی_پاک
#سعید_باقری
هموند (عضو) ارجمند ادبسار
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
✍پینوشت:
از دید ادبسار، نام ویژه(اسم خاص) برگردان نمیشود. پس "مثنوی معنوی" و "مولانا" نباید برگردانده شوند.
@AdabSar
💠🔷🔹🔹
@AdabSar
الاغی دعا کرد صاحبش بمیرد
تا از زندگی خرانهی خود خلاصی یابد!
صاحب، فکر الاغ را خواند و گفت:
ای خر! با مرگ من، شخص دیگری تو را میخرد و صاحب میشود.
برای رهایی خویش دعا کن که
از خریت خود، بیرون شوی!
#مثنوی_معنوی
#مولانا
✨📖🖋
پارسی بنویسیم، پارسی بخوانیم
✨📖🖋
خری نیایش کرد که دارندهاش بمیرد
تا از زندگی خرانهی خود رهایی یابد (رها شود)!
دارنده، اندیشهی خر را خواند و گفت:
ای خر! با مرگ من، کس دیگری تو را میخرد و خداوندگار تو میشود.
برای رهایی خویش نیایش کن که
از خر بودن خود، بیرون شوی!
#دوتایی_مینوی (مثنوی معنوی)
#راهبر (مولانا)
برگردان به #پارسی_پاک
#سعید_باقری
هموند (عضو) ارجمند ادبسار
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
✍پینوشت:
از دید ادبسار، نام ویژه(اسم خاص) برگردان نمیشود. پس "مثنوی معنوی" و "مولانا" نباید برگردانده شوند.
@AdabSar
💠🔷🔹🔹
Forwarded from ادبسار
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی
🔻غروب = فروشُدن، فروشُد، فروشُدان، فرورفتن، شامگاه، ایوار، خورنشینش، اِوارَک، پایانیافتن، پایان روز
🔻غروب آفتاب = آفتابنشستن، آفتاب بر زمین نشستن
🔻غروب خورشید = خوررَفت، آفتابنشین، پیگاه، بیگاه، آفتابزرد، دست بر زمین زدن خورشید، آدواره، اَدوارَک
🔻غروبکردن = فروتافتن، خوررَفتن، ناپدیدشدن
🔻غروبگاه = اِوارَکگاه، شبانگاه
🔻تنگِ غروب = نزدیکِ فرورَفت، نزدیک فروشُد، نزدیک شامگاه
✍️نمونه:
🔺آفتاب زندگیاش غروب کرد =
آفتاب زندگیاش فروتافت
زندگیاش به پایان رسید
زندگیاش پایان یافت
🔺دست در دست معشوق، غروب آفتاب را تماشا میکرد =
دست در دست دلدار، فرورفتن آفتاب را نگاه میکرد
دست در دست یار، دستبرزمینزدن خورشید را مینگریست
🔺از فَرازَند تا «فروشُدِ» خورشید از تنبلی بگریزید، زیرا تنآسایی، سرآغاز تباهی است #کوروش
🔺ز هر دژ به گوش آید آوای کوس
ز «ایوار» تا گاهِ بانگ خروس #بهار
🔺«بیگاه» شد، خورشید سوی چاه شد
خیزید ای خوشطالعان، گاه طلوع ماه شد #مولانا
🔺و «آفتابزرد» را امیر به آب رسید (تاریخ بیهقی)
🌄 خوررَفت(غروب) و مانندسازیهای دلانگیز و جانفزای #فردوسی در شاهنامه:
ـ چو پژمرده شد چادر آفتاب
همی ساخت هر مهتری جای خواب
ـ چو خورشید را پشت باریک شد
ز دیدار شب، روز تاریک شد
ـ چنین تا شب تیره سر برکشید
درخشندهخورشید شد ناپدید
ـ چو خورشید بر چرخ بنمود پشت
شبی تیره شد از نمودن درشت
ـ چو خورشید تابان ز گنبد بگشت
