آموزشکده توانا
56K subscribers
31.6K photos
37.2K videos
2.55K files
19.1K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
تصاویر منتشر شده از زندان صیدنایا در سوریه و جنایات بشار اسد، دیکتاتور سابق سوریه، این روزها موضوع بحث و گفتگو در شبکه‌های اجتماعی است و بسیاری را به گمانه‌زنی در خصوص وجود چنین بازداشتگاه‌هایی در ایران وا داشته است.
وحید هروآبادی، زندانی سیاسی سابق، می‌گوید مشکل ما نسبت به سوریه مظاعف است، چرا که باید جای این زندان‌ها را هم پیدا کنیم. او در یک رشته توییت، تجربه خود در خصوص یکی از این بازداشتگاه‌های مخفی را به شرح زیر نوشته است:

«یکی از کاربران توییتر نوشته بود: ترسم این است که ما هم زندان‌هایی مثل صیدنایا داشته باشیم؛ در تبیین این نگرانی عرض کنم: که نه‌تنها متأسفانه چنین زندان‌هایی داریم بلکه مشکل ما مضاعف است چون باید جای این زندان‌ها را هم پیدا کنیم.
تجربه خودم این است که وقتی در مرز بازرگان دستگیرشدم، بر اساس پروتوکل من را تحویل اداره اطلاعات ماکو دادند و بعد از آن در شورای تأمین تصمیم گرفتند تحویل سپاه شوم، مدتی در بازداشتگاه امنیتی هفت تیر در انفرادی بودم و بعد از چند جلسه بازجویی قرار شد من را بفرستند اوین، صبح حرکت کردیم و مدل انتقال بازداشتی امنیتی اینطوری است که در ابتدای اتوبان، عوارض، یا محلی عمومی تیم امنیتی از همان استان می‌آید و بازداشتی را تحویل می‌گیرد و می‌برد تا استان یا محل قرار بعدی، من خودم چندبار همین‌طور دست به دست شدم و آخرین تیم از کرج بود که من را حوالی آفتاب درخشان تحویل گرفت و در پمپ بنزین گرمدره تحویل تیم امنیتی تهران داد، ساعت از ده شب گذشته بود و من بعد که برای گذراندن زندان، اوین رفتم فهمیدم که درب زندان ساعت ۱۰ به اصطلاح پلمپ می‌شود.
خلاصه آن شب تا اینجا یادم است که وارد اتوبان همت شدیم، منظورم همان ابتدای اتوبان است یعنی بعد از مجتمع ایرانمال، آنجا به من چشم‌بند زدند و گفتند سرت را بیاور پایین و پرده‌های ماشین را هم کشیدند. خلاصه ماشین زیاد مسافت طی نکرد و بعد از چند خیابان را بالا پایین کردن من را پیاده کردند و داخل سلول انفرادی چشم‌بندم را باز کردند. یک شب آنجا بودم و صبحش من را بردند بند دوالف اوین.
بعد از آن از رفقا جویا شدم حوالی همت غرب و این‌ها بازداشتگاه امنیتی می‌شناسید که کسی نمی‌شناخت.
حالا من در انفرادی طبقه همکف بودم ولی اینکه اساسا آنجا کجاست هنوز هم برایم معلوم نیست.
لذا حداقل اسد زندان شناخته شده‌اش را محل جنایت کرده بود، جمهوری‌اسلامی هزاران دخمه و زیرزمین و جنایت خانه دارد که بعد از سرنگونی تازه باید پیدایشان کنیم...

پ ن: وحوش شیعه برای اینکه به خیال خودشان زهر داستان را بگیرند اسم‌ها را عوض می‌کنند مثلاً به چشم‌بند می‌گویند: عینک، به تیم امنیتی انتقال بازداشتی می‌گویند: بدرقه و به بازجو می‌گویند: کارشناس پرونده!»


#صیدنایا #نه_به_جمهوری_اسلامی #بازداشتگاه_مخفی #شکنجه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
تصاویر منتشر شده از زندان صیدنایا در سوریه و جنایات بشار اسد، دیکتاتور سابق سوریه، این روزها موضوع بحث و گفتگو در شبکه‌های اجتماعی است و بسیاری را به گمانه‌زنی در خصوص وجود چنین بازداشتگاه‌هایی در ایران وا داشته است.
وحید هروآبادی، زندانی سیاسی سابق، می‌گوید مشکل ما نسبت به سوریه مظاعف است، چرا که باید جای این زندان‌ها را هم پیدا کنیم. او در یک رشته توییت، تجربه خود در خصوص یکی از این بازداشتگاه‌های مخفی را به شرح زیر نوشته است:

