This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
وفادار، رپر معترض ساکن ایران، ویدیوی تازهای در صفحه اینستاگرام خود منتشر کرده است. او در بخشی از یک ترانه میخواند: «... روزای خوب رو نوید دادیم ما، تو راه آزادی وطن نیکا و سارینا و حدیث دادیم،... زورگوییتون رو به انتهاست، اقتداری که فقط ادعاست، با درک حقیقت اتحاد، نزدیکتر شدیم به انقلاب»
او در شرح ابن ویدیو نوشته:
«امید»✌️
«امید چیز خیلی خوبیه، شاید بشه گفت بهترینِ چیزهاست و چیزهای خوب هیچوقت نمیمیرن…»
💚🤍❤️🩹
۱۴۰۲/۱۱/۱۴
@vafadar_official
- لازم به ذکر است، وفادار در داخل ایران زندگی مخفیانه دارد، اما اخیرا نیروهای اطلاعاتی شماره موبایل او را پیدا کرده و او را تهدید و احضار کردند، احضار تلفنی وجاهت قانونی ندارد و نباید به آن اعتنا کرد، ولی باید مراقب بود.
#جنبش #انقلاب #مهسا_امینی
#هنر_اعتراض #هنر_اعتراضی
#نه_به_اعدام #ایران #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
او در شرح ابن ویدیو نوشته:
«امید»✌️
«امید چیز خیلی خوبیه، شاید بشه گفت بهترینِ چیزهاست و چیزهای خوب هیچوقت نمیمیرن…»
💚🤍❤️🩹
۱۴۰۲/۱۱/۱۴
@vafadar_official
- لازم به ذکر است، وفادار در داخل ایران زندگی مخفیانه دارد، اما اخیرا نیروهای اطلاعاتی شماره موبایل او را پیدا کرده و او را تهدید و احضار کردند، احضار تلفنی وجاهت قانونی ندارد و نباید به آن اعتنا کرد، ولی باید مراقب بود.
#جنبش #انقلاب #مهسا_امینی
#هنر_اعتراض #هنر_اعتراضی
#نه_به_اعدام #ایران #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
به یاد زنده یاد #بهنود_رمضانى جانباخته راه آزادی چهارشنبه سوری سال ۱۳۸۹
بهنود رمضانی متولد ۱۳۷۱ در شهرستان قائمشهر و دانشجوی سال اول رشته مکانیک دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل بود، او ساکن تهران و خانهاش حوالی فلکه دوم تهرانپارس بود.
برای چهارشنبهسوری سال ۸۹ بهنود رمضانی با دوستانش که انها هم معترض وضع موجود بودند، قرار میگذارد تا برای اعتراض به خیابان برود. به گفته مادرش «در آن شب چهارشنبهسوری، شب شوم، پسرم برای اینکه قدمی در راه آزادی بردارد رفته بود بیرون.
گفته بودند هر کسی بیرون بیاید خونش پای خودش است، ولی بهنود گوش نکرد و گفت من که گناهی ندارم، کاری نمیکنم، شاد زیستن که تاوان ندارد، آن شب هم پسرم برای آزادیخواهی رفته بود بیرون.»
حوالی ساعت ده شب پدرش با بهنود تماس میگیرد و به او میگوید به خانه برگردد اما کمتر از یک ربع بعد به خانه تماس گرفته شده و به خانواده میگویند خود را به بیمارستان برسانند. در بیمارستان پدر و مادر با جنازه بهنود مواجه میشوند. به گفته شاهدان عینی : موتورسوارهای نیروی انتظامی بیشماری بودند که با باتون و شوکر الکتریکی به بهنود حمله کردند، بعد بهنود افتاد روی زمین و آنها افتادند روی سرش و به قصد کشت زدنش. حتی یکی موتورش را جا گذاشت، همان لحظه مردم هجوم آورند که آنها را بگیرند، اما یک ماشین سمند که مردم شماره ماشینش را گرفتهاند آنها را سوار کرده بود.
سردار احمد رضا رادان در مصاحبهای مدعی میشود که سه نفر در چهارشنبهسوری به دلیل انفجار نارنجک دستی کشته شدند و اشارهای به بهنود رمضانی نمیکند. کلانتری ۱۴۷ اما پیگیر پرونده میشود و به خانواده میگوید شکایت کنید و پزشکی قانونی هم اعلام میکند مرگ بر اثر صدمات متعدد جسم سخت بوده است. قوه قضائیه تا سالها حاضر به پیگیری پرونده نبود و با تهدید سعی در ساکت کردن خانواده رمضانی داشتند اما در نهایت در سال ۱۳۹۵ مجبور به محاکمه علی رسولی، سالار نادی و افشین کوهی، سه بسیجی قاتل میشوند و آنها از اتهام قتل عمد تبرئه میشوند اما به جرم قتل غیرعمد به سه سال حبس و پرداخت دیه محکوم میشوند.
خانواده رمضانی این حکم را ناعادلانه و تحت فشار نهادهای امنیتی اعلام کردند. در طی این سالها هر سال در سالروز مرگ بهنود اعضای خانوادهاش را احضار و تهدید میکنند که حق برگزاری مراسم ندارید.
یاد و خاطره بهنود رمضانی تا همیشه در قلب ما زنده و گرامیست. 💔🕊️😞
از صفحه اینستاگرام مسعود علیزاده
#بهنود_رمضانى #چهارشنبه_سوری #جنبش_سبز #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
بهنود رمضانی متولد ۱۳۷۱ در شهرستان قائمشهر و دانشجوی سال اول رشته مکانیک دانشگاه صنعتی نوشیروانی بابل بود، او ساکن تهران و خانهاش حوالی فلکه دوم تهرانپارس بود.
برای چهارشنبهسوری سال ۸۹ بهنود رمضانی با دوستانش که انها هم معترض وضع موجود بودند، قرار میگذارد تا برای اعتراض به خیابان برود. به گفته مادرش «در آن شب چهارشنبهسوری، شب شوم، پسرم برای اینکه قدمی در راه آزادی بردارد رفته بود بیرون.
گفته بودند هر کسی بیرون بیاید خونش پای خودش است، ولی بهنود گوش نکرد و گفت من که گناهی ندارم، کاری نمیکنم، شاد زیستن که تاوان ندارد، آن شب هم پسرم برای آزادیخواهی رفته بود بیرون.»
حوالی ساعت ده شب پدرش با بهنود تماس میگیرد و به او میگوید به خانه برگردد اما کمتر از یک ربع بعد به خانه تماس گرفته شده و به خانواده میگویند خود را به بیمارستان برسانند. در بیمارستان پدر و مادر با جنازه بهنود مواجه میشوند. به گفته شاهدان عینی : موتورسوارهای نیروی انتظامی بیشماری بودند که با باتون و شوکر الکتریکی به بهنود حمله کردند، بعد بهنود افتاد روی زمین و آنها افتادند روی سرش و به قصد کشت زدنش. حتی یکی موتورش را جا گذاشت، همان لحظه مردم هجوم آورند که آنها را بگیرند، اما یک ماشین سمند که مردم شماره ماشینش را گرفتهاند آنها را سوار کرده بود.
سردار احمد رضا رادان در مصاحبهای مدعی میشود که سه نفر در چهارشنبهسوری به دلیل انفجار نارنجک دستی کشته شدند و اشارهای به بهنود رمضانی نمیکند. کلانتری ۱۴۷ اما پیگیر پرونده میشود و به خانواده میگوید شکایت کنید و پزشکی قانونی هم اعلام میکند مرگ بر اثر صدمات متعدد جسم سخت بوده است. قوه قضائیه تا سالها حاضر به پیگیری پرونده نبود و با تهدید سعی در ساکت کردن خانواده رمضانی داشتند اما در نهایت در سال ۱۳۹۵ مجبور به محاکمه علی رسولی، سالار نادی و افشین کوهی، سه بسیجی قاتل میشوند و آنها از اتهام قتل عمد تبرئه میشوند اما به جرم قتل غیرعمد به سه سال حبس و پرداخت دیه محکوم میشوند.
خانواده رمضانی این حکم را ناعادلانه و تحت فشار نهادهای امنیتی اعلام کردند. در طی این سالها هر سال در سالروز مرگ بهنود اعضای خانوادهاش را احضار و تهدید میکنند که حق برگزاری مراسم ندارید.