ز بالا همی سوی خاور گذشت
ـ چو چرخ بلند از شَبَه* تاج کرد
شَمامَه(ماه) پراکند بر لاژورد(لاجورد)
(*شَبَه=سنگ سیاه درخشان)
ـ چو خورشید تابان به گنبد رسید
به جایی پی گور و آهو ندید
ـ چو خورشید بر تیغ گنبد رسید
سکندر ز بالا خروشی شنید
#مجید_دری
#پارسی_پاک
#غروب
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادبسار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی
🔻غروب = فروشُدن، فروشُد، فروشُدان، فرورفتن، شامگاه، ایوار، خورنشینش، اِوارَک، پایانیافتن، پایان روز
🔻غروب آفتاب = آفتابنشستن، آفتاب بر زمین نشستن
🔻غروب خورشید = خوررَفت، آفتابنشین، پیگاه، بیگاه، آفتابزرد، دست بر زمین زدن خورشید، آدواره، اَدوارَک
🔻غروبکردن = فروتافتن، خوررَفتن، ناپدیدشدن
🔻غروبگاه = اِوارَکگاه، شبانگاه
🔻تنگِ غروب = نزدیکِ فرورَفت، نزدیک فروشُد، نزدیک شامگاه
✍️نمونه:
🔺آفتاب زندگیاش غروب کرد =
آفتاب زندگیاش فروتافت
زندگیاش به پایان رسید
زندگیاش پایان یافت
🔺دست در دست معشوق، غروب آفتاب را تماشا میکرد =
دست در دست دلدار، فرورفتن آفتاب را نگاه میکرد
دست در دست یار، دستبرزمینزدن خورشید را مینگریست
🔺از فَرازَند تا «فروشُدِ» خورشید از تنبلی بگریزید، زیرا تنآسایی، سرآغاز تباهی است #کوروش
🔺ز هر دژ به گوش آید آوای کوس
ز «ایوار» تا گاهِ بانگ خروس #بهار
🔺«بیگاه» شد، خورشید سوی چاه شد
خیزید ای خوشطالعان، گاه طلوع ماه شد #مولانا
🔺و «آفتابزرد» را امیر به آب رسید (تاریخ بیهقی)
🌄 خوررَفت(غروب) و مانندسازیهای دلانگیز و جانفزای #فردوسی در شاهنامه:
ـ چو پژمرده شد چادر آفتاب
همی ساخت هر مهتری جای خواب
ـ چو خورشید را پشت باریک شد
ز دیدار شب، روز تاریک شد
ـ چنین تا شب تیره سر برکشید
درخشندهخورشید شد ناپدید
ـ چو خورشید بر چرخ بنمود پشت
شبی تیره شد از نمودن درشت
ـ چو خورشید تابان ز گنبد بگشت
ز بالا همی سوی خاور گذشت
ـ چو چرخ بلند از شَبَه* تاج کرد
شَمامَه(ماه) پراکند بر لاژورد(لاجورد)
(*شَبَه=سنگ سیاه درخشان)
ـ چو خورشید تابان به گنبد رسید
به جایی پی گور و آهو ندید
ـ چو خورشید بر تیغ گنبد رسید
سکندر ز بالا خروشی شنید
#مجید_دری
#پارسی_پاک
#غروب
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادبسار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
Forwarded from ادبسار
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی
🔻غروب = فروشُدن، فروشُد، فروشُدان، فرورفتن، شامگاه، ایوار، خورنشینش، اِوارَک، پایانیافتن، پایان روز
🔻غروب آفتاب = آفتابنشستن، آفتاب بر زمین نشستن
🔻غروب خورشید = خوررَفت، آفتابنشین، پیگاه، بیگاه، آفتابزرد، دست بر زمین زدن خورشید، آدواره، اَدوارَک