«یکی از کاربران توییتر نوشته بود: ترسم این است که ما هم زندان‌هایی مثل صیدنایا داشته باشیم؛ در تبیین این نگرانی عرض کنم: که نه‌تنها متأسفانه چنین زندان‌هایی داریم بلکه مشکل ما مضاعف است چون باید جای این زندان‌ها را هم پیدا کنیم.
تجربه خودم این است که وقتی در مرز بازرگان دستگیرشدم، بر اساس پروتوکل من را تحویل اداره اطلاعات ماکو دادند و بعد از آن در شورای تأمین تصمیم گرفتند تحویل سپاه شوم، مدتی در بازداشتگاه امنیتی هفت تیر در انفرادی بودم و بعد از چند جلسه بازجویی قرار شد من را بفرستند اوین، صبح حرکت کردیم و مدل انتقال بازداشتی امنیتی اینطوری است که در ابتدای اتوبان، عوارض، یا محلی عمومی تیم امنیتی از همان استان می‌آید و بازداشتی را تحویل می‌گیرد و می‌برد تا استان یا محل قرار بعدی، من خودم چندبار همین‌طور دست به دست شدم و آخرین تیم از کرج بود که من را حوالی آفتاب درخشان تحویل گرفت و در پمپ بنزین گرمدره تحویل تیم امنیتی تهران داد، ساعت از ده شب گذشته بود و من بعد که برای گذراندن زندان، اوین رفتم فهمیدم که درب زندان ساعت ۱۰ به اصطلاح پلمپ می‌شود.
خلاصه آن شب تا اینجا یادم است که وارد اتوبان همت شدیم، منظورم همان ابتدای اتوبان است یعنی بعد از مجتمع ایرانمال، آنجا به من چشم‌بند زدند و گفتند سرت را بیاور پایین و پرده‌های ماشین را هم کشیدند. خلاصه ماشین زیاد مسافت طی نکرد و بعد از چند خیابان را بالا پایین کردن من را پیاده کردند و داخل سلول انفرادی چشم‌بندم را باز کردند. یک شب آنجا بودم و صبحش من را بردند بند دوالف اوین.
بعد از آن از رفقا جویا شدم حوالی همت غرب و این‌ها بازداشتگاه امنیتی می‌شناسید که کسی نمی‌شناخت.
حالا من در انفرادی طبقه همکف بودم ولی اینکه اساسا آنجا کجاست هنوز هم برایم معلوم نیست.
لذا حداقل اسد زندان شناخته شده‌اش را محل جنایت کرده بود، جمهوری‌اسلامی هزاران دخمه و زیرزمین و جنایت خانه دارد که بعد از سرنگونی تازه باید پیدایشان کنیم...

پ ن: وحوش شیعه برای اینکه به خیال خودشان زهر داستان را بگیرند اسم‌ها را عوض می‌کنند مثلاً به چشم‌بند می‌گویند: عینک، به تیم امنیتی انتقال بازداشتی می‌گویند: بدرقه و به بازجو می‌گویند: کارشناس پرونده!»


#صیدنایا #نه_به_جمهوری_اسلامی #بازداشتگاه_مخفی #شکنجه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
امروز، زادروز جاویدنام بهنام محجوبی است.
بتول حسینی، مادر بهنام این ویدیو را منتشر کرده و نوشته:
«تولدت مبارک مهربونم،
چشم خوشگله من.»
او می‌گوید:
«بهنامم تحمل دوریت برام خیلی سخته, هر روز سخت‌تر میشه. امسال نتونستم پیشت بیام چون طاقت ندارم تو رو اونجا ببینم. کیکت رو به احترام تمام کشته‌شدگان و اسیران راه آزادی و عدالت نمی‌برم مهربونم، شمعتم مثل همیشه خاموش نمی‌کنم تا چراغی رو که روشن کردی همیشه روشن بمونه و ادامه داشته باشه. نه میخشم نه فراموش می‌کنم. دادخواهت هستم تولدت مبارک مهربونه و همچنان منتظر میمونم و به امید روزی که قاتلات مجازات بشن و اونایی که توی زندان و تیمارستان امین‌آباد بهنامم رو اذیت کردن مجازات بشن و به سزای اعمالشون برسن همچنان منتظرم و دلتنگتم»

بهنام از دراویش گنابادی محبوس در «اوین» بود که روز ۲۸ بهمن ۱۳۹۹، پس از هشت ماه تحمل حبس و شکنجه و به دنبال سه روز کما، در «بیمارستان لقمان» تهران جان باخت.

بهنام محجوبی بنا به تشخیص پزشک معالجش و به دلیل ابتلا به بیماری «اختلال پانیک»، تحمل حبس نداشت اما مقامات قضایی بدون توجه به دستور پزشک، این درویش را زندانی کردند و طی هشت ماه حبس، داروهای مخصوص او را به موقع تحویل ندادند، به اعتراض‌ها و بارها اعتصاب غذایش توجه نکردند، او را به تیمارستان «امین‌آباد» بردند و به از دست رفتن قدرت تکلم و بی‌حس شدن بدنش بی‌اعتنایی کردند تا در نهایت ۲۵ بهمن ۱۳۹۹ به کما رفت.
او در پی «مسمومیت دارویی»، در بخش مراقبت‌های ویژه بیمارستان لقمان بستری و سه روز بعد، بنا به تشخیص پزشک، مرگ این درویش گنابادی قطعی اعلام شد؛ آن‌هم درست زمانی‌ که «ابراهیم رئیسی»، رییس قوه قضاییه در جلسه شورای عالی این قوه گفت جمهوری اسلامی با زندانیان با «رافت» و «مهربانی» برخورد کرده است.
بهنام دانش‌آموخته کارشناسی مدیریت بازرگانی و دانشجوی ممتاز دانشگاه آزاد کرمان در سال ۱۳۸۸ بود. با این حال، پس از سرکوب درویشان در گلستان هفتم تهران، بی‌کار شد.

«من را به شکل صلیب به تخت بستند. آمپول و قرص می‌دادند. کارهای خلافی که رویم نمی‌شود بگویم، انجام دادند. کم‌ترین آن‌که ادرار خودشان را عمدی کنترل نمی‌کردند و روی ما می‌پاشیدند. یک کار دیگر را نمی‌توانم بگویم، آن‌ را هم انجام می‌دادند... قانع شده‌ام که این‌ها قصد کشتن من را دارند.»

این بخشی از افشاگری‌های بهنام محجوبی پس از انتقال او از تیمارستان امین‌آباد به زندان است.

#بهنام_محجوبی #دراویش_گنابادی #شکنجه #شب_یلدا #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
آرمیتا پاویر، زندانی سیاسی سابق، از مأموری به نام سمیه غفوری، که او را در بازداشتگاه مورد ضرب و شتم قرار داده بود، شکایت کرد.
او در شبکه اجتماعی ایکس خطاب به این مامور نوشت:

‏«سمیه غفوری! یازدهم آبان که منو وحشیانه تو اون سالن خلوت که جز خودم و خودت کسی نبود، با نقشه ی شوم قبلی و نمی‌دونم به دستور کی، به قصد کشت مورد ضرب و شتم قرار دادی و همکارانت با اینکه میدونستن چه بلایی سرم آوردی، تکذیب کردن و خانواده و عزیزانم رو که نگرانم بودن تا پاسی از شب ‏با گاز اشک آور و تهدید به حبس و بازداشت تلاش میکردن از جلوی زندان متفرق کنن، فکرشم نمیکردی من به لطف و مرام زندانیا از پشت اون میله ها زنده بیرون بیام و پیگیرشکایتم باشم نه؟؟بهت گفته بودم دعا کن زنده بیرون نرم از زندان که بابت اون روز و همه اشکای مادرم پشیمونت می‌کنم.»

او همچنین نوشت:

«نتیجه این پرونده هر چی باشه برای من بُردِ محضه، اگر رای بنفع سمیه غفوری صادر بشه، گواهی مطقن بر این ادعاست که دستور دهنده این ضرب و شتم با قصد کشت، سیستم بوده، اگر علیه سمیه غفوری صادر بشه، یعنی این سیستم در قربانی کردن نیروهای خودی برای حذف ردپای خودش، بی نظیر عمل می‌کنه!»

#آرمیتا_پاویر #سمیه_غفوری #شکنجه #یازی_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
مهدی یراحی، خواننده و آهنگساز، درباره حکم شلاق خود نوشت:

«برای اجرای حکم ۷۴ ضربه شلاق آماده‌ام و ضمن محکوم کردن این شکنجه ضد بشری، هیچگونه درخواستی برای لغو آن ندارم.

‏⁧ #آخرین_ضربه_رو_محکمتر_بزن
‏⁧ #مهسا_امینی ⁩»

وکیل مهدی یراحی، از پایان حکم یک‌سال حبس او که به پابند الکترونیکی تبدیل شده بود، خبر داد و گفت: «مجازات ٧۴ ضربه شلاق مهدی یراحی باقی ‌مانده که آزادی وثیقه ١۵ میلیارد تومانی منوط به اجرای آن است.»