یاد و خاطره بهنود رمضانی تا همیشه در قلب ما زنده و گرامیست. 💔🕊️😞
از صفحه اینستاگرام مسعود علیزاده
#بهنود_رمضانى #چهارشنبه_سوری #جنبش_سبز #نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
InstaFix
@tavaana
به یاد زنده یاد #بهنود_رمضانى جانباخته راه آزادی چهارشنبه سوری سال ۱۳۸۹
بهنود رمضانی متولد ۱۳۷۱ در شهرستان قائمشهر و دانشجوی سال اول
به یاد زنده یاد #بهنود_رمضانى جانباخته راه آزادی چهارشنبه سوری سال ۱۳۸۹
بهنود رمضانی متولد ۱۳۷۱ در شهرستان قائمشهر و دانشجوی سال اول
«اشک چشمانم خشک نمیشود و جگرم شرحهشرحه شده است. نیکا نماد ایستادگی نسل جوان ما ست. او شهیدِ راه آزادی زنان ایران از چنگال مرتجعین است.»
گوهر عشقی مادر دادخواه ستار بهشتی، کارگری که در زندان جمهوری اسلامی و زیر شکنجه به قتل رسید، با انتشار پیامی به گزارش هولناک قتل نیکا شاکرمی واکنش نشان داد.
متن کامل پیام این مادر دادخواه را بخوانیم:
«فرزندانم!
امروز گزارشِ قتلِ دختر جوانم #نیکا_شاکرمی را دیدم.اشک چشمانم خشک نمی شود و جگرم شرحه شرحه شده است.انگار یکبار دیگر ستّار و محمدّم را جلو چشمانم کشتند! دستانِ این رژیم به خون نیکا و سایر فرزندانم آلوده است.صدای فریادهای #مادران_خاوران ، #مادران_پارک_لاله ، مادران #جنبش_۸۸ ، و #مادران_دادخواه #دی_۹۶ و #آبان_۹۸ ، هنوز بلند است! حالا آفتاب آمد دلیل آفتاب! سندِ جنایت و دروغگویی #جمهوری_اسلامی را همه دنیا می بینند. همانطور که قبلا گفتم، تنها راهِ سعادت ملت ایران و دادخواهی عادلانه، سقوط جمهوری اسلامی و برگزاری دادگاه برای تک تک این جنایتکاران است. فرزندم نیکا قربانی خشونت این #حزب_اللهی ها و #پاسداران شد.حالا می دانیم که نیکا در آخرین لحظات زندگی کوتاهش چگونه در برابر #تعرض اینها مقاومت کرده و تا آخر، علیه رژیم خونخوار شعار داده است! نیکا نماد ایستادگی نسل جوان ماست. او شهیدِ راه #آزادی #زنان ایران از چنگال مرتجعین است.
یاد فرزندم نیکا را گرامی می دارم و از شما زنان و مردان ایرانی می خواهم به هر شیوه ای که می دانید، از #اعتصاب گرفته تا شیوه های اعتراضی دیگر، خواب این رژیم را به کابوس تبدیل کنید.
دعا می کنم این حکومتِ غیر انسانی به دست شما مردم ایران ساقط شود!
پاینده مردم ایران»
#نیکا_شاکرمی
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
@Tavaana_TavaanaTech
گوهر عشقی مادر دادخواه ستار بهشتی، کارگری که در زندان جمهوری اسلامی و زیر شکنجه به قتل رسید، با انتشار پیامی به گزارش هولناک قتل نیکا شاکرمی واکنش نشان داد.
متن کامل پیام این مادر دادخواه را بخوانیم:
«فرزندانم!
امروز گزارشِ قتلِ دختر جوانم #نیکا_شاکرمی را دیدم.اشک چشمانم خشک نمی شود و جگرم شرحه شرحه شده است.انگار یکبار دیگر ستّار و محمدّم را جلو چشمانم کشتند! دستانِ این رژیم به خون نیکا و سایر فرزندانم آلوده است.صدای فریادهای #مادران_خاوران ، #مادران_پارک_لاله ، مادران #جنبش_۸۸ ، و #مادران_دادخواه #دی_۹۶ و #آبان_۹۸ ، هنوز بلند است! حالا آفتاب آمد دلیل آفتاب! سندِ جنایت و دروغگویی #جمهوری_اسلامی را همه دنیا می بینند. همانطور که قبلا گفتم، تنها راهِ سعادت ملت ایران و دادخواهی عادلانه، سقوط جمهوری اسلامی و برگزاری دادگاه برای تک تک این جنایتکاران است. فرزندم نیکا قربانی خشونت این #حزب_اللهی ها و #پاسداران شد.حالا می دانیم که نیکا در آخرین لحظات زندگی کوتاهش چگونه در برابر #تعرض اینها مقاومت کرده و تا آخر، علیه رژیم خونخوار شعار داده است! نیکا نماد ایستادگی نسل جوان ماست. او شهیدِ راه #آزادی #زنان ایران از چنگال مرتجعین است.
یاد فرزندم نیکا را گرامی می دارم و از شما زنان و مردان ایرانی می خواهم به هر شیوه ای که می دانید، از #اعتصاب گرفته تا شیوه های اعتراضی دیگر، خواب این رژیم را به کابوس تبدیل کنید.
دعا می کنم این حکومتِ غیر انسانی به دست شما مردم ایران ساقط شود!
پاینده مردم ایران»
#نیکا_شاکرمی
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
@Tavaana_TavaanaTech
«پانزده سال پیش در چنین روزی #سهراب_اعرابی #علیه_فراموشی
پروین فهیمی، مادر سهراب که از فعالان صلح و عضو گروه مادران صلح است، سهراب در راهپیمایی دوشنبه ۲۵ خرداد از مادرش جدا شد و شب به خانه بازنگشت. خانواده در بیمارستانها، کلانتریها، زندان اوین و دادگاه انقلاب جستجو کردند اما نام سهراب در هیچ فهرستی، نه در فهرست اسامی اعلام شده در زندان اوین و نه در فهرست نصب شده بر دیوار دادگاه انقلاب نبود.پروین فهیمی هر روز صبح برای یافتن نشانهای از پسرش به دادگاه انقلاب میرفت و هر بعد از ظهر عکس سهراب را جلوی در زندان اوین برده و عکس را به هر آزاد شدهای نشان میداد و میپرسید آیا او را دیدهاند یا خیر. چند نفر مطمئن بودند او را دیدهاند.
با این حال خانواده سهراب به زندان قزل حصار، شورآباد و آگاهی شاپور هم سر میزدند. در آگاهی به آنها گفته شد مسئولان ماموریتند و تا اول هفته بعد نیستند؛ بنابراین آنها ابتدای هفته به آگاهی مرکز تشخیص هویت رفتند و در آنجا عکسهایی از آلبوم عکسهای ۱۵ تا ۲۰ سالهها و ۲۰ تا ۲۵ سالهها را نشانشان دادند و چون سهراب بین آنها نبود نتیجه گرفته میشود سهراب در زندان اوین است. روز چهارشنبه قبل از کنکور اعلام میشود هر کسی زندانی کنکوری دارد مدارک زندانی را بیاورد تا با کفالت آزاد شود. خانواده سهراب کفالت ۱۰ میلیون تومانی برای او سپردند اما در زندان مدارک سهراب را از آنجا که در لیست زندان اوین نبود قبول نکردند. روز بعد خانوادههای مشابه را زیر پل اوین جمع کردند و به آنها اعلام کردند فرزندان آنها در بندهای مخصوص هستند و باید تکلیف آنها را از دادگاه انقلاب جویا شوند. در دادگاه انقلاب به خانوادههای این ۳۹ نفر گفتند بروید کارهای مربوط به کفالت را انجام دهید، فاکس زدهایم و امروز آزاد میشوند. اما باز هم تا جمعه به خانواده سهراب خبری داده نشد.
در تاریخ ۲۰ تیر مادر سهراب اعرابی را به اداره تشخیص هویت ارجاع میدهند تا آلبومهای کشتهشدگان را نگاه کند و مشخص میشود سهرابش با جای تیری در قلبش مظلومانه کشته شدهاست.
یاد و خاطره سهراب اعرابی تا همیشه در قلب ما زنده و گرامیست.💚✌️🥀🕊️😞💚💔»
از صفحه مسعود علیزاده، از جانبهدربردگان فاجعه کهریزک
masoudalizadeh___
sohrabarabi
parvinfahimi88
درباره سهراب اعرابی بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/sohrab_aarabi/
#زن_زندگی_آزادی
#مرد_میهن_آبادی
#سهراب_اعرابی
#جنبش_سبز
#۲۵خرداد۸۸
#علیه_فراموشی
#مادران_دادخواه_ایران #دادخواهی
#نه_به_جمهوری_اسلامی #رای_بی_رای #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
پروین فهیمی، مادر سهراب که از فعالان صلح و عضو گروه مادران صلح است، سهراب در راهپیمایی دوشنبه ۲۵ خرداد از مادرش جدا شد و شب به خانه بازنگشت. خانواده در بیمارستانها، کلانتریها، زندان اوین و دادگاه انقلاب جستجو کردند اما نام سهراب در هیچ فهرستی، نه در فهرست اسامی اعلام شده در زندان اوین و نه در فهرست نصب شده بر دیوار دادگاه انقلاب نبود.پروین فهیمی هر روز صبح برای یافتن نشانهای از پسرش به دادگاه انقلاب میرفت و هر بعد از ظهر عکس سهراب را جلوی در زندان اوین برده و عکس را به هر آزاد شدهای نشان میداد و میپرسید آیا او را دیدهاند یا خیر. چند نفر مطمئن بودند او را دیدهاند.
با این حال خانواده سهراب به زندان قزل حصار، شورآباد و آگاهی شاپور هم سر میزدند. در آگاهی به آنها گفته شد مسئولان ماموریتند و تا اول هفته بعد نیستند؛ بنابراین آنها ابتدای هفته به آگاهی مرکز تشخیص هویت رفتند و در آنجا عکسهایی از آلبوم عکسهای ۱۵ تا ۲۰ سالهها و ۲۰ تا ۲۵ سالهها را نشانشان دادند و چون سهراب بین آنها نبود نتیجه گرفته میشود سهراب در زندان اوین است. روز چهارشنبه قبل از کنکور اعلام میشود هر کسی زندانی کنکوری دارد مدارک زندانی را بیاورد تا با کفالت آزاد شود. خانواده سهراب کفالت ۱۰ میلیون تومانی برای او سپردند اما در زندان مدارک سهراب را از آنجا که در لیست زندان اوین نبود قبول نکردند. روز بعد خانوادههای مشابه را زیر پل اوین جمع کردند و به آنها اعلام کردند فرزندان آنها در بندهای مخصوص هستند و باید تکلیف آنها را از دادگاه انقلاب جویا شوند. در دادگاه انقلاب به خانوادههای این ۳۹ نفر گفتند بروید کارهای مربوط به کفالت را انجام دهید، فاکس زدهایم و امروز آزاد میشوند. اما باز هم تا جمعه به خانواده سهراب خبری داده نشد.
در تاریخ ۲۰ تیر مادر سهراب اعرابی را به اداره تشخیص هویت ارجاع میدهند تا آلبومهای کشتهشدگان را نگاه کند و مشخص میشود سهرابش با جای تیری در قلبش مظلومانه کشته شدهاست.
یاد و خاطره سهراب اعرابی تا همیشه در قلب ما زنده و گرامیست.💚✌️🥀🕊️😞💚💔»
از صفحه مسعود علیزاده، از جانبهدربردگان فاجعه کهریزک
masoudalizadeh___
sohrabarabi
parvinfahimi88
درباره سهراب اعرابی بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/sohrab_aarabi/
#زن_زندگی_آزادی
#مرد_میهن_آبادی
#سهراب_اعرابی
#جنبش_سبز
#۲۵خرداد۸۸
#علیه_فراموشی
#مادران_دادخواه_ایران #دادخواهی
#نه_به_جمهوری_اسلامی #رای_بی_رای #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
پانزده سال پیش در چنین روزی : #علیه_فراموشی
انتخابات ریاستجمهوری سال هشتاد و هشت آغاز شد، بهترین فرصتی بود که احمدینژاد برود و چون میرحسین موسوی میتوانست به وضعیت پایان دهد مثل میلیون ها نفر از او حمایت کردم. در آن زمان در یک بنگاه املاک کار میکردم، برای اینکه از میرحسین موسوی حمایت کنیم بنگاه را ستاد کردیم تا یک تو دهنی به خامنهای و مزدورانش بزنیم، روزهای خوبی بود، همه سبز بودیم و یکدست، شادی همه جا را فرا گرفته بود و مردم همه یکدست بودند تا اینکه تقلب و کودتای گستردهای در انتخابات ۱۳۸۸ شکل گرفت، همه در شوک و اندوه بودیم و از اینکه به بازی گرفته شده بودیم و تقلب بزرگی شده بود بسیار ناراحت بودم، برای اعتراض به ساختار رژیم جمهوری اسلامی در بیشتر راهپیماییها اعتراضی شرکت داشتم، راهپیمایی سکوت ۲۵ خرداد ، راهپیمایی ۲۸ خرداد ، راهپیمایی ۳۰ خرداد و راهپیمایی روز ۱۸ تیر، روز هجدهم تیر مثل همیشه از کرج به تهران رفتم تا برای سالگرد فاجعه کوی دانشگاه ۱۳۷۸ شرکت کنم، تعداد مردم معترض نسبت به اعترضات قبلی خیلی کم بود و تعداد یگان ویژه ، نیروی انتظامی و لباسشخصیها بسیار زیاد بودند ، چند ساعتی گذشت و اگر اشتباه نکنم حدود ساعت پنج و نیم بود که در یکی از خیابان های فرعی ولیعصر از سوی لباسشخصیها شناسایی و دستگیر شدم، زیرا آنها من را در حال شعار دادن شناسایی کرده بودند.
در همان لحظه دستیگری اول تلفن همراه منو گرفتند بعدش به با یک دستمال زرد دور چشم هایم بستند و دست هایم را از پشت با دستبند پلاستکی محکم بستند و منو انداختند داخل صندوق عقب ماشین ، خیلی ترسیده بودم که قرار است من را کجا ببرند ، بعد از گذشت ۱۵ الی ۲۰ دقیقه من را از صندوق عقب ماشین بیرون آوردند و دو نفر من را بردند داخل یک ساختمان که صدای ضرب و شتم و ضجه جوانان به گوشم میرسید و از این موضوع ترسیده بودم که قرار است چه اتفاقی برآیم بیوفتد!!!. با همان چشم بند و دستبند روی زمین نشسته بودم که چند نفر تیشرت من را بالا زدند و خال کوبی که پشت کمرم بود را دیدند و شروع به کتک زدنم کردند که این علامت چیست روی کمرت؟! حسابی منو با لوله و باتوم زدند و حالا نوبت شخصی به نام حاجی شد که با این اسم صدایش میزدند!! اول فکر کردم این شخصی که حاجی صداش میزنند آدم خوبی است ولی سخت در اشتباه بودم زیرا حاجی یک جلاد شیطان صفتی بود که هیچ بویی از انسانیت نبرده بود، شخص حاجی با صدای بلند فریاد میزد که ندا آقا سلطان را میشناسی؟؟
و چرا اونو کشتی !! خیلی خیلی ترسیده بودم یک لحظه پیش خودم فکر کردم که نکنه دارند از من فیلم برداری میکنند تا قتل ندا آقاسلطان را به گردن من بیندازند!! هر چقدر اون شخص حاجی منو کتک میزد و سرم را به دیوار میکوبید تا از من اعتراف بگیرد گفتم من اصلا شخصی به نام ندا آقاسلطان را نمیشناسم که بخواهم اونو به قتل برسونم. حاجی بالاخره خسته شد و از کتک زدن من منصرف شد. تمام بدنم از شدت شکنجه ها درد میکرد و نمیدونستم کجا هستم و قرار است چه بلایی سر من خواهد آمد. خیلی تشنه بودم و بهشون التماس میکردم بهم آب بدهند، بعد از مدتی شخصی بهم گفت سرت را بالا بیار برایت آب آوردم ، من ساده تا سرم را بالا آوردم بیشرف حرومزاده اسپره فلفلی را تو صورتم خالی کرد و هیچ وقت اون زجری را کشیدم فراموش نمیکنم، مخصوصا صدای خنده هاشون که از شکنجه های امثال من داشتند لذت میبرند.
چند ساعتی گذشت، هر کاری کردم چشم بند را پایین بیارم که کجا هستم نتوانستم، آنقدر محکم بسته بودند که سرم داشت منفجر میشد. صدای فریاد بازداشتی های دیگری را میشنیدم که داشتند التماس میکردن از شکنجه شون دست بکشند در همان لحظه شخصی با صدای بلند فریاد زد حاجی تو را خدا نکشید گناه داره ، یک دفعه متوجه شدم لوله اسلحه روی سرم است و همون شخص حاجی بلند فریاد میزد دیکتاتور کیه؟؟!! از ترس سکوت کرده بودم که قرار است در اینجا بمیریم ، بعد از چند دقیقه باز از دوباره همشون شروع به خندیدن کردند. چند ساعتی گذشت که من را سوار یک ماشین کردند، پیش خودم همش فکر میکردم الان یک جایی منو پیاده میکنند و میگن آزادی ولی اینطور نبود و همش یک رویای بچه گانه بود. من را به پلیس امنیت میدان حر بردند و چشم بند و دست بندم را باز کردند، ساعت حدود ۱۱ شب بود و از اینکه از آن جهنمی که نمیدانستم کجا بود جان سالم بدر برده بودم بسیار خوشحال بودم ، ولی جوانان زیادی را دستگیر کرده بودند که همگی در پلیس امنیت به همراه من روی زمین نشسته بودیم ، بعد از حدود یک ساعت ما را سوار ماشین ون پلیس کردند و ما را به پلیس پیشگیری میدان انقلاب انتقال دادند....
ادامه روایت مسعود علیزاده را اینجا بخوانید:
https://tinyurl.com/Kahrizak18
#جنایت_کهریزک #جنبش_سبز #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
انتخابات ریاستجمهوری سال هشتاد و هشت آغاز شد، بهترین فرصتی بود که احمدینژاد برود و چون میرحسین موسوی میتوانست به وضعیت پایان دهد مثل میلیون ها نفر از او حمایت کردم. در آن زمان در یک بنگاه املاک کار میکردم، برای اینکه از میرحسین موسوی حمایت کنیم بنگاه را ستاد کردیم تا یک تو دهنی به خامنهای و مزدورانش بزنیم، روزهای خوبی بود، همه سبز بودیم و یکدست، شادی همه جا را فرا گرفته بود و مردم همه یکدست بودند تا اینکه تقلب و کودتای گستردهای در انتخابات ۱۳۸۸ شکل گرفت، همه در شوک و اندوه بودیم و از اینکه به بازی گرفته شده بودیم و تقلب بزرگی شده بود بسیار ناراحت بودم، برای اعتراض به ساختار رژیم جمهوری اسلامی در بیشتر راهپیماییها اعتراضی شرکت داشتم، راهپیمایی سکوت ۲۵ خرداد ، راهپیمایی ۲۸ خرداد ، راهپیمایی ۳۰ خرداد و راهپیمایی روز ۱۸ تیر، روز هجدهم تیر مثل همیشه از کرج به تهران رفتم تا برای سالگرد فاجعه کوی دانشگاه ۱۳۷۸ شرکت کنم، تعداد مردم معترض نسبت به اعترضات قبلی خیلی کم بود و تعداد یگان ویژه ، نیروی انتظامی و لباسشخصیها بسیار زیاد بودند ، چند ساعتی گذشت و اگر اشتباه نکنم حدود ساعت پنج و نیم بود که در یکی از خیابان های فرعی ولیعصر از سوی لباسشخصیها شناسایی و دستگیر شدم، زیرا آنها من را در حال شعار دادن شناسایی کرده بودند.
در همان لحظه دستیگری اول تلفن همراه منو گرفتند بعدش به با یک دستمال زرد دور چشم هایم بستند و دست هایم را از پشت با دستبند پلاستکی محکم بستند و منو انداختند داخل صندوق عقب ماشین ، خیلی ترسیده بودم که قرار است من را کجا ببرند ، بعد از گذشت ۱۵ الی ۲۰ دقیقه من را از صندوق عقب ماشین بیرون آوردند و دو نفر من را بردند داخل یک ساختمان که صدای ضرب و شتم و ضجه جوانان به گوشم میرسید و از این موضوع ترسیده بودم که قرار است چه اتفاقی برآیم بیوفتد!!!. با همان چشم بند و دستبند روی زمین نشسته بودم که چند نفر تیشرت من را بالا زدند و خال کوبی که پشت کمرم بود را دیدند و شروع به کتک زدنم کردند که این علامت چیست روی کمرت؟! حسابی منو با لوله و باتوم زدند و حالا نوبت شخصی به نام حاجی شد که با این اسم صدایش میزدند!! اول فکر کردم این شخصی که حاجی صداش میزنند آدم خوبی است ولی سخت در اشتباه بودم زیرا حاجی یک جلاد شیطان صفتی بود که هیچ بویی از انسانیت نبرده بود، شخص حاجی با صدای بلند فریاد میزد که ندا آقا سلطان را میشناسی؟؟
و چرا اونو کشتی !! خیلی خیلی ترسیده بودم یک لحظه پیش خودم فکر کردم که نکنه دارند از من فیلم برداری میکنند تا قتل ندا آقاسلطان را به گردن من بیندازند!! هر چقدر اون شخص حاجی منو کتک میزد و سرم را به دیوار میکوبید تا از من اعتراف بگیرد گفتم من اصلا شخصی به نام ندا آقاسلطان را نمیشناسم که بخواهم اونو به قتل برسونم. حاجی بالاخره خسته شد و از کتک زدن من منصرف شد. تمام بدنم از شدت شکنجه ها درد میکرد و نمیدونستم کجا هستم و قرار است چه بلایی سر من خواهد آمد. خیلی تشنه بودم و بهشون التماس میکردم بهم آب بدهند، بعد از مدتی شخصی بهم گفت سرت را بالا بیار برایت آب آوردم ، من ساده تا سرم را بالا آوردم بیشرف حرومزاده اسپره فلفلی را تو صورتم خالی کرد و هیچ وقت اون زجری را کشیدم فراموش نمیکنم، مخصوصا صدای خنده هاشون که از شکنجه های امثال من داشتند لذت میبرند.
چند ساعتی گذشت، هر کاری کردم چشم بند را پایین بیارم که کجا هستم نتوانستم، آنقدر محکم بسته بودند که سرم داشت منفجر میشد. صدای فریاد بازداشتی های دیگری را میشنیدم که داشتند التماس میکردن از شکنجه شون دست بکشند در همان لحظه شخصی با صدای بلند فریاد زد حاجی تو را خدا نکشید گناه داره ، یک دفعه متوجه شدم لوله اسلحه روی سرم است و همون شخص حاجی بلند فریاد میزد دیکتاتور کیه؟؟!! از ترس سکوت کرده بودم که قرار است در اینجا بمیریم ، بعد از چند دقیقه باز از دوباره همشون شروع به خندیدن کردند. چند ساعتی گذشت که من را سوار یک ماشین کردند، پیش خودم همش فکر میکردم الان یک جایی منو پیاده میکنند و میگن آزادی ولی اینطور نبود و همش یک رویای بچه گانه بود. من را به پلیس امنیت میدان حر بردند و چشم بند و دست بندم را باز کردند، ساعت حدود ۱۱ شب بود و از اینکه از آن جهنمی که نمیدانستم کجا بود جان سالم بدر برده بودم بسیار خوشحال بودم ، ولی جوانان زیادی را دستگیر کرده بودند که همگی در پلیس امنیت به همراه من روی زمین نشسته بودیم ، بعد از حدود یک ساعت ما را سوار ماشین ون پلیس کردند و ما را به پلیس پیشگیری میدان انقلاب انتقال دادند....
ادامه روایت مسعود علیزاده را اینجا بخوانید:
https://tinyurl.com/Kahrizak18
#جنایت_کهریزک #جنبش_سبز #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from گفتوشنود
یکی از مخاطبان صفحه اینستاگرام «گفتوشنود» پیامی برای ما فرستاده که توجه ما را جلب کرده. او مینویسد:
«توی محله قصردشت شیراز یه همسایه بهایی داشتیم. یک روز یکی از اقوام از جنوب برای ما خرمایی تازه آورده بود. پدرم تصمیم گرفت یک بسته خرما به همسایه بهائی بده. وقتی رفت و زنگ در خونه همسایه رو زد و زن همسایه درو باز کرد، زن همسایه بهائی هاج و واج مونده بود و بعد از مکثی کوتاه گفت: واقعا برای ما آوردین؟ باورم نمیشه! بابام گفت: چطور مگه؟ زن همسایه گفت: آخه ما بهایی هستیم، حتی همسایهها جواب سلام ما رو هم نمیدن چه برسه که واسه ما چیزی بیارن. حتی نذری هم به ما نمیدن. بابام گفت، من شرمندم از طرف همه همسایهها. ما همه انسانیم و برابر و هیچ چیز دیگهای غیر از این مهم نیست».
این پیام را بدون تردید میتوان نمودی از مداراجویی ایرانیان دانست که پیش از هر چیز ریشه در این واقعیت دارد که برای ایرانیان بیش از آنکه مذهب مشترک اهمیت داشته باشد، سرنوشت مشترک است که اهمیت دارد.
سرنوشتی که در قالب کشوری به نام ایران تجلی پیدا میکند.
اگر به تحولات سیاسی-اجتماعی در ایران در طول یک قرن گذشته و حتی فراتر از آن، نگاه بیندازیم، به روشنی خواهیم دید این همدلیها ذیل سرنوشت مشترک، شکل گرفته است.
به عنوان نمونه میتوان از انقلاب مشروطه یاد کرد؛ وقتی محمدعلی شاه در تهران مشروطیت را نقض کرد، از تبریز و اصفهان و گیلان و دیگر نقاط ایران همدلانه به سمت تهران رفتند و تهران را فتح کردند و مشروطیت را برقرار کردند.
--------
در وبسایت گفتوشنود ببینید و بشنوید:
«همدلی ملی؛ راهی به سوی مدارای مذهبی»
https://dialog.tavaana.org/national-empathy/
#گفتگو_توانا #ملت_ایران #مدارای_مذهبی #جنبش_مشروطیت
@Diallogue1402
«توی محله قصردشت شیراز یه همسایه بهایی داشتیم. یک روز یکی از اقوام از جنوب برای ما خرمایی تازه آورده بود. پدرم تصمیم گرفت یک بسته خرما به همسایه بهائی بده. وقتی رفت و زنگ در خونه همسایه رو زد و زن همسایه درو باز کرد، زن همسایه بهائی هاج و واج مونده بود و بعد از مکثی کوتاه گفت: واقعا برای ما آوردین؟ باورم نمیشه! بابام گفت: چطور مگه؟ زن همسایه گفت: آخه ما بهایی هستیم، حتی همسایهها جواب سلام ما رو هم نمیدن چه برسه که واسه ما چیزی بیارن. حتی نذری هم به ما نمیدن. بابام گفت، من شرمندم از طرف همه همسایهها. ما همه انسانیم و برابر و هیچ چیز دیگهای غیر از این مهم نیست».
این پیام را بدون تردید میتوان نمودی از مداراجویی ایرانیان دانست که پیش از هر چیز ریشه در این واقعیت دارد که برای ایرانیان بیش از آنکه مذهب مشترک اهمیت داشته باشد، سرنوشت مشترک است که اهمیت دارد.
سرنوشتی که در قالب کشوری به نام ایران تجلی پیدا میکند.
اگر به تحولات سیاسی-اجتماعی در ایران در طول یک قرن گذشته و حتی فراتر از آن، نگاه بیندازیم، به روشنی خواهیم دید این همدلیها ذیل سرنوشت مشترک، شکل گرفته است.
به عنوان نمونه میتوان از انقلاب مشروطه یاد کرد؛ وقتی محمدعلی شاه در تهران مشروطیت را نقض کرد، از تبریز و اصفهان و گیلان و دیگر نقاط ایران همدلانه به سمت تهران رفتند و تهران را فتح کردند و مشروطیت را برقرار کردند.
--------
در وبسایت گفتوشنود ببینید و بشنوید:
«همدلی ملی؛ راهی به سوی مدارای مذهبی»
https://dialog.tavaana.org/national-empathy/
#گفتگو_توانا #ملت_ایران #مدارای_مذهبی #جنبش_مشروطیت
@Diallogue1402
Forwarded from گفتوشنود
دختر ۲۲ سالهای در شهریور ۱۴۰۱ به بهانه رعایت نکردن حجاب اجباری توسط گشت ارشاد تهران بازداشت شد و بعلت ضرب و شتم در بازداشت به قتل رسید.
او مهسا ژینا امینی نام داشت.
این حادثه موجی از اعتراضات سراسری در ایران به دنبال داشت و به یکی از بزرگترین جنبشهای آزادیخواهی و برابریطلبی تاریخ معاصر کشور تبدیل شد.
قتل مهسا نماد سرکوب سیستماتیک علیه زنان و جوانان شد و جرقهای برای مقاومت علیه دیکتاتوری و بیعدالتی.
جنبش "زن، زندگی، آزادی" که از مرگ مهسا شکل گرفت، خواستار پایان دادن به تبعیضهای جنسیتی، محدودیتهای اجتماعی و برچیدن حکومت دیکتاتور مذهبی شد.
این اعتراضات نه تنها در ایران بلکه در سطح بینالمللی نیز بازتاب گستردهای یافت و حمایت جوامع جهانی را به دنبال داشت.
مرگ مهسا امینی تبدیل به سمبلی از مبارزه برای عدالت و حقوق بشر در ایران شد.
https://dialog.tavaana.org/names/
#مهسا_امینی #ژینا #عدالت_خواهی #جنبش_زنان #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
دختر ۲۲ سالهای در شهریور ۱۴۰۱ به بهانه رعایت نکردن حجاب اجباری توسط گشت ارشاد تهران بازداشت شد و بعلت ضرب و شتم در بازداشت به قتل رسید.
او مهسا ژینا امینی نام داشت.
این حادثه موجی از اعتراضات سراسری در ایران به دنبال داشت و به یکی از بزرگترین جنبشهای آزادیخواهی و برابریطلبی تاریخ معاصر کشور تبدیل شد.
قتل مهسا نماد سرکوب سیستماتیک علیه زنان و جوانان شد و جرقهای برای مقاومت علیه دیکتاتوری و بیعدالتی.
جنبش "زن، زندگی، آزادی" که از مرگ مهسا شکل گرفت، خواستار پایان دادن به تبعیضهای جنسیتی، محدودیتهای اجتماعی و برچیدن حکومت دیکتاتور مذهبی شد.
این اعتراضات نه تنها در ایران بلکه در سطح بینالمللی نیز بازتاب گستردهای یافت و حمایت جوامع جهانی را به دنبال داشت.
مرگ مهسا امینی تبدیل به سمبلی از مبارزه برای عدالت و حقوق بشر در ایران شد.
https://dialog.tavaana.org/names/
#مهسا_امینی #ژینا #عدالت_خواهی #جنبش_زنان #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
«سلام به #انسانیت سلام به #شرافت
مادر #گوهر_عشقی اعلام اعتصاب غذا در حمایت از آزادی #دایه_مینا و دادخواهان دیگر کرده، مادر گوهر سنش بالاست و مریض ما رضایت این رو به مادر گوهر ندادیم به عنوان فرزند دایه مینا، اما تصمیم مادر گوهر جدی است و دور از جون مادر گوهر میگوید من نه از مرگ میترسم نه از زندان نه از جمهوری اسلامی.»
از صفحه میلاد محمدی، برادر شهریار محمدی که اکنون مادرش در بازداشت است
اسرین محمدی، خواهر جاویدنام شهریار محمدی نیر در شبکه اجتماعی ایکس نوشت:
«پس از گذشت ۸ روز از بازداشت مادرم #دایه_مینا، همچنان از محل نگهداری و اتهامات وارد شده به او بیاطلاع هستیم. در تنها تماسی که با یکی از بستگان داشته، مادرم گفته است که به طور مداوم تحت بازجویی قرار دارد.
با وجود نیاز فوری به وکیل و دسترسی به داروهای ضروریاش، هنوز هیچیک از این امکانات فراهم نشده است. همچنین، اخبار نگرانکنندهای به دستمان رسیده که احتمال اعتصاب غذای مادرم را تأیید میکند. ما خواهان شفافیت و اقدامات فوری برای آزادی بی قید و شرط مادرم هستیم.»
#دادخواهی
#جنبش_دادخواهی
#همبستگی_ملی
#مادران_داغدار
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
مادر #گوهر_عشقی اعلام اعتصاب غذا در حمایت از آزادی #دایه_مینا و دادخواهان دیگر کرده، مادر گوهر سنش بالاست و مریض ما رضایت این رو به مادر گوهر ندادیم به عنوان فرزند دایه مینا، اما تصمیم مادر گوهر جدی است و دور از جون مادر گوهر میگوید من نه از مرگ میترسم نه از زندان نه از جمهوری اسلامی.»
از صفحه میلاد محمدی، برادر شهریار محمدی که اکنون مادرش در بازداشت است
اسرین محمدی، خواهر جاویدنام شهریار محمدی نیر در شبکه اجتماعی ایکس نوشت:
«پس از گذشت ۸ روز از بازداشت مادرم #دایه_مینا، همچنان از محل نگهداری و اتهامات وارد شده به او بیاطلاع هستیم. در تنها تماسی که با یکی از بستگان داشته، مادرم گفته است که به طور مداوم تحت بازجویی قرار دارد.
با وجود نیاز فوری به وکیل و دسترسی به داروهای ضروریاش، هنوز هیچیک از این امکانات فراهم نشده است. همچنین، اخبار نگرانکنندهای به دستمان رسیده که احتمال اعتصاب غذای مادرم را تأیید میکند. ما خواهان شفافیت و اقدامات فوری برای آزادی بی قید و شرط مادرم هستیم.»
#دادخواهی
#جنبش_دادخواهی
#همبستگی_ملی
#مادران_داغدار
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from گفتوشنود
«چگونه یونگ بخوانیم؟»
معرفی کتاب
دیوید تیسی (David Tacey) نویسنده کتاب «یونگ و جنبش عصر جدید» مبادرت به نگارش کتاب دیگری درباره کارل یونگ کرده به نام «چگونه یونگ بخوانیم.» این کتاب البته در یک مجموعه به سرپرستی سایمون کریچلی سفارش داده شده و دیوید تیسی مامور نوشتن کتابی به عنوان راهنمای آثار یونگ شده است.
مجموعه کتابهای «چگونه بخوانیم؟» (How to Read) به گونهای طراحی شدهاند که بتواند به خوانندگان کمک کند تا با اندیشهها و نوشتههای متفکران برجسته آشنا شوند و مفاهیم و نظریات پیچیده را بهتر درک کنند. نام متفکران بزرگ و نامی مانند نیچه، فروید، لکان، دریدا و ویتگنشتاین هم در این فهرست دیده میشود. طبیعیست که راهبردن به دنیای اندیشه این متفکران از راه کتابهای راهنما، خالی از عوارض منفی نیست. چرا که این کتابها تلاش به سادهسازی دارند تا تصویری کلی از یک منظومه فکری به دست دهند؛ با این حال بسیاری از خوانندگان در سراسر دنیا از این دست کتابها استقبال میکنند.
کتاب تیسی با نام «چگونه یونگ بخوانیم» که یکی از عناوین این مجموعه است، اخیرا توسط سپیده حبیب به فارسی ترجمه شده و به همت نشر نی به بازار کتاب آمده است. سپیده حبیب، متولد ۱۳۴۹، پزشک متخصص در حوزه روانپزشکیست و پیش از این، آثار اروین یالوم مانند «درمان شوپنهاور»، «مامان و معنی زندگی»، و «رواندرمانی اگزیستانسیال» و همینطور کتاب «سمینار یونگ درباره زرتشت نیچه» را هم به فارسی برگردانده است...
برای مطالعه نسخه کامل یادداشت به صفحه گفتوشنود مراجعه کنید:
https://dialog.tavaana.org/how-to-read-jung/
پیش از این در اپیزود هجدهم از پادکست دیگرینامه با عنوان «پرومته در زنجیر» از اندیشههای یونگ درباره کهنالگوها یاد کرده و از خود او مستقیما نقلهایی آورده بودیم. برای شنیدن این اپیزود در یوتیوب رجوع کنید به:
https://youtu.be/gF20fz28rlo?si=THkd7z-D1UKBthXz
همچنین در اپیزود بیست و ششم با نام «دگردیسی» به کلیدواژه سایه در اندیشه یونگ میپردازیم و همینطور بریدههایی از داستان کوتاه مشهور استیونسون با نام «مورد عجیب دکتر جکیل و آقای هاید» را که مورد استناد کارل یونگ برای توضیح مفهوم سایه بوده است، با هنرمندی صداپیشگان ما خواهید شنید. در اپیزود بیست و نهم نیز به مضمون «مخاطرات روح» میپردازیم که اصطلاحی برگرفته از کتاب شاخه زرین جیمز فریزر، و از مضامین مورد توجه یونگ بوده است، مطالبی خواهید شنید. نام اپیزود بیست و نهم «از جادو تا دین» است.
در کتابچه «ناباورمندان» از انتشارات توانا که در دو نسخه چاپی و شنیداری در دسترس علاقهمندان است، در بخش حلقههای یونگی مختصرا به سابقه فعالیت معنویتگرایان ایرانی تحت تاثیر یونگ و اندیشههایش پرداختهایم. کتاب «چگونه یونگ بخوانیم» برای آن عده از ایرانیان جویای معنویت که رجوع مستقیم به آثار یونگ را دشوار مییابند، دریچه تازهای برای آشنایی با تفسیر یونگی از معنویت خواهد بود. تیم پژوهشی گفتوشنود مطالعه این اثر را پیشنهاد میکند. برای دسترسی به نسخه قابل چاپ این کتاب از لینک زیر استفاده کنید:
https://dialog.tavaana.org/nonbelievers/
#یونگ #یونگی #روانشناسی_یونگی #معنویت__جدید #جنبش_عصر_جدید #دیوید_تیسی #ادیان_نوظهور #ناباورمندان #نشر_نی #سپیده_حبیب
@Dialogue1402
معرفی کتاب
دیوید تیسی (David Tacey) نویسنده کتاب «یونگ و جنبش عصر جدید» مبادرت به نگارش کتاب دیگری درباره کارل یونگ کرده به نام «چگونه یونگ بخوانیم.» این کتاب البته در یک مجموعه به سرپرستی سایمون کریچلی سفارش داده شده و دیوید تیسی مامور نوشتن کتابی به عنوان راهنمای آثار یونگ شده است.
مجموعه کتابهای «چگونه بخوانیم؟» (How to Read) به گونهای طراحی شدهاند که بتواند به خوانندگان کمک کند تا با اندیشهها و نوشتههای متفکران برجسته آشنا شوند و مفاهیم و نظریات پیچیده را بهتر درک کنند. نام متفکران بزرگ و نامی مانند نیچه، فروید، لکان، دریدا و ویتگنشتاین هم در این فهرست دیده میشود. طبیعیست که راهبردن به دنیای اندیشه این متفکران از راه کتابهای راهنما، خالی از عوارض منفی نیست. چرا که این کتابها تلاش به سادهسازی دارند تا تصویری کلی از یک منظومه فکری به دست دهند؛ با این حال بسیاری از خوانندگان در سراسر دنیا از این دست کتابها استقبال میکنند.
کتاب تیسی با نام «چگونه یونگ بخوانیم» که یکی از عناوین این مجموعه است، اخیرا توسط سپیده حبیب به فارسی ترجمه شده و به همت نشر نی به بازار کتاب آمده است. سپیده حبیب، متولد ۱۳۴۹، پزشک متخصص در حوزه روانپزشکیست و پیش از این، آثار اروین یالوم مانند «درمان شوپنهاور»، «مامان و معنی زندگی»، و «رواندرمانی اگزیستانسیال» و همینطور کتاب «سمینار یونگ درباره زرتشت نیچه» را هم به فارسی برگردانده است...
برای مطالعه نسخه کامل یادداشت به صفحه گفتوشنود مراجعه کنید:
https://dialog.tavaana.org/how-to-read-jung/
پیش از این در اپیزود هجدهم از پادکست دیگرینامه با عنوان «پرومته در زنجیر» از اندیشههای یونگ درباره کهنالگوها یاد کرده و از خود او مستقیما نقلهایی آورده بودیم. برای شنیدن این اپیزود در یوتیوب رجوع کنید به:
https://youtu.be/gF20fz28rlo?si=THkd7z-D1UKBthXz
همچنین در اپیزود بیست و ششم با نام «دگردیسی» به کلیدواژه سایه در اندیشه یونگ میپردازیم و همینطور بریدههایی از داستان کوتاه مشهور استیونسون با نام «مورد عجیب دکتر جکیل و آقای هاید» را که مورد استناد کارل یونگ برای توضیح مفهوم سایه بوده است، با هنرمندی صداپیشگان ما خواهید شنید. در اپیزود بیست و نهم نیز به مضمون «مخاطرات روح» میپردازیم که اصطلاحی برگرفته از کتاب شاخه زرین جیمز فریزر، و از مضامین مورد توجه یونگ بوده است، مطالبی خواهید شنید. نام اپیزود بیست و نهم «از جادو تا دین» است.
در کتابچه «ناباورمندان» از انتشارات توانا که در دو نسخه چاپی و شنیداری در دسترس علاقهمندان است، در بخش حلقههای یونگی مختصرا به سابقه فعالیت معنویتگرایان ایرانی تحت تاثیر یونگ و اندیشههایش پرداختهایم. کتاب «چگونه یونگ بخوانیم» برای آن عده از ایرانیان جویای معنویت که رجوع مستقیم به آثار یونگ را دشوار مییابند، دریچه تازهای برای آشنایی با تفسیر یونگی از معنویت خواهد بود. تیم پژوهشی گفتوشنود مطالعه این اثر را پیشنهاد میکند. برای دسترسی به نسخه قابل چاپ این کتاب از لینک زیر استفاده کنید:
https://dialog.tavaana.org/nonbelievers/
#یونگ #یونگی #روانشناسی_یونگی #معنویت__جدید #جنبش_عصر_جدید #دیوید_تیسی #ادیان_نوظهور #ناباورمندان #نشر_نی #سپیده_حبیب
@Dialogue1402
Forwarded from گفتوشنود
وضعیت زنان در ایران تحت تأثیر قوانین مذهبی و سنتهای خانوادگی، بسیاری از جنبههای زندگی آنها را محدود کرده است.
این محدودیتها شامل حوزههایی چون پوشش، تحصیل، کار، و روابط اجتماعی میشود که نهتنها با قوانین حکومتی، بلکه با انتظارات سنتی و خانوادگی نیز تقویت میشوند.
در چنین فضایی، زنان بهعنوان «ناموس» خانواده شناخته میشوند و کنترل بدن و زندگی آنها به نوعی وسیلهای برای حفظ آبرو و ارزشهای مذهبی تلقی میشود.
در سالهای اخیر، جنبش آزادیخواهی زنان در ایران شکل تازهای به خود گرفته است.
این جنبش نهتنها خواهان حقوق برابر، بلکه خواستار حق انتخاب، آزادی پوشش، و پایان کنترلهای تحمیلی است.
از اعتراضات خیابانی تا تلاشهای فرهنگی و هنری، زنان ایران در مقابل فشارهای ساختاری و نابرابری ایستادهاند و با شجاعت در راه احقاق حقوق خود تلاش میکنند.
این جنبش نشانگر امید و آرزوی نسل جدید برای رهایی از قیدوبندهای سنتی و مذهبی است.
#زنان #جنبش_زنان #حقوق_زنان #آهو_دریایی #گفتگو_توانا
@dialogue1402
وضعیت زنان در ایران تحت تأثیر قوانین مذهبی و سنتهای خانوادگی، بسیاری از جنبههای زندگی آنها را محدود کرده است.
این محدودیتها شامل حوزههایی چون پوشش، تحصیل، کار، و روابط اجتماعی میشود که نهتنها با قوانین حکومتی، بلکه با انتظارات سنتی و خانوادگی نیز تقویت میشوند.
در چنین فضایی، زنان بهعنوان «ناموس» خانواده شناخته میشوند و کنترل بدن و زندگی آنها به نوعی وسیلهای برای حفظ آبرو و ارزشهای مذهبی تلقی میشود.
در سالهای اخیر، جنبش آزادیخواهی زنان در ایران شکل تازهای به خود گرفته است.
این جنبش نهتنها خواهان حقوق برابر، بلکه خواستار حق انتخاب، آزادی پوشش، و پایان کنترلهای تحمیلی است.
از اعتراضات خیابانی تا تلاشهای فرهنگی و هنری، زنان ایران در مقابل فشارهای ساختاری و نابرابری ایستادهاند و با شجاعت در راه احقاق حقوق خود تلاش میکنند.
این جنبش نشانگر امید و آرزوی نسل جدید برای رهایی از قیدوبندهای سنتی و مذهبی است.
#زنان #جنبش_زنان #حقوق_زنان #آهو_دریایی #گفتگو_توانا
@dialogue1402
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
گام بلند زنان آمریکا برای برچیدن نابرابری
تا سال ۱۹۶۰، زنان آمریکا در زمینههای مختلف، از زندگی خانوادگی گرفته تا محیط کار با محدودیتهای بسیاری مواجه بودند. آنها میبایست از یک الگو پیرویی میکردند؛ مثلا ازدواج در ۲۰ سالگی و تشکیل خانواده. در کل، زنان بار اصلی خانهداری را بر دوش داشتند و به طور متوسط ۵۵ ساعت در هفته، زمان خود را صرف امور خانه میکردند. زنان طبق قانون، به طور کامل وابسته به شوهرشان بودند و جز در موارد بسیار محدودی، حقی نسبت به درآمد یا اموال شوهر نداشتند؛ در حالی که شوهر اختیاردارِ کامل اداره امور مالی زن بود. زنان در زمینه طلاق هم با محدودیتهای زیادی روبهرو بودند، به طوری که حتما میبایست ثابت میکردند که شوهر مرتکب عمل خطایی شده تا بتوانند طلاق بگیرند.
در سال ۱۹۶۲، بتی فریدن، نویسنده و فعال اجتماعی آمریکایی، با نوشتن و انتشار کتابی با عنوان «جذبه زنانه» دریچهای باز کرد برای شناخت تبعیضها علیه زنان. او با فرهنگ تبعیضآمیز به مقابله برخاست و زنان را به فعالیت در خارج از خانه ترغیب کرد.
کم کم فعالیت زنان برای دستیابی به آزادی و حقوق برابر بالا گرفت. زنان بسیاری به این مسیر پیوستند و بالاخره جریانی شکل گرفت که از آن به عنوان موج دوم جنبش فمینیستی آمریکا یاد میشود.
موج اول جنبش فمینیستی در سال ۱۹۲۰ و با تصویب متمم ۱۹ آغاز شد که طی آن زنان توانستند حق رای بگیرند. حالا پس از چند دهه زنان آمریکایی نه تنها خواستار اصلاح قانون شده بودند، بلکه میخواستند زندگی روزمرهشان را هم تغییر دهند.
در این پادکست با ما همراه باشید تا نگاهی بیندازیم به شکلگیری و فعالیت جنبش فمینیستی آمریکا در دهههای ۶۰ و ۷۰ میلادی.
در یوتیوب:
https://youtu.be/a-XuIe9baHM
در ساندکلاد:
https://soundcloud.com/tavaana/femen-usa
نسخه نوشتاری:
https://tavaana.org/us-feminist-movement-60s-70s/
#جنبش_زنان #پادکست #خیزش_ها_و_جنبش_ها #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
تا سال ۱۹۶۰، زنان آمریکا در زمینههای مختلف، از زندگی خانوادگی گرفته تا محیط کار با محدودیتهای بسیاری مواجه بودند. آنها میبایست از یک الگو پیرویی میکردند؛ مثلا ازدواج در ۲۰ سالگی و تشکیل خانواده. در کل، زنان بار اصلی خانهداری را بر دوش داشتند و به طور متوسط ۵۵ ساعت در هفته، زمان خود را صرف امور خانه میکردند. زنان طبق قانون، به طور کامل وابسته به شوهرشان بودند و جز در موارد بسیار محدودی، حقی نسبت به درآمد یا اموال شوهر نداشتند؛ در حالی که شوهر اختیاردارِ کامل اداره امور مالی زن بود. زنان در زمینه طلاق هم با محدودیتهای زیادی روبهرو بودند، به طوری که حتما میبایست ثابت میکردند که شوهر مرتکب عمل خطایی شده تا بتوانند طلاق بگیرند.
در سال ۱۹۶۲، بتی فریدن، نویسنده و فعال اجتماعی آمریکایی، با نوشتن و انتشار کتابی با عنوان «جذبه زنانه» دریچهای باز کرد برای شناخت تبعیضها علیه زنان. او با فرهنگ تبعیضآمیز به مقابله برخاست و زنان را به فعالیت در خارج از خانه ترغیب کرد.
کم کم فعالیت زنان برای دستیابی به آزادی و حقوق برابر بالا گرفت. زنان بسیاری به این مسیر پیوستند و بالاخره جریانی شکل گرفت که از آن به عنوان موج دوم جنبش فمینیستی آمریکا یاد میشود.
موج اول جنبش فمینیستی در سال ۱۹۲۰ و با تصویب متمم ۱۹ آغاز شد که طی آن زنان توانستند حق رای بگیرند. حالا پس از چند دهه زنان آمریکایی نه تنها خواستار اصلاح قانون شده بودند، بلکه میخواستند زندگی روزمرهشان را هم تغییر دهند.
در این پادکست با ما همراه باشید تا نگاهی بیندازیم به شکلگیری و فعالیت جنبش فمینیستی آمریکا در دهههای ۶۰ و ۷۰ میلادی.
در یوتیوب:
https://youtu.be/a-XuIe9baHM
در ساندکلاد:
https://soundcloud.com/tavaana/femen-usa
نسخه نوشتاری:
https://tavaana.org/us-feminist-movement-60s-70s/
#جنبش_زنان #پادکست #خیزش_ها_و_جنبش_ها #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
۱۵ سال پیش در چنین روزی، جمهوری اسلامی به سوی معترضان شلیک کرد، از روی آنها با خودروی نظامی رد شد و پاسخ مشتهای گرهکرده را با گلوله داد.
نگاهی بیندازیم به آن روزها:
تظاهرات گستردهای در روز تاسوعا (۵ دی ۱۳۸۸)، روز عاشورا (۶ دی ۱۳۸۸) و شب عاشورا (شام غریبان) در شهرهای مختلف ایران در ادامه اعتراضات به انتخابات مناقشهبرانگیز ریاستجمهوری سال ۱۳۸۸ برگزار شد.
درگیریهای اصلی در روز عاشورا در حد فاصل میدان انقلاب و میدان امام حسین (فوزیه سابق) صورت گرفته و پلیس با تیراندازی به سوی تظاهرکنندگان تعدادی از آنها را به قتل رساند.
احمدرضا رادان فرمانده انتظامی تهران بزرگ در تاریخ ۷ دی در تلویزیون مدعی شد که کشتهشدن دو تن از جانباختان عاشورای تهران، در اثر تصادف با خودروی ناشناس بوده، اما تصاویر ضبطشده از سوی مردم با گوشی تلفن همراه نشان میداد این خودروها متعلق به پلیس بودهاست.
اسامی بعضی از جانباختگان عاشورای ۸۸:
۱-مصطفی کریم بیگی ۲۶ ساله، اصابت گلوله
۲-امیر ارشد تاجمیر، ۲۵ ساله، علت مرگ: زیر گرفته شدن توسط خودروی نیروی انتظامی
۳-شاهرخ رحمانی، توسط ماشین نیروی انتظامی زیر گرفته شد.
۴-شبنم سهرابی ۳۴ ساله، توسط ماشین نیروی انتظامی زیر گرفته شد.
۵-سید علی موسوی حبیبی، ۴۲ ساله، علت مرگ اصابت گلوله
۶-شهرام فرجزاده، ۳۰ ساله، علت مرگ: زیر گرفته شدن توسط خودروی نیروی انتظامی
۷-محمدعلی راسخی نیا، ۴۰ ساله، علت مرگ اصابت ساچمه شکاری
۸-جهانبخت پازوکی، ۵۰ ساله، علت مرگ نامشخص
۹-مهدی فرهادی راد، ۳۴ ساله بر اثر اصابت دو گلوله به سر و سینه کشته شد.
دادخواهیم
#یاری_مدنی_توانا
#دادخواهی #جنبش_سبز #آبان۹۸ #خامنه_ای #نه_به_جمهوری_اسلامی
@Tavaana_TavaanaTech
نگاهی بیندازیم به آن روزها:
تظاهرات گستردهای در روز تاسوعا (۵ دی ۱۳۸۸)، روز عاشورا (۶ دی ۱۳۸۸) و شب عاشورا (شام غریبان) در شهرهای مختلف ایران در ادامه اعتراضات به انتخابات مناقشهبرانگیز ریاستجمهوری سال ۱۳۸۸ برگزار شد.
درگیریهای اصلی در روز عاشورا در حد فاصل میدان انقلاب و میدان امام حسین (فوزیه سابق) صورت گرفته و پلیس با تیراندازی به سوی تظاهرکنندگان تعدادی از آنها را به قتل رساند.
احمدرضا رادان فرمانده انتظامی تهران بزرگ در تاریخ ۷ دی در تلویزیون مدعی شد که کشتهشدن دو تن از جانباختان عاشورای تهران، در اثر تصادف با خودروی ناشناس بوده، اما تصاویر ضبطشده از سوی مردم با گوشی تلفن همراه نشان میداد این خودروها متعلق به پلیس بودهاست.
اسامی بعضی از جانباختگان عاشورای ۸۸:
۱-مصطفی کریم بیگی ۲۶ ساله، اصابت گلوله
۲-امیر ارشد تاجمیر، ۲۵ ساله، علت مرگ: زیر گرفته شدن توسط خودروی نیروی انتظامی
۳-شاهرخ رحمانی، توسط ماشین نیروی انتظامی زیر گرفته شد.
۴-شبنم سهرابی ۳۴ ساله، توسط ماشین نیروی انتظامی زیر گرفته شد.
۵-سید علی موسوی حبیبی، ۴۲ ساله، علت مرگ اصابت گلوله
۶-شهرام فرجزاده، ۳۰ ساله، علت مرگ: زیر گرفته شدن توسط خودروی نیروی انتظامی
۷-محمدعلی راسخی نیا، ۴۰ ساله، علت مرگ اصابت ساچمه شکاری
۸-جهانبخت پازوکی، ۵۰ ساله، علت مرگ نامشخص
۹-مهدی فرهادی راد، ۳۴ ساله بر اثر اصابت دو گلوله به سر و سینه کشته شد.
دادخواهیم
#یاری_مدنی_توانا
#دادخواهی #جنبش_سبز #آبان۹۸ #خامنه_ای #نه_به_جمهوری_اسلامی
@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مارتین لوتر کینگ؛ یک عمر مبارزه برای برابری
بیستم ژانویه، روز مارتین لوترکینگ است، از رهبران الهامبخشی که بسیاری از جنبشهای آزادیخواهانه معاصر از روش مبارزاتی او الهام گرفتند.
«هر کسی مسئولیت اخلاقی دارد که قوانین ناعادلانه را رعایت نکند.» این بخشی از نامهی معروف مارتین لوتر کینگ از زندان بیرمنگام است.
کینگ که رهبر جنبش مدنی آمریکاییهای آفریقاییتبار بود، همراه با دیگر فعالان مدنی، دهها سال تلاش کرد توجه عمومی را به نژادپرستی نهادینهشده در جامعه جلب کند.
سرانجام، علیرغم ترور کینگ، تلاشهای جنبش برابریخواهی نتیجه داد و به جداسازی در سراسر کشور پایان داد و رویای برابری و عدالت به واقعیت تبدیل شد.
متن نوشتاری:
https://tavaana.org/martin_luther_king/
یوتیوب:
https://www.youtube.com/watch?v=j2ZOUfWgA3Q
#پادکست #جنبش_ها_و_خیزش_ها
#مارتین_لوترکینگ #نژادپرستی #تبعیض_نژادی
#یاری_مدنی_توانا
#martinlutherking
@Tavaana_TavaanaTech
بیستم ژانویه، روز مارتین لوترکینگ است، از رهبران الهامبخشی که بسیاری از جنبشهای آزادیخواهانه معاصر از روش مبارزاتی او الهام گرفتند.
«هر کسی مسئولیت اخلاقی دارد که قوانین ناعادلانه را رعایت نکند.» این بخشی از نامهی معروف مارتین لوتر کینگ از زندان بیرمنگام است.
کینگ که رهبر جنبش مدنی آمریکاییهای آفریقاییتبار بود، همراه با دیگر فعالان مدنی، دهها سال تلاش کرد توجه عمومی را به نژادپرستی نهادینهشده در جامعه جلب کند.
سرانجام، علیرغم ترور کینگ، تلاشهای جنبش برابریخواهی نتیجه داد و به جداسازی در سراسر کشور پایان داد و رویای برابری و عدالت به واقعیت تبدیل شد.
متن نوشتاری:
https://tavaana.org/martin_luther_king/
یوتیوب:
https://www.youtube.com/watch?v=j2ZOUfWgA3Q
#پادکست #جنبش_ها_و_خیزش_ها
#مارتین_لوترکینگ #نژادپرستی #تبعیض_نژادی
#یاری_مدنی_توانا
#martinlutherking
@Tavaana_TavaanaTech