🔻غروبکردن = فروتافتن، خوررَفتن، ناپدیدشدن
🔻غروبگاه = اِوارَکگاه، شبانگاه
🔻تنگِ غروب = نزدیکِ فرورَفت، نزدیک فروشُد، نزدیک شامگاه
✍️نمونه:
🔺آفتاب زندگیاش غروب کرد =
آفتاب زندگیاش فروتافت
زندگیاش به پایان رسید
زندگیاش پایان یافت
🔺دست در دست معشوق، غروب آفتاب را تماشا میکرد =
دست در دست دلدار، فرورفتن آفتاب را نگاه میکرد
دست در دست یار، دستبرزمینزدن خورشید را مینگریست
🔺از فَرازَند تا «فروشُدِ» خورشید از تنبلی بگریزید، زیرا تنآسایی، سرآغاز تباهی است #کوروش
🔺ز هر دژ به گوش آید آوای کوس
ز «ایوار» تا گاهِ بانگ خروس #بهار
🔺«بیگاه» شد، خورشید سوی چاه شد
خیزید ای خوشطالعان، گاه طلوع ماه شد #مولانا
🔺و «آفتابزرد» را امیر به آب رسید (تاریخ بیهقی)
🌄 خوررَفت(غروب) و مانندسازیهای دلانگیز و جانفزای #فردوسی در شاهنامه:
ـ چو پژمرده شد چادر آفتاب
همی ساخت هر مهتری جای خواب
ـ چو خورشید را پشت باریک شد
ز دیدار شب، روز تاریک شد
ـ چنین تا شب تیره سر برکشید
درخشندهخورشید شد ناپدید
ـ چو خورشید بر چرخ بنمود پشت
شبی تیره شد از نمودن درشت
ـ چو خورشید تابان ز گنبد بگشت
ز بالا همی سوی خاور گذشت
ـ چو چرخ بلند از شَبَه* تاج کرد
شَمامَه(ماه) پراکند بر لاژورد(لاجورد)
(*شَبَه=سنگ سیاه درخشان)
ـ چو خورشید تابان به گنبد رسید
به جایی پی گور و آهو ندید
ـ چو خورشید بر تیغ گنبد رسید
سکندر ز بالا خروشی شنید
#مجید_دری
#پارسی_پاک
#غروب
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادبسار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
@AdabSar
🔅پالایش زبان پارسی
🔻غروب = فروشُدن، فروشُد، فروشُدان، فرورفتن، شامگاه، ایوار، خورنشینش، اِوارَک، پایانیافتن، پایان روز
🔻غروب آفتاب = آفتابنشستن، آفتاب بر زمین نشستن
🔻غروب خورشید = خوررَفت، آفتابنشین، پیگاه، بیگاه، آفتابزرد، دست بر زمین زدن خورشید، آدواره، اَدوارَک
🔻غروبکردن = فروتافتن، خوررَفتن، ناپدیدشدن
🔻غروبگاه = اِوارَکگاه، شبانگاه
🔻تنگِ غروب = نزدیکِ فرورَفت، نزدیک فروشُد، نزدیک شامگاه
✍️نمونه:
🔺آفتاب زندگیاش غروب کرد =
آفتاب زندگیاش فروتافت
زندگیاش به پایان رسید
زندگیاش پایان یافت
🔺دست در دست معشوق، غروب آفتاب را تماشا میکرد =
دست در دست دلدار، فرورفتن آفتاب را نگاه میکرد
دست در دست یار، دستبرزمینزدن خورشید را مینگریست
🔺از فَرازَند تا «فروشُدِ» خورشید از تنبلی بگریزید، زیرا تنآسایی، سرآغاز تباهی است #کوروش
🔺ز هر دژ به گوش آید آوای کوس
ز «ایوار» تا گاهِ بانگ خروس #بهار
🔺«بیگاه» شد، خورشید سوی چاه شد
خیزید ای خوشطالعان، گاه طلوع ماه شد #مولانا
🔺و «آفتابزرد» را امیر به آب رسید (تاریخ بیهقی)
🌄 خوررَفت(غروب) و مانندسازیهای دلانگیز و جانفزای #فردوسی در شاهنامه:
ـ چو پژمرده شد چادر آفتاب
همی ساخت هر مهتری جای خواب
ـ چو خورشید را پشت باریک شد
ز دیدار شب، روز تاریک شد
ـ چنین تا شب تیره سر برکشید
درخشندهخورشید شد ناپدید
ـ چو خورشید بر چرخ بنمود پشت
شبی تیره شد از نمودن درشت
ـ چو خورشید تابان ز گنبد بگشت
ز بالا همی سوی خاور گذشت
ـ چو چرخ بلند از شَبَه* تاج کرد
شَمامَه(ماه) پراکند بر لاژورد(لاجورد)
(*شَبَه=سنگ سیاه درخشان)
ـ چو خورشید تابان به گنبد رسید
به جایی پی گور و آهو ندید
ـ چو خورشید بر تیغ گنبد رسید
سکندر ز بالا خروشی شنید
#مجید_دری
#پارسی_پاک
#غروب
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آرمان «ادبسار»
پالایش زبان پارسی
والایش فرهنگ ایرانی
@AdabSar
🔷🔶🔹🔸
Forwarded from ادبسار
گر رود دیده و عقل و خرد و جان، تو مرو
که مرا دیدن تو بهتر از ایشان، تو مرو
آفتاب و فلک اندر کَنَف سایهی توست
گر رود این فلک و اختر تابان، تو مرو
ای که درد سخنت صافتر از طبع لطیف
گر رود صفوت این طبع سخندان، تو مرو
اهل ایمان همه در خوف دم خاتمتند
خوفم از رفتن توست ای شه ایمان، تو مرو
تو مرو گر بروی جان مرا با خود بَر
ور مرا مینبری با خود از این خوان، تو مرو
با تو هر جزو جهان باغچه و بستان است
در خزان گر برود رونق بستان، تو مرو
هجر خویشم منما هجر تو بس سنگ دل است
ای شده لعل ز تو سنگ بدخشان، تو مرو
کی بود ذره که گوید تو مرو ای خورشید
کی بود بنده که گوید به تو سلطان، تو مرو
لیک تو آب حیاتی همه خلقان ماهی
از کمال کرم و رحمت و احسان، تو مرو
هست طومار دل من به درازای ابد
برنوشته ز سرش تا سوی پایان، تو مرو
گر نترسم ز ملال تو بخوانم صد بیت
که ز صد بهتر وز هجده هزاران، تو مرو
#مولانا
فرستنده: #مهین_دری
@AdabSar
که مرا دیدن تو بهتر از ایشان، تو مرو
آفتاب و فلک اندر کَنَف سایهی توست
گر رود این فلک و اختر تابان، تو مرو
ای که درد سخنت صافتر از طبع لطیف
گر رود صفوت این طبع سخندان، تو مرو
اهل ایمان همه در خوف دم خاتمتند
خوفم از رفتن توست ای شه ایمان، تو مرو
تو مرو گر بروی جان مرا با خود بَر
ور مرا مینبری با خود از این خوان، تو مرو
با تو هر جزو جهان باغچه و بستان است
در خزان گر برود رونق بستان، تو مرو
هجر خویشم منما هجر تو بس سنگ دل است
ای شده لعل ز تو سنگ بدخشان، تو مرو
کی بود ذره که گوید تو مرو ای خورشید
کی بود بنده که گوید به تو سلطان، تو مرو
لیک تو آب حیاتی همه خلقان ماهی
از کمال کرم و رحمت و احسان، تو مرو
هست طومار دل من به درازای ابد
برنوشته ز سرش تا سوی پایان، تو مرو
گر نترسم ز ملال تو بخوانم صد بیت
که ز صد بهتر وز هجده هزاران، تو مرو
#مولانا
فرستنده: #مهین_دری
@AdabSar