تداوم صدور و اجرای مجازات شلاق در ایران در حالی است که امروزه در قریب به اتفاق همه کشورها صدور و اجرای مجازات‌های بدنی مانند شلاق سالهاست که منسوخ شده است. بنا بر قوانین بین المللی حقوق بشری به ویژه «کنوانسیون بین‌المللی منع شکنجه و دیگر رفتارها یا مجازات‌های بی‌رحمانه، غیر انسانی یا ترذیلی» اعمال مجازت‌های بدنی مانند شلاق مصداق بارز اعمال شکنجه محسوب شده و ممنوع است.

علیرغم گذشت ۳۰ سال از تصویب «کنوانسیون بین المللی منع شکنجه و دیگر رفتارها یا مجازات‌های بی‌رحمانه، غیرانسانی یا ترذیلی» توسط مجمع عمومی سازمان ملل، نظام جمهوری اسلامی ایران، همچنان از پذیرش این کنوانسیون و امضاء آن خودداری می‌کند.

این در حالی است که در حال حاضر بیش از ۹۲ درصد از کشورهای جهان به عضویت کنوانسیون جهانی منع شکنجه درآمده و موظف به اجرای مفاد آن هستند.

#مهدی_یراحی #شلاق #نه_به_جمهورى_اسلامى #شکنجه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
شکنجه محمد داوری در بازداشتگاه پلاک ۱۰۰؛ تأیید آثار کبودی و زخم توسط پزشکی قانونی

محمد داوری، فعال کارگری زندانی، پس از ۱۷ روز نگهداری در بازداشتگاه اداره اطلاعات شیراز، موسوم به پلاک ۱۰۰، به زندان عادل‌آباد شیراز بازگردانده شد. به گفته وکیل او، فرشته تابانیان، این فعال کارگری در این مدت تحت شکنجه قرار گرفته و آثار کبودی بر دنده‌ها و سینه سمت راست و همچنین زخم‌های متعدد بر پاهای او توسط پزشکی قانونی تأیید شده است.

محمد داوری در تاریخ ۲ دی‌ماه، به دستور شعبه ۱۴ بازپرسی شیراز به بازداشتگاه پلاک ۱۰۰ منتقل شد. در طول این مدت، او نه تنها از تماس با خانواده و وکلایش محروم بوده، بلکه به دلیل شرایط دشوار و شکنجه‌های اعمال‌شده، دست به اعتصاب غذا زده است. رئیس کل دادگستری استان فارس پس از اطلاع از این وضعیت، شخصاً با او دیدار کرده و دستور پیگیری و ارجاع او به پزشکی قانونی را صادر کرده است.

وکیل مدافع او همچنین اعلام کرد که داوری در دوره‌ای دیگر از زمان حبس آقای داوری را به بند ارشاد منتقل کرده بودند که از ابتدایی‌ترین امکانات مانند پتو و وسایل بهداشتی محروم بوده و به مشکلات پوستی ناشی از گزیدگی شدید مبتلا شده است.

او همچنین اعلام کرد شکایت از سه مأموری که در بازداشتگاه پلاک صد اقدام به شکنجه محمد داوری کرده‌اند، در حال بررسی است.


محمد داوری، متولد ۱۳۷۳ در استان کهگیلویه و بویراحمد، دارای مدرک کارشناسی عمران از دانشگاه آزاد یاسوج و دانشجوی مقطع کارشناسی علوم سیاسی دانشگاه گلستان شیراز است. او به دلیل فعالیت‌های کارگری و مدنی، پیش‌تر نیز بارها بازداشت و محکوم شده بود.

این فعال کارگری در سال گذشته توسط دادگاه انقلاب شیراز به سه سال حبس تعزیری، منع خروج از کشور، منع فعالیت در فضای مجازی، و اقامت اجباری در بردسیر کرمان به مدت دو سال محکوم شد. با اعمال ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی، سه سال حبس تعزیری او قابل اجرا اعلام شده است.

محمد داوری از اردیبهشت‌ماه امسال، دوران محکومیت خود را در زندان عادل‌آباد شیراز سپری می‌کند و همچنان با مشکلات عدیده‌ای از جمله عدم دسترسی به خدمات درمانی مناسب مواجه است.

جمهوری اسلامی از شکنجه به خصوص در بازداشتگاه‌های امنیتی، برای سرکوب فعالان مدنی و سیاسی استفاده می‌کند و این موضوع به صورت یک روال و سیستماتیک اعمال اعمال می‌شود.


#محمد_داوری #شکنجه
#نه_به_شکنجه #زندان_عادل_آباد_شیراز
#بازداشتگاه_پلاک_صد #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
قوه قضاییه جمهوری اسلامی اعلام کرد که یک شهروند سوئیسی صبح روز پنج‌شنبه ۲۰ دی، در زندان سمنان «خودکشی» کرده است. وزارت امور خارجه سوییس در پاسخ به ایران‌اینترنشنال، مرگ یک شهروند این کشور در زندانی در ایران را تایید کرد. هنوز هویت این فرد و نحوه مرگ او روشن نشده است.

خبرگزاری میزان، خبرگزاری قوه قضاییه جمهوری اسلامی که این خبر را منتشر کرده، نام این شهروند سوئیسی و زمان بازداشت او را اعلام نکرده و هیچ جزییاتی را درباره هویت این فرد و شرایطی که منجر به مرگ او شده، منتشر نکرده است.

در گزارش خبرگزای میزان گفته شده است که این شهروند سوئیسی «به جرم جاسوسی توسط نهادهای امنیتی دستگیر شده بود و اسناد و مدارک این موضوع نیز وجود دارد و پرونده وی در حال بررسی و رسیدگی بود.»

مشرق‌نیپز، رسانه وابسته به سپاه پاسداران نوشت:
«همزمان با حمله تروریستی رژیم صهیونسیتی به برخی اماکن کشور از جمله در شاهرود، یکی از اتباع کشور سوئیس حین جمع‌آوری اطلاعات در یکی از شهرهای استان سمنان توسط سربازان گمنام امام زمان (عج) دستگیر شد. این تبعه کشور سوییس حین جمع آوری اطلاعات و نمونه برداری از خاک در کویر مرکزی ایران توسط سازمان اطلاعات سپاه دستگیر شده بود.»

به گزارش خبرگزاری میزان، این شهروند سوئیسی در یک سوئیت به همراه یک زندانی دیگر در زندان سمنان نگهداری می‌شد و صبح روز (پنج‌شنبه ۲۰ دی) از هم‌بندی خودش درخواست می‌کند که از بوفه زندان برای وی مواد غذایی تهیه کند.»

به گفته محمدصادق اکبری، رییس کل دادگستری استان سمنان، «این زندانی از مدت زمانی که در سویئت تنها مانده بود، استفاده و خودکشی کرد و مسئولان زندان بلافاصله برای نجات این فرد وارد عمل شدند، اما تلاش‌ها برای نجات وی به نتیجه نرسید.»

در گزارش خبرگزاری میزان، هیچ توضیحی در مورد نحوه خودکشی در یک سلول تحت مراقبت در داخل زندان داده نشده و صرفا گفته شده است که «تمام شواهد و مستندات محل نگهداری این فرد بررسی شده است و طبق مستندات، خودکشی محرز است.»

- یادمان نمی‌رود که فعالان محیط زیست را به اتهام جاسوسی بازداشت کرده بودند. در مناطق کویری ایران چه خبر است؟ آیا تاسیسات نظامی یا هسته‌ای خاصی در منطقه کویر سمنان وجود دارد؟!
ـ یادمان نمی‌رود که در مورد کاووس سیدامامی هم گفتند که او خودکشی کرد. چطور ممکن است یک زندانی به قول خودشان امنیتی در یک سلول تحت مراقبت خودکشی کند؟!

#نه_به_جمهوری_اسلامی #شکنجه #زندان #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
تروماهای ناشی از بازداشت؛ زخمی که سال‌ها التیام نمی‌یابد

مونا معافی، فعال مدنی، فعال در زمينه كودكان و زنان خودسرپرست، بازرس سابق نظام روانشناسى و مسئول مجموغه كمك‌هاى مردمى «همدرد»، در شبکه اجتماعی ایکس نوشت:

«۶بهمن ۹۵ساعت ۱۰:۲۶ دقیقه صبح در محل کارم بازداشت شدم.امروز واردسال۸ شد ۶ماه انفرادی ترومایی داشت هنوز لحظه به لحظه با جزئیات در خاطرم هست(با وجود روان‌درمانی و دارو درمانی)از بازجویی‌و تهدید تا داروهایی که هرگز نفهمیدم چی بود
آقای ظریف دولت اصلاحات این بلا رو سر روان من آورد.»

بازداشت‌های خودسرانه توسط حکومت‌های سرکوبگر، زخمی عمیق بر روح و روان انسان‌ها برجای می‌گذارد. این تجربه‌های تلخ و دردناک، چیزی فراتر از لحظه‌های بازداشت یا دوران زندان است. تروماهایی که از شکنجه‌های روحی و جسمی، تهدید، انفرادی‌های طولانی‌مدت و حتی استفاده از داروهای ناشناخته به‌جا می‌ماند، تا سال‌ها بازماندگان را آزار می‌دهد.

روایت افرادی مانند مونا معافی، فعال مدنی که سال‌هاست از پیامدهای روانی ناشی از بازداشت و بازجویی و تهدید رنج می‌برد، نشان‌دهنده عمق این فاجعه انسانی است. افرادی که در سلول‌های انفرادی زندانی می‌شوند، به‌نوعی از دنیای بیرون جدا می‌گردند و تحت فشارهای روانی و جسمی شدیدی قرار می‌گیرند. این فشارها، آسیب‌هایی ایجاد می‌کنند که حتی با گذشت سال‌ها و تلاش‌های درمانی، همچنان زنده و آزاردهنده باقی می‌مانند.

بازداشت‌های غیرقانونی، تحقیرها و تهدیدها، و استفاده از روش‌هایی که به وضوح ناقض حقوق بشر هستند، نه تنها فرد بازداشت‌شده را قربانی می‌کنند، بلکه جامعه‌ای را با داغ این رفتارهای غیرانسانی مواجه می‌سازند. بازماندگان این تجربه‌ها اغلب برای بازیابی سلامت روان خود، نیاز به درمان‌های طولانی‌مدت روان‌شناختی و حمایت‌های اجتماعی دارند.

اگر شما نیز تجربه مشابهی از بازداشت یا مواجهه با چنین رفتارهای سرکوبگرانه دارید، لطفاً روایت خود را از طریق دایرکت با ما در میان بگذارید. شنیدن و به اشتراک گذاشتن این تجربیات، می‌تواند صدای عدالت‌خواهی را رساتر کند.

مرتبط:
چالش‌های بهداشت روانی پس از آزادی از زندان سیاسی

https://tavaana.org/psychosocial-support2/

#سلامت_روان #سلول_انفرادی #بازجویی #شکنجه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فواد چوبین، زندانی سیاسی سابق و دایی جاویدنام آرتین رحمانی، ضمن انتشار این فایل نوشت:

ا«مروز روح‌الله خسروی، زندانی سیاسی بازداشت‌شده در جریان جنبش زن، زندگی، آزادی، به سلول انفرادی در زندان سپیدار اهواز منتقل شد. پس از اینکه او در تماسی خواستار شنیده شدن صدایش از سوی کمیته حقیقت‌یاب، خانم مای ساتو و سازمان‌های حقوق بشری شد.

صدای روح‌الله پیش از انتقال به انفرادی.»


#روح_الله_خسروی #شکنجه #اعتراف_اجباری #سلول_انفرادی #بیانیه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
شکنجه با بستن کش به آلت تناسلی چهار زندانی سیاسی در انتظار اعدام

فواد چوبین، زندانی سیاسی سابق و دایی جاویدنام آرتبن رحمانی، در شبکه اجتماعی ایکس از شکنجه‌هایی نوشت که علیه چهار زندانی محکوم به اعدام در مراحل بازجویی روا داشته شد تا آن‌ها را به اعتراف اجباری وادارند.
او نوشت:

«بیش از ۱۰۶ روز از حبس زندانیان سیاسی #محمدرضا_مقدم ، #معین_خنفری ، #عدنان_موسوی و #علی_مجدم در سلول انفرادی زندان سپیدار می‌گذرد.

جمهوری اسلامی با پرونده‌سازی علیه این عزیزان، قصد جانشان را دارد.
طبق گفته‌های خود زندانیان که من طی چندماه حضورم در بند ۵ و ۸ زندان شیبان از آن‌ها شنیدم، آن‌ها برای گرفتن اعترافات اجباری تحت شدیدترین شکنجه‌ها قرار گرفته‌اند.

شکنجه‌گران جمهوری اسلامی با زور به آنها بیش از حد آب می‌دادند و کِشی را به آلت تناسلی‌شان می‌بستند
‏تا فشار شدیدی به مثانه وارد شود که از آنها اعتراف بگیرند و همچنین سرشان را به طور مکرر تا مرز خفگی در آب فرو می‌کردند، این چرخه شکنجه بارها و بارها تکرار می‌شد.

صدایشان باشیم....»

#شکنجه #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech
نمایش فریبکارانه حقوق بشری در سایه ماشین اعدام و شکنجه

رضا محمدحسینی، زندانی سیاسی محبوس در زندان قزل‌حصار، در نامه‌ای، بازدید مسئولان از زندان را نمایشی فریبکارانه دانست، چرا که همچنان ماشین اعدام و شکنجه مشغول کار است. او علاوه بر تاکید بر وضعیت وخیم زندان‌های شهرهای مختلف، به وجود بازداشتگاه‌ها و خانه‌های امن غیرقانونی و عدم پاسخگویی حکومت در قبال مرگ زندانیان در اثر عدم رسیدگی پزشکی یا شکنجه اشاره کرده است.

متن کامل این نامه به شرح زیر است:

حشمت‌الله حیات‌الغیب، مدیرکل زندان‌های استان تهران، روز چهارشنبه ۱۰ بهمن ۱۴۰۳، همراه با گروهی از مشاوران، دستیاران و مدیرانش از کشتارگاه و شکنجه‌گاه زندان مشترک رجایی‌شهر و قزلحصار بازدید کرد. این بازدید در شرایطی انجام شد که ماشین اعدام جمهوری اسلامی همچنان بی‌وقفه به کار خود ادامه می‌دهد، سلول‌های انفرادی به ابزار شکنجه روحی و جسمی زندانیان تبدیل شده‌اند، و قتل‌های سیستماتیک در زندان‌های این حکومت همچنان جریان دارد. اما آیا این نمایش فریبکارانه تغییری در وضعیت هزاران زندانی رنج‌کشیده و تحت شکنجه ایجاد خواهد کرد؟

سرکوب زندانیان، خانه‌های امن غیرقانونی و وضعیت وخیم زندان‌های شهرستان‌ها

جمهوری اسلامی نه‌تنها در زندان‌های رسمی، بلکه در خانه‌های امن غیرقانونی و بازداشتگاه‌های مخفی، همچنان به شکنجه و سرکوب ادامه می‌دهد. وضعیت زندان‌های بسیاری از شهرها، از مشهد، ارومیه، زاهدان و اهواز گرفته تا دیگر نقاط ایران، فاجعه‌بار است. زندان‌های این شهرها به شکنجه‌گاه‌هایی تبدیل شده‌اند که حتی ابتدایی‌ترین نیازهای زندانیان، از جمله مراقبت‌های پزشکی و بهداشتی، نادیده گرفته می‌شود. زندانیان در این مراکز نه‌تنها از حقوق قانونی خود محروم‌اند، بلکه تحت شکنجه‌های مداوم و شرایط غیرانسانی قرار دارند.

لزوم پاسخگویی درباره مرگ زندانیان سیاسی؛ پرونده‌ای سیاه از جنایت

قبل از اینکه حکومت بخواهد با نمایش‌های تبلیغاتی، خود را حامی حقوق بشر جلوه دهد، ابتدا باید پاسخگوی قتل سیستماتیک زندانیان سیاسی در سال‌های گذشته باشد. حکومت جمهوری اسلامی باید توضیح دهد که چگونه زندانیانی مانند:
وحید صیادی نصیری – که به دلیل اعتصاب غذا و عدم رسیدگی پزشکی جان باخت،
علیرضا شیرمحمدعلی – که در زندان تهران بزرگ توسط عوامل حکومتی به قتل رسید،
عادل کیانپور – که پس از اعتصاب غذا در اعتراض به وضعیت زندان‌ها جان خود را از دست داد،
ستار بهشتی – که در بازداشتگاه پلیس فتا در زیر شکنجه کشته شد،
بکتاش آبتین – شاعر و مستندسازی که به دلیل اهمال پزشکی و عدم رسیدگی به موقع، جانش را از دست داد،
ساسان نیک‌نفس – که در اثر شکنجه‌های جسمی و عدم درمان پزشکی کشته شد،
شاهین ناصری – که به عنوان شاهد شکنجه نوید افکاری، در زندان جان خود را از دست داد،
و ده‌ها زندانی دیگر که قربانی سیستم سرکوبگر جمهوری اسلامی شدند.

رژیمی که با گلوله، شکنجه، اعدام و سرکوب مردم ایران را به سکوت واداشته، نمی‌تواند اکنون خود را مصلح و مدافع حقوق بشر جلوه دهد.

دوران فریبکاری و سرکوب به پایان رسیده است

این نمایش‌های حقوق بشری، نه‌تنها چیزی از جنایات جمهوری اسلامی کم نمی‌کند، بلکه تنها یک هدف دارد: سرپوش گذاشتن بر سال‌ها نقض گسترده حقوق بشر، سرکوب مخالفان و بقای غیرقانونی حکومت. اما ملت ایران که ۴۶ سال است سرکوب، شکنجه و جنایت را تجربه کرده، دیگر فریب این ترفندهای تبلیغاتی را نخواهد خورد.

تمامی عوامل این رژیم، از صدر تا ذیل، باید بدانند که با روش‌های نخ‌نما، بازدیدهای نمایشی و تبلیغات دروغین، نمی‌توانند مانع گذار کامل مردم ایران از این حکومت فاسد، بی‌کفایت و جنایتکار شوند.

رضا محمدحسینی
۱۰ بهمن ۱۴۰۳ – زندان قزلحصار

#رضا_محمدحسینی #نه_به_اعدام #حقوق_بشر #شکنجه #زندان_قزلحصار #بیانیه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آن روز که آمد، نه نوری در چشمانش بود، نه عشقی به این خاک. آمد با وعده‌هایی که بوی دروغ می‌داد، با نگاهی که آزادی را در زنجیر می‌دید، با دستانی که تقدیر یک ملت را به خون نوشت.

آمد، و سیاه‌ترین فصل ایران آغاز شد. اعدام، شکنجه، جنگ، ویرانی، خیانت… وطن را ویرانه کردند، امید را به دار آویختند، عشق را در سلول‌های تاریک خفه کردند. ایران، همان روزی که پایش را بر این خاک گذاشت، به گروگان گرفته شد.

و هنوز شب ادامه دارد…
شب اعدام رفیقان، گل و نور و صداست…


متن و ویدیو ارسالی مخاطبان

#خمینی #نه_به_اعدام #نه_به_جمهورى_اسلامى #انقلاب۵۷ #شکنجه #اعدام #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech
💢 شکنجه سفید
اصغر امیرزادگان فعال صنفی معلمان فارس

یادتان هست آقای خمینی گفت ما شما را به مقام انسانیت می‌رسانیم مدیونید که باور نکنید رسانده !؟ من به مقام انسانیت رسیدنم را در بازداشتگاه انفرادی وزارت اطلاعات شیراز موسوم به پلاک ۱۰۰ دیدم ! با خواندن این خاطره شما هم می‌فهمید چقدر به مقام انسانیت رسیدید ولی از درکش عاجز بودید!

🔸حدود ۱۷ روزی از بازداشتم می‌گذشت درب سلول باز شد. مامورچشم‌بند را به طرفم دراز کرد. اتومات می‌فهمیدم که باید چشم بند بزنم و روانه اتاق بازجویی شوم. بعد از چند دقیقه راهپیمایی گفت : بهت احترام گذاشتیم و اجازه دادیم دخترت بیاد ملاقاتی. وارد اتاق کابین تلفن شدم دخترم اون وضع و قیافه من رو که دیده بود گریه امانش نمی‌داد. توی اتاق کابین تلفن، اجازه داری چشم بند رو برداری صورت سرخ شده دخترم و گریه بی‌امانش موجیم کرد مثل دیوانه ها تک تک گوشی ها رو بر می‌داشتم وصل نبود تا اینکه اجازه دادند همانجا در اتاق نگهبانی حضوری ببینمش. تذکر پشت تذکر که ما لطف بهت کردیم و نباید یک کلمه ترکی صحبت کنی فقط فارسی! گونه های سرخ شده دخترم و گریه بی‌ امانش از درون مرا داغون کرده بود ولی خودم را کنترل کردم تا دخترم گریه‌ام را نبیند( یادتون هست زمانی که صدام حسین رو از دخمه‌ها کشیدن بیرون!؟ قشنگ مب‌تونید قیافه من را در آن زمان تجسم کنید) ،سر دخترم را درآغوش کشیدم. بابا جونم چرا ترسیدی؟ چرا گریه می‌کنی؟ تو باید دست به آسمان شاکر خمینی باشی که ما را به مقام انسانیت رسانده!
دخترم فقط التماس می‌کرد بابا دست از حق‌طلبی بردار هیچی نمیخوایم من و برادرم قول میدیم هیچ توقعی ازت نداشته باشیم!
من و دخترم را از هم جدا کردند که وقت ملاقات تمام شده. محافظم چشم‌بند را زد و من را به سلول منتقل کردند چشم بند که روی چشمم رفته بی‌امان گریه من شروع شد. در بین راه گفت دخترت گناه داره بخاطر دخترت هم شده بیا قول بده دیگه اعتراض نمی‌کنی برو دنبال زندگیت!
سه روز صحنه ملاقات و حالت روحی دخترم جلو چشمم میومد و دائم گونه‌های سرخ شده دخترم، لب لرزانش و گریه همراه با هق هقش چون اره برقی کشیده میشد روی مغز و اعصابم.
سیستم روحی و روانیم مختل شده بود ،اختیار از دستم خارج شده بود، هر چه بازجوها می‌گفتند انگار وحی منزل بوده و ما در اشتباه بودیم، تا اینکه روز چهارم وضعیت روحیم عادی شد و مقاومت شروع شد.....
و همچنان هستیم بر آن عهدی که بستیم.

از صفحه اینستاگرام آقای امیرزادگان

مرتبط:
تاملی کوتاه بر پدیده شکنجه سفید
https://tavaana.org/white_torture/

اصغر امیرزادگان؛ معلمی محبوب و معترضی بی‌باک
https://tavaana.org/asghar-amirzadegan/

#اصغر_امیرزادگان #شکنجه_سفید #سلول_انفرادی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech