نامه سرگشاده رضا محمد حسینی، زندانی سیاسی در خصوص تهدید به تجاوز گروهی از سوی افسر جانشین واحد ۳ زندان قزلحصار
با درود و احترام،
مردم شریف و آزاده ایران،
من، رضا محمد حسینی، زندانی سیاسی، در تاریخ یکشنبه ۲۱ بهمن ماه ۱۴۰۳، از سوی مدیران زندان قزلحصار مطلع شدم که به همراه دو همبندم، آرشام رضایی و زرتشت احمدی راغب، به دلیل اعتراضات مدنی و مخالفت با اعدام و دیکتاتوری، باید به سلولهای انفرادی واحد ۳ بند ۳۵، ویژه زندانیان محکوم به اعدام، منتقل شویم. ما که در واحد ۴ سالن ۲۱ بند ویژه زندانیان سیاسی محبوس بودیم، به مدیر داخلی زندان اعلام کردیم که سلولهای انفرادی را شکنجهگاههایی غیرقانونی میدانیم و حاضر نیستیم با پای خود به آنجا برویم
در این هنگام، افسر جانشین به همراه زندانبانان وارد بند شدند و ادعا کردند که طبق دستور قضایی باید به سلول انفرادی منتقل شویم. اما هنگامی که خواستار مشاهده دستور قضایی شدیم، هیچ سندی ارائه نشد و ادعای آنان واهی بود. ما در اعتراض به این تصمیم غیرقانونی، وارد کریدور اصلی شدیم و با سر دادن فریادهای آزادیخواهانه، مخالفت خود را با دیکتاتوری و اعدام اعلام کردیم. در این میان، من و آرشام رضایی مقابل دفتر مدیریت داخلی تحصن کردیم. زندانبانان به آرشام دستبند زدند و مرا با زور از واحد ۴ خارج کرده و تحویل گارد زندان دادند. سپس زرتشت احمدی راغب را به سلولهای انفرادی منتقل کردند. ما در اعتراض به این اقدامات غیرانسانی، اعتصاب غذا کردیم و در روزهای دوشنبه ۲۲ بهمن و سهشنبه ۲۳ بهمن، همچنان در سلولهای جداگانه به اعتراضات خود ادامه دادیم.
اما در روز سهشنبه ۲۳ بهمن، افسر جانشین واحد ۳، قاسم صحرایی، به همراه معاونش کمالی، در برابر سلول انفرادی من ایستادند. قاسم صحرایی شروع به فحاشیهای رکیک و توهین به خانواده و پدر زندهیاد من کرد. لازم به ذکر است که پیشتر گزارشهایی درباره رفتارهای خشونتآمیز و غیرانسانی قاسم صحرایی منتشر شده است. من به او تاکید کردم که رفتارش غیرقانونی و ناقض کرامت انسانی است. متأسفانه، پس از باز کردن درب سلول، مرا به نقطه کور دوربینها کشیدند و در حضور مدیر بند انفرادی، امید محمدزاده، مورد ضرب و شتم قرار دادند. قاسم صحرایی حتی مرا به تجاوز گروهی توسط مجرمان خطرناک تهدید کرد
سلولهای انفرادی زندان قزلحصار، که بارها درباره شرایط غیرانسانی آن صحبت کردهایم، فاقد حداقل استانداردهای بهداشتی و انسانی هستند. این سلولها بدون نور کافی، به شدت سرد، بدون تهویه مناسب، فاقد آب گرم برای استحمام، و محروم از هواخوری و تماس با دیگر زندانیان هستند. این شرایط نه تنها سلامت جسمی، بلکه سلامت روانی زندانیان را به شدت تهدید میکند
سوال من این است: آیا میهندوستی، عشق به مردم، ارج نهادن به انسانیت، مخالفت با اعدام، خشونت و سانسور، و ایستادگی در برابر سرکوب و استبداد، جرم محسوب میشود؟ آیا در دنیایی که حقوق بشر و عدالت باید حرف اول و آخر را بزند، چنین خواستههای بنیادین انسانی باید با زندان، شکنجه و تحقیر پاسخ داده شود؟
ما زندانیان سیاسی، با وجود تمام فشارها و آزارها، به عهد خود با ملت و سرزمین بزرگ ایران پایبندیم. ما بر اساس وظیفهای میهنی و انسانی، در برابر رژیم سرکوبگر جمهوری اسلامی ایستادهایم و اتحاد و همدلی خود را با مردم ایران برای رهایی از چنگال اهریمنان حاکم اعلام میکنیم.
ما به جهانیان میگوییم: سکوت در برابر این جنایات، همدستی با ظلم است. ما از جامعه بینالمللی، سازمانهای حقوق بشر، و همه انسانهای آزاده میخواهیم که صدای ما باشند و برای پایان دادن به این بیعدالتیها اقدام کنند.
رضا محمد حسینی
زندان قزلحصار
۳۰ بهمن ماه ۱۴۰۳
#رضا_محمدحسینی #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
با درود و احترام،
مردم شریف و آزاده ایران،
من، رضا محمد حسینی، زندانی سیاسی، در تاریخ یکشنبه ۲۱ بهمن ماه ۱۴۰۳، از سوی مدیران زندان قزلحصار مطلع شدم که به همراه دو همبندم، آرشام رضایی و زرتشت احمدی راغب، به دلیل اعتراضات مدنی و مخالفت با اعدام و دیکتاتوری، باید به سلولهای انفرادی واحد ۳ بند ۳۵، ویژه زندانیان محکوم به اعدام، منتقل شویم. ما که در واحد ۴ سالن ۲۱ بند ویژه زندانیان سیاسی محبوس بودیم، به مدیر داخلی زندان اعلام کردیم که سلولهای انفرادی را شکنجهگاههایی غیرقانونی میدانیم و حاضر نیستیم با پای خود به آنجا برویم
در این هنگام، افسر جانشین به همراه زندانبانان وارد بند شدند و ادعا کردند که طبق دستور قضایی باید به سلول انفرادی منتقل شویم. اما هنگامی که خواستار مشاهده دستور قضایی شدیم، هیچ سندی ارائه نشد و ادعای آنان واهی بود. ما در اعتراض به این تصمیم غیرقانونی، وارد کریدور اصلی شدیم و با سر دادن فریادهای آزادیخواهانه، مخالفت خود را با دیکتاتوری و اعدام اعلام کردیم. در این میان، من و آرشام رضایی مقابل دفتر مدیریت داخلی تحصن کردیم. زندانبانان به آرشام دستبند زدند و مرا با زور از واحد ۴ خارج کرده و تحویل گارد زندان دادند. سپس زرتشت احمدی راغب را به سلولهای انفرادی منتقل کردند. ما در اعتراض به این اقدامات غیرانسانی، اعتصاب غذا کردیم و در روزهای دوشنبه ۲۲ بهمن و سهشنبه ۲۳ بهمن، همچنان در سلولهای جداگانه به اعتراضات خود ادامه دادیم.
اما در روز سهشنبه ۲۳ بهمن، افسر جانشین واحد ۳، قاسم صحرایی، به همراه معاونش کمالی، در برابر سلول انفرادی من ایستادند. قاسم صحرایی شروع به فحاشیهای رکیک و توهین به خانواده و پدر زندهیاد من کرد. لازم به ذکر است که پیشتر گزارشهایی درباره رفتارهای خشونتآمیز و غیرانسانی قاسم صحرایی منتشر شده است. من به او تاکید کردم که رفتارش غیرقانونی و ناقض کرامت انسانی است. متأسفانه، پس از باز کردن درب سلول، مرا به نقطه کور دوربینها کشیدند و در حضور مدیر بند انفرادی، امید محمدزاده، مورد ضرب و شتم قرار دادند. قاسم صحرایی حتی مرا به تجاوز گروهی توسط مجرمان خطرناک تهدید کرد
سلولهای انفرادی زندان قزلحصار، که بارها درباره شرایط غیرانسانی آن صحبت کردهایم، فاقد حداقل استانداردهای بهداشتی و انسانی هستند. این سلولها بدون نور کافی، به شدت سرد، بدون تهویه مناسب، فاقد آب گرم برای استحمام، و محروم از هواخوری و تماس با دیگر زندانیان هستند. این شرایط نه تنها سلامت جسمی، بلکه سلامت روانی زندانیان را به شدت تهدید میکند
سوال من این است: آیا میهندوستی، عشق به مردم، ارج نهادن به انسانیت، مخالفت با اعدام، خشونت و سانسور، و ایستادگی در برابر سرکوب و استبداد، جرم محسوب میشود؟ آیا در دنیایی که حقوق بشر و عدالت باید حرف اول و آخر را بزند، چنین خواستههای بنیادین انسانی باید با زندان، شکنجه و تحقیر پاسخ داده شود؟
ما زندانیان سیاسی، با وجود تمام فشارها و آزارها، به عهد خود با ملت و سرزمین بزرگ ایران پایبندیم. ما بر اساس وظیفهای میهنی و انسانی، در برابر رژیم سرکوبگر جمهوری اسلامی ایستادهایم و اتحاد و همدلی خود را با مردم ایران برای رهایی از چنگال اهریمنان حاکم اعلام میکنیم.
ما به جهانیان میگوییم: سکوت در برابر این جنایات، همدستی با ظلم است. ما از جامعه بینالمللی، سازمانهای حقوق بشر، و همه انسانهای آزاده میخواهیم که صدای ما باشند و برای پایان دادن به این بیعدالتیها اقدام کنند.
رضا محمد حسینی
زندان قزلحصار
۳۰ بهمن ماه ۱۴۰۳
#رضا_محمدحسینی #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
رضا محمدحسینی، زندانی سیاسی محبوس در زندان قزلحصار، در آستانه روز جهانی زن، متنی به شرح زیر نوشته است:
به نام آزادی، به نام شجاعت، به نام زنانی که مرزهای ایستادگی را به چالش کشیدهاند.
امروز، در آستانهی #روز_جهانی_زن، صدای زنانی را میشنویم که نه تنها برای حقوق خود، بلکه برای کرامت انسانی، عدالت و آزادی یک ملت ایستادهاند. زنانی که به جرم باور، به جرم دفاع از حقیقت، به جرم عشق به میهن، در پشت دیوارهای زندان گرفتار آمدهاند، اما صدایشان خاموش نشده است.
ناهید شیرپیشه، فاطمه سپهری، شکیلا منفرد، محبوبه رضایی، مهناز طراح، زهره سرو، حمیده زراعی و دهها نفر دیگر، زنانی که بهای آزادگی را با بند و زنجیر میپردازند، زنانی که در تاریکی زندان، چراغ امید یک ملتاند.
اما در کنار زنان دربند، نمیتوان از مادرانی نگفت که دلشان را به داغ فرزندانشان سپردهاند، اما سکوت نکردهاند. گوهر عشقی (مادر ستار بهشتی)، شهناز اکملی (مادر مصطفی کریمبیگی)، سکینه احمدی (مادر ابراهیم کتابدار)، بتول حسینی(مادر بهنام محجوبی)، اکرم نقابی(مادر سعید زینالی)، محبوبه رمضانی(مادر پژمان قلیپور)، رحیمه یوسفزاده (مادر نوید بهبودی) و هزاران مادر، خواهر و همسر دادخواه ایران، زنانی که عزیزشان را حکومت ظالم از آنها گرفت، اما آنها به زانو درنیامدند. آنان، در برابر تهدید، ارعاب و سرکوب، فریاد دادخواهی را بلندتر از همیشه سر دادهاند تا نگذارند خون بیگناهان به فراموشی سپرده شود.
در کنار آنها، مادران، خواهران و همسرانی ایستادهاند که هر لحظه با ترس و اضطراب چشمانتظار خبری از عزیزانشان هستند، مادران زندانیان سیاسی، بهویژه مادران زندانیان در خطر اعدام که هر طلوع و غروب، کابوس از دست دادن فرزندانشان را با خود حمل میکنند. آنها در برابر زندانها فریاد میزنند، از جهان میخواهند که فرزندانشان را فراموش نکند، از انسانیت میخواهند که بیدار بماند.
این زنان، چه در پشت میلههای زندان، چه در کوچهها و خیابانهای دادخواهی، صدای بلند حقیقتاند، زنانی که تاریخ به نامشان شهادت خواهد داد: آزادی، با شجاعت آنان ممکن خواهد شد.
در اینجا، در زندان قزلحصار، دیوارها شاید بلند باشند، اما حقیقت بلندتر است. قلبهای ما به یاد تکتک شما میتپد، ایمان ما به آزادی، با ایستادگی شما قویتر میشود. روز جهانی زن، روز بزرگداشت شجاعت شماست، روزی که نه تنها از زنان، بلکه از هر انسان آزادیخواهی تجلیل میکند.
این روز را در کنار شما، در کنار همهی زنان آزادهی ایران، با امید به روزی که دیگر هیچ زنی به جرم آزادیخواهی در بند نباشد، گرامی میداریم.
#رضا_محمدحسینی
زندان قزلحصار – اسفند ۱۴۰۳
#بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
به نام آزادی، به نام شجاعت، به نام زنانی که مرزهای ایستادگی را به چالش کشیدهاند.
امروز، در آستانهی #روز_جهانی_زن، صدای زنانی را میشنویم که نه تنها برای حقوق خود، بلکه برای کرامت انسانی، عدالت و آزادی یک ملت ایستادهاند. زنانی که به جرم باور، به جرم دفاع از حقیقت، به جرم عشق به میهن، در پشت دیوارهای زندان گرفتار آمدهاند، اما صدایشان خاموش نشده است.
ناهید شیرپیشه، فاطمه سپهری، شکیلا منفرد، محبوبه رضایی، مهناز طراح، زهره سرو، حمیده زراعی و دهها نفر دیگر، زنانی که بهای آزادگی را با بند و زنجیر میپردازند، زنانی که در تاریکی زندان، چراغ امید یک ملتاند.
اما در کنار زنان دربند، نمیتوان از مادرانی نگفت که دلشان را به داغ فرزندانشان سپردهاند، اما سکوت نکردهاند. گوهر عشقی (مادر ستار بهشتی)، شهناز اکملی (مادر مصطفی کریمبیگی)، سکینه احمدی (مادر ابراهیم کتابدار)، بتول حسینی(مادر بهنام محجوبی)، اکرم نقابی(مادر سعید زینالی)، محبوبه رمضانی(مادر پژمان قلیپور)، رحیمه یوسفزاده (مادر نوید بهبودی) و هزاران مادر، خواهر و همسر دادخواه ایران، زنانی که عزیزشان را حکومت ظالم از آنها گرفت، اما آنها به زانو درنیامدند. آنان، در برابر تهدید، ارعاب و سرکوب، فریاد دادخواهی را بلندتر از همیشه سر دادهاند تا نگذارند خون بیگناهان به فراموشی سپرده شود.
در کنار آنها، مادران، خواهران و همسرانی ایستادهاند که هر لحظه با ترس و اضطراب چشمانتظار خبری از عزیزانشان هستند، مادران زندانیان سیاسی، بهویژه مادران زندانیان در خطر اعدام که هر طلوع و غروب، کابوس از دست دادن فرزندانشان را با خود حمل میکنند. آنها در برابر زندانها فریاد میزنند، از جهان میخواهند که فرزندانشان را فراموش نکند، از انسانیت میخواهند که بیدار بماند.
این زنان، چه در پشت میلههای زندان، چه در کوچهها و خیابانهای دادخواهی، صدای بلند حقیقتاند، زنانی که تاریخ به نامشان شهادت خواهد داد: آزادی، با شجاعت آنان ممکن خواهد شد.
در اینجا، در زندان قزلحصار، دیوارها شاید بلند باشند، اما حقیقت بلندتر است. قلبهای ما به یاد تکتک شما میتپد، ایمان ما به آزادی، با ایستادگی شما قویتر میشود. روز جهانی زن، روز بزرگداشت شجاعت شماست، روزی که نه تنها از زنان، بلکه از هر انسان آزادیخواهی تجلیل میکند.
این روز را در کنار شما، در کنار همهی زنان آزادهی ایران، با امید به روزی که دیگر هیچ زنی به جرم آزادیخواهی در بند نباشد، گرامی میداریم.
#رضا_محمدحسینی
زندان قزلحصار – اسفند ۱۴۰۳
#بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
رضا محمدحسینی، زندانی سیاسی محبوس در زندان قزلحصار، درباره قتل یوسف شهلیبر توسط نیروهای انتظامی جمهوری اسلامی بیانیهای به شرح زیر نوشته است:
برای یوسف و یوسفها؛ کودکان بیگناهی که قربانی جمهوری اسلامی شدند
یوسف شهلیبر فقط ۵ سال داشت. کودکی از بلوچستان که روز سهشنبه ۷ اسفند، با شلیک ماموران جنایتپیشه جمهوری اسلامی به خودروی حاملش، جانش را گرفتند. مادرش، مریم شهلیبر، با گلولههای همان ماموران زخمی شد و فرزند دیگری که در رحم داشت، پیش از تولد، قربانی شد.
اما یوسف تنها نیست. پیش از او، گلولههای همین حکومت، قلب کوچک کیان پیرفلک را شکافت. نفسهای نیکتا اسفندانی را برید. صدای خندههای سارینا و ابوالفضل را خاموش کرد. و حتی کودکانی را که با آرزوهای کوچک و بزرگ سوار هواپیمای اوکراینی شده بودند، در آسمان به آتش کشید.
یوسف شهلیبر، کیان پیرفلک، نیکتا اسفندانی، سیاوش محمودی و همه کودکان قربانی، معصومانهترین چهرههای این جنایات هستند. جرمشان چه بود؟ کودک بودن؟ خندیدن؟ زندگی کردن؟
رژیمی که از صدای خنده کودکان میترسد، از آغوش مادران وحشت دارد، از معصومیت چشمهای یک کودک ۵ ساله میهراسد، و از «زندگی» انتقام میگیرد، برای همیشه در تاریخ به نام «کودککش» شناخته خواهد شد.
ما فراموش نمیکنیم. تاریخ فراموش نمیکند. جنایات جمهوری اسلامی، پروندهای سنگین و سیاه در حافظه جمعی مردم ایران است. روز حساب خواهد رسید. روزی که دیگر هیچ کودکی قربانی تیر ماموران نخواهد شد، روزی که مادران ایران به جای بوسیدن سنگ مزار، دستان کودکانشان را در دست خواهند گرفت. آن روز، روز آزادی ماست.
یوسف عزیز، تو و کیان و نیکتا و همه کودکان این خاک، انگیزهبخش مبارزه ما هستید.
ما نام شما را به یاد خواهیم داشت.
نامتان را تکرار خواهیم کرد.
و برای روزی که عدالت واقعی در این سرزمین جاری شود، خواهیم جنگید.
یاد یوسف شهلیبر، همه کودکان جانباخته و همه مظلومان راه آزادی، گرامی باد.
تا آن روز که خون هیچ کودکی بر زمین نریزد، ما ایستادهایم.
رضا محمدحسینی
زندان قزلحصار
۱۵ اسفند ۱۴۰۳
#رضا_محمدحسینی #یوسف_شهلیبر #یوسف_شهلی_بر #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
رضا محمدحسینی، زندانی سیاسی محبوس در زندان قزلحصار، درباره قتل یوسف شهلیبر توسط نیروهای انتظامی جمهوری اسلامی بیانیهای به شرح زیر نوشته است:
برای یوسف و یوسفها؛ کودکان بیگناهی که قربانی جمهوری اسلامی شدند
یوسف شهلیبر فقط ۵ سال داشت. کودکی از بلوچستان که روز سهشنبه ۷ اسفند، با شلیک ماموران جنایتپیشه جمهوری اسلامی به خودروی حاملش، جانش را گرفتند. مادرش، مریم شهلیبر، با گلولههای همان ماموران زخمی شد و فرزند دیگری که در رحم داشت، پیش از تولد، قربانی شد.
اما یوسف تنها نیست. پیش از او، گلولههای همین حکومت، قلب کوچک کیان پیرفلک را شکافت. نفسهای نیکتا اسفندانی را برید. صدای خندههای سارینا و ابوالفضل را خاموش کرد. و حتی کودکانی را که با آرزوهای کوچک و بزرگ سوار هواپیمای اوکراینی شده بودند، در آسمان به آتش کشید.
یوسف شهلیبر، کیان پیرفلک، نیکتا اسفندانی، سیاوش محمودی و همه کودکان قربانی، معصومانهترین چهرههای این جنایات هستند. جرمشان چه بود؟ کودک بودن؟ خندیدن؟ زندگی کردن؟
رژیمی که از صدای خنده کودکان میترسد، از آغوش مادران وحشت دارد، از معصومیت چشمهای یک کودک ۵ ساله میهراسد، و از «زندگی» انتقام میگیرد، برای همیشه در تاریخ به نام «کودککش» شناخته خواهد شد.
ما فراموش نمیکنیم. تاریخ فراموش نمیکند. جنایات جمهوری اسلامی، پروندهای سنگین و سیاه در حافظه جمعی مردم ایران است. روز حساب خواهد رسید. روزی که دیگر هیچ کودکی قربانی تیر ماموران نخواهد شد، روزی که مادران ایران به جای بوسیدن سنگ مزار، دستان کودکانشان را در دست خواهند گرفت. آن روز، روز آزادی ماست.
یوسف عزیز، تو و کیان و نیکتا و همه کودکان این خاک، انگیزهبخش مبارزه ما هستید.
ما نام شما را به یاد خواهیم داشت.
نامتان را تکرار خواهیم کرد.
و برای روزی که عدالت واقعی در این سرزمین جاری شود، خواهیم جنگید.
یاد یوسف شهلیبر، همه کودکان جانباخته و همه مظلومان راه آزادی، گرامی باد.
تا آن روز که خون هیچ کودکی بر زمین نریزد، ما ایستادهایم.
رضا محمدحسینی
زندان قزلحصار
۱۵ اسفند ۱۴۰۳
#رضا_محمدحسینی #یوسف_شهلیبر #یوسف_شهلی_بر #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
پیام نوروزی رضا محمدحسینی از زندان قزلحصار
با عشق به این خاک، دوباره شکوفا خواهیم شد
هممیهنان عزیزم،
نوروز از راه میرسد، اما برای بسیاری از مردم این سرزمین، سفرههای هفتسین کوچکتر شدهاند، دلها سنگینتر و غمها عمیقتر. فقر و تنگدستی، بیکاری و گرانی، سفرههای بسیاری را خالی کرده و لبخند را از چهرههای بسیاری ربوده است. اما آیا نوروز، فقط یک جشن است؟ نه! نوروز، پیامی است که هزاران سال دوام آورده: هیچ زمستانی ابدی نیست!
امروز، درحالیکه بسیاری از خانوادهها در سختترین شرایط زندگی میکنند، در کنار مادرانی که فرزندانشان را از دست دادهاند، در کنار دادخواهانی که هنوز در جستجوی عدالتاند، ما بیش از هر زمان دیگری به همبستگی نیاز داریم. باید دست یکدیگر را بگیریم، دلهای زخمی را مرهم بگذاریم و در برابر رژیمی که غم را ترویج میکند و با شادی مردم دشمن است، شادی را به یکدیگر هدیه دهیم.
این روزها برای بسیاری از مردم ایران، شادی جرم است، خنده خطر دارد، و امید را میخواهند از ما بگیرند. اما مگر میتوان جلوی بهار را گرفت؟ مگر میتوان جلوی رویش را سد کرد؟ همانطور که طبیعت هر سال از دل سختترین زمستانها، دوباره سبز میشود، ما نیز با هم، با عشق به این خاک، دوباره شکوفا خواهیم شد.
بیایید امسال را نه فقط به نام یک سال نو، بلکه به نام همدلی و اتحاد آغاز کنیم. بیایید باور کنیم که سال ۱۴۰۴، سالی دیگر خواهد بود—سالی که در آن، نه فقط آزادی، که عدالت را جشن بگیریم. سالی که در آن، مادران داغدار ایران، دیگر چشمانتظار نباشند، خانوادههای دادخواه، طعم پیروزی را بچشند، و مردم این سرزمین، بدون ترس، در کنار هم بخندند.
به امید بهاری که دیگر دیوارها میان ما و آزادی نباشد.
نوروزتان مبارک، به امید جشن پیروزی در ۱۴۰۴
رضا محمدحسینی
زندان قزلحصار
اسفند ۱۴۰۳
#رضا_محمدحسینی #بیانیه #نوروز۱۴۰۴ #برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
با عشق به این خاک، دوباره شکوفا خواهیم شد
هممیهنان عزیزم،
نوروز از راه میرسد، اما برای بسیاری از مردم این سرزمین، سفرههای هفتسین کوچکتر شدهاند، دلها سنگینتر و غمها عمیقتر. فقر و تنگدستی، بیکاری و گرانی، سفرههای بسیاری را خالی کرده و لبخند را از چهرههای بسیاری ربوده است. اما آیا نوروز، فقط یک جشن است؟ نه! نوروز، پیامی است که هزاران سال دوام آورده: هیچ زمستانی ابدی نیست!
امروز، درحالیکه بسیاری از خانوادهها در سختترین شرایط زندگی میکنند، در کنار مادرانی که فرزندانشان را از دست دادهاند، در کنار دادخواهانی که هنوز در جستجوی عدالتاند، ما بیش از هر زمان دیگری به همبستگی نیاز داریم. باید دست یکدیگر را بگیریم، دلهای زخمی را مرهم بگذاریم و در برابر رژیمی که غم را ترویج میکند و با شادی مردم دشمن است، شادی را به یکدیگر هدیه دهیم.
این روزها برای بسیاری از مردم ایران، شادی جرم است، خنده خطر دارد، و امید را میخواهند از ما بگیرند. اما مگر میتوان جلوی بهار را گرفت؟ مگر میتوان جلوی رویش را سد کرد؟ همانطور که طبیعت هر سال از دل سختترین زمستانها، دوباره سبز میشود، ما نیز با هم، با عشق به این خاک، دوباره شکوفا خواهیم شد.
بیایید امسال را نه فقط به نام یک سال نو، بلکه به نام همدلی و اتحاد آغاز کنیم. بیایید باور کنیم که سال ۱۴۰۴، سالی دیگر خواهد بود—سالی که در آن، نه فقط آزادی، که عدالت را جشن بگیریم. سالی که در آن، مادران داغدار ایران، دیگر چشمانتظار نباشند، خانوادههای دادخواه، طعم پیروزی را بچشند، و مردم این سرزمین، بدون ترس، در کنار هم بخندند.
به امید بهاری که دیگر دیوارها میان ما و آزادی نباشد.
نوروزتان مبارک، به امید جشن پیروزی در ۱۴۰۴
رضا محمدحسینی
زندان قزلحصار
اسفند ۱۴۰۳
#رضا_محمدحسینی #بیانیه #نوروز۱۴۰۴ #برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
علیه فراموشی؛
در فروردین ماه سال ۱۴۰۲، جمعی از زندانیان سیاسی سابق بر مزار سپهبد نادر جهانبانی حضور یافتند و ضمن ادای احترام، پرچم شیر و خورشید را بر سر مزار او گذاشتند.
همگی این افراد چندی بعد دوباره بازداشت شدند و اکنون هم در زندان هستند و یکی از اتهامات آنها همین حضور بر سر مزار امرای ارتش شاهنشاهی بود.
از چپ به راست وحیدقدیرزاده، محبوبه رضایی، علی اصغرحسنیراد، میثم غلامی، رضامحمدحسینی
#وحید_قدیرزاده #محبوبه_رضایی #علی_اصغر_حسنی_راد #میثم_غلامی #رضا_محمدحسینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
در فروردین ماه سال ۱۴۰۲، جمعی از زندانیان سیاسی سابق بر مزار سپهبد نادر جهانبانی حضور یافتند و ضمن ادای احترام، پرچم شیر و خورشید را بر سر مزار او گذاشتند.
همگی این افراد چندی بعد دوباره بازداشت شدند و اکنون هم در زندان هستند و یکی از اتهامات آنها همین حضور بر سر مزار امرای ارتش شاهنشاهی بود.
از چپ به راست وحیدقدیرزاده، محبوبه رضایی، علی اصغرحسنیراد، میثم غلامی، رضامحمدحسینی
#وحید_قدیرزاده #محبوبه_رضایی #علی_اصغر_حسنی_راد #میثم_غلامی #رضا_محمدحسینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
نامهای از رضا محمد حسینی در حمایت از آرشام رضایی
آرشام رضایی، زندانی سیاسی محبوس در زندان قزلحصار، از ۲۱ بهمن ماه ۱۴۰۳ در سلول انفرادی است و حالا به دستور مقامات زندان، باید سه هفته دیگر را هم به صورت تنبیهی در سلول انفرادی بگذراند. سلول انفرادی که به مثابه شکنجه سفید شناخته میشود.
همبندی او رضا محمدحسینی، در اعتراض به این وضعیت و در حمایت از آرشام رضایی، نامهای به شرح زیر نوشته است:
«بهنام ایران، بهنام آزادی و کرامت انسانی،
دوستان، همراهان و مدافعان حقوق بشر،
در روزهایی که مردم ایران، همراه با میلیونها انسان در سراسر جهان، فرارسیدن نوروز را جشن میگیرند و از جان و دل برای بهاری نو دعا میکنند، یکی از همبندیهایم و یکی از فرزندان رنجکشیده این سرزمین، آرشام رضایی، در سلول انفرادی زندان قزلحصار روز و شب را بیهیچ امکان تماس یا ملاقاتی، در تنهایی و تحت شکنجه سفید سپری میکند.
از ۲۱ بهمنماه تاکنون، آرشام نه فقط از حقوق اولیهی انسانی، بلکه از ابتداییترین حق زیستن در جمع محروم شده است.
جرم او چیست؟ اعتراض. فریاد زدن حقیقت در سالگرد انقلابی که ۴۶ سال است آزادی و عدالت را به اسارت کشیده. همراهی با خانوادههای داغداری که فرزندانشان بیگناه جان باختند. نه تروریست است، نه مجرم. فقط انسانیست با وجدانی بیدار و صدایی رساتر از سکوت.
به دستور مقامات زندان، آرشام بهدلیل انتشار یک پیام صوتی انتقادی، باید سه هفتهی دیگر نیز در انفرادی بماند؛ آن هم در بندی که به "کشتارگاه" شهرت دارد — جایی که شبها، صدای نجواهای آخر محکومان به اعدام، روان زندانیان را میفرساید. این، شکنجه است. شکنجهی سفید، اما نه بیصدا و نه بیاثر.
و در این میان، شاید دردناکترین تصویر، مادری رنجکشیده و سالخورده است؛ زنی که جان خود را در کف گرفته، ناله و تهدید کرده، شاید فرزند مظلومش را از سیاهی انفرادی به روشنی بند عمومی بازگردانند. اما گوش شنوایی نیست. پاسخ، فقط سکوت و بیرحمی بوده است.
بیپرده بپرسم: شما که این سرزمین را به قهقرا کشاندهاید، که نسلها را به فقر، ترس و خاموشی واداشتهاید، حالا از فرزندان همین خاک توقع سکوت دارید؟ این فرزندان اگر فریاد نزنند، اگر اعتراض نکنند، پس چهکسی باید مرهم زخمهای این ملت باشد؟
از اینجا، بهعنوان یک شهروند، و بهنام وجدان جمعی، از همهی نهادهای حقوق بشری، فعالان مدنی، رسانهها و انسانهای آگاه در سراسر جهان میخواهم صدای آرشام رضایی را بشنوند. نگذارید او را در تاریکی تنها بگذارند. نگذارید ظلم، با سکوت ما، مشروعیت بگیرد.
آرشام تنها نیست. صدای او، صدای ماست. و ما، در کنار او، برای آزادیاش خواهیم ایستاد.
با احترام و امید،
رضا محمد حسینی
اول فروردین ۱۴۰۴»
#رضا_محمدحسینی #آرشام_رضایی #سلول_انفرادی #شکنجه_سفید #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
آرشام رضایی، زندانی سیاسی محبوس در زندان قزلحصار، از ۲۱ بهمن ماه ۱۴۰۳ در سلول انفرادی است و حالا به دستور مقامات زندان، باید سه هفته دیگر را هم به صورت تنبیهی در سلول انفرادی بگذراند. سلول انفرادی که به مثابه شکنجه سفید شناخته میشود.
همبندی او رضا محمدحسینی، در اعتراض به این وضعیت و در حمایت از آرشام رضایی، نامهای به شرح زیر نوشته است:
«بهنام ایران، بهنام آزادی و کرامت انسانی،
دوستان، همراهان و مدافعان حقوق بشر،
در روزهایی که مردم ایران، همراه با میلیونها انسان در سراسر جهان، فرارسیدن نوروز را جشن میگیرند و از جان و دل برای بهاری نو دعا میکنند، یکی از همبندیهایم و یکی از فرزندان رنجکشیده این سرزمین، آرشام رضایی، در سلول انفرادی زندان قزلحصار روز و شب را بیهیچ امکان تماس یا ملاقاتی، در تنهایی و تحت شکنجه سفید سپری میکند.
از ۲۱ بهمنماه تاکنون، آرشام نه فقط از حقوق اولیهی انسانی، بلکه از ابتداییترین حق زیستن در جمع محروم شده است.
جرم او چیست؟ اعتراض. فریاد زدن حقیقت در سالگرد انقلابی که ۴۶ سال است آزادی و عدالت را به اسارت کشیده. همراهی با خانوادههای داغداری که فرزندانشان بیگناه جان باختند. نه تروریست است، نه مجرم. فقط انسانیست با وجدانی بیدار و صدایی رساتر از سکوت.
به دستور مقامات زندان، آرشام بهدلیل انتشار یک پیام صوتی انتقادی، باید سه هفتهی دیگر نیز در انفرادی بماند؛ آن هم در بندی که به "کشتارگاه" شهرت دارد — جایی که شبها، صدای نجواهای آخر محکومان به اعدام، روان زندانیان را میفرساید. این، شکنجه است. شکنجهی سفید، اما نه بیصدا و نه بیاثر.
و در این میان، شاید دردناکترین تصویر، مادری رنجکشیده و سالخورده است؛ زنی که جان خود را در کف گرفته، ناله و تهدید کرده، شاید فرزند مظلومش را از سیاهی انفرادی به روشنی بند عمومی بازگردانند. اما گوش شنوایی نیست. پاسخ، فقط سکوت و بیرحمی بوده است.
بیپرده بپرسم: شما که این سرزمین را به قهقرا کشاندهاید، که نسلها را به فقر، ترس و خاموشی واداشتهاید، حالا از فرزندان همین خاک توقع سکوت دارید؟ این فرزندان اگر فریاد نزنند، اگر اعتراض نکنند، پس چهکسی باید مرهم زخمهای این ملت باشد؟
از اینجا، بهعنوان یک شهروند، و بهنام وجدان جمعی، از همهی نهادهای حقوق بشری، فعالان مدنی، رسانهها و انسانهای آگاه در سراسر جهان میخواهم صدای آرشام رضایی را بشنوند. نگذارید او را در تاریکی تنها بگذارند. نگذارید ظلم، با سکوت ما، مشروعیت بگیرد.
آرشام تنها نیست. صدای او، صدای ماست. و ما، در کنار او، برای آزادیاش خواهیم ایستاد.
با احترام و امید،
رضا محمد حسینی
اول فروردین ۱۴۰۴»
#رضا_محمدحسینی #آرشام_رضایی #سلول_انفرادی #شکنجه_سفید #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
رضا محمدحسینی، از زندان قزلحصار:
تولد جمهوری اسلامی، سرچشمه ظلمت، استبداد و سیهروزی ایران و ایرانی بود
رضا محمدحسینی، زندانی سیاسی محبوس در زندان قزلحصار، به مناسبت ۱۲ فروردین که در تقویم حکومت به عنوان روز جمهوری اسلامی نامگذاری شده، بیانیهای به شرح زیر صادر کرد:
«دوازدهم فروردین در ذهن و ضمیر اکثریت ایرانیان روز سیاهی است که در حقیقت مکمل نکبت ۵۷ است و به آن شورش خانمانسوز رنگ و لعاب حقوقی داد و میخهای آن را با کمک دروغ و زور و هیاهو بر پیکر جامعه ایران کوبید.
تولد جمهوری اسلامی در روز ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ سرآغاز سیهروزی ایران و ایرانی، خارجشدن از ریل پیشرفت و توسعه، ستیز با جهان متمدن و حاتمبخشی به تروریستهای تبهکار منطقه و در مجموع، سرچشمه ظلمت و استبداد و سیهروزی بود.
سالها و بلکه دهههاست که پاکترین فرزندان این مرز و بوم در خون خود میغلتند تا این لکهی زشت و سیاه را از دامن ایران و ایرانی پاک کنند و بار دیگر درفش زندگی و صلح و دوستی را بر بام میهن به اهتزاز درآورند.
در روزگاری که رژیم اهریمنی و بیگانه با ایران، به مانند غاصبان بر این خاک چنبره زده، آیینهای پاک و زیبای ما همانند دژی مستحکم در برابر اشغالگران عمل میکنند و همه ما جلوهای از این مقاومت را در لحظات تحویل سال و در اماکن تاریخی و فرهنگی کشور دیدیم. باشد که آیین زیبای سیزده به در هم بهانه و ابزاری شود برای اعلام برائت و بیزاری از اشغالگران ایران و سردادن ندای همبستگی و اتحاد برای آزادی ایران
رضا محمد حسینی
زندان قزلحصار
۱۲فروردین ۱۴۰۴»
#رضا_محمدحسینی #ببانیه #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
تولد جمهوری اسلامی، سرچشمه ظلمت، استبداد و سیهروزی ایران و ایرانی بود
رضا محمدحسینی، زندانی سیاسی محبوس در زندان قزلحصار، به مناسبت ۱۲ فروردین که در تقویم حکومت به عنوان روز جمهوری اسلامی نامگذاری شده، بیانیهای به شرح زیر صادر کرد:
«دوازدهم فروردین در ذهن و ضمیر اکثریت ایرانیان روز سیاهی است که در حقیقت مکمل نکبت ۵۷ است و به آن شورش خانمانسوز رنگ و لعاب حقوقی داد و میخهای آن را با کمک دروغ و زور و هیاهو بر پیکر جامعه ایران کوبید.
تولد جمهوری اسلامی در روز ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ سرآغاز سیهروزی ایران و ایرانی، خارجشدن از ریل پیشرفت و توسعه، ستیز با جهان متمدن و حاتمبخشی به تروریستهای تبهکار منطقه و در مجموع، سرچشمه ظلمت و استبداد و سیهروزی بود.
سالها و بلکه دهههاست که پاکترین فرزندان این مرز و بوم در خون خود میغلتند تا این لکهی زشت و سیاه را از دامن ایران و ایرانی پاک کنند و بار دیگر درفش زندگی و صلح و دوستی را بر بام میهن به اهتزاز درآورند.
در روزگاری که رژیم اهریمنی و بیگانه با ایران، به مانند غاصبان بر این خاک چنبره زده، آیینهای پاک و زیبای ما همانند دژی مستحکم در برابر اشغالگران عمل میکنند و همه ما جلوهای از این مقاومت را در لحظات تحویل سال و در اماکن تاریخی و فرهنگی کشور دیدیم. باشد که آیین زیبای سیزده به در هم بهانه و ابزاری شود برای اعلام برائت و بیزاری از اشغالگران ایران و سردادن ندای همبستگی و اتحاد برای آزادی ایران
رضا محمد حسینی
زندان قزلحصار
۱۲فروردین ۱۴۰۴»
#رضا_محمدحسینی #ببانیه #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
علیه فراموشی؛
رضا محمدحسینی، زندانی سابق، اندکی پس از آزادی کوتاه مدت و مدتی پیش از بازداشت مجدد خود، در روز ۱۳ فروردین ۱۴۰۲، به کنار زندان رجاییشهر (جایی که تا پیشتر در آن محبوس بود) رفته و گفته بود که به این مکان آمدهام تا قلبم را به زندانیان سیاسی که هنوز در بند هستند گره بزنم و تا آزادی زندانیان سیاسی و بیرون کردن جمهوری اسلامی از ایران سکوت نخواهم کرد.
و امروز در ۱۳ فروردین ۱۴۰۴، نه تنها او بلکه زندانیان سیاسی و عقیدتی بسیاری همچنان در زندانها هستند و برخی از آنها نه تنها امسال مرخصی نداشتهاند، بلکه در تمام مدت حبس خود از حتی یک ساعت مرخصی محروم بودهاند.
در روز سیزده بدر، زندانیان سیاسی و عقیدتی و خانوادههای دادخواه را فراموش نکنیم.
#نوروز #زندان_رجایی_شهر #زندانیان_سیاسی #رضا_محمدحسینی #سیزده_بدر #علیه_فراموشی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
رضا محمدحسینی، زندانی سابق، اندکی پس از آزادی کوتاه مدت و مدتی پیش از بازداشت مجدد خود، در روز ۱۳ فروردین ۱۴۰۲، به کنار زندان رجاییشهر (جایی که تا پیشتر در آن محبوس بود) رفته و گفته بود که به این مکان آمدهام تا قلبم را به زندانیان سیاسی که هنوز در بند هستند گره بزنم و تا آزادی زندانیان سیاسی و بیرون کردن جمهوری اسلامی از ایران سکوت نخواهم کرد.
و امروز در ۱۳ فروردین ۱۴۰۴، نه تنها او بلکه زندانیان سیاسی و عقیدتی بسیاری همچنان در زندانها هستند و برخی از آنها نه تنها امسال مرخصی نداشتهاند، بلکه در تمام مدت حبس خود از حتی یک ساعت مرخصی محروم بودهاند.
در روز سیزده بدر، زندانیان سیاسی و عقیدتی و خانوادههای دادخواه را فراموش نکنیم.
#نوروز #زندان_رجایی_شهر #زندانیان_سیاسی #رضا_محمدحسینی #سیزده_بدر #علیه_فراموشی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
رضا محمدحسینی، زندانی سیاسی محبوس در زندان قزلحصار اعلام کرد که از امروز دست به اعتصاب غذای نامحدود زده است.
متن بیانیه آقای محمدحسینی به شرح زیر است:
«بیانیه آغاز اعتصاب غذای نامحدود
رضا محمدحسینی | زندان قزلحصار
من، رضا محمدحسینی، اعلام میکنم که از امروز دست به اعتصاب غذای نامحدود میزنم. این تصمیم را نه از روی ضعف، بلکه از سر ایمان و مسئولیت در برابر جانهایی که بیصدا سرکوب میشوند، گرفتهام.
در اعتراض به اعدامهای پیدرپی، به زندانیبودن زنان و مردانی که تنها گناهشان ایستادن در برابر ظلم است، به نقض سیستماتیک حقوق بشر در زندانها، به شکنجه، به فشارهای امنیتی و به سکوت مرگباری که تحمیل میشود، با جانم فریاد میزنم: بس است!
ما زندانی نیستیم؛ ما گروگان یک حکومت بیرحم هستیم. آیا جای یک انسان تنها به خاطر اعتراض یا حرفزدن، باید سلول انفرادی و شکنجهگاه باشد؟ چرا باید در حالی که هیچ جرمی مرتکب نشدهایم، ماهها و سالها در حبس بمانیم؟
امروز که خیلی از حرفهایی که ما زدیم و بابتش زندانی شدیم را همه میزنند، قرار بود ما زندانی شویم تا عبرتی باشیم برای بقیه، تا بترسند و سکوت کنند، ولی این حربه حکومت بیفایده بود. صدای اعتراض امروز از هر گوشه و کنار مملکت برخاسته است. پس چرا هنوز ما را در حبس نگه داشتهاید؟ چرا باید جوانیمان در زندان بگذرد؟
در دل این چهاردیواری، چه ابزاری برایمان مانده جز آنکه بدنمان را، جانمان را به سلاحی علیه دیکتاتوری بدل کنیم؟ وقتی همه صداها را خفه میکنند، جسممان میشود فریاد؛ فریادی علیه ظلم.
اعتصاب غذای نامحدودم را با اعتصاب غذای تر از امروز آغاز میکنم. این آخرین ابزار من است برای اعتراض به بیداد، برای یادآوری این حقیقت به جامعه جهانی که هنوز انسانهایی هستند که ایستادهاند، حتی در میانه دیوارهای بلند زندان.
من میخواهم جانم، فریاد بیصدای آنهایی باشد که پیش از ما زیر این سرکوب له شدند و آنهایی که بعد از ما، اگر ما سکوت کنیم، نوبتشان خواهد رسید.
رضا محمدحسینی
زندان قزلحصار
۱۸ فروردین ۱۴۰۴»
#بیانیه #رضا_محمدحسینی #اعتصاب_غذا #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
متن بیانیه آقای محمدحسینی به شرح زیر است:
«بیانیه آغاز اعتصاب غذای نامحدود
رضا محمدحسینی | زندان قزلحصار
من، رضا محمدحسینی، اعلام میکنم که از امروز دست به اعتصاب غذای نامحدود میزنم. این تصمیم را نه از روی ضعف، بلکه از سر ایمان و مسئولیت در برابر جانهایی که بیصدا سرکوب میشوند، گرفتهام.
در اعتراض به اعدامهای پیدرپی، به زندانیبودن زنان و مردانی که تنها گناهشان ایستادن در برابر ظلم است، به نقض سیستماتیک حقوق بشر در زندانها، به شکنجه، به فشارهای امنیتی و به سکوت مرگباری که تحمیل میشود، با جانم فریاد میزنم: بس است!
ما زندانی نیستیم؛ ما گروگان یک حکومت بیرحم هستیم. آیا جای یک انسان تنها به خاطر اعتراض یا حرفزدن، باید سلول انفرادی و شکنجهگاه باشد؟ چرا باید در حالی که هیچ جرمی مرتکب نشدهایم، ماهها و سالها در حبس بمانیم؟
امروز که خیلی از حرفهایی که ما زدیم و بابتش زندانی شدیم را همه میزنند، قرار بود ما زندانی شویم تا عبرتی باشیم برای بقیه، تا بترسند و سکوت کنند، ولی این حربه حکومت بیفایده بود. صدای اعتراض امروز از هر گوشه و کنار مملکت برخاسته است. پس چرا هنوز ما را در حبس نگه داشتهاید؟ چرا باید جوانیمان در زندان بگذرد؟
در دل این چهاردیواری، چه ابزاری برایمان مانده جز آنکه بدنمان را، جانمان را به سلاحی علیه دیکتاتوری بدل کنیم؟ وقتی همه صداها را خفه میکنند، جسممان میشود فریاد؛ فریادی علیه ظلم.
اعتصاب غذای نامحدودم را با اعتصاب غذای تر از امروز آغاز میکنم. این آخرین ابزار من است برای اعتراض به بیداد، برای یادآوری این حقیقت به جامعه جهانی که هنوز انسانهایی هستند که ایستادهاند، حتی در میانه دیوارهای بلند زندان.
من میخواهم جانم، فریاد بیصدای آنهایی باشد که پیش از ما زیر این سرکوب له شدند و آنهایی که بعد از ما، اگر ما سکوت کنیم، نوبتشان خواهد رسید.
رضا محمدحسینی
زندان قزلحصار
۱۸ فروردین ۱۴۰۴»
#بیانیه #رضا_محمدحسینی #اعتصاب_غذا #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
رضا محمدحسینی، زندانی سیاسی محبوس در زندان قزلحصار، روز ۱۸ فروردین ماه طی بیانیهای اعلام کرد که دست به اعتصاب غذای نامحدود زده است.
رضا محمدحسینی از جوانان شریفی است که سالهاست به ناحق زندانی شده و تحت انواع فشارها قرار گرفته است. پدرش مدتی بعد از آخرین بازداشت او و ضرب و شتم فرزندش در حضور او، درگذشت. اجازه ندادند به مراسم خاکسپاری پدر برود. بارها او را مورد ضرب و شتم قرار دادهاند، بارها به انفرادی منتقلش کردهاند، او را تهدید به تجاوز کردند اما رضا تسلیم نشد.
او از اعضای اولیه کارزار سهشنبههای نه به اعدام است. جوانی که از دل رنج آمده و از دیدن رنج سایر هموطنان درد میکشد.
او حالا جانش را وسط گذاشته تا بلکه صدای زندانیان سیاسی و عقیدتی که گروگان حکومت هستند، شنیده شود.
فعالان میدانی، جملاتی از بیانیه اعتصاب غذای رضا محمدحسینی را روی دیوارهای شهر نوشتهاند تا صدای او را به مردم برسانند.
یک بار دیگر متن بیانیه رضا محمدحسینی با هم بخوانیم:
«بیانیه آغاز اعتصاب غذای نامحدود
رضا محمدحسینی | زندان قزلحصار
من، رضا محمدحسینی، اعلام میکنم که از امروز دست به اعتصاب غذای نامحدود میزنم. این تصمیم را نه از روی ضعف، بلکه از سر ایمان و مسئولیت در برابر جانهایی که بیصدا سرکوب میشوند، گرفتهام.
در اعتراض به اعدامهای پیدرپی، به زندانیبودن زنان و مردانی که تنها گناهشان ایستادن در برابر ظلم است، به نقض سیستماتیک حقوق بشر در زندانها، به شکنجه، به فشارهای امنیتی و به سکوت مرگباری که تحمیل میشود، با جانم فریاد میزنم: بس است!
ما زندانی نیستیم؛ ما گروگان یک حکومت بیرحم هستیم. آیا جای یک انسان تنها به خاطر اعتراض یا حرفزدن، باید سلول انفرادی و شکنجهگاه باشد؟ چرا باید در حالی که هیچ جرمی مرتکب نشدهایم، ماهها و سالها در حبس بمانیم؟
امروز که خیلی از حرفهایی که ما زدیم و بابتش زندانی شدیم را همه میزنند، قرار بود ما زندانی شویم تا عبرتی باشیم برای بقیه، تا بترسند و سکوت کنند، ولی این حربه حکومت بیفایده بود. صدای اعتراض امروز از هر گوشه و کنار مملکت برخاسته است. پس چرا هنوز ما را در حبس نگه داشتهاید؟ چرا باید جوانیمان در زندان بگذرد؟
در دل این چهاردیواری، چه ابزاری برایمان مانده جز آنکه بدنمان را، جانمان را به سلاحی علیه دیکتاتوری بدل کنیم؟ وقتی همه صداها را خفه میکنند، جسممان میشود فریاد؛ فریادی علیه ظلم.
اعتصاب غذای نامحدودم را با اعتصاب غذای تر از امروز آغاز میکنم. این آخرین ابزار من است برای اعتراض به بیداد، برای یادآوری این حقیقت به جامعه جهانی که هنوز انسانهایی هستند که ایستادهاند، حتی در میانه دیوارهای بلند زندان.
من میخواهم جانم، فریاد بیصدای آنهایی باشد که پیش از ما زیر این سرکوب له شدند و آنهایی که بعد از ما، اگر ما سکوت کنیم، نوبتشان خواهد رسید.
رضا محمدحسینی
زندان قزلحصار
۱۸ فروردین ۱۴۰۴»
#بیانیه #رضا_محمدحسینی #اعتصاب_غذا #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
رضا محمدحسینی از جوانان شریفی است که سالهاست به ناحق زندانی شده و تحت انواع فشارها قرار گرفته است. پدرش مدتی بعد از آخرین بازداشت او و ضرب و شتم فرزندش در حضور او، درگذشت. اجازه ندادند به مراسم خاکسپاری پدر برود. بارها او را مورد ضرب و شتم قرار دادهاند، بارها به انفرادی منتقلش کردهاند، او را تهدید به تجاوز کردند اما رضا تسلیم نشد.
او از اعضای اولیه کارزار سهشنبههای نه به اعدام است. جوانی که از دل رنج آمده و از دیدن رنج سایر هموطنان درد میکشد.
او حالا جانش را وسط گذاشته تا بلکه صدای زندانیان سیاسی و عقیدتی که گروگان حکومت هستند، شنیده شود.
فعالان میدانی، جملاتی از بیانیه اعتصاب غذای رضا محمدحسینی را روی دیوارهای شهر نوشتهاند تا صدای او را به مردم برسانند.
یک بار دیگر متن بیانیه رضا محمدحسینی با هم بخوانیم:
«بیانیه آغاز اعتصاب غذای نامحدود
رضا محمدحسینی | زندان قزلحصار
من، رضا محمدحسینی، اعلام میکنم که از امروز دست به اعتصاب غذای نامحدود میزنم. این تصمیم را نه از روی ضعف، بلکه از سر ایمان و مسئولیت در برابر جانهایی که بیصدا سرکوب میشوند، گرفتهام.
در اعتراض به اعدامهای پیدرپی، به زندانیبودن زنان و مردانی که تنها گناهشان ایستادن در برابر ظلم است، به نقض سیستماتیک حقوق بشر در زندانها، به شکنجه، به فشارهای امنیتی و به سکوت مرگباری که تحمیل میشود، با جانم فریاد میزنم: بس است!
ما زندانی نیستیم؛ ما گروگان یک حکومت بیرحم هستیم. آیا جای یک انسان تنها به خاطر اعتراض یا حرفزدن، باید سلول انفرادی و شکنجهگاه باشد؟ چرا باید در حالی که هیچ جرمی مرتکب نشدهایم، ماهها و سالها در حبس بمانیم؟
امروز که خیلی از حرفهایی که ما زدیم و بابتش زندانی شدیم را همه میزنند، قرار بود ما زندانی شویم تا عبرتی باشیم برای بقیه، تا بترسند و سکوت کنند، ولی این حربه حکومت بیفایده بود. صدای اعتراض امروز از هر گوشه و کنار مملکت برخاسته است. پس چرا هنوز ما را در حبس نگه داشتهاید؟ چرا باید جوانیمان در زندان بگذرد؟
در دل این چهاردیواری، چه ابزاری برایمان مانده جز آنکه بدنمان را، جانمان را به سلاحی علیه دیکتاتوری بدل کنیم؟ وقتی همه صداها را خفه میکنند، جسممان میشود فریاد؛ فریادی علیه ظلم.
اعتصاب غذای نامحدودم را با اعتصاب غذای تر از امروز آغاز میکنم. این آخرین ابزار من است برای اعتراض به بیداد، برای یادآوری این حقیقت به جامعه جهانی که هنوز انسانهایی هستند که ایستادهاند، حتی در میانه دیوارهای بلند زندان.
من میخواهم جانم، فریاد بیصدای آنهایی باشد که پیش از ما زیر این سرکوب له شدند و آنهایی که بعد از ما، اگر ما سکوت کنیم، نوبتشان خواهد رسید.
رضا محمدحسینی
زندان قزلحصار
۱۸ فروردین ۱۴۰۴»
#بیانیه #رضا_محمدحسینی #اعتصاب_غذا #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
رضا محمدحسینی، زندانی سیاسی محبوس در زندان قزلحصار، امروز چهارمین روز اعتصاب غذای تر را پشت سر میگذارد. طبق گزارش منتشر شده، فشار خون او فشار ۹ روی ۶ و قند خون او ۷۲ گزارش شده است.
رضا تن نحیف، ولی روحیهای قوی و استوار دارد و برای آزادی ایستاده است.
ریما شیرمحمدی، فعال حقوق بشر نوشت:
«رضا محمدحسینی اعتصاب غذا را انتخاب کرده تا صدایی باشد برای جانهایی که زیر طناب های دارَند و بیصدا سرکوب میشوند.
وقتی بیانیهاش را خواندم، جملهای در من ماند: «این تصمیم را نه از روی ضعف، بلکه از سر ایمان و مسئولیت…» این کلمات را کسی میگوید که پیش از این نیز سالها (۴سال) طعم زندان را چشیده و در روزهای محدود آزادی اش سکوت نکرد و صدایِ بی صدایان بود.
او امروز هم در زندان است و در چهار دیواری زندان جز جانش داراییِ دیگری ندارد. همان را هم به خطر انداخته،برای حفظ جانهای دیگر.
در روزهایی که خبرها مدام از اعدام میگویند، از حکمهای سنگین برای معترضان، از فشار و شکنجه، او از درون زندان با تن خود فریاد زده: بس است.
نمیدانم چقدر تاب میآورد،
نمیدانم صدایش تا کجا میرسد،
اما مطمئنم که سکوت ما، اگر ادامه پیدا کند، بخشی از همان بیعدالتی خواهد بود که او به خاطرش امروز در اعتصاب غذاست.
او مسئولیتی را حس کرده،جسمش را به مخاطره انداخته و از ما هم دعوت کرده تا که نشنیده نگیریم. که سکوت نکنیم.»
بیانیه رضا محمدحسینی را قبلا منتشر کردهایم.
فعالان میدانی برخی جملات او را روی دیوارهای شهر نوشتهاند:
«ما زندانی نیستیم، ما گروگانِ یک حکومت بیرحم هستیم»
«هنوز انسانهایی هستند که ایستادهاند
حتی در میان دیوارهای بلند زندان»
«وقتی همه صداها را خفه میکنند، جسممان میشود فریاد؛ فریادی علیه ظلم»
«در اعتراض به ظلم با جانم فریاد میزنم: بس است!»
«چرا باید جوانیمان در زندان بگذرد؟
به چه جرمی؟»
#رضا_محمدحسینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
رضا تن نحیف، ولی روحیهای قوی و استوار دارد و برای آزادی ایستاده است.
ریما شیرمحمدی، فعال حقوق بشر نوشت:
«رضا محمدحسینی اعتصاب غذا را انتخاب کرده تا صدایی باشد برای جانهایی که زیر طناب های دارَند و بیصدا سرکوب میشوند.
وقتی بیانیهاش را خواندم، جملهای در من ماند: «این تصمیم را نه از روی ضعف، بلکه از سر ایمان و مسئولیت…» این کلمات را کسی میگوید که پیش از این نیز سالها (۴سال) طعم زندان را چشیده و در روزهای محدود آزادی اش سکوت نکرد و صدایِ بی صدایان بود.
او امروز هم در زندان است و در چهار دیواری زندان جز جانش داراییِ دیگری ندارد. همان را هم به خطر انداخته،برای حفظ جانهای دیگر.
در روزهایی که خبرها مدام از اعدام میگویند، از حکمهای سنگین برای معترضان، از فشار و شکنجه، او از درون زندان با تن خود فریاد زده: بس است.
نمیدانم چقدر تاب میآورد،
نمیدانم صدایش تا کجا میرسد،
اما مطمئنم که سکوت ما، اگر ادامه پیدا کند، بخشی از همان بیعدالتی خواهد بود که او به خاطرش امروز در اعتصاب غذاست.
او مسئولیتی را حس کرده،جسمش را به مخاطره انداخته و از ما هم دعوت کرده تا که نشنیده نگیریم. که سکوت نکنیم.»
بیانیه رضا محمدحسینی را قبلا منتشر کردهایم.
فعالان میدانی برخی جملات او را روی دیوارهای شهر نوشتهاند:
«ما زندانی نیستیم، ما گروگانِ یک حکومت بیرحم هستیم»
«هنوز انسانهایی هستند که ایستادهاند
حتی در میان دیوارهای بلند زندان»
«وقتی همه صداها را خفه میکنند، جسممان میشود فریاد؛ فریادی علیه ظلم»
«در اعتراض به ظلم با جانم فریاد میزنم: بس است!»
«چرا باید جوانیمان در زندان بگذرد؟
به چه جرمی؟»
#رضا_محمدحسینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
برای روزی که آزادی بر دیوارهای زندان پیروز شود
جمعی از فعالان میدانی در ایران، تراکتهایی با تصاویری از زندانیان سیاسی را بر دیوارهای شهر، در معابر و کوچهها نصب کردند؛ تا صدای آنها باشند و مردم را با نام و چهرهی این زندانیان آشنا کنند.
آنها پیشتر نیز چنین کاری کرده بودند، و اینبار، تصاویر گروهی دیگر از زندانیان را انتشار دادهاند.
این تصاویر در خیابانهای ایران، به مردم یادآوری میکنند که عزیزانی در پس دیوارهای بلند زندانها، به جرم آزادیخواهی محبوساند.
در همان لحظهای که ما در خیابان قدم میزنیم، در همان لحظهای که روشنایی روز را میبینیم، کسانی در چهار دیواری زندانهای جمهوری اسلامی، در تاریکی و بیخبری محبوساند، اما ایستادهاند؛ برای آزادی، برای ما.
ـ شما برای زندانیان سیاسی چه قدمی برمیدارید؟
#زندانی_سیاسی #بیژن_کاظمی #زهرا_شریف_کاظمی #امیرحسین_موسوی #رضا_محمدحسینی #نه_به_اعدام #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
جمعی از فعالان میدانی در ایران، تراکتهایی با تصاویری از زندانیان سیاسی را بر دیوارهای شهر، در معابر و کوچهها نصب کردند؛ تا صدای آنها باشند و مردم را با نام و چهرهی این زندانیان آشنا کنند.
آنها پیشتر نیز چنین کاری کرده بودند، و اینبار، تصاویر گروهی دیگر از زندانیان را انتشار دادهاند.
این تصاویر در خیابانهای ایران، به مردم یادآوری میکنند که عزیزانی در پس دیوارهای بلند زندانها، به جرم آزادیخواهی محبوساند.
در همان لحظهای که ما در خیابان قدم میزنیم، در همان لحظهای که روشنایی روز را میبینیم، کسانی در چهار دیواری زندانهای جمهوری اسلامی، در تاریکی و بیخبری محبوساند، اما ایستادهاند؛ برای آزادی، برای ما.
ـ شما برای زندانیان سیاسی چه قدمی برمیدارید؟
#زندانی_سیاسی #بیژن_کاظمی #زهرا_شریف_کاظمی #امیرحسین_موسوی #رضا_محمدحسینی #نه_به_اعدام #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
رضا محمدحسینی،زندانی سیاسی محبوس در زندان قزلحصار، از روز ۱۸ فروردین ماه در اعتصاب غذا به سر میبرد. امروز فشار خون او ۹.۵ روی ۶.۵ و قند خون او ۸۴ بود.
دو تن از همبندیهای او، زرتشت احمدی راغب و آرشام رضایی، با انتشار بیانیهای ضمن ابراز نگرانی درباره وضعیت سلامت او و اعلام حمایت از خواستههای رضا محمدحسینی هشدار دادند که مسئولیت هر خطر و آسیبی که به او وارد شود، برعهده جمهوری اسلامی است.
متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:
«در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن
شرط اول قدم آن است که مجنون باشی
درود هم میهنان گرامی
ما به شدت نگران به خطر افتادن سلامتی و جان رضا محمدحسینی، هم بندی ارجمندمان هستیم.
این زندانی سیاسی از تاریخ ۱۸ فروردین ۱۴۰۴ اعلام اعتصاب غذا کردهاست.
دریغ و درد که تن و جانش بسیار نحیف است، چرا که نزدیک به ۶ سال را در زندانهای جمهوری اسلامی و حاکمان ظالم، آن هم در بدترین شرایط سپری کردهاست و نکته تاسفبار اینجاست که او در برابر چشمانمان ذره ذره آب میشود و تحلیل می رود. آیا این جای نگرانی ندارد؟ آیا نباید هشدار دهیم؟
افزون بر دردها و رنجهای جانکاه حاصل از اعتصاب غذای این روزهایش، که همراه با فریاد بر علیه دیکتاتوری، اعدام ها، سرکوب و سانسور و تقاضای آزادی زندانیان سیاسی است، اندوه مضاعف از دست دادن پدر نیز بر روح و روان رضا سنگینی میکند. پدری که تنها تکیهگاهش در زندگی بود و شاهد دستگیری همراه با ضرب و شتم فرزندش توسط نیروهای سرکوبگر امنیتی بود. او به علت استرس و شوک ناشی از این فشارها به مدت ۵ ماه بیمار شد و پس از خبردارشدن از انتقال پسرش به سلول انفرادی (به جهت اطلاع رسانی و اعتراض رضا محمد حسینی در مورد انتقال زندانیان سیاسی محبوس در زندان اوین به قزلحصار)به بند ۲۴۰ در زندان اوین، دچار ایست قلبی شد و در نهایت با زندگی وداع کرد.
اما این درد و رنجها سر سوزنی در اراده رضا محمدحسینی تاثیر نداشته و او به عنوان یک ایرانی آزادیخواه همچنان نگران سرنوشت میهن و مردم خویش است، آیا این ستودنی نیست؟
لذا ما دو هم بندی و همراه این زندانی سیاسی که جسم و جانش را به خاطر ایستادگی در برابر بیدادگریها و استبداد به خطر انداخته، باصدای بلند هشدار میدهیم که هر گونه خطر و آسیبی که متوجه رضا شود، مسئولیت آن با جمهوری اسلامی و دستگاه قضایی و امنیتی است و ما با تمام توان در کنار این جوان آزادیخواه و میهنپرست ایستادهایم.
زرتشت احمدی راغب
آرشام رضایی
زندان قزلحصار»
#رضا_محمدحسینی #اعتصاب_غذا #بیانیه #زرتشت_احمدی_راغب #آرشام_رضایی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
دو تن از همبندیهای او، زرتشت احمدی راغب و آرشام رضایی، با انتشار بیانیهای ضمن ابراز نگرانی درباره وضعیت سلامت او و اعلام حمایت از خواستههای رضا محمدحسینی هشدار دادند که مسئولیت هر خطر و آسیبی که به او وارد شود، برعهده جمهوری اسلامی است.
متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:
«در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن
شرط اول قدم آن است که مجنون باشی
درود هم میهنان گرامی
ما به شدت نگران به خطر افتادن سلامتی و جان رضا محمدحسینی، هم بندی ارجمندمان هستیم.
این زندانی سیاسی از تاریخ ۱۸ فروردین ۱۴۰۴ اعلام اعتصاب غذا کردهاست.
دریغ و درد که تن و جانش بسیار نحیف است، چرا که نزدیک به ۶ سال را در زندانهای جمهوری اسلامی و حاکمان ظالم، آن هم در بدترین شرایط سپری کردهاست و نکته تاسفبار اینجاست که او در برابر چشمانمان ذره ذره آب میشود و تحلیل می رود. آیا این جای نگرانی ندارد؟ آیا نباید هشدار دهیم؟
افزون بر دردها و رنجهای جانکاه حاصل از اعتصاب غذای این روزهایش، که همراه با فریاد بر علیه دیکتاتوری، اعدام ها، سرکوب و سانسور و تقاضای آزادی زندانیان سیاسی است، اندوه مضاعف از دست دادن پدر نیز بر روح و روان رضا سنگینی میکند. پدری که تنها تکیهگاهش در زندگی بود و شاهد دستگیری همراه با ضرب و شتم فرزندش توسط نیروهای سرکوبگر امنیتی بود. او به علت استرس و شوک ناشی از این فشارها به مدت ۵ ماه بیمار شد و پس از خبردارشدن از انتقال پسرش به سلول انفرادی (به جهت اطلاع رسانی و اعتراض رضا محمد حسینی در مورد انتقال زندانیان سیاسی محبوس در زندان اوین به قزلحصار)به بند ۲۴۰ در زندان اوین، دچار ایست قلبی شد و در نهایت با زندگی وداع کرد.
اما این درد و رنجها سر سوزنی در اراده رضا محمدحسینی تاثیر نداشته و او به عنوان یک ایرانی آزادیخواه همچنان نگران سرنوشت میهن و مردم خویش است، آیا این ستودنی نیست؟
لذا ما دو هم بندی و همراه این زندانی سیاسی که جسم و جانش را به خاطر ایستادگی در برابر بیدادگریها و استبداد به خطر انداخته، باصدای بلند هشدار میدهیم که هر گونه خطر و آسیبی که متوجه رضا شود، مسئولیت آن با جمهوری اسلامی و دستگاه قضایی و امنیتی است و ما با تمام توان در کنار این جوان آزادیخواه و میهنپرست ایستادهایم.
زرتشت احمدی راغب
آرشام رضایی
زندان قزلحصار»
#رضا_محمدحسینی #اعتصاب_غذا #بیانیه #زرتشت_احمدی_راغب #آرشام_رضایی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
رضا محمدحسینی، زندانی سیاسی محبوس در زندان قزلحصار، امروز ۲۳ فروردین ۱۴۰۴ در هفتمین روز اعتصاب غذا به سر میبرد.
طبق اطلاعات دریافتی، فشار خون آقای محمدحسینی امروز ۹ روی ۶ گزارش شده است و وزن او که قبل از اعتصاب ۵۸ کیلوگرم بود به ۵۵ کیلوگرم کاهش پیدا کرده است.
اما امروز آقای محمدحسینی در حال تماس تلفنی با وکیلش آقای شریفزاده بود که چندین بار تماس او را قطع کردند و در نهایت کلا امکان تماس تلفنی را از او گرفتند.
پس از سانسور تماس تلفنی رضا محمدحسینی با تمام توانی که برایش مانده در کریدور بند فریاد زد:
«به سانسور پایان دهید»
«به سرکوب پایان دهید»
«به اعدامها پایان دهید»
طبق گزارش رسیده، مسئولان زندان تلاش کردند به بهانههای مختلف آقای محمدحسینی را از بند خارج کنند تا زمینه انتقالش به انفرادی را فراهم آورند، ولی موفق نشدند.
امروز آرش صادقی، زندانی سیاسی سابق و همبند سابق رضا محمدحسینی نوشت:
«میدونم از روز سوم به بعد، بدن شروع میکنه به تحلیل رفتن.
میدونم سردردها و تهوعها و ضعف اونقدر شدید میشن که حتی فکر کردن هم سخت میشه.
ولی سختتر از همهش، اون لحظهست که میفهمی صدات هنوز به گوش نرسیده. که هنوز بیرون، کسی نشنیده که چرا داری اینطوری جونت رو میذاری کف دستت.
نه برای خودت، که برای اعدامهایی که هر روز قربانی میگیرن.
برای زندانی هایی که صدایی ندارن.
رضا امروز صدای خیلیهاست. اگر ما سکوت کنیم، انگار اون صدارو نشنیدیم.»
آرش روز گذشته هم نوشته بود:
«با رضا محمدحسینی دو سال همبند بودم.
رضا برای من نمادی از شجاعت،شرافت و صداقت است.
او از حق هر زندانی فارغ از دیدگاهایشان دفاع کرد.بارها بخاطر دفاع ازحقوق دیگران مورد ضرب شتم قرار گرفت،به انفرادی منتقل شد اما از اصول خود کوتاه نیامد.
او امروز هم اعتصاب غذا کرده تا صدایی باشد برای جانهایی که زیر طناب های دارَند.
جامعه امروز ما به رضاها نیاز دارد.»
فرکوش موسینزاد، دیگر همبند سابق رضا محمدحسینی نیز نوشت:
رضا جان؛ اراده، شهامت، شجاعت، صداقت تو را من و آرشام و مهدی و خالد و زرتشت بهتر از هر کسی میدانیم و میشناسیم.
از زندان ایران با تو حرف میزنم.
میدانم که میدانی ما هم آزاد نیستیم.
رضای عزیزم میخواهم بعنوان یک همبندی و هم سلولی و هم اتاقی از تو خواهش کنم
فقط تا آخر خرداد اعتصاب خودت را بشکنید.
حتما میدانید که دلیل خاصی برای این زمان بندی دارم.
.
رضا جان سهراب سپهری چه زیبا میگوید
کار ما شاید این است
که میان گل نیلوفر و قرن
پی آواز حقیقت بدویم.
رضا جان به تو قول میدهم
بزودی جشن بزرگی داریم.
شب ۱۳ خرداد ۱۴۰۱ را بخاطر داری در سالن ده بند ۴ رجاییشهر بعد از آن کنفرانس بسیار مهم ؟؟؟
جان دادن برای راه آزادی خیلی زیباست
اما سرباز ماندن برای وطن خیلی ارزشمندتراست.
وطنم، جان و تنم
اعتصابت را بشکن، به ایران و به سربازی خود به ایران بیاندیش.
شهامتت را عشق است
فرکوش موسی نژاد فرکوش»
جان رضا محمدحسینی در خطر جدی است.
#رضا_محمدحسینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
طبق اطلاعات دریافتی، فشار خون آقای محمدحسینی امروز ۹ روی ۶ گزارش شده است و وزن او که قبل از اعتصاب ۵۸ کیلوگرم بود به ۵۵ کیلوگرم کاهش پیدا کرده است.
اما امروز آقای محمدحسینی در حال تماس تلفنی با وکیلش آقای شریفزاده بود که چندین بار تماس او را قطع کردند و در نهایت کلا امکان تماس تلفنی را از او گرفتند.
پس از سانسور تماس تلفنی رضا محمدحسینی با تمام توانی که برایش مانده در کریدور بند فریاد زد:
«به سانسور پایان دهید»
«به سرکوب پایان دهید»
«به اعدامها پایان دهید»
طبق گزارش رسیده، مسئولان زندان تلاش کردند به بهانههای مختلف آقای محمدحسینی را از بند خارج کنند تا زمینه انتقالش به انفرادی را فراهم آورند، ولی موفق نشدند.
امروز آرش صادقی، زندانی سیاسی سابق و همبند سابق رضا محمدحسینی نوشت:
«میدونم از روز سوم به بعد، بدن شروع میکنه به تحلیل رفتن.
میدونم سردردها و تهوعها و ضعف اونقدر شدید میشن که حتی فکر کردن هم سخت میشه.
ولی سختتر از همهش، اون لحظهست که میفهمی صدات هنوز به گوش نرسیده. که هنوز بیرون، کسی نشنیده که چرا داری اینطوری جونت رو میذاری کف دستت.
نه برای خودت، که برای اعدامهایی که هر روز قربانی میگیرن.
برای زندانی هایی که صدایی ندارن.
رضا امروز صدای خیلیهاست. اگر ما سکوت کنیم، انگار اون صدارو نشنیدیم.»
آرش روز گذشته هم نوشته بود:
«با رضا محمدحسینی دو سال همبند بودم.
رضا برای من نمادی از شجاعت،شرافت و صداقت است.
او از حق هر زندانی فارغ از دیدگاهایشان دفاع کرد.بارها بخاطر دفاع ازحقوق دیگران مورد ضرب شتم قرار گرفت،به انفرادی منتقل شد اما از اصول خود کوتاه نیامد.
او امروز هم اعتصاب غذا کرده تا صدایی باشد برای جانهایی که زیر طناب های دارَند.
جامعه امروز ما به رضاها نیاز دارد.»
فرکوش موسینزاد، دیگر همبند سابق رضا محمدحسینی نیز نوشت:
رضا جان؛ اراده، شهامت، شجاعت، صداقت تو را من و آرشام و مهدی و خالد و زرتشت بهتر از هر کسی میدانیم و میشناسیم.
از زندان ایران با تو حرف میزنم.
میدانم که میدانی ما هم آزاد نیستیم.
رضای عزیزم میخواهم بعنوان یک همبندی و هم سلولی و هم اتاقی از تو خواهش کنم
فقط تا آخر خرداد اعتصاب خودت را بشکنید.
حتما میدانید که دلیل خاصی برای این زمان بندی دارم.
.
رضا جان سهراب سپهری چه زیبا میگوید
کار ما شاید این است
که میان گل نیلوفر و قرن
پی آواز حقیقت بدویم.
رضا جان به تو قول میدهم
بزودی جشن بزرگی داریم.
شب ۱۳ خرداد ۱۴۰۱ را بخاطر داری در سالن ده بند ۴ رجاییشهر بعد از آن کنفرانس بسیار مهم ؟؟؟
جان دادن برای راه آزادی خیلی زیباست
اما سرباز ماندن برای وطن خیلی ارزشمندتراست.
وطنم، جان و تنم
اعتصابت را بشکن، به ایران و به سربازی خود به ایران بیاندیش.
شهامتت را عشق است
فرکوش موسی نژاد فرکوش»
جان رضا محمدحسینی در خطر جدی است.
#رضا_محمدحسینